فصل تابستانی بود و از من خواستند یکی از کتابهای عرفانی آقاي خميني را در جماران شرح کنم.
گفتم من در مقام شرح، شارح متن میگردم و شارح مؤلف نمیگردم. من کتاب را اگر شرح کنم، به آن نقد نیز خواهم زد و اشکالات کار را خواهم گفت. گفتند نباید به آقاي خميني نقد وارد کنید. گفتم من اگر در مقام نقد باشم، میان سواره و پیاده تفاوتی نمیگذارم و نظر را اگر دارای اشکال باشد، به اشکال آن تصریح میکنم و تعهد کاری دارم که همان نقد و بررسی علمی به معنای واقعی است. ضمن اینکه اصراری ندارم این کار را در جماران انجام بدهم. دستمزد و مزایا نیز دریافت نمیکنم. وضعیت زندگی من ساده است و من با همین شرایط که با زندگی مؤلف هماهنگ است، کتاب را شرح میکنم. فصل تابستان است و وضعیت خانه و کاشانه خودم، بسیار خوب است. باغی روبهروی منزل ما وجود داشت که خنکای آن به ما نیز میرسید. روش کاری من این است که میان نویسندگان تفاوتی قایل نمیشوم و کار خود را انجام میدهم. آنان این روش مرا قبول نکردند و شرح آن کتاب را به آقای فهری دادند. خداوند آقای سید احمد فهری را رحمت کند! بعد از این پیشنهاد، آقای فهری شرح دعا را بر عهده گرفت. متأسفانه، حق شرح این کتاب به خوبی انجام نگرفته است. به هر حال، امروز نیز روش کاری من همین است و من درستیها را میپذیرم؛ خواه از مؤمن باشد یا غیرمؤمن. اگر کسی در مقام اندیشه بهدرستی فکر نکند و اندیشهای صحیح نداشته باشد، تا ثریا میرود دیوار کج. مطلبی که ثمره فکر نادرست باشد، زمانی ناکارآمد میشود. باید مطالبی را که حق و درست است بپذیریم وگرنه مشمول گذر زمان میشویم و تاریخ انقضا مییابیم.