خداوند نسبت به «شرک» واکنش سریع دارد و با آن بسیار قاطعانه نیز برخورد مینماید. اگر کسی به غیر خدا تکیه کند، خداوند امید او را از وی ناامید میکند. اگر کسی به مال، پست و مقام یا خوبیها اعتماد کند و از خداوند غفلت داشته باشد، خداوند این امکانات را از او میگیرد و خوبیهای وی را به بدی و کژی تحویل میبرد. به بدیها بیش از خوبیها باید امیدوار بود؛ چون امید است بدی به خیر گراید، ولی اگر بعد از عمری، خوبیها از دست رفت چه باید کرد؟
دارایی مالی و پول، به صورت نوعی برای افراد فساد میآورد؛ زیرا آنان را به غفلت از خدا میکشاند. بدی و نقص بهتر از آن خوبی و کمالی است که سبب نابودی انسان با گناه شرک و دیدن قدرتی در برابر قدرت خدا میشود. باید از کمالات و داراییهای مالی که به سقوط انسانیت انسان و گرفتاری آدمی به شرک و دیدن پول در برابر خدا میانجامد ترسید؛ زیرا بیکمالی اگرچه نقص است، شرک کار را به جایی میرساند که کمالات، که باید عصای دست انسان باشد، چماقی بر مغز او میگردد. به غیر خدا نمیتوان دل بست و باید از غیر خدا فارغ شد و تنها به او دل بست؛ چرا که غیر او هرچه هست بیاعتمادی، بیاعتنایی و بیوفایی است و عزتی در دل بستن به غیر هر که باشد نیست. پولی که خدایی نیست و رنگ خدایی ندارد، دل بستن به آن جز کدورت و سنگینی نمیآورد و انسان را حمال پولی میکند که ماندگاری ابدی ندارد. باید به پول، رنگ الهی زد تا آن را ابدی سازد.