زن ؛ مظلوم همیشه تاریخ | جلد ۲ ( بخش ششم )

زن ؛ مظلوم همیشه تاریخ | جلد ۲

 

 

زن ؛ مظلوم همیشه تاریخ | جلد ۲

زن ؛ مظلوم همیشه تاریخ | جلد ۲


بخش ششم

                                                         اسلام و

                                                مسائل جنسی

(۱۵۷)

فصل یکم: کام‌یابی و تنگ‌ناهای دین

پاسخ‌ها و ایرادها

یکی از اشکالات دیگری که به شریعت مقدّس اسلام گرفته می‌شود، آموزش امور جنسی و گوناگونی روش‌های آمیزش است. برخی می‌گویند: آمیزش جنسی در میان پیروان دین اسلام امری ناگفته و پنهانی، ساده و پیش پا افتاده و حتّی مذموم و ناپسند است؛ در حالی که اینان به مسائل جنسی تمایل فراوانی دارند و با وجود این آموزش مسائل جنسی در میان مسلمانان جای‌گاه علمی گویایی ندارد و کسانی که به آن اهمّیت می‌دهند، از دیدگاه مسلمین انسان‌های غیر اخلاقی، شهوت پرست و دنیا طلب شناخته می‌شوند؛ از این رو کام‌یابی در میان اهل دیانت، ابتدایی و فاقد اصول خاصّ خود بوده و در نتیجه با ناهنجاری‌های فراوانی ـ به ویژه در جانب زن ـ هم‌راه است. این در حالی است که در جوامع آزاد و غیر دینی، این مسائل به راحتی با شیوه‌های گوناگون آموزش داده می‌شود و مرد و زن با آگاهی‌های لازم و کسب مهارت‌های علمی از بهترین کام یابی‌ها و لذّت‌ها بهره‌مند می‌گردند و در این زمینه هیچ‌گاه احساس کمبود، شکست و محرومیت نمی‌کنند.

پاسخ به نخستین فراز ایراد: اسلام و قداست زناشویی

در پاسخ به این گروه باید گفت: هر چند وقتی صحبت از آموزش مسائل جنسی پیش آید، بسیاری از افراد ـ به اصطلاح ـ متدین یا روشن فکر برآشفته و این بحث را

(۱۵۸)

مغایر با عفّت عمومی یا دین و مذهب می‌دانند، ولی حقیقت این است که چهره واقعی احکام اسلام برتر از چنین پندارهای ناهنجاری است؛ از این رو ما برای رفع چنین توهّم و نیز روشن‌تر شدن چهره واقعی و مترقّی دین در محضر ائمّه« علیهم‌السلام » حضور پیدا کرده و از سخنان سراسر نور و هدایت ایشان شواهدی در زمینه آموزش مسائل جنسی می‌آوریم. باشد که با تمسّک به راه و روش حضرات معصومین« علیهم‌السلام » و به دور از هر گونه افراط و تفریط راه سعادت و کمال حقیقی خویش را از شریعت فرا گیریم.

دنیای امروز ما به واسطه جهل و نادانی فراوان پر از افراط و تفریط در مسائل گوناگون است. یک دسته از این افراط و تفریط‌ها در مسائل جنسی بروز کرده است؛ به‌طوری که از یک سو، افراط در سکس و فحشا جامعه انسانی را به‌طور جدّی تهدید کرده و به سوی حرمان و تباهی سوق می‌دهد و از سوی دیگر دسته‌ای از سرِ راستی یا دروغ و ریاکاری آهنگ نفی بهره‌بری مادّی و لذایذ نفسانی سر داده و به تفریط دچار شده‌اند تا جایی که حتّی در میان مسلمانان بسیاری دیده می‌شوند که از مسائل ابتدایی کام‌یابی و زندگی زناشویی و برخورد صحیح و مناسب با همسر خود هم آگاهی ندارند. همین امر نگرانی‌ها، نابسامانی‌ها و حتّی انحرافات مختلفی را در پی داشته و سبب شده است که دل خوری، نارضایتی، پشیمانی و درگیری، دمار از روزگار زن و شوهر در آورد و زندگانی و روابط زناشویی را تلخ و بی روح کند.

افرادی به این بهانه که امور جنسی از کارهای دنیایی است و یا لذایذ نفسانی مذموم است، تمام موقعیت‌های مادّی انسانی را به اهمال کشیده و با همین نگرش معنویت را هم در مخاطره قرار می‌دهند.

آیا آنان نمی‌دانند که انسان گل سرسبد تمام مخلوقات و صاحب «مقام جمعی»

(۱۵۹)

می‌باشد و تنها همین امتیاز است که او را به مقام «تبارک اللّه» و «خلیفة اللّهی» رسانده است و گرنه عقل و عصمتِ تنها را ملائکه و مادّه و نفسانیت را حیوانات نیز دارا هستند؟ پس تنها این انسان است که می‌تواند با تثبیت موقعیت خود در جهت آگاهی و عمل و بدون افراط و تفریط چنین موقعیت جمعی را دارا باشد. کاستی‌های موجود در میان ما ناشی از عدم آگاهی و عمل‌کرد خودماست و گرنه دین و مربّیان راستین آن، تمام زوایای زندگی را با بیانی باز و بی‌پرده مطرح کرده‌اند. آنان همان طور که از معنویت‌ها سخن سر داده و حرکت‌های معنوی را معرفی می‌کنند، به همان زبان از امور نفسانی و حتّی پنهانی‌های زندگی سخن گفته و حیا را مانع آگاهی نمی‌دانند.

در این مقام به چند روایت در این زمینه به طور خلاصه اشاره کرده و از محققّان دینی نیز در خواست می‌کنیم که برای سلامت و آگاهی جامعه در جهت بازیابی حقایق دینی هر چه بیش‌تر گام بردارند و بیش از این مشکلات عمومی مربوط به برخوردهای زناشویی را تحمّل نکنند. نباید اندیش‌مندان دینی در مقابل پرده‌دری‌های غرب و ناکامی‌های بی مورد مسلمین آرام گیرند، بلکه در مقابله با این فاجعه اخلاقی و حرمان انسانی تمام صاحبان معرفت باید کوشا باشند.

آمیزش و ریزش گناهان

عن اسحاق بن ابراهیم الجعفی قال: سمعت اباعبداللّه « علیه‌السلام » یقول: «انّ رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله » دخل بیت امّ سلمه فشمّ ریحاً طیبةً فقال: اتتکم الحولاء؟ فقالت: هو ذاهی تشکو زوجها. فخرجت علیه الحولاء فقالت: بابی انت و امّی! انّ زوجی عنّی معرضٌ فقال: زیدیه یا حولاء! قالت: ما اترک شیئاً ممّا اتطیب له به و هو عنّی معرضٌ. فقال: اما لو یدری ماله

(۱۶۰)

باقباله علیک؟ قالت: و ماله باقباله علی ؟فقال: اما انّه اذا اقبل اکتنفه ملکان فکان کالشّاهر سیفه فی سبیل اللّه فاذا هو جامعٌ تحاتّ عنه الذّنوب کمایتحاتّ ورق الشّجر فاذا هو اغتسل انسلخ من الذّنوب؛(۱)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: رسول خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » به خانه امّ سلمه رفت و بوی خوشی استشمام کرد. پرسید: آیا حولا [زن عطرفروش] نزد شما آمده است؟ امّ سلمه گفت: آری، او این جاست و از شوهر خویش گلایه دارد. در این هنگام حولا نزد پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » آمد و گفت: پدر و مادرم فدایت باد! شوهرم از من روی‌گردان است و به من بی‌مهری می‌کند. پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمود: بیش از این خویش را برای او خوش‌بو ساز و بیارا.

حولا گفت: من همیشه با هر عطری که بتوانم خود را برای او خوش‌بو می‌سازم و با این حال او از من روی‌گردان است.

حضرت فرمود: اگر می‌دانست که چه پاداشی در برابر توجّه و رو آوردن به تو در انتظار اوست، بی تردید از تو رو نمی‌گرداند.

حولا پرسید: برای او در این صورت چه پاداشی است؟

حضرت فرمود: هنگامی که شوهر به همسرش [به قصد آمیزش] توجّه کند، دو فرشته وی را در بر می‌گیرند و شوهر در این هنگام هم‌چون جنگ‌جویی است که در راه خدا شمشیر کشیده است. گناهان مرد هنگام آمیزش مانند برگ درختان می‌ریزد و زمانی که غسل می‌کند، از همه گناهان پاک می‌شود.

از این روایت چند موضوع روشن می‌گردد:

۱- کافی،ج۵،ص۴۹۶،ح۴٫

(۱۶۱)

یک. بی‌توجّهی مرد به زن نکوهیده و مذموم است.

دو. زن نباید در زمینه زناشویی با همسر خود کوتاهی کند.

سه. کثرت پاداشی که دین برای آمیزش جنسی حلال قرار داده، با جزا و مکافاتی که برای آمیزش حرام منظور داشته است، مطابقت دارد. همان طور که دین حدّ بعضی از اقسام زنا را قتل قرار داده، ثواب یک آمیزش حلال را مانند اجر شهیدی که در راه خدا به قتل می‌رسد و در خون خود می‌غلتد، قرار داده است.

به راستی اگر چنین موازنه‌ای را در نظر نگیریم، چگونه می‌توان گفت: که ثواب آمیزش جنسی معادل با ثواب جنگ‌جویی است که در راه خدا شمشیر کشیده و به شهادت می‌رسد.

حضور ملائکه در آمیزش

عن ابی بصیرٍ، عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: «لیس شی‌ءٌ تحضره الملائکة الاّ الرّهان و ملاعبة الرّجل اهله؛(۱)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: فرشتگان در هیچ امری حضور نمی‌یابند، مگر در مسابقه اسب‌سواری و عشق‌بازی مرد با همسرش.»

نسبت به این حدیث باید گفت: حضور ملائکه در امور عادی دیگر تا این حد نیست، نه آن‌که حضور نداشته باشند؛ زیرا ملائکه در تمام امور بندگان خدا حضور دارند و حضور بسیار در این دو هم به جهت اهمّیت آن‌ها است. در اولی به جهت توان‌مندی‌های رزمی و در دومی هم به جهت انسی که میان زن و مرد پیش می‌آید.

۱- کافی،ج۵،ص۴۹،ح۱۰٫

(۱۶۲)

لقاح مقدّس

قال رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله »: «من تبسّم علی وجه امرئته له عشر حسنةً و ضمّ الی صدرها فله مأة حسنةٍ و اذا جامعها فله ثلثة مأة حسنةٍ و بنی اللّه لا بویه قصراً فی الجنّة و اذا اغتسل خلق اللّه بکلّ قطرةٍ ملکاً یسبّح و یستغفرله الی یوم القیمة و بنا اللّه لا بویه قصراً فی الجنّة لکلّ دفعةٍ؛

رسول خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمودند: هر کس به روی همسر خود لبخند زند، ده حسنه دارد و زمانی که او را در آغوش گیرد و به سینه چسباند، صد حسنه و هنگامی که با او آمیزش کند، سیصد حسنه به او می‌دهند و خداوند قصری در بهشت برای پدر و مادرش بنا می‌کند و هنگامی که غسل کند، خداوند در مقابل هر قطره آبی فرشته‌ای می‌آفریند که تا روز قیامت برای او تسبیح گوید و استغفار نماید و نیز برای هر بار که با همسرش آمیزش می‌کند، خداوند قصری را در بهشت برای پدر و مادرش بنا می‌نماید.»

از این روایت چند امر استفاده می‌شود:

یک. اگر بخواهیم برای ازدواج عنوانی داشته باشیم، باید آن را «آمیزش مقدّس» بنامیم؛ زیرا از ابتدا تا انتها و حتّی مبادی آن، همه، خیرات و حسنات است و کم‌تر عملی از چنین موقعیتی برخوردار است.

دو. تبسّم که اذن دخول و ابتدای ورود به حرم عشق و عفاف و پاکی است، ده حسنه و ثواب دارد؛ پس کاری که ورودی‌اش این‌چنین است، نهایتش را اگر هم نمی‌فرمودند، باز معلوم بود.

سه. هنگامی که زن و مرد یک‌دیگر را در بغل می‌گیرند، به‌طوری که دو قلب، یک دل شود و ظرف وحدت دو دل پدید آید، صد حسنه و ثواب دارد.

چهار. زمانی که مرد به زمان عمل نزدیکی و آمیزش می‌رسد، گذشته از آن که سیصد

(۱۶۳)

حسنه برای اوست، جریان ثواب برای پدر و مادر هم رخ می‌نماید و خداوند برای هر بار آمیزش، قصری در بهشت برای آنان می‌سازد؛ زیرا چنین آمیزش حلالی معلول آن پدر و مادر بوده و فرزند، عمل پدر و مادر است.

پنج. خلقت ملائکه و بقای آن‌ها با تسبیح و استغفار تا قیامت را چگونه باید توجیه نمود؟ آیا آثار عملی این کار، خود به طور طبیعی، علّت آفرینش می‌شود یا حق بر اساس این عمل‌کرد، آن‌ها را می‌آفریند؟ در هر صورت، عظمت، شرافت و معنویت یک عمل مادّی ـ نفسانی و شهوانی هنگامی که با ایمان هم‌راه می‌گردد، چنین موقعیتی پیدا می‌کند.

شش. ممکن است گفته شود: چرا در این روایت تنها به غسل مرد اشاره شده و نسبت به غسل زن یا ثواب او سخنی به میان نیامده است؟ در پاسخ باید گفت: شریعت، قرآن کریم و روایات در مواردی که از مشترکات زن و مرد است ـ مانند همین مورد ـ از باب عفاف و حرمت، به مرد بسنده کرده و زن را مطرح نمی‌کنند؛ زیرا در چنین مواردی زن با مرد حکم یک‌سانی دارد.

مجازات سنگین زنا و پاداش بی‌کران نکاح

بعد از بیان این حدیث، پرسشی پیش می‌آید که پاسخ معقولی لازم دارد و آن این که: عمل زناشویی و آمیزش، عملی نفسانی است که بر اثر حظوظ نفسی تحقق می‌یابد و با میل و رغبت انجام می‌شود و همگان ـ از کافر و مسلم ـ به آن تمایل دارند؛ این عمل نه کار شاقّی است و نه کوشش طاقت‌فرسایی؛ نه انفاق است و نه جنگ و جهاد؛ پس چرا باید برای چنین کار دل‌خواهی چنان ثواب فراوانی قرار داده شود؛ مگر نه این است که باید میان عمل و جزا تعادل وجود داشته و پاداش با عمل تناسب داشته باشد؟

(۱۶۴)

در پاسخ به این پرسش باید گفت: مقایسه یک کار با نقطه مقابلش بهترین راه برای شناخت ارزش و موقعیت عملی آن کار است. هنگامی که به نکاح می‌نگریم، اگرچه گناهان متعدّدی در مقابل آن وجود دارد، ولی مقابل آن به‌طور عمده زنا و لواط است. این دو عمل شنیع هم دارای اقسامی از حد است که یکی از آن‌ها قتل دو طرف می‌باشد. زنای محصنه و لواط قتل را در پی دارد. اگرچه در لواط، «احصان» هم مطرح نیست و عمل به حدّی پلید است که در روایات آمده، غسل با همه آب‌های دنیا هم، نمی‌تواند لواط‌کاران را تطهیر نماید! هنگامی که برای چنین گناهان بزرگی، حدود و مکافاتی این چنین سنگین در نظر گرفته می‌شود، باید برای نکاح ـ که زمینه این معاصی را از بین می‌برد ـ ثواب بزرگ و عظیمی قرار داده شود.

ممکن است سؤال شود که: چرا اسلام نسبت به این گونه اعمال قهری و دل‌خواه در میان انسان‌ها با این اهمّیت و حسّاسیت برخورد می‌نماید و در جانب گناه، قتل را ایجاب می‌کند و در مقابل نکاح -که یک عمل شیرین و دل خواه است- این همه ثواب قرار می‌دهد؟

در پاسخ باید گفت: سنگینی مجازات زنا و لواط از یک سو و عظمت پاداش نکاح از سوی دیگر به این جهت است که اسلام جامعه‌ای را سالم می‌داند که عفاف و پاکی در آن به‌طور غالب وجود داشته باشد و نکاح تأمین‌کننده چنین سلامتی در جامعه است. حال به منظور حفظ جامعه از آلودگی باید نسبت به این معاصی ـ که نابودکننده سلامت جامعه است و زن بر اثر آن از ارزش و موقعیت می‌افتد ـ تهدید جدّی وجود داشته باشد. اسلام در این زمینه پیش بینی مناسب و حکیمانه‌ای کرده و برای سالم سازی جامعه و رشد و کمال و آرامش افراد آن، در مورد معاصی مجازات سنگین و برای نکاح پاداش عظیم و فراوانی را قرار داده است.

(۱۶۵)

تقوا و قصد لذّت

عن اسحاق بن عمّار قال: «سألت ابا عبداللّه« علیه‌السلام » عن الرّجل یکون معه اهله فی السّفر لا یجد الماء ایأتی اهله؟ قال: ما احبّ ان یفعل الاّ ان یخاف علی نفسه. قال: قلت طلب بذلک اللّذة او یکون شبقا الی النّساء؟ قال: انّ الشّبق یخاف علی نفسه. قلت: یطلب بذلک اللّذة؟ قال: هو حلالٌ. قلت: فانّه یروی عن النّبی« صلی‌الله‌علیه‌وآله » انّ اباذر ـ رحمه اللّه ـ سأله عن هذه فقال: ائت اهلک توجر فقال: یا رسول اللّه! آتیهم و او جر؟ فقال رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله »: کما اَّنک اذا اتیت الحرام ازرت فکذلک اذا اتیت الحلال اوجرت. فقال ابوعبداللّه « علیه‌السلام »: الاتری انّه اذا خاف علی نفسه فاتی الحلال اوجر؛(۱)

اسحاق بن عمّار گوید: از امام صادق« علیه‌السلام » درباره مردی که هم‌راه با همسرش در سفر است و به آب دست‌رسی ندارد، پرسیدم: آیا چنین کسی می‌تواند با همسرش آمیزش کند؟ حضرت فرمود: دوست ندارم که این کار را انجام دهد، مگر این که بر خویشتن بترسد.

گفتم: او قصد لذّت دارد و یا دارای علاقه شدیدی به آمیزش با زنان است.

حضرت فرمود: کسی که علاقه شدید به آمیزش با زنان دارد، برخویشتن می‌ترسد.

گفتم: هدفش تنها لذّت است.

حضرت فرمود: در این صورت هم حلال است.

۱- کافی،ج۵،ص۴۹۵،ح۳٫

(۱۶۶)

گفتم: از پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » روایت شده است که جناب ابوذر همین نکته را از پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » سؤال کرد و ایشان در جواب فرمودند: با همسرت آمیزش کن که اجر و پاداش داری. ابوذر پرسید: ای رسول خدا! با آنان آمیزش کنم و پاداشم می‌دهند؟! پیامبر فرمودند: همان گونه که اگر حرام انجام دهی، گناه کار می‌شوی، اگر کار حلال انجام دهی، به تو پاداش می‌دهند.

بعد از تمام شدن نقل اسحاق، امام صادق« علیه‌السلام » در تأیید و تبیین گفتار پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمود: آیا نمی‌بینی که اگر فردی بر خویشتن بترسد و به حلال روی آورد، پاداش داده می‌شود.»

چند امر در این روایت دارای اهمّیت است:

یک، سؤال کننده همان پرسش ابوذر از پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » را از امام صادق « علیه‌السلام » پرسیده و میان جواب آن دو بزرگ‌وار مقایسه می‌کند که این امر از توجّه و آگاهی راوی حکایت می‌کند.

دو، امام« علیه‌السلام » قصد لذّتِ تنها یا علاقه شدید به عمل جنسی را نه تنها نکوهش نمی‌کند، بلکه دلیل بر تقوا و پرهیز کاری مرد هم می‌شمارد.

سه، صرف عمل زناشویی، حتّی با قصد لذّت نفسانی، اجر و پاداش اخروی دارد؛ زیرا گذشته از ارضای تمایلات نفسانی زن، موجب تطهیر خود و جامعه از گناه می‌شود.

چهار، نکته بسیار مهمّی که در این روایت وجود دارد، مقایسه امام« علیه‌السلام » میان فعل حلال و حرام است. حضرت می‌فرماید: همان طور که زنا و ارتکاب حرام گناه است و مکافات سنگین خود را دارد، انجام کارهای حلال هم مانند نماز و روزه پاداش فراوان خود را خواهد داشت؛ چنان‌که امام صادق« علیه‌السلام » نیز چنین فرمود.

قال رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله » لرجلٍ: «اصبحت صائماً؟ قال: لا. قال: فاطعمت

(۱۶۷)

مسکیناً؟ قال: لا. قال: فارجع الی اهلک فانّه منک علیهم صدقةٌ؛(۱)

پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » به مردی فرمودند: آیا امروز را روزه گرفته‌ای؟ آن مرد گفت: نه.

پیامبر فرمودند: آیا نیازمندی را غذا داده‌ای؟

مرد پاسخ داد: خیر.

حضرت فرمودند: پس نزد خانواده خویش برو؛ چون بازگشت تو نزد آن‌ها صدقه‌ای از سوی تو برآنان است.

در این روایت چند امر باید مورد توجّه قرار گیرد:

یک. مؤمن باید در هر زمان به دنبال انجام کار خیری باشد و به جهتی مفید واقع شود. مؤمن نباید در هیچ حال بی‌ثمر بوده و عمر خود را بیهوده بگذراند.

دو. امام « علیه‌السلام » کارهای خیر را در سه دسته قرار می‌دهد: روزه که عبادت و معنویت است، اطعام مسکین که کمک به ضعفای و هم نوع است و محبّت به خانواده و زن و فرزند که عنوان کار خیر و صدقه را دارد؛ پس به طور کلّی کارهای خوب و خیر بیرون از این سه دسته نیست: معنویات، خیرات و کام‌یابی و کام‌دهی از طریق حلال که از گناه و معصیت جلوگیری می‌کند.

حمایت پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » از حقوق زنان

عن ابی عبداللّه قال: «جاءت امرأة عثمان بن مظعون الی النّبی« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فقالت: یا رسول اللّه! انّ عثمان یصوم النّهار و یقوم اللّیل فخرج رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله » مغضباً یحمل نعلیه حتّی جاء الی عثمان فوجده یصلّی فانصرف عثمان حین رأی رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فقال له: یا عثمان! لم

۱- کافی،ج۵،ص۴۵۹،ح۲٫

(۱۶۸)

یرسلنی اللّه تعالی بالرّهبانیة و لکن بعثنی بالحنیفیة السّهلة السّمحة اصوم و اصلّی و المس اهلی فمن احبّ فطرتی فلیستنّ بسنّتی و من سنّتی النّکاح؛(۱)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: همسر «عثمان بن مظعون» [که از اصحاب بود] نزد پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » آمد و گفت: ای رسول خدا! عثمان، شوهرم، روز را روزه می‌دارد و شب را به عبادت سپری می‌کند [و به من نزدیک نمی‌شود.]

پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » خشمگین شد و در حالی که کفش خود را به دست گرفته بود، نزد عثمان آمد و دید او به نماز مشغول است. عثمان چون پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » را دید، نماز خویش را پایان داد.

پیامبر خدا به عثمان فرمود: ای عثمان! خداوند متعال مرا برای رهبانیت (ترک دنیا و زن) نفرستاده است. او مرا به دینی پاک، آسان و هموار برانگیخته است. من روزه می‌گیرم و نماز می‌خوانم و با همسرم آمیزش می‌کنم؛ پس هر کس که فطرت و دین مرا دوست می‌دارد، باید به روش من در آید و ازدواج و آمیزش، سنّت و روش من است.»

در این حدیث چند آموزه ارزش‌مند مشاهده می‌شود:

یک. وقتی کم لطفی مردی به زن و خانواده‌اش موجب غضب پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » می‌شود، اگر مردی زن و بچّه خود را آزار دهد، پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » چه حالتی پیدا می‌کند؟

دو. غیرت دینی پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » سبب شد که بی درنگ برای بر طرف کردن مشکل زن حرکت کند و در جهت رفع آن برآید؛ در حالی که می‌توانست بگوید: ای زن! برو و به شوهرت بگو پیش من آید. این مسائل، آموزه‌های عالی دینی است که باید سرلوحه

۱- کافی،ج۵،ص۴۹۴،ح۱٫

(۱۶۹)

مسؤولین و افراد جامعه اسلامی ما قرار گیرد.

سه. این روایت، رهبانیت ـ که مسیحیت به ظاهر از آن دم می‌زند ـ را به صراحت نفی کرده و از ساحت مقدّس اسلام دور می‌سازد.

چهار. پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » می‌فرماید: روش من، شریعت پاک، آسان و گواراست؛ شریعتی که با مقام جمعی انسان هم‌راه و سازگار است؛ یعنی: نماز، روزه و معنویت‌ها هم‌راه با پاکی، طهارت و امور نفسانی در حدّ اعتدال.

پنج. حضرت، بی‌سالوس و ریا و کتمان و پرهیز و خود دورداری در امور نفسانی، امر زناشویی را به‌طور خاص بیان می‌کند و خود را در ظاهر هم کنار نمی‌کشد، بلکه می‌فرماید: من خود هم اهل نمازم و روزه می‌گیرم و هم عمل زناشویی را ترک نمی‌کنم؛ آن‌گاه می‌فرماید: این روش در دین الزامی است؛ نه اختیاری و هر کس تن به ازدواج ندهد، از من نیست و بر سنّت و دین من نخواهد بود.

آمیزش جنسی و نفی نفاق و ریاکاری

۱- عن ابی داود المسترق، عن بعض رجاله، عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: «انّ ثلاث نسوةٍ اتین رسول اللّه « صلی‌الله‌علیه‌وآله » فقالت احداهنّ: انّ زوجی لایأکل اللّحم و قالت الاخری: انّ زوجی لایشمّ الطّیب و قالت الاخری: انّ زوجی لا یقرب النّساء فخرج رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله » یجرّرداءه حتّی صعد المنبر فحمداللّه و اثنی علیه ثمّ قال: مابال اقوامٍ من اصحابی لایأکلون اللّحم و لا یشمّون الطیب و لا یأتون النّساء اما انّی آکل اللّحم و اشمّ الطیب و آتی النّساء فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی؛(۱)

 

۱- کافی،ج۵،ص۴۹۶،ح۵٫

(۱۷۰)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: سه زن نزد پیامبر خدا آمدند. یکی از آنان گفت: شوهرم گوشت نمی‌خورد.

دیگری گفت: شوهرم از بوی خوش استفاده نمی‌کند.

سومی گفت: شوهرم با زنان آمیزش نمی‌کند.

پیامبر خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » پس از شنیدن سخن آنان خشمگین شد و در حالی که عبایش بر زمین کشیده می‌شد، به مسجد آمد و بر منبر بالا رفت و خدا را حمد و ستایش کرد، آن گاه فرمود: چرا عدّه‌ای از اصحابم گوشت نمی‌خورند و از بوی خوش استفاده نمی‌کنند و با زنان آمیزش ندارند. بدانید! من گوشت می‌خورم، از بوی خوش استفاده می‌کنم و با زنان آمیزش دارم؛ پس هر کس از سیره و سنّت من روی گرداند، از من نیست.»

از این حدیث چند امر روشن می‌شود:

یک. ملاقات زنان با پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » و حضور آن‌ها نزد ایشان و گله و شکایت از مردها به آسانی ممکن بوده است.

دو. پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » به قدری باز عمل می‌کرده و از پنهان کاری و کتمان دور بوده است که زن‌ها در بیان خواسته‌های خود نفاق و ریا و پنهان کاری نداشته و به راحتی و بی تکلّف مسائل پنهانی و جنسی را نزد ایشان بازگو می‌کردند.

سه. حضرت ضمن توجّه به عدم گرایش اصحاب به رهبانیت، مسائل جنسی را آن قدر با اهمّیت می‌داند که بی‌درنگ به منبر رفته و مشکلات را مطرح می‌نماید و در جهت رفع آن می‌کوشد.

چهار. حضرت بر روی منبر، در مقابل همه زنان و مردان، ریا و سالوس نمی‌ورزد و ـ به قول معروف ـ جانماز آب نمی‌کشد و می‌فرماید: من هم این کارها را انجام

(۱۷۱)

می‌دهم و از گوشت، عطر و زن‌ها استفاده می‌کنم و این روش برخورد، اهمّیت این امور را می‌رساند.

۲- «عن سکین النّخعی و کان تعبّد و ترک النّساء و الطّیب و الطّعام فکتب الی ابی عبداللّه« علیه‌السلام » یسأله عن ذلک. فکتب الیه: امّا قولک فی النّساء فقد علمت ما کان لرسول‌اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله » من النّساء و امّا قولک فی الطّعام فکان رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله » یأکل اللّحم و العسل؛(۱)

سکین نخعی عبادت پیشه کرده بود و زنان را وا نهاده و از بوی خوش و خوراکی استفاده نمی‌کرد. در این باره نامه‌ای به امام صادق« علیه‌السلام » نگاشت. امام« علیه‌السلام » در جواب او نوشت: امّا درباره زنان، به درستی که تو می‌دانی رسول خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » چند همسر داشت و امّا درباره غذا، رسول خدا گوشت و عسل می‌خورد.»

چند امر از این روایت به دست می‌آید:

یک. بنا به نقل امام صادق « علیه‌السلام » پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » پرداختن به امور معنوی، منهای توجّه به مسائل نفسانی و لذایذ و حظوظ مادّی را تخطئه کرده و بی ارزش می‌داند.

دو. امام« علیه‌السلام » تعدّد زوجات پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » را کتمان نکرده و دلیلی بر نقص ایشان نمی‌داند تا جایی که تعدّد همسران پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » را به رخ آن مرد می‌کشد.

سه. امام می‌فرماید: پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » از گوشت و عسل -که دو متاع لذیذ، مقوی و با ارزش عالم طبیعتند ـ استفاده می‌کرده است؛ پس پیامبری که فقیر و مسکینی را گرسنه به حال خود رها نمی‌کرد، از گوشت و عسل هم پرهیز نداشته است. بر خلاف کسانی که برای خود گوشت و عسل می‌خواهند و برای دیگران هیچ و یا خود بهترین غذاها را

۱- کافی،ج۵،ص۳۲۰،ح۴٫

(۱۷۲)

مصرف می‌کنند و برای خدا و قرب الهی و ثواب آخرت، نان و پیازی هم نثار فقرا می‌سازند! که نفرین بر شکم سیران بی‌خبر از گرسنگان.

هم‌سویی نماز و آمیزش

۱- قال رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله »: «جعل قرّة عینی فی الصّلاة و لذّتی فی النّساء؛(۱)

پیامبر اکرم« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمودند: آسودگی و آرامش من در نماز و لذّت و کام‌یابی من در زنان است.»

مسأله مهمّی که باید به آن توجّه کامل داشت، این است که لذّت و کام‌یابی ـ همان طور که پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » می‌فرمایند ـ یک کمال است و کسی که توان کام‌یابی یا آگاهی از اصول آن را ندارد، در آن ظرف، از کمال دور می‌باشد؛ چه این لذّت، نفسانی باشد و چه معنوی؛ چه نسبت به زن باشد یا نماز؛ زیرا تحصیل لذّت، فعلیت نفس و حیات فعلی آدمی است و خلقت ناسوت و ورود به دنیا برای فعلیت بخشیدن به همین امر می‌باشد.

البته در اصل فعلیت، کافر و مؤمن تفاوتی ندارند و تنها چیزی که مؤمن و کافر را از یک‌دیگر متمایز می‌سازد، کمال فعلیت است که همان تحصیل قرب و وصول الهی است. حال این کمال از جانب نفس باشد یا عقل، به‌وسیله نماز باشد یا زن، در هر صورت، قصد عبادی، توجّهات نفسانی و حرکات جسمانی است که وصول و عروج می‌آورد. از این نگاه نماز هم یک نوع کام‌یابی است که تحصیل آن در توان کافر و مشرک نیست.

۲- قال رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله »: «جعل قرّة عینی فی الصّلاة و لذّتی فی الدّنیا

۱- کافی،ج۵،ص۳۲۱،ح۷٫

(۱۷۳)

النّساء و ریحانتی الحسن و الحسین؛(۱)

پیامبر خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمودند: آسودگی من در نماز و لذّت و کام‌یابی من در دنیا از زنان است و حسن و حسین گل‌های خوش‌بوی منند.»

این بیان در روایات متعدّد دیگری نیز تحت سه عنوان آمده است؛ مانند:

«حُبّب الی من الدّنیا [یا اخترت من دنیاکم] الثّلاث: الطّیب، النّساء و قرّة عینی فی الصّلاة؛(۲)

همان‌طور که ملاحظه می‌کنید، در روایت نخست این بخش، نماز و زن عنوان شده و در روایت دوم، عنوان دنیا و امام حسن« علیه‌السلام » و امام حسین« علیه‌السلام » هم اضافه شده است. حال پیرامون این روایات به چند امر مهم باید دقّت کافی داشت:

یک. توازن، تقارب و هم بستگی این امور بسیار اهمّیت دارد: نماز و زن‌ها و عطر، نماز و لذّت دنیا و زن‌ها و دو ریحانه رسول خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله »، حسن و حسین. به عبارت دیگر باید دید که در دل پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » از دنیا به ظرف ناسوت، چه اموری جای داشته است. در هر صورت، بیان آن سه مورد در روایت اخیر حکایت از لزوم هم‌بستگی این سه عنوان در تحصیل مقام جمعی و قرب معنوی دارد.

عطر، صفای آدمی را تحریک می‌کند و زن او را آماده عروج می‌سازد و سرانجام در نماز، معراج حاصل می‌گردد، ولی این سه امر به طور جدا از هم هرگز چنین آثاری را نخواهند داشت؛ چنان‌که این مهم در روایات متعدّدی آمده است؛ مانند روایتی که می‌فرماید: رهبانیت، ترک عطر، زن، گوشه‌گیری و تنها روی آوردن به نماز و عبادت است.(۳)

۱- کافی،ج۵،ص۳۲۱،ح۹٫

۲- بحار، ج۱۰۳،ص۲۱۸،باب۱،ح۷٫

(۱۷۴)

اهل دنیا گرچه در جهت تحقّق امیال نفسانی خود از زن غافل نیستند و بی‌محابا و هوس بازانه بر او می‌تازند، ولی هرگز در پی تحصیل کمال از این طریق نیستند. آن‌ها در پی زن، بدون تحصیل کمالند و توجّهی به تقارب، تناسب و هم‌سویی این امور سه‌گانه با هم ندارند؛ در حالی که این سه عنوان با هم موضوعیت دارد و چهارمی در کار نیست و اگر بود، آن را حضرت می‌فرمود و آوردن امام حسن و امام حسین« علیه‌السلام » در ردیف این امور تنها برای بیان انتخاب و محبّت آن حضرت است وگرنه آن دو امام« علیه‌السلام » برتر از دنیا و آخرتند.

دو. زمانی که پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » می‌فرمایند: «اخترت من دنیاکم» (این سه امر را از دنیای

۱- عن ابن القداح، عن ابی عبداللّه« علیه‌السلام » قال: «جاءت امرأة عثمان بن مظعون الی النّبی ـ صلواة اللّه علیه و آله ـ فقالت: یا رسول اللّه! انّ عثمان یصوم النّهار و یقوم اللّیل فخرج رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله » مغضبا یحمل نعلیه حتّی جاء الی عثمان فوجده یصلّی فانصرف عثمان حین رأی رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فقال له: یا عثمان! لم یرسلنی بالرّهبانیة ولکن بعثنی بالحنیفیة السّمحة اصوم و اصّلی و المس اهلی، فمن احبّ فطرتی فلیستنّ بسنّنی و من سنّتی النّکاح؛         وسائل الشّیعه، ج۱۴،ص۷۴،ح۱٫

… من برای رهبانیت و ترک دنیا فرستاده نشده‌ام، بلکه به دین پاک و آسان برگزیده شده‌ام. روزه می‌گیرم، نماز می‌خوانم و نکاح و کام‌یابی هم دارم. هر کس منش دین مرا دوست دارد، از من تبعیت کند و سنّت من ازدواج و کام‌یابی است.»

– عن ابی داود المسترق، عن بعض رجاله، عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: «انّ ثلاث نسوةٍ اتین رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فقالت احداهنّ: انّ زوجی لایأکل اللّحم و قالت الاخری: انّ زوجی لایشمّ الطّیب و قالت الاخری: انّ زوجی لا یقرب النّساء فخرج رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله » یجرّرداء حتّی صعد المنبر فحمداللّه و اثنی علیه ثمّ قال: مابال اقوامٍ من اصحابی لایأکلون اللّحم و لا یشمّون الطیب و لا یأتون النّساء اما انّی آکل اللّحم و اشمّ الطیب و آتی النّساء فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی ـ

وسائل الشّیعه،ج۱۴،ص۷۴،ح۲٫

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: سه زن نزد پیامبر خدا آمدند. یکی از آنان گفت: شوهرم گوشت نمی‌خورد.

دیگری گفت: شوهرم از بوی خوش استفاده نمی‌کند.

سومی گفت: شوهرم با زنان آمیزش نمی‌کند.

پیامبر خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » پس از شنیدن سخن آنان خشمگین شد و در حالی که عبایش بر زمین کشیده می‌شد، به مسجد آمد و بر منبر بالا رفت و خدا را حمد و ستایش کرد، آن گاه فرمود: چرا عدّه‌ای از اصحابم گوشت نمی‌خورند و از بوی خوش استفاده نمی‌کنند و با زنان آمیزش ندارند. بدانید! ک Á من گوشت می‌خورم، از بوی خوش استفاده می‌کنم و با زنان آمیزش دارم؛ پس هر کس از سیره و سنّت من روی گرداند، از من نیست.»

(۱۷۵)

شما برگزیدم)، در میان این سه چیز نماز هم به چشم می‌خورد. در این که عطر و زن دو امر دنیایی‌اند حرفی نیست، ولی آیا نماز هم دنیایی است؟

در پاسخ باید گفت: آری، نماز هم امر دنیایی است؛ چرا که در آخرت نماز و تکلیف وجود ندارد؛ اگر چه معرفت و قرب در آخرت، نتیجه اعمالی چون نماز می‌باشد، ولی نماز، دنیا نیست؛ زیرا دنیایی بودن غیر از دنیا (پایین و دنی‌بودن) است. وقتی پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » می‌فرمایند: من از دنیای شما اختیار کردم، این اختیار او قرب الهی را در بر دارد و قرب الهی، دنیا ندارد؛ بنابراین همان اموری که برای اهل دنیا، دنیاست، دیگر برای مؤمن، دنیا نیست.

در این جا این پرسش پیش می‌آید که: چگونه می‌شود نمازی که معراج مؤمن است، دنیایی باشد؟

در پاسخ باید گفت: معراج بودن نماز به جهت قرب و وصولی است که از آن به دست می‌آید وگرنه نماز متفرّع بر تکلیف است و تکلیف خود مقید به دنیاست و در آخرت دیگر تکلیف نیست، اگرچه قرب و معرفت وجود دارد؛ پس عظمت و اهمّیت نماز به قرب و معرفت آن می‌باشد و گرنه نفس عمل که متفرّع بر تکلیف است، از امور محدود به دنیاست و در آخرت تنها معرفت و قرب و وصول وجود دارد و تکلیف و نماز وجود ندارد؛ پس معراج بودن نماز به جهت قرب و وصول آن است و منافاتی با دنیایی بودن نفس عمل و تکلیف ندارد.

سه. به راستی چه عظمتی در این انتخاب پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » هست! به طوری که نماز و زن هم‌راه با حضرت امام حسن« علیه‌السلام » و امام حسین « علیه‌السلام » برگزیده ایشان می‌گردند؛ در حالی که این دو نور پاک ـ هم‌چنان‌که بیان شد ـ خود بالاتر از آخرتند؛ پس دیگر دنیا کجاست و دنیایی کیست! این جاست که گزینش حضرت و همین‌طور انسان

(۱۷۶)

مؤمن، این امور را از دنیایی بودن خارج می‌سازد.

شب عروسی؛ لقای مقدّس

عن ابی بصیر، عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام »: «قال اذا دخلت باهلک، فخذ بناصیتها و استقبل القبلة و قل: اللهمّ بامانتک اخذتها و بکلماتک استحللتها فان قضیت لی منها ولداً فاجعله مبارکاً تقیا من شیعة آل محمّدٍ و لا تجعل للشّیطان فیه شرکا ولا نصیبا؛(۱)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: زمانی که نزد همسرت می‌روی، موی پیشانی او را بگیر و رو به قبله بایست و بگو: خدایا! به امانت از سوی تو این زن را گرفتم و با کلمات تو او را بر خویش حلال ساختم. اگر از او برایم فرزندی مقدّر کردی، او را پر برکت، پرهیزکار و از پیروان آل محمّد« صلی‌الله‌علیه‌وآله » قرار ده و برای شیطان در او مشارکت و سهمی قرار نده.»

در این روایت امام« علیه‌السلام » به شیعه خود می‌فرماید: هنگامی که در شب عروسی نزد همسرت رفتی، ابتدا موهای پیشین سر زنت را بگیر و رو به قبله قرار ده و دعا کن که خدایا! امانت تو را در بردارم؛ امانتی که به کلمات تو بر من گوارا شده است. اگر می‌خواهی از او فرزندی را نصیبم نمایی، آن را پاکیزه و دور از شرک و از شیعیان آل محمّد« علیه‌السلام » قرار بده.

این حدیث به شور و عشق و مستی مجامعت و قبله و دعا اشاره می‌کند که سبب جمعیت خاطر و حضور جمعی بین همه قوا و شراشر وجود زن و مرد می‌شود و نکاحی کامل را در بر دارد. این نکاح می‌تواند معراج مؤمن را هم در پی‌داشته باشد؛ همان طور که پیامبر اکرم« صلی‌الله‌علیه‌وآله » در بیان گزیده‌های خود از دنیا سه چیز را بر

۱- کافی،ج۵،ص۵۰۰،ح۲٫

(۱۷۷)

می‌شمردند: زن، عطر و نماز. نماز نماد قبله و قبله، نماد دعا و نماز است و زن، بی‌قِبله و با قُبله صافی مؤمن برای قرب و وصول الهی است. این در حالی است که دنیای سکس و دسته‌ای از اهل مذهب که شرک و شیطان در آن‌ها نفوذ دارد، هنگام مجامعت، از جمعیت خاطر و حضور جمعی قوا بهره کامل ندارند و به همین جهت، زناشویی و کام‌گیری و کام‌دهی، روح عطشان آنان را سیراب نمی‌کند؛ در نتیجه عقده و حرمانی بزرگ در خود احساس می‌کنند که برای برطرف کردن آن به راه‌های حیوانی و وحشیانه رو می‌آورند و با این حال هرگز عطش دل آن‌ها برطرف نمی‌شود و…

به راستی اگر اهل مادیات و دل‌بستگان دنیا از عشق و مستی مؤمنان آگاه با خبر بودند، لحظه‌ای به شرک و کفر رو نمی‌کردند و به لجن باری دنیای سکس تن در نمی‌دادند. مردم زمان ما از نبود عشق و صفا به ناکجاآبادها، لجن زارها و صفات حیوانی رو کرده و حتّی حیوان را در صحنه‌های کام‌یابی خود شرکت می‌دهند که شیطان هم از این مشارکت شرم می‌کند.

پاسخ به دومین فراز: ازدواج و تناسب زن و مرد

در جواب بخش دوم اشکال ـ که در متن مدعی آمده بود: میان مسلمانان ناهنجاری‌های بسیاری در آمیزش به خصوص در جانب زن به چشم می‌خورد ـ باید گفت: وجود چنین مشکلاتی ربطی به آموزه‌های دینی ندارد، بلکه ناشی از رفتارهای سنّتی و موقعیت‌های قومی افراد در ازدواج است.

باید دانست یکی از مسائل مهمّی که نسبت به اصل ازدواج مورد نظر آیین مقدّس اسلام است، تناسب زن و مرد در ازدواج است. این در حالی است که یکی از مشکلات اساسی مردم ـ به ویژه جامعه اسلامی ما ـ در این زمان، ازدواج‌های نامتناسب و

(۱۷۸)

بی‌مورد است. بسیاری از مردم با پرداختن به امور فرعی و برخوردهای شدید نسبت به آن امور فرعی از مسائل حیاتی و امور اصلی و تناسب‌های ازدواج غافل مانده‌اند و در نتیجه ازدواج‌های ناموفّق بسیاری رخ می‌دهد و نظام خانوادگی را آسیب‌پذیر می‌سازد؛ بنابراین باید از مسائل فرعی، هم‌چون شرایط بی‌مورد، کاست و به مسائل اصلی چون تناسب‌ها پرداخت.

باید در جامعه بر مبنای قانون، ازدواج با گزینش‌های دینی -قانونی و تناسب‌های شخصی اعمال گردد تا از ازدواج‌های ناموفّق رهایی یابیم.

باید تناسب‌های روحی، فرهنگی، دینی، جسمی و منطقه‌ای رعایت شود و نسبت به هیچ یک از آن‌ها اهمال صورت نگیرد. زیبایی و زشتی، صحّت و بیماری، نقص عضو و سلامت، قیافه و اندام، سن و سال و ده‌ها خصوصیت دیگر باید در ازدواج از نظر دور نباشد؛ چنان‌که دین به‌طور آشکار از آن یاد کرده است تا هر دختر و پسری بتواند با دیدی باز و به دور از جهالت و نادانی و با توجّه به خصوصیت‌های جسمی و روحی و اخلاقی همسری متناسب با نیازشان انتخاب کنند تا بعد از ازدواج با مشکلات گوناگون مواجه نگردند.

اکنون ما در این‌جا به خلاصه‌ای از این امر اشاره می‌کنیم. باشد که در این مباحث گشایشی رخ دهد.

ابتدا گزیده‌ای آزاد از برخی روایات حضرات معصومین« علیهم‌السلام » به‌طور خلاصه مطرح می‌گردد.

زن باکره بر دیگر زن‌ها ترجیح دارد؛ زیرا هر چه سن کم‌تر باشد، مزه دهان و طراوت جسم و جان گواراتر است و از نظر مقابله با مشکلات رحمی، فرزندآوری و اخلاق زندگی و زناشویی بهتر خواهد بود.

(۱۷۹)

زنانی که باسن‌های بزرگ‌تری دارند، به طور غالب دارای نجابت بیش‌تری هستند و از صلابت و مقاومت بالایی برخوردارند و در زمینه آمیزش هم تأثیر و ویژگی خاصّ خود را دارند. هرگز کسی از زنان گندم گون، درشت چشم، باسن‌دار و میانه اندام پشیمان نمی‌شود. در انتخاب همسر تنها گردن زن را ببوئید؛ اگر خوش‌بو بود، تمام بدنش خوش بوست؛ و ساق و پشت پایش را ببینید؛ اگر استخوان‌بندی درشت و ماهیچه گوشتی داشته باشد، اندام و مواضع حسّاس بدنش متناسب خواهد بود.

سفارش به زنان سفید و گندم گون سخن امام صادق« علیه‌السلام » است که می‌فرماید: در آن تجربه دارم. زن کبود چشم گواراست و سعادت مرد آن است که لباس از زن سفیداندام برگیرد.

زن زیبا، بلغم را می‌برد و نازیبا، سودا می‌آورد؛ و چه مطالب بسیار دیگری که باید نسبت به اصل کلمات و خصوصیات آن دقّت فراوان داشت تا موقعیت علمی و زمینه‌های روان شناختی سخنان معصومین« علیهم‌السلام » به خوبی روشن گردد.

البته باید دانست که لسان روایات در این مقام به خاطر مطلوبیت زن به ویژگی‌های او اشاره دارد وگرنه در ملاحظه صفات و خصوصیت‌ها زن و مرد یک‌سانند و هر یک باید نسبت به خواسته‌های خود در حدّ توان اهتمام داشته باشند.

ویژگی‌های دختران مناسب برای ازدواج

۱- عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: قال رسول اللّه « صلی‌الله‌علیه‌وآله »: «تزّوجوا الابکار فانّهنّ اطیب شی‌ءٍ افواها و فی حدیثٍ آخر و انشفه ارحاماً و ادرّ شی‌ءٍ اخلافاً و افتح شی‌ءٍ ارحاماً…؛(۱)

پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمودند: با دوشیزگان ازدواج کنید؛ زیرا آنان دهانی خوش بوتر و

۱- کافی،ج۵،ص۳۳۴٫

(۱۸۰)

نفسی گواراتر دارند – و در حدیث دیگر آمده است: و رحم‌هایی نطفه پذیرتر و پستان‌هایی تردتر و سرشارتر و زایمانی بیش‌تر و راحت‌تر دارند.

خوش بویی دهان از جوانی و سن و سال کم‌تر است و نطفه‌پذیری از توان‌مندی و تازگی رحم، و تردی و سرشاری سینه نیز از نشاط و شهوت و بسیاری تمایلات جوانی است.

۲- عن عبداللّه بن المغیره، عن ابی الحسن « علیه‌السلام » قال: سمعته یقول: «علیکم بذوات الاوراک فانّهنّ انجب؛(۱)

امام موسی کاظم« علیه‌السلام » فرمود: با زنان بزرگ باسن ازدواج کنید؛ بی‌تردید آنان نجیب ترند.

نجابت و باسن در صلابت و قوّت زن با هم ملازمه دارند و صلابت زن از باسن او آشکار می‌گردد که البته «ورک» آن هم با وصف ذات (ذوات الاوراک) باسن بزرگی که جمع، کشیده و سفت باشد که تُردی سینه را تداعی می‌کند.

۳- عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: قال امیرالمؤمنین « علیه‌السلام »: «تزوّجوا سمراء عیناء عجزاء مربوعةً فان کرهتها فعلی مهرها؛(۲)

امیرمؤمنان« علیه‌السلام » فرمود: با زنان گندم گون، گشاده چشم، بزرگ باسن و میان اندام ازدواج کنید؛ اگر از چنین انتخابی ناخرسند شدید، مهر آن را من به عهده می‌گیرم.»

در این حدیث به زنان گندم گون ـ نه سفید بور ـ و دارای چشمان بزرگ و درشت و باسن سفت و درشت و قد رشید و کشیده متناسب با پهنا سفارش شده است. اگر این صفات در زنی جمع شود، اقتضای کمال جسمانی و وسعت نظر را دارد. چنین زنانی

۱- همان.

۲- کافی،ج۵،ص۳۳۵،ح۲٫

(۱۸۱)

دارای جبروت زنانه‌اند و شوهران آن‌ها در امور جنسی کم‌تر دچار حسرت و عقده‌ای می‌شوند.

۴- عن بعض اصحابنا مرفوعا قال: «کان النّبی« صلی‌الله‌علیه‌وآله » اذا اراد تزویج امرأةٍ بعث من ینظر الیها و یقول للمبعوثة: شمّی لیتها فان طاب لیتها طاب عرفها و انظری کعبها فان درم کعبها عظم کعبثها؛(۱)

پیامبر اکرم« صلی‌الله‌علیه‌وآله » هرگاه می‌خواستند زنی را به ازدواج خود در آورند، زنی را نزد خانم مورد نظر می‌فرستادند و به او می‌فرمودند: گردنش را ببوی؛ اگر خوشایند بود، آن زن خوش‌بوست و به برآمدگی پایش بنگر؛ اگر پوشیده از گوشت بود، آلت جنسی‌اش بزرگ و درشت است.»

در این حدیث به خوش‌بویی گردن ـ که موضع مری از پیش و ریشه مو از پشت است ـ و ماهیچه پا اشاره شده است که وصف نخست، حکایت از سلامت و وصف دوم نشان از صلابت زن دارد.

۵- عن ابی ایوب الخزّاز، عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: «انّی جرّبت جواری بیضاء و ادماء فکان بینهنّ بونٌ؛(۲)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: من کنیزان سفید و گندم گون را آزمودم؛ میان آنان تفاوت است. تفاوت سفید بور و گندم گون به جهت سستی اولی و مقاومت بسیار دومی در امور جنسی و ایستادگی در مقابل تعدّی دیگران می‌باشد.»

۶- عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: قال رسول اللّه « صلی‌الله‌علیه‌وآله »: «تزّوجوا الزّرق فانّ فیهنّ الیمن؛(۳)

۱- همان،ح۴٫

۲- کافی،ج۵،ص۳۳۵،ح۵٫

(۱۸۲)

پیامبر اکرم « صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمودند: با زنان کبود چشم ازدواج کنید؛ بی‌تردید چنین وصلتی گشایش و برکت را به هم‌راه دارد.»

این صفت، توان و نجابت مرد را زنده می‌کند و او را برای مقاومت هر چه بیش‌تر در مقابل مشکلات زندگی آماده‌تر می‌سازد.

۷- عن ابی الحسن « علیه‌السلام » قال: «من سعادة المرء ان یکشف الثّوب عن امرأةٍ بیضاء؛(۱)

امام کاظم« علیه‌السلام » فرمود: خوش بختی مرد در آن است که همسر سفیدگون نصیبش گردد و جامه از چنین اندامی برگیرد.»

مراد از «بیضاء» سفید نقره‌ای است، نه سفید بور و سفید نقره‌ای با گندم گون تفاوت دارد، اگرچه هر دو وصف حسنند. این سه وصف با هم تفاوت‌هایی دارند. در سفید بور سستی، در نقره‌ای نشاط و طراوت و در گندمی توان و صلابت وجود دارد.

۸- عن ابی‌عبداللّه « علیه‌السلام » قال: «المرأة الجمیلة تقطع البلغم و المرأة السّوءاء تهیج المرّة السّوداء؛(۲)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: زن زیبا چهره، سستی و بلغم را برطرف می‌سازد و زن زشت روی در انسان ترش‌رویی و سودا را بر می‌انگیزد.»

همان طور که آدمی نیازمند غذاست، چشم‌های انسان هم غذای خود را می‌خورند و همان‌طور که غذای مناسب و نامناسب وجود دارد، چشمان آدمی هم از چنین موقعیتی دور نیستند. زیبایی، دسته‌ای از امراض و مشکلات نفسانی ـ مزاجی را برطرف می‌سازد؛ همان‌طور که غذای فاسد امراض را در افراد تشدید می‌کند و زن و مرد باید در

۱-همان،ح۶٫

۲- کافی،ج۵،ص۳۳۵،ح۷٫

۳- کافی،ج۵،ص۳۳۶،ح۱٫

(۱۸۳)

انتخاب غذای چشم چون غذای مصرفی زمینه‌های مناسب را مورد نظر داشته باشند.

۹- «عن محمّد بن عبدالحمید، عن بعض اصحابه، عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » انّه شکا الیه البلغم فقال: امالک جاریةٌ تضحکک؟ قال: قلت لا. قال: فاتّخذها فانّ ذلک یقطع البلغم؛(۱)

کسی از افزایش بلغم نزد امام صادق« علیه‌السلام » ابراز ناراحتی کرد. حضرت فرمود: آیا کنیزی داری که تو را بخنداند؟ پاسخ داد: خیر. حضرت فرمود: چنین کنیزی بگیر؛ زیرا ازدواج با چنین زنی بلغم را می‌زداید.»

شوخ طبعی رطوبت و سنگینی و ترش‌رویی را برطرف می‌سازد و خنده حکایت از همین طبع دارد.

در این جا پس از بیان این ویژگی‌ها دو پرسش پیش می‌آید:

یک. اگر بنا شود همه به دنبال زن‌های خوب و سالم و زیبا باشند، پس دیگر زن‌ها چه کنند و نسبت به آن‌ها چه برخوردی باید داشت؟

در پاسخ باید گفت: سفارش‌هایی که در این زمینه‌ها آمده، بیش‌تر در جهت بیان خوبی‌ها و مشکلات افراد است تا آگاهی افراد نسبت به تشکیل زندگی و انتخاب همسر و مقایسه افراد با یک‌دیگر بیش‌تر شود تا انتخاب همسر در جهت زن یا مرد با آگاهی و بصیرت دنبال گردد و گرنه این گونه نیست که افراد خوب یا زیبا به راحتی راضی شوند که با هر کس زندگی کنند؛ پس بیان خوبی‌ها و صفات شایسته یا مشکلات و نواقص غیر از تناسب افراد با یک‌دیگر و نسبیت موقعیت آن‌هاست.

البته روشن است که تناسب و انتخاب با یک‌دیگر ملازمه جدّی دارد و در یک ارزش‌سنجی صحیح، هر فردی همتای متناسب با خود را بر می‌گزیند. بر این اساس

۱- همان،ح۲٫

(۱۸۴)

ممکن است بیمار و معیوبی با فرد متناسب با خود چنان زندگی خوبی داشته باشد که با دیگر افراد، دارای چنین وضعیتی نباشد. دیگر صفات و نواقص نیز در سطح گسترده و به تمام معنای کلمه این‌گونه است.

بنابراین، افراد مشکل دار هم با افراد مشکل دار می‌توانند تناسب داشته باشند؛ همان‌طور که افراد شایسته با افراد شایسته تناسب دارند.

دو. چرا در این روایات تمام سفارش‌ها خطاب به مردان است و برای زن‌ها در مورد گزینش مردها صفاتی بیان نشده و سفارشی در میان نیامده است؟

در پاسخ باید گفت: در جهت بیان صفات یا انتخاب، تفاوتی میان زن و مرد نیست و اگر در دسته‌ای از روایات خطاب به مرد شده، به خاطر عفاف است و گرنه تناسب یا شایستگی، چون حقّ انتخاب، در میان هر دو مشترک است؛ ضمن آن که در مورد مردها هم بیانات بسیاری وارد شده است، اگرچه بیان روایی نسبت به زنان به خاطر مطلوبیت آنان بیش‌تر است.

چگونگی آموزش مسائل جنسی

گفته شد که برای صحّت ازدواج، سلامت خانواده و تناسب زن و مرد نقش اساسی دارد. این صحّت و تناسب به طور کلّی در گرو دو امر است: توان‌مندی‌های لازم و آگاهی‌های قبل از ازدواج.

در یک جامعه سالم و متمدّن دینی هر دختر و پسری باید پیش از ازدواج نسبت به این امر آموزش داده شده و آزمایش شوند تا حیات مشترک خود را با بصیرت لازم دنبال کنند. البته این امر باید به دقّت و به طور همگانی و قانونی انجام شود تا از اهمال و حالت صوری به دور باشد.

(۱۸۵)

پرسشی که در این جا پیش می‌آید، این است که: چگونه این امور پنهانی – که به طور طبیعی چندان امکان بروز ندارد- در سطح جامعه و برای عموم آموزش داده شود؛ به طوری که هم عفاف جامعه خدشه‌دار نگردد و هم افراد این مسائل را بی‌پرده و بدون ابهام بیاموزند؟

در پاسخ به این پرسش باید گفت: نسبت به این امر باید دو موضوع را به دقّت در نظر داشت:

یک. عفاف نمی‌تواند با نادانی هم‌راه باشد و به خاطر حفظ عفّت و کرامت انسانی یا پنهانی بودن این امر نباید به نادانی‌ها دامن زد و شاهد مفاسد و گرفتاری‌های فراوان شد.

باید هم‌چون دیگر موارد، نسبت به این امور نیز آگاهی‌های لازم و ضروری به قوّت در اختیار همگان قرار گیرد؛ زیرا بدون آگاهی و توان‌مندی، زندگی شیرین مشترک ممکن نیست.

دو. به نام آموزش این امور و آگاهی از آن هم نباید عفاف و پاک‌دامنی را کنار انداخت و نسبت به این امور پرده دری داشت و به دلیل لزوم آگاهی در مسائل جنسی، پرده عفاف و پاک دامنی، شخصیت، معنویت و کمال را درید.

هر یک از دو امر «آگاهی» و «عفاف» لازم و ضروری است، ولی با کمال تأسّف امروزه جوامع ـ به اصطلاح ـ پیش‌رفته به بهانه آگاهی، پرده‌دری پیشه کرده‌اند و در جوامع عقب نگه داشته شده، به بهانه عفاف، جهل و نادانی حاکم گردیده است. چه بسیار افرادی که در این جوامع ازدواج می‌کنند، بی آن که آگاهی‌های لازم از مسائل ابتدایی زندگی زناشویی را دارا باشند.

اکنون این پرسش پیش می‌آید که: مگر ممکن است بدون پرده دری آگاهی‌های لازم در این زمینه را آموزش داد؟

(۱۸۶)

در پاسخ باید گفت: آری، آموزش این مسائل به همگان منافاتی با عفاف ندارد و می‌توان آگاهی را هم‌راه عفاف برای همه افراد جامعه فراهم ساخت.

حال می‌گوییم: تحقّق این آموزش و آگاهی برای مردم می‌تواند در سه مرحله کلّی و سه موقعیت متفاوت قرار گیرد:

مرحله نخست، مرحله علمی است که باید کلّی و بسته باشد و در دوران تحصیل ابتدایی تا راهنمایی قابل اجراست. باید این مسائل در کتاب‌های درسی به قدر لازم و به طور کلّی هم‌راه با کارشناسی نسبت به محدوده آن عنوان گردد؛ به‌طوری که زندگی زناشویی از زوایای متعدّد و با چهره‌های گوناگون مورد توجّه قرار گیرد تا دختر و پسر از این امور به طور کلّی بی‌بهره و اطّلاع نباشند. البته باید توجّه داشت که این مسائل در این مقطع باید در حدّی که محرّک و مهیج نباشد، مطرح شود.

در مرحله دوم باید آموزش این امور در تمام رسانه‌ها و وسایل ارتباط جمعی به‌طور کلّی و شناخته شده منعکس گردد تا چهره سالم و ناسالم زندگی، خود را به خوبی نشان دهد.

برای اجرای مرحله سوم باید به طور قانونی و فراگیر در همه مناطق کشور، توسّط بخش خاصّی – که از قوّت و کمال روحی و سلامت عمومی و علمی برخوردار باشد ـ آموزش‌گاه‌های شناخته شده و قابل کنترل‌تشکیل شود تا هر فرد پیش از ازدواج به مدّت معینی – به طور مثال: یک ماه -در جلسات آموزشی شرکت کند و سپس مورد آزمایش و امتحان قرار گیرد و گواهی «صلاحیت ازدواج» دریافت نماید؛ به‌طوری که بدون این گواهی امکان ازدواج وجود نداشته و تخلّف افراد، پیگرد قانونی داشته باشد. همان‌طور که برای ازدواج آزمایش خون لازم است، گواهی «صلاحیت ازدواج» هم باید ضروری شناخته شود؛ پس باید برای ازدواج مراحل و مقدّمات لازم پیش بینی

(۱۸۷)

شود تا عظمت و اهمّیت این کار روشن گردد.

با این آموزش‌گاه‌های قانونی، شرعی، علمی و در دست‌رس، این مشکل را می‌توان به‌راحتی برطرف نمود. به‌راستی چگونه می‌توان پذیرفت که برای سواری یا رانندگی موتور و چهار چرخی، آموزش و امتحان و گواهی نامه لازم است، ولی برای حرکت چرخ‌های زندگی و چرخش حیات هیچ‌گونه آموزش و آگاهی و پیش شرطی لازم نباشد؟!

البته علاوه بر این آموزشگاه‌های الزامی باید آموزشگاه‌های اختیاری هم در سراسر کشور سازمان یابد تا هر فرد، در صورت احساس لزوم بتواند از آن برنامه‌ها به طور مجدّد و تکراری در نوبت‌های بعدی استفاده کند.

در این آموزشگاه‌ها ـ که به‌طور طبیعی باید توسط هم جنس اداره شود ـ به‌خوبی و آسانی و بی‌پرده‌دری و یا پرده‌پوشی می‌توان همه جزئیات و مشکلات زناشویی را عنوان و برطرف نمود.

پس رفع این مشکل به طوری که عفاف در مخاطره نیفتد، در گرو قانونی بودن و اهتمام همه جانبه نسبت به تحقّق این آموزش است که در صورت نیاز چگونگی آن بیان خواهد شد.

پاسخ به سومین فراز: دین و پیش درآمدهای آمیزش

ایراد دیگر مدعی این بود که: مسلمانان مسائل جنسی را امری پنهانی دانسته و کتمان آن را قدس و دین داری می‌دانند و همین امر علّت حسرت و پیدایش عقده‌های روحی ـ روانی در میان آن‌ها می‌باشد.

حال، در پاسخ این ایراد می‌گوییم: دنیای امروز با پرده دری و دهن کجی به

(۱۸۸)

معنویات، خود را فاتح باب لذایذ مادّی و بهره‌گیری از زن می‌داند؛ در حالی که به این بهانه، جامعه انسانی و شمار فراوانی از مردان و زنان به انحطاط اخلاقی و رفتاری لجن بار کشیده شده‌اند و هنوز راه کام‌یابی کامل و استفاده مناسب از زن و مرد را نیافته‌اند.

این در حالی است که اسلام نه تنها در عرصه معنویات، بلکه در زمینه لذایذ مادّی نیز پیش تاز بوده و گوی سبقت را از دیگر مدّعیان ربوده است؛ به‌طوری که پیامبر اسلام ـ که در معنویت به عنوان تنها بشر کامل در رأس مخروط انسانیت و کمال قرار دارد ـ زن را از انتخاب‌های دنیوی خود می‌داند و استفاده و بهره‌گیری از او را با بیان‌هایی متفاوت مطرح می‌سازد، بی آن که پرده دری و بی حرمتی و لجن‌باری پیش آید؛ از این رو نه عفاف باید به بهانه آگاهی، در مخاطره قرار گیرد و نه نادانی به بهانه عفاف، دامن گیر مردم شود. باید در جامعه اسلامی با وجود آن که عفاف کامل برقرار باشد، آگاهی کافی از کام‌یابی‌های مادّی و معنوی هم وجود داشته باشد.

با کمال تأسّف، گرچه بعضی از صاحبان علم و آگاهی و مربّیان جامعه به بهانه معنویت و با دوری از طرح لذایذ مادّی، بیش از دیگران به کتمان دست زده‌اند، ولی اولیای معصوم و ائمّه هدی« علیه‌السلام » به هر طریق ممکن این امور را مطرح نموده‌اند؛ چه هنگامی که از آن‌ها پرسشی می‌شد و یا زمانی که آن‌ها خود به‌طور ابتدایی مطالبی را مطرح می‌کردند. در این جا نسبت به بعضی از خصوصیات امور جنسی به‌طور آشکار مطالبی از روایات را مطرح خواهیم کرد تا روشن شود که نه تنها بیان حقایق مادّی و لذایذ نفسانی منافاتی با عفاف و سالم سازی جامعه ندارد، بلکه آگاهی از این مسائل سبب سالم‌سازی جامعه و افراد نیز می‌گردد.

(۱۸۹)

لذّت بخش‌ترین چیزها

عن علی بن حسّان، عن بعض اصحابنا قال: «سألنا ابوعبداللّه « علیه‌السلام »: ای الاشیاء الذّ؟ قال: فقلنا غیر شی‌ءٍ. فقال هو « علیه‌السلام »: الذّ الاشیاء مباضعة النّساء؛(۱)

امام صادق« علیه‌السلام » از اصحابش پرسید: «لذّت بخش‌ترین چیز کدام است؟» از سوی اصحاب جواب‌های گوناگونی داده شد. حضرت آن پاسخ‌ها را نپذیرفت و خود فرمود: «لذّت بخش‌ترین چیز هم بستری با زنان است.»

در این روایت مطالب مهمّی وجود دارد که به اختصار بعضی از آن‌ها بیان می‌شود:

یک. حضرت با یارانش عریان‌ترین امر را که در رابطه با انسان وجود دارد، مطرح می‌نماید و درباره آن سوءال می‌کند.

دو. از این که هیچ کدام از یاران نتوانستند پاسخ ایشان را بدهند، دو امر به دست می‌آید: یکی این که حضرت می‌دانسته یارانش نسبت به آگاهی‌های لازم این امر اهمال دارند و قصد داشته که آگاهی آنان را کامل سازد؛ دیگر آن که امام« علیه‌السلام » می‌دانسته که یارانش در بهره‌گیری از زن و بهره‌دهی به او دقّت و اهمّیت کامل را اعمال نمی‌دارند؛ از این رو برای آگاهی و توجّه علمی و عملی آن‌ها به این حقیقت، خود ابتدا پرسش در این زمینه را شروع می‌کند.

سه. پرسش حضرت بسیار جالب و باارزش است؛ زیرا گذشته از آن که به دور از سالوس و ریا و پنهان کاری می‌باشد، از لذیذترین چیز دنیا می‌پرسد و بعد از آن که هر کس چیزی می‌گوید و جواب درست ارایه نمی‌شود، حضرت خود پاسخ می‌دهد که لذیذترین چیز در دنیا هم بستری با زنان است.

۱- کافی،ج۵،ص۳۲۱،ح۸٫

(۱۹۰)

پس همان طور که گفته شد، پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » از دنیا «زن» را برگزید و امام صادق« علیه‌السلام » از زن «مباضعه» را برمی‌گزیند که رأس مخروط لذایذ مادّی است.

چهار. پرسشی که نسبت به این بیان پیش می‌آید و ظرافت این سخن را آشکار می‌سازد، این است که: «مباضعة النّساء» یعنی چه؟ در توضیح کامل این امر جهت آگاهی عموم و توجّه خواص و تبرئه دین از بی‌اعتنایی به مسائل مادّی و حظوظ نفسانی ابتدا به بیان دو مقدّمه می‌پردازیم:

الف) همان طور که در لغت آمده،

«البُضعة القطعة من اللّحم»؛

بضعه تکه‌ای از گوشت را می‌گویند که استخوان ندارد. و فرج به اعتبار این که یک قطعه از بدن است و گوشتی است که در ظرف ظاهری اش استخوان وجود ندارد، «بضعه» نامیده می‌شود. حال براساس این که «الفاظ برای روح معانی وضع شده‌اند»، فرج یکی از مصادیق دقیق بضع می‌باشد و لازم نیست گفته شود که این اطلاق از باب استعاره است، بلکه از مصادیق عام مفهوم لفظ است.

ب) بر اساس اصول و قواعد زبان و ادب عربی، گرچه سه بابِ مفاعله، افتعال و تفاعل، معنای مشارکت را در بردارند، ولی در باب افتعال و تفاعل می‌توان از یک اسم که دارای افراد باشد، استفاده کرد؛ مانند:

«اختصم القوم و تضارب الرّجلان»؛

قوم با هم دشمنی کردند و دو مرد با هم زد و خورد نمودند؛ و یا دو اسم به صورت فاعل آید:

«اختصم زیدٌ و بکرٌ و تضارب زیدٌ و بکرٌ»؛

این دو با هم دشمنی کردند و یک‌دیگر را زدند. این دو باب مفعول‌پذیر نیستند و در

(۱۹۱)

استعمال آن‌ها مفعولی در کار نیست، بر خلاف باب مفاعله که باید بعد از فعل، دو اسم، یکی به صورت فاعل و دیگری به صورت مفعول وجود داشته باشد: «ضاربَ زیدٌ عمروا». هرچند این دو اسم هر دو در معنا فاعل هستند که غلبه فاعلیت یکی بر دیگری محرز است، ولی صورت ظاهری مفعول، حکایت از فاعلِ مغلوب می‌کند و اسم نخست ـ که صورت فاعلی دارد ـ فاعل غالب به حساب می‌آید؛ پس در هیچ یک از سه باب افتعال، تفاعل و مفاعله مفعول وجود ندارد؛ اگرچه دو باب نخست، صورت ظاهری مفعول را ندارند ـ زیرا غلبه فاعلی در آن دو مطرح نیست ـ و تنها باب مفاعله است که مغلوبیت فاعل مغلوب را به صورت مفعول عنوان می‌کند. با این بیان به خوبی تفاوت این سه باب با باب «ضرب زیدٌ عمروا» (ثلاثی مجرّد) هم روشن می‌گردد که آن‌جا نیز فاعل، غالب است و مفعول، مغلوب و مفعول صورت فاعل مغلوب ندارد.

پس از بیان این مقدمات باید جمله حضرت را که فرمودند:

«الذّ الاشیاء مباضعة النّساء»

(لذیذترین چیز بُضع بازی است)، این گونه معنا کرد: «بُضع بازی» عملی مقدماتی برای استحکام و شکوفایی مجامعت یا کام‌یابی بدون عمل مجامعت می‌باشد که در این بازی زناشویی، اگرچه هر دو طرف فعالند، ولی زن صورت مفعول و مرد صورت فاعلی دارد و به همین جهت، عضو تناسلی زن، ماده مصدر مفاعله شده است؛ نه آلت مرد.

حال طبق این بیان، مرد نباید در تحقّق عمل کام‌یابی نسبت به خود یا زن کوتاهی کند تا ضمن آمادگی خویش آمادگی زن در جهت کام‌یابی نیز محقّق گردد و سردی، رکود و خستگی هر دو، به خصوص زن، از بین رود.

بنابراین، از بیان حضرت نتیجه می‌گیریم که: این بازی گواراترین بازی برای زن و

(۱۹۲)

مرد است که آن بزرگ‌وار، قرن‌ها پیش با وجود فضای بسته اجتماع آن روز و دگم‌بودن جامعه، آن را چنین زیبا، علمی، فنّی، ماهرانه و در هاله‌ای از عفاف و نجابت مطرح کرده است.

پنج. یکی از عوامل عمده مشکلات خانوادگی و طلاق‌ها در جامعه امروز ما «عدم کام‌یابی صحیح» است که بر اثر ناآگاهی یا مذمومیت خیالی، مردم از آن روی گردانیده‌اند و شیرازه محبّت‌های خانوادگی را مختل ساخته‌اند؛ پس باید در جهت رفع این امر، بدون پرده‌دری‌های رایج دنیای غرب کوشید و موضوع مهم و تأثیرگذار کام‌یابی را روشن ساخت تا افراد به توانایی‌ها و وظایف خود آشنا گردند.

سرگرمی مؤمن

عن علی بن اسماعیل رفعه قال: «قال رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله »:… کلّ لهو المؤمن باطلٌ الاّ فی ثلاثٍ: فی تأدیبه الفرس و رمیه عن القوس و ملاعبته امرأته فانّهنّ حقٌّ؛(۱)

پیامبر خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمودند: همه سرگرمی‌ها برای مؤمن باطل و نادرست است، مگر در سه قلمرو: پرورش اسب، تیراندازی و شوخی و بازی با همسرش. بی‌تردید این سه حق است.»

این روایت از سه جهت دارای اهمّیت است که به اجمال بیان می‌شود:

الف) با آن که لهو در لسان شرع مذموم است، ولی در این سه مورد مستحسن شمرده شده است؛ همان طور که پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » می‌فرمایند: این سه امر حق است و ملاک باطل را ندارد.

۱-کافی،ج۵،ص۵۰،ح۱۳٫

(۱۹۳)

ب) تفاوتی که این روایت با روایت پیشین دارد، این است که بازی در آن روایت منحصر به «مباضعه» شد، ولی در این جا بازی اعم است از مباضعه یا بازی با هر عضو دیگری از زن که می‌تواند سر و پا و دیگر اعضای او را شامل شود؛ یعنی همان موضوع پرطمطراقی که امروز در دنیای غرب با پرده دری ترویج می‌شود.

ج) اگر رهبران دینی قدرت آگاهی دادن و مهار جوامع اسلامی را داشتند، امروزه فرهنگ لائیک و غرب الگوی شمار فراوانی از مسلمانان نمی‌شد و اگر الگوهای دینی ـ که لسان وحی و عصمت است ـ در ذهن همگان به باور می‌نشست، دیگر رکود دینی و انزوای شریعت وجود نمی‌داشت؛ از این رو بسیار ضرورت دارد که علمای دین با آگاهی تمام نسبت به تصحیح امر کام‌یابی در میان جامعه و مردم گام بردارند که در غیر این صورت، وضع مسلمین روز به روز فجیع‌تر و آلوده‌تر خواهد شد.

حیا در آمیزش ممنوع!

عن ابی بصیرٍ، عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: «خیر نسائکم الّتی اذا خلت مع زوجها خلعت له درع الحیاء و اذا لبست لبست معه درع الحیاء؛(۱)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: بهترین زنان شما زنی است که هرگاه با شوهرش خلوت گزیند، زره شرم و حیا را از تن بیرون آورد و آن گاه که جامه می‌پوشد [و زمان خلوت سپری می‌شود] زره حیا بر تن کند.»

حقایقی که در این روایت وجود دارد، در دنیای روان‌شناختی امروز هم امر تازه‌ای است و متأسّفانه اندیشه مسلمین در فهم آن کم‌تر موفّق بوده است. در این‌جا به اجمال به نکاتی از این روایت اشاره می‌کنیم:

۱- کافی،ج۵،ص۳۲۴،ح۲٫

(۱۹۴)

یک. امام« علیه‌السلام » در این روایت، زن مؤمن را دارای یک زره معرفی می‌کند؛ چون زره در میان پوشش‌ها محکم‌ترین پوشش است و زن بر اثر لطافت و مطلوبیتش باید از لباس ضدّ آلودگی بهره‌مند باشد.

دو. امام« علیه‌السلام » زنان را تقسیم می‌کند و بهترین آن‌ها را کسانی می‌داند که دارای چنین زرهی باشند و هنر پوشیدن و درآوردن آن را در ظرف نیاز داشته باشند.

سه. زن هنگامی از بهترین همسران است که در زمان خلوت با شوهر به کلّی زره حیا را از تن به در آورد و بدون هرگونه حیا و ریا و خجالت و خدعه‌ای، عشوه‌گری و طنّازی سر دهد و مرد را با زینت‌های ظاهری و پنهانی خود سیراب نماید. تنها در صورت تحقّق این معناست که پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » می‌فرماید:

«جهاد المرئة حسن التّبعل؛(۱)

جهاد و مبارزه زن، خوب شوهرداری کردن است»؛ و خوب شوهرداری کردن همین است که زن چشم و دل مرد را به طور کامل سیر نماید و آن گونه که در جوامع عقب‌مانده مرسوم است، نباشد.

چهار. این که قرآن کریم می‌فرماید:

«هنّ لباسٌ لکم»

(زن‌ها لباس مردها هستند)، به این معنا نیست که لباس زن‌ها لباس مردهاست، بلکه خود زن و وجود و موجودی زینتی او، لباس و حفاظ مرد است و این هنگامی است که زن از همه لباس‌های ظاهر و شؤون غیری فارغ شود و تنها خودش باشد و هنگامی او خودش است که با تمام وجود و بی هر غیریتی با شوهرش باشد؛ همان گونه که

۱- کافی،ج۵،ص۵۰۷،ح۴٫

(۱۹۵)

امام« علیه‌السلام » می‌فرماید: «هنگامی که زن با همسرش خلوت می‌کند باید به‌طور کلّی خود را از حیا دور سازد.»

پنج. زن باید توان مندی خود را در میدان «حسن تبعّل» آزمایش کند و ببیند از بهترین همسران است یا نه. به نظر می‌رسد که بسیاری از زنان به جهت عدم آگاهی و یا مشکلات دیگر نمی‌توانند از بهترین‌ها باشند.

شش. نکته دیگری که در این حدیث وجود دارد، ضمیر «لَهُ» در فراز «خلعت لَهُ درع الحیاء» است؛ یعنی: زن خود را برای شوهر آماده کند و در آن حال، خالی از هر توجّه و تصوّر غیری باشد. این بیان بسیار مهم می‌فرماید: فکر زن هم باید در این حال تنها با شوهر باشد؛ نه با کسی دیگر یا جایی دیگر.

هفت. از دیدگاه این حدیث زن باید «ذوحیاتین» باشد؛ به طوری که وقتی برای شویش عریان می‌شود، در بی‌حیایی یکه‌تاز باشد و هنگامی که لباس بر تن می‌کند، در حیا نسبت به دیگران یکه‌تاز باشد و برای زن بسیار مشکل است که دو حالت متفاوت را در نهایت تقابل و انعکاس داشته باشد.

آدمی بیش‌تر در یک حال و هوای خاص زندگی می‌کند و دوسویی امری مشکل است، آن هم به طوری که میان دو حالت، غایت خلاف باشد؛ از این رو هم‌راه کردن بی‌حیایی با حیا بسیار مشکل است و با حیایی بی‌حیا و بی‌حیایی با حیا بودن دشوار است. به همین جهت است که از جهاد زن به «حسن التّبعّل» تعبیر شده و از بهترین زن‌ها بودن هم نسبت به همین امر می‌باشد.

بسیاری از زن‌ها چنین نیستند. گاه می‌شود زنی در میان مردم خودنمایی و جلوه‌گری دارد، ولی هنگامی که به شوهر خود می‌رسد، مرده‌ای بی‌تحرّک بیش نیست و گاه زنی خود را برای دیگران بیش‌تر آماده می‌سازد تا یگانه محرم خویش. این بحث زمینه

(۱۹۶)

پنهانی دارد و در مباحث روان‌شناختی هنگامه‌ای به پا کرده است که اکنون در مقام بیانش نیستیم.

ارتباط با خداوند برای انتخاب همسر

عن ابی بصیرٍ قال: قال لی ابوجعفرٍ « علیه‌السلام »: «اذا تزّوج احدکم کیف یصنع؟ قلت: لا ادری. قال: اذا همّ بذلک فلیصلّ رکعتین و لیحمداللّه عزّوجلّ ثمّ یقول: اللهم انّی ارید ان اتزوّج، فقدّر لی من النّساء اعفّهنّ فرجا و احفظهنّ لی فی نفسها و مالی و اوسعهنّ رزقا و اعظمهنّ برکةً و قدّر لی ولدا طیبا تجعله خلفا صالحا فی حیاتی و بعد موتی. قال: فاذا دخلت الیه فلیضع یده علی ناصیتها ولیقل: اللهم علی کتابک تزوّجتها وفی امانتک اخذتها و بکلما تک استحللت فرجها فان قضیت لی فی رحمها شیئاً فاجعله مسلما سویا و لا تجعله شرک شیطانٍ. قال: قلت: و کیف یکون شرک شیطانٍ؟ قال: ان ذکر اسم اللّه تنحّی الشّیطان و ان فعل و لم یسمّ، ادخل ذکره و کان العمل منهما جمیعاً و النّطفة واحدةٌ؛(۱)

ابو بصیر گوید: امام باقر« علیه‌السلام » به من فرمود: هر گاه کسی از شما بخواهد ازدواج کند، چه می‌کند؟ گفتم: نمی‌دانم.

امام« علیه‌السلام » فرمود: زمانی که قصد ازدواج نماید باید دو رکعت نماز بگذارد و خدا را ستایش کند، آن گاه این دعا را بخواند:

خدایا! من می‌خواهم ازدواج کنم؛ پس پاک دامن‌ترین زن و آن که در حراست از خودش و مال من برای من کوشاتر است و آن که از همه، روزی‌اش فراوان‌تر و خیر و

۱- کافی،ج۵،ص۵۰۱،ح۳٫

(۱۹۷)

برکتش افزون‌تر است، نصیبم کن و برای من فرزندی پاک مقدّر فرما که او را جانشینی شایسته در دوران زندگی و پس از مرگم قرار دهی.

امام« علیه‌السلام » فرمود: پس هر گاه آن زن نزد او آمد، دست بر موهای جلو سر او بگذارد و این دعا را بخواند:

خدایا! بر پایه گفته‌های قرآنت با او ازدواج کردم و او را در امانت تو گرفتم و با سخنان تو آمیزش با او را برای خویش حلال ساختم. اگر برای من در رحم او فرزندی مقرّر داشته‌ای، او را مسلمان و سالم قرار ده و شیطان را در او سهیم مکن.

ابو بصیر گوید: پرسیدم: چگونه شیطان در فرزند سهیم می‌شود؟

حضرت فرمود: اگر به هنگام آمیزش نام خدا را ببرد، شیطان از او دور می‌شود و اگر بدون نام خدا آمیزش کند، شیطان آلت خویش را داخل می‌کند؛ به طوری که آمیزش از مرد و شیطان با هم شکل می‌گیرد [چه نطفه تنها از آدمی باشد و یا شیطان هم نطفه خود را در آن دخیل سازد.]

از این روایت عجیب چند امر استفاده می‌شود:

یک. حضرت با تمام منزلت و قداستی که دارد، آشکارا این مطالب پنهانی را بیان می‌نماید و الفاظ آن را بی کنایه می‌آورد؛ بیانی که در جامعه شرک آلود ما وجود ندارد و چه بسا سبب بدبینی دسته‌ای ـ به اصطلاح ـ دین دار یا روشن فکر نیز گردد؛ به همین دلیل با وجود بسیاری از معاصی، کم‌تر کسی آشکارا از این مسائل دم می‌زند.

دو. امام « علیه‌السلام » شرکت شیطان را به طور آشکار بیان می‌فرماید: اگر ذکر حق در میان نباشد، شیطان هم‌راه مرد با زن در می‌آمیزد و فرزندی هم که از این آمیزش متولّد می‌شود، از آن هر دو خواهد بود.

سه. امری که از نظر معرفتی بسیار مهم است، چگونگی هم‌راهی شیطان با مرد در

(۱۹۸)

آمیزش با زن است؛ در حالی که زن و مرد متوجّه این امر نمی‌شوند و احساس مزاحمت نمی‌کنند. به راستی آیا شیطان دارای آلت است و این آلت چگونه است که می‌تواند با آن در یک لحظه با افراد بسیاری نزدیکی کند؟ آیا شیطان افرادی دارد و برای هر فردی در این حالت از آن‌ها استفاده می‌کند یا آن که وجود او و چگونگی کارهایش از تمام این تصوّرات به دور است که در این صورت، تحقّق این امور برای شیطان موقعیت دیگری را ایجاب می‌کند. در هر صورت، اکنون ما در مقام بیان این امر نیستیم و ان شاء ا… در جای خود این بحث را به طور مفصّل دنبال خواهیم کرد. آن‌چه اکنون باید به آن توجّه داشت، این است که دوری از حقیقت و بی‌توجّهی به توحید حق، شرک و شیطان را بر انسان مسلّط می‌سازد، بی‌آن که آدمی متوجّه شود.

چهار. جمله دیگری از روایت که بحث و ادراکش مقام خود را طلب می‌کند، این است که امام« علیه‌السلام » می‌فرماید: «والنّطفةُ واحدةٌ؛ نطفه یکی است.» این وحدت نطفه یا به خاطر این است که شیطان نطفه ندارد -که در این صورت جای امیدواری است- و یا به خاطر این است که نطفه دارد، ولی نطفه او با نطفه مرد یکی می‌شود که در این صورت باید از نطفه شیطان و تولّد نسل فرزند آدمی از او به خدا پناه برد و از آن پرهیز داشت.

زنان تیز شهوت

عن یحیی بن ابی العلاء و الفضل بن عبدالملک، عن ابی عبداللّه« علیه‌السلام » قال: قال رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله »: «خیر نسائکم العفیفة الغَلَمة؛(۱)

پیامبر اکرم« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمودند: بهترین زنان شما زن دارای عفّت و تیزشهوت است.»

۱- کافی،ج۵،ص۳۲۴،ح۳٫

(۱۹۹)

این روایت برای زنان دو صفت را بیان می‌کند: یکی عفاف که وصف خاص و گران‌قدری برای زن است و دیگری «غلمه» بودن که به معنای تیز شهوتی است. اگر چه به طور نوعی این صفت در زن‌ها کم است، ولی وجود آن برای یک زن شایسته بسیار مهم است که به طور خلاصه از آن یاد می‌کنیم:

یک. از نظر شهوت و امور جنسی انسان‌ها و حالات آن‌ها متفاوتند. بعضی در شهوت تند، بعضی کند، برخی کم و برخی کوتاهند و بعضی افراد گرم و برخی سرد مزاجند. این صفات گرچه اختیاری نیست، ولی عوامل تحریک و تشدید آن در اختیار افراد قرار دارد.

گرمی با تندی تفاوت دارد. ممکن است زنی گرم مزاج باشد، ولی در انزال تند نباشد؛ امّا اگر سرد مزاج باشد، همیشه کند است؛ همان‌طورکه اگر زنی تند باشد، همیشه گرم است. حضرت می‌فرماید: «بهترین زن‌ها آن‌هایی هستند که در شهوت تندی داشته باشند» که وقتی تندی داشته باشند، به‌طور حتم گرم هم هستند و این دسته از زنان بسیار کمند. این گروه از زنان هم خود زودتر کام‌یاب می‌شوند و هم مرد را می‌توانند به خوبی کام‌یاب کنند، ولی زن‌هایی که طبعی سرد دارند، گاه چون مرده‌ای ظاهر می‌شوند و حتّی حسرت کامی گوارا، خود آنان را هم آزار می‌دهد.

دو. حرارت و گرمی، عشق و محبّت و نشاط می‌آورد و سردی، سستی و بی‌مهری به دنبال دارد. اگر زن سرد باشد، تنها زن زندگی می‌شود؛ نه زن برای مرد؛ در حالی که زن گرم و تند و تیز، هم زن زندگی است و هم زن برای مرد؛ از این رو در این روایات در مورد این دسته از زن‌ها در یک‌جا عنوان «خیر نسائکم» (بهترین زن‌ها) و در جای دیگر «حسن التّبعّل» (خوب شوهرداری) به کار رفته است.

سه. البته حالات سرد و گرم بیش‌تر طبیعی است و هر کس حالت و طبعی خاص

(۲۰۰)

دارد، ولی این حالات قابل پیش‌گیری و درمان هم هست و با آگاهی و درمان و هم‌چنین ورزش و نوع غذای مصرفی و حتّی مطالعه و استفاده از بعضی ابزار و یا لباس‌های خاص و کارهای دیگر، تغییر حالت رخوت و سستی و سردی زن‌ها بسیار ممکن است؛ اگر چه در نهایت، حالات طبیعی، حال و هوای خود را دارد.

چهار. مطلبی که در این جا قابل اهمّیت می‌باشد، این است که حضرت با آن بلندی مقام، بدون پنهان‌کاری چنین بحث‌هایی را پیش می‌کشد و از بیان واقعیت‌های جنسی روی‌گردان نیست. این امر گذشته از آن که نشان‌دهنده صفا و صداقت آن بزرگ‌وار است، عامل رشد و آگاهی افراد هم می‌گردد.

پنج. پیامبر اکرم« صلی‌الله‌علیه‌وآله » در آن زمان‌ها چنین مطالبی را که از تازه‌های مباحث روان‌شناختی امروز است، با این دقّت و ظرافت و در کوتاه‌ترین عبارت بیان می‌کند.

امروزه هم به مطالبی که آن حضرت دنبال می‌کند، نیاز جدّی و کامل وجود دارد؛ اگر چه متأسّفانه این امور در میان مسلمین و به ویژه در آموزه‌های دینی کم‌تر پی‌گیری می‌شود و همین امر سبب می‌شود که وظیفه مربّیان جامعه در این زمینه بیش‌تر و سنگین‌تر شود. آنان باید بکوشند تا اغیار و دشمنان اخلاق و عفاف و پاکی با بیان این موارد، افکار آلوده خود را بر جامعه مسلمین تحمیل نکنند.

آمیزش و جامعیت دین

عن ابی حمزة قال: سألت ابا عبداللّه « علیه‌السلام »: «اینظر الرّجل الی فرج امرأته وهو یجامعها؟ فقال: لابأس؛(۱)

ابوحمزه می‌گوید: از امام صادق« علیه‌السلام » پرسیدم: آیا مرد می‌تواند در حال آمیزش به

۱- کافی،ج۵،ص۴۹۷٫

(۲۰۱)

شرم‌گاه همسرش بنگرد؟ حضرت در جواب فرمودند: اشکالی ندارد.»

در این حدیث، حضرت با کمال صراحت بحثی را دنبال می‌کند که به جهاتی از آن اشاره می‌شود:

یک. امام« علیه‌السلام » بسیار باز و آزاد می‌اندیشیده و به دیگران مجال و فرصت فراوانی می‌داده است؛ به طوری که آن‌ها به راحتی پرسش‌های پنهانی را از ایشان می‌پرسیدند.

امروزه جوامع دینی ما چنین موقعیتی ندارند و مربّیان ما چنین مجالی به مردم نمی‌دهند و این گونه آگاهی‌ها هم کم‌تر در اختیار جامعه قرار می‌گیرد.

دو. روایاتی در این باب داریم که نگاه به این موضع در حال مجامعت چندان مطلوب نیست و ممکن است مشکلاتی را برای فرزند ایجاد کند؛ هرچند چنین نگاهی اشکالی ندارد و با جمع روایات مختلف می‌توان به کراهت آن در حال آمیزش قائل شد؛ چنان‌که در این حدیث هم می‌فرماید: «لابأس» و این بیان، لسان استحسان ندارد و تنها جواز را می‌رساند.

سه. اصل این بحث و نفی و اثبات آن، با آثاری که در شریعت درباره آن وارد شده،خود از ظرافت‌های دیانت و حاکی از جامعیت بیان دینی است؛ دینی که به طور آشکار مطرح می‌کند که نگاه به آن موضع امر خوب یا بدی است و در هر صورت می‌تواند چه آثاری در کام‌یابی و عدم آن داشته باشد و یا چه پیامدهایی برای نطفه و طفل دارد که این جا در پی اثباتش نیستیم، اگر چه بیان آن به صورت علمی بسیار ضرورت دارد؛ پس لازم است هر اندیش‌مندی دریابد دینی که نسبت به بیان این گونه امور پنهانی چنین اهتمامی دارد، ممکن نیست نسبت به دیگر زوایای حیات فردی و اجتماعی انسان بی تفاوت باشد.

عن علی بن جعفرٍ، قال: «سألت ابا الحسن« علیه‌السلام » عن الرّجلٍ یقبّل قُبل

(۲۰۲)

المرأة قال: لابأس؛(۱)

علی بن جعفر گوید: از امام کاظم« علیه‌السلام » درباره مردی که فرج همسرش را می‌بوسد، پرسیدم.

حضرت در پاسخ فرمودند: اشکالی ندارد.»

در روایت قبل، بحث از روءیت بود و این روایت بوسیدن را مطرح می‌کند. روشن است که این دو با هم متفاوتند؛ زیرا چشم حال و هوایی دارد و بوسه موقعیت خاصّ خود را دارد. بوسه همان‌طور که با روءیت تفاوت دارد، خود خصوصیات مختلفی را هم دارا می‌باشد. این عمل از واقعیت‌های بسیار مهم در امر کام‌یابی است؛ زیرا بوسه، کلید ورود به تمام زمینه‌های کام‌یابی است. البته دنیای امروز در این زمینه کارهایی، هم‌چون گاز گرفتن، جویدن و دیگر برخوردهای ناسالم را دنبال می‌کند که گذشته از بیماری‌های روانی با بهداشت عمومی منافات دارد و نه تنها بی‌اساس است، بلکه ناقص هم می‌باشد که باید در مقام خود بیان و تصحیح شود.

کیفیت و خصوصیات آمیزش

«عن اسحاق بن عمّار، عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » فی الرّجل ینظر الی امرأته و هی عریانةٌ قال: لابأس بذلک و هل اللّذّة الّا ذلک؛(۲)

اسحاق بن عمّار گوید: از امام صادق« علیه‌السلام » درباره مردی که به همسرش در حال برهنگی نگاه می‌کند، پرسیدم.

حضرت فرمود: این اشکالی ندارد و مگر لذّت، جز این است!»

چیزی که امروزه دنیا را فرا گرفته و سبب مشکلات فراوانی گردیده است و مؤمنین

۱- کافی،ج۵،ص۴۹۷،ح۴٫

۲- کافی،ج۵،ص۴۹۷،ح۶٫

(۲۰۳)

به ظاهر از آن می‌گریزند، موضوع کیفیت و نوع استفاده و کام‌یابی زن و مرد از یک‌دیگر است که متأسّفانه حیای موهوم در جوامع اسلامی سبب مشکلات فراوانی در جهت آموزش و بهره‌گیری از آن شده است.

در این جهات، دین بیاناتی روشن و گویا دارد که با آگاهی‌های موجود در دنیای امروز متفاوت است؛ زیرا اهل دنیا به دنبال تحصیل صفات حیوانی‌اند، ولی دین حتّی در حظوظ نفسانی در پی تحصیل کمالات معنوی است؛ پس نباید حیا علّت کتمان این امور یا عدم آگاهی از آن گردد. در غیر این صورت یا مسلمین در این امور به دنبال آلودگان دنیا طلب به راه می‌افتند و یا نادانی و عدم آگاهی نسبت به آن موجب اختلال در کام‌یابی و سلامت زندگی و روابط متقابل می‌شود؛ از این رو حضرات معصومین« علیهم‌السلام » با آن قرب الهی و مقام بلند معنوی، در جهت بیان این امور نفسانی کوتاهی نکرده‌اند؛ اگر چه اهل دیانت و مدّعیان معرفت دینی در آگاه ساختن مؤمنان بسیار تعلّل ورزیده‌اند.

بعد از این بیان کلّی، به‌طور خلاصه نکات این روایت را بیان می‌نماییم:

یک. وقتی از امام« علیه‌السلام » درباره مردی که زنش را در حال عریانی نگاه می‌کند، سوءال می‌شود، حضرت می‌فرماید: «این نگاه اشکالی ندارد.» امام« علیه‌السلام » به همین مقدار اکتفا نمی‌کند و ادامه می‌دهد: «مگر لذّت چیزی جز این است!» این بیان حضرت، اهمّیت کام‌یابی و لذّت را در نظر و روءیت مرد نسبت به زن خویش بیان می‌کند.

دو. از این روایت در می‌یابیم که لذّت‌ها و روابط جنسی تنها منحصر به مجامعت و نزدیکی نیست، بلکه یکی از روابط و لذّت‌ها روءیت و نظر است که آن را «نکاح چشم» باید نامید؛ همان‌طور که درباره نگاه به نامحرم فرمودند: زنای چشم، نگاه حرام است؛ پس نکاح چشم در مقابل زنای چشم است و هر حرامی حلالی دارد و هر حلالی به

(۲۰۴)

طور قهری می‌تواند حرامی داشته باشد.

سه. نفس آدمی بی نهایت راه و بی‌راه و کوچه و بازار و چشم و گوش و دست و پا دارد و این مؤمنِ عاقل است که باید با آگاهی و هوش‌مندی تمام این راه‌ها را بر شیطان ببندد و چنین کاری هرگز از جاهل و نادان برنمی آید.

انسان باید خوبی‌ها را به خوبی بشناسد تا بتواند از بدی‌ها پرهیز داشته باشد. این روایت به یکی از این راه‌ها اشاره دارد و می‌فرماید: نظر مؤمن به حلال خود، نه تنها اشکال ندارد، بلکه عین لذّت است. این لذّت در کام‌یابی با لذایذ دیگر تفاوت دارد و باید هر یک از این لذّت‌ها را از طریق خاصّ خود کسب نمود.

چهار. مطلبی که قابل توجّه می‌باشد، این است که حضرت واضح و بی‌پرده بحث را دنبال می‌کند و به طور قطع علّت این برخورد چیزی جز آگاهی بخشیدن و تعلیم و تربیت مؤمنان نبوده است.

چه خوب و به جا بود که صاحبان معرفت در زمان غیبت، آگاهی مردم را در تمام سطوح با هم دنبال می‌نمودند و در کنار آگاهی‌هایی مثل: نماز، روزه و حج، چنین امور لازم و ضروری برای هر خانواده‌ای را هم پی می‌گرفتند.

پنج. در این حدیث مطلبی که از نظر روان شناختی بسیار قابل اهمّیت است، انحصار لذّت در دیدن و دیدن زن عریان است که آن را به طور خلاصه توضیح می‌دهیم.

این که گفته می‌شود: «وصف عیش، نصف عیش است و به‌طور قهری نصف دیگر عیش خود عیش است»، سخن کاملی نیست؛ زیرا وصفِ عیش، خودِ عیش، بلکه فوق عیش است؛ چون عیش تمام می‌شود، ولی وصف باقی می‌ماند. روءیت و نظر، وصف عینی عیش است و چشم، سلطانِ تمام حواس و تمام خواهی نفس و حاکم بر تمام

(۲۰۵)

حظوظ نفسانی است.

پس این که حضرت می‌فرماید: مگر لذّت، چیزی جز رؤیت زن عریان می‌باشد، به این معناست که روءیت از نفس عمل بالاتر است و تمام حظوظ و قوا را سیراب می‌کند. وقتی چشم کسی سیر شود، دلش هم سیر می‌شود و اگر چشم و دل کسی سیر شود، همه قوایش سیر خواهند شد. بنابراین مرد باید آن‌قدر چشم و دلش را از حلال پر کند که جایی برای استفاده حرام باقی نماند. یکی از مشکلات پنهانی عفاف در میان اهل ایمان همین است. به طور مسلّم، وقتی نفس از حلال پر نشد، حرام آن را پر می‌کند.

شش. هنگامی که زن ببیند شوهرش به او وابسته است، اطمینان بیش‌تری به شوهر و آرامش بیش‌تری در خود می‌یابد و روءیت بصری و دیدن با چشم چنین نتیجه و ره‌آوردی را به دنبال دارد. وقتی مرد زن خود را نگاه می‌کند، زن رفتار او را با حسّاسیت و دقّت کامل زیر نظر دارد؛ به طوری که چشم مرد هرگز از نظرش دور نمی‌گردد و همین امر موجب قوّت قلب و اطمینان خاطر او می‌شود.

پاسخ به چهارمین فراز: آرایش و زینت زنان و دختران

بعد از بیان قداست نکاح و زناشویی در اسلام و اهتمام شریعت به بیان بی‌پرده مسائل جنسی در پاسخی دیگر به مدعی ـ که می‌پندارد جامعه اسلامی، جامعه‌ای خشک و بی‌روح بوده و مسلمانان از این شهد زندگی روی گردان بوده و آن را دنیاطلبی و شهوت پرستی و حرص و آز می‌دانند ـ تجمّل و زینت زن و مرد را از دیدگاه اسلام به طور خلاصه مطرح می‌کنیم تا روشن شود که اسلام نه تنها به زناشویی، بلکه به مقدمّات آن هم توجّه کامل دارد و از سوی دیگر، رفتار و کردار غلط معتقدان به مکتبی نباید به حساب آن مکتب گذاشته شود.

باید دانست تفاوت انسان با حیوانات در «اختیار» و «سلیقه» است. آدمی با اختیاری

(۲۰۶)

که دارد، می‌تواند دسته‌ای از کارهای انضمامی را با خود داشته باشد که حیوانات از آن به دورند؛ هم‌چون زینت و اِعمال سلیقه در نظافت و بهداشت و خوش آیندی نسبت به کارها و امور.

از طرف دیگر، همان طور که آرایش و آراستگی برای انسان اختیاری است و به ذوق و سلیقه افراد بستگی دارد، تفاوت انسان‌ها نیز در این امور به تفاوت در ذوق و سلیقه بستگی دارد که این تفاوت‌ها موجب ارزش‌گذاری‌های گوناگون می‌گردد.

اختیار و ذوق و سلیقه افراد، همان طور که انسان را از حیوانات متمایز می‌کند، انسان‌ها را هم از یک‌دیگر متمایز می‌سازد و تفاوتِ ارزش افراد را در برخوردها نشان می‌دهد؛ چه در روابط فردی، چه در رابطه‌های خانوادگی و چه در ارتباطات اجتماعی و یا برای خود فرد به تنهایی.

در رابطه با این موضوع، زنان به‌طور ویژه باید موقعیت مطلوب بودن خود را در نظر داشته و در هیچ صورت نسبت به آن بی‌اعتنا نباشند. حضرات معصومین« علیهم‌السلام » در این زمینه مطالب بسیار جامع و زیبایی ارایه فرموده‌اند که در این روایات به جهاتی از این موضوع اشاره می‌شود.

عن محمّد بن مسلم، عن ابی جعفرٍ « علیه‌السلام » قال: «لا ینبغی للمرأة ان تعطّل نفسها و لو تعلّق فی عنقها قلاّدةٌ و لا ینبغی ان تدع یدها من الخضاب و لو تمسحها مسحاً بالحنّاء و ان کانت مسنّةً؛(۱)

امام باقر« علیه‌السلام » فرمود: برای زن، هرچند سال‌مند باشد، شایسته نیست که از آراستن خویش برای شوهر خودداری کند، گرچه با آویختن گردن‌بندی باشد؛ و هم‌چنین

۱- کافی،ج۵،ص۵۰۹،ح۲٫

(۲۰۷)

شایسته نیست که دستش را بی‌خضاب نگه دارد، گرچه با اندکی حنا باشد.»

در این روایت چند امر نسبت به زن مطرح می‌شود:

یک. زن نباید در هر صورت نسبت به موقعیت «مطلوب بودن» خود بی‌اعتنا و بی‌تفاوت بوده و از نوعی زینت عفافی به‌دور باشد.

دو. در آن زمان‌ها حنا به عنوان یک زینت طبیعی در اختیار مردم بوده که استفاده از آن به زن و مرد بسیار سفارش شده است. استفاده از حنا سودمند است و بر خلاف موادّ زینتی عصر جدید هیچ‌گونه زیانی ندارد و زیبا و ماندگار نیز هست.

سه. زینت را نباید منحصر به جوان‌ها دانست و در هر شرایطی ـ حتّی در دوران سال‌مندی ـ لازم است؛ چنان‌که می‌فرماید: اگر چه زن از سنّ بالایی برخوردار باشد، نباید دستش از حنا خالی باشد.

چهار. حنا یکی از زینت‌ها و در دست‌رس‌ترین آن‌هاست که می‌فرماید:

«و لو تمسحها مسحاً بالحنّاء»؛

اگر چه دست بر حنا کشد.

عن محمّد بن مسلمٍ، عن ابی جعفرٍ « علیه‌السلام » قال: «لم تزل النّساء یلبسن الحلی؛(۱)

امام باقر« علیه‌السلام » فرمود: زنان همواره باید خود را بیارایند و از زیور آلات زنانه استفاده کنند.»

در این روایت می‌فرماید: همیشه زن باید با زیور و زینت هم‌راه باشد و هیچ گاه خود را از آراستگی دور نسازد. چنین کلامی حکایت از الزام و اهتمام به این امر برای زنان می‌کند؛ زیرا سلامت مردها بستگی به آراستگی زن‌ها دارد.

۱- کافی،ج۶،ص۴۷۵،ح۸٫

(۲۰۸)

عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: «یکره المفدم الّا للعروس؛(۱)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: پوشیدن لباس سرخ رنگ جز برای عروس ناپسند و زشت است.»

به چند نکته در این روایت باید توجّه داشت:

یک. همان گونه که به طور مکرّر گفته شد، زیبایی و زینت یک حقیقت است؛ همان طور که عفاف و وقار و پاکی و طهارت نیز یک حقیقت است.

دو. در زیور و زینت نباید جلفی و سبکی روا داشت که برای نمونه در این روایت به رنگ قرمز اشاره می‌شود. قرمز از رنگ‌هایی است که به تنهایی چندان مطلوب نیست و مانند رنگ سیاه که به تنهایی دل‌گیر است.

در رنگ‌شناسی و آزمایش سلیقه افراد می‌توان از تمایل به رنگ‌های خاص، اشخاص را شناخت. قرمز، رنگ تند و تیزی است و کم‌تر اتّفاق می‌افتد که به تنهایی زیبا باشد، مگر بعضی از رنگ‌های خانواده رنگ قرمز، آن هم در بعضی مواقع و برای برخی افراد؛ همان طور که رنگ سیاه چنین خصوصیت‌هایی دارد. هر یک از این دو رنگ می‌تواند گزیده‌ای از رنگ‌های دیگر را هم‌راه داشته باشد که آن وقت بسیار هم زیباست. استفاده از این دو رنگ به‌طور مداوم، برای روح و روان آدمی مناسب نیست و برای اعصاب زیان‌بار است. تناسب رنگ‌ها و آثار هر یک باید در جای خود دنبال شود و ما در این بحث در پی بیان آن نیستیم.

سه. امروزه جامعه ما را انقباض و خشونت غیر عادی فرا گرفته و می‌توان این نتیجه را از رنگ‌های مصرفی در جامعه به دست آورد؛ از فرش‌های قرمز گرفته تا لباس‌های سیاه.

۱- کافی،ج۶،ص۴۴۷،ح۵٫

(۲۰۹)

اگر یک روان‌شناس آگاه و کارآزموده وارد خانه، بازار، هنرکده‌ها و دیگر مراکزی شود که در آن جا رنگ‌ها بیش‌تر یافت می‌شوند، به خوبی این امر را می‌یابد و می‌بیند که زمینه بسیاری از نقش‌ها و نقّاشی‌ها سیاه یا قرمز است که این نوع رنگ‌ها شاخص و دلیل انقباض و خشونت نفسانیت افراد است. چه خوب است در جامعه و خانواده‌ها در همه زمینه‌ها از رنگ‌های روشن، هم‌چون سفید و سبز و کرم و آبی استفاده شود تا امکان پیش‌گیری از بعضی عصبانیت‌ها نیز فراهم گردد.

چهار. این روایت با آن که رنگ قرمز را مکروه می‌داند، ولی برای عروس حساب خاصّی باز می‌کند و همین رنگ را برای او که در یک حالت استثنایی است، زیبا و مورد پسند می‌داند؛ اگر چه در این زمان، ما چنین برداشتی را از لباس تمام رنگ قرمز برای عروس نداریم و سبب آن هم تفاوت قرمزها، پارچه‌ها و موقعیت‌های جغرافیایی و فرهنگی است و لازم هم نیست که یک امر در همه جا و همه وقت برای همگان به طور یک‌سان مطلوب باشد.

عن یونس بن یعقوب، قال: «حدّثنی من اثق به انّه رأی علی جواری ابی الحسن موسی بن جعفرٍ « علیه‌السلام » الوشی؛(۱)

یونس بن یعقوب می‌گوید: کسی که به او اطمینان دارم، برای من حکایت کرد که دیدم دختران امام موسی بن جعفر« علیه‌السلام » لباس‌های رنگین و گل‌دار پوشیده‌اند.»

از این روایت سه امر به خوبی به دست می‌آید:

یک. زیبایی و زینت برای همگان لازم است و این طور نیست که زینت از صفات اهل دنیا باشد. نباید خانواده‌های مذهبی یا علما و بزرگان نسبت به خودآرایی اهمال

۱- کافی،ج۶،ص۴۵۳،ح۳٫

(۲۱۰)

داشته باشند؛ چنان‌که در این نقل آمده: دختران حضرت لباس‌های رنگین و گل‌دار پوشیده بودند.

دو. این که فردی می‌گوید: من از فرد مطمئنّی شنیدم که او گفت: دیدم دختران امام« علیه‌السلام » چنین بودند، معلوم می‌شود آن فرد کسی بوده که با آن بزرگ‌وار مراوده و ارتباط نزدیک داشته است و این‌گونه نبوده که دختران حضرت جلفی یا اظهار بی‌مورد داشته باشند.

سه. با توجّه به این که دختران حضرت لباس‌های رنگین و گل‌دار پوشیده‌اند، می‌توان گفت: این‌طور نیست که لازم باشد دختران از هر آرایش و شادابی به دور باشند و این امر مخصوص زنان باشد؛ زیرا همین دخترانند که باید برای فردای جامعه زمینه‌های کام‌یابی را بازیابند و نسبت به فردای خود در ظرف مقایسه تجربه کنند و نباید نسبت به آگاهی یا استفاده مناسب از این لذّت‌های مشروع به‌طور طبیعی و بدون جلفی و سبکی به دور باشند.

توجّه به این نکته لازم است که محدودیت‌های بی‌مورد در خانواده‌ها و جامعه نسبت به دختران علّت بسیاری از نابسامانی‌ها و نافرمانی‌های امروز آنان نسبت به اولیای خود گردیده است. چه خوب است با عدم محدودیت و آزادگذاری معقول و متناسب فرزندان، عوامل سلامت و سعادت آن‌ها را فراهم سازیم.

آثار حبّ الهی در زینت

۱- عن زراره، عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: «المطلّقه تکتحل و تختضب و تطیب و تلبس ما شاءت من الثّیاب لانّ اللّه عزّوجلّ یقول: «لعلّ اللّه یحدث بعد ذلک امراً»(۱) لعلّها ان تقع فی نفسه فیراجعها؛(۲)

(۲۱۱)

امام صادق -« علیه‌السلام »- فرمود: زنی که طلاق داده شده است، می‌تواند سرمه کشد، خضاب کند و حنا بندد، بوی خوش به کار برد و هر لباس [زیبایی] را که خواست بپوشد؛ چون خداوند بزرگ می‌فرماید: «شاید خداوند بعد از آن [در زمان عدّه] امری را پدید آورد»؛ شاید محبّت زن دوباره در دل شوهر باز افتد و او به زندگی مشترک با زن برگردد.»

۲- عن ابی بصیرٍ، عن احدهما « علیه‌السلام » فی المطلّقة: «تعتدّ فی بیتها و تظهر له زینتها، لعلّ اللّه یحدث بعد ذلک امراً؛(۱)

امام باقر یا امام صادق« علیهماالسلام » درباره زن طلاق داده شده فرمود: زن طلاق داده شده در خانه شوهر عدّه نگه دارد و زینت خویش را به شوهرنشان دهد؛ چه بسا دوباره محبّتی بین آنان پدید آید.

۳- عن محمّد بن قیس، عن ابی جعفرٍ « علیه‌السلام »، قال: «المطلّقة تشوّفت لزوجها ما کان له علیها رجعةٌ و لا یستأذن علیها؛(۲)

امام باقر« علیه‌السلام » فرمود: زنی که طلاق گرفته است، در زمان عدّه تا هنگامی که شوهر حقّ رجوع به وی دارد، می‌تواند خود را برای شوهر بیاراید و هنگام ورود مرد بر وی اعلان و اجازه لازم نیست.

از این سه روایت چند مطلب را می‌توان نتیجه گرفت:

یک. زنی که طلاق گرفته تا زمانی که از عدّه خارج نشده، هر قدر بخواهد، می‌تواند زینت کند و آرایش داشته باشد تا شاید موجب رجوع مرد گردد و آرایش سبب صلح و

۱- طلاق/۱٫

۲- کافی،ج۶،ص۹۲،ح۱۴٫

۳- کافی،ج۶،ص۹۱،ح۱۰٫

۴- همان،ح۷٫

(۲۱۲)

دوستی شود.

دو. زنی که طلاق گرفته، امور زینتی، از حنا و سرمه گرفته تا عطر و لباس زیبا را از نظر دور ندارد. به‌طور کلّی هیچ زینتی منافات با عفاف و پاکی ـ حتّی در ظرف طلاق ـ ندارد، مگر آن‌که حالت تحریک‌آمیز و جلف داشته و مهیج دیگران باشد.

سه. بر خلاف تصوّرات خرافی و جاهلانه این‌طور نیست که حوادث تلخ و شیرین زندگی در گرو شانس و اقبال باشد، بلکه چنان‌که این روایات گویاست، زن حتّی در ظرف طلاق ـ که تلخ‌ترین حادثه زندگی است ـ می‌تواند با حوصله و تحمّل از اهرم قوی زینت استفاده نموده و با مهارت و لطافت و ظرافت زنانه مرد را بار دیگر در کمند عشق خود گرفتار نموده و کانون زندگی را پر از صفا و مهربانی گرداند و سرنوشت آینده خود را به خیر و خوشی رقم زند.

۴- عن عنبسة بن سعید رفع الحدیث الی النّبی« صلی‌الله‌علیه‌وآله » قال: «کثرة تسریح الرّأس تذهب بالوباء و تجلب الرّزق و تزید فی الجماع؛(۱)

پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمود: زیاد شانه کردن موی سر از وبا جلوگیری می‌کند و روزی آور است و موجب میل بیش‌تر به آمیزش می‌گردد.»

در این روایت، شانه کردن ـ که زینتی مشترک بین زن و مرد است ـ با زینتی که زن برای مرد و شوهر برای زن انجام می‌دهد، تفاوت دارد که به طور خلاصه به آن اشاره می‌شود:

یک. پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » می‌فرماید: نه تنها شانه کردن، بلکه زیاد شانه کردن سر، ضعف و بیماری و مرض وبا را از انسان دور می‌کند، موجب زیادی رزق می‌شود و تقویت قوای نفس و شهوت و توان‌مندی در آمیزش را به دنبال خواهد داشت.

۱- کافی،ج۶،ص۴۸۹،ح۶٫

(۲۱۳)

دو. در شانه کردن سر، بی‌مویی و کم‌مویی مطرح نیست و برای کسی که موی سرش را کوتاه می‌کند هم این کار خوب است؛ زیرا هیچ یک از خصوصیاتی که در ادامه روایت آمده، مقید به موی بلند نیست و به زیبایی و آرایش بر نمی‌گردد؛ همان طور که در روایت بعدی می‌فرماید: «سرمه موجب قوّت در آمیزش می‌گردد» و سرمه و استفاده از آن تفاوتی نسبت به افراد و یا چشم‌های زشت و زیبا ندارد.

۵- عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: «الکحل یزید فی المباضعة؛(۱)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: سرمه بر نیروی آمیزش می‌افزاید.»

البته سرمه هم‌چون مو، زیبایی را هم در بر دارد که در این دو روایت، معصومین« علیهم‌السلام » در پی بیان آن نیستند.

آرایش شوهر برای همسر

آرایش و زیبایی مخصوص زنان نیست؛ هر چند این امر نسبت به زن‌ها از اهمّیت بیش‌تری برخوردار است. البته آرایش زنان با آرایش مردان متفاوت است. اینک به روایاتی چند در همین مورد اشاره می‌شود:

۱- عن الحسن بن الجهم، قال: «دخلت علی ابی الحسن« علیه‌السلام » و قداختضب بالسّواد، فقلت: اراک قد اختضبت بالسّواد؛ فقال: انّ فی الخضاب اجراً و الخضاب و التّهیئة ممّا یزید اللّه عزّوجلّ فی عفّة النّساء و لقد ترک النّساء العفّة بترک ازواجهنّ لهنّ التّهیئة. قال: قلت: بلغنا انّ الحنّاء یزید فی الشّیب؛ فقال: ای شی‌ءٍ یزید فی الشّیب، الشّیب یزید فی کلّ یومٍ؛(۲)

۱- کافی،ج۶،ص۴۹۴،ح۸٫

(۲۱۴)

حسن بن جهم می‌گوید: نزد امام موسی بن جعفر« علیه‌السلام » رفتم و دیدم حضرت با رنگ مشکی خضاب نموده‌اند [که تعجّب دوستان را برانگیخت.] به ایشان گفتم: می‌بینم به رنگ سیاه خضاب نموده‌ای. فرمودند: خضاب کردن پاداشی بزرگ دارد و خضاب و آراستگی مرد از عواملی است که خداوند به وسیله آن بر پاک‌دامنی و عفّت زن می‌افزاید. دسته‌ای از زنان، عفّت خویش را به علّت آن که مردان، خود را برای آنان آراسته و آماده نکردند، وانهادند.

من به حضرت عرض کردم: ما شنیده‌ایم که حنا موجب پیری زودرس می‌شود. حضرت در جواب فرمودند: چه چیزی پیری را زیاد می‌کند! پیری خودش با گذشت زمان هر روزه افزوده می‌شود.»

در این روایت شریف چند امر به چشم می‌خورد:

یک. همان طور که زن باید برای شوهر آراستگی خود را داشته باشد، مرد هم باید برای زن آراستگی خاصّ خود را فراهم سازد.

دو. مؤمن نمی‌تواند نسبت به آراستگی خود بی‌تفاوت باشد و گذشته از تحصیل آراستگی شخصی برای خود باید خصوصیت هائی را که موجب آراستگی مرد برای زن می‌شود، فراهم سازد که تحصیل این آراستگی با آراستگی شخصی تفاوت دارد.

سه. به طور کلّی امام« علیه‌السلام » می‌فرماید: اگر مردها آراستگی نداشته باشند، دسته‌ای از زن‌ها به هوس و آلودگی افتاده و به مردانی که آراستگی و زینت بیش‌تری دارند، توجّه پیدا می‌کنند و به این شکل، حریم عفاف دریده می‌شود.

۲- عن ابی الحسن « علیه‌السلام » قال: «دخل قومٌ علی ابی جعفر « علیه‌السلام » فرأوه

۱- کافی،ج۵،ص۴۸۰،ح۱٫

(۲۱۵)

مختضباً بالسّواد، فسألوه فقال: انّی رجلٌ احبّ النّساء و انا اتصنّع لهنّ؛(۱)

حضرت موسی بن جعفر« علیه‌السلام » فرمود: گروهی نزد امام باقر« علیه‌السلام » آمده و دیدند که آن حضرت با رنگ مشکی خضاب کرده است. آنان در این باره از حضرت امام باقر« علیه‌السلام » توضیح خواستند. امام« علیه‌السلام » در پاسخ آن‌ها فرمود: من مردی هستم که زنان را دوست می‌دارم و خود را برای آنان [همسرانم] زینت می‌کنم.»

از این روایت چند مطلب برداشت می‌شود:

یک. حتّی امام معصوم« علیه‌السلام » برای آراستگی در مقابل زنان خود از خضاب استفاده می‌نماید.

دو. امام« علیه‌السلام » با کمال صراحت می‌فرماید: من زن‌ها را دوست دارم و خودم را به خاطر آن‌ها آراسته می‌کنم تا دیگران نیز از این عمل حضرت درس زندگی بیاموزند.

سه. این مطلب را که ممکن است ما آن را دلیل بر نقصان مردان بدانیم، حضرت با افتخار، حسن خود دانسته و بی پروا بیان می‌کند که این صفت حکایت از امتیاز و کمال مرد است.

چهار. دوست داشتن زن یک اخلاق پسندیده است و یکی از علامت‌های آن آراستگی در مقابل اوست.

ثمرات آرایش و زینت مردان

عن مولی لعلی بن الحسین « علیه‌السلام » قال: سمعت علی بن الحسین ـ صلوات اللّه علیهما ـ یقول: قال رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله »: «اختضبوا بالحنّاء فانّه یجلو البصرو ینبت الشّعر و یطیب الرّیح و یسکن الزّوجة؛(۲)

۱- کافی،ج۶،ص۴۸۰،ح۳٫

(۲۱۶)

یکی از هم‌راهان امام سجاد« علیه‌السلام » گوید: شنیدم علی بن حسین« علیهماالسلام » می‌فرمود: رسول خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمودند: با حنا خضاب کنید؛ زیرا حنا چشم را نورانی می‌کند، مو را می‌رویاند، انسان را خوشبو می‌کند و همسر را آرامش می‌بخشد.»

از آن جایی که وسیله زینت برای همگان در صدر اسلام حنا و خضاب بوده و در دست‌رس همگان قرار داشته است، معصومین« علیهم‌السلام » همیشه از حنا یاد کرده‌اند. البته حنا و خضاب خواص بسیاری هم دارد که امام« علیه‌السلام » در این حدیث شریف به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کند.

عن الحلبی، عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: «ثلاثة اشیاءٍ لا یحاسب علیهنّ المؤمن: طعامٌ یأکله و ثوبٌ یلبسه و زوجةٌ صالحةٌ تعاونه و یحصن بها فرجه؛(۱)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: سه چیز است که مؤمن را برای آن محاسبه (موءاخذه) نمی‌کنند: غذایی که می‌خورد، لباسی که می‌پوشد و همسر شایسته‌ای که او را یاری می‌کند و به سبب او از حرام باز داشته می‌شود.»

امام« علیه‌السلام » در این روایت در یک بیان کلّی، سه امری را که مؤمن نسبت به آن‌ها دست بازتری دارد، بیان می‌کند: خوراک، لباس و زن خوبی که موجب آرامش و پاکی او می‌شود؛ بنابراین، مردان اگر برای آراستگی ظاهر، گشایش لازم در لباس و پوشش و مانند آن، به خود روا دارند، مورد مؤاخذه قرار نمی‌گیرند.

البته اسراف و زیاده روی هم مانند اهمال و کاستی در این جهات سه گانه مذموم است و باید در این موارد اعتدال و میانه روی رعایت شود. هر چند گشایش و

۱- کافی،ج۶،ص۴۸۳،ح۴٫

۲- کافی،ج۶،ص۲۸۰،ح۲٫

(۲۱۷)

آسان‌گیری بیش‌تری در این سه امر وجود دارد، ولی گشایش غیر از جواز اسراف و تبذیر می‌باشد.

استفاده از عطر و لباس رنگین

عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام »: «انّ رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله » کانت له ملحفةٌ مورّسةٌ یلبسها فی اهله حتّی یردع علی جسده. و قال: قال ابو جعفرٍ « علیه‌السلام »: «کنّا نلبس العصفر فی البیت؛(۱)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: رسول خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » رو اندازی داشت که از گیاه «ورس»(۲) بافته شده بود و آن را وقتی که در میان زنان خویش بود به دوش می‌انداخت؛ به‌گونه‌ای که رنگ آن لباس بر بدن مبارک حضرت اثر می‌گذاشت. آن‌گاه در ادامه حضرت افزود: امام باقر« علیه‌السلام » فرمودند: ما وقتی که در خانه باشیم، برای خوش آیند زن‌هایمان لباس رنگین می‌پوشیم.»

از این روایت به خوبی تفاوت زندگی و برخورد مرد در میان همسر و محرمانش و مواضع دیگر روشن می‌گردد؛ به گونه‌ای که لباس خانه مرد باید با لباس دیگر جاهای او تفاوت داشته باشد. باید لباس خانه رنگین‌تر و زیباتر و شاد باشد؛ نه کهنه و کثیف؛ پس گرچه آراستگی در هر صورت ضرورت دارد، ولی آراستگی داخل منزل با خارج منزل متفاوت است تا جایی که حضرت می‌فرماید: ما در خانه برای خوش‌آیند زن‌هایمان از لباس رنگی و روانداز «ورس» استفاده می‌کنیم.

عن طلحة بن زیدٍ عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: «ثلاثٌ اعطیهنَّ الانبیاء« علیهم‌السلام » العطر و الازواج و السّواک(۳)؛

 

۱- کافی،ج۶،ص۴۴۸،ح۹٫

۲- «ورس» گیاهی کوچک است که در یمن می‌روید.

۳- کافی،ج۶،ص۵۱۱،ح۹٫

(۲۱۸)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: سه خصلت بر انبیا« علیهم‌السلام » ارزانی شده است: استفاده از بوی خوش، مؤانست با همسران و مسواک کردن.

امام« علیه‌السلام » در این روایت این سه چیز را از ویژگی‌های انبیا می‌شناسد: استفاده از عطر، ازدواج و موهبت اعطای زنان و مسواک زدن. طبق احادیث متعدّدی پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » عطر و زن را اختیار کرده‌اند و امام صادق« علیه‌السلام » در این روایت مسواک را نیز افزوده‌اند. البته نماز در آن روایت پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله »، مرتبه عالی و بلند خود را دارد که خصلت‌هایی چون: استفاده از عطر، مسواک زدن و ازدواج از مقدمات عروج به‌واسطه آن است.

عن السّکن الخزّاز قال: سمعت ابا عبداللّه « علیه‌السلام » یقول: «حقٌّ علی کلّ محتلمٍ فی کلّ جمعةٍ اخذ شاربه و اظفاره و مسّ شی‌ءٍ من الطّیب، و کان رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله » اذا کان یوم الجمعة ولم یکن عنده طیبٌ دعی ببعض خمر نسائه فبلّها بالماء ثمّ وضعها علی وجهه؛(۱)

سَکنِ خزّاز گوید: امام صادق« علیه‌السلام » همواره می‌فرمود: هر مرد بالغی باید در هر جمعه شارب (زیادی سبیل که بر لب می‌ریزد) و ناخن‌هایش را کوتاه کرده و مقداری بوی خوش استعمال کند. هرگاه رسول خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » در روز جمعه بوی خوش و عطری در اختیار نداشت، روسری برخی از همسران خویش را ـ که به بوی خوش آمیخته بود ـ با آب خیس می‌کرد و بر صورت خویش می‌نهاد.»

چند امر از این روایت روشن می‌گردد:

یک. جمعه که یکی از عیدهای مهمّ مذهبی مسلمانان است، زمانی مناسب برای نظافت و بهداشت می‌باشد.

۱- همان،ح۱۰٫

(۲۱۹)

دو. کوتاه کردن ناخن برای مرد، دست کم در هر جمعه لازم است، ولی به زن سفارش شده که آن‌ها را رها سازد تا بلند و زیبا شود. درباره برطرف کردن موهای زاید نیز دین سفارش می‌کند که زن‌ها حداکثر هر ۲۰ روز یک بار و مردها حداکثر هر ۴۰ روز یک بار به آن اقدام کنند که این امر در نظافت و بهداشت و کام‌یابی بسیار موءثّر است.

سه. از نظر دین، مرد باید بعد از استحمام از عطر استفاده کند و حتّی اگر عطر مردانه در دست‌رس او نباشد، می‌تواند از عطر زنانه استفاده نماید؛ هر چند عطر زنانه با مردانه تفاوت دارد.

پاسخ به پنجمین فراز: دین؛ آمیزش و آموزش

در فراز دیگر ایراد، مدعی می‌پنداشت آموزه‌های جنسی ویژه جوامع آزاد است و جوامع دینی از این آموزه‌ها و فرایند آن محروم بوده و آن را امری ساده و پیش پا افتاده می‌دانند و به طور قهری، همیشه کمبود، شکست و محرومیت این امر را در خود احساس می‌کند.

اکنون در پاسخ این بخش از ایراد باید گفت: مشکلی که دنیای امروز ما نسبت به دین مقدّس اسلام دارد، عدم آگاهی دقیق از فرمان‌های الهی و احکام و قوانین دین است.

بر اثر مشکلات دوران طولانی ستم‌شاهی و طاغوت در چهره‌های متفاوتش و نیز موانعی که بر سر راه حوزه‌های علمی و مراکز دینی قرار می‌دادند، علما و دانشمندان شیعه نتوانستند آن‌گونه که باید حقایق دینی را استخراج نمایند و در اختیار مردم دنیا قرار دهند.

آن‌چه برای ما مسلّم است، این است که هر قدر دنیا در جهت علم و دانش پیشرفت

(۲۲۰)

نماید، فرهنگ غنی و علمی شیعه بهتر می‌تواند اصول و مبانی خود را عرضه نماید و در جهت رفع مشکلات بشر گام بردارد.

دین می‌تواند تمام نیازمندی‌های امروزبشر را با شناخت کامل تمام زوایایش شناسایی نموده و احکام لازم را استخراج نماید و با پالایش سالم مورد بهره برداری همگان قرار دهد.

چگونه می‌توان گفت: مکتبی که نسبت به جزئی‌ترین مسائل حیات معنوی و زندگی مادّی و حتّی کام‌یابی نفسانی، مطالب بسیار جامعی دارد ـ تا حدّی که ادراک امروز ما در خور وصول به تمام آن مطالب نیست ـ نتواند رهبری جامعه بشری را به عهده گیرد؟!

چگونه می‌توان از مکتبی که نظریات آن در مسائل مادّی و نفسانی، هم‌چون مسائل معنوی، آدمی را مبهوت می‌سازد، گذشت و گرفتار حرمان و پلیدی شد.

چگونه می‌شود از اسلام روی گردان شد، در حالی که بحث‌های پیچیده علمی، فنّی، روحی و یا مسائل جنسی و آمیزشی و حظوظ نفسانی را در زوایای بی‌شماری مطرح کرده تا حدّی که دنیای امروز هم با تمام رشد و پرده دری‌اش از آن بی‌نیاز نیست.

اسلامی که تنها نسبت به آمیزش جنسی و علل و اسباب و خصوصیات آن زوایای بسیاری را گشوده، به طوری که حیرت هر اندیش‌مندی را بر می‌انگیزد، چگونه می‌شود آن را نادیده گرفت و از آن استفاده نکرد. آری، مکتبی که تنها برای شب زفافش اصول و احکام خاصّی دارد باید نسبت به آن اهتمام کامل داشت.

در این‌جا تحت چند عنوان، مباحثی از این دست را به‌طور باز و آشکار مطرح می‌نماییم تا نگاه دین به این امور در معرض دید همگان قرار گیرد.

خطر در کمین دختران باکره و جوان

(۲۲۱)

عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: «إنّ اللّه عزّوجلّ لم یترک شیئا ممّا یحتاج الیه الاّ علّمه نبیه ـ صلواة اللّه علیه و آله ـ فکان من تعلیمه ایاه انّه صعد المنبر ذات یومٍ فحمد اللّه و اثنی علیه ثمّ قال: ایها النّاس! انّ جبرئیل اتانی عن اللّطیف الخبیر فقال: انّ الابکار بمنزلة الّثمر علی الشّجر اذا ادرک ثمره فلم یجتنی افسدته الشّمس و نثرته الرّیاح و کذلک الا بکار اذا ادرکن ما یدرک النّساء فلیس لهنّ دواءٌ الاّ البعولة و الّا لم یوءمن علیهنّ الفساد لانّهنّ بشرٌ قال: فقام الیه رجلٌ فقال: یا رسول اللّه! فمن تزوّج؟ فقال: الاکفاء. فقال: یا رسول اللّه! و من الاکفاء؟ فقال: المؤمنون بعضهم اکفاء بعضٍ؛ المؤمنون بعضهم اکفاء بعضٍ؛(۱)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: خداوند متعال آن‌چه نیاز مردمان بود، به پیامبرش تعلیم نمود. یکی از آن تعلیمات این بود که روزی پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » بر منبر نشست و بعد از حمد و ثنای خداوند فرمود: ای مردم! جبرئیل از جانب خدای لطیف و خبیر به سوی من آمد و فرمود: بی شک دوشیزگان مانند میوه‌ای هستند که بر درخت است. هنگامی که میوه رسید، اگر چیده نشود، خورشید آن را تباه می‌کند و بادها آن را پراکنده می‌سازد. دختران بکر هنگامی که دریافتند چیزهایی را که زنان در می‌یابند، دارویی برای آنان جز شوهر نیست وگرنه نسبت به تباهی آنان آسودگی خاطر وجود ندارد؛ چون بی‌گمان، آنان بشرند.

مردی برخاست و گفت: یا رسول اللّه! دختران را به چه کسی شوهر دهیم؟ پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمود: به آنان که در رتبه آن‌ها باشند. آن مرد بار دیگر پرسید: ای رسول

۱- کافی،ج۵،ص۳۳۷،ح۲٫

(۲۲۲)

خدا! چه کسانی هم شأنند؟ پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمود: برخی از مؤمنان هم شأن برخی دیگرند.

این روایت چند امر را دنبال می‌کند:

یک. پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » دختران نورس و بکر را چون میوه تازه‌رس معرّفی می‌کند، بدون آن که مجاز و کنایه‌ای به کار برد. در واقع هر چیز نورسی به ثمر دادن نزدیک است و ثمردهی برای آن یک حقیقت است.

دو. اگر میوه به موقع چیده نشود، خورشید و باد آن را فاسد می‌سازند. دختران نیز هنگامی که توانایی و آگاهی از مسائل جنسی را پیدا کردند، چاره‌ای جز همسر ندارند.

سه. اگر دختران جوان شوهر نکنند، پاکی و عفاف آن‌ها در مخاطره جدّی قرار می‌گیرد؛ زیرا آنان در معرض فسادند. دختر جوان بشر است و بشر معصوم نیست و به طور قهری تمایلات و نیازها، او را به سوی گناه می‌کشد.

چهار. ازدواج باید با تناسب انجام شود و مؤمن هم طراز مؤمن است.

پنج. بعضی از مشکلات اجتماعی امروز ما و دنیا ناشی از عدم رعایت اصول اولی انسانی است که در این روایت بیان گردیده است.

شش. چگونه ممکن است دختران و پسران جوانی که امکان ازدواج ندارند، در سنین میانی عمر یا حتّی آغاز جوانی سالم بمانند! البته آنان می‌توانند ریاضت پیشه کنند و خود را سالم نگاه دارند، ولی در این صورت نیز مشکلات روانی دیگری پیدا خواهند کرد؛ هرچند این مشکلات قابل مقایسه با مشکلات بی عفّتی نیست. آری، به جای تعریض و تعرّض و محدودیت و تنبیه باید مشکلات ازدواج جوانان را به طور معقول و اصولی بر طرف نمود تا دیگر نیازی به این گونه امور جبری وجود نداشته باشد.

به راستی پدر و مادری که خود تشنه وصالند و به راحتی افطار می‌کنند، چگونه

(۲۲۳)

فرزندشان را سالیان دراز به روزه و عدم افطار امر می‌کنند؟!

هفت. جوانی که در دنیای امروز باید به دنبال تحصیل علم باشد و عفاف و سلامت خود را هم حفظ کند و دست کم بیش از ده سال از جوانی خود را بدون همسر با ریاضت طی کند، سختی‌ها، ناملایمات و حتّی بیماری‌های روانی بسیاری او را تهدید می‌نماید. حال آیا او می‌تواند تحصیل را رها سازد تا عفاف خود را حفظ کند یا باید عفاف را رها کند تا تحصیل را ادامه دهد؟ اگر هم بخواهد تحصیل و عفاف را در کنار هم داشته باشد، حسرت و کمبود، روزگارش را سیاه می‌کند. آری، هیچ کدام از این موارد ممکن و صحیح نیست.

نظام اسلامی ما پس از سالیان دراز باید چاره‌ای اساسی برای این امر پیش‌بینی می‌کرد، ولی هیهات!

کشورهای غربی این مشکل را با ترک عفاف و بی بندوباری حل کرده‌اند؛ حال، مردم مسلمان برای حفظ عفاف و استفاده از لذّت‌های جوانی چه طرحی را باید اجرا کنند که در آن عفاف و تحصیل، هر دو با هم تأمین شود؟ در این باره طرحی معقول، مناسب و شدنی وجود دارد؛ طرحی که بین زمان بلوغ و تحصیل تناسب برقرار می‌کند و در صورت نیاز، چنین طرحی ارایه خواهد شد.

آری، ما به عفاف و علم، به یک اندازه بها و ارزش می‌دهیم و حاضر نیستیم یکی را فدای دیگری نمائیم، ولی باید برای عدم تناسب میان زمان اشتغال و به‌کارگیری جوانان در جامعه امروزی ما و زمان بلوغ آنان به‌گونه‌ای مناسب و قابل قبول، توجیه عملی داشته باشیم. رفع این مشکل به عهده نظام است و با هموارسازی این امر بسیاری از مشکلات مادی و معنوی جامعه و جوانان برطرف می‌گردد.

(۲۲۴)

کام‌یابی ناموفّق؛ زمینه انحراف

محمّدبن علی بن الحسین قال: قال الصّادق « علیه‌السلام »: «انّ احدکم لیأتی اهله فتخرج من تحته، فلو اصابت زنجیا لتشبّثت به فاذا اتی احدکم اهله فلیکن بینهما ملاعبةٌ فانّه اطیب للامر؛(۱)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: همانا گاهی یکی از شما با همسرش آمیزش می‌کند و او بدون آن که ارضا شود، از شوهرش جدا می‌شود. در این حالت است که اگر آن زن، یک برده سیاه زنگی را هم بیابد، خود را به او تحمیل می‌کند تا ارضا شود. بنابراین هرگاه یکی از شما خواست با همسرش نزدیکی کند، باید پیش از دخول، ملاعبه داشته باشد؛ زیرا این عمل برای زن گواراتر خواهد بود.»

در این حدیث، حضرت یک حقیقت پنهان را که از اسرار زناشویی است، بیان می‌نماید. وقتی کسی بی مقدّمه و بدون ملاعبه یا با ناآگاهی یا ناتوانی با زن خود هم‌بستر می‌شود، زن به هر صورت از نزد او می‌رود، اگر چه ناراضی بوده و کام نیافته باشد و یا اذیت شده باشد. او هیچ نمی‌گوید، ولی چنین زنی -که به راحتی از مرد جدا می‌شود- اگر مرد توان‌مندی را بیابد، به سوی او می‌شتابد تا کام خود را باز یابد.

از این روایت چند امر مهم به دست می‌آید:

یک. زن بر اثر نجابت و حالت پنهان کاری‌اش، عواطف و مشکلات نفسانی خود را اظهار نمی‌کند.

دو. مرد نباید نسبت به نیازمندی‌های زن بی‌تفاوت باشد؛ زیرا همین امر ممکن است موجب انحراف همسرش گردد.

سه. زن، به طور نوعی، در صورت عدم کام‌یابی، زمینه انحراف را در خود می‌بیند

۱-وسائل الشّیعه، ج۱۴،باب۵۶،ص۸۲،ح۳٫

(۲۲۵)

و ممکن است به‌واسطه ضعف ایمان و در صورت امکان، به گناه مبتلا شود، تا جایی که بنابر این روایت، ممکن است خود را به کسی تحمیل کند.

سفارش امام رضا« علیه‌السلام »:

کام‌یابی‌های قبل از آمیزش

قال الرّضا « علیه‌السلام »: «و لا تجامع امرأةً حتّی‌تلاعبها و تکثر ملاعبتها و تغمز ثدییها، فانّک اذا فعلت ذلک غلبت شهوتها و اجتمع مائها لانّ مائها یخرج من ثدییها، و الشّهوة تظهر من وجهها و عینیها و اشتهت منک مثل الّذی تشتهیه منها؛(۱)

امام رضا« علیه‌السلام » فرمود: هرگاه مرد بخواهد با همسرش عمل زناشویی انجام دهد، باید نخست با او ملاعبه نماید و آن را طولانی کند و سپس پستان‌هایش را بمالد. هرگاه این عمل را انجام دهد، شهوت او نیز تحریک می‌شود و منی او جمع می‌شود؛ زیرا منی زن از پستان‌های او سرازیر می‌شود و شهوت او از صورت و چشمانش پدیدار می‌گردد. در این صورت، او از تو همان را می‌خواهد که تو از او انتظار داری.»

این روایت به طور مفصّل‌تری بحث را دنبال می‌کند که به جهاتی از آن اشاره می‌شود:

یک. امام« علیه‌السلام » آمیزش را منحصر به پس از ملاعبه می‌سازد، آن هم با لسان نفی و حصر که مجامعت مکن، مگر آن که ملاعبه و بازی دو طرف در آن لحاظ شود؛ پس آمیزش بی ملاعبه، آن هم از جانب دو طرف، قابلیت آرامش و سکون را ندارد.

دو. حضرت، ملاعبه و بازی را مقید به کثرت و زیادی می‌کند که به طور قهری توان

۱- مستدرک وسائل،ج۲،ص۵۴۵،ح۲٫

(۲۲۶)

افراد در آن ملاحظه می‌شود؛ به طوری که هر فردی برای مجامعت هر قدر می‌تواند باید ملاعبه داشته باشد و کوتاهی نکند.

سه. می‌فرماید: «تُغمِزَ ثدییها»؛ مرد دو سر پستان زن را به آرامی و با حوصله و آهسته بمالد؛ چنان‌که در لغت آمده: «الغمز الاشارة بالجفن و الحاجب و العصر بالید»؛ غمز اشاره با مژگان و ابرو، و مالش با سر انگشتان است که مالش با انگشتان باید به نرمی و سبکی مژه‌ها و ابرو باشد. و «غمزت الکبش بیدی اذا جسسته لتعرف سمنه»؛ دست بر پشت و پهلوی قوچ کشیدی تا چاقی و فربهی آن معلوم شود. بر این اساس، حضرت در این روایت با یک بیان زیبا می‌فرماید: سر دو پستان زن را اشاره گونه مالش بده.

چهار. در این جا این سوءال پیش می‌آید که: مگر این مالش، آن هم با چنین و چنان حالاتی چه می‌کند؟ حضرت می‌فرماید: اگر چنین کردی، شهوت زن فعلیت پیدا می‌کند و سلول‌های شهوی بدن، تمام نیرو و قوای نفسانی زن را تحریک و آماده کام‌یابی و حرکت و انزال می‌نماید.

پنج. باز این حرف پیش می‌آید که: انزال چه ارتباطی با نوک پستان دارد؟ در جواب باید گفت: همان‌طور که همه مواد آلی از تمام بدن به پستان سرازیر و به شیر تبدیل می‌شود و از آن جا خارج می‌گردد، همه منی از تمام بدن به پستان و از آن جا به کیسه منی و موضع جریان می‌رسد؛ چنان‌که خداوند نیز در قرآن مجید به این امر تکوینی ـ که خود از روی علم و حکمت در آفرینش زن قرار داده ـ اشاره می‌فرماید:

«… یخرج من بین الصّلب و التّرائب؛(۱)

 

۱- طلاق/۷٫

(۲۲۷)

انسان از آبی جهنده که از پشت مردان و از میان سینه زنان خارج می‌شود، آفریده شد.»

شش. ظهور شهوت از چشم و صورت با منی در ظرف انزال چه رابطه‌ای دارد؟ باید این ارتباط علمی ـ روانی در مقام خود به طور دقیق مورد کاوش و بررسی قرار گیرد که ما اکنون در صدد بیان آن نیستیم.

هفت. امام« علیه‌السلام » در پایان توصیه می‌کند که: ای مرد! زن اشتهای همان چیزی را از تو دارد که تو از او خواهانی؛ پس مواظب باش نسبت به او کوتاهی نداشته باشی.

در این حدیث و دیگر روایات پیشین می‌بینیم که در لسان معصومین« علیهم‌السلام » آشکارا از مسائل پنهانی جنسی یاد می‌شود؛ زیرا بدون طرح واضح و روشن این مسائل، ایجاد آگاهی و بصیرت نسبت به اصول کام‌یابی ممکن نیست و چه در غفلتند کسانی که گمان می‌کنند بیان این مسائل با عفاف منافات دارد! این امر نه تنها منافاتی با حیا و عفّت ندارد، بلکه باید گفت: کتمان این حقایق موجب زوال استحکام جامعه، پریشانی مردم در امور جنسی و عدم امکان پیرایش باطن می‌گردد و موقعیت امور معنوی را در مخاطره جدّی قرار می‌دهد.

عن ابن القدّاح، عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: قال رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله »: «اذا جامع احدکم اهله فلا یأتیهنّ کما یأتی الطّیر لیمکث و لیلبث قال بعضهم: و لیتلبّث؛(۱)

امام صادق« علیه‌السلام » می‌فرماید: رسول خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمودند: هنگامی که یکی از شما با همسرش نزدیکی می‌کند، نباید هم‌چون پرندگان [سریع و با شتاب] با او آمیزش

۱- وسائل الشّیعه، ج۱۴،باب۵۶،ص۸۲،ح۱٫

(۲۲۸)

نماید، بلکه باید [با ملاعبه ] قدری درنگ نماید و مدّت آمیزش را طولانی کند.»

از این روایت چند امر به دست می‌آید:

یک. پیامبر اکرم« صلی‌الله‌علیه‌وآله » مجامعت انسان را با آمیزش پرندگان مقایسه می‌کند که آن‌ها به علّت عدم نیاز، بی مقدّمه و ملاعبه و بازی چنین کاری را انجام می‌دهند و انسان نباید این گونه عمل کند.

دو. هنگامی که آمیزش با مبادی و مقدّمات هم‌راه باشد، انگیزه و توان و قوّت اراده مرد بیش‌تر می‌شود و همین امر سبب می‌گردد که او در مقابل انزال زودرس و بی‌موقع یا بی اراده مقاومت نماید. این همان چیزی است که امروزه با دارو یا تریاک و یا موادّ دیگر در جبران آن می‌کوشند که این خود در دراز مدّت موجب زیان و حرمان و نابودی افراد می‌شود؛ زیرا تمام عوامل و اسباب غیر طبیعی باعث نابسامانی آدمی می‌گردد و تحریکات گذرا، عواقب زیان‌باری به همراه دارد.

سه. در مجامعت، دو امر «ریزش» و «تسکین» وجود دارد. اگر آمیزش بدون مبادی یا دور از آگاهی و خصوصیات لازم انجام شود، انزال و ریزش، صورت می‌گیرد، ولی تسکین و آرامش حاصل نمی‌شود و تنها خماری و سستی و رخوت دست می‌دهد؛ در حالی که غایت و هدف آمیزش، تسکین، آرامش و صفای باطن است؛ نه ریزش و خماری و سستی.

نیازمندی زن

و فی (الخصال) باسناده عن علی« علیه‌السلام » فی حدیث الاربعمأة قال: «اذا اراد احدکم ان یأتی زوجته فلا یعجّلها فانّ للنّساء حوائج؛(۱)

 

۱- وسائل الشّیعه، ج۱۴،باب۵۶،ص۸۳،ح۴٫

(۲۲۹)

حضرت علی« علیه‌السلام » فرمود: هرگاه یکی از شما خواست با همسرش نزدیکی نماید، با شتاب کار را دنبال نکند؛ چرا که زنان نیز نیازهایی دارند.»

این روایت با بیانی دیگر همان حقیقت پیشین را تحت چند امر دنبال می‌کند:

یک. مرد نباید در کام‌یابی تعجیل به خرج دهد؛ زیرا مقدّمات کام‌یابی در مرد به‌طور نوعی زودتر فراهم می‌شود و زن در زمان کوتاه به این امر دست پیدا نمی‌کند و مرد باید زمینه آن را با لطایف الحیل فراهم سازد؛ همان‌طور که حضرت می‌فرماید: «برای زنان حوائجی است.»

دو. به طور طبیعی در کام‌یابی و دیگر لذایذ نفسانی مردها سریع‌تر ارضا می‌شوند و می‌توانند در فرصتی اندک خود را سبک سازند؛ در حالی که زن‌ها این گونه نیستند و کم‌تر زنی است که هم‌چون مرد، زود به کام‌یابی برسد، اگرچه به ندرت، برخی زنان چنین حالتی دارند. در این جا اگر مرد تنها به فکر خود باشد و از موقعیت و نیازهای زن غفلت نماید، خود را به ظاهر کام‌یاب می‌سازد، بی آن که زن کامی گرفته باشد. زن از چنین مجامعتی از سوی مرد آزار می‌یابد؛ نه کام‌دهی؛ اگرچه در واقع مرد هم کامی نمی‌یابد و تنها ریزشی از او صورت گرفته است.

از این رو برای هماهنگی کامل میان زن و مرد، برمرد لازم است که با دقّت و حوصله، احتیاجات زن را برآورده سازد که تحصیل آن جز با آگاهی، توان‌مندی، اهتمام و ملاعبه و انجام مبادی آمیزش فراهم نمی‌گردد.

سه. از آن جا که این‌گونه حوایج زن، دارای خصوصیت است، امام« علیه‌السلام » در این بیان شریف، همه حوایج زن را در نظر ندارد و تنها به نیازهای او در محدوده حظوظ نفسانی اشاره دارد. شناخت این نیازها خود مستلزم مباحث روان شناختی

(۲۳۰)

بسیاری است که اکنون فرصت بیان آن نیست و باید در مقام خود دنبال شود.

خواب زن

قال رسول اللّه « صلی‌الله‌علیه‌وآله »: «لا یحلّ لامرأةٍ ان تنام حتّی تعرض نفسها علی زوجها و تخلع ثیابها و تدخل معه فی لحافه فتلزق جلدها بجلده فاذا فعلت ذلک فقد عرضت نفسها؛(۱)

رسول خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمود: برای زن سزاوار نیست که در شب بخوابد، مگر آن‌که خود را به شوهر خویش عرضه کند. بدین ترتیب که جامه از تن برکند و هم‌راه با شوهرش به بستر رود و خود را به او بچسباند؛ به‌طوری که بدنش با بدن شوهر در تماس مستقیم قرار گیرد که در این صورت خود را به او عرضه کرده است.»

در این روایت باید چند امر مورد توجّه قرار گیرد:

یک. هنگامی که شریعت می‌فرماید: جهاد زن خوب شوهرداری است، چنان زمینه بلند و پیچیده‌ای دارد که تنها برای خوابش آداب خاصّی باید رعایت شود.

دو. هنگامی که زن خواست با چنین آدابی وارد بستر شوهر شود، دیگر نسبت به نظافت و آرایش اهمال و بی‌توجّهی نخواهد داشت، بلکه خود را آراسته و آماده وارد بستر می‌کند؛ هم‌چون جنگ‌جویی که با تمام آرایش نظامی به میدان جنگ می‌رود. با این تفاوت که در میدان جنگ، رزمنده زره بر تن می‌کند و در بستر، زن زره از تن برمی‌گیرد. آن‌جا ستیز در مقابل خصم است و این‌جا زن در بستر بزم، در آغوش محبّت و هم‌راه همدم خویش است و خلاصه آن‌جا قتال است و این‌جا عشق و وصال.

سه. زن و شوهری که بستری چنین گرم و آماده دارند، هرگز مشکلات زندگی،

۱- مکارم الاخلاق،ص۲۳۸٫

(۲۳۱)

علّت نگرانی و یا بی‌مهری آن‌ها نسبت به یک‌دیگر نمی‌شود.

حال، اگر این اشکال پیش آید که: بنابر این فرمایش پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » تکلیف زن بسیار سنگین است و چه بسا خواب او هم‌راه با آسایش نباشد، در پاسخ باید گفت: نخست این‌که این تکلیف مربوط به پیش از ورود به بستر است و هر چند نسبت به قبل از بستر سنگین است، ولی آثار آن در بستر و حیات زناشویی و سلامت و دوام زندگی بسیار با ارزش می‌باشد.

دوم اینکه، این تکلیف در کنار تکالیفی است که برای مرد وجود دارد و در جای خود آمده است؛ پس در امور زناشویی تنها زن موظّف نیست. البته زن و مرد می‌توانند برای سهولت از حق یک‌دیگر بگذرند تا بار سبک‌تری داشته باشند؛ هر چند ممکن است این موضوع به امر کام‌یابی زیان وارد سازد.

وای به حال زن!

در این‌جا ممکن است بار دیگر اشکال شود که: این وظیفه سنگین و پرمشقّت تنها مربوط به پیش از بستر نیست و زمینه نهایی آن در بستر فعلیت می‌یابد که در این صورت سنگینی بیش‌تری برای زن در بر دارد.

هنگامی که از این روایت به دست می‌آید که: زن باید تا این حد، مرد را هم‌راهی کند و تحریک نماید و خود را با چنین وضعیتی بر مردی پر طمطراق عرضه نماید، روشن می‌شود که تنها این زن است که در خدمت مرد قرار می‌گیرد و سخن کسانی تداعی می‌شود که می‌گویند: «آفرینش زن برای آن است که در خدمت مرد باشد و آفرینش مرد استقلالی است، ولی خلقت زن، تبعی و وابسته می‌باشد و مرد در قبال زن مسؤولیت چندانی ندارد.»

(۲۳۲)

آخر زن با آن همه مشکلات زندگی، خانه داری، بچّه داری، مهمان داری و در بعضی موارد، اشتغال در بیرون از منزل، دیگر در خود رمقی برای چنین کارهایی نمی‌بیند و این گونه شوهرداری را تکلیف غیر قابل تحمّلی می‌داند و نسبت به مرد و بستر و عرضه و این گونه کارها در خود نفرتی را پنهان می‌کند و پرورش می‌دهد، هرچند در ظاهر اظهاری نداشته باشد.

زنی که در بستر استراحت باید هم‌چون جنگ‌جویی آماده باشد، دیگر بستر استراحت ندارد و بستر هم برای او میدان جنگ می‌شود. وای به حال چنین بستر و میدان و جنگ‌جویی که به‌طور قهری شهادت در آن هم به راحتی نصیب او می‌گردد!

راستی چرا باید همیشه سختی‌ها و مشکلات زندگی بر دوش زن باشد و او آلت کام‌یابی مرد بوده و هم‌چون کالبدی بی‌روح یا تابعی مطیع در اختیارش باشد؟! چنین افکاری همان مرد سالاری استکباری و تحقیر ذلّت بار و بردگی بیهوده در مقابل مرد می‌باشد.

بستر و عرضه شور و عشق

در پاسخ به این اشکال پرطمطراق باید گفت: بستر و عرضه عشق و شوق و لطف و صفا، شگرد توانایی و میدان اظهار و خودنمایی زن است؛ زیرا زنی که بستر و عرضه ندارد یا از عهده آن بر نمی‌آید، هرگز در زندگی زناشویی و موقعیت زنانه موفّق و پیروز نیست.

تنها منطقه شفّاف و سنگر محکم و زمینه خودنمایی و بروز توان‌مندی‌های زنانه زن، بستر شوق و عرضه شور و چکاوک عشق و مستی اوست. اگر زن در این میدان، خاکریزهای اقتدار خود را با لطف و ناز و غنج و دلال خدادادی‌اش، مستحکم

(۲۳۳)

نسازد، در زندگی هرگز موفّق نخواهد بود.

کمبودهای بستر و عرضه زن را هیچ متاع و کیمیایی جبران نمی‌کند؛ در حالی که این بستر و عرضه و لطف زنانه است که تمام کمبودهای یک زن را در سخت‌ترین شرایط جبران می‌کند. موقعیت زن، محبوبیت او نزد شوهر است و زمینه تمام اقتدار و توان‌مندی‌های زن در همین قلمرو رقم می‌خورد.

تولید و تناسل، فرزند پروری و مدیریت زندگی در گرو هنرنمایی زن در این زمینه می‌باشد. زن، هنرمندی است که صحنه هنرش بستر عشق و مستی است و باید داد دل خود را با کام خویش در این محکمه بازستاند.

اساس مستحکم یک خانواده بستر شیرین و عرضه سالم و التذاذ گوارای یک عشق است. این امر اگرچه زن و مرد ندارد و هر دو باید در بستر خودنمایی و دل‌آرایی کنند، ولی این زن است که در صورت پیروزی در این بستر به زندگی صفا و استحکام می‌بخشد. اگر زن در بستر و عرضه کم بیاورد و یا نتواند خود را موفّق سازد، باید منتظر مشکلات فراوانی باشد. چنین زنی شیرینی زندگی خود را از دست داده و در دیگر صحنه‌های زندگی هم مشکلات برای او به آسانی خودنمایی خواهند کرد.

این‌که پیامبر اکرم« صلی‌الله‌علیه‌وآله » می‌فرماید: «زن تا خود را بر شوهر عرضه نکرده، به خواب نرود»، سفارش به زن نسبت به چنین موقعیتی است؛ و این که می‌فرماید: «لباس از تن برگیرد و خود را با شوهر دم‌ساز کند»، برای کسب پیروزی و جلای وجود خویشتن است.

شکوفه زندگی، حیات خانه و گل خانواده، زن است و لطف و صفای تمام این هنرها، کام‌یابی در بستر و عرضه شیرین زن است که کلید تمام موفّقیت‌های زن و مرد در زندگی می‌باشد.

(۲۳۴)

دو اندیشه متفاوت

چقدر فاصله و تفاوت است میان این اندیشه از زن و زندگی که بر اساس عشق و مستی استوار می‌شود، با توهّمات پیشین که از ذهن بیمار و اندیشه مفلوک و روح خسته برمی خیزد و اکنون به طور گزیده به آن پاسخ خواهیم داد.

گفته شد: این عرضه در بستر، سنگینی، تکلیف و مشقّتی است که زن را در بستر و زمینه‌های پیشین آن درگیر مشکلات بسیاری می‌سازد. در پاسخ باید گفت: شور و شوق و بستر و عرضه و عشق و مستی حیات شیرینی دارد که حقیقتی برتر از تکلیف و دشواری است. چنین توهّمی از اندیشه‌های مانده و خواجگان بی‌خبر از عشق سر می‌زند.

عرضه و عشق، در خدمت مرد بودن نیست، بلکه این زن است که در بستر خلوت، دل مرد را با سر انگشت لطف خویش می‌چرخاند و در چهره ناز و عرضه دلال برای همیشه تسلیم خود می‌سازد.

زنی که از بستر و عرضه خویش به شوهر نفرت دارد، یا مشکل نفسانی دارد و یا مرد مناسبی ندارد وگرنه زن، دل باخته‌تر از مرد برای چنین میدانی است.

بحث مسؤولیت زندگی و خستگی و اشتغال هم گرچه یک واقعیت است، ولی مرد هم از آن دور نیست و نباید تمام این زمینه‌ها را با بستر و عرضه زن و یا برخوردهای رفتاری مرد در هم آمیخت. نباید زن مسؤولیت‌های بسیار و اشتغال تمام وقت و یا همه کارهای مرد را بر عهده داشته باشد تا فرسوده و سست گردد و حال و هوای زنانه را از دست بدهد.

البته کار و کوشش، خستگی و خواب و لزوم استراحت یک اصل مشترک میان زن و

(۲۳۵)

مرد است و منافاتی با خلوت و کام‌یابی ندارد. باید روشن شود که بستر خواب و استراحت، غیر از بستر عرضه و عشق و مهرورزی است و در یک زندگی زناشویی میان این دو بستر باید به طور ماهوی تفاوت گذاشت و نباید بستر خواب و استراحت را با بستر عرضه و انس یکی دانست.

بستر خواب برای همه یک‌سان است و زن و مرد و پیر و جوان و سالم و بیمار ندارد و این بستر غیر از بستر عشق و انس است که برای هر کس به راحتی میسّر نمی‌شود. زنی که بستر عرضه و انس دهی و توان انس‌یابی ندارد، هم‌چون زنی است که از خاصیت زنانه خویش دور شده است و این به منزله محکومیت اوست. زن وارسته و موفّق آن است که در طول زندگی با هر وضعیت و سنّی، بستر عرضه و انس خود با شوهر را حفظ نماید.

این که گفته شد: «زن باید هم‌چون جنگ‌جویی باشد»، درست است، ولی اسلحه و فشنگ این میدان، عشق است و شهیدش نفس و شهد وصلش کام است و فاتحش مرد و زن، و زن، این سر سلسله عشق و مستی، هم‌راه مرد، قافله سالار راه حق، این راه را با هم خواهند پیمود.

امّا این حرف که: «چنین مطالبی از این روایت و دیگر روایات، مرد سالارانه است»، از سری بی خبر از عشق برخاسته است و گوینده آن یا از تبار خواجگان است و یا از شمار بیماران، و گرنه انس و عرضه بستر و خلوت محبّت و دل‌بری، شکوفه همه شادی‌های زندگی است و در این بستر جایی برای ذلّت و بردگی وجود ندارد.

دوستی و دل‌بری

خداوند منان به حکمت، دل مرد و زن را چنان به هم بسته که گویی دو روح در یک

(۲۳۶)

بدن یا یک روح در دو بدن می‌باشند و تمام دل بستگی‌های آدمی، در میان زن و مرد تنها به دل، بسته شده است.

سالم سازی جامعه، شایسته‌سالاری مردها، فرزند پروری زن‌ها و گوارایی زندگی در گرو سلامت زن و توان‌مندی او در ابراز دوستی و مهرورزی با شوهر خویش است؛ از این رو رابطه زن و شوهر و تبادل محبّت و عشق در میان این دو چهره از حقیقت انسان، تکلیفی صرف و هم‌چون رابطه آمر و مأمور نیست، بلکه زمینه حیات و عشق، قرب و شور و وصول الهی است و این انس و خلوت، زمینه آگاهی‌های لازم را برای وصول به حق و قرب الهی فراهم می‌سازد.

(۲۳۷)

فصل دوّم: آموزه‌های اسلام در آمیزش جنسی

در ادامه بحث، برای تبیین هرچه بیش‌تر توجّه و اهتمام دین به آموزه‌های جنسی، به دستورات صریح و بی‌پرده معصومین« علیهم‌السلام » در این موضوع نظری انداخته و ابتدا گزیده‌ای کوتاه از چند روایت را در این زمینه مطرح می‌کنیم:

هنگام آمیزش نباید رو به قبله و پشت به آن بود؛ بنابراین در کشتی، هواپیما و وسیله نقلیه در حال حرکت نباید آمیزش داشت.

آمیزش بعد از احتلام و پیش از غسل، ممکن است جنون فرزند را در پی داشته باشد.

به عروس، در هفته نخست شیر، سرکه، خربزه و سیب ترش ندهید؛ زیرا امکان دارد در نطفه و رحم و طفل موجب بروز مشکل شود.

اوّل، وسط و آخر هر ماه و هم‌چنین شب عید فطر و عید قربان و نیز بعد از ظهرها و نیمه شعبان و دوروز مانده به آخر ماه و شبی که انسان از سفر می‌آید، برای آمیزش مناسب نیست و اگر فرزندی از آن پا گیرد، مشکلات روحی پیدا کرده و اهل شر می‌شود.

در شب دوشنبه، سه شنبه، پنج‌شنبه و جمعه آمیزش بسیار خوب است. البته آمیزش نباید در ابتدای شب باشد. حرف زدن در حال نزدیکی امکان لکنت زبان طفل را افزایش می‌دهد. نگاه به آلت تناسلی زن هنگام آمیزش، برای فرزند مشکلات بینایی پیش می‌آورد.

(۲۳۸)

آمیزش در حال ایستاده در خور حیوانات است و فرزند به دنیا آمده از آن، شب ادراری پیدا می‌کند. در حال جنابت، خوردن و آشامیدن و خوابیدن و حتّی قرائت قرآن سزاوار نیست وباید هرچه زودتر برای غسل اقدام کرد. اگر مرد در حال آمیزش در اندیشه زن دیگری باشد، برای طفل اختلال عصبی پیش می‌آید.

در آمیزش باید نظافت و بهداشت به طور کامل رعایت شود و دستمال زن و مرد حتماً جدا باشد که در غیر این‌صورت موجب کدورت و دل چرکینی آن دو نسبت به یک‌دیگر می‌گردد.

اگر در پای درخت میوه‌دار آمیزش صورت گیرد، ممکن است فرزند، آدم‌کش و شرور شود.

نزدیکی در زیر شعاع خورشید فقر آور است و بین اذان و اقامه این کار سزاوار نیست؛ همین طور آمیزش بر پشت بام و در معرض دید همگان شایسته نیست. در زمان حاملگی زن، بدون وضو آمیزش انجام نشود که به هوش و سجایای اخلاقی فرزند زیان می‌رساند.

این بود بیان خلاصه‌ای از برخی روایات و چه بسیار روایات و حقایقی که ذکر آن مجال مناسب خود را طلب می‌کند. در فرازهای آینده بحث، به شماری از علّت‌ها و حکمت‌های این احکام و توصیه‌های دینی اشاره خواهیم داشت.

تعبّد یا تعقّل؟

پیش از بیان ملاک و مناط شرعی و بحث از علل احکام دین، لازم است تفاوت میان تعبّد و تعقّل روشن شود و علل یا حکمت‌های احکام الهی بیان گردد. در این فراز باید دید که معنای تعبّد و تعقّل چیست و این دو چه تفاوتی با هم دارند و امتیاز هر یک بر

(۲۳۹)

دیگری چیست؟ به راستی انسان تا کجا می‌تواند نسبت به علل و حِکم الهی پیش رود و آیا ممنوعیتی در باب تحقیق و تفحّص احکام حق وجود دارد؟ به طور کلّی، علل و حِکم الهی چیست و چه تفاوتی میان علل و حِکم در احکام الهی وجود دارد و کدام یک در تیر رس و توان آدمی قرار دارد؟ پس از پاسخ به این پرسش‌ها جای‌گاه این کتاب هم در این بحث شناخته می‌شود.

تعبّد، صفتی انقیادی است که در مؤمن نسبت به حضرت حق و تمام شؤون او پدید می‌آید؛ به‌طوری که همه فرمان‌ها و احکام الهی مورد پذیرش او قرار می‌گیرد.

تعقّل، کاوش اندیشه نسبت به مجهولات و معادلات ناخوانا برای ذهن آدمی است و تفاوت آن با تفحّص این است که تفحّص، جست‌وجوی موردی و جزئی را نشان می‌دهد و تعقّل، در مدار کلّی سیر می‌کند.

هر یک از این دو عنوان از امتیازات مؤمن است، بلکه برای او لازم هم می‌باشد؛ از این رو باید گفت: تعبّد و تعقّل منافاتی با یک‌دیگر نداشته و می‌توانند مکمّل هم‌دیگر باشند؛ زیرا تعبّد پشتوانه عقلانی می‌خواهد وگرنه عارضه نادانی را در انسان بارور می‌کند و از سوی دیگر تعقّل، موجب تعبّد بیش‌تر شده و اعتقاد مؤمن را مستحکم‌تر می‌گرداند.

تعبّد بدون پشتوانه عقلانی ـ منطقی، جهل و تعصّب و جمود است و نمی‌تواند امتیاز به حساب آید و تعقّل صحیح نیز هنگامی وصف مؤمن است که سبب استحکام عقاید او گردد و در شناخت حقایق معنوی برای او کارایی داشته باشد.

تعبّد، زمینه اعتقاد به حقایق معنوی است و تعقّل یا تفحّص، عوامل تقویت هر چه بیش‌تر آن را فراهم می‌سازد؛ پس این‌طور نیست که تعبّد منافاتی با تعقّل داشته باشد و یا بتوان با وجود یکی از این دو از دیگری بی‌نیاز بود؛ چراکه تعقّل، سیر و حرکت

(۲۴۰)

به‌سوی آگاهی‌های هر چه بیش‌تر نسبت به معنویات است.

آنان که گمان می‌کنند تعبّد بی نیاز از تعقّل است، در نادانی به سر می‌برند و آن‌هایی که می‌پندارند تعقّل با تعبّد منافات دارد، هم از تعبّد و تعقّل برکنارند و هم از حقیقت معنای این دو بی‌خبرند؛ زیرا تعبّد وصف قلبی است و تعقّل، فعل اندیشه است و این عقلانیت و کاوش و رؤیت‌های قلبی و مشاهدات دل، دو موقعیت ذاتی و فعلی آدمی است؛ پس همان طور که دل، هویت باطنی انسان است و با ظهور و بروز خود تمامی گستره وجود آدمی را جلا می‌دهد، عقل هم تأمّلات جاری و بررسی کامل مجاری عادی را پی‌گیری می‌نماید.

سخن دیگر آن که اگر مؤمن در تفحّص، تازه‌ای یافت، غنیمت است و در صورت عدم وصول عقلی، تعبّد او به قوّت خود محفوظ می‌ماند.

بوعلی سینا و تعبّد

به‌طور مثال، جناب ابن سینا ـ که از نوابغ بشر و مؤمنان شایسته است ـ تمام تلاش خود را در بازیابی حقایق معنوی به کار می‌برد و تا جایی که می‌تواند، نقاب از چهره حقایق بر می‌گیرد، ولی هنگامی که به «معاد جسمانی» می‌رسد، در می‌یابد که معاد جسمانی، مادّه هم‌راه دارد و مادّه، متغیر است و فساد در آن راه دارد و چنین وصفی نمی‌تواند با خلود و ابدیت اخروی هم‌راه گردد. این جاست که ممکن است مؤمن محقّق از پا درآید و در این حال، صفت تعبّد، کارایی خود را نشان می‌دهد؛ همان طور که شیخ در کتاب «شفا» می‌فرماید: «اگرچه اندیشه‌ام یارای پاسخ به این معضل نیست، ولی چون صادق مصدَّق [پیامبر اسلام« صلی‌الله‌علیه‌وآله »] معاد را جسمانی معرّفی کرده است، پس معاد، جسمانی است.»

(۲۴۱)

بو علی در این بحث، مشکل را ناشی از نارسایی اندیشه خود می‌داند؛ نه کاستی در احکام و حقایق دینی. این خود نمونه بارزی از وحدت تعبّد و تعقّل در مؤمن محقّق است. ابن سینا به راحتی این دو وصف را با هم جمع می‌کند؛ به طوری که اندیش‌مندی و تحقیق موجب تزلزل ایمانش نمی‌گردد.

تعبّدگرایی بی‌تحقیق و تعقّل‌گرایی بدون ایمان و تعبّد، آدمی را به افراط و تفریط و گم‌راهی و جهالت می‌کشاند. البته این اصل باید در مقام خود به‌طور مفصّل پی‌گیری شود.

علّت حکم شرعی

اکنون جا دارد نمایی از کیفیت علل احکام شرعی را ارایه کنیم.

علّت حکم شرعی همان زیر بنای فعلی تحقّق حکم است که در اختیار حق تعالی و در حیطه فهم اولیای معصومش قرار دارد؛ بنابراین خدا و معصومین« علیهم‌السلام » می‌توانند به بیان علّت حکم شرعی بپردازند؛ مانند این که معصوم« علیه‌السلام » درباره شراب می‌فرماید: «علّت حرمت خمر، مست‌کنندگی آن است.» حال اگر معصوم« علیه‌السلام » چنین بیانی نداشت، ما نمی‌توانستیم سبب کلّی این حکم را به‌طور جزم بیان کنیم؛ زیرا چنین کاری احاطه کامل به حقایق هستی را لازم دارد و این امر در اختیار انسان عادی نیست، هرچند مؤمن محقّق باشد.

حکمت حکم شرعی

بحث دیگری که نسبت به احکام شریعت مطرح است، حکمت‌های این احکام است.

(۲۴۲)

حکمت حکم شرعی، یافته‌های اقتضایی اندیشه و عقل بشر است، در صورتی که ملاک و میزان درست منطقی داشته باشد؛ به طور مثال: هنگامی که از سبب حکمی هم‌چون غسل جنابت پرسش می‌شود که: چرا باید برای حالت جنابت، غسل شرعی داشته باشیم و صرف نظافت و تطهیر عرفی کافی است، در پاسخ می‌گوییم: گویی اعصاب و روان به سبب جنابت و انزال قفل می‌کند و حالت نشاط معنوی نفس با ارتعاشات جسمانی از دست می‌رود؛ در این حال، غسل جنابت -که تطهیر با نیت قرب الهی است ـ کلید برطرف کننده این حالت است.

این بیان می‌تواند یکی از حکمت‌های غسل باشد، ولی معلوم نیست که حکمت غسل منحصر به همین یک جهت باشد؛ چه بسا امور دیگری هم علّت غسل جنابت باشد که ممکن است به ذهن آدمی نیاید و آیندگان به همه یا بعضی از آن حقایق دست یابند.

پس «علّت حکم»، جزم به اهداف تحقّق حکم و کلیت ملاک را در بردارد و بیان آن در اختیار حق تعالی و اولیای معصوم« علیه‌السلام » می‌باشد، ولی «حکمت حکم» یک بیان و برداشت عقلانی است و انحصار هم در آن راه ندارد؛ به طوری که ممکن است به جز آن حکمت، خصوصیات دیگری هم در کار باشد که در حال حاضر برای ما قابل ادراک نیست.

سیر حرکت در اندیشه بشری

به طور طبیعی بشر می‌تواند درباره فلسفه احکام بیندیشد و این موضوع را به دقّت دنبال نماید. این کاوش گذشته از آن که یک امتیاز است، سبب تقویت عقاید مؤمن اندیش‌مند هم می‌گردد، ولی با این حال، آدمی نباید از جزم یا علیت احکام سخن به

(۲۴۳)

میان آورد. علّت حکم شرعی در اختیار انسان و در تیررس اندیشه بشری نیست، هرچند آدمی دانشمند و محقّق بوده و از عقلانیتی نیرومند برخوردار باشد؛ چرا که کسی جز اولیای معصوم« علیه‌السلام » بر حقایق هستی احاطه کامل ندارد و علّت حکم شرعی هم از شمار این حقایق است.

بنابراین بشر عادی ـ اگرچه مؤمن محقّق باشد ـ با آن که می‌تواند تمام توان خود را در راه فهم و تفحّص احکام به کار گیرد و هیچ ممنوعیتی هم در این زمینه ندارد، نمی‌تواند در هیچ موردی به سادگی از جزم به تمام علّت حکم سخن گوید، بلکه تنها می‌تواند به یافته خود، آن هم به عنوان حکمت حکم و به‌طور اقتضایی، بسنده نماید.

روش کتاب حاضر

پس از بیان این مطالب باید گفت: آن‌چه در این کتاب نسبت به بررسی بعضی از احکام و علل و حکمت‌های آن خواهد آمد، به دو دسته تقسیم می‌شود:

یک. بیان علّت احکامی که در مورد آن‌ها نصّ دینی به طور گویا و شفّاف وجود دارد.

دو. بیان برخی از حکمت‌های احکام که یافته‌های ما یا دیگران می‌باشد.

البته ذکر این نکته ضروری است که ما در صدد بیان تمام حکمت‌های دانسته خود یا دیگران نیستیم؛ زیرا بیان همه آن‌ها فرصت و گستره خاص و مفصّل خود را طلب می‌کند که در جلدهای بعدی به هر یک از علّت‌ها و یا حکمت‌های احکام الهی در زمینه بحث زن به تفصیل و در حدّ توان خواهیم پرداخت.

اکنون به چند تذکر درباره روایات مربوط به آمیزش جنسی می‌پردازیم:

یک. دین نسبت به هیچ یک از امور مربوط به انسان بی تفاوت نیست؛ چه امور

(۲۴۴)

معنوی و چه مادّی -نفسانی و یا تمایلات پنهانی.

دو. ضروری است که رهبران دینی هم‌چون حضرات معصومین« علیهم‌السلام » حقایق الهی را در صورت لزوم و به‌قدر نیاز بیان نمایند و نسبت به آن کتمان و پنهان‌سازی نداشته باشند؛ چه حقایق مربوط به امور غیبی و چه مسائل مربوط به امور نفسانی و آمیزشی؛ چرا که کتمان بی‌مورد، موجب فراموشی حقایق و سرگردانی مردم می‌گردد.

سه. دنیای امروز مسائل جنسی و روابط آمیزشی را بهانه پرده‌دری و بی‌عفافی و دهن‌کجی به معنویات قرار داده و اخلاق اجتماعی و فردی را متزلزل ساخته است. نباید رهبران معنوی در مقابل این دنیای دریده و گستاخ کوتاه بیایند و نسبت به این امور اهمال داشته باشند. آنان باید در جهت تصحیح و بیان سالم و کامل روابط و مسائل جنسی تلاش جدّی داشته باشند و افکار تشنه و نیازمند جهانیان را سیراب کنند.

چهار. باید نسبت به احکام و علل و خصوصیاتی که پاره‌ای از آن در روایات این بخش آمده، به طور جدّی تحقیق و تلاش علمی به عمل آید تا همه این علل و احکام، جهت علمی، فنّی و کاربردی به خود گیرد و از صورت خشک تعبّدی و صرف نقل عامیانه بدون تحلیل و تبیین دور گردد.

پنج. دید اسلام نسبت به مسائل جنسی و آمیزشی بسیار مثبت است و در ظرف سلامت، آن را عبادت به حساب می‌آورد. این دید نباید با فرهنگ مبتذل غرب یا دیگر فرهنگ‌های الحادی که سراسر لجن باری، ذلّت و تحقیر انسانند، مقایسه شود؛ چرا که آنان با کثیف‌ترین صحنه‌ها، برخورد و آمیزش‌ها، جوامع انسانی را به تباهی و بی هویتی کشانیده‌اند.

شش. باید در سطح دنیا با مقایسه فرهنگ غنی دینی و فرهنگ‌های تهی و آلوده به شرک و الحاد و نیز کاربردی کردن روش‌های دیانتی، حتّی در ارایه شیوه‌های درست

(۲۴۵)

آمیزش جنسی، آنان را از معرکه دور نمود و جامعه انسانی را با طهارت و پاکی و کام‌یابی و رستگاری مأنوس ساخت.

حال به نمونه‌هایی از روایات که در زمینه آمیزش وارد شده است، اشاره می‌کنیم.

شخصیت زن و شب زفاف

و روی عن ابی سعید الخدری قال: اوصی رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله » علی بن ابی طالب« علیه‌السلام » فقال: «یا علی! اذا ادخلت العروس بیتک فاخلع خفّها حین تجلس و اغسل رجلیها و صبّ الماء من باب دارک الی اقصی دارک فانّک اذا فعلت ذلک اخرج اللّه من دارک سبعین الف لونٍ من الفقر و ادخل فیها سبعین الف لونٍ من الغنی و سبعین لوناً من البرکة و انزل علیک سبعین رحمةً ترفرف علی رأس عروسک حتّی تنال برکتها کلّ زاویةٍ فی بیتک و تأمن العروس من الجنون و الجذام و البرص ان یصیبها ما دامت فی تلک الدّار؛(۱)

ابی سعید خدری می‌گوید: رسول خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » به حضرت علی« علیه‌السلام » سفارش کرد: یا علی! زمانی که عروس را واردخانه‌ات کردی، ابتدا هنگام نشستن، کفش هایش را بیرون آر. سپس پاهایش را بشوی و با آن آب از ابتدا تا انتهای خانه را آب پاشی نما. در این صورت، خداوند هفتاد هزار نوع فقر را از خانه و کاشانه‌ات دور نموده و هفتاد هزار نوع ثروت و بی نیازی و هفتاد قسم برکت را برای خانه و اهل خانه‌ات به ارمغان می‌آورد و بر تو هفتاد گونه رحمت فرود آورد؛ به طوری که بر سر تازه عروس، چون ابر رحمت، سایه می‌افکند تا آن که برکت آن هر گوشه از خانه‌ات را فرا گیرد و عروس

۱- مکارم اخلاق،ص۲۱۵٫

(۲۴۶)

را تا زمانی که در آن خانه است، از دیوانگی، جذام، خوره و پیسی ایمن گرداند.»

از این نقل به دست می‌آید، دختری که ناگاه درون خانه در بسته‌ای با مردی تازه آشنا رو به رو می‌شود، غافل‌گیر می‌شود و اضطراب او را فرا می‌گیرد. سفارش‌های این‌جا دو جهت کلّی را دنبال می‌کند: یکی بهداشت و نظافت با تطهیر و شست و شو که امروزه نوع خاصّ خود را دارد و با عمل به نقل تفاوت می‌کند؛ جهت دیگر، ثمره روحی ـ روانی این رفتار است که در آرامش و انس دختر با آن خانه و مرد تأثیر گذار است. این سفارش‌ها و فراوانی ثواب با لحن خاص، اهتمام دین به تشکیل خانواده و مهرورزی را می‌رساند.

«و امنع العروس فی اسبوعها الاوّل من الالبان و الخلّ و الکربزة و التّفاح الحامض من هذه الاربعة الاشیاء.» فقال علی « علیه‌السلام »: «یا رسول اللّه و لای شی‌ءٍ امنعها هذه الاشیاء الاربعة؟»

قال: «لأنّ الرّحم تعقم و تبرد من هذه الاربعة الاشیاء عن الولد، والحصیر فی ناحیة البیت خیرٌ من امرأةٍ لا تلد».

فقال علی « علیه‌السلام »: «یا رسول اللّه! ما بال الخلّ تمنع منه؟»

قال: «اذا حاضت علی الخلّ لم تطّهر [طهراً] ابداً بتمامٍ. الکربزة تثیر الحیض فی بطنها و تشدّ علیها الولادة و التّفاح الحامض یقطع حیضها فیصیر داءً علیها»؛(۱)

[ای علی!] همسر تازه عروست را در هفته نخست زندگی زناشویی از شیر و سرکه و گشنیز و سیب ترش برحذر دار.

حضرت علی« علیه‌السلام » پرسید:ای رسول خدا! برای چه او را از این چهار چیز

۱- مکارم الاخلاق، ص۲۱۵٫

(۲۴۷)

بازدارم؟

پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمود: زیرا رحم به سبب خوردن این‌ها سرد و عقیم می‌شود و توان فرزندآوری را از دست می‌دهد و حصیری که در گوشه‌ای از خانه افتاده باشد، بهتر از زنی است که توان فرزندآوری ندارد ـ چراکه عقیم بودن به‌طور قهری از شادابی و نشاط زن می‌کاهد ـ.

حضرت علی « علیه‌السلام » پرسید: ای پیامبر خدا! خاصیت سرکه چیست که از آن باز می‌داری؟

پیامبر « صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمود: اگر زن بعد از خوردن سرکه حیض ببیند، هیچ وقت به‌طور کامل پاک نمی‌شود. گشنیز خون حیض را در رحم زن پخش کرده و زاییدن را بر او دشوار می‌سازد و سیب ترش حیض زن را به طور ناقص قطع کرده و برای او بیماری تولید می‌کند.»

این‌ها سخنانی است که میان پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » و امیرمؤمنان« علیه‌السلام » تبادل شده و از اهمّیت خاصّی برخوردار است و هر یک علل علمی خود را دارد که به گوشه‌ای از آن اشاره شده است.

این روایت به زنی که توان زایمان نداشته باشد، اشاره داشته و او را از ارزش انداخته است. ممکن است اشکال شود: پس این گونه زن‌ها را چه کنند؟ در پاسخ می‌گوییم: آنان هم باید با چنین مردانی وصلت داشته باشند تا تعادل و کفو بودن برقرار شود. البته باید دانست که تمام آثار و خصوصیت‌هایی که در این حدیث آمده جهات اقتضایی امور است و به‌طور کلی و حتمی نمی‌باشد.

آداب آمیزش و باروری

(۲۴۸)

روایات این بخش، زمان و مکان و همین‌طور حالات مربوط به روابط آمیزش و باروری زن و مرد را بیان فرموده و اموری را که رعایت آن مهم است گوشزد می‌نماید، هم‌چنین آفت‌ها و عوارض و زیان‌باری‌های ناگوار حاصل از عدم رعایت این امور را روشن می‌سازد، البته یادآوری این نکته نیز لازم است که نمی‌توان به‌طور معکوس نیز برداشت کرده که تمام نارسایی‌های از این قبیل عوارض در افراد جامعه را به تشکیل نطفه در آن زمان یا مکان و یا حالات خاص، منتسب نمود. حال اندکی از این توصیه‌های معصوم نسبت به موارد مذکور بیان می‌گردد.

«یا علی! لا تجامع امرأتک فی اوّل الشّهر و وسطه و آخره؛ فانّ الجنون و الجذام و الخَبَل یسرع الیها و الی ولدها؛(۱)

ای علی! با همسر خود در اوّل، وسط و آخر ماه آمیزش نکن که دیوانگی، خوره و ضعف قوای عقلی به او و فرزندش راه یابد.»

«یا علی! لا تجامع امرأتک بعد الظّهر؛ فانّه ان قضی بینکما ولدٌ فی ذلک الوقت یکون أحْول و الشّیطان یفرح بالحول فی الانسان؛(۲)

بعد از ظهر با همسرت نیامیز که اگر فرزندی به هم رسد، احول و یک چشم خواهد بود و شیطان به وجود این عیب در انسان شادمان می‌گردد.»

در این محدودیت‌ها سه امر نقش عمده دارد:

یک. زمینه سازی‌های شریعت برای محدودیت در کام‌یابی از زنان جهت آرامش و استراحت آنان و عدم بروز ضعف و ناتوانی در مردان.

دو. ویژگی‌های زمانی و مکانی نسبت به گرما و سرما یا امور دیگر.

۱- مکارم اخلاق،ص۲۱۶٫

۲- همان.

(۲۴۹)

سه. امور ماورایی که در عالم نسبت به انسان نقش عمده دارد؛ چه در جهت خیرات ـ چون عبادت و سلوک خاص در اوّل و وسط و آخر ماه ـ و چه در جهت شرور و آفات ماورایی؛ مانند موانع و شیاطین و مزاحمت‌های آنان که در مواقع خاص، حسّاسیت‌های متفاوت به بار می‌آورد. البته باید تمام این امور و جهات را با احتیاط و دقّت، در مقام تفصیل مورد اهتمام قرار داد تا بهره‌های علمی و عملی فراوانی را دریافت نمود.

«یا علی! لا تتکلّم عند الجماع؛ فانّه إن قضی بینکم ولدٌ لا یوءمن ان یکون اخرس؛(۱)

در وقت آمیزش سخن مگو که اگر فرزندی برای تو به دنیا آید، از لال بودن ایمن نیست.»

به‌طور اصولی باید گفت: کام‌یابی جنسی دو منطقه خاص دارد: مقدمات و مبادی و مقاربت. صحبت و گفتار در ظرف مقدّمات بسیار مطلوب و در آمادگی دو طرف مؤثّر است، ولی در ظرف مقاربت موجب ضعف اراده و قدرت مرد می‌گردد و در هر دو تشتّت و کثرت و انصراف حواس در کام‌یابی را به بار می‌آورد و حتّی ممکن است اختلالات روانی را در پی داشته باشد؛ همان طور که در این نقل به یک جهت خاص اشاره شده است.

«ولا یبصرنّ احدٌ فی فرج امرأته و لیغضّ بصره عندالجماع فانّ النّظر الی الفرج یورث العمی»؛ یعنی؛ فی الولد؛(۲)

و هیچ کس در حال آمیزش به آلت زن خود نگاه نکند؛ چرا که نگاه به فرج در آن حالت باعث کوری فرزند می‌شود.»

۱- مکارم الاخلاق،ص۲۱۶٫

۲- مکارم الاخلاق،ص۲۱۶٫

(۲۵۰)

البته عدم رؤیت موضع منافاتی با دیگر کام‌یابی‌ها از آن ندارد که بیانش مقام خاصّ خود را طلب می‌کند.

«یا علی! لا تجامع امرأتک بشهوة امرأةِ غیرک، فانّی اخشی ان قضی بینکما ولدٌ ان یکون مخنّثاً، مخبّلاً؛(۱)

«ای علی! با شهوت و میل به زن دیگری، با زن خود جماع مکن که اگر فرزندی به هم رسد، بیم آن می‌رود که مخنّث(۲) یا دیوانه باشد.»

این فراز، عفاف آمیزش و کام‌یابی را بیان می‌نماید؛ زیرا توجّه به غیر در این حال چنان موجب تزلزل، تشتّت و به هم ریزی روحی ـ روانی می‌گردد که در صورت انعقاد نطفه، به‌طور غالب، عوارض منفی روحی ـ روانی را به‌بار می‌آورد که به بعضی از آن‌ها اشاره شده است. بیان رابطه این حالت با چنین امراضی مجال مناسب خود را طلب می‌کند.

«یا علی! من کان جنباً فی الفراش مع امرأته فلا یقرأ القرآن؛ فانّی اخشی علیهما انْ تنزل نارٌ من السّماء فتحرقهما؛(۳)

هر که جنب باشد و با زن خود هم بستر شود، قرآن نخواند؛ چرا که می‌ترسم آتش از آسمان بر هر دو فرود آید و آنان را بسوزاند!»

چیزی که در این فراز از نقل مذموم عنوان شده، خواندن قرآن کریم در حال جنابت است. باید دانست قرائت قرآن ـ جز چند آیه‌ای ـ در این حالت، پسندیده نبوده و کراهت دارد. می‌توان گفت: سبب نهی از این عمل آن است که جنابت، گرچه از حلال باشد، آدمی را از طهارت دور می‌سازد، در حالی که خواندن قرآن کریم، طهارت و قرب

۱- همان.

۲- برای دریافت معنای این واژه به جلد سوم همین کتاب، صفحه ۴۸ رجوع کنید.

۳- مکارم الاخلاق،ص۲۱۶٫

(۲۵۱)

به معنویت و توجّه لازم دارد تا مؤمن بتواند جلیس حق و هم سخن پروردگار گردد.

«یا علی! لا تجامع امرأتک الّا و معک خرقةٌ و مع اهلک خرقةٌ و لا تمسحا بخرقةٍ واحدةٍ فتقع الشّهوة علی الشّهوة؛ فانّ ذلک یعقب العداوة بینکما، ثمّ یؤدّ یکما الی الفرقة و الطّلاق؛(۱)

با زن خود آمیزش مکن، مگر آن که هر یک از شما برای خود دستمالی جدا داشته باشید، و خود را با یک دستمال پاک نکنید؛ زیرا در میان شما دشمنی پدید می‌آید و زندگی زناشویی‌تان به جدایی می‌کشد.»

این قسمت از روایت، زمینه‌های بهداشتی و روحی ـ روانی را بیان می‌کند و هشدار می‌دهد که اگر در آمیزش رعایت بهداشت و پاکیزگی مورد نظر نباشد، در نهایت بی‌مهری زن و مرد نسبت به هم و دوری آن‌ها از یک‌دیگر را در پی دارد.

«یا علی! لا تجامع امرأتک من قیامٍ، فانّ ذلک من فعل الحمیر و ان قضی بینکما ولدٌ کان بوّالاً فی الفراش کالحمیر [البوّالة] تبول فی کلّ مکانٍ؛(۲)

ایستاده آمیزش مکن که این رفتار بعضی حیوانات است و اگر فرزندی به هم رسد، مانند الاغ که همه جا بول می‌کند، دچار شب ادراری می‌شود.»

اگرچه نزدیکی در حالت ایستاده ممکن است، ولی موجب تزلزل دو طرف و حتّی فرزند می‌شود. این عمل تنها در خور چهارپایان است و انسان از این نوع آمیزش زیان می‌بیند.

«یا علی! لا تجامع امرأتک فی لیلة الفطر؛ فانّه ان قضی بینکما ولدٌ لم یکن ذلک الولد الّا کثیر الشّر؛(۳)

۱- همان.

۲- مکارم الاخلاق،ص۲۱۶٫

(۲۵۲)

در شب عید فطر آمیزش مکن که اگر فرزندی متولّد شود، شرّ بسیاری از او پدید آید.»

«یا علی! لا تجامع امرأتک فی لیلة الاضحی؛ فانّه ان قضی بینکما ولدٌ یکون ذاستّة اصابع او أربعة؛(۱)

در شب عید قربان آمیزش مکن که اگر فرزندی به هم رسد، شش انگشتی یا چهار انگشتی باشد.»

همان طور که پیش‌تر بیان شد، زمان و مکان خاص و خصوصیات هر یک به طور غالب می‌تواند آثار خاصّ خود را داشته باشد؛ زیرا تناسب کارها با زمان و مکان در بسیاری از موارد، عدم تناسب نسبت به دسته‌ای دیگر از کارها را ایجاب می‌کند.

«یا علی! لا تجامع امرأتک تحت شجرةٍ مثمرةٍ؛ فانّه ان قضی بینکما ولدٌیکون جلّاداً اوقتّالاً او عرّیفاً؛(۲)

زیر درخت میوه‌دار آمیزش مکن که اگر فرزندی از آن به دنیا آید، جلاّد یا آدم‌کش و یا سرکرده ظالمان شود.»

در این حدیث شریف به حرمت نباتات و درختان توجّه شده است؛ همان طور که تخلّی در زیر درختان بسیار مذموم به حساب آمده است؛ چرا که عدم رعایت حرمت درختان خود زمینه‌های قساوت را در فرد تشدید می‌بخشد.

«یا علی! لا تجامع امرأتک فی وجه الشّمس و شعاعها الّا ان یرخی سترٌ فیسترکما؛ فانّه ان قضی بینکما ولدٌ لایزال فی بوءسٍ و فقرٍ حتّی یموت؛(۳)

 

۱- مکارم الاخلاق،ص۲۱۶٫

۲- همان.

۳- همان.

۴- مکارم الاخلاق،ص۲۱۶٫

(۲۵۳)

در برابر آفتاب و شعاع آن آمیزش مکن، مگر آن که پرده‌ای بیاویزی که شما را بپوشاند، وگرنه فرزندی که به وجود می‌آید، همیشه در بدحالی و پریشانی و فقر خواهد بود تا این که بمیرد.»

تابش مستقیم خورشید دارای اشعه‌های متفاوت فراون است و ممکن است دسته‌ای از آن‌ها با حالت عریانی ـ به ویژه در حال آمیزش که حرارت بدن بالاست ـ نامناسب باشد و مشکلاتی را در پی آورد که رفع آن با صرف هزینه‌های فراوان نیز هموار نگردد، حتی اگر باعث فقر و نداری گردد.

«یا علی! لا تجامع امرأتک بین الاذان و الاقامة؛ فانّه ان قضی بینکما ولدٌ یکون حریصاً علی اهراق الدّماء؛(۱)

در میان اذان و اقامه آمیزش مکن که اگر فرزندی از آن به وجود آید، نسبت به خون‌ریختن حریص و بی‌باک می‌شود.»

ممکن است گفته شود: چگونه ممکن است فردی در میان اذن و اقامه نماز چنین عملی را انجام دهد؟ باید گفت: در میان انسان‌ها کسانی یافت می‌شوند که در برخورد با این امر چنان درگیر تنوّع، کثرت و عدم کنترل می‌باشند که چنین موردی نزد آنان عادی به نظر می‌آید. شدّت چنین برخوردی می‌تواند مشکلات بسیاری را به بار آورد که مورد یاد شده در روایت، یکی از آن‌هاست.

«یا علی! اذا حملت امرأتک فلاتجامعها الّا و انت علی وضوءٍ؛ فانّه ان قضی بینکما ولدٌیکون اعمی القلب، بخیل الید؛(۲)

چون زنت حامله شد، بدون وضو با او آمیزش مکن که اگر چنین کنی، فرزندی که از

۱- مکارم الاخلاق،ص۲۱۷٫

۲- همان.

(۲۵۴)

شما متولّد می‌شود، کوردل و بخیل خواهد بود.»

طهارت و پاکی، زمینه‌های صفا و گشایش را در انسان‌ها فراهم می‌سازد و دوری از آن، محدودیت و تنگ نظری را هم‌راه دارد. در زمان حاملگی زن، باید نسبت به طهارت و دوری از کدورت‌ها توجّه داشت؛ همان طور که مصرف ترشی، تندی و خشک‌بار فراوان موجب خشونت وی می‌گردد.

«یا علی! لا تجامع اهلک فی لیلة النّصف من شعبان؛ فانّه ان قضی بینکما ولدٌیکون مشوّها ذاشامةٍ فی شعره و وجهه؛(۱)

در شب نیمه شعبان آمیزش مکن که اگر فرزندی به هم رسد، شوم و رو سیاه باشد.»

«یا علی! لا تجامع اهلک فی آخر الشّهر اذا بقی منه یومان؛ فانّه ان قضی بینکما ولدٌیکون عشّاراً او عوناً للظّالم و یکون هلاک فئام من النّاس علی یدیه؛(۲)

دو روز مانده به آخر ماه آمیزش مکن که اگر فرزندی از آن تولّد یابد، باج‌گیر و یا یاور ظالمان می‌گردد و بسیاری از مردم به دست او هلاک می‌شوند.»

این دو فراز که در مورد زمان آمیزش مطرح شده، همانند موارد پیشین است و چه‌بسا فاصله‌ای که بین این دو و موارد قبلی افتاده، از نسخه باشد و در اصل هم‌راه یک‌دیگر بوده باشند و اکنون در مقام اثبات این امر نیستیم.

«یا علی! لا تجامع اهلک علی سقوف البنیان؛ فانّه ان قضی بینکما ولدٌیکون منافقاً، مرائیاً، مبتدعاً؛(۳)

بر پشت بام جماع مکن که اگر فرزندی از آن به دنیا آید، منافق، ریاکار و بدعت‌گزار

۱- مکارم الاخلاق،ص۲۱۷٫

۲- همان.

۳- مکارم الاخلاق،ص۲۱۷٫

(۲۵۵)

باشد.»

آمیزش در مکانی که امکان رؤیت غیر را داشته باشد، یا از قلّت حیا و بی‌حرمتی نسبت به حریم آمیزش حکایت می‌کند و یا هم‌راه اضطراب و عدم توجّه و استجماع حواس می‌باشد که هر یک از این دو مشکلات خود را دارد.

شب زفاف و حضور شیطان

عن ابی بصیرٍ قال: «قال ابوعبداللّه « علیه‌السلام »: یا ابا محمّدٍ! ای شی‌ءٍ یقول الرّجل منکم اذا دخلت علیه امرأته؟ قلت: جعلت فداک! ایستطیع الرّجل ان یقول شیئاً؟ فقال: الا اعلّمک ما تقول؟ قلت: بلی. قال: تقول: «بکلمات اللّه استحللت فرجها و فی امانة اللّه اخذتها اللهمّ ان قضیت لی فی رحمها شیئاً فاجعله بارّاً تقیاً واجعله مسلما سویاً و لا تجعل فیه شرکاً للشّیطان» قلت: و بای شی‌ءٍ یعرف ذلک؟ قال: اما تقرء کتاب اللّه عزّوجلّ ثمّ ابتدأ هو «وشارکهم فی الاموال والاولاد»(۱) ثمّ قال: الشّیطان لیجی‌ء حتّی‌یقعد من المرأة کما یقعد الرَّجل منها و یحدّث کما یحدّث و ینکح کما ینکح. قلت: بای شی‌ءٍ یعرف ذلک؟ قال: بحبّنا و بغضنا فمن احبّنا کان نطفة العبد و من ابغضنا کان نطفة الشّیطان؛(۲)

ابوبصیر گوید: «امام صادق« علیه‌السلام » از من پرسید: ای ابا محمّد! هنگامی که همسر یکی از شما شیعیان [در شب زفاف] به نزدتان می‌آید، چه می‌گویید؟

گفتم: جانم فدایتان باد! مگر جایز است در آن زمان چیزی بگوید؟

۱- اسراء/۶۴٫

۲- کافی،ج۵،ص۵۰۲،ح۲٫

(۲۵۶)

حضرت فرمود: آیا چیزی را به تو یاد دهم که بگویی؟

گفتم: آری.

حضرت فرمود: می‌گویی: با کلمات الهی آمیزش با او را برای خویش حلال کردم و او را به عنوان امانت الهی در آغوش گرفتم. خدایا! اگر در رحم این زن برایم فرزندی مقدّر کرده‌ای، او را نیکوکار و پارسا قرار ده و مسلمان و سالم بدار و در او برای شیطان سهمی قرار نده.

آن گاه حضرت این آیه را تلاوت فرمود: «و تو [ای شیطان!] با مردمان در اموال و فرزندان شریک شو.»

سپس امام افزود: بی تردید شیطان هنگام آمیزش می‌آید و همانند مرد در برابر زن می‌نشیند و چون مرد با او سخن می‌گوید و مانند او آمیزش می‌کند.

پرسیدم: با چه نشانه‌ای مشارکت شیطان در فرزند دانسته می‌شود؟

حضرت فرمود: با دوستی و دشمنی ما؛ هر کس ما را دوست داشته باشد، از نطفه پدرش خواهد بود و هر کس با ما دشمنی ورزد، از نطفه شیطان است.

در این حدیث چند امر وجود دارد:

یک. حضرت خود می‌پرسد که مرد هنگام نزدیکی چه باید بگوید. راوی گمان می‌کند باید سکوت کند؛ در حالی که سکوت در این حالت، وصف حیوانات است و انسان در همه حال ناطق است و در این حال نیز نباید سکوت کند؛ آن‌گاه حضرت راه‌کاری ارایه می‌دهند تا شیطان در کار آن‌ها مداخله ننماید.

دو. راوی از دخالت شیطان در این امر تعجّب می‌کند؛ از این رو حضرت می‌فرماید: خداوند به شیطان، آزادی مداخله داده است و آن گاه به این آیه استدلال می‌کند:

«شارکهم فی الاموال والاولاد؛(۱)

(۲۵۷)

و تو [ای شیطان!] با مردمان در اموال و فرزندانشان شریک شو.»

سه. محبّان و دوست‌داران اهل بیت« علیه‌السلام » از گزند مداخله شیطان به دورند و دشمنان و مبغضان آن‌ها گرفتار چنین حالات شومی خواهند بود که بیان این مسأله مهم، مقام خود را طلب می‌کند.

گنگی فرزند!

عن عبداللّه بن سنان قال: قال ابوعبداللّه « علیه‌السلام »: «اتّقوا الکلام عند ملتقی الختانین فانّه یورث الخرس؛(۱)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: هنگام آمیزش (زمان دخول) از سخن گفتن بپرهیزید؛ زیرا این عمل [برای فرزند] گنگی می‌آورد.»

در این حدیث، امام« علیه‌السلام » کلام در حال مجامعت را مطرح می‌کند و پرهیز از آن را توصیه می‌نماید و زیان آن را هم بیان می‌دارد. به راستی چه رابطه‌ای میان سخن گفتن در این حال و نقص در زبان فرزند متولّد شده وجود دارد؟ این بحث از اهمّیت و دقّت فراوانی برخوردار است و مباحث دقیق روان شناختی خود را طلب می‌کند که در این مختصر نمی‌گنجد. لازم است این امر به طور علمی و فنّی دنبال شود که در آن صورت، این بیانات دینی، ارزش علمی- عملی خود را نشان خواهد داد. در این مقام تنها به جهت منافات این نقل با روایتی که به تکلّم در این حالت توصیه می‌کرد، اشاره می‌شود.

چیزی که در آن نقل قابل دقّت و اهتمام است، سفارش حضرت است که هنگام نزدیکی چگونه باید سخن گفت، در حالی که این نقل می‌فرماید: هنگام آمیزش نباید سخن گفت و گرنه فرزند مشکل دار می‌شود. برای روشن شدن عدم تنافی میان این دو

۱- اسراء/۶۴٫

۲- کافی،ج۵،ص۴۹۸،ح۷٫

(۲۵۸)

بیان باید به چند امر توجّه داشت تا بلندای بیان و شکوفایی کلمات معصومین« علیهم‌السلام » آشکار گردد:

الف) حدیث «تکلّم» می‌تواند مربوط به مبادی عمل و مغازلات پیش از آمیزش باشد؛ چنان‌که مربوط به شب زفاف نیز هست که سخن گفتن در آن هنگام بسیار مستحسن است و بیانی که حضرت می‌آموزد، در واقع مناجات و شکر عبد نسبت به عطای الهی است؛ در حالی که حدیث «عدم تکلّم» مربوط به اصل عمل و حال آمیزش و یا سخن‌پردازی از بیگانگان است؛ زیرا سخن گفتن از غیر در این حال می‌تواند موجب تکثّر و تشتّت گردد و صرف تکلّم هم در بسیاری از موارد می‌تواند باعث عدم توان‌مندی مرد در انجام و استحکام آمیزش باشد و در نهایت به نطفه آسیب وارد سازد؛ پس کلام اگر از غیر نباشد و موجب ضعف آمیزش نگردد و تنها مغازلات عاشقانه شخصی میان دو طرف باشد، بی‌اشکال است و به ویژه اگر هم‌راه اذکار معنوی، اسمای الهی و جملات ربوبی باشد، مستحسن است و روایت منع تکلّم، از این موارد انصراف دارد؛ همان طور که عدم تکلّم در حال صرف غذا ـ جز در اذکار الهی و موارد ضروری ـ سفارش گردیده است؛ چراکه سخن گفتن در این هنگام از توجّه به غذا می‌کاهد و مقداری از نیروی فرد را صرف کلام می‌سازد، در حالی که باید هنگام غذا خوردن از توجّه کامل و تمرکز حواس برخوردار بود.

ب) می‌توان گفت: روایت تکلّم هم مربوط به زمان آمیزش است و در حال آمیزش به سخن گفتن سفارش شده است، در حالی که نقل دیگر به سکوت در زمان آمیزش سفارش می‌کند. در این فرض هم باید گفت: عدم تنافی این دو نقل بدین صورت است که در حال آمیزش، ذکر الهی و توجّه به حق به واسطه کلام معنوی و یا ظرایف کلامی، گذشته از آن که خالی از اشکال نیست، مستحسن هم می‌باشد؛ زیرا همان‌طور که بیان

(۲۵۹)

شد، نطاقِ کلام، وصف دایمی انسان است؛ به ویژه اگر هم‌راه ذکر الهی و لطایف کلامی باشد؛ چرا که ذکر حق در هر حال و حالتی موجب صفای دل می‌گردد و چه زیبا حالی است که آدمی آمیزش را با حال معنوی و ذکر الهی هم‌راه سازد و غزل حق، چون «یا جمیل و یا جمال»، «یا طیب و یا لطیف» و «یا محبّ و یا محبوب» سر دهد. از طرفی، مراد نقلی که به سکوت سفارش نموده، ترک کلمات بیهوده و گفتاری است که سخن از غیر و توجّه به افراد بیگانه را در بر داشته باشد که بسیار زیان‌بار خواهد بود.

پس می‌توان گفت: سکوت در حال آمیزش برای بسیاری از افراد موجب استحکام و قوّت می‌گردد و می‌شود در این حال بسیار سودمند باشد؛ همان طور که ذکر حق و کلمات عاشقانه در این حال مستحسن است و دل را صیقل می‌دهد و دنیا و هوای نفس را از جان فرد دور می‌سازد؛ هم‌چنان‌که کلمات عاشقانه برای شماری می‌تواند توان‌مندی دو طرف را بروز دهد و موجب صفا و جلای دل گردد و آن‌چه در این حال بسیار مضر و زیان‌بار است، سخن از دیگران و کلمات بیهوده و خیالات باطل است که موجب آلودگی فرد می‌شود و انعقاد نطفه را با مشکل هم‌راه می‌سازد.

ج) سخن آخر آن که حتّی اگر ذهن زن یا مرد به بیگانه توجّه داشته باشد، اگرچه به صحبت از بیگانه کشیده نشود، هم‌چون کلام، زیان‌بار خواهد بود؛ از این رو می‌توان گفت: در حال آمیزش توجّه به خویش و معنویت لازم است؛ چه با کلام باشد یا با سکوت، و پرهیز از بیگانه و بیهوده ضرورت دارد؛ چه آلودگی که به‌واسطه کلام باشد یا با سکوتی که آلودگی ذهنی هم‌راه داشته باشد.

آمیزش‌های ممنوع

قال الصّادق « علیه‌السلام »: «لا تجامع فی السّفینة و لا مستقبل القبلة و لا

(۲۶۰)

مستدبرها؛(۱)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: در کشتی و نیز رو به قبله و پشت به قبله آمیزش نکنید.»

منظور از کشتی مکان ناهموار و غیرآرام است؛ پس غیر کشتی هم اگر چنین خصوصیتی داشته باشد، مشمول این روایت است؛ هم‌چنان‌که کشتی‌های مدرن امروزی چنین مشکلاتی ندارند و دلیل از آن‌ها انصراف دارد.

بحث دیگری که در این بیان آمده، رو و پشت به قبله بودن است که ممنوعیت شرعی دارد و ویژگی‌ها و زیان‌باری‌های روحی ـ روانی خود را داراست که در مقام تفصیل می‌توان آن را به دقّت و با دلیل دنبال نمود.

عن علی« علیه‌السلام » قال: «نهی رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله » ان یجامع الرّجل اهله مستقبل القبلة و علی ظهر طریقٍ عامرٍ فمن فعل ذلک فعلیه لعنة اللّه و الملائکة و النّاس اجمعین؛(۲)

امیر مؤمنان « علیه‌السلام » فرمودند: پیامبر اکرم« صلی‌الله‌علیه‌وآله » نهی کردند که نزدیکی مرد با همسرش رو به قبله و یا بر راه و جاده‌ای باشد که رونده دارد؛ پس اگر کسی چنین کاری انجام دهد، مورد نفرین خدا و فرشتگان و تمام مردم خواهد بود.»

آن‌چه در این بیان اضافه بر قبله وجود دارد، نهی از آمیزش در جاده‌ای است که رونده داشته باشد. چنین کاری گذشته از ایجاد ناآرامی، عفاف عمومی را هم خدشه‌دار می‌کند؛ به همین علّت از آن با عنوان لعن و نفرین یاد شده است.

قال رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله »: «یکره ان یغشی الرّجل المرأة و قد احتلم حتّی یغتسل من احتلامه الذّی رأی؛ فان فعل ذلک فخرج الولد مجنوناً فلا

۱- مکارم الاخلاق، فصل چهارم، آداب زفاف، ص۲۱۸٫

۲- جامع احادیث الشّیعه،ج۲۰،ص۲۰۱٫

(۲۶۱)

یلومنّ الاّنفسه؛(۱)

رسول خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمودند: مردی که محتلم شده است، کراهت دارد که پیش از غسل، با همسرش درآمیزد، مگر آن که ابتدا غسل کند و سپس با همسرش نزدیکی نماید؛ اگر چنین نکند و از آن‌ها فرزند دیوانه‌ای به دنیا بیاید، کسی جز خودش را ملامت و سرزنش نکند.»

در این نقل زمینه‌های بهداشت روانی در نظر است که تحلیل و بررسی آن نیازمند نشست‌های کارشناسی می‌باشد.

بهره جنسی در حال حیض

۱- عن عبدالملک بن عمروٍ قال: «سألت اباعبداللّه « علیه‌السلام »: ما لصاحب المرأة الحائض منها؟ فقال: کلّ شی‌ءٍ ماعدا القبل بعینه؛(۲)

عبدالملک بن عمرو می‌گوید: از امام صادق« علیه‌السلام » پرسیدم: شوهر چه بهره‌ای از زن حائض خویش می‌تواند ببرد؟

امام« علیه‌السلام » در پاسخ فرمود: هر نوع بهره‌ای جز آمیزش از جلو برای او جایز است.»

لسان این روایت هم‌چون دو روایت پیشین است. با این تفاوت که در این روایت، امام« علیه‌السلام » می‌افزاید: «در زمان عادت، آمیزش از پیش جایز نیست.» مرد در این حال می‌تواند هر بهره‌ای از زن ببرد و تنها یک ممنوعیت برای او وجود دارد.

امام« علیه‌السلام » در این روایت شریف می‌فرماید: زن هم‌بازی مرد است و همه اندام او توان کارگشایی برای مرد دارد. زن تنها حریفی است که موجب دل آرامی مرد است و با

۱- وسائل الشّیعه،ج۷،ص۹۹،ح۱٫

۲- کافی،ج۵،ص۵۳۸،ح۱٫

(۲۶۲)

وجود او مرد هیچ گاه تنها و محروم نخواهد بود؛ پس این طور نیست که زن در زمان عادت ـ آن گونه که یهود اعتقاد دارند و در جاهلیت نیز مرسوم بوده است ـ چون جذامی از مرد دور شود و مرد از او بی نیاز باشد.

۲- عن عبدالملک بن عمروٍ قال: «سألت اباعبداللّه« علیه‌السلام » ما یحل للرّجل من المرأة و هی حائضٌ. قال: کلّ شی‌ءٍ غیر الفرج. قال: ثمّ قال: انّما المرأة لعبة الرّجل؛(۱)

عبدالملک بن عمرو از امام صادق« علیه‌السلام » پرسید: مرد چه نوع بهره جنسی از زن حائضش می‌تواند ببرد؟

امام« علیه‌السلام » پاسخ فرمود: جز آمیزش معمول، هر نوع بهره‌مندی جنسی جایز است. آن گاه افزود: زن موجب نشاط و سرگرمی شوهر است.»

زن؛ بازیچه مرد یا هم بازی او؟

ممکن است اشکال شود که: چرا زن به عنوان «لُعبه» و دست مایه بازی و سرگرمی مرد قلمداد شده است؟ آیا طبق این بیان، شخصیت زن تنزّل نیافته و تا حدّ یک بازیچه و وسیله بازی سقوط نکرده است؟ اصولاً چرا تنها زن این نقش را می‌تواند داشته باشد و گویی مرد هیچ نقش و وظیفه‌ای در این جهت ندارد که زن را سرگرم سازد و به او نشاط و آرامش و طراوت بخشد؟

پاسخ این ایراد را در چند نکته خلاصه می‌کنیم:

الف) این تعبیر نه تنها موجب تنزیل شخصیت و افول هویت زن نیست، بلکه توانایی، اقتدار و عظمت او را می‌رساند؛ زیرا بر اساس این بیان لطیف، این زن است که

۱- کافی،ج۵،ص۵۳۹،ح۴٫

(۲۶۳)

مرد را با آن قوای عقلانی و هیمنه روحی و جسمی سرگرم و دل مشغول می‌سازد و گویی او را به بازی می‌گیرد.

ب) زن بازیچه و اسباب بازی مرد نیست، بلکه همسر، هم‌راه و هم بازی مرد است. زن با مرد همسری و هم‌دلی دارد و در جریان پرفراز و نشیب این ماجرا نگاه و دل، هوش و شعور و حواس و احساس مرد را به خود مشغول می‌دارد و عقل او را می‌رباید و مرد را در دامان احساس و عواطف و وابستگی به خود می‌نشاند.

ج) از نگاه سوم، این که روایت، این نقش را از آن زن می‌داند، بدان علّت نیست که مرد را از جهت وظایف زناشویی‌اش فراموش کرده باشد، بلکه این تعبیر نشان می‌دهد که زن در وجود خود لطافت‌ها، ظرافت‌ها و ملاحتی دارد که به‌خوبی می‌تواند مایه سرگرمی و نشاط و آرامش مرد باشد و در این جهت بر مرد امتیاز دارد. نتیجه آن که چنین برداشتی از زن در واقع بزرگ‌داشت و ارج نهادن به جنس و هویت زن است؛ نه تنزّل شخصیت او.

۳- عن معاویة بن عمّار، عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » «قال: سألته عن الحائض ما یحلّ لزوجها منها؟ قال: مادون الفرج؛(۱)

معاویة بن عمّار می‌گوید: از امام صادق« علیه‌السلام » پرسیدم: کدام بهره جنسی برای شوهر زنی که حائض گشته، جایز است؟»

حضرت در پاسخ فرمود: به جز آمیزش معمول، هر گونه بهره‌وری جنسی برای مرد جایز است.

لسان این دو روایت یکی است. تنها لسان منع متفاوت است: «ماعدا القبل» و «مادون

۱- کافی،ج۵،ص۵۳۸،ح۲٫

(۲۶۴)

الفرج» که از جهت حکمی هم تفاوتی ندارند.

یکی از مسائلی که مخصوص زن‌هاست، عادت ماهیانه و وجود خون‌های متفاوت است که هر یک از آن‌ها احکام خاص خود را دارد و زن نمی‌تواند نسبت به آن‌ها بی تفاوت باشد. در رابطه با این خون‌ها، شرع محدودیت‌هایی را در جهات مختلف و به خصوص نزدیکی و عمل زناشویی قرار داده که به‌طور خلاصه به آن اشاره می‌شود:

از نظر شریعت، خون استحاضه مانعی برای نزدیکی ایجاد نمی‌کند. خون نفاس هم تنها هنگام زایمان جاری می‌شود و اندک است و در این جهت مانع نیست؛ پس تنها خون حیض است که زن در زمانی طولانی آن را به خود می‌بیند و مانع آمیزش است. البته در زمان حیض هم تنها دخول از پیش حرام است و ارتکاب آن کفّاره و دیه دارد. حتّی در این زمان جز چنین عملی، تمام تمتّعات از زن بی‌اشکال است و اگر زن از خون پاک شود، اگر چه غسل هم نکرده باشد، دیگر اشکالی وجود ندارد؛ گر چه بهتر است نزدیکی بعد از غسل صورت پذیرد. نزدیکی از دبر هم در این حالت مذموم است، هر چند حرام نیست.

در این جا دو مطلب را باید مورد توجّه قرار داد:

یک. این تکلیف‌ها تنها بر دوش زن نیست و زن و مرد هر دو مکلّف به رعایت آن هستند و تخلّف هر کس موجب مجازات خود آن فرد می‌باشد.

دو. ممنوعیت نزدیکی در حال حیض به خاطر رعایت حال زن است؛ زیرا زن در این حالت، نوعی مشکلات رحمی و نیز روحی پیدا می‌کند و نباید مرد او را آزار دهد.

اکنون بعد از این بیان، به روایاتی دیگر در این زمینه و خصوصیات هر یک به‌طور خلاصه اشاره می‌شود.

(۲۶۵)

آمیزش در حال حیض

عن محمّدبن مسلمٍ، عن ابی جعفرٍ« علیه‌السلام » «فی المرأة ینقطع عنها دم الحیض فی آخر ایامها قال: اذا اصاب زوجها شبقٌ فلیأمر فلتغتسل فرجها ثمّ یمسّها ان شاء قبل ان تغتسل؛(۱)

امام باقر« علیه‌السلام » درباره مجامعت با زنی که از حیض پاک شده، فرمودند: اگر شوهر در خود نیاز جنسی شدید احساس کند، از زن بخواهد که عورت خود را بشوید. آن گاه اگر خواست، پیش از غسل حیض با او هم‌بستر شود.

در این باره، در قرآن کریم آمده است: «حتّی یطهرن»؛(۲) اگر «یطَّهَّرن» (با تشدیدِ طا) خوانده شود، غسل، قبل از نزدیکی واجب می‌گردد، ولی اگر «یطْهُرْن» (بدون تشدید) باشد، نزدیکی قبل از غسل اشکال ندارد و چون در قرائات «یطْهُرن» (بدون تشدید) خوانده شده، پس نزدیکی قبل از غسل و بعد از پاک کردن عورت مانعی ندارد.

در این روایت هم امام« علیه‌السلام » می‌فرماید: خوب است قبل از نزدیکی، زن موضع خون را شست‌وشو نماید تا هیچ‌گونه عارضه غیر بهداشتی پیش نیامده و موجب دل زدگی خود او یا مرد نشود. البته این کار وجوب شرعی ندارد و در حدّ یک توصیه است.

عن علی بن یقطین، عن ابی الحسن موسی « علیه‌السلام » قال: «سألته عن الحائض‌تری الطّهر و یقع بها زوجها قال: لابأس و الغسل احبّ الی؛(۳)

علی بن یقطین گوید: از امام موسی بن جعفر« علیه‌السلام » پرسیدم: زنی که از حیض پاک

۱- کافی،ج۵،ص۵۳۹،ح۱٫

۲- بقره/۲۲۲٫

۳- کافی،ج۵،ص۵۳۹،ح۲٫

(۲۶۶)

شده است، آیا پیش از غسل، شوهر می‌تواند با او هم‌بستر شود؟

حضرت در جواب فرمود: اشکالی ندارد، ولی من بیش‌تر دوست دارم که بعد از غسل هم‌بستر شوند.»

در این روایت نیز امام« علیه‌السلام » می‌فرماید: من نزدیکی قبل از غسل را نمی‌پسندم.

عن عذافر الصّیرفی قال: قال ابوعبداللّه « علیه‌السلام »: «تری هوءلاء المشوّهین خلقهم؟ قال: قلت: نعم. قال: هوءلاء الّذین آباؤهم یأتون نساء هم فی الطّمث؛(۱)

امام صادق« علیه‌السلام » به «عذافر صیرفی» فرمود: چهره‌های ناساز و نحس را دیده‌ای؟

گفتم: آری.

فرمود: نطفه این افراد در حال حیض بسته شده است.»

این روایت اشاره به آثار وضعی نزدیکی در حال حیض دارد و می‌فرماید: افرادی که اندام یا قیافه‌های مشوّه و ناموزون دارند، کسانی هستند که پدرانشان در حال حیض نطفه آن‌ها را بسته‌اند. در این جا سه امر قابل توجّه است:

یک. این امر کلیت ندارد و این طور نیست که هر کس قیافه ناموزونی داشت، بتوانیم او را متّهم به چنین امری کنیم. البته همان‌طور که قرآن مجید می‌فرماید:

«ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدی النّاس؛(۲)

تمام کاستی‌ها ناشی از مشکلات خود افراد است وگرنه خدا کسی را ناموزون نیافریده است.»

۱- همان،ح۵٫

۲- به واسطه کارهایی که مردم به دست خود انجام دادند، فساد در خشکی و دریا پدیدار گشت؛

روم/۴۱٫

(۲۶۷)

دو. پدر و مادر نباید به واسطه هوس‌های خود ـ آگاهانه یا ناآگاهانه ـ برای فرزندانشان مشکلات و تبعاتی را ایجاد کنند که قابل رفع و جبران نیست و رعایت این امور، حقّی از فرزند بر عهده پدر و مادر است.

سه. رابطه میان تشویه و ناموزونی با نزدیکی در حال عادت، تحقیقات عمیق علمی را طلب می‌کند و باید صاحبان معرفت دینی از طرق علمی در اثبات این امر گام بردارند و نسبت به آن اهمال نکنند.

آمیزش از پس

بعد از بیان اقسام گوناگون برخورد با زن در حال عادت، یک مورد باقی می‌ماند و آن نزدیکی از دُبُر (پس) است که کراهت شدید دارد و در زمان عادت کراهت بیش‌تری پیدا می‌کند؛ زیرا این عمل در این هنگام موجب آزار بیش‌تر زن می‌شود. در این جا به دو روایت در این زمینه اشاره می‌شود.

عن بعض اصحابه، عن ابی عبداللّه« علیه‌السلام » قال: «سألته عن اتیان النّساء فی اعجازهنّ. فقال: هی لعبتک لاتوءذها(۱)؛

فردی از امام صادق« علیه‌السلام » درباره هم‌بستری با زنان از پشت آنان سوءال کرد؟

حضرت در جواب فرمود: زن برای تو سرور آفرین و فرح‌انگیز است؛ مبادا او را آزار دهی.

در این روایت هنگامی که از امام« علیه‌السلام » در این مورد سوءال می‌شود، حضرت در پاسخ نمی‌فرماید که این عمل حرام است ـ اگر چه مذموم و ناپسند است- بلکه به آن مرد سفارش می‌کند که زن، هم‌بازی و زمینه انس و نشاط و تفریح توست؛ پس او را آزار نده؛ زیرا چنین کاری، به خصوص در زمان عادت، زن را از نظر جسمی و روحی

۱- کافی،ج۵،ص۵۴۰،ح۱٫

(۲۶۸)

آزرده می‌سازد و کم‌تر اتّفاق می‌افتد که زن از این عمل بهره‌ای در کام‌یابی داشته باشد، بلکه او از این امر احساس یک عمل غیر طبیعی را دارد.

عن علی بن الحکم قال: سمعت صفوان بن یحیی یقول: قلت للرّضا« علیه‌السلام »: «انّ رجلاً من موالیک أمرنی ان اسالک عن مسألة‌هابک و استحیی منک ان یسألک قال: و ما هی؟ قلت: الرّجل یأتی امرأته فی دبرها قال: ذلک له. قال: قلت له: فانت تفعل؟ قال: انّا لا نفعل ذلک؛(۱)

صفوان بن یحیی به امام علی بن موسی الرّضا« علیه‌السلام » گفت: مردی از دوستان شما از من خواسته است درباره مسأله‌ای سؤال کنم که خود از پرسیدن آن حیا دارد. حضرت فرمود: سؤالش چیست؟ گفتم: آیا مرد می‌تواند از عقب با زن خویش آمیزش کند؟

فرمود: این حقّ اوست.

پرسیدم: آیا شما نیز چنین می‌کنید؟

فرمود: خیر، ما چنین نمی‌کنیم.»

در این روایت، از بیان سوءال کننده نکوهش و ناخوش‌آیندی احساس می‌شود؛ زیرا می‌گوید: کسی مرا مأمور کرده تا از شما بپرسم و خودش از سوءال مستقیم شرم می‌کند. حضرت در مورد آن عمل می‌فرماید: کار او اشکالی ندارد؛ امّا دلیل این که «ولی ما چنین کاری را انجام نمی‌دهیم»، این است که مکروهات در شأن اولیای خدا نیست.

زمان و مکان آمیزش

یکی از خصوصیات مهمّی که در آمیزش مورد توجّه دین قرار گرفته است، زمان و مکان آمیزش جنسی است.

۱- کافی،ج۵،ص۵۴۰،ح۲٫

(۲۶۹)

ویژگی زمان و مکان می‌تواند آثار مثبت یا منفی فراوانی را در بر داشته باشد؛ به طور مثال: وقتی دین می‌فرماید: شب نخست ماه مبارک رمضان، مجامعت مستحب است، یکی از علّت‌های آن این است که زن و مرد مؤمن بتوانند با صفا و آرامش و تصفیه کامل، در ماه مبارک صِیام، به ملاقات حق روند.

هم‌چنین اگر نسبت به آمیزش در شب چهارشنبه یا نیمه ماه و یا در زمان «محاق» ماه، حکم به کراهت می‌کند، خصوصیات و ویژگی‌هایی را ملاحظه می‌کند؛ مانند این که می‌فرماید: نزدیکی در «محاق» ماه سبب سقط جنین می‌شود و یا آمیزش در وسط و آخر ماه، امکان جنون طفل را در پی دارد.

البته هر یک از این روایات با خصوصیاتش باید در مقام خود به تحلیل و بررسی هرچه بیش‌تر کشیده شود و به‌جاست مسلمانان علاوه بر عمل به این دستورات، در فهم حقایق و نکات علمی آن هم، تلاش و اهتمام داشته باشند تا دریابند که چگونه ضمیر ناخودآگاهی در مقابل این عمل، بی‌هیچ توجّهی چنین انعکاسی را دارد.

شریعت نسبت به مکان آمیزش هم به علّت خصوصیاتی که به دنبال دارد، بی‌تفاوت نیست؛ مانند آن که می‌فرماید: نزدیکی در حمام یا در حضور کودک ـ هرچند شیرخوار باشد ـ مذموم است؛ زیرا انعکاس و تأثیر چنین عملی در آینه صاف و روح لطیف کودک آن چنان عمیق است که ممکن است وی پس از بلوغ، با توجّه به ذهنیت‌ها یا انعکاس‌های گذشته به راحتی اهل زنا گردد. حتّی حضرت بر عدم رستگاری کودکی که در اتاق مجامعت پدر و مادر به سر برده است، قسم یاد می‌کند(۱) و یا امام صادق« علیه‌السلام » در ذیل همین حدیث درباره جدّ بزرگ‌وارش امام سجاد« علیه‌السلام » به‌طور آشکار

۱- کافی،ج۵،ص۵۰۰،ح۲٫

(۲۷۰)

می‌فرماید: «برای این عمل، درها را بسته، پرده‌ها را انداخته و افراد را از منزل دور می‌نمودند.»(۱) بنابراین با این بیانات به خوبی روشن می‌گردد که اسلام حتّی در جزئیات مسائل نیز نسبت به این امور نظر اساسی دارد و با این وصف، ضرورت آگاهی مسلمین از این مسائل احساس می‌شود؛ آگاهی و علمی که با حیا و عفّت منافاتی نداشته باشد. آن‌چه در ادامه می‌آید، روایاتی است که به این موضوع اشاره دارد.

۱- همان.

(۲۷۱)

زمان آمیزش

عن ابی بصیرٍ، عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: «حدّثنی ابی عن جدّی عن آبائه علیهم السلام انّ علیا ـ صلوات اللّه علیه ـ قال: یستحبّ للرّجل ان یاتی اهله اوّل لیلةٍ من شهر رمضان، لقول اللّه عزّوجلّ «احلّ لکم لیلة الصّیام الرّفث الی نسائکم»(۱) و الرّفث المجامعة؛(۲)

امیر مؤمنان علی« علیه‌السلام » می‌فرماید: مستحب است که مرد در شب نخست ماه مبارک رمضان با همسر خویش آمیزش کند؛ همان طور که خداوند متعال فرموده است: «آمیزش جنسی با همسرانتان در شب‌های ماه رمضان بر شما حلال است.»

در وصیت‌های پیامبر اکرم« صلی‌الله‌علیه‌وآله » به حضرت علی« علیه‌السلام » آمده است که:

«یا علی! اذا خرجت فی سفرٍ فلاتجامع اهلک تلک اللّیلة؛ فانّه ان قضی بینکما ولدٌ ینفق ماله فی غیر حقٍّ» و قرأ رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله »: «و انّ المبذّرین کانوا اخوان الشّیاطین؛(۳)

در شبی که روز آن به سفر می‌روی، آمیزش مکن که اگر فرزندی از آن به وجود آید، مالش را به ناحق مصرف می‌کند و قرآن می‌فرماید: «اسراف کاران برادران شیطانند».

«یا علی! لاتجامع اهلک اذا خرجت الی سفر مسیرة ثلاثة ایامٍ و لیالیهنّ؛ فانّه ان قضی بینکما ولدٌیکون عوناً لکلّ ظالمٍ؛(۴)

هرگاه به سفری سه روزه می‌روی، آمیزش مکن که اگر فرزندی به هم رسد، یاور ظالمان می‌شود.»

۱- بقره/۱۸۷٫

۲- کافی،ج۵،ص۱۸۰،ح۳٫

۳- مکارم الاخلاق،ص۲۱۷٫

۴- مکارم الاخلاق،ص۲۱۷٫

(۲۷۲)

ممکن است محدودیت در این گونه موارد گذشته از مسائل روانی به جهت عدم انعقاد نطفه باشد؛ زیرا دسته‌ای از مسافرت‌ها برگشتی ندارد و فرزند بی‌پدر مشکلات خود را دارد و برای پیش‌گیری از چنین مشکلاتی به ترک آمیزش در این زمان توصیه شده است.

این نکته نیز گفتنی است که: اشاره به «سه روز» در روایت، به جهت کم‌ترین زمان مسافرت‌های طولانی در آن عصر است.

«یا علی! و علیک بالجماع لیلة الاثنین؛ فانّه ان قضی بینکما ولدٌ یکون حافظاً لکتاب اللّه، راضیاً بما قسم اللّه عزّوجلّ له؛(۱)

در شب دوشنبه آمیزش کن که اگر فرزندی از آن به دنیا آید، حافظ قرآن و راضی به قسمت خدا باشد.»

«حفظ قرآن» در این نقل می‌تواند به حفاظت از حریم قرآن هم معنا شود.

«یا علی! ان جامعت اهلک فی لیلة الثّلاثاء فقضی بینکما ولدٌ فانّه یرزق الشّهادة بعد شهادة ان لااله الا اللّه و انّ محمداً رسول اللّه و لا یعذّبه اللّه مع المشرکین و یکون طیب النّکهة من الفم، رحیم القلب، سخی‌الید، طاهر اللّسان من الغیبة و الکذب و البهتان؛(۲)

اگر در شب سه‌شنبه آمیزش کنی و فرزندی به هم رسد، بعد از سعادتِ شهادت‌دادن به وحدانیت خدا و رسولش، توفیق شهادت در راه خدا نیز روزی‌اش می‌شود و خداوند او را هم‌راه مشرکان عذاب نخواهد کرد و دهانش خوش‌بو، دلش مهربان، دستش بخشنده و زبانش از غیبت و دروغ و تهمت پاک خواهد بود.»

۱- همان.

۲- مکارم‌الاخلاق، ص۲۱۷٫

(۲۷۳)

عن عبید بن زرارة و ابی العبّاس قالا: قال ابوعبداللّه« علیه‌السلام »: «لیس للرّجل ان یدخل بامرأةٍ لیلة الاربعاء؛(۱)

امام صادق « علیه‌السلام » فرمود: مرد نباید با زن خود در شب چهارشنبه آمیزش کند.»

هم‌چنین پیامبر اکرم« صلی‌الله‌علیه‌وآله » به حضرت علی« علیه‌السلام » فرمودند:

«یا علی! و ان جامعت اهلک لیلة الخمیس فقضی بینکما ولدٌیکون حاکماً من الحکام او عالماً من العلماء؛(۲)

اگر در شب پنج‌شنبه آمیزش نمایی و فرزندی به دنیا آید، حاکمی از حاکمان شریعت یا دانشمندی از دانشمندان می‌شود.»

«یا علی! و ان جامعتها یوم الخمیس عند زوال الشّمس عن کبدالسّماء فقضی بینکما ولدٌ فانّ الشیطان لا یقربه حتّی یشیب و یکون فهماً و یرزقه اللّه عزّوجلّ السّلامة فی الدّین و الدّنیا؛(۳)

و اگر در روز پنج‌شنبه، آن هنگام که خورشید در میان آسمان باشد، با زن خود نزدیکی کنی، شیطان به فرزندتان نزدیک نمی‌گردد تا پیر شود؛ چنین فرزندی تیز فهم شده و خداوند به او سلامتی دین و دنیا را روزی می‌کند.»

«یاعلی! و ان جامعتها لیلة الجمعة و کان بینکما ولدٌ فانّه یکون خطیباً مفوّهاً؛ و ان جامعتها یوم الجمعة بعد العصر فقضی بینکما ولدٌ فانّه یکون معروفاً، مشهوراً، عالماً؛ و ان جامعتها فی لیلة الجمعة بعد العشاء الاخرة فانّه یرتجی ان یکون لک ولدٌ من الابدال ان شاءاللّه تعالی؛(۴)

 

۱- کافی،ج۵،ص۳۶۶،ح۳٫

۲- مکارم اخلاق،ص۲۱۸٫

۳- همان،ص۲۱۹٫

۴- مکارم الاخلاق،ص۲۱۸٫

(۲۷۴)

اگر در شب جمعه آمیزش نمایی و فرزندی به وجود آید، خطیب و سخن‌ور می‌شود و اگر بعد از عصر جمعه آمیزش کنی و فرزندی به هم رسد، از دانایان مشهور گردد و اگر در شب جمعه بعد از نماز عشا آمیزش کنی، امید می‌رود که آن فرزند از ابدال و نخبگان دینی شود.»

تمام این موارد زمینه غالب و اقتضایی دارد و مناسبت‌های شخصی هم لازم است تا چنین زمینه و آثاری در آمیزش فراهم گردد.

عن ابی الحسن « علیه‌السلام » قال: «من اتی اهله فی محاق الشّهر فلیسلّم لسقط الولد؛(۱)

امام کاظم« علیه‌السلام » فرمود: هر کس که با همسرش در شب‌های آخر ماه ـ که ماه دیده نمی‌شود ـ آمیزش کند، خود را برای سقط جنین فرزند آماده سازد.»

عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: قال رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله »: «اکره لامّتی ان یغشی الرّجل اهله فی النّصف من الشّهر او فی غرّ الهلال فانّ مردة الشّیطان و الجنّ تغشی بنی آدم فیجنّنون و یخبّلون اما رأیتم المصاب یصرع فی النّصف من الشّهر و عند غرّة الهلال؛(۲)

پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمودند: خوش ندارم برای امّتم که مرد با همسرش در نیمه یا ابتدای ماه آمیزش کند؛ چرا که شیاطین و جنّیان سرکش در این اوقات با بشر می‌آمیزند و موجب نقص عضو و دیوانگی آنان می‌شوند. آیا نمی‌نگرید که فرد جن زده در نیمه و روز نخست ماه بی‌هوش می‌شود.»

عن ابی الحسن موسی « علیه‌السلام »: انّ فیما اوصی به رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله » علیا

۱- کافی،ج۵،ص۴۹۹،ح۲٫

۲- کافی،ج۵،ص۴۴۹،ح۵

(۲۷۵)

قال: «یا علی. لا تجامع اهلک فی اوّل لیلةٍ من الهلال و لا فی لیلة النّصف و لا فی آخر لیلةٍ فانّه یتخوّف علی ولد من یفعل ذلک الخبل. فقال علی « علیه‌السلام »: و لم ذاک یا رسول اللّه؟! فقال: انّ الجنّ یکثرون غشیان نسائهم فی اوّل لیلةٍ من الهلال و لیلة النّصف و فی آخر لیلةٍ اما رأیت المجنون یصرع فی اوّل الشهر و فی آخره و فی وسطه؛(۱)

رسول خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » به حضرت علی« علیه‌السلام » فرمود: ای علی! با همسرت در شب نخست و نیمه و آخر ماه آمیزش مکن؛ زیرا فرزندی که از این مجامعت به دنیا آید، در معرض خطر دیوانگی قرار دارد.

امیرمؤمنان علی« علیه‌السلام » پرسید: ای رسول خدا! چرا چنین بیم و خطری برای فرزند وجود دارد؟

پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمودند: چون جنّیان بیش‌تر در این شب‌ها با همسرانشان آمیزش می‌کنند. آیا ندیده‌ای که دیوانه در اوّل، نیمه و آخر ماه به صرع (بی‌هوشی و جن‌زدگی) دچار می‌شود.

«یاعلی! لا تجامع اهلک فی اوّل ساعةٍ من اللّیل؛ فانّه ان قضی بینکما ولدٌ لایوءمن ان یکون ساحراً موءثر للدّنیا علی الاخرة. یا علی! احفظ وصیتی هذه کما حفظتها عن اخی جبرئیل« علیه‌السلام »؛(۲)

ای علی! در ساعت نخست شب آمیزش مکن که اگر فرزندی از آن به دنیا آید، از ساحر شدن و این که دنیا را بر آخرت خویش ترجیح دهد، ایمن نیست. یا علی! این سفارش را از من به یاد داشته باش؛ همان‌طور که من آن را از برادرم جبرئیل« علیه‌السلام » به

۱- همان،ص۴۴۹،ح۳٫

۲- مکارم‌الاخلاق،ص۲۱۸٫

(۲۷۶)

خاطر دارم.»

آن‌چه از این بیان قدسی ـ که حضرت می‌فرماید: آن را از جبرئیل به خاطر دارم ـ به‌دست می‌آید، گذشته از توجّه مبدأ کائنات، ملائکه و حضرات معصومین« علیهم‌السلام » به امر آمیزش و کام‌یابی، شرایط، موانع و ویژگی‌های بسیار در امر زناشویی است که حکایت از اهمّیت، دقّت و ارزش‌گذاری شریعت و اولیای آن نسبت به کام‌یابی و آمیزش دارد که بدون پرده‌پوشی آموزش داده شده است. باید با دقّت و اهتمام کامل، در زمینه‌های تحقیقی و علمی این مباحث کوشش، بررسی و تحلیل داشت تا آثار و برکات هر چه بیش‌تری نصیب جامعه انسانی گردد.

مکان آمیزش

عن علی « علیه‌السلام » قال: «نهی رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله » ان یجامع الرّجل امرأته والصّبی فی المهد ینظر الیهما؛(۱)

از حضرت علی « علیه‌السلام » روایت شده است که پیامبر خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » نهی فرمود از این که مردی با همسرش نزدیکی کند، در حالی که کودکی در گهواره به آن دو نگاه می‌کند.»

نهی در این روایت، کراهت را می‌رساند و با توجّه به آن، بیان «لابأس» در روایت بعدی نیز همین معنا را داراست.

عن علی بن یقطین قال: قلت لابی الحسن « علیه‌السلام »: «اقرء القرآن فی الحمّام و انکح؟ قال: لابأس؛(۲)

علی بن یقطین گوید: به امام موسی‌بن‌جعفر« علیه‌السلام » عرضه داشتم: آیا می‌توانم در حمّام قرآن بخوانم و یا با زن خویش آمیزش کنم؟ امام« علیه‌السلام » فرمودند: اشکالی ندارد.»

عن ابن راشد، عن ابیه قال: سمعت اباعبداللّه « علیه‌السلام » یقول: «لا یجامع

۱- جامع احادیث الشّیعه، ج۲،ص۱۹۸٫

۲- کافی،ج۶،ص۵۰۲،ح۳۱٫

(۲۷۷)

الرّجل امرأته و لا جاریته و فی البیت صبّی فانّ ذلک ممّا یورث الزّنا؛(۱)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: مرد نباید با همسر و کنیزش در اتاقی که در آن بچّه‌ای هست، آمیزش کند [اگرچه آن طفل شیرخوار و یا خواب باشد]؛ چرا که این کار سبب می‌شود آن کودک در آینده به زنا مبتلا گردد.»

عن ابی عبداللّه « علیه‌السلام » قال: قال رسول اللّه« صلی‌الله‌علیه‌وآله »: «والذّی نفسی بیده لوانّ رجلاً غشی امرأته و فی البیت صبّی مستیقظٌ یراهما و یسمع کلامهما و نفسهما ما افلح ابداً، اذا کان غلاماً کان زانیاً او جاریةً کانت زانیةً و کان علی بن الحسین« علیه‌السلام » اذا اراد ان یغشی اهله اغلق الباب و ارخی السّتور و اخرج الخدم؛(۲)

امام صادق« علیه‌السلام » فرمود: پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرمودند: سوگند به آن که جانم در دست اوست، اگر مردی با همسرش آمیزش کند و در محلّ آمیزش کودکی بیدار باشد و آنان را ببیند و سخنشان را بشنود و نفس زدن آنان را احساس کند، آن کودک هرگز رستگار نخواهد شد؛ اگر پسر باشد، زناکار می‌شود و اگر دختر باشد، زنا می‌دهد. امام سجاد« علیه‌السلام » هر گاه می‌خواست با همسرش آمیزش کند، در را می‌بست و پرده‌ها را می‌افکند و خادمان را به بیرون از منزل می‌فرستاد.»

رقص شیطان

عن عبدالرّحمن بن کثیرٍ قال: «کنت عند ابی عبداللّه « علیه‌السلام » جالساً فذکر شرک الشّیطان فعظّمه حتّی افزعنی. قلت: جعلت فداک! فما المخرج من ذلک؟ قال: اذا اردت الجماع فقل: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم الذّی لا اله الاّ

۱- کافی،ج۵،ص۴۴۹،ح۱٫

۲- همان،ص۵۰۰، ح۲٫

(۲۷۸)

هو بدیع السّماوات و الارض اللهم ان قضیت منّی فی هذه اللّیلة خلیفةً فلا تجعل للشّیطان فیه شرکاً و لا نصیباً و لا حظّاً واجعله مؤمنا مخلصاً مصفّی من الشّیطان و رجزه جلّ ثناوک؛(۱)

عبدالرّحمن بن کثیر گوید: در محضر امام صادق« علیه‌السلام » نشسته بودم. حضرت درباره مشارکت شیطان در بسته شدن نطفه و سختی و دشواری آن به گونه‌ای سخن گفت که مرا به هراس انداخت.

گفتم: جانم به فدایت! راه فرار از مشارکت شیطان در نطفه چیست؟

حضرت فرمود: هرگاه خواستی آمیزش کنی، بگو: به نام خداوند بخشاینده مهربانی که جز او خدایی نیست؛ خدایی که پدید آورنده آسمان‌ها و زمین است. خدایا! اگر در این شب از من جانشینی مقرّر کردی، برای شیطان در آن سهم و نصیب و بهره‌ای قرار مده و او را با ایمان و اخلاص و پاک شده از شیطان و پلیدی او قرار ده؛ همانا احسان‌های تو نیکو و بلند است.»

از این روایت چند مطلب روشن می‌شود:

یک. شرکت شیطان در نطفه آدمی هنگام نزدیکی بسیار خطرناک است تا جایی که حضرت این امر را بزرگ شمرده است.

دو. از خصوصیات مجامعت مؤمن، حفظ انگیزه و هدف معنوی در آن حال است و اگر مؤمن بتواند در این حال، صفای باطن خود را حفظ نماید، بسیار اهمّیت دارد؛ زیرا قدرت و توان مندی شیطان در این حالت، بیش‌تر از حالات و مواقع دیگر چون نماز و… است. به همین جهت، امام صادق« علیه‌السلام » به‌گونه‌ای شرکت شیطان در این حالت را

۱- کافی،ج۵،ص۵۰۳،ح۴٫

(۲۷۹)

مطرح می‌نماید که راوی می‌گوید: من به وحشت افتادم و پرسیدم: برای نجات از این عمل شیطان چه باید کرد؟ امام« علیه‌السلام » هم به دعا توصیه می‌نماید؛ دعایی که توحید حق، خالقیت خداوند، درخواست دفع شرک شیطان و نطفه سالم و طفل طاهر را دربردارد.

سه. امر سومی که باید به آن توجّه داشت، غفلت زمانه و تیرگی دوران ماست. امروزه آدمی به جای آن که در این مواقع، در پی مقام جمعی باشد و صفای باطن را هر چه بیش‌تر کرده و به قرب و انس حق و وصول به صفات جمال و جلال و تجلّی ذات و عشق بیفتد و حال و هوای سکر و مستی و خماری نشئه ملکوت را در خود بازیابد، بیش‌تر گرفتار حرمان و تباهی، غفلت و شرک و گناه و عصیان می‌شود تا جایی که امروزه دنیا در این امور گوی سبقت را از تاریخ آلودگی و پلیدی ربوده است. باری، خیال‌پردازی‌های مشرکانه، تمثّلات انحرافی و فیلم‌ها و صحنه‌های لجن بار انسانی و حیوانی دنیای پیش‌رفته(!) دمار از روزگار معنویت و صفا و آرامش آدمی در آورده است.

چهار. جملات این روایت، اعجاز کلمات معصوم است. روایت به طور صریح خطر این هنگام را شرک و شیطان معرفّی کرده است که شرک یک امر نفسی و مراد از شیطان، ابلیس یا هر موجود خبیث خارجی دیگر است و جز این دو امر هم چیزی نصیب اهل دنیا نمی‌شود؛ دو امری که جسم و روح اهل دنیا را در سطح و عمق وسیعی محاصره نموده است.

پنج. مؤمن نه تنها باید از مفاسد اهل دنیا دوری کند، بلکه باید برای تحصیل مقام جمعی، در وصول به شور و شوق و عشق و مهر و محبّت و صفا کوشا باشد؛ زیرا باید دنیای مؤمن عین آخرت او باشد؛ به این معنا که حظوظ نفسانی نیز برای او قرب و کمال‌آور باشد.

(۲۸۰)

درخواست توان آمیزش از خداوند

عن ابی بصیرٍ قال: «سمعت رجلاً و هو یقول لابی جعفرٍ « علیه‌السلام »: جعلت فداک! انّی رجلٌ قد اسننت قد تزوّجت امرأةً بکراً صغیرةً و لم ادخل بها. و انا اخاف انّها اذا دخلت علی ترانی، ان تکرهنی لخضابی و کبری. فقال ابوجعفرٍ « علیه‌السلام »: اذا دخلت فمرها قبل ان تصل الیک ان تکون متوضّئةً ثمّ انت لا تصل الیها حتّی توضّأ وصلّ رکعتین ثم مجّد اللّه وصلّ علی محمّدٍ و آل محمّدٍ ثمّ ادع و مرمن معها ان یوءمّنوا علی دعائک و قل: اللهم ارزقنی الفها و ودّها و رضاها ارضنی بها و اجمع بیننا باحسن اجتماعٍ و آنس ائتلافٍ فانّک تحبّ الحلال و تکره الحرام ثمّ قال: و اعلم انّ الالف من اللّه و الفرک من الشّیطان لیکره ما احلّ اللّه عزّوجلّ؛(۱)

ابو بصیر گوید: شنیدم مردی به امام باقر« علیه‌السلام » می‌گفت: جانم به فدایت! من مردی سال‌مندم. با همسری باکره و جوان ازدواج کرده‌ام و هنوز با او آمیزش نداشته‌ام و بیم آن دارم که اگر نزد من آید و مرا ببیند، از من خوشش نیاید؛ چرا که من مردی پیرم و موهایم را خضاب کرده‌ام.

امام« علیه‌السلام » فرمود: آن زمان که همسرت نزد تو آید، پیش از آن که به تو نزدیک شود، به او بگو وضو بگیرد و خود نیز تا وضو نگرفته‌ای، به او نزدیک نشو و دو رکعت نماز بگزار و خدا را تمجید کن و بر محمّد و آل محمّد« صلی‌الله‌علیه‌وآله » درود فرست. آن گاه دعا کن و به آنان که هم‌راه همسرت هستند، بگو که بر دعایت آمین بگویند و این دعا را بخوان: خدایا! الفت و دوستی و خشنودی همسرم را نصیبم کن و مرا نیز از او خشنود کن و بین

۱- کافی،ج۵،ص۵۰۰،ح۱٫

(۲۸۱)

ما نیکوترین اجتماع و آمیزش و بالاترین انس را برقرار ساز؛ بی‌تردید تو حلال را دوست داری و از حرام ناخشنودی.

آن گاه حضرت افزود: بدان که الفت و انس از خداست و دشمنی و عداوت از جانب شیطان است که حلال خداوند را دوست ندارد.»

در این روایت چند امر قابل توجّه است:

یک. روایت به تفاوت سنّی زیاد در ازدواج اشاره دارد. مرد که اهل خضاب و حناست، در برابر زن جوان مشکل پیدا کرده است و از آن جا که رضایت، محبّت و علاقه، اساس ازدواج به شمار می‌رود، حضرت مرد را به اموری سفارش می‌کند که بدان طریق بتواند رضایت و محبّت زن جوان خود را جلب کند.

دو. صرف رضایت زن یا مرد در ازدواج کافی نیست، بلکه توان‌مندی طرفین، به ویژه مرد هم لازم است؛ از این رو حضرت جهت آمادگی و توان‌مندی مرد برای امر زناشویی و عمل جنسی سفارش‌هایی می‌نماید.

سه. نوع دعا و زبان خواسته‌ها در این روایت، حکایت از توجّه خداوند به چنین اعمالی دارد که نزد حق حلال است و چنان‌که امام« علیه‌السلام » می‌فرماید، شیطان خوش ندارد چیزی را که خدا حلال کرده و زمینه الفت می‌شود، تحقّق یابد، و الفت از خداست و بی‌مهری هم به واسطه کردار ما از جانب خداوند خواهد بود. الفت و محبّت به سینه پهن و بازوی نیرومند نیست تا کسی با غرور جوانی یا توان قهرمانی خود را در مقابل زن ظاهر سازد؛ همان طور که ممکن است نحیف و ضعیفی یا پیر و شکسته‌ای دل از دل‌بری برد و او را آشفته دل، موی پریشان و رنگ و رویش را خزان سازد که چه داستان‌ها و حقایقی در این زمینه بوده و هست.

چهار. وقتی عمل زناشویی با وضو، نماز، عبادت و دعای زن و مرد و همه کسانی

(۲۸۲)

که در عروسی شرکت دارند هم‌راه شود، آثار و برکات دنیوی و اخروی بی‌شماری دارد و حتّی موجب بالارفتن سطح کمی و کیفی امر آمیزش و کام‌یابی نیز می‌گردد.

صفای باطن و ایمان و توجّه به حق زمینه اعطای اطمینان و کام‌یابی حقیقی را فراهم می‌سازد و دوری از حق و حرمان از معنویات، اگرچه با تمام زمینه‌های تحریک هم‌راه شود، نمی‌تواند سرور و شادمانی معنوی و لذّت و کام‌یابی حقیقی را در پی آورد. آن‌چه اهل دنیا در این زمینه دنبال می‌کنند، گذشته از آن‌که هم‌راه اضطراب و ناآرامی است، گذرا و مقطعی می‌باشد و در نهایت، دل‌زدگی به دنبال دارد.

خاست‌گاه عشق و تنفّر در ازدواج

امروزه متأسّفانه به دلیل افراط و تفریط‌ها یا عدم آگاهی، دعا و معنویات از مراسم ازدواج و زناشویی رخت بربسته و رنگ باخته است و به جای آن، شب عروسی برای دسته‌ای، شب گناه و غفلت و هوس‌رانی شده است. به طور مسلّم، این امر در زندگی زناشویی و خانوادگی و آینده زن و مرد موءثّر است و کم‌ترین اثر آن، تزلزل پایه مهر و محبّت و عشق و صفا و حتّی ضعف در کام‌یابی‌های جنسی است؛ همان‌طور که قرآن کریم می‌فرماید: عشق، مهر و الفت میان زن و مرد، امری الهی است؛(۱) از این رو عشق و الفت امری است که به راحتی تحت تأثیر ثواب و گناه واقع می‌شود و با غفلت و گناه سازگاری ندارد.

۱- «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودّةً و رحمةً انّ فی ذلک لآیاتٍ لقومٍ یتفکرون؛        روم/۲۱٫

از نشانه‌های خداوند آن است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنار آن‌ها به آرامش برسید و در میان شما عشق و دوستی و مهربانی برقرار ساخت. در این امر نشانه‌هایی برای اندیش‌مندان است.»

(۲۸۳)

آیا نمی‌بینید زنان و مردانی را که مؤمن راستین ـ نه ادعایی ـ هستند و زندگی‌شان از عشق و صفا و کام‌یابی در سطح عالی برخوردار است؟ حتّی در بسیاری از موارد، مرگ چنین زن و مردی تحت تأثیر یک‌دیگر و با فاصله‌ای کم صورت می‌گیرد.

به راستی چگونه ممکن است دختر و پسری با صیغه و چند لفظ و یا حتّی بدون لفظ و به صرف عنایت و همّت یا اراده و مشیت، نسبت به یک‌دیگر، چنان مهر و محبّت و عشق و دل‌بستگی پیدا کنند که از مهر و محبّت به پدر و مادر هم فراتر رود! آیا این نشانه‌ای از نشانه‌های خداوند عشق آفرین نیست؟! آیا قلب چنین زن و مردی را خداوند به یک‌دیگر متمایل نمی‌کند؟

به راستی چگونه زن و مردی که با علاقه و عشقی وصف‌ناپذیر با یک‌دیگر پیمان زناشویی می‌بندند، پس از مدّتی از عشق و علاقه آن‌ها کاسته می‌شود و حتّی گاهی رابطه آنان به جنگ و ستیز و در بعضی موارد به تنفّر و طلاق هم می‌انجامد!

آیا می‌توان باور داشت کسانی که از ذکر خدا دوری می‌کنند، درونی پر از عشق و محبّت به یک‌دیگر دارند؟ یا نه، آن‌ها تنها ظاهری خشنود و آراسته و ریاکارانه داشته و از اعماق دل و زندگی درونی‌شان کسی با خبر نیست. آری! تمام ظاهرمداران بی‌ایمان و کام یابان هوس‌ران کوس و کرنای پوچ سر داده و بی‌خبر از عشق و لذّت و کام دل اهل ایمانند.

عشق و تنفّر در آیات الهی

اکنون برای روشن شدن بیش‌تر این امر مهم که زیر بنای تمام مباحث لذّت‌جویی و کام‌یابی است، به چند کریمه الهی از قرآن کریم اشاره می‌کنیم تا تفاوت دل با نفس، ایمان با کفر، توجّه با غفلت و کام‌یابی با هوس‌رانی روشن گردد. ابتدا باید دانست این

(۲۸۴)

آیات در مقام مقایسه ایمان و اطمینان و اعطای الهی در مؤمنان با حرمان و ناکامی در غیر مؤمنان بیان می‌شود که در آغاز، آیات انس و الفت و سپس آیات حرمان و نقمت مطرح می‌گردد.

۱- «والّف بین قلوبکم لو انفقت ما فی الارض جمیعاً ما الّفت بین قلوبهم و لکنّ اللّه الّف بینهم…؛(۱)

و [خداوند] دل‌های شما را به یک‌دیگر پیوند و الفت داد؛ در حالی که اگر همه ثروت زمین را خرج می‌کردی، موفّق به چنین کاری نمی‌شدی و خداوند چنین الفتی را محقّق ساخت.»

الفت، اجتماع مناسب است و تناسب اهل ایمان، به حق است و به واسطه او وحدت می‌یابند. چنین وحدتی در ظرف ایمان معنا پیدا می‌کند و در ظرف کفر و شرک، الفت میسّر نمی‌شود؛ هم‌چنان‌که خداوند در صدر و ذیل آیه با تکراری موزون می‌فرماید: «خدا به واسطه ایمان، چنین الفتی را در میان شما برقرار ساخت» و بر همین اساس است که به پیامبرش می‌فرماید: «اگر همه هستی زمین را ببخشی، تو هم جز از طریق من نمی‌توانی الفتی ایجاد کنی.»

پس الفت ایمانی، جاذبه الهی است که در دل مؤمن نسبت به حسن تمام خلقت نمودار می‌گردد، بی‌آن که ناهنجاری‌های شرک و کفر را در دل داشته و یا نسبت به آن بی‌تفاوت باشد.

۲ـ «لقد رضی اللّه عن المؤمنین اذیبا یعونک تحت الشّجرة فعلم ما فی قلوبهم فانزل السّکینة علیهم و اثابهم فتحا قریبا؛(۲)

 

۱- انفال/ ۶۳٫

۲- فتح/۱۸٫

(۲۸۵)

البته خداوند از مؤمنان هنگامی که [در صلح حدیبیه] زیر آن درخت با تو بیعت کردند، خشنود شد، و از صفا و خلوص قلبی آنان آگاه بود و به همین دلیل، آرامش خاطر و اطمینان نفس را بر آن‌ها نازل کرد و به زودی آنان را به پیروزی رساند.»

«سکینه»، آرامش قلب و اطمینان خاطر اهل ایمان است و کیمیایی است که جز انسان مؤمن آن را ندارد. چنین کسی خوف و هراس از غیر حق را در دل نمی‌شناسد.

ایمان صادقانه مؤمنان سبب رضایت حق و آرامش باطنی می‌شود و دل مطمئن استحقاق پیروزی دارد. ایمان و رضای حق و سکینه و اطمینان، تنها قوّت دل مؤمن است و دل اهل دنیا را اضطراب و ترس احاطه نموده است.

۳- «اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروحٍ منه؛(۱)

آنان [مردمی که ایمان آورده‌اند] کسانی هستند که خداوند بر دل‌هایشان نور ایمان را نگاشته و آن‌ها را با روحی از خودش تأیید فرموده است.»

این آیه ظرف ایمان حقیقی را قلب قرار داده است، آن هم با وصف «کتب» که حکایت از ثبات ایمان است؛ به‌ویژه آن که سخن از «روح حق» به میان آمده و حکایت از این دارد که چنین دل‌هایی آکنده از حب و قرب الهی است؛ چنان‌که در صدر آیه می‌فرماید: «چنین کسانی جز دوستی خدا در دل ندارند و دشمنان خدا را دشمن شمارند، اگرچه پدران، فرزندان، برادران، خویشان و دوستانشان باشند.» چنین دل‌هایی حال و هوای اهل دنیا را ندارند و کم می‌شود کسی از سر عقل و آگاهی داعیه چنین حقیقتی را داشته باشد.

۴- و ینزّل علیکم من السّماء ماءً لیطهّرکم به و یذهب عنکم رجز الشّیطان

۱- مجادله/ ۲۳٫

(۲۸۶)

و لیربط علی قلوبکم و یثبّت به الا قدام؛(۱)

و [خداوند متعال] از آسمانِ رحمت خود، آبی فرستاد که شما را با آن پاک گرداند، پلیدی شیطان را از شما دور سازد، دل‌هایتان را به واسطه ایمان با هم مرتبط و متّحد گرداند و ثبات قدم در راهش عطا فرماید.»

ریزش آب و دفع پلیدی، ربط دل و ثبات قدم، قوّت دل مؤمن و کام او به خاطر صفا و سروری است که حق، برای اهل ایمان در دنیا قرار داده است.

در این‌جا پرسشی که طرح آن ضرورت دارد، این است که: چنین مؤمنان وارسته‌ای چقدرند و دیگر مؤمنان چه وضعیتی دارند؟ نکته دیگر این که کفّار و مشرکان و اهل معصیت و گناه چه موقعیتی را در کام‌یابی و لذّت دارند؟ با توجّه به این که برداشت ما از این آیات این بود که کام‌یابی و لذّت در ظرف ایمان است و دیگران کامی نمی‌یابند. این در حالی است که هر روزه دنیا چون امروز، کام‌یابی و لذّت ـ به ظاهر ـ در اختیار اهل حرمان و عناد و الحاد بوده است؟

در پاسخ به این پرسش‌ها و به منظور دریافت صحیح این بحث، توجّه به جهاتی چند ضرورت دارد:

الف) این که کام‌یابی حقیقی و کامل تنها برای اولیای خداست، منافاتی با تمام اقسام کام‌یابی‌های صوری و لذّت‌های ناسوتی برای دیگران ندارد.

ب) کام‌یابی و لذّت از نسبیت و نوسان خاصّ خود برخوردار است و همیشه و برای همه یک‌سان نیست و با تغییر و تفاوت در علل و اسباب و ویژگی‌ها تفاوت می‌یابد.

ج) کافر و مشرک و اهل گناه و مؤمن صوری، هر یک اضطراب و ناآرامی خود را دارند؛ هم‌چنان‌که کام‌یابی و لذّت یابی خاصّ خود را هم دارا هستند و همان طور که

۱- انفال/ ۱۱٫

(۲۸۷)

ناکامی مطلق ندارند، کام‌یابی کامل هم ندارند و هر یک با تفاوت خاص، به‌قدر سلامت نسبی، کام‌یابی خود را هم‌راه حرمان بسیار دارایند.

د) کام‌یابی در اولیای الهی به لذّت‌های گذرا و هوس‌رانی نیست؛ چنان‌که اهل دنیا با تمام طبقات و افراد گوناگونش در لذّت و کام‌یابی تنها در پی هوس‌رانی و سرگرمی‌اند.

ه) اولیای الهی کام‌یابی را در قرب و رضای حق جست‌وجو می‌کنند؛ اگرچه وصول به این حقیقت را در گرو دشواری‌ها و ناملایمات ببینند و در پی این کام و لذّت از ریزش خون سرخ خود هم دریغ ندارند.

و) مشکلات مؤمنان صوری از برداشت ناصحیح نسبت به زندگی و کاستی معرفت و ایمان است؛ همان طور که امکانات و عافیت اهل دنیا از امتیازات طبیعی آنان به شمار می‌رود و منافاتی با کاستی‌های معنوی آن‌ها ندارد؛ هم‌چنان‌که امتیازات اهل ایمان جای‌گزین کاستی‌های آنان نمی‌گردد؛ چرا که معرفت و ایمان در گرو سلامت است و بی‌سلامت، کام‌یابی و سعادت حاصل نمی‌گردد.

پس، لذّت و کام‌یابی در گرو سلامت، و سعادت در گرو سلامت و کام‌یابی است که انسان‌ها هر یک در سیر طبیعی خود می‌توانند آن را به دست آورند؛ همان‌طور که با غفلت و تباهی راه کاستی‌ها و شقاوت هموار می‌شود.

۵- «و ربطنا علی قلوبهم اذ قاموا؛(۱)

و ما دل‌های پاک آنان [جوان مردان کهف] را به هم مرتبط و علاقه‌مند ساختیم، هنگامی که قیام کردند و سخنشان این بود که:

«لن ندعوا من دونه الها؛

۱- کهف/ ۱۴٫

(۲۸۸)

هرگز غیر او معبودی را نمی‌خوانیم.»

این جا بود که قوّت و همّت و بزرگی، موجب وحدت و یکتانگری آن‌ها گشت و با آن که گرد ناسوت بر آن‌ها نشست، دل هایشان زنده و تازه و امیدوار ماند. ربط قلب، اطمینان دل بی‌هرگونه اضطراب و کاستی است و با آن که اصحاب کهف اندک بودند، از کثرت کفر و شرک و الحاد هراسی به دل راه ندادند.

۶- «و ینصرکم علیهم و یشف صدور قومٍ مؤمنین و یذهب غیض قلوبهم و یتوب علی من یشاء؛(۱)

و خداوند متعال پیروزی و نصرت را نصیب شما می‌گرداند و دل‌های مؤمنان را صافی و شفّاف و خالی از کدورت می‌نماید و با انتقام از کافران خشم و نفرت را از دل‌هایشان می‌زداید و بازگشت به حق را نصیب آن‌ها می‌سازد.»

نصرت بر دشمن، شفا و پاکی دل و دوری از کدورت‌ها، توبه واقعی را به دنبال دارد. تا دل شفا نیابد، از کدورت تهی نمی‌گردد و دل‌های اهل دنیا پر از کدورتی است که مار و عقرب جانشان گردیده است.

۷- «و اصبح فوءاد امّ موسی فارغا ان کادت لتبدی به لولا ان ربطنا علی قلبها؛(۲)

صبح‌گاه دل مادر موسی [به یاد طفلش] از همه چیز فارغ بود و اگر ماقلبش را نگاه نمی‌داشتیم، نزدیک بود راز درونش را آشکار سازد.»

دل مادر است و مخاطرات فرزند که این دل، بی‌عنایت و ربط حقّی، تاب تحمّل ندارد. ربط حق به مادر چنان مقاومتی می‌دهد که دل فرعون طاقت ذرهّ‌ای از آن را

۱- توبه/ ۱۵ و ۱۴٫

۲- قصص/ ۱۰٫

(۲۸۹)

ندارد.

۸- «ولا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتّبع هواه؛(۱)

و هرگز از آن که دلش را از یاد خودمان [به علّت ناشایستگی‌اش] غافل کرده‌ایم و از هوای نفس خویش پیروی می‌نماید، اطاعت مکن.»

۹- «صرف اللّه قلوبهم بانّهم قومٌ لا یفقهون؛(۲)

خدا دل‌های آنان را [که کفر ورزیدند و از حق روی گردان شدند] برگرداند؛ آنان مردمانی بسیار بی شعور و نادانند.»

دل که از خدا برگردد، دیگر جای شور و شعور نیست و اگر قوم و جمعیتی این چنین شوند، منطق و منش سالمی ندارند.

۱۰- «انّا جعلنا علی قلوبهم اکنّةً ان یفقهوه و فی آذانهم و قراً؛(۳)

و ما [پس از اتمام حجّت] بر دل‌های کافران، پرده [ای از جهل و تاریکی] انداختیم تا دیگر آیات ما را در نیابند و گوش آن‌ها را [نسبت به شنیدن حقایق] سنگین ساختیم.» دل که از حق دور گردد، چهره سالمی ندارد و دیگر مشاعر صاحب آن دل هم این گونه خواهد بود. فهم این که این ثقل و سنگینی برای اهل دنیا آسان نیست و وصول به این امر تنها در دل مؤمن، آن هم به عنایت الهی است.

۱۱- «سنلقی فی قلوب الذّین کفروا الرّعب بما اشرکوا باللّه؛(۴)

به‌زودی رعب و وحشت و اضطراب را بر دل‌های کافران حاکم گردانیم، به‌خاطر آن که به خدای یگانه شرک ورزیدند.»

۱- کهف/ ۲۸٫

۲- توبه/۱۲۷٫

۳-کهف/ ۵۷٫

۴- آل عمران/ ۱۵۱٫

(۲۹۰)

رعب و ترس، اضطراب و ناآرامی یک امر وجودی است؛ چنان‌که می‌فرماید: «سنلقی» (به زودی ما آن را در دل کفّار می‌اندازیم) و سبب این القای ترس، شرک به پروردگار است. مشرک اگر دل داشته باشد، چون سفالی است که با هر امر ناگواری می‌شکند و تنها دل مؤمن است که سختی و ناگواری، تازه ترش می‌سازد.

۱۲- «فلمّا زاغوا ازاغ اللّه قلوبهم واللّه لا یهدی القوم الفاسقین؛(۱)

و چون [قوم موسی] از حق روی گردانیدند، خدا هم دل‌هایشان را از حق برگردانید و خداوند گناه‌کاران را هدایت نمی‌کند.»

دلی که تاب و تحمّل دیدار حق را ندارد، گم‌راه است. چنین دلی با دوری از حق دور از هر صفا و پاکی و کام‌روایی خواهد بود و آن‌چه از کام می‌یابد و یا می‌گوید، صورتی کوچک از درد دل بیمار اوست.

۱۳- «و من اعرض عن ذکری فانّ له معیشةً ضنکا و نحشره یوم القیمة اعمی؛(۲)

و هرکس از یاد من روی گرداند، به‌طور حتم [در دنیا] زندگی بر او تنگ و دشوار می‌شود و در روز قیامت هم او را کور و نابینا محشور می‌کنیم.

۱۴- «و من یعش عن ذکر الرّحمن نقیض له شیطاناً فهوله قرینٌ؛(۳)

و هر که از یاد خدا دوری کند، شیطانی را برانگیزیم تا یار و هم‌نشین دایم وی باشد [و او را سخت بیازارد].»

«ذکر»، توجّه به حق است که مرتبه عالی ایمان می‌باشد و همان‌طور که در مادّه لغوی آن مدّنظر است، بقایش محافظت و مراقبت لازم دارد و در صورت عدم

۱- صف/ ۵٫

۲- طه/ ۱۲۴٫

۳- زخرف/ ۳۶٫

(۲۹۱)

محافظت، غفلت عارض می‌شود. غفلت از حق، دل را تنگ، چشم را کور و عقل آدمی را فریب کار می‌سازد تا جایی که لحظه‌ای در خود احساس آرامش نمی‌کند و نفس پلید و شیطان خبیث، دوست ناکس و فرمانده جنایت پیشه‌ای برایش می‌گردد. دو آیه اخیر، جهات منفی و آثار دوری از حق را آشکار و گرفتاری‌های اهل دنیا را بیان می‌نماید.

۱۵- «الم‌تر انّا ارسلنا الشّیاطین علی الکافرین توءزّهم ازّاً؛(۱)

آیا ندیدی که ما شیاطین را بر سر کافران فرستادیم تا سخت آن‌ها را بیازارند [و با وهم و خیالات باطل دنیا از سعادت ابد محرومشان سازند].»

۱۶- «و من یتّخذ الشّیطان ولیامن دون اللّه فقد خسر خسرانا مبینا؛(۲)

و هر کس شیطان [و گناه] را دوست بدارد و خداوند [و اعمال صالح] را رها کند، به حقیقت سخت زیان کرده است؛ زیانی که [بر هر عاقلی] آشکار و نمودار است.»

کفر و دوری از حق و دل به شیطان بستن، حرمان و اضطراب و زیان باری را به دنبال دارد و دلی که آکنده از این گرفتاری‌هاست، محبّت و لذّت و کام‌یابی نخواهد داشت.

۱۷- «انّما یرید الشّیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر و یصدّکم عن ذکر اللّه و عن الصّلوة؛(۳)

همانا شیطان قصد دارد که به وسیله شراب و قمار در میان شما دشمنی و کینه برانگیزد تا شما را از ذکر خدا و نماز بازدارد.

۱۸- «فوسوس الیه الشّیطان قال یا آدم هل ادلّک علی شجرة الخلد و

۱- مریم/ ۸۳٫

۲- نساء/ ۱۱۹٫

۳- مائده/ ۹۱٫

(۲۹۲)

ملک لا یبلی؛(۱)

[عاقبت] شیطان در او وسوسه کرد و گفت:ای آدم! آیا [میل داری] تو را به درخت جاودانگی و فرمان‌روایی همیشگی راهنمایی کنم؟»

شیطان با وسوسه‌های خود، نه تنها زمینه اخراج حضرت آدم« علیه‌السلام » و همسرش حوّا(س) را از بهشت به عالم خاک فراهم کرد، بلکه هنوز هم از طریق وسوسه‌های گوناگون و زینت دادن گناهان و توجیه وسائل گناه و هموار کردن زمینه گناهان مختلفی چون سکس ـ چه حضوری یا تصویری ـ آوازه‌خوانی‌های بیهوده، رقص‌های مستهجن، قمار، می‌گساری، موادّ مخدّر و… به دنبال آن است که بهشت خانواده و زندگی پر مهر زناشویی را به جهنّم اختلاف و درگیری و کینه و نفرت و بدبینی و در نهایت به آتش طلاق و جدایی دچار سازد.

۱۹- «و من یتّبع خطوات الشّیطان فانّه یأمر بالفحشاء و المنکر؛(۲)

هر کس در پی شیطان رود، شیطان او را به کارهای زشت و منکر وا می‌دارد.»

۲۰- و انّ الشّیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلوکم؛(۳)

و همانا شیطان‌ها و اهریمنان، دوستان خود را وسوسه می‌کنند تا با شما به جدال و کشمکش پردازند.»

مهر و محبّت و عشق و صفا در دل مؤمنان صادق و بغض و عناد و زشتی‌های آلودگان بشری همواره در دو صف قرار داشته‌اند. همیشه این دو صف با افراد خاص و ویژگی‌های متفاوت در مصادف یک‌دیگرند؛ اگرچه پیروزی و شکست ظاهری این دو گروه در نوسان است، ولی اطمینان اهل حق و حرمان و اضطراب اهل باطل هیچ گاه

۱- طه/ ۱۲۰٫

۲- نور/ ۲۱٫

۳- انعام/ ۱۲۱٫

(۲۹۳)

کم‌رنگ و دگرگون نشده است. اهل باطل به هر چه دل بستند، آن را نیافتند و اهل حق بر خوان ظهور حق همیشه کام‌یاب بوده‌اند.

(۲۹۴)

منابع جلد دوم

۱ ـ قرآن کریم

۲ ـ البروجردی، حسین، جامع الاحادیث الشیعه، قم، مطبعة علمیه، ۱۳۵۹ ق.

۳ ـ الحر العاملی، محمد بن الحسن، تفصیل وسائل الشیعة، الطبعة الرابعة، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ ق.

۴ ـ الحویزی، علی بن عبد جمعه العروسی، تفسیر نورالثقلین، الطبعة الثانیة، قم، موسسه اسماعیلیان، ۱۳۸۳ ق.

۵ ـ السیوطی،جلال‌الدین، دُرالمنثور، قم، منشورات مکتبة آیة‌الله‌المرعشی‌النجفی.

۶ ـ الصدوق، محمدبن‌علی، من لا یحضره الفقیه، طهران، مکتبة‌الصدوق، ۱۳۹۲ ق.

۷ ـ الطبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، نجف اشرف، مطبعة الحیدریة، ۱۳۹۱ ق.

۸ ـ الطوسی، حسن بن علی، تهذیب الاحکام، الطبعة الاولی، طهران، مکتبة‌الصدوق، ۱۳۷۶ ش.

۹ ـ العاملی، محمد بن مکی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، طهران، کتابفروشی علمیه اسلامیه، ۱۳۰۹ ق.

۱۰ ـ الکلینی، محمدبن‌یعقوب، فروع‌الکافی، طهران، دارالکتب‌الاسلامیة، ۱۳۵۰ ش.

۱۱ ـ المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، طهران، دارالکتب الاسلامیة.

۱۲ ـ النجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، طهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۹۲ ق.

۱۳ ـ النوری الطبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، طهران، مطبعة الاسلامیة، ۱۳۸۲ ق.

 

مطالب مرتبط