معناشناسی غضب:
لغویان «غضب» را چنین معنا کردهاند:
«غضب: أصل صحیح یدلّ علی شدّة وقوّة، یقال إنّ الغَضْبَةَ: الصخرة الصلبة. قالوا: ومنه اشتقّ الغَضَبُ؛ لانّه اشتداد السخط.
ویقال: إنّ الغضوب: الحیة العظیمة.
والتحقیق: أنّ الأصل الواحد فی المادّة: هو تشدّد فی قبال شیء آخر. ومن مصادیقه: تشدّد وتصلّب فی الصخرة فی مقابل من یستعملها. و تشدّد یتراءی فی الحیة المقابلة، وکذا فی الناقة العبوس. وتشدّد ومقاومة فی الجنّة فی قبال العدوّ. وهکذا.
ومن ذلک الغَضَبُ: وهو تحرّک فی النفس إلی حدّة وشدّة فی قبال شیء آخر، ویقابله الحلم، وهو التعقّل والسکون»(۱).
- التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۷، ص ۲۸۲٫
غضب به معنای شدت در برخورد و دارای تعدی است که شدت برخورد را در برابر دیگری قرار میدهد که اگر ظالمانه و به اجحاف باشد صفتی مذموم است؛ اگرچه اصل آن به لحاظ حالت تدافعی که به انسان در برابر خطرها و تجاوزها میدهد، صفت کمال است و اعمال درست آن نیاز به داشتن حکمت نظری دارد و غضب ممدوح از غیر حکیم برنمیآید.
اما غضب خداوند مبادی نقص خلقی ندارد. از سویی هر گناهی در برابر عظمت حق تعالی کوچک است و چنین نیست که همانند غضب خلقی، سبب برانگیختگی شود. غضب حق تعالی مجازات و مکافات برخی گناهان و تجاوزات است که سبب میشود فرد تعدیکننده از خداوند دور شود و همین حرمان و دوری، غضب حق تعالی بر اوست.
غضب صفتی عام و مشترک میان حق و خلق است و هم خداوند غضب میکند و هم هر پدیدهای؛ زیرا غضب متوقف بر ادراک و اراده است و پدیدهای نیست که ادراک و اراده نداشته باشد. جمادات، نباتات، حیوانات، اجنه و فرشتگان همانند انسان دارای غضب میباشند و میتوانند بر دیگران بر اساس مبادی لازم، خشم گیرند، ولی غضب در خداوند متوقف بر مبادی خلقی نیست و اصل صفت در حق تعالی است و سبب دوری بنده میشود. غضب امری استثنایی است و در میان بندگان نیز آنان که بسیار غضب میکنند افرادی هستند که اختلال عصبی دارند و خشن شدهاند و همانند سیمهای انتقال برق که روکشی ندارد، تا کسی با آنان کمترین برخوردی میکند، وی را مانند برق فشار قوی در جا مورد هجوم قرار میدهند و با نعره و فریاد، جزغاله میکنند، وگرنه فرد سالم به ندرت میشود غضب کند؛ همانطور که حق تعالی چنین است.
غضب حقی و خلقی در قرآن کریم:
قرآن کریم از ۲۴ مورد غضب سخن گفته است که چهارده مورد آن حقی و ده مورد آن خلقی است. بر این اساس، مغضوبان بر دو قسم حقی و خلقی میباشند. آیات مربوط به مغضوبان حقی چهارده مورد و مغضوبان خلقی که مورد غضب یکی از بندگان قرار گرفتهاند ده مورد است. همچنین بسیاری از آیاتی که صفات مغضوبان را بیان میدارد، غضب در آن اقتضایی است، نه فعلی.
موارد حقی غضب، تمامی در برابر گناهان بسیار بزرگ مانند کفر، شرک، اضلال گروهی و قتل عمدی مؤمن است که بسیار اندک اتفاق میافتد؛ چنانکه برخی از آیات آن چنین است:
«وَمَنْ یقْتُلْ مُؤْمِنا مُتَعَمِّدا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدا فِیهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابا عَظِیما»(۱).
این آیه از قتل آن هم به صورت عمدی چنانچه مقتول فردی مؤمن باشد میگوید و البته غضب حق تعالی را منحصر به جهنم میسازد و در جهنم است که بر او غضب میکند. ضمن آن که به ندرت پیدا میشود انسانی بتواند دست به قتل بزند، آن هم دست به قتل مؤمنی که بیگناه است و به عمد هم چنین کند و از پیش برای او طرح و برنامه داشته باشد.
- نساء / ۹۳٫
مغضوب در این آیه فردی عادی نیست و کسی است که این جربذه را دارد مؤمنی را به عمد میکشد و خداوند نیز هم جهنم را سزای کردهٔ او قرار میدهد و هم عذاب او را جاویدان و غیر قابل بخشش میگرداند و هم حرمان و بعد از خیرات و رحمت حق نصیب او میشود.
«قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِک مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَیهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِیرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَئِک شَرٌّ مَکانا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ»(۱).
مغضوبان در این آیه بندگان طاغوت هستند که کفر یا شرک دارند.
«أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْما غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مَا هُمْ مِنْکمْ وَلاَ مِنْهُمْ وَیحْلِفُونَ عَلَی الْکذِبِ وَهُمْ یعْلَمُونَ»(۲).
موضوع غضب در این آیه متولیان و امامان کفر هستند که وصف آنان در آیات بعد آمده است و موارد غضب را بهخوبی مشخص میکند: «أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابا شَدِیدا إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کانُوا یعْمَلُونَ. اتَّخَذُوا أَیمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ. لَنْ تُغْنِی عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیئا أُولَئِک أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ. یوْمَ یبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعا فَیحْلِفُونَ لَهُ کمَا یحْلِفُونَ لَکمْ وَیحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَی شَیءٍ أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ الْکاذِبُونَ. اسْتَحْوَذَ عَلَیهِمُ الشَّیطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِکرَ اللَّهِ أُولَئِک حِزْبُ الشَّیطَانِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ الشَّیطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ. إِنَّ الَّذِینَ یحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِک فِی الاْءَذَلِّینَ»(۳).
- مائده / ۶۰٫
- مجادله / ۱۴٫
- مجادله / ۱۵ ـ ۲۰٫
خداوند با فراز «أَلَمْ تَرَ» گویی میگوید مگر کورید و با فراز «وَیحْلِفُونَ عَلَی الْکذِبِ» از این که دروغ میگویند آن هم به نام خداوند قسم دروغ خوردهاند غضب کرده است. همواره باید مواظب کسانی بود که کاسهٔ داغتر از آش میشوند و بیمهابا بر حق میتازند. کسانی که آگاهانه و به عمد و در چهرهای ایمانی از روی حیله و نیرنگ چنین میکنند: «وَهُمْ یعْلَمُونَ»؛ چنانکه در آیات بعد میفرماید: «اتَّخَذُوا أَیمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ». آنان نام خدا بر زبان میآورند و به او قسم یاد میکنند و خود را مؤمن نشان میدهند، ولی راه خدا را مسدود میسازند. خداوند با چنین کسانی به شدت برخورد میکند و گویی پیوسته به آنها گیر میدهد و آنان را در حلقهٔ تنگی وارد میسازد و دیگر رها نمیکند. همان خدایی که مهربانتر از او نیست و رحمت از اسمای اولی اوست، وقتی غضب کند، چون با ملاک خشم میگیرد، ولولهای از واویلاست و کسی نمیتواند جلودار او برای سختگیری باشد.
«إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَینَالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَکذَلِک نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ. وَالَّذِینَ عَمِلُوا السَّیئَاتِ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِهَا وَآَمَنُوا إِنَّ رَبَّک مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ»(۱).
- اعراف / ۱۵۲ ـ ۱۵۳٫
این آیه تهدید به غضب میکند و از غضب فعلی سخن نمیگوید. غضب مربوط به جهنم است و تا دوزخ، بینهایت منزل غفران و بخشش دنیوی و برزخی وجود دارد؛ چنانچه پایان آیه، مغفرت و مرحمت حق تعالی را با تأکیدهای پی در پی خاطرنشان میشود.
«مَنْ کفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالاْءِیمَانِ وَلَکنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکفْرِ صَدْرا فَعَلَیهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ»(۱).
سینهٔ هر کسی برای کفر باز نمیشود، بلکه باید کسی چنان در کفرورزی فرو رفته باشد که از سران کفر گردیده باشد.
«وَضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِک بِأَنَّهُمْ کانُوا یکفُرُونَ بِآَیاتِ اللَّهِ وَیقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ ذَلِک بِمَا عَصَوْا وَکانُوا یعْتَدُونَ»(۲).
تعبیر «وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّه» به این معناست که آنان خود خریدار غضب خداوند شدند و در پی آن هستند کاری کنند که خداوند را به غضب آورد، اما این امر اقتضایی است و از این که خداوند غضب خود را به آنان بفروشد، و غضب فعلی شود، سخن نگفته است. آنان تجاوزگر هستند و پیامبران الهی را میکشند، ولی خداوند چنان در مرحمت عظمت و بزرگی دارد که اقتضای غضب را به میان میکشد.
«یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لاَ تَتَوَلَّوْا قَوْما غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِمْ قَدْ یئِسُوا مِنَ الاْآَخِرَةِ کمَا یئِسَ الْکفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ»(۳).
آیهٔ شریفه ار کافرانی میگوید که هیچگونه اعتقادی به آخرت ندارند و از آن بهکلی یأس دارند. چنین کافرانی اندک هستند و بیشتر کافران نسبت به آخرت در شک میباشند. آیهٔ شریفه در مقام نصیحت به مؤمنانی ضعیف است که در پی سران کفر به راه میافتند.
- نحل / ۱۰۶٫
- بقره / ۶۱٫
- ممتحنه / ۱۳٫
«وَیعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکینَ وَالْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرا»(۱).
- فتح / ۶٫
بر اساس قیدی که در این آیه آمده است منافقان، مشرکان و کافرانی مورد غضب قرار میگیرند که به خداوند بدبین میباشند: «الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ». خداوند گویی به او برخورده است که میفرماید اینان به من (!) هم بدگمانی، بدبینی و بددلی دارند. هر نفاق، شرک و کفری به غضب نمیانجامد و این بدبینی و بداندیشی است که چنین عاقبتی دارد وگرنه چنین قیدی زاید میشد. همچنین بدبینی آنان چنان خداوند را به خشم آورده است که میفرماید: «عَلَیهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ». آنان در گردابی از بدی هستند و بدی از خود آنان است. اگر بخواهیم «عَلَیهِمْ» را به زبان عرفی معنا کنیم یعنی خودشانند.
بسیاری از مردم هرچند با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم میکنند، ولی به خداوند خوشبین هستند و مشکلات زندگی را از ناحیهٔ گناهان و کاستیهای خود میبینند و خویش را مقصر و مسؤول میشمرند؛ برخلاف اندکی که با کمترین پیشامد ناخوشایندی، به خداوند بدبین میشوند. ابلیس نیز از این بدنهادان بدبین بود که به خداوند سوء ظن داشت و امر به سجدهٔ آدم از ناحیهٔ حق تعالی را حقیر ساختن خود میدانست و به دلیل استکباری که داشت، آن را نپذیرفت و به خداوند عرض داشت: «فَبِمَا أَغْوَیتَنِی لاَءَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَک الْمُسْتَقِیمَ»(۱).
«فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفا قَالَ یا قَوْمِ أَلَمْ یعِدْکمْ رَبُّکمْ وَعْدا حَسَنا أَفَطَالَ عَلَیکمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ یحِلَّ عَلَیکمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّکمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِی»(۲).
تعبیر «أَرَدْتُمْ أَنْ یحِلَّ عَلَیکمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّکمْ» غضب اقتضایی را بیان میدارد و نه غضب فعلی را و زبان تهدید دارد.
تا بدین جا از غضب خلقی سخن گفتیم و نتیجه آن شد که «الْمَغْضُوبِ عَلَیهِم» کسانی هستند که در شقاوت، الحاد و عنادی که دارند اهل یقین و بصیرت میباشند و با پیشفرضهای مورد استناد در ذهن خود، بدی میکنند و عناد میورزند و در برابر حق گردنافرازی دارند.
غضبشدگان همانند معاویهها هستند که در طول تاریخ بسیار کم میشود از آنان نام برد. مگر میشود خداوند متعال با سعهٔ رحمتی که دارد، به این راحتی به بندهای غضب کند! اگر آیات قرآن کریم را به هدف فهرست نمودن نام غضب شدگان مورد مطالعه قرار دهیم تنها یک سوره به ابولهب اختصاص دارد که خداوند متعال در حال غضب است که میفرماید: «تَبَّتْ یدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ. مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کسَبَ. سَیصْلَی نَارا ذَاتَ لَهَبٍ. وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ. فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ»(۳).
- اعراف / ۱۶٫
- طه / ۸۶٫
- مسد/ ۱ ـ ۵٫
خداوند از ابولهب بریده و ناامید شده است؛ یعنی او کسی است که دیگر هدایت نمیشود.
این در حالی است که حتی در تعبیر «الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ» لطف و مرحمت مطوی است؛ زیرا حق تعالی آن را به شکل مفعولی آورده و فاعل آن را پنهان داشته و تعبیر «الذین غضب اللّه علیهم» را به کار نبرده است؛ چنانکه در جایی فرموده است: «وَیعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکینَ وَالْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرا»(۱).
اما برخی موارد غضب خلقی چنین است:
«وَالَّذِینَ یجْتَنِبُونَ کبَائِرَ الاْءِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یغْفِرُونَ»(۲).
آیهٔ شریفه از غضب خلقی و بخشش در پی آن میگوید. از مؤمنانی که وقتی خشم میگیرند به بخشندگی رو میآورند. وقتی خلق چنین صفتی داشته باشند، حق تعالی نیز میشود غضب کند و باز توبهپذیر باشد و ببخشد و این آیه نیز موارد غضب پایدار را کاهش میدهد.
«وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»(۳).
- فتح / ۶٫
- شورا / ۳۷٫
- انبیاء / ۸۷٫
در زمینههای خلقی، غضب پایان خوشی ندارد، چنانچه حضرت یونس بر بندگان خدا و قوم خویش غضب کرد و خداوند او را به دریای طوفانی و دل نهنگ مبتلا کرد؛ در حالی که غضب وی بر بندگان چهرهٔ الهی داشته و برای خدا و از روی تعصب دینی بوده است.
حضرت عیسی علیهالسلام دربارهٔ قوم خود چنین نکرد و آنان را نفرین ننمود: «إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُک وَإنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّک أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ»(۱)؛ چنانکه خداوند به مقام ختمی صلیاللهعلیهوآله میفرماید هدایت فقط به دست حق تعالی است: «إِنَّک لاَ تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکنَّ اللَّهَ یهْدِی مَنْ یشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»(۲).
«وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِی مِنْ بَعْدِی أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکمْ وَأَلْقَی الاْءَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یجُرُّهُ إِلَیهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکادُوا یقْتُلُونَنِی فَلاَ تُشْمِتْ بِی الاْءَعْدَاءَ وَلاَ تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»(۳).
- مائده / ۱۱۸٫
- قصص / ۵۶٫
- اعراف / ۱۵۰٫
حضرت موسی علیهالسلام در ماجرای گوسالهپرستی بر برادر و قوم خود غضب کرد و غیرت الهی او به جوش آمد و میان هارون نبی و قومی گوسالهپرست تفاوتی ننهاد و نیز پیامبری چون موسی علیهالسلام موی سر پیامبری چون هارون علیهالسلام را گرفت و کشید که چنین عملی در شأن پیامبران نیست و این از آثار منفی غضب است؛ هرچند برای خدا و از بیم دین او باشد.
«وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَیهَا إِنْ کانَ مِنَ الصَّادِقِینَ»(۱).
- نور / ۹٫
غضب یاد شده خلقی و مربوط به اختلاف میان زن و شوهر و برای مورد نادر لِعان است. لعان به این معناست که هر یک از شوهر و همسر، یکدیگر را یا برای اثبات زنای زن و یا برای نفی فرزندی که از او متولد شده است لعن کنند که اگر در مقابلِ لعانِ مرد، زن نیز نزد حاکم شرع لعان کند، حدّ از او برطرف میشود.
منش مهرورزانهٔ حق تعالی:
بررسی هر دو گروه از آیات شریفه نشان میدهد موارد غضب حقی، بیشتر مربوط به عالم آخرت است و غضب فعلی در دنیا مواردی اندک دارد و چنین نیست که هر گناهی از هر کسی بیدرنگ غضب را در پی داشته باشد. غضب حقی بر افرادی وارد میشود که ریشههای محکمی در گناه دارند و در ستمورزی دارای مهارت باشند و حرفهای و سیستماتیک ظلم بر بندگان روا دارند. غضبهای خلقی که جنبهٔ حقی دارد نیز بدون پیآمدهای تنبیهی و مکافاتبرانگیز نبوده و چهرهای مستحسن و نیکو برای آن ترسیم نشده است و بهطور کلی، روحیهٔ غضبناک داشتن فرهنگی ایمانی، قرآنی و رحمانی نیست و تنها برای موارد بسیار معدود است که فعلیت مییابد و اصل داشتن آن کمال است ولی اجرایی نمودن آن امری استثنایی و نادر است. این بحث بهخوبی روشن مینماید بسیاری از خشونتها سلیقهای و مزاجی است و به خداوند و دین ارتباطی ندارد. خداوند به صورت اولی مهرورزی دارد و غضب بسیار اندک واقع میشود. خشونت و غضب منش دین نیست و بسیاری از برخوردها با افراد و جوامع، مرام دینی نیست. از این بحث میتوان چهرهٔ حق تعالی و چهرهٔ عشق او و فرهنگ قرآن کریم و دین پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را شناخت و با همین بحث ارزشی، حقانیت دین اسلام را ثابت کرد. نظر ما این است که با هر یک از احکام اسلام میتوان حقانیت اصل دین را ثابت کرد و هر حکمی که چهرهٔ حقانیت دین را نشان ندهد یا پیرایه است و یا بحث از آن به نارسایی علمی مبتلاست.
موارد کاربرد غضب با تهدید همراه است، ولی تهدید با بیشتر موارد ضلالت نیامده و فرد گمراه به چشم بیماری که نیاز به مراقبت دارد دیده شده و مواردی که تهدید پذیرفته است، گمراهیهای کلان و عمده است.