کتاب خدا
شناسنامه:
سرشناسه | : | نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷ - |
عنوان و نام پديدآور | : | کتاب خدا/ محمدرضا نکونام. |
مشخصات نشر | : | اسلامشهر: انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۲. |
مشخصات ظاهری | : | ۸۸ ص. ؛ ۵/۱۱ × ۲۰ سم. |
فروست | : | مجموعه آثار ؛ ۱۰۱ . |
شابک | : | ۳۰۰۰۰ ریال: ۹۷۸-۶۰۰-۶۴۳۵-۶۵-۷ |
وضعیت فهرست نویسی | : | فاپا |
یادداشت | : | کتابنامه به صورت زیرنویس. |
موضوع | : | قرآن– تحقیق |
موضوع | : | قرآن– بررسی و شناخت |
رده بندی کنگره | : | BP۶۵/۳/ن۷۶ک۲ ۱۳۹۲ |
رده بندی دیویی | : | ۲۹۷/۱۵۳ |
شماره کتابشناسی ملی | : | ۲۹۴۵۷۸۱ |
پیشگفتار
قرآن کریم که تنها کتاب قدسی و آسمانی درست خداوند در اختیار بندگانش هست، امروزه به برکت انقلاب اسلامی و با رشد و توسعه فنآوریهای روز در تمامی جوامع بیش از گذشته مطرح است و پرتیراژترین کتاب دنیا دانسته میشود. آموزش این کتاب آسمانی در سطوح مختلف؛ اعم از صوت، لحن، قرائت، تجوید، حفظ، ترجمه و تفسیر فراگیر شده و حتی برای آن دانشگاه علوم قرآنی یا مرکز تخصصی تفسیر تأسیس گردیده و به همت محققان، دورههای مختلف تفسیر ترتیبی و موضوعی برای آن تدوین شده است، ولی با همهٔ این تلاشها، بحث این است که نه دانشگاه قرآنی و نه رشتهٔ تخصصی تفسیر هیچ یک در جای شایستهٔ خود قرار ندارد و نسبت به علوم موجود در قرآن کریم و کاری که باید در این رابطه انجام گیرد، تنها نام آمادگی قرآنی را میتوان بر آنها نهاد و نامگذاری فعلی با کاستیهای فراوانی که این دو مرکز دارد کوچک شمردن قرآن کریم است. عظمت قرآن کریم هنوز که هنوز است دریافت نشده و هرچه که در این زمینه کار شده، هنوز به ظاهر و سطح قرآن کریم نیز نرسیده است و چنانچه کار محتوایی درست و از مجرای شاییستهٔ خود در این زمینه انجام نگیرد، تفسیرها و نگارشهای قرآنی نه تنها به رونق معارف این کتاب آسمانی نمیانجامد، بلکه پردهای بر حقایق آن میاندازد.
هماینک برخوردها با قرآن کریم فانتزی شده است و قرآنهای بسیاری تذهیب و طلاکاری میشود و تجوید، ترتیل و قرائت با موسیقی عجین شده و این دستگاههای موسیقی است که به قرائت راه پیدا کرده و در قرائت قرآن کریم رسم بر این شده است که برخی قاری را با تکبیر و تهلیل تحسین نمایند؛ در حالی که این امر نوعی پارازیت محسوب میشود؛ زیرا قرآن کریم میفرماید: «وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآَنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ»(۱)؛ هنگامی که قرآن خوانده میشود، گوش فرا دهید و لب فرو بندید، شاید مورد مرحمت واقع شوید.
بهتر است بگوییم چنین برخوردها و مواجهها با قرآن کریم از فرهنگهای بیگانه با معارف اهل بیت علیهمالسلام است. همچنین است قلم زدن کنار قلم حق تعالی و نوشتن مطلبی به عنوان حاشیه در کنار آن. بهتر است دربارهٔ غفلت از رعایت آداب قرائت به همین مقدار بسنده کنیم و از تلاش عالمان برای فهم این کتاب هدایت بگوییم.
قرآن کریم در نظر همگان کتاب هدایت است و این عالمان دینی هستند که باید این ادعا را در محافل علمی به زبان معیار اثبات نمایند نه آن که از تاریخ زرکوبنمودن قرآنها در قارهها و شناخت نُسخ خطی آن بیشتر سخن گفته شود تا از محتوای
________________________________________
۱٫ اعراف / ۲۰۴٫
(۳)
________________________________________
آیات. محتوایی که گاه برخی ارایه میکنند چنان به ضعف میرود که به تحریف معنوی قرآن کریم میانجامد. در حوزهٔ تفسیر قرآن کریم ما تنها علامه طباطبایی رحمهالله را صاحب فکر و اندیشه میدانیم و کارهای دیگر تلخیص، ترجمه، تفصیل و حاشیهزنی است تا تحقیق تولیدی و نوآورانه و حقایق پنهان این تنها کتاب درست خدا همچنان پنهان است. باید توجه داشت قرآن کریم کتابی آسمانی است و تنها کتاب درست خداست که به قلم حق تعالی نگارش یافته و علمیترین کتاب روزگار است که در دست ماست و به هیچ وجه بیارتباط با زمین، زمان و مکان نیست و برای حل مشکلات فردی و اجتماعی و نیز معضلات خُرد و کلان بشر راهکار دارد، ولی سؤال این است که چگونه میشود قرآن کریم را توضیح داد و چگونه این کتاب آسمانی راهگشاست؟
قرآن کریم راه ورود به تکوین است و دانش آن را در خود دارد و حتی اگر کافری بتواند از طریق آن وارد این کتاب شود میتواند به دانشهای آن راه یابد؛ چرا که علم، علم است و دانش به حسب ذات خود وصف اسلامی یا کفری را بر نمیتابد و بهترین منبع دانش برای هر کسی قرآن کریم است، ولی باید این سفارش قرآن کریم را پیش چشم داشت که: «خُذِ الْکتَابَ بِقُوَّةٍ»(۱) و با سادهانگاری و سهلانگاری با این تنها کتاب خدا مواجه نشد.
بشر هنور قرآن کریم را نشناخته و عظمت آن را در نیافته است.
به هر روی، کتاب حاضر تلاشی اندک و خُرد است برای معرفی برخی از ابعاد قرآن کریم و بیان راه ورود و آشنایی به این کتاب دانشهای بیپایان. با امید به اینکه مورد قبول ساحت قدسی قرآن کریم قرار گیرد.
وآخر دعوانا أن الحمد للّه رب العالمین
________________________________________
۱٫ مریم / ۱۲٫
(۴)
سند قرآن کریم
قرآن کریم «کتاب خدا» معرفی شده است. چگونه میتوان فهمید آیات این کتاب آسمانی از ناحیهٔ خداوند است و این کتاب به قلم او نگارش یافته است؟ در پاسخ این سخن میتواند تحدی و مبارزهطلبی قرآن کریم را به میان آورد، ولی کسی معنای تحدی را میداند که بتواند تشخیص دهد عبارت «الفیل، ما الفیل، له خرطوم طویل» ساختهٔ انسان و آیهٔ: «الْقَارِعَةُ، مَا الْقَارِعَةُ، وَمَا أَدْرَاک مَا الْقَارِعَةُ»(۱) از سوی خداوند پرداخته شده است.
از بحثهای علمی که مخصوص عالمان نظریهپرداز است که بگذریم، باید گفت دل انسانها بهتر از هر قضاوت علمی میتواند میان این عبارت و آیه مقایسه نماید و سخن خداوند را تشخیص دهد. دل انسانها مانند دل هر چیزی سند قرآن کریم است و وقتی آیههای قرآن کریم درست و صحیح ترسیم گردد، خود شخص میفهمد که این سخن از خداست و سخن بشر نیست؛ اگرچه او کافر باشد و خداوند را نپذیرفته باشد؛ چون کافران و منافقان نیز با آنکه خدا را قبول ندارند؛ ولی میدانند بشری مثل آنان، به اندازهٔ خود آنان میتواند علم و آگاهی داشته باشد و از این بیشتر آگاه نیست. بهطور مثال، اگر کسی سخنان ریز پشت پردهٔ منافقان را که در قرآن کریم آمده است، با دقت برای آنها بخواند، دل خود منافقان تصدیق میکند که این سخن بشری مثل ما نیست ولی ما را خیلی خوب درک میکند و یا اگر آیههایی که در مورد حضرت مریم است برای مسیحیان تلاوت شود و درست توضیح داده شود، مسیحیان عاقل و غیر متعصب تصدیق میکنند و میگویند قرآن کریم حضرت مسیح و آنچه را که در دل ماست بیان کرده است و خیلی بهتر از ملا نیز بیان کرده و به فراخلقی بودن آن اعتقاد مکنون دارند؛ ولی گاهی گوینده نمیتواند سخن خود را درست به الفاظ بکشد یا شنونده نمیتواند معانی صحیحی از آن الفاظ برداشت کند و گاهی هر دو یا یکی از آنها متعصب است و جمود یا عناد دارد که باعث رکود علم و فهم حقایق میشود.
اگر محققی آیههای مربوط به تولید مثل انسان و مراحل رشد او را بهطور صحیح و به روش علمی روز، به الفاظ انگلیسی برگرداند، آن وقت است که پزشکان آن را به عنوان کتاب قرن، بلکه کتاب ماندگار پزشکی معرفی میکنند و بهترین بهرهبرداری علمی را از آن خواهند برد و عقل پزشکی آنها، قرآن کریم را تصدیق خواهد نمود و سندی بالاتر و بهتر از این نیز نداریم که عقل، قلب، اعضا، جوارح و اشیا، چیزی را تصدیق کند.
وقتی عالمی به زنبور عسل بنگرد و آیههای مربوط به آن را بررسی نماید و آن را به درستی ترسیم کند، کتاب او بهترین کتابی میشود که حق مطلب را در مورد زنبورها گفته است، ولی گاهی در برداشتها اشتباه میکند و از طرفی نیز ضعف نویسنده گاه باعث تفسیر نادرست از آیههای قرآن کریم میشود که در هر دو صورت، مطلب ارایه شده از ارزش علمی
________________________________________
۱٫ قارعه / ۱ ـ ۳٫
(۶)
________________________________________
برخوردار نمیباشد؛ از این رو کسی که آیههای زنبور عسل را بررسی میکند، اگر نیش زنبور را ندیده، و فقط عسل خورده باشد نمیتواند سند قرآن کریم را که نیش و نوش زنبور است به دست آورد؛ از این رو در سند و اعجاز قرآن کریم فقط به ادبیات آن بسنده میکند.
دریای پایانناپذیر
حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام قرآن کریم را «بحرٌ عمیق» معرفی میکند. بهراستی چه چیز قرآن کریم دریای بیپایان است؟! در این کتاب از «یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا»(۱) و «أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوک الشَّمْسِ»(۲) و مانند آن بسیار است و این واژهها چگونه میتواند عمق داشته باشد؟ چگونه میتوان ادعایی که حضرت امیرمؤمنان صلیاللهعلیهوآله در مورد قرآن کریم دارند را فهم نمود؟ آنحضرت راه را رفتهاند و در این دریا غواصی کردهاند که آن را «بحرٌ عمیق» یافتهاند. امروزه برخی قرآن کریم را کتاب اخلاق و کتاب هدایت میدانند و آن را حتی کتاب قانون معرفی نمیکنند؛ چرا که برای آیات قرآن کریم قایل به اهمال هستند و بر این باورند که تنها حضرات معصومین علیهمالسلام هستند که میتوانند معنای مراد قرآن کریم را به ما ارایه دهند و ذهن ما از فهم این معنا ناتوان است. آنان مانند «صَلّ» را مثال میآورند و میگویند ما افعال و کردار نماز را نمیدانیم و بدون روایات نمیفهمیم چهطور نماز بخوانیم. بسیاری از دانشها در استفاده از قرآن کریم ناتوان هستند و این دانشها کمتر میتوانند گزارههای علمی خود را از آیات این کتاب آسمانی استخراج و استنباط کنند. برخلاف این منش، باید در تمامی دانشها نخست به قرآن کریم مراجعه داشت. برای نمونه، باید در فقه، نخست آیات الاحکام را گفت تا دید فقه خدا چیست و سپس به دنبال فقه حضرات معصومین علیهمالسلام و بعد از آن فقه فقیهان رفت. مهم این است که از قرآن کریم که چشمهٔ حقیقت است استفاده شود، ولی متأسفانه بر اثر ثقل باطن و عدم آگاهی یا نبود انس و دیگر زمینههای لازم و نیز با وارد آوردن اشکالات و شکوک بسیاری به هر آیه که بسیاری از آن دقت کافی را ندارد، قرآن کریم به اهمال کشیده شده است.
همچنین ضعف بعضی عالمان در قیاس با بزرگی مقام عصمت، موجب شد آنان تنها مقام عصمت را ببینند و قرآن کریم را نادیده انگارند و این حرمان عظیمی است که برخی به آن مبتلا گردیدهاند.
شفا و خسران
قرآن کریم برای مؤمن نور، شفا، رحمت و سعادت است، ولی همین کتاب نورانی برای زشتسیرتان جز خسران و زیان نمیباشد. قرآن کریم در معرفی خود، خویش را شفا برای مؤمن به صورت قضیهای موجبه میآورد و میفرماید: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» و خسران خود برای ظالمان را به صورت حصر و سالبه میآورد و در ادامه میفرماید: «وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا»(۳).
شناسنامهٔ خدا، انسان و جهان
بهترین کتابی که نسبت به سه اصل «خدا»، «انسان» و «جهان» سخنان بسیار و بیانی کامل و جامع دارد، قرآن مجید است. این کتاب را میتوان به عنوان یک نظر کامل و کارآزمودهٔ علمی و فلسفی به حساب آورد و در چهرههای گوناگون معرفتی آن
________________________________________
۱٫ بقره / ۱۰۴٫
۲٫ اسراء / ۷۸٫
۳٫ اسراء / ۸۲٫
(۷)
________________________________________
به دقت نظر نمود و از دیدگاههای بلند و صحیح آن بهرههای بسیار برد.
قرآن کریم نسبت به این سه اصل، دو گونه عمل مینماید: گاهی اندیشههای دیگران را عنوان میکند و زمانی نیز واقعیتهای آن را مورد توجه قرار میدهد.
قرآن کریم بزرگترین و شگرفترین کتاب علمی است که هیچ نظیر و همتایی نمیتوان برای آن سراغ داشت و با تمام کوچکی حجم، همهٔ مطالب را در خود جای داده است. اگر قرآن کریم را با موجودی زمین و آسمان و هر آنچه هست تطبیق کنند، نه آیهای بدون مقابل وجود خارجی میماند و نه شیء خارجی میماند که آیهای برای آن نازل نشده باشد. قرآن کریم سند و قبالهٔ هستی و عالم است که تمامی هستی را از شش طرف سند زده است و در نیستی نیز چیزی نیست تا سندی داشته باشد. از عظمت قرآن کریم است که مجهولات بسیار در آن یافت میشود، به عظمت مجهولات هستی. قرآن کریم مثل نقشهٔ گنجی است که رمز آن آسان گشوده نمیشود. گنجنامهای به خطی مخصوص که خواندن آن کار هر کس نیست و تسلط ویژهٔ خود را میطلبد.
در فهم قرآن کریم به کسی نیاز است که هم آسمان و هم زمین و به تعبیر دیگر، همهٔ هستی را دیده باشد و هم این سندنامهٔ هستی را مطالعه کرده باشد تا بتواند سند را با تمام هستی تطبیق کند و کسی که بتواند آن را با همهٔ هستی تطبیق نماید، راههای آن و گنجهای نهفتهٔ درون آن را نیز مییابد و چنین کسی است که میتواند از دیگران دستگیری نماید و نشانی هر راه و گنج پایان آن را شرح دهد و ذهنها را از شایبه خالی کند و به آن هستی برساند. پرواضح است اگر کسی خود به توهم هستی رسیده باشد، نمیتواند راهنمای مطمئنی باشد؛ از اینرو شناخت راهنما و استاد بسیار مهم است و البته در زمان غیبت، این شاگرد است که باید در جستوجوی استاد کارآزموده بر آید.
عظمت قرآن کریم چنین استادی را میطلبد و چنین کاری از هر کس بر نمیآید. اگر دانشمندی زمینشناس باشد، چون همهٔ جهان را ندیده و فقط در زمینشناسی تخصص دارد، بحثهای زمینشناسی را نمیتواند از همهٔ آیات جدا کند و اگر تحقیقی نیز نماید، چون موضوعات مختلف به وفور در قرآن کریم وجود دارد، آن شخص بردباری نمیکند تا آیات را یک به یک بررسی کند و بعد از جدا کردن آیات مربوط، آن را دستهبندی کند و بعد از دستهبندی بهصورت روز در آکادمیهای جهان مطرح سازد و از دانشمندان کمک بطلبد؛ از اینرو دنبال سند نمیرود و همینطور است حکایت دانشمندان علوم دیگر. از سوی دیگر، کارشناسان علوم قرآنی و مفسران نیز در مورد تطبیق آیات با موضوعات خارجی بحث نمیکنند و شاید بیش از چند موضوع را نشناسند و به طور کلی مشکل این است که سندخوانان موضوع نمیدانند و موضوعشناسان، سند در دست ندارند. برای تقریب ذهن میتوان به مملکتی مثال زد که واضعان قانون آن مشکل و دردی ندارند و دردمندان آن نیز قانون و راهکار نمیدانند.
برای شناخت قرآن کریم، نخست به استادی ماهر نیاز است که هم نقشه را در دست داشته باشد و هم مکان نقشه را بداند.
روش کار در قرآن کریم نیز مختلف است؛ چون افراد متفاوت اعم از کارگر، کشاورز و روستانشین گرفته تا مهندس، تکنسین، خلبان، فضانورد و پزشک، همه و همه را در بر میگیرد و پاسخ میگوید و برتری خود را برای آنان ثابت مینماید.
(۸)
________________________________________
قرآن کریم در جغرافی از زمینشناسی صحبت کرده است؛ بهگونهای که نه روستا و شهر و کوه و جنگل؛ بلکه قواعد کلی زمین را که زمین روی آن محورها به جهت جغرافیایی حرکت میکند، تشریح مینماید. تطبیق این قواعد بر عهدهٔ عالمان و دانشمندان است. در جغرافیای قرآنی از کوهها به عنوان استحکام زمین یاد شده است که نمیگذارد زمین و خاک از هم بپاشد. سرعت بادهای جوّ از ششصد تا هزار کیلومتر در ساعت است و کوهها نمیگذارد این بادها با چنین شدتی به زمین و سطح پهن آن، که دشتهای کنار کوه باشد نزدیک شود و اگر چنین نبود، خاکی روی زمین نمیماند. این مطلب را جغرافیدانی به ذهن میگنجاند که از سطح زمین خارج شده و روی تأثیر آسمان بر زمین مطالعه کرده باشد و نیز هزاران عامل دیگر که در این مختصر نمیگنجد را در دست داشته باشد.
قرآن کریم در هر علمی متناسب با آن علم بحث نموده است. در ستارهشناسی و عمر آن و حرکت سیارگان و سمت و سوی هر یک و نیز در عمر زمین و همچنین از پزشکی و از بدن و آنچه برای آن نیاز است و اینکه آیا انسان با غذا زنده است یا با اراده یا با هر دو و در علم شیمی از ذات و درون اشیا سخن میگوید و در هر دانشی که وارد میشود چنان گزارههای دقیقی آورده است که انسان متحیر میماند. قرآن کریم همهٔ هستی را دارای درک و شعور میداند که خدای خویش را میشناسند و به تسبیح او میپردازند: «وَإِنْ مِنْ شَیءٍ إِلاَّ یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»(۱). همه چیز دارای عقل و خرد است و بندگان به اسباب درک آن توجه ندارند. از نظر انسان کنونی، اسب و سنگ نیز ریاضی میداند! این حرفها در خیالات ذهن بشر نمیگنجد. انسانها نمیدانند و غافلند از اینکه همهٔ اشیا تسبیح میکنند و همه چیز را میدانند و تسبیحشان را میفهمند و این چنین نیست که حیوانات نتوانند علوم اعتباری ما را درک کنند. علم ریاضی یا هندسه یا نوشتن و کتابت که مخلوق دست بشر است، فقط خود بشر آن را میفهمد و اگر همین مطالب را نسل حاضر به نسل آینده نیاموزد، همه از بین میرود. وقتی فرزند، زبان باز میکند، مفاهیم برای مغز و ذهن او آموزش داده میشود و در مدرسه نوشتن را به او یاد میدهند و نیز هر روز جامعه و خانواده چیزی به ذهن فرزند به صورت تعلیمی وارد میکند و او این علوم اعتباری را میآموزد و فقط هم خود آنان میفهمند که چیست؛ مثل رمزی که فرماندهان و بیسیمچیها در عملیات جنگی میان هم رد و بدل میکنند و تنها خود آنها مفهومش را درمییابند. علوم اعتباری مثل همان رمزهایی است که انسانها آن را برای تبادل اطلاعات میان یکدیگر گذاشتهاند و با آن با هم سخن میگویند و مینویسند و غیر از انسان، کسی آن را نمیفهمد و چون به طبقه و نسل بعد میگویند، آنان از این الفاظ معنایی را میفهمند وگرنه آنها نیز از این الفاظ چیزی به ذهنشان نمیآمد.
اگر زبان حیوانات از راه علم روانشناسی دنبال شود، میتوان به منطق الطیر و زبان حیوانات دست یافت و آن را رمزگشایی و درک کرد و در آن صورت است که انسان در مییابد حیوانات برای انسان چه حرفها که در دل نهفته دارند! برای نمونه، مورچه دوست دارد با انسان سخن گوید و اشتباهات او را خاطرنشان شود. قرآن کریم تمامی این مسایل را در خود دارد؛ ولی تحقیقی علمی بر روی آن انجام نشده و چه مرواریدها که از دریای بیکران قرآن کریم استخراج نشده است. اشیا صحبت میکنند؛ ولی کیست که این سند را دنبال کند و بیابد که اشیا چگونه و در کجا سخن میگویند و با چه کسی همکلام میشوند؟!
عمومیت قرآن کریم بهگونهای است که نه تنها با دانشمندان سخن میگوید، بلکه در سطح پایین با مردم عادی نیز همراه و
________________________________________
۱٫ اسراء / ۴۴٫
(۹)
________________________________________
همکلام میشود و برای آنان سخنی تازه میآورد. قرآن کریم با کارگر و کارفرما و با فقیر و مسکین بهگونهای صحبت میکند که گویا در متن جامعه با آنان زندگی کرده و بر سر سفرهٔ آنان نشسته و با دردهای آنان همدرد بوده است، نه اینکه تنها حرفهای آسمانی داشته باشد و از کار کارگران دنیا چیزی نگوید.
برای فهم قرآن کریم باید دست در دست استاد کارآزموده و راهآشنا گذاشت که ما از او به عنوان «محبوب» یاد میکنیم. استاد فرزانهای که چگونگی سیر و مشاهدهٔ او را در کتاب «معرفت محبوبی و سلوک محبی» توضیح دادهایم. برای درک این کتاب آسمانی باید از چنین استادی مدد جست و او نیز آیهٔ مربوط به هر کسی را که رزق و غذای اوست و نیز راه انس با آن را نشان میدهد و بعد هر فرد و گروهی در پی کار مخصوص خود بر میآید و آنان همواره تمامی روند کار خود را با آن استاد هماهنگ مینمایند.
جانورشناسی یا حیوانشناسی، آیات بسیاری دارد و تنها چنین استادی است که میتواند آن را جدا نماید و آن را به کارگروههای ویژهٔ آن دهد. باید میان جانوران با شعور کامل و آنها که درک متوسطی دارند و جانوران دارای درک پایین تفکیک قایل شد و نیز باید این مسأله تبیین گردد که چرا برخی از حیوانات روی دو پا و بعضی روی چهار پا و عدهای نیز روی شکم راه میروند. پرندهشناسی نیازمند بابی جداست. هر پرنده در ارتفاع خاصی پرواز میکند که همه با علت و حکمت همراه است؛ هرچند پرندهشناسی محدود است و علت ارتفاع پرواز هر دسته از آنها نیاز به استاد کل فی الکل دارد؛ چون او فقط آن نسخهخوان سندی است که در سندخوانی خود اشتباه نمیکند. او آن کسی است که پرندگان را میتواند به گونهای جدا کند که نه آیهای در مورد پرندهها باشد که در آن کتاب ذکر نشده باشد و نه پرندهای باشد که آیهای به آن پرنده تعلق نگرفته باشد. در این صورت میشود قرآن کریم را به عنوان کتابی علمی مطرح و روی آن کار کرد؛ ولی افسوس و هزاران افسوس که این کتاب علمی محجور و در حجاب مانده است.
گفتیم تمامی امور عالم در قرآن کریم وجود دارد و میشود هرچه را که در عالم است از طریق قرآن کریم جستوجو کرد. قرآن کریم فشرده شدهٔ تمامی علوم است و هر دانشی در آن است. برای نمونه، دربارهٔ درمان عقیمی راهکار دارد و نسخه به دست میدهد. البته متخصصان و کارشناسان نازایی باید آیات عقیم بودن را با روایتهای آن کنار هم گذارند و این کتاب نامنظم را منظم کنند و هر اندازه در نظم آن بیشتر تلاش کنند، علومی نو برای آنان کشف و ابوابی از علم برای آنان گشوده میشود. قرآن کریم در درمان نازایی آیهٔ زیر را دارد: «یا زکریا، إِنّا نُبَشِّرُک بِغُلامٍ اسْمُهُ یحْیی لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قبْلُ سَمِیا. قال: رَبِّ، أَنّی یکونُ لِی غُلامٌ وَکانَتِ امْرَأتی عاقِرا، وَ قدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکبَرِ عِتیا. قالَ: کذلِک. قالَ: رَبُّک هُوَ عَلی هَینٌ وَقَدْ خَلَقْتُک مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَک شَیئا. قالَ: رَبِّ اجْعَل لِی ءایةً. قالَ: ءایتُک أَلاّ تُکلِّمَ النّاس ثَلاثَ لَیالٍ سَوِیا»(۱).
در بیان تفسیر آیهٔ شریفه به اجمال میگوییم هرجا واژهٔ: «کذلِک» آمده بیان قانون و قاعده و روشی منظم است که با پیگیر شدن آن میتوان به نتیجه رسید. بر این پایه، زایا نمودن همسر نازا مختص حق تعالی نیست و روشی منظم و علمی و حالتی عمومی دارد.
خدای متعال با تعبیر: «کذلِک» میفرماید ما به این صورت همسری را زایا میکنیم، شما نیز میتوانید آن را انجام دهید. حق تعالی در قرآن کریم، مردم را راهنمایی کرده و مدعی است روش این کار چنین است و طبیعتی را که آفریده است چنین
________________________________________
۱٫ مریم / ۷ ـ ۱۰٫
(۱۰)
________________________________________
ردیف مینماید و نظم میبخشد، شما نیز چنانچه طبیعت را ردیف و مرتب کنید و تناسبهای آن را پیگیری کنید، میتوانید از طبیعت استفاده کنید؛ همانطور که من استفاده کرده و زنی نازا و عقیم را درمان نمودهام.
باید توجه داشت بارداری همسر زکریا هرچند معجزه است، معجزه چیزی است که دیگران از انجام آن عاجز باشند؛ نه اینکه امری غیر طبیعی باشد. معجزه روندی طبیعی دارد و میشود فرمول آن را در طبیعت به دست آورد؛ ولی امت آن زمان از درک طبیعت آن عاجز بودند و این به معنای آن نیست که آیندگان نیز نتوانند آن را انجام دهند.
عقیم بودن مرد یا زن دلایل مختلفی دارد. زمانی که دلایل آن بررسی شود و موانع برطرف گردد، در واقع عقیم بودن بیمعنا میشود و با ابزار و وسایل میتوان آن را بهخوبی برطرف ساخت.
در زمان حاضر، دستهای از کسانی که نزد پزشک میروند تا مشکل نازایی آنها برطرف شود، موفق میشوند، ولی پزشکان نمیتوانند مشکل همهٔ نازایان را برطرف کنند؛ چون فقط تعداد اندکی از مسایل مربوط به نازایی را میدانند و هنوز بسیاری از موانع رفع نشده و باقی مانده است. عدهای که از علم پزشکی سودی نمیبرند، به دعانویس و رمال و هر کس که مدعی درمان است پناه میبرند؛ ولی این گروه از مردم مظلوم به دست گرگانی میافتند که طمع به مال آنها دارند و نه تنها درد آنها را درمان نمیکنند، بر بیماری آنان نیز میافزایند.
نازایی مشکلی نیست که از طرف حق تعالی باشد، بلکه امری طبیعی است و خدای متعال نیز راه رسیدن به درمان آن را در طبیعت قرار داده است. خدای متعال قواعدی را برای فرزنددار شدن قرار داده است که رسیدن به آن علم میخواهد و معلمانی برای همهٔ این امور فرستاده که متأسفانه بر اثر جهل مردم چیزی جز سنگ و اذیت شدن نصیب آنان نمیشود؛ ولی قرآن کریم که تمام حقایق را بیان نموده در دست ماست و نباید از آن غافل شد و میشود درمان تمامی دردهای بشر را از آن جویا گردید.
متأسفانه بسیاری از محافل علمی به جای آنکه پروسههای علمی قرآن کریم را پیگیر شوند، به فقر علمی افتادهاند؛ به گونهای که پروژههای علمی خود را از دانشگاههای غرب و با رویکردی اومانیستی و سودانگارانه میگیرند و آنان خود توان پروژهسازی و تولید فکر را ندارد و در علوم انسانی، روز به روز به رکود و مصرفگرایی محض میگرایند. امری که انجام آن چیزی جز سرزنش و پوسیدگی بدنهٔ خود نیست.
قرآن کریم دربارهٔ بارور کردن اسپرم و تخمک بهترین روش را ارایه داده و نیز دربارهٔ بارور کردن ابرها سخن گفته است. اگر ما آیات باران و نعمت را جستوجو کنیم، بهصورت علمی میتوان ابرها را بارور نمود و باعث بارش باران شد و نه تنها باران را از ابر درست کرد؛ بلکه ابر را نیز از آسمان آبی پدیدار نمود و زمانی که بهطور علمی این مسأله مطرح شد، موارد آماده را به دانشگاهها داد تا آنها این مسایل را به صورت عملی پیگیری کنند.
هماکنون برای قرائت و حفظ قرآن کریم سرمایههای فراوانی هزینه میشود؛ در حالی که تمامی این بودجهها لزوم کلی ندارد، بلکه به صورت جزیی و به عنوان مطلبی سیاسی و در پیشتاز بودن در مسابقات بینالمللی ضرورت مییابد. تشویق برای حفظ قرآن کریم در گذشته به معنای حفظ سند بوده است. چه سنگین است کسی آیهای را که در مورد کرات آسمانی است حفظ باشد و بتواند بیش از پنجاه آیه در این مورد از حفظ بخواند؛ ولی آسمان را نگاه نکرده باشد و نداند که تلسکوپ چیست و حتی ستارهای را دقیق ندیده باشد و نظم و درجهٔ حرکت ماه و خورشید را نشناسد. وقتی به عالمی گفتند فلان
(۱۱)
________________________________________
شخص تمام کتب اربعه را حفظ کرده است وی گفت: «زادت نسخة فی البلد»؛ کتابی بر کتابها افزوده شد؛ کتابی که همهٔ مطالب را در ذهن حک نموده و روی دو پا راه میرود.
هرچند حفظ آیات قرآن کریم ثواب دارد و تنها برای برخی مناسب است، نمیتواند کارگشای مشکلات فرهنگی، فکری و اقتصادی جامعه باشد. حفظ قرآن کریم تنها در جهت مقابله به مثل با کفاری که بر فوتبال و شطرنج یا جمعآوری و تحقیق نسخهٔ کتابهای علمی پر محتوا سرمایهگذاری میکنند کارگشاست، نه برای پرورش و باز کردن گِرهی از مجهولات توسط این کتاب علمی آسمانی. حفظ و قرائت برای ضبط و غلطگیری و تلفظ درست و رفع خش صدا و صوت و لحن و رفع گرفتگی حنجره و مانند آن کاربرد دارد و حال آنکه این تنها کتاب خدا نیاز به گسترش و بسط مطالب دارد. کتابی که پاسخگو و چارهجوی نیازهای اولی و ضروری فکری و مادی مردم است و همتی بسیار بلند را برای استخراج و استنباط میطلبد.
اینگونه است که ما میگوییم مشکلات بشر امروزی زاییده و لازمهٔ غیبت معصوم علیهالسلام و محجوریت قرآن کریم است و تا انسان این مشکل را به نیکی در نیابد نمیتواند مسیر سعادت و سلامت خویش را باز یابد. محجوریت و غیبتی که منجر به سختیهای فراوان در زندگی بشر و سلب راحتی و آرامش از او گردیده است و باید برای رهایی از مشکلات خود، چارهجوی رفع محجوریت از قرآن کریم گردد تا با رفع محجوریت از این تنها کتاب علمی خدا، راه را برای ظهور امام معصوم علیهالسلام هموار سازد.
همانگونه که پیش از این گذشت، رفع محجوریت از قرآن کریم با یافتن عالم ربانی است که به صورت محبوبی به دادههای قرآن کریم راه یافته است و چنین افرادی نیز در هر زمان بسیار طولانی یکی یافت میشود که بزرگی قرآن کریم را از نزدیک درک کرده و در تمامی علوم به صورت موهوبی صاحب نظر میباشند.
این در حالی است که عالمان قدیم که بسیاری از آنان محبوبی نبودهاند ولی نابغه بودهاند با آشنایی با استادی محبوب، به علوم اولین و آخرین آشنا میشدند و نجوم، طب، ریاضی، حکمت، جامعهشناسی، امور خانواده، قیافهشناسی و خلاصه همهٔ علوم را میدانستند. ممکن است در ابتدای کار تعداد اینگونه افراد فراوان بنماید؛ ولی بسیاری در میانهٔ راه ریزش دارند و در پایان کار که فصل پس دادن معلومات است تعداد معدود و محدودی باقی میمانند؛ ولی همان تعداد معدود از نوابغ، یکی امکان بروز در جامعه را مییابد. جامعه باید وجود چنین افرادی را عزیز بدارد و هم مردم و هم کارشناسان و مسؤولان زمینه را برای بروز و ظهور این افراد بسیار معدود فراهم آورند. مسؤولان و متولیان فرهنگ دینی باید خود در جستوجو و یافت چنین افرادی باشند و خانه به خانه آنان را تعقیب نمایند تا کسی را که شرایط یاد شده را دارد بیابند و روش کار و تحقیق بر روی قرآن کریم را از او فرا بگیرند.
اگر چنین تحقیقات هدایت شده توسط عالمان ربانی بر روی قرآن کریم سامان یابد و انجام پذیرد، جهادی عظیم در عرصهٔ دانش شکل میگیرد که میتواند تمامی دانشمندان دنیا را به سوی خود معطوف نماید. امروزه جهان تشنهٔ علم است و از مجهولات فراوان خود رنج میبرد و ما باید به دانشمندان هر علمی تفهیم نماییم که میشود پاسخ مجهولات خود را از قرآن کریم گرفت و قرآن کریم میتواند جهش بسیار بلندی در دانش آنان ایجاد نماید. متأسفانه هماینک در جهان، ادعا فراوان است و دانشمندان به تجربه یافتهاند که نباید عمر خود را برای ادعاهای واهی تلف کنند. همچنین از سوی دیگر، کسانی که توانایی استخراج علوم و رموز قرآن کریم را دارند، بدون در دست داشتن امکانات و توانی که بتوانند مدعای خود
(۱۲)
________________________________________
را ثابت نمایند و برتری خود را نشان دهند، چیزی نمیگویند.
اگر دنیا بتواند چنین عالمانی را شناسایی کند و دانشمندان به عالمی رو آورند که میدانند این شخص توان حل مشکلات علمی آنان را دارد، در این صورت او میتواند جنگها را به صلح بگرایاند، اسلحهها را به قلم تبدیل نماید و عدهای را اثبات و بسیاری را نفی کند. در آن زمان است که جهان به دانشگاهی میماند که کتاب علمی آن قرآن کریم است و میتواند پاسخ هر انکارگرایی را به صورت منطقی و مستدل بیان کند و آنان با گرفتن پاسخ خود به نیکی در مییابند که انکار آنان از سر لجاجت و عناد است؛ از این رو یا از عناد خود دست برداشته و علم را اختیار میکنند یا مخالفت با علم را پیشهٔ خود میسازند که در این صورت، تنها به خود لطمه وارد میسازند.
محکم گرفتن آیات الهی
قرآن کریم میفرماید: «خُذِ الْکتَابَ بِقُوَّةٍ»(۱)؛ این آیه به معنای لزوم محکم گرفتن کاغذی نیست که با مرکب بر آن نوشته شده است، بلکه رهنمون میدهد که معنای آیات الهی را محکم بگیرید؛ معنایی که نه در آسمان است، بلکه حقایقی است که باید آن را در دنیا گرفت. حقایقی را که در کتاب آسمانی قرآن کریم بیان شده است باید محکم فرا گرفت؛ حقایقی که دارای مابإزا و مصداق خارجی است و باید تمامی موضوعات موجود در هستی را اخذ کرد تا بتوان قرآن کریم را استوار و پایدار گرفت. باید برای فهم قرآن کریم بستری مهیا شود که محکم گرفتن این تنها کتاب خدا همگانی شود.
اگر انسان تمام حقایق عالم را با استحکام اخذ کند، «کتاب» را که جمع شدهٔ آن است گرفته است. فرشته، جن و موجودات زمینی جزو همین حقایق هستند؛ بنابراین اگر انسان ملایکه را با استحکام دنبال کند، صاحب «خذ الکتاب» در یک رتبه شده است و اگر از همهٔ جهات، تمامی حقایق را در تمامی عوالم محکم بگیرد، همهٔ حقیقت قرآن کریم را گرفته، که حقیقت قرآن کریم تنزل یافتهٔ حق مطلق است. چنانچه انسان حق نازل شده را که قرآن کریم است به محکمی نگیرد و حقیقت قرآن کریم را که تمام عوالم هستی است دنبال نکند، نمیتواند حقیقت عظیم حق تعالی را درک کند.
بهتر است از عوالم پایین و از ناسوت و از چیزی که همواره با ماست مثال بزنیم و آن لقمه غذایی است که در هر روزه از گلو پایین میرود. انسان نباید نسبت به چنین خوراکی و غذایی بیتوجه و سادهاندیش باشد. عوامل بسیاری دست در دست هم میدهد تا فرد بتواند غذایی را بهراحتی و بهآسانی بخورد. آبی که نوشیده میشود از دو میلیون و پانصدهزار صافی کلیه رد میشود تا بتواند بهراحتی جذب خون شود. غذا در رودههای پیچ در پیچ و در دالانهای روده است که جذب بدن میشود! اهمیت این کار سخت را کسانی درک میکنند که نمیتوانند آن را انجام دهند و باید به خون آنها با سِرم، غذا رسانده شود.
در جریان فرو رفتن یک لقمه از گلو تا معده هزاران عامل نرمکننده و فشاردهنده وجود دارد. گلو قسمتی از هستی خود را در اختیار لقمهٔ نان میگذارد تا لیز شود و بتواند از این باریکه، راهی برای عبور بیابد. بزاقها آب را بر روی نان میریزند و دندان آن را له میکند و لقمه عطر و بوی بزاق دهان را به خود میگیرد تا برای سفر به سمت معده آماده شود. لقمه وجودی
________________________________________
۱٫ مریم / ۱۲٫
(۱۳)
________________________________________
نیز از گلو میگیرد تا لیز شود و این چه حکمتی است که عدهای دهانشان خشک است و برای حرف زدن باید لیوان آب کنارشان باشد و هر دقیقه آبی به دهان بریزند و بغلطانند تا بتوانند حرف بزنند و آدمی از آن غافل است و آن را آسان گرفته است؛ در حالی که این حقیقت چندان هم آسان نیست. عدهای هستند که آب چشمشان خشک شده و پزشک آن را بهگونهای با روغن مرطوب نگاه میدارد، آنهم با هزاران مشکل و این آسانی جسم و سلامت آن حقیقتی است که باید آن را قدر دانست و پاس داشت.
در جمجمهٔ کوچک انسان و در مغز آدمی بیاندازه مطلب نهفته شده است و در این قلب چه مقدار محبت و غضب جای میگیرد؛ هرچند آدمی آن را آسان میانگارد و از کنار آن ساده عبور میکند. اگر به مؤسسهٔ بهزیستی شهر سری زده شود، به نیکی یافت میشود که عقل سالم آسان بهدست نیامده است و به راحتی حفظ و نگاهداری نمیشود و خطر اختلال مغزی بسیاری از افراد سالم را تهدید میکند. درس خواندن و به دنبال علم رفتن سخت است و بدون داشتن ذهنی سالم، نمیتوان به حقایق هستی دست یافت. خیلیها نمیتوانند دنبال علم بروند و هرچه تلاش میکنند به مقصود خود نمیرسند؛ چون کشش مغزی لازم را ندارند و در راه میمانند. همهٔ امور یاد شده حقایقی است که در قرآن کریم جمع شده است و از این رو باید آن را محکم گرفت و آیهٔ شریفهٔ: «خُذِ الْکتَابَ بِقُوَّةٍ»(۱) به این مهم رهنمون میدهد و بر محکم گرفتن چنین حقایقی سفارش مینماید. حقایقی که نباید آن را سهل و ساده گرفت و از آن بیاعتنا و سادهانگارانه رد شد.
از این شگرفتر «حق» تعالی است. حق تعالی ورای این حقایق نازل شده است. اگر کسی بتواند این حقایق را بشکافد، میتواند به حق نیز برسد. البته عدهای از یک عالَم به آن حقیقت متعالی میرسند و برخی از همهٔ عوالم به حق راه مییابند.
«خُذِ الْکتَابَ بِقُوَّةٍ»(۲)؛ یعنی همهٔ این حقایق را اعم از دنیا و ناسوت و غیر آن، با قوت و توان بگیرید که باطن عالم خداست؛ همانطور که باطن قرآن کریم خداست و قرآن کریم نازل شدهٔ حق است. بر اساس این آیه، رسیدن به قلهٔ کمالِ هر چیزی سخت است و امری آسان در عالم نیست؛ حتی کسب پول و درآمد و کاسبی نیز آسان نیست و بسیاری از افراد نمیتوانند امکانات لازم را برای زندگی شرافتمندانه فراهم کنند.
فهم قرآن کریم که چکیدهٔ تمامی عوالم هستی است و صورت خداوند به شمار میرود راحت و آسان نیست. قرآن کریم انزال، چکیده و نازل شدهٔ حق تعالی است. البته نازل شدهٔ حق تعالی با حضرت حق تفاوت بسیار دارد، ولی باز از حق است و حق است.
انزال انسان چکیدهٔ اوست. در ژنتیک، میشود انسان را با باز نمودن ژن آن موشکافی و شناسایی نمود و چکیدهٔ آدمی به شمار میرود و به عکس، میتوان از انسان به آن چکیده و ژن رسید.
قرآن کریم نیز نازل شده و چکیدهٔ حق است. اگر دست در دست قرآن کریم نهیم و با آن بالا رویم به حق تعالی میرسیم و چنانچه از حق پایین آییم و حق تعالی را چکیده سازیم، قرآن کریم از آن به دست میآید. چنانچه کسی قرآن کریم و حق تعالی را مورد شناسایی قرار دهد، میبیند که قرآن کریم نازل شده و فروهشتهٔ حق تعالی است.
________________________________________
۱٫ مریم / ۱۲٫
۲٫ مریم / ۱۲٫
(۱۴)
انس با قرآن کریم و غیبیابی
قرآن مجید تنها کتاب الهی است که برای تمامی قشرهای جامعه قابل استفاده است و هر کس میتواند به میزان ظرفیت و توانمندی خود از آن بهرهٔ لازم و مطلوب را بگیرد. اگر کسی با قرآن کریم همنشین و نیز همسخن شود، بهطوری که صدای آن را مانند صدای خود و دیگر صداها بشنود، میتواند از این تنها کتاب آسمانی بهرههای غیبی فراوانی داشته باشد. با حضور قرآن کریم، انس و همصدایی با آن میتوان به این کتاب الهی قرب پیدا نمود؛ بهطوری که از آن امدادهای غیبی دریافت کرد. میتوان با حضور و قرب به قرآن کریم راههای غیبی عوالم هستی را هموار نمود و با آن عوالم، همسویی پیدا کرد. قرآن کریم تمامی زمینههای غیبی را با قرب و آشنایی با معنویت به آدمی میآموزد. میتوان با قرآن کریم راههای پنهانی و رازهای نهفته را گشود و از اسرار آفرینش پرده برداشت.
هر بریده از کژی، کاستی و ماده میتواند به اندازهٔ رهایی خود از امور جرمانی و مادی از گنجینههای قرآن کریم بهرهبرداری نماید. علوم ناگشوده و اسرار پنهانی عوالم هستی را باید با انس و قرب به این کتاب الهی به دست آورد. راهیابی به عوالم ربوبی و غیبی، فرشتگان، نفوس، عوالم جن و کشف قواعد سحر، جادو، عدد، رقم، جفر و اسطرلاب به وسیلهٔ قرآن کریم به دست میآید. اخبار آینده و سرنوشت افراد و پیشامدهای خوشایند یا ناگوار افراد را میشود از راه قرآن کریم شناسایی نمود. با راهیابی به عوالم ادراکی و مفاهیم و معانی تجددی قرآن کریم میشود بهخوبی از آن به عنوان یک «پیشتاز» و رهبر استفاده نمود. البته از قرآن کریم نمیشود بهرهٔ سوء گرفت و اگر کسی با نیتی ناسالم در این راه گام بردارد، هرگز موفق نمیشود؛ بهطوری که با چنین نسبت و نیتی جز زیانباری چیزی نصیب وی نمیگردد. اینچنین نیست که بتوان از قرآن کریم استفادهٔ نادرست معنوی نمود و اگر کسی با چنین نیت ناپاکی به قرآن کریم رو آورد، قرآن کریم او را به سزای عملش میرساند و نسبت به وی بیتفاوت نمیماند.
تفاوت قرآن کریم با کتابهای علمی
قرآن کریم با کتابهای سنگین و پیچیدهٔ علمی حوزوی یا دانشگاهی به کلی متفاوت است و به طور اساسی چنین تألیفاتی قابل قیاس با کلام حق تعالی نیست. قرآن کریم کتاب نیست تا در عرض دیگر کتابها قرار گیرد و عیار آن سنجیده شود. آری، ماجرا بسی فراتر از کاغذ و کتاب و نوشته و داستان است و ورای چنین اندیشه و گمانی است. مگر نه اینکه قرآن کریم پیام وحی، کلام حق و جلوهٔ اسما و صفات نامتناهی پروردگار است.
متأسفانه در آیات الهی آنطور که باید کار نشده است وگرنه از این آیات حقایق، ربوبیات و مسایلی استخراج میشود که انسان به حیرت و وحشت میافتد، انشاء اللّه در آینده که علم فراست، تعبیر، قیافهشناسی، کفشناسی رواج خواهد یافت، مشاهده خواهد شد که قرآن کریم در این زمینهها چه معرکههایی دارد که از دید بشر امروز پنهان مانده و مورد غفلت واقع شده است.
مشکل این است که هماینک کتاب آسمانی قرآن کریم را بیشتر به دست میگیرند تا آن را تنها برای ثواب قرائت کنند و پنداشته میشود قرآن کریم همین کتاب قرائت و ثواب است و بس و حال آنکه قرآن کریم کتاب تمامی دانشهاست و نقشههای مهندسی و کدهای پنهان و آشکاری دارد که باید در پی فهم آن برآمد. به طور مثال، اگر کسی نقشهٔ گنجی را ببیند
(۱۵)
________________________________________
که چیزی در آن نوشته شده هرچه نگاه به خطوط و کلمات آن میکند چیزی از آن در نمییابد، ولی کسی که نسخهخوان است تا به آن نگاه میکند تمام کوچه پس کوچهها و بنبستهای نسخه را میشناسد.
نمیتوان گفت قرآن کریم تنها کتاب وعد و وعید است. این سخن مانند این است که در مثال بالا با دیدن نقشهٔ گنج گفته شود این تنها چند خط کج و معوج است. بلی، برای افراد نادان همینطور است، اما برای گنجشناس و نسخهخوان هر یک از این خطوط معنای خاص خود را دارد؛ پس: «علیکم بالقرآن»(۱). باید توجه داشت از دانشهای نهفته در قرآن کریم و از گزارههای علمی آن چیزی در چند دوره تفسیرهای رایج نیست. تفسیرهایی که تکرارهای آن ملالآور است و هر یک تلخیص یا تفصیل دیگری است.
دانشهای ناشناختهٔ قرآن کریم
متأسفانه در آیات الهی چنان که شایسته است، تحقیق نشده است وگرنه از آن حقایق، ربوبیات و مسائل دیگری میشود استخراج کرد که گاه انسان را به دهشت میاندازد. علم فراست، تعبیر، قیافهشناسی، کفشناسی و مانند آن از امور غیبی نیست، بلکه علومی است که اگر در آینده دنیا را فرا گیرد، روشن میشود که قرآن کریم آنها را پیشتر بیان کرده است. تمام آیات الهی، کد، آدرس و دستور العمل و نسخه برای انجام کاری است. از این نسخهها استفاده نمیشود و اگر کتابها و تفاسیر بررسی شود، موضوعی از مطالب گفته شده در آن نیست. اگر روزگار تنهایی و غربت ما نبود میشد مطالبی به بیان آورد تا دانسته شود قرآن کریم شطرنج روزگار و نرد زمانه است و تمام خصوصیات عالم و آدم در آن آمده است. ممکن است کسی نقشهٔ گنجی را ببیند که چیزی در آن نوشته شده و هرچه آن را بخواند، چیزی از آن نفهمد، ولی کسی که نسخهخوان است، وقتی به آن نگاه میکند، تمام آدرسها و رموز را به دست میآورد. از این روست که میگوییم نقشههای مهندسی و کدهای پنهان و آشکاری در قرآن کریم وجود دارد که باید در پی فهم آن برآمد. با اینکه قرآن کریم میفرماید: «وَلَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآَنَ لِلذِّکرِ»(۲) و نطاق و ظاهر و دلالت دارد، ولی در آینده، مردمی خواهند آمد که با عقل خود از قرآن کریم علوم بسیاری را به دست خواهند آورد و مراکز علمی امروز را در مورد آگاهی از قرآن کریم بدوی میدانند. قرآن کریم ظاهر و باطنی دارد و هر چیزی را خداوند متعال با نزول قرآن کریم برای بشر فرستاده است؛ پس «علیکم بالقرآن»، ولی متن خالص قرآن کریم را باید خواند و کتابهای نوشته شده در زمینهٔ علوم قرآنی و تفسیر راجل و پیاده است.
موسیقی قرآن کریم
در مطالعهٔ آیات قرآن کریم میتوان زمینههای مختلفی را پیگیر بود و از آن رهگذر به معانی آیات راه یافت. یکی از این موارد دانش «صوتشناسی»، «ریتمشناسی» و «نتشناسی» است که به مادهٔ کلمات و واژهها و نوع بیان آنها نظر دارد.
قرآن کریم صاحب عقل است و صوت دارد. نباید از آهنگ و ریتم کلمات غافل شد و باید دانست صوت قرآن کریم خود معنا را میرساند و زبانی مستقل است و همانطور که فارسی یا انگلیسی و آلمانی یک زبان خاص است، صوت نیز زبانی
________________________________________
۱٫ کافی، ج ۲، ص ۶۰۹٫
۲٫ قمر / ۱۷٫
(۱۶)
________________________________________
گویاست که تسلط بر زبان عربی را نیاز ندارد و با شناخت نتها میتوان به معانی قرآن کریم راه پیدا نمود. البته این زبان، راحت و سهل نیست و به دست آوردن آن بسیار سخت است. اگر کسی صوتشناس باشد، با دیدن حرکت لبها که آیات قرآن کریم را میخواند و با صرف شنیدن صوت آن و بدون دانستن معنای واژگان عربی آن میتواند معانی آیات را توضیح دهد. اگر کسی قرآن کریم را قرائت نماید و با آن انس گیرد و بکوشد با صوت قرآن کریم مؤانست پیدا کند، کم کم صوتشناس میشود. صوت قرآن کریم لسان موجودات است؛ همانند منطق الطیر که زبان حیوانات است. صوت قرآن لسان مبین است؛ زیرا نیازی به دانستن معانی واژگان عربی نیست.
حتی اگر نظام آموزشی مدارس و آموزش و پرورش ما بر اساس صوتشناسی تنظیم شود، جامعه بسیار رشد میکند. هماینک صداها آموزش داده میشود اما شکل بسیار ناقصی از صوتشناسی است. روش معناگرا روشی موفق نیست و نمیتوان بهخوبی معنا را به کودک آموزش داد؛ چرا که معنا تجرد دارد و نمیشود آن را برای کودک مجسم ساخت و در دست وی قرار داد. صوتشناسی به دانشهایی مثل: موسیقی و شناخت نتها، ریاضی و آشنایی با زبان حیوانات نیاز دارد.
زبان موسیقایی قرآن کریم
پیش از این گفتیم قرآن کریم با واقعیتهای خارجی مطابق است و از آن میتوان به همهٔ حقایق رسید؛ چرا که اوج همهٔ حقایق به قرآن کریم ختم میشود. در اینجا شایسته است نکتهای را خاطرنشان شویم و آن اینکه همهٔ قرآن کریم را میتوان به هر زبان و هر حقیقت غیرزبانی بیان داشت. برای نمونه، سورهٔ حمد همانند قلب انسان، آهنگین است و همان گونه که ضربان قلب در دستگاه مخصوص آن به خطوط نمایش داده میشود که حکایت از آهنگین بودن آن دارد، سورهٔ حمد دارای موسیقی خاصی است که آن را میتوان به زبان موسیقی و با نمادهای آن نمایش داد. همینطور سورهٔ حمد در آوازها، از آهنگ مخصوص به خود برخوردار است که در هر آوایی به تناسب آن آواز، اوج و حضیض مییابد که در جای خود باید دنبال شود.
به تناسب بحث باید از خواص درمانی آیات و سورههای قرآن کریم نیز بگوییم. ما در این رابطه در جای دیگر سخن گفتهایم و آیاتی که به عنوان ذکر مورد استفاده قرار میگیرد و خاصیت و اثر آن را بیان داشتهایم. حال در رابطه با سورهٔ حمد میگوییم این سوره در موسیقی اوج و حضیضی به اندازهٔ مرگ و زندگی دارد و در طبیعت، حیاتبخش است و نت و آهنگی دارد که به هر شیء که برخورد کند، بر آن اثر زندگیبخش دارد. این سوره برای کسانی که رکود روحی و افسردگی دارند مفید است. کسی که مشکل روانی و اعصاب دارد، این سوره در حرکت روانی و به آرامش رساندن او تأثیر بهسزایی دارد و اگر مشکل جسمی دارد، میتواند با این سوره آن را برطرف کند.
کسی که مشکل جسمی دارد ـ از قلب گرفته تا تنفس و عروق و هر بیماری دیگر ـ چنانچه با ورزش میخواهد آن را درمان کند، نخست باید آرام آرام به ورزش بپردازد و رفته رفته برسرعت آن بیفزاید و سپس به آرامی آن را رها کند. به عنوان مثال، نخست پیادهروی کند و سپس مقداری بدود و پس از آن سرعت بگیرد و بار دیگر سرعت خود را کم کند و راه برود و سپس آهستهتر و آهستهتر رود و سرانجام بایستد و به کارهای معمولی خود بپردازد و بار دوم نیز همین روش را چند مرحله ادامه
(۱۷)
________________________________________
دهد. در مسایل روحی و روانی، بسیاری از مشکلات بهخاطر ایست روانی شخص در یک سیگنال فکری است که دچار حیرت و سردرگمی میشود و عدهای نیز به خاطر تلاطم بیش از اندازه این چنین میشوند، بهطوری که سخنان آنها به هم مربوط نمیشود؛ چون ذهن، فکر و روانشان سرعت دارد. برای آرامش سرعت و حرکت ساکن، باید از هر جا که فرد ساکن است، او را حرکت داد. اگر به مسایلی اعتقاد پیدا کرده که نزد دیگران پوچ و بیارزش است، باید در درون خودشان کم کم آن را حل کنند، به همین دلیل باید به آنها آرامش روحی داد و آنها را از درون اصلاح نمود. متأسفانه خواص درمانی آیات و سورههای قرآن کریم یا مورد غفلت واقع شده و یا کسانی در این زمینه دست به قلم برده و کتابهایی را بر اساس روایات نگاشتهاند که دارای تخصصی در این زمینه نبودهاند و این دانش را به اهمال و به نوعی باور یا خرافه تبدیل نمودهاند.
قرائت عربی
دربارهٔ قرائت قرآن کریم در روایتی از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وارد شده است: «اقرءوا القرآن بألحان العرب وأصواتها، وإیاکم ولحون أهل الفسق وأهل الکبائر، فإنّه سیجیء من بعدی أقوام یرجّعون القرآن ترجیع الغناء والنوح والرهبانیة، لا یجوز تراقیهم، قلوبهم مقلوبة، وقلوب من یعجبه شأنهم»(۱).
ـ قرآن را به آهنگ و صوت عربی بخوانید، و پروا داشته باشید از آنکه قرآن کریم را به لحن اهل فسق و گناه و اراذل قرائت کنید؛ چرا که بعد از من مردمانی میآیند که قرآن را با غنایی ترجیعی و با نوحهگری و رهبانیت میخوانند، بزرگداشت آنان جایز نیست، دلهای آنان و نیز دلهای کسانی که مقام آنان را بزرگ میدارند برعکس است و حقی در آن نمینشیند.
قرائت قرآن کریم نباید بر اساس دستگاههایی باشد که در خواندن ترانههای شاد یا غمگین و مویهگر استفاده میشود. البته، این کار در کشور ما اندک دیده میشود و بیشتر در برخی از قاریان دیگر کشورها وجود دارد. هرچند چنین هم نیست که هر خوانندهٔ عربی بتواند بر اساس دستگاه قرآن کریم بخواند. چنین خوانندگانی اندک هستند و زمانی دراز میشود که یکی از آنان رخ مینماید. برخی از مداحان و قاریان امروز جامعهٔ عرب که گاه با صرف هزینههای کلان به ایران دعوت میشوند، بر اساس ترانههای برخی از زنان خوانندهٔ عرب قرائت دارند.
استاد ماهر در فن موسیقی که ترانههای عرب را شنیده باشد بهخوبی تشخیص میدهد که فلان قاری بر اساس سبک کدام ترانه در حال قرائت قرآن کریم برای شنوندگانی است که از نهاد دل، کار او را تحسین میکنند. چنین قاریانی بارها و بارها ترانهها را گوش میکنند تا بتوانند سبک خواننده را در قرائت قرآن کریم و با صوتی لهوی و غنایی در هم آمیزند و قرائتی زیبا را بیافرینند و شنوندگان را به وجد و سرور آورند، غافل از اینکه قرآن کریم زبان ویژهٔ قرائت و کد، نت و سبک مخصوص به خود را دارد؛ اگرچه دریافت و اجرای آن بسیار سخت است و تشخیص این دو؛ یعنی قرائت لهوی و قرائت دینی بسیار مشکل است و از عهدهٔ هر کس بر نمیآید.
روایت ذکر شده میفرماید قرآن کریم را به عربی بخوانید و در قرائت آن همچون فارسها چهچهه نزنید و نیز در خواندن آن نوحهگری و شلوغ ننمایید و فریاد بر نیاورید و نیز آن را همچون نصارا مِن مِن وار نخوانید. این روایت در مقام بیان اسلوب
________________________________________
۱ـ الکافی، ج ۲، ص ۶۱۴٫
(۱۸)
________________________________________
قرائت در قرآن کریم است و روش قرائت آن را به ما میآموزد.
بر اساس این روایت، چهار نوع قرائت در قرآن کریم میتواند راه یابد که تنها یکی از آنها مورد پذیرش است و آن اینکه قرآن کریم را باید به الحان عرب خواند، نه به صورت ترجیع (عجمی و فارسی)، نوحهگری و یا رهبانیت و همچون نصارا که صدایی وز وز گونه دارند. از اینکه روایت نوع صحیح خواندن قرآن کریم را منحصر به الحان عرب دانسته و آن را جامع افراد و مانع اغیار میسازد میتوان چنین برداشت نمود که باید قرآن کریم را با متانت، ملیح و ظریف خواند. از این رو برای قرائت قرآن کریم نباید از هر دستگاه موسیقی استفاده کرد و دستگاههای قرآنی با دستگاههای موسیقی فارسی بسیار تفاوت دارد. با این وصف، نمیتوان قرآن کریم را در دستگاه زابل، بیات ترک یا چارگاه خواند و اگر کسی قرآن کریم را در چنین دستگاههایی بخواند، حرمت قرآن کریم را پاس نداشته است و حدیث مورد بحث، او را شامل میشود، اما قرآن کریم را میتوان در دستگاه ماهور، سهگاه، حجاز و افشاری خواند، البته آن هم با لحن عربی و نه فارسی؛ چرا که برخی از دستگاهها میان فارسی و عربی مشترک است و به هنگام قرائت قرآن کریم با دستگاههای مشترک، باید مراقب حفظ لحن عربی آن بود.
فارسی زبانان و عربان افزون بر دستگاههای مشترک، دستگاههای اختصاصی نیز دارند که عربها نمیتوانند با همهٔ دستگاههای فارسی بخوانند، ولی فارسها به همهٔ دستگاههای عربی میخوانند؛ چرا که زبان فارسی در آواز و موسیقی بازتر است و نیز فارسها دارای قدمت و سابقهٔ بیشتر و نیز مهارت افزونتری نسبت به عربها میباشند. بازشناسی دستگاههای موسیقی نیازمند بحث در جایگاه مناسب خود است که ما در کتابی با عنوان «آموزش مقامات موسیقی ایرانی» و نیز کتاب شش جلدی «فقهنوشت غنا و موسیقی» از آن سخن گفتهایم.
کتاب وحی و آسیبشناسی حفظ آن
قرآن کریم کتاب وحی است و تمامی نیازهای بشر در آن آمده است، ولی باید به فهم آن نایل شد؛ همچنان که درک کتابهای علمی نیازمند دانستن زبان و داشتن تخصص است. برخی از بزرگان بر این باورند از قرآن کریم چیزی درک نمیکنند. هماینک خواندن و حفظ قرآن کریم رواج یافته و جنبوجوش محافل قرآنی و انس با آن بیشتر شده است؛ ولی باید گفت متأسفانه یکی از اموری که امروزه به صورت افراطی دامنگیر جامعهٔ قرآنی شده حفظ قرآن کریم است.
حفظ قرآن کریم به خصوص برای اهل علم و طلاب شایسته نیست. درست است تمرکز بر حفظ هر چیزی سبب میشود ذهن آدمی بسته و تنگنظر گردد، ولی این سخن را در مورد قرآن کریم نمیگوییم، اما امروزه روی گوشیهای موبایل میتوان از نرمافزارهای قرآن کریم استفاده نمود و نیازی نیست فردی این همه وقت برای حفظ بگذارد و برای تداوم آن به خود فشارهای سنگین وارد آورد. آنچه در مورد قرآن کریم مهم است فهم و درایت آن است و همین امر، فرهنگ شیعه است و چون اهل سنت توان درایت قرآن کریم را ندارند بر حفظ آن سرمایهگذاری میکنند.
قرآن کریم باید به عنوان مصدر قرار گیرد و در همهٔ امور به آن مراجعه شود؛ همانطور که حضرات معصومین علیهالسلام برای اثبات کلام خود از قرآن کریم دلیل میآوردند و به آن تمسک مینمودند.
فرهنگ شیعه در این زمینه با روش دیگران متفاوت است و شیعه قرآن کریم را کتاب تمامی دانشها، اعم از لغت، عرفان،
(۱۹)
________________________________________
فلسفه، فقه و کتاب دیگر دانشها میداند. قرآن کریم کتابی علمی است ولی نه برای حفظ کردن. حفظ قرآن کریم برای صدر اسلام لازم بود که امکانات نوشتاری اندکی در اختیار مسلمانان بود و قاریان در جنگها کشته میشدند و ترس از بین رفتن آن میرفته؛ ولی امروزه به حمد الهی قرآن کریم کتابی عالمگیر شده است و در صدر فهرست کتابهای منتشر شده از حیث تعداد نسخه قرار دارد.
اگر فهم قرآنی نباشد، حفظ آن که فرهنگ اهل تسنن است به کار نمیآید. امید است این فرهنگ تغییر نماید و همه به فهم و درایت قرآن کریم بیش از پیش اهمیت دهند و جوایز مسابقات برای فهم و درایت قرآن کریم گذاشته شود؛ چرا که این انگیزههای مادی میتواند راهگشای راهی وسیع برای پیمودن معنویت و رسیدن به معارف قرآنی باشد. چگونه است که برای هر چیزی میتوان سرمایهگذاری کرد و برای فوتبال جایزههای میلیونی تعیین میشود، ولی در مورد قرآن کریم نمیتوان هیچ اقدامی داشت و انگیزهٔ مادی را تنها برای حفظ آن دخیل دانست و از درایت و معنای آن غافل شد. البته اگر چند نفری در کار حفظ تربیت شوند ایرادی ندارد، اگرچه با این کار، زحمت فراوانی بر خود هموار نمودهاند.
در زمانهای گذشته، فرهنگ و تربیت جامعه با تأثیرپذیری از روش بزرگان در برخورد با قرآن کریم بیگانگی از قرآن کریم بود؛ چرا که گذشتگان قرآن کریم را بدون لحاظ روایات دارای اهمال و اجمال میدانستند و میگفتند: میتوان قرآن کریم را قرائت نمود ولی نمیشود استفادهٔ دیگری از داشت؛ زیرا متن آن اجمال دارد و قابل فهم نیست و معتقد بودند قرآن کریم تنها برای حضرات معصومین علیهمالسلام مبین است و بیان دارد و دیگران نمیتوانند به آن نزدیک شوند و در واقع، این کتاب برای دیگران نازل نشده است. چنین فکرهای خطرناکی فرهنگ جامعهٔ علمی را زمینگیر نمود و مانع رشد آنان در زمینهٔ دانشهای قرآنی شد.
البته این امر شاید علت دیگری داشته باشد و آن اینکه گاهی، بزرگی و عظمت یک چیز احساس ضعف به دیگری دست میدهد و بلندای یک چیز برای آدمهای کوچک ضرر میآورد. گاهی بزرگی برای ضعفا این مشکل را دارد و متأسفانه قرآن کریم ـ که اعظم مخلوقات الهی است ـ چنان عظمتی دارد که برخی را از فهم خود مأیوس میسازد و گاه آدمی را در ترجمهٔ آیهای به ترس و واهمه وا میدارد.
چنین فرهنگی باعث شد قرآن کریم کتابی کاربردی میان مسلمین نباشد و مردم از کتابهای بشری استفاده کنند، ولی از قرآن کریم بهرهای نبرند؛ چرا که قرآن کریم عظمت بالایی دارد؛ در حالی که این کتاب الهی برنامهٔ زندگی آدمی است و همه باید از آن بهره برند و به صرف قرائت آن بسنده نکنند. گاهی برخی از بزرگان از این که به قرآن کریم نزدیک شوند واهمه دارند و به طور مثال، حتی ترجمهٔ قرآن کریم را نیز ارایه نمیدهند. این در حالی است که در زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله حتی اعراب بادیه نیز با شنیدن آیات، معنای آن را میدانستند. امروزه جامعهٔ علمی هنوز حتی ترجمهای از قرآن کریم در اختیار ندارد که دارای کمترین اشکال باشد؛ ترجمهای که بتوان گفت: گویی قرآن کریم به فارسی نازل شده؛ هرچند بازار ترجمه این روزها داغ است ولی میشود در آن آنچه که نباید بشود.
قرآن کریم روی سخن با اعراب دارد و به آنان امر به قرائت میکند و میفرماید: «فَاقْرَءُوا مَا تَیسَّرَ مِنَ الْقُرْآَنِ»(۱)؛ زیرا آنان
________________________________________
۱٫ مزمل / ۲۰٫
(۲۰)
________________________________________
میفهمند قرآن کریم چه میگوید و زبان آنان زبان قرآنی است؛ ولی این آیه بر کسی که فهم کلام الهی را ندارد صدق نمیکند. در قرائت، فهم کلام باید مورد نظر باشد و قرائت بدون آن قرائت نیست وگرنه صرف لقلقهٔ زبان است.
اگر قرار باشد به قرآن کریم تنها به عنوان کتابی نظر افکنده شود که خواندن آن ثواب دارد یا در نهایت به تفسیر جزیی یا صرف و نحو آن پرداخته شود، بهرهٔ چندانی از آن برده نمیشود. از قرآن کریم به عنوان یکی از دو ثقل امانی در میان مردم نام برده شده است و پاسداشت ثقل، تنها به قرائت آن نیست و باید بهرههای فراوانی از آن برد؛ برای نمونه، با این کتاب آسمانی است که میتوان به مغیبات راه یافت.
دریافت مذاق قرآن کریم
هر محققی باید این معنا را در خود نهادینه سازد که در استنباط و برداشت هر حکمی و در تعقل و خردورزی بر هر مسألهای، نخستین چیزی را که مورد توجه قرار میدهد دریافت مذاق قرآن کریم در مورد مسألهٔ مورد نظر است. باید دید خداوند متعال در رابطه با این مسأله و موضوع چگونه برخوردی دارد و این موضوع از نظر حق در چه رتبهای است و چه ویژگیهایی دارد. از این رو برای نمونه، نخستین گام در خواندن درس خارج فقه پرداختن به آیات الأحکام است و سپس باید به بررسی نظرات فقیهان و عالمان دینی پرداخت.
تفسیر قرآن کریم به زبان حق
دربارهٔ تفسیر و برداشت از قرآن کریم، انسان این توانایی را دارد که به مقامی رسد تا بتواند قرآن کریم را به زبان حق تفسیر نماید و شخص خود را در جایگاه خدا قرار دهد و قرآن کریم را بخواند و آن را به زبان خداوند توضیح دهد و آن را تفسیر کند. تفسیر قرآن کریم به روایت و نیز تفسیر قرآن کریم به قرآن کریم از روشهای متداول تفسیری است، اما میشود روش تفسیری نوینی ارایه داد و آن تفسیر قرآن کریم از منظر حق تعالی و به زبان اوست.
باید توجه داشت هر آیهای دارای مرکز ثقلی است که شاسی آیه به شمار میآید و با نگاه به آن میتوان معنای دیگر فرازهای آن آیه را به دست آورد. اینگونه است که میگوییم قرآن کریم کتاب وحی است و چینش واژگان و آیات آن دارای مهندسی شگرفی میباشد. به راستی هیچ کس نمیتواند مانند قرآن کریم سخن بگوید و در هر علم و فنی که وارد شوید میتوانید از این کتاب رهنمون بگیرید: از استخاره و تعبیر گرفته تا مسایل هنری و زیباشناسی یا فقه، حقوق، فلسفه، حکمت، جامعهشناسی و سیاست. این کتاب برای هر دانشی گزارههای کلیدی و اصلی را دارد. حتی نهج البلاغه و صحیفهٔ سجادیه چنین نیست و این تلون و تحول را تنها در قرآن کریم میتوان دید. اگر کسی بهجز قرآن کریم به کتاب دیگری در حدّ مصدرِ هر سخن اعتماد کند، غافل است. چیزی جز قرآن کریم نمیتواند در هر موردی مرجع باشد. بر این اساس است که روایات میفرماید: احادیث را به قرآن کریم ارجاع دهید و اگر دیدید حدیثی مخالف آن است، آن را وا نهید(۱)؛ یعنی قرآن کریم
________________________________________
۱٫ عن الصادق علیهالسلام : ما وافق کتاب اللّه فخذوه وما خالف کتاب اللّه فدعوه. وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۸۶٫
(۲۱)
________________________________________
آزمایشگاه است و میتواند عیار همه چیز را به دست دهد.
اگر دست از شعار برداشته شود و تنها به این گفتار که ما تابع کتاب و سنت هستیم کفایت نگردد، میتوان این موارد را از قرآن کریم بازیابی کرد. متأسفانه رسوبات اخباریگری هنوز وجود دارد و حتی عالمان امروزی نیز از آن جدا نیستند. برای نمونه، یکی از بزرگان میگفت: من چه میدانم که قرآن چیست و حتی برای خواندن سورهای برای نماز مشکل دارم و به وقت خواندن قل هو اللّه احد نمیتوانم قصد نمایم و آن را همین گونه بخوانم. وی با وجود دارا بودن کمال و داشتن ادعای علم معقول و منقول، برای همهٔ نمازها تنها سورهٔ توحید را میخواند و میگفت در آن نیز شک دارم «کفوا أحد» را چگونه بگویم! در روانشناسی میگویند کودک را نترسانید وگرنه ترس تا آخر عمر همراه وی باقی میماند. در این زمینه نیز باید گفت جامعهٔ علمی از قرآن کریم واهمه دارد گویی این واهمه به آنان ترزیق شده است که آنان به این کتاب وحی الهی نزدیک نمیشوند. اگر آنان چنین ترسی را کنار میگذاشتند و وارد تفسیر قرآن کریم میشدند، میدیدند که این کتاب خود راهنما و مشکلگشاست.
اگر جامعهٔ علمی چنین مواجههای با قرآن کریم داشته باشد، از دیگران چه انتظاری میتوان داشت و در اصل، دیگر از قرآن کریم کاری بر نمیآید. چگونه است که عالمان هر دانشی را میدانند و همه دانشی را میتوانند بخوانند، ولی وقتی به قرآن کریم میرسند تسلیم میشوند و گمان میکنند گناه است از قرآن کریم سخن بگویند. این افکار باعث شد قرآن کریم از جامعه و از علم گرفته شود.
مطالعهٔ تخصصی قرآن کریم با پژوهشهای میدانی
شایسته است مراکز علمی به رشدی برسند که قرآن کریم را در طرحهای تخصصی و موضوعی مورد مطالعه قرار دهند و تحقیق بر هر آیه از آن را به دانشمند و عالمی واگذار نمایند حتی اگر متخصص آن مسلمان نباشد و آیات مربوط به هر دانشی اعم از فیزیک، شیمی، جامعهشناسی، روانشناسی، بهداشت، نقاشی، آفرینش آدمی، موسیقی و دیگر دانشها را به کارشناسان خبرهٔ آن دهند تا آن را مورد تحقیق و بررسی قرار دهند.
آنان برای مطالعه بر هر آیه باید بتوانند با آن آیه انس بگیرند و با آن زندگی کنند و آن آیه را با تمام حواس خود حس نمایند تا باطن آن آیات نیز برای آنان کشف شود.
اگر در یافتههای مغز جستوجو و اندیشه شود، همهٔ حقایق به دست میآید و از این ظاهر آدمی میشود به باطن دل وی راه یافت. در قرآن کریم نیز مسیر اینگونه است و چنانچه ظاهر آیهای مورد مطالعه قرار گیرد و در آن دقت شود، به باطن آن میتوان راه یافت. همچنین با در دست داشتن باطن نخست، میتوان به باطن دوم راه یافت و از ظاهر اجتماع بواطن نیز میتوان به مشاهدهٔ باطنهای دیگر نیز نشست یا از ظاهر قرآن کریم میشود باطن دوم را نیز کشف نمود و از آن به برزخ و قیامت رسید. در راهیابی به باطن قرآن کریم باید اندیشه را به کار بست و تماشا کرد و دید که ظاهر قرآن با باطنهای فراوانی که دارد چگونه با اجتماع و طبیعت هماهنگ است و احکام آن را از این بواطن به دست آورد و از آن باید به باطن سوم و نیز به برزخ و قیامت راه یافت و هماهنگی میان آن را مورد سنجش قرار داد و چنانچه باطن آیهای با ظاهر طبیعت یا اجتماع همگون نبود، باید دید چه مشکلی در ظاهر و فهم آیه وجود داشته است؟ همانگونه که میتوان یافتههای مغز را پاک کرد تا فراموشی
(۲۲)
________________________________________
به انسان دست دهد، دربارهٔ قرآن کریم نیز میشود باطن را نامفهوم جلوه داد و به ظاهر آن بسنده کرد و ظاهر را در مغز حفظ کرد و بعد از مدتی، آن را از حافظه بیرون نمود و آن را به فراموشی سپرد تا به این روش، انسان بتواند پس از مدتی با مطالعهٔ دوباره بر آیهای و انس گرفتن با آن، این آیه را با تمام وجود و با تمام باطنی که دارد در خود راه دهد و آن را یاد بگیرد. این کار از حفظ تمام قرآن کریم در ذهن و ارتباط آن با سیگنالهای الکتریکی مغز بهتر است.
برای دریافت باطن قرآن کریم باید توجه داشت قرآن کریم نزولهای دفعی و تدریجی بسیاری داشته و هماکنون نیز این نزول به صورت زنده در حال انجام است و شب قدر تنها مصداق و موردی از آن است. قرآن کریم میفرماید: «لَوْ أَنْزَلنا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَی جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خاشِعا مُتَّصَدِّعا مِنْ خَشْیةِ اللّهِ»(۱).
قرآن کریم به انواع مختلف و به چندین مرتبه نازل شده و نزول آن نیز به دو گونهٔ دفعی و تدریجی بوده است. هنگامی که حق بر حضرت موسی علیهالسلام تجلی کرد، همان ظهور قرآن کریم و حق تعالی بود که موجب انفجار کوه شد و تا کوه نابود نگردید، حق تعالی ظاهر نشد و زمانی که حق ظاهر گشت، کوهی بهجا نماند، و این نیز نزول دفعی حق و قرآن کریم بود که صورت گرفت، ولی حق تعالی و قرآن کریم نزولی دیگر دارد که تدریجی است و باعث شکسته شدن و متلاشی شدن کوه میشود. حال، اگر این شکستگی و تغییر و تبدل به زبان زمینشناسی یا فیزیک بررسی شود، سیر نزولی جزیی میشود و چنانچه سرعت از این بالاتر محاسبه گردد، دیده میشود که حق تعالی هر لحظه بر کوه نازل میشود و کوه هر لحظه خاشع و سر به زیرتر میگردد و از خشیت حق تعالی دم نمیزند و بالاتر از کوه و استوارتر از آن، مردانی الهی هستند که قرآن کریم بر قلوب آنان نازل میشود و آنان از خشیت الهی، خاشع، فروتن و سر بهزیر میشوند.
اگر چنین تحقیقی به دست کارشناسان فن و با گستردگی یاد شده انجام پذیرد، بشر به دانشها و علومی دست مییابد که حتی انکارگرایان وجود حق تعالی را نیز به خضوع در برابر این کتاب آسمانی و این تنها کتاب خدا وا میدارد.
دنیا تشنهٔ علم و فنآوری است و با آنکه تحولی بیشمار در شاخههای بسیاری از دانشها داشته؛ ولی هنوز ابتدای راه است. بشر برای رشد باید به این حقیقت برسد که تمام علوم در قرآن کریم نهفته است. برای نمونه، اگر دانش ساخت نطفه از خاک و زمین بدون دخالت مزاجی انسان از قرآن کریم به دست آید و گروهی این پژوهش علمی را به انجام رسانند و این مسأله را پیگیر شوند، میتوانند با فروش این دستاورد بزرگ و به دست گرفتن بازار ساخت انسان، بهراحتی سرمایههای بسیاری را به سوی خود جذب نمایند.
دنیا تشنهٔ چنین دانشهایی است و اگر این فن به دست آید، حتی کشورهای پیشرفته برای به دست آوردن آن استقبال میکنند و از این طریق، سود فراوانی بهرهٔ مسلمانان میشود و این کار باعث رواج دین و دینمداری نیز میشود؛ ولی گویا مسلمانان نمیتوانند از این تکنیکها و روشهایی که در قرآن کریم از آن یاد شده است استفاده کنند و اگر کسی این روشها را از قرآن کریم بیاموزد و آن را بیان دارد، چه بسا مورد تکفیر و لعن قرار گیرد. گویا قرآن کریم تنها در قیامت است که باید خودنمایی نماید و دنیای مسلمانان باید همراه با ناآگاهیهای فراوان علمی به فرجام ظهور رسد!
مسلمانان باید بتوانند به دست آورند که «خداوند در همین طبیعت از رگ گردن به ما نزدیکتر است» به چه معناست و
________________________________________
۱٫ حشر / ۲۱٫
(۲۳)
________________________________________
خلقت حضرت آدم و آفرینش حضرت عیسی علیهماالسلام که معجزه بوده است چه فرایندی دارد و دانش آن را بیابند؛ چرا که معجره کاری خلاف طبیعت و انجامناپذیر و محال نیست و دانش حضرات معصومان علیهمالسلام نیز غیر طبیعی نمیباشد و باید بشر به امور طبیعی دست یابد و فرمول و مکانیسم تمامی معجزات را کشف کند و آن را عملی سازد.
مراکز علمی بهترین منبع اقتصادی یعنی قرآن کریم را در دست دارند که میتوان دانشهای نهفتهٔ آن را به دست آورد و آن را به فروش رساند؛ ولی متأسفانه دست مراکز علمی از دانشهای قرآن کریم کوتاه است و دنیای اسلام در فقر علمی و مادی به سر میبرد.
اگر در مراکز علمی، دانشهای قرآنی رونق نگیرد، آنان در علم و معرفت عقب میمانند و به مرکزی مصرفگرا تبدیل میشوند و در این صورت، روزی فرا میرسد که قحطی و فقر علم دامنگیر آنان میشود و کسی از مسلمانان نمیتواند ادعای علم و معرفت نماید؛ ولی اگر دانشهای تجربی و نیز ماورایی از قرآن کریم استخراج شود، دنیای اسلام رو به رشد میرود و کم کم به حدی از رشد و بالندگی میرسد که دنیای کفر را نیز تابع و دنبالهرو خود میکند و جوامع مسلمین از فقر و گدایی علمی رها میشود. البته اگر ادعای تنها نباشد.
باید دید امروزیان به چه علومی دست نیافتهاند و همان را پیگیر شد. برای نمونه، برای شناخت حیوانات یا گیاهان باید به سراغ قرآن کریم آمد. اگر کسی آهنگ گیاهشناسی دارد، باید مطالعهٔ خود را نخست از گیاهانی آغاز نماید که قرآن کریم از آن نام برده؛ چرا که قرآن کریم کتاب راهنماست و چگونگی آن را نشان میدهد و سپس در روایات به بحث و بررسی بپردازد. همچنین انسانشناسی را باید نخست از قرآن کریم به دست آورد چون از تولید مثل تا ازدواج، تربیت و دیگر مباحث انسانشناسی در قرآن کریم موجود است. اگر کسی نیز در جستوجوی حق تعالی است، باید باز از قرآن کریم که کتاب راهنماست شروع نماید و در رتبهٔ دوم، بهترین شرح و تفسیر بر قرآن کریم، احادیث است.
روش تفسیری قرآن کریم
در مطالعهٔ قرآن کریم و تفاسیر آن باید توجه داشت امروزه روشهای تفسیری بسیاری وجود دارد که مفسران را به خود مشغول داشته است. عدهای قرآن کریم را آیه به آیه و به ترتیب تفسیر کرده، و برخی تفاسیر روایی از آن ارایه داده و بعضی نیز روش فلسفی خود را داخل تفسیر کرده و عدهای تفسیر کلامی قرآن کریم را پیگیر بودهاند؛ اما همهٔ این روشها بهگونهای اشتباه و به نوعی صحیح است. آنان از آن جهت که بر خود آیه و ظاهر آن دقت نکرده و مطالب را از خود آیه نمیخواهند و در جستوجوی معنای آیه از جای دیگرند اشتباه میکنند، و از این جهت که جای دیگر را خود آیات یا روایات یا طبیعت قرار دادهاند، کار درستی انجام دادهاند. اما اینکه اشتباهی فلسفی، کلامی یا طبیعی را حمل به قرآن کریم میکنند، باز اشتباهی نابخشودنی را مرتکب شدهاند.
تفسیر قرآن کریم باید تحولی نو به خود گیرد و آن تفسیر آیه با خود آن و در پرتو انس با آیهٔ شریفه است که با حصول طهارت و دقت فراوان در آیه، مطالب فراوانی از آن به دست میآید که عقل هر عاقل و دل هر عارفی را مجذوب خود میکند. این نوع تفسیر مستلزم دقت در خود آیه. داشتن ملکهٔ قدسی است که آن هم استادی ماهر را لازم دارد که هم صفای باطن و هم قدرت آن را داشته باشد مطالب را از خود آیه استنباط نماید.
(۲۴)
موانع گسترش فرهنگ قرآن کریم
امروزه مؤسسات بسیاری محور فعالیت خود را قرآن کریم قرار دادهاند؛ ولی امان از کار درست و امان از پولهای سرگردان. کثرت چنین مؤسساتی سد راه رشد خیر، علم و اطلاعات درست میگردد.
وقتی باطلپردازان و دروغگویان فراوان شوند، مردم دیگر به اهل حق و صدق نیز اعتماد ندارند و همه از هرچه راست و دروغ است میترسند. در چنین فضایی اندیشیدن برای به دست آوردن صحت و سقم هر سخنی فایدهای ندارد؛ چرا که از هزاران کلام، آیا سخن راست و صادقی یافت شود یا نه؟ در هر صورت، این اعتماد مردم است که سلب میشود.
هیمنهٔ قرآن کریم
قرآن کریم هیمنه دارد و موجودی است که دارای عقل میباشد. همانگونه که ما وقتی وارد حرم حضرت معصومه علیهاالسلام میشویم گفته میشود در دید آن حضرت قرار داریم و آن را باور میکنیم، وقتی در محضر قرآن کریم نیز قرار میگیریم در توجه خاص کتاب خدا قرار داریم، ولی کمتر کسی میتواند این مطلب را در دل و جان خود نهادینه سازد. قرآن کریم موجودی زنده است و ولایت دارد و ولایت آن بسیار سنگین میباشد. به قرآن کریم و به کانون ولایت آن با انس است که میشود نزدیک شد. انسان میتواند چنان انسی با قرآن کریم داشته باشد که حتی در خواب نیز چهرهٔ قرآن کریم را ببیند و با آن همسخن شود. قرآن کریم را باید روی قلب خود قرار داد و آن را بر قلب فشرد. باید آن را در جیب خود گذاشت و همواره آن را همراه خود داشت. باید آن را بویید، جلوی خود گذاشت و به آن نگاه کرد که در این صورت شاید انس با قرآن کریم حاصل شود. این کتاب بسیار حساس است؛ بنابراین انس با آن دیرتر حاصل میشود؛ برای همین است که هرچه از تفسیر قرآن کریم در بسیاری از کتابها گفته میشود حقیقت آن رخ نمینماید؛ چرا که این زمین، مرده نمیپذیرد و زنده طلب میکند؛ همانگونه که قرآن کریم خود زنده است.
پیش از این گفتیم قرآن کریم بطنها دارد و با دقت و تفکر و انس با قرآن کریم میتوان به باطن آیات راه یافت. قرآن کریم خدای کلام است و اگر کسی بخواهد به بواطن آن راه یابد و بهترین پاسخها را برای پرسشهای خود بیابد، باید تمام قرآن کریم را با داستانها، پندها و اندرزهای آن فرا بگیرد و محافظهٔ قرآنی کند. البته بهتر است نخست از سورههای کوچک شروع نمود. سورههای طولانی قرآن کریم در ابتدای آن و سورههای کوتاه در پایان آن آمده است و مانند آن است که ابتدای قرآن دریای وسیعی است و پایان آن جزیره جزیره است. در برخی موارد باید مطالعه بر قرآن کریم را از ابتدا و در بعضی موارد و حالتها از پایان آن شروع نمود. خدای تعالی نخست سورههای کوتاه را به مردم رساند و بعد به بحر طویل و سورههای بلند رسید. اگر کسی بخواهد حقیقتی را پیگیری کند، باید نخست از جزیرهها شروع کند، بعد آن را بگشاید تا وارد بحر طویل شود.
قرآن کریم جمع شدهٔ همین دنیاست. اگر بخواهید به بطن قرآن کریم وارد شوید و از ادبیات و لفظ خارج شوید و درون قرآن کریم را بنگرید و حق مطلبی که قرآن کریم آن را بیان میدارد دریابید، باید بتوان آن را با دنیای کنونی تطبیق داد. بهطور نمونه، آنجا که قرآن کریم میفرماید: «ذَلِک الْکتَابُ لاَ رَیبَ فِیهِ، هُدًی لِلْمُتَّقِینَ»(۱)؛ اگر کسی با ادبیات این آیه آشنا شود، آن را چنین مییابد که این کلمات برای آنان که از سفرهٔ دنیا برخاسته و تقوا پیشه کردهاند، معنایی متفاوت به دست میدهد و باید
________________________________________
۱٫ بقره / ۲٫
(۲۵)
________________________________________
ادبیات را به گونهٔ دیگری به کار برد. او در این صورت، کتاب خدا را هدایتگر خود میبیند.
و اگر آیهٔ شریفهٔ: «فَاخْلَعْ نَعْلَیک إِنَّک بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی»(۱) را مطالعه کند و از واژهها و کلمهها بیرون آید، در مییابد که باید کفش خود را درآورد و این آیهٔ شریفه تنها خطاب به حضرت موسی علیهالسلام و مربوط به وادی طوی نیست، بلکه راهی است که او نیز میتواند به آن وارد شود. هر کس در این عالم وادی مقدس را یافت، باید کفشهای خود را درآورد و وادی همهجاست. خدای تعالی نیز همه جا هست؛ پس همه جا وادی مقدس است.
اگر کسی به آیهٔ شریفهٔ: «وَکلْبُهُمْ بَاسِطٌ ذِرَاعَیهِ بِالْوَصِیدِ»(۲) نزدیک شود و آن را از قالب واژهها به عالم روح و جسم بیاورد، مییابد که او سگ گلهای میشود که دستان خود را باز کرده و سر خود را وسط دستان خود گذارده است. در این صورت، همانطور که به واژههای این آیهٔ شریفه نمیتوان بدون وضوی ظاهری دست زد، به سگ بیرونی نیز بدون وضوی ظاهر و باطن دست نمیزند و چون وضوی باطن نیست، اگر کسی به سگ بیرونی دست مرطوب زند، آلوده و نجس میشود و باید دست خود را آب کشد. همینطور، چون وضوی باطنی نیست، در نتیجه طهارت باطنی نیز نیست و باطن آلوده نمیتواند وادیهای مقدس را ببیند وگرنه باید کفشهای خود را در آورد و قدمها را آهسته به زمین گذاشت. همه جا وادی مقدس است، بهخصوص شهر مقدس قم. عالمان دینی در قدیم به نزدیکی قم که میرسیدند، کفش از پا بیرون میآوردند و سپس به آرامی وارد این شهر میشدند.
از امور مستحب این است که انسان بهطور دایم با وضو باشد. علت استحباب نیز ناآگاهی انسان است. اگر انسان به یقین برسد که خداوند همه جا هست، خود طهارت ظاهر را هرچند مستحب نباشد رعایت میکند و آن را مانند امور واجب بر خود الزامی میشمرد. همانطور که هرانسانی لازم دارد برای بقا، هر روز غذا بخورد یا هر لحظه به تنفس نیاز دارد وگرنه نظام بدن وی به هم میریزد، به همین صورت باید به این معنا رسید که اگر کسی وضو و طهارت نداشته باشد، نظام روحی و جسمی او به هم میریزد. نباید مانند کودکی بود که به سبب ضعف عقل، تکلیفی برای او نیست، نه وضو تکلیف اوست و نه خواندن و احترام قرآن را نگاه داشتن. آدمی اگر از جهت اندام بزرگ میشود، باید از لحاظ عقل نیز رشد کند و از کودکی بیرون آید تا ببیند که مکلف است و آنچه در آسمان و زمین بیرون ریخته شده از واژههای قرآنی است. زمانی که واژههای قرآن کریم مصداق داده شود، به آسمان و زمین تبدیل میشود و قرآن کریم نقشهای است که بنای دنیا و عوالم دیگر منطبق با آن ساخته شده است و ظرف تکلیف، طهارت خود را میطلبد. بنابراین، طهارت واجب میشود، نه اینکه ابتدا طهارت باطنی واجب میشود و امور مستحبی یعنی واجبات بعد تکلیف و علم حاصل شود؛ بلکه در ابتدا علم میآید، بعد تکلیف طهارت که امری مستحبی است و آن را همانند واجبی بر خود الزامی میداند.
همه چیز در قرآن کریم هست و عالَم دنیا و آخرت در قالب واژهها و الفاظ قرآنی است. واژههایی که دارای معناست و خداوند متعال حتی تا مقام واژهها و الفاظ، بلکه به پایینتر از آن نزول یافته است.
قرآن کریم خدای واژهها و سخنهاست. بهترین زبان، زبان عربی است و بهترین نوشته، قرآن کریم است که این ادعاست و اثبات آن ابزار میخواهد. اگر ظرایف نزول الهی که خدای نازل شده و به اینگونه صورت یافته است تماشا شود، مغز انسان توان کشش حسابهای ریز آن را نخواهد داشت. برای نمونه، حروف قرآن کریم و واژههای آن در اینکه چند بار در این کتاب الهی آمده دارای آمار ریاضی خاصی است و هندسهٔ خود را دارد و هر کدام از حروف نیز با شش حرکت فتحه، کسره، ضمه
________________________________________
۱٫ طه / ۱۲٫
۲٫ کهف / ۱۸٫
(۲۶)
________________________________________
و صداهای کشیده و نیز با تنوین از لحاظ معنا و مفهوم با هم تفاوت دارد.
همه چیز در قرآن کریم یافت میشود، حتی قمار، کفر، دینار، درهم، موسیقی و رقص و حتی دانشهای این امور نیز در این تنها کتاب علمی خدا وجود دارد.
ورود به قرآن کریم همچون کار در آزمایشگاه است و به وسیله و ابزار نیاز دارد. همهٔ واژههای قرآن کریم دارای کد و شماره است و از آن میتوان دانشهای بسیاری به دست آورد.
خداوند در قرآن کریم به صورتهای مختلف سخن گفته است. قرآن کریم نازل شده از حقیقتی بس بزرگ است و آن حقیقت بزرگ در ظرفهای کوچک و ذهنهای انسانهای دنیایی نمیگنجد، به همین خاطر گاهی آن حقیقت به حدی کوچک شده است تا بتواند در ذهنها جا بگیرد. بیشتر مثالهای قرآنی با آنکه از حقایقی مانند دنیا، باغ، جوی آب و عسل و درخت بهره میگیرد و بیشتر توصیف بهشت و جهنم و مسایلی مانند آن است، مسایل بلند عرفانی است؛ ولی در بعضی امور چون نمیشد حقیقت را تنزل داد، با کلماتی مانند: «لو یمکن»، «کان»، «شاء»، «ان شاء» و مشابه آن سخن گفته شده است و این شایدها حقایقی است که اگر انسان در مورد آن تفکر کند و آن را دنبال نماید به نتایجی میرسد؛ چون حقایقی پشت چنین واژگانی است که برای دستیابی به آن باید تحقیق و مطالعهٔ دقیق و مستمر داشت. بهطور نمونه، در آیهٔ شریفهٔ: «لَوْ کانَ فِیهِمَا آَلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا»(۱)، «لَو» از امور حتمی است و در آسمان و زمین آلههها هست و به همین خاطر است که در آن فساد ایجاد میشود. علت بیبارانی، خشکسالی و زلزلهها همان فخرفروشی، استکبار و خدایگان پنداشتن خود توسط عدهای است. وقتی نماز و خشوع کم شود، فساد و تباهی ایجاد میگردد.
متکلمان میگویند اینگونه مشکلات از خدا نیست و طبیعتگرایان نیز آن را به طبیعت نسبت میدهند و هر دو هم درست میگویند. زلزله و خشکسالی از طبیعت است و طبیعت به دست انسان است. پس طبیعت به واسطهٔ انسان رو به خرابی مینهد و تخریب و فساد آن نیز به خاطر آلهه شدن عدهای از انسانهاست. غرض این که باید با قرآن کریم انس گرفت و با آن همراه شد تا به معانی آن آگاهی یافت. قرآن کریم با واژگانی با ما سخن گفته که مستعمل است و نه مهمل، از این رو ظاهر آن، هم معنادار است و هم حجت. کلام مهمل آن است که شنونده معنایی از آن متوجه نشود. قرآن کریم قابل فهم است و مهمل نیست؛ چرا که زمانی که قرآن کریم نازل شد، حتی عربهای بادیهنشین و بردگان آن را میفهمیدند؛ پس قرآن کریم با کلام مستعمل وارد بازار دنیا شده است نه با کلام غیر مستعمل و مهمل، و از اینجا میشود ظاهر آن را حجت دانست.
قرآن کریم زمانی که با مردم سخن میگوید، سخن آن ظاهر و معلوم است و زمانی که با رمز؛ مانند حروف مقطعه صحبت میکند، مردم باید پی کشف رمز آن بروند. این رمزها نیز از درون قرآن کریم است که باز و کشف میشود. این امر باعث نمیشود ظاهر قرآن کریم و مردمی بودن و عرفی بودن آن خدشهدار شود. رمز، کلام مهمل نیست؛ چرا که راه کشف آن در درون همان کلام گذاشته شده است.
قرآن کریم کلام ناطق و دین گویاست. قرآن کریم تکلم دارد و مخاطب آن تمام مردم، حتی تمام ذرات عالم است؛ اما اینکه این سخن را کسی نمیشنود یا کسی را گوشی نیست، ضرری به تکلم و گویایی قرآن کریم، دین و کلام وارد نمیآورد.
در گذشته، دانشآموزان تست هوش و سنجش بینایی و شنوایی نداشتند و برخی از آنان به همین سبب از درس عقب میماندند؛ در حالی که آموزگار با سخن رسا و با نوشتهای روشن آن درس را برای همه بیان میکرد.
________________________________________
۱٫ انبیا / ۲۲٫
(۲۷)
________________________________________
دین نیز همینطور است. دین با سخن رسا برای همه سخن گفته است و اینکه عدهای نمیشنوند و میگویند دین صامت است، این امر از سخن نگفتن دین ناشی نمیشود؛ چون دین سخن گفته است و آنها هستند که نمیشنوند. دین سخن خود را در تمام عالم گسترانیده است؛ ولی کسی آن را صامت میداند که سخن آن را نمیشنود. قرآن کریم نیز به همین صورت ناطق و گویاست.
کتاب تخصصی ادبیات و معناشناسی
یکی دیگر از مباحث قرآن کریم که از دست رفته و مورد غفلت واقع شده ادبیات قرآن کریم است. قرآن کریم از لحاظ ادبی دارای ظرایفی است که قواعد و اصول آن استنباط نشده و ادبیات موجود در برابر آن دارای کاستیهای فراوانی است. برای نمونه، ادبیات امروز نمیتواند لام در آیهٔ شریفهٔ: «وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الاْءَرْضِ، یغْفِرُ لِمَنْ یشَاءُ وَیعَذِّبُ مَنْ یشَاءُ، وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»(۱) را به درستی توضیح دهد و لام آن را که برای بسط است باز شناسد و تنها آن را لام اختصاص میداند. باید قواعد ادبیات بر اساس قرآن کریم از نو پایهریزی و تکمیل شود.
از منظری دیگر، قرآن کریم تنها کتاب تخصصی شناخت لغت به تمام معنا میباشد و باید معنای واژگان را از آن به دست آورد.
این مطلب را در مجموعهٔ پنج جلدی «دانش استخاره» توضیح دادهایم.
تحریفناپذیری قرآن کریم
نکتهٔ پایانی این کتاب را بحث از تحریفناپذیری قرآن کریم قرار میدهیم. تا بدین جا گفتیم قرآن کریم دارای مهندسی ویژهای است و سند عالم هستی به شمار میرود. اگر کسی به چینش واژگان آیات قرآن کریم نظر بیفکند و عوالم هستی را نیز ببیند، باید این دو را هماهنگ و منطبق بر هم بداند. قرآن کریم از حیث محتوا تحریف نشده و قرآن کنونی که در دست ماست همان قرآنی است که بعد از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به حضرت علی علیهالسلام عرضه شده است و ایشان این کتاب را تأیید کردهاند؛ ولی از جهت تفسیر و تأویل، تحریفهای فراوانی روی آن صورت گرفته است.
سندی تاریخی معتبری در دست نیست که چینش سورههای قرآن کریم به دست معصوم علیهالسلام انجام پذیرفته و بیشتر بر اساس بلندی و کوتاهی که به چشم انسانهای مادی اهمیت دارد چیده شده است؛ از اینرو مرتبه و اهمیت هر سورهای مشخص نشده و بزرگترین اشکالی که مانع دستیابی به باطن قرآن کریم میباشد همین چینش است. وقتی دانسته نشود کدام سوره دارای عظمت بیشتری نسبت به سورههای دیگر است و کدام سوره از مرتبهٔ پایینتری برخوردار است، نمیتوان به اهمیت آیهها و همچنین کلمهها و حتی حروف آن پی برد و اینجاست که کلید گشایش قرآن کریم بسته میماند.
قرآن کریم کتابی مهندسی است؛ بهگونهای که در بحث تحریف یا عدم تحریف قرآن کریم میتوان گفت اگر کسی زبان فارسی و عربی را کنار بگذارد و آیات الهی را تنها با زبان صوت کنار هم بچیند درمییابد که آیا در قرآن کریم تحریفی ایجاد شده است یا خیر؛ چرا که چینش مهندسی آیات قرآن کریم و واژگان آن با یک تحریف از دست میرود و مانند ماشینی مکانیکی است که با باز شدن یک پیچ آن، در هم میریزد. با این تحقیق میتوان به همان نتیجهای رسید که در پاراگرافهای
________________________________________
۱٫ آل عمران / ۱۲۹٫
(۲۸)
________________________________________
پیشین از آن سخن گفتیم.
(۲۹)
________________________________________