بعضی از کسانی که از قدرتهای باطنی برخوردار هستند، گاه فاسد و از ایادی شیطان هستند
و کارها و تصرفاتی که انجام میدهند بر اساس فریب و خدعه است. نوجوان بودم که از تهران به قم مهاجرت کردم. شهر قم را جستوجو کردم و آدمهایش را یافتم؛ بهخصوص کسانی که به عرفان یا به تصرف مشهور بودند. عدهای از آنها را از ایادی شیاطین دیدم. به آنها نزدیک شدم و متوجه شدم آنها کارهای ماورایی زیادی انجام میدهند. وارد حسینیهای شدم و همزمان، پیرمردی که عالم و عارف بود و هنوز در قید حیات است و آثار فراوانی دارد از در آن حسینیه خارج شد. از ساکنین آنجا در مورد آن عالم مشهور پرسیدم. گفتند او شخصی پولدار است، ما از او پول میگیریم و عوضش را به او پرداخت میکنیم. دلم برای آن پیرمرد سوخت؛ زیرا سادهلوح بود و این شیادها او را با علوم غریبه و رمل و مانند آن فریب میدادند. روزی از آن پیرمرد خواستم به آن خانه رفت و آمد نکند و ماجرا را برایش توضیح دادم. او با لهجه شمالی مخالفت کرد و گفت این اشخاص، صاحبان علوم معنوی هستند. دریافتم او از مرحله پرت است و موضوع را به هیچ وجه متوجه نمیشود. به همین دلیل، عذرخواهی کردم و گفتم من اشتباه کردم. روزی به او مثلثی داده بودند و او این مطالب را در کتابهایش چاپ و منتشر میکرد. او انسانی خریدار هم بود؛ خریدار هر مطلبی که به او ارایه میشد. او مطالب ماورایی را به صدها برابر قیمت اصلی میخرید. من آنها را نصیحت کردم و گفتم انجام چنین کارهایی باعث بدبختی و گرفتاری شما میشود و در زندگی دچار مشکل میشوید. متأسفانه آنها از این موضوع غافل بودند. عدهای از آنها رمال بودند. کارهای خارقالعاده انجام میدادند و توانایی انجام این کارها را داشتند؛ اما سطحشان پایین بود و در کارشان ضعیف بودند. این ماجرا مربوط به قبل از انقلاب میشود. بعدها هشدارهای من رنگ واقعیت به خود گرفت. یکی از آنها خانهاش فرو ریخت و دیگری همسرش دچار آتشسوزی شد. به قول معروف، صاحب راه در راه است. ممکن است انسان بتواند از کسی کلاهبرداری کند و او را فریب بدهد، اما خدا با اوست و در موقعیتی جبران میکند. امور معنوی و دستیافتن به آن، کمالاتی دارد که یکی از آنها خودداری از استفاده آنها در امور مادی و دنیوی است. در غیر این صورت، این قدرتها ماهیتی شیطانی میگیرد. انسان باید موضعش را در قبال این مسایل مشخص کند و مثلا بگوید من کاسب هستم و در ازای این مقدار پول، این کار را به صورت تضمینی انجام میدهم. من زمانی از لحاظ مالی مشکل داشتم. برای جبران آن تفأل میزدم و برای اشخاص آیندهنگری میکردم. البته از ثروتمندان پول میگرفتم و خمس و مظالم آن پول را پرداخت میکردم. شاید یکدهم آن پول را مصرف میکردم. این کار را فقط زمانی که از لحاظ مالی دچار مشکل جدی بودم، انجام میدادم؛ آن هم نیازی بسیار جدی که زیر خط فقر قرار داشتم. اما معتقدم مسجد اگر به نام خدا شد دکان شیخ، ویرانهاش کنید که دارالعباده نیست. در چنین مواقعی انسان باید خود را کاسب معرفی کند و البته اهل خیانت و دروغ هم نباشد. اما این انحراف و گمراهی است که انسان در مسیر رمالی و کسب و کار با استفاده از دیانت قرار بگیرد. در ظرف تصرفات، غیرشیاطین و ایادی شیاطین، کارهایی انجام میدهند. آنها اندکی از علوم رمل و جفر را میدانند. البته از دانش کافی در این زمینه برخوردار نیستند. من در این زمینه، تجربههای زیادی کسب کردهام. پنجاه سال است که روی این موضوعات تحقیق میکنم. با آدمهای مختلفی دیدار کردهام. آنها از نظر علمی، در این زمینه ضعیف هستند و از دانش کافی برخوردار نیستند. این علوم، صبغه موهبتی نیز دارد، اما خداوند این علوم را به این اشخاص اعطا نکرده است که در واقع، لطف خداوند شامل حالشان شده است. این افراد، اگر تصرف در غیر کنند، کارشان حرام و معصیت است. البته خواص، بیشتر به این گناهان مبتلا میشوند؛ زیرا توانایی انجام کارهای مؤثر را دارند. خواص معنوی از انجام چنین کارهایی پرهیز میکنند؛ اما خواصی که از شیاطین یا تابعان شیاطین هستند، دست به چنین کارهایی میزنند که وزر و وبال است و به سزای عملشان میرسند. آنان در زندگی به مصیبتهای سخت مبتلا میشوند و در عین اقتدار، گرفتار میگردند. نمونههای این اشخاص بسیار است. اگر انسان در این زمینه، تحقیق و جستجو کند و با آدمهای این کار آشنا بشود، صاحب تجربه میشود و درمییابد که هر کس بخواهد از خداوند و نام او استفاده سوء و نابهجا کند، تنبیه خواهد شد. معتقدم سرقت و قمار کردن و فروختن شراب، به مراتب بدی آن کمتر از انجام چنین کارهایی است. سارق خودش را یک دزد معرفی میکند که نه والضالین دامنگیر اوست و نه با خداوند شریک میشود. سارق به خدا و انسانها بدهکار است، اما اگر نام دین و دیانت به میان بیاید و انسان دست در آستین خدا کند و قصد خیانت داشته باشد، به سزای عملش خواهد رسید. من در زمان نوجوانی، قدرت، انگیزه و رؤیاهای زیادی برای انجام کارهای مختلف باطنی داشتم؛ اما شهر قم، فضای مناسبی برای انجام چنین کارهایی ندارد؛ به همین دلیل، به کارها و اعمال ظاهری بسنده کردم؛ تا بلکه انسان روی زمین باقی باشد و نیازی به پنهان شدن در زیر زمین نداشته باشد. این مسایل، مبادی عرفان است و از رهزنان راه محسوب میشوند. ما سیر تا پیاز این مسایل را لقمه نموده و برای عرضه آماده کردهایم تا اراده خداوند چه باشد.