دانش ولایت و ایثار مال و جان
بدترین عنوان برای هر چیز و هر کس، بیصاحبی است
برای ظهور امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) شرایط خاصی گفته شده است. یکی از شرایط مهم، این است که زمان باید زمان غربت خواص شیعه شود و حق به غربتی افتد که اهل حق، قدرت ادعای عنوان خود و حق را نیز نداشته باشند.
در زمان ما آنچه مهم است این است که انسان از مولای خود غفلت نداشته باشد. اگر کسی بیست و چهار ساعت از مولای خود در غفلت باشد، مورد عاق قرار میگیرد؛ پس انسان باید همّ و غمّ خود را در راه این معنا بگذارد و در هر لباس و منصبی که هست، قصد قربت نماید و سعی وی بر این باشد که باری را بردارد؛ بهویژه وارثان دین ـ که همان عالمان میباشند ـ مسؤولیتی بسیار سنگین و پر زحمت دارند؛ هرچند اگر عشق و صفا به حضرت باشد، زحمت را به رحمت تبدیل میکند.
کاری که امروز وظیفهٔ فعلی مؤمن است، حضور است. باید هر مؤمن سالمی، فکر زیارت و درک حضور حضرت را پیگیری کند و خود را به محضر ایشان برساند. کار اصلی و وظیفهٔ اساسی اهل حق، همین است که صاحب خود را بیابند و گمشدهٔ خود را پیدا کنند؛ زیرا بدترین عنوان برای هر چیز و هر کس، بیصاحبی است. هنگامی که مؤمن، محضر صاحب خود را نیافته باشد، از جانب خود بیصاحب است؛ هرچند از جانب آن حضرت، استمرار و بقای عنوان تمام باشد.
تمامی کمالات و علوم و فنون در زمان غیبت، باید برای فرد حقمدار مقدمهای برای این مهم باشد و بی درک حضور ـ در هر سطحی که باشد ـ در راه مانده است و درک حضور آنحضرت، به تمامی کمالات بقا و جلا میدهد.
دولت حق به اندازهای دیر ظهور میکند که همه از ظهور آن ناامید میشوند. زمان ظهور، هنگامی است که دولت اسلام رو به ترقی باشد. امروزه چیرگی محتوای اسلام، رو به زوال است؛ مگر آن که اكنون همهٔ ایران یکدل و یکدست به سمت خوبی و خیر حرکت کنند. با تحول ایران، دنیا نیز متحول میشود و میتوان ظهور امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) را به این صورت نزدیک کرد.
از دشمنان که انتظاری نیست؛ ولی عالمان و دانشمندان باید بدانند و کمک کنند که اگر قضیه بر عکس شود، و از کمک دوستان نیز خبری نباشد دیدار یار در ناسوت، آن هم به حالت عمومی، به وقتی دیگر میافتد.
در جامعه باید حس دنیاطلبی و زیادهخواهی کنترل شود و کارها بر مدار دنیاطلبی نچرخد. اگر در جامعه، افرادی باشند که بدون طمع به دنیا، دست همت برای آبادی دنیای دیگران به کمر بزنند، چنین جامعهای رشد فراوان مییابد؛ رشدی که غرب امروز خواب آن را نیز نمیبیند.
سرگروه هر دسته باید هرچه آموخته است، بیدغدغهٔ دنیا و برای حق، به دیگران بیاموزد؛ چرا که خود بدون دادن حقی به کسی، آن علم را آموخته است؛ پس نباید آن را در خود حصر کند. اگر کسی درِ علم خویش را بدون هزینهٔ ریالی و اجرت مالی باز نماید ـ همانطور که تعدادی این کار را کردند ـ امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) نیز درِ علم خویش را به روی آنان و جامعه میگشاید و خود ظاهر میشود و حکومت را به دست میگیرد.
حضرات معصومین علیهمالسلام آمدند تا بذر علم در زمین بکارند. هرگاه این بذر رشد نمود و عدهای قدرت پرورش علم آن حضرات علیهمالسلام را یافتند و اسلام پرچمدار پرورش علم شد ـ چرا که غیر اسلام طاقت پرورش این علم را ندارد ـ و این نهال، ریشه دوانید و تبدیل به درختی تنومند گردید، آنگاه است که ظهور محقق میشود و رجعت حضرات معصومین علیهمالسلام شکل میگیرد و آن حضرات علیهمالسلام مسیر علم را به دست میگیرند و آن را در مسیر حق پیش میبرند.
هنگامی که مردم پیشرفت کردند و جهان پذیرای علوم گوناگون شد، زمانی که عقول مردم به کار افتاد و جهان برای باز شدن علوم لیاقت نشان داد، درگیریهای این زمان را در موزه میگذارند و به دورهٔ گذشته لبخند میزنند. اختلافات همیشه میان دین، دنیا و دنیاطلبها، غرب و شرق، ماده و معنویت، فقیر و غنی، کافر و مسلمان و دین و کفر بوده است. علت این درگیریها نیز ضعف انسان کنونی است. در آن زمان، درگیری به خاطر فهم مطالب و علم و کلام است و کسی که ناسزا به دیگری گوید، «بیسواد» است.
دستیابی عموم مردم به معرفت و دانش، کلید ظهور است. این در حالی است که امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) علمی را با خود به غیب نبرده و همه را در دنیا گذاشته و غایب شدهاند. البته شکافتن این علوم مشکل است و بالاتر آنکه خداوند نیز چیزی را پنهان نکرده؛ بلکه همه چیز را در آسمان و زمین رها نموده و تمام مسائل و خوبیها و تمام هستی و بهترین چیزهای خود را روی طبقهایی گذاشته است و آن را میگرداند و به مردم و همهٔ پدیدههای هستی میگوید: اگر میتوانید از این طبقها بردارید و دوست دارم که از آن بردارید؛ ولی افسوس که کمتر کسی در جستوجوی این حقایق است.
یکی از این گنجینهها، زیارت جامعه است که جامع بسیاری از حقایق ولایت است؛ ولی متأسفانه کسی از آن بهره نمیجوید. دعاها و زیارتها حقایقی دارد که اگر کسی به آن دست یابد، حاضر نیست آن را با تمامی گنجهای عالم برابر کند و دست از راه خود بکشد.
قرآن کریم نیز تمام حقایق است؛ اما بدون آن، دعاها و زیارات قابل گشودن نیست؛ هرچند قرائت آن ثواب دارد؛ ولی بدون توجه به آن زیارات، رمزی گشوده نمیشود. امامان علیهمالسلام از این حقایق عظیم استفاده نموده و آن را برای ما گذاشتهاند تا ما نیز از آن استفاده کنیم؛ ولی ما بدون رمز و کلید، حرکت میکنیم و پشت در میمانیم که پشت در بهشت ماندن، بهتر از رفتن به جهنم است؛ اگرچه خود آن نیز لذت دارد. قرائت قرآن کریم بدون دستیافتن به رمزهای آن و نداشتن دقت یا حتی بوییدن قرآن نیز خیری است.
راه اصلی دستیابی به گنجهای الهی، فروختن و دادن دنیاست و گرفتن آن در افراد، مختلف میشود. بالاترین راه و بالاترین فروشندگان دنیا، شهدا هستند که همه چیز، حتی بدن خود را برای حق فروختند و بالاترینِ شهدا، حضرت سید الشهدا علیهالسلام است که خانواده، دودمان، دوستان و هستی خود را برای فروش آورد و تحویل حق داد و بهترین درجه و مدال، یعنی سید الشهدایی را برای خود گرفت.
عالمانی که هستی خود را به تدریج به حق فروختند، گنجهای الهی را به خود اختصاص دادند. این گروه چون دنیا را به تدریج میدهند، هر روز جان و مالی در راه حق نثار میکنند. آنان هر زمان که مالی مییابند و جانی دوباره در بدن به وجود میآید، آن را در راه حق فدا میکنند.
راه دیگر برای دستیابی به رازهای پنهانی و گنجهای نهانی، ایثار اموال است. برای نمونه، در این زمان، انسانهایی هستند که هزینهٔ بیمارستانی را با بیمارانش میپردازند و میتوانند بدهیهای زندانیان را بدهند و آنان را از رنجهای فراوان برهانند. عدهای نیز هستند که با اموالی که در دست دارند، این معامله را نمیکنند؛ چون اموال خود را برای خود خیر میبینند و گمان میکنند اموالشان نجات دهندهٔ آنها از هر رنج و بلاست. علت این که بعضی مردگان را با داراییهایشان دفن میکردند همین بود که میپنداشتند این اموال در آن عالم به کار وی میآید؛ در حالی که امروزه آن اموال را به عنوان گنج بیرون میآورند و دست صاحبان آن به این اموال نمیرسد.
اموال این دنیا، دستمالی شدهٔ دنیاییان است و اموال آن دنیا، تازهٔ تازه و مخصوصِ مخصوص برای انسان است. چرا انسان در پی اموال دستمالی شده برود و به دنبال آن اموال، قدمی بر ندارد؟
انسانها خود را حاکم در عالم میدانند و همین طرز تفکر و اندیشه، باعث بدبختی آنان میشود. آدمی هر چیزی را که به دست میآورد، برای خود میداند و برای آن، قانون تصویب میکند و خود را در آن قسمت، محدود میکند؛ در حالی که حق، آن را برای انسان نمیطلبد. حقتعالی عالم را به صورت نردبانی آفریده است که هر پله را باید پس از گرفتن پلهٔ بالاتر رها نمود.
انسان در سن خاصی در سیر و حرکت درمییابد که جهان دارای حقایقی است؛ گرچه افرادْ مختلف میباشند و عدهای از آنها زودتر و عدهای دیرتر در سن بیست تا سی سالگی حقایقی را درک میکنند. آنگاه که آن حقایق را فهمیدند، باید خود را در آن مسیر خیر بیندازند؛ هرچند بیشتر آنان به این مهم نمیپردازند و پیرو جامعهای هستند که دنیاطلب است و گنجهای الهی را قدر نمیداند.
هنوز دیر نشده است و باید گنجها را دریافت. ترفند همه این است که اگر گنجی داشته باشند، آن را زیر خروارها خاک پنهان میکنند یا آن را در گاوصندوقی پنهان میکنند که کسی را به رمز آن دسترسی نباشد؛ ولی مرام دین این گونه نیست و تمامی گنجهای خود را جلوی دید همگان قرار داده است. حال، هر کس شجاعت و جگر دارد، برود و آن را بردارد؛ نه آن که لازم باشد آن را بیابد.
منتظر، کسی است که در آمادهباش کامل باشد و فقط منتظر یک دستور است؛ حال، چه از طرف حضرت علیهالسلام باشد یا ولی و نمایندهٔ آن حضرت. هرچه حقیقت باشد، همان تکلیف است؛ تفاوتی ندارد که جنگ باشد یا صلح، و زندان باشد یا باغ. منتظر در هر مکان و زمان و در هر شرایطی که باشد، باید فقط تکلیف خود را انجام دهد؛ نه اینکه سلاح را بر زمین گذارد یا به اروپا رود یا بگوید من باید منتظر حضرت باشم تا حضرت خود کارها را درست کند. وظیفهٔ ما نیز در این عصر ـ که عصر امامت حضرت صاحب الامر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) است ـ اطاعت از آن حضرت است.
غربت خواص شیعیان در عصر غیبت
شیعه در عصر غیبت و در دورهٔ آخرالزمان، حکم اسیر را دارد. میتوان گفت غیبت به معنای اسارت برای شیعیان است؛ هرچند لغت با ما همگویی نداشته باشد. اگر مؤمنی در عصر غیبت حالاتی داشته باشد که اسیری دارد، میتواند وصف عنوانی تشیع را بر خود حمل کند؛ وگرنه هیچ. مراد از «طوبی ـ یقولها سبع مرآت ـ لمن لم یرنی وآمن بی» نیز همین معناست.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله این سخن را در برابر ابوذر، عمار، مقداد و سلمان برای غریبان یادآور شدند؛ پس سخن آسانی نیست که هر کس آن را به آسانی بر خود حمل نماید.
همچنین بیان امام صادق علیهالسلام که به سعد میفرماید: «أما بعد فقد جاءنی کتابک تذکر فیه معرفة ما لا ینبغی ترکه وطاعة من رضی اللّه رضاه، فقلت من ذلک لنفسک ما کانت نفسک مرتهنة لو ترکته تعجب. إن رضی اللّه وطاعته ونصیحته لا تقبل ولا توجد ولا تعرف إلاّ فی عباد غرباء، أخلاء من النّاس قد اتّخذهم النّاس سخریا لما یرمونهم به من المنکرات وکان یقال: لا یکون المؤمن مؤمنا حتی یکون أبغض إلی النّاس من جیفة الحمار، ولولا أن یصیبک من البلاء مثل الذی أصابنا فتجعل فتنة النّاس کعذاب اللّه ـ وأعیذک باللّه وإیانا من ذلک – لقربت علی بعد منزلتک . واعلم رحمک اللّه أنّه لا تنال محبة اللّه إلاّ ببغض کثیر من النّاس ولا ولایته إلاّ بمعاداتهم وفوت ذلک قلیل یسیر لدرک ذلک من اللّه لقوم یعلمون».
فراز: «أن یصیبک من البلاء مثل الذی أصابنا؛ هرچه بر ما از مصائب و شداید وارد شده است، بر آنها نیز وارد میشود»، سخنی است که از ظرافت خاصی برخوردار است و به آسانی بر هر کسی حمل نمیشود. کمترین مراحل مصیبت، همان تقیه و آزار از این و آن است که بر مؤمنان خاص و شیعیان حامل اسرار اهل بیت علیهمالسلام وارد میشود و برای آنان دهان، دست و دلی برای گفتار و کردار نمیماند.
پس همانطور که اسیر در تقیه به سر میبرد و همیشه در فکر گریز و رهایی است و بیم هرگونه شکنجهای را در زمان اسارت دارد، شیعه باید در تقیهٔ کامل باشد و بیم هر شکنجه و آزاری را از هر کس داشته باشد و منتظر فرج و رهایی بوده و در هر آن، با فکر فرج و انتظار، چشم و دل خود را مشغول دارد و لحظهای از آن غافل نباشد.
آنان که سرپرستی واحد، یگانه، با صفا، دارای محبت و صمیمیت دارند، با آنان که خدایان و سرپرستان متعدد دارند، یکی نیستند. ما سرپرستی با این صفات داریم به نام امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) که همهٔ کارهای خود را به او میسپاریم.
چقدر این دوستی و تک سرپرستی باصفاست. امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) خود عهدهدار امور ماست و با کسی کاری نیست. چه بسا افرادی که به دنبال ثروت و پارتی هستند و به این وسیله در مطرح کردن خود کوشش مینمایند و خدایان متعدد را برای خود انتخاب میکنند. آنان بدون صفا هستند؛ ولی ما از این امور رهیدهایم و هر امری را به صاحب خویش سپردهایم.
آنچه در روایت غربت اسلام آمده است، ملاک و معیار سنجش میزان ولایت میباشد. هر کس به هر میزان از خصوصیات یاد شده برای مؤمنانِ این دوران را در خود نداشته باشد و سختیهای آن ـ و بهویژه غربت ـ برای او پیش نیاید، بهطور نسبی ضعف ولایت و محبت دارد و این خود، بهترین ملاک و معیار برای تعیین مسیر و شناخت خود و دیگران است.
در عصر غیبت و در دورهٔ آخرالزمان، بهترین شعار و رفتار را میتوان این جمله دانست: «خود را دریاب و همواره در خود باش و تنها بهقدر ضرورت با دیگران همراه باش. از هرگونه درگیری به شدت بپرهیز و هیچگاه خود را بر دیگران تحمیل نساز. به واقع منتظر باش و دل را برای ورود حضرت حجت (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) از تمامی ناپاکیهای فردی و اجتماعی پاکیزه نما.»
این بیان، گذشته از روایات فراوان و شواهد غیبی و مدارک روایی شیعی، تجربه را نیز پشتوانهٔ خود دارد.
ماده و ریشهٔ تمامی گناهان عاق ولایت است
ما باید در زندگی قدر ولایت اهل بیت علیهمالسلام را بسیار بدانیم تا سلامت دنیا و سعادت آخرت نصیب ما شود. در ولایت اهل بیت علیهمالسلام باید دانست محبت به تنهایی کافی نیست و آنچه بسیار مهم است معرفت به ولایت است.
ماده و ریشهٔ همهٔ گناهان عاق ولایت است و عاق مخصوص پدر و مادر است؛ همانطور که در روایات آمده است اهل بیت علیهمالسلام پدران این امت میباشند.
ماده و ریشهٔ تمامی گناهان عاق ولایت است و زنهار که کسی عاق ولایت شود؛ یعنی در صورتی که ائمهٔ معصومین علیهمالسلام و آقا امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) از او راضی نباشند، عاق میشود و تا به رفع این مشکل نپردازد مشکل گناهان او حل نمیشود.
البته معنای این سخن این نیست که اگر کسی ولایتمدار بود و رابطهٔ نیکی با اهل بیت علیهمالسلام داشت، گناهان او مشکلی ندارد، بلکه ممکن است کسی ریشه و ولایت نیکویی داشته باشد، ولی شاخه و برگ او آلوده به شته باشد.
چیزی نمیتواند در مقابل ولایت قرار گیرد. بیراهه رفتن نتیجهبخش نیست:
هر کسی کو مرشدش گمره بود
کی تواند سوی جنت ره برد
اگر مسلمانان میخواهند از بدبختیهای موجود نجات یابند و سلامت دنیا و سعادت آخرت داشته باشند باید بگویند: «یا علی» و توبه کنند و از کجراههای که برگزیدهاند باز گردند و این تنها ایران اسلامی است که از ولایت پیروی دارد و در مقابل زورگویان عالم سر تسلیم فرود نمیآورد.
عاق ولایت بدترین گناه است و شایسته است انسان در نیمههای شب با خداوند نجوا کند و بگوید: خدایا، ما را عاق ولایت نکن و معرفت امام زمان (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) را به ما عنایت نما. البته ریشهٔ ما ایرانیان ریشهٔ ولایت و محبت ائمهٔ اطهار علیهمالسلام است و باید اهتمام داشته باشیم به فصل نوری و مقام نورانیت اهل بیت علیهمالسلام معرفت پیدا نماییم.
قم؛ شهر اهل ولایت
ایران کشوری پهناور است که مسلمان، کافر، خوب، بد، بانماز و بینماز و خلاصه تمامی افراد آن جزو بهترینهای جهان هستند. خاک ایران ولایتزاست.
احادیث چندی در فضیلت ایرانیان و در مورد سلمان و هموطنان وی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله رسیده است. عالمانی که در ایران هستند بیانگر واقعی آن احادیث میباشند. محبت خاندان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در رگ و خون این مردم و ملت دمیده شده است و سخنان سوزناکی که از کسی بر نمیآید در این آب و خاک یافت میشود. حتی افرادی که انقلاب اسلامی را نپذیرفتهاند، چون از این آب و خاک هستند، در جهان نفر اول میباشند. او ایرانی است و به ایرانی بودن خود نیز افتخار میکند.
خاک ایران خاک ولایت و محبت است. این خاک است که این سوز و گداز را دارد. مرکز ولایت کشور ایران را باید شهر قم دانست. قم از شهرهای قدیمی و مذهبی ایران و از نخستین شهرهای شیعهنشین است. این شهر را باید شهر ولایت و عشق به آل نبی صلیاللهعلیهوآله دانست؛ هرچند در امور مادی، معیشتی، آب و هوا از معدود شهرهایی است که مشکلات عمومی و دایمی دارد. مشکلات این شهر همیشگی و دایمی است و شاید همین امر از لطایف حقیقت این شهر باشد.
وجود مشکلات یاد شده باعث شده است اهل دنیا به این شهر رو نیاورند و محلی برای تلاش عالمان و ریاضت اهل معرفت باشد. اگر این شهر نیز خوش آب و هوا بود و مردم مهربان و باگذشتی داشت، مجال و فراغتی برای خلوت و عزلت عالمان پیدا نمیشد؛ پس این دو امر، سبب موفقیت فراوانی برای عالمان دینی شده است.
مشکلات مادی این شهر بهگونهای است که زندگی عادی اهل آن را تأمین نمیکند و مردم آن با مشکلات ابتدایی زندگی درگیرند و راهی برای رفع کلی آن نمییابند. این شهر درآمدی ندارد و بسیاری از مردم آن نیز مشکل رفتاری دارند و زندگی در آن برای عالمان سود مادی ندارد؛ بلکه این عالمان هستند که با اجارهٔ منزل، زندگی اهالی این شهر را تأمین میکنند.
چیزی که در این شهر بعد از وجود قدسی و مقدس حرم حضرت معصومه علیهاالسلام و حوزهٔ علمیه قابل اهمیت و اهتمام است شبهای قم میباشد. شب قم روح بهشت است و حیات ملکوت را دارد. اهل شب از شبهای قم همان استفادهای را میبرند که اهل ملکوت از ملکوت.
آسمان شب با اهل قم سخن سر میدهد و شب برای اهل شب، خود را ظاهر میکند. شب قم چنان اهمیت دارد که میتوان گفت ارزش قم به شبهای آن است. اگر کسی از شب قم استفاده ننماید بهتر است در آن شهر نماند که روز آن بهره و سودی در پی ندارد.
شبهای قم از نیکوییهای این شهر و از بهترین شبهای عمر آدمی است. کمتر شهری چنین شبهای باصفایی دارد. اهل دل و شب زندهداران الهی از این موهبت الهی بهترین بهرهها را میبرند. بر این اساس است که میگوییم شهر قم جهتهای معنوی فراوانی دارد و برای رشد و ارتقای معنوی اهل سلوک مستعد است.
همانگونه که بیان شد قم شهر مقدسی است که زمینههای معنوی فراوانی دارد. در روایات نسبت به این شهر مدایح بسیاری وجود دارد. شیعه از همان قرن نخست در این شهر سکنی گزیده است. شرف وجود حرم حضرت معصومه علیهاالسلام و علم عالمان و بزرگان دین را نیز با خود دارد. اما این شهر از نظر مادی هیچ رونقی ندارد و کسی که نتواند از معنویت این شهر استفاده برد نمیتواند بهرهای دیگر از آن ببیند و از امور مادی و معیشتی آن در روز چیزی به دست نمیآورد. آب آن شور است. هوای آن خشک و کویری است و اگر وسایل سرمایشی امروزی نباشد، آزاردهنده است.
همین امر خود زمینههای مثبت معنوی را برای اهل علم در پی دارد و میتواند زمینهٔ خوبی برای رشد آنان باشد. بد آب و هوایی باعث میشود که اهل علم در خانههای خود بمانند و همین امر از تلف شدن وقت آنان جلوگیری میکند.
اگر شهر قم آب و هوایی خوب و خوش داشت و سرسبز و باصفا بود، هم اهل دنیا به آن رو میآوردند و هم اهل علم از وقت اخروی خود صرف این امور میکردند. اینگونه است که میگوییم ناموزونیهای شهر قم برای حوزه و اهل علم مناسب است؛ هرچند آنان را در این شهر برای همیشه غریب و تنها میکند و اگر سالهای فراوانی نیز در آن باشند، باز مهاجر به حساب میآیند و کمتر میشود در آن بمانند و کم و بیش، بعد از مدت اندک یا مدیدی از آن کوچ میکنند.
دانش ولایت به مراتب سنگینتر از فیزیک، شیمی و فلسفه است
شیعیان و بهویژه ایرانیان در محبت به صاحبان ولایت همواره پیشرو بودهاند و عاشقان ولایت بسیارند و همواره سر و جان خویش و تمام هستی خود را بر آن گذاشتهاند.
شهیدان انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس گواه خوبی بر این ادعاست. عظمت و بزرگی جبههها به ولایت و به عشق صاحب ولایت حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود.
هم اینک معرفت به مقام و فصل نوری و نورانیت حضرات معصومین علیهمالسلام و صاحبان ولایت ضعیف است. محبت به ولایت پشتوانهٔ معرفتی عمیق و ژرف ندارد و آگاهی و علم شیعیان نسبت به حقایق ولایت بسیار اندک است. آموزههای ولایی باید توسط متولیان دینی آموزش داده شود. مجالس اهل بیت علیهمالسلام نباید تنها به مداحی و مدیحهسرایی و مرثیهخوانی بگذرد و دانش ولایت باید بر روی منابر گفته شود.
معرفت به ولایت امری بسیار سنگین و پیچیده است و قواعد خود را دارد و این عالمان مجتهد و محقق و دانشمند در این بحث هستند که باید در رواج اندیشههای ولوی بکوشند. باید دانست روایات بسیاری در باب ولایت وجود دارد که برخی از آن در کتاب شریف: «بصائر الدرجات» آمده است. متأسفانه این کتاب که نیازمند شرح و تبیین است شرحی به خود ندیده و این کتاب میتواند متنی مناسب برای مذاکرهٔ مباحث مربوط به ولایت باشد.
باید دانست روایات اهل بیت علیهمالسلام توسط شاگردان ایشان و مردمی که در درس آنان حاضر میشدهاند برای دیگران نقل شده و مردمی که امکاناتی برای نشر نداشتند آن را بهسختی به دیگران میرساندند و با دید و بازدید و مذاکره و مباحثه به ترویج معارفی میپرداختند که آن را از امامان علیهمالسلام میشنیدند.
«ولایت» یک دانش است و معرفت به ولایت امری آموزشی و تحصیلی است. مؤمنین باید محل تجمع و مجالس و نشستهای خود مانند مسجد و همایشهای علمی و دید و بازدیدها را با «دانش ولایت» همراه سازند و چنین نباشد که به نماز و دعایی بسنده کنند و از روایات اهل ولایت و اهل بیت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و آل اللّه علیهمالسلام نیز سخن گویند.
در ضمن نباید چنین باشد که یکی سخن گوید و دیگران تنها شنونده باشند بلکه باید مذاکره باشد و سخن گفتن بهگونهای دو طرفه باشد و تمامی حاضران در این باب به رایزنی بپردازند و اشکال و نقد نیز طرح گردد.
مسجد باید مرکز علم و بهویژه محل آموزش «دانش ولایت» باشد. اهل معرفت لازم است در این عصر بر ترویج معرفت ولایی و بیان اصول و قواعد ولایت اهتمام ورزند و «دانش ولایت» را نخست سامان دهند و اصول و قواعد آن را پایهریزی نمایند و به آن نظام دهند و سپس بر آموزشی ساختن و ترویج آن همت گمارند.
باید دانست امر ولایت بسیار پیچیده و سنگین است و تبیین و بیان مسائل این دانش آسان نیست. رسانهٔ ملی باید همان طور که در هر کاری و حتی در امور ورزشی به سراغ متخصصان آن فن میرود نسبت به دانشهای دینی نیز از افراد متخصص بهره ببرد.
دانش ولایت به مراتب سنگینتر از فیزیک، شیمی و فلسفه است و امید است خانههای خداوند؛ یعنی مساجد جایگاه ترویج احادیث مربوط به ولایت و معارف این حوزه باشد و همین که شبی چند دقیقهٔ مختصر در این باب گفتوگو و مذاکره انجام گیرد کافی است. انشاء اللّه تمامی مردم ما درس دین و ولایت را فرا گیرند.