نیایش و گفتگوی عاشقانه

 نیایش و گفتگوی عاشقانه

 لطافت مضاعف و لرزش اندام به گاه عبادت

در روایات است که بدن مبارک امام سجاد علیه‌السلام هنگام نزدیک شدن وقت نماز و به گاه خواندن نماز می‌لرزید. باید دانست لرزش اندام مبارک آن حضرت علیه‌السلام از ضعف بدن و بیماری یا ترس از خدا نبوده است؛ چرا که آن حضرت علیه‌السلام هم قدرت بدنی فراوانی داشته‌اند و هم از خداوند نمی‌ترسیدند؛ زیرا هیچ گاه دو دوست از یک‌دیگر نمی‌هراسند؛ بلکه این لرزش از لطافت و نرمی ایشان بوده است.

همان‌گونه که هوا با باد می‌لرزد، امام علیه‌السلام نیز به خاطر نرمی و لطافت روحی با حرکت‌های دنیایی می‌لرزیدند و می‌توان با مقایسهٔ نماز حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام با نماز امام سجاد علیه‌السلام گفت لرزش آن حضرت علیه‌السلام نیز از باب لطافت و عظمت آن حضرت بوده است.

 

 تفاهم میان دعاکننده و حق تعالی

میان دو نفر ممکن است در فهم سخن یک‌دیگر تفاهم باشد و هریک منظور دیگری را به وضوح دریابد اما گاه می‌شود که یکی از دو طرف یا هر دو سخن دیگری را درک نمی‌کند. گاه زن و شوهر یا استاد و شاگرد منظور دیگری را در نمی‌یابد و این‌گونه است که بسیاری از اختلاف‌ها شکل می‌گیرد. گاه می‌شود که بنده مقصود خداوند را درک نمی‌کند و نمی‌داند خداوند از او چه می‌خواهد. در بعضی مواقع نیز خدا از سخن بندهٔ خود برداشتی ندارد. آیا می‌شود نمونه‌هایی برای این گفته سراغ گرفت؟

 

 دو دعای جوشن کبیر و صغیر

دعای جوشن کبیر با آن‌که وصف کبیر را در برابر دعای جوشن صغیر نسبت به حجم و کمیت خود دارد اما در برابر محتوای آن اصغر است. اگر از کثرت، مردم و جامعه به توحید حرکت کنیم، جوشن صغیر اکبر است و چنان‌چه از سمت توحید به کثرت حرکت کنیم، جوشن کبیر اسم بامسمایی است؛ ولی توحید عظمت دارد؛ از این رو جوشن صغیر جوشن کبیر است.

 

 دعا و شروع سیر عاشقانه

برخی از پیامبران الهی که تهجد و زهد حضرت مریم علیهاالسلام را دیده بودند، از عبادت ایشان چنان تأثیر پذیرفته بودند که پیامبری هم‌چون حضرت زکریا علیه‌السلام و بعضی دیگر از انبیا علیهم‌السلام را به طمع انداخت که از خداوند درخواست فرزندی هم‌چون او نمودند. قرآن کریم می‌فرماید: «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتا حَسَنا وَکفَّلَهَا زَکرِیا، کلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکرِیا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقا، قَالَ: یا مَرْیمُ، أَنَّی لَک هَذَا؟ قَالَتْ: هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ، إِنَّ اللَّهَ یرْزُقُ مَنْ یشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ. هُنَالِک دَعَا زَکرِیا رَبَّهُ قَالَ: رَبِّ، هَبْ لِی مِنْ لَدُنْک ذُرِّیةً طَیبَةً، إِنَّک سَمِیعُ الدُّعَاءِ». آل عمران / ۳۷٫۳۸٫

حضرت ابراهیم علیه‌السلام نیز از حق تعالی پسر می‌طلبد و چنین دعا می‌کند: «رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ» صافات / ۱۰۰،حق تعالی نیز دعای او را چنین مستجاب می‌فرماید: «فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلاَمٍ حَلِیمٍ» صافات / ۱۰۱٫ سر می‌دهد.

حضرت ابراهیم علیه‌السلام زحمت و ریاضتی فراوانی کشید تا به مقام حلم رسید. حق تعالی از او در قرآن کریم به عنوان «حلیم» یاد می‌کند. حضرت اسماعیل علیه‌السلام نیز چکیدهٔ حلم و پدری حلیم است که حلیم می‌گردد؛ ولی حماسه‌های این پدر و پسر با هم تفاوت دارد. ابراهیم علیه‌السلام خواب می‌بیند و اسماعیل علیه‌السلام این‌گونه سر بر خاک می‌نهد. قرآن کریم می‌فرماید: «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْی قَالَ: یا بُنَی، إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُک، فَانْظُرْ مَاذَا تَرَی؟ قَالَ: یا أَبَتِ، افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ، سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ» صافات / ۱۰۲؛ «سعی» به معنای سعی میان صفا و مروه نیست؛ بلکه رسیدن به مرتبهٔ انتخاب و قدرت برگزیدن و سن رشد است. اسماعیل علیه‌السلام چنان رشد کرده بود که خود راه خود را انتخاب می‌کرد؛ نه این‌که کودکی نورس باشد تا از ترس یا احترام به پدر، تن به تیغ پدر دهد.

ابراهیم دعا کرده تا خداوند به او فرزندی حلیم عنایت کند. خداوند می‌خواهد عشق او را به تماشا نشیند، بر این اساس، ابراهیم باید چند بار در خواب ببیند که فرزند خود را ذبح نموده است. او باید بتواند این مطلب را با شور با فرزند خود در میان گذارد و برای همین، لازم است خدا چندین بار به او تلنگر بزند و چند بار او را به جوش و خروش اندازد. خالق او را چند بار به حرکت کردن به سوی عشق وا می‌دارد تا سیر عشق و قربانی شروع شود. دسته‌ای می‌گویند حضرت سه بار خواب دید؛ اما چگونه بوده و چه‌قدر به خواب خود اهتمام داشته است؟ آیا خواب او عین حقیقت بوده و با خواب ما تفاوت داشته است یا به گونه‌ای دیگر بوده که در هر صورت نیازمند بررسی است و در حوصلهٔ این نوشتار نیست.

حضرت ابراهیم به اسماعیل می‌فرماید: «فَانْظُرْ مَاذَا تَرَی؟». این کلام نورانی صریح قرآن کریم است. حضرت ابراهیم با فرزند رشید خود که قدرت انتخاب دارد و خوب و بد را در حد بالا درک می‌کند مشورت می‌نماید و او شهادت و ذبح در راه خدا را انتخاب می‌کند آن هم به دست پدر نه به دست دشمنان که راحت‌تر است و چنین می‌گوید: «یا أَبَتِ، افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ، سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ».

فرزندی که چکیدهٔ حلم است، بدون بزرگ‌نمایی کار، سر به تیغ پدر می‌نهد.

کلام پسر که می‌گوید: «سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ» که با تعبیر «إنّی صابرا» متفاوت است غوغایی در دل پدر به‌پا می‌کند. غوغا و آشوبی که در وصف نمی‌گنجد و تنها با مقایسه میان انسان‌ها شاید بتوان به درک آن نزدیک شد.

ابراهیم علیه‌السلام با کهن‌سالی خود و اسماعیل علیه‌السلام با نوجوانی خود، چنان دارای حماسه بودند که فرزند سر به خاک می‌گذارد و خاک را می‌بوید و دوری ابدی را به جان می‌خرد و پدر نیز دوری ابدی او را به دست خود برای خود و فرزند می‌آورد. هنگامی که هر دو راضی شدند و حضرت اسماعیل، گونه بر خاک نهاد ـ اللّه اکبر ـ فرزند رشیدی سر به زیر تیغ پدر می‌گذارد و به پدر می‌گوید: تیغ بکش! مگر خون پدر چنین به جوش آمده است که تیغ از نهان بر می‌کشد؟ باید گفت خیر؛ بلکه با علم و معرفت و بدون غضب و خشم هر دو در اوج حماسه‌ای بلند به هم گره می‌خورند؛ پدری پسر را به قربانگاه می‌برد و پسری سر در پیشگاه حق تعالی به خاک می‌ساید و این‌گونه بود که خداوند ابراهیم علیه‌السلام را در پی دعایی به سیر عاشقانه وا می‌دارد و با مشاهدهٔ عشق او به حق تعالی چنین می‌فرماید: «فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ. وَنَادَینَاهُ أَنْ یا إِبْرَاهِیمُ، قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا، إِنَّا کذَلِک نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ. إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلاَءُ الْمُبِینُ. وَفَدَینَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ».

مطالب مرتبط