عبادت برای روح آدمی بسان کود برای زراعت و کشت است. اگر کود شیمیایی فراوانی به یک گیاه داده شود آن را بیدرنگ خشک میکند و ریشهٔ آن را میخشکاند.
اگر به گیاهی نیز کود داده نشود، ضعیف و نابود میشود. عبادت برای روح و روان آدمی چنین خاصیتی را دارد. باید پیش از آنکه عبادت کرد به عبادت و آثار آن معرفت داشت. عبادت برای روح همانند دارو برای بدن میماند و شناخت بیماری پیش از تجویز داروست.
شخصی میگفت: فردی عصبی هستم، شده است که خانمم را با کمربند زدهام و به او فحاشی کردهام؛ در عین حال بسیار عبادت میکنم و حتی میتوانم نماز شب بخوانم، زیارت عاشورا و دعای توسل و دعای کمیل و نیز نافلههایم ترک نمیشود. بسیاری از اذکار را نیز میگویم؛ اما نمیدانم چرا عصبی هستم و قدرت کنترل خود را ندارم. به او گفتم سخن مرا گوش نمیدهی، وگرنه علت آن را میگفتم. او اصرار کرد و گفت آمدهام تا مشکل خود را حل کنم. به او گفتم: تمامی مستحباتی که گفتی را ترک کن و فقط هفده رکعت نماز، آن را هم با سرعت بخوان. اگر خواستی نمازهای خود را به جماعت بگزاری، نماز جماعت را بخوان و مسجد را زود ترک کن و پای منبر کسی ننشین. این عبادتها برای تو که نفسی ضعیف داری همچون کود زیادی است و اثر عکس دارد و باعث پوسیدگی روح و روان تو شده است.
تفریط و کوتاهی در عبادت نیز نتیجه، آثار و عوارض بدی بر نفس دارد. برای نمونه، برخی از اینکه ذکری ندارند دچار عصبانیت، تشویش و اضطراب میشوند. افرادی که عبادت ندارند هم عصبی میشوند و هم بیماریهای روانی بسیاری دچار میگردند. آنان اگر دینمداری و کمی اذکار و ادعیه را وارد زندگی خود کنند چنین مشکلاتی ندارند. البته، آنان باید ذکر و ادعیهٔ مناسب خود را از عالمی دینی فرا بگیرند که به آثار و عوارض اذکار و مراتب روح و نفس و اینکه فرد در چه مرتبهای از آن قرار دارد آگاه باشند، وگرنه اذکار حکم دارو را دارد و تجویز آن باید به دست فردی کاردان باشد.
افراط و تفریط در هر امری حتی عبادت، نکوهیده است. کسی که زیاد نماز میخواند و فراوان به حج میرود، دچار تشنج میشود و کارهای روزمرهٔ زندگی او تعطیل میشود، چنین نماز افراطی مضر است مثل زعفران که خوردن زیاد آن انسان را حتی به مرز جنون و مرگ میکشاند. همانگونه که بینمازی آسیبهای روانی بسیاری را در پی دارد.
افراط و تفریط نمودی دیگر نیز دارد. برخی در عبادت قشریگرا شدهاند و باطنگرایی را محکوم و باطنگرایان را تکفیر میکنند و برخی چنان به باطن روی میآورند که از ظاهر و آموزههای شریعت دور میافتند. این متن خالص قرآن کریم و روایات چهارده معصوم عليهم السلام است که بهدور از افراط و تفریط، میان شریعت و طریقت جمع نمودهاند و حقیقت را نشان دادهاند. آن حضرات عليهم السلام نه تمام حقیقت را در رجوع به باطن دیدهاند و از استفاده از حقایق ظاهری دور افتادهاند و نه قشریگرا و جمودگرا گردیدهاند تا تنها به ظاهر دین بسنده کرده باشند و حقیقت تجردی روح آدمی و کمالات بلند آن را نادیده انگاشته باشند. دین هم در ظاهر حقیقت دارد و هم در باطن. اگر انسان حقایق ظاهری دین را رها کند، به حقیقت باطنی دین نمیرسد؛ چرا که مسیر باطن دین از حقایق ظاهری آن میگذرد. متن قرآن کریم و مجموع احادیث اهل بیت عليهم السلام گواه بر این مدعاست.
در فقهپژوهی کنونی فقیهان تنها ظاهر دین را مورد کاوش قرار میدهند و آموزههای اخلاقی و عرفانی دین که در استنباط حکم فقهی میتواند تاثیرگذار باشد را نادیده میانگارند. از روایات عرفانی و ادعیهای که محتوای بالایی دارد و از اسرار معنوی حج و دیگر عبادات، در حوزههاي درسی فقهی سخنی به میان نمیآید. اینگونه است که نزاع میان صوفیان یک سویهنگر و فقیهان تک بعدینگر ایجاد میشود.
این در حالی است که باطن حقیقی بدون دریافت ظاهر حقیقی قابل دستیابی نیست. صوفی باید صافی شود و ظاهر فقه را نادیده نگیرد و آن را از مجتهد عادل فرا گیرد و خود را از سالوس دور دارد، مجتهد نیز باید تنها بر ظاهر دین بسنده ننماید و برای کمال خود از حقایق عرفانی و باطنی که در متن قرآن کریم و روایات حضرات چهارده معصوم عليهم السلام وجود دارد بهره برد تا مسیر عبودیت خود را به حقیقت و کمال نزدیک سازد و اعمال عبادی خود را کیفیت بخشد و آن را از ریا و تظاهر سالم نگاه دارد. کسی که به اسرار معنوی حج و عبادات توجه ندارد، عبادت وی کمال نمییابد و ژرفایی برای آن نمیبیند.