موسیقی اذان
از اموری که در اسلام به آن سفارش بسیاری شده و مستحب مؤکد است اذان است. اذان چنان اهمیتی دارد که اگر کسی بدون آن وارد نماز شده باشد، میتواند نماز واجب خود را برای آوردن اذان بشکند. اذکار اذان، تمامی استعلایی است و هیچ تخفیض یا استفلایی ندارد. استعلایی بودن اذان، افزون بر این که روح را گسترده میکند و آن را وسعت میبخشد، صدای اذانگو را نیز آزاد میسازد و رهنمون میدهد که خود را بالا بکشید. اذان استعلا دارد و رکوع و سجده رفتن فرود است و چون نمیتوان ناگاه از اوج به فرود آمد، فرازهایی از نماز همچون «رب العالمین، الدین، نستعین، مستقیم، ضالین» استفلا مییابد تا فرد را برای رکوع و سجده، آمادگی دهد. شریعت میگوید نمازی که ابتدای آن بلندی نباشد، نماز کاملی نیست؛ از این رو میتوان آن را رها کرد و به اذان پرداخت. اذان اوج و بلندای نماز است و اگر گفته نشود و به آن بلندا دست یازیده نشود، میتوان نماز فعلی را ترک گفت تا آن بلندا را درک کرد. فراز و فرودی که شرح آن گذشت همان قبض و بسط است که حکایت آن را در صوت آوردیم. قبض است که آدمی را بالا میبرد و بسط است که انسان را سعه میبخشد و او را پایین میآورد.
چنانچه در نماز، کسی بالا نرود، این توانایی را ندارد که دنیا را پشت سر اندازد و از طرفی، با برداشتن سنگینیهای دنیایی، نمیتوان به معراج رفت. کسانی که دنیا را پشت سر نمیگذارند، در نماز از اندیشه دنیایی خود فارغ نیستند و با انبوهی از مسایل و مشکلات دنیوی مشغول نماز میشوند. بر اساس آنچه گفته شد، کسانی که در نماز به تشتت فکری و حواس پرتی دچار میشوند و وسواس و شک بسیاری دارند، برای رهایی از آن، میتوانند اذان و اقامه خود را درست بگویند.
موسیقی نماز
نماز دارای لحن است. ضرورت لحن حتی در قرائت نیز هست. «ولا الضالین» با مدّی که دارد، خود دستگاهی از دستگاههای موسیقی را میآفریند و مایهای از آن بیرون میآید که شکفتن لحن را به همراه دارد. «ولا الضآلآین»، هر چهار گونه مد صوت را دارد. در سوره حمد مدهای بسیاری است؛ از این رو سختترین بخش نماز همان سوره حمد است. خداوند میفرماید: « وَرَتِّلِ الْقُرْآَنَ تَرْتِیلاً»(۱) تا از صوت و صدا، بهترین استفاده شود و چنین نیست که صوت و صدا تنها در موارد گناه و لغو کاربرد داشته باشد؛ و این مورد مصداق آن مثل مشهور است که هیچ گاه به خاطر یک بینماز در مسجد را نمیبندند.
صوت و صدا خوراک دل است، از این رو نمازی که بدون صوت و ترتیل و آهنگ مخصوص خوانده شود، به دل زنگار میدهد و آن را از این خوراک معنوی دور میسازد و استفاده از آن او را آزردهخاطر میسازد. نمازی که همچون زمزمه یهود به هنگام خواندن تورات است نماز ایمانی اهل اسلام نیست و سفارش به ترتیل برای تحقق این امر مهم است. رعایت ترتیل نماز به انسان فراغت میدهد و سبب میشود به حضرت حق توجه نماید و دل به دلدار سپارد و دیدار یار را طلب نماید؛ ولی آن که نماز وی فصل تعقیب و گریز اوست و از هر ذکری میگریزد و رکوع را بر قیام و سجده را بر رکوع و تشهد و سلام را بر همه ترجیح میدهد تا زودتر از تکلیف و کلفت خویش فارغ شود و به کار روزانه خویش برسد و ترتیل نماز را نادیده میگیرد، کجا میتواند دل و دلدار را به هم رساند و نماز عاشقانه و بانغمه خواند و روی یار را طلبد!
نماز دارای موسیقی و لحن است. اگر کسی معنای نماز را نداند، با قرائت درست آن، اثر موسیقایی نماز را دریافت میکند. اگر شخص نماز را به درستی قرائت کند، دستگاه گوارش او تنظیم و موزون میشود و همانند خوردن انار که خون را صاف میکند، نماز نیز مزاج، خون و اعصاب و روح و روان را صاف میکند و آن را صیقل میدهد. قرائت نماز برای رفع ناراحتیهای اعصاب بسیار مؤثر است. همانطور که تنظیم برق و کاربراتور ماشین موجب تنظیم موتور و دود نکردن آن میشود، خواندن نماز نیز این پیآمد را دارد که انسان با خود درگیر نشود و به خود ایراد نگیرد. در روایات است: «صوموا تصحّوا»(۲)، این امر ویژه روزه نیست و خواندن نماز نیز سلامتی میآورد. کسی که قرآن کریم و نماز را با آهنگ و به ترتیل و با ریتم و توجه میخواند: « وَرَتِّلِ الْقُرْآَنَ تَرْتِیلاً»(۳)، سلامتی به او دست میدهد و هیچ گاه دچار قبض، گرفتگی، ناراحتی و ضعف اعصاب نمیشود. کسی که نماز میخواند، اما آن را ریتمیک و باتوجه نمیآورد، از برخی آثار موسیقایی آن محروم میگردد. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: «صلّوا کما رأیتمونی أصلّی»(۴)؛ همانگونه که من نماز میگزارم نماز بخوانید، یعنی نماز را با همان آهنگ و لحن و زبان من بیاورید و به زبانی جز زبان قرآن کریم، نماز نخوانید تا از اثرات زبانی آن بهرهمند شوید؛ چرا که نماز و قرآن کریم در صورتی مؤثر واقع میشود که حالت و آهنگ خود را داشته باشد؛ حتی اگر معنای آن فهمیده نشود. قرآن کریم از صاحبان خرد است و خود اثر خود را میگذارد. غفلت از صوت و صدا و بهره نبردن از آن در مسیر معنویات، سبب پریشانی و ضعفِ اعصاب میگردد.
اگر نمازگزاران خواندن نماز را اسقاط تکلیفی بر دوش خود نمیدیدند و ترتیل و آهنگ آن را پاس میداشتند، آنگاه بود که امام جماعتی را میپسندیدند و به او اقتدا میکردند که نماز خویش را کمی طول دهد؛ ولی اکنون چون آن حال و هوا نیست و یا کمتر پیدا میشود، آن مأمومان نیز کمتر دیده میشوند.
گزاردن نماز جماعت از درس گفتن و منبر رفتن به مراتب سختتر است. آن که میخواهد نماز جماعت اقامه نماید، به مراتب باید از یک مجتهد و خطیب بالاتر و برتر باشد؛ چرا که نَفَس به نفس مردم حرکت میکند و مردمی را به دنبال خود دارد و میخواهد با این نغمه عاشقانه به معراج سفر کند.
اگر انسان نماز جماعتی میخواند که حرکتی در خود نمییابد یا درسی میرود که بر خود چیزی افزوده نمییابد و حرکت وجودی در خود مشاهده نمیکند، بداند که راه را به خطا رفته و باید امام و معلمی دیگر بیابد و سر بر آن آستان ساید.
امروزه در جامعه ما گزاردن نماز جماعت کم اهمیت دانسته میشود و کسانی قرب بیشتری دارند که زودتر این سفره گسترده الهی را جمع کنند و مردمان را از آن محروم دارند.
_______________________________
۱ـ مزمل / ۴٫
۲ـ راوندی، الدعوات، ص ۷۶٫
۳ـ مزمل / ۴٫
۴ـ صحیح البخاری، ج ۱، ص ۱۶۲٫