فقر و پی‌آمدهای سوء روانی

فقر، هم می‌تواند عامل خواب‌آور باشد و هم  اگر شدت بگیرد، موجب بی‌خوابی می‌گردد.

این عارضه زیان‌بارتر از عارضه نخست؛ یعنی خواب آور بودن آن است؛ زیرا خواب برای فقیر آرامش‌بخش و مسکن است، در حالی که بی‌خوابی برای فقیر مخرب و زیان‌بار است و موجب تشدید عوارض فراوانی می‌گردد.  این امر بیشتر از آن رو پیش می‌اید که فقیر احساس نومیدی و یاس به وی دست می‌دهد.

 

فقر از عوامل ناسازگاری و خشونت‌زاست و انسان فقیر روحیه تهاجمی می‌یابد. اسلام نه خشونت را می‌پذیرد و نه فقر را که از عوامل خشونت‌زاست. اگر به طرح‌های اقتصادی اسلام عمل شود، فقیری در جامعه نمی‌ماند. مسلمانی که خوی خشن دارد به آموزه‌های دین خود عمل نمی‌کند و تربیت اسلامی و قرآنی ندارد که چنین شده‌ است. فقر برخی جوامع مسلمان از نامسلمانی آن‌هاست و اگر کسی برای رفع فقر خود تلاش نکند و بگوید بر آن صبر می‌کند جاهل است و فقر او از کوتاهی عمل و فکر اوست؛ هرچند ناسپاسی نباید داشت، ولی برای رفع بیماری و بیچارگی باید سعی لازم و مناسب نمود. فقری که از عوامل ایجاد خشونت و تندی در عمل و اخلاق است.

فقر تمامی کمالات آدمی را بی‌مقدار جلوه می‌دهد؛ اگرچه خود کمالی برای اهل کمال است که کمالات بسیاری را در پی دارد. فقر همان‌طور که می‌تواند روح آدمی را به زیر بکشاند، می‌تواند جان آدمی را آب دیده کند. این دو امر در گرو پستی و خواری یا برتری و آزادگی نفس آدمی است.

شادمانی فقیر را رنج می‌دهد؛ همان‌طور که فقر، شادمانی را پژمرده می‌کند. فقر سبب می‌شود غرور، امید و شادمانی در افراد عادی متزلزل گردد. فقیر اگر قرض و بده‌کاری نیز داشته باشد، به کوتاهی عمر، پیری و پریشانی مبتلا می‌شود.

از نظر روان‌شناسی، فرزندان فقیر وقتی از مدرسه می‌آیند، کیف خود را به گوشه‌ای می‌اندازند و شلوار خود را پشت و رو درمی‌آورند و آن را روی زمین رها می‌کنند. یک لنگه کفش خود را این طرف و لنگه کفش دیگر را آن طرف رها می‌کنند، به هنگام غذا خوردن وقت مناسب و کافی برای آن نمی‌گذارند و تا از مدرسه یا بازی می‌آیند به سرعت غذا می‌خواهند و بعد از غذا، ظرف خود را نه جمع می‌کنند و نه آن را می‌شویند و تمیز می‌کنند. غذا را در بیرون از سفره می‌ریزند، انواع غذاها را با هم در بشقابی می‌ریزند و آش شله‌قلم‌کاری درست می‌کنند. چنین فرزندانی فردایی روشن ندارند و جامعه‌ای که چنین کودکانی دارد فردایی پرمشکل را خواهد داشت. بیمارستان‌ها و زندان‌های چنین جامعه‌ای ترافیک سنگینی خواهد داشت و کاری اساسی در آن شکل نمی‌گیرد و مشکل اساسی آن با پدر و مادر چنین کودکی است که نتوانسته‌اند خود را از درد فقر برهانند و کودک خود را به شایستگی تربیت نمایند. پدر و مادری که خود نیازمند تربیت می‌باشند.

 

مطالب مرتبط