فرهنگ محدود روس ها و اشتباه خسارت زای ارتباط استراتژیک با آن ها

ارزش جامعه و فرهنگ آن به زبان علمی و تخصصی و به مقدار نفوذ و توسعه‌ای است که زبان آن مردم در ساختارهای جهانی و دخالت آن زبان در فرهنگ‌های دیگر دارد.

فرهنگ و زبان برای پیشتاز بودن نیاز به توسعه شکل و ارتقای محتوای خود و به روزماندن دارد. این پیشتازی نیاز به بقا دارد و برای استمرار خود باید به قوت و قدرت دنبال شود و افزون بر استحکام متن خود که در زبان عرف رایج نمود دارد، برای خود و فرهنگ‌های دیگر با زبان علمی و تخصصی خویش حاشیه‌ساز باشد و عرف رایج جامعه و ملت‌های دیگر را به سوی خود بخواند.

قدرت یک زبان از ذهن نوابغ وابسته به آن فرهنگ و زبان برمی‌خیزد که زبانی تخصصی و علمی دارند و نهاد قدرت زبان عرفی و عمومی همان ها هستند. گستردگی، بزرگی، برجستگی، تازگی و ارزشمندی زبان به ذهن نوابغ است. این ذهن نوابغی هم‌چون حافظ و سعدی بوده که قلب تپنده زبان فارسی می‌باشد و آن را شیرین‌ترین زبان دنیا ساخته است. دنیا زبان فارسی را به نوابغ آن می‌شناسد و همین ذهن‌های نابغه هستند که کلمات حکمت‌آمیز آنان ضرب‌المثل زبان عرف و واژه‌های ساخته‌شده آنان فرهنگ عمومی را می‌سازد و سطح علمی ملتی را ارتقا می‌بخشند و آنان را بزرگ و عزیز می‌گردانند و متن جامعه را به حاشیه نگاه بزرگان فرهنگی دیگر ملت‌ها جذب می‌کند و آنان را به فلسفه، تکنیک و صنعت خود می‌خواند. برخی زبان‌ها و فرهنگ‌ها با تلاش نوابغ خود به زبان بین‌المللی تبدیل می‌شوند. روزی ظهور نوابغی چون ابن‌سینا زبان عربی را زبان رایج علم ساخت و امروز شهرت غرب به‌خاطر موقعیت اقتصادی و تکنیکی آن است. متن زبان و فرهنگ، با حاشیه تلاش نوابغ ارتقا پیدا می‌کند و فرهنگی که نابغه ندارد یا نوابغ خود را ارج نمی‌نهد، فرهنگی گرفتار در بن‌بست رکود و محدودیت فقر واژگان و دره ضعف و باتلاق تحقیر می‌ماند و ارزش خود را با کهنه‌شدن، سکون و خمودی از دست می‌دهد و در گذشته خود زندانی می‌گردد. زبان طبیعت زبان متن و عرف رایج و زبان حاشیه زبان ارزش، تجدد، نوآوری، ایجاد و زبان نوابغ است. زبان طبیعت و متن، زبان مشترک میان انسان و حیوان و دیگر پدیده‌هاست و نمی‌تواند انسان را از دیگر پدیده‌ها متمایز گرداند و زیست حیوانی نیز آن را به‌خوبی می‌داند؛ اما زبان حاشیه زبان خاص انسان، آن هم نوابغ از انسان‌ها، نخبگان و فرهیختگان است که قدرت تعدی و نفوذ به دیگر فرهنگ‌ها و تسخیر و جذب آن‌ها را دارد. این قدرت جذب در مغز و اندیشه نوابغ زبان و فرهنگ است؛ یعنی همانان که فراتر از زبان عرف سخن می‌گویند و نوشته‌های آنان علمی و تخصصی است؛ نوابغی که محصور در زندان دنیا نیستند و ماوراها را در تسخیر اندیشه علمی و نبوغ فکری خود دارند. ایران برای رشد و توسعه خود هم باید نوابغ علمی خویش را ارج نهد و هم در سیاست خارجی خود با فرهنگ‌هایی ارتباط استراتژیک و طولانی‌مدت داشته باشد که قدرت فرهنگ علمی و تخصصی در نهاد خود دارند. ما در دوران خود شاهد فروپاشی امپراتوری شوروی بودیم. بزرگ‌ترین عامل سقوط کمونیست‌ها محدود بودن تفکر سوسیالیسم و مارکسیسم در جهان ماده و فقر شدید این ناحیه از نوابغ علمی فرهنگ‌ساز و تأثیرگذار بود. زبان و فرهنگ آنان محصور در ماده بود و نوابغی ماورااندیش که گستره نامحدود معنوی را به اندیشه خود گرفته باشد و مردمی و مردمی اندیش باشند، برای خود سراغ نداشت. زبان روسی که ابزاری برای انتقال این اندیشه است، هم‌اکنون نیز زبانی محدود و نارساست؛ همانطور که روس ها همواره در سیاست کشورداری خود مشی انقباض گرایانه ، استبدادی ، پلیسی ، دیکاتورمآبانه و وحشیانه نسبت به مردم خود و بریده از مردم روس را داشته اند و حکومت های آنان در طول تاریخ، تنها بر استبداد، پایداری موقت داشته است و هرچه زمان بر آن می گذشته است ديكتاتوري آنها خشن تر و همراه با  انتقام جويي‌هاي وحشيانه و نیز جابه جایی سریع در قدرت می گردیده است . تاریخ روس ها نقطه درخشان فرهنگی نداشته و نوابغ آنان بسیار اندک بوده اند. آنان چون اندیشه نداشته اند استبدادی می شدند و ساز و کار سازمان های حکومت گردان آنها نیز همین مشی را داشته و آلوده به استبداد، خشونت، رشوه‌خواري و فساد اداري بوده است. اگر کشوری در حوزه سیاست خارجی خود استراتژی پایدار خویش را بر محور سیاست‌های روسی قرار دهد، پایداری و دوامی نحواهد داشت و کرمی که در بدنه اتحاد جماهیر شوروی نفوذ کرد و آن امپراتوری را به سقوط کشاند و هنوز فرهنگ عمومی روسها به آن آلوده است، در بدنه سیاست و فرهنگ آن کشور نیز نفوذ خواهد کرد و آن را از عشق و محبت به مردم ، خیرخواهی و سلامت و سعادت طلبی و توجه به کمال آدمی و ارزش های ولایی خالی و شکننده و خُرد خواهد ساخت؛ مگر آن‌که اتحاد با آن‌ها و ارتباط فرهنگی از سر اجبار و برای تاکتیکی موقت و گذرا باشد.

مطالب مرتبط