مصباح‌الانس عبارتی دارد که در آن می‌گوید: «فآخر مقامات السلوک» و آخر مقامات سلوک را پیش می‌آورد. در حالی که مقامات سلوک، آخر ندارد.

البته ممکن است کلمه آخر را به اعتبار شروع سلوک در ناسوت، آورده باشد. اما دین اسلام، آخر و پایانی ندارد. آخر دین اسلام، همان اولش است و صراط دین، بی‌پایان است که آن را در تفسیر سوره حمد توضیح داده‌ام. در گذشته تابوتی ساخته بودم که داخلش آینه‌کاری شده بود و وسایلی در آن قرار داشت. نام این تابوت را تابوت دنیا یا عالم ناسوت گذاشته بودم. شخصی، این تابوت را پایان دنیا می‌نامید. در حالی که پایان دنیا، اول آخرت است. وقتی انسان را در تابوت می‌گذارند و می‌برند، یک طرف تابوت می‌نویسند، پایان دنیا. ته تابوت، نسبت به سر آن، پهن‌تر است. زیرا جهت آن، به سمت دنیاست. پهنای سر تابوت، نسبت به ته آن، کم‌تر است؛ زیرا به سمت اول آخرت است. ته تابوت، باریک است و این، نماد آن است که عالم برزخ، گسترده‌تر از دنیاست. من در آن تابوت، وسایل زیادی قرار داده بودم. با خودم فکر کردم، وقتی از دنیا رفتم، اگر کسی، در تابوت را باز نکرد، آن را فقط تماشا می‌کنند، اگر هم در تابوت را باز کنند، داخل آن را که بسیار زیباست، می‌بینند. تابوت را بسیار زیبا، ساخته بودم و آن را بلورکاری کرده بودم. اما، یک فرض دیگر دارد و آن این‌که ممکن است کسانی که به منزل ما می‌ریزند و همه چیز را جمع می‌کنند، مجبور شوند آن را هم باز کنند که در این صورت، آن را خراب خواهند کرد بدون آن‌که بدانند چیست و چه کارایی دارد. به همین دلیل، خودم آن را باز کردم و آن را، خارج از انتفاع قرار دادم. کمال، آخر و نهایتی ندارد. و این‌که پایان دنیا، اول آخرت است، دلیل بر این نیست که کمال، آخر و نهایتی دارد. می‌گویند ته تابوت، باریک‌تر است و سر آن، پهن‌تر و این نماد گستردگی عالم آخرت است، که نظر درستی نیست. می‌گویند، افرادی که جنازه را حمل می‌کنند و جلو می‌ایستند، باید شانه‌هایشان پهن باشد. در حالی که این افراد، اگر عقب جنازه هم بایستند، باز شانه‌هایشان پهن است و تفاوتی نمی‌کند. مهم این است که چهار نفر، جنازه را بگیرند. در کتاب‌های احکام آمده است که ته قبر، باید پهن باشد. شخصی این مطلب را این‌گونه خوانده بود که ته قبر، باید پِهِن باشد و ته قبر، پِهِن ریخته بود. نقل این اشتباهات، لطایفی دارد که باید به ظرافت آن را دریافت. برخی احکام دین را این‌گونه می‌دانند؛ زیرا استاد لایقی نداشته‌اند. من کودکی بیش نبودم که استادم از این اشتباهات مثال می‌زد. مثلا می‌گفت در کتاب آمده است، چهار گوشه تابوت را بگیرد و این به غلط خوانده می‌شود، چهار کوسه، تابوت را بگیرد. در صورت بروز این اشتباهات، مفاهیم بسیار تغییر می‌کنند و فرقشان بسیار زیاد است به ویژه اگر موقعیت اجرا بیابد و قدرت و موقعیت انجام آن پیدا شود. استاد ما می‌گفت، باید مواظب ماده‌های کلمات باشید و اهمیت اشتقاق و جایگاه آن در دین‌شناسی موفق را می‌گفت.

مطالب مرتبط