در قرآن کریم آمده است:«رَبِّ هَبْ لِی حُکما وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ»(۱)؛ حکم همان تمکن است. در باب تمکن اولیای الهی هر کاری که بخواهند بکنند، قدرت و توان آن را دارند و در این منزل است که از خداوند حکم میگیرند. کسی را حکم میدهند که تمامی بلایای لازم را سر کشیده باشد.
برای نمونه، خداوند از حضرت ابراهیم علیهالسلام همه چیز را گرفت. اسماعیل و هاجر را به وادی بی آب مکه فرستاد و ساره در بند نداشتن فرزند با هاجر درگیری پیدا کرد و از ابراهیم دور شد و برای یک ندای «سبوح و قدوس» تمامی گوسفندهای خود را داد! اما چهرهٔ عشق و بلا را باید در کربلا دید. از امام حسین علیهالسلام کودک او؛ حضرت علی اصغر علیهالسلام را که ولی محبوبی است میگیرد. تمکن ابراهیم به این است که به جای اسماعیل گوسفند ذبح کند و گویی تمکنی بیش از آن نداشته است اما حضرت سیدالشهدا علیهالسلام تمکنی دارد که همه چیز را از او میگیرد. ما از تمکن حضرت سیدالشهدا علیهالسلام و دیگر اولیای کمّل میگوییم ولی این که چه بلایا و مصایبی داشتهاند را نمیدانیم!
اولیایی که دارای تمکن میشوند، چنین نیست که برای هر کاری از آن استفاده کنند و هر مانعی را با قدرت آن از مسیر خود بردارند. افرادی که به طمع اخلاق، یا یافت اسم رب یا دستیبابی به طلسمات و آگاهی بر علوم غریبه راهی را دنبال میکنند افرادی ضعیف و کاسبپیشه هستند که میخواهند نفس خود را باردار کنند و از بدترین و کثیفترین بازیهایی است که با دانشهای غیبی که به اولیای پاک الهی تعلق دارد انجام میدهند و البته چند روزی مهلت داده میشوند و سپس از بینی آنان بیرون آورده میشود. البته بازار دروغپردازی و شهره ساختن و چهرهٔ عرفانی نمودن افراد همواره داغ است و چه زرنگ هستند افرادی که شهره میشوند و برای آن که این شهرت به آنان خوش آید چیزی نمیگویند و از خود معرفتی عرضه نمیدارند تا دست تهی آنان و باطنی که ندارند رو نشود. کسانی که به اسم عرفان و قدرت خارق العاده خودنمایی دارند، یا دلقکهایی بیش نیستند که گاه جامعه در سطح کلان گرفتار این موهومات میشود و یا بسیاری از کرامات و طی الارضهای گفته شده در مورد آنان جعلی و ساختگی است! وانگهی اگر درست و راست باشد عقاب نیز با بیرحمی و قساوتی که دارد در آسمانها اوج میگیرد و خود را سلطان آسمان مینامد و بر شیر که سلطان جنگل است افتخار دارد! شیر با آن که سلطان جنگل است نه میتواند به عقاب برسد و نه حتی به مورچهای که در بدن اوست! با این وجود، خداوند شیر را سلطان جنگل کرده است؛ زیرا به دست طبیعت تربیت شده است و وقتی سیر میشود حیوانی را نمیدرد و همچون گرگ نیست که به جان هر حیوانی بیفتد. شیر حیوانی را اذیت نمیکند با آن که تمکن طبیعی دارد.
حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام را شیر بیشهٔ ولایت مینامند. اولیای کمّل الهی با آن که صاحب تمکن هستند، مظلوم میمانند و از تمکن خود استفاده نمیکنند. آن اسد اللّه غالب حتی در حفظ امانت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله خودنگهدار است و با طبیعت عادی خود زندگی میکند وگرنه به ارادهای میشد تمام دشمنان ولایت را چونان سوسکی به دیوار چسباند، اما این چنین جنگی دیگر عادلانه نبود و کسی نام آن حضرت را بر زبان نمیآورد. آنان با آن که ابزار غیر عادی تمکن را دارند از آن استفاده نمیکنند و با تیغ طبیعی به جنگ اشقیا میروند. کسی ولی اللّه است که هر کاری از او برآید وگرنه چنانچه ادعای توخالی داشته باشد باید زبانش را برید. ولی الهی کسی است که قدرت، صولت، تمکن و غالبیت دارد اما همانند حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام آن را حتی برای دفاع از مظلومترین بانوی عالم هزینه نمیکند و او هم در تماشاست و با ابزارهای عادی دفاع میکند. آنان توان غیر عادی دارند و بهره نمیبرند. آن حضرت هزاران نخل را با ذکر سبوح و قدوس که حکم توانبخش را دارد میکارد و از خرمایی استفاده نمیکند؛ یعنی تمکن هست، ولی مصرف نیست.
اگر کسی ولی اللّه باشد و بخواهد با قدرت تمکن خود حرکت کند، هیچ یک از مخلوقات نمیتواند جلودار او باشد و استفادهٔ وی از تمکن سبب حرمان پدیدهها و تحقیر خلق اللّه میشود. هر فرد عادی که این شخص را با یال و کوپال کمالات و قدرت تمکن او ببیند، ناامید میشود و میگوید ما بدبختها هیچ چیزی نداریم و مانند فقیری میشوند که وقتی دارایی را میبیند از سفرهٔ نان و پنیر خود خجالت میکشد. ولی خدا کسی است که سفرهٔ قدرت خود را باز نمیکند و سفرهای همانند بندگان عادی میگستراند و بندگان خدا را خجالت نمیدهد. اگر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از تمکن خود استفاده مینمود کسی جرأت نمیکرد کفر داشته باشد و کسی به خود اجازه نمیداد با وی مخالفت نماید و یک سانسور وجودی تمام عیار ایجاد میشد و نظام خلقت بر هم میخورد و دیگر نظام: «إِنَّا هَدَینَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکرا وَإِمَّا کفُورا»(۲) نبود و نظام آن به: «سَخَّرَ لَکمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الاْءَرْضِ»(۳) تغییر مینمود. حضرت سلیمان تنها ولی الهی است که اندکی از قدرت تمکن خود را ظاهر ساخت و جن و انس و حیوان و مورچه و هدهد و قدرتهای طبیعی مانند باد را در اختیار گرفت، اما همه اعم از جن و انس از او خسته و درمانده شده بودند؛ به گونهای که مرگ وی برای امت او ناراحتکننده نبود و از این که دیر متوجه آن شده بودند ناراحت گردیدند؛ چرا که میگفتند از این پس ما آزاد هستیم و آن گونه که خود میخواهیم زندگی میکنیم. این گونه حکومت، مردم را به کمال نمیرساند و افراد شقی را از سعید جدا نمیکند. خداوند نمیخواهد ولی خود را با سلب اختیار از بندگان به سوی ایشان مبعوث دارد. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بارها فریاد میزد: «یا ایها النّاس، قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا»(۴) اما گوشی بدهکار آن نبود. آن حضرت بر اساس اختیار، اراده، طبیعت و فطرت مرد با آنان رفتار مینمود نه با قدرت ولایت و تمکن خویش تا به واقع معلوم شود چه کسی نیککردار و چه کسی شقی است. اولیای خدا چنان افتاده در میان مردم راه میرفتند که هیچ کس نمیگفت این هم یک کسی است، بلکه اگر غریبه و ناشناسی وارد مسجد میشد نمیتوانست پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را از دیگران تشخیص دهد و آن حضرت را یکی مثل دیگران میدید.
حال در اینجا پرسشی پیش میآید و آن این که اگر اولیای خدا دارای تمکن میشوند و تمکن از منازل بسیار مهم باب ولایت آنان است، وقتی از آن استفادهای نمیکنند، اهمیت خود را از دست میدهد! در پاسخ این اشکال باید گفت: درست است که تمکن را نباید در امور جزیی و غیر طبیعی به کار برد اما کاربردی طبیعی برای آن است و آن این که ولی الهی با همین تمکن، زیر تیغ مینشیند و بلاها و مصایب را به جان خود میخرد. در واقع آنان تمکن خود را در راه حق استفاده میکنند و میگویند: «إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکی وَمَحْیای وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»(۵).
________________________________
- شعراء / ۸۳٫
- انسان / ۳٫
- قلمان / ۲۰٫
- مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۵۱٫
- انعام / ۱۶۲٫