اگر آدمی متوجه حضور خدا در دل خود شود و بتواند آن را به بیان آورد، شیرینتر و شیواتر میتواند از آن سخن گوید.
خداوند یک حقیقت است که باید خود در دل ما پیدا شود و در دل و روح ما جریان و سریان یابد. خدا یعنی همان حقیقتی که خودش میآید نه لفظ یا مفهوم صرف آن. ما تا نتوانیم خدا را در خود پیدا کنیم، هیچ کار درستی نمیتوانیم انجام دهیم. نماز و روزه و عبادات بدون خداوند باطل است. باید نخست خدا را پیدا کرد و سپس نماز گزارد و روزه گرفت و حج رفت. باید تمرین کرد تا به هنگام نماز، خود خدا در دل رخ نماید نه لفظ یا معنا یا توهم آن. خداوند حقیقت دارد ولی باید دید آیا این حقیقت دریافت میشود یا نه؟ وقتی آن حقیقت در ما زنده شود، دل ما آن را میبیند، ولی اگر این سریان نباشد دل ما آن را نمیبیند و جز مفهوم، توهم و صورتی معنایی چیزی از آن نمییابیم و چنین چیزی توحید نیست. اگر ما حقیقتی را با وجود خود و با دل خویش ببینیم نه با چشم، این توحید است. پس نباید تنها حال داشت یا فقط در پی حال بود و از علم و معرفت نسبت به خدا خالی بود.