به نام «امام» خود برخیزید!
اشاره: این سخنرانی در سالروز اربعین حسینی، در حسینیهٔ اعظم خدابندهٔ زنجان به تاریخ ۲۴ / ۱۱ / ۱۳۸۷ ایراد شده است.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. الحمدللّه ربّ العالمین، والعاقبةُ للمتّقین، والنّار للملحِدین، ثمّ الصّلاه و السّلام علی سیدِنا ومولانا حبیب إله العالمین؛ أبِی القاسم محمّد وعلی آلِه الطَّیبین الطّاهرین، ولعنةُ اللّه علی أعداءِهم أجمعین.
أمّا بعد: فقد قال الحکیم فی محکم کتابه العظیم:
«یوْمَ نَدْعُوا کلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِی کتَابَهُ بِیمِینِهِ فَأُولَئِک یقْرَءُونَ کتَابَهُمْ وَلاَ یظْلَمُونَ فَتِیلاً».
روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان فرا میخوانیم، پس هر کس کارنامهاش را به دست راستش دهند، آنان کارنامهٔ خود را میخوانند و به قدر نخک هسته خرمایی، به آنها ستم نمیشود.(۱)
انشاء اللّه در این اربعین حسینی با شما یاوران حضرت سیدالشهدا علیهالسلام و یاران آقا امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشّریف) غریق رحمت الهی باشیم و اسلام و مسلمین قرین نصرت باشند، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد: اللّهُمَّ صلِّ علی محمّد وآل محمّد.
موضوع سخن من «امامت» و تبیین اهمیت و جایگاه آن در روز قیامت است. آیهای که محضر شما قرائت شد، میفرماید در روز قیامت هر کسی را به نام امام وی میخوانند و چهرهٔ شما به خط امامی که در دنیا با او بودهاید، شناخته میشود. در واقع آنچه در دنیای پر آشفته و جهان پر تلاطم امروزی میتواند دستگیر آدمی باشد و او را از گزند حوادث شوم و ظلم جنایتکاران نجات بخشد، دارا بودن فکر و اندیشهای است که قدرت تشخیص امام حق را از امامان باطل داشته باشد. چنین اندیشهای است که میتواند متمایزکنندهٔ انسان با حیوان باشد و به انسان این اجازه را میدهد تا دنیای اطراف خود را بر اساس آرمانهایی که دارد، بسازد و این اصل، بر «آزادی» و «اختیار» وی و نیز بر قدرت و توان او تأکید میکند.
در واقع، آیهٔ شریفه میفرماید دلهای شما همانند صفحهای کاغذ است که شما در این دنیا بر آن نقش میزنید و باید دید نقش چه امامی را بر آن میکشید و مهر چه امامی را بر آن میزنید که در روز قیامت به نقش و مهر و به خط آن امام شناخته میشوید. شما هنوز جوان هستید و دقت داشته باشید که بر لوح جان خود چه مینویسید و چنین نباشد که همچون طفلی قلم بردارید و بدون داشتن هدف عقلانی، بر آن خطوطی در هم بکشید و یا همچون افراد کمسواد، کلماتی بر آن بنویسید که گاه با غلط املایی همراه است. البته بهترین کار، این است که آن را به دست امامی بر حق دهیم تا او مهر خود را بر آن حک نماید. آیهٔ شریفهٔ مورد بحث، میفرماید: «یوْمَ نَدْعُوا کلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»؛ روز قیامت، هر انسانی به امام خود شناخته میگردد. شناخت انسانها در آن زمان چندان سخت نیست و هر کسی به امام خود شناخته میشود. این آیه میفرماید خداوند بندگان خود را صدا میکند: «یوْمَ نَدْعُوا»؛ «ما میخوانیم» و خواندن ما نیز گروهی است: «کلَّ أُنَاسٍ»ما گروه گروه مردم را میخوانیم؛ اما نه به اسم خودشان، بلکه آنان را به نام امامی که دارند، میخوانیم و برای نمونه میگوییم حسینیها بیایند و آنگاه است که شعار «یا حسین» در محشر سر داده میشود. برخی به ندای «یا زهرا» میآیند و بعضی وقتی «یا علی» را میشنوند، برمیخیزند و برخاستن گروهی نیز با «یا اللّه» است. ولی ما در این دنیای آشفته، در کدامین جبهه و حزب قرار داریم و به کدام گروه شناخته میشویم؟ دنیایی با جمعیت میلیاردی که امامان بسیاری از مردم، آشفتهاند و به بیماریهای روحی و روانی دچار میباشند؛ امامانی که صفحهٔ دل پیروان خود را همچون کودکی نوپا، تنها خط خطی میکنند و مُهر نورانی «یا حسین»، «یا علی»، «یا فاطمه» را با خود ندارند. خوشا به حال شما که مادرتان در این مجالس، با ذکر «یا حسین» به شما شیر میداده و اکنون به حمد الهی، با صفای باطن خود در این جبهه حضور دارید. شناخت امام بر حق و حضور در
________________________________________
۱٫ اسراء / ۷۱٫
(۱۹)
________________________________________
جبههٔ وی، فاز نخستِ کار است. شناخت این جبهه، هرچند افتخارآفرین است، اما نباید موجب غرور و اباحهگری گردد، که چنین تفکری را برخی از مسیحیان نژادپرست دارند که میگویند: «ما یک مسیح داریم که کشته شده است برای آن که تاوان گناهان پیروان خود بنماید، پس هر کاری میخواهید بکنید.»
قرآن حکیم میفرماید:
«فَمَنْ أُوتِی کتَابَهُ بِیمِینِهِ فَأُولَئِک یقْرَءُونَ کتَابَهُمْ وَلاَ یظْلَمُونَ فَتِیلاً»(۱).
باید توجه داشت فعل «أُوتِی»در صدر آیه، مجهول است و بیان نمیدارد چه کسی کتاب کردار آدمی را به دست انسان میدهد. آیا این کتاب به دست امام آدمی است یا به دست فرشتگان مخصوص و یا خازنان بهشت؟ اما ذیل این آیهٔ شریفه، بیان دیگری دارد و میفرماید: «وَلاَ یظْلَمُونَ فَتِیلاً»؛ به هیچ کس ظلم نمیشود و با هر کسی بر اساس اصل و قاعده رفتار میگردد و یکی از قواعد آن، این است: «فَمَنْ أُوتِی کتَابَهُ بِیمِینِهِ»؛ کسی که کتاب کردار او را به دست راست وی میدهند، تازه باید حساب پس دهد و نسبت به کردار خود پاسخگو باشد: «فَأُولَئِک یقْرَءُونَ کتَابَهُمْ»، یعنی همینها هم باید کتاب خود را بخوانند و خود باید کتاب خویش را بخوانند، نه آنکه فرشتهای را بر او بگمارند و بگویند این نامهٔ اعمال را برای صاحبان آن بخوانید؛ چرا که اگر آنان خود بخوانند، دیگر نمیتوانند مدعی شوند و اشتباه و خطای خوانندگان را عذر و بهانه آورند. خداوند به بندهٔ خود میفرماید: من تو را قبول دارم، خودت بخوان! و چهقدر سخت است که آدمی کتاب خود را در حضور عدل الهی بخواند! آنگاه است که وی غلطهای املایی خود را بر لوح جان خود مییابد و به خاطر کلمه کلمهٔ اشتباهی که امامان باطل بر دل وی زدهاند، شرمنده میشود. این حساب و کتاب برای کسانی که نامهٔ عمل آنان به دست راست ایشان داده میشود، هست و کسی نمیتواند بگوید چون من در خط امام حسین علیهالسلام هستم، پس حسابی ندارم و بازخواست نمیشوم. چنین فردی باید حساب تمامی نمازهایی را که از او قضا شده یا ظلمهایی را که بر مردم روا داشته است، بدهد.
کسی که امام او حسین علیهالسلام است، باید مراقب باشد ایشان را با کردار خود آزار ندهد و دلی را نرنجاند، که روز قیامت نگویند این «حسینی» است و چنین اعمالی دارد و زمینهٔ شرمندگی امام خویش را فراهم آورد؛ بلکه باید چنان باشد که کردار خود را سرافرازانه بخواند. کسی که به خانوادهٔ خود احترام نمیگذارد و حرمت فرزند را پاس نمیدارد، زندگی وی علیوار نیست و به نام آن امام علیهالسلام شناخته نمیشود؛ چرا که در رابطه با حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام وارد شده است: «إذا دَخَلَ فِی البیت کانَ صَبِیا»؛ چون امیرمؤمنان وارد منزل میشدند، کودکانه رفتار مینمودند و نرم و شیرین میشدند. هیبت و جلال ایشان برای بیرون از منزل بود: «وإذا خَرَجَ فِی القَوم کانَ رجلا».
همسر و فرزندان باید در کنار پدر آرامش یابند و قدرت بیان داشته باشند و بتوانند سخن دل خود را برای او بگویند و با او مشورت کنند؛ باید بتوانند از او اشکال گرفته و بر او انتقاد کنند و با او گفتوگو و مباحثه داشته باشند. فردی که زورگو و خشن است، تنها ادعای محبت اهلبیت علیهمالسلام را یدک میکشد؛ چنین کسی در راه آن بزرگواران قدم نمیگذارد؛ از این رو، کتاب وی را به دست راست او نمیدهند؛ چرا که شایستگی آن را ندارد و آیهٔ: «فَمَنْ أُوتِی کتَابَهُ بِیمِینِهِ فَأُولَئِک یقْرَءُونَ کتَابَهُمْ»شامل اینگونه افراد نمیشود؛ بلکه آنان در گروه سوم هستند.
اما گروه سوم، کسانی هستند که فراز: «وَلاَ یظْلَمُونَ فَتِیلاً» به آنان اشاره دارد و البته باز هم فعل آن مجهول آمده است و روشن نمیسازد که حسابرس آنان چه کسانی هستند. این گروه، همانها هستند که میفرماید: «وَمَنْ کانَ فِی هَذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الاْآَخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً»(۲). اینها چشم دل خود را کور نمودهاند و امامان باطل، دیدی برای آنان نگذاشتهاند و در خرواری از اشتباهات و خطاها، تاریک دل شدهاند. مرام و امام آنان چیزی جز باطل نیست. آنان مصداق: «فَهُوَ فِی الاْآَخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً» هستند. آنان که در دنیا دست به هر ظلمی آلوده میکنند، در آخرت چیزی جز سرگردانی ندارند و کوری آنان در آن دنیا بیشتر است.
در آن روز ـ که هر گروهی را به نام امام خود میخوانند ـ بسیاری بر روی زمین گرفتار میشوند و امامی برای آنان نیست. آنان زیر آفتاب سوزان قیامت میایستند تا شاید عقلِ گمشدهٔ خود را بازیابند و به یاد آورند که چه کسی بودهاند. آیا کودکانِ گمشدهای را که سرگردان هستند دیدهاید؟ آنان گاه میشود که پدر و مادر خود را نیز به یاد نمیآورند و یا حتی نمیتوانند
________________________________________
۱٫ اسراء / ۷۲٫
۲٫ اسراء / ۷۲٫
(۲۰)
________________________________________
اسم آنان را بگویند.
شما جوانان که به یاری خدا، صاحب انرژی و قوت هستید، مراقب باشید که دست خود را کجا بالا برده و کجا پایین میآورید. و توجه داشته باشید که روزی جوانی را از دست خواهید داد. در مقابلِ ضعیف و مظلوم، متواضع و نرم باشید و اگر آنان به شما بدی دارند، شما از آن در گذرید و منش و رفتار شما بر اساس سیرهٔ حضرات ائمهٔ معصومین علیهمالسلام باشد، تا به نام آن حضرات علیهمالسلام شناخته شوید.
خلاصهٔ بحث ما این شد که: در روز قیامت، سه دسته از انسانها وجود دارند: یکی آنان که امام حق دارند و کرداری راست و درست، که نامهٔ عملشان به دست راست داده میشود. دو دیگر، گروهی که ادعا میکنند، اما عملی ندارند. دستهٔ سوم، نه ادعایی دارند و نه عملی، و کور و سرگردان برانگیخته میشوند.
الحمدللّه محفل ما از گروه نخست است که در سیسال گذشته، محکم بر محور امامت حضرات معصومین علیهمالسلام ایستادهاند و دنیایی را حیران کردهاند. ما جایی جز درگاه اهلبیت علیهمالسلام نداریم. آقای بزرگواری نقل میکرد:
«من خیلی گرفتار و دلگیر بودم. روبهروی حرم آقا امام رضا علیهالسلام ایستادم و عرض داشتم: آقا، داخل حرم نمیآیم و زیارت نمیکنم، فقط آمدهام عرض کنم بنده به این وضع راضی نیستم، مشکل مرا حل کنید. بعد راه خود را گرفتم و رفتم؛ اما در بین راه نگاهی به گنبد انداختم و با خود گفتم: من جایی جز این خانه ندارم بروم. دوباره بازگشتم و به آقا عرض کردم: آقا، میخواهید حاجتم را بدهید، میخواهید ندهید، من جای دیگری ندارم بروم.»
ما هم در این اربعین حسینی زیر خیمهٔ امام حسین علیهالسلام آمدهایم و به آقا عرض میکنیم: ما جای دیگری را نداریم که برویم و شما تنها امید ما هستید. اگر در عمل ما اشتباهی هست، کمک و مدد نمایید تا آن را برطرف نماییم. ما در کربلا نبودهایم؛ اما شما را میشناسیم و در خط شما هستیم. ما از کربلا تنها خبری میشنویم. یزید اینقدر به بچههای آقا امام حسین علیهالسلام ظلم کرد که خود با همهٔ خباثتی که داشت، خسته شد و به زنهای خود گفت: «بچهها را بردارید.» بچهها معلوم نیست مهمان چه کسی هستند. آنان حدود یک ماه در شام و در خانهٔ دشمن بودند. در این مدت و حتی در اربعین اول، بچههای امام حسین علیهالسلام به کربلا نرفتند و ما سندی برای ورود آنان به کربلا در اربعین نداریم. تنها کسی که در اربعین به کربلا آمد، جابر بن عبداللّه انصاری است که از راویان معتمد شیعه است(۱). وی به قصد زیارت حسین غریب علیهالسلام به کربلا رفت، نزدیک شطّ فرات غسل کرد و برای زیارت امام حسین علیهالسلام احرام بست. او نابینا بود و عطیه دست او را گرفت و به نزد قبر امام حسین علیهالسلام آورد. جابر دست بر روی قبر مبارک امام حسین علیهالسلام گذاشت و عرض نمود: «السّلامُ عَلَیک یا أباعَبدِاللّه» و بیهوش بر روی قبر افتاد. پس از اینکه به هوش آمد، حسین علیهالسلام را صدا میزد، اما جوابی نمیشنید. جابر فریاد زد: «حبیب لا یجیب حبیبه»؛ حسین جان! مگر میشود دوست، جواب دوستش را ندهد؟! اما بعد از آن فریاد زد: «حسینی که نه رگ، نه سر و نه بدن دارد، چگونه جواب مرا دهد؟!»(۲) السّلامُ عَلَیک یا أباعَبدِاللّه. اللّهُمَّ صلِّ علی محمّد وآل محمّد.
________________________________________
۱٫ ر. ک : بحار الانوار، ج ۹۸، ص ۳۳۵٫
۲٫ ر. ک : بحار الانوار، ج ۶۵، ص ۱۳۰٫