باب ولایت، دارای اسمای بینهایتی است و هر کسی به هر اسمی نمیرسد. حضرت امیرمومنان علیهالسلام بینهایت اسم در باطن خود دارد و کسی نیست که به آن حضرت برسد. بلندپروازترین پرنده شهود نیز از درک «دامنه او عاجز است، تا چه رسد به «قله آن. جایی نیست که آن حضرت آن را پر نکرده باشد و هر پیامبری، تنها به یک یا چند اسم آن رسیده است. هر یک از حضرات چهارده معصوم علیهمالسلام تمامی اسمای حسنای الهی را دارا میباشند و البته با هم در تحقق آن تفاوتی دارند که باید در جای خود از آن سخن گفت؛ البته اگر بشود در این زمانه سخن گفت.
باید به مقام خلق نوری و نورانیت امام عصرِ خود شناخت داشت؛ شناختی که تنها بر حول برتری آنان نمیچرخد؛ زیرا چنین معرفتی را معاویه هم داشت که بر خطیبی که از حضرت امیرمومنان علیهالسلام افترا میبست، تندی کرد. سوگمندانه باید گفت: از ولایت چیزی گفته نمیشود، مگر تنها سینهای که برای آن زده و روضهای که برای آن خوانده میشود. دستکم باید روزهای اعیاد را به شادی زنده و شهادت آنان را با سیاهپوشی، عزا و غمناکی پاس داشت که کمترینِ کمترینها در این باب است.
باب ولایت، مهجورترین و غریبترین باب در میان مراکز علمی است و حتی از قرآن کریم نیز غریبتر است. البته باب ولایت، باب بلاست؛ از این رو سفارش نمیشود کسی به آن گام نهد. اگر کسی آشنای باب ولایت باشد، به میزان نزدیکی و قربی که به حضرات چهارده معصوم علیهمالسلام دارد، از جنس بلایایی که اشقیا برای آن حضرات پیش آوردند، در زمان خود خواهد دید و البته او نیز محَکی برای سعادت و شقاوت دیگران خواهد بود؛ چرا که او بر حق ایستاده است و نمیشود حق، هم با او و هم با مانعان، مخالفان و ظاهرگرایان باشد. هستند کسانی که در وادی ولایت، جام بلا را تا آخر سر کشیدند و «بَلی» گفتند؛ کسانی که بخواهند یا نخواهند، میروند و کشش راه را دارند؛ کسانی که اگر خود هم میلی به رفتن نداشته باشند، آنان را میبرند. کسانی که ولایت در باطن و جان آنان محسوس است. همانطور که شاعری شعرش میآید، باب ولا در جان آنان نمایان است. باید خود را آزمایش کرد و دید آیا در این وادی هست یا نه؟ آزمایشی که به خلوت و دوری از کثرتها نیاز دارد.
آنان که برای ولایت برگزیده شدهاند، تا خود را خالی نکنند، تپش رگ ولایتی را که در باطن دارند، حس نمیکنند. دردمندی از باطن آنان میجوشد و تحمل بلا در نهاد آنان بسیار بالاست. کسی که تحمل بلایی ندارد و زود مضطرب و پریشان میشود و خود را میبازد و یا آزاد نیست، برای این راه ساخته نشده است. برگزیدگان وادی ولایت، حتی در زندگی خود دلی پر خون و ریش ریش دارند. دل آنان هزاران بار میشکند و هر شکسته آن، بارها شکستهتر میشود. ما از امام مجتبی علیهالسلام تنها جگر پاره پاره شنیدهایم و از امام عشق ـ حضرت سیدالشهدا علیهالسلام ـ بدنی پاره پاره را و از کرب و بلا تنها سخنی شنیدهایم؛ اما درد بیش از اینهاست که سوز آنان را فرازمانی نموده است. این حضرت عشقِ محض بود که در کربلا از چهره امام حسین علیهالسلام نمودار بود و چهره آن حضرت را رفته رفته نورانیتر و شادابتر مینمود.