حضرت زهرا علیهاالسلام زهرهای است که تاب مستوری ندارد و در هر عالمی ظهوری دارد. نهایت ظهور آن حضرت علیهاالسلام در ملکوت اعلاست که برخی از احادیث نبوی در مورد آن گفته شده است. اما حضرت زهرا علیهاالسلام ظهوری در عالم ناسوت دارند که بسیار پرمعناست.….
حضرت زهرا علیهاالسلام زهرهای است که تاب مستوری ندارد و در هر عالمی ظهوری دارد. نهایت ظهور آن حضرت علیهاالسلام در ملکوت اعلاست که برخی از احادیث نبوی در مورد آن گفته شده است. اما حضرت زهرا علیهاالسلام ظهوری در عالم ناسوت دارند که بسیار پرمعناست.
در روایت است آنگاه که حضرت زهرا علیهاالسلام از آسمانها بهوسیلهٔ جبراییل و میکاییل نازل شد و به حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله عرضه گردیدند، بهترین ظهور در بهترین میوه، آن هم میوهٔ بهشتی بودند و چون در قرار مکین جای گرفتند، اعلاترین ظهور ایشان بود؛ بهطوری که در دوران جنینی با مادر گرامی خود علیهماالسلام سخن میگفتند و آنگاه که پا بر عالم ناسوت گذاردند، بهترین ظهور را نمود که وصف «أمّ أبیها» از آنِ ایشان گردید. زمانی که مشرکان مکه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را آزار میدادند، حضرت زهرا علیهاالسلام بود که از آن حضرت پرستاری میکرد و جای خالی مادر را برای ایشان پر مینمود و نوازشها و مهر و محبت حضرت خدیجه علیهاالسلام در ایشان تجلی داشت.
زمان گذشت و روزگار ناسوتی سپری میشد تا آنکه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله به ملکوت اعلا پیوست و خانهٔ موقت دنیا را رها کرد. در این هنگام، حضرت زهرا علیهاالسلام در ظهوری دیگر تجلی نمود؛ ظهوری از بیصبری به خاطر فراق پدر و ظهوری که پر از معنا بود؛ ظهوری که در آن ولایت بود. ولایت آرامش داشت، ولی حضرت زهرا علیهاالسلام نمیتوانست نهان شود و آنچه را که از ولایت داشت و میدانست، پنهان نماید؛ پس طاقت نیاورد و با تعدادی از زنهای مدینه به سمت مسجد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله حرکت کرد. راه رفتن آن حضرت و گام برداشتن ایشان شبیه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله بود. فکر و اندیشه و خلق و خوی آن حضرت نیز از تجلی و ظهور خلق پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله پر بود.
حضرت علیهاالسلام تاب مستوری نداشت و هرچه در دل داشتند، باید میگفتند. صبر ایشان تمام شده بود. آن حضرت علیهاالسلام ، زهرا بود و تجلی زهرهٔ عالم، نمیتوانست حقیقت ولایت را که پایمال شده بود، تحمل کند. ایشان میدید حق که روزی با حضور پدر صلیاللهعلیهوآله عزت داشت، به فرود آمده است و حضرت زهرا علیهاالسلام که ظهور ولایت کامل بود، این امر را طاقت نداشت. به سمت مسجد حرکت کرد، در حالی که روسری خود را به طرز خاصی به سر بسته بود و چادری به سر انداخته بود. ایشان وارد مسجد شد. همه این ظهور را دیدند و تجلی حق را یافتند. حضرت زهرا علیهاالسلام به کناری رفت و نشست و سر به زیر انداخت. بعد از مدتی، نگاهی به قبر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نمود. دوباره چشمان خود را به زیر انداخت. دوباره نظری به منبر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نمود و نگاه خود را چرخاند. این نگاهها، ظهوری بود از بیصبریای که تاب مستوری نداشت و خود را اینگونه مینمود. هرچه قرآن کریم خواند و استدلال کرد و سخن گفت، اثری نداشت.
عاقبت، غاصب خلافت برخاست و آخرین سخنی که آن جفا پیشه در برابر آن استدلالها به مردم گفت، این بود که «مردم، مرا قبول کردهاند.»
این حرف، مثل آتشی آن حضرت علیهاالسلام را از جا کند؛ چه کند؟ کجا رود؟ ناسوت تاب تحمل تجلی نور خدا را ندارد. زهراست و نمیتواند نور حقگویی خود را خاموش کند. باید تلاش نماید و پروانهوار بسوزد. به خانه آمد. امیرمؤمنان علیهالسلام را که دید، عقدهگشایی نمود و بر آن حضرت نهیب زد: «علی علیهالسلام از چه نشستهای؟! تو هم سکوت کردهای، مگر نمیدانی ولایت چیست؟! مگر تو برای ظهور حق نمیسوزی؟!» انکار علی علیهالسلام انکار حق است! اما آن حضرت علیهاالسلام میداند که علی علیهالسلام باطن است و به ظاهر نمیآید. امیرمؤمنان علیهالسلام بر آن است تا باطن دین را حفظ کند و این زهراست که باید به ظهور ناسوتی آید. این زهراست که میتواند تمامی ناسوت و لحظه لحظهٔ آن را با نور حقخواه خود روشن نماید و راه حق و راه امیرمؤمنان علیهالسلام را که در باطن است، برای همیشه در ظاهر، روشن و شناختهشده نگاه دارد.
در آخرین روزهای عمر حضرت زهرا علیهاالسلام ، آن حضرت علیهاالسلام این نور روشنکنندهٔ طریق ولایت را در ناسوت بر جای گذاشتند. آن حضرت علیهاالسلام مانند چراغی که آتش گرفته باشد و آخرین نورش را شدید کند و بعد برای همیشهٔ تاریخ خاموش شود، بر ناسوت شعلهای دایمی زد و خاموش شد؛ ولی در آن آخرین لحظهها بیتاب گردید. زهرا علیهاالسلام کجا رود؟ چه کند؟ سر به دیوار زند، یا دست علی را گیرد، یا داد از گلو سر دهد، یا نگاه به قبر و منبر پیامبر صلیاللهعلیهوآله کند و از ژرفای دل نالههای جانسوز سر دهد، یا دست حسن و حسین را گیرد و گریه سر دهد؟ چه کند؟ در این روزهای واپسین عمر، چگونه هستی خود را در ناسوت بسوزاند و روشنای حقیقت در عالم شود؟ راستی که او زهراست و نور حقیقت او اگر شکافته شود، این حق است که عالمی را فرا میگیرد. آیا باید قبرش مخفی شود تا حق روشن بماند؟ چه باید کند؟ این سوختن و ساختن چه عظمتی دارد؟ حضرت زهرا علیهاالسلام با آنکه زخم از میخ در دید و ضربهٔ قنفذ بر بازوان او آمد، اما از آن شهید نشد؛ حضرت زهرا علیهاالسلام از شهادت پدر بود که نیمهجان شد و از ریسمان ناسوت بر گردن حقِ مطلق ـ علی ـ بود که سوخت. چرا حق باید عقب رود و نور آن به خاموشی گراید؟ حق یک قدم عقب رفت و دنیا به دست دنیاخواهان افتاد؛ اما نور حق، روشنای حقخواهان گردید و به شدت سوخت تا از ناسوت پر کشید و این بر امیرمؤمنان علیهالسلام چه سخت، مشکل و جانسوز بود! علی علیهالسلام که حق بود و ظهور و نور خانه و نور وجود خودش و نور وجود حق را از زهرا علیهاالسلام میدید، باید این نور و ظهور حق را از دست میداد! شگفتا از صبر علی علیهالسلام ! بردباری و شکیبایی علی چه ستودنی است! صبری که از فاطمه علیهاالسلام گرفت و فاطمه علیهاالسلام بردباری را به علی علیهالسلام سپرد و رفت! زهرا علیهاالسلام چگونه میماند وقتی چراغ علی علیهالسلام را شکسته میدید!
فاطمه علیهاالسلام با آنکه ناراحتی و درد جسم و سقط محسن را دید و با آنکه میخ در و ضربات غلاف شمشیر بر جسم مبارک آن حضرت علیهاالسلام وارد آمد، اما از آن نبود که جان سپرد؛ بلکه شهادت ایشان از ریسمانی بود که به گردن حق افتاده بود و علی را تا قعر چاه ناسوت به زیر کشیده بود و حق درون چاهِ ظلمت، نوری نمیافشاند. زهرا علیهاالسلام از این هنگامه بود که تاب نیاورد و پروانهوار پرپر زد و این سو و آن سو رفت و چون یاوری دستگیرش نشد و از سوی دیگر چون نمیتوانست حق را شکسته و قامتخمیده ببیند، پس سوخت و جان به جانآفرین سپرد. اما غربت علی علیهالسلام با شهادت زهرا علیهاالسلام دوچندان شد. صبر علی علیهالسلام چه بود؟ افزون بر این، بیستوپنج سال استخوان در گلو و خار در چشم، آنچه را که میدید، تحمل میکرد! این چه صبری است؟ حق در پس پرده نمیتواند بماند. ظهور حق رفت و علی علیهالسلام در پس پرده ماند، در سکوت مطلق، در لباس کشاورز و کارگر؛ سکوتی که غوغا در آن بود، سکوتی که فریاد داشت، علی علیهالسلام چه بود؟ عجب صبری! چه بردباریای که عالمی در آن متحیر و سرگردان است!
منبع: http://library.ayatollahnekounam.com/index.php/guardianship/qurankarim-2/113-kowthar?showall=1