سالک در مسیر سلوک خود به مقامی نایل میشود که وقتی قصد اقامه نماز یا انجام کاری را دارد، نیت قربة الی الله برای وی سنگینترین امر است.
سنگینتز از نیت، بر زبان آورن آن است. در واقع خداوند ما را مورد لطف و رحمتش قرار داده که ما را از بیان لفظی این عبارت معاف کرده است. سالک وقتی نماز را اقامه میکند، فقط اللّه اکبر میگوید، میایستد و رجز میخواند که نماز میخوانم نماز واجب ظهر یا عصر یا نماز دیگر، اللهاکبر. چنین نمازی مانند لحاف ملانصرالدین است. اللهاکبر! اللهاکبر! بههر میزان سالک به عمل شاخ و برگ میدهد، از محتوای آن کاسته است. سالک به هر میزان، عملش را بزرگ بداند یا آن را پیچیده بیاورد، باطن عملش حقیر میشود. عمل آدمی هر اندازه دارای باطن باشد، از ظاهرش کاسته میشود؛ آنقدر که اولیای خدا، از انجام عمل و فعل خیر احساس شرم میکنند؛ زیرا آنها به درک لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه واصل شدهاند. اینگونه مفاهیم عرفانی را باید در صحیفه امام سجاد جستوجو و تحقیق نمود. آنچه در کتابهای معمول عرفان بیان شده مربوط به عرفان محبین است و عرفان محبوبان در متونی مانند صحیفه سجادیه تبیین شده است. زمانی امام سجاد علیهالسلام خودش را اینگونه معرفی میکند که «انا ابن مکة و منی» در واقع، آن بزرگوار، جایگاه والایش را اینگونه تبیین میکند که درکش سعادت بزرگی است. گاهی هم میگوید «أنا أقلّ الأقلّین». این عبارت، مفهوم متفاوتی را میرساند و با عبارتهای قبلی منافات دارد و نشاندهنده حال عرفانی امام علیهالسلام است که «حالات اسمایی» نامیده میشود. اگر عارف دارای ظرف ظاهر باشد، حالی دارد و اگر به ظرف جمعیت برسد، حالی دیگر. همچنین اگر عارف به ظرف اقلّیت وصول پیدا بکند، هیچ چیزی برایش باقی نمیماند. اگر دین و حکمت و فقه و قرآنکریم و عرفان، در چارچوب و قالب عصمت تبیین و تبلیغ نشود، مذهب شیعه در جهان، از نظر جایگاه علمی رشد نمیکند؛ زیرا اینگونه بحثهای معمول عرفانی، در مراکز علمی و عرفانی جهان بسیار مطرح میشود و رشد مذهب شیعه، منوط به فتح باب فهم حالات مقام عصمت در علوم دینی است. همچنین در توضیح و معرفی عصمت، بایستی از کتابهای معمول دینی فاصله گرفت؛ زیرا آنچه از ویژگی عصمت در نظر ماست، در این کتابها بیان نشده است. در این کتابها، مؤلف سخنان مختلفی را مانند نان گدایی از صاحبنظران و نویسندگان گردآوری کرده و به یکدیگر دوخت و دوز و وصله کرده است. در زمان قدیم، بقچههایی چهل تکه برای جهیزیه عروس تهیه میکردند. آنها تکهپارچههایی را که از دوخت و دوز باقی میماند، به یکدیگر دوخته و بقچهای چهلتکه تهیه میکردند. کتابهای برخی نویسندگان نیز مانند یک بقچه چهلتکه است. چنین نویسندگانی توانایی طرح بحث و ارایه نظر از سوی خود را ندارد، به همین دلیل، نظرات و ایدههای دیگران را جمعآوری میکنند. عرفان حضرات معصومین و عرفان محبوبی غیر از عرفانی است که در اینگونه کتابها تبیین میشود. زمانی ما قصد داشتیم صحیفه سجادیه را به کتاب درسی تبدیل کنیم، ولی حتی در این مورد نیز با ما مخالفت شد و ما هم توانایی مقابله با آنها را نداشتیم. آنها دم و دستگاه ما را به هم ریختند و اعتراضشان به این درس را اینگونه بیان کردند. متأسفانه آن بحثها حتی ضبط نشد و اکنون صحیفه عشق از آن بحثها بر اساس یادادشتهای یکی از شاگردان چاپ و منتشر شده که تنها بعضی از بحثهای عرفانی این درس را با خود دارد. این کتاب همراه با تحشیه و دخالت مطالب صاحب این جزوه است و متأسفانه، سیرکلی بحث را آب برده است. یکی از عزیزان، بحثها را یادداشتبرداری کرده و یادداشتهای او که خلاصهای از آن بحثهاست، تبدیل به کتاب شده است. ما معتقدیم صحیفه سجادیه کتاب عرفان است و عرفان موجود در این کتاب با عرفانهای دیگر متفاوت است. میتوان این تفاوت را در زمان و مکان بیان دعاها یا توفیق و عنایتی که شده است، در نظر گرفت. همانطور که بیان شد ما قصد داشتیم صحیفه سجادیه را در حوزه علمیه به کتاب درسی عرفان تبدیل کنیم. تبیین دعای مکارم آن را نیز آغاز کردیم، ولی متأسفانه با ما همراهی نشد. البته تبدیل صحیفه سجادیه به کتابی درسی متقن و علمی، کاری سخت و دشوار است. در اصل، دلیل مهجور ماندن کتاب صحیفه سجادیه سنگینی متن آن است. میگویند نهجالبلاغه أخ القرآن و صحیفه سجادیه اخت القرآن است. دادن لقب «اخت القرآن» به صحیفه درست نیست؛ زیرا اگر نهجالبلاغه أخ القرآن است، صحیفه سجادیه نیز أخ القرآن است و اگر کسی بخواهد صحیفه را اختالقرآن بداند، نهجالبلاغه نیز چنین است. اگر نهجالبلاغه أخ القرآن است، صحیفه نیز أخ القرآن میباشد و این دو کتاب أخوین للقرآن هستند. صحیفه سجادیه ثقل دارد و فحوای آن سنگین و دشوار است و دست درک آدمی به آسانی به آن نمیرسد.