پوشش؛ عفاف شکلی:
عفاف بر دو قسم شکلی و محتوایی مطرح است. عفاف شکلی پوشش مناسب و بهدور از جلفی، شهرت و تحریکبرانگیزی است و عفاف محتوایی نجابت، پاکدامنی و حفظ حرمت انسانی خود است. اسلام هم برای عفاف شکلی و هم برای عفاف محتوایی برنامه و حکم دارد. در عفاف شکلی، پوشش تمامی اندام بدون چهره و دستها تا مچ را میخواهد، ولی این که این پوشش چگونه تأمین شود نظری ندارد و سلایق را آزاد گذاشته و تابع محیطها و سنتهاست و مهم این است که جلف و سبکسرانه و نیز لباس شهرت نباشد و مستنکر و نیز آزاردهنده و تحریکبرانگیز و بدننما و شیشهای نگردد. عفاف محتوایی مهمتر از عفاف شکلی است و اسلام در مرتبهٔ نخست، نجابت و سلامت زن با دروی از آلودگی و فساد را میخواهد و عفاف شکلی برای تحقق این مهم است، ولی همان را نیز میخواهد و مقدمی بودن آن همانند وضو برای نماز است.
تفاوت پوشش و حجاب:
درست است که معنای پوشش که در فرهنگ عرب «ستر» خوانده میشود به حجاب نزدیک است، این دو امر تفاوت و فاصلهٔ بسیاری دارد؛ چرا که حجاب مانع خاصّی است که باعث انفصال دو چیز از یکدیگر است؛ در حالی که ستر و پوشش، «انفصال» و «جدایی» را ندارد و بر مانع بودن، جدایی و بیگانگی دلالتی ندارد. درست است که هر حجابی اگر کامل باشد پوشش است، چنین نیست که هر پوششی حجاب باشد و نسبت میان این دو از نظر منطقی، عام و خاص مطلق است. حجاب در واسطه بودن باری سنگینتر و مانع بیشتری را داراست؛ چرا که معنای آن نوعی پردهداری و پرده داشتن بهطور انفصالی است، اما «پوشش» به پرده و فاصله نیازی ندارد و میتواند متّصل و چسبیده به بدن باشد. البته، این امر در صورتی است که حجاب کامل باشد وگرنه نسبت میان این دو عام و خاص من وجه است؛ زیرا میشود حجابی کامل باشد و پوشش خوانده شود و میشود حجابی کامل نباشد و پوشش نباشد و حجاب و پوشش هم از هر دو سو نقطهٔ افتراق دارند و هم دارای نقطهٔ اشتراک و اجتماع میباشند.
تفاوت پوشش و حجاب در انفصالی و تمانع بودن حجاب و اتصالی بودن پوشش است و رابطهٔ میان آن دو عام و خاص مطلق است؛ یعنی هر حجابی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست. لباسهای تنگ و چسبان پوشش است، ولی حجاب نیست، زیرا میان دو چیز مانع نمیشود؛ برخلاف پوشش که حتی با گذاشتن دست یا مالیدن گل یا رنگ، ایجاد میشود. در فقه واژهٔ «ستر» آمده که با پوشش برابر است نه حجاب. «حجاب» تکلیف شرعی ندارد و در قرآن کریم و روایات نیز موضوع ندارد و «پوشش» است که مورد تکلیف قرار گرفته است. اسلام در پی حفظ عفاف و سلامت در جامعه با الزام اصل پوشش بوده و آن را مطلوب خود داشته است و شکل پوشش که عربی باشد یا عجمی اعتبار نشده و سبک و سنت قومیتها و اقوام را محترم دانسته؛ برخلاف مثل نماز که برای نمونه، عربیت را در آن لحاظ کرده است.
توجه به این تفاوت مفهومی و ماهوی میان پوشش و حجاب در چگونگی وظیفه و تکلیف شرعی مکلفان بسیار تأثیرگزار است و اگر بگوییم: «بر زنان واجب است حجاب داشته باشند» با این گزاره که: «بر زنان واجب است پوشش داشته باشند» تفاوت تکلیفی چشمگیری دارد که در برخی نوشتهها به این نکته دقت نشده است.
امر به پوشش در قرآن کریم:
امر به پوشش که در قرآن کریم آمده است، به هنگامی بوده است که تمام زنان عرب جِلباب و خِمار ـ چادر و روسری عربی ـ میپوشیدهاند، ولی حجاب آنها بیشتر با بدحجابی همراه بوده است و آنان به برخی از زنان بیبند و بار چادری در زمان طاغوت میماندند. در آن زمان، زنهای عرب با آن که از جلباب و خِمار استفاده میکردند، موها و سر و گردن و مواضع حسّاس گوش و بناگوش و سینه و پاهای خود را نیمهعریان میگذاشتند و بدحجاب بودند، از این روست که در آیاتِ پوشش، موضوع «جِلباب» و «خُمُر» ذکر شده است.
زنان عرب در آن زمان، در واقع «حجاب» داشتند، ولی «پوشش» نداشتند و اسلام برای آنان پوشش آورد و بدحجابی آنان را با پوشش درست تصحیح نمود. شریعت نیز نسبت به نوع پوشش اهتمامی ندارد که جلباب و خمر باشد یا چادر و مانتو یا چیز دیگر؛ بلکه آنچه برای دین اهمّیت دارد، پوشش تمامی پوست بدن و موهاست؛ آن هم پوششی که عفاف، وقار و سلامت شؤون فردی و اجتماعی زن را تضمین نماید و چنانچه این ملاک، بدون «جِلباب» و «خُمُر» هم فراهم آید، نظر شریعت تأمین شده است. شریعت در این زمینه، روش «امضا» و ارشاد را پی گرفته است و در پی «تأسیس» حکمی نیست.
دین با احکام ارشادی، امور متعارف عقلانی را توصیه مینماید و با فرامینِ «تأسیسی = مولوی» درصدد دورسازی جامعه از کجیها و ایجاد تعادلِ لازم در امور متعارف بشری است که عقل به آسانی به آن راه ندارد و یا در جامعه زمان صدور آن حکم، چنین چیزی متعارف نبوده، و در آن زمانها با رواج بدحجابی، اسلام «ستر» و «پوشش» را تأیید نموده است.
پیش از این در مورد تفاوت حجاب و پوشش سخن گفتیم. در قرآن کریم و فقه اسلامی درباره عفاف بانوان تنها از واژه «ستر» استفاده شده است و حتّی یک مورد نیز عنوان «حجاب» کاربرد ندارد. فقیهان، همواره لزوم پوشش زنان را با چنین عباراتی: «یجب ستر المرأة» و با عناوین: «فصل فی الستر والساتر» میآورند.
در قرآن کریم پنج مورد واژه «حجاب»، دو مورد «حجابا» و یک مورد نیز «محجوب» آمده است: « وَبَینَهُمَا حِجَابٌ»(۱)، « تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ»(۲)، « وَمِنْ بَینِنَا وَبَینِک حِجَابٌ»(۳)، «حِجَابا مَسْتُورا»(۴)، « مِنْ دُونِهِمْ حِجَابا»(۵)، و « عَنْ رَبِّهِمْ یوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»(۶)؛
۱٫ اعراف / ۴۶٫
۲٫ ص / ۳۲٫
۳٫ فصّلت / ۵٫
۴٫ اسراء / ۴۵٫
۵٫ مریم/۱۷٫
۶٫ مطفّفین / ۱۵٫
(۱۵۴)
که هیچ یک از این موارد، مربوط به پوشش زن نیست؛ مگر در یک مورد که تنها دستوری است به اصحاب پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله درباره زنهای آن حضرت، و با «تنقیح مناط» میتوان گفت: مکلفِ این حکم و مخاطبان آن، مردها هستند. در این مورد میفرماید: «فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ»؛ از پشت پرده و در حالی که بیرون خانه هستید، از زنان پیامبر صلیاللهعلیهوآله پرسش نمایید یا چیزی را دریافت دارید. این فراز در سوره احزاب است؛ آن جا که میفرماید:
« یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیوتَ النَّبِی إِلاَّ أَنْ یؤْذَنَ لَکمْ إِلَی طَعَامٍ غَیرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَلَکنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلاَ مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذَلِکمْ کانَ یؤْذِی النَّبِی فَیسْتَحْیی مِنْکمْ وَاللَّهُ لاَ یسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِکمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا کانَ لَکمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلاَ أَنْ تَنْکحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدا إِنَّ ذَلِکمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیما»(۱).
ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خانههای پیامبر داخل نشوید؛ مگر آن که به شما اجازه دهد و شما را بر سفره طعام خود دعوت نماید. در آن هنگام نباید زودتر از وقت آمده و به ظرف خالی غذا بنگرید؛ بلکه هنگامی که دعوت شدهاید، در آیید و وقتشناس باشید، و چون غذا را تناول کردید، بروید و در آنجا به سرگرمی و بحثهای حاشیهای نپردازید که این کارِ شما پیغمبر را آزار میدهد و او از شرم، نگرانی خود را به شما اظهار نمیکند؛ اما خداوند در اظهار حق حیایی نمیورزد البته، هرگاه از زنان رسول خدا چیزی میخواهید یا پرسشی دارید، از پس پرده خواسته خود را بیان کنید که این کار برای شما و آنها پاکیزهتر است و نباید رسول خدا را بیازارید. همچنین پس از وفات پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، هیچ گاه زنان وی را به نکاح خود نگیرید که این کار نزد خدا گناهی بسیار بزرگ است.
۱٫ احزاب / ۵۳٫
در این آیه، خداوند به مؤمنان آموزش میدهد که پرسشها و خواستههای خود را که از زنان پیامبر دارند، از پس پرده پیگیری کنند و بیمهابا وارد منزل آن حضرت صلیاللهعلیهوآله نشوند؛ چون ممکن است آنان در میان خانه، آمادگی و پوشش لازم را نداشته باشند.
در این آیه، اگرچه امر به حجاب به صورت کلّی آمده است، این تکلیف، نخست بر دوش مردها گذارده شده، و سپس تکلیف به حجاب شده است؛ آن هم در مورد خواستن چیزی از آنان است که در خانه میباشند. امروز هم اگر کسی از زنی که در خانهای زندگی میکند پرسشی دارد، نباید سرزده وارد آن خانه شود؛ بلکه خواسته خود را باید از پس پرده یا پشت در مطرح نماید؛ زیرا ممکن است زن در خانه، پوشش کافی و آمادگی لازم را برای رویارویی با نامحرم نداشته باشد و این برداشت، همان «تنقیح مناط» شرعی است که به آن اشاره شد؛ ولی در هر صورت، این امر هیچ ارتباطی با پوشش زن از نامحرم در خانه و اجتماع ندارد.
برای روشن شدن این بحث، باید آیاتی را که امر به پوشش مینماید، تحلیل نمود. قرآن مجید میفرماید:
« یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لاِءَزْوَاجِک وَبَنَاتِک وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذَلِک أَدْنَی أَنْ یعْرَفْنَ فَلاَ یؤْذَینَ وَکانَ اللَّهُ غَفُورا رَحِیما»(۱).
ای پیامبر، به همسران و دختران خود و زنهای مؤمنان بگو: جلو و اطراف چادرهای خود را به یکدیگر نزدیک کنند و آن را جمع نگاه دارند و باز و رها نسازند. این امر برای عدم شناسایی آنان از سوی منافقان بهتر است، تا مورد آزار و اذیت آنها قرار نگیرند و در هر صورت، خداوند متعال، بخشنده و مهربان است.
«جلابیب» جمع «جِلباب»، مصدر رباعی، مانند «دحراج» است که با تکرار لام، دوام و تمامیت جلب را میرساند. «جلباب»، پوششی است که تمام بدن را مانند چادر عربی در بر میگیرد. جلباب و چادر، آن گونه که برخی تصوّر کردهاند، بر مقنعه، خِمار و روسری اطلاق نمیشود؛ پس معنای «جلب» در این آیه، که به همراه «یدنین» ـ که به معنای نزدیکسازی است ـ چنین است: پوشش خود را باز و رها نسازند تا مواضع پنهانی و زمینههای زینت آنان نمایان نشود.
در فراز نورانی دیگری آمده است:
« وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیوبِهِنَّ»(۲)؛
باید زنان روسری را بر گریبان [و به صورت قهری بر گردن و سینه[ بیندازند.
۱٫ احزاب / ۵۹٫
۲٫ نور / ۳۱٫
«خُمُر» جمع خِمار است؛ مانند: کتُب که جمع کتاب است. خمار، همانند مخامَره، مصدر و به معنای روسری است که زیر چادر قرار میگیرد. دو طرف خمار را هم میشود به پشت گردن برگرداند و هم میتوان آن را به روی گردن و سینه انداخت. باید توجّه داشت که خداوند در این آیه، فعل «لیضربن» را به جای «لیلبسن» به کار برده است تا در پوشش زن، لزوم و ثبات هرچه بیشتر روسری را نسبت به چادر بیان نماید. همچنین هنگامی که روسری بر سر قرار میگیرد، پوشش سر، قهری است؛ به همین خاطر، متعلَّق «ضرب» در آیه، «جیوبهنّ» است و به صورت «علی جیوبهّن» از آن تعبیر نموده است؛ نه «علی روءسهنّ»؛ بنابراین با به کارگیری این لفظ، فرمان الهی شامل پوشش گوش، بناگوش، گردن و سینه نیز میشود.
با توجه به این دو آیه شریفه، خداوند همانطور که نسبت به چادر فرمود: « یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ»؛ دو طرف چادر را نزدیک هم و جمع نگاه دارند، در این آیه میفرماید: « وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیوبِهِنَّ»؛ باید زنان روسری را بر گریبان ـ به صورت قهری بر گردن و سینه ـ بیندازند؛ یعنی همچون رسم اعراب جاهلی، آن را به پشت گردن برنگردانند تا مواضع زینت آنها ـ چون گوش و بناگوش و گردن و سینه ـ آشکار شود.
قرآن کریم، این بیان را به جهت رسم موجود در آن زمان دنبال میکند؛ زیرا زنها در آن دوران، اطراف چادر خود را خوب نمیگرفتند و همچون زمان ما بدحجابی وجود داشت که هم چادر، پوشش منطقی و مناسبی نبود و هم آنها اهمال به خرج میدادند؛ از این رو، خداوند میفرماید: زنان باید دو طرف چادر را به هم نزدیک کنند تا لباس زیر و زیور و زینت و سینه و بدن یا مواضع پنهان آنها آشکار نباشد.
پوشش زن در جامعه:
پوشش اسلامی در جهت عفاف و پاکدامنی زنان است و آنچه شارع در پی آن است پاکدامنی است و بدین منظور تمامی اندام زن بهجز چهره و دستها را نیازمند پوشش دانسته است.
پوشش زنان با توجه به سطح فرهنگ و آگاهی آنان نیاز است مرتبهبندی شود؛ به این معنا که زنانی هستند که نمیخواهند حرمت انسانی و شأن زن بودن خود را پاس دارند و چنین زنانی که حریمی برای خود قائل نیستند نیاز نیست با زور به پوشش واجب و الزامی وا داشته شوند، بلکه همان پوشش متعارف میان آنها به گونهای که هنجارهای جامعه و حیثیت اجتماع را لکهدار نسازد برای آنان لحاظ شود و توقعی بیش از آن، از این گروه نرود. البته طراحی و تنوع مدهای زیبای اسلامی برای جذب حداکثری زنان به پوشش اسلامی نیاز است مورد حمایت قرار گیرد.
اگر جامعهٔ زنان به سبب انحراف از حرکت طبیعی خود دچار کمبود گردند حسرت، عقده، ناآرامی روحی روانی، اضطراب و احساس سنگینی و خفگی آنان را آزار میدهد و بر آن میشوند تا به نوعی خود را سبک سازند. گاه برداشتن پوشش متعارف و رو آوردن به جلف و سبکسری بهخاطر فشارهای سنگین و سهمگینی است که بر روحیهٔ آنان وارد میشود و از طی مسیر طبیعی خود با فشار و سلب آزادی محروم میشوند. تهدید و ارعاب و اعمال فشار حتی از طریق قانون، در زمینهٔ پوشش، انسانهایی مضحک از چنین کسانی میسازد که با کمترین اقتضا، ممکن است آلوده شوند؛ زیرا فشارها آنان را دور از طبیعت خود و بیهویت ساخته است.
جامعهٔ ایران نسبت به زور و خشونت حساس است و رضاخان خواست با قلدری و زور چادر را از سر زنها بردارد و جامعه به وی دهنکجی کرد، در این طرف نیز اگر کسی بخواهد چادر را به زور بر سر زنها بگذارد، به سرنوشت وی دچار میشود. البته دنیای استعمار و استکبار، با سلطهٔ فرهنگی و با جنگ نرم، آرام آرام میخواهد پوشش اسلامی را از جامعه بردارد و الگوی خود را به جای آن نهادینه کند و این کار چون نرم و هموار است و در قالبهای نمایشی بهویژه سریالهایی انجام میشود که گاه به بیش از صد قسمت میرسد، حساسیتبرانگیز نیست و حملهٔ آنان نیز متوجه دختران نوجوان و جوان است و ماکسی و مینی، خفاشی و غواصی و غیر آن را یکی پس از دیگری به میدان میآورد و مد میسازد. بدحجابیها از نهاد جامعه نیست، بلکه پیآمد هجمهٔ فرهنگ سلطه و خشونتورزی بخشی از دینمداران و میداندار نبودن نظریهپردازان مسایل اجتماعی، روانی و دینی و دوری از تخصصگرایی بوده است.
بسیاری از زنانی که پوشش شرعی را رعایت نمیکنند، پاکدامن و عفیف هستند و تن به گناه نمیآلایند و نظام در سیاستگذاریهای فرهنگی خود، باید بر این هدف سرمایهگذاری کند و حکم پوشش را به دلیل فضای روانی تبلیغی حاکم و چیره که سلطهٔ فرهنگی خود را بر تمامی جوامع گسترانیده است نمیشود در حال حاضر به صورت کامل اجرایی کرد و باید تبلیغات به سمت عفاف و پاکدامنی گرایش یابد که پذیرش عمومی دارد و برای آن الگوهای متنوعی با توجه به فرهنگهای مختلف طراحی شود.
از سوی دیگر، پوشش اسلامی بهویژه چادر برای بانوان عفیف مناسب است، وگرنه چون این پوشش، پوشش رسمی زنان مسلمان است، اگر زنی خود را در این پوشش به گناه بیالاید، مجازات سنگینی باید برای وی لحاظ کرد؛ چرا که چهرهٔ زن مسلمان را خدشهدار کرده و به هویت مسلمانی ضربه زده است. زنان لاابالی که در پوشش چادر به گناه میآلایند و متانت و عفت در مواجهه به نامحرم ندارند، بهتر است به پوشش متعارف بانوانی باشند که پوشش اسلامی ندارند، وگرنه تن سپردن به گناه در پوشش اسلامی، مجازات مضاعف دارد؛ چنانکه رباخواری کسی که ظاهر اسلامی دارد و ریش میگذارد، در حال حاضر چنین است و او اگر میخواهد به رباخواری خود ادامه دهد، زدن ریش بار گناه وی را کمتر میسازد؛ زیرا چهرهٔ اهل دیانت را مخدوش نمیسازد و دیگر به دین و تربیت اسلامی نسبت داده نمیشود و دین را در موضع اتهام قرار نمیدهد و با ظاهر غیر دینی خود، این اتهام را از دین باز میگرداند؛ با آن که تراشیدن ریش، بهقطع حرام است. چادر نیز اگر ابزار گناه شود دیگر پوشش شرعی نیست و ابزاری برای نیرنگ و نیز خیانت به دین است و برداشتن آن برداشتن پوشش شرعی نیست، بلکه پاک کردن لکهٔ ننگ و اتهام است. برای نمونه، در ریاض عربستان، برخی زنان بهویژه رقاصهها پوششی سراسری به همراه پوشیه یا برقع دارند، ولی لباسهای آنان بدننماست و با پوشیه بسیار مضحک است و مصداق کامل کاسیات عاریات و بیعفتی شکلی و صوری هستند. حفظ عفاف در اسلام یک اصل است و مهمتر از رعایت پوشش است و پوشش ابزاری برای داشتن عفاف و پاکدامنی از گناهان است. مهم این است که زنان فاقد پوشش اسلامی را عفیف نگاه داشت؛ همانطور که عفت باید از ناحیهٔ بانوانی که پوشش اسلامی دارند رعایت شود. هیچ کس در دنیا منکر عفت و پاکدامنی زن نیست و حتی زنان فاسد، گاه در حین نشان دادن اندام خود و معرفی خویش، چهرهٔ خود را میپوشانند تا شناخته نشوند و همین مقدار پوشش نیز برآمده از احترام به اصل عفت و حیا و خجلتزدگی حاصل از آن است؛ هرچند انکار پوشش طرفدارانی دارد.
حفظ عفاف باید با پوششهای متنوع و ردهبندی حکم آن و ملاحظهٔ اهم و مهم صورت گیرد و آنچه در مرتبهٔ نخست اهمیت دارد حفظ عفاف است.این که میگوییم پوشش دارای مراتب است به این معناست که پوششی که از همسر یک روحانی انتظار میرود با پوشش قشر معلم و نیز با پوشش پزشکان یا همسر کارگران متفاوت است و همه را نباید به پوشش چادر الزام کرد. تنوع پوشش اگر در جامعه نباشد، به خشکی، یبوست، زدگی و تهوع کشیده میشود و نفس تنوعپذیر نمیتواند به یک نوع خوراک بسنده کند. اگر طراحان ما صدها نوع مدل برای پوشش اسلامی ترتیب داده بودند، هر گروه و قشری از بانوان جامعه مدلی را انتخاب میکرد و از تنوع چشمگیر پوشش دینی خود لذت میبرد؛ بلکه اگر زیبایی مدلها خیرهکننده گردد حتی برای غیر مسلمانان نیز جذاب خواهد بود و به آن رو خواهند آورد. اسلام از زن، پوشش تمامی بدن و عفت او را میخواهد، ولی در کیفیت آن دخالتی ندارد و سلایق هر منطقهای را محترم میداند و دین میخواهد این پوشش و اصل عفت به گونهای تأمین شود.
پوشش حجم بدن:
در مورد پوشش نیز اسلام میخواهد پوست بدن زن پوشیده باشد ولی حجم بدن وی نیاز به ستر و پوشش ندارد. پوشش مناسب پوشیده بودن تمام بدن بهجز صورت و دستهاست و نیز موها نیز باید پوشانده شود، ولی پوشش آنان لازم نیست بهگونهای باشد که حجم بدن را بپوشاند و چنانچه حجم بدن و نه خود بدن در پوششهای مانتویی یا چادری آشکار باشد، اشکال ندارد و زن میتواند لباسهایی بپوشد که چاقی و لاغری و ظرافت و پستی و بلندی و خلاصه چگونگی اندام زن و فیزیک وی را مینمایاند. البته پوشش نباید جلف و سبکسرانه و برای شهرت و نیز نباید آزاردهنده و تحریکبرانگیز باشد. حجم بدن تا جایی میتواند آشکار باشد که از جلف و سبکسرانه بودن دور باشد و زن چنانچه پوششی داشته باشد که حجم بدن وی را مینمایاند، اما لباس او جلف و سبکسرانه نیست و عفاف و حرمت آنان را پاس میدارد، اشکال ندارد.
پوشش پوست با مشاهدهٔ حجم بدن و فیزیک آن برای کسی تحریکبرآمیز است که از لحاظ روانی کمبود و عقده داشته باشد و از همسر خود ارضا نشود. الزام شرع آنچه گفته شد است، ولی این که جامعه از آن تحریک میشود، به بیماری جامعه باز میگردد و الزام شرعی را به صورت اولی نمیآورد. در جامعهای جوان که تراکم شهوت و کمبود امکانات برای ازدواج است، تحریکهای مهار نشده و کمبودها، محرومیتها و استفاده از آلودگیها عامل آن است. مرد وقتی به سلامت زندگی کند و گرسنه و عطشان باشد نه تنها با مشاهدهٔ جنس مخالف خود که حتی با لمس متکای ساتن، تحریک میشود و خود را میبازد.
پوشش نازک و شیشهای:
پوششهای نازک و شیشهای برای زنان حرام است و چون پوشیدن کف و روی پا واجب است پوشیدن جوراب نازک اشکال دارد؛ همانطور که برهنه گذاشتن پا در برابر نامحرم چنین است.
زنی که لباس نازک بر تن میکند، بیشترین برانگیختگی شهوانی را در مردان به وجود میآورد و وی با نوع پوشش خود آنان را فریب میدهد، در صورتی که اگر او آن تورها را از خود برکند، دیگران درمییابند که آن گونه که وی مینماید نیست و چه بسا که او با این کار عیبهای جسمانی و زشتی بدن خود را پوشانده است. پوشیدن لباس تور مانند تور انداختن برای گرفتن ماهی است. زن نباید از سویی تنها لباسی از تترون بسیار نازک و رقیق بپوشد که به هنگام بارش باران، همه چیز او نمایان شود و از سوی دیگر زن نباید خود را مانند کودک بیچارهای قنداق پیچ نماید. گاه زنان، افزوده بر مانتو و چادر، بلوز، پیراهن، زیر پیراهن و… بر تن دارند و خود را در بند لباس نمودهاند. زنان میتوانند به پوشیدن یک لباس و پیراهن بر تن خود بسنده نمایند. البته عمده آن است که لباس آنان بدن نما، نازک و تور نباشد و در این صورت است که غرض شارع با شرایطی که در پیش گفته شد تأمین میشود. بر این پایه، اگر زنی تمام بدن خود غیر از گردی صورت و دو دست تا مچ را گل بمالد، توانسته است پوشش خود را رعایت نماید و مراد شارع را به دست آورد. با این بیان روشن میشود پوشیدن لباسهایی که حتی قدری نازک است اما شیشهای نیست و بدن را نمینمایاند و رنگ پوست را اشکار نمیسازد، اشکال ندارد. همچنین اگر زن در پشت شیشههای مشجری که پوست بدن او را نمینمایاند و کمی از آن دور است، عریان باشد و تنها سایه و شبحی نامفهوم از حجم بدن وی آشکار باشد، اشکال ندارد.
تمامی اندام زن و موهای وی بهجز صورت و دو دست تا مچ، عورت است و پوشش آن واجب میباشد و هرگونه عریانی یا بدن نما بودن این مواضع حرام است. عورت به چیزی گفته میشود که باید پنهان باشد و پوشش آن ضروری است. این حکم، کرامت، متانت، مطلوبیت و ارزش زن را نمایان میسازد و نه زشت بودن یا ناپسند داشتن وی را.
نوع پوشش:
شریعت نسبت به نوع پوشش اهتمامی ندارد که جلباب و خمر باشد یا چادر و مانتو یا چیز دیگر، بلکه آنچه برای دین اهمّیت دارد، پوششی است که عفاف، وقار و سلامت شؤون فردی و اجتماعی زن را تضمین نماید و چنانچه این ملاک بدون «جِلباب» و «خُمُر» و «چادر» فراهم آید، نظر شریعت تأمین شده است و در این زمینه، «امضا» و ارشاد را پی گرفته است و در پی «تأسیس» حکمی نیست. دین با احکام ارشادی، امور متعارف عقلانی را توصیه مینماید و با فرامین تأسیسی ـ مولوی درصدد دورسازی جامعه از کجیها و ایجاد تعادل لازم در امور متعارف بشری است که عقل به آسانی به آن راه ندارد و یا در جامعهٔ زمان صدور آن حکم چنین چیزی متعارف نبوده است و در آن زمانها با رواج بدحجابی، اسلام «ستر» و «پوشش» را تأیید نموده است.
تناسب شرایط پوشش:
پوشش از نقطه نظر اجتماعی نیز لازم است؛ زیرا رعایت نکردن آن بیحرمتی به دیگر انسانها و نادیده گرفتن شخصیت آنهاست. همچنین نوع پوشش در هر منطقهای متفاوت است چنانچه این امر در مصاحبهٔ یکی از خبرنگاران زن با آقاي خمینی مورد پرسش قرار گرفت و وي به تفاوت جامعهٔ ایران با جامعهٔ وی تصریح کردند و نوع پوشش این دو جامعه را متفاوت دانستند.
پوشش برای مکانهای مختلف متفاوت است و پوشش مسجد و حرم و مکانهای مقدس با پوشش خیابان و مجلس میهمانی تفاوت دارد. طراحی مدلهای پوشش برای بانوان جوان با غیر آنان و برای مجلس عروسی، شنای در دریا و استخر، کوهپیمایی، کلاس درس دانشگاهها، مجالس عزا و شادی، میدان رزم و جای بزم تفاوت دارد و برای هر منطقه و محیطی باید مدلهای فراوانی را در طرحها و رنگهای شاد و مختلف طراحی کرد و برای هر مدلی امتیازی قرار داد تا ضمن آن که غرض دیانت حاصل میشود آزادی و تنوع مدل که خواستهٔ نفس است نیز تأمین گردد و الگوهای اسلامی چنان فراگیر، متنوع و زیبا شود که بتواند جای الگوهای غربی را بگیرد و غربیان نیز تصدیق کنند که استفاده از الگوهای اهل دین زیباتر و راحتتر است. با طرح یاد شده، دین و متولیان دیانت متهم به خشونتگرایی نمیشوند؛ با آن که چهرهٔ اولیای دین علیهمالسلام چهرهٔ مظلومیت و آزادمنشی است.
مستثنیات پوشش:
حکم وجوب پوشش تمامی اندام برای زن، سه استثنا دارد: یکی برای زنان سالمند است، دیگری صورت و دست تا مچ و سومی برای محارم. قرآن کریم میفرماید:
«وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاَّتِی لاَ یرْجُونَ نِکاحا فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ»(۱)؛
زنان سالمندی که برای ازدواج مناسب نیستند، میتوانند جامه خود را بردارند؛ البته در صورتی که خودنمایی به تجمل و زینت خود نداشته باشند. این آیه به زنان کهنسال اجازه میدهد تا به طور معمول و غیر محرّک و به صورت معقول، از پوشش عمومی خود بکاهند.
استثنای دیگر حکم کلی پوشش چنین است:
« وَلاَ یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا»(۲)؛
زنان باید زیباییها و زینت خود را آشکار نسازند، جز آنچه را که مانند دستها تا مچ و گردی صورت که به طور قهری آشکار میشود.
۱٫ نور / ۶۰٫
۲٫ نور / ۳۱٫
استثنای سوم نیز محارم هستند که چگونگی و مراتب آن گذشت:
«وَلاَ یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ».
ناپسندی پوشش افراطی:
در روایت است:
۲۵ ـ «عن عیص بن قاسم قال: قال أبو عبداللّه علیهالسلام : المرأة المحرمة تلبس ما شاءت من الثّیاب غیر الحریر والقفّازین، وکره النّقاب»(۱).
امام صادق علیهالسلام فرمود: زنی که در حال احرام است، میتواند هر نوع لباسی جز حریر و قـُفـّاز را ـ که نوعی دستکش پنبهای است و زنان عرب برای جلوگیری از سرما آن را به دست میکردند ـ بپوشد، ولی پوشیدن نقاب و روبند ناپسند است.
همچنین در «وسائل الشّیعه» بابی به این عنوان وجود دارد: «عدم وجوب ستر المرأة وجهها فی الصّلاة بل یستحبّ لها کشفه»(۲)؛ ستر و پوشش صورت زن در نماز واجب نیست، بلکه مستحب است که زن صورت خود را در نماز باز بگذارد؛ چنان که برای نمونه در روایت است:
۲۶ ـ «عن سماعة قال: سألته عن المرأة تصلّی متنقّبةً، قال: إذا کشفتْ عن موضع السّجود فلا بأس به، وإن اسفرّت فهو أفضل»(۳).
از امام علیهالسلام در مورد زنی که نماز میگزارد، در حالی که نقاب زده است، سؤال کردم، فرمود: زمانی که نقاب بر موضع سجده قرار نگرفته باشد، اشکالی ندارد، اگرچه بازگذاری صورت، بهتر است.
همچنین در باب دیگری آمده است: «وجواز النّقاب فی الصّلاة للمرأة علی کراهیةٍ(۴)؛ در نماز برای زن استفاده از نقاب جایز است، اما کراهت دارد.»
۱٫ الکافی، ج ۴، ص ۳۴۴، ح ۱٫
۲٫ وسائل الشّیعه، ج ۳، باب ۳۳، ص ۳۰۶٫
۳٫ التّهذیب، ج ۲، ص ۲۴۶٫
۴٫ وسائل الشّیعه، ج۳، باب۳۵، ص۳۰۶٫
غرض از ذکر این موارد، این است که همانگونه که بیحجابی یا استفاده از پوششهای بدننما و نازک حرام است، استفاده افراطی در پوشش نیز ناپسند است و همواره باید رعایت تعادل و اعتدال را در زندگی داشت. زن میتواند به راحتی و بدون زحمت و مشکلتراشی و تعصّب و غیرتنماییهای بیمورد، با پوشش طبیعی و مناسب، به عفاف و پاکی خود دست یابد؛ بدون آن که نیازی به حجاب و تسدیل و یا پوشیه و چادر داشته باشد.
پوشش حجم بدن در فقه:
پس از روشن شدن مرزهای لزوم پوشش برای زن، اینک به بحث اصلی خود باز میگردیم و آن این که: آیا لازم است زنان پوششی داشته باشند که حجم بدن آنان را بپوشاند یا خیر؟
فقیه برجسته، سید طباطبایی یزدی در «العروةالوثقی» در مورد پوشش فرد بالغ در غیر نماز و نیز در حال نماز چنین میفرماید:
«لا یشترط فی الستر الواجب فی نفسه ساتر مخصوص، ولا کیفیة خاصّة، بل المناط مجرّد الستر ولو کان بالید، وطلی الطین ونحوهما. وأمّا الثانی؛ أی: الستر فی حال الصلاة، فله کیفیة خاصّة، ویشترط فیه ساتر خاص، ویجب مطلقا؛ سواء کان هناک ناظر محترم أو غیره أم لا، ویتفاوت بالنسبة إلی الرجل و المرأة، أما الرجل فیجب علیه ستر العورتین؛ أی: القُبل من القضیب والبیضتین، وحلقة الدبر لا غیر…، والواجب ستر لون البشرة، والأحوط ستر الشبح الذی یری من خلف الثوب من غیر تمیز للونه، وأمّا الحجم؛ أی: الشکل، فلا یجب ستره، وأمّا المرأة فیجب علیها ستر جمیع بدنها حتّی الرأس والشعر إلاّ الوجه، المقدار الذی یغسل فی الوضوء، وإلاّ الیدین إلی الزندین، والقدمین إلی الساقین، ظاهرهما وباطنهما، ویجب ستر شیء من أطراف هذه المستثنیات من باب المقدّمة»(۱)؛
در غیر نماز، پوشش (ستر) ویژهای واجب نمیباشد و کیفیت خاصی نیز برای آن تعیین نشده است؛ بلکه تنها پوشش و ستر ـ در صورتی که بییندهای نامحرم باشد ـ واجب است؛ هرچند با دست یا گـِل و مانند آن انجام شود.
اما در قسم دوم ـ که پوشش در حال نماز است ـ کیفیت و ستر خاصی دارد و به صورت مطلق، اعم از آن که بیننده محترمی باشد یا خیر، واجب است. البته این حکم، میان مرد و زن تفاوت وجود دارد. در مرد، تنها پوشیدن قُبل (قضیب و دو بیضه) و نیز حلقه دُبر واجب است… و نیز پوشاندن رنگ و بشره و پوست، واجب است و احوط آن است که شبحی که از زیر لباس دیده میشود نیز پوشانده شود؛ بدون آن که رنگ آن دیده شود. اما در مورد حجم بدن، وجوبی برای پوشش آن نیست.
بر زن واجب است همه بدن خویش، حتی سر و مو را بپوشاند؛ مگر صورت به مقداری که در وضو شسته میشود و نیز دستها تا مچ و پاها تا به ساق؛ خواه ظاهر آن باشد یا باطن. البته واجب است بخشی از آن را از باب مقدمه واجب بپوشاند.
۱٫ العروة الوثقی (ط. ق)، ج۱، ص ۵۵۱، مسألة ۳٫ ج ۲، ص ۳۱۹ (النشر الاسلامی).
این فقیه بزرگوار، دیده شدن حجم بدن مرد یا زن را بدون اشکال میداند و پوشاندن رنگ بدن و بهطور احوط، شَبح آن را واجب میشمرد.
ما در بازنگاری متن کتاب «عروةالوثقی» ـ که آن را با عنوان «حقیقة الشریعة فی فقه العروة» بازپیرایی نمودهایم ـ مرزهای پوشش را در جلد یکم آن از مسأله ۱۱۰۱ تا۱۱۱۰ مشخص نمودهایم که خواننده میتواند به آن کتاب، که رساله عملی ما به زبان عربی است، مراجعه نماید.
از نظر ما، آنچه در روایات سبب حرمت غناخوانی زنان گردیده است، ورود مردان بر زنان آوازهخوانی بوده که نیمه عریان بودهاند، نه آشکاری حجم بدن آنان و پنهان نمودن حجم، لزومی نداشته است. همین معیار در بحث رقص نیز وجود دارد. البته حجم بدن تا جایی میتواند آشکار باشد که از جلف و سبکسرانه بودن دور باشد؛ بر این اساس، زنان خواننده یا رقاص چنانچه با پوششی حاضر شوند که حجم بدن آنان را مینمایاند، اما لباس آنان جلف و سبکسرانه نیست و عفاف و حرمت آنان را پاس میدارد، اشکال ندارد.
لزوم پوشش ظاهر:
۲۹ ـ «وبإسناده عن محمّد بن أحمد بن یحیی، عن السیاری، عن أحمد بن حمّاد رفعه إلی أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: لا تصلّ فیما شفّ أو وصف»(۱).
۱٫ وسائل الشیعة (الإسلامیة)، ج ۳، ص ۲۸۲، باب ۲۱، ح ۴٫
امام صادق علیهالسلام میفرماید: در چیزی که شفاف و بدننماست و آنچه بدن را حکایت میکند، نماز مگذارید.
در این حدیث، تنها سخن از پوشش ظاهر است و از پوشیدن حجم آن چیزی نمیگوید و اگر مردی به عورت خود نوره یا گِل زند و یا زنی تمام بدن خود را ـ غیر از گردی صورت و دو دست تا مچ ـ گل بمالد، توانسته است پوشش خود را رعایت نماید و مراد شارع را به دست آورد (البته اگر در خانه خود باشد و بخواهد نماز گزارد، نه در محیط اجتماع فعلی که چنین حضوری را سبکسری میداند.)
با این بیان، روشن میشود که پوشیدن لباسهایی که حتی قدری نازک است، اما شیشهای نیست تا بدن را نمایان سازد و رنگ پوست آن را بنمایاند، اشکال ندارد. همچنین اگر زن در پشت شیشههای مُشجّری که پوست بدن او را نمینمایاند و کمی از آن دور است، عریان باشد و تنها سایه و شَبحی نامفهوم از حجم بدن وی آشکار باشد، اشکال ندارد؛ مگر این که زمینهای دیگر به عنوان ثانوی، باعث حرمت آن شود. دین میخواهد با چنین احکامی، آزادی و عفت عمومی را پاس دارد و آن که در این احکامْ سختگیری مینماید (مانند نقابی که زن بر چهره میزند تا مردان را به سوی خود جلب نماید) بر عوامل تحریک مردان و زنان میافزاید و برانگیختگی شهوانی و نفسانی را در میان مردان و زنان افزایش میدهد و در این صورت است که عفت عمومی خدشهدار میگردد. البته تکلیف جامعه بیمار، از این حکم جداست و باید بیماری را از این جوامع رفع نمود. رفع آن نیز به افزودن حجاب زنان نیست؛ بلکه باید فرهنگِ ایمان، قداست، محبت و صفا را افزود و برای رفع مشکلات روحی و روانی افراد و ریشهکنی فقر و ناآگاهی، برنامهریزی و تلاش داشت.
جامعه اگر نتواند فرهنگ ازدواج و کار را ترویج نماید؛ در حالی که بیست میلیون جوان عزب دارد، به فساد میگراید و کنترل آن از دست مدیران کارگزار خارج میشود و آنان با نداشتن سیاست درست، نمیتوانند جلودار طغیان و فساد چنین جامعهای شوند و توقع دوری جوانان از گناه در چنین شرایطی ـ که آنان در زیر انواع فشارهای روانی ناشی از نداشتن کار مناسب و فقر اقتصادی به سر میبرند ـ انتظار پسندیدهای نیست. این مدیریت صحیح است که میتواند انقلاب اسلامی را از این چالش، گذار دهد. در این زمینه، باید از زندگی حضرات معصومین علیهمالسلام الگو گرفت. آن حضرات چنان بیپیرایه و بهدور از هر گونه تکلف بودند، که بازخوانی سیره آنان برای افراد جامعه مشکل است. در «توحید مفضل» امام صادق علیهالسلام حیا را تشریح مینماید و به تبیین آلت تناسلی میپردازد، ولی برخی بهخاطر بیماریهای درونی و نفسانی، ممکن است به حضرت خرده بگیرند که اگر آن حضرت از حیا سخن میگوید، چرا سخن از آلت تناسلی پیش میکشند؛ در حالی که آنان حیا را نشناخته و آن را با ریا اشتباه گرفتهاند. اگر احکام و مقتضیات دین تبیین نشود، سالوس و ریا و نفاق و استکبار و استبداد که ریشه تمامی گناهان است، جامعه را فرا میگیرد و آنگاه است که جوانان و گاه متدینان، پنهانی به سراغ فیلمهای ماهواره یا اینترنت میروند و گاه با چت، به جنس مخالف میپردازند و خود را در دنیای مجازی اینترنت، به گناه آلوده میسازند و به اندامنمایی یا استمنا و استشها رو میآروند و آمار طلاق بالا میرود و فرهنگ غربی تا مغز استخوان اندیشه و احساسات را میسوزاند؛ در حالی که گسترش فرهنگ ریا و نفاق سبب میشود آنان خود را در ظاهر، انسانی صالح جلوه دهند و روز به روز از پاکی درون خود بکاهند و صفا و صمیمت از فضای دلها و محیط جامعه رخت بندد.
امروزه بیست میلیون جوان متراکم شهوت باید ظرف شش ماه تخلیه و خنثی شوند. البته جوانان ما نجیب و مؤمن هستند. آنان جوانان پاکی هستند که شب و روز مشغول درخواست و دعا میباشند تا بهگونهای بر شهوت خود فایق آیند. برخی از آنان آرزو دارند کسی از تلویزیون یا ماهواره و اینترنت بیرون آید تا مشکل خود را با او حل کنند، ولی میدانند که از آن نیز کاری که ساحل آرامش آورد، بر نمیآید. برای این جوانان، باید مدیریت درست دینی داشت و حل این مشکل، نه در دست جوانان محجوب و نجیب، که در دست متولیان دین و جامعه است و انتظار آگاهی و مدیریت صحیح امکانات و فرهنگ را باید از آنان خواست.