زن و اشتغال
دربارهٔ زن و عرصهٔ حضور و فعّالیت او این پرسش وجود دارد که: آیا از نظر اسلام زن دارای یک موقعیت اجتماعی میباشد و میتواند در جامعه صاحب شغل و کسب و کار شود یا یک موجود خانگی است که تنها باید در محیط خانه بماند؟ همچنین اگر اسلام کار بیرون از خانه را برای زن پذیرفته است، آیا نسبت به شغل او محدودیتی ایجاد نکرده است؟ آیا اساساً دین توجّه یا ادراکی نسبت به زن و شغل او در اجتماع داشته یا او را تنها برای کارهای منزل مناسب دیده است؟
در مورد این موضوع حسّاس و جنجال برانگیز، برخی از منتقدان نیز اشکال کردهاند که: چرا اسلام نسبت به شغل زن در اجتماع با دیدهٔ مثبت نمینگرد و او را به کارهای ساده و پیشپا افتادهٔ منزل محدود میسازد و موقعیت رشد او را تنها در این محدودهٔ ناچیز میبیند؟ چرا زن همچون مرد نتواند در تمام شؤون اجتماعی دخالت داشته و نسبت به کارهای جامعه فعّال باشد؟ چرا او تنها باید موقعیت خود را در میان خانواده آزمایش نماید و توانایی خویش را در محیط کوچک خانه به کار گیرد؟
آیا زن رکنی از ارکان اصلی زندگی است یا در حاشیهٔ حیات قرار دارد و پستوی خانه و بن بست تاریک، خاموش و بیتحرّک خانهها جایگاه اوست و محور تصمیم و تلاش و اداره و مدیریت ـ بهویژه در عرصهٔ جامعه که میدان اصلی و شالودهٔ بنیادین زندگی است ـ تنها و تنها مرد است؟
اگر زن هم عضوی مؤثّر دراندام هستی و پایهای اساسی در زندگی مشترک است،
(۴۶)
چرا اسلام ـ که ادّعا میشود مترقّی، جامع و واقع نگر است ـ بر اساس تعلیماتش او را به وجودی کم خاصیت و موجودی پنهان، نامرئی و کم ثمر تبدیل کرده و به حصار محدود خانواده و چهار چوب تنگ و فرسودهٔ خانه محدود ساخته است؟ مگر زن همچون مرد انسان نیست ومگر از انسانیت و کمال وجودی او چیزی کم دارد؟ آیا جز این است که زندگی یک آیین مشترک است و تلاشها و مواهب، گامها و کامها و ناکامیها، زحمتها و سختیها، تلخیها و شیرینیها و خلاصه اقدامها، نقشها و تأثیرهای مربوط به آن میان زن و مرد به طور مشترک تقسیم شده است؟!
اکنون برای پاسخ به این پرسش اساسی و اشکال کلان در هر جامعه ـ به خصوص جامعهٔ اسلامی ـ لازم است طی چند فراز، موقعیت زن و مرد در خانه و جامعه و نقش هر یک در مسائل عمومی و خاصّشان روشن شود، آنگاه دیدگاه اسلام در این موارد بیان گردد.
طبقات جامعه
جامعهٔ انسانی به طور کلّی به شش دسته تقسیم میشود:
یک. اطفال و افراد کم سن و سال و سالمندان؛
دو. کشاورزان و کارگران؛
سه. حاکمان و مدیران، پاسداران جامعه و حافظان مرز و بوم؛
چهار. اصناف و تجّار و صاحبان عرضه و تقاضا؛
پنج. علما، دانشوران و دانش پژوهان؛
و شش. زنان.
البته هر طبقه، به معنای وسیع کلمه موردنظر بوده و حصر عقلی در آن منظور نیست، بهطور مثال، زنها با آن که باید در تمام شؤون خاصّ اجتماعی خود دارای نقش اساسی
(۴۷)
باشند، در تمام سطوح جامعه نیز میتوانند بهطور فعّال حضور داشته باشند، ولی از آنجا که آنها لطیف، حسّاس، زیبا و آسیبپذیر بوده و قدرت، صلابت و تحمّل مردها را در بسیاری از فعّالیتهای دشوار اجتماعی ندارند، باید به اندازهٔ صرف وقت در کارهای درون منزل، از مدّت فعّالیت اجتماعیشان کاسته شود تا زیبایی و لطافت آنها، در معرض آفات کار قرار نگیرد. زنان با آن که با تمام طبقات همراهند، ولی لازم نیست همچون همهٔ طبقات گام بردارند؛ گرچه هم باید مشوّق تمام طبقات باشند و نیز کارهای مناسب و ضروری مربوط به خود را هم بهخوبی دنبال نمایند. بنابراین، در میان طبقات پیشین، تنها زن است که هم صاحب طبقهٔ خاصّی میباشد و هم با دیگر طبقات مشارکت فیزیکی و تشویقی ـ تحریکی دارد.
دستهٔ نخست تا چهارم، قوای عملی و دستهٔ پنجم، قوای علمی و نظری جامعهاند؛ از اینرو در هر جامعهٔ مترقّی، به طور طبیعی و خودجوش، طبقهٔ اندیشمندان در تمام سطوح حکومت میکنند و دیگر طبقات از این طبقهٔ علمی پیروی مینمایند و آنها هم بهطور عملی در کارهای مربوط به خود از تمام طبقات تبعیت دارند. اگر جامعهای سالم نباشد و این طبقهٔ علمی، حیات اجتماعی سالمی ـ به ویژه در زمینههای معرفتی، علمی و تکنولوژیک ـ نداشته باشد، گذشته از آن که دانشمندان آن خانه نشین میشوند، جامعهای باز و آزاد نخواهد بود و مردم آن هم به آسانی روی آسایش و آرامش و سلامت و سعادت را نخواهند دید.
زن؛ موجود خانگی یا اجتماعی؟
دربارهٔ زن و نوع کار و فعّالیت او در خانه و جامعه و تناسب ساختار شخصیتش با شیوهٔ تلاش و اظهار وجودش، پرسش اساسی و راهگشا این است که: آیا زن موجودی خانگی است یا اجتماعی؟
(۴۸)
در پاسخ باید گفت: یکی از اصول بسیار کلان و اساسی و دقیق که باید مورد توجّه خاص قرار گیرد، این است که زن و مرد، همان طور که به طورکلّی مکمّل یکدیگرند، در شؤون خانه و اجتماع هم این گونه میباشند و امور اشتراکی آنها خانه و اجتماع ندارد. در خصوصیات فردی هم باید ملاک اختصاص روشن باشد و کارهایی که در خانه یا اجتماع، ویژهٔ مرد یا زن است، مورد شناسایی قرار گیرد و هر یک از آنها نسبت به کار و نقش خود اهتمام لازم را داشته باشند.
زن، روحی لطیف، وجودی ظریف و احساسی سرشار دارد و ویژگیهای جسمانی و روانی او اقتضا و طاقت کارهای شاق و سنگین بیرون از منزل را ندارد و از سویی دیگر، اشتغال فراوان او در بیرون خانه، او را از زیبایی، طراوت و تازگی، نشاط و ظرایف زنانه ـ که لازمهٔ شوهرداری، فرزند پروری و خانه داری است ـ دور ساخته، دچار پیرپوستی و ناموزونی اعضا میکند و در نتیجه نقشهای زیبای همسر بودن و مادر بودن او را کم رنگ و رو و حتّی بی رنگ و نوا مینماید؛ از اینرو شریعت مبین و واقع بین اسلام حضور و فعّالیت و تلاش و مدیریت زن را پایهٔ اساسی فضای خانواده و محیط داخلی خانه میداند و ضمن آن که بر این امر به عنوان اسلوب اصلی نقش زن در ساختار زندگی مشترک تأکید و پافشاری دارد، نقش و حضور او را در جامعه نیز به عنوان رکنی اساسی در اجتماع و نیمی از چهرهٔ کامل زندگی، نامؤثّر و بیفروغ نمیشمارد و بر این نقش دوم و حضور ثانوی نیز همچون نقش روح بخش نخست، اصرار میورزد.
زن باید به خوبی محیط خانه و جمع خانواده را گرم و با نشاط نگه دارد و آن گاه به تنور گرم جامعه سوختی از تلاش و محبّت بیفزاید و در عرصههای مشخّص خود در اجتماع مشارکت جدّی، فعّال و مؤثّر داشته باشد. اگرچه زمینههای خاصّی از امور داخلی منزل بر عهدهٔ زن و نیازمند اقدام هنرمندانه و اثربخش و سرانگشتان ظریف،
(۴۹)
قلب رئوف، درون مایهٔ لطیف و روحیهٔ حسّاس و ظریف اوست، ولی این بدان معنا نیست که صحنهٔ حضور زن در جامعه، نامشخّص یا تهی، پوچ و بیمعناست. آن جا هم بسیاری از نقشها و وظایف هست که به کار و تلاش زن احتیاج دارد و بر آوردن آن به اشاره، اقدام، احساس و ارادهٔ او وابسته و نیازمند است.
آری، بسیاری از کارهای منزل و شماری از کارهای اجتماعی در حیطهٔ مسؤولیت زن است؛ همانطور که بخش عمدهای از کارهای اجتماعی در حیطهٔ وظیفهٔ مرد و انبوهی از کارهای خانه هم مربوط به اوست؛ پس زنان باید امور اختصاصی و اشتراکی خود را همچون مردان پس از شناسایی دنبال کنند. بنابراین به طور کلّی میتوان گفت: زن موجودی است خانگی ـ اجتماعی، در مقابل مرد که موجودی است اجتماعی ـ خانگی.
زن، در کارِخانه میتواند ایثار کند(۱) یا نسبت به کارش طلب حق کند، به جز در امور شوهرداری و بعضی کارهای مربوط به فرزند پروری و زندگی که جهت اشتراکی دارد.
هر چند کار زن به طور فردی در اجتماع اختیاری است، ولی در ظرف کلّی و به طور نوعی و جمعی از ضرورت و وجوب برخوردار است. البته زن هر کاری را هم نباید
۱- چنانچه امیر مؤمنان علی« علیهالسلام » دربارهٔ سرور زنان عالم حضرت زهرا(س) میفرماید: «کانت فاطمة ابنة رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله » اکرم اهله علیه و کانت زوجتی فجرت بالرّحاحتّی أثرت بیدها و استقت بالقربة حتّی أثرت بنحرها و قمّت البیت حتّی اغبرت ثیابها و اوقدت تحت القدر حتّی دنست ثیابها و اصابها من ذلک ضرُّ؛ ذخائر العقبی، ص ۵۰٫
عزیزترین شخص نزد رسول خدا« صلیاللهعلیهوآله » فاطمهٔ زهرا(س) بود. همسرم آن قدر با آسیاب آرد کرد که دست هایش پینه بست و آن قدر با طناب از چاه آب کشید که اثر آن بر سینهاش باقی بود و به اندازهای خانه را جارو زد که لباسهایش غباراندود شد و آن قدر زیر دیگ، آتش برافروخت که لباسهایش گرد آلود گردید و از این جهت رنج و سختی به او میرسید.»
(۵۰)
انجام دهد و به طور قهری کار اختیاری او تناسب و حدّی دارد. او بیرون از خانه در مواردی باید اشتغال داشته و کار کند که به نوعی مربوط به «زن» بوده یا برای او و یا اجتماع ضرورت داشته باشد تا از این رهگذر، موقعیت کاری و خودکفایی او در جامعه و نیازهای اجتماع به او تأمین شود.
البته جامعه باید آن قدر اصلاح شود که زن به جهت وظیفهٔ اجتماعی وارد صحنه شود؛ نه به خاطر مسائل مادّی یا آزادیهای فردی سلیقهای و یا انحرافی. زن همچون مرد انسان است و باید انسانیت خود را در جامعه و منزل و هر نقطهٔ دیگری در سایهٔ سلامت و پاکیاش باز یابد.
بر اساس آن طرح دقیق اسلامی که بیان کردیم، زن باید در جامعه نسبت به ویژگیهای خود نقش عمده و اساسی داشته باشد و برخلاف مرد، تمام وقت خود را درگیر اجتماع نسازد؛ پس لازم نیست زن خود را حتّی به کارهای اشتراکی ـ که انجامش از زن و مرد بر میآید ـ مشغول سازد؛ چه رسد به آن که به کارهای مربوط به مرد مشغول شود. کار او باید مربوط به جامعهٔ زنان باشد و این شامل کارهایی میشود که به طور طبیعی غیر از زن، کسی نمیتواند و نباید آن را انجام دهد؛ مانند: طبابت، پرستاری و تدریس زنان، مامایی و … .
پس زن نسبت به شؤون فردی و خاصّ خود، چون مرد موقعیت ویژهای دارد که باید موقعیتهای شغلی خود را با مسؤولیتهای زندگی خانوادگی همگام سازد تا کوششهای لازم اجتماعی او موجب مشکلات داخلی نگردد؛ از این رو میگوییم: زن به هر دلیل معقول و مناسب میتواند از خانه بیرون برود ـ همانطور که ضرورت هم پیدا میکند ـ ولی باید مسؤولیتپذیر باشد و حافظ حیثیت خود، شؤون شوهر و خانواده و فرزندان خویش باشد تا علاوه بر حفظ مطلوبیت خود ـ که ویژگی اوست ـ بتواند موقعیت داخلی و اجتماعی خویش را به خوبی باز یابد.
(۵۱)
آری، زن خانگی – اجتماعی است و مرد اجتماعی ـ خانگی. کارهای عمومی اجتماع بر دوش مردها و امور منزل، مسائل داخلی زندگی، تربیت عمده و مستقیم فرزندان و در یک سخن مدیریت داخلی خانواده بر عهدهٔ زنهاست؛ پس هر دسته باید در محدودهٔ خاصّ خود به کار پردازند تا تعادل زندگی، خانواده و اجتماع برقرار شود.
اصالت زن به خانگی بودن و اصالت مرد به اجتماعی بودن است. زن، همچون حقیقتی مطلوب باید حفاظت شود؛ همچنین او باید پوشش خاص و عفافش را ـ که یکی از شؤون ویژهٔ اوست ـ حفظ کند؛ زیرا او موجودی مطلوب است(۱) و لازمهٔ مطلوبیتش عفاف خاص است که مورد اتّفاق دین و عقل میباشد.
بنابراین، همان طور که لازم نیست زن در اجتماع به طور کلّی، کارهای مردها را دنبال کند، نباید نسبت به امور مربوط به خود نیز اهمال داشته باشد. زن باید نسبت به تمام کارهای مربوط به خود در جامعه فعّال باشد؛ از خرید و فروش اشیای شخصیاش، همچون لباس و پوشاک و طلا و جواهرات، گرفته تا تحصیل و کسب مهارت و تخصّصهای زنانه، مانند طبابت و جرّاحی و… . باید برای تحقّق حضور متناسب زنان در جامعه و خودکفایی آنان در همهٔ این زمینهها کوشید. البته لازم نیست زن در امور اختصاصی مردها نقش داشته باشد؛ زیرا اگر به طور مثال زنی رانندهٔ اتوبوس یا کامیون شود، مشکلی از دوش جامعه و زن برداشته نخواهد شد، ولی اگر زن نتواند امور مربوط به خود را در جامعه دنبال کند، جامعه دچار مشکل میشود.
۱- به بحث «مطلوبیت زن» در جلد نخست همین کتاب، بخش دوم رجوع شود.
(۵۲)
راحتی؛ ویژگی کار زن
همان طور که گفتیم، تناسب میان کار و لطافت زن، در هر صورت باید رعایت شود و نباید زن را با کارهای سنگین یا حتّی سبک در زمان مستمر یا با طول زمان زیاد درگیر ساخت؛ زیرا چنین اشتغالاتی برای زن موجب افسردگی، پژمردگی و حتّی تشتّت خاطر میگردد.
در همین مورد امام باقر و امام صادق« علیهماالسلام » میفرمایند: امیرموءمنان علی« علیهالسلام » در نامهای خطاب به فرزندش امام مجتبی« علیهالسلام » فرمود:
«لا تملّک المرأة من الأمر ما یجاوز نفسها فانّ ذلک انعم لحالها و ارخی لبالها و ادوم لجمالها فانّ المرأة ریحانةٌ و لیست بقهرمانة…؛(۱)
کاری که از توان زن خارج است، به او واگذار نکن؛ زیرا رعایت این امر به حال زن سازگارتر و به آسایش و آرامش خاطر او نزدیکتر است و زیبایی او را پایدارتر میسازد؛ چرا که زن موجود لطیفی است و [همچون مرد] توانمند نیست.»
در اینجا طرح دو بحث متفاوت ضروری به نظر میرسد: یک. عدم وجوب کار در خانه برای زن؛ دو. کمی و زیادی کار و کارهای سنگین و غیر مناسب برای او.
از یک سو فقها میفرمایند: کار منزل برای زن واجب نیست و حتّی او میتواند برای شیر دادن به کودک خود مزد و اجرت بگیرد، و از سوی دیگر، زنان در بسیاری از مناطق مسلماننشین درگیر کارهای فراوان و غیر طبیعی میباشند.
در خانههای شمار زیادی از مسلمانان، زن در واقع کلفت خانه است ـ نه زن زندگی ـ تا جایی که بسیاری از زنها خرید خانه را هم به عهده دارند و بدتر آن که دستهای از آنها باید هزینهٔ خرید را نیز خود تهیه کنند و در بعضی از مناطق، مردها تنها در حکم
۱- کافی، ج۵، ص۵۱۰، ح۳٫
(۵۳)
نگهبان یا آقا بالاسر هستند.
تضادّ میان عقیدهٔ فقها و عمل مردم، از عدم صحّت و درستی این دو امر حکایت میکند. چگونه میشود که زندگی مشترک باشد، ولی یک طرف آن (زن) بیمسؤولیت باشد و تنها طرف دیگرش(مرد) مسؤول زندگی باشد و یا به عکس، تنها آقا بالاسر باشد؟! این تنافی مشهود موجب نابسامانیهای بسیاری در جوامع مسلمین گردیده است؛ از این رو در همین روایت امام« علیهالسلام » نمیفرماید: کار و مسؤولیتی در خانه به زنها ندهید، بلکه میفرماید: «زن گل است و پهلوان نیست»؛ پس نباید کارهای سنگین یا بسیار زیاد بر عهدهٔ زنان گذاشته شود.
آری، زن و مرد باید هر دو با هم چرخ زندگی را به حرکت درآورند و هر دوی آنان در زندگی مشترک نسبت به کارهای منزل مسؤولند. این طور نیست که زن مسؤول نباشد و دست به سیاه و سفید نزند و تنها در حرمسرا باشد و اینگونه هم نیست که مرد هیچ کاری انجام ندهد و تنها صدور فرمان بر عهدهٔ او باشد. به همین علّت روایات فراوانی داریم که مردان را توصیه میکند که حتّی در کارهای منزل به همسرانشان کمک کنند.(۱)
تقسیم کار
موضوع دیگر، تقسیم کار و شرح وظایف زن و مرد است. در تقسیم کار و شؤون اجتماعی باید نسبت به همهٔ طبقات، عدالت، انصاف و واقعبینی رعایت شود و تناسب کار، لزوم کار و نتیجه و غایت آن نسبت به افراد در نظر گرفته شود تا گذشته از آن که موقعیت اشخاص محفوظ بماند، کارها در اختیار افراد مناسب قرار گیرد و کارها
۱- رجوع کنید به جلد سوم، صفحهٔ ۲۱۴٫
(۵۴)
یا افراد جامعه، از زن و مرد، دچار افراط و تفریط نگردند.
دستهای از کارها ویژهٔ زنها و دستهای مخصوص مردهاست و نباید این دو دسته کار در اختیار هر دو گروه قرار گیرد؛ به طور مثال تخصّص در امور زایمان تنها باید بر عهدهٔ زنان و رانندگی وسایل سنگین در جادههای خارج از شهر، تنها به عهدهٔ مردان باشد. لازم نیست زنها در کارهای بسیار سنگین و پر مخاطره نقش اساسی داشته باشند؛ همان طور که امور خانه به شکلی است که دستهای از آن مخصوص زنهاست و تنها آنان از عهدهٔ انجامش برمیآیند؛ پس هر یک از زن و مرد باید حیطهٔ مسؤولیت خود را در خانه به وضوح بشناسند و وظایف خویش را به درستی انجام دهند.
امری همچون زایمان مربوط به زن است و طبیعت آن را بر دوش مادر نهاده است، ولی تربیت فرزند ـ همانطور که اشاره شد ـ بر عهدهٔ زن و مرد، هر دو است. شیردهی فرزند به عهدهٔ زن است و ساخت و ساز و تعمیر خرابیهای منزل وظیفهٔ مرد است و لازم نیست زن در آن دخالت داشته باشد، ولی مرد نمیتواند نسبت به مشکلات داخلی منزل بیتفاوت باشد و از خود مسؤولیت را سلب کند.
البته زن و مرد، هر دو با هم میتوانند بسیاری از کارهای عمومی در خانه و اجتماع را به عهده گیرند و این امر باید بر اساس تنظیم کار و عدم فرسایش هر دو، به ویژه زن، دنبال شود. باید روشن شود که چند درصد از کارهای اجتماعی در اختیار زنان قرار گیرد تا مردها دچار سستی و تنبلی، بیکاری، تزلزل در امور اقتصادی و عدم ادارهٔ زندگی نگردند؛ همچنین بالا بودن درصد کار زنها در اجتماع یا بیمورد بودن کارهای آنها موجب فرسایش، تخریب سلامتی، تشتّت افکار، پژمردگی، زودپیری و زودمیری زنان نشود و جامعه درگیر مردهای تنبل بی کار و زنهای پرکار، ولی وامانده، دل مرده و فرتوت نگردد.
(۵۵)
کلفتی یا کار؟
کار بر دو قسم است: کار در خانه و کار در بیرون از خانه. کار در خانه همان شؤون همسرداری و مدیریت منزل است که وظیفهای مهم است. اگر میبینیم زن در جامعه گاهی به طور نامناسب به کارهای پست و پایین ـ مانند: کلفتی و خدمت کاری و کارهای پستتر و آلوده کننده ـ کشیده میشود، به این دلیل است که خوب شوهرداری نکرده یا شوهر مناسبی نداشته و یا مشکلات اجتماعی و خانوادگی او را به چنین موقعیت نامناسبی کشیده است.
اگر زن خوب شوهرداری میکرد، لازم نبود که در جامعه حمّال و مسؤول کارهای بیاهمّیت شود. زن است که باید به اقتضای مطلوبیت خود، مرد را به سوی کمال سوق دهد و اهرمی قوی در این زمینه باشد تا فرد و جامعه از صفا و سلامت برخوردار گردند. همچنین اگر زن هنگام ازدواج، میان خود و شوهر آیندهاش تناسبها را در نظر داشته باشد، دچار چنین اضمحلالی نخواهد شد؛ همچنانکه اگر صاحبان زر و زور و قدرت به نابسامانیهای اجتماعی دامن نمیزدند، بسیاری از مشکلات پیش نمیآمد و زن، این هدیهٔ الهی و عطیهٔ حق، درگیر کاستیها و ناهنجاریها نمیشد و آماج هزاران بلای رنگارنگ نمیگشت.
(۵۶)
زن بیکار نیست!
پاسخ دیگری که به توهّمات مطرح شده در بحث اشتغال زن میتوان داد، این است که: مگر کار چیست و مگر کسی بی کار است تا چنین ایرادی مطرح شود؟ زن بیکار نیست تا کار کند، بلکه کارهای زیادی به عهدهٔ اوست که از مرد هم، دستکم به خوبی برنمیآید؛ زن گذشته از خانهداری، شوهرداری، بچّه داری، تربیت فرزند و بسیاری دیگر از شؤون منزل و خانواده، تمام کارهایی را که در جامعه مخصوص اوست و انجام آن از ویژگیهای او میباشد باید بهطور جدی انجام دهد. زن موقعیتهای بسیار متفاوتی را باید دنبال نماید: از خانه تا جای جای اجتماع، از شوهر تا فرزندان. خلاصه، سطری از محیط خانواده و اجتماع نیست که زن در آن خودنمایی نکند و جان فرسایی نداشته باشد.
جامعهای که زنان سالم در خانه نداشته باشد، جامعهای مرده و فاسد است. اگر خانه فاسد شود، جامعه هم فاسد میگردد. زن محبوب، مادر است و فرزندپرور؛ نه حمّال و باربر. زن کارگر نیست، بلکه در بسیاری از موارد کارفرماست. زن در انتخاب بعضی از مشاغل آزاد است، ولی مجبور نیست شغل داشته باشد. تنها این مرد است که در ظرف اشتغال مجبور است کارهای عمومی را به عهده گیرد. البته زن در بعضی صحنهها نقش عمده دارد که بیان خواهد شد.
آری، نمیتوان گفت: زن تنها یک موجود خانگی است و نباید وارد اجتماع شده و در جامعه موقعیت مردمی و شؤون شغلی داشته باشد؛ همچنانکه نمیتوان گفت: زن در تمام این جهات هیچ تفاوتی با مرد ندارد و میتواند به راحتی مانند مرد تا مور و ماهی پیش رود. هر یک از این دو طرح، آلوده به اشکال است و هیچ یک از نظر دینی و عقلایی درست نیست. همان طور که بیان شد، اسلام زن را موجودی خانگی ـ اجتماعی و مرد را اجتماعی ـ خانگی میداند و از دیدگاه شریعت، هر یک از زن و مرد در شؤون
(۵۷)
اجتماعی و فردی خود مصونیت دارند و هیچ نوع ستم، اجحاف و دوری از عفاف و پاکی و یا استثمار جایز نیست.
جاهلیت و دستورات مدرن دین
در جواب دیگر این شبهه که: اساسا اسلام زن را شاغل اجتماعی به حساب نیاورده است و اگر نگوییم: دین هیچ توجّه یا ادراکی نسبت به شغل زن نداشته، دست کم میتوان گفت: نسبت به شغل بیرون از خانهٔ او بیتفاوت بوده و برای زن شغلی را در میان اجتماع پیشبینی نکرده است، ابتدا باید دو امر را در نظر داشت:
یک. اسلام در دورهای از تاریخ و جامعهٔ رشد نیافته تولّد یافته است؛ جامعهای که نسبت به جهان امروز ما بدوی و ابتدایی به حساب میآید.
دنیای آن روز را نمیتوان به آسانی با جهان امروز مقایسه نمود. حتّی دنیای دیروزِ منطقهٔ عرب نشین بر اثر موقعیتهای جغرافیایی با دیگر مناطق آن روزگار هم تفاوتهای بسیار داشته است.
دو. اسلام در بیان قوانین و وضع احکام خود تمام زمینههای ممکن را شناخته و تربیت و موقعیت عملی و زمینهٔ اجرایی آن قوانین را در نظر داشته است.
دین و نیازمندیهای نوپدید
در اینجا این شبهه پیش میآید که: دین دیروز ـ که وضع تمام قوانین و احکامش به اقتضای همان حال و هوا بوده ـ به جبر و با ویژگیهای کهنه و به دلخواه پیامبرش، پاسخگوی نیازهای نوپدید جامعهٔ امروز نیست؛ زیرا هر محدودیتی که نسبت به جامعهٔ زنان در دین وجود دارد یا به دلخواه پیامبر و به اقتضا، در دین نهاده شده و یا جبر زمان و موقعیت جغرافیایی، مانع از بیان حقایق لازم و ایجاد محدودییت گردیده
(۵۸)
است؛ پس در هر صورت، موجودییت دین اسلام توان مدیریت زندگی مدرن امروز را ـ به ویژه نسبت به زنان ـ ندارد.
در پاسخ این شبهه باید گفت: مشکلات طبیعی یا زمانی، نه تنها پیش روی تمام ادیان آسمانی بوده است، بلکه هر جریان مادی و انسانی را در محاصره خود قرار داده است، ولی امتیاز و عظمت و موقعیت ربوبی دین در تمام ادوار تاریخی در همین راستا میباشد؛ زیرا دین با احاطه بر مبادی غیب و عنایات ربوبی با وجود شرایط ناموزون زمانی، سیر طبیعی خود را داشته و ظرف وجودی خود را باز نموده است. به ویژه اسلام ـ که دین خاتم و پایان بخش تمام حقایق بشری و قوانین لازم انسانی است ـ به خوبی توانسته با تمام موجودیتهای نامساعد زمانی، فضای منطقی و اخلاقی خود را باز نماید و با عنایت الهی و توفیق ربوبی، ترسیم کامل تاریخ و حیات سالم بشر را از آن خود سازد.
آری، اسلام در وضع قوانین و دیدگاههای دور و نزدیک، کوچکترین کاستی و ناتوانی یا اهمال و اغماضی نداشته و تنها در نوع برخورد با مشکلات زمانی دیروز و موقعیت خاص اعراب، نقش متفاوت داشته است. برخورد اسلام با سنتهای پوشالی و نادرست، جدی بوده است؛ هرچند این برخورد چینشهای متفاوتی داشته است. هنگامی که دین وارد صحنهٔ اجتماعی آن روز میگردد، با جامعهٔ بردهداری، میگساری و مردسالاری به قوت مبارزه میکند؛ اگرچه نوع برخوردها در هر زمینه متفاوت است؛ به طور مثال: شراب خواری را در چند مرحله نفی مینماید و بردهداری را با آزاد سازی و مردسالاری را در لوای عشق و مهر و محبت، متعادل مینماید.
زمینههای متفاوت احکام
با آن که شراب در تمام ادیان و شرایع حرام بوده و با غفلت و عصیان و حمایت
(۵۹)
شیطان همیشه در میان بشر باقی مانده و همانطور که بیان خواهد شد بر اساس قرآن کریم و روایات اسلامی اساس هر عصیان و کلید تمام پلیدیهاست، ولی زمانی که اسلام میخواهد با آن برخورد کرده و آن را نفی نماید، ناگاه و یکباره فرمان براندازیاش را صادر نمیکند تا جامعه و دین مبتلا به چالش گردند، بلکه در چهار فراز و با چهار مرحله، نظر جدی خود را بیان میکند؛ ابتدا این آیه نازل میشود که:
«یسألونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثمٌ کبیرٌ و منافع للنّاس و اثمهما اکبر من نفعهما؛(۱)
ای پیامبر! هنگامی که از تو دربارهٔ شراب و قمار میپرسند، بگو در این دو گناه زیانباری بزرگی هست، اگرچه منافعی دارند، ولیکن گناه و زیانباری آن دو بزرگتر و بیشتر از نفع آنهاست.» در این آیهٔ مبارکه خداوند حکیم عنوان گناه را با وجود منفعت همراه میسازد، ولی گناه را بیشتر از منفعت معرفی میکند.
در مرحلهٔ دوم، آیهٔ دیگری نازل میگردد:
«یا ایها الّذین امنوا انّما الخمر و المیسر والانصاب و الازلام رجسٌ من عمل الشّیطان فاجتنبوه لعلّکم تفلحون؛(۲)
به درستی که شراب و قمار کرداری پلید از سوی شیطان است؛ پس از آنها دوری کنید تا رستگار شوید.» در این آیه، خداوند حکیم بیآن که اشاره به منفعتی داشته باشد، شراب را عمل شیطان دانسته و به دوری از آن توصیه میکند؛ بنابراین، شدت این آیه از آیهٔ پیشین بیشتر است.
سپس آیهٔ سوم نازل میگردد که از آن دو آیه بیانی شدیدتر دارد:
«انّما یرید الشّیطان ان یوقع بینکم العداوة والبغضاء فی الخمر و المیسر و
۱- بقره/۲۱۹٫
۲- مائده/۸۹٫
(۶۰)
یصدّکم عن ذکر اللّه و عن الصّلوة فهل انتم منتهون؛(۱)
شیطان قصد دارد با شراب و قمار در میان شما دشمنی را رواج دهد و شما را از خدا دور سازد. آیا از چنین راهی باز میگردید و از این پلیدیها دست بر میدارید.» خداوند در این آیه با هشدار و تأکید و امتنان، شدّت بیشتری را دنبال میکند و در نهایت، تیر خلاص و محکومیت کامل و تحریم کلّی را در آیهٔ چهارم مطرح میسازد:
«قل انّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الا ثم و البغی بغیر الحقّ؛(۲)
[ای پیامبر!] بگو پروردگار من تمام زشتیها و پلیدیها را چه آشکار باشد و یا پنهان و همچنین گناه و ستم به ناحق را حرام کرده است.»
در این چهار مرحله، حکم و ملاک واحد است و زمان و مکان ندارد، ولی بیان حکم، زمینهٔ متفاوتی را همراه دارد؛ زیرا باید طی مراتب چهارگانه، این بیماری عمدهٔ آن زمان درمان میگردید، بیآنکه نسبت به واقعیتها کاستی پیدا شود.
همچنین با آن که اسلام در مورد عبد و کنیز ـ که در آن زمان بر اساس جنگ و اسارت، نسبت به مرد و زن یک امر قهری بود ـ رضایت ندارد، ولی چون این مسأله در آن زمان امری طبیعی بوده، با سفارشهای بسیار در مورد آزادسازی بردگان آن را از میان بر میدارد؛ سفارشهایی مانند: اگر روزهای خوردی یا نقض قَسَمی داشتی و یا حرامی در حج انجام دادی، بندهای را آزاد کن، و یا سفارشهای فراوان دیگر در مورد ثواب بیشمار آزاد سازی بندگان؛ پس اسلام بیآن که بردهداری را فوری و به طور کلّی
۱- مائده/۹۰٫
۲- اعراف/۳۳٫
(۶۱)
نفی کند و موقعیت دین و جامعه را دچار چالش نماید، با نظام بردهداری مخالفت نمود؛ زیرا اگر شریعت، بردهداری را فوری و بهطور کلّی نفی میکرد، در شرایط آن روز قابل اجرا نبود، ولی برخورد اینگونهٔ دین اسلام زمینهٔ براندازی فرهنگ و نظام بردهداری در بستر زمان گردید.
حال، نسبت به موضوع مورد بحث باید گفت: در زمانی که مرد سالاری و ستمگری نسبت به زنان چنان بوده که مردم حتّی دختران خود را زنده به گور میکردند، اسلام با درایت نسبت به وضع قوانین و سفارشهای لازم، در جهت تعدیل این امر گام برداشت و حتّی در رأس هرم عصمت، حضرت زهرا(س) را قرار داده و خداوند یک سوره به نام فاطمه(س) فرستاد و او را کوثر نام نهاد و بدین ترتیب نه تنها خط بطلان بر وضعیت ناهنجار زن در آن زمان کشید، بلکه برای همیشه موقعیت ارزشی زن را در جایگاهی والا قرار داد. از سوی دیگر، اسلام، محبت و عشق را، در میان آن مردسالاران چنان ترسیم و تصدیق نمود که تاریخ دیروز و روزگار امروز شاهد پویایی اسلام نسبت به موقعیت بلند زن است و هرگونه کاستی و نقص که امروزه در دنیا یا در میان مسلمین به چشم میخورد، ربطی به قرآن و اسلام ندارد، بلکه بر اثر حاکمیت جهل و نادانی و تحریکات نفس و شیطان است.
با بیان این دو مقدمه به خوبی روشن میشود که اسلام، احکام و قوانین خود را نسبت به زن در زمانی بیان داشته است که برای زن بدترین موقعیت در شؤون منزل و امور داخلی و موقعیتی به مراتب بدتر در امور اجتماعی وجود داشت و محدودیتهای بسیاری او را فرا گرفته بود؛ بهطوری که اگر زمینههای امروزی در صدر اسلام برای زن وجود داشت، بهطور قهری، شریعت، بیانات گویاتری دربارهٔ شغل زن مطرح میکرد؛ چرا که به طور طبیعی، زمینههای بیانی نقش عمدهای در اظهار حقایق دارند؛ همچنانکه زمینههای عملی و امکان فعلیت و لزوم تحقّق هر امر در چگونگی بیان آن نقش محوری دارد. در زمانی که جامعه و افکار پوسیدهٔ تودهٔ مردم، اجازهٔ کوچکترین فعّالیت اجتماعی را به زن نمیداد، معقول نبود که طرحی بیش از زمینههای موجود،
(۶۲)
نسبت به کارهای عمومی زنان در جامعه ارایه شود؛ اگرچه با این حال، باز هم شواهد بسیاری در دست داریم که نشان میدهد اسلام به فعّالیت زن در این عرصه اهتمام کامل داشته و فرامین فرا زمانی بسیاری را داراست که در فرازهای بعد این شواهد بیان خواهد شد.
نتیجهٔ قابل توجه آن که: اگر دین مقدس اسلام در زمینهٔ شغل زن در اجتماع زمان صدر اسلام برنامه و قانونی ارایه نمیداد، گرچه ممکن بود در آن زمان خدشهای بر دیدگاه و منش دین پیرامون اشتغال زن وارد نشود؛ چراکه زن در آن عصر بهطور کلی نسبت به اشتغال، محرومیت داشته و موقعیت او تنها به سبک خانه نشینی و حال و هوای حرمسرایی رایج بود، لیکن نگرش والای دین اسلام آن قدر فرا زمانی است که با وجود همهٔ موانع یاد شده، مباحث کلی شغل زن در اجتماع را بدون لحاظ مسائل جانبی آن روز بیان داشته است که ما این یافتههای دینی را به طور خلاصه بیان خواهیم کرد.
آری، اسلام نسبت به زن و شغل او در جامعه حسّاسیت بسیاری داشته و آنچه را که در آن زمان در مورد زن امکان بیان داشته، ارایه نموده و بدین ترتیب ملاک و مناط را برای شغلهای آینده به دست داده است. دستورات اساسی و صریح اسلام نسبت به کارها و شغلهای حلال و حرام زن در آن زمان، قابل تطبیق و تعمیم در زمان حاضر است و این از شگفتیهای دین آسمانی اسلام است.
(۶۳)
اشتغال زن در جامعه
صحبت و کلام زن
برای بیان دستهای از امور عادی و مشاغل عمومی زنان، در آغاز، تبیین حکم صحبت و کلام زن با نامحرمان ضرورت دارد. باید گفت: در هر جامعه حدود نیمی از جمعیت را زنان تشکیل میدهند که بهطور قهری این قشر برای ایجاد ارتباط با دیگران نیازمند سخن گفتن با افراد مختلف ـ از زن و مرد ـ میباشند.
حال، این پرسش مطرح است که زن در حالت عادی و اختیار جایز است با مرد نامحرم و افراد عادی صحبت کند یا جز در مواقع اضطراری، حقّ صحبت کردن با این افراد را ندارد؟ اگر پاسخ این پرسش روشن شود، موقعیت زنان در زمینهٔ برخوردهای عادی و عمومی و نیز زمینههایی چون خطابه و سخنرانی، تدریس و استادی و تصدّی محاکم و مشاجرات با حضور مردان، مشخّص میگردد.
اسلام، دین فطرت است و تمام احکام آن ملاک و میزان خاص خود را دارد و هیچ حکمی در شریعت اسلام بیعنایت به ملاک و میزان نیست. بهطور کلی، در دین مقدس اسلام، احکام تعبّدی به دور از ملاک عقلانی نداریم، اگرچه طبیعی است که در مواردی علّت و ملاک حکم برای بسیاری از افراد روشن و یا قابل تبیین نیست.
در اثبات هر حکمی میتوان بهطور کلی دوگونه دلیل آورد: یکی، دلیل خاصّی از قرآن کریم؛ دیگری، نقل روایی محکم و سنّت معصومین« علیهمالسلام ». البته دلیلهای عقلایی و یا ملازمات اخص و اعم عقلی و شرعی هم ـ که هر یک مبادی و مبانی خاص خود را دارند ـ میتوانند زمینههای حکمی بوده و یا ملاک و مناط واقع گردند.
(۶۴)
ادلهٔ جواز
اصل نخست در باب صحبت زن با نامحرم، جواز و عدم حرمت است و اگر بخواهیم خلاف آن را اثبات کنیم، باید دلیل خاصّی داشته و در غیر اینصورت، اگر موانع خارجی و عوارض جنبی وجود نداشته باشد، زن و مرد در صحبت با یکدیگر مشکلی ندارند؛ همچنان که اصل در احکام زن و مرد، اشتراک و عدم تفاوت است و اگر در جایی حکمی مختصّ زن یا مرد باشد، باید بیان شرعی و سند محکم دینی داشته باشد.
اکنون باید گفت: در طول تاریخ، موقعیت زن دچار افراط و تفریطهای گوناگونی گردیده و هنگام ظهور اسلام و نزول قرآن مجید، به دلیل شرایط مکانی و زمانی، محدودیتها، عدم نیاز به بیرون رفتن زنان و خانهنشینی اغلب آنها، چنین برداشت شده که زن نیازی به سخن گفتن با مردان ندارد و در نتیجه، عدم جواز صحبت زن یک حکم قطعی قلمداد شده است؛ در حالی که دلیل گویایی بر چنین محدودیتی نداریم.
ادلهٔ حرمت
فقه اسلام پوشش بدن زن را در نماز یک امر نفسی میداند و آن را واجب میشمرد؛ چه نامحرمی باشد یا نباشد؛ زیرا بهطور کلی، بدن زن عورت است؛ همانطور که پوشش عورت در مرد یک امر نفسی است و اگر نامحرمی هم نباشد، باید با عورت پوشیده نماز بخواند؛ چنانکه مرحوم سید تحت عنوان «السّتر حال الصّلاة» میفرماید:
«و یجب مطلقا سواء کان هناک ناظرٌ محترمٌ او غیرهام لا و یتفاوت بالنّسبة الی الرّجل و المرأة. امّا الرّجل فیجب علیه ستر العورتین و امّا المرأة فیجب علیها ستر جمیع بدنها فی الرّأس والشّعر الاّ الوجه والیدین؛(۱)
۱- عروه،بحث ستر و ساتر،ص۱۸۴٫ک
Áترجمه: بهطور مطلق در نماز پوشش واجب است، محرم یا نامحرمی نگاه کند یا نه، و پوشش نسبت به زن و مرد فرق میکند، بر مرد پوشاندن عورتین واجب است، ولی بر زن واجب است بهجز صورت و دستها، همهٔ بدن و سر و مویش را بپوشاند.
(۶۵)
فقهای ما بر خلاف حکم نفسی پوشش زن در نماز، در باب صدای زن چنین نظری نداشته و فرمودهاند: «در نمازهای جهری،(۱) جهر ـ بلند خواندن ـ برای زن مانند مرد یک تکلیف وجوبی نیست؛ بهطوری که اگر نامحرم نباشد، او میتواند با صدای بلند نماز بخواند. البته اگر نامحرمی باشد، احوط آن است که آهسته بخواند»؛ پس بهطور کلی «جهر» برای زن در نمازهای جهری یک تکلیف تخییری است و الزامی وجود ندارد و در صورت وجود اجنبی، فتوا به اخفات است؛ اگرچه بنا به احتیاط.
در این زمینه مرحوم سید مینویسد:
یجب علی الرّجال الجهر بالقرائة…؛(۲) لا یجب الجهر علی النّساء… بل یتخیرن بینه و بین الاخفات مع عدم سماع الاجنبی و امّا معه الاحوط اخفاتهنّ؛(۳)
چنانکه میبینید، جهر در نماز برای زن یک امر نفسی نیست و اگر نامحرم نباشد، او میتواند نمازش را بلند بخواند و اگر نامحرم باشد، میفرماید: «احوط اخفات است»؛ بر خلاف پوشش که محرم و نامحرم ندارد؛ پس در هر صورت، از باب امتنان، برای زن بر خلاف مرد تکلیف وجوبی نسبت به بلند خواندن نماز نیست.
مرحوم صاحب حدائق نسبت به اشکال نماز خواندن زن با صدای بلند، با وجود نامحرم میفرماید:
۱- نمازهای جهری به نمازهای صبح و مغرب و عشا گفته میشود که آشکار خواندن حمد و سورهٔ آنها برای مردان واجب است، و نمازهای اخفاتی به نمازهای ظهر و عصر گفته میشود که حمد و سورهٔ آنها باید آهسته خوانده شود.
۲- همان، فصلٌ فی القرائة، ص۲۲۱، مسألهٔ ۲۰٫
۳- عروه، فصلٌ فی القرائة، مسألهٔ ۲۵٫
(۶۶)
«… امّا لو سمعها فالمشهور عندهم البطلان للنّهی فی العبادة المستلزم للفساد؛(۱)
امّا اگر نامحرم صدای زن را بشنود، به نظر مشهور باطل است؛ به علّت نهی در عبادتی که فساد را به دنبال دارد.» سپس میفرماید:
«والظّاهر انّ مرادهم بالنّهی هنا هو انّ صوت المرأة عورةٌ فهی منهیةٌ عن اسماعه الاجنبی و انت خبیرٌ بانّه لم یقم عندنا ما یدلّ علی ما ادّعوه من کون صوتها عورةً و انّها منهیةٌ عن اسماعه الاجنبی؛(۲)
ظاهر آن است که مراد مشهور از نهی در اینجا این است که چون صدای زن عورت است، نهی شده که نامحرم آن را بشنود؛ در حالی که میدانی نزد ما دلیلی وجود ندارد که صدای زن عورت است و نباید نامحرم آن را بشنود.» آنگاه صاحب حدائق ادامه میدهد: صحبت کردن حضرت فاطمه(س) با اصحاب پیامبر در جاهای متعدّد و خطبهٔ بلند و گستردهٔ آن حضرت و همچنین صحبت زنها در مجلس ائمّه« علیهالسلام »، خلاف این شهرت فتوایی را اعلان میکند، بلکه در روایت «علی بن یقطین» هنگامی که دربارهٔ زنی میپرسد که امام جماعت است:
«ما حدّ رفع صوتها بالقراءة والتّکبیر؟
زن چه اندازه نماز را بلند بخواند؟» در جواب میفرماید:
«بقدر ما تُسمع؛(۳)
به اندازهای که صدایش شنیده شود.» این پاسخ دلالت دارد که اگر چه نامحرم وجود داشته باشد و زنها بسیار باشند، آن زن میتواند به حدّی قرائت را بلند بخواند که آنها بشنوند.
۱- حدائق،ج۸،ص۴۱٫
۲- همان.
۳- وسایل، ج۴، باب۳۱، ح۱٫
(۶۷)
مرحوم صاحب جواهر نیز این روایت را بر استحباب حمل میکند و میفرماید:
«فلا بأس حینئذٍ فی حمله علی النّدب حیث لا اجنبی، لامعه لانّ صوتها عورةٌ یجب اخفاءه عنه باتّفاق الاصحاب کما فی کشف اللّثام و عن غیره؛(۱)
اشکالی ندارد که این روایت بر استحباب حمل شود، آنجا که نامحرم نباشد؛ زیرا صوت زن عورت است و اخفات آن به نظر همهٔ اصحاب واجب است؛ همانطور که در کشف اللّثام و غیر آن آمده است.» با این حال، در نهایت، ایشان میفرماید که دلیلی بر چنین منعی نداریم:
«و فیه امکان منع حرمة الاسماع والسّماع مع عدم الفتنة والتلذّذ للاصل والسّیرة المستمرّة و ظاهر الکتاب والسّنّة و معروفیة قضیة فاطمة(س) و غیرها و نحو ذلک ممّا یطول ذکره؛
اشکال این حرمت، امکان منع حرمت شنواندن و شنیدن صدای زن است، در صورتی که گناه و شهوتی در کار نباشد. علّت این حکم، اصل برائت، سیرهٔ مسلمین، ظاهر کتاب و سنّت، ماجرای معروف حضرت فاطمه(س) و موارد دیگری است که ذکر آن به درازا میکشد.»
همینطور سایر فقها با آن که میگویند: «احوط، اخفات صدای زن در نماز است»، در بیان دلیل، شبهه میکنند و جز عناوینی از قبیل: قول مشهور یا گروهی از بزرگان و یا اتفاق کلمهٔ اصحاب، سند دیگری ارایه نمیکنند که با اصل عدم حرمت، اصالت جواز و همینطور اصل اشتراک زن و مرد در احکام، دیگر جایی برای منع باقی نمیماند.
آری، در باب ممنوعیت صحبت، بیشتر فقهایی که به حرمت تکلّم زن با نامحرم حکم نمودهاند، به این جملهٔ معروف:
۱- جواهر، ج۹،ص۳۸۳٫
(۶۸)
«صوت المرأة عورةٌ؛
صدای زن عورت است» تمسّک کرده و جز این جمله، آیه یا روایتی برای منع نیافتهاند.
این جملهٔ معروف در هیچ کتاب روایی از شیعه و اهل سنّت نیامده و هیچ فقیهی هم نگفته که این سخن از معصوم است. تنها گروهی آن را به اجماع نسبت دادهاند که روشن است دلیل بر حجیت چنین اجماعی وجود ندارد؛ زیرا مستند آن، اقوال فقهاست؛ نه کلمات معصومین« علیهمالسلام ».(۱)
از نظر معنا هم این جمله خالی از اشکال نیست و دلالت آن مخدوش است:
یک. «صدای زن عورت است»، به چه معناست و آیا میتوان گفت: صدای زن مانند عورت او است؟ اگر چنین باشد، دیگر صحبت در موارد ضروری را هم نباید پذیرفت؛ چرا که کشف عورت، دلیل جواز میخواهد؛ از اینرو هیچ فقیهی نخواسته معنای این جمله را باز کند و هر یک با نوعی اجمال و حدس بیانی مطرح نمودهاند.
دو. اگر گفته شود: این بیان تنها یک تشبیه است و دلالت تطابقی ندارد، خواهیم گفت: در این صورت، معنای آن اجمال و اهمال پیدا میکند و قابل اعتنا نخواهد بود.
آخر چگونه صحبت کردن زن عورت باشد، در حالی که خداوند آن را موهبت و عنایت به زن و مرد قرار داده و نماد و نمود هویت انسان و از تک بیتهای حسن خلقت است!
زمینههای بازدارنده
تنها زمینهٔ بازدارنده از تکلّم زن، مشکلات اخلاقی و اجتماعی است که امکان
۱- کشف اللّثام، ج۱، باب القرائة،ص۲۱۹/جواهر، ج۹،ص۳۸۳/حدائق، ج۸،ص۱۴۳٫
(۶۹)
دارد صحبت کردن او به وجود آورد و باید بهطور دقیق روشن شود.
اصل مهم و اساسی که در مورد برخورد زن و مرد باید مورد دقت قرار گیرد، تنها عفاف و پاکی افراد جامعه است که اسلام به آن اهتمام ویژه دارد. حال، اگر در روابط، بهنوعی این عفاف تأمین شود، نظر شریعت هم تأمین گردیده و کافی است و نیازی به سختگیری بیشتر نیست، و هر برخوردی هم که خارج از عفاف باشد و به گناه و فساد منتهی شود، بهطور حتم مورد نهی شارع است.
بنابراین در موضوع صوت و صدا نیز «عفاف» ملاک اصلی است و باید هرگونه حکمی را در این زمینه بر مدار آن قرار داد. در این صورت باید گفت: اگر صحبت کردن زن با مرد به صورت عادی و معمولی و به دور از هرگونه ادا و اطوار تحریککننده باشد، هیچ اشکالی ندارد و اگر این امر با قصد و غرض شیطانی صورت بگیرد، حرام است. در این حال، هم حرف زدن حرام است و هم شنیدن آن و در این ویژگی تفاوتی میان صحبت کردن مرد یا زن نیست؛ اگرچه زمینهٔ تحریک در صدای زن بیش از مرد است؛ پس اگر مرد هم با ادا و حرکات تحریککننده صحبت کند، مانند زن حرام است و در غیر اینصورت، زن هم مثل مرد محدودیتی ندارد و میتواند برای مردان صحبت و سخنرانی کند یا تدریس و کرسی استادی داشته و در محاکم و مشاجرات نیز دارای نقش تعیین کننده باشد، وکالت قبول نماید، در نمازهای جهری با وجود شنیده شدن صدایش توسط نامحرم، نماز خود را بلند بخواند و نیز در دیگر زمینهها با صحبت و کلام خود نقشی ایفا نماید.
(۷۰)
آواز زن
پرسش مهم دیگری که در زمینهٔ صدای زن پیش میآید، این است که: آیا برای زن جایز است در حضور مردان نامحرم آواز بخواند؛ چه مضمون آن آواز، شعر باشد یا روضه و یا قرآن؟
در پاسخ باید گفت: آواز هم مانند سخن گفتن، اصل جواز و عدم حرمت و اصل اشتراک را به همراه دارد؛ زیرا هیچ دلیلی بر حرمت آواز زن هم وجود ندارد و تنها مانع، عدم رعایت عفاف و همسویی با فساد میتواند باشد. حال باید این موضوع بهطور صریح تبیین شود تا نظر شریعت در این زمینه روشن گردد.
تمام روایات مغنّیه ـ که بعضی از آنها آواز زن را جایز و بعضی حرام دانستهاند ـ نسبت به محرّمات موجود در آن زمان است؛ زیرا آن زمان مردها به اماکنی ـ همچون کاباره، کازینو، دانسیگ و بارهای امروزی ـ وارد میشدند که زنهای آلوده، فاسد و عریان، صحنهگردان بودهاند.
هنگامی که روایات تحریم میفرمایند:
«الّتی یدخل علیها الرّجال حرامٌ»(۱)
(آن زنانی که مردان بر آنها داخل میشوند، حرام است)، معلوم نیست که تحریم و اشکال بهخاطر صدای آنها باشد، بلکه قدر متیقن حرام در آن فضاها، لخت بودن یا فساد آنهاست؛ همانطور که مرحوم شیخ حرّ عاملی در مورد حرمت کسب کنیزهای خواننده یا خرید و فروش آنها، روایات متفاوتی را نقل میکند که برای نمونه به بعضی از آنها اشاره میشود.
نسبت به حرمت خرید و فروش زنان خواننده آمده:
۱- وسائل،ج۱۲،باب۱۵،ح۱٫
(۷۱)
… عن ابی عبداللّه« علیهالسلام » قال: «سأله رجلٌ عن بیع الجواری المغنّیات فقال: شرائهنّ و بیعهنّ حرامٌ و تعلیمهنَّ کفرٌ و استماعهنّ نفاق؛(۱)
امام صادق« علیهالسلام » به کسی که در مورد خرید و فروش کنیزهای آوازهخوان سؤال کرده بود، فرمود: «خرید و فروش آنها حرام است، آموزش آوازخوانی به آنها کفر و شنیدن آوازشان نفاق است.»
«سئل ابوالحسن الرّضا« علیهالسلام » عن شراء المغنّیه؟ قال: «قد تکون للرّجال الجاریة تلهیه و ما ثمنها الاّثمن کلبٍ و ثمن الکلبٍ سحتٌ و السّحت فی النّار؛(۲)
از امام رضا« علیهالسلام » دربارهٔ فروش زن آوازهخوان سؤال شد. امام« علیهالسلام » در جواب فرمود: «بهای کنیزی که در دامان مردان آلوده است و آنها را سرگرم میکند، چون بهای سگ است و قیمت سگ باطل است و باطل در آتش.»
تمام این دسته روایات، حکایت از حرمت خرید و فروش اینگونه زنهای خواننده میکند که علت آن هم روشن است؛ زیرا حرمت کار آنها بهواسطهٔ خوانندگی نبوده است، بلکه آنان زنان آلودهای بودهاند که با خواندن، عریانی و تحریک مردان، موجب فساد میشدهاند. در مقابل این روایات، بیانات دیگری از حضرات معصومین« علیهمالسلام » داریم:
عن محمّد بن علی بن الحسین قال: «سأل رجلٌ علی بن الحسین« علیهالسلام » عن شراء جاریةٍ لها صوتٌ فقال: ما علیک لو اشتریتها فذکرتک الجنّة؛(۳)
مردی از امام سجّاد« علیهالسلام » دربارهٔ خرید کنیز آوازهخوان پرسید. امام« علیهالسلام » فرمود: اشکالی ندارد که آن کنیز را بخری؛ زیرا تو را به یاد بهشت و خوبیها میاندازد.»
۱- وسائل، ج۱۲،باب۱۶،ح۷٫
۲- همان،ح۶٫
۳- وسائل، ج۱۲،باب۱۶،ح۲٫
(۷۲)
عن ابی بصیرٍ قال: «سألت ابا عبداللّه عن کسب المغنّیات فقال: الّتی یدخل علیها الرّجال حرامٌ و الّتی تدعی الی الاعراس لیس به بأسٌ؛(۱)
ابوبصیر میگوید: «از امام صادق« علیهالسلام » دربارهٔ درآمد زنان آوازهخوان پرسیدم. امام« علیهالسلام » فرمود: درآمد زنانی که مردان بر آنها وارد میشوند[و آنها عریان بوده و موجب معصیت میشوند] حرام است، ولی درآمد زنان آوازهخوانی که به عروسیها دعوت میشوند، اشکالی ندارد.»
عن ابی بصیرٍ، عن ابی عبداللّه قال: «المغنّیة الّتی تزفّ العرائس لابأس بکسبها؛(۲)
امام صادق« علیهالسلام » به ابوبصیر فرمود: «درآمد زنان آوازهخوانی که عروسها را به حجله میبرند، اشکال ندارد.»
عن علی بن جعفرٍ عن اخیه قال: «سألته عن الغناء هل یصلح فی الفطر والاضحی والفرح قال: لابأس به ما لم یعص به؛(۳)
علی بن جعفر از برادرش، امام کاظم« علیهالسلام » دربارهٔ آوازخوانی در روز عید فطر و قربان و روزهای شادی سؤال کرد. امام« علیهالسلام » در پاسخ فرمود: «در این مواقع، تا غنا به معصیت نرسد، اشکال ندارد.»
آنچه از این روایات و امثال آن روشن میشود، این است که خوانندههای آلودهای که به حالت عریان و همراه با فساد، خوانندگی میکنند، حرمت دارند، ولی اگر معصیتی از نظر عریانی و تحریک و فساد در میان نباشد، خواندن زن اشکالی ندارد؛ زیرا همانطور که گفتیم، قدر متیقن حرمت در جملهٔ «الّتی یدخل علیها الرّجال حرامٌ» و مفهوم عبارت «مالم یعص به» آن است که زنها بهطور عریان برای مردها بخوانند؛ پس
۱- همان، باب ۱۵،ح۱٫
۲- همان،ح۲٫
۳- وسائل،ج۱۲،باب۱۵،ح۵٫
(۷۳)
اگر زن برای مرد بخواند، ولی از نظر پوشش و عفاف مشکلی نداشته باشد، دلیلی بر حرمت آن نداریم؛ زیرا: در وهلهٔ نخست، اصل جواز و در وهلهٔ دوم، اصل اشتراک زن و مرد در احکام، از جمله در صوت و صدا، شامل آن میشود.
دلیل سوم آن که: آنچه در زمینهٔ حرمت خوانندگی زن آمده ـ مثل: «یدخل علیها الرّجال» ـ همهٔ مربوط به زمانی بوده که زنها هیچ زمینهٔ فعالیت حلالی در این مورد نداشتهاند.
و چهارم اینکه: برخی روایات، دعوت از زن خواننده و درآمد او را مباح دانستهاند.
در نتیجه، روایات منع، از موردی که زن مسلمانی با کمال پوشش و عفاف در مایههای متفاوت خوانندگی داشته باشد، انصراف دارند؛ به ویژه آن که زنان مسلمان با خواندن خود فریاد حقطلبی سر داده و دنیای کفر و الحاد را به تزلزل وادارند.
اگر آواز زن، مثل آواز مرد، به صورت معمولی و به دور از تهییج به گناه باشد، ایرادی ندارد. حتّی اگر آواز زن مطرب هم باشد ـ یعنی شنونده را به اعماق شعر و عالم صوت و صدا ببرد ـ باز هم اشکالی ندارد؛ اما اگر این آواز، محرّک به سوی اندام او یا همجنسهایش باشد، ملاک ممنوعیت را پیدا میکند.(۱)
آری، تنها موردی که باعث فساد و گسترش فحشا میشود و حرمت آن مسلّم است، آوازی است که تهییج به حرام داشته باشد. بنابراین، اگر زنی صدا و آواز مطربی داشته باشد، ولی مهیج به حرام نباشد، هیچ دلیلی بر حرمت عمل او نداریم.
نتیجه آن که: طرب با تهییج دو عنوان متفاوت است. اگر صوت و آواز زن، انسان را به خلوت و انس، معنای شعر و حال و هوای صوت و صدا کشاند و وجد آورده و از خود بیخود کند، این طرب است و هیچ دلیلی بر حرمت آن وجود ندارد، ولی اگر
۱- نگارنده این بحث را در درس خارج فقه و در باب موسیقی بهصورت گسترده بررسیده است.
(۷۴)
همین آواز، انسان را به سوی اندام زن کشاند و به صورت حرام باعث تحریک میل جنسی شود، این تهییج، حرام است. البته تهییج در صورتی که بیگانه و حرامی را در بر نداشته و تحریک به حلال باشد، نیز بیاشکال است.
خلاصه اینکه طَرَب، حال خوش و به وجد آمدن از آواز است بیآن که تحریک جنسی حرام در کار باشد، ولی تهییج، تحریک جنسی شدن از آواز است، که نسبت به حلال خویش اشکالی ندارد و نسبت به غیر آن، حرام است.
حکم دین و شرایط جامعه
آنچه گفته شد، امر کلی و نظر بیپیرایهٔ دین است و ربطی به جامعه یا فرهنگ خاص کشوری ندارد؛ چون ممکن است افراد یک جامعه بیمار بوده و دچار عقده، حسرت و کمبود باشند و یک آواز معمولی، آنها را به سوی گناه تحریک کند و حتی حرف زدن عادی زن، چنین تأثیری برای آنان داشته باشد. اینها مورد بحث ما نیست؛ زیرا چنین مواردی جهات ثانوی است و در این بحث، هدف ما تنها روشن شدن نظر دین در جامعهای باز، پویا، متمدن و اسلامی است.
آری، برای اینکه جامعهای از فساد و فحشا در امان باشد، باید زمینههای عفاف و پاکی را در آن گسترش داد و کمبودهایی که موجب عقدههای روحی ـ روانی میشوند، برطرف ساخت؛ نه این که برای تأمین عفاف، از بیان احکام الهی صرفنظر نمود یا حلال را حرام کرد؛ چنانکه این حکم الهی نیز به خاطر مسائل و مشکلات جنبی مورد اهمال واقع شده و در نتیجه، فعلیتهای سالم بسیاری را از زنان سلب کرده است؛ در حالی که زن و مرد در این زمینه، از احکام مساوی برخوردارند.
* * *
اکنون بعد از این مقدمه که در تبیین حکم صحبت و کلام زن با نامحرمان ضرورت
(۷۵)
داشت، دستورات اساسی و صریح اسلام نسبت به کارها و شغلهای حلال و حرام زن در آن زمان که قابل تعمیم و تطبیق در زمان حاضر است، بیان میشود.
امید آن که احکام الهی بدون پیرایه در جامعهٔ مسلمین نشر یابد تا زمینهٔ بسیاری از گناهان برچیده شود و محدودیتهای بیمورد و حرامهای بیدلیل از جامعه رخت بر بندد.(۱)
۱- نگارنده این بحث را در درس خارج فقه و در باب موسیقی بهصورت گسترده بررسیده است.
(۷۶)
شغلهای زنان
الف) شغلهای اشتراکی حلال
اوّل: تعلیم و تربیت
عن حفص بن قرط قال: قلت لابی عبداللّه « علیهالسلام »: امرأةٌ بالمدینة کان النّاس یضعون عندها الجواری فتصلحهنَّ و قلنا: ما رأینا مثل ماصبّ علیها من الرّزق فقال: انّها صدقت الحدیث و ادّت الامانة و ذلک یجلب الرّزق. قال صفوان: و سمعته من حفص بعد ذلک؛(۱)
حفص گوید: به امام صادق« علیهالسلام » گفتم: زنی در مدینه است که مردم دختران خود را نزد او میآورند تا آنها را پرورش دهد و او از این کار درآمد و روزی فراوانی به دست میآورد. امام« علیهالسلام » فرمود: بیتردید او راست گفتار و امانتدار است و این کار روزیآور است… .
از این روایت به دست میآید که شغل شریف معلّمی گذشته از آنکه برای زن اشکالی ندارد، بسیار هم خوب و شایسته است و این کار از امور مشترک میان زن و مرد است؛ با این وجود تا آنجا که ممکن است باید معلم دختران از میان زنان و معلم پسران از میان مردان انتخاب شوند. در یک جامعهٔ اسلامی بسیار ناپسند است که به وسوسههایی سست و بیاساس چون نبود معلم یا استاد و… برای آموزش شاگردان از معلم غیرهمجنس استفاه گردد. امروزه جوامع پیشرفته و متمدّن پس از یک روزگار تجربهٔ اختلاط و استفاده از معلّمان و اساتید غیرهمگن، تازه به این نتیجه رسیدهاند که بهتر است از استاد و معلم همجنس بهره بگیرند و بدین وسیله راندمان آموزشی کشور
۱- کافی،ج۵،ص۱۳۳،ح۶٫
(۷۷)
را بالا برده و از چالشهای احتمالی که بر اثر اختلاط غیرلازم میان آموزگاران و شاگردان پیش میآید، جلوگیری میکنند. برعکس، جوامع بدوی و رشد نیافته هنوز در بند تأمین استاد یا معلم بوده و برای آنها تأمین استاد از تعیین نوع استاد مهمتر است، چه رسد به ایجاد فضاهای اختصاصی آموزشی برای دانشپژوهان همجنس!
به غیر از بهرهوری بهتر مسائل آموزشی ـ که در صورت همگن بودن استاد و شاگردان پیش میآید ـ درک متقابل همجنس سبب ایجاد زمینههای آرام روحی ـ روانی، شکوفایی استعدادهای جنس موافق و همچنین برطرف کردن مشکلات احتمالی دانش پژوه میشود؛ زیرا یک معلم یا استاد، روزی خود این مسیر را طی کرده و مشکلات، چالشها و زمینههای متفاوت جنس خود را در خود یا همسالان زمان تحصیل تجربه کرده و امروز به عنوان معلم، بهتر میتواند برای آن چالشها راهکار و برای پرورش استعدادها، طرح ارایه دهد.
اهمّیت این امور سبب شده که امروزه حتی جوامع غیراخلاقی از اختلاط بیمورد و غیر ضروری رویگردان شوند. البته چالشهای بزرگ جوامع بسته امروزه خود را در چهرهٔ مخاطرههای جدی نشان میدهد و مشکلات اختلاط از قبیل: پاگرفتن هوسها و تنفرها، دلدادگیها و دل زدگیها، حسرتها و بزرگنمایی کمبودهای جنسی و ناملایمات روحی ـ روانی آن، آه از نهاد افراد ـ بهویژه شاگردان جوان ـ در آورده و بنا به نظریههای جدید علوم آموزش و پرورش، سبب افت تحصیلی، کاستیهای علمی و مشکلات فراوان دیگر در این جوامع میگردد.
دوّم: خوانندگی زن
پیرو بحث پیشین، از نگاهی دیگر، خواندن و آوازخوانی میتواند برای زن زمینهٔ اشتغال و کسب درآمد باشد و در روایات متعدّدی نسبت به خوانندگی زن در مراسم
(۷۸)
عروسی و ازدواج، تساهل و آسانگیری به چشم میخورد. البته این در صورتی است که محرّمات جنبی، مانند عریانی و اختلاط آلودهٔ زن و مرد، در میان نباشد، که در این حال، حرمت خواندن بهواسطهٔ عریانی یا تهییج حرام و فساد و افساد قطعی است. حال، پرسش این است که آیا این جواز، استثنا از حرام است یا چنین امری به طور کلّی حرام نیست؟
چنانکه پیشتر نیز گفتیم، ما در این بحث قائل به استثنای این امر از حرام نیستیم، بلکه جواز کلی در غیر موارد خاص را قائلیم؛ چنانکه این امر منحصر به محفل عروسی و یا خواندن زن نیست و بهطور کلی در تمام موارد سرور و غیرسرور، اگر گناهان جنبی در میان نباشد، خواندن مرد و زن بیاشکال است. در این باره روایتی که پیشتر نیز بدان اشاره رفت، بیان میشود:
ـ عن عبداللّه بن الحسن عن علی بن جعفرٍ عن اخیه قال: «سألته عن الغناء هل یصلح فی الفطر و الاضحی و الفرح؟ قال: لا بأس به مالم یعص به؛(۱)
علی بن جعفر« علیهالسلام » گوید: «از برادرم، امام موسی بن جعفر« علیهالسلام » پرسیدم: آیا آوازخوانی در عید فطر و قربان و روزهای شادی و شادمانی جایز است؟ حضرت فرمود: در صورتی که گناهی از این طریق صورت نگیرد، اشکالی ندارد.»
از آن جا که موضوع این نقل، غنا و خواندن است، بیان روایت مقید به زن یا مرد، عروسی و غیر آن نیست، بلکه وسعت این عنوان در گسترهٔ موضوع «فرح»، نسبت به تمام موارد شادمانی، اطلاق دارد.
نکتهٔ دیگر آن است که روایت، چنین خواندنی را از خوانندگی حرام استثنا نکرده، بلکه تنها آن را به «عدم معصیت» مقید نموده است.
۱- وسائل، ج ۱۲، باب ۱۵، ص ۸۵، ح ۵٫
(۷۹)
در هر صورت، اباحه و جواز خوانندگی زن، در صورتی که مقارن با امر حرامی نباشد، مسلّم است که روایاتی چند در این زمینه مطرح میشود:
عن ابی بصیرٍ قال: «سألت ابا جعفرٍ« علیهالسلام » عن کسب المغنّیات فقال: … الّتی تدعی الی الاعراس لیس به بأسٌ»؛(۱)
ابو بصیرگوید: «از امام باقر« علیهالسلام » دربارهٔ کسب زنان خواننده پرسیدم. حضرت فرمود:… کار خوانندهٔ زنی که به مجالس عروسی زنانه دعوت میشود، بیاشکال است.»
عن ابی بصیرٍ، عن ابی عبداللّه« علیهالسلام » قال: «المغنّیة الّتی تزفّ العرائس لابأس بکسبها»؛(۲)
امام صادق« علیهالسلام » فرمود: «کار و درآمد خوانندهٔ زنی که در بدرقهٔ عروسان به حجله میخواند، اشکال ندارد.»
قال ابو عبداللّه « علیهالسلام »: «اجر المغنّیة الّتی تزفّ العرائس لیس به بأسٌ لیست بالّتی یدخل علیها الرّجال»؛(۳)
امام صادق« علیهالسلام » فرمود: «مزد زن آوازه خوانی که عروسها را تا حجله بدرقه میکند، نامشروع نیست و این غیر از آن زن خواننده [و عریانی] است که مردان به محفل او راه مییابند.»
در شماری دیگر از روایات، همنوا با بند دوم روایت اخیر، نسبت به خوانندگی زن ممنوعیت وارد شده که بهطور طبیعی باید بر مواردی حمل شود که همراه با خواندن، امر حرامی اتّفاق میافتد و خوانندگی مقارن یا زمینهٔ آن است. اکنون به دستهای از این روایات اشاره میشود.
۱- کافی،ج۵،ص۱۱۹،ح۱٫
۲- کافی،ج۵،ص۱۲۰،ح۲٫
۳- همان،ح۳٫
(۸۰)
خوانندگی حرام
عن نصربن قابوس قال: «سمعت ابا عبداللّه« علیهالسلام » یقول: المغنیة ملعونةٌ ملعونٌ من اکل کسبها»؛(۱)
امام صادق« علیهالسلام » فرمود: «کنیز آوازه خوان [که به صورت عریان در میان مردان به فساد و افساد میپردازد] لعنت شده است و کسی که از درآمد او بهره میگیرد، ملعون است.»
عن الحسن بن علی الوشّاء، قال: سئل ابوالحسن الرضا« علیهالسلام » عن شراء المغنیه فقال: قد تکون الرّجل الجاریة تلهیه و ماثمنها الاّ ثمن کلب و ثمن الکلب سحت و السحت فی النّار؛(۲)
راوی میگوید: نسبت به معاملهٔ جاریهٔ آوازهخوان از آقا امام هشتم« علیهالسلام » پرسش شد. حضرت فرمودند: گاهی مردی جاریهای دارد که او را به گمراهی میکشاند که نیست پول آن مگر چون پول فروش سگ و پول سگ باطل است و باطل در آتش است.
عن سعید بن محمّدٍ الطّاهری، عن ابیه، عن ابی عبداللّه « علیهالسلام » قال: «سأله رجلٌ عن بیع الجواری المغنیات. فقال: شراوءهنّ و بیعهنّ حرامٌ و تعلیمهنّ کفرٌ و استماعهنّ نفاقٌ؛(۳)
مردی از امام صادق« علیهالسلام » دربارهٔ جاریهٔ مغنّیه [کنیزهای رقّاصه و خواننده که خرید و فروش میشدند] پرسید. حضرت فرمود: «خرید و فروش آنها حرام است و آموزش آوازخوانی به آنان در حدّ کفر و شنیدن آواز آنها از سر نفاق و بیتقوایی است.»
۱- کافی،ج۵،ص۱۲۰،ح۶٫
۲- همان،ح۴٫
۳- همان،ح۵٫
(۸۱)
همانطور که میبینید، این روایت، فعل آنان و استفاده از کسب آنها را حرام کرده است. عمل خواننده و رقّاصهای که ارتکاب حرام را دنبال میکند ـ کنیز باشد یا آزاد ـ حرام است و پولی که از این راه به دست میآید، بر خود او و سرپرستش ـ چه پدر یا شوهر باشد و یا کاردکشها و حامیان گردن کلفت و کار چاق کنها باشند ـ حرام است. به هر حال، این عمل، ناپسند و از آلودگیهاست و در روایات متعدّدی مذموم شمرده شده است؛ همان طور که در روایت دوم میفرماید: «مزد آن جاریه همچون پولی است که از فروش سگ به دست میآید و همچنان که این پول حرام و غیر قابل انتقال بوده و مالکیتی ایجاد نمیکند، استفاده از پول آن کنیز صحیح نیست و صاحب چنین پولی اهل آتش است»؛ و در روایت سوم هم میفرماید: «خرید و فروش چنین کنیزی، حرام و آموزش خوانندگی به او کفر و شنیدن صدایش نفاق است.» از این رو به خوبی روشن میشود که استماع لهو و لعب و مشاهده حرام، ناشی از ضعف ایمان است و کسی که مرتکب آن شود، به طور قهری دچار نفاق میشود.
البته روایاتی هم که پیشتر ذکر شد و بر جواز استفاده از «جاریهٔ مغنّیه» (کنیز آوازه خوان) دلالت داشت،نباید بر کنیزی حمل شود که از او استفادهٔ حرام میشود، بلکه منظور از آن دسته روایات، استفاده از کنیز یا زن خواننده در امور حلالی است که سبب غفلت و تباهی نگردد.
در نتیجهٔ این بحث باید گفت: به طور کلّی آوازخوانی ـ توسّط زن باشد یا مرد ـ اشکالی ندارد. البته این امر غیر از گناهان جنبی است که در خوانندگی ممکن است پیش بیاید و به طور قطع حرام است و موجب حرمت خوانندگی میشود. در پایان، یکی دیگر از روایات جواز آوازه خوانی زن را ذکر میکنیم:
عن سعید بن عمرو الجعفی، عن رجلٍ من اهل مصر، قال: «اوصی الی اخی بجاریةٍ کانت له مغنّیةٍ فارهةٍ و جعلها هدیاً لبیت اللّه الحرام، فقدمت
(۸۲)
مکة فسألت فقیل: ادفعها الی بنی شیبة و قیل لی غیر ذلک من القول فاختلف علی فیه، فقال لی رجلٌ من اهل المسجد: الا أرشدک الی من یرشدک فی هذا الی الحقّ؟ قلت: بلی. قال: فاشار الی شیخٍ جالس فی المسجد فقال: هذا جعفر بن محمّد ـ علیهماالسّلام ـ فسله. قال: فأتیته فسألته و قصصت علیه القصّة فقال: انّ الکعبة لاتأکل و لا تشرب ما اُهدی لها، فهو لزوّارها بع الجاریة و قم علی الحجر فناد: هل من منقطعٍ به و هل من محتاجٍ من زوّارها؟ فاذا اتوک فسل عنهم و اعطهم و اقسم فیهم ثمنها. قال: قلت له: انّ بعض من سألته أمرنی بدفعها الی بنی شیبة. فقال: أما انّ قائمنا لوقد قام لقد أخذهم و قطع ایدیهم و طاف بهم و قال هولاء سرّاق اللّه؛(۱)
مردی از اهل مصر میگوید: «برادرم کنیز خواننده و شادابی داشت که در مورد اهدای او به خانهٔ خدا به من وصیت کرد. بعد از مرگ برادرم به مکه آمدم و ـ دربارهٔ کیفیت اجرای این وصیت ـ سؤال کردم. برخی گفتند: کنیز را به بنی شیبه ـ کلیدداران کعبهٔ معظّمه ـ بسپار و گروهی دیگر سخنان دیگری گفتند و نظرهای گوناگونی در این زمینه به من ارایه شد تا آن که مردی از اهل مسجد به من گفت: آیا میخواهی کسی را به تو نشان دهم که در این زمینه تو را به حق رهنمون گردد؟ گفتم: آری. وی به بزرگ مردی که در مسجد نشسته بود، اشاره کرد و گفت: این شخص حضرت جعفر بن محمّد« علیهماالسلام » است؛ از ایشان سؤال کن.
مرد مصری میگوید: نزد ایشان رفتم و ماجرای خویش را گفتم. امام« علیهالسلام » به من فرمودند: کعبه نمیخورد و نمیآشامد؛ هر آنچه به آن هدیه میشود، برای زائران خانهٔ خداست. کنیز را بفروش و در کنار حجرالاسود اعلام کن: آیا در میان زائران، جا
۱- کافی،ج۴،ص۲۴۲،ح۴٫
(۸۳)
مانده از قافله یا نیازمندی وجود دارد؟ آن گاه که نزد تو آمدند، دربارهٔ آنان تحقیق کن و پول کنیز را به ایشان داده و در میانشان تقسیم کن… .»
از این روایت به خوبی جواز اصل خوانندگی زن، داد و ستد کنیز آوازهخوان و استفاده از مال به دست آمده از او برای مسلمان آشکار میگردد.
سوّم: نوحهسرایی زن
یکی دیگر از شغلهایی که زن میتواند بدان اشتغال داشته و از طریق آن درآمد حلال به دست آورد، مرثیه سرایی و مدیحه خوانی است. در این باره، در کلام معصومین « علیهمالسلام » موارد متعدّدی به چشم میخورد:
عن یونس بن یعقوب، عن ابی عبداللّه« علیهالسلام » قال: قال لی ابی: یا جعفر! اوقف لی من مالی کذا و کذا النّوادب تندبنی عشر سنین بمنی ایام منی؛(۱)
امام باقر« علیهالسلام » به امام صادق« علیهالسلام » فرمود: این اندازه از مالم را وقف کن تا مدت ده سال در روزهایی که حجگزاران در منا بهسر میبرند، زنان مرثیهسرا برایم سوگواری کنند.»
مرثیه خوانی و سوگواری علاوه بر اینکه نسبت به مظلومیت و شهادت اهل بیت عصمت و طهارت بسیار سفارش شده، برای گذشتگان نیز ممدوح است؛ زیرا تسلّای دل بازماندگان، احترام به از دنیا رفتگان و نثار خیرات برای آنان است؛ البته به شرطی که به محرّماتی نظیر: موی سر کندن، زخمی کردن سر وصورت، سینه چاک دادن و کلمات دروغ و باطل، آلوده نگردد؛ چه این نوحهگری توسط خویشان فردِ در گذشته صورت
۱- کافی،ج۵،ص۱۱۷،ح۱٫
(۸۴)
بگیرد یا از سوی غریبهای که مرثیه بخواند و مزد هم بگیرد و این عمل، کسب و کار او باشد.
آری، در این امور نسبت به صدا و ناله و فریاد زنها و شنیدن صدای آنان جواز کلّی وجود دارد که به طور طبیعی، امری قهری و عادی است.
عن ابی حمزة، عن ابی جعفر « علیهالسلام » قال: مات الولید بن المغیره فقالت: امّ سلمه للنّبی « صلیاللهعلیهوآله »: انّ ال المغیرة قد اقاموا مناحةً فاذهب الیهم؟ فاذن لها فلبست ثیابها و تهیأت و کانت من حسنها کانّها جانٌّ و کانت اذا قامت فارخت شعرها جلّل جسدها و عقدت بطرفیه خلخالها فندبت ابن عمّها بین یدی رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله » فقال:
«انعی الولید بن الولید ابا الولید فتی العشیرة
حامی الحقیقة ماجد یسموا الی طلب الوتیرة؛(۱)
امام باقر« علیهالسلام » میفرماید: هنگامی که ولید پسر مغیره مُرد، امّ سلمه ـ که همسر پیامبر بود ـ به پیامبر اکرم« صلیاللهعلیهوآله » گفت: دودمان مغیره برای ولید محفل سوگواری به پا داشتهاند؛ آیا من به جمع آنان در آیم؟ پیامبر اکرم« صلیاللهعلیهوآله » اجازه دادند. امّ سلمه جامه بر تن کرد و آماده شد. از زیباییهای او این بود که رفتارش نرمگون و خوش حالت مینمود. هرگاه میایستاد و موهایش را رها میکرد، پیکرش را میپوشاند. خلخال بر پاهایش کرد و در پیشگاه رسول خدا« صلیاللهعلیهوآله » بر پسر عموی خویش ناله و زاری کرد و اشعاری هم در سوگ او خواند… پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » هم این کار را بر او عیب نگرفت و چیزی نفرمود.
عن حنّان بن سدیر قال: کانت امرأةٌ معنا فی الحی و لها جاریةٌ نائحةٌ فجاءت الی ابی فقالت: یا عمّ! انت تعلم انّ معیشتی من اللّه عزّوجلّ ثمّ من
۱- کافی،ج۵،ص۱۱۷،ح۲٫
(۸۵)
هذه الجاریة النّائحة و قد احببت ان تسأل ابا عبداللّه« علیهالسلام » عن ذلک فان کان حلالاً و الاّ بعتها و اکلت من ثمنها حتّی یأتی اللّه بالفرج. فقال لها ابی: واللّه انّی لاعظّم اباعبداللّه« علیهالسلام » ان اسأله عن هذه المسألة. قال: فلمّا قدمنا علیه اخبرته انا بذلک. فقال ابوعبداللّه« علیهالسلام »: أتشارط؟ قلت: و اللّه ما ادری تشارط ام لا. فقال: قل لها: لا تشارط و تقبل ما اُعطیت؛(۱)
حنان بن سدیر گوید: زنی در همسایگی ما بود که کنیز نوحه گری داشت. آن زن نزد پدرم آمد و گفت: عمو جان! تو میدانی روزی من از طرف خداست و سپس از طریق نوحه گری این کنیز. شما از امام صادق« علیهالسلام » سؤال کن و برای من جواب بیاور که اگر چنین عملی حلال است، استفاده کنم و گرنه او را بفروشم و از پول آن بهره ببرم تا زمانی که خداوند در زندگیام گشایشی به وجود آورد.
پدرم به او گفت: به خدا قسم منزلت امام صادق« علیهالسلام » بالاتر از آن است که من چنین مسألهای را از او بپرسم!
سپس حنّان میگوید: زمانی که نزد حضرت رفتیم، من سؤال او را از ایشان پرسیدم. امام صادق« علیهالسلام » در پاسخ فرمود: آیا او مزدش را شرط میکند؟ گفتم: به خدا سوگند نمیدانم شرط میکند یا خیر؟ فرمود: به او بگو: مزد را شرط نکن و هر چه به تو دادند، بگیر.»
از این روایت روشن میشود که نوحهگری ـ مانند مدیحهخوانی امروزه ـ شغلی بوده که زنها آن را انجام میدادهاند. در این باره امام« علیهالسلام » میفرماید: «اگر نوحهگر ـ یا مداح ـ مزد را شرط نکند، اشکالی ندارد» و این امر هم شاید به خاطر این است که چنین شرطی مناسب حال عزاداران نیست و آنها خود، نوحهگر را راضی میکنند؛ اگرچه
۱- کافی،ج۵،ص۱۱۷،ح۳٫
(۸۶)
ممکن است گفته شود: بیان امام هم الزامی نیست، بلکه ارشاد به ترک است وگرنه شرط مزد، حرام نیست.
عن عذافر قال: «سمعت اباعبداللّه« علیهالسلام » و قد سئل عن کسب النّائحة قال: تستحلّه بضرب احدی یدیها علی الاخری»؛(۱)
امام صادق« علیهالسلام » در پاسخ به این که حکم کسب و کار و درآمد زن نوحهگر چیست، فرمود: «زن نوحهگر با زدن یکی از دو دستش به دست دیگر، آن را حلال میکند» که این بیان حکایت از اباحه و سلامت عمل و شغل بودن آن دارد.»
چهارم: هنر ریسندگی و بافندگی
قال رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله »: «علّموهنّ المغزل؛(۲)
رسول خدا« صلیاللهعلیهوآله » فرمودند: به زنان ریسندگی بیاموزید.»
عن امّ الحسن قال: مرّ بی امیرالموءمنین « علیهالسلام » فقال: ای شیءٍ تصنعین یا امّ الحسن؟! قلت: أغزل. فقال: اما انّه من احلَّ الکسب؛(۳)
زنی به نام «امّ حسن» میگوید: امیرموءمنان علی« علیهالسلام » از کنارم گذشت و فرمود: چه میکنی ای امّ حسن؟ گفتم: نخ میریسم. حضرت فرمود: ریسندگی از حلالترین پیشههاست.»
داشتن حرفه برای زن شایسته، امری نیک و مستحسن است. البته با توجّه به اطلاق ادّله، شغل و حرفهای که سنگین نباشد، از امتیازات زن به حساب میآید؛ نه هر حرفه و فعّالیتی؛ زیرا تنها در این صورت زن میتواند مشکلات خود را در زندگی هموار سازد؛ از این رو نداشتن توانمندیهای حرفهای، نقص، مذموم و ضدّ ارزش است.
۱- کافی،ج۵،ص۱۱۸،ح۴٫
۲- کافی،ج۵،ص۵۱۶،ح۱٫
۳- همان،ص۳۱۱،ح۳۲٫
(۸۷)
پرسش حضرت امیر« علیهالسلام » در این روایت از توجّه دادن به آن زن نسبت به اهمّیت کارش حکایت میکند. همچنین امام« علیهالسلام » در این روایت در پی بیان کسب مال برای زن و مرد است، بلکه میفرماید: «نخ ریسی از بهترین کسبهای حلال است».
باید گفت: این شغل ـ که شامل بافندگی هم میشود ـ برای زن در آن زمان موضوعیت داشته است؛ اگرچه امروزه در جوامع صنعتی این گونه نیست. به هر حال، زن در رابطه با کسب و کار و امور معیشتی تفاوتی با مرد ندارد، جز این که تناسب و توان او را باید نسبت به کارها ملاحظه نمود؛ خواه کار در خانه یا در بیرون از منزل صورت بگیرد.
پنجم: آشپزی
عن مسمع قال: قال لی ابوعبداللّه « علیهالسلام »: «یا ابا سیار! اذا ارادت الخادمة ان تعمل الطّعام فأمرها کیله فانّ البرکة فیما کیل؛(۱)
امام صادق« علیهالسلام » فرمود: هنگامی که زنِ خدمت گزاری میخواهد غذا بپزد، دستور بده پیمانه بگیرد؛ زیرا برکت در چیزهایی است که پیمانه میشود.»
عن ابی عبداللّه « علیهالسلام » قال: «لابأس للطّباخ و الطّباخة ان یذوق المرق و هو صائمٌ؛(۲)
امام صادق« علیهالسلام » فرمود: برای مرد و زن آشپزی که روزه دارند، چشیدن آب گوشت ـ و هر غذای دیگری، بدون فرو بردن ـ اشکالی ندارد. اطلاق این دو عنوان در روایات معصومین« علیهمالسلام » حکایت از شغل طباخی برای زن و مرد میکند.
ششم: پرستاری
۱- کافی،ج۵،ص۱۶۷،ح۳٫
۲- کافی،ج۴،ص۱۱۴،ح۲٫
(۸۸)
عن سماعة، عن احدهما« علیهالسلام » قال: «انّ رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله » خرج بالنّساء فی الحربیداوین الجرحی و لم یقسّم لهنّ من الفییء شیئاً و لکنَّه نفلهنّ؛(۱)
پیامبر خدا« صلیاللهعلیهوآله » در هنگامهٔ جنگ، زنان را برای درمان مجروحان همراه خود میبرد و با آن که از غنایم جنگی سهم مشخّصی به آنان نمیداد، ولی به تشخیص خود مقداری به آنها میبخشید.»
هنگام جنگ یا دفاع از حیثیت دین و کشور، تمام امّت در هر وضعیت و شرایطی باید با هماهنگی کامل فرماندهی، کمک و تعاون داشته باشند.
زنان، این قشر عمده و کلیدی جامعه، نقش فراوانی در این امر دارند. آنها با فراهمسازی زمینهٔ حضور مردان در جبههها و پشتیبانی از جنگ در پشت جبهه و همچنین حضور مستقیم در میدان نبرد برای پرستاری یا امداد و درمان، نقشی مهم و کلیدی به عهده دارند که این نقش در صورت هماهنگی کامل با فرماندهی بر نتیجهٔ جنگ اثر مستقیم خواهد داشت.
روایت ذکر شده در صدد بیان شیوهٔ استفادهٔ پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » از توان و زمینهٔ ذاتی زنان در میدان جنگ است. زن با توجّه به لطافت روح و عواطف شدیدش، از رقّت و دلسوزی خاصّی برخوردار است و این روحیه بهخوبی با امر پرستاری و درمان مجروحان تناسب دارد. از سوی دیگر، شرکت مستقیم در نبرد و به کارگیری خشم و خشونت چندان از زن انتظار نمیرود و از درون مایهٔ فطری، توان ذاتی و حال و هوای طبیعی او نیز بر نمیآید. این جاست که آن بیان بلند مرد اندیشه و سخن، فرمانده دلها و دیدهها و سرور عقل و احساس و خشم و عاطفهٔ الهی ـ که خود هم دست و
۱- همان،ج۵،ص۴۵،ح۸٫
(۸۹)
بازویی چیره در میادین نبرد داشت، هم سرانگشتانی هنرمند در عرصهٔ تلاش و زندگی و هم خردی خبره در جامعه و سیاست ـ رخ مینماید که حضرتش ـ امیرمؤمنان« علیهالسلام » میفرماید:
«المرئة ریحانةٌ لیست بقهرمانةٍ؛(۱)
زن ریحانه است؛ نه قهرمان.»
پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » هم ـ که پدر و مربّی آن سردار و سرور است ـ هنگام جنگ، دستهای از زنها را جهت درمان و مداوا به جبهه گسیل میداد و از جنگ و درگیری نظامی بازمیداشت؛ از این رو زنان، بر خلاف رزمندگان، از غنایم سهم مشخّصی نمیبردند، ولی پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » با توجّه به کار خطیر و مؤثّر آنان سهمیه و بهرهای برای ایشان در نظر میگرفت.
البته روشن است که موقعیت شغل پرستاری برای زن، مخصوص زمان جنگ نیست، بلکه هنگامی که زن میتواند در مکان ناامنی چون میدان جنگ، آن هم برای مردها چنین نقشی را ایفا کند، در زمان عادی و برای زنان به طریق اولی میتواند چنین اشتغالی داشته باشد.
هفتم: عطرفروشی
عن مهران الثّقفی، عن عبداللّه بن محبوبٍ، عن رجلٍ قال: «انّ الحولاء کانت امرأةً عَطّارةً لال رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله »… فدخل رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله » فقال: انّی لاَجد الحولاء عندکم، فهل طیبکم منها بطیبٍ؟؛(۲)
عبداللّه بن محبوب از قول مردی نقل میکند: «روزی پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » وارد منزل خود
۱- کافی،ج۵،ص۵۱۰،ح۳٫
۲- مستدرک،ج۲،باب۶۱،ص۵۴۸،ح۲٫
(۹۰)
شد و بوی خوشی استشمام کرد و فرمود: من رایحهٔ «حولا» ـ زن عطر فروشی که برای خاندان پیامبر عطر میآورد ـ را نزد شما مییابم. آیا بوی خوشی که از شما استشمام مینمایم، از عطرهای اوست؟»
بهطور کلّی، اسلام برای نظافت، بهداشت، طهارت و محیط زیست، اهمّیت فراوانی قائل است تا جایی که پیامبر اکرم« صلیاللهعلیهوآله » میفرمایند:
«اخترت من دنیاکم الثّلاث: النّساء، الطّیب و قرّة عینی فی الصّلاة».(۱)
در این بیان، خوبیهای دنیا، زنها و بوی خوش و در نهایت، نماز ـ که معراج موءمنان است ـ معرّفی میشود که هر سه امر، سبب عروج موءمن در زمینهٔ معنویات میگردد.
روایات متعدّدی دربارهٔ عطر و استفادهٔ حضرات معصومین« علیهمالسلام » از آن وارد شده است. بر اساس این روایات حتّی ثلث یا نصف هزینهٔ زندگی پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » شامل خرید عطریات میشد. عطر خوب میتواند غذای جسم و روح آدمی باشد. دنیای مادی از این حقیقت غافل است و تغذیه را تنها پر سازی معده میداند.
در هر صورت، عطر فروشی از اشتغالات حلال و میان زن و مرد مشترک است؛ از اینرو باید در جامعهٔ اسلامی به توسعهٔ این شغل و قانونمند شدن آن برای زن و مرد اهتمام شود؛ شغلی که پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » به آن بسیار سفارش کرده است.
عن اسحاق بن ابراهیم الجعفی قال: سمعت ابا عبداللّه « علیهالسلام » یقول: «انّ رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله » دخل بیت امّ سلمة فشمّ ریحاً طیبةً فقال: اتتکم الحولاء؟ فقالت: هو ذا…؛(۲)
امام صادق« علیهالسلام » فرمود: «رسول خدا« صلیاللهعلیهوآله » به خانهٔ امّ سلمه وارد شد و بوی
۱- بحار، ج۱۰۳،ص۲۱۸،باب۱،ح۷٫
۲- کافی،ج۵،ص۴۹۶،ح۴٫
(۹۱)
خوشی استشمام کرد. پرسید: آیا حولا ـ زن عطر فروش ـ نزد شماست؟ امّ سلمه گفت: آری، او این جاست … .»
عن الحسین بن زید الهاشمی، عن ابی عبداللّه « علیهالسلام » قال: «جاءت زینب العطّارة الحولاء الی نساء النبّی« صلیاللهعلیهوآله » فجاء النّبی« صلیاللهعلیهوآله » فاذا هی عندهم فقال النبی« صلیاللهعلیهوآله »: اذا اتیتنا طابتْ بیوتنا. فقالت: بیوتک بریحک اطیب یا رسول اللّه! فقال لها رسول اللّه « صلیاللهعلیهوآله »: اذا بعت فاحسنی و لا تغشّی فانّه اتقی للّه و ابقی للمال؛(۱)
زینب عطر فروش (حولا) نزد زنان پیامبر اکرم« صلیاللهعلیهوآله » آمد. در آن هنگام، پیامبر فرا رسید و به او فرمود: «هنگامی که نزد ما میآیی، خانههای ما خوشبو میشود.» زینب گفت: «یا رسول اللّه! خانههای شما با عطر معنویت شما خوشایندتر است.» رسول خدا« صلیاللهعلیهوآله » به او فرمود: «وقتی عطر میفروشی، فروشندهٔ خوبی باش و نیرنگ به کار مبر که این کار با خداترسی سازگارتر است و مال را ماندگارتر میسازد.»
عن الحسن بن الجهم قال: «اخرج الی ابوالحسن« علیهالسلام » مخزنةً فیها مسک من عتیدة آبنوس فیها بیوتٌ کلّها ممّا یتخذها النّساء»؛(۲)
حسن بن جهم میگوید: «امام کاظم« علیهالسلام » صندوقچهٔ عطری از چوب آبنوس (درختی مخصوص) نزد من گشود که در آن خانههایی جداگانه و انباشته از بوهای خوش و عطرهایی بود که زنان به کار میبردند.»
با توجّه به این روایت میبینیم که عطرفروشی میتواند یکی از شغلهای حلال و مشترک میان زن و مرد باشد، و نیز درمییابیم که اهتمام حضرت به عطرهای گوناگون تا چه اندازه بوده، که شاید علاوه بر استفادهٔ خود به زنها هم از آن میداده و نوعی هدیه و توزیع را همراه داشته است؛ اگرچه حضرت فروشندگی نداشته است.
۱- کافی،ج۵،ص۱۵۱،ح۵٫
۲- کافی،ج۶،ص۵۱۵،ح۴٫
(۹۲)
ب) حرفههای اختصاصی حلال
اوّل: آرایشگری
عن محمّد بن مسلمٍ، عن ابی عبداللّه« علیهالسلام » قال: «لمّا هاجرن النّساء الی رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله » هاجرت فیهنّ امرأةٌ یقال لها: امّ حبیب و کانت خافضةً تخفض الجواری فلمّا رآها رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله » قال لها: یا امّ حبیب! العمل الّذی کان فی یدک هو فی یدک الیوم؟ قالت: نعم یا رسول اللّه! الاّ ان یکون حراماً فتنهانی عنه. قال: لابل حلالٌ فادنی منّی حتّی اعلّمک. قالت: فدنوت منه فقال:یا امّ حبیب! اذا انت فعلت فلا تنهکی ـ ای لا تستأصلی ـ و اشمّی فانّه اشرق للوجه و احظی عند الزّوج. قال: و کان لامّ حبیب اختٌ یقال لها امّ عطیة و کانت مقینةً؛ یعنی ماشطة. فلمّا انصرفت امّ حبیب الی اختها اخبرتها بما قال لها رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله ». فاقبلت امّ عطیة الی النّبی« صلیاللهعلیهوآله » فاخبرته بما قالت لها اختها. فقال لها رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله »: ادنی منّی یا امّ عطیة! اذا انت قینت الجاریة فلا تغسلی وجهها بالخرقة؛ فانّ الخرقة تشرب ماء الوجه؛(۱)
امام صادق« علیهالسلام » میفرماید:
هنگامی که زنان از مکه به مدینه هجرت کردند، در میان آنان زنی به نام «امّ حبیب» بود که پیشهاش ختنهٔ دختران بود ـ که البته در عصر حاضر، عمل به این امر، تحقیق و آگاهی جدّی نسبت به چگونگی انجام این سنّت پسندیده را میطلبد ـ وقتی چشم مبارک پیامبر خدا« صلیاللهعلیهوآله » به او افتاد، فرمود: «ای امّ حبیب! کار پیشینت را در دست داری؟» پاسخ داد: «آری، ای رسول خدا! مگر این که حرام باشد و شما مرا از آن باز دارید.»
۱- کافی،ج۵،ص۱۱۸،ح۱٫
(۹۳)
حضرت فرمود: «خیر، نزدیک بیا تا به تو بیاموزم.» امّ حبیب میگوید: «نزدیک شدم، آن گاه پیامبر به من فرمود: ای امّ حبیب! وقتی به چنین کاری دست میزنی، آن تکه را اندکی قطع کن و از بن جدا نکن؛ زیرا چنین کاری چهرهٔ زن را تابناکتر و او را نزد شوهر دلپذیرتر میسازد.»
امام صادق« علیهالسلام » میفرماید: «امّ حبیب خواهری به نام «امّ عطیه» داشت که آرایشگری میکرد. وقتی امّ حبیب نزد خواهرش بازگشت، آنچه پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » به او فرموده بود، به خواهرش باز گفت. آن گاه امّ عطیه نزد پیامبر اکرم« صلیاللهعلیهوآله » آمد و گفتار خواهرش را حکایت کرد. پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » به او فرمود: امّ عطیه نزدیک بیا! وقتی دختری را آرایش میکنی، صورتش را با پارچه پیرایش نکن؛ بیشک پارچه، جلوهٔ چهره را میبرد.»
در این روایت مفصّل دو شغل آرایشگری و ختان به تفصیل آمده است و از آن جهاتی چند به طور آشکار به دست میآید:
یک. آرایشگری و ختان دو کسب حلال و از شغلهای مشترک زن و مرد است؛ زن برای زنها و مرد برای مردها. اختلاط در این امر، حرام است و از مفاسد شوم و بسیار کثیف یک جامعهٔ آلوده میتواند باشد.
دو. در انجام ختنه، به ناچار، کشف و لمس و روءیت عورت پیش میآید، ولی چون این یک امر قهری است، ضرورت دارد و بیاشکال است.
سه. با آن که طرف مقابل پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » زن است و کار هم از امور پنهانی است، حضرت خود به بیان خصوصیات این امر میپردازد. البته حضرت رسول« صلیاللهعلیهوآله » عفاف را به طور کامل ملاحظه کرده و میفرماید: «ای زن! جلو بیا» تا حرفهای پنهانی، آشکارا و همگانی گفته نشود.
چهار. نه تنها بیان خصوصیات اینگونه امور دور از شأن دین نیست، بلکه باید
(۹۴)
آموزش دینی نسبت به همهٔ شغلها پیشبینی شود.
پنج. موارد مطرح شده در این روایت، همچون بسیاری از دیگر موارد، در شناخت حقایق علمی دین، قابل اهمّیت و دقّت است و نباید نسبت به آن اهمال شود.
پیرایش و آرایش دختران
نکتهٔ مهمّی که از روایت اخیر به دست میآید، پیرایش و آرایش زنان است که مقید به زنهای شوهر کرده نیست، بلکه شامل دختران هم میشود و بیان حضرت با آنچه اکنون در جامعهٔ ما مرسوم است، تفاوت دارد؛ چراکه نظافت، بهداشت و زیبایی در زنان و دختران حکم یکسانی دارد.
این چه فرهنگی است که دختر باید پیش از ازدواج از هر پیرایش و آرایشی به دور باشد و جلا و تازگی خویش را از دست دهد و با تیغ و طغال طبیعی خود به سر برد تا زمانی که کسی برای وصلت با او قدم پیش گذارد، او را به حمّام و آرایشگاه برند! این افکار و سنّتهای پوسیده چیست که دختران نباید همچون زنها زندگی کنند: به مسجد پا نگذارند؛ چون دخترند؛ به مهمانی نروند؛ چون دخترند؛ به مجالس نروند؛ و خلاصه چون دخترند، گویی باید از مواهب فراوانی محروم باشند! البته شؤون متفاوت زن و دختر مسألهٔ معقول و پذیرفته شدهای است، ولی اینگونه نیست که سبب ممنوعیت و ناهنجاری گردد.
حال، اگر گفته شود که: پیرایش و آرایش دختران موجب تباهی جامعه و جوانان میشود و با عفاف و مسلمانی منافات دارد، در پاسخ باید گفت: عفاف منافاتی با بهداشت و نظافت و آرایش ندارد. مگر پیرایش و آرایش که سزاوار زنان است، عفاف را از آنها سلب کرده است؟! بهطور کلّی یک زن موءمن باید آرایش خود را همراه با عفاف داشته باشد و این در جهت حکم و موضوع، میان زن شوهر کرده و دختر تفاوتی
(۹۵)
ایجاد نمیکند. آری، هر مسلمانی باید آراستگی خود را با عفاف همراه سازد و حتّی مردها هم باید در آراستگی و پیرایش و آرایش، عفاف را ملاحظه کنند.
ممکن است توهّمی دیگر پیش آید که: زن خود را برای شوهر آرایش میکند؛ دختران خود را برای چه کسی آماده سازند؟
در پاسخ گفته میشود: آراستگی و آرایش آنها افزون بر حفظ موقعیت فردی و شخصیتیشان موجب جلوه و طراوت و تازگی و نشاط آنان در جهت ازدواج هرچه زودتر میگردد و عوامل شوم بیرغبتی پسران و دلمردگی دختران را ـ آنگونه که در بسیاری از محیطهای ما محسوس است ـ خنثی میسازد.
آرایش و طراوت، تنها در دید نامحرمان و به جهت گرایش پسران ـ که یک امر قهری و طبیعی در برخوردها میباشد ـ نیست، بلکه پدر و مادر و بستگان پسر هنگامی که دختران را با طراوت و تازگی بیشتری مشاهده کنند، تصمیم و تمایل آنها نسبت به ازدواج هر چه سریعتر فرزندانشان بیشتر میگردد و این سبب میشود که برای این امر اقدام نمایند؛ پس آراستگی و آرایش تنها برای شوهر فعلی نیست، بلکه زمینهٔ تطهیر بیشتر جامعه و رغبت هر چه بیشتر افراد به ازدواج را ایجاد مینماید و روشن است که آرایش و عرضهٔ جلا و زیبایی دختر برای زنها اشکال شرعی ندارد، بلکه به جهاتی مستحسن و شایسته نیز هست؛ همانطور که در روایات، گذشته از آن که در این مورد منعی وارد نشده، کیفیت آن هم بهطور مکرّر بیان گردیده است.
البته باید توجّه داشت که ایجاد رغبت در پسران و دختران و مقابله با دلمردگی آنان نباید همراه با تحریک عواطف و وادار ساختن افراد به انحراف یا اهمال و سهلانگاری نسبت به محرّمات و احکام شرعی باشد؛ زیرا در هر جامعهای باید تحقّق نیکیها و نفی زشتیها به دور از افراط و تفریط باشد. برای این مقصود باید در ظرف تدوین و بیان قوانین اجتماعی، اینگونه امور بهطور مشخّص و مصداقی تعریف شود تا ملاک و
(۹۶)
میزان درستیها و کجیها روشن گردد.
دوم: ختنهٔ دختران
در روایات متعدّدی مطالب بسیار قابل توجّهی دربارهٔ ختنهٔ دختران و خصوصیات و شرایط آن و زمینهٔ اشتغال زنان به این امر آمده است، گرچه بازیابی عمل به این امر در زمان حاضر، نیاز به تحقیق جداگانهای در چگونگی انجام آن دارد؛ که اینجا به برخی از آنها با توضیحی اندک اشاره میشود:
عن ابی بصیرٍ قال: «سألت اباجعفرٍ« علیهالسلام » عن الجاریة تسبی من ارض الشّرک فتسلم فتطلب لها من یخفضها فلانقدر علی امرأةٍ. فقال: امّا السّنّة فی الختان علی الرّجال و لیس علی النّساء؛(۱)
ابو بصیر گوید: از امام باقر « علیهالسلام » پرسیدم: کنیزی که از سرزمین شرک به اسارت درآمده و سپس مسلمان شده و میخواهد کسی او را ختنه کند، ولی دست رسی به زنی که این کار را انجام دهد ندارد، چه کند؟ حضرت پاسخ دادند: ختنه بر مردان سنّت است و بر زنان چنین سنّتی نیست [وجوب ختنه برای مردان است، ولی ختنهٔ زنان، سنّت واجب و الزامی نیست.]
این روایت، عدم وجوب ختان دختران را مطرح میکند. البته انجام چنین سنّتی به اندازهای رایج بوده که دختران و زنان فکر میکردند ختنه برای آنها واجب است و از نبود طبیب این کار نزد معصوم« علیهالسلام » شکایت میبردند که امام باقر« علیهالسلام » در جواب میفرمایند: «ختنه برای دختران واجب نیست»؛ همانطور که چنین تصوّری نسبت به وجوب و همچنین کمبود زن جرّاح در زمان پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » هم اتّفاق میافتاد.
۱- کافی،ج۶،ص۳۷،ح۱٫
(۹۷)
ختنه از سنّتهای ابراهیمی است که اسلام آن را به طور جدّی و کامل پذیرفته است. این عمل برای مردها واجب است، ولی نسبت به زنان مستحب میباشد و الزامی ندارد. ختنه از نظر بهداشتی- روانی و کامیابی آثار خاصّی دارد. به راستی این بیان، آگاهی دین از حقایق علمی و اهتمام به فراگیری آن را بهخوبی مشخّص میسازد؛ از این رو لازم است امّت اسلامی به دستورات دینی و فواید آن اهتمام کامل داشته باشند.
عن عمرو بن ثابتٍ، عن ابی عبداللّه« علیهالسلام » قال: «کانت امرأةٌ یقال لها: امّ طیبة تخفض الجواری فدعاها رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله » فقال لها: یا امّ طیبة! اذا انت خفضت امرأةً فاشمی و لا تجحفی فانّه اصفی للّون و احظی عند البعل؛(۱)
امام صادق« علیهالسلام » فرمود: زنی به نام امّ طیبه شغل خفض ـ ختنهٔ دختران ـ داشت. پیامبر او را خواست و به او فرمود: ای امّ طیبه! هنگام ختنهٔ دختران آن تکه را اندکی قطع کن و از بن جدا مساز؛ زیرا چنین کاری رنگ چهرهٔ زن را تابناکتر و او را برای شوهر، دلپذیرتر میسازد.
در این روایت، پیامبر شخصاً کیفیت ختنهٔ زنان را برای زن جرّاح بیان میفرماید و در آن چند امر مورد اهمّیت است:
یک. پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » با آن مقام شامخ، این امر را خود بیان میکند، آن هم برای یک زن؛ بنابراین در صورت لزوم، استفادهٔ زن از مرد در تحصیل علوم و فنون با رعایت عفاف و پاکی مشکلی ندارد.
دو. این گونه ختان برای کامیابی مؤثّرتر است؛ به همین علّت، ختنهٔ زن میتواند معقول و قابل ادراک و پذیرش همگان باشد.
۱- کافی،ج۵،ص۳۸،ح۵٫
(۹۸)
سه. این بیان پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » اهمّیت و منافع و ارزش این عمل را روشن میسازد؛ به همین علّت ایشان بهطور خاص این موضوع را بیان میکند.
آری، دین به دنبال سختگیری نیست، بلکه لذّتهای مادّی و معنوی را با هم برای مردم بیان میکند که لذّتها و کمالات حتمی و ضروری تحت عنوان «وجوب» و لذّت و کمال غیر ضروری تحت عنوان «استحباب» بیان میشود؛ امّا به راستی پذیرش بشر تا چه حد است؟
مکتبی که به دنبال بهداشت عمومی و سلامت نوعی و فردی بشر است، به راحتی رها میگردد، ولی راه و روشی که یک نمونه از آن، جمعیت میلیونیایدز و… است، مورد پذیرش قرار میگیرد!
به راستی میان ختنهٔ زن به شکلی که پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » میفرماید، با زیبایی و صفای چهرهٔ زن چه رابطهای وجود دارد؟ این بیان از نظر علمی بسیار قابل دقّت است و باید جوامع علمی از اینگونه فرمانهای الهی آسان نگذرند. آری، رابطهٔ بهداشتی و طبّی- روانی این امر بهطور گویا قابل پیگیری است که ما اکنون در مقام بیان آن نیستیم.
سوّم: جرّاحی
در روایت پیشین،(۱) پیامبر اکرم« صلیاللهعلیهوآله » شخصا کیفیت ختنهٔ زنان را برای زن جرّاح بیان فرمود و چنانچه در آن زمان زمینههای دیگر جرّاحی مرسوم میبود، حضرات معصومین« علیهمالسلام » تخصّصهای مربوط به آنان را ترسیم مینمودند؛ همانطور که شغل مامایی را بر عهدهٔ زنان قابله گذاشتند؛ بنابراین زنان هر جامعه ـ
۱- کافی،ج۵،ص۳۸،ح۵٫
(۹۹)
بهویژه جامعهٔ اسلامی ـ باید تصدّی زمینههای جرّاحی یا طبابت زنان را خود به عهده گیرند. از امور جزئی و ابتدایی گرفته تا گزینههای گسترده و نهایی آن.
به راستی جای تأسف است که در جامعهٔ اسلامی به بهانههای واهی مانند نبود پزشک یا جراح زن یا ماهرتر بودن پزشک مرد، زنان تشویق شوند تا به پزشکان غیرهمجنس رجوع کنند؛ این در حالی است که جوامع پیش رفته از این مشکل دور بوده و تا آنجا که ممکن است از بیمارستانهای همگن برخورداند. آری، یکی از نشانهای جامعهٔ متمدّن و پیشرفته، بهرهگرفتن از جنس زن برای برطرف کردن مشکلات زن است.
چهارم: مامایی و جایگاه ارزشمند آن
در روایات، «مامایی» شغل مناسب زنان شناخته شده و سهمی از عقیقه برای ماما در نظر گرفته شده است(۱) که به چند روایت در این زمینه اشاره میشود.
عن عاصم الکوزی قال: سمعت ابا عبداللّه« علیهالسلام » یذکر عن ابیه انَّ رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله » عقّ عن الحسن« علیهالسلام » بکبشٍ و عن الحسین« علیهالسلام » بکبشٍ و اعطی القابلة شیئاً؛(۲)
عاصم گوید: امام صادق« علیهالسلام » از پدر بزرگوار خویش نقل فرمود که رسول گرامی اسلام« صلیاللهعلیهوآله » برای امام حسن« علیهالسلام » یک گوسفند نر(قوچ) و برای امام حسین« علیهالسلام » یک قوچ عقیقه کرد و قسمتی از گوشت آن را به قابله داد.»
عن ابی جعفرٍ« علیهالسلام » انّه قال: «و اطعموا القابلة من العقیقة؛(۳)
امام باقر« علیهالسلام » فرمود: سهمی از عقیقه را به ماما بدهید.»
۱- عقیقه: گوسفند یا شتری که مستحب است پس از ۷ روز برای نوزاد قربانی شود.
۲- کافی،ج۶،ص۳۳،ح۳٫
۳- همان،ص۲۷،ح۴٫
(۱۰۰)
عن ابی عبداللّه « علیهالسلام »:«… و اعط القابلة طائفةً من ذلک؛(۱)
امام صادق« علیهالسلام » فرمود:… و بخشی از عقیقه را به قابله ده.»
این روایت عنوان «طائفةً من ذلک» را دارد که حکایت از زیادی اعطای گوشت قربانی به زن قابله میکند.
عن یحیی بن ابی العلاء عن ابی عبداللّه « علیهالسلام » قال: «… و بعثوا برِجْل شاةٍ الی القابلة…؛(۲)
امام صادق« علیهالسلام » فرمود: [پیامبر اسلام« صلیاللهعلیهوآله » روز هفتم برای امام حسن« علیهالسلام » و امام حسین« علیهالسلام » نام گذاشتند و برای آن دو، گوسفند عقیقه کردند] و یک ران گوسفند را برای قابله فرستادند… .»
قال الصّادق« علیهالسلام »: «و یطعم القابلة الرّجل و الورک؛(۳)
امام صادق« علیهالسلام » فرمودند: یک پا و ران عقیقه به ماما داده میشود.»
از این دسته روایات، اهمّیت و ارزش اجتماعی این شغل بهخوبی روشن میشود. این شغل مخصوص زنان است و در جامعهٔ اسلامی نباید این کار را مردها انجام دهند. زنها نباید در کارهای تخصّصی خود، همچون طبابت، فروشندگی لباس و دیگر امور اختصاصی هیچ کمبودی داشته باشند و باید هر شغلی را به اندازهٔ کفایت خویش انجام دهند.
ویژگی و امتیاز این شغل شادی و سرور است. ماما با این کارش شادمانی را وارد خانوادهای میکند؛ به همین علّت عرف جامعه اجرت ماما را بیشتر از کارهای عادی قرار داده است. حتّی در بعضی روایات تمام عقیقه را برای قابله در نظر گرفتهاند.
۱- کافی،ج۶،ص۲۸،ح۷٫
۲- همان،ص۳۳،ح۵٫
۳- همان،ص۲۸،ح۶٫
(۱۰۱)
پنجم: شیردهی و نگهداری فرزندان
عن ابی الصّباح الکنانی عن ابی عبداللّه« علیهالسلام » قال: «اذا طلّق الرّجل امرأته و هی حبلی انفق علیها حتّی تضع حملها و اذا وضعته اعطاها اجرها و لا یضارّها الاّ ان یجد من هو ارخص اجراً منها فان هی رضیت بذلک الاجر فهی احقّ بابنها حتّی تفطمه؛(۱)
امام صادق « علیهالسلام » فرمود: هنگامی که مردی همسر باردارش را طلاق دهد، باید نفقهٔ او را تا زمان زایمان پرداخت نموده و پس از وضع حمل نیز مزد شیردهی او را بپردازد و به او آسیب و زیانی نرساند، مگر آن که دایهای با مزد کمتر، این کار را انجام دهد، ولی در صورتی که مادر به همان مزد کمتر راضی باشد، او برای فرزند خویش تا پایان شیرخوارگی سزاوارتر است.»
عن فضل ابی العبّاس قال: قلت لابی عبداللّه« علیهالسلام »: «الرّجل احقّ بولدهام المرأة؟ قال: «لا بل الرّجل فان قالت المرأة لزوجها الّذی طلّقها انا ارضع ابنی بمثل ما تجد من ترضعه فهی احقُّ به؛(۲)
ابو عباس گوید: «به امام صادق« علیهالسلام » عرض کردم: پدر نسبت به فرزند خویش سزاوارتر است یا مادر؟ حضرت پاسخ داد: پدر سزاوارتر است، ولی اگر مادر به شوهرش که او را طلاق داده بگوید: من فرزندم را به همان مبلغی که دیگران برای شیردهی میگیرند شیر میدهم، در این صورت مادر سزاوارتر است.»
«عن ابی عبداللّه« علیهالسلام » فی رجلٍ استأجر ظئراً فغابت بولده سنین ثمّ انّها جاءت به فانکرته امّه و زعم اهلها انّهم لا یعرفونه» قال: «لیس علیها شیءٌ الظّئر مأمونةٌ؛(۳)
۱- کافی،ج۶،ص۴۵،ح۲٫
۲- کافی،ج۶،ص۴۴،ح۱٫
۳- همان،ص۴۲،ح۲٫
(۱۰۲)
از امام صادق« علیهالسلام » دربارهٔ مردی سؤال شد که دایهای را برای فرزندش اجیر میکند و دایه با فرزند چند سال از چشم آنها دور میشود، آنگاه فرزند را میآورد، ولی مادر میگوید: این فرزند من نیست و خویشان مادر نیز میگویند: «این فرزند را ما نمیشناسیم.» حضرت فرمود: «چیزی بر عهدهٔ دایه نیست. دایه امین و مورد اعتماد است و گفتهٔ او باید پذیرفته شود.»
عن عبداللّه بن هلال قال: «قال ابوعبداللّه« علیهالسلام »: اذا ارضعن لکم فامنعوهنّ من شرب الخمر؛(۱)
امام صادق« علیهالسلام » فرمود: زمانی که زنان اهل کتاب فرزندان شما را شیر میدهند، آنان را از نوشیدن شراب باز دارید.»
عن ابی عبداللّه« علیهالسلام » قال: کان امیرالموءمنین ـصلواتاللّه علیه ـ یقول: «لا تسترضعوا الحمقاء فانّ اللّبن یغلب الطّباع و قال رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله »: لا تسترضعوا الحمقاء فان الولد یشبّ علیه؛(۲)
امیرموءمنان ـ صلوات اللّه علیه ـ همواره میفرمود: «برای شیردهی به فرزندانتان از زن نادان استفاده نکنید؛ زیرا شیر بر طبیعت افراد چیره میشود و پیامبر خدا« صلیاللهعلیهوآله » فرمودند: از زن احمق نخواهید که فرزندتان را شیر دهد؛ چرا که فرزند با شیر رشد میکند.»
عن محمد بن مروان قال: «قال لی ابوجعفرٍ« علیهالسلام »: استرضع لولدک بلبن الحسان و ایاک و القباح فانّ اللّبن قد یعدی؛(۳)
محمّد بن مروان گوید: امام باقر« علیهالسلام » به من فرمود: شیرِ زنان نیکو صورت را برای فرزندت انتخاب کن و از زشت رویان بپرهیز؛ چرا که شیر تأثیر میگذارد.»
۱- کافی،ج۶،ص۴۲،ح۳٫
۲- همان،ص۴۳،ح۹٫
۳- کافی،ج۶،ص۴۴،ح۱۲٫
(۱۰۳)
عن زرارة عن ابی جعفرٍ« علیهالسلام » «قال: علیکم بالوضاء من الظّوءرة فان اللّبن یعدی»(۱)
امام باقر« علیهالسلام » فرمود: بر شما باد به دایهٔ نیکو و پاکیزه؛ زیرا شیر تأثیر میگذارد.»
بنابراین روایات، یکی از شغلهای شریف زنان دایه شدن و شیر دهی به کودکان و پرورش و پرستاری آنهاست. امروزه این کار در سطح وسیع در شیر خوارهگاه، پرورشگاه و مهدکودکها ـ که تصدّی و تربیت اطفال را به عهده دارند ـ صورت میگیرد. این شغل برای زنها همیشه معمول بوده و اجرت گرفتن برای این عمل ـ حتّی برای مادر ـ بیاشکال است.
با آن که مردها هم میتوانند در بخشهایی از این کار دخالت داشته باشند، ولی ویژگیهای این امر با عواطف زن ـ که سمت مادری دارد ـ از هماهنگی بیشتری برخوردار است و دستکم در قسمتهایی از آن، مردها موقعیت موفّق زنان را ندارند.
۱- همان،ح۱۳٫
(۱۰۴)
ج) اشتغالهای اختصاصی حرام
پیشتر گفتیم: از دیدگاه دین مبین اسلام بعضی شغلها برای زن حرام است و اشتغال به آن جایز نیست. اکنون به بیان برخی از این مشاغل که زن را از حقیقت انسانی و هویت فطری خود تهی میسازد و او را به صورت بازیچهای بیهوده یا مرداری بیخاصیت و آلوده درمیآورد، همراه با شماری از روایات مربوط به آن میپردازیم.
اوّل: روسپیگری
قال اباجعفر « علیهالسلام »: … «و السّحت انواعٌ کثیرةٌ: منها اجور الفواجر؛(۱)
امام باقر« علیهالسلام » فرمود: حرام نمونههای فراوانی دارد. یکی از آنها دستمزد زنان بزهکار است.»
عن السّکونی، عن ابی عبداللّه « علیهالسلام » قال: «السّحت ثمن المیته و ثمن الکلب و ثمن الخمر و مهر البغی و الرّشوة فی الحکم و اجر الکاهن؛(۲)
امام صادق« علیهالسلام » فرمودند: بهای فروش مردار، سگ و شراب و مزد زن زناکار، رشوه در داوری و اجرت کاهن (پیشگو) حرام است.»
عن سماعة قال: «قال ابوعبداللّه « علیهالسلام »: السّحت انواعٌ کثیرهٌ: منها کسب الحجّام اذا شارط و اجر الزّانیة و ثمن الخمر…؛(۳)
امام صادق« علیهالسلام » فرمودند: از انواع حرام،… مزد زن زنا کار است… .»
دوّم: قیادت و واسطهگری حرام
عن سعد الاسکاف، قال: «سئل ابوجعفرٍ« علیهالسلام » عن القرامل الّتی تضعها
۱- کافی،ج۵،ص۱۲۶،ح۱٫
۲- همان، ح۲٫
۳- کافی،ج۵،ص۱۲۷،ح۳٫
(۱۰۵)
النّساء فی روءوسهنّ یصلنه بشعورهنّ فقال: لابأس علی المرأة بماتزینت به لزوجها. قال: فقلت له: بلغنا انّ رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله » لعن الواصلة و الموصولة فقال: لیس هناک انّما لعن رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله » الواصلة الّتی تزنی فی شبابها فلمّا کبرت قادت النّساء الی الرّجال فتلک الواصلة و الموصولة؛(۱)
از امام باقر« علیهالسلام » دربارهٔ موهایی که زنان به گیسوان خویش پیوند میزنند، پرسیده شد. حضرت فرمودند: «در آنچه زن، خود را با آن برای شوهرش میآراید، اشکالی نیست.»
فرد پرسشکننده به حضرت عرض کرد: شنیدهایم که پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » پیوندزننده و پیوندپذیر را لعنت کرده است. آن حضرت فرمود: لعنت رسول خدا« صلیاللهعلیهوآله » در این باره نیست. واصله(پیوند دهنده) و موصوله (پیوندپذیر) که پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » آنها را لعنت کرده است، زنانی هستند که در جوانی زنا میدهند و در سالمندی به واسطهگری میان زنان و مردان میپردازند. [چون اکنون زناکاران را به هم میرسانند و خود در گذشته تن به زنا دادهاند.]
در این روایت، سه شغل مورد توجّه قرار گرفته که دو شغل، حرام آشکار است و شغل سوم بستگی به مورد عمل دارد: روسپی گری و قیادت (پیوند دادن زن و مرد زناکار) دو شغل حرام است که به شدّت مورد استنکار و نهی دین قرار گرفته است؛ و آرایشگری، در صورت تزویر و خیانت زن به همسرش حرمت دارد و در غیر این صورت، کاری بیاشکال است و از شغلهای جایز، بلکه شاد زنان میباشد.
این نکته نیز شایان ذکر است که هرچند قیادت میتواند توسط مردان هم صورت بگیرد، ولی بهطور نوعی، جهات خاصّی از آن توسط زنان آلوده انجام میپذیرد.
۱- همان،ص۱۱۹،ح۳٫
(۱۰۶)