توانمندی ها و مانع تراشی ها
محبوبان چه کسانی هستند؟
«محبوبی» از اصطلاحات عرفانی است که بیشترین حدیث آنان در طول تاریخ عرفان اسلامی، در آثار ما آمده است. محبوبان به طور ذاتی انسانهای نیک و عاشقی هستند و حتی اگر بهشت و جهنمی نباشد یا تکلیف از ناسوتیان برداشته شود، آنان دست از بندگی خداوند برنمیدارند؛ زیرا خداوند را به صورت وجودی، شایستهٔ پرستش یافتهاند.
آنان در پی ذات حق تعالی هستند و به آن عاشقانه اهتمام دارند و هر سختی را به جان میخرند. کسانی که خداوند منت رحمت بر سر آنان نمیگذارد؛ چرا که آنان بدون رحمت و حتی بدون دین و بعثت انبیا هم بندگی میکنند، اگرچه دین، آنان را پاکتر میسازد.
خداوند دانشهایی را به رایگان به بنده داده است
خداوند دانشهایی را به رایگان به بنده داده است که بسیاری از آن در جایی نوشته نشده و خود نیز فرصت نیافتهام تا آن را به نگارش آورم.
در قرآن کریم حقایق و گنجینههای بسیار عظیمی قرار دارد که بدون استفاده مانده است و بنده قدرت و توان استخراج آن را دارم و میتوانم دستکم هزار پروژهٔ قرآنی را کلید بزنم. این کارها برای من بسیار راحت است اما نبود نیروی تحقیقی و تنهایی و غربت و نیز در اثر گذشت زمان، این انرژی تلف میشود.
تفسیر قرآن کریم باید تحولی نو به خود گیرد و آن تفسیر آیه با خود آن و در پرتو انس با آیهٔ شریفه است که با حصول طهارت و دقت فراوان در آیه، مطالب فراوانی از آن به دست میآید که عقل هر عاقل و دل هر عارفی را مجذوب خود میکند. این نوع تفسیر مستلزم دقت در خود آیه. داشتن ملکهٔ قدسی است که آن هم استادی ماهر را لازم دارد که هم صفای باطن و هم قدرت آن را داشته باشد مطالب را از خود آیه استنباط نماید.
همسایگان زندانی
من در شهری بودم که منزل ما کنار شهربانی بود و در آن، زندان شهر قرار داشت. من شبها پشت دیوار آن زندان مینشستم و این دیوار را میبوسیدم و گاه اذیت میشدم و میگفتم: «خدایا، این زندانیان مشتریهای ما هستند و ما نتوانستیم آنها را نگه داریم. این ما هستیم که مقصریم.»
روزی به مسؤولان آن زندان گفتم: «میخواهم به ملاقات این زندانیان بیایم.» آنان با مسؤولان شهر هماهنگ کردند و تمامی مسؤولان آمده بودند. برای آنان صندلیهایی گذاشته بودند و زندانیان روی زمین نشسته بودند.
من وارد شدم و مانند زندانیان بر زمین نشستم و گفتم: «مگر اینجا مجلس عروسی است که صندلی گذاشتهاید. آنان صندلیها را برداشتند و همهٔ مسؤولان ـ حتی امام جمعه و رئیس شهربانی ـ بر زمین نشستند.
به آن زندانیان گفتم: «من نیامدهام برای شما صحبت کنم. من فقط یک طلبهای هستم که از قم آمدهام و در این خانه که همسایهٔ شماست، ساکن شدهام. من تنها به ملاقات شما آمدهام، چون حق همسایگی به گردن من دارید.»
به آنان گفتم: «کدام یک از شما کمونیست، مارکسیست، یهودی یا گبر است؟» کسی چیزی نگفت، بعد گفتم: «اسمهای شما چیست؟» هرچه میگفتند، تمامی نامهای مذهبی بود. بعد گفتم: «خدا حق شما را به ما حلال کند. از نامهای شما پیداست که شما همان مشتریهای مسجد و حسینیهها هستید و من عُرضه نداشتهام شما را نگه دارم؛ وگرنه شماها بد نیستید.
ما کفترباز ناشی بودیم که تمامی کفترهای ما پریدهاند. اگر ما بدون تشبیه، به قدر کفتربازهای حرفهای بودیم که نَفَس خود را نگه میدارند تا کفتر آنان پر نزند، این قدر ریزش نداشتیم.»
مدعیانِ بدون علم و عرفان در حوزه قم
من بعضی از افراد را که میبینم اذیت میشوم. بعضی در شهر مقدس قم نه درسی دارند و نه کاری. آنان یا روضهچی شدهاند؛ به این معنا که روضه میگیرند یا جمکرانی شدهاند و به جمکران میروند.
نمیتوان سهم امام را مصرف کرد و به زیارت و روضه بسنده کرد. سهم امام برای کسی است که اهل درس، بحث و علم باشد! از زیارتی که از سر احساس و برای سبک شدن باشد چه مقدار معرفت بیرون میآید. برخی نیز بساط عرفان راه انداختهاند و هر شب از آنان کرامتی نقل میشود و چند نفر بیچاره و ساده نیز آن را باور میکنند و دور آنان جمع میشوند.
کتابی دارم که در آن نوشتهام اگر کارهای بودم چه میکردم. در آن آوردهام یکی از نخستین کارهایی که میکنم این است که در حوزه تیغ میکشم و مدعیان بدون علم و عرفان را که پا از گلیم خود بیرون گذاشتهاند، بر جای خود مینشانم. قم، نباید شهر دلبخواه و واتیکان دلگشا باشد.
مشکلآفرینیهای “فردی که بعدها مهم شد”
گزینش نیروهاي انقلابي برای آموزش بیشتر با ما بود. هسته مرکزی انقلاب که از طریق برادر آقاي خميني جناب آقای هندی – که برای جامعه گمنام است – و جناب آقای پسندیده با آقاي خميني ارتباط برقرار میکرد، کسی را میپذیرفت که مورد تایید من باشد.
مسئول گزینش افراد برای ماموریتهای خاص نیز بودم و بسیاری از کارها را سرویس میدادم؛ کارهایی که افراد عادی از عهده آن بر نمیآمدند و انجام آن لازم بود.
فردی که بعدها مهم شد و امروز یکی از سمتهای عالی را دارد و مشکلات زیادی نیز در کار خود ایجاد کرد، به من معرفی کردند تا او را برای کاری آزمایش کنم. وسیلهای به وی دادم و گفتم: جلو آینه برو و این حرکات را تمرین کن.
روزی کسی با وی دعوا کرده بود و او همان را آورده بود تا به طرف دعوا زهرچشمی نشان دهد. به او گفتم: برو آن را بیاور. تو اهل این کار نیستی. این وسیله برای بیتالمال بود و تو از آن استفاده شخصی کردی. گفت: او به من فحش میداد. گفتم: در نهایت تو میتوانستی با پارهآجر بر سر او بزنی، نه با این امانت که برای بیتالمال است و نباید کار شخصی با آن انجام داد، چنین برخوردی برای تو اشکال دارد.
بعد از این ماجرا، ما مورد کاوش قرار گرفتیم وساواک ما را گرفت (که سستی وی در مواجهه با ساواک را میرساند) که باز آن را با روشهایی از خود دور ساختم.
خلاصه، برخی از آقایان را برای کارهایی در آن روز مناسب نمیدانستم، چون آنان یا ترسو و بزدل بودند و یا حرفنگهدار نبودند.
شیرینترین لحظات عمرم در زندان ساواک
پیش از پیروزی انقلاب، انقلابی بسیار مدعی و فعالی بودم. مقامات ساواک، مرا مبارزی چریک، شجاع و نترس میدانستند. به همین دلیل، تصمیم گرفته بودند، مرا بترسانند. آنها مرا در اتاقی زندانی کردند، که سگ هاری نیز در آنجا وجود داشت.
بعد از اینکه این اقدامشان بینتیجه ماند، مرا به اتاق شیشهای بردند. دیوارهایش تمام از شیشه ساخته شده بود. ساواکیها، اکسیژن و هوای موجود در آن اتاق را کنترل میکردند. تنفس من نیز دچار مشکل شده بود، و گاهی سخت نفس میکشیدم.
عبایم را به دوشم انداختم، سجده کردم و مشغول گفتن ذکر سبحانالله شدم. این جماعت، قصد کشتن من را دارند و چارهای هم ندارد. فقط همین ذکر را تکرار میکردم که، سبحانالله، سبحانالله و ذکر دیگری را زمزمه نمیکردم. گفتن ذکر استغفرالله نیاز به انرژی زیادی دارد و باعث خستگی انسان میشود. ذکر سبحانالله اما، هم انرژی کمتری از انسان میگیرد و هم محتوایی عالی دارد.
همانطور که میگفتم، تنفسم دچار مشکل شده بود و گاهی، نفسم بالا نمیآمد. اما شیرینترین لحظات عمرم را در آن زندان سپری کردم. امام موسی بن جعفر علیهالسلام و مصائبش را یاد میکردم که مدت هفت یا چهاردهسال، در چنگال دشمنانش، اسیر و زندانی بوده است.
با خودم فکر میکردم که آن امام بزرگوار، چگونه چنین سختیهایی را تحمل میکرده است. در واقع انسان، در مقابل چنین مشکلاتی طاقت از دست میدهد. مگر اینکه خود را برای پذیرفتن مرگ آماده کند؛ زیرا ظرفیت روانی انسان، محدود است و تنها اندیشهٔ ابد به مدد آن میآید.
تا هزار سال دیگر به صورت آنلاین
به تعبیر من، ما یک حوزهی پویا نداریم. هیچ سوادی ندارند و من بارها این مسأله را به مسئولان و روی منبر گفتهام. فقه چیست؟ یا مربوط امور اجتماعی یا امور مردمی، باید روانشناسی و جامعهشناسی بدانی. فقیهی که روانشناسی بلد نباشد فقیه نیست، جامعهشناسی و روانشناسی یک وقت می خواهید از اروپا بیاورید یک وقت من ۶۰۰۰ تا روایت معصوم دارم که در هیچ کدام از دانشگاههای دنیا نیست.
من بیشتر از همهی اروپا روانشناسی دارم، اینجا ولی این آقا نمی داند، وقتی اسم من توی سایت میآید “حضرت آیتاللهالعظمی دکتر نکونام” چون نمیداند اینجا در متون دینی سرشار از علم روانشناسی است فکر میکند من اگر روانشناسی میدانم حتماً در دانشگاه خواندهام.
من تا هزار سال دیگر را آنلاین به شما میدهم. گفتم مثلا فیضیه ۴۰ سال دیگه چطور و ۸۰ سال دیگر و ۲۰۰ سال دیگر چطور است. من بارها گفتهام من از همه کوچکترم، بیایید اول همین سیوطی را از من امتحان بگیرید و بعد من از شما امتحان میگیرم.
مخالفت برخی از بیوت! با برگزاری مجلس ختم مرحوم الهی قمشهای
من در روز چهارشنبه هفته بعدی که مرحوم آقای الهی قمشهای از دنیا رفتند، خدمت ایشان بودم. ایشان خوابی دیده بود که آن را برای من نقل کرد. وی میگفت: «خواب دیدم نهج البلاغه را زیر بغل دارم و به طرف بهشت میدوم؛ یکی از من پرسید: کجا؟ گفتم: آقا امیر مؤمنان علیهالسلام دارد درس میدهد؛ میروم به درس آقا برسم.» سپس ایشان افسوسی خورد و گفت: «میخواهم بعد از این بروم نهج البلاغه را بخوانم، ولی حالا دارم بر آن شرح مینویسم. این چه شرحی است که من مینویسم!»
همانجا با خود گفتم: من دیگر ایشان را نمیبینم؛ چرا که بر اساس تعبیری که از خواب او داشتم، دریافتم که ایشان به زودی از دنیا میروند. آنگاه ایشان را بوسیدم. وی ناراحت شد و گفت: «چرا؟! چیه!» گفتم: هیچ آقا! هوس کردم شما را بیشتر ببوسم و ببویم؛ دلم تنگ است و چیز دیگری نگفتم.
من آن روز به قم آمدم و در همان هفته پیکر مطهّر ایشان را به قم آوردند. خدا رحمت کند پسر ایشان عالم وارستهای بودند. گفت: «پدرم را دفن کنید.» فردی اهل تهران قبری در قبرستان «وادی السلام» داشت و آن را به ایشان اختصاص داد. جنازه را که به وادی السلام آوردند، دیدم علامه طباطبایی با شتاب میدود تا خود را به جنازه برساند. تشییع جنازه ایشان این قدر ساده برگزار شد و حدود هفتاد نفر بیشتر نبودند که جنازه را تشییع میکردند. البته همه آنها اهل معرفت بودند، ولی قلّت آنان و غربت مرحوم الهی در آنجا بهخوبی آشکار بود.
در آن هنگام میخواستند برای ایشان در قم مجلس ختمی بگیرند، اما یکی از بیوت مخالفت کرده و گفته بود مصلحت نیست و برگزاری مجلس ختم برای ایشان، ترویج فلسفه و عرفان است (!) از این رو بهناچار مجلس ختم ایشان را در وادی السلام برگزار کردند و یکی از شاگردان ایشان در همانجا از وی تجلیل کرد. مجلس ختم ایشان ساده، فقیرانه و بیآلایش و بدون تشریفات بر سر مزارش برگزار شد؛ در حالی که وی یک دنیا فضل، کمال و بزرگی داشت.
آقای الهی غریبانهترین دفن را داشت و بعضی از بیوت در قم حتی با گرفتن مجلس ختم برای ایشان مخالفت کردند؛ چرا که میگفتند تبلیغ معقول و ترویج دانشگاه میشود. ایشان استاد دانشگاه بود. البته برای ایشان پس از آن، مجالس مهمی هم در قم و هم در مسجد ارک تهران و در دیگر جاها برگزار شد.
عشق بیطمع به خداوند
از دوران کودکی خود یاد دارم پیرمردی دورهگرد را که قدی بلند و چهرهای بهنسبت سیاه داشت. او کلاه دورهدار سیاهی بر سر میگذاشت و همچون فالگیرها کیسهای پر از زالو بر میداشت و در کوچههای شهرری فریاد میزد: «زااالو، زااالو». کسانی که چرک یا خون کثیف داشتند، زالوها را میخریدند و آن را بر روی دست یا بدن خود میگذاشتند و آن زالو چنان خون میخورد که باد میکرد و میافتاد. اگر به مغز عالم پدیدهها بنگرید، چیزی جز زالو نمیبینید.
آیا استادی را که میخواهد با همهٔ وجود خود یافتههای خویش را به شاگرد خود منتقل نماید دیدهاید، شاگردی که کند ذهن است یا کماهمیت و درس را فراموش میکند و استاد آن را بارها و بارها تکرار میکند اما نه از روی ترحم، بلکه بدون هیچ طمعی و از سر محبت. آیا به ملاقات شخصی که زمینگیر شده است رفتهاید. آن نیز عشق بیطمع است.
خداوند عشق بیطمع دارد؛ چرا که او به خلق خود نیازی ندارد و آنان را دوست دارد. در اینجا مهم این است که خلق خداوند عشق بیطمع داشته باشد و همانند خدا خدایی کند و بر خدا عشق بیطمع داشته باشد. عشق بیطمع غایتی ندارد یا به تعبیر دیگر، غایت و هدف آن خودش هست. کسی که واصل است عشق بی طمع دارد. او منتظر چیزی نیست و چیزی نمیخواهد. پیامبران الهی انسانهایی ساده بودند؛ به این معنا که آنان در هیچ نخی نبودند.
ممانعت برخی مسئولان حوزوی از افکار و اندیشههای مولد و نوآور
_ نظام آموزشی فعلی حوزه نتیجهای ندارد و از آن نه اصولی تربیت میشود و نه فقیه. عالمان حوزه نیز که از این نظام گذشتهاند به صورت شخصی کار کردهاند و محصول این دورهٔ آموزشی نمیباشند.
_ ما نزدیک به صد جلد کتاب را تا سال ۸۶ منتشر نمودیم و قصد آن داشتیم یکصد و پنجاه عنوان دیگر در حوزههای مختلف علوم انسانی چاپ نماییم اما آقایان حوزوی آن را شکست غرور حوزه دانستند و برخی با تحریک بعضی از کارگزاران اداری، برای ما مشکلاتی به وجود آوردند. مثل اینکه روحانیان فقط باید زیارتنامه و روضه بخوانند و نباید به کار دیگر بپردازند. شما بیایید این کتابها را بررسی، نقد و اشکال کنید، چرا هو و جنجال و دعوا راه میاندازید و حمله میکنید.
_ حوزهها باید مولد بشوند و تولیدات فکری را ارج نهند؛ نه آنکه استبداد فکری داشته باشند و با هم دعوا کنند. این میگوید ماست سیاه است، شما برای او ثابت کن سیاه نیست، چرا ناراحت و عصبانی میشوید. حوزهها باید قدرت استماع و شنوایی و آزاداندیشی داشته باشد وگرنه به بنبست کشانده میشود.
_ باید دست عالمان را باز گذاشت تا بحث کنند، سخن بگویند، اشکال کنند، ایراد بگیرند. ما نزدیک به صد جلد کتاب را در یک سال با مشکلات بسیار چاپ کردهایم و میگویند غرور حوزه را شکستهاید. این چند کتاب است که چاپ شده و در قیاس با عظمت حوزه که چیزی نیست.
_ این صد کتاب نیز یک شبه نوشته نشده و برای آن زحمت کشیده شده است، ما آمدیم صد جلد دیگر را چاپ کنیم اما با این بازتاب، دست نگه داشتیم تا دوباره به کسی بر نخورد و غرور کسی شکسته نشود. ما قصد دعوا با کسی را نداریم. این کتابها برای حوزه است و در چاپ آن نیز از بیتالمال و مال فقرا یا از نظام استفادهای نشده است. شما به جای دعوا انتقاد کنید.
خدایا، اگر همه خدایی خود را به من بدهی
در آخرین ملاقاتی که در بیمارستان سیروس با پدرم داشتم، در حال برگشت، پرستاری گفت: پدرت تو را صدا میزند، بازگشتم و پدرم را دیدم که در همان حال بیماری با تأنی میآید و صدا میکند: محمد، محمد! او تخم مرغی را که سهم خودش بود به من داد و گفت: این را ببر و بخور.
بعدها گفتهام: خدایا، اگر همه خدایی خود را به من بدهی که به عوض آن یک دانه تخم مرغ به پدرم بدهم، به عظمت و بزرگی این یک تخم مرغ که پدرم در آن لحظات آخر به من داد نمیشود؛ چرا که پدری از دست رفته فرزند در راه مانده خود را اینگونه و به نهایت توان مورد تفقّد قرار می دهد. ایشان به واقع خیلی عاطفی بود.
معرفی دروس تدریس شده
حضرت استاد ۵۰ سال است كه تدريس دارند. درس هاي حضرت ایشان از سال ۱۳۸۰ تاكنون ضبط گرديده است که مجموع جلسات ضبط شده دروس، اعم از تخصصي و عمومي، به ۱۱۰۰۰ (یازده هزار) ساعت جلسه درس رسیده است.
دروس ضبط شده عبارت است از:
خارج فقه/ ۱۷۹۶ جلسه
درس خارج فقه حضرت استاد از سي سال پيش شروع شده است؛ اما جلسات ضبط شده آن تنها دوازده سال را در بر مي گيرد.
دروس حاضر تمامی ابواب فقهی رایج از کتاب تقلید و طهارت تا حدود و دیات را به بحث گزارده است.
نوآوریهای فقهی معظمله هم ساختار فقه قدیم و هم بنیادهای محتوای آن را متحول ساخته و فقهی نوین مبتنی بر حقایق قرآنی و اصول ولایی مکتب تشیع پایهگذاری نموده که مهمترین شاخصهٔ آن پیرایهزدایی از دادههای فقهی و بازگرداندن آن به بستر نخستینی که داشته و مصون داشتن آن از جمود و التقاط است.
درس خارج فقه بعد از اتمام بازاندیشی فقه سنتی، بحثهای روز و نوپدید را که در هیچ یک از کتابهای گذشتگان نیامده به بحث میگذارد. این درس با موضوع «اقتصاد»، در مدرسهٔ فیضیه، روزهای شنبه تا چهارشنبه، از ساعت ده تا یازده در مدرس زیر ساعت برگزار میشد. درس اقتصاد، اصول اقتصاد اسلامی و شاخصههای آن و طرحهای اقتصادی دین اسلام را برمیرسيد که تازگی مباحث، آن هم در موضوعی که تاکنون تحقیق در خور علمی برای آن سامان نگرفته، ویژگی آن بود اما حوادث اخير باعث تعطيلي اين درس پويا و محققانه گرديد.
از ويراستههاي اين درس مي توان كتاب “فقه غنا و موسيقي” در ۷ جلد و “قمار” را نام برد. برخي از مقالات پيشنويس اين درس قابل دريافت است:
-تغذیه از موسیقی
-قدرت اثر آفريني و راز حلاوت آسماني موسيقي
-معنابخشي موسيقي
-موسيقي ؛ كلام دل عاشق
-موسیقی؛ داروی نفس
-هنر موسیقی و مناسبات ارتباط صوتی
تفسیر قرآن کریم / تعداد جلسات ۸۶۵ جلسه
اين درس سال ۱۳۸۷ در مدرسه فيضيه شروع شد. البته ۱۰۶ جلسه مربوط به تفسير سوره حمد در ايام تعطيلي اعياد و وفيات انجام شده است. دروس تفسيري سوره حمد با عنوان “تفسير هدي” در چهار جلد چاپ شده است.
درس تفسیر معظم له، دارای روش تفسیری منحصر به فردی است که از آن به «انس با آیات قرآن کریم» تعبیر میشود.
روش انس با قرآن کریم طریق ورود به ساحت قدسی کتاب خداوند و رمزگشایی از معارف آن است که ویژهٔ راهیافتگان ولایی و مقربان محبوب است.
آنان با انس به قرآن کریم و حضور در محضرش که جز با صفای باطن و طول مدت به دست نمیآید، از مواهب این کتاب آسمانی بهره میبرند. این روش تنها رابطهای معنوی میان قرآن کریم و اولیای الهی و راهیافتگان حقیقی است.
قرب به حضرات آیات الهی و ورود عینی به حضور حقایق قرآنی و انس با باطن نزولات ربانی و راهیابی به غیب هویات ربوبی در خور صافیان صفا و راهیافتگان وفا میباشد و افزون بر تحصیل مبادی و وجود شرایط، حال و هوای خود را لازم دارد.
این روش تنها با تحصیل مبادی علمی محقق نمیشود و علم اصطلاحی به تنهایی برای آن کارآمد نیست، بلکه افزون بر آن، این عنایت الهی و قرب ربوبی و حضور دایم و انس کامل با آموزههای وحی است که میتواند راهگشای آن باشد.
برای یافت این روش باید دست در دست استاد کارآزموده و راهآشنا گذاشت که از او به عنوان «محبوب» یاد میشود.
برای درک کتاب آسمانی قرآن کریم باید از اولیای محبوبی مدد جست که آنان آیهٔ مربوط به هر کسی را که رزق و غذای اوست و نیز راه انس با آن را نشان میدهند.
رفع محجوریت از قرآن کریم با یافتن عالم ربانی است که به صورت محبوبی به دادههای قرآن کریم راه یافته است و چنین افرادی نیز در هر قرنی یکی یافت میشود که بزرگی قرآن کریم را از نزدیک درک کرده و در تمامی علوم به صورت موهوبی صاحب نظر میباشند.
درس تفسیر قرآن کریم هر روز از شنبه تا چهارشنبه در مدرس آقاي خمینی مدرسه فیضیه از ساعت ۹ تا ۱۰ صبح برگزار میگرديد و طلاب عزیز و دیگر علاقمندان در آن شرکت میکردند اما در ۱۱ دي ماه ۱۳۹۳ تعطيل گرديد.
برخي از مقالات ويرايششده اين دروس قابل دسترسي است:
-الله ؛ ذکر بلاخیز عاشقان
-بسم الله ؛ کلید وحی الهی
-بررسي و نقد روش تفسیری المیزان
-مثاني بودن سوره حمد و نقد سهبعدی ساختن اين سوره در تفسیر تسنیم
-معناشناسی تاویل و نقد نظريه تفسير المیزان
-نقد نظریه جری و تطبیق روایات منقبت در تفسیر المیزان و تسنیم:
درس اسماء الحسنی/ ۷۴۳ جلسه
«اسماء الحسنی» از دانشهای موهوبی و عنایی خداوند به اولیای خود است که میشود آن را دانشی و آموزشی ساخت. این درس از اسمای کمالی، جمالی و جلالی حق تعالی بحث میکند و معناشناسی، احکام، آثار و خصوصیات هر یک از اسما را بیان میدارد.
این درس در روزهای پنج شنبه و جمعه از ساعت ۹ تا ۱۰ در مدرس حضرت معصومه واقع در مدرسهٔ فیضیه برقرار میگرديد و موضوع آن بحث از اسمای بسیط حق تعالی بود. اسمای بسیط و ترکیبی جمعآوری شده برای بحث در این درس به دههزار اسم میرسد.
این درس تاکنون بيست و يك سال بود که به صورت مرتب برگزار ميگرديد. مجموع جلسات ضبط شده اين درسگفتار به ۷۴۳ جلسه رسيده است.
شرح مصباح الانس / ۶۷۸ جلسه
مصباح الانس عالیترین کتاب در عرفان است. متن اصلی مصباح الانس از آن قونوی است که در نگارش متنهای عرفانی از استاد خود ابنعربی قویتر و بهتر عمل کرده است. در این درس عالیترین آموزههای عرفانی تدریس میشود و عرفان خواص در آن طرح میگردد و ناگفتههای عرفان محبوبی در آن بیشتر گفته میشود. خوشبختانه تدريس تمامي متن اين كتاب نيز بيش از ممانعت دادگاه ويژخ به پايان رسيده است. برخي از جلسات اين درسگفتار در سايت عشق مردم منتشر شده و بالينك زير قابل دريافت است:
شرح فصوص الحکم / ۱۱۵۱ ساعت
این درس تمامی متن فصوص الحکم و شرح آن را به مدت یکهزار و یکصد و پنجاه و يك ساعت مورد بحث قرار داده که خوشبختانه در سال ۱۳۸۷ پیش به پایان رسیده است و دست مانعتراشيها از دامان آن كوتاه گرديده است . حاصل این درس دانشنامهای جامع در عرفان اسلامی است که پیشبینی میشود به بیش از بیست جلد برسد.
تمهید القواعد / ۲۳۹ جلسه
این درس تمامی متن کتاب تمهید القواعد را آموزش داده و سيزده سال پیش به پایان رسیده است. در این درس نقدهای پایانی کتاب تحریر التمهید بر اثبات وحدت شخصی وجود مورد بررسی و نقد دقیق قرار گرفته است.
خارج فلسفه / ۱۷۴۲ جلسه
این درس همانطور که از عنوان آن پیداست متن خاصی را در بیان بحثهای فلسفی منظور نمیدارد و فراتر از شرح اشارات، حکمةالاشراق و الاسفار الاربعه، از فلسفه با محتوایی تمام عقلی و بدون غفلت از بعدی از ابعاد آن نظریهپردازی دارد و در این زمینه، پس از مکتب ملاصدرا و نوصدارییان، مکتبی نوظهور را پدید آورده است.
این درس از روزهای شنبه تا چهارشنبه در مدرس ساحلی مدرسهٔ فیضیه از ساعت ۱۱ تا ۱۲ صبح برگزار می گرديد و دادگاه ويژه روحانيت با پيشامد حوادث اخير، از ادامه آن مانع گرديد. اگر اين درسگفتارهاي انتقادي پيادهسازي و ويرايش شود تحولي عظيم را در حوزه انديشههاي عقلورزانه به وجود ميآورد و ميتواند بهترين جايگزين براي فلسفههاي موجود به ويژه فلسفه غرب و نيز نظامهاي كلامي جديد باشد. بحث انسانشناسي خارج فلسفه با لينك زير قابل دريافت است:
…
الاسفار الاربعه / ۲۷۹ جلسه
این درس که سالها پیش به پایان رسیده است، تمامی متن کتاب اسفار، حتی بابهایی که در حوزه علمیه خوانده نمیشود، تبیین و مورد بازاندیشی قرار داده است اما از آن همه، تنها ۵۵ جلسه از جلد هشتم و ۲۲۴ جلسه از جلد نهم آن ضبط گرديده و حفظ شده است.
فلسفهٔ اخلاق / ۶۵ جلسه
درس فلسفهٔ اخلاق به درخواست جمعی از طلاب نوگرا و در شصت و پنج جلسه برگزار شده است و اندیشههای موجود در باب این دانش را تطبیق، بررسی و نقد کرده است.
دانش استخاره با قرآن کریم / ۳۲۰ جلسه
استخاره با قرآن کریم از علوم موهوبی به اولیای خاص خود است. این علم تاکنون مورد شناسایی و تدوین درست قرار نگرفته و درس حاضر برای نخستین بار، اصول، قواعد، اصطلاحات و رموز آن را آموزش داده و منطق فهم استخاره را تدوین کرده است. این دروس در کتابی پنج جلدی با عنوان «دانش استخاره» براي چاپ آماده شده است.
دانش ذکر / ۵۹ جلسه
اين درس براي افراد خاص تدريس شده است. مجموع نوارهاي آن در دو جلد كتاب به نام دانش ذكر براي چاپ آماده شده است. سايت عشق مردم به آدرس زیر اين كتاب را منتشر نموده است.
عرفان عملی / ۴۹ جلسه
اين درس براي افراد خاص تدريس شده است. ويراسته اين درس با عنوان دانش سلوك معنوي منتشر شده است. سايت عشق مردم، اين كتاب را منتشر نموده است.
شناخت جن، فرشته و پدیدههای عوالم غیبی / ۶۵ جلسه
اين درس، در مدرسه فيضيه برگزار ميگرديد كه براي پيشگيري از برخورد و ممانعتهاي شناختهشده، تعطيل گرديد.
دانش اشتقاق / ۵۸ جلسه
اين درس ادبيات عرب و به طور خاص علم اشتقاق را مورد بحث و بررسي قرار داده است. برخي از مقالات اين درسگفتارها، در سايت عشق مردم منتشر شده است.
اين مقالات با لينكهاي زير قابل دريافت است:
کلمه؛ پایهٔ ادبیات / شرح روايت ابوالاسود در پايهريزي نحو
علم حقوق
اين درس براي برخي از دانشآموختههاي كارشناسي ارشد رشته حقوق و دانشجوي رشته دكترا برگزار شده است. كتاب حاصل از اين درس با عنوان “حقوق نوبنياد” در دو جلد منتشر شده است.
حقوق نوبنیاد / جلد یکم
حقوق نوبنیاد / جلد دوم
درس گفتار علم زندگی
اين درس براي افراد خاص ارايه شده است. برخي از مقالات حاصل از اين جلسات در ادامه ميآيد:
نگاه عرفان محبوبي به انسان و جهان
درس گفتار نگاه عرفان محبوبي به انسان و جهان
درس گفتار زیباییشناسی و هنر
درس گفتار انسانشناسی
درس گفتار معرفتشناسی
درس گفتار شرح منظومه
درس گفتار نقد کتابهای سه گانهٔ شهید مطهری دربارهٔ زن
درس گفتار نقد کتاب: «زن در آینهٔ جمال و جلال» نوشته آيت الله عبدالله جوادي آملي
درس گفتار عرفان محبوبي
درسگفتار بهداشت روان و سلامت نفس
و… .
ما بعضي از دروس خاص را نام نبرديم.
دروس ضبط نشده
دروسي كه ضبط نگرديده بسيار فراوان است و تمامي كتابهاي حوزوي غير از آنچه نام برده شد را در بر ميگيرد. نمونهاي از اين دروس عبارت است از:
خارج اصول
درس خارج اصول در دورهٔ شش ساله انجام شده و به پايان رسيده است که حاصل آن شرح کتاب «کفایة الاصول» و بازنگاری محتوایی آن است. این درس بهویژه در زمینههای اصول عقلی، دارای نوآوریهای فراوانی است که برخی از اصول و قواعد استنباط را تحت تأثیر قرار داده و مسیر تازهای برای آن گشوده است. متاسفانه اين درس ضبط نگرديده اما يادداشتهاي حضرت استاد در اين باب موجود است.
فقه قرآن کریم
مقامات حریری
معلقات سبعه
مقامات موسیقی ایرانی
تعبیر خواب
علم فراست و زبان بدن
بی مهری به بزرگان
كشورهاى اروپايى با داشتن افراد معدودى مانند گاليله و پاستور بود كه رشد علمى و صنعتى امروز را دارند و حال آنكه ما صدها دانشمند بزرگ تر از آنان همانند مرحوم علامه شعرانى، مرحوم الهى قمشه اى و مرحوم علامه ابوالحسن قزوينى را داشتيم و قدر آنان را ندانستيم و آنان نيز داشته هاى خود را به زير خاك بردند.
من در طول عمر خود حتی یک خط از حرفهای اساتیدم را ننوشتهام
بخش اول
حضرت استاد نگارش را از نوجوانى شروع نموده اند. كتاب «اخبارى و اصولى چه مى گويند؟» در رد بر «اخبارى گرى» و داورى ميان مكتب فكرى آنان و اصوليان، نخستين نوشته ايشان است. از شش سالگى شعر مى گفته اند و ديوان ايشان ده جلد مى باشد. تخلص ايشان، در شعر «نكو» است.
معظم له می فرمایند؛ غالب کتابهایم را شب نوشتهام و در روز بیشتر درس و بحث داشتهام. اگرچه همیشه مشغول کار بودهام. شعرهایم ارمغان آخر شبها و بعد از نیمه شب است و در روز کمتر شعر گفتهام، مگر آن که زمینهٔ آن پیش میآمده است.
بیشتر شبها را نخوابیدهام و تا صبح به تحقیق و نگارش مشغول بودهام. مسایل ذهنی و علمی را نیز بیشتر در تنهایی و تاریکی دنبال کردهام. غیر از مواقع ضروری چندان نیازمند و یا وابسته به نور و روشنایی نبودهام.
کتابهای درسی را بیشتر پیش مطالعه میکردم و با اساتیدم مباحثه میکردم و هر درسی را که میتوانستم، درس میدادم و مباحثه نمیکردم. ارث لمعه را مطالعه میکردم و خودم را نزد استاد تست میکردم که چه مقدار از عبارات آن را هموار کردهام.
حاشیهٔ ملا عبدالله را با سیوطی حفظ کردم. پیش از این نیز گفتم که حافظهام بسیار قوی است؛ بهگونهای که نیازی به نوشتن درسهای اساتید پیدا نمیکردم. من در طول عمر خود حتی یک خط از حرفهای اساتیدم را ننوشتهام و نیازی به نوشتن نداشتهام، از این رو تقریری از استادی ندارم و بر نوشتههای خود تکیه دارم.
زندان امروز
بخش دوم
درست است که گاه شمار درسهایی که بنده در روز داشتهام به بیش از ده درس میرسید، اما این درسها وقت چندانی برای مطالعه نمیبرد و گاه دشوارترین درسها را در ده تا پانزده دقیقه مطالعه میکردم.
از این رو بیشترین وقت را برای تحقیق در حوزهٔ دینشناسی و نگارش کتاب داشتهام؛ هرچند مسایل اخیر، کاغذ و قلم و کتاب را از من گرفته است. من نزدیک به چهل سال است که در حوزهٔ علمی قم تدریس داشته و بهندرت پیش آمده که درسی را به تکرار گفته باشم. تنها منظومهٔ حاجی سبزواری و مکاسب و کفایه بوده که دو یا سه بار تکرار شده است. از منظومهٔ حاجی در سالهایی که تدریس داشتم، تنها چند سالی از آن ضبط گردیده و بقیه از دست رفته است.
آمادهسازی این دروس برای انتشار نیز بخشی از وقت مرا میگرفت اما زندان امروز، به من فرصت استراحت و بیرون کردن خستگی چهل سال گذشته را بخشیده است.
شمار تالیفات
بخش سوم
«نگارش»، در حال حاضر عمدهترین کار بنده است و بیشترین وقت را از من میگیرد. از این رو شمار تالیفاتم بسیار است و بخشی از آن که نزدیک به یکصد و پنجاه عنوان کتاب است ـ به چاپ رسیده و بخش اعظم آن در مرحلهٔ آمادهسازی برای چاپ و یا تکمیل است.
هیچیک از این کتابها به مسایل تکراری و غیر ضروری دین و جامعه نمیپردازد، بلکه اساسیترین و تاثیرگذارترین مسایل حیات معنوی و اخروی و نیز نظام عقیدتی یا علمی انسانها را در تمام حوزههای علوم انسانی و همچنین اموری که بیشترین نقش را در جامعه دارد، برمیرسد.
ترسیم عرفان اسلامی
بخش چهارم
نوشته هاى عرفانى ايشان سعى دارد تا عرفانى شيعى و هماهنگ با آموزه هاى اهل بيت عصمت و طهارت – عليهم السلام – را ترسيم نمايد. متأسفانه در عرفان اسلامى، عارفانى كه اهل عرفان بوده اند، به پيروى از جناب «محيى الدين عربى» پرداخته اند و كارهاى آنان بيشتر حاشيه اى، ذيلى، شرحى و توصيفى بوده است و عرفان در شيعه تاكنون نتوانسته حيات و نشاط علمى و ولايى خود را باز يابد؛ اگرچه عرفان نظرى جناب ابن عربى – كه ميراث اسلامى به شمار مى رود – براى عصر خود بزرگ بوده و تا اندازه اى رشد يافته است، اما اين مقدار، پاسخگوى نيازهاى فكرى و كردارى بلند توحيدى و فرهنگ عميق ولايى شيعه نيست و اين كتاب ها بر آن است تا نظامى به سامان از عرفان اسلامى را پايه گذارد و كاستى هاى عرفان موجود را كه تا دورترين خانه ها راه يافته و آثار و نشانه هاى خود را در قلب و جان مردم نهادينه نموده است، برطرف نمايد.
علل دينگريزى تودههاى آگاه، وجود پيرايهها در دين
بخش پنجم
نظير مشكلاتی که در بخش چهارم این مطلب شمرده شد، در ديوان حافظ نيز ديده مى شود كه نقد مشكلات آن در كتابى با عنوان «نقد صافى» به زبان شعر و در استقبال از غزلهاى وى آمده است كه به نوعى به نقد و پيرايش اين ديوان فراگير در قالب غزل مىپردازد.
سرگردانى، انزوا، زهد منفى و بىميلى به مظاهر مادى عالم و آدم كه در اين ديوان بر آن تأكيد مىشود، مسير مشخص و روش زنده و پويا را از علاقهمندان به آن سلب مىنمايد و معظمله بر آن بوده است كه با نقد دادههاى آن به زبان غزل، عرفان فعال و مسؤوليتپذير و پيشرو را تصوير كشند.
بايد دانست يكى از علل دينگريزى تودههاى آگاه، وجود پيرايهها در دين است و پيرايهها است كه مردم آگاه و آزادانديش را از دين مىراند و آنان را نسبت به انجام تكاليف دينى بىرغبت مىسازد و «پيرايهزدايى»، هدف نخست كتابهاى معظمله بوده است.
البته اين كتابها در صورتى مىتواند به جامعه علمى عرضه شود كه فضاى آزادانديشى علمى پاس داشته شود و برخى از عالمان دينى بتوانند صداهاى جديدى را بشنوند كه پشتوانهاى از افكار ژرف عقلى و موشكافىهاى شگرف فقهى و علمى را با خود دارد؛ چرا كه كتابهاى يادشده تقيه يا محافظهكارى را كنار گذاشته و صريح و شفاف با مردم سخن مىگويد.
مهم ترين شبهات روز جامعه ى علمى
بخش ششم
_ آثار ایشان، مهم ترين شبهات روز جامعه ى علمى و به ويژه محافل دانشگاهى و دانشجويى را به بحث مى گذارد و از طرفى، به تحقيق و پژوهش در زمينه ى شناخت آسيب هاى انقلاب اسلامى و حوزه هاى علمى و به ارايه ى نظريه در زمينه ى راهِ گذر از بحران ها و چالش هاى پيش روى آن پرداخته است؛ چالش هايى كه هم اينك ذهن پژوهشگران و كارشناسان مسايل سياسى و علاقمندان به انقلاب اسلامى و حوزه هاى علمى را به خود معطوف داشته است.
_ امر ديگرى كه بايسته ى خاطر نشانى است اين است كه دين دارى در عصر حاضر با چالش ميدان دار نبودن نظريه پردازان حكيم و توانمند، رو به روست. فقدان حكمت نظرى و ضعف انديشارى، سبب مى شود چيستى و چگونگى دين دريافت نشود؛ بلكه دلزدگى و يأس از دين يا دين مداران احساس گردد.
دين و ايمان در عصر حاضر نيازمند عقلانيت است و عقلانيت دينى، نيازمند شكوفايى و بازپرورى توسط كارشناسانى توانمند و آگاه به مقتضيات زمان و مكان می باشد.
_ متوليان دينى بايد با پرهيز از هر گونه التقاط و اختلاط حلال و حرام، معارف ناب دينى و حقايق آن را متناسب با عصر حاضر و آينده، به گفته خوانان آگاه خويش بياموزند و گزاره هاى معرفتى آن را در برابر دنياى استكبار و كفر، به مردم بشناسانند.
_ در اين صورت، متوليان امور دينى جامعه نمى توانند فقط به نوشتن رساله اى خشك و نشستن در سجاده بسنده كنند. آنان بايد هندسۀ فرهنگ دينى را ترسيم نمايند و اين امر، تنها با مديريت ايدئولوگ هاى توانمند، قابل پى گيرى است؛ گرچه امرى مشكل مى باشد.
_ آثار معظم له، در اين مسيرِ بايسته، طراحى و ساماندهى شده است و مى تواند فرهنگ برتر صد ساله ى پس از اين را به نام فرهنگ برتر و مترقى شيعى و ولايت و محبت حضرت اميرمؤمنان عليه السلام رقم زند و از زحمات طاقت فرساى عالمان دينى و حرمت خون شهيدان پاسدارى و نگاهبانى نمايد.
نگارش کتابهایم برای دست کم بیست میلیون قشر علمی و فرهنگی
بخش هفتم
ایشان در مورد دست نوشته های خود می گوید: « من برای دست کم بیست میلیون از جمعیت ایران که قشر علمی و فرهنگی هستند و دانشمند، دانشجو یا عالم می باشند کتاب می نویسم و دین را همان گونه که شیرین بوده است توضیح داده ام.
هم اینک پیرایه ها دین را بدمزه و تلخ نموده است. جامعهٔ ما رشد بسیار بالایی در علم و اطلاعات دارد. جوانان امروز، هوشمندی وفهم بالایی دارند. من به این مطلب اعتقاد دارم و از باب تحریک یا تشویش نمی گویم. آنان وقتی سخن می گویند بسیار دقیق و عالمانه به تشریح مطالب می پردازند. آنان چکیدهٔ دست کم بیست سال از انقلاب اسلامی با فراز و نشیب های بسیار آن و چکیدهٔ دو هزار سال پیش از آن هستند و تمامی تاریخ ایران و دانش گذشتگان را در دبیرستان و دانشگاه یا در حوزه ها می آموزند.
امروز این گونه نیست که پاره کردن چند پیراهن بیش تر، ارزش علمی بالاتر بیاورد. اما جوان امروز ما با قدرت فهم و نقدی که دارد تنها صافی هر چیزی را می پذیرد. اگر با مردم در ارتباط باشید گاه اطلاعات آنان از هیأتی کارگزار کم تر نیست. با چنین مردم فهیم و آگاهی باید به صورت منطقی و علمی سخن گفت. »
استخاره و امداد غيبي خداوند در صحنه سياست
پیش از پیروزی انقلاب و در زمان ستمشاهی در مدرسهٔ فیضیه حجره داشتم. در این حجره وسایلی (اسلحه و اعلاميههاي آقاي خميني) نگهداری میشد که داشتن آن از نظر ساواک جرم بود. مأموران ساواک به بازرسی حجرهها مشغول شدند.
برخی از عالمان مانند مرحوم آقای ربانی شیرازی به من توصیه نمودند که با توجه به حجم بالای وسایل مورد نظر، مدتی از قم بیرون بروم. بنده به قرآن کریم استخاره نمودم که بمانم. این آیهٔ شریفه آمد: «هُوَ الَّذِی یسَیرُکمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ، حَتَّی إِذَا کنْتُمْ فِی الْفُلْک، وَجَرَینَ بِهِمْ بِرِیحٍ طَیبَةٍ، وَفَرِحُوا بِهَا، جَاءَتْهَا رِیحٌ عَاصِفٌ، وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کلِّ مَکانٍ، وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ، دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ، لَئِنْ أَنْجَیتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَکونَنَّ مِنَ الشَّاکرِینَ»(یونس / ۲۲).
این آیهٔ شگرف مرا از آن مخاطره نجات داد. استخارهٔ آن چنین است: کاری سنگین اما بسیار خوب است که با اخلاص در عمل نتیجهبخش میگردد.
ساواکیها در آن زمان، تختی در حیاط مدرسهٔ دار الشفا زده بودند و فرماندهٔ آنان در آن جا بر بازرسیها نظارت میکرد و رفتو آمدها را کنترل مینمود. یکی از آنان باستانیکار بود. من به وی گفتم اگر بتوانی سرت را از زیر بغل من درآوری عمامهام را به تو میدهم. پس از کمی شوخی بالاخره گفت چه میخواهی؟ گفتم میلهای باستانی من در حجره است و میخواهم ورزش کنم. گفت مگر آخوند هم میل میزند؟ گفتم من هزار میل را در یک جلسه میزنم. اجازه داد میلها را آوردم و من در جلوی روی آنان شروع به میل زدن کردم.
خادم مدرسه نیز آن وسایل را عبور میداد. به آنان گفتم اینها وسایل ورزشی من است که وی آن را میبرد، آنان به وی بیاعتنا شدند. در نهایت برای من نیز چایی ریختند و حرمت فراوانی گذاشتند. به آنان گفتم اسم مرا برای تبرک در دفتر خود بنویسید و من نامی مستعار و غیر واقعی را به آنان گفتم. البته، آنان پس از یک ماه دوباره پیگیر من شدند که مشکلی پیش نیامد ولی در آن موقعیت، این آیهٔ شریفه به صورت کلی بر من تطبیق کرد و همهٔ محتوای آن را به صورت مجسم در این واقعه میدیدم. این واقعه مربوط به سال۵۲ یا ۵۳ است.
نوآوري علمی و انزواي اجتماعي بزرگان
گویا همواره این گونه است که اقوام و ملل با تازگیها سر سازش ندارند و از آن روی بر میگردانند. چنین انسانهایی سنتی هستند و دایم از پیشینیانشان سخن میگویند و به آنها افتخار میکنند و اگر نابغهای امروزی برای این افراد چیزی بگوید، از او نمیپذیرند مگر سلف صالحی باشد.
البته در عصر حیات آن صالح هم چیزی را از او نمیپذیرند و هر گاه آن صالح از دنیا رفت و تبدیل به خلف صالح شد آن گاه حرف او را قبول میکنند. تاریخ هم بیانگر همین واقعیت است.
ابن سینا، ملا صدرا و مانند آنها در زمان خود مورد انکار واقع شدند و راندهٔ مردم گردیدند و آوارهٔ شهر و دیار خود گردیدند و چه بسیار بدبختی و بیچارگی را تحمل نمودند. همهٔ اینها هم برای این بود که چیز تازهای به ذهنشان آمده بود.
همین بزرگان وقتی از دنیا رفتند و افکارشان عتیقه گردید ارزش پیدا نمودند و آنان تبدیل به خلف صالح شدند، طوری که اگر امروز کسی نقدی صحیح بر سخن آنان داشته باشد باز چون گفتهٔ وی جدید و نو است پذیرفته نیست و سخن خلف صالح دربست بدون تأمل قبول است.
حرف نو مانند قالی نو است که کسی آن را نمیخرد اما همین که سالیانی بر آن قالی گذشت و خاک روزگار آن را کهنه و فرسوده نمود عتیقه میشود و خریدار پیدا میکند. سخنان الهی و رحمانی همه نو و باارزش است ولی مردم کهنهگرا از آن روی برمیگردانند؛ زیرا آنان عتیقهپرست هستند.
زندگینامه و شرح حال
بخش اول
حضرت استاد، زاده گلپایگان -۱۳۲۷ از روحانیون معاصر شیعه که در علومی همچون فقه، اصول، فلسفه، حکمت، عرفان، جامعه شناسی، روان شناسی، تفسیر قرآن، اقتصاد، سیاست، موسیقی، شعر و دیگر علوم که در اکثر زمینه های علمی و معرفتی دارای تالیف می باشد. تاکنون ۱۹۰ عنوان کتاب از ایشان در ۲۲۰ جلد منتشر شده است.
ایشان اکنون از مدرسین سطوح عالی حوزه علمیه قم است.ایشان بیش از چهل سال است که در حوزه ی مقدس قم درس می گویند. از همان ابتدای حضور در حوزه ی قم، در مدرسه ی فیضیه درس می گفتند و برای اهل علم مورد توجه بودند.
تمامی دروس حوزوی از مقدمات تا خارج فقه و اصول را در این مدت تدریس نموده اند. ایشان در هفت روز هفته حتی جمعه ها درس های زیر را داشته اند: تفسیر قرآن کریم، خارح فقه، خارج فلسفه، اسماء الحسنی، عرفان محبوبی، بهداشت روانی.
تاکنون افزون بر درس های رایج حوزوی، دانش استخاره با قرآن کریم، شرح منظومه، یک دوره کامل اسفار، دو دوره فصوص الحکم و نیز خارج اصول، فلسفه ی اخلاق، شناخت فرشته و جن، دانش ذکر، دانش سلوک معنوی،، دانش اشتقاق، شرح مصباح الانس و شرح منازل السائرین را تدریس کرده اند.
زندگینامه و شرح حال
بخش دوم
تولد
ایشان بیستم دی ماه سال ۱۳۲۷ ه.ش در گلپایگان در خانواده ای آکنده از معنویت و صفا، به دنیا آمدند.
بیست روز بعد، خانواده ی ایشان به تهران آمدند و نخست در سرچشمه ی تهران و سپس در شهر ری و جوار حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام اقامت نمودند.نبوغ ایشان از کودکی تاکنون سرآمد جامعه ی علمی است.
ایشان در نونهالی بیش ترین تأثیرپذیری را از اندیشه، باور و مشی بلند پدر خویش به نام آقا محمد باقر داشتند. از این رو، وی نخستين استاد دوران زندگی خود را پدر خویش مى داند.مادر وی بانویی عارفه بودند و به گفته ی ایشان: «مادرم زن بسيار مؤمنى بود. از كودكى تا پایان عمر ـ كه بيش از نود و پنج سال داشتند ـ كار اصلى ايشان عبادت بود.
من كودكى ام را با عقل و درايت پدر و تعبد و عبادت مادرم ديده ام و اين ابعاد توسط آن دو در درونم ريخته شد؛ به گونه اى كه حال نيز مى گويم هر ساعت از عمر آدمى يا بايد به انديشه ورزى و درايت و دين مدارى بگذرد يا به عبادت و بندگى و سلوك و خدمت به جامعه مردم و به چيز ديگرى اعتقاد ندارم. اين وضعيت توسط والدينم در من نهادينه شد و در اين زمينه هرچه دارم، از آن دو بزرگوار است.»
زندگی نامه و شرح حال
بخش سوم
کودکی
ایشان از سه سالگی تحت آموزش معلمان معنوی و اساتید بسیار برجسته ای در جهات متفاوت؛ به ویژه عرفان قرار می گیرند. بزرگانی که بیش تر آنان در تهران می زیستند و سرآمد عالمان ایران زمین بودند و حتی نمونه ی آنان در حوزه ی قم ـ که آن روزها با علوم عقلی میانه ای خوش نداشت ـ دیده نمی شد.
آنان اساتید چیره دستی بودند که با دیدگاهی عقلی و رویکردی شهودی به مسایل می نگریستند. پیش از هر استادی آموزش معنوی معظم له زیر نظر دو استاد بسیار بزرگ، غیرعادی و بی نظیر آن روز در راه یابی به عوالم معنوی بود. این دو زن وشوهری بودند دارای کمالات الهی واقتداری معنوی، که خیرات بسیاری از طریق انها نصیب ایشان شد.
ایشان به مرور زمان، تحت تعلیم اساتید دیگری نیز در این رابطه قرار گرفتند و با امداد الهی و تلاش و پی گیری شبانه روزی در سن یازده سالگی به کمالات عالی معنوی و زمینه های غیر متعارف و ناشناخته و مغیبات دست یافتند.
زندگی نامه و شرح حال
بخش چهارم
نوجوانی
ایشان در دبستان و دبيرستان شهر ری تحصیل نمودند و در همان زمان، شعر، عروض و موسیقی را در نزد استادان بنام آن زمان فرا گرفتند.
وی در مورد آن زمان می گوید: «هم در مدرسه فعال بوديم و هم شب ها به قبرستان مى رفتيم و با اساتيد معنوى خويش بوديم و هم چنين به مسجد مى رفتيم. من در آن زمان، استاد كم نظير تجويد بودم و در تهران كسى در اين حد تجويد را تدريس نمى كرد و نزديك به پنجاه شاگرد داشتم كه ميانگين سنى آنان از چهل به بالا بود. در ده سالگى توحيد مفضل را درس مى گرفتم. توحيدى كه حوزه ى امروز استادى در آن ندارد و بايد جزو متون درسى تخصصى قرار گيرد و تعليم آن به اساتيد مجرب نياز دارد.
من در همان زمان برای تحقیق وپژوهش مستقیم به كليسا و خانقاه نيز مى رفتم و در آن جا نيز معلمانى داشتم.به نزد آنان می رفتم تا آن چه را كه دارند عرضه كنند. من نزديك به دوازده سال در كليسا تردّد داشتم و در همان زمان، موسيقى نيز مى خواندم. آموختن موسيقى نيز بيش از هشت سال طول كشيد. در ميان دروسى كه آن زمان مى آموختم، دو درس براى من هزينه ى هنگفتى داشت: يكى درس موسيقى بود و ديگرى درسهای سطح عالی ادبیات عرب نزد مرحوم آقا شيخ محمدتقى اديب نيشابورى ـ معروف به اديب ـ كه ماهى دويست تومان(که آن زمان ارزش زیادی داشت) به ايشان مى پرداختم.
در بسيارى از روزها در طول يك روز در همه ى اين جاها بايد حضور مى يافتم، كه از قبرستان امامزاده سه دختران شهررى، كتاب خانه ى چهارراه گلوبندك و كليساى رافائيل تا خانقاه صفى؛ و خلاصه از شهررى تا ميدان خراسان و از آن جا تا شميران را مى رفتم.
من در بچگى شعر حفظ مى كردم و شعر نيز مى گفتم. در چهارراه گلوبندك كتاب خانه ى بزرگى بود كه من هفته اى يك ديوان از آن جا مى گرفتم و شعرهاى آن را حفظ مى كردم. بسيار مى شد كه سخنان روزانه ى خود را با شعر مى گفتم. من همواره اين نظر را داشته ام كه عالم اگر صاحب ذهنى قوى باشد، بايد پخته و جامع باشد و جامعيت براى اهل علم را يك اصل مى دانم؛ اگرچه در جاى خود بايد توضيح داده شود كه اين امر با گرايش هاى تخصصى منافاتى ندارد.»
زندگی نامه و شرح حال
بخش پنجم
جوانی و تحصیلات حوزوی
ایشان تحصیلات حوزوی خود را در تهران تا سطح خارج فقه و اصول پشت سر گذاشتند و در همان زمان که هفده ساله بودند به قم آمدند.
معظم له محضر عالمان بزرگ و کم نظیری چون مرحوم شعرانی، مرحوم الهی قمشه ای، مرحوم سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، جناب آقا شیخ محمدتقی بروجردی، آقای باسطی بزرگ را درک کردند.
ایشان در محضر میرزا محمدباقر کمره ای نیز بودند.هم چنین در همدان محضر مرحوم آخوند ملا علی همدانی ـ مشهور به ملا علی معصومی ـ را نیز درک نمودند و با ایشان انسی مغتنم داشتند.
وی شرح حال اساتید خویش که شماره آنان به بیش از یکصد نفر می رسد را در کتابی با عنوان «حضور حاضر و غایب» آورده است.
زندگی نامه و شرح حال
بخش ششم
اساتید درس خارج
ایشان درباره ی اساتید دروس خارج خود چنین می گوید:« من ساليان درازى به درس خارج مرحوم آقاى گلپايگانى مى رفتم. سبك ايشان قابل مقايسه با سبك شيخ انصارى است. ايشان فقه و ادبيات خوبى داشت. حدود سيزده سال به درس مرحوم آقاى گلپايگانى مى رفتم.
در درس آميرزا هاشم آملى نيز به طور ثابت شركت مى كردم كه شانزده سال طول كشيد. مرحوم آميرزا هاشم از شاگردان برجسته ى «آقا ضياء» در دوره ى دوم درس ايشان بود.در درس آقا مرتضى حايرى نيز بيش از شانزده سال شركت نمودم. در جهت عمل به دين از ميان اساتيد خود در قم بيش تر از مرحوم آقا مرتضى حايرى تأثير مى گرفتم؛ چرا كه ايشان متخلق، با غيرت، اهل عمل، مردمى، باصفا و به تمام معنا عالم بود.
من به اعتبار مرحوم آقاى الهى و آقاى شعرانى در خدمت علامه طباطبايى بودم؛ چرا كه ايشان با آن دو بزرگوار به خصوص آقاى الهى خيلى انس و الفت داشتند و آقاى الهى سفارش مرا به ايشان داشت. مرحوم آقا مرتضى حايرى، آقاى گلپايگانى، آقاى الهى، آقاى شعرانى و تعدادى از بزرگان ديگر در مورد اجازه نامه بارها به من مى گفتند: «بيا چيزى بنويسيم» ولى من همواره به صفاى آنان مى نگريستم و هيچ گاه در پى گرفتن اجازه يا نامه اى نبودم.
از آقاي خميني در اول انقلاب ـ كه حوزه نيز تعطيل بود ـ نامه اى داشتم، ولى هيچ گاه از آن نيزاستفاده نكردم. به آن اساتيد مى گفتم: «مشك آن است كه خود ببويد؛ نه آن كه عطار بگويد.» يادم مى آيد يكى از مراجع، كسى را به دنبالم فرستاده بود تا اجازه اى به من دهد. گفتم: «آقا! ما نه كاسبيم و نه مى خواهيم كاسبى كنيم. سند و قباله هم براى مغازه اى نمى خواهيم داشته باشيم و همين كه شما ما را بپذيريد، براى ما كافى است.»
من از آقاى ديگرى هم كه مى خواست اجازه اى بنويسد، عذر خواستم و ديگر درس ايشان نيز نرفتم. ايشان گفتند: «شما آدم موفقى هستى؛ اشكال ندارد كه درس نمى آييد.» چند بار به آقا مرتضى نيز مى گفتم: «نه مى خواهيم كاسبى كنيم و نه مى خواهيم مغازه باز كنيم. همين كه دَم شما با ماست، براى ما بس است.»
زندگی نامه و شرح حال
بخش هفتم
فعالیت های انقلابی
من نوجوان بودم و افزون بر اين كه بسيار تند و حاد بودم، از مسايل و جريان هاى پيرامون به شكلى بسيار عالى آگاهى داشتم. هم چنين درس هاى خود را هم خوب مى خواندم، از اين رو هم چون فردى عادى كه با انقلاب همراه شود نبودم. شرايط آن زمان و افكار و خصوصيّات خودم در آن دوره را نيز در شعرى طولانى آورده ام.
از همان زمان درباره ى مسايل انقلاب فكر مى كردم و اكنون نيز از جمله كارهايى كه نسبت به انقلاب و كشور دارم، انديشه در خصوص معمارى انقلاب است. به هر حال، كارى جز درس و پى گيرى مسايل انقلاب براى من اهميت نداشت. بعدها هم در انقلاب كارهاى سمپاتيك نداشتم كه ـ براى مثال ـ رساله و تحرير آقاي خميني را پخش كنيم، بلكه كارهاى زيربنايى و طراحى براى من مهم بود. هم چنين فراهم كردن برخى از امكانات خاص و ويژه و گزينش نيرو براى آموزش نيز بيش تر با ما بود.
درس را نيز به طور افراطى و زياد دنبال مى نمودم. در شبانه روز خوابم بسيار اندك بود. در مورد فعاليت هاى انقلابى نيز همين گونه بودم. البته، چون به درس و بحث بسيار وابسته بودم، سعى مى كردم اين كارها مشكل زيادى براى من پيش نياورد و فرصت تلاش علمى را از من نگيرد.»
فراهم کردن برخی از امکانات خاص و ویژه و نیز کنترل مناطق کیش، بندر امام و ناآرامی های اسفراین در ابتدای انقلاب، با ایشان بوده است.معظم له در آن زمان در راستای مبارزات انقلابی سفرهای تبلیغی فراوانی به شهرها و مناطق گوناگون داشته اند. از آن جا که روان شناسی و جامعه شناسی شهرهای ایران را خوب می دانستند، مردم هر منطقه به ویژه در تجمعات مردمی بر علیه نظام ستم شاهی از ایشان استقبال فراوانی داشته اند.
از همان زمان درباره ی مسایل انقلاب و الزامات و نیز چالش های پیش روی آن نظریه پردازی داشته اند. معظم له بسیاری از دکترین هایی که راجع به مسایل کلان کشور مطرح می شود را مورد بررسی و نقد قرار داده اند؛ چرا که طرّاحی نظریه ای درست رامنوط به شناخت صحیح از انقلاب می دانند در حالی که بسیاری از صاحبان چنین دکترین هایی در متن انقلاب نبوده اند و چکیده ی انقلاب نیستند، بلکه چسبیده به آن هستند. برخی از این طرح ها در آثار مکتوب ایشان آمده است.
زندگینامه و شرح حال
بخش هشتم
تألیفات و دانش نوشته های علمی
حضرت استاد از شش سالگی شعر می گفتند. تخلص ایشان در شعر از همان ابتدا «نكو» بوده است. شعرهايى كه مى گفتند، از فراز و نشيب ها و عشق و محبتى كه در دل ایشان مى جوشيد، حكايت دارد. عشقى كه هنوز هم به قوت خود باقى است و هيچ گاه افول نيافته است.
ويژگى هاى منحصر به فرد سروده هاي ایشان در كتابى به نام «نفير عشق» توضيح داده شده است كه به چاپ رسيده است. مجموعه شعری ایشان بیش از هفتاد عنوان در قالب مثنوی، قصیده، رباعی، دوبیتی، غزل، مثنویِ ولایت، استقبال منظوم از تمامی غزلیات خواجه حافظ شیرازی و … است که بیش از بیست و دو هزار بیت را در خود دارد. برخی از این اشعار در ادبیات عرفانی بیبدیل و سرشار از زیبایی و ذوق ادب فارسی و از آثار منظوم ماندگار است.
تا پیش از بازداشت ایشان، نگارش کتاب و تدریس، عمده ترين كار معظم له بوده و بيش ترين وقت را از ايشان مى گيرد. مجموعه ی کامل آثار ایشان به بیش ۸۰۰ عنوان می رسد که بخش اعظمى از اين تأليفات هنوز در مرحله ى آماده سازى براى چاپ یا تکمیل بوده و هنوز منتشر نشده است.
تاكنون ۲۵۶ عنوان كتاب از ايشان در ۳۹۵ مجلد منتشر شده و یا در دست انتشار می باشد. این کتاب ها در حوزه های مختلف دین پژوهی اعم از فقه، اصول، تفسیر و قرآن شناخت، معرفت دینی و باورهای اعتقادی به ویژه در باب ولایت و نورانیت حضرات معصومین علیهم السلام ، عرفان، فلسفه، جامعه شناسی، اقتصاد، تاریخ و سیره، سیاست، روان شناسی، علوم تربیتی، حقوق، علوم معنوی و مغیبات، استخاره، تعبیر خواب، شعر، موسیقی، زنان، حوزه های علمی و تبلیغ دینی است.
مجموع آثار و کتاب های محققانه ی معظم له بر آن است تا اسلام ناب و خردمندانه را به دنیا ارایه نماید؛ اسلامی مستند به دلایل معقول و بی پیرایه که هر عقل سلیمی در هر جای دنیا از آن استقبال کند. اسلامی کاربردی در جامعه ی امروز که نیازهای بشری را درک و بر آورده نماید. اسلامی علمی با محتوایی متقن و غنی که به هر نقدی پاسخ گو باشد و اجرایی شدن اسلام بی پیرایه را در زمان غیبت عصمت، ضمانت می نماید.
ایشان در مورد دست نوشته های خود می گوید: «من برای دست کم بیست میلیون از جمعیت ایران که قشر علمی و فرهنگی هستند و دانشمند، دانشجو یا عالم می باشند کتاب می نویسم و دین را همان گونه که شیرین بوده است توضیح داده ام. هم اینک پیرایه ها، دین را بدمزه و تلخ نموده است. جامعهٔ ما رشد بسیار بالایی در علم و اطلاعات دارد. جوانان امروز، هوشمندی وفهم بالایی دارند. من به این مطلب اعتقاد دارم و از باب تحریک یا تشویش نمی گویم. آنان وقتی سخن می گویند بسیار دقیق و عالمانه به تشریح مطالب می پردازند. آنان چکیدهٔ دست کم بیست سال از انقلاب اسلامی با فراز و نشیب های بسیار آن و چکیدهٔ دو هزار سال پیش از آن هستند و تمامی تاریخ ایران و دانش گذشتگان را در دبیرستان و دانشگاه یا در حوزه ها می آموزند. امروز این گونه نیست که پاره کردن چند پیراهن بیش تر، ارزش علمی بالاتر بیاورد. اما جوان امروز ما با قدرت فهم و نقدی که دارد تنها صافی هر چیزی را می پذیرد. اگر با مردم در ارتباط باشید گاه اطلاعات آنان از هیأتی کارگزار کم تر نیست. با چنین مردم فهیم و آگاهی باید به صورت منطقی و علمی سخن گفت.»
برخی از آثار ایشان عبارت است از:
رساله ی توضیح المسایل در دو جلد،
تحریر التحریر در سه جلد
حقیقة الشریعة فی فقه العروة در دو جلد،
بلندای فقه شیعه در نه جلد
مناسک حج،
کتاب هفت جلدی «فقه نوشت غنا و موسيقى»
«احكام پزشكى»
«قمار»
کتاب چهار جلدی «زن؛ مظلوم هميشه ى تاريخ»
«دانش استخاره» در پنج جلد
«اصول و قواعد تعبير خواب»
«مقامات عارفان»
تصحیح «التمهيد فى شرح قواعد التوحيد»
«حضور دلبران»
«دانش سلوك معنوى»
«حقوق نوبنياد» در دو جلد
«تفسير هدى» در پنجاه جلد که چهار جلد آن به چاپ رسیده است.
«سير سرخ(شرح منازل السائرین)» در بیست جلد که سه جلد آن منتشر شده است.
علم موهبتی اولیای الهی و دانش سیماشناسی و آواشناسی
سیماشناسی میگوید. این علم مبتنی بر شناخت و معرفتی است که از چهره و حرکت دید چشم به دست میآید. اولیای خدا این علم را به صورت موهبتی دارند. برتر از این دانش، «آواشناسی» است. معرفت لازم از باطن افراد و از خصوصیات روانی آنها با احاطه بر قواعد این علم دانسته میشود. قواعد این دانش از نحوه تلفظ حروف استخراج میگردد و هدف در آن، به دست آوردن مراد و مقصود گفتهپرداز و پیچیدگیهای باطن اوست؛ همانطور که فقه، صرف شناخت احکام نیست، بلکه باید مراد شارع را برای استنباط احکام به دست آورد و تخاطب شارع و فحوای او را کشف کرد. «لحن» در قرآن کریم تنها یک مورد کاربرد دارد. این امر اهمیت دانش آواشناسی را میرساند. اولیای خدا این دانش را در اختیار دارند اما از آن تنها با پیشامد فضا و مکان آن استفاده میکنند. ولی خدا کسی است که در فضای پیشامد، از همان فضا تأثیر میپذیرد و بر اساس شرایط موجود، دل وی شکفته و به گزارههای لازم علمی آن، الهام میشود.
علت انزوا و زندان صاحبان دانش حقیقی
ورود به علوم با فقدان چیرگی بر ظرایف زبانی، سبب سوءبرداشت و بدفهمی از دادههای علمی صاحبان دانش و دقت میشود. اگر فرد ضعیف در شناخت دقایق زبانی، دارای پایگاه اجتماعی باشد، گاه چه ظلمها که بر صاحبان دانش حقیقی وارد میآورد و چه مغزها و سرمایههایی که از این رهگذر از دست میرود و به انزوا و گاه به گوشه زندان مبتلا میشوند. این بدفهمیهای ناشی از جهل به زبان و فرهنگ یک مکتب، ملت یا گروه ، دین و یا خدا، میتواند تشنجزا گردد و بر اختلافات و دیگر پیآمدهای این سوء تفاهم بیفزاید. صاحبان دانش حقیقی ذهن فرد ناآگاه به دقایق زبانی را مبتلا به هرج و مرج معنایی و لاابالیگری علمی و هرهریمنشی و محصور در ظاهرگرایی میشناسند که صلاحیت ارایه نظر علمی را ندارد و فردی عامیانهگوست که به دلیل همین خصلت، ممکن است حتی توان موجسواری بر تودهها و عرف را بیابد، اما از نظر تخصص و فن، درماندهای ناتوان و ناآگاه امتیاز داده میشود که حکمت ندارد و موضع مناسب و بهجای استخدام واژگان را نمیشناسد؛ هرچند ممکن است عرف رایج او را سخنور بدانند. چنین کسی به هر علمی ورود پیدا کند، آن را از دقت میاندازد و به عرف رایج، عامیانهگری و تقلید مبتلا میسازد.
ادامه دارد…..