روش تفسیر از دیدگاه قرآن کریم

روش تفسیر از دیدگاه قرآن کریم

 

 روش تفسیر از دیدگاه قرآن کریم

روش تفسیر از دیدگاه قرآن کریم

شناسنامه:

سرشناسه : نکونام، محمدرضا‏‫، ۱۳۲۷ -‬
‏عنوان و نام پديدآور : روش تفسیر از دیدگاه قرآن کریم/محمدرضا نکونام.
‏مشخصات نشر : اسلام‌شهر: انتشارات صبح فردا‏‫، ۱۳۹۳.‬
‏مشخصات ظاهری : ‏‫۴۸ ص.‬؛‏‫ ۹/۵ × ۱۹ س‌م.‬
‏شابک : ‏‫۹۷۸-۶۰۰-۷۳۴۷-۷۰-۶‬
‏وضعیت فهرست نویسی : فیپا
‏يادداشت : چاپ قبلی: تهران: ظهور شفق‏‫، ۱۳۸۶.‬
‏موضوع : تفسیر — فن
‏رده بندی کنگره : ‏‫‬‭BP۹۱‏‫‬‭‏‫‬‭/ن۷۷ر۹ ۱۳۹۳
‏رده بندی دیویی : ‏‫‭۲۹۷/۱۷۱
‏شماره کتابشناسی ملی : ۳۶۷۴۴۷۸

 


پیش‌گفتار

الحمدللّه رب العالمین، والصلوة والسلام علی محمّد وآله الطاهرین، واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین.

تاکنون تلاش‌های بسیاری از ناحیهٔ عالمان و اندیش‌مندان اسلامی برای فهم معانی قرآن کریم صورت گرفته و در این زمینه تحقیقات فردی و گروهی بسیاری شکل یافته است و همه بر آن بوده‌اند تا تفسیری روشن و آشکار از قرآن کریم ارایه نمایند. یکی از برجسته‌ترین آثار موجود در زمینهٔ تفسیر قرآن کریم، تفسیر گران‌قدر «المیزان» است که از میان روش‌های تفسیری، روش تفسیر «قرآن به قرآن» را برگزیده است.

اما آن‌چه لازم است مورد دقت و بررسی قرار گیرد این است که از میان روش‌های تفسیری موجود که بسیار متنوع نیز هست، کدام روش یا روش‌ها مورد تأیید قرآن کریم است و این کتاب

صفحهٔ

۷

*********

آسمانی چه روشی را برای کشف معانی خود توصیه می‌نماید. این کتاب با طرح این پرسش تلاش دارد تا پاسخی مناسب و در خور برای آن بیابد و روش تفسیری مورد تأیید قرآن کریم را از دیدگاه قرآن کریم بررسد و آن را با ارایهٔ شواهد مورد نیاز اثبات نماید.

وآخر دعوانا أن الحمد للّه ربّ العالمین

صفحهٔ ۸

*********

 


ویژگی قرآن کریم

میان قرآن کریم و دیگر کتاب‌های آسمانی؛ مثل: تورات، انجیل، زبور و… تفاوت‌ها و امتیازات فراوانی است که به چند نمونه از آن اشاره می‌شود.

الف. دیگر کتاب‌های آسمانی دستخوش تحریف واقع شده و جاعلان سودجو، الفاظ و عبارات آن را بر اساس میل و منافع شخصی خود تغییر داده‌اند؛ اما قرآن عظیم به خاطر اهتمام و حفاظت همه جانبهٔ حضرات معصومین علیهم‌السلام از تحریف لفظی و انحطاط محفوظ و مصون مانده است؛ به گونه‌ای که نه تنها یک کلمه بلکه یک حرف حتی یک نقطه از آن کم یا زیاد و بالا و پایین نشده است و قرآنی که در اختیار مسلمین و در دسترس همهٔ انسان‌ها قرار دارد، به طور کامل همان قرآنی است که بر وجود نازنین حضرت خاتم پیامبران صلی‌الله‌علیه‌وآله نازل شده و محفوظ مانده است؛ چنان که خداوند می‌فرماید:

صفحهٔ ۹

*********

« إنّا نحن نزلّنا الذکر و إنّا له لحافظون»(۱)؛ ما قرآن را نازل کردیم و ما خود آن را نگه‌دار خواهیم بود.

مصطفی را وعده داد الطاف حق

تو بمیری و نمیرد این نسق

ب. تمامی کتاب‌های آسمانی غیر از قرآن کریم، فصلی و مقطعی نازل شده است و منحصر و محدود و مختص به زمان و امّت معینی می‌باشد؛ اما قرآن کریم، محدود و مختص به شرایط زمان، مکان و مخاطبان معینی نیست، بلکه برای همهٔ عصرها، مقتضی با همهٔ شرایط، برای همهٔ انسان‌ها حتی تمامی موجودات زمینی و آسمانی به صورت اکمل و جاوید و ابدی نازل شده است؛ چنان که می‌فرماید: « ما کان حدیثا یفتری، ولکن تصدیق الذی بین یدیه، وتفصیل کلّ شیء، وهدی و رحمةً لقوم یؤمنون»(۲)؛ قرآن کریم سخنی نیست که بتوان آن را از پیش خود بافت اما کتاب‌های آسمانی پیش از خود را نیز تصدیق کرده و آن‌چه را که در رابطه با هر چیزی است به تفصیل بیان داشته و برای اهل ایمان، هدایت و سعادت و رحمت خواهد بود.

روایات، دعاها، مناجات و زیارت‌نامه‌هایی که از حضرات معصومین علیهم‌السلام به ما رسیده و به عنوان گران‌بهاترین میراث ماندگار بهرهٔ شیعه و پیروان


۱ـ حجر / ۹٫

۲ـ یوسف / ۱۱۱٫

صفحهٔ ۱۰

*********

مکتب اهل بیت علیهم‌السلام گردیده، قرین قرآن کریم است اما متأسفانه، بسیاری از این دریای بیکران حقایق و گنج بی‌پایان خداوندی محروم هستند و معارف و علوم فراوانی را از دست داده‌اند که بحمداللّه شیعه از این چشمه فیاض الهی سیراب است. از قرآن کریم و مأثورات که بگذریم، هر کتاب دیگری که به دست بشر نوشته شده و موجود است و به عنوان کتاب برتر از آن نام برده می‌شود؛ مانند: کتاب‌های ارسطو، افلاطون، ابن سینا، حافظ، سعدی و دیگر دانشمندان برجستهٔ بشریت در شرق و غرب عالم، هیچ یک از عیب و نقص دور نیست و باید در هر زمانی هر محقق و دانشمندی پیش از مطالعه و ارایه آن، نخست مدّت زیادی از عمر خویش را صرف تصحیح و غلط‌گیری آن کند؛ چرا که نویسندگان و مؤلّفان این کتاب‌ها؛ هرچند نابغه و خارق العاده باشند، معصوم نبوده‌اند و ادراکات و دریافت‌های عقلی و ذهنی آن‌ها محدود می‌باشد. اما قرآن کریم کلام خالق متعال است و مخاطب معصوم بلکه خاتم معصومان و پیامبران الهی صلی‌الله‌علیه‌وآله است. حضرات معصومین علیهم‌السلام یکی پس از دیگری در تفسیر، تأویل و بیان آن برای انسان‌ها همّت گماشته و جواب‌گوی سؤالات پیرامون آن بوده‌اند و بنابراین، آیه به آیه و واژه به واژهٔ آن کامل است.


اهل قرآن کریم

تنها مسلمانان با قرآن کریم ارتباط داشته‌اند و غیر آنان هنوز عظمت علمی آن را در نیافته‌اند. اما

صفحهٔ ۱۱

*********

مسلمانان و کسانی که خود را پیرو و اهل قرآن کریم می‌دانند، آن را با دو لحاظ مورد مطالعه قرار داده‌اند و از این رو آنان بر دو گروه می‌باشند: اهل تسبیب و مباشران قرآن کریم.


الف: اهل تسبیب

اهل تسبیب کسانی هستند که از قرآن کریم استفادهٔ ابزاری نموده‌اند. افرادی که تماس مباشری با قرآن نداشته و با واسطه خود را به آن منتسب کرده‌اند. کسانی که در طول تاریخ اسلام خود را زعیم دین و حاکم اسلام می‌شمرده‌اند و ادّعای صاحب دین بودن داشته‌اند. آنان در واقع می‌خواسته‌اند با این عمل مشروعیت و مقبولیت سیاست و حکومت خود را با وجههٔ دینی بخشیدن به آن در مردم نهادینه کنند و برای رسیدن به این هدف، کارهایی به نام خدمت به قرآن کریم؛ مثل کتابت، چاپ، نشر، تفسیر و تأویل مطابق منافع و مصالح خویش و… انجام داده‌اند. نمونه و مصداق این گفته در تاریخ بسیار است و حکومت‌های غاصب بنی امیه، بنی عباس، حکومت‌های سلطنتی در کشورهای اسلامی؛ مانند: صفویه و پهلوی در ایران و آل سعود در عربستان نمونه‌هایی از آن می‌باشند؛ چنان که ملک فهد به هر حج‌گزاری قرآنی هدیه می‌دهد و محمدرضا پهلوی در ایران، قرآن شاهنشاه آریامهری چاپ می‌کند.

البته، انقلاب اسلامی ایران و حکومت جمهوری

صفحهٔ ۱۲

*********

اسلامی که به دست یکی از عارفان، موحّدان، حکیمان الهی، فقیهان و مراجع جامع شرایط شیعه و بلکه به دست شجاع‌ترین مؤمن بعد از حضرات معصومین علیهم‌السلام بنیان نهاده شده است، با هیچ حکومتی قابل قیاس نیست و می‌توان بنیان آن را در عصر حاضر بالاترین خدمت به قرآن کریم دانست.


ب: مباشران قرآن کریم

مباشران قرآن کریم کسانی هستند که به متن قرآن کریم مراجعه می‌کرده‌اند و مدّعی فهم آن بوده‌اند و بر آن بوده‌اند که آن را با نوشتن تفسیر و بیان خطابی در جامعه و زندگی مردم وارد نمایند تا مردم بر طبق فهم آنان از قرآن کریم به آن عمل نمایند. آنان برای رسیدن به چنین هدف و انگیزه‌ای دست به قلم برده و تفسیرها بر قرآن کریم نگاشته‌اند و یا پیرامون قرآن کریم گفته‌ها داشته‌اند. این افراد بر چند گروه می‌باشند:

۱ـ اهل ظاهر: کسانی که با قواعد ادبی و لغوی و زبان‌شناسی به تجزیه و تحلیل الفاظ و عبارات قرآن کریم به صورتی محدود و منحصر پرداخته و فقط از جهت‌های ظاهر مثل فصاحت و بلاغت و ظرایف گفتاری و خطابی به آن نگاه کرده‌اند و بر الفاظ قرآن کریم دقت و وسواس به کار برده‌اند؛ به‌گونه‌ای که گویا قرآن مبین فقط همین الفاظ است و بس و در زیر نقاب ظاهر، هیچ باطنی ندارد.

۲ـ مادی‌گرایان و طبیعیان: افرادی‌که‌خواسته‌اند توجیهات شیطانی و القاءات نفسانی و احتمالات

صفحهٔ ۱۳

*********

ظاهری و دنیایی که مطابق با میل و دید مادّی و شهوانی آنان است بر معانی قرآن تحمیل کنند؛ برای نمونه گفته‌اند مراد از غیب در «یؤمنون بالغیب»، کارها و عملیات تاکتیکی و زیرزمینی است یا «والعصر»، قسم به قانون فشار است.

۳- فیلسوفان: متأسفانه برخی از فیلسوفان اسلامی سعی کرده‌اند با خیال و توهّم، یافته‌های ذهنی و برداشت‌های عقلی محدود خود را با اصطلاحات و گاهی تصرّف و تحریف در قرآن، توجیه کنند. گویا معنا و باطن قرآن مجید باید از بیرون خود و با دخالت دیگران روشن شود و نعوذ باللّه این آیه مبالغه می‌کند که می‌فرماید: « ونزّلنا علیک الکتاب تبیانا لکلّ شی‌ء وهدی ورحمةً وبشری للمؤمنین»(۱)؛ و ما بر تو این قرآن عظیم را فرستادیم تا حقیقت هر چیز را روشن کند و راه دین حق را از راه‌های باطل بنماید و برای مؤمنان هدایت و رحمت و بشارت باشد.

به عنوان نمونه برخی از آنان گفته‌اند علم حق تعالی به جزئیات تعلّق نمی‌گیرد، بلکه خداوند همه چیز را به‌صورت کلّی می‌داند و شیخ الرئیس ابن سینا گوید: « وما تسقط من ورقة إلاّ یعلمها(۲)؛ أی یعلمها کلیةً» و گویا اضافه کردن یک کلمهٔ «کلیة» معنای قرآن را برای همگان روشن می‌کند.


۱ـ نحل / ۸۹٫

۲ـ انعام / ۵۹٫

صفحهٔ ۱۴

*********

۴- عارفان: عارفان اسلامی نیز به گونه‌ای دیگر خواسته‌اند تأویلات و تفسیر به رأی خود را بر معانی قرآن کریم تحمیل کنند و قرآن کریم را به دنبال یافته‌ها و بافته‌هایی که بر آن دلخوش دارند بکشند. به عنوان نمونه، جناب محی الدین عربی این مرد بزرگ و عارف چیره دست در فصوص الحکم آیات شریف قرآن کریم را به بازی گرفته است و گاه تأویل وی به تحریف معنای آن انجامیده است.

خلاصه این که مسلمین که خود را اهل قرآن می‌دانند، اعم از مباشران و اهل تسبیب و سیاست ـ بعضی مغرضانه و بعضی جاهلانه ـ چه ظلم‌ها که به قرآن نکردند و بی‌جهت نیست که قرآن کریم شکایت نبی مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله را از امّت اسلامی در رابطه با مهجوریت قرآن کریم و ظلم به آن بیان فرموده است: « وقال الرّسول: یا ربّ، إنّ قومی اتّخذوا هذا القرآنَ مهجورا»(۱)؛ رسول خدا در پیشگاه خداوند به شکوه عرض نماید: پروردگارا، امت من این کتاب عظیم؛ قرآن کریم را ترک کرده‌اند. و در ایهٔ دیگری می‌فرماید: « وننزّل من القران ما هو شفاء ورحمة للمؤمنین»(۲).

البته، در میان گروه‌های مسلمین، شیعیان دوازده امامی، چون در حدود ۲۴۰ سال معلّم معصوم


۱ـ فرقان / ۳۰٫

۲ـ اسراء / ۸۲٫

صفحهٔ ۱۵

*********

داشته و حضرات معصومین: و اهل بیت نبوّت و «من خوطب به» که مفسّران واقعی قرآن کریم هستند، خطّ مستقیم دین و قرآن را به آنان آموزش داده و با ارایهٔ طریق؛ بلکه ایصال الی المطلوب، آنان را از اشتباه و خطای در تفسیر قرآن کریم و تحریف معنوی آن حفظ ساخته‌اند و از این جهت به قرآن کریم ظلم نکرده و ان شاء الله نخواهند کرد. اما اهل تسنن که دستشان از معصوم قطع شد، در رابطه با ظلم به قرآن بلغوا ما بلغ هستند و البته چنین است که ظلم کنندگان به قرآن فقط خود را منحرف و گمراه کرده‌اند: « ولا یزید الظالمین إلاّ خسارا»(۱)؛ و قرآن کریم برای ظالمان جز خسارت چیزی نیفزاید.


۱ـ اسراء / ۸۲٫

صفحهٔ ۱۶

*********


تمسک به قرآن کریم

قال رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله : « إذا التبست الأمور علیکم کقطع اللیل المظلم، فعلیکم بالقران، من جعله أمامه قاده إلی الجنّة، ومن جعله خلفه قاده إلی النّار، له ظهر و بطن، فظاهره حکم و باطنه علم عمیق»(۱).

چون امور بر شما همانند شبی تیره مشتبه گردد و شما را به اشتباه اندازد، پس به قرآن کریم پناه برید. هر کس قرآن کریم را راهنمای خویش قرار دهد، او را به سوی بهشت هدایت نماید و آن که آن را پشت سر اندازد، به جهنم درآید.

دربارهٔ دورهٔ آخر الزمان (نزدیک ظهور امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) در روایات آمده است: نگه داشتن آتش در کف دست در آن زمان‌ها آسان‌تر از حفظ دین و ایمان است. در این


۱ـ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال، ج۲، بیروت، مؤسسة الرسالة، ص۲۸۹٫

صفحهٔ ۱۷

*********

زمان انسان صبح از منزل خود مؤمن خارج می‌شود و شب کافر باز می‌گردد و مردم گروه گروه از ایمان خارج می‌شوند. لقمهٔ پاک و برادر واقعی و مؤمن حقیقی نایاب می‌شود. سخن واعظ بالای منبر از عسل شیرین‌تر است؛ اما در عمل، روباه‌ها در شکمش بازی می‌کنند و از این قبیل نشانه‌ها و گرفتاری‌ها که مرحوم علاّمهٔ میرجهانی رحمه للّه در کتاب «نوائب الدهور» آن را به تفصیل بازگو می‌کند.

چنین زمان و دوره‌ای که مشکلات اصلی مردم و جامعه، انحرافات فکری و معضلات عقیدتی آن‌هاست، از مصادیق روشن و نمونه‌های کامل التباس امور و ابتلای فتن است. در چنین شرایط سختی، راه چاره و نجات چیست؟ آقا رسول‌اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده‌اند: « علیکم بالقران». تنها راه نجات، تمسّک به قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام است که عِدل و وجود عینی قرآن می‌باشند اما چگونه باید به قرآن کریم تمسّک جست؟

نبی مکرّم اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله راه نجات از فرو رفتن در فتنه‌ها را تمسّک به قرآن کریم دانسته و فرموده‌اند: «علیکم بالقران»، امّا چنگ زدن به قرآن چگونه است؟ آیا حفظ کردن، قرائت و تلاوت قرآن مجید، مطالعه، تحقیق، تدریس، تفسیر، تجوید، صوت، چاپ و نشر قرآن کریم، تمسّک به قرآن محسوب می‌شود؟

اگر همهٔ این امور یا حتی یکی از آن تمسّک به

صفحهٔ ۱۸

*********

قرآن کریم محسوب می‌شود، پس چرا مسلمین و جوامع اسلامی که همهٔ این امور را با اهتمام کامل و تشکیلات همه جانبه و همانند مسابقات بین المللی با حافظان و قاریان کوچک و بزرگ انجام می‌دهند، همچنان درگیر مشکلات و ابتلائات بسیار و روز افزونی هستند؟ در کلام نورانی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله که شک نیست، اما به یقین باید تمسّک به قرآن کریم معنایی فراتر از این مسایل داشته باشد و حال پرسش این است که تمسک واقعی به قرآن کریم با چه چیزی محقق می‌شود؟

در پاسخ باید گفت: تمسّک به قرآن مجید که باعث نجات انسان‌ها می‌گردد این است که روح و جان انسان با حقیقت قرآن کریم سنخیت بیابد و باطن و معنای قرآن، آمیخته با جان و ملکات نفسانی انسان شود و حالات درونی و خصلت‌های روانی انسان با معانی و حقایق قرآن مطابق و موافق باشد. آن هنگام است که انسان به قرآن متمسّک شده و در مقابل هر آفت و انحرافی نفوذناپذیر می‌شود.

قرآن حکیم افزوده بر ظاهر آن که همین الفاظ و عبارات آن است و در ۱۱۴ سوره و در سی جزء می‌باشد و در پشت این نقاب ظاهر، چهره‌ای واقعی و باطنی حقیقی نیز دارد که اصل قرآن کریم است و این ظاهر حکایت کننده از او و علامت و راهنمایی به‌سوی آن است. آن حقیقت زنده و موجود بالعیان، در عالم خارج دارای مصداق عینی و تشخص

صفحهٔ ۱۹

*********

شهودی است که دارای عقل و ادراک و مشرف بر تمام هستی است، اما تنها در دسترس اولیای الهی و بندگان خالص و خاص خداوند است. « لا یمسّه إلاّ المطهّرون»(۱)، جز پاکان نتوانند قرآن کریم را مس نمایند و آن را دریابند. « والقرآن الحکیم»(۲) و «شفاء و رحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین الاّ خسارا»(۳)؛ قرآن کریم برای مؤمنان شفا و رحمت است و ستم‌گران را جز خسارت چیزی نیفزاید.

قرآن کریم چون دارای عقل و شعور است، هر کس با او تماس برقرار می‌کند از نیت و ارادهٔ قلبی او آگاه است و بر این اساس، هر کس با اعتقاد و اخلاص، خود را برای استفاده و هدایت در محضر قرآن کریم قرار بدهد و با یقین به این که قرآن هادی، مربی، معلم و طبیب همهٔ دردهاست، قرآن مجید نیز راه مستقیم هدایت را به او نشان می‌دهد. « هدی للمتقین»؛ برای پرهیزکاران هدایت است؛ امّا اگر کسی از طریق نفاق و با شک و تردید با قرآن کریم معامله کند، قرآن نیز نتیجهٔ عمل او را به خود باز می‌گرداند. به این خاطر است که پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: « من جعله أمامه قاده إلی الجنّة، ومن جعله خلفه قاده إلی النّار»(۴)؛ آن که قرآن کریم را راهنمای خویش قرار دهد، او را به


۱ـ الواقعه / ۷۹٫

۲ـ یس / ۲٫

۳ـ اسراء / ۸۲٫

۴ـ کافی، ج ۲، ص ۵۹۸٫

صفحهٔ ۲۰

*********

بهشت رهنمون شود و هر کس که آن را پشت سر اندازد، او را به جهنم درآورد.

قرآن عظیم همان‌طور که جسد و روح دارد، دارای ظاهر و باطن نیز هست. آن‌چه از الفاظ و عبارات آن فهمیده می‌شود ظاهر آن است، اما آن‌چه از اشارات آن به دست می‌آید که هماهنگ با الفاظ است و ظاهر مؤید آن می‌باشد، باطن قرآن نامیده می‌شود. هرچه انسان به باطن قرآن دسترسی پیدا کند او را به باطنی دیگر راهنمایی می‌کند تا آن‌جا که حضرات معصومین علیهم‌السلام فرموده‌اند: « له سبعین بطنا»؛ برای قرآن کریم هفتاد باطن است.

باید توجه داشت که تنها راه برای ادراک و رسیدن به باطن قرآن کریم، عبور از ظاهر آن است و باید از ظاهر و فهم الفاظ و عبارات به باطن آن و از باطن به بطون دیگر رفت. البته، برای فهم ظاهر قرآن کریم نیز باید از طریق مخصوص آن وارد شد که عبارت است از اتصال به ولایت. به عنوان مثال، در قرآن کریم آمده است: « وأتوا البیوت من أبوابها»(۱) و روایت آن را چنین تفسیر می‌کند: « أنا مدینة العلم وعلی بابها»(۲).

 


۱ـ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۰٫

۲ـ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۳۴٫

صفحهٔ ۲۱

*********

 


تفسیر و تأویل

تمام آن‌چه مدّعیان تفسیر قرآن کریم در طول هزار سال گذشته ارایه داده‌اند، تنها توجیه بوده است؛ زیرا هر کسی که دانشمند نام گرفته و خود را استاد قرآن معرفی نموده، یافته‌ها و بافته‌های ذهن و اطلاعات اندک خویش را به عنوان معنای قرآن عرضه کرده است. پیش از این توضیح داده شد که مادیان و طبیعیان به نوعی و اهل ظاهر و فلسفیان و عارفان نیز به نوعی دیگر، همهٔ غبار جهل خویش را بر چهرهٔ نورانی و اظهر من الشمس قرآن عزیز افشاندند و بشریت را از درک باطن و معانی واقعی و حقیقت قرآن محروم ساختند تا این که بالاخره در حوزهٔ علمیه با عظمت شیعه بعد از هزار سال مردی بزرگ و با روحی باعظمت ظهور نمود و تفسیرگران‌بها، قیم و عالمانهٔ «المیزان» را نوشت که هر قرآن‌شناس و قرآن پژوهی؛ هرچند مغرض باشد، ناگزیر از مراجعه به آن است و چاره‌ای ندارد

صفحهٔ ۲۳

*********

جز این که به اجبار این کتاب شریف را مطالعه کند، امّا با این همه اوصاف، باز این زحمت و تلاش این مرد مخلص تفسیر و تطبیق آیه به آیه است، در صورتی که تفسیر یعنی بر هر آیه بلکه هر کلمه‌ای از قرآن، انگشت بگذاری و در عمق و ژرفای آن هرچه بیش‌تر فرو روی و غواصی کنی، پایان‌ناپذیر است. تأویل نیز امری بالاتر از تفسیر است؛ همان‌گونه که قرآن می‌فرماید: « وما یعلم‌تأویله‌إلاّاللّه‌والرّاسخون فی العلم»(۱)؛ تأویل آن را کسی جز خداوند و فرورفتگان در ژرفای دانش نمی‌داند.


شروع تفسیر قرآن کریم

هر کس بخواهد با شخصیت یا مقامی ارتباط برقرار کند باید از راه مخصوص و متعارف آن وارد شود؛ اما اگر بنا باشد کسی با شخص یا مقامی رفیق شود و رابطهٔ وی دوستانه و صمیمانه باشد، تنها یک راه دارد که عبارت است از برقرار کردن رفاقت و ایجاد صفا و صداقت تا حدی که محرم راز و اسرار یک‌دیگر شوند. گاه ممکن است مقامی بلند پایهٔ سیاسی یا علمی با شخصی عامی و بی‌سواد رفیق می‌شود و با هم سر و سوری پیدا می‌کنند، حال آیا این قانون شامل ارتباط با قرآن کریم نیز می‌شود یا نه؟

قرآن که سخن دل خدا، گنجینهٔ اسرار الهی، پرده دار حریم قدس و ناموس محجوب ذات ربوبی


۱ـ آل عمران / ۷٫

صفحهٔ ۲۴

*********

حق و سند عالم هستی است، اگر کسی بخواهد با آن که زنده و صاحب عقل عینی است ارتباط برقرار کند و آن را تفسیر کند، آیا به رابطه‌ای صمیمی و رفاقت با صفا و صداقت لازم ندارد؟ این در حالی است که تا فردی انس و الفت و قرب به قرآن کریم پیدا نکند، چیزی از اسرار و حقایق قرآن کریم در اختیار او قرار نمی‌گیرد. پس قدم اول در تفسیر، ایجاد انس و رفاقت با قرآن مجید است که در این جهت هیچ تفاوتی میان عالم و عامی نیست:

 تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید

زآن که آن‌جا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

 بر بساط نکته‌دانان خودفروشی شرط نیست

یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش


قرب و اُنس با قرآن کریم

مطالعه و تحقیق مبادی لازم و مناسبی برای ارتباط و انس و قرب با قرآن کریم است؛ اما تنها با مطالعه و تحقیق نمی‌توان قرآن‌شناس شد، بلکه برای معرفت به قرآن کریم باید فراتر از مطالعه و تحقیق، کارهای دیگری انجام داد تا انس و الفت با قرآن ایجاد شود و روح انسان، هم‌سنخ و مقرّب با قرآن مجید شود و بتواند معارف بلند و حقایق باطنی و معنای حقیقی قرآن را دریافت نماید.

صفحهٔ ۲۵

*********


قرائت و تدبّر در قرآن کریم

قرآن کریم از قرائت، نزدیک به هشتاد مورد سخن به میان آورده است؛ ولی به تدبّر در آن فقط در دو یا سه مورد اشاره شده است. شاید این امر از این جهت باشد که نوع مردم و عموم و غالب افراد، قرائت قرآن برای آنان میسّر می‌باشد، اما اهل تدبّر، بسیار اندک هستند و قرآن حکیم که رئیس عقلا بلکه خالق عقل است، به امری خارج از توان آدمی امر نمی‌کند. قرائت قرآن حکیم برای همه ممکن است، اما تدبّر مسأله‌ای فنی و تخصصّی است. به عنوان نمونه، قرآن می‌فرماید:

۱- « فاقرءوا ما تیسّر من القرآن»(۱)؛ آن‌چه برای شما ممکن است، قرآن بخوانید.

۲- « أفلا یتدبّرون القرآن أم علی قلوب أقفالها»(۲)؛ چرا در قرآن حکیم تدبر نمی‌کنید؟ آیا می‌توانید اما نمی‌خواهید، یا قفل بر قلب شما نهاده شده و نمی‌توانید تدبّر داشته باشید؟

۳- « لیس للإنسان إلاّ ما سعی»(۳)؛ برای انسان جز همان سعی و تلاش وی چیزی نیست.

۴- « لا یکلّف اللّه نفسا إلاّ وسعها»(۴)؛ خداوند تکلیف نمی‌کند، مگر به قدر توان هر فرد.

تکلیف اولی انسان قرائت قرآن کریم است، با


۱ـ مزمّل / ۲۰٫

۲ـ محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله / ۲۴٫

۳ـ نجم / ۳۹٫

۴ـ بقره / ۲۸۶٫

صفحهٔ ۲۶

*********

قرائت باید تدبّر و با تدبّر باید اُنس و الفت حاصل شود تا در نهایت قرب به حقیقت قرآن کریم به دست آید.


ریشه و اشتقاق مادهٔ قرآن کریم

آیا ریشهٔ قرآن کریم، قرء یا قَروَ یا قَرَی است؟

در لغت قَرَی به معنی جمع است، قریه یعنی مجموعه‌ای از افراد و خانه‌ها. قُرا یعنی روستاها، دهکده‌ها.

قَرَوَ یعنی اقدام بر عمل (قصد همراه عمل).

قرء به معنای خواندنی است که فهمیدن همراه آن باشد. عرب وقتی می‌گوید: قرائت کن؛ یعنی آن‌چه را که فهمیدی بگو.

با این توضیح باید گفت: قرائت، خواندن تدریجی همراه با فهم و ضبط است و قرآن کریم چون می‌فرماید: « فاقرءوا ما تیسّر من القران»(۱)؛ مراد آن معنای قَرَء است؛ یعنی خواندن همراه فهمیدن. قرائت با فهم موجب اُنس با قرآن می‌شود، لذا اذن دخول و ابتدای ورود به قرآن و اُنس و الفت با کتاب الهی، قرائت همراه با فهم است.

اگر کسی به قرائت قرآن ملزم شود؛ هرچند تدبّر نداشته باشد، از آن جهت که قرآن کریم صاحب عقل است، اگرچه قاری طوطی‌وار بخواند و رد شود، باز نیز قرآن حکیم اثر مثبت خویش را


۱ـ مزمل / ۲۰٫

صفحهٔ ۲۷

*********

می‌گذارد؛ مثل شخص نابینایی که وارد اتاقی شود و کلید برق را روشن کند؛ هرچند روشنایی را نبیند، اما روشنایی بر روان و اعصاب وی اثرگذار است.


قرائت‌های مختلف قرآن کریم

مطالعه و تحقیق و بازی با الفاظ قرآن کریم ممکن است مقدمهٔ علم و فهم قرآن مجید و موجب ایجاد انس و الفت با قرآن حکیم شود؛ اما تا وقتی که انس با قرآن حاصل نشود، همهٔ آن مدرسه، بازی و تشکیلات ظاهری است؛ زیرا قرآن حقیقتی ابدی و زنده‌ای است که هر کسی اعم از خداوند متعال تا ملائکه و انبیا و اولیای الهی، هر یک به نحوی آن را قرائت کرده‌اند که این الفاظ و جلوهٔ ظاهری آن، نوعی از قرائت آن است که رزق گرفتاران الفاظ قرار گرفته است؛ حتی جمادات، نباتات و همهٔ مخلوقات هر کدام به نوعی قرآن عظیم را قرائت کرده‌اند و به این حقیقت در جای جای قرآن کریم اشاره شده است.

« وإن من شیء إلاّ یسبّح بحمده ولکن لا تفقهون تسبیحهم»(۱)؛ چیزی در عام هستی نیست مگر آن که به حمد خدای او را تسبیح می‌کند اما شما ستایش آنان را در نمی‌یابید.

در سورهٔ قیامت به قرائت خدا و ملائکه اشاره شده است که می‌فرماید:

« انّ علینا جمعه و قرانه، فاذا قرأناه فاتّبع


۱ـ اسراء / ۴۴٫

صفحهٔ ۲۸

*********

قرانَه»(۱)؛ ما خود قرآن را جمع نموده و آن را بر تو قرائت می‌کنیم و چون آن را بر تو خواندیم، پیرو آن باش. خداوند قرآن کریم را همراه با فرشتگان قرائت می‌کند، ای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله ، تو با زبان، گوش، جسم، جان، روح، روان، ذهن، قلب و با تمام وجود حقیقت قرآن را درک و دریافت کن. بر اساس این آیات شریفه، همهٔ موجودات از خداوند متعال تا ظهورات هستی، همه و همه به زبانی مخصوص به خویش قرآن کریم را قرائت می‌کنند.


انواع قرائت‌های قرآن

همان‌طور که پیش از این اشاره شد، قرآن کریم مجموعه‌ای کامل و حقیقتی زنده و جاوید است که همهٔ موجودات از خالق تا مخلوق هر یک آن را به زبان خود قرائت کرده‌اند که اگر انسانی بتواند به آن درجه از اُنس با قرآن حکیم برسد که محرم راز قرآن و هم‌نوای با قراءات مختلف آن باشد، به گنج‌هایی از معارف رسیده است و قرآن خود شهادت می‌دهد به همنوا شدن و متابعت کردن پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله با قرائت قرآن خدا و ملائکه که در بردارندهٔ قراءات همهٔ آفریده‌هاست: « فإذا قرأناه فاتّبع قرانه». نبی مکرّم اسلام به چه معارفی دسترسی داشته است؟ خدا می‌داند و خود و محرمان درگاه ایشان علیهم‌السلام ؛ چنان که می‌فرماید:


۱ـ قیامت / ۱۸٫

صفحهٔ ۲۹

*********

« فأوحی إلی عبده ما أوحی»؛ به بنده‌اش وحی کرد آنچه را که وحی کرد.

آیا دیگر انسان‌ها می‌توانند به چنین مقامی برسند، چه هنگام و چگونه و چه کسی؟ البته، قراءات هفت یا چهارده‌گانه نه تنها چهارده وجه و روایت لفظی بلکه چهارده اشتباه است؛ زیرا نسخهٔ اصلی قرآن کریم که نازل شده تنها یک قرائت مشخص و واحد داشته است و این همه قاریان قراءات مختلف: چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.

 زان یار دل‌نوازم شکری است با شکایت

گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس

گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

 در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا

سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود

 از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

عشقت رسد به فریاد ار خود بسان حافظ

قرآن ز بر بخوانی با چارده روایت

بسیار بهتر و مناسب بود که خواجه حافظ می‌فرمود: قرآن حق بخوانی با انواع قرائت.

مقصود ما این است که مرحوم علامه‌ی‌طباطبایی؛ این مرد بزرگ و بی نظیر، در تفسیر المیزان تا کجا پیش رفته، و از کجا باید کار دنبال شود؟ کیفیت

صفحهٔ ۳۰

*********

قراءت موجودات چگونه است؟ و رسوخ و تأویل قرآن کریم و در محضر قرآن بودن و هم‌کلام و هم‌زبان شدن با قرآن مجید چگونه و چطور است؟


قرائت و تدبّر

قرآن کریم بدون حد و مرز مشخص دعوت به قرائت خود کرده و فرموده: تا جایی که میسر و ممکن است و در توان شماست، قران کریم را قرائت نمایید: « فاقرءوا ما تیسّر من القران»(۱).

به طور عادی در پانزده ساعت یک ختم قرآن می‌توان نمود که اگر تمرین شود، در زمان کم‌تری نیز ممکن است.

البته، مقصود قرآن کریم از قرائت و تلاوت، خواندن همراه با تدبّر و دقت در معانی و فهم آن است که اگر قرآن کریم به این صورت خوانده شود هرچه بیش‌تر خوانده شود بهتر است. بنابراین، اگر کسی در یک آیهٔ شریفه دقت عمیق کند؛ به گونه‌ای که معنای آن آیه توجه قلبی او را جلب کند؛ چنان‌چه ده‌ها بار نیز آن را تکرار کند نه تنها خسته و ملول نمی‌شود بلکه با هر مرتبه تکرار، معنا و حقیقت تازه‌ای را برای او کشف می‌گردد و در این صورت، تکرار آن اگر با نشاط و جذبه باشد شایسته است تا حقیقت و باطن آن آیهٔ شریفه بر قلب و جان وی نازل شود.


۱ـ مزمل / ۲۰٫

صفحهٔ ۳۱

*********

از آن‌چه تاکنون بیان شد چند مطلب به دست می‌آید:

الف. هر مطالعه و تحقیقی که بازی با الفاظ قرآن به شمار رود، قرائت محسوب نمی‌شود.

ب. هر قرائتی همراه با تدبّر نمی‌باشد.

ج. هر تدبّری انس با قرآن به شمار نمی‌رود.


حاکی و محکی قرآن کریم

برای نشان دادن و ارایهٔ هر واقعیتی باید یک راهنما و دلیل باشد که با علامت آن دلیل و راهنما به واقعیت و حقیقت مطلب اشاره شود؛ مثل علایم رانندگی و تابلوهای راهنما.

علامت و راهنما و دلیل، «حاکی»، و واقعیت و حقیقت مطلب، «محکی» نامیده می‌شود.

قرآن شریف نیز یک حاکی و علامت و راهنما و یک محکی و حقیقت و واقعیت دارد.

الفاظ و کلمات قرآن که با جوهر و مرکب بر صفحات کاغذ نقش بسته و در قالب عربی یا ترجمه به زبان‌های دیگر ظاهر شده است و به عنوان چهرهٔ ظاهری و جلوهٔ قِشری و وجههٔ تنزّلی قرآن، حالت علامت، نشانه، راهنما، دلیل و حاکی را دارد.

اما حقیقت باطنی و واقعیت عینی قرآن که در پشت پردهٔ ظاهر و نقاب الفاظ مستور است و چهرهٔ محجوبش را فقط به محرمان قدس الهی و مقربّان و مأنوسان حریم حق و رازداران ناموس و

صفحهٔ ۳۲

*********

اسرار ربوبی حق جلّ و علا نشان می‌دهد عبارت است از محکی و حقیقت باطن و چهرهٔ واقعی و عینی قرآن که این الفاظ و ظواهر، علامت و تابلوی نشان دهندهٔ آن می‌باشند که هر کس به آن واقعیت رسید، حقیقت قرآن را دریافت کرده است. رزقنا الله ان شاء الله.


ورود و رسوخ در قرآن

وارد شدن بر قرآن و قدم گذاشتن در حریم استفاده از قرآن کریم امری ظاهری، علنی و روشن است و در ورودی قرآن به صورت آزاد و رایگان به روی همگان باز است و استفاده از قرآن در این جهت و به لحاظ ظاهری دارای تعدد و مراتب است؛ یعنی ممکن است هر کسی از طریقی و به نوعی وارد میدان شود؛ یکی از راه قرائت همراه با درک معانی و دریافت مفاهیم، دیگری با علم و ادبیات و فصاحت و بلاغت، یکی از طریق مطالعه، تحقیق و پژوهش‌های مختلف و همین طور هر کسی به گونه‌ای خود را به حریم قرآن کریم نزدیک می‌نماید.

هیچ کس نیست که در کوی تواش کاری نیست

هر کس این‌جا به طریق هوسی می‌آید

جرعه‌ای ده که به می‌خانهٔ ارباب کرم

هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید

اما رسوخ در قرآن کریم امری باطنی است؛ یعنی از ظاهر قرآن و الفاظ و کلمات باید عبور شود و به باطن و حقیقت آن رسید که آن حقیقت و باطن

صفحهٔ ۳۳

*********

تعدّدی ندارد، بلکه یک واقعیت واحد است. البته، ممکن است هر کسی به میزان قابلیت، استعداد، ظرفیت و سعهٔ وجودی خویش به مرتبه‌ای از آن برسد، اما اصل حقیقت و واقعیت باطن قرآن مجید واحد است؛ چنان که می‌فرماید: « أنزل من السماء ماءا فسالت أودیة بقدرها»(۱)؛ آبی را از آسمان نازل کرد؛ پس به هر رودی به میزان ظرفیت آن آبی جاری شد.


حریم و قداست قرآن کریم

کتاب‌هایی که به قلم برجستگان بشریت تدوین و تألیف گردیده، به دلیل این که مؤلّفان آن معصوم نمی‌باشند، از اشتباه و خطا دور نیست و هر کدام در نوع خود دارای نواقصی است و به همین خاطر اگر مورد نقد و بررسی و میدان تاخت و تاز بشر قرار گیرند ضرری ندارد، بلکه به نفع آن‌هاست.

اما در رابطه با قرآن کریم، از طرفی مؤلف و مدوّن آن خداوند حکیم و قادر متعال است و از طرف دیگری «من خوطب به» و معصوم بلکه خاتم پیامبران صلی‌الله‌علیه‌وآله تحویل گیرنده و امانت‌دار آن است. هم‌چنین وارثان اصلی و حافظان واقعی آن دوازده معصوم علیهم‌السلام هستند و میراث‌دار و وارث همهٔ انبیا؛ حضرت حجة بن الحسن العسگری (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) حجّت حی خداوند و


۱ـ رعد / ۱۷٫

صفحهٔ ۳۴

*********

ذخیرهٔ الهی است. بنابراین، قرآن شریف از تاخت و تاز بشریت محفوظ است و از اولین نقطهٔ شروع و تماس تا رسیدن به قعر و عمق بی‌پایان آن دارای آداب مخصوص و حریم مشخصی است و چنین نیست که هر کس از هر جایی و هر طور که بتواند از آن استفاده کند، حتی گذاشتن انگشت بی وضو بر خط آن نیز حرام است و قرائت بدون فهم و بدون ادراک معانی بی‌نصیب از معرفت خواهد بود. قرائت بدون تدبّر از اُنس و قرب به آن محروم می‌باشد. ممنوعیت درک محضرش، نبودن رابطهٔ صفا و صمیمیت رامی‌رساند و در محضر حضرتش قرار نگرفتن، بی‌خبری از تأویل و رسوخ آن را در پی دارد: « لایمسّه‌إلاّالمطهّرون»(۱).

 


ورود و رسوخ در طول یک‌دیگر

پیش از این اشاره شد که ورود به قرآن کریم ظرف ظاهر و رسوخ در آن ظرف باطن است؛ یعنی هرچه انسان از هر طریقی به الفاظ و عبارات و ظاهر قرآن درگیر شود، فقط توانسته در وارد شدن به حریم قرآن کریم قدم بردارد و خویش را وارد بر قرآن کرده و با آن تماس و ارتباط برقرار سازد.

اما اگر بخواهد از خرمن فیاض و دریای بیکران قرآن قطره‌ای بچشد و خوشه‌ای برچیند باید سعی کند از ظاهر عبور کند و به باطن و حقیقت آن


۱ـ واقعه / ۷۹٫

صفحهٔ ۳۵

*********

دسترسی پیدا کند که باطن و حقیقت واقعی قرآن چیز دومی در عرض ظاهر آن نیست، بلکه باطن قرآن همان معنا و روح ظاهر آن است و ظاهر آن مؤید و مفسّر باطن آن است.

بنابراین، اگر کسی در تفسیر قرآن مطلبی را ارایه دهد که با ظاهر آن در تضاد و تکاذب باشد، به تفسیر به رأی دچار شده و تفسیر وی مردود و غلط است و در هیچ موردی ظاهر قرآن مکذّب باطن و یا مخالف آن نمی‌باشد. ظاهر بیان‌گر همان واقعیتی است که در باطن نهفته است و باطن کاشف همان معنایی است که ظاهر اشاره کرده است؛ زیرا ظاهر و باطن دو چیز نیست، بلکه یک واقعیت در دو جلوهٔ ظهور حق است که باید از ظاهر وارد شد و عبور کرد تا به باطن رسوخ کرد آن‌گاه کشف حقیقت حاصل می‌شود؛ بنابراین تا ظاهر قرآن کریم برای کسی روشن نباشد، دسترسی به باطن آن محال است و نیز برای کشف باطن و رسیدن به حقیقت راهی جز عبور از ظاهر نیست: « وأتوا البیوت من أبوابها»(۱)؛ از درهای خانه‌ها به اندرون درآیید.


۱ـ بقره / ۱۸۹٫

صفحهٔ ۳۶

*********


تفسیر قرآن کریم

تفسیر مربوط به امور ظاهری و الفاظ قرآن کریم است، اما تأویل مربوط به امور باطنی و معنای واقعی قرآن و حقیقت آن است و از این رو هر کاوشی در آیات، کلمات و الفاظ قرآن، تفسیر نام دارد و هرچه در باطن و معنا و مفهوم واقعی قرآن جست‌وجو شود، تأویل نامیده می‌شود. در باب تفسیر و تأویل، رعایت دو امر لازم است:

۱ـ فهم و درک مفاهیم الفاظ و کلمات قرآن کریم به دلالت تطابقی و اشتقاق و ادب؛

۲ـ فهم مراد متکلّم. (البته مراد از فهم متکلم در رابطه با قرآن کریم بیش‌تر بر تأویل آن ناظر است.)

برای فهمیدن مفهوم کلمات قرآن، به دانش اشتقاق و ادب و دقت و تحقیق در آن نیاز است؛ اما فهم مراد متکلّم، صفای باطن و تهذیب روح و طهارت نفس را لازم دارد، حتی در باب فقه و اجتهاد آن ملکهٔ قدسی که شهید در کتاب اللمعة

صفحهٔ ۳۷

*********

الدمشقیة اشاره کرده است باید باشد وگرنه تنها حفظ و نقل اقوال و آرا جز تحیر و گمراهی فایده‌ای ندارد.


معنای لغوی تفسیر

مقائیس اللغة در معنای تفسیر می‌گوید: « فسّر، کلمة واحدة تدلّ علی بیان شی‌ء وایضاحه»؛ تفسیر، کلمه‌ای مفرد است که بر بیان شی‌ء و توضیح آن دلالت دارد.

مصباح المنیر آورده است: « فسرّت شیئا من باب ضرب بینته و أوضحته»؛ چیزی را تفسیر کردم از باب ضرب به معنای بیان کردم و توضیح دادم.

صحاح اللغة نیز تفیسر را چنین معنا می‌کند: «الفسر: البیان، استفسرته کذا؛ أی مسألته أن یفسّر»؛ فسر به معنای بیان است و استفسار کردم یعنی توضیح آن را خواستار شدم.

مرحوم راغب در مفردات می‌نویسد: « الفسر اظهار المعنی، والتفسیر المبالغه فی الاظهار»؛ فسر به معنای ظاهر کردن معنا و تفسیر مبالغهٔ در آن است.

نگارنده گوید تفسیر را باید چنین معنا کرد: «التفسیر اظهار المعنی من ظاهر اللفظ».


قرآن کریم جامع‌ترین کتاب لغت

قرآن عظیم هر واژهٔ عربی به خصوص لغات مورد استعمال خویش را به صورت دقیق‌ترین و جامع‌ترین معانی و کامل‌ترین مفاهیم مورد نظر بیان

صفحهٔ ۳۸

*********

فرموده است؛ چرا که قرآن کریم سند عالم وجود و شناسنامهٔ کامل همهٔ موجودات و بیان‌گر همهٔ هستی است.

سورهٔ توحید، شناسنامهٔ کامل خداوند است. قرآن کریم در این سوره خداوند را چنین معرفی می‌کند:

« بسم اللّه الرّحمن الرّحیم، قل هو اللّه أحد، اللّه الصّمد، لم یلد ولم یولد، ولم یکن له کفوا أحد».

« هو الأوّل والآخر والظاهر والباطن»(۱).

« وعنده مفاتح الغیب لا یعلمها إلاّ هو، ویعلم ما فی البّر والبحر، وما تسقط من ورقة إلاّ یعلمها، ولا حبّة فی ظلمات الأرض، ولا رطب ولا یابس إلاّ فی کتاب مبین»(۲)؛ و همهٔ خزانه‌های غیب نزد خداست و کسی جز خدا بر آن آگاه نیست و نیز آنچه در خشکی یا در دریاست همه را می‌داند و هیچ برگی از درخت نیفتد مگر آن که او آگاه است و هیچ دانه در زیر تاریکی‌های زمین و هیچ‌تر و خشکی در جهان نیست جز آن که در کتاب مبین نوشته شده است.

« ما کان حدیثا یفتری، ولکن تصدیق الذی بین یدیه، وتفصیل کلّ شیء، وهدی ورحمةً لقوم یؤمنون»(۳)؛ قرآن نه کتابی است که بتوان آن را به


۱ـ حدید / ۳٫

۲ـ انعام / ۵۹٫

۳ـ یوسف / ۱۱۱٫

صفحهٔ ۳۹

*********

پندار بافت، بلکه کتاب‌های آسمانی پیش از خود را تصدیق کرده و همه چیز را به تفصیل بیان داشته و برای اهل ایمان، هدایت، سعادت و رحمت است.

« ونزّلّنا علیک الکتاب تبیانا لکلّ شیء، وهدی ورحمةً وبشری للمسلمین»(۱)؛ و ما کتاب قرآن را بر تو نازل داشتیم که بیان کنندهٔ هر چیزی است و هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است.

با توجه به آیات یاد شده، آن‌چه در عالم وجود آمده و یا خواهد آمد، معرفت به تمام خصوصیات آن به طور کامل در قرآن بیان شده است.


نمونه‌ای از معنای واژگان

فقرهٔ شریفهٔ «الحمد للّه ربّ العالمین» در سوره‌های فاتحه / ۲، انعام / ۴۵، یونس / ۱۰، صافات / ۱۸۲، زمر / ۷۵ و غافر / ۶۵ آمده است.

مادّهٔ حمد ۶۸ مرتبه در قرآن در هیأت‌ها و صیغه‌های مختلف آمده است؛ مانند: حمد، حامد، محمود، احمد و….

قرآن کریم خود در آیهٔ زیر حمد را معنا نموده است:

« ولا تحسبنّ الذین یفرحون بما اتوا، ویحبّون أن یحمدوا بما لم یفعلوا، فلا تحسبنّهم بمفازة من العذاب، ولهم عذاب ألیم»(۲)؛ مپندار کسانی که به پندار زشت خود شادمانند و دوست دارند که مردم


۱ـ نحل / ۸۹٫

۲ـ آل عمران / ۱۸۸٫

صفحهٔ ۴۰

*********

آنان را به اوصاف پسندیده‌ای که در آن‌ها نیست اختصاص دهند از عذاب رهایی یابند که آنان را عذابی دردناک خواهد بود.

فراز « ویحبّون أن یحمدوا بما لم یفعلوا»، معنای حمد را به وضوح بیان کرده است. معنای حمد: نسبت دادن، ربط و اختصاص دادن می‌باشد و ترجمهٔ تحت اللفظی آیه چنین است: و آن‌ها دوست دارند هر آن‌چه را که انجام نداده‌اند به آن‌ها نسبت داده شود؛ در حالی که در انجام دادن آن نقشی نداشته‌اند.

اگر گفته شود: «أن یحمدوا»، یعنی ستایش شوند، این اشکال مطرح است که قرآن حکیم که کلام خالق متعال و از لحاظ فصاحت در حدّ اعجاز است، آیا جایز است در شأن آن گفته شود: دوست دارند کاری که نکرده‌اند در مورد آن ستایش شوند؟! معلوم است هر فاعل عاقلی در می‌یابد که نباید در مورد کاری که نکرده است ستایش شود؛ اما اگر گفته شود: دوست دارند کاری را که نکرده‌اند به آن‌ها نسبت داده شود، معنای کلام روشن و کامل است و اشکالی نیز بر آن وارد نیست. با توجه به این توضیح باید گفت: «الحمدللّه» یعنی همهٔ نسبت‌ها، ربط‌ها و اختصاص‌ها منحصر و مخصوص خداوند است وبس.


معنای تفسیر از نظرگاه قرآن کریم

« وقال الذین کفروا لولا نزّل علیه القران جملة واحدة کذلک لنثبّت به فؤادک، ورتّلناه ترتیلا. ولا

صفحهٔ ۴۱

*********

یأتونک بمثل إلاّ جئناک بالحقّ وأحسن تفسیرا. الذین یحشرون علی وجوههم إلی جهنّم اولئک شرّ مکانا وأضلّ سبیلا»(۱).

ـ و باز جاهلان کافر به اعتراض گفتند که چرا این قرآن به یکباره بر پیامبر نازل نشده؟ ما بدین گونه تو را به آیات آن دل‌آرام کنیم، آیات خود را بر تو به ترتیبی روشن فرستادیم و کافران بر تو هیچ مَثَل باطل نیاورند مگر آن که ما در برابر برای تو سخن حق را با بهترین بیان پاسخ آریم. آنان که به رو در آتش دوزخ وارد شوند به بدترین مکان شتافته و سخت‌ترین راه ضلالت را یافته‌اند.

در قرآن کریم نمونه‌های زیادی از مَثَل‌ها و نقدها و شبهات کافران و مخالفان وحی و هم‌چنین پاسخ آن ذکر شده، اما فقط در یک مورد با ذکر اشکال و جواب و مثل به معنای تفسیر و شیوه و روش به کار بردن تفسیر بلکه بهترین روش تفسیری اشاره کرده که آن مورد آیهٔ یاد شده در بالاست.

کفار اشکال کرده‌اند: چرا قرآن کریم و وحی الهی به صورت آیه آیه و قطعه قطعه نازل می‌شود و گاه چند روزی وحی قطع می‌گردد و چرا به صورت کامل و یکباره نازل نمی‌شود: « لولا نزّل علیه القران جملةً واحدةً».

در مورد نقل قرآن و بیان خداوند و شبهه و


۱ـ الفرقان / ۳۲ ـ ۳۴٫

صفحهٔ ۴۲

*********

اشکال دشمنان، دو نکتهٔ مهم قابل دقّت و جالب توجه است:

یکی آن که خداوند متعال چقدر منصف و آزاد اندیش است که نظریه و سخن دشمن را به صورت شفاف و کامل و بدون کم و زیاد و سانسور نقل و تقریر می‌فرماید، به خلاف برخی که با گزینش عمدی و ناقص از نظریهٔ رقیب، سعی در تخریب وی دارند.

شایان ذکر است که چینش آیه نیز به گونه‌ای است که به مطلبی دقیق و معقول اشاره دارد و آن این که هرگاه طرف مقابل شبهه‌ای ایجاد کند و اشکالی را وارد سازد که قابل قبول باشد، نباید با حربهٔ تعصّب جهات مثبت سخن او را نادیده گرفت، بلکه عقل و حکمت اقتضا می‌کند که نخست جهات مثبت و صحیح سخن وی پذیرفته شود و سپس هنگامی که برای پذیرش پاسخ آمادگی پیدا کرد، آن را مستدّل و قانع کننده بیان داشت تا خصم راهی جز تسلیم شدن و قبول در پیش نداشته باشد.

خداوند حکیم در این آیهٔ شریفه به این‌نکته‌ها اشاره دارد که کافران و مخالفان پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله عرب هستند و ادبیات زبان عربی را به‌خوبی می‌شناسند و می‌دانند که باب افعال به معنای جمع است و یکباره بودن آن را می‌رساند اما باب تفعیل معنای تدریج دارد و از این رو نگفته‌اند: «لولا أنزل

صفحهٔ ۴۳

*********

علیه القران» بلکه از واژهٔ «نُزّل» از باب تفعیل را مورد استفاده قرار داده‌اند و اگر برخی از مفسّران برای توجیه مشکلی که با آن برخورد داشته‌اند، گفته‌اند: چون زبور و تورات و انجیل و دیگر کتاب‌های آسمانی به صورت دفعی نازل شده بودند، کفار این اشکال را مطرح کرده‌اند؛ مشکلشان از این جهت بوده که به تعبیر خود توجه نکرده‌اند که قرآن کریم از زبان کفار سخن می‌گوید و گفتهٔ آنان را نقل می‌کند که از باب تفعیل وارد شده است وگرنه کافران و منکران وحی به انزال کتاب‌های گذشته نیز اعتقاد نداشته‌اند و افزوده بر این، کسی نمی‌تواند ثابت کند که نزول کتاب‌های آسمانی گذشته دفعی بوده یا تدریجی تا زمینهٔ ارایهٔ چنین توجیهی فراهم شود.

هم‌چنین اشکال کفار دارای ظرافت خاصّی است. گویا شبههٔ آن‌ها این است که قرآن کریم به صورت تدریجی، انقطاعی و استمراری نازل شده؛ یعنی ترتیب، پیوستگی و موالات دارد امّا متصّل به هم نیست و از این رو از باب تفعیل وارد شده است؛ در حالی که وحی باید متصّل باشد و هیچ انقطاعی در آن راه نداشته باشد.


پاسخ خداوند

خداوند در پاسخ این شبهه می‌فرماید: توقع کفار و انتظار آن‌ها از نزول وحی که باید تدریجی و اتصالی باشد بجا و صحیح است و ما نیز به این معنا توجه داشته‌ایم و از این رو قرآن کریم را هم به

صفحهٔ ۴۴

*********

صورت تدریجی و هم به گونهٔ اتصالی نازل کرده‌ایم. « وکذلک نزّلناه»؛ یعنی آن را به صورت تدریجی و اتصالی نازل کرده‌ایم و در ادامه چنین توضیح می‌دهد که: « لنثبّت به فؤادک» که به نزول تدریجی اشاره دارد؛ زیرا اگر یک‌باره نازل می‌شد در قلب جای نمی‌گرفت. و «رتلّناه ترتیلاً» نیز بر این نکته تأکید دارد که اتصال و پیوستگی آن مناسب و مربوط به هم است. در این آیهٔ شریفه، خداوند حکیم چه زیبا اشکال را مطرح می‌نماید و پاسخ آن را به دقت بیان می‌دارد. قرآن کرین در ادامه می‌فرماید: « ولا یأتونک بمثل إلاّ جئناک بالحقّ وأحسن تفسیرا».


چیستی تفسیر

گذشت که تفسیر وصف ظاهر واژه‌های قرآن است و در معنای لغوی آن نیز گفته شد: « التفسیر اظهار المعنی الظاهر». بنابراین، تفسیر قرآن کریم یعنی با استفاده از روشی که خود قرآن به ما آموخته است، از ظاهر قرآن، معنای ظاهر آن را به دست آوریم. برای نمونه، هر اشکالی که در خود قرآن پیدا کنیم جواب صحیح آن را از خود قرآن دریافت نماییم، بهترین اشکالات به خدا و قرآن از قرآن و بهترین پاسخ‌ها نیز توسط قرآن کریم داده شده است و نباید قرآن را از جای دیگری تفسیر کنیم،

صفحهٔ ۴۵

*********

بلکه بر اساس « یفسّر بعضه بعضا»(۱)، خود قرآن، زبان خویش است و بخشی از آن، فقره‌ای دیگر از آن را توضیح می‌دهد.

خداوند حکیم که نازل کننده و حافظ و تفسیر کنندهٔ کتاب خویش است، بعد از عنوان این مطلب، به صورت ضمنی به تفسیر اشاره فرموده و البته تنها در همین یک مورد است که از ظاهر آیات پاسخ اشکال مطرح شده را بیان فرموده و به بهترین روش تفسیری و أحسن تفسیر تصریح نموده است.

در رابطه با آیات شریفه ۳۲ تا ۳۴ سورهٔ مبارکهٔ فرقان، دیدگاه نگارنده با نظرگاه مرحوم علامهٔ طباطبایی رحمه‌الله در تفسیر المیزان که شکوفهٔ حوزه‌های علمی شیعه محسوب می‌شود متفاوت است. مرحوم علاّمه می‌فرماید:

مرحوم علاّمه برای بیان معنای تفسیر مجموع هر سه آیه را مورد استفاده قرار داده و می‌فرماید: هر سه آیه به صورت جمعی و در کنار هم بیان‌گر غرض واحد هستند که همان پاسخ از اشکال کفار است: « ان الآیات الثلاثة مسوقة جمیعا لغرض واحد، وهو الجواب»(۲).

بیان نگارنده این است که هر یک از سه آیهٔ شریفه در معنا مستقل و غرض آن نیز در هر کدام متفاوت است.


۱ـ بحال الانوار، ج ۲۹، ص ۳۵۲٫

۲ـ تفسیر المیزان، ج۱۵، قم، چاپ جامعهٔ مدرسین، ص۲۱۲٫

صفحهٔ ۴۶

*********

در آیهٔ اول اشکال کافران طرح شده: « لولا نزّل علیه القران جملةً واحدة»، و پاسخ از اشکال نیز به‌طور کامل بیان شده است: « وکذلک نثبّت به فؤادک ورتّلناه ترتیلاً» و در آیهٔ دوم، تفسیر آن مطرح گردیده: « ولا یأتون بمثل الاّ…»، و اما آیهٔ سوم، در بیان پاسخ از شبههٔ مخالفان، مصداق دیگری را اشاره کرده و آن را به عنوان نمونه آورده و در واقع پاسخ از پرسش مقدّر است و گویا کفار می‌گفتند: این پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و دین او مردود و بی ارزش است. خداوند نیز می‌فرماید: « اولئک شرّ مکانا وأضلّ سبیلا»، خود این کفار، در بدترین موقعیت و گمراه‌ترین طریق قرار گرفته‌اند.

در آیه‌ای دیگر، نمونه‌ای از اشکال کفار و پاسخ آنان طرح شده و بین این دو نمونه در آیهٔ سوم عنوان تفسیر را بیان کرده که هر سه آیه جدای از یک‌دیگر و با غرض‌های متفاوتی است.

با توجه به توضیحات گذشته باید گفت: در بیان معنای تفسیر با استفاده از شیوهٔ تفسیری خود قرآن که در سورهٔ مبارکهٔ فرقان آیهٔ ۳۳ بیان شده است، تفسیر اظهار معنایی است که از ظاهر آیات بر می‌آید و کشف آن از متن قرآن کریم است که این امر دو جهت را لازم دارد: یکی شناخت ظاهر قرآن کریم و دیگری صفای باطن برای فهم آیات است.

در قرآن کریم، نمونه‌های بسیار فراوانی از اشکال و پاسخ‌های مختلف در موضوعات متفاوت

صفحهٔ ۴۷

*********

و گوناگون آورده شده که گاهی سؤال و پاسخ آن با هم آمده و گاه پرسش‌هایی هست که پاسخ آن را باید در آیات یا سورهٔ دیگری جست‌وجو کرد و گاه نیز پاسخی بدون ذکر سؤال آن آمده است. برای نمونه، در سورهٔ مبارکهٔ فرقان می‌فرماید: «وقال الذین کفروا إن هذا إلاّ إفک افتراه وأعانه علیه قوم آخرون، فقد جاؤوا ظلما و زورا»(۱)؛ کافران گفتند این کتاب که آن را وحی می‌شمرند چیزی نیست جز آن که آن راپیامبر به دروغ بافته و دیگران نیز به او کمک کرده‌اند و البته این سخن کافران ظلمی بزرگ و نسبتی ناحق است.

باز در همین سوره می‌فرماید: « وقالوا مال هذا الرسول یأکل الطعام و یمشی فی الأسواق»(۲)؛ و باز کافران گفتند چرا این رسول (اگر به راستی پیغمبر خداست) غذا تناول می‌کند و در کوچه و بازار راه می‌رود.

نمونه‌های اشکالات و القای شبهات و سؤالات متعدّد در قرآن کریم بسیار است که البته قرآن مبین پاسخ‌های کامل و تمام همهٔ آن را بیان فرموده است: « ولا یأتونک بمثل إلاّ جئناک بالحقّ». هر کس که بتواند سؤالات مطرح شده در قرآن را بشناسد و پاسخ‌های اصلی آن را دریافت نماید، مفسّر واقعی قرآن مجید است.

 


۱ـ فرقان / ۴٫

۲ـ فرقان / ۷٫

صفحهٔ ۴۸

*********

 

مطالب مرتبط