زبان عربی زبان دین و زبان فارسی زبان مادری ماست و مثل زبان دینمان برای ما مهم است؛
چرا که هویت و نهاد اندیشه ما با زبان فارسی است؛ زبانی که وحی قرآنکریم و ارادت به خاندان عصمت و ولایت علیهمالسلام را پذیرفته است و این پذیرش به سبب فرهنگ پیشرفته و شناخت عالی و توان بالای آن در درک حقیقت و صفای نهاد آن در پذیرش حقایق بوده است.
فارسی همواره زبان کرامتهای انسانی، اخلاق، منطق، حکمت، سلحشوری، آزادگی، عفت، نجابت و دینپذیری شایسته بوده است. عفاف این زبان و مردم آن بسیار برجسته است و پارسیزبان در دورههای تاریخی انواع مد لباسهای عفیفانه را داشتهاند و تابلوهای فرهنگی و تندیسهای آن بر مدار نجابت، بزرگی، عفت، دوری از استکبار و متانت ترسیم هنری یافته است. نمونه بارز و کهن آن، طرحهای حکشده بر آثار تختجمشید است که سابقه فرهنگ عفیفانه نیاکان پارسیزبانان را سندی ماندگار در تاریخ زده است. پذیرش اسلام ولایت علوی از ناحیه ایرانیان و اینکه آنان زبان عربی را زبان دین خود قرار دادهاند، بر مدار آگاهی و تخصص آنان بوده است نه از سر ضعف و ناآگاهی. این در حالی است که خود اعراب چنان پیشرفته و متمدن نبودند که برای اسلام خاضع شوند و چنین نبوده است که نسبت به دین ناب محمدی که ولایت علوی را با خود دارد، پذیرش داشته باشند. اما زبان عربی پیشینه تلاشهای حکیمان را با خود دارد و همین امر کشش فصاحت و بلاغت وحی و اینکه زبان دین ختمی قرار گیرد را با خود داشته است برخلاف اعراب که این همپایی را با دین حنیف نداشتند و به مبارزه با آن برخاستند و سپس به تحریف و تغییر آن بر پایه سلایق جاهلی خود دست یازیدند.