اقتصاد مبتنی بر رشد علم و صنعت است

مومنان اگر از جوامع خود رفع جهل و فقر نکنند و تن به ذلت و خواری دهند، نباید منت آن را بر خدای متعال و ایمان خود گذارند و خواهش آخرتی دوچندان برای کوتاهی‌های دنیوی خود داشته باشند.

 

آن که برای به دست آوردن روزی به هر دری می‌زند یا خود را به هر حرامی آلوده می‌کند یا دزدی می‌کند، هیچ باور و عقیده ندارد که خداوند رازق است. خداوند رازق است اما باید علم استفاده از رزق خود را داشت. برای مثال، هر کسی باید توانمندی درآمد داشته باشد و این ماندگاری و تکاثر است که انحراف است یا قاعده‌ای عرفانی است که می‌گوید هر چیزی در هر چیزی است. اگر این قاعدهٔ درست عرفانی در صنایع غذایی مورد نظر قرار گیرد به این معناست که بشر می‌تواند از یک چیز همهٔ خوراکی‌های مورد نیاز و عناصر آن را به دست آورد. بشر هنوز در ابتدای راه علم است و نحوهٔ استفادهٔ حد اکثری از اشیا را نمی‌داند وگرنه می‌توانست غذای خود را از هر چیزی به دست آورد و کمبود غذای خود را از آن راه تامین نماید و بر طول عمر خود نیز بیافزاید. اکنون بشر مغز گردو را می‌خورد و پوست استخوانی یا پوست سبز آن را که برای پوکی استخوان بسیار مفید است دور می‌ریزد و هنوز از طلا و نقره استفاده نمی‌کند و دست‌کم آن را داخل آب نمی‌گذارد و نمی‌نوشد تا از آن برای درمان ناراحتی‌های عصبی و مغزی استفاده کند.

باید توجه داشت دقت فلسفی برای عالم وجود مرز یا خط قرمز نمی‌شناسد و هر چیزی می‌تواند چیز دیگری شود؛ چرا که اشیا از خود ذات و ماهیتی ندارد تا گفته شود انقلاب در ماهیت ممکن نیست. بر این اساس چنین نیست که همیشه گندم از گندم بروید، جو ز جو، بلکه از سیب می‌توان گلابی برداشت کرد و از گلابی پرتقال، به شرط آن که بتوان مرتبهٔ هر یک را در نظام پدیده‌های هستی به دست آورد و گلابی را از مرتبه‌ای که دارد به مرتبهٔ پرتقال تنزل یا ترقی داد. یا در ویژگی‌های یک مرتبه تصرف نمود. در آینده بشر به چنان رشدی می‌رسد که همه چیز را به تصرف در می‌آورد؛ همان‌طور که امروزه تخلف‌های جزیی قابل مشاهده است و با تغییر ژن‌ها در مزه و اندازهٔ خوراکی‌ها دست می‌برند. در فقه نیز فروعاتی وجود دارد که حکم پدیده‌های دو جنسی را بیان می‌دارد برای نمونه از حکم بره‌ای می‌گوید که برخی از اعضای آن شکل سگ را دارد. اقتصاد پویا نیازمند علم و صنعت برای رشد و توسعه خود است و اگر جامعه گرفتار جهل و پیرایه باشد، نظام درآمدزایی آن دچار اختلال می‌شود.

 باید دانست که دنیا و زندگی عادی دنیایی و مادّی قوانین طبیعی خود را داراست که رعایت و عدم رعایت آن می‌تواند آثار خاصی را بر حیات و زندگی فرد و جامعه داشته باشد و در صورت نادیده گرفتن یا جهل از این قوانین، آنان را به فقر و بیچارگی بکشاند.

بسیاری از مشکلات مادی و دنیایی که برای جوامع اسلامی و زندگی مردمان عادی مومن پیش می‌آید به جهت قوت ایمان آن‌ها نیست، بلکه به جهت اهمال، جهل و نادانی یا انواع گرفتاری‌های استثماری یا استعماری است که نقش تعیین کننده‌ای در سرنوشت و زندگی روزمرهٔ آنان دارد. بنابراین، هر دسته و گروهی از مردم که مشکلات و گرفتاری‌هایی؛ مانند: جهل، فقر، استثمار یا استعمار را بر خود پذیرفته‌اند، به طور حتم نابسامانی‌های فراوانی را در زندگی دنیایی خویش دارند؛ خواه مومن باشند یا کافر، و با دوری از این گرفتاری‌ها و رهایی از آن‌ها به‌طور قهری زندگی مناسب و موزونی برای آنان فراهم می‌گردد؛ هرچند همین ایمان صوری و ظاهری نیز در تامین سلامت روحی، روانی و مزاجی، آثار شایسته و آرامش و مقاومت‌هایی را همراه دارد که افراد دور از ایمان آن را ندارند.

بسیاری از ناملایمات جوامع دینی به جهت عوارض خارجی ـ جهل و استعمارزدگی ـ است؛ نه به جهت اهل ایمان بودن و بسیاری از آسایش‌های اهل کفر و شرک، به خاطر وجود امکانات علمی و روش‌های درست اجتماعی آن‌هاست؛ نه به خاطر کفر و شرک آن‌ها.

ناگفته نماند که بسیاری از نابسامانی‌های جوامع اسلامی از جانب معاندان دین و دیانت تحمیل شده است و با اغراض خاص و انگیزه‌های از پیش تعیین شده دنبال می‌شود.

بنابراین، هرچند دنیا نسبت به آخرت به مراتب فروتر است، بی‌ارزش نیست و مواهب و امکانات فراوان موجود در دست اهل کفر و شرک، به خاطر رفع جهل و نادانی و فقر مادّی و عقب‌ماندگی آن‌هاست که اگر مومنان نیز این‌گونه عمل کنند، از موقعیت بالاتر و بهتری نسبت به آن‌ها برخوردار خواهند بود.

مومنان اگر از جوامع خود رفع جهل و فقر نکنند و تن به ذلت و خواری دهند، نباید منت آن را بر خدای متعال و ایمان خود گذارند و خواهش آخرتی دوچندان برای کوتاهی‌های دنیوی خود داشته باشند.

البته، این گونه نیست که تنها امکانات رفاهی، سعادت اخروی فرد و جامعه را تامین نماید؛ همان‌طور که صرف مشکلات دنیوی نیز سبب حرمان یا سعادت اخروی نمی‌گردد؛ هرچند هر یک از مواهب و مشکلات دنیوی نیز می‌تواند در جهت سعادت یا حرمان اخروی، مقتضیات خاصّ خود را داشته باشد.

 

مطالب مرتبط