بلندای فقه شیعه | جلد ۲

 

بلندای فقه شیعه | جلد ۲

 



گونه‌های دیگر نماز: نماز مسافر


عمل بر اساس پاسخ اشتباه مبلِّغ

س ۱۹۴ ـ مسافری وظیفهٔ خود را از عالمی پرسیده و نمازهای خود را بر اساس گفتهٔ او شکسته خوانده ولی بعد دانسته که پاسخ مسأله اشتباه بوده و باید نماز را تمام می‌خوانده، آیا وی معذور است یا باید آن را قضا کند؟

«گلپایگانی»: اگر وظیفه‌اش اتمام بوده و نماز را قصر خوانده، باید در وقت، اعاده و در خارج وقت، تماما قضا نماید.

* * *

«نکونام»: جهل سبب درستی عملی نمی‌شود؛ خواه به جهل خود عمل نماید یا از جاهلی پرسش کند؛ حتّی اگر گوینده، لباس اهل علم به خود پوشیده باشد اما اگر نمی‌دانسته که وظیفهٔ مسافر نماز شکسته است و به‌جای نماز شکسته نماز را تمام بخواند، نماز وی درست است.

س ۱۹۵ ـ کسی که در ماه شعبان سه مرتبه به چهار فرسخی سفر کرده و در ماه مبارک رمضان نیز چند روزی در حرکت است، آیا می‌تواند نماز را تمام بخواند و روزه بگیرد یا خیر؟

ج ـ در فرض سؤال، نماز او شکسته است و روزه هم نمی‌تواند بگیرد.

(۱۲۱)

س ۱۹۶ ـ در رساله است اگر کسی برای لهو و خوش‌گذرانی به شکار رود، نماز وی تمام است و چنان‌چه برای تهیهٔ معاش باشد، نماز را باید شکسته بگزارد، آیا این حکم شامل کسانی که برای صید ماهی می‌روند نیز هست یا خیر؟

ج ـ حکم سفر صید فرقی ندارد که به دریا باشد یا غیر دریا.

س ۱۹۷ ـ آیا زنی که مسافر است می‌تواند در مقصد با این که ایام عادت اوست قصد ده روز کند یا باید صبر نماید تا پاک شود و در ابتدای ورود به مقصد، اگر برای نمونه، پنج روز عادت اوست، این پنج روز جزو ده روز شمرده می‌شود یا نه؟

ج ـ مجرد قصد ده روز کافی است؛ اگرچه در تمام آن حایض باشد که بعدا اگر یک روز هم بماند، باید نماز را تمام بخواند؛ به‌شرط آن که قبل از خواندن نماز، از قصد اقامهٔ ده روز برنگشته باشد.


بسنده بودن نماز جمعه از یک نماز چهار رکعتی برای قصد اقامت

س ۱۹۸ ـ آیا نماز جمعه بجای یک نماز ظهر چهار رکعتی در موردی که قصد ده روز کرده و آن را خوانده و بعد از قصد خود برگشته است کفایت می‌کند یا نه؟

«گلپایگانی»: اقوی عدم کفایت نماز جمعه است، جهت اتمام نماز بعد از عدول از قصد اقامت.

* * *

«نکونام»: اگر نماز جمعه را به‌قصد وجوب شرعی بجا آورده و آن را بجای نماز ظهر کافی بداند، به‌گونه‌ای که دیگر نماز ظهر را پس از ادای نماز جمعه لازم نداند، کافی است و نیازی به نماز چهار رکعتی نمی‌باشد.

(۱۲۲)


نماز و روزه در تفریح‌گاه همیشگی

س ۱۹۹ ـ شخصی ساکن تهران است، باغی در کرج خریده و دو اتاق و لوازم زندگی نیز دارد، روزهای جمعه در دوره‌هایی از سال به آن باغ می‌رود و بعضی از جمعه‌شب‌ها نیز در آن‌جا می‌ماند، برای نماز و روزهٔ خود چه کند؟

«گلپایگانی»: اگر در آن‌جا شغل و پیشه‌ای ندارد و فقط برای تفریح یا تغییر آب و هوا به آن‌جا می‌رود، باید نمازش را شکسته بخواند و روزه‌اش را افطار کند.

* * *

«نکونام»: اگر بتواند قصد توطن داشته باشد و آن مکان را برای همیشه وطن خود به حساب آورد که همیشه چند روزی از هفته را در آن مکان زندگی کند، وطن دیگر وی می‌باشد و لازم است نماز را تمام بخواند و روزه نیز بگیرد؛ هرچند شغلی هم در آن منطقه نداشته باشد.


توسعهٔ شهر و کم‌تر شدن فاصله از مسافت شرعی

س ۲۰۰ ـ در زمان گذشته، روستایی با شهر چهار فرسخ فاصله داشته که نماز را قصر و روزه را افطار می‌کرده‌اند، در حال حاضر، وسعت شهر زیاد شده و نسبت به روستای مذکور نزدیک و این ده از توابع متصل شهر شده، ولی باز میان آن روستا و شهر زمین‌های مزروعی فاصله است و حال شک است که فاصله از مسافت شرعی کم‌تر شده یا نه، آیا می‌توان به‌حکم مسافت عمل نمود یا خیر؟

«گلپایگانی»: اگر کسی یقین دارد که فاصله مزبور، سابقا به قدر مسافت بوده و فعلا در اثر وسعت شهر، مثلا شک دارد که فاصله از مسافت شرعی کم‌تر شده یا نه، به حکم مسافت عمل نماید تا وقتی که یقین کند که فاصله کم‌تر از مسافت شرعی است که در این صورت، نماز تمام است.

* * *

(۱۲۳)

«نکونام»: پاسخ مسأله، مطابق پرسش آن نمی‌باشد؛ زیرا پرسش این است که در حال حاضر، فاصله به طور قطع کم‌تر از مسافت می‌باشد و تنها شک در اتصال است و جواب آن است که قطع به عدم مسافت در عدم قصر و افطار کافی است؛ هرچند شک در اتصال داشته باشد.


مسافت شرعی در شهرهای بسیار بزرگ (بلاد کبیره)

س ۲۰۱ ـ در سال‌های پیش فاصلهٔ دو شهر اصفهان و نجف‌آباد بیش از چهار فرسخ بوده که در صورت مسافرت به نجف‌آباد نماز را شکسته می‌خواندیم، در سال‌های اخیر، دهات مجاور اصفهان به شهر وصل شده، آیا فاصلهٔ دو شهر را نسبت به زمان قدیم حساب کنیم یا با توجه به پیوستن دهات مذکور و کم‌تر شدن فاصله از چهار فرسخ، باید در مسافرت به آن شهر نماز را تمام گزارد، هم‌چنین در مورد شهرهایی که حالت دو شهر یاد شده را پیدا نموده‌اند چگونه باید عمل کرد؟

«گلپایگانی»: میزان، فاصلهٔ فعلی است؛ به‌شرط آن که شهر از بلاد کبیره نباشد، و اگر از بلاد کبیره باشد؛ در صورتی که از خارج محله تا مقصد چهار فرسخ یا بیش‌تر باشد، لکن از آخر شهر تا مقصد کم‌تر از چهار فرسخ باشد، احتیاطا نماز را هم شکسته و هم تمام بخوانند.

* * *

«نکونام»: مواردی که فاصلهٔ شهرها تفاوت کرده است، میزان، مسافت فعلی میان خانه‌های پایانی دو شهر است؛ خواه شهر کوچک یا بزرگ باشد و خواه بزرگ عادی یا بزرگ غیر عادی باشد و خواه محله‌های شهر به هم متصل یا جدای از هم باشد و یا چه قصد سفر از خانه و محله یا از خارج شهر نماید و خواه آشنای مردم محله‌ای باشد یا نباشد.

پس در زمان کنونی که شهرها دیوار ندارد، ابتدای مسافت شرعی و صدق

(۱۲۴)

سفر، خانه‌های پایانی شهر ـ نهایت شهر ـ است و دلیلی بر تفاوت میان شهرهای خیلی بزرگ و کوچک یا میان محله‌ها وجود ندارد. به بیان قرآن مجید: «اذا ضربتم فی الأرض»، و صدق سفر موقعی است که خانه‌ای نباشد و تنها زمین و جاده باشد که بیرون رفتن از شهر بر آن صادق خواهد بود؛ پس بر کسی که در شهر خود حرکت می‌کند، عنوان مسافر صادق نمی‌کند؛ خواه مردم محله‌ای از شهر آن را بشناسند یا نشناسند؛ چرا که ممکن است همسایهٔ وی نیز او را نشناسد.

به‌طور اساسی، ملاک سفر، بیرون آمدن از خانه‌های پایانی شهر است و اگر طول وسعت شهری بیست فرسخ نیز شود، میزان، خروج از شهر می‌باشد و ابتدای مسافت از نهایت شهر است. اگر کسی در میان شهر خود؛ هرچند بزرگ نیز باشد ـ بیش از بیست فرسخ حرکت نماید و مسافر نیز شناخته گردد، صدق سفر ندارد و نیازی به انجام احتیاط و جمع خواندن میان تمام و قصر نمی‌باشد.


عبور از حد ترخص

س ۲۰۲ ـ کسی در بعضی از اوقات سال در فاصلهٔ بیش‌تر از چهار فرسخ به حمل و نقل بار با ماشین می‌پردازد، در این مقدار فاصله، عبور وی از میان زمین‌های مزروعی خود که خارج از حد ترخص است می‌باشد و در جای دیگر از کم‌تر از حد ترخص ده عبور می‌کند، آیا عبور از زمین‌های مزروعی و عبور از کم‌تر از حد ترخص، هر دو موجب قطع سفر می‌شود یا یکی از این دو یا هیچ کدام؟

«گلپایگانی»: عبور از ملک مزروعی خود که خارج از حد ترخص است موجب قطع سفر نمی‌شود، و اما عبور از مادون حد ترخص وطن موجب قطع سفر است. بنابراین، در صورت دوم که عبور از مادون حد ترخص

(۱۲۵)

باشد، اگر از همان‌جا که سفر قطع شده تا مقصد به قدر مسافت باشد، ولو تلفیقا، نماز قصر است والا قصر نیست.

* * *

«نکونام»: تنها عبور از مادون حدّ ترخّص موجب قطع سفر می‌گردد.


سکونت در شمیران و شغل در تهران

س ۲۰۳ ـ شخصی که ساکن شمیران اما مغازه و محل کسب وی در تهران است، اگر در مسافرت خود از تهران بگذرد، آیا نماز وی قصر است یا تمام؟

«گلپایگانی»: در صورتی که تهران وطن او نباشد و شمیران را برای خود وطن قرار داده، باید حد ترخص را از شمیران ملاحظه نماید.

* * *

«نکونام»: در زمان کنونی، تهران و شمیران یک شهر شمرده می‌شود و حد ترخّص از تهران رعایت می‌گردد.


قصد اقامت در دو محل

س ۲۰۴ ـ شخصی در ماه رمضان یا محرم می‌خواهد برای تبلیغ در دو قریهٔ نزدیک که صدای اذان از هر یک از آن دو قریه به قریهٔ دیگر می‌رسد بماند، آیا قصد اقامه در این قریه جایز است یا نه؟ و اگر جایز نیست، وظیفهٔ او چیست؟

ج ـ چنان‌چه آن دو قریه به‌نظر عرف، یک محل حساب شود، قصد اقامه صحیح است و اگر یکی محسوب نشود؛ چنان‌چه در یکی از آن دو قریه قصد اقامت نموده باشد و بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی او را به قریهٔ دیگر دعوت کنند، نماز و روزه‌اش در قریهٔ دیگر نیز و در ایاب و ذهاب تا وقتی که انشاء سفر جدید نکرده، تمام و صحیح است.

(۱۲۶)


معیار دو یا یک شهر یا روستا بودن

س ۲۰۵ ـ آیا رودخانه‌ای که از وسط شهر می‌گذرد می‌تواند معیار برای جدایی دو شهر باشد، برای نمونه، با توجه به رودخانهٔ شهر قم می‌توان این شهر را دو شهر به حساب آورد یا خیر، بلکه معیار چیزهای دیگر است؟ و نیز بیان روستاهایی که در جوار هم با فاصلهٔ سیصد متری یا کم‌تر و بیش‌تر واقع شده‌اند یک ده دانسته می‌شوند یا متعدد؟

«گلپایگانی»: رودخانهٔ بین یک شهر مانند شهر قم موجب تعدد شهر نیست و در مثل دو روستا، اگر در عرف دو محل است، باید احکام دو محل مرتب شود، و اگر یک محل باشد و یک روستا و دارای محله‌های متعدد و متفرق باشد، احکام یک روستا بر آن مرتب است.

* * *

«نکونام»: معیار دو یا یک شهر یا روستا بودن عرف است و ویژگی‌های جانبی: مانند وجود رودخانه، نقش اساسی در این زمینه ندارد.


رفتن مسافر به مکان کم‌تر از چهار فرسخ

س ۲۰۶ ـ کسی که قصد اقامت ده روز در جایی کرده و نماز خود را تمام انجام می‌دهد، بعد از چند روز به جایی که کم‌تر از چهار فرسخ است رفته و یک شب مانده و بعد بازگشته است، حال، آیا دوباره باید قصد اقامت کند یا نه؟ و اگر از روی جهل به مسأله آن را قصد نکند، نماز و روزهٔ او چه حکمی دارد؟

«گلپایگانی»: در فرض مذکور، اگر قصد برگشت به وطن ندارد، تا در محل اقامه است باید نمازش را تمام بخواند، و اگر قصد مراجعت به وطن، قبل از ده روز داشته است، در برگشت از محلی که رفته و در محل اقامه تا وطن باید نماز را شکسته بخواند و در صورتی که از جهت جهل به مسأله، تمام

(۱۲۷)

خوانده باشد و بعد از وقت ملتفت شود، قضا ندارد.

* * *

«نکونام»: پس از چند روز ماندن در محل قصد اقامت، رفتن به مکانی کم‌تر از چهار فرسخ و ماندن یک شب در آن‌جا، زیانی به قصد اقامهٔ ده روز وارد نمی‌آورد و با برگشت، نیازی به قصد اقامهٔ دوباره ندارد؛ خواه قصد مراجعت به وطن، قبل از ده روز داشته باشد یا نداشته باشد و نیز در زمان برگشت از مکانی که رفته است بازگردد یا خیر. هم‌چنین است در محل قصد اقامت که هرچند قصد بازگشت از آن‌جا را داشته باشد، نماز وی تمام است.

س ۲۰۷ ـ هرگاه مسافر، پس از قصد اقامت و خواندن یک نماز چهار رکعتی به محل دیگری که فاصلهٔ آن تا محل اقامت کم‌تر از چهار فرسخ است رفت و آمد کند، و در مرتبهٔ آخر به‌منظور این که در محل اقامت؛ اگرچه کم‌تر از ده روز هم بماند نمازش تمام باشد، تصمیم جدی گرفت که یک مرتبهٔ دیگر به آن‌جا برود، در صورتی که هیچ کاری در آن‌جا ندارد، آیا همین اندازه کافی است یا نه؟ و نیز اگر با این تصمیم حرکت نمود و وقتی به محل اقامت رسید از رفتن به آن محل پشیمان شد یا این که به مانعی برخورد، نماز وی در محل اقامت قصر است یا تمام؟

ج ـ در فرض مسأله، همان تصمیم جدی به این که یک مرتبهٔ دیگر به آن محل برود، برای تمام خواندن نماز کافی است، و در صورت پشیمان شدن از رفتن به آن محل یا وجود مانع هم نماز را تمام بخواند؛ چون میزان در قصر نماز، انشای سفر جدید است و در فرض مذکور، این شخص انشای سفر جدید نکرده تا نمازش در محل اقامه شکسته باشد.

س ۲۰۸ ـ هرگاه مسافر پس از اقامهٔ ده روز و خواندن یک نماز چهار رکعتی به

(۱۲۸)

محل دیگری که فاصلهٔ آن تا محل اقامت کم‌تر از حد ترخص است رفت و آمد کند، در مرتبهٔ آخر که دیگر به آن‌جا باز نمی‌گردد و در محل اقامت نیز قصد ماندن ده روز را ندارد، نماز وی در محل اقامت قصر است یا تمام؟

ج ـ در فرض مسأله، نماز او تمام است و اگرچه از همان محلی که برای آخرین بار به آن‌جا رفته مسافر حساب می‌شود، لکن چون مسافر باید پس از گذشتن از حد ترخص نماز را شکسته بخواند و در فرض مذکور، این شخص وقتی به محل اقامه می‌رسد هنوز به حد ترخص نرسیده، وظیفه‌اش تمام است و باید هر وقت از حد ترخص گذشت قصر نماید، و مبدء مسافرت را از محلی که پس از تحقق اقامه به آن‌جا می‌رفته حساب کند.

س ۲۰۹ ـ هرگاه مسافر در محلی قصد اقامت کرده و با خواندن یک نماز چهار رکعتی یا توقف ده روز اقامت وی محقق شود و سپس به محلی که فاصلهٔ آن تا محل اقامت کم‌تر از مسافت شرعی است برود، در رساله است که مانعی ندارد و نماز وی تمام است، اگرچه هر روز برود و باز گردد؛ مگر در مرتبهٔ آخر که چون دیگر به آن محل نمی‌رود، چنان‌چه بنا نداشته باشد در محل اقامت ده روز بماند، از همان محل مسافر است و در صورتی که فاصلهٔ آن تا محل اقامت بیش از حد ترخص باشد، باید نماز را در محل اقامت قصر بخواند، در این فرض، اگر شخص یاد شده بنا داشته باشد پس از باز گشتن به محل اقامت، به محل دیگری که برای نمونه، فاصلهٔ آن تا محل اقامت دو فرسخ است برود و به محل اقامت باز گردد و سپس از محل اقامت به وطن رود، نماز وی پس از بازگشت از محلی که هر روز به آن جا می‌رود و پیش از رفتن به محل دوم تمام است یا قصر؟

ج ـ در فرض مذکور، نمازش تمام است.

س ۲۱۰ ـ مسافرتی به بندر عباس نمودم، در بازگشت نماز ظهر و عصر را در راه

(۱۲۹)

نخواندم و به شهر خود که رسیدم هنوز وقت باقی بود، ولی فراموش کردم نماز خود را بخوانم و شب آن را به یاد آوردم، حال باید قضای آن را شکسته بخوانم یا تمام؟

ج ـ در فرض سؤال که وقت ظهر و عصر باقی بوده و به وطن رسیده‌اید، نماز ظهر و عصر را تماما قضا نمایید.

س ۲۱۱ ـ شخصی نماز ظهر و عصر را در اول وقت نخوانده و مسامحه کرده و سپس مسافرت نموده و در سفر نیز نماز وی قضا شده است، حال اگر بعد از مراجعت بخواهد نماز ظهر و عصر را قضا نماید، آیا آن را تمام بخواند یا قصر؟

ج ـ ملاحظهٔ آخر وقت را بنماید، اگر در آخر وقت که نماز فوت شده مسافر بوده، قضا را قصر بخواند و اگر حاضر بوده، تمام بخواند.


نماز و روزهٔ کسی که شغل وی در سفر است

س ۲۱۲ ـ کسی که راننده نیست ولی صاحب اتومبیل است و به عنوان کمک راننده به میزان مسافت شرعی به سفر می‌رود و به انجام کار می‌پردازد، آیا نماز وی تمام است و باید روزه بگیرد یا خیر؟ حکم آن در فرضی که همیشه وی با راننده نمی‌رود، بلکه گاه گاه با او همراه می‌شود چیست؟

ج ـ اگر صدق کند که شغل او در سفر است یا سفر شغل اوست، نمازش تمام و روزه‌اش صحیح است؛ مشروط به این که ده روز در منزل نماند و در جایی هم به‌قصد توقف ده روز نماند، و در سفرهایی که اتفاقا برای کارهای شخصی خود می‌رود، اگر به‌قدر مسافت شرعی باشد، نمازش قصر و روزهٔ وی صحیح نیست.

س ۲۱۳ ـ من نظامی هستم و در خانه‌های سازمانی ارتش زندگی می‌کنم که

(۱۳۰)

فاصلهٔ خانه‌ام تا پادگان که محل کار من است ده کیلومتر است، و هر روز صبح با سرویس به این پادگان می‌آیم و مراجعت می‌نمایم و تاکنون که مدت سه سال است در این حال زندگی می‌کنم و در خانه‌ام قصد ده روز ننموده‌ام، اگر به شهرستان خود بروم، تکلیف نماز و روزه‌ام چیست؟

ج ـ در فرض سؤال، به‌نظر این‌جانب در مدت مأموریت خدمت و محل سکونت و در بین راه نماز تمام و روزه صحیح است.

س ۲۱۴ ـ مقلدان آن‌جناب که بین محل کار و محل سکونت آن‌ها بیش از مسافت شرعی و دایم در حال تردد بین آن دو هستند، نمازشان تمام است و روزه می‌گیرند، اکنون سؤالی که پیش آمده این است که شرکت به آن‌ها دستور داده برای گرفتن حقوق ماهیانه، برخلاف سابق که حقوق را به‌نزد آنان می‌آوردند، به مرکز استان روند، آیا در این سفر نیز روزه بگیرند؟ چون به دلخواه نمی‌روند، آیا سفر آنان سفر مأموریت است یا سفر شخصی محسوب می‌شود و باید افطار نمایند؟

ج ـ در فرض سؤال که برای دریافت حقوق خود سفر می‌کنند، جزء سفر شغل آن‌ها محسوب می‌شود و نمازشان تمام و روزه صحیح است.

س ۲۱۵ ـ این‌جانب کارگر برق اروندکنار هستم که هشت فرسخی آبادان می‌باشد و این شهر زادگاهم می‌باشد، ولی بر اثر جنگ تحمیلی حدود دو سال است که در اهواز سکونت دارم و در حال حاضر پانزده روز کار و پانزده روز استراحت دارم، در روز استراحت دو بار مسافرت می‌روم و ما تابع مقررات اداره می‌باشیم و در روز کار یا در آبادان یا در شادیگان و یا در اروند کنار مشغول کار هستیم، تکلیف من نسبت به نماز و روزه چیست؟

ج ـ در فرض سؤال که در مدت پانزده روز استراحت هم مسافرت می‌نمایید که ده روز در یک محل نمی‌مانید، چه در روزهای کار و چه در

(۱۳۱)

روزهای استراحت، نماز شما تمام و روزه صحیح است. و اگر در روزهای استراحت در یک محل می‌مانید، نماز شما در ایام استراحت تمام است و در پانزده روز کار که نوشته‌اید در یک محل نمی‌مانید، قصر است و روزه صحیح نیست.


نماز و روزهٔ دایم السفر در جنگ

س ۲۱۶ ـ شخصی که در طول جنگ چهار سالهٔ افغانستان به‌خاطر این که در این مبارزه سهم داشته باشد، دایم در سفر بوده و گاهی در افغانستان و گاه در ایران یا پاکستان بوده، ولی قصد مسافرت دایم را نداشته، و به صورت قهری چنین وضعی به‌وجود آمده و در آینده نیز امکان دارد این وضع ادامه پیدا کند، آیا روزه و نماز شخص مذکور تمام است یا نه؟ اگر تمام است، چنان‌چه در ماه رمضان از ایران به پاکستان مسافرت نماید، چه تکلیفی دارد؟

«گلپایگانی»: اگر هر یک از سفرهای مذکور قهرا پیش آمده و شغلی نداشته که لازمه‌اش این اسفار باشد، نماز قصر است و روزه صحیح نیست.

* * *

«نکونام»: لازم نیست شغل کسی که دایم در سفر است مادی و دنیوی باشد و همین که به خاطر مبارزه، به‌طور دایم در سفر باشد، حکم شغل در سفر را دارد و این که ارادهٔ او دخالتی در دایم السفر بودن وی ندارد، بلکه جنگ به‌طور قهری شغل او شده است، ناسازگاری با این امر ندارد که شغل او و سفر وی جنگ باشد و او مسافر دایمی شمرده شود؛ چرا که نمی‌توان گفت: قهری بودن امری، ناسازگاری با پیشه قرار دادن شدن آن دارد؛ پس در نهایت، نماز او تمام و روزهٔ وی صحیح می‌باشد.


نماز و روزهٔ کارگران کثیر السفر برای مدت نامعلوم

(۱۳۲)

س ۲۱۷ ـ بعضی از کارگران شرکت نفت را گاهی برای مدت نامعلومی همه روزه به‌مسافت شرعی می‌برند و بعد از ظهر بر می‌گردانند و چه بسا ممکن است این کار چند هفته یا چند ماه طول بکشد و ممکن است رئیس آن‌ها نیز از طول این سفر آگاه نباشد، در این صورت، تکلیف نماز و روزهٔ آنان چیست؟ و اگر بعد از آن معلوم شود که تا چند روز دیگر مسافرت طول می‌کشد، آیا حکم کثیر السفر را پیدا می‌کند یا نه؟

«گلپایگانی»: در صورتی که مدت مسافرت نامعلوم باشد، این شخص مسافر است، مگر آن که به‌قدری امتداد پیدا کند که صدق کند شغل این شخص در سفر است که در این صورت باید نماز را تمام بخواند و روزه را هم بگیرد.

* * *

«نکونام»: اگر از ابتدا آن را برای شغل در سفر می‌پذیرد، حکم کسی را دارد که شغل وی در سفر است و نماز وی تمام و روزهٔ او صحیح است. اگر پس از پذیرش نیز کثرت مسافرت به مدت نامعلومی برای کارگری پیش آید، همین حکم بر وی جاری است.


نماز و روزهٔ کارگران کثیر السفر در فصلی از سال

س ۲۱۸ ـ بعضی از کارگران شرکت نفت در دوره‌ای از سال، چند ماه باید در مسافرت باشند و برای مثل توزیع یخ در تابستان همه روزه باید مسافرت شرعی را بروند و برگردند، اکنون تکلیف نماز و روزه آنان چیست؟

«گلپایگانی»: در این مدت که شغل آنان تقسیم یخ در سفر است، نماز ایشان تمام و روزهٔ آنان صحیح است، فقط در سفر اول شکسته بخوانند.

* * *

«نکونام»: در زمان مسافرت به مسافت شرعی برای هر کار مباحی که شغل

(۱۳۳)

آن‌ها شمرده شود؛ هرچند سفر اول باشد، نماز تمام و روزه صحیح است.

س ۲۱۹ ـ شخصی که کار وی در تمام سال بردن جنس به تهران و آوردن جنس از آن‌جا و بردن به جاهای دیگر است، آیا تحت عنوان کسانی که شغلشان سفر است داخل می‌باشد؛ چون شغل او تجارت و ملازم با مسافرت است یا نه؟

ج ـ شخص مذکور چنان‌چه ده روز متوالی در منزل نمی‌ماند نماز او در سفر تمام و روزهٔ او صحیح و عین مصداق «التاجر یدور فی تجارته» می‌باشد.


مبلِّغ کثیر السفر

س ۲۲۰ ـ طلبه‌ای همه هفته شب‌های جمعه برای تبلیغ به دهی می‌رود که فاصلهٔ آن از یک راه یک فرسخ و نیم و از راه دیگر هفت فرسخ است که روی هم‌رفته چهارده فرسخ می‌شود، در ضمن، وی دارای ملکی در آن ده می‌باشد، آیا وی حکم مسافر را دارد یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر همه هفته برای تبلیغ به آن ده می‌رود، به‌نظر این‌جانب اگرچه از راهی که مسافت آن هفت فرسخ است برود، وظیفه‌اش اتمام نماز و گرفتن روزه است و در این صورت، اگر اتفاقا ده روز در وطن بی‌قصد یا با قصد یا در خارج از وطن با قصد توقف کرد، در سفر اول باید نمازش را شکسته بخواند و روزه‌اش را افطار کند و داشتن یا نداشتن زمین و ملک به‌نظر حقیر دخالت در این مسأله ندارد.

* * *

«نکونام»: برای صدقِ «شغل در سفر»، سفر اوّل نیز حکم سفرهای بعدی را داراست و حکم تبلیغ که به عنوان شغل نیست و فقط کثرت سفر دارد نیز همان است که بیان شد.

س ۲۲۱ ـ اگر کسی که دایم در سفر است، بیش از ده روز در منزل بماند و سپس به

(۱۳۴)

مسافرت رود و در میان سفر بین دو محل که مسافت شرعی است بیش از دو بار تردد نماید، آیا بار سوم باید نماز را تمام بخواند یا تمام خواندن نماز مشروط به این است که مراجعت به منزل و سفر دوم را از منزل شروع نماید. توضیح این که اهالی روستایی در اطراف آبادان بیش‌تر در سفرند و گاهی که دوام سفر آنان در اثر ده روز ماندن در منزل قطع می‌گردد، جهت صید ماهی به دریا مسافرت می‌نمایند و ماهی را از دریا به کویت که بیش از چهار فرسخ فاصله دارد برای فروش می‌برند و از کویت دوباره به دریا بر می‌گردند و پس از صید ماهی دوباره به کویت برای فروش ماهی مراجعت می‌نمایند و همین طور تا پنج یا شش بار، حال آیا نماز در کویت و دریا محکوم به قصر است یا تمام؟

«گلپایگانی»: مراجعت به منزل شرط نیست و در مفروض سؤال، دفعهٔ دوم که به کویت می‌روند، سفر دوم محسوب و نماز تمام است.

* * *

«نکونام»: در فرض مذکور، وی باید نماز خود را از نخستین سفر شغلی خود تمام بخواند و در سفر اول نیز مسافر شناخته نمی‌گردد.

س ۲۲۲ ـ ماهی گیران روستایی که در دریا صید ماهی می‌کنند، گاه برای خرید لوازم کشتی و گاه برای تهیهٔ اوراق مربوطه و زمانی برای خرید لوازم زندگی خود و گاه به جهت مراجعه به طبیب از هشت فرسخی و نه فرسخی و دوازده فرسخی به آبادان می‌آیند و هیچ گاه آمدن آنان به آبادان جنبهٔ تفریحی ندارد و بیش‌تر آنان مقلد مرحوم آیت اللّه حکیم قدس سره بودند که مطلق سفر را مگر سفر حج و زیارت، جزو کسب می‌دانستند، اکنون رجوع به حضرت آیت‌اللّه نموده‌اند، در این صورت نظر مبارک را مرقوم فرمایید.

«گلپایگانی»: اگر مرحوم آیت‌اللّه حکیم قدس‌سره فتوا داده باشند که مطلق مسافرت کسی که شغلش سفر است یا شغلش در سفر است، حکم سفر در شغل یا سفری را که شغل است دارد. کسی که این مسأله را از ایشان در زمان

(۱۳۵)

حیاتشان اخذ کرده و عمل نموده فعلا هم می‌تواند به تقلید ایشان باقی بماند، ولی نظر حقیر این است که سفر چنین شخصی در صورتی حکم کثیر السفر را دارد که یا حین سفر در شغل یا سفری که شغل است باشد، یا از توابع و لوازم آن شمرده شود. اما سفر برای خرید آذوقه و اجناس و لباس برای خود و اهل و عیال یا مراجعه به طبیب از این مسأله‌خارج‌است.

* * *

«نکونام»: هیچ یک از این موارد سفر شغلی و یا توابع آن به حساب نمی‌آید و تمامی حکم سفر را دارد که قصر است.


کم شغل در سفر

س ۲۲۳ ـ کسی برای تدریس یا کار دیگری به محلی رفت و آمد می‌کند، در نتیجه شغل او در سفر است، آیا مانند کسی است که سفر شغل اوست یا از آن‌جا که شغل او در سفر است و سفر شغل او نمی‌باشد، نماز وی تمام است و باید روزه بگیرد؟

«گلپایگانی»: بلی، تکلیف او اتمام نماز و گرفتن روزه است و در این هم که شغل در سفر باشد فرق نمی‌کند که در یک مکان خاص در موقع مسافرت به کسبی مشغول باشد یا در اثنا سیر کسب کند.

* * *

«نکونام»: میان کسی که شغل وی در سفر است یا شغل او سفر باشد تفاوتی در حکم نیست.

س ۲۲۴ ـ عده‌ای از دانشجویان در دانش‌سرا برای مدت دو سال مشغول تحصیل هستند و تابستان را به‌وطن خود می‌روند، و در دانش‌سرا شبانه‌روز سالی نه ماه زندگی می‌کنند و هر هفته یک روز به کرمان می‌آیند و ممکن است از ابتدای

(۱۳۶)

امر نیز پنج روز پی درپی در محل دانش‌سرا سکونت ننمایند، تکلیف آنان در دانش‌سرا از جهت قصر و اتمام چیست؟

ج ـ در فرض سؤال، اهل کرمان نمازشان تمام و روزهٔ ایشان صحیح است و اشخاصی که از منزلشان تا دانش‌سرا به‌قدر مسافت بوده، اگر یک مرتبه قصد اقامهٔ ده روز کرده باشند و یک نماز چهار رکعتی بجا آورده باشند، دیگر هرچه مسافرت به کرمان بنمایند و برگردند، نماز آن‌ها تمام و روزهٔ آن‌ها صحیح است و هم‌چنین اگر هیچ‌گاه قصد اقامهٔ ده روز نکنند، چون حکم دائم السفر را دارند.

س ۲۲۵ ـ مسافری که به عنوان کارگری در محلی قصد می‌کند که مدتی بماند اما همه روزه صبح باید به سر کار خود که در یک فرسخی محل قصد وی واقع است برود و شب باز گردد، آیا قصد وی اشکال ندارد و تکلیف وی نسبت به انجام فرایض چیست؟

ج ـ در فرض مسأله، قصد اقامه محقق نشده، لکن چنان‌چه بنای ادامه مدت معتدبه را دارد، پس از دو سه روز نماز او تمام و روزه‌اش صحیح است.

س ۲۲۶ ـ کسی که از محل خود به اطراف کرمان آمده و در ذوب آهن کار می‌کند و برای سکونت خود خانه‌ای اجاره کرده که تا محل کار چهار فرسخ فاصله دارد و صبح به آن‌جا می‌رود و شب باز می‌گردد و مدت چند سال است که نماز خود را تمام می‌خواند و روزهٔ رمضان را بدون قصد اقامه می‌گیرد و سالی چند مرتبه به شهر خود می‌رود و در رفت و آمد به آن به احکام مسافر عمل می‌کند، اکنون نماز و روزهٔ وی چه حکمی دارد؟

«گلپایگانی»: در فرض مرقوم، به‌نحوی که عمل می‌کرده‌اند تکلیفشان اتمام نماز و گرفتن روزه است. و در رفت و آمد به شهر خودشان که اتفاقا

(۱۳۷)

می‌روند و سفر در شغل و جهت شغل نیست، حکم مسافر را دارند که نمازشان قصر و روزه را باید افطار کنند و اگر با قصد، ده روز در محلی که خانه را اجاره کرده‌اند یا در محل شغل بمانند تا در آن محل هستند، نماز را تمام بخوانند و در سفر اول، باید نماز را شکسته بخوانند و روزه را افطار کنند.

* * *

«نکونام»: در این حکم، میان سفر اول و غیر آن تفاوتی نیست و وی باید از نخستین سفر شغلی خود، نماز را تمام بخواند.

س ۲۲۷ ـ شخصی ساکن در شهرری است و بیش‌تر هفته‌ها را به ورامین که چهار فرسخی است مسافرت می‌نماید و روز بعد مراجعت می‌کند، حکم قصر و اتمام نماز او را بیان فرمایید.

ج ـ اگر شغل خود را به این نحو قرار داده که هر هفته یک مرتبه تا چهار فرسخی مسافرت کند و فردای آن روز مراجعت نماید، نماز و روزهٔ او تمام و صحیح است.

س ۲۲۸ ـ اجیری مدت یک ماه است روزی بیست فرسخ راه را جهت کاری مسافرت می‌کند، آیا این عده محکوم به حکم کسی هستند که دایم در سفر است یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر تصمیم دارند مدت قابل اعتنایی کار خود را در سفر انجام دهند، حکم دائم السفر را دارند، نماز تمام و روزهٔ آنان صحیح است و اگر فقط چهل یا پنجاه روز مثلا شغل خود را به این ترتیب قرار داده‌اند، مسافر هستند و نمازشان قصر است، روزه را نیز باید افطار نمایند.

(۱۳۸)

* * *

«نکونام»: در همین مدت صدق دائم السفر را دارند و نماز آنان تمام است.

س ۲۲۹ ـ کسی که دایم در سفر است و در وطن خود بر اثر مسدود شدن راه، ده روز یا زیادتر می‌ماند و در بین این ده روز مسافرتی به مسافت سه فرسخ و نیم می‌رود که با بازگشت آن به هفت فرسخ می‌رسد، آیا برای سفر بعد مسافر است و نماز وی قصر می‌شود یا خیر؟

ج ـ در فرض مسأله که ده روز در منزل نمانده، سفر اول نیز تمام است.

س ۲۳۰ ـ اشخاصی که مقیم کویت هستند و معلوم نیست تا چند سال در کویت می‌مانند و هر روز از محل اقامتشان تا چهار فرسخ یا بیش‌تر برای کار می‌روند و باز می‌گردند یا دست کم آن‌ها را در هر ماهی چند مرتبه تا چهار فرسخ می‌برند، چگونه نماز بخوانند و روزه بگیرند و آیا تفاوتی میان بومی‌ها و مهاجران مقیم هست یا نه؟

«گلپایگانی»: اشخاص مذکور اگر در کویت قصد توطن نکرده‌اند و عازمند که پس از مدتی به وطن خود باز گردند، مسافر هستند و مادامی که قصد ده روز نکرده‌اند یا سی روز مرددا نمانده‌اند، نماز آنان قصر است و روزه را باید افطار کنند. بلی، اگر سفر طولانی شود که دائم السفر باشند، نمازشان تمام و روزهٔ آنان صحیح است و هم‌چنین اگر در مدت معتنابه‌ای همه روزه هشت فرسخ بروند یا چهار فرسخ بروند و چهار فرسخ برگردند حکم دائم السفر را دارند، و هرگاه ده روز در یک‌جا قصد نمایند، در سفر اول، نماز قصر و در سفرهای بعد تمام است و اگر ده روز بی‌قصد بمانند، در سفر اول احتیاطا جمع و در سفرهای بعد، تمام بخوانند.

* * *

«نکونام»: در همین مدت صدق دائم السفر دارند و تفاوتی میان آنان و بومیان

(۱۳۹)

نیست.

س ۲۳۱ ـ این حقیر به سبب انجام معامله که شغلی اصلی من است رانندهٔ دائم السفر می‌باشم و نماز خود را تمام می‌خوانم و روزه را می‌گیرم، اخیرا بیش‌تر مسافرت‌های من با شغلم که معامله است کم‌تر ارتباطی دارد و بیش‌تر برای انجام کارهای ضروری دیگری غیر از امرار معاش است، استدعا دارد وظیفهٔ این جانب را بیان فرمایید؟

ج ـ در صورتی که کارهای ضروریتان مربوط به زندگی و امرار معاشتان باشد و در سفر باید انجام شود، باز هم حکم دائم السفر دارید که نمازتان تمام است و روزه را باید بگیرید، ولی اگر مسافرت برای زیارت یا دیدن یا عیادت مریض و امثال این‌ها از اموری که مربوط به امرار معاش نیست باشد، حکم مسافر را دارید.

س ۲۳۲ ـ این‌جانب معلم می‌باشم و در تابستان و ایام تعطیل با اتومبیل به کار مسافربری یا باربری از شهر محل سکونتم به خارج شهر می‌روم، نماز این‌جانب در بیرون از شهر چگونه است؟ در ضمن، محل کارم هنگام تدریس در روستایی است که هر روز صبح از آن‌جا به محل کارم می‌روم و شب‌ها باز می‌گردم، تکلیف نماز این‌جانب چگونه است؟

ج ـ اگر در تمام دوازده ماه، سه ماه به نحو مذکور مسافربری یا باربری می‌کنید و سفر شما به مقدار مسافت شرعی است و نه ماه برای شغل خود که معلمی است به نحو مذکور در سؤال رفت‌وآمد می‌کنید، در تمام سال باید نماز را تمام خوانده و روزه را بگیرید.

س ۲۳۳ ـ بعضی از پرسنل نظامی، در پایگاه نوژهٔ همدان زندگی می‌کنند که

(۱۴۰)

وطن آنان نیست و محل کارشان در جایی است که از پایگاه تا سایت مذکور و محل کارشان هر روز یا هفته‌ای چند روز به اندازهٔ مسافت شرعی در رفت و آمد هستند، نماز و روزهٔ آن‌ها چگونه است؟ توضیح این که پرسنل یاد شده دست‌کم سه سال است که چنین می‌باشند؟

ج ـ در فرض مذکور، اگر در محل زندگی که وطن پرسنل نیست قصد اقامت ده روز کرده باشند و با این قصد یک نماز چهار رکعتی تماما خوانده باشند، بعد از این، نماز در هر دو محل و بین دو محل تمام و روزه صحیح است، مادامی که مجددا به مسافت شرعیه مسافرت نکرده باشند و اما اگر یک نماز چهار رکعتی تماما با قصد اقامت بجا نیاورده باشند تا سفر طول نکشیده، نماز قصر است و روزه صحیح نیست و بعد از صدق طول سفر نماز تمام و روزه صحیح است.

س ۲۳۴ ـ این‌جانب دانشجویی هستم که از شهرستان اراک به تهران آمده‌ام و نظر به این که محل تحصیل با منزلی که در آن سکونت دارم به اندازهٔ مسافت شرعی فاصله دارد و هر روز این مسیر را طی می‌کنم و هم‌چنین قصد توطن در تهران نکرده‌ام، نماز و روزه‌ام چگونه است؟

ج ـ در فرض سؤال، اگر در بین ایامی که در تهران اشتغال به تحصیل دارید ده روز را در یک محل نمی‌مانید و در بین نه ماهی که اشتغال دارید گاهی به اراک مراجعه می‌کنید، در اراک هم ده روز مستمرا نمی‌مانید، نماز شما تمام است و روزه را باید بگیرید.

س ۲۳۵ ـ این‌جانب ساکن اصفهان هستم و مدت دو سال است که به محل کارم در شهرکرد که واقع در یکصد کیلومتری اصفهان است هر روزه رفت و آمد می‌نمایم و در مدت گذشته نمازها را در آن‌جا شکسته بجا می‌آوردم و در مورد روزه نیز

(۱۴۱)

به حکم مسافر عمل می‌نمودم، ولی امسال در ایام ماه مبارک رمضان، از استفتایی که از حضرت عالی شده بود باخبر شدم که می‌بایست نماز را تمام بخوانم و روزه نیز بگیرم، تکلیف من در مورد نمازها و روزه‌های گذشته چیست؟

ج ـ در فرض سؤال نمازهایی را که شکسته خوانده‌اید و روزه‌هایی را که افطار نموده‌اید باید قضا کنید.

س ۲۳۶ ـ لو سکن المهاجر من وطنه من جهة الحرب فی محلّ یبعد من البلد مسافة شرعیة وکان مضطرا للوصول إلی البلد لشراء لوازمه الضروریة أو لمعالجة مریضه فی کلّ أسبوع مرّة أو أکثر فما حکم صلاته وصیامه فی محل سکناه؟

ـ اگر مهاجری به سبب جنگ از وطن خود در منطقه‌ای دوردست ساکن شود که بیش از مسافت شرعی باشد و وی ناچار باشد برای خرید وسایل لازم و ضروری و یا برای درمان بیمار در هفته یک یا دو بار به آنجا رود، حکم نماز و روزهٔ وی در محل سکونت او چیست؟

ج ـ فی فرض السؤال، لو طالت المدّة بمقدار معتنی به مثل أربعة أو خمسة أشهر مثلاً، والحال هذه، فصلاته تامّة، ویجب علیه الصیام.

ـ در فرض پرسش، اگر مدت سکونت وی طولانی شود؛ به‌گونه‌ای که برای نمونه چهار یا پنج ماه در آن‌جا بماند، نماز وی تمام است و واجب است روزه بگیرد.

س ۲۳۷ ـ کسی که دایم در سفر است بعد از ماندن ده روز در وطن، در سفر اول جنسی از وطن به کرج که فاصلهٔ آن بیش از هشت فرسخ است می‌برد، و چون جنس در آن‌جا به‌فروش نمی‌رود آن را به تهران می‌برد، آیا بازگشت به تهران

(۱۴۲)

سفر دوم است یا خیر؟

ج ـ سفر اول، از وطن به مقصد است و از آن‌جا به مقصد دیگر سفر دوم محسوب است و باید نماز را تمام بخواند.

س ۲۳۸ ـ بنده شغلم پرورش زنبور عسل می‌باشد و در سال، مدت هشت ماه سیار هستم، و زنبورها را این طرف و آن طرف می‌برم، اگرچه مدت اقامت زنبورها از مدت ده روز زیادتر است، خود من نه در خانه ده روز می‌مانم و نه در سر کار و پیوسته در رفت و آمد هستم و در بین رفت و آمدها سفرهای اتفاقی نیز برای من روی می‌دهد، و چهار ماه زمستان نیز در منزل هستم و در میان ده روزی که می‌خواهم در خانه بمانم، مسافرتی مصلحتی می‌نمایم، تکلیف روزه و نماز بنده چیست؟

ج ـ در فرض سؤال، نماز شما در هشت ماهی که در سفر هستید تمام است و روزه را هم باید بگیرید، ولی در چهار ماهی که در منزل هستید؛ گرچه در بین ده روز سفر مصحلتی هم بکنید، حکم دائم السفر را ندارید؛ یعنی در صورت مسافرت، نماز شکسته است و روزه هم صحیح نیست.

س ۲۳۹ ـ آیا مرحوم سید در عروة الوثقی میان کسی که شغلش در سفر است یا شغل او سفر است تفاوتی نهاده است؟

ج ـ کسی که سفر شغل اوست در ذیل هفتمین شرط قصر و کسی را که شغلش در سفر است در مسألهٔ «التاجر الذی یدور» ذکر فرموده، و خلاصه هر دو نوع سفر شغل است، لکن یک جا سفر تابع شغل است؛ مثل تاجر که برای تجارت سفر کند و یک جا سفر بالاستقلال شغل است؛ مثل قاصد و سائق و ملاح.

س ۲۴۰ ـ شخصی در قم به تحصیل علوم دینی می‌پردازد و تصمیم دارد تا زمانی

(۱۴۳)

که اسباب تحصیل وی فراهم است در قم بماند و قصد ندارد در غیر قم حتی در روستای خود اقامت همیشگی داشته باشد، ولی از وطن خود نیز اعراض نکرده و چند سال است در قم ساکن است و هر هفته جهت سرپرستی هیأت و جلسهٔ قرائت، جمعه را به تهران مسافرت می‌کند و در میان این مدت، به وطن خود یا به‌جای دیگر مسافرت نموده و در سال نیز در ایام ماه مبارک رمضان و محرم و صفر جهت تبلیغ به مسافرت می‌رود، در این صورت، نماز وی در قم و تهران چگونه است و در مراجعت از غیر تهران در موقع تبلیغ، نماز و روزهٔ وی چه حکمی دارد؟

«گلپایگانی»: با فرض آن که قصد دارد همیشه در قم باشد و از وطن هم اعراض نکرده، در قم و وطن اصلی، نمازش تمام است و در مواقعی که همه هفته به تهران می‌رود از سفر دوم، نماز را تمام بخواند و اگر در بین ده روز در وطن توقف کند، سفر اول شکسته و سفر دوم تمام است و در غیر وطن نیز چنان‌چه با قصد ده روز توقف نماید، در سفر اول شکسته و در سفر دوم تمام است، و اگر توقف ده روز در غیر وطن بدون قصد باشد، بنا بر احتیاط واجب، در سفر اول جمع بین قصر و اتمام کند و در مورد مراجعت از غیر تهران؛ چنان‌چه سفر تبلیغی باشد و در محل تبلیغ کم‌تر از ده روز مانده باشد، نماز تمام است و اگر سفر برای غیر تبلیغ باشد، قصر است.

* * *

«نکونام»: تفاوتی میان سفر اول و دوم نیست و وی باید نماز را از نخستین سفر شغلی خود تمام بخواند.

س ۲۴۱ ـ شخصی است که حدود هشت سال است که در کارخانهٔ ایران خودرو

(۱۴۴)

تهران مشغول کار است، و منزل وی در تهران در خزانهٔ بخارایی است، آیا وی حکم مسافر را دارد و نماز او قصر است یا نه؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، اگر محل کار خارج تهران باشد و از منزل تا محل کار به اندازهٔ مسافت شرعیه باشد و هر هفته از منزل به محل کار رفت و آمد کند، نماز را باید تمام بخواند و روزه را باید بگیرد.

* * *

«نکونام»: میان شهرهای بزرگ (بلاد کبیره) و شهرهای کوچک در این حکم تفاوتی نیست و حد ترخص از آخرین نقطهٔ شهر محاسبه می‌شود.

س ۲۴۲ ـ رانندگان تاکسی معمولا در شهر و اطراف شهر کار می‌کنند و نوع روزها بیش‌تر از سه فرسخ از شهر دور نمی‌شوند، ولی ممکن است در بعضی وقت‌ها، برای مثال، ماهی دو یا سه مرتبه هشت فرسخ یا بیش‌تر از شهر دور شوند و سفرهای شرعی آنان نسبت به سفرهای کم‌تر از مسافت، نادر است، بنابراین، رانندگان مذکور حکم کثیر السفر را دارند یا نه؟

ج ـ رانندگان مذکور که شغلشان رانندگی در کم‌تر از مسافتی است که شرعا موجب قصر می‌شود، حکم کثیر السفر را ندارند، مگر آن که به‌نحوی مسافرت کنند که صدق بکند که رانندگی در مسافرت شرعی ولو ملفقا، شغل آن‌هاست.

س ۲۴۳ ـ شخصی رانندهٔ ماشین بارکش شهری است، ولی هفته‌ای یک یا دو مرتبه و گاهی هم ده روز پی‌درپی مسافرت به مسافت شرعی می‌نماید، آیا کثیر السفر دربارهٔ این شخص صدق می‌کند یا نه؟

ج ـ در صورتی که تصمیم دارد در مدت قابل اعتنایی هر هفته مسافرت مزبور را ادامه دهد، حکم دائم السفر را دارد.

س ۲۴۴ ـ شخصی می‌گوید من رانندهٔ فلان اداره هستم و ممکن است در ماه،

(۱۴۵)

چندین مرتبه از ادارهٔ مربوطه مسافرت نمایم و گاهی نیز در ماه، تنها یک مرتبه مسافرت برای وی پیش می‌آید، بنابراین، تکلیف نماز و روزهٔ او چیست؟

«گلپایگانی»: در فرض مسأله، اگر شغل او رانندگی در مسافت باشد، نماز او تمام و روزهٔ او صحیح است، مگر هر وقت که قصد کند ده روز در محلی بماند که در سفر اول، نماز را شکسته بخواند و روزه را افطار کند و در سفر دوم، نماز تمام و روزه‌اش صحیح است و اگر شغل او رانندگی در شهر و کم‌تر از مسافت باشد، در موقع سفر اتفاقی، نماز را شکسته و روزه را باید افطار کند.

* * *

«نکونام»: همان گونه که گذشت تفاوتی در میان سفر نخست با دیگر سفرها نیست و وی باید نماز را از نخستین سفر شغلی خود تمام بخواند.

س ۲۴۵ ـ کسی که مانند رانندهٔ ماشین، شغل او سفر است و در میان راه به علت نقص فنی که اتومبیل پیدا می‌کند، اتومبیل را در محل می‌گذارد و برای رفع نواقص و تکمیل بعض لوازم اتومبیل به نقطه‌ای سفر می‌کند و برای نمونه، دو روز نیز طول می‌کشد، آیا در این دو روز باید نماز خود را تمام بگزارد و روزه نیز بگیرد یا نه؟

ج ـ این سفر هم جزو توابع سفری است که شغل اوست و وظیفه‌اش اتمام نماز و گرفتن روزه است.

س ۲۴۶ ـ شخصی که شغلش رانندگی است به مقصد هشت فرسخی مسافر می‌برد ولی در بازگشت، بدون گرفتن مسافر بلکه فقط به‌خاطر کار شخصی خود باز می‌گردد، آیا وقت برگشتن، نماز او تمام است یا نه؟

(۱۴۶)

ج ـ رجوع از سفری که شغل اوست حکم خود سفر را دارد و نماز او تمام است.

س ۲۴۷ ـ راننده‌ای که در مسیر خاصی به رانندگی و بردن مسافر اشتغال دارد، اگر به‌خاطر انجام کاری شخصی با ماشین مسافربری خود در مسیر دیگر و به مقصد شهر دیگر به سفر رود و در ضمن قصدش این باشد که طبق روال سابق، در بین راه مسافرکشی نماید، در این هنگام که هدف اصلی وی انجام کار شخصی است و قصد ضمنی و تبعی او بردن مسافر است، آیا در سفر روزه بگیرد و نماز وی تمام است یا نه؟

ج ـ در فرض سؤال، هر کدام از دو قصد که در نظر او اقوی و مستقل باشد و دیگری تبعی باشد، معتبر است. اگر کار شخصی است، نماز قصر، و اگر مسافربری باشد، نماز تمام، و روزه صحیح می‌باشد.

س ۲۴۸ ـ رانندهٔ کامیونی ده روز در منزل مانده، اما به‌خاطر این که به مسافرت نرفته در بعد از ظهر روز نهم، یک مسافرت شرعی با ماشین خود و بدون بار انجام داده است، به این معنا که چهار فرسخ رفته و چهار فرسخ باز گشته، در صورتی که نماز مغرب و عشا را در آن‌جا خوانده است، آیا روز یازدهم که با بار به مسافرت می‌رود، در سفر اول باید نماز را تمام بخواند یا شکسته؟

ج ـ در فرض سؤال، باید نماز را تمام بخواند.

س ۲۴۹ ـ اگر راننده‌ای که دائم السفر است به قصد زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام با خانوادهٔ خود با ماشین باری خود اما خالی مسافرت کند، آیا نماز وی شکسته است یا تمام؟

ج ـ در این سفر نمازش شکسته است.


تبعیت زن و شوهر در سفر

(۱۴۷)

س ۲۵۰ ـ زنی که همراه شوهر خود به شهر دیگری می‌رود و اگر به شهری که پدرش در آن زندگی می‌کند و خود او هم سابقا در آن شهر زندگی می‌کرده بیاید و قصد ده روز نکند، نماز را شکسته بخواند یا تمام؟

«گلپایگانی»: با آن که زن بنا دارد تابع شوهر باشد، باید قصر بخواند.

* * *

«نکونام»: زن هنگامی که همراهی شوهر را دارد، همان‌گونه که مرسوم و عرف جامعهٔ ماست، در احکام سفر، تابع شوهر به حساب می‌آید؛ هرچند قصد تبعیت نیز نکرده باشد یا نداند که تبعیت چیست تا قصد کند. پس زن در تمامی احکام باب سفر، حکم شوهر را دارد.

س ۲۵۱ ـ آیا به خانهٔ شوهر رفتن دختر، در حکم اعراض از وطن محسوب می‌شود و اگر فاصلهٔ خانهٔ پدر و منزل شوهر به‌حد مسافت شرعی باشد و به خانهٔ پدر برود و بدون قصد اقامت، چند روزی بماند، نماز وی شکسته است یا تمام؟

ج ـ متعارف، اعراض از وطن اصلی و تبعیت از شوهر در توطن است، مگر در بعضی موارد؛ مثل آن که شرط کند با شوهر که او را از وطن خود خارج نکند.


یکسان بودن وطن با شهر مسکونی در تبعیت

س ۲۵۲ ـ زن و شوهری در تهران سکونت دارند، زن اهل اصفهان و شوهر ساکن شیراز است، آیا زن تابع شوهر می‌باشد؛ یعنی اگر به‌وطن شوهر خود که شیراز است برود، نماز را تمام بخواند یا نه؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، اگر زن در شیراز قصد ماندن ده روز نداشته باشد، نمازش قصر است.

* * *

«نکونام»: در فرض تبعیت، میان شهر مسکونی با شهر وطن تفاوتی نیست و

(۱۴۸)

اگر زن به شهر شوهر رسید، هم‌چون شوهر نماز وی تمام است و چنان‌چه به شهر خود نیز برسد، نماز وی قصر است و تبعیت زن از شوهر، خود در حکم اعراض زن از وطن سابق وی می‌باشد.

س ۲۵۳ ـ بنده در تهران و فرزندم در قم ساکن است، در صورت آمدن ما به‌منزل یک‌دیگر و ماندن بدون قصد اقامهٔ ده روز، تکلیف نماز و روزهٔ ما چیست؟

ج ـ هر کدام به تکلیف خود عمل کنید و تابع یک‌دیگر نیستید، مگر این که یکی از این دو محل، وطن دیگر یکی از شما باشد و از آن اعراض نکرده باشد، در این صورت، هر وقت به آن محل که وطن است بروید بدون قصد اقامهٔ ده روز هم باید نماز را تمام بخوانید.


اعراض از وطن

س ۲۵۴ ـ معنای اعراض از وطن چیست؟

ج ـ اعراض از موضوعات عرفیه است و معنایش ترک وطن به قصد عدم زندگی در آن‌جاست.


لازم نبودن داشتن ملک در وطن اعراض شده

س ۲۵۵ ـ شخصی از وطن اصلی خود اعراض کرده، اما در آن‌جا ملک دارد، آیا چنین شخصی با کسی که ملکی در وطن اعراض شدهٔ خود ندارد تفاوتی در حکم دارد یا نه؟ و نیز اعراض از وطن اتخاذی با اعراض از وطن اصلی فرق می‌کند یا خیر؟

«گلپایگانی»: به‌نظر این‌جانب با اعراض از وطن، ملک داشتن و نداشتن فرق نمی‌کند و نماز در وطن معرض عنه قصر است، لکن چون مشهور با داشتن ملک، حکم به تمام می‌فرمایند، اگر احتیاطا جمع نماید، بسیار

(۱۴۹)

خوب است، و در این جهت، فرق بین وطن اتخاذی و اصلی نیست.

* * *

«نکونام»: با فرض اعراض در صورت مسأله، نماز قصر است و داشتن ملک، مانع اعراض نیست، همان گونه که نداشتن آن، مانع قصد وطن یا عدم اعراض نمی‌باشد و جمع خواندن ـ تمام و قصر ـ نیز وجه درستی ندارد؛ هرچند احتیاط، به خودی خود و در صورتی که به وسواس نینجامد، می‌تواند مطلوب باشد.

س ۲۵۶ ـ در این مسأله که اگر شخصی از وطن خود اعراض کند، هنگامی که به آن‌جا می‌رود حکم مسافر را دارد، مراد از اعراض چیست: تنفر و انزجار است یا بناگذاری بر زندگی نکردن در آن‌جاست؛ اگرچه علاقه به بودن در آن‌جا داشته باشد؟

ج ـ اعراض از وطن، تصمیم به عدم اقامت در آن محل است؛ خواه به‌واسطهٔ انزجار از آن محل باشد یا جهات دیگر.

س ۲۵۷ ـ بنده، خانهٔ پدری‌ام در اهواز است، ولی چند ماهی است که در سوسنگرد ازدواج کرده‌ام و همان‌جا منزلی اجاره کرده و ساکن شده‌ام، در این صورت، وقتی به اهواز می‌روم نمازم را چگونه بگزارم؟

ج ـ اگر از وطن سابق خود اعراض کرده باشید؛ هرچند به این نحو باشد که چون در مکان جدید کار و پیشه اتخاذ کرده‌اید، عرفا شما را اهل آن‌جا بشمارند و بازگشت شما به اهواز، مثل انتقال اهالی سوسنگرد به اهواز، محتاج به عروض عارض باشد، در اهواز حکم مسافر را دارید.


اعراض نکردن زن از وطن خود

(۱۵۰)

س ۲۵۸ ـ آیا همسری که از وطن خود اعراض نکرده به آن‌جا رود، نماز وی تمام است یا نه؟ همین طور وطن زوج که از آن اعراض نکرده و گاهی به آن‌جا می‌رود، برای زن نیز وطن به شمار می‌رود یا خیر؟

«گلپایگانی»: هر یک از زوج و زوجه اگر از وطن اصلی خود اعراض نکرده‌اند، به این معنا که باز برای توطن دائم یا موقت به آن‌جا بر می‌گردند، باید نماز خود را در آن‌جا تمام بخوانند، ولی اگر قصد بازگشت برای توطن ندارند و فقط گاهی برای دیدن ارحام می‌روند، حکم مسافر را دارند که اگر ده روز با قصد در آن‌جا نمانند، نمازشان قصر است.

* * *

«نکونام»: ازدواج زن با فرض تبعیت، در حکم اعراض از وطن وی است و دیدار پدر، مادر یا ارحام، در حکم سفر است و شوهر اگر از وطن اصلی خود اعراض نکرده باشد، نماز وی تمام است و در این صورت، زن نیز به تبعیت وی لازم است نماز را تمام بگزارد؛ هرچند دیدار ارحام غیر از اعراض نکردن است؛ پس تمام بودن نماز به بازدید ارحام نیست، بلکه تنها در فرض عدم اعراض شوهر از وطن خود می‌باشد.


معیار اعراض از وطن

س ۲۵۹ ـ در مسألهٔ اعراض از وطن، مراد اعراض قصدی است یا اعراض عملی را نیز شامل می‌شود؛ برای نمونه، کسی از وطن اصلی خود خارج شده و ملکی نیز در آن‌جا ندارد و در یکی از شهرستان‌ها ساکن شده و در آن منزلی دارد و چند سالی است در آن‌جا زندگی می‌کند، بدون اعراض قصدی، فقط اعراض عملی و قهری دارد، حال اگر به وطن اصلی مسافرت کند و قصد ماندن ده روز نداشته باشد، آیا باید نماز خود را شکسته بخواند یا تمام؟

«گلپایگانی»: اعراض از وطن تصمیم به عدم اقامت در آن‌جاست و اگر تصمیم به عدم اقامت نداشته باشد، اعراض نیست؛ هرچند سال‌ها به آن

(۱۵۱)

وطن نرود. بلی، در بعض موارد، به‌واسطهٔ طول مدت و غفلت از وطن اولی، برحسب عرف، اعراض صدق می‌نماید.

* * *

«نکونام»: اعراض از وطن، تصمیم گرفتن بر اقامت نداشتن در وطن است و اعراض عملی نیز همین حکم را دارد؛ به‌گونه‌ای که در صورت تفهیم معنای اعراض به کسی که اعراض عملی نموده است آن را تصدیق می‌نماید و چنین معنایی را در خود می‌پذیرد.


سفر و تبعیت فرزندان از پدر

س ۲۶۰ ـ شخصی در روستایی در حدود یکصد کیلومتری اصفهان متولد شده و در چهار فرسخی آن روستا، محل ییلاقی داشته که تابستان‌ها سه تا چهار ماه در آن محل ییلاقی زندگی می‌کرده است و اکنون متجاوز از بیست سال است که ساکن تهران شده، ولی در آن روستا خانه دارد و سالی چند مرتبه به آن‌جا می‌رود و بعضی اوقات دو یا سه روز و گاهی بیش‌تر توقف می‌کند و می‌گوید اعراض نکرده‌ام، و چند فرزند دارد که همهٔ آن‌ها در تهران متولد شده‌اند، آیا نماز این شخص و نیز فرزندان او در آن روستا و نیز در محل ییلاقی شکسته است یا تمام؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، نماز آن شخص در قریهٔ مذکور که هنوز از آن اعراض نکرده تمام است، و نسبت به ییلاقی؛ چنان‌چه سکونت او سه یا چهار ماه در آن‌جا نیز به‌عنوان وطن بوده و هنوز اعراض ننموده، نماز در آن محل نیز تمام است و اما فرزندان آن شخص که خود مستقلند و در آن‌جا ساکن نیستند یا بچه‌هایی که فعلا تابعند ولی در منزل تهران هستند و در آن قریه با پدر و مادر زندگی نکرده‌اند باید نماز خود را در آن قریه

(۱۵۲)

قصر بخوانند.

* * *

«نکونام»: در فرض مسأله، فرزندان در صورت ادامه دادن تبعیت بعد از بلوغ و هم‌جواری با پدر هم‌چون گذشته، در حکم، تابع تکلیف پدر می‌باشند، مگر آن که مستقل عمل نمایند و تبعیت را نپذیرند؛ هرچند تحت سرپرستی پدر نیز باشند.


وطن دوم

س ۲۶۱ ـ آیا کسانی که در مکانی معین مدت طولانی می‌مانند ولی قصد اقامت دایم در آن‌جا را ندارند و آیندهٔ آنان روشن نیست، حکم کسی که در وطن است را دارند یا خیر؟

ج ـ در صورتی که قصد ماندن و سکونت به‌طور موقت نداشته باشند و سال‌ها در شهر یا روستایی زندگی کنند؛ هرچند قصد اقامت دایم نداشته باشند، حکم وطن بر آن‌ها جاری می‌شود و باید در آن‌جا نماز را تمام بخوانند و روزه را بگیرند.

س ۲۶۲ ـ ما حکم صلاة وصیام المؤمنین المهاجرین من أوطانهم من جهة الحرب فی البلاد التی سکنوا فیها، وبعضهم اشتری دارا وقصد التوطّن فیها مادامت الحرب قائمةً، وبعضهم سکن من قبل الدولة، فهل یحسب وطنا لهم، وأنّ صلاتهم تمام وعلیهم الصیام أم لا؟

ـ حکم نماز و روزهٔ مؤمنانی که از وطن خود به سبب منطقهٔ جنگی بودن مهاجرت می‌نمایند در جایی که ساکن می‌شوند چیست؟ برخی از آنان خانه‌ای را تا زمانی که جنگ است به عنوان وطن خود بر می‌گزینند و برخی نیز از طرف دولت در جایی ساکن می‌شوند، آیا آن‌جا وطن آنان دانسته می‌شود و لازم است

(۱۵۳)

نماز را تمام بگزارند و گرفتن روزه بر آنان واجب است یا خیر؟

ج ـ فی فرض المسألة، إن کان قصد هولاء التوطّن إلی حین انقضاء الحرب أو زمان معین، فلیس هذا البلد وطنا لهم، فلا یصحّ منهم التمام إلاّ مع قصد إقامة عشرة أیام أو البقاء ثلاثین یوما متردّدا.

ـ در فرض مسأله، اگر آنان آن‌جا را تا زمانی که جنگ است یا تا مدتی معین محل اقامت خود قرار می‌دهند و نه به صورت دایمی، آن‌جا وطن آنان دانسته نمی‌شود و بدون قصد اقامت ده روز یا ماندن به صورت مردد تا سی روز، نماز آنان تمام نیست.


معیار توطّن

س ۲۶۳ ـ حد توطّن دوم چیست؟

«گلپایگانی»: توطن ثانوی، گاه به اعراض از وطن سابق و اقامت در محل دیگر بدون قصد ترک آن‌جا به‌نحوی که اهل آن محل شناخته شود حاصل می‌شود و گاه به این که شخصی با عدم اعراض از وطن سابق، محل دیگر را نیز وطن قرار دهد که سالی مثلا چند ماه در آن توقف داشته باشد؛ به‌نحوی که عرفا او را صاحب دو وطن بشمارند.

* * *

«نکونام»: ماندن در محلی با عدم قصد موقّت برای این که وطن دوم وی به شمار آید بسنده است.


سفر به شهر دیگر، یک بار در هفته

س ۲۶۴ ـ شخصی که تهران وطن وی است و در قم نیز همسری دارد که به صورت مرتب هفته‌ای چند روز به قم می‌آید و دوباره به تهران باز می‌گردد، نماز و روزهٔ او تمام است یا شکسته؟

(۱۵۴)

«گلپایگانی»: اگر می‌خواهد تا آخر، در دو مکان که تهران و قم است زندگی داشته باشد بعید نیست که واجب باشد در قم هم نماز را تمام بخواند و اگر منزل قم دایمی نیست و موقت است، احتیاطا نماز را در قم جمع بخواند.

* * *

«نکونام»: در فرض مسأله، هر دو مکان، در صورتی که قصد موقت در وطن دوم را نداشته باشد، وطن محسوب می‌گردد و در صورت قصد موقت، حکم مسأله قصر است و جمع بین قصر و تمام لازم نیست.


ملاک صدق وطن

س ۲۶۵ ـ قصد توطن تنها در صدق وطن کافی است یا باید علاوه بر قصد توطن، مدت مدیدی بدون تخلل سفر در آن مکان اقامت کند؟

«گلپایگانی»: قصد توطن دایمی و توقف مقداری که عرفا صدق کند که وطن او شده کافی است.

* * *

«نکونام»: قصد توطن نیازی به صدق عرفی و حکم عرف ندارد و نیازی به اقامت طولانی مدّت؛ آن هم بدون فاصله افتادن سفری نمی‌باشد و با فرض تمشّی، قصد توطن در مکانی به‌دور از قصد موّقت، صدق وطن می‌کند و از همان زمان، وطن دوم به شمار می‌آید و دارای حکم وطن است و نماز تمام می‌باشد.

س ۲۶۶ ـ ملاک وطن‌های متعدد چیست؟ چه مقداری باید در هر یک از آن‌ها سکونت کرد؟ و اگر در یکی از آن‌ها فقط وقتی ضرورت اتفاق می‌افتد که مدتی کم‌تر از ده روز در آن بماند، تکلیف وی در خصوص نماز و روزه چیست؟

ج ـ چنان‌چه انسان تصمیم داشته باشد سالی چند ماه در محلی به‌طور همیشگی بماند و صدق عرفی هم بکند، وطن او محسوب می‌شود، ولی با

(۱۵۵)

ماندن چند روز در سال صدق وطنیت نمی‌کند. والله العالم.


وطن قرار دادن شهرهای بزرگ

س ۲۶۷ ـ گفته می‌شود کسانی که قبل از سال ۱۳۲۵ ساکن تهران که از بلاد کبیره است شده‌اند، تهران وطن آن‌ها محسوب می‌شود، و کسانی که سکونتشان در تهران بعد از تاریخ یاد شده باشد، تنها محدودهٔ محل سکونتشان وطن به شمار می‌رود، نه همهٔ تهران، حال بفرمایید در فرض اول که همهٔ تهران وطن است، آیا تهران در تاریخ ذکر شده مراد است یا تهران فعلی؟

«گلپایگانی»: به‌نظر این‌جانب، اگر کسی بلاد کبیره را وطن خود قرار دهد، تمام بلاد وطن اوست؛ چه قبل از تاریخ مذکور باشد، چه بعد از آن، منتهی اگر به مقدار مسافت شرعیه (چهار فرسخ ) در بلاد کبیره برود که برگردد، در این رفت و برگشت احتیاطا بین قصر و تمام جمع کند. و نسبت به روزه، آن روز را روزه گرفته و بعدا قضا نماید، از جهت این که هشت فرسخ را طی کرده است، و چنان‌چه قبل از ظهر به منزل برسد و مفطری به‌عمل نیاورده باشد، واجب است نیت روزه کند و روزه‌اش صحیح است و قضا ندارد.

* * *

«نکونام»: برای وطن گرفتن، میان شهرهای بزرگ و کوچک تفاوتی نیست؛ خواه قصد گرفتن وطن پیش از بزرگ شدن شهر صورت پذیرفته باشد یا بعد از آن؛ پس اگر در داخل شهر، بیش از چهار فرسخ نیز رفت و برگشت داشته باشد، نماز شکسته نمی‌باشد؛ زیرا صدق موضوع سفر و مسافر پس از خروج از وطن است و کسی به‌واسطهٔ سیر و حرکت در وطن مسافر نمی‌شود؛ هرچند مسافت فراوانی را نیز طی کرده باشد؛ همان گونه که ظاهر قرآن کریم: «إذا ضربتم فی الأرض» نیز بر موضوع بودن خروج از

(۱۵۶)

وطن در صدق سفر دلالت می‌کند و سفر خواندن سیر و حرکت در وطن، خلاف دلالت قرآن کریم است، بنابراین، قصری در فرض مسأله نمی‌باشد و حکم نمازی که خوانده می‌شود تمام است و به جمع بین قصر و تمام نیز نیازی نمی‌باشد.


ملاک بزرگ و کوچک بودن شهرها

س ۲۶۸ ـ بلاد کبیره به چه شهرهایی می‌گویند، معیار کبیره بودن و صغیره بودن چیست؟ اگر معیار عرف است، عرف متفاوت است، اگر معیار اندازهٔ جمعیت و ساکنان آن شهر است، داشتن چه مقدار جمعیت مورد نظر است و چه شهرهایی کوچک یا معمولی‌شمرده می‌شود و اگر معیار مسافت و مساحت و عرض و طول است، مقدار آن را بیان نمایید؟

«گلپایگانی»: هر جایی را که همه می‌گویند از بلاد کبیره است و در عرف مخالفی ندارد، از بلاد کبیره حساب می‌شود و مابقی را که شک دارید و نظر عرف در آن مختلف است، از بلاد صغیره حساب نمایید و هیچ یک از موارد مذکوره در سؤال معیار شرعی نمی‌تواند باشد.

* * *

«نکونام»: ملاک بزرگ و کوچک بودن شهرها عرف است؛ هرچند ملاک متفاوت شرعی ندارد و احکام بزرگی و کوچکی شهرها یکسان، و حد ترخص در خروج و ورود، آخر شهر ـ خانه‌های پایانی شهر ـ است.


سیر به مقدار مسافت شرعی در شهر وطن

س ۲۶۹ ـ شهری دارای طول و عرضی به اندازهٔ چهار فرسخ است و اهالی آن شهر برای انجام کارها از این طرف به آن طرف شهر می‌روند و باز می‌گردند، آیا کسانی که این شهر وطن آن‌هاست، اگر چنین مسافتی را داخل شهر روند،

(۱۵۷)

مسافر می‌گردند یا نه؟

«گلپایگانی»: در فرض مسأله، اگر از آخر محلی که مبدء حرکت اوست تا به مقصد، به مقدار مسافت باشد ولو به‌نحو تلفیق و بین محلات فاصله‌ای باشد، اگرچه به مقدار حد ترخص و طوری باشد که عرفا رفتن از این محل به محل دیگر را مسافرت گویند، نماز را قصر کند و اگر صدق مسافر بر او مشکوک است یا این که بین محلات فاصله نیست، احتیاطا جمع نماید.

* * *

«نکونام»: با رفت و آمد در وطن، به هیچ وجه، صدق سفر حاصل نمی‌گردد؛ اگرچه چند برابر مسافت شرعی ـ با دور زدن، رفت و برگشت یا به هر گونهٔ دیگری ـ رفت و آمد کند؛ که در چنین مواردی به هیچ وجه، صدق سفر حاصل نمی‌گردد و در هیچ صورتی از آن، نیازی به احتیاط و جمع کردن بین قصر و تمام نیست.

س ۲۷۰ ـ در شمال غربی تهران، در حدود سه کیلومتری بالاتر از بناهای اصلی شهر، ساختمان‌هایی مجزا از شهر احداث گردیده که به اسم جزو تهران به شمار می‌رود، بنابراین حد ترخص آن، آخرین نقطه‌ای که این ساختمان‌ها دیده می‌شود است یا باید این ساختمان‌ها مجزا گردد؟

«گلپایگانی»: اگر در نظر عرف، تهران محسوب است، حد ترخص جایی است که آن ساختمان‌ها دیده نشود و اگر در نظر مردم تهران محسوب نیست؛ نظیر شهرری، باید مجزا شود.

* * *

«نکونام»: چنین مناطقی، شهرک‌های اقماری است که تا به هم متصل نشود، مستقل ملاحظه می‌شود و از شهر تهران به شمار نمی‌آید.


طی کردن مسافت شرعی در داخل شهر تهران (وطن)

(۱۵۸)

س ۲۷۱ ـ آیا طی کردن مسافت هشت فرسخ یا مسافت ملفق به شرط این که رفتن آن چهار فرسخ یا بیش‌تر باشد، در شهر تهران موجب شکسته شدن نماز می‌باشد یا خیر؟

«گلپایگانی»: اگر از محل خود قصد رفتن به محل دیگری در تهران نماید که فاصلهٔ بین دو محل چهار فرسخ یا زیادتر باشد و قصد اقامت ده روز در مقصد نداشته باشد، احتیاط واجب جمع بین قصر و اتمام در نماز و گرفتن روزه و قضای آن است.

* * *

«نکونام»: در چنین مواردی اگر فاصله به مراتب بیش از مسافت شرعی نیز باشد، باز صدق سفر ندارد.


حد ترخص در شهرهای بزرگ

س ۲۷۲ ـ آیا تهران از بلاد کبیره است یا نه؟ و در صورتی که از شهرهای بزرگ باشد، حد ترخص آن را از کجا باید حساب کرد؟

«گلپایگانی»: ظاهرا تهران از بلاد کبیره است، ولی احتیاط واجب جمع بین قصر و اتمام در بین حد ترخص محله و بلد است.

* * *

«نکونام»: بدون عنوان «ظاهرا» که در پاسخ آمده است، باید گفت: تهران به طور قطع از شهرهای بزرگ می‌باشد، ولی حکم آن با حکم شهرهای کوچک یکسان است و حد ترخّص آن همان بیرون آمدن از شهر می‌باشد نه محله، و در فاصلهٔ بین حدّ ترخّص محله و شهر نیز نیازی به جمع کردن بین قصر و تمام نمی‌باشد.

س ۲۷۳ ـ یکی از شرایط قصر آن است که مسافر به حد ترخص برسد، اکنون

(۱۵۹)

شهری مانند تهران که از شمال به جنوب؛ یعنی از دربند شمیران تا حضرت عبدالعظیم در حدود چهل کیلومتر یعنی قریب به هفت فرسنگ ساختمان متصل است و هم‌چنین از مشرق به مغرب آن در حدود سی کیلومتر ساختمان متصل می‌باشد. در قدیم، بین تهران و حضرت عبدالعظیم و شمیرانات و نارمک و تهران پارس و تهران نو فاصله بوده، ولی حالا هیچ فاصله نیست و همهٔ این مناطق تهران شمرده می‌شود، با این وضع، حد ترخص کجاست و آیا کسی که وارد مرکز تهران شده و قصد اقامت ده روز کرده، اگر به شمیران و حضرت عبدالعظیم و نارمک و تهران پارس برود، به قصد او ضرری وارد می‌شود یا نه و اگر کسی از شمیران به حضرت عبدالعظیم که سی کیلومتر است برود؛ چون متصل است، نمازش تمام است یا حکم مسافر را دارد و باید نماز را شکسته بخواند و چنان‌چه کسی از تهران به قم حرکت کرد و از میدان شوش که دروازهٔ سابق بوده گذشت و صدای اذان را نشنید می‌تواند افطار کند یا باید صبر کند تا از حضرت عبدالعظیم بگذرد و افطار کند و نماز را شکسته بخواند؟

«گلپایگانی»: اولا اتصال به‌وسیلهٔ جاده‌ای که در اطراف نزدیک آن، مغازه یا کارخانه مثلا ساخته شده و عقب آن‌ها بیابان باشد که اتصال فقط از همین جاده است، کافی نیست. و ثانیا مثل تهران و شمیران و حضرت عبدالعظیم؛ هرچند از هر طرف و به‌نحو کامل متصل شده باشند، محل واحد شمرده نمی‌شوند؛ اگرچه یک بلد باشد و قصد اقامه در هر سهٔ این‌ها یا دوتای از این‌ها با هم قاطع سفر نیست، لکن در این صورت، نماز را احتیاطا هم شکسته و هم تمام بخواند و در مثل تهران و نارمک و تهران پارس که از محلات تهران شمرده می‌شود و وسعت تهران موجب آبادانی آن‌جا شده و ظاهرا محل واحد است، اگر قصد اقامه در هر سه یا دو تا از این محل‌ها بنماید و بنا داشته باشد در بین آن‌ها رفت و آمد کند و به قدر مسافت؛ اگرچه ملفقا باشد، واجب است احتیاطا جمع بین قصر و اتمام

(۱۶۰)

نماید، ولی اگر کم‌تر از مسافت باشد، اقامه قاطع سفر است و باید نماز را تمام بخواند و نسبت به حد ترخص نیز کسی که از تهران به قم یا از قم به تهران می‌رود، حد ترخص او با شهر تهران ملاحظه می‌شود نه با حضرت عبدالعظیم، و اگر به شمیران می‌رود یا از شمیران به قم، حد ترخص او نسبت به‌خود شمیران ملاحظه می‌شود.

* * *

«نکونام»: تهران و شمیران با شهرری یک شهر شمرده نمی‌شود؛ ولی تهران و شمیران یک شهر است؛ به‌گونه‌ای که شمیران، نارمک، تهران پارس از مناطق و محله‌های مختلف شهر تهران می‌باشد و برای تحقّق قصد اقامت، می‌توان یکی از این سه محل یا به‌طور کلی شهر تهران را مورد قصد اقامت ده روز قرار داد و قصد اقامت در شهر بزرگی مانند تهران با رفت و آمد بین نارمک، تهران پارس، شمیران و تهران اشکالی ندارد و نماز به واسطهٔ آن تمام می‌باشد؛ خواه فاصلهٔ آن به قدر مسافت شرعی باشد یا کم‌تر از آن.

حد ترخص تهران با پایان پذیرفتن محله‌های آن، از جنوب، خارج شدن از شوش؛ و از شمال، بیرون آمدن از شمیران می‌باشد و حد ترخص شهرری و حرم حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام ، بیرون آمدن از پایان آن شهر است؛ چون تهران و شهرری یک شهر شمرده نمی‌شود و حدّ ترخّص یکسان ندارد. پس تهران، خاوران، نارمک و شمیران بخشی از تهران است و جدا نیست، ولی حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام شهر دیگری است؛ اگرچه متصل به هم باشد و در شهر تهران کسی مسافر نمی‌شود؛ اگرچه به‌قدر مسافت در آن حرکت داشته باشد و موضوع سفر خارج از شهر است و با قصد اقامت ده روز در تمام یک شهر، رفت و آمد مضر به قصد اقامت

(۱۶۱)

نیست؛ اگرچه مناطق آن از یک‌دیگر دور باشد.

س ۲۷۴ ـ در مثل تهران به‌طول و عرضی که در پرسش پیشین ذکر شد، آیا می‌توانیم بگوییم تا حدودی که شهردار اجازهٔ ساخت ساختمان و ادارهٔ برق امتیاز نصب کنتور برق می‌دهد و هم‌چنین دیگر ادارات مانند آن مجوز ساخت می‌دهند، شهر تهران است و از آن حد که خارج شد، شهر تهران به شمار نمی‌آید؟

«گلپایگانی»: این میزان شرعی نیست.

* * *

«نکونام»: شهر همان منطقهٔ موجود شهری است و آن‌چه در پرسش آمده است نمی‌تواند معیار قرار گیرد.


سفر معصیت

س ۲۷۵ ـ در رساله آمده است: اگر مسافر به قصد معصیت به سفر رود، نماز او تمام است؛ حال اگر شخصی را به‌جایی ـ که مسافت شرعی است ـ برای عروسی دعوت کنند و او می‌داند که در آن‌جا لهو و لعب است و مجبور است که در آن‌جا باشد، آیا نماز او قصر است یا تمام؟

ج ـ در این فرض؛ اگرچه مبتلا به حضور در مجلس معصیت می‌شود و از این جهت، معاقب و مسؤول است، ولی چون برای معصیت سفر نکرده، باید نماز را شکسته بخواند.

س ۲۷۶ ـ اگر کارمند دولت با اتومبیل دولتی برای انجام امور شخصی خود مانند دیدار دوستان یا زیارت مشاهد مشرفه و مانند آن مسافرت کند یا غیر کارمندان دولتی را سوار نماید، آیا سفر وی معصیت است و باید نماز را تمام بخواند؟

(۱۶۲)

«گلپایگانی»: احتیاطا جمع بین قصر و تمام نماید.

* * *

«نکونام»: نماز وی شکسته است.

س ۲۷۷ ـ اهالی بخشی اطلاع دادند که زمین‌های آن بخش تقسیم و تملیک غیر شرعی شده، آیا مسافرت آن‌ها به آن اراضی موجب تمام خواندن نماز است یا خیر؟

«گلپایگانی»: احتیاط جمع بین قصر و اتمام است، لکن باید نماز را در جای مباح بخوانند.

* * *

«نکونام»: نماز آنان شکسته است.

(۱۶۳)

(۱۶۴)


نماز جماعت


اهمیت نماز جماعت در زمان پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله

س ۲۷۸ ـ می‌گویند: حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده: کسانی که به جماعت حاضر نمی‌شوند و نماز خود را به فرادا می‌خوانند یهودی هستند و با آنان آمیزش نکنید، آیا این حدیث درست است یا نه؟

«گلپایگانی»: در امر نماز جماعت و ذم تارک آن در احادیث و اخبار تأکید بلیغ شده و در خصوص این روایت، برای بررسی سند آن مقداری که فرصت بود در بعضی از جوامع معتبرهٔ حدیث تتبع شد، به آن برخورد نکردم، ولی علی الظاهر در بعضی از کتب نقل شده است، فعلا راجع به قوت و ضعف سند آن نمی‌توانم اظهار نظر کنم؛ هرچند متن آن خالی از غرابت ـ به اصطلاح حدیث ـ نیست، ولی با توعیداتی که در ترک جماعت شده صدور این مضمون هم بعید نمی‌باشد.

* * *

«نکونام»: این بیان ـ در حکم یهودی بودن ـ تنها نسبت به تارک نماز جماعت در زمان حضور نبی و معصوم است و موارد دیگر را شامل نمی‌شود؛ هرچند رها نمودن جماعت بدون دلیل در هر صورت ناپسند است.

(۱۶۵)


احکام نماز جماعت

س ۲۷۹ ـ شخصی نماز مغرب خود را به نماز عشای امام اقتدا می‌کند و در حال قیام قرائت تسبیحات اربعه شک می‌نماید که آیا رکعت سوم است یا چهارم، وظیفهٔ وی چیست؟

ج ـ در فرض مذکور، اگر در حال قیام، رجوع به امام امکان ندارد، در همان حال قیام با اشتغال به ذکر بماند تا پس از این که امام سر از سجدهٔ دوم برداشت معلوم شود که رکعت سوم بوده یا چهارم. اگر معلوم شد که سوم بوده خودش رکوع و سجود را بجا آورد و نماز را تمام کند، و اگر معلوم شد این رکعت چهارم بوده بنشیند تشهد بخواند و سلام بدهد و بعد برای قیام بی‌جا سجدهٔ سهو بجا آورد.

س ۲۸۰ ـ کسی که در صحت قرائت امام شک دارد آیا می‌تواند به وی اقتدا کند یا نه؟

ج ـ اگر به‌نحوی باشد که بتواند حمل بر صحت کند، اقتدا جایز است.

س ۲۸۱ ـ اگر مأموم پیش از امام سر از رکوع یا سجود بردارد و از روی جهل به مسأله، باز نگردد تا متابعت امام را بکند، تکلیف او چیست؟

«گلپایگانی»: نمازش باطل نیست.

* * *

«نکونام»: اشکال ندارد.

س ۲۸۲ ـ تا چه اندازه وجود فاصله میان امام و مأموم اشکالی ندارد؟

ج ـ باید بین امام و مأموم فاصلهٔ زیادی نباشد، ولی فاصله تا اندازهٔ یک متر اشکال ندارد.

(۱۶۶)

س ۲۸۳ ـ شخصی نمازهای گذشته خود را یا نخوانده و یا به اشتباه انجام داده است و می‌خواهد آن را قضا نماید، آیا می‌تواند قضای نماز را به امام جماعت اقتدا نماید یا خیر؟

ج ـ در صورتی که اصلا نخوانده یا باطل خوانده جایز است به جماعت بخواند و با شک هم نماز خودش اشکال ندارد، لکن فاصله بین مأمومین قرار نگیرد.

س ۲۸۴ ـ اگر مأموم بداند که امام در رکعت اول یا دوم، رکوع نکرد یا یکی از رکن‌های دیگر را فراموش نمود یا زیادی انجام داد، چنان‌چه مأموم نیت فرادی نکند، نماز وی باطل است یا نه؟ و در صورتی که چنین امری در رکعت سوم و چهارم برای امام پیش آید، تکلیف مأموم چیست؟

ج ـ در هر جایی از نماز، مأموم فهمید که نماز امام باطل شده، نماز مأموم فرادا می‌شود و باید به‌وظیفهٔ فرادا عمل کند و فرق بین رکعات نیست و اگر بعد بفهمد که نماز امام باطل بوده، اگر مأموم به وظیفهٔ فرادا عمل نموده و فقط قرائت را ترک کرده، نمازش صحیح است و اگر در شک، رجوع به امام کرده یا رکن را جهت متابعت تکرار نموده، نمازش باطل است.

س ۲۸۵ ـ مسجدی است سه طبقه و وسط سقف طبقهٔ بالا، پنجره‌ای بزرگ است و هم‌چنین وسط سقف طبقهٔ دوم نیز در مقابل پنجرهٔ طبقهٔ بالا، پنجره‌ای است و در طبقهٔ سوم نماز جماعت منعقد می‌شود و مأمومان طبقهٔ پایین مأمومان طبقهٔ بالا را می‌بینند، آیا مأمومان طبقهٔ بالا می‌توانند در این صورت به امام جماعت طبقهٔ پایین اقتدا کنند یا نه؟ و بر فرض که اقتدا کرده باشند، نماز جماعت آن‌ها صحیح است یا نه؟

ج ـ در فرض سؤال، می‌توانند اقتدا نمایند؛ به‌شرط آن که اتصال صفوف

(۱۶۷)

محفوظ باشد، به این معنا که اگر صف فوقانی در جای خود در طبقهٔ تحتانی قرار بگیرد، زیادتر از فاصلهٔ دو صف، ما بین آن و صف جلو نباشد و صف اول طبقهٔ دوم و سوم مقدم بر پنجره نباشد.

س ۲۸۶ ـ آیا برابری یا تقدم زن بر مرد در حال نماز با فاصلهٔ کم‌تر از ده ذراع مکروه است یا خیر؟ و آیا در این حکم، تفاوتی میان جماعت و فرادا هست یا نه؟ و دیگر این که اگر صفوف مأمومان زن بیش از مردان باشد، جماعت آنان صحیح است یا خیر؟

ج ـ محاذات زن و مرد در حال نماز بدون فاصلهٔ مذکوره مکروه است؛ چه در جماعت باشد، چه در فرادا، و صفوف زن جلو مرد مانع نیست؛ به شرط آن که صف از یمین یا یسار به مرد متصل باشد و زن در اتصال برای مرد کافی نیست.

س ۲۸۷ ـ شخصی نماز واجب خود را در اول وقت ادا می‌نماید و پس از آن که جماعت برگزار می‌شود وی آن را به جماعت اعاده می‌کند، در صورتی که در صف اول باشد و بین او و مأمومان دو طرف او نزدیک به یک ذراع فاصله باشد، آیا نماز کسانی که در طرف آخر صف هستند صحیح است یا چون نماز او استحبابی است نمازشان قطع می‌شود؟

ج ـ نمازشان صحیح است.

س ۲۸۸ ـ مسجدی است در کراچی که در آن نماز جماعت برگزار می‌شود و دارای چهار طبقه و طبقهٔ هم‌کف است. حالت نمازگزاران در طبقات به این شرح است:

۱) بعضی از نمازگزاران در طبقهٔ اول می‌توانند امام جماعت و برخی از نمازگزاران طبقهٔ هم‌کف را ببینند.

(۱۶۸)

۲) بعضی از نمازگزاران طبقهٔ دوم و طبقهٔ سوم می‌توانند بعضی از نمازگزاران طبقهٔ هم‌کف را ببینند، ولی هیچ کدام از آنان نمی‌توانند امام جماعت را که در طبقهٔ هم کف است ببینند.

۳) نمازگزاران طبقهٔ چهارم نمی‌توانند هیچ کدام از نمازگزاران طبقهٔ هم‌کف و طبقهٔ اول را ببینند و آن‌ها فقط می‌توانند برخی از نمازگزاران طبقهٔ دوم و طبقهٔ سوم را ببینند.

در این‌جا اضافه می‌کنم که در هر طبقه، صف‌های نمازگزاران برپاست و هیچ طبقه‌ای خالی نمی‌باشد. آیا نماز جماعت در این طبقات صحیح است یا خیر؟

ج ـ در جماعت لازم نیست تمام مأمومان امام را ببینند، بلکه واجب است یا امام را ببینند یا متصل به امام باشند. مثل کسی که پشت سر امام ایستاده باشد که به‌وسیلهٔ او به امام اتصال دارند، بنابراین، اگر یک نفر پشت سر امام ایستاده و اقتدا کرده، دو طرف او در صف اول، نماز آن‌ها صحیح است؛ هرچند تمام صف نتوانند امام را ببینند و هم‌چنین صف‌های پشت سر، اگر هر مأمومی مأموم دیگر را که به‌وسیلهٔ او اتصال به امام دارد و فاصله بین آن دو زاید بر یک قدم نیست ببیند، نمازش صحیح است؛ خواه اتصال از جلو باشد یا از طرف راست و چپ. بلی، اگر در صف اول طبقات بالا از آن صفی که اگر هم‌کف بودند اتصال حاصل بود کسی را نبینند، نماز آن‌ها باطل است و اگر یک نفر از صف پایین را که به‌واسطهٔ او اتصال حاصل است ببینند، نماز صحیح است و هم‌چنین است حکم در سایر طبقات.

س ۲۸۹ ـ آیا برای مأموم جایز است که در رکعت دوم وقتی امام، سورهٔ «قل هو اللّه احد» را تمام کرد «کذلک اللّه ربی» بگوید یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر امام سورهٔ «قل هو اللّه احد» را بلند بخواند و مأموم بشنود

(۱۶۹)

و «کذلک اللّه ربی» بگوید، نماز باطل نیست، لکن احتیاطا قصد ورود نکند و فرقی بین رکعت اول و دوم هم نیست.

* * *

«نکونام»: اگر مأموم سوره را بشنود، اشکال ندارد.


گفتن ذکر «کذلک اللّه ربّی» توسط مأموم

س ۲۹۰ ـ در نامهٔ پیشین گذشت: از ظاهر روایات به دست می‌آید که هر کس سورهٔ توحید را بخواند جایز است «کذلک اللّه ربی» بگوید، اما سؤال بنده در این بود که مأموم نیز می‌تواند آن را بگوید یا نه و جناب عالی مرقوم فرمودید که به عنوان مطلق ذکر اشکال ندارد و به عنوان ورود نگوید، اما اشکال این است که فقط کسی که سوره را می‌خواند می‌تواند این جمله را بگوید و به مناسبت حکم و موضوع و معنای ذکر مزبور استفاده می‌شود که مطلق ذکر شامل آن نمی‌شود. افزوده بر این، اگر به عنوان مطلق ذکر جایز باشد، لازم آن این است که گفتن آن در هر جای نماز جایز باشد و حال آن که چنین نیست و مأموم بنا بر احتیاط باید آن را ترک کند، نظر شما چیست؟

«گلپایگانی»: آن‌چه در جواب عرض شده بیش از این نیست که امام و منفرد چون قاری سورهٔ توحید هستند می‌توانند به قصد ورود بخوانند، و اما مأموم اگر به قصد رجا بگوید مانعی ندارد و لازمهٔ این بیان این نیست که در هر موضع از نماز اگر این جمله را بخوانند صحیح باشد، بلکه در این‌جا که امام سورهٔ توحید را می‌خواند مأموم به قصد ذکر و اشاره بما قرء الامام، «کذلک اللّه ربی» بگوید، اشکال ندارد. چنان‌چه فرضا اگر امام یا دیگری آیهٔ «اللّه لا اله إلاّ هو الحی القیوم» خواند، مأموم به قصد مطلق ذکر بگوید: «کذلک اللّه ربّی» نیز اشکالی به‌نظر نمی‌رسد. مع ذلک، این نظر حقیر است و جناب عالی بخواهید احتیاط کنید مختارید.

* * *

(۱۷۰)

«نکونام»: هرچند مورد ذکر «کذلک اللّه ربّی» بعد از قرائت سورهٔ توحید است و از نظر معنا نیز استقلال بیانی ندارد، ولی خواندن آن در هر جایی از نماز به جهت تقریر و بیان اذعان قلبی خود، نسبت به معنایی در نماز، به قصد مطلق ذکر اشکال ندارد، بلکه استحباب مطلق ذکر را نیز همراه دارد، برای نمونه، گفتن ذکر یاد شده بعد از قرائت «الحمدلله رب العالمین» یا «مالک یوم الدین» یا بعد از دیگر معانی اوصافی و نَعَماتی حق در نماز، بدون اشکال می‌باشد.


لزوم شرکت زن در نماز جماعت و اطاعت از شوهر

س ۲۹۱ ـ کسی که نمی‌تواند حمد و سورهٔ خود را صحیح بخواند واجب است نماز را به جماعت بخواند، تکلیف زن در این مورد با در نظر گرفتن این که شوهر اجازهٔ حضور به جماعت را به وی نمی‌دهد چیست؟

«گلپایگانی»: با فرض عدم تمکن از یاد گرفتن نماز صحیح، احتیاط لازم آن است که نماز را به جماعت بخواند و در این صورت، اطاعت شوهر لازم نیست.

* * *

«نکونام»: مورد فرض عدم تمکن از یاد گرفتن صحیح نماز، آن هم تنها نسبت به حمد و سوره ـ که تفاوت میان فُرادا و جماعت، تنها در خواندن و نخواندن آن است و صحت بقیهٔ اعمال بر عهدهٔ خود فرد می‌باشد ـ بسیار نادر است و زن باید در حد توان، ـ هرچند با پایین‌ترین میزان درستی ـ نماز را فرا بگیرد و این تکلیف از او ساقط نمی‌شود تا با این بهانه ـ شرکت در نماز جماعت ـ مخالفت با شوهر را برای خود شرعی نماید.

(۱۷۱)

س ۲۹۲ ـ شخصی امام جماعت را در حال تشهد می‌بیند و ظن یا علم می‌یابد که تشهد آخر وی است و بر این اساس، جهت درک ثواب اقتدا می‌کند و می‌نشیند و بعد معلوم می‌شود که تشهد اول وی بوده، تکلیف او چیست؟

ج ـ اگر قصد اقتدا کرده، با امام جماعت برخیزد و در رکعت سوم امام، بدون اعادهٔ تکبیرة الاحرام، متابعت از او بنماید و به وظایفی که دارد عمل کند.

س ۲۹۳ ـ اگر در نماز جماعت، مردی که کنار پردهٔ صف زنانه قرار گرفته، حمد و سوره را صحیح نخواند، آیا نماز زنان باطل است یا نه؟

ج ـ چون حمد و سوره را امام می‌خواند، ضرری به نماز صف زنان وارد نمی‌شود.

س ۲۹۴ ـ در نماز جماعت اگر میان صف‌های مردان و زنان پرده نباشد، آیا جماعت آنان باطل است یا مکروه؟

«گلپایگانی»: اگر زن‌ها پشت سر مردها باشند نه باطل است و نه مکروه، و اگر صف مرد و زن محاذی باشد، بدون حایل و فاصلهٔ ده ذراع،مکروه‌است.

* * *

«نکونام»: در هر حال، نماز آنان نه باطل است و نه مکروه.

س ۲۹۵ ـ مأموم در نماز متوجه می‌شود که امام جماعت قرائت حمد را فراموش کرده و این مأموم نه امام را متوجه ساخته و نه خودش قرائت را جبران نموده، نماز را با امام تمام کرده است، حال وظیفهٔ وی چه بوده و آیا نمازی را که این گونه تمام کرده صحیح است یا نه؟

ج ـ اگر در حال قرائت متوجه شده، نه او را ملتفت کرده و نه خودش

(۱۷۲)

قرائت حمد نموده، نمازش باطل است و اگر بعد از دخول در رکوع متوجه شده، نمازش صحیح است.

س ۲۹۶ ـ سقوط القراءة عن المأموم رخصةً أم عزیمة؟

ـ آیا این که مأموم نباید قرائت را در نماز جماعت بخواند از باب رخصت است یا عزیمت؟

«گلپایگانی»: فی الاخفاتیه رخصةً، فانّ الأقوی فیها جواز القراءة مع الکراهة، وفی الجهریة إذا سمع صوت الإمام ولو الهمهمة فسقوطها عزیمة، فلا یجوز القراءة، وإذا لم یسمع حتّی الهمهمة جاز بل استحبّ له القراءة.

ـ سقوط قرائت در نمازهای اخفاتی که باید حمد و سوره در آن آهسته خوانده شود رخصت است؛ زیرا اقوی این است که مأموم می‌تواند آن را بخواند؛ هرچند این کار مکروه است، اما در نمازهای جهری که حمد و سوره باید بلند خوانده شود؛ چنانچه صدای امام را بشنود؛ هرچند به صورت همهمه باشد، از باب عزیمت است و قرائت آن جایز نیست، و در صورتی که صدای امام را نمی‌شنود؛ هرچند به صورت همهمه باشد، جایز، بلکه مستحب است آن را بخواند.

* * *

«نکونام»: در نماز جماعت، ترک کردن قرائت در نمازهایی که باید حمد و سوره آهسته خوانده شود، از باب رخصت است و مأموم می‌تواند آن را بخواند؛ هرچند این کار مکروه است، اما در نمازهایی که حمد و سوره باید بلند خوانده شود؛ چنانچه صدای امام را بشنود؛ هرچند به صورت همهمه باشد، از باب عزیمت است و قرائت آن جایز نیست، و در صورتی که صدای امام را نمی‌شنود؛ هرچند به صورت همهمه باشد، نه‌تنها جایز، بلکه مستحب است آن را بخواند.

(۱۷۳)

س ۲۹۷ ـ وجوب متابعة المأموم هل هو وجوب شرطی أو تعبّدی، وعلی الأوّل لو لم یتابع فی فعل عمدا فهل یوجب ذلک بطلان جماعته رأسا، وعلی الثانی هل یوجب ذلک بطلان صلاته أو الإثم فقط؟

ـ آیا وجوب پیروی و متابعت از امام برای مأموم وجوبی شرطی است یا تعبدی، و چنان‌چه تعبدی است در صورتی که مأموم به عمد از او پیروی نکند، آیا جماعت وی از اصل باطل است؟ هم‌چنین اگر وجوب آن تعبدی باشد، آیا نماز وی باطل است یا او تنها گناه نموده است؟

ج ـ وجوبها تعبّدی یوجب ترکها العمدی الإثم، فلو لم یتابع عمدا لا تبطل الجماعة إذا لم یکن مصرّا علی ترک المتابعة فی الأفعال الآتیة، ولم یصدق علیه بمجرّد ترکه المتابعة الکذائیة الخروج عن الجماعة.

ـ وجوب پیروی مأموم امری تعبدی است و ترک عمدی آن سبب گناه می‌شود و چنان‌چه مأموم به عمد پیروی نداشته باشد اما بر ترک پیروی در دیگر افعال نماز اصرار نداشته باشد، جماعت وی باطل نمی‌گردد و به صرف ترک چنین متابعتی خارج شدن از جماعت بر وی صدق نمی‌کند.

س ۲۹۸ ـ اگر در نماز جماعت مکبر نباشد، آیا می‌شود یکی از مأمومان به قصد ذکر، تکبیرات نماز خود را بلندتر بگوید که دیگر مأمومان به اشتباه نیفتند؟

ج ـ اشکالی ندارد.

س ۲۹۹ ـ آیا نرده‌های آهنی که در بالکن مساجد است حایل بین صفوف نماز جماعت محسوب می‌شود یا خیر؟

ج ـ در صورتی که نرده مشبک باشد، جماعت آن‌هایی که در بالکن نماز می‌خوانند؛ چه مأمومین زن باشند چه مرد، صحیح است، و اگر مشبک نباشد و مانع از دیدن امام باشد، اقتدای زن‌ها صحیح و اقتدای مردها غیر صحیح است.

(۱۷۴)

س ۳۰۰ ـ در مساجدی که نماز جماعت اقامه می‌شود و افراد نمازگزار پشت سر امام جماعت صف کشیده و به هم اتصال دارند، اگر مسجد، دارای طبقهٔ فوقانی باشد و زن‌ها در آن‌جا نماز جماعت بگزارند، اتصال صف جماعت آن‌ها به صف طبقهٔ پایین چگونه حاصل می‌شود؟

ج ـ اتصال آن‌ها به این است که اگر بالا نبودند و محاذی همان مکان بالا در طبقهٔ پایین قرار داشتند اتصال برقرار بود.

س ۳۰۱ ـ اگر در صف اول نماز جماعت کسی نماز فرادا بگزارد، آیا حایل به آن صدق می‌کند که مانع اتصال باشد یا خیر؟

ج ـ به وجود یک نفر، صدق حایل نمی‌کند؛ چون مانع از دیدن امام یا مأمومی که امام را ببیند نیست.


شرایط امام جماعت

س ۳۰۲ ـ آیا جایز است کسی برای وحدت و ترغیب افراد به نماز، امام جماعت شود یا خیر؟ این در حالی است که وی خود را شایسته نمی‌داند و گناه‌کار است ولی برای حفظ نماز و مسؤولیتی که به عهده دارد، امام می‌شود.

«گلپایگانی»: در صورتی که واجد شرایط امامت جماعت نیست، احوط آن است که خود را در معرض امامت قرار ندهد، ولی اقوی جواز است.

* * *

«نکونام»: اگر دارای شرایط نیست، خود را در معرض امامت قرار ندهد و اگر مردم او را فرد خوبی بدانند، اشکال ندارد.

(۱۷۵)

س ۳۰۳ ـ شخصی که کمرش مقداری خمیدگی داشته باشد، به‌نظر حضرت عالی می‌تواند امام جماعت شود یا خیر؟

«گلپایگانی»: اگر صدق انتصاب نکند، به‌نظر حقیر اقتدا مشکل و احوط ترک است.

* * *

«نکونام»: اشکال ندارد.


مزد در برابر امامت نماز جماعت

س ۳۰۴ ـ اجرتی که برخی از ادارات دولتی به بعضی از روحانیانی می‌دهند که در آن‌جا اقامهٔ نماز می‌کنند یا مسأله می‌گویند، چه حکمی دارد؟

«گلپایگانی»: اجرت گرفتن صحیح نیست، ولی اگر مبلغی قربة الی الله بدهند و او هم قربة الی الله نماز بخواند، اشکال ندارد.

* * *

«نکونام»: اگر امام جماعت، پولی در برابر انجام پیش زمینه‌های اقامهٔ نماز جماعت یا به قصد ویژگی جماعت نماز که مستحب است بگیرد، اشکال ندارد و ادارات یا مسؤول اداره نمی‌تواند بدون جهت و «قربة الی الله» مزدی به کسی بدهد، بلکه تنها در مقابل انجام کار حلال و مباح است که می‌تواند اجرت بدهد؛ بنابراین، امام جماعت می‌تواند نماز جماعت را «قربة الی اللّه» بخواند و مزد را برای به اجرا درآوردن پیش زمینه‌ها و ویژگی جماعت نماز به شمار آورد. هم‌چنین، مسؤول اداره نمی‌تواند به صورت «قربة الی اللّه» برای اصل نماز مزد بدهد و تنها می‌تواند به نیت دیگر تلاش‌های امام جماعت نسبت به برگزار نمودن نماز جماعت، به او مزدی بدهد.

(۱۷۶)

س ۳۰۵ ـ اگر عده‌ای امام جمعه یا امام جماعتی را عادل ندانند، آیا به حکم شرع جایز است که بی‌عدالتی او را در بین مردم منتشر نمایند؟

ج ـ جایز نیست.

س ۳۰۶ ـ کسی که به‌طور دایم یا موقت در اثر کسالت قادر بر خواندن نماز به صورت جهری نیست، آیا برای شخص توانا اقتدا به او جایز است یا نه و هم‌چنین کسی که مقداری از پا و دستش را قطع کرده‌اند که بر انجام سجدهٔ کامل توانایی ندارد، اقتدا به او جایز است یا نه؟

«گلپایگانی»: در مفروض سؤال، احوط ترک است.

* * *

«نکونام»: در این مورد لازم است ترک شود.

س ۳۰۷ ـ گفته می‌شود اقتدای مسافر به حاضر و حاضر به مسافر مکروه است، آیا مقصود این است که مطلقا خواندن فرادا از جماعت بهتر است یا این اقتدا و اختلاف نماز امام و مأموم نسبت به اقتدای حاضر به حاضر ثواب کم‌تری دارد؟

ج ـ مقصود این است که اگر مسافر به حاضر اقتدا کند، با اختلاف نماز امام و مأموم، ثواب این اقتدا و جماعت کم‌تر است از اقتدای حاضر به حاضر و مسافر به مسافر و در هر حال مزیت جماعت بر فرادا محفوظ است.

س ۳۰۸ ـ امام جماعت در مسجد برای رساندن صدای خود به مأمومان، نماز را با بلندگو می‌خواند، در این صورت نماز مأمومان اشکال دارد یا نه؟

ج ـ نماز آنان اشکال ندارد.

(۱۷۷)

س ۳۰۹ ـ امام جماعت مسجدی که عدالت وی بر ما ثابت شده برای خواندن روضه در مجالس زنانه شرکت می‌کند و در خصوص حجاب و سایر امور مذهبی به آنان تذکراتی می‌دهد، آیا اقتدا به او جایز است یا نه؟

ج ـ بلی، جایز است.

س ۳۱۰ ـ شخصی امام جماعت است و از روی اجتهاد یا تقلید نماز با اغسال مستحبی را بدون وضو جایز می‌داند، آیا کسی که مقلد مجتهدی است که غسل مستحبی را برای نماز کافی نمی‌داند، جایز است به وی اقتدا کند یا نه؟ و اگر این مأموم که مقلد مجتهد دیگری است شک کرد که آیا امام بعد از غسل مستحبی وضو هم گرفته است یا نه می‌تواند به او اقتدا کند؟

«گلپایگانی»: جواز اقتدای شخص مذکور به این امام موقوف به احراز طهارت او مطابق فتوای مقلد خودش می‌باشد.

* * *

«نکونام»: در این صورت جایز نیست به وی اقتدا شود.

س ۳۱۱ ـ اگر نماز امام جماعت به علتی باطل بوده، آیا لازم است به مأمومان اطلاع دهد تا آنان نماز خود را اعاده کنند یا لازم نیست آن را اظهار نماید؟

ج ـ اگر بعد از نماز فهمید که نمازش باطل بوده، نماز مأمومین صحیح، و اظهار امام لازم نیست.

س ۳۱۲ ـ اگر شخص بخواهد امام جماعت شود، باید از مجتهد اجازه بگیرد یا همان توجه و اعتماد مردم کافی است؟

ج ـ اجازه داشتن امام جماعت از مجتهد، معتبر در صحت جماعت نیست، همین قدر که مأمومین او را عادل بدانند می‌توانند به او اقتدا کنند.

(۱۷۸)


اقتدا به فاسق

س ۳۱۳ ـ اقتدا به شخص فاسق شیعه به ملاحظهٔ برخی جهات اعتباری مانند خویشاوندی و رفاقت و مانند آن با توجه به این که اقتدا موجب حفظ وحدت است و بدین جهت، قصد مأموم جنبهٔ دینی و معنوی پیدا می‌کند و در ضمن، مندوحه هم دارد، چگونه است؟ البته، از مرحوم همدانی رحمه‌الله در مصباح‌الفقیه استفاده می‌شود که مشکل است.

«گلپایگانی»: اقتدای حقیقی به امام جماعت فاسق جایز نیست، ولی جواز اقتدای صوری به او به‌طوری که موجب اشتباه دیگران نباشد و مفسدهٔ دیگری مثل ترویج باطل بر آن مترتب نگردد، دایر مدار ضرورت است.

* * *

«نکونام»: اقتدای به فاسق، تحت هیچ عنوان سبب برطرف شدن تکلیف نمی‌شود؛ هرچند در حال ضرورت، انجام آن، تنها به گونهٔ صوری اشکال ندارد.

س ۳۱۴ ـ اگر کسی یکی از گناهان کبیره را که موجب حد شرعی است انجام دهد و پیش از اطلاع حاکم شرع توبه کند، آیا می‌تواند امام جماعت شود؟

ج ـ اشکال ندارد.

س ۳۱۵ ـ آیا امامت و اقامهٔ جماعت را برای بنده ـ با در نظر گرفتن این که مردم اظهار تمایل به این موضوع می‌کنند ـ تجویز می‌فرمایید یا نه؟

«گلپایگانی»: امام جماعت علاوه بر عدالت باید مسایل نماز را خوب بداند. حال، اگر شما مسایل نماز را خوب می‌دانید و مردم هم شما را عادل

(۱۷۹)

می‌دانند، می‌توانند به شما اقتدا کنند و اگر کاملا وارد مسایل امامت نیستید، امامت شما مشکل است.

* * *

«نکونام»: با حفظ شرایط اشکال ندارد.

س ۳۱۶ ـ اگر حالی به امام جماعت دست دهد که قادر بر ادامهٔ جماعت نباشد، تکلیف مأمومان چیست؟

ج ـ در صورتی که برای امام، حالی پیش آید که فاقد شرط جواز اقتدا شود، مأمومین می‌توانند یکی از خودشان را که دارای شرایط امامت و در صف اول باشد جلوتر ببرند و در اقتدا، به او عدول کنند و یا نماز خود را فرادا نمایند.


اقتدای امام به مأموم خود در بقیهٔ رکعت‌ها

س ۳۱۷ ـ اگر مأموم در رکعت آخر امام اقتدا کند، آیا جایز است پس از پایان این نماز، امام جماعت، نماز دیگر خود را به وی اقتدا کند یا نه؟

«گلپایگانی»: در فتاوای فقهاء عظام به این فرع برخورد نکرده‌ام، ولی به حسب ظاهر عمومات مانع ندارد، اگرچه احوط، ترک است.

* * *

«نکونام»: چنین نمازی دارای دلایل عام صحت است و اشکال ندارد و دلیلی برای «احوط بودن ترک» نیست.

س ۳۱۸ ـ شخصی به صورت غالب، میان «غیر المغضوب علیهم» و «ولا الضالین» فاصلهٔ زیادی می‌دهد. البته، ایجاد این فاصله و وقف زیاد برای وی غیر اختیاری است؛ به‌طوری که اراده می‌کند اما نمی‌تواند کلمات مذکور را بدون

(۱۸۰)

وقفه ادا کند و شاید این حالت از وسواس باشد، آیا چنین شخصی می‌تواند امام جماعت شود یا نه؟ و در صورتی که گاهی اوقات می‌تواند نماز را خوب بخواند باز به امید آن که نماز خود را بخوبی می‌خواند آیا امام شدن وی جایز است یا نه؟

ج ـ اگر فاصله منافی با موالات نباشد، نماز صحیح است و می‌تواند با وجود سایر شرایط امامت جماعت، نماز جماعت بخواند و اگر منافی با موالات باشد، امامت او صحیح نیست.

س ۳۱۹ ـ می‌گویند دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان توسط صوفی‌ها تحریف گردیده، آیا این گفته صحیح است و در ضمن، اگر این گفته‌ها را امام جماعتی بگوید و آن را قبول داشته باشد، می‌توان به آن امام جماعت اقتدا نمود یا خیر؟

ج ـ خواندن دعاهای مورد سؤال به قصد رجا مانع ندارد، و نسبت مذکوره مسلم نیست، و اگر امام جماعت عقیده‌اش تحریف آن دعاها باشد، مضر به عدالت نیست.

س ۳۲۰ ـ آیا جایز است عالم نابینا که از جهت درستی تطهیر بدن و لباس وی به او شک می‌شود امام جماعت باشد یا خیر؟

«گلپایگانی»: در صورتی که واجد شرایط امامت جماعت باشد، اشکال ندارد و بینایی شرط نیست.

* * *

«نکونام»: به طور کلی فرد نابینا نباید امام جماعت شود اما در موارد جزیی و محدود اشکال ندارد.

(۱۸۱)


قرائت امام جماعت

س ۳۲۱ ـ اگر امام جماعت دندان‌های خود را کشیده و به‌واسطهٔ نداشتن دندان، نمی‌تواند بعضی از حروف را صحیح ادا کند، آیا می‌تواند امام شود یا واجب است دندان مصنوعی بگذارد؟ وی برای نماز خود چه تکلیفی دارد؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، برای اشخاص صحیح القراءه امامت او صحیح نیست، ولی برای خود او تا وقتی دندان ندارد مجزی است، و چنان‌چه با دندان گذاشتن بتواند نماز را صحیح بخواند، واجب است دندان بگذارد.

* * *

«نکونام»: نداشتن دندان، سبب ادای نادرست کلمات نمی‌شود و چنین فرضی بسیار اندک است؛ هرچند کلمات به زیبایی ادا نمی‌گردد که در این صورت، کم‌ترین میزان درستی، بسنده است.

س ۳۲۲ ـ شخص غریبی در شهری وارد می‌شود و برای ادای نماز به مسجد می‌رود و امام جماعت را نمی‌شناسد، آیا وی می‌تواند به وی اقتدا کند یا نه؟

ج ـ تا احراز عدالت امام جماعت را نکند اقتدا جایز نیست، لکن اگر از اقتدای جمعی از مؤمنین ظاهر الصلاح، اطمینان به عدالت امام پیدا کرد جایز است.

س ۳۲۳ ـ اقتدای نماز به آقایان اهل علم و روحانیانی که از طرف اوقاف به حج می‌روند چه حکمی دارد؟

«گلپایگانی»: دخالت ادارهٔ اوقاف در امور دینی غیر مشروع است و کسی که معلوم باشد که مزدور اوقاف است و از آن اداره ارتزاق می‌کند، به او اقتدا نکنید.

* * *

«نکونام»: لازم است نسبت به عدالت افراد اطمینان حاصل شود.

(۱۸۲)

س ۳۲۴ ـ در حاشیهٔ عروة الوثقی دربارهٔ امامی که خود را عادل نمی‌داند فرموده‌اید: در صورتی که در شک رجوع به مأمومان نماید، احتیاط به اعادهٔ نماز ترک نشود، حال، وجه این احتیاط چیست و نیز بفرمایید آیا احتیاط مذکور در صورتی که امام خود را معرض قرار نداده باشد لازم است رعایت شود یا خیر؟

ج ـ وجه احتیاط این است که جماعت بودن نماز امام غیر عادل مسلم نیست و محتمل است فرادا باشد؛ هرچند نماز مأمومین محکوم به جماعت باشد و منفرد باید در شک به وظیفهٔ خود عمل نماید و جایز نیست به دیگری رجوع کند و در احتیاط مذکور فرقس بین معرض قرار دادن یا ندادن نیست.

س ۳۲۵ ـ آیا زنی که مستحاضه نیست می‌تواند به زنی که مستحاضه است و خونش بند نمی‌آید اقتدا کند یا نه؟

«گلپایگانی»: احوط، ترک اقتداست.

* * *

«نکونام»: لازم است اقتدای به وی ترک شود.

س ۳۲۶ ـ امام جماعتی در اثر حادثه‌ای پایش شکسته و حال به‌درستی جمع نمی‌شود و نمی‌تواند زانو بزند و باید پای شکسته را در سجود و تشهد خود کمی بکشد، ولی شرایط دیگر در وی موجود است، آیا جایز است وی امام شود یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر وظیفهٔ او نماز مختار است و مثلا سر انگشت پا را در سجود به زمین می‌گذارد؛ هرچند پاها محاذی با یک‌دیگر نباشند، اقتدا به

(۱۸۳)

او صحیح است و اما اگر مثلا نمی‌تواند سجدهٔ مختار را بجا آورد، احوط عدم اقتدا به اوست.

* * *

«نکونام»: اگر نمی‌تواند شرایط نماز را بجا آورد، باید ترک امامت کند.

س ۳۲۷ ـ ما هو رأیکم فی عالم یصلّی صلاة الجماعة وعنده عدّة بنات غیر متزوّجات وقد أدرکن الشبب، وهو مع ذلک یتحلّی بروح الإیمان والعدالة، فهل فی ذلک إشکال ـ مع العلم بأنّ البنات لهنّ رغبة فی الزواج ـ أم لا؟

ـ عالمی است که نماز جماعت می‌گزارد و دخترانی در پیش اوست که ازدواج نکرده‌اند و جوان می‌باشند، البته وی دارای روح ایمان و عدالت است، آیا این امر در حالی که دختران اشتیاق به ازدواج دارند اشکالی دارد یا خیر؟

«گلپایگانی»: مجرد کون البنات له وعدم إقدامه علی تزویجهنّ لا ینافی العدالة، ولیس بمعصیة. نعم، لو وجد الکفو وللبنات رغبة فی الزواج ولم یأذن الوالد سقط حقّه فی الإذن ولهنّ الزواج بدون إذنه.

ـ صرف این که وی دارای دخترانی باشد و او برای ازدواج آنان اقدامی نکند با عدالت منافاتی ندارد و گناه نیست. بله، اگر کفو و همتایی باشد و وی بر ازدواج آنان اقدام نکند و پدر به آن اذن ندهد، حق اذن وی ساقط است و دختران می‌توانند بدون اجازهٔ وی ازدواج نمایند.

* * *

«نکونام»: اذن پدر در ازدواج دختر شرط نیست بلکه بر دختر رعایت احترام پدر ـ در صورتی که به صورت معقول رفتار نماید ـ لازم است.

س ۳۲۸ ـ آیا دانشجوی دانشگاه مختلط که مؤدب به آداب و اصول دینی و اسلامی است می‌تواند متصدی مقام امامت شود و برای مردم در محیط دانشگاه

(۱۸۴)

یا مساجد نماز بخواند و تشکیل جماعت بدهد یا نه؟

ج ـ شرایط امام جماعت همان است که در رسالهٔ عملیه نوشته شده است. اگر شخص عدالت هر مؤمن صحیح الاعتقادی را احراز کرد، می‌تواند به او اقتدا نماید.

س ۳۲۹ ـ به شخص وسواسی که مثلا کلمه‌ای را چند مرتبه تکرار می‌کند، می‌شود نماز جماعت را اقتدا کرد یا نه؟

«گلپایگانی»: با علم به این که تکرار از جهت وسواس است، احتیاط، ترک اقتدا به اوست.

* * *

«نکونام»: امامت فرد وسواسی درست نیست.

س ۳۳۰ ـ آیا شخصی که برخی از عضوهای سجده را ندارد می‌تواند امام جماعت شود یا نه؟ و آیا می‌تواند نماز استیجاری بخواند یا نه؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، احوط آن است که امامت نکند و برای قضای نماز غیر نیز اجیر نشود، ولکن می‌تواند در هر دو مورد رجوع به دیگری نماید.

* * *

«نکونام»: در هر دو مورد اشکال ندارد.

س ۳۳۱ ـ یک نفر از اهل علم وارد شهر یا قریه‌ای می‌شود، آیا اهالی که او را نمی‌شناسند می‌توانند به او اقتدا کنند یا نه؟

«گلپایگانی»: در صحت اقتدا، وثوق و اطمینان به عدالت لازم است و ممکن است با همان معاشرت با او اطمینان حاصل شود یا تحقیق نمایند.

* * *

(۱۸۵)

«نکونام»: اگر در برخورد نخست با وی، وجود مشکلی را در او احساس نکند، اصل اولی در اهل علم درستی عمل آنان است و اقتدا به آنان اشکال ندارد.

س ۳۳۲ ـ امام جماعت مسجدی هنگام غیبت یا مسافرت، کسی را برای امامت در آن مسجد به‌جای خود تعیین نمی‌کند ولی شخصی بدون اجازه و اطلاع امام در مسجد مذکور، امامت و نیابت می‌کند، آیا اقتدای مردم به او صحیح است یا نه؟

ج ـ بلی، چنان‌چه عادل باشد، امامت او جایز و اقتدای به او صحیح است.


شناخت عادل

س ۳۳۳ ـ عادل به چه اشخاصی می‌گویند؟

«گلپایگانی»: کسی که رویةً از گناهان کبیره و از اصرار بر صغیره اجتناب کند و از آن‌چه منافی با مروت است پرهیز نماید، عادل است.

* * *

«نکونام»: برای احراز عدالت، حسن ظاهر و سلامت نفس بسنده است.

س ۳۳۴ ـ معنای منافی مروت چیست؟

«گلپایگانی»: یعنی هر چیزی که ارتکاب آن دلالت بر پستی نفس و کمی حیا و بی‌مبالاتی در دین می‌کند.

* * *

«نکونام»: به کارهای سبک‌سرانه، جلف و پستی که از فردی سر می‌زند، امور منافی با مروت گفته می‌شود.

(۱۸۶)

س ۳۳۵ ـ اصرار بر گناهان صغیره به‌طوری که مضر به عدالت و داخل در کبیره شود به چه معنایی است؟

«گلپایگانی»: اصراری که موجب دخول صغیره در کبیره است مداومت بر معصیت بدون تخلل توبه است و بعید نیست که عزم بر عود به معصیت بعد از ارتکاب آن نیز اصرار بر صغیره باشد؛ هرچند خود معصیت را مرتکب نشود؛ خصوصا اگر عزم بر عود در ارتکاب معصیت اولی باشد، بلکه بعید نیست اگر عزم بر عود هم نداشته باشد، ولی از معصیت اولی توبه نکرده باشد نیز اصرار بر صغیره محسوب شود.

* * *

«نکونام»: اصراری که موجب دخول صغیره در کبیره است تنها مداومت عملی بر صغیره بدون واسطه شدن توبه میان آن است و عزم بر تکرار بعد از ارتکاب یا در زمان ارتکاب و حتی توبه نکردن از گناه اولی اصرار بر صغیره محسوب نمی‌شود؛ اگرچه هر یک از این کاستی‌ها موجب کدورت دل می‌گردد.


امامت دیگری با وجود امام راتب مسجد

س ۳۳۶ ـ امام جماعتی که هر سال در ماه مبارک رمضان و غیر آن به مسجدی می‌رود و در آن نماز جماعت می‌خواند، ولی تمام سال را در آن‌جا نمی‌ماند، آیا امام راتب آن مسجد محسوب می‌شود یا نه؟ و اگر از آن اعراض نکرده باشد، آیا دیگری می‌تواند در آن مسجد اقامهٔ جماعت کند و چنان‌چه دیگری اقامه جماعت نمود، آیا نماز امام و مأمومان درست است؟

«گلپایگانی»: در فرض مسأله، اگر امام مفروض، همیشه ماه مبارک رمضان در آن مسجد اقامهٔ جماعت می‌کند، امام راتب ماه مبارک رمضان است و امام راتب از غیر راتب اولی است، ولکن حرام نیست که امام دیگر نماز

(۱۸۷)

بخواند و اگر با وجود امام راتب، امام دیگر نماز خواند، نماز امام و مأموم هر دو صحیح است.

* * *

«نکونام»: در مورد مثال، آن فرد امام راتب مسجد در ماه رمضان است و اگر فرد دیگری در طول سال در آن مسجد اقامهٔ نماز نماید، دیگر زمینه‌ای از حق اولویت برای امام راتب در ماه رمضان نمی‌ماند و حق اولویت امام راتب سبب عدم جواز امامت دیگری نمی‌شود.

س ۳۳۷ ـ مسجدی با کمک اهالی در محلی ساخته شده و عالمی که مورد وثوق همهٔ مراجع تقلید وقت است در آن نماز می‌خواند، اخیرا چند نفر از اهالی که در ساخت آن کمک کرده‌اند می‌گویند ما به سهم خود راضی نیستیم وی در این مسجد نماز بخواند و امام راتب باشد، آیا این اشخاص می‌توانند مانع از برگزاری نماز جماعت چنین عالمی شوند یا نه؟

«گلپایگانی»: کمک به مسجد موجب حق ممانعت از نماز خواندن عالم عادل نیست. «أعاذنا اللّه من شرّ الشیطان».

* * *

«نکونام»: کمک نمودن به مسجد سبب جواز دخالت یا تصرفی در مسجد نمی‌شود.

س ۳۳۸ ـ مسجدی رو به خراب شدن بود که یک نفر از روحانیان متصدی شد و مسجد را تعمیر نمود و مدتی نیز خود در آن به اقامهٔ جماعت پرداخت و بعد از مدتی به علتی جماعت او تعطیل شد و شخص دیگری بدون اجازه و اطلاع امام راتب در آن مسجد تشکیل جماعت داد، حال آیا با وجود امام راتب که متصدی

(۱۸۸)

امور ساختمان مسجد نیز بوده تشکیل جماعت برای شخص دوم جایز است یا نه؟

ج ـ امام راتب اولویت دارد. بالخصوص در این مورد که زحمت ساختمان مسجد را هم متحمل شده باشد و ممانعت کردن از او خلاف اخلاق است، لکن اولویت در این مقام به معنای عدم جواز امامت غیر نیست و بسیار مناسب، بلکه لازم است که این گونه تشاح‌ها، اگر برای کسب ثواب بیش‌تر حاصل می‌شود، طبق اولویت‌های مذکور در عروه مرتفع سازند و اگر خدای نخواسته برای غرض دنیوی باشد یا مأمومین برای غرض دنیوی یکی را بر دیگری مقدم بدارند، باید از خشم خدای بترسند و نماز و عبادت را به غرض دنیایی آلوده نسازند. قال اللّه تعالی: «ولا تنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم».

س ۳۳۹ ـ امام جماعتی مقلد مرجعی است که جایز می‌داند امام نمازی را که در مسجدی خوانده در مسجدی دیگر و با جماعتی دیگر دوباره بخواند، ولی مأمومان مسجد دوم مقلد مرجع دیگری هستند که آن را جایز نمی‌داند، حال آیا مأمومان مسجد دوم می‌توانند به آن امام اقتدا کنند یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر مرجع مأمومین دوم جایز نمی‌داند، اقتدا جایز نیست و اما اگر فتوا نداده بلکه احتیاط کرده، جایز است در این احتیاط به مرجعی که اقتدا را جایز می‌داند رجوع کنند.

* * *

«نکونام»: برای مأمومان مسجد دوم در صورتی که هر دو مجتهد با هم در رتبه برابر باشند جایز است به این امام جماعت اقتدا کنند و در صورت اعلمیت و برتری مرجع آنان جایز نیست.

(۱۸۹)

س ۳۴۰ ـ امام جماعتی در دو محل نماز می‌خواند، آیا شخصی که همیشه ملازم اوست می‌تواند به همین امام در هر دو محل اقتدا کند یا نه؟

ج ـ شخص همراه می‌تواند نماز قضا را به نماز معادهٔ (نمازی که دوباره می‌گزارد) امام اقتدا نماید و نیز اگر همان نمازی را که به جماعت خوانده بار دوم رجاءً اقتدا کند مانعی ندارد. بلی، اگر به قصد استحباب اعاده، همان نماز را بخواند جایز نیست، مگر آن که احتمال خللی در نماز اولش بدهد که در این صورت، اعادهٔ آن نماز، احتیاطا؛ چه فرادی باشد چه جماعت، جایز است.


نماز فرادا در محل نماز جماعت

س ۳۴۱ ـ آیا خواندن نماز به شیوهٔ فرادا در هنگام برگزاری نماز جماعت اشکال دارد؟

«گلپایگانی»: اگر نماز فرادا خواندن تفسیق عملی امام باشد، نماز باطل است.

* * *

«نکونام»: حتی اگر به صورت ظاهر نیز با شأن امام جماعت منافات داشته باشد، نماز باطل و در حکم فساد و افساد است.

س ۳۴۲ ـ فرادا خواندن نماز در محلی که جماعت برگزار شده است چه حکمی دارد؟

«گلپایگانی»: صحت نماز فرادا در محلی که نماز جماعت منعقد و فرادا خواندن موجب یا موهم تفسیق امام جماعت باشد، مورد اشکال است.

* * *

«نکونام»: گزاردن نماز فرادا در صورت گفته شده جایز نیست.

(۱۹۰)

س ۳۴۳ ـ زید المحترم لدی الناس دخل مسجدا فصادف انعقاد جماعة بإمامة من یعتقد زید بعدم عدالته أو عدم صحّة قرائته أو بأی موجب لعدم جواز الایتمام به، والناس تعتمد علی رأی زید، فإذا صلّی هو تقیةً أو شکلیا خلف الشخص المذکور فإنّ المؤمنین سیعتبرون ذلک توثیقا واثباتا لجواز الایتمام، فهل یجوز لزید حینئذ الایتمام؟ وإلاّ فهل یخرج أم یصلّی منفردا مع أثر الاهانة المترتّب علی ذلک؟

ـ زید(فردی) که در نزد مردم محترم است داخل مسجد می‌شود که می‌بیند نماز جماعت برگزار شده و کسی که وی به عدالت او اعتقاد ندارد یا قرائت وی را درست نمی‌داند و یا به هر جهتی اقتدای به وی را جایز نمی‌داند امام شده است، از طرفی مردم نیز به نظر وی احترام می‌گذارند و بر آن اعتماد دارند و در نتیجه اگر به صورت تقیه یا صوری نماز بگزارد مردم می‌پندارند وی امام را تأیید می‌کند و به او اعتماد دارد، آیا در این صورت بر وی جایز است به وی اقتدا کند یا باید از مسجد خارج شود یا در همان‌جا نماز بگزارد در حالی که این عمل اهانت به وی شمرده می‌شود؟

ج ـ الخروج من المسجد فی الصورة بحیث لا یستند إلی وجود الإمام أولی؛ إذ الانفراد یوجب تفسیق الإمام والاقتداء ترویج للباطل بنظره. هذا إذا کان الإمام بنظر المأمومین جامعا لشرائط الإمامة.

ـ بهتر است وی از مسجد بیرون آید، البته به‌گونه‌ای که بیرون آمدن وی به سبب وجود امام نسبت داده نشود؛ چرا که اگر نماز فرادا بگزارد، امام را فاسق دانسته و چنانچه به وی اقتدا نماید به نظر وی ترویج باطل است. این امر در صورتی است که امام به نظر مردم دارای شرایط امامت باشد.

س ۳۴۴ ـ اگر در صف جماعت نماز، شخصی قصد نماز فرادا کند و در قیام و قعود با جماعت هماهنگ باشد، اشکال دارد یا خیر؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، اگر این عمل از جهت تقیه و واجد نبودن امام،

(۱۹۱)

شرائط امامت را باشد، عیبی ندارد، و در غیر این صورت، ترویج باطل و نفاق است و بعد در صورت تمکن، نماز را اعاده نماید.

* * *

«نکونام»: در صورتی که جای تقیه نباشد و بتواند، باید از خواندن چنین نمازی پرهیز نماید و چنان‌چه نمی‌تواند یا نماز وی قضا می‌شود، اشکال ندارد.

س ۳۴۵ ـ در محلی که اقامهٔ جماعت شده است، شخصی فرادا نماز می‌خواند و قصد توهین به امام نیز ندارد، اما برداشت توهین امری قهری است، آیا در این صورت وی فقط گناه کرده یا نماز او نیز باطل است؟

ج ـ در صورتی که توهین قهری باشد، جایز نیست و نماز باطل است. بلی، اگر شخص جاهل یا غافل باشد، نماز صحیح است.

س ۳۴۶ ـ اگر شخصی امام جماعت مسجدی را عادل نداند و وارد مسجد شود و ببیند نماز جماعت می‌خوانند، آیا به‌جهت فضلیت اول وقت یا تقیه می‌تواند در صف جماعت ایستاده و نماز خود را فرادا بخواند، ولی با جماعت به رکوع و سجود رود یا نه و اگر جایز باشد می‌تواند قرائت نماز مغرب و عشا را آهسته بخواند یا خیر؟

ج ـ هرگاه امام جماعت را عادل نمی‌داند نمی‌تواند اقتدا کند و اگر به‌نحو انفراد هم بخواند و مردم متوجه شوند و عمل او ظاهر در تفسیق امام باشد، نمازش اشکال دارد و قرائت نماز مغرب و عشا را در مورد سؤال نمی‌شود آهسته خواند.

(۱۹۲)


نماز جماعت با عامه

س ۳۴۷ ـ خواندن نماز واجب با جماعت عامه که با توجه به عدم عدالت، شرایط دیگر را نیز رعایت نمی‌کنند و برای نمونه، اتصال را شرط نمی‌دانند و شنیدن صدای امام را به وسیلهٔ بلندگو کافی می‌شمرند جایز است و تکلیف را از عهده بر می‌دارد یا نه؟

«گلپایگانی»: شرکت در جماعت عامه، در حال اختیار خوب است، لیکن نماز را اعاده نمایند و در حال اضطرار و تقیه ـ با مراعات شرایطی که مورد تقیه نیست ـ نماز خواندن با آنان کافی و بی اشکال است.

* * *

«نکونام»: شرکت در نماز جماعت عامه در هر صورت اشکال ندارد و اعاده نیز لازم نیست.

س ۳۴۸ ـ از آن‌جا که امام جماعت باید دوازده امامی باشد، اگر کسی در حال تقیه و ضرورت، به امام جماعت اهل سنت اقتدا کند، چرا نباید نماز را اعاده نماید؟

«گلپایگانی»: در حال تقیه، اگر مندوحه دارد، باید اعاده کند و اگر مندوحه ندارد، نمی‌تواند اعاده نماید و مجزی است و دلیل آن اخبار تقیه است.

* * *

«نکونام»: ادلهٔ تقیه شامل تمام موارد اقتدا به اهل سنت در نماز می‌شود و اعاده نیز لازم ندارد؛ همان‌طور که به عدم مندوحه نیازی نیست.

(۱۹۳)

(۱۹۴)


نماز جمعه


وقت نماز جمعه

س ۳۴۹ ـ وقت نماز جمعه را بیان فرمایید؟

ج ـ وقت آن از اول ظهر است به‌مقداری که مکلف تمکن داشته باشد آن را بجا آورد با در نظر گرفتن تحصیل شرایط؛ مانند: طهارت و اجتماع مردم و غیر این‌ها به حسب عادت در حالی که تمامی این کارها با رفاهیت انجام شود بدون سستی و مسامحه و بدون تعجیل، و اگر وقتی که امور مذکوره در آن محقق شود بگذرد و نماز جمعه را نخوانده باشد، وقت آن گذشته است و واجب است نماز ظهر بخواند.

س ۳۵۰ ـ آیا نماز جمعه قضا دارد؟

ج ـ نماز جمعه قضا ندارد و اگر وقت آن بگذرد، باید نماز ظهر را بخواند. پس اگر وقت نماز ظهر باقی است، ظهر را به نیت ادا می‌خواند و اگر خارج وقت است، به نیت قضا.


اذان، خطبه و قنوت

س ۳۵۱ ـ اذان نماز جمعه قبل از خطبه است یا بعد از آن؟ هم‌چنین اذان اعلامی و

(۱۹۵)

صعود خطیب بر منبر شرط است یا نه؟

ج ـ آن‌چه که در تفاسیر و تواریخ ذکر شده این است که وقتی رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله برای خطبهٔ جمعه روی منبر می‌نشستند، بلال بر در مسجد اذان می‌گفت و هنگامی که از منبر فرود می‌آمدند، بلال اقامهٔ نماز می‌گفت و روایت شده که هر زمان آن حضرت برای نماز جمعه بیرون می‌آمدند روی منبر می‌نشسته تا مؤذن از اذان فارغ شود. «ولکم فی رسول اللّه أسوة حسنة».

س ۳۵۲ ـ اذانی که در نماز جمعه بدعت و حرام می‌باشد کدام است؟

ج ـ ذکر فی بعض الأخبار وکلمات بعض الأصحاب: انّ الأذان الثالث من یوم الجمعة محرّم، وفی بعض آخر، الثانی، والظاهر أنّ الزائد علی الوارد إذا أتی بقصد التوظیف فهو بدعة محرّمة من غیر فرق بین الجمعة وغیرها، ولعلّ ما فی الأخبار للتنبیه علی أنّ ما تداول من زمان الثالث من أحد مصادیق البدعة.

ـ در برخی از روایات و سخنان اصحاب آمده است، اذان سوم در روز جمعه حرام است و در برخی نیز آمده است اذان دوم حرام است و ظاهر این است که گفتن اذانی افزوده بر آن‌چه وارد شده به قصد این که تکلیف است بدعت و حرام می‌باشد؛ خواه اذان جمعه باشد یا غیر آن، و شاید روایات این باب برای آگاهی دادن بر این مطلب باشد که آن‌چه در زمان سوم رایج گردیده یکی از مصادیق بدعت است.

س ۳۵۳ ـ کم‌ترین چیزهایی که در خطبهٔ نماز جمعه واجب است چیست؟

«گلپایگانی»: در صلات جمعه دو خطبه واجب است و باید مانند سایر عبادات به قصد قربت خوانده شود، و بدون آن، نماز جمعه صحیح

(۱۹۶)

نیست، و واجب است در هر یک از آن‌ها حمد خداوند متعال، و احوط آن است که به لفظ «الحمدللّه» باشد، و واجب است در خطبهٔ دوم صلوات بر پیغمبر و آل پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله ، بلکه احوط در خطبهٔ اول نیز وجوب آن است و واجب است موعظه در خطبهٔ اول، و در خطبهٔ دوم نیز احتیاطا ترک نشود، و واجب است قرائت سورهٔ خفیفه در خطبهٔ اول و در دومی نیز ترک نشود و احوط، اضافهٔ صلوات بر ائمهٔ مسلمین و استغفار برای مؤمنین و مؤمنات در خطبهٔ دوم است. و در آن‌چه ذکر شد مسما کفایت می‌کند، و احوط آن است که عربی باشد. بلی، اگر عدد افرادی که استماع خطبه بر آن‌ها واجب است غیر عرب باشند و عربی را نفهمند، احوط تکرار موعظه به لسان خود آن‌هاست، بلکه لزوم خالی از قوت نیست به جهت عدم صدق وعظ و وصیت به تقوا به لسانی که مستمعین معنای آن را نفهمند.

* * *

«نکونام»: باید در هر یک از دو خطبه، حمد الهی و صلوات بر پیامبر و آل او صلی‌الله‌علیه‌وآله و نیز موعظه و پند باشد و نیز سورهٔ کوچکی در آن‌ها بخواند و در خطبهٔ دوم، گذشته از آنچه گفته شد مستحب است پیش از سوره بر ائمهٔ اطهار علیهم‌السلام صلوات بفرستد و نام شریف ایشان را از آغاز تا پایان بخواند و برای مردان و زنان مؤمن نیز از خداوند متعال طلب آمرزش و مغفرت داشته باشد.


گفتن ذکر در حال خطبهٔ نماز جمعه

س ۳۵۴ ـ آیا استماع خطبهٔ نماز جمعه بر مأمومان واجب است یا نه؟ و آیا در حال خطبه‌ها جایز است مأمومان ذکر بگویند یا نه؟ و هرگاه کسی در میان

(۱۹۷)

خطبهٔ امام، نماز مستحبی یا واجبی را بخواند، صحیح است یا خیر؟

«گلپایگانی»: احوط در حال خطبه، ترک ذکر و نماز مستحبی است، بلکه احوط اصغاء و استماع است.

* * *

«نکونام»: انجام ذکر اگر با استماع ناسازگار نباشد، جهت استحبابی خود را دارد؛ هرچند ذکر غیر خفی ـ ذکر زبانی ـ باشد.

س ۳۵۵ ـ آیا جایز است خطبهٔ نماز جمعه پیش از ظهر خوانده شود یا خیر؟

«گلپایگانی»: اظهر جواز آن است؛ به‌طوری که وقتی امام از خطبه فارغ شد، ظهر شده باشد، لکن احوط تأخیر آن است تا ظهر.

* * *

«نکونام»: اگر اندکی پیش از ظهر باشد که با اتمام آن وارد ظهر شود، اشکالی ندارد.

س ۳۵۶ ـ هر گاه امام، نماز جمعه را به‌سهو پیش از خطبه بخواند، چه حکمی دارد؟

ج ـ در فرض سؤال، نماز جمعه باطل است.

س ۳۵۷ ـ هرگاه امام به سهو نماز جمعه را پیش از خطبه‌ها بخواند و پس از اتمام خطبه‌ها متوجه اشتباه خود شود، آیا اعادهٔ نماز جمعه کافی است یا باید خطبه‌ها را نیز اعاده نماید؟

ج ـ چنان‌چه موالات به‌هم نخورده باشد، اعادهٔ نماز جمعه‌مجزی‌است.

س ۳۵۸ ـ آیا در حال قرائت خطبه‌های نماز جمعه طمأنینه واجب است یا خیر؟

ج ـ واجب نیست.

(۱۹۸)

مسأله ۳۵۹ ـ مستحب است امام جمعه وقتی خواست برای آنان خطبه بخواند به مردم سلام کند و مستحب است شنوندگان در میان خطبه با هم سخن نگویند.

مسأله ۳۶۰ ـ هر چیزی که صورت خطبه را از بین برد، اگر در میان خطبه واقع شود، آن را باطل می‌کند؛ مانند خوردن یا راه رفتن قابل توجه یا فعل بسیار.

س ۳۶۱ ـ آیا لازم است خطبه‌های نماز جمعه به صورت ایستاده انجام گیرد یا خواندن آن در حال نشسته نیز اشکال ندارد؟

ج ـ واجب است خطبه‌ها در حال ایستاده خوانده شود.

س ۳۶۲ ـ آیا دو قنوت نماز جمعه واجب است یا نه؟

ج ـ اصل قنوت مستحب است، ولی جای آن در رکعت اولی قبل از رکوع و در رکعت ثانیه بعد از رکوع است.

س ۳۶۳ ـ هل یلزم التحدّث بلغة للنصیحة بالتقوی یفهم المستمعون فی الخطبة الأولی فقط أم فی الخطبتین؟

ـ آیا لازم است در خطبهٔ اول یا هر دو خطبه با زبانی مردم را به تقوا سفارش نمود که شنوندگان آن را درک کنند؟

«گلپایگانی»: الأحوط أن تکون الخطبتان باللغة العربیة إلاّ إذا کان المستمعون غیر عارفین باللغة العربیة، فالاحتیاط البدء بالعربیة ثمّ بلغة المستمعین، ولا یترک الاحتیاط بالنصیحة بالتقوی فی کلتا الخطبتین.

ـ احتیاط آن است که دو خطبه به زبان عربی ایراد گردد؛ مگر آن که

(۱۹۹)

شنوندگان زبان عربی را ندانند و در این صورت، احتیاط آن است که ابتدا آن را به عربی و سپس به زبان مخاطبان بخواند و این احتیاط ترک نشود که نصیحت و سفارش به تقوا در هر دو خطبه ایراد گردد.

* * *

«نکونام»: و لازم أن تکون الخطبتان باللغة العربیة إلاّ إذا کان المستمعون غیر عارفین بهذه اللغة، فعلی الخطیب البدء بالعربیة فیها بالاجمال ثمّ التکلّم بلغة المستمعین، ولا یترک النصیحة بالتقوی فی کلتی الخطبتین، ولا سیما فی ذکر المسائل الاجتماعیة والسیاسیة.

ـ دو خطبه باید به زبان عربی ایراد گردد؛ مگر آن که شنوندگان به زبان عربی آشنا نباشند، پس در این صورت بر خطیب جمعه است که به اجمال خطبه را به عربی بگوید و سپس به زبان مخاطبان سخن گوید. همچنین سفارش به تقوا باید در هر دو خطبه بیاید و به‌ویژه یادآوری مسایل اجتماعی و سیاسی ترک نشود.

س ۳۶۴ ـ إذا کان الإمام مشغولاً بخطبة الجمعة فسلّم علیه شخص قاصدا إیاه دون غیره، فهل یکفی ردّ الغیر عن الإمام؟

ـ اگر امام به ایراد خطبه مشغول باشد و کسی تنها او را قصد نماید و به وی سلام کند، آیا پاسخ سلام از ناحیهٔ دیگران کفایت می‌کند یا پاسخ آن بر امام واجب است؟

ج ـ لا یکفی ذلک.

ـ پاسخ سلام از ناحیهٔ دیگران کفایت نمی‌کند.

س ۳۶۵ ـ قصد القربة الذی یجب تحقّقه فی کلّ أجزاء الصلاة وحرکاتها وطریقة أدائها، هل یشترط فی خطبتی الجمعة بکلماتها وحروفهما وطریقة القائهما وسائر ما یتعلّق بهما؟

(۲۰۰)

ـ قصد قربت در همهٔ اجزا، حرکات و چگونگی انجام آن معتبر است، آیا این قصد در ایراد همهٔ کلمات، حروف و چگونگی ایراد آن در دو خطبهٔ نماز جمعه و دیگر امور متعلق به آن دو نیز معتبر است؟

ج ـ خطبة الجمعة من العبادات المعتبر فیها قصد القربة بتمام أجزائها.

ـ خطبهٔ نماز جمعه از عبادات است و قصد قربت در همهٔ اجزای آن معتبر است.


شرایط امام جمعه

س ۳۶۶ ـ شرایط امام جمعه با امام جماعت تفاوتی دارد یا خیر؟

«گلپایگانی»: لازم است که امام جمعه واجد شرایط امام جماعت باشد، به علاوه، محتمل است لزوم اذن ممن له الأذن و قدرت داشتن بر خطبه خواندن به لسان عربی.

* * *

«نکونام»: امام جمعه غیر از شرایط عمومی نسبت به امام جماعت، دو شرط دیگر نیز دارد که حکایت از شرط عدالت او می‌کند:

نخست، آزادی عمل در گفتار و نداشتن وابستگی به دیگران و نپذیرفتن انفعال از آنان.

دوّم، استفادهٔ غیر متعادل نبردن از امکانات عمومی، بیت المال و وجوهات شرعی.

اضافه بر شرایط امام جماعت، وی باید فصاحت در کلام داشته باشد و عدم اذن از حاکم تداعی معارضه نداشته باشد.

س ۳۶۷ ـ إذا کان إمام الجمعة مسافرا، فهل تصحّ جمعته وجمعة من یأتمّ به من المتمّمین أو المقصّرین؟

(۲۰۱)

ـ اگر امام جمعه مسافر باشد، آیا نماز جمعهٔ وی و کسانی که به او اقتدا می‌کنند؛ اعم از کسانی که نماز را تمام می‌گزارند یا شکسته، درست است؟

ج ـ نعم، یجوز للمسافر إقامة صلاة الجمعة؛ إماما أو مأموما، وتصحّ منه.

ـ بله، گزاردن نماز جمعه برای مسافر جایز است؛ خواه وی امام باشد یا مأموم، و بجا آوردن آن درست است.


زیادی رکن در نماز جمعه از امام و مأموم

س ۳۶۸ ـ اگر امام، در رکعت دوم نماز جمعه که پس از قنوت باید به سجده رود فراموش کند و به رکوع رود، باید نماز خود را به سبب زیادی رکن دوباره بخواند، حال وظیفهٔ مأمومان را بیان فرمایید و هم‌چنین اگر مأموم ناخودآگاه و از روی غفلت به قصد متابعت از امام به رکوع رود، چه باید بکند؟

ج ـ زیادی رکن، چه از امام و چه از مأموم، عمد باشد یا سهو، موجب بطلان نماز است. بلی، در موردی که امام در حال رکوع واجب باشد و مأموم، قبل از او سر بردارد، می‌تواند به قصد متابعت امام به رکوع برود، و بناءً علی هذا، اگر امام رکوع را زیاد نموده، نمازش باطل شده و مأمومان اگر بتوانند، باید دیگری را برای امامت در بقیهٔ نماز مقدم بدارند و اقتدا به او بکنند و الا جمعه را تمام نموده و نماز ظهر را بخوانند.

س ۳۶۹ ـ اگر در رکعت دوم نماز جمعه، مأموم پس از قنوت به‌سهو به رکوع رود و به اشتباه خود پی ببرد، و بی درنگ برخیزد، نماز وی صحیح است یا باطل؟

ج ـ نماز باطل است.

(۲۰۲)


کفایت نماز جمعه از نماز ظهر

س ۳۷۰ ـ آیا نماز جمعه که در زمان ما معمول می‌باشد از نماز ظهر کفایت می‌کند یا نه؟

«گلپایگانی»: برحسب اختیار این جانب، با خواندن نماز جمعه، به احتیاط واجب، خواندن نماز ظهر ترک نشود.

* * *

«نکونام»: در صورت صحت نماز جمعه، گزاردن نماز ظهر لازم نیست.

س ۳۷۱ ـ آیا اقتدا به نماز عصر امام جمعه صحیح است یا نه؟

«گلپایگانی»: اقوی این است که اقتدا به نماز عصر کسی که نماز ظهر را نخوانده و اکتفا به نماز جمعه کرده صحیح نیست. بلی، اگر بعد از خواندن نماز جمعه، احتیاط کرد و نماز ظهر را هم خواند، جایز است که نماز عصر را به او اقتدا کند.

* * *

«نکونام»: اشکال ندارد.


احکام نماز جمعه

س ۳۷۲ ـ اگر مأموم به رکعت دوم امام جمعه رسید آیا می‌تواند به وی اقتدا کند یا نه؟ و بر فرض اقتدا، در رکعت دوم خود می‌تواند هر سوره‌ای را بخواند یا باید سورهٔ منافقون را بخواند؟

ج ـ در رکعت دوم اقتدا کند و سورهٔ منافقون مستحب است و واجب نیست.

(۲۰۳)

س ۳۷۳ ـ در صورت برگزاری نماز جمعه، آیا جایز است دیگران نماز ظهر را بجای آن فرادا یا به جماعت بخوانند یا نه؟

«گلپایگانی»: بلی، به نظر حقیر جایز است.

* * *

«نکونام»: اشکال ندارد، مگر آن که علت تضعیف نماز جمعه گردد که نباید انعکاس جمعی داشته باشد؛ خواه فرادا باشد یا به جماعت آورده شود.

س ۳۷۴ ـ تلاوت حمد و سوره در نماز جمعه باید به جهر باشد یا به اخفات نیز جایز است؟

«گلپایگانی»: احوط جهر است.

* * *

«نکونام»: لازم است حمد و سورهٔ نماز جمعه به جهر خوانده شود.


خواندن نماز ظهر پیش از گذشتن وقت نماز جمعه

س ۳۷۵ ـ آیا لازم است کسی که نماز جمعه را نمی‌خواند و می‌خواهد نماز ظهر بجا آورد، گزاردن نماز ظهر را تأخیر بیندازد تا وقت ظهر نماز جمعه بگذرد یا خیر؟

«گلپایگانی»: لازم نیست، ولی اولی و احوط است.

* * *

«نکونام»: تأخیر انداختن نماز ظهر تا گذشتن وقت نماز جمعه لازم نیست و این امر ویژهٔ برگزار شدن نماز جمعه در زمان معصوم علیه‌السلام است.

س ۳۷۶ ـ اگر کسی نماز جمعه را خوانده و می‌خواهد برای احتیاط نماز ظهر را نیز بخواند، آیا شخصی که نماز جمعه نخوانده و می‌خواهد نماز ظهر بخواند

(۲۰۴)

می‌تواند در نماز ظهر به شخص یاد شده اقتدا کند یا خیر؟

«گلپایگانی»: بنا بر احتیاط نمی‌تواند.

* * *

«نکونام»: اقتدا به شخص یاد شده جایز نیست.

س ۳۷۷ ـ در مسجدی نماز جمعه برگزار می‌شود، آیا جایز است در جای دیگری که با آن مسجد کم‌تر از یک فرسخ فاصله دارد اقامهٔ نماز جمعه شود؟

ج ـ در کم‌تر از یک فرسخ، دو نماز جمعه صحیح نیست و هر کدام بعد از دیگری شروع کنند، باطل است.

مسأله ۳۷۸ ـ نماز جمعه در احکام شک و سهو و غیر آن در رکعات و اجزای رکنی و غیر رکنی و شرایط و موانع مانند دیگر نمازهای واجب است.

س ۳۷۹ ـ آیا کسی که می‌خواهد نماز ظهر بگذارد می‌تواند به امام جمعه از ابتدا یا در رکعت دوم اقتدا کند یا خیر؟

«گلپایگانی»: به‌نظر حقیر، احوط عدم جواز اقتدای ظهر به جمعه است.

* * *

«نکونام»: صحیح نیست.

(۲۰۵)

(۲۰۶)


نماز عید فطر و قربان

س ۳۸۰ ـ اگر عید فطر، بعد از ظهر ثابت شد، آیا جایز است فردای آن روز نماز عید را برای قضا یا به قصد رجا بجا آورد یا نه؟

ج ـ قضا ندارد، لکن رجاءً جایز است.

س ۳۸۱ ـ شخصی که در دو محل، امام جماعت است، آیا می‌تواند روز عید فطر نماز عید را در دو محل امامت کند یا نه؟

«گلپایگانی»: در نماز عید فطر نمی‌تواند در دو محل، امام واقع شود.

* * *

«نکونام»: اشکال ندارد.

س ۳۸۲ ـ اگر به بطلان نماز عید یقین پیدا شود، آیا دوباره خواندن آن لازم است یا نه؟

ج ـ نماز عید در زمان غیبت مستحب است و اگر علم به بطلان آن حاصل شود، (تا) وقت آن باقی (است)، جایز است اعاده نماید.

(۲۰۷)

س ۳۸۳ ـ در نماز عید فطر و قربان، اگر برای نمونه، در رکعت اول به قنوت چهارم امام برسیم، وظیفه چیست؟

ج ـ در فرض سؤال، سه تکبیری که با امام نبوده با سه قنوت ولو با یک صلوات بگوید و در رکوع به امام ملحق شود صحیح است.

س ۳۸۴ ـ اگر به رکعت دوم نماز عید برسیم، وظیفه چیست؟

ج ـ پس از سلام، رکعت دوم را خود به‌صورت فرادا بخواند.

(۲۰۸)


نماز قضا

س ۳۸۵ ـ گاه برخی نماز فریضه را به‌جای نافله می‌خوانند و برای نمونه، در شب‌های قدر ماه مبارک رمضان به‌جای صد رکعت نافله، شش شبانه‌روز نماز قضا می‌خوانند، اکنون آیا نماز قضای آنان از آن نافله کفایت می‌کند یا نه؟

ج ـ مجزی از نافله نیست ولکن خواندن نمازهای قضا اهم است. نماز قضا را بخواند؛ خصوصا اگر احتمال بدهد که بعدا توفیق قضای واجب را پیدا نمی‌کند.

س ۳۸۶ ـ شخصی در سفر، نماز ظهر را شکسته خواند، بعد قصد اقامه نموده و نماز عصر را تمام خواند، بعد از نماز عصر، از قصدش برگشت و از طرفی یقین کرد که یکی از آن دو نماز باطل بوده، اکنون تکلیف وی مادامی که در آن محل است و نسبت به دو نماز باطل چیست؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال که بعد از نماز عصر، عدول از قصد اقامه نموده، وظیفهٔ او در آن محل ـ به جهت استصحاب حکم تمام که به قصد عشره ثابت شد ـ اتمام نماز و گرفتن روزه است و احوط، جمع است و نسبت به قضای آن دو نماز، اگر دو رکعت قضا قصرا به قصد ما فی الذمه بجا بیاورد کافی است.

* * *

(۲۰۹)

«نکونام»: وظیفهٔ وی اتمام نماز و گرفتن روزه می‌باشد و خواندن یک نماز دو رکعتی قضا از آن نماز باطل کفایت می‌کند.

س ۳۸۷ ـ آیا کافری که به دین اسلام می‌گراید، باید نماز و روزهٔ دوران کفر خود را انجام دهد یا خیر؟

ج ـ بر کافری که اسلام را اختیار می‌کند قضای نمازها و روزه‌های فوت شدهٔ وقت کفرش و روزه‌هایی را که افطار کرده واجب نیست، ولی اگر مسلمان بوده و بعد کافر شده و دوباره اسلام اختیار کرده، باید قضای نمازها و روزهایی که در حال کفر ترک کرده بجا آورد.

س ۳۸۸ ـ شخص بیماری که سکته کرده و مدتی بستری بوده و هیچ گونه قدرت بر حرکت نداشته و افزوده بر این، حواس و درک وی بجا نبوده، آیا نماز از عهدهٔ او ساقط است یا نه؟ و آیا قضای واجبات وی بعد از مرگ او بر وارث لازم است یا نه؟

ج ـ در فرض مسأله، اگر بیمار حواس نداشته که اوقات نماز را تمیز دهد، نمازهای فوت شده قضا ندارد و اگر ملتفت بوده و مسامحه کرده، قضای نمازها را بجا بیاورند.

س ۳۸۹ ـ آیا نماز قضا اذان و اقامه دارد؟

ج ـ واجب نیست و مستحب است و اگر هر مجلسی یک اذان و یک اقامه بگوید، مستحسن است.

(۲۱۰)

س ۳۹۰ ـ آیا می‌توان نماز قضا را بدون اذان و اقامه و با یک بار گفتن تسبیحات اربعه و با یک سلام آخر بجا آورد یا نه؟

ج ـ مانعی ندارد و بهتر آن است که تسبیحات را سه مرتبه و هر سه سلام را بگوید.

س ۳۹۱ ـ کسی نافلهٔ شب را به نذر بر خود واجب کرده و شب بیدار نشد، آیا قضای آن بر او واجب است یا نه؟

ج ـ بلی، واجب است.

س ۳۹۲ ـ کسی که نماز وی در اماکن تخییر؛ مانند: مسجدالحرام، مسجد مدینه، مسجد کوفه و حایر حسینی قضا می‌شود، آیا در قضا نیز میان شکسته و اتمام آوردن نماز اختیار دارد یا این حکم به حال ادا ویژگی دارد؟

«گلپایگانی»: احوط آن است که قصرا قضا نماید.

* * *

«نکونام»: لازم است نماز را به صورت شکسته قضا نماید.

س ۳۹۳ ـ کسی که خود نماز قضا بر عهده دارد آیا می‌تواند برای قضای نماز دیگری اجیر شود و نماز دیگری را به همراه قضای نماز خود بخواند یا نه؟

ج ـ بلی، می‌تواند ولی در قضای نماز خود مسامحه ننماید.

س ۳۹۴ ـ کسی که یقین داشته وقت هست و نماز خوانده، ولی بعد از نماز فهمیده که وقت گذشته بوده است، باید قضای آن را بخواند یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر یک رکعت آن در وقت واقع شده قضا ندارد و اگر همهٔ نماز در خارج وقت واقع شده؛ چنان‌چه به‌نحو تقیید نیت ادا نموده، باید

(۲۱۱)

قضای آن را بخواند، ولی اگر نیت ما فی الذمه کرده یا به عنوان خطا در تطبیق، نیت ادا نموده، قضا ندارد.

* * *

«نکونام»: باید آن را قضا نماید.

س ۳۹۵ ـ شخصی از پانزده تا ۲۵ سالگی نماز خوانده ولی در اثر سکونت در بیابان و دسترسی نداشتن به عالم و جهل به مسأله، از بدن و لباس خود رفع نجاست ننموده و به همان حال نماز خوانده است، آیا قضای نماز این مدت ـ با آن که مشقت دارد ـ بر او واجب است؟

«گلپایگانی»: بنا بر احتیاط لازم، واجب است نمازهایی را که با بدن و لباس نجس خوانده قضا نماید. تصمیم بگیرد و از خدای متعال استعانت بجوید؛ ان شاء اللّه موفق می‌شود، ولی می‌توانید در این احتیاط به فقهایی مراجعه کنید که قضا را لازم نمی‌دانند.

* * *

«نکونام»: لازم است آن را قضا نماید.

س ۳۹۶ ـ اگر کسی غسل‌های واجب خود را فراموش کند و نماز بخواند، آیا قضای نماز بر او واجب است یا نه؟

ج ـ بلی، اگر غسل جنابت یا غسل مس میت یا غسل حیض یا نفاس یا استحاضه فراموش شود، هرچه نماز خوانده، باید قضا نماید.

س ۳۹۷ ـ روایتی از مولای متقیان علیه‌السلام نقل شده، آیا این روایت صحیح است؟

عن علی بن أبی طالب علیه‌السلام قال: سمعت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله یقول: «من ترک الصلاة فی جهالته ثمّ ندم لا یدری کم ترک فلیصلّ لیلة الإثنین خمسین رکعة بفاتحة الکتاب

(۲۱۲)

وقل هو اللّه أحد مرة، فإذا فرغ من الصلاة استغفر اللّه مأة، جعل اللّه ذلک کفّارة صلاته، ولو ترک صلاة مأة سنة لا یحاسب اللّه صلاة العبد الذی صلّی هذه الصلاة».

ـ امام امیر مؤمنان علیه‌السلام می‌فرماید از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شنیدم که فرمود: کسی که نماز خویش را به سبب نادانی ترک گوید و شمارهٔ نمازهایی را که نگزارده است نداند، در شب دوشنبه پنجاه رکعت نماز بخواند که در هر رکعت، سورهٔ حمد و قل هو الله احد را یک بار بخواند، پس چون نماز را به پایان رساند، یکصد بار استغفار نماید و خداوند آن را کفارهٔ نمازهایی که نخوانده است قرار دهد، و چنان‌چه وی نماز یکصد سال خویش را ترک کرده باشد، خداوند آن نمازها را به این نماز محاسبه خواهد نمود.

«گلپایگانی»: صحت سند روایت مذکوره معلوم نیست و بر فرض صحت، چون به ظاهر آن عمل نشده و معرض عنهاست، باید حمل به خلاف ظاهرش شود، و ممکن است نظر داشته باشد به صورتی که یقین به فوت نماز نداشته باشد والا نمازهای فوت شده یقینی را واجب است قضا نماید و ممکن است این دستوری برای قبول شدن توبهٔ او باشد به ملاحظهٔ معصیت ترک صلات در وقت، و تدارک مصالحی که فوت شده و علم به فوت آن‌ها ندارد.

* * *

«نکونام»: این روایت، گذشته از مشکلات سند و عدم دلالت، خلاف قاعده است و نمی‌شود به آن عمل کرد.

س ۳۹۸ ـ شخصی در بیمارستانی که تا محل خود بیش از ده فرسخ فاصله دارد، یک ماه بستری است و نمازهای خود را نخوانده، اکنون آن نمازها را شکسته قضا کند یا تمام؟

ج ـ اگر مردد بوده و نمی‌دانسته چند روز در بیمارستان می‌ماند، تا یک ماه

(۲۱۳)

نمازهای خود را قصرا قضا کند، ولی اگر قصد اقامهٔ ده روز را داشته، باید تماما قضا نماید.

س ۳۹۹ ـ اگر انسان کلمه‌ای را صحیح بداند و بعد معلوم شود غلط بوده، مثلا تشدید «اهدنا الصراط المستقیم» را نمی‌گفته و حال که می‌خواهد آن را قضا کند، شک دارد آیا از اول بلوغ دچار این خطا بوده یا بعد از آن به چنین اشتباهی دچار گردیده، چه مقدار از نمازهای خود را قضا کند؟

«گلپایگانی»: در فرض مسأله که غلط می‌خوانده، اقوی اعادهٔ نماز است به‌مقداری که یقین دارد غلط می‌خوانده.

* * *

«نکونام»: در صورتی که اشتباه، معنا را تغییر ندهد، اشکال ندارد و اعادهٔ آن در این صورت لازم نیست.


نماز و روزهٔ قضای پدر و مادر

س ۴۰۰ ـ پدرم نماز قضا بر عهده داشته و اگر وصی او نیز به نیابت او انجام داده باشد، چیزی در دست نیست، بنده در نظر دارم با استیجار نمازهای قضا شده از او را جبران نمایم اما مقدار آن را نمی‌دانم و نیز نوع آن را از حیث صبح و ظهر و مانند آن و از حیث مسافر بودن یا نبودن و نیز از حیث ترتیب نمی‌دانم، در این صورت چه باید کنم؟

«گلپایگانی»: در تعداد قضا، پسر بزرگ‌تر برای انجام وظیفهٔ خود می‌تواند به قدر متیقن اکتفا کند، ولی اگر بخواهند ذمهٔ میت را واقعا بری نمایند، باید به اندازه‌ای بخوانند که یقین کنند بیش‌تر از آن بر ذمهٔ میت نبوده و در نوع فوائت، احتیاط لازم است.

* * *

(۲۱۴)

«نکونام»: کافی است مقدار قدر متیقن تخمینی را قضا نمایید و در نوع نماز فوت شده احتیاط لازم نیست.


قضای نمازهای نادرست پدر و مادر

س ۴۰۱ ـ اگر پدر و مادر نماز خود را به اشتباه خوانده باشند، آیا قضای نماز آنان بر پسر بزرگ واجب است یا نه؟

«گلپایگانی»: در صورتی که از جهت عدم قدرت معذور از تصحیح بوده‌اند، قضا ندارد.

* * *

«نکونام»: به طور نوعی کسانی که نماز را اشتباه می‌خوانند در بسیاری از مناطق کشور ما جاهل مقصر هستند و معذور از تصحیح نماز نمی‌باشند و نمازهایی که به غلط خوانده شده، لازم است قضا شود.

س ۴۰۲ ـ پدری که در مدت عمر خود نماز را ترک کرده بوده، آیا قضای نماز و روزه‌اش پس از مرگ او بر پسر بزرگ‌تر واجب است یا نه؟

«گلپایگانی»: به‌نظر این‌جانب، احتیاط لازم آن است که پسر بزرگ‌تر نمازهای قضا شدهٔ عمدی پدر را هم بجا آورد، ولی می‌تواند در این احتیاط، به علمایی مراجعه کند که عمل به این احتیاط را لازم نمی‌دانند، با رعایت الاعلم فالاعلم.

* * *

«نکونام»: واجب است آن را قضا نماید.

س ۴۰۳ ـ اگر پسر بزرگ‌تر ـ که ادای دین پدر و مادر بر او واجب است ـ بیمار باشد و ثروتی ندارد، آیا انجام آن بر پسر دیگر واجب است یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر مقصود از دین پدر، دیون مالی است، که باید ورثه از ترکهٔ

(۲۱۵)

پدر ادا کنند و اگر مقصود، نماز و روزه است که بر پسر بزرگ‌تر واجب است و در صورتی که او قادر بر قضا نیست و قدرت بر استیجار هم ندارد و شرعا معذور است، احتیاط لازم آن است که پسر بعدی بجا آورد.

* * *

«نکونام»: دین مالی به عهدهٔ ورثه است و نماز در صورت عدم توانایی ساقط است و لازم نیست پسر بعدی نماز قضای پدر را بجا آورد.

س ۴۰۴ ـ شخصی سی سال آخر عمر به اختلال حواس و عارضهٔ روانی مبتلا بوده؛ به‌نحوی که در اوایل سی سال اخیر، نمازهای واجب خود را به‌طور ناقص انجام می‌داده و در بقیه بر اثر بیماری مزبور، توجهی به انجام واجبات خویش نداشته، حال آیا لازم است همهٔ نمازها و روزه‌های ترک شدهٔ وی در این زمان را قضا نمود یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر شعور خود را به‌کلی از دست داده بوده که اصلا درک تکلیف نمی‌کرده، نماز و روزه‌اش قضا ندارد، و اگر متوجه تکلیف بوده و مع ذلک ترک کرده، اگر با عذر ترک کرده، بر پسر بزرگ واجب است که آن را قضا نماید و اگر بی‌عذر ترک کرده، احتیاط آن است که قضای آن مقدار نماز و روزه را بجا آورد.

* * *

«نکونام»: قضا ندارد.

س ۴۰۵ ـ آیا پسری که به تکلیف نرسیده می‌تواند نماز قضای پدر و مادر را بخواند یا نه؟

ج ـ اگر ممیز باشد و صحیح هم بخواند، اشکال ندارد.

(۲۱۶)

س ۴۰۶ ـ اگر شخصی بعد از ظهر بمیرد، آیا قضای نماز ظهر و عصر او بر پسر بزرگ‌تر واجب است؟

ج ـ اگر پس از مقداری از وقت که کافی برای نماز ظهر و عصر بوده فوت شده، قضای ظهر و عصر، هر دو واجب است.


گرفتن مزد پسر بزرگ بر قضای نمازهای پدر و مادر

س ۴۰۷ ـ آیا پسر بزرگ می‌تواند در زمان حیات پدر و مادر به آن‌ها بگوید من نمی‌توانم قضای نماز و روزهٔ شما را بجا آورم و یا بگوید من در برابر قضای نماز و روزهٔ شما مزد می‌خواهم؟ و آیا می‌شود هزینهٔ نماز و روزه را از ترکهٔ میت برداشت یا نه؟ چگونه ممکن است فرزندی به خاطر این که بزرگ‌تر است این تکلیف سخت بر او بار باشد؟

«گلپایگانی»: شرط اجرت، برای پسر بزرگ در برابر قضای نماز و روزهٔ پدر و مادر مشکل است، ولی اگر پدر و مادر وصیت کنند که آن‌چه نماز و روزه از آن‌ها فوت شده استیجار کنند و مبلغی را هم در مقابل تعیین نمایند، در صورتی که اجیر انجام دهد، از پسر بزرگ‌تر ساقط است.

* * *

«نکونام»: شرط کردن مزد یا گرفتن آن برای پسر بزرگ در مقابل نمازهای قضا شدهٔ پدر و مادر جایز نیست، ولی پدر و مادر می‌توانند به عقد اجاره، قضای نمازهای خود را بعد از مرگ به غیر پسر بزرگ بسپارند. البته، در این صورت، با انجام نماز بعد از مرگ آن‌ها، به‌طور قهری از عهدهٔ پسر بزرگ ساقط می‌شود اما پسر نه می‌تواند بگوید آن را انجام نمی‌دهم و نه می‌تواند اجرتی طلب کند.

(۲۱۷)

س ۴۰۸ ـ شخصی صوفی بوده و به عمد نماز نمی‌خوانده، آیا قضای نمازهای او بر پسر بزرگ‌تر واجب است یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر منکر وجوب نماز بوده و لذا عمدا نمی‌خوانده، قضای نمازهایش بر پسر واجب نیست، اما اگر منکر نبوده و با اقرار به وجوب، نخوانده، احتیاط واجب آن است که پسر بزرگ قضا نماید.

* * *

«نکونام»: اگر منکر وجوب نماز بوده است، قضا ندارد و اگر منکر آن نبوده، قضای آن بر پسر بزرگ‌تر واجب است.

س ۴۰۹ ـ مادر این جانب دو ماه پیش فوت نموده و وصیت کرده که یک ماه روزهٔ برای او بگیریم، آیا چون استطاعت مالی نداریم، خود و برادرم می‌توانیم روزهٔ او را بگیریم یا نه؟

ج ـ بلی، می‌توانید روزهٔ او را بگیرید.

س ۴۱۰ ـ کسانی که در اواخر عمر در اثر بیماری و حالت اغما و ضعیف شدن حواس یا از دست دادن عقل نمازشان ترک می‌شود، آیا پسر بزرگ‌تر باید قضای نمازهای آنان را بجا آورد؟

«گلپایگانی»: در صورتی که در تمام وقت دیوانه یا مغمی علیه بوده، قضای آن بر پسر بزرگ نیست. و اما آن‌چه در حال مرض فوت شده یا طبق وظیفه انجام نداده، باید پسر بزرگ‌تر انجام دهد و چنان‌چه عمدا ترک نموده، احتیاط آن است که پسر بزرگ بخواند، اما در این احتیاط می‌تواند با رعایت الاعلم فالاعلم به غیر رجوع نماید.

* * *

«نکونام»: نمازهای ترک شدهٔ آنان قضا ندارد.

(۲۱۸)

س ۴۱۱ ـ پدر این جانب سکته نموده و به مدت پنج سال می‌توانسته راه برود ولی قدرت تکلم نداشته و چهار سال بعد روی تخت خواب بستری بوده و در این مدت، هوش و حواسی نداشته و حتی نمی‌توانسته سخن بگوید و همانند کودک یکساله چیزی به یاد نمی‌آورد، آیا اکنون که فوت نموده، انجام نماز و روزهٔ قضای وی واجب است؟

«گلپایگانی»: در فرض مسأله، نمازهایی که در تمام وقت آن، پدر شما در حال اغما و بیهوشی بوده قضا ندارد و اما آن‌چه در حال بجا بودن حواس و هوش، به حسب حال خود، قدرت داشته و نخوانده، باید اکبر اولاد ذکور از طرف او قضا نماید، و اما روزهٔ او که در زمان مرض متصل به موت ترک شده، قضا ندارد، ولی بدل هر روزی یک مد گندم کفاره دارد که از مال متوفی باید ادا شود.

* * *

«نکونام»: نماز و روزهٔ وی در زمانی که هوش و حواسی نداشته قضا ندارد و پرداخت کفاره نیز واجب نیست.

س ۴۱۲ ـ آیا قضای روزهٔ و نماز پدرم و مادرم بر من که همیشه بیمار هستم واجب است یا نه؟

«گلپایگانی»: نماز و روزه‌های فوت شده از پدر بر پسر بزرگ واجب است و اگر قدرت بر انجام آن نداشته باشید، باید استیجار کنید. و در مورد مادر نیز احتیاط واجب رعایت این حکم است.

* * *

«نکونام»: نماز و روزهٔ پدر بر پسر بزرگ واجب است و اگر خود نمی‌تواند بیاورد، آن را استیجاری انجام دهد و چنان‌چه نمی‌تواند، تکلیف ساقط می‌شود و نسبت به نماز و روزه‌های قضای مادر تکلیفی ندارد.

(۲۱۹)

س ۴۱۳ ـ اگر پسر بزرگ در زمان زندگی پدر بمیرد، آیا نماز و روزهٔ فوت شده از پدر، بعد از پدر بر عهدهٔ پسر دوم است که به هنگام مرگ پدر، پسر بزرگ است یا نه؟ و با نبود فرزند پسر، آیا دختر بزرگ وظیفه‌ای دارد یا نه؟

«گلپایگانی»: منظور از پسر بزرگ، پسر بزرگ هنگام فوت پدر است از پسران زنده، ولی این حکم با نبودن پسر بزرگ برای دختر بزرگ و اولی به میراث در هر طبقه احوط است.

* * *

«نکونام»: منظور از پسر بزرگ، بزرگ‌ترین پسر در زمان مرگ پدر است و دختر بزرگ تکلیفی ندارد.

(۲۲۰)


نماز و روزهٔ استیجاری

س ۴۱۴ ـ این‌جانب روزهٔ قضا به عهده دارم و در حال حاضر به علت بیماری، توانایی گرفتن روزه را ندارم و نسبت به آینده نیز مأیوس هستم، آیا مجوزی است تا فردی را برای گرفتن روزه اجیر کنم یا خیر؛ چون اطمینان دارم بر فرض وصیت، ورثه به انجام آن موفق نخواهند شد؟

ج ـ نیابت از زنده در قضای نماز و روزه جایز نیست و می‌توانید به شخص مورد اطمینان پولی را صلح نمایید و در ضمن صلح شرط کنید که بعد از فوت برای شما نماز و روزه استیجار نماید.

س ۴۱۵ ـ آیا به وصیت مفقود الاثر می‌توان عمل نمود یا خیر؟ و نیز می‌شود برای او روزه و نماز استیجار کرد یا نه؟

ج ـ به وصیت مفقود الاثر تا مرگ او معلوم نشده نمی‌توان عمل نمود و استیجار نماز و روزه هم تا زمانی که مفقود الاثر است و هنوز مرگش معلوم نشده صحیح نیست.

س ۴۱۶ ـ دو خواهر وفات نموده‌اند، و وجهی به نام یکی برای خواندن نماز وصیت شده ولی به اشتباه به نام دیگری به محضر شما تقدیم نموده‌اند و بعد از

(۲۲۱)

مدت مدیدی آن را دانسته‌اند، آیا نمازهای خوانده شده برای صاحب نماز محسوب می‌شود یا خیر؟

ج ـ اگر دهندهٔ پول، پول را واقعا برای منوب عنه داده و اشتباه در اسم کرده و عمل نماز هم برای صاحب پول انجام شده، عیبی ندارد و اگر گفته باشد برای صاحب نام و به نام او عمل انجام شود، مجزی نیست.

س ۴۱۷ ـ اگر در نماز استیجاری به سهو چیزی خورده شود، اشکال دارد؟

ج ـ اگر چیز کمی بوده و سهوا خورده، مبطل نیست.

س ۴۱۸ ـ کسی که نماز استیجاری بر عهده دارد و در عین این که عقیده به وجوب نماز داشته تصمیم به نخواندن نماز خود می‌گیرد، آیا می‌توان پس از مرگ وی، برای او نماز استیجاری گرفت یا نه؟

ج ـ نعوذ باللّه من ذلک، فرض بعید الوقوعی است، ولی اگر چنین کسی پیدا شود، نماز استیجاری او صحیح است؛ هرچند به ترک نماز خود مرتکب گناه عظیم شده است.

س ۴۱۹ ـ اگر اجیر، نماز استیجاری را به ترتیب نخواند و برای نمونه، در یک مجلس، سی نماز ظهر و عصر و در مجلس دیگر سی نماز مغرب و عشا بخواند، صحیح است یا نه؟

«گلپایگانی»: اگرچه ترتیب به نظر این‌جانب لازم نیست، لکن اشخاصی را که استیجار می‌کنم برای نماز قضای مؤمنین، هیچ گاه اجازه نمی‌دهم بدون ترتیب بخوانند.

* * *

«نکونام»: رعایت نکردن ترتیب در قضای نماز اشکال ندارد.

(۲۲۲)

س ۴۲۰ ـ شخصی پیر شده و قادر به گرفتن روزه نیست و روزهٔ قضا بر ذمه دارد و از بازماندگان خود امید ندارد که بعد از مرگ او، روزه‌های خود را قضا نمایند یا برای او اجیر بگیرند، در این صورت، در حال زندگی خود می‌تواند برای خود اجیر بگیرد که روزه‌های او را قضا نماید یا نه؟

ج ـ در زمان حیات نمی‌تواند برای خود روزه استیجار نماید.

س ۴۲۱ ـ شخصی پذیرفته که برای چند نفر روزهٔ استیجاری بگیرد و در حال حاضر در اثر گرفتاری و ضعف، قدرت بر گرفتن آن ندارد، آیا اجازه می‌فرمایید که آن را به دیگری واگذار نماید یا باید خود در انجام آن مباشرت نماید؟ در ضمن، بعضی از ورثهٔ کسی که از او نایب شده غایب می‌باشند و برخی دیگر از ایشان از این موضوع اطلاع ندارند، تکلیف این شخص را بیان فرمایید؟

«گلپایگانی»: راجع به روزه، از هر یک از ورثه که ممکن است به‌قدر سهم الارث استیذان نماید و با اذن حاکم شرع، روزه را استیجار نماید و احتیاطا به مقدار آن مبلغ، به عنوان مظالم رد کند.

* * *

«نکونام»: اگر صاحبان روزه را می‌شناسد و می‌تواند از آن‌ها اجازه بگیرد، لازم است اجازه بگیرد و در غیر این صورت، از مجتهد عادل در جهت تنفیذ اجازه بگیرد و پرداخت مطالبه لازم نیست.

س ۴۲۲ ـ آیا فرزند و همسر این‌جانب که نفقهٔ آنان بر من واجب است می‌توانند برای کسی که فوت شده، نماز و روزهٔ استیجاری در برابر اجرت انجام دهند یا خیر؟

ج ـ در فرض سؤال می‌توانند اجیر شوند، ولی اگر اجیر شدن زوجه، منافی با حق استمتاع زوج باشد، از زوج اذن بگیرد.

(۲۲۳)

س ۴۲۳ ـ شخصی برای خواندن نمازهای میتی اجیر شده، ولی از وضو گرفتن در اثر جراحت دست معذور بوده است و بعد از گذشت یک سال، عذر وی هنوز ادامه دارد، آیا وی می‌تواند عمل استیجاری را با تیمم انجام دهد یا نه؟

«گلپایگانی»: احوط ترک آن است و در صورت عدم تمکن، احوط تراضی با موجر است به اقالهٔ اجاره.

* * *

«نکونام»: نماز استیجاری را نمی‌شود به تیمم گزارد.

س ۴۲۴ ـ شخصی ملکی را معین نموده است تا بعد از درگذشت او همه نمازهای وی را از ابتدای تکلیف تا آخر عمر با درآمد آن استیجار کنند. پس از استیجار نماز، مقداری از درآمد آن زیاد آمد، در این صورت آیا لازم است کسی را دوباره اجیر بگیرند یا باید آن را به ورثه بازگردانند و بنا بر وجوب رد به وارثان، آیا به ورثهٔ زمان فوت میت تعلق دارد یا به وارثان موجود در زمان استیجار؟

ج ـ در فرض مسأله، با احتمال عقلایی که اشتغال ذمهٔ او باقی است، نماز جهت او استیجار کنند و پس از آن، اگر آن ملک را ثلث خود قرار داده، صرف در امور خیریه بنمایند، و اگر وصیت، جهت استیجار صلات بوده، به ورثهٔ حین الموت می‌رسد.

س ۴۲۵ ـ آیا زن می‌تواند نماز وحشت بخواند؟ هم‌چنین آیا وی می‌تواند برای بجا آوردن نماز و روزه، اجیر دیگری شود یا نه؟

ج ـ بلی، می‌تواند نماز وحشت بخواند و برای نماز و روزهٔ قضا اجیر شود.

(۲۲۴)

س ۴۲۶ ـ پسر نابالغ اما ممیز که در حدود سیزده سال دارد و اعتقاد وی نیز کامل است، آیا می‌تواند روزهٔ استیجاری بگیرد یا نه؟

«گلپایگانی»: احوط عدم اکتفا به روزهٔ اوست؛ چون اصالة الصحة در عمل او جاری نیست؛ هرچند روزهٔ او صحیح است.

* * *

«نکونام»: نمی‌توان وی را اجیر نمود.

س ۴۲۷ ـ شخصی که روزهٔ قضا دارد آیا می‌تواند روزهٔ استیجاری برای دیگری بگیرد یا نه؟

«گلپایگانی»: بلی، در وسعت وقت می‌تواند.

* * *

«نکونام»: اشکال ندارد.

س ۴۲۸ ـ شخصی که روزهٔ کفاره بر عهده دارد و باید آن را پی در پی بگیرد و برای او مقدور نیست، آیا جایز است روزهٔ استیجاری بگیرد یا نه؟

ج ـ بلی، جایز است.

س ۴۲۹ ـ کسی که از پدر و مادر، نماز و روزهٔ قضا به عهده دارد، آیا می‌تواند برای خواندن نماز و روزهٔ دیگری اجیر شود یا نه؟

ج ـ با فرض وسعت وقت، می‌تواند برای دیگران اجیر شود. والله العالم.

س ۴۳۰ ـ با شخصی که شغل وی روزه گرفتن است، قرار بسته می‌شود چهار ماه از سال را روزه بگیرد، وی یک ماه آن را روزه می‌گیرد و پیغام می‌دهد هزینهٔ آن هزار و سیصد تومان و هزینهٔ سه ماه دیگر هر ماهی هزار و پانصد تومان

(۲۲۵)

می‌شود، و واسطه نیز پنج‌هزار و هشتصد تومان را از صاحب روزه دریافت می‌نماید، اجیر ماه دوم را نیز روزه می‌گیرد و برای دو ماه بعد می‌گوید هزینهٔ روزه گران شده و واسطه می‌گوید که معاملهٔ ما تمام گردیده و شما باید روزه بگیرید، حال، سخن کدام یک پذیرفته است؟ توضیح این که اجیر با حرف و صحبت قبول کرده که سه ماه را با هر ماهی یک‌هزار و پانصد تومان روزه بگیرد و نه به صیغه؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، اگر بین اجیر و مستأجر صیغهٔ عقد اجاره؛ چه به فارسی چه به عربی، جاری نشده، بر اجیر لازم نیست روزه را به اجرت مذکور بگیرد، و دو ماه باقی مانده باید با رضایت طرفین انجام شود، و اگر صیغهٔ عقد به فارسی یا به عربی جاری شده، اجیر باید مورد اجاره را انجام دهد.

* * *

«نکونام»: از آنجا که اجارهٔ معاطاتی درست و الزامی است، بر فرض نخواندن صیغه نیز باید به آن‌چه بر آن توافق نموده‌اند عمل کنند.

(۲۲۶)


نماز آیات

س ۴۳۱ ـ آیا برای بارش باران شدیدی که موجب ترس بیش‌تر مردم می‌گردد، نماز آیات واجب است یا نه؟

ج ـ اگر موجب خوف غالب مردم باشد، نماز آیات واجب می‌شود.

س ۴۳۲ ـ اگر شخصی به هنگام حدوث زلزله یا بادهای شدید که بیش‌تر مردم می‌ترسند یا در حال گرفتن ماه و خورشید جنب باشد و به آب دسترسی نداشته باشد، چه تکلیفی دارد؟

ج ـ در زلزله موقعی که به آب رسید غسل کند و نماز بخواند و در خسوف و کسوف اگر متمکن از غسل و وضو نباشد، قبل از انقضای وقت، واجب است تیمم کند و نماز آیات بخواند.

س ۴۳۳ ـ آیا در خواندن حمد و سورهٔ نماز آیات، جهر و اخفات معتبر است یا خیر؟

ج ـ مخیر است بین جهر و اخفات.

(۲۲۷)

س ۴۳۴ ـ شخصی از ابتدای تکلیف تا به حال نماز آیات نخوانده و برای نمونه، چهل سال جاهل به حکم می‌باشد یا عالم به آن است ولی مسامحه کرده، اگر این شخص بخواهد نمازهای آیاتی را که در مدت یاد شده به عهدهٔ او آمده است تدارک نماید، چند نماز آیات بخواند تا از عهدهٔ آن بر آید؟

«گلپایگانی»: چنان‌چه علم به مقدار فوت شده داشته و بعد فراموش نموده یا احتمال بدهد که می‌دانسته و فراموش کرده، واجب است احتیاطا مقداری بخواند که یقین کند زیاده بر آن در ذمه ندارد، ولی اگر از اول، غفلت داشته و نمی‌داند چه مقدار به ذمه‌اش آمده، به‌مقداری که یقین دارد بخواند کافی است.

* * *

«نکونام»: کافی است مقداری را انجام دهد که اطمینان به قضا شدن آن دارد.

(۲۲۸)


مسجد

س ۴۳۵ ـ تقام الصلاة فی مسجد، وفیه قسم خاصّ للنساء، وقد یدرس فی ذلک المسجد، وحین الدرس والبحث یخرجون النساء من المسجد، فهذا الدرس یکون مانعا عن صلاتهنّ فی المسجد، فهل هذا المانع فیه اشکال وحرمة أم لا؟

ـ نماز در مسجدی اقامه می‌شود و در آن بخشی ویژهٔ زنان وجود دارد و گاه در آن‌جا تدریس می‌شود و زنان به هنگام درس از آن خارج می‌شوند و تشکیل این جلسهٔ درسی مانع از گزاردن نماز توسط زنان در آن است، آیا تشکیل و برگزاری آن حرام است یا خیر؟

ج ـ لا یجوز منع المصلّی من الصلاة فی المسجد؛ رجلاً کان أو امرأة.

ـ جایز نیست کسی از گزاردن نماز در مسجد منع شود؛ خواه زن باشد یا مرد.


محدودهٔ شرعی مسجد

س ۴۳۶ ـ مسجدی است که در اطراف آن دکان‌هایی مربوط به خود مسجد هست و دیوار مسجد در آن دکان‌ها قرار دارد و محراب آن یکی از همین دکان‌هاست. بالای دکان‌های مزبور چند اتاق برای امام جماعت و طلاب و مؤذن ساخته شده و راه این اتاق‌ها نیز از خود مسجد است. اخیرا بالای اتاق‌های اطراف، اتاق‌های

(۲۲۹)

جدیدی ساخته‌اند که درهای آن از طرف سقف مسجد باز می‌شود، هنگام تعمیر مسجد، سقف مسجد را جزو مسجد حساب نمی‌کردند، حال آیا از سقف مسجد جزو مسجد به شمار می‌رود یا نه؟ و آیا مسجد از تخوم ارض تا آسمان محکوم به‌حکم مسجد است یا فقط بر همان‌جا که نماز خوانده می‌شود اطلاق می‌گردد؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، اگر اول، زمین مسجد را برای نماز وقف کرده‌اند و بعد اتاق‌ها را ساخته و وقف کرده‌اند، جای نماز من تخوم الارض الی عنان السماء حکم مسجد را دارد و اگر مسجد و اتاق‌ها را ساخته و بعد وقف کرده‌اند، طبقه بالای آن، حکم مسجد را ندارد.

* * *

«نکونام»: سقف یا زمینِ مسجد، تناسب و صدق عرفی خود را دارد و عنوان «مِن تخومِ الارض الی عنانِ السماء» بر آن جاری نیست؛ پس اگر به‌نوعی در بالای سقف یا زیر زمین مسجد مجموعه‌ای مانند: دکان و اتاق ضمیمه ساخته شود که به‌طور عرفی زمین مسجد بر آن صدق نکند و تصرف در مسجد یا هتکی نسبت به آن را نداشته باشد، جزو مسجد به شمار نمی‌رود و احکام مسجد و زمین سطح آن بر پشت بام، سقف و زیر زمین آن جاری نمی‌باشد.


برگزاری مجلس عروسی در مساجد

س ۴۳۷ ـ این‌جانب قصد دارم طبق سنت صدر اسلام مجلس عروسی و ولیمهٔ ازدواج پسرم را با حفظ تمام شعایر مذهبی در مسجد برگزار نمایم. استدعا دارم نظر شریف را در این مورد مرقوم فرمایید.

«گلپایگانی»: برگزار نمودن مجلس عروسی در مسجد در صدر اسلام به صورت یک سنت معلوم نیست و بهتر این است که این گونه مجالس را در منزل خود تشکیل دهید و نسبت به مسجد، اگر مزاحمت با نمازگزاران

(۲۳۰)

باشد حرام و الا سزاوار نیست؛ زیرا مناسب وضع مسجد نیست و هتک است.

* * *

«نکونام»: مسجد برای برگزاری مجلس عروسی یا بسیاری از کارهای عمومی دیگر نمی‌باشد. در زمان‌های اخیر بر اثر تصور نادرست از مسجد و بهره‌های آن، در پی انواع استفاده‌های نامناسب از مساجد بوده‌اند که امری بسیار خطرناک است و سبب اهمال و سهل‌انگاری نسبت به مسجد، حرمت آن و بهره‌گیری نادرست از آن خواهد شد که به دنبال آن به بهانهٔ بی‌خاصیتی و بی‌استفاده بودن مسجد، آن را مرکز کارهای غیرمناسب با آن؛ هرچند سالم و درست، قرار می‌دهند که دور از اهمال و عدم اهتمام به حرمت و موقعیت آن نمی‌باشد؛ همان‌طور که امروزه استفاده نبردن و بهره‌گیری درست و معنوی از مساجد، آن را از عبادت‌گاه بودن خارج ساخته و به مراکز شلوغ جهت هر گونه برنامه‌های تفریحی و سیاحتی مبدّل ساخته است که بدین سان به‌تدریج آثار و برکات خاص مساجد از دست می‌رود؛ هرچند نظافت، بهداشت و جذّابیت از لوازم اولی مساجد و مقبره‌ها می‌باشد.

به‌طور کلی، کارهای عمومی در مقایسه با مسجد بر سه نوع است:

الف. امور غیرمنافی با شؤون مسجد، مانند: برگزاری مجالس علمی ودینی؛

ب. اموری که می‌تواند منافی شؤون مسجد نباشد، ولی مناسب مسجد نیز نیست، هم‌چون کارهای عمومی دنیایی؛ مانند: انتخابات؛

ج. امور منافی با شؤون مسجد که نسبت به آن هتک حرمت می‌باشد؛ مثل: برگزاری مجالس عروسی، به‌ویژه با وضعیت موجود آن میان مردم.

(۲۳۱)

س ۴۳۸ ـ آیا صحن و حیاط مسجد در صورت جهل به چگونگی وقف آن در حکم مسجد است که جنب نتواند در آن درنگ کند یا نه؟

«گلپایگانی»: با جهل به کیفیت وقف و نبودن اماره یا ظاهر حال، احکام خاصهٔ مسجد بر آن مترتب نیست.

* * *

«نکونام»: با نا آگاهی به ویژگی وقف و این که دانسته نمی‌شود جزو مسجد است یا نه، حکم مسجد را ندارد.

س ۴۳۹ ـ مسجدی که علاوه بر شبستان، دارای حیاط و صحن و راهرو است و در عرف، همهٔ آن را مسجد می‌خوانند، آیا احکام مسجد را دارد یا نه و در صورتی که قصد بانی معلوم نباشد، ساختن مستراح و مانند آن در یک طرف آن صحن جایز است یا خیر و آیا وجود دلیل و قرینه‌ای بر مسجد بودن آن لازم است یا نه؟

ج ـ با شک در آن که صحن را جزو مسجد قرار داده، اگر اماره‌ای بر مسجد بودن نباشد، محکوم به مسجدیت نیست و اماره بر عدم لازم نمی‌باشد.

س ۴۴۰ ـ اگر در این که مکانی بخشی از مسجد است یا راهی است که برای رفتن زن‌ها به مسجد قرار داده شده تردید باشد، آیا جایز است در آن قسمت حوض‌خانه‌ای بنا نمود؟

ج ـ در صورتی که معلوم نباشد که برای نماز وقف شده یا برای جهت مخصوصی که حوض منافی با آن باشد، اشکال ندارد.

س ۴۴۱ ـ هل یجوز دخول الیهودی والنصرانی فی مساجد المسلمین والجلوس علی فراش المسجد أم لا؛ لأنّهم مشرکون بصریح القران أو یجوز الدخول لاستماع الموعظة مثلاً، ولکن من دون جلوس علی الفراش؟

(۲۳۲)

ـ آیا یهودیان و مسیحیان می‌توانند به مساجد مسلمین درآیند و بر فرش مسجد بنشینند یا خیر؛ چرا که آنان به تصریح قرآن کریم مشرک می‌باشند و آیا جایز است برای نمونه، به جهت شنیدن موعظه به مسجد وارد شوند بدون آن که بر فرش آن بنشینند یا خیر؟

ج ـ لا یجوز دخول الکافر فی المسجد مطلقا؛ سواء کان من أهل الکتاب أم لا.

ـ داخل شدن کافران به مسجد به صورت مطلق جایز نیست؛ خواه از اهل کتاب باشند یا نباشند.


برگزاری مجلس ترحیم در مساجد

س ۴۴۲ ـ تشکیل مجلس فاتحه وترحیم در مسجد چه حکمی دارد؟

«گلپایگانی»: اگر مانع از نماز نباشد، مانعی ندارد.

* * *

«نکونام»: تشکیل مجالس فاتحه و ترحیم در مساجد در صورتی اشکال ندارد که منافی با شؤون مسجد نباشد و هیچ گونه کردار و رفتار منافی با شؤون مسجد در آن برگزار نشود؛ مانند: اجرای غنای حرام، رعایت نکردن حجاب و عفت در میان زن‌ها، رعایت نشدن پاکی و نظافت در میان بچه‌ها که همه سبب هتک حرمت مسجد و جایز نبودن برگزاری این گونه مجالس در مسجد است.


رفت و آمد حایض و جنب بر پشت بام مسجد

س ۴۴۳ ـ آیا حایض و یا جنب می‌تواند پشت بام مسجد برود یا نه؟

«گلپایگانی»: پشت بام مسجد حکم خود مسجد را دارد.

* * *

(۲۳۳)

«نکونام»: به طور کلی، پشت بام مسجد احکام داخل مسجد و زمین سطح آن را ندارد و نسبت به اموری که به‌طور عرفی موجب هتک حرمت آن نمی‌شود تکلیفی نیست و حایض و جنب می‌توانند بر پشت بام مسجد بروند یا آن‌جا بنشینند و چنان‌چه پشت بام مسجد، توسط حیوان یا طفلی متنجس شد، تکلیفی نسبت به طهارت آن بر کسی نیست، مگر آن که به گونه‌ای باشد که به صورت عرفی سبب هتک حرمت مسجد باشد؛ مانند آن که حیوانی در آن‌جا منزل نماید.


نجس شدن زیر گچ‌کاری مسجد

س ۴۴۴ ـ بنایی به هنگام ساخت مسجد، انگشت وی به خون آلوده شده و آن را به آجری مالیده که آن را در بنای بالکن مسجد به‌کار برده و بعد نیز روی آن گچ گرفته شده، اکنون تکلیف چیست؟

«گلپایگانی»: اگر آن آجر، معلوم و معین باشد، باید بکند و به‌جای آن، آجر پاک نصب نماید؛ ولو این که چند آجر خراب شود و بعد بسازد، و اگر نمی‌داند چه ناحیه‌ای به‌کار رفته، تکلیف ساقط است.

* * *

«نکونام»: اگر آجر نجس زیر کار گچ‌کاری قرار گرفته باشد؛ به‌گونه‌ای که محسوس یا موجب هتک حرمت مسجد نباشد، تکلیفی بر دیگران در جهت پاک نمودن آن نمی‌باشد؛ هرچند در زمان نجس شدن، اگر کسی این امر را می‌فهمید، باید آن را تطهیر می‌نمود.


احداث مسجد مخروبه

س ۴۴۵ ـ مسجد کوچکی به‌مرور زمان ویران و سنگ و گل آن پراکنده شده، اکنون جمعی از جوانان حزب الله برای حفاظت مکان مسجد از نجاست و

(۲۳۴)

آلودگی، دوباره مسجدی بنا کرده‌اند که مراسم نماز و دعای کمیل در آن برقرار می‌گردد، و مقداری کتاب مذهبی در آن گذاشته شده تا جوان‌ها در ساعت فراغت مشغول مطالعه شوند، آیا چنین عملی اشکال شرعی دارد یا خیر؟ در ضمن، مکان پایگاه بسیج نیز می‌باشد.

«گلپایگانی»: مسجد حتی بعد از خرابی، مسجد است، و از مسجدیت خارج نمی‌شود، و مراسم دیگر که مزاحم نمازگزاران یا خلاف وضع مسجد باشد جایز نیست، و کتابخانه قرار دادن آن برخلاف وضع مسجد است که عبادت‌گاه مسلمین است و تمام احکام مسجد واجب است رعایت شود، حتی اگر چند طبقه هم بالا رود، تمام آن مسجد است.

* * *

«نکونام»: مسجد با تخریب یافتن از مسجد بودن خارج نمی‌گردد و نمی‌توان آن را بعد از خرابی؛ خواه به صورت عمدی باشد یا به گونهٔ عادی و به مرور زمان از بین برود، به صورت دیگری در آورد یا در صورت متروکه بودن، چیزی که منافی عنوان مسجد باشد بر آن احداث نمود؛ هرچند نهادن کتاب‌های مذهبی و مطالعه کردن جوان‌ها یا هر عمل دیگری در مسجد متروکه، در صورتی که عنوان کتاب‌خانه یا هر عنوان خاص منافی دیگری نیابد و مزاحمتی برای نماز یا عنوان «مسجد بودن» نداشته باشد، اشکال ندارد.


بنای مسجد بر زمین کنار امام‌زاده

س ۴۴۶ ـ در روستای ما امامزاده‌ای است و جنب امامزاده زمینی به صورت سکو بوده است که در فصل تابستان بعضی از مؤمنان در آن جا نماز می‌خواندند؛ البته نه به اسم مسجد، تا این که بعضی افراد نیکوکار پولی جمع کرده و در آن زمین مسجدی ساخته‌اند و مدتی است که مردم به نام مسجد در آن‌جا نماز می‌خوانند،

(۲۳۵)

آیا آن‌جا حکم مسجد را دارد یا خیر؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، اگر زمین مزبور وقف برای جهت خاصی نبوده و به‌عنوان مسجد ساخته شده، تمام احکام مسجد بر آن مترتب است و نیز اگر از متعلقات حرم امام‌زاده بوده و محل اجتماع نمازگزاران باشد، حرمت تنجیس و اقامت جنب و حایض و وجوب ازالهٔ نجاست بر آن مترتب است. والله العالم.

* * *

«نکونام»: اگر زمین اطراف امامزاده برای امامزاده باشد، نمی‌توان آن را وقف مسجد نمود؛ ولی چنان‌چه برای امامزاده نباشد و پیش از این، به مسجد متعلق بوده است و معلوم نیست که جزو مسجد بوده است، می‌توان آن‌جا را به صیغه یا عمل، مسجد یا جزیی از مسجد قرار داد و در صورتی که معلوم نباشد که متعلق به مسجد بوده است یا نه و بخواهند آن را مسجد کنند، باید با اذن حاکم شرع، به صورت مسجد درآید و در صورتی که حکم مسجد یابد یا از متعلقات امامزاده باشد، نجس کردن آن حرام است؛ امّا در صورتی که حکم مسجد نیابد، اقامت جنب و حایض در آن یا گذر نمودن آن‌ها بر آن اشکال ندارد.


عنوان مسجد به چه چیز محقق می‌شود

س ۴۴۷ ـ زمینی به مساحت دویست و پنجاه متر مربع واقع در جنب مسجدی به منظور اضافه کردن وسعت حیاط مسجد خریداری شده، و سپس ساختمانی در آن احداث گردیده که بالای آن به قسمت مسجد زنانه اضافه شده و از طبقهٔ پایین و زیرزمین جهت انبار و کتاب‌خانه و شوفاژ و سایر نیازها استفاده می‌شود، و چون ساختمان مذکور احتیاج به دستشویی و توالت دارد، آیا می‌توان در زیرزمین این ساختمان چاهی برای فاضلاب و توالت حفر نمود، و در روی آن

(۲۳۶)

دستشویی و توالت ساخت یا خیر؟

ج ـ در فرض سؤال، اگر زمین مذکور را به‌قصد مسجدیت وقف نکرده باشند یا قصد مسجدیت طبقه زیر را نکرده باشند و فقط طبقهٔ روی زیرزمین را که به قسمت زنانه اضافه شده مسجد قرار داده‌اند، جایز است در زیر زمین که مسجد نیست چاه فاضلاب حفر نمایند و توالت بسازند، و اگر تمام آن به‌قصد مسجدیت وقف شده باشد، زیرزمین نیز مسجد است و حفر چاه فاضلاب و ساختمان توالت و دست‌شویی در آن‌جا جایز نیست.

س ۴۴۸ ـ در حومهٔ مسجد سلیمان مکانی است که در اثر نداشتن مسجد، آن مکان را به صیغهٔ مسجد خوانده‌اند، اینک در نزدیکی آن مکان خانه‌هایی بنا شده و جای مسجد صیغه خوانده شده، آلوده به کثافت محله گردیده، آیا جایز است در این محل؛ یعنی جای مسجد مزبور، خانه بنا نمود یا نه؟

«گلپایگانی»: در صورتی که نماز هم در آن محل خوانده شده باشد، تغییر آن جایز نیست و لازم است مسلمین آن را تعمیر نمایند ولا اقل در اطراف آن دیوار بکشند که از نجاست و توهین محفوظ بماند، و اگر فقط صیغه خوانده شده و نماز در آن نخوانده‌اند مسجد نشده و تغییر آن اشکال ندارد.

* * *

«نکونام»: آن مکان مسجد است و آلوده ساختن آن حرام است؛ اگرچه نمازی در آن خوانده نشده باشد.

س ۴۴۹ ـ اگر کافری مسجدی بسازد و آن را در اختیار مسلمانان بگذارد، نماز خواندن در آن مسجد صحیح است یا نه؟

«گلپایگانی»: وقف کردن کافر مسجد را محل اشکال است، لکن اگر زمین را

(۲۳۷)

به مسلمین واگذار نماید و مسلمین قبول و تملک نمایند و وقف کنند، اشکال ندارد.

* * *

«نکونام»: اگر نخواهد در امور آن دخالت داشته باشد و حتی آن را بعد از ساخت به مسلمین واگذار کند، اشکال ندارد.


عنوان شرعی مسجد

س ۴۵۰ ـ زمینی که جهت مسجد شدن معین می‌شود به چه چیز عنوان مسجد پیدا می‌کند؟

«گلپایگانی»: به این که در زمین مذکور به عنوان مسجد نماز خوانده شود و نیز اگر زمین را وقف مسجد کرده باشند و تحویل مسلمین داده و آنان به عنوان مسجد بودن دیوار اطراف آن را بنا کنند، مسجد شدن آن‌بعیدنیست.

* * *

«نکونام»: عنوان مسجد بودن نیازی به برپا داشتن نماز اولیه ندارد و با تحقق وقف شرعی ـ به اجرای صیغه یا عمل ـ ساخت و بنای مسجد به این عنوان ـ اگرچه صوری و ناتمام باشد ـ و خارج شدن ملک از مالک، عنوان مسجد بودن بر آن جاری است؛ هرچند نمازی در آن خوانده نشده باشد و در تحقق عنوان همان گونه که صیغه به تنهایی کفایت می‌کند، فعلیت عملی نیز بسنده است.

س ۴۵۱ ـ شخصی است که منزلش تا مسجد محل، فاصلهٔ نسبتا زیادی دارد و برای تمام نمازهای خود نمی‌تواند به مسجد رود، آیا می‌تواند برای درک ثواب نماز در مسجد در منزل خود اتاقی به نام مسجد بسازد و نمازهای خود را در آن بخواند؟ و بر فرض جواز، آیا تمام احکام مسجد از حرمت نجس کردن و عدم

(۲۳۸)

جواز فروش و نیز ثواب ساختن مسجد بر این مکان مترتب می‌شود یا نه؟

ج ـ مستحب است که محلی را در منزل برای نماز خود معین کند و این عمل، اگرچه ثواب و فضلیت دارد ولکن چون اختصاص به خود او دارد، احکام مسجد و ثواب خواندن نماز در مسجد بر آن مترتب نیست.

س ۴۵۲ ـ آیا مصلاهایی که برای اقامهٔ نماز جمعه بنا می‌کنند و اسم مسجد روی آن نمی‌گذارند، احکام مسجد را دارد یا خیر؟

«گلپایگانی»: در صورتی که زمین محل نماز اهدا یا وقف شده باشد و به همین عنوان ساخته شود و یک نماز در آن خوانده شود، در حکم مسجد است و احکام مسجد بر آن جاری است.

* * *

«نکونام»: اگر به عنوان مسجد وقف شود، برای نماز جمعه حکم مسجد را دارد؛ اگرچه نماز هم در آن خوانده نشده باشد.

س ۴۵۳ ـ بانویی زمینی را جهت مسجد داده و خود بنای آن را به اتمام رسانیده و از ابتدا قصد داشته یک محوطه از داخل شبستان مسجد را از مسجد بودن به ملاحظهٔ احکام خاص آن مستثنا نماید، ولی چون مسجد، مورد نیاز اهالی محل بوده، پیش از آن که تعمیرات داخلی به اتمام برسد، اهالی محل با اجازهٔ بانی از تمام مسجد استفاده کرده و در آن اقامهٔ جماعت می‌کنند، سؤال این است اکنون که بنای مسجد تمام شده و مدت‌ها نیز مورد بهره‌برداری بوده، آیا بانی اصلی می‌تواند به اعتبار نیت اولی که داشته و هیچ وقت نیز از آن نیت منصرف نشده است، مقدار مورد نظر را مستثنا نماید یا خیر؟

ج ـ به فرض این که از نیت خودش برنگشته باشد، می‌تواند آن را استثنا نماید.

(۲۳۹)


ملاک تحقق وقف شرعی مسجد

س ۴۵۴ ـ قطعه زمینی است که شخصی آن را به نیت مسجد خریداری کرده و در صدد ساختن آن بوده، اما پیش از آن که آن را ساختمان کند و قسمت شبستان و دست‌شویی و توالت آن را معین نماید، مرحوم شد. بعد از او چند نفر دیگر، با هزینهٔ خود قسمت شمالی زمین که مورد نظر بانی برای شبستان بوده است را ساختند و چون بانی زمین مرحوم شده و قسمت توالت و دست‌شویی را معلوم نکرده، هنوز مسجد فاقد توالت است، تقاضا می‌شود نظر مبارک را در مورد ساختن دست‌شویی و توالت مرقوم فرمایید تا ان شاء الله مشکل حل شود.

«گلپایگانی»: در محلی که به عنوان مسجد نماز در آن خوانده نشده، هر طوری که معمار و مهندس صلاح بدانند و با نقشهٔ ساختمان مخالف نباشد، ساختن توالت و دست‌شویی مانعی ندارد.

* * *

«نکونام»: در مورد یاد شده باید گفت زمینی را به نیت مسجد قرار دادن، غیر از وقف عملی یا اجرای صیغه برای مسجد بودن است؛ پس احراز تحقق عنوان وقف از طرف بانی لازم است و در غیر این صورت، تحقق عنوان، نیاز به سبب دارد؛ خواه دو شاهد عادل به انجام وقف از طرف بانی شهادت دهند یا وراثان بپذیرند یا فرد سوّمی با خرید آن، سبب را ایجاد نماید و پیش از تحقق عنوان نیز می‌توان با حفظ مصالح به هر گونه که خواستند عمل کنند.


تبدیل مسجد به غیر آن

س ۴۵۵ ـ در روستایی که فاقد آب آشامیدنی است، ساکنان روستا هر یک در خانهٔ خود یک آب‌انبار زیرزمینی دارند که در فصل زمستان از آب باران جهت مصرف سال در آب‌انبار ذخیره می‌شود و چون مسجد روستا نیز احتیاج به

(۲۴۰)

آب جهت وضو و مجالس مذهبی دارد، آیا اجازه می‌فرمایید در حیاط مسجد و در زیرزمین آب‌انباری بنا شود یا خیر؟

ج ـ اگر حیاط مسجد، مسجد تابستانی باشد و در آن‌جا نماز اقامه شود، ساختن آب‌انبار زیر آن جایز نیست و اگر می‌دانید حیاط مسجد، مسجد نیست، بلکه از متعلقات مسجد است، بنای آب‌انبار در آن به‌نحوی که حیاط مسجد و پایه‌های مسجد آسیب نبیند مانعی ندارد.


مزاحمت بر مسیر خیابان و تغییر و تصرّف در مسجد

س ۴۵۶ ـ مسجدی است در یک روستا و زمانی ساخته شده که ماشین در منطقه وجود نداشته و حال در شرف خراب شدن است، بر این اساس، عده‌ای از برادران دینی تصمیم گرفته‌اند که مسجد مذکور را خراب کرده و از نو بسازند. محرابی دارد که برای عبور ماشین مزاحمت ایجاد می‌کند و عده‌ای از اهالی نیز از این بابت در زحمت هستند، آیا اجازه می‌فرمایید مقداری از محراب را ضمیمهٔ کوچه نموده تا اهالی از این ناراحتی نجات پیدا کنند؟

«گلپایگانی»: جایز نیست چیزی از مسجد را جزو شارع یا راه دیگران قرار داد؛ اگرچه راه برای عابرین ضیق باشد.

* * *

«نکونام»: تنها تنگی راه یا دیگر عناوین جزیی نمی‌تواند مجوّز تخریب یا دیگر تصرفات در مسجد باشد؛ مگر آن که وجود مسجد در زمانی بر هم زدن محیط یا ناهمگونی جدی آن با مسیر عبور و مرور یا خطرهای جدی عمومی را سبب گردد که در این صورت، می‌توان متناسب با مصالح عمومی در مسجد تغییراتی ایجاد یا در جهت تخریب آن اقدام نمود و با تبدیل صورت، الزامی به رعایت احکام مسجد نیست.

(۲۴۱)

س ۴۵۷ ـ مسجدی است دارای شبستان و صحن، چون به صورت ساختمان قدیمی و کهنه است جمعی از مؤمنان تصمیم دارند آن را خراب و تجدید بنا نمایند، ولی طبق نقشهٔ معمار، صحن مسجد به صورت شبستان و شبستان به صورت صحن در می‌آید و این عمل از نظر اصول معماری و زیبایی مسجد به صلاح مسجد است، در این صورت، آیا اشکال دارد یا نه؟

ج ـ تبدیل شبستان مسجد به صحن جایز نیست.

س ۴۵۸ ـ مقداری از مسجد را برای ساخت حسینیه جدا کرده و همین مقدار زمین را از خارج به مسجد اضافه نموده‌اند و درب حسینیه به مسجد باز می‌شود، آیا این عمل صحیح است یا نه؟ و آیا تبدیل به احسن در موقوفات به همین معناست؟ و بر فرض صحت و جواز، آیا لازم است دیواری را که حایل بین مسجد و حسینیه است برداشته شود تا مسجد به شکل نخست خود باشد یا خیر؟

ج ـ آن‌چه اضافه به مسجد نموده‌اند مانعی ندارد و اما آن‌چه را که از مسجد جزو حسینیه نموده‌اند واجب است به‌حال اول برگردانند و جایز نیست مسجد را تبدیل نمایند.

س ۴۵۹ ـ مسجدی که حوض‌خانه ندارد و در دویست متری آن چشمهٔ آبی است که می‌شود در آن وضو گرفت، آیا در این صورت جایز است در قسمتی از مسجد حوض بنا شود تا بتوان همان‌جا وضو گرفت یا نه؟

ج ـ در مکانی که جهت نماز وقف شده جایز نیست حوض بسازند.

س ۴۶۰ ـ ساختمانی است که طبقهٔ بالای آن مسجد و پایین آن، مغازه و معبر عمومی است و تصمیم دارند آن را خراب کنند و یک طبقه برای آن بسازند. در این صورت، آیا حکم مسجد را پیدا می‌کند یا نه؟

ج ـ در فرض مسأله، سطح سقف با فضای از آن مکان به بالا مسجد است

(۲۴۲)

و صاحب تحتانی حق خراب کردن آن را ندارد و اگر از روی عصیان خراب کرد، حق ندارد در فضای مسجد برای خود سقف بزند، بلکه باید همان نحو که قبلا بوده سقف بزند که تحتانی ملک، و فوقانی مسجد باشد و اگر از روی عصیان برای خود سقف بزند، مسلمین حق دارند آن‌جا نماز بخوانند و صاحب تحتانی حق ممانعت ندارد.

س ۴۶۱ ـ آیا در قسمت پشت‌بام مسجد می‌توان ساختمانی به عنوان کتاب‌خانه ساخت و آن را مورد استفاده قرار داد یا نه؟

ج ـ نمی‌شود.


توسعهٔ خیابان و تغییر و تخریب مسجد

س ۴۶۲ ـ در اثر توسعهٔ خیابان، قسمتی از مسجد در مسیر خیابان قرار گرفت و خراب گردید و قسمتی از خانه‌های اطراف مسجد برای توسعهٔ مسجد خریداری شد و شبستانی که در آن اقامهٔ نماز می‌شد در صحن مسجد قرار گرفته و در آن صحن که شبستان قبلی بوده حوض بنا شده تا مردم برای وضو گرفتن از آن استفاده نمایند. حکم آن چیست؟

«گلپایگانی»: شبستان مسجد را نمی‌شود حوض آب قرار داد و تغییر جای نماز به هیچ وجه جایز نیست.

* * *

«نکونام»: هر گونه تغییری نسبت به مسجد باید با پیش آمدن اضطرار اجتماعی تحقق پذیرد و در این صورت، با آن که زمین از مسجد بودن خارج نمی‌شود، مجوز تغییر یا تخریب را می‌یابد؛ و ثمرهٔ آن این است که اگر روزی دوباره امکان استفاده از آن به عنوان مسجد به دست آید، آن مکان مسجد می‌باشد و نیازی به تحقق دوبارهٔ آن عنوان نمی‌باشد.

(۲۴۳)

س ۴۶۳ ـ زمینی است که بنیاد مستضعفان آن را در سال گذشته به ادارهٔ پست واگذار کرده و ادارهٔ پست نیز روی آن بنایی ساخته و ساختمان تا زیر سقف رسیده و حدود هزار تومان بودجهٔ بیت المال در آن هزینه شده است. حال هیأت امنای مسجد جامع اظهار می‌دارند که در این مکان مسجدی بوده که در زمان شاه خراب شده و داخل خیابان قرار گرفته و زمینی که شما می‌سازید حیاط مسجد بوده ولی وقف‌نامه‌ای در این مورد وجود ندارد. بفرمایید وظیفهٔ شرعی چیست؟

ج ـ با فرض شهرت و شهادت دادن امنای مسجد بر مسجد بودن یا حیاط مسجد بودن، محل مذکور باید به خود مسجد واگذار شود و تصرفات دیگر در آن حرام است و ساختمان کردن در آن موجب خروج از عنوان اول نمی‌شود، و مقداری که قبلا مسجد بوده فعلا نیز مسجد است و تمام احکام مسجد بر آن جاری است.

س ۴۶۴ ـ مسجدی است قدیمی ساز که دو متر پایهٔ دیوار دارد که سد راه عموم شده و مردم حاضرند برای توسعهٔ معبر یک یا نیم متر آن دیوار را بتراشند تا مردم و وسایل نقلیه به‌راحتی از آن عبور نمایند. آیا جایز است یا خیر؟

ج ـ تراشیدن دیوار مسجد برای توسعه در راه عبور و مرور جایز نیست.


حکم اشیای متعلق به مسجد

س ۴۶۵ ـ منبر مسجد در حرمت نجس نمودن و لزوم تطهیر آن در صورت نجس شدن، آیا در حکم مسجد است یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر موجب هتک باشد، تطهیر آن لازم است.

* * *

«نکونام»: منبر مسجد در حکم مسجد است.

(۲۴۴)

س ۴۶۶ ـ اگر از لوازم تعمیر مسجد؛ مانند آجر و گچ، چیزی اضافه بیاید، آیا خرید و فروش آن برای منزل شخصی جایز است یا نه؟

ج ـ اگر برای مسجد مذکور بی مصرف باشد، باید صرف در مسجد دیگر شود و چنان‌چه در مسجد دیگر هم بی‌مصرف باشد، جایز است بفروشند و وجه آن را صرف همان مسجدی که مصالح جهت آن تهیه شده بود بنمایند و اگر آن مسجد احتیاج نداشته باشد، صرف در مسجد دیگر کنند.

س ۴۶۷ ـ آیا پولی که برای مسجدی به‌عنوان هزینهٔ ساختمان به ثبت رسیده را می‌توان پس گرفت و در مسجد دیگری هزینه نمود یا نه، و پیش از پرداخت وجه جهت مسجد، آیا می‌توان منصرف شد و آن را به مسجدی دیگر داد یا نه؟

ج ـ اگر عین پولی که داده شده باقی باشد، صاحب آن می‌تواند آن را استرداد نماید و مختار است صرف مسجد دیگر یا به هر مصرفی که می‌خواهد برساند، و اگر صرف در مسجد شده، حقی به آن ندارد.

س ۴۶۸ ـ اشخاصی پولی را با رضایت برای مسجد داده‌اند، اگر بعد از آن بگویند راضی نیستیم چه صورت دارد؟

«گلپایگانی»: اگر با اذن خودشان صرف در مسجد شده است عدم رضایت بعد از صرف شدن اثری ندارد.

* * *

«نکونام»: نارضایتی آنان بعد از هزینهٔ آن پول در امور مسجد اثری ندارد.

س ۴۶۹ ـ چند عدد زیلو وقف مسجد محلی بوده و سپس با خرید فرش، نیازی به آن زیلوها نیست، در این صورت بردن زیلوها به مسجد دیگری که در آبادی دیگر است جایز است یا نه و نماز خواندن روی آن زیلوها که وقف مسجد خاص

(۲۴۵)

است چه حکمی دارد و تصرف در آن چگونه است؟

«گلپایگانی»: در فرض مسأله، تا ممکن است که در محل از آن استفاده شود نقل به محل دیگر جایز نیست و در صورت عدم امکان استفاده در آن محل، به مسجد دیگر نقل دهند.

* * *

«نکونام»: در صورت عدم نیاز، اشکالی ندارد.

س ۴۷۰ ـ برای مسجدی منبری نو خریداری شده است، آیا اجازه می‌فرمایید منبر کهنه و قدیمی را در یکی از مساجد که منبر ندارد ببریم یا نه؟

«گلپایگانی»: در صورتی که از معرض استفاده ـ در این مسجد ـ افتاده باشد، بردن آن به مسجد دیگر مانعی ندارد.

* * *

«نکونام»: در صورت عدم نیاز، اشکالی ندارد.

س ۴۷۱ ـ مسجدی فرش‌های زیادی دارد که مسلمانان برای آن وقف کرده‌اند و فعلا هیچ گونه احتیاجی به فرش‌های زیادی آن نیست. آیا می‌شود فرش‌هایی که مورد نیاز نیست را فروخت و هزینهٔ تعمیر همین مسجد کرد یا نه و اگر این مسجد به تعمیر نیاز نداشته باشد، می‌شود فرش‌ها را به مسجدی که احتیاج به فرش دارد داد یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر در آن مسجد حتی به این نحو که مدتی این فرش‌ها را بیندازند و مدتی فرش‌های دیگر را مورد انتفاع نباشد و نگه‌داری آن برای این که در آینده مورد استفاده قرار گیرد نیز ممکن نباشد، جایز است آن را به مسجد دیگر بدهند و فروش آن برای تعمیر مسجد جایز نیست.

* * *

(۲۴۶)

«نکونام»: در صورت عدم نیاز، می‌شود آن را به مسجد دیگر داد و جابه‌جا کردن فرش‌ها بر اثر زیادی بی‌مورد است.

س ۴۷۲ ـ در مسجد جامع بندر ماه‌شهر، یک دستگاه بلندگوست که برای گفتن اذان و تشکیل مجالس سوگواری استفاده می‌شود، گاه کودکی یا پولی از اشخاص مفقود می‌شود و از ما خواهش می‌کنند که به‌وسیلهٔ آن بلندگو به اهالی شهر ابلاغ نماییم، حکم آن چیست؟

«گلپایگانی»: اگر بلندگو را به خارج نبرند و پول برق آن را بدهند، اشکال ندارد.

* * *

«نکونام»: اشکال ندارد و نیازی به گرفتن پول برق آن نیست.

س ۴۷۳ ـ گاهی روی فرش‌های مسجد نوشته شده: فرش را از مسجد بیرون نبرند، مگر برای تطهیر و غیره، مراد از کلمهٔ «غیره» چیست و چه مواردی مشمول این کلمه است و برای نمونه، آیا می‌توان آن فرش را به حسینیه‌ای که متصل به مسجد است ببرند و روی آن نماز بخوانند؟

ج ـ مقصود از کلمهٔ «غیره» که عطف به تطهیر شده، رفو کردن و گردگیری نمودن و چرک و کثافات آن را پاک کردن و امثال این‌ها ـ از اموری که متعلق به خود فرش است ـ می‌باشد.

س ۴۷۴ ـ اسامی مبارک خداوند متعال که روی زیلوهای مسجد نوشته شده و مردم بدون توجه بر روی آن پا می‌گذارند یا دست بی‌وضو به آن می‌مالند، آیا از بین بردن آن لازم است یا نه و محو کردن آن با وقف منافات دارد یا نه؟

«گلپایگانی»: کسانی که بی‌التفات بدون وضو دست به آن می‌گذارند

(۲۴۷)

معذورند، ولی اگر زیر پا افتاده باشد؛ چون موجب هتک احترام اسم خداوند متعال است، لازم است آن‌را به‌نحوی که خود زیلو پاره نشود محو نمایید.

* * *

«نکونام»: اسم‌های خداوند متعال نباید روی زیلو آورده شود و در صورت عدم توجه اشکال ندارد و لازم است به نوعی پاک شود؛ اگرچه به آن‌ها آسیب جزیی برسد.

س ۴۷۵ ـ مسجدی قدیمی که غیر قابل استفاده بود تخریب و نوسازی شده، مقداری از سنگ‌های شبستان باقی مانده، آیا استفاده از آن سنگ‌ها جهت توالت و دستشویی جایز است یا خیر؛ زیرا سنگ‌های اضافی از اصل ساختمان و شبستان مسجد می‌باشد؟

ج ـ در فرض سؤال، اگر مسجد دیگری در محل یا غیر آن باشد که نیاز به سنگ داشته باشد، صرف آن شود و چنان‌چه مسجد دیگری نباشد، سنگ‌ها را بفروشید و پول آن را صرف خود مسجد کنید و صرف آن در توالت و دستشویی صحیح نیست.

س ۴۷۶ ـ در مسجدی گلیم‌هایی است که در حاشیهٔ آن نوشته شده وقف مسجد است و اجازهٔ خارج کردن از مسجد نیست، در حال حاضر، فرش‌های نو برای آن مسجد آورده شده و گلیم‌ها را برداشته و حجره‌های همان مسجد را که در حیاط مسجد است فرش نموده‌اند و طلاب علوم دینی در آن‌ها ساکن هستند. آیا اشکالی دارد یا خیر؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، گلیم مسجد را زیر فرش خود مسجد پهن کنند و به‌جای دیگر نبرند.

* * *

(۲۴۸)

«نکونام»: اشکالی ندارد و لازم نیست زیر فرش‌ها انداخته شود تا عنوان اسراف یا زیاده پیدا کند.


احداث یا تعمیر یا تجدید بنا یا توسعهٔ مسجد

س ۴۷۷ ـ مسجد روستایی در حال خراب شدن است و تیرهای چوبی سقف آن شکسته و مسجد نیز کوچک می‌باشد، آیا تخریب آن جایز است؟ هم‌چنین حمامی قدیمی و مخروبه که کاربردی ندارد در جنب این مسجد است و مال عموم مردم می‌باشد، آیا می‌توان آن را جزو ساختمان مسجد نمود، و هزینهٔ نمودن وجوه شرعی در این مورد جایز است؟

ج ـ در صورتی که توسعهٔ مسجد محل حاجت باشد، تخریب و نوسازی آن جهت توسعه مانع ندارد، و راجع به حمام، اگر در جهت بهره‌برداری استحمام قابل انتفاع نباشد، از حاکم شرع استیجار نمایند برای توسعه مسجد، و مال الاجارهٔ آن را همه ساله به مصرف استحمام فقرای مؤمن برسانند، و راجع به صرف وجوه شرعیه، هر مقدار از زکات صرف نمایند مانع ندارد.

س ۴۷۸ ـ مسجدی است که خراب گردیده و قسمتی از آن در مسیر خیابان است، اکنون می‌خواهند آن را تجدید بنا نمایند، آیا رعایت شکل اول آن از نظر ساختمان لازم است و برای نمونه، تمام شبستان آن مثل گذشته سقف‌دار باشد یا می‌شود قسمتی از آن را برای استفاده در فصل تابستان بدون سقف قرار داد و هم‌چنین ساختمان مسجد قدیمی قبله‌ای مایل داشته که در تجدید بنا می‌شود آن را مستقیم نمود. آیا چنین تصرفاتی که با حفظ مسجد بودن منافات ندارد جایز است یا نه؟

«گلپایگانی»: در فرض مسأله، شبستان را صحن قرار ندهند، لکن قبله را

(۲۴۹)

مستقیم نمایند، اشکالی ندارد؛ به شرط آن که چیزی از مسجد خارج نشود.

* * *

«نکونام»: در صورتی که نقشه ایجاب می‌کند و چیزی از مسجد خارج نمی‌شود، اشکال ندارد.

س ۴۷۹ ـ در صورت وجود فقیرانی در محل، مالک زکات تا چه مقدار از زکات مال خود را بدون رعایت اصناف مستحق می‌تواند در ساختمان مسجد محل هزینه نماید؟

«گلپایگانی»: با بودن فقرا، تمام زکات را هم می‌تواند صرف مسجد کند، لکن بهتر آن است که مقداری به فقرا بدهد و مقداری صرف مسجد نماید.

* * *

«نکونام»: در صورت وجود فقرا و ساخت مسجد، اهمیت اول باید در نظر گرفته شود یا به مصلحت تقسیم گردد.

س ۴۸۰ ـ شخصی در کنار نهر آب از پول عمومی، غسال‌خانه‌ای ساخته و مبلغی از آن پول باقی مانده ولی در اثر طغیان آب و سیل، غسال‌خانه به‌کلی از بین رفته است و در مجاورت آن، امامزاده‌ای است که اهالی، مسجدی در جنب آن بنا کرده‌اند که نیاز به تعمیر فوری دارد. آیا مبلغی که از غسال‌خانه باقی مانده است را می‌شود صرف آن مسجد نمود یا نه؟ و اگر هزینهٔ آن در مسجد جایز نباشد، در چه راهی مصرف شود؟

ج ـ تا ممکن است وجه مزبور را صرف غسال‌خانه در محل مذکور بنمایند و اگر در محل ممکن نیست با استیذان از دهندگان وجه به مصرف غسال‌خانه، در محل دیگری برسانند.

(۲۵۰)

س ۴۸۱ ـ محلی است در کنار جوی آب که پیش از این راه باغ بوده و اکنون استفاده‌ای از آن نمی‌شود، آیا می‌شود مسجدی در آن احداث کرد یا نه؟

ج ـ طریق، اگر طریق خصوصی است، تصرف در آن موقوف به رضایت صاحبان آن طریق است و اگر عمومی است، در صورتی می‌شود در آن تصرف کرد که مهجور و متروک شود و عابرین اعراض کنند، وگرنه تصرف در آن جایز نیست.

س ۴۸۲ ـ مسجدی در یکی از محلات مازندران در دامنهٔ کوه و مسیر سیل بنا شده و سیل، دیوارهای آن را خراب نموده و در شرف انهدام است. اکنون آیا می‌شود مسجد مزبور را از مالی که برای رفع مظالم داده می‌شود تجدید ساختمان نمود یا نه؟

ج ـ مصرف مظالم عباد، فقیر است و باید به عنوان صدقه با اذن حاکم شرع به او رد کنید و مسجد، مصرف آن نیست. مسجد را از تبرع و زکات مال یا مطلق خیرات تعمیر نمایند. امید است مثاب و مأجور باشند.

س ۴۸۳ ـ ساختن مسجد در زمین وقف چه حکمی دارد؟

ج ـ جایز است زمین موقوفه را به‌مدت طولانی اجاره کنند و مسجد قرار دهند و در این مدت، حکم مسجد را دارد.

س ۴۸۴ ـ هرگاه قطعه زمین قبرستان متروکه‌ای جنب دیوار شبستان مسجد واقع شود و جنازهٔ مدفونان در آن قبرستان از بین نرفته باشد، آیا می‌توان آن را جزو مسجد نمود و ساختمان مسجد را توسعه داد یا نه؟ و تصرف جهت گزاردن نماز و ادای فرایض در آن چه حکمی دارد؟

ج ـ اگر زمین، وقف برای قبرستان بوده، تبدیل آن به مسجد و ممانعت از

(۲۵۱)

دفن مرده در آن جایز نیست. و اگر زمین مباحی بوده که مردم، اموات خود را در آن دفن کرده‌اند، تبدیل آن به مسجد و ساختمان کردن آن، اگر مستلزم نبش قبر نباشد، مانعی ندارد و به هر حال، نماز در آن صحیح است؛ هرچند در صورت اول، دفن اموات در آن جایز و منع از دفن جایز نیست.

س ۴۸۵ ـ تجدیدبنای محراب مسجدی بدون اجازهٔ واقف جایز است یا خیر؟

ج ـ اگر تعمیر مسجد محسوب شود، اشکال ندارد.

س ۴۸۶ ـ گچ و خاک قدیمی مسجد تعمیر شده که قابل استفاده نیست را آیا می‌توان برای پر کردن صحن خانه یا اطاق ببرند یا نه؟

ج ـ اگر به هیچ وجه، حتی برای مسجد دیگر مورد استفاده نیست و خریدار هم ندارد، جایز است.

س ۴۸۷ ـ شخصی مسجدی بنا کرده که مقداری از زمین آن، ملک شخصی بنا کننده و مقدار دیگر آن، برای دیگری که از آن ناراضی بوده، و مقدار دیگر نیز جزو کوچه و راه عبور مردم بوده، اکنون بانی مسجد و صاحب زمین که راضی به دادن زمین جهت مسجد نبوده فوت کرده‌اند، آیا در چنین مسجدی می‌شود نماز خواند یا نه؟

ج ـ از کیفیت مسجد مذکور اطلاعی ندارم. به نحو کلی، نماز در ملک غیر بدون رضایت او باطل است. پس اگر مقداری از زمین، مال غیر بوده و راضی نبوده، فعلا باید از ورثه استرضا نمایند تا نماز صحیح باشد و راه عبور، اگر اختصاصی باشد، باید از صاحب آن اذن بگیرند، و اگر عمومی باشد، در صورتی که طریق دیگر باشد که با وجود آن، طریق اول متروک و

(۲۵۲)

مهجور گردیده و مردم از آن صرف‌نظر کرده باشند یا این که طریق به‌قدری وسیع باشد که با گرفتن قسمتی از آن، راه بر مردم تنگ نشود، مانع ندارد که مسجد شود و در غیر این دو صورت، جایز نیست و نماز در آن باطل است.

س ۴۸۸ ـ مسجدی است که محراب و بعضی از جاهای دیگر آن به تعمیر و ترمیم نیاز دارد، آیا می‌توان آن را تعمیر نمود یا نه؟ کاشی‌ها و مصالح دیگری که در آن به کار برده شده، آیا لازم است عین همان را به کار برند یا می‌توان آن را تعویض نمود و بهتر از آن را به کار برد. البته در صورت اخیر سبک آن را تغییر نمی‌دهند؛ چون بعضی می‌گویند بانی آن گفته کسی حق دست زدن و تغییر دادن آن را ندارد.

ج ـ اگر مسجد در معرض انهدام یا محتاج به توسعه باشد، توسعه یا تخریب و تبدیل آن جایز است و الا تعویض کاشی‌ها یا مصالح دیگر به عنوان تبدیل به احسن مجوز شرعی ندارد.

س ۴۸۹ ـ در اطراف کازرون مسجدی با صرف هزینه‌های بسیاری ساخته شده که بعد از آن معلوم شد زمین آن وقف بوده، اکنون وظیفهٔ مردم نسبت به این مسجد و نمازهای خوانده شده چیست؟

ج ـ در صورتی که آن ملک وقف، متولی منصوص داشته باشد، از او به‌مدت طولانی اجاره نموده و مال الاجاره را صرف در وقف نمایند و اگر متولی ندارد، از حاکم شرع اجاره نمایند و پس از اجاره، نماز خواندن در آن جایز است و نمازهایی را که پیش از علم به وقفیت زمین در آن‌جا خوانده‌اند اشکال ندارد.

(۲۵۳)

س ۴۹۰ ـ آیا می‌شود از مال کافر برای ساختن مسجد و حمام استفاده نمود یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر موجب نفوذ آنان در مسلمانان شود، جایز نیست.

* * *

«نکونام»: اگر دخالت مستقیم بیگانگان یا سلطهٔ آنان بر مسلمانان را در پی نداشته باشد، اشکال ندارد.

س ۴۹۱ ـ ساختن مسجد به دست یهود و نصارا در کشور خود چه حکمی دارد؟

«گلپایگانی»: اگر با دست آنان بنای مسجد را ساختمان کنند و بعد آن را مسجد قرار دهند، جایز است. بلی، اگر ممکن است ظاهر سقف و دیوار آن را تطهیر نمایند.

* * *

«نکونام»: اگر موجب چیرگی و سلطهٔ آنان بر مسلمانان نشود، اشکال ندارد و در صورتی که خیسی از آنان به ساختمان مسجد سرایت نکند، تطهیر و شست‌وشوی آن لازم نیست.

س ۴۹۲ ـ باستان‌شناسی در مساجد و مدارس هزینه‌هایی می‌نماید، تصرف در قسمت تعمیر شده توسط وی چه حکمی دارد؟

«گلپایگانی»: چنان‌چه از مال مباح مصرف کند، اشکال ندارد و اگر محتمل هم باشد که از راه مباح باشد، مجازید در آن عبادت کنید، اشکال ندارد.

* * *

«نکونام»: اشکال ندارد.

س ۴۹۳ ـ مسجدی است که از بناهای قدیمی به شمار می‌آید و چند مرتبه مورد تعمیر قرار گرفته و در حال حاضر رو به خرابی نهاده و ممکن است ریزش نماید،

(۲۵۴)

از این جهت عده‌ای از اهالی که در جوار مسجد یاد شده سکونت دارند مصمم بر آن شده‌اند که اساس مسجد را بردارند، و صورت قبلی آن را به‌هم زنند و دوباره آن را از آجر و آهن بنا نمایند و مقداری از طرف شمالی مسجد که حریم آن محسوب می‌گردد، زیر بنا بیاورند و بر مساحت مسجد بیفزایند و نیز تیر چوبی و سایر مصالح بنای آن را بفروشند، و قیمت آن را به مصرف بنای جدید برسانند، آیا امور گفته شده شرعا جایز است؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، اگر مسجد به‌حال مخروبگی درآمده و به هیچ نحو قابل استفاده و تعمیر نیست و مؤمنین بخواهند تبرعا بنای آن را تجدید کنند که آبرومند باشد، مانع ندارد، ولی مصالح بنایی آن هر مقدار که ممکن است، در خود این مسجد صرف شود، و اگر در این مسجد قابل مصرف نیست، به مصرف مسجد دیگری که در اطراف و حوالی است برسانند، و فروش آن جایز نیست و اگر در اطراف هم قابل مصرف نباشد، می‌توانند آن را بفروشند، و پول آن را صرف بنّایی این مسجد بنمایند، و اما آن‌چه به عنوان حریم مسجد ذکر شده، اگر کسی مدعی مالکیت آن نیست و از جهت برف ریزه و راهرو تضییق بر اهالی نیست، جایز است آن را جزو مسجد بنمایند. ضمنا باید بنای مسجد به‌نحوی باشد که زمین مسجد سابق در خارج بنای جدید واقع نشود.

* * *

«نکونام»: ساخت و ساز و تعمیر یا تبدیل مصالح به صورتی که هم‌اکنون رایج است اشکالی ندارد؛ هرچند برخی از مصالح آن دور ریز شود و در مسجد مورد استفاده قرار نگیرد.

(۲۵۵)


حکم داخل شدن جنب یا حایض در مسجد با تیمم

س ۴۹۴ ـ شخص جنب که از غسل کردن معذور باشد، آیا می‌تواند برای نماز جماعت یا برای یاد گرفتن احکام، با تیمم به مسجد برود یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر عذر او از غسل کردن، تنگی وقت باشد؛ چنان‌چه برای نماز تیمم کند، می‌تواند در مسجد نماز بخواند و اگر عذرش نداشتن آب باشد و برای نماز تیمم کند، در حکم طاهر است و می‌تواند با آن تیمم، همهٔ امور مشروط به طهارت را بجا آورد و اگر برای نماز تیمم نکرده، بلکه برای امر دیگری مانند یاد گرفتن احکام تیمم نموده، مکث در مسجد خلاف احتیاط است.

* * *

«نکونام»: همان‌طور است با این اضافه که مکث در مسجد برای وی جایز نیست.

س ۴۹۵ ـ شخص جنب با تیمم بدل از غسل می‌تواند درنگ در مساجد نماید و بیش از هفت آیه از قرآن بخواند یا نه؟

ج ـ اگر عذرش غیر ضیق وقت باشد می‌تواند و اگر ضیق وقت است به‌مقدار اشتغال به نماز فقط می‌تواند در مسجد درنگ کند و نسبت به قرائت غیر سور عزائم هم با این تیمم رفع کراهت نمی‌شود.

س ۴۹۶ ـ زنی که در عادت زنانه است می‌تواند با تیمم بدل از غسل برای استفاده از مواعظ و نصایح گویندگان وارد مساجد شود یا نه؟

ج ـ نمی‌تواند، مگر آن که اماکنی باشد جزو مرافق مسجد؛ مانند صحن و غیره که معبد نباشد و مسجد بودن آن‌جا مشکوک باشد، در این صورت مانعی ندارد.

(۲۵۶)

س ۴۹۷ ـ شخص جنب که وقت برای غسل یا پول برای حمامی ندارد و خجالت می‌کشد به حمامی اظهار نسیه نماید، آیا می‌تواند بیرون از مسجد تیمم کند و برای نماز جماعت در حال اختیار به مسجد برود؟

ج ـ اگر به‌واسطهٔ عذر شرعی؛ مثل مرض، تکلیفش تیمم باشد، می‌تواند حتی در حال اختیار با تیمم برای نماز جماعت یا فرادا داخل مسجد بشود، ولی اگر عذرش ضیق وقت بوده، باید فورا پس از نماز از مسجد خارج شود و اگر پول ندارد به حمامی بدهد و نسیه قبول می‌کند یا قرض ممکن است، باید نسیه کند یا قرض نماید و خجالت در این‌جا بی مورد است و عذر شرعی نمی‌شود.


ورود غیر مسلمان به مسجد

س ۴۹۸ ـ آیا یهودی‌ها می‌توانند برای شرکت در مجلس فاتحه داخل شبستان مسجد مسلمین شوند یا خیر؟

ج ـ ورود غیر مسلمان در مسجد جایز نیست و این گونه مجالس فاتحه را که در معرض شرکت غیر مسلمان می‌باشد، در غیر مسجد منعقد نمایند.

س ۴۹۹ ـ ورود اهل کتاب به مساجد مسلمین به منظور شرکت در جلسات دینی و وعظ و خطابه جایز است یا باید از آن جلوگیری به عمل آورد؛ این در حالی است که امید می‌رود با این معاشرت به دین اسلام هدایت شوند و در صورت جواز، حکم غیر اهل کتاب مانند بهایی‌ها چیست؟

ج ـ ورود مطلق کفار حتی اهل ذمه به مساجد مسلمین جایز نیست.


متولی مسجد

س ۵۰۰ ـ مسجدی است که در تولیت شخص واقف می‌باشد و جهت توسعهٔ آن خانه‌ای به آن ضمیمه شده که در تولیت شخص دیگری است، آیا متولی اول،

(۲۵۷)

نسبت به خانهٔ الحاقی به عنوان وحدت مسجد حق ایجاد مزاحمت برای متولی دوم را دارد یا نه؟

ج ـ ادای تکالیف راجعه به مساجد به نحو کفایی به عهدهٔ عموم مسلمین است و تولیتی که برای مسجد معین می‌شود راجع به اموال و رقبات متعلقه به مسجد است و در رقبات و اموال، کسی نمی‌تواند با متولی مخصوص آن‌ها مزاحمت نماید.

س ۵۰۱ ـ شخصی در محلی مسجدی بنا نموده که زمین مسجد برای وی بوده و بیش‌تر مخارج تعمیر را خود متحمل شده و تولیت مسجد را با خود و بعد از خود با اولاد خود قرار داده، آیا کسی که به نظر متولی اهلیت ندارد، بدون رضایت وی می‌تواند در آن مسجد اقامهٔ جماعت نماید و نماز او یا مأمومان در این صورت چه حکمی دارد و آیا متولی می‌تواند از آن جلوگیری نماید یا نه؟

ج ـ در صورتی که مأمومان، امام جماعت را عادل بدانند و به او اقتدا کنند، نمازشان صحیح است و نماز خواندن در مسجد، موقوف به اذن متولی نیست. امام جماعت باشد یا غیر امام، اختیار متولی راجع به موقوفات مسجد است و حق منع از نماز خواندن در مسجد را ندارد.

س ۵۰۲ ـ آیا می‌شود برای مسجدی که موقوفه ندارد، واقف در ضمن صیغهٔ وقف متولی قرار دهد و اگر چنین کرد، آیا در تعمیرات مسجد باید از متولی اذن گرفت یا نه؟

«گلپایگانی»: به‌نظر حقیر، تولیت برای غیر موقوفات مسجد بی‌اثر است. بلی، در خصوص ساختن مسجد و تعمیرات آن بعید نیست که بی‌اثر نباشد وبر فرض قرارداد، احتیاط آن است که در این دو جهت با نظرمتولی‌عمل‌شود.

* * *

(۲۵۸)

«نکونام»: در چنین مواردی می‌شود متولی قرار داد و در حدود وظایف، اذن او شرط است.


مسجد جامع

س ۵۰۳ ـ مسجد جامع چیست؟

«گلپایگانی»: مسجد جامع مسجدی است که اغلب اوقات، بیش‌تر از سایر مساجد جمعیت داشته باشد.

* * *

«نکونام»: مسجد جامع مسجدی است که مرکزیت مکانی و رجوع عمومی افراد را دارا باشد و موقعیت محلی خاص نداشته باشد.


مجاورت مسجد جامع و مسجد محلّه

س ۵۰۴ ـ خانه‌ای در جنب مسجد جامع واقع است و مسجدی نیز در محله قرار دارد، نمازگزاردن در کدام یک از این دو مسجد افضل است؟

«گلپایگانی»: اگر مقصود این است که نماز فرادا در مسجد جامع افضل است یا در مسجد محله، در مسجد جامع افضل است و اگر مقصود این است که نماز به جماعت در مسجد محله افضل است یا فرادا در مسجد جامع، البته، نماز جماعت افضل است.

* * *

«نکونام»: هرچند فضیلت مسجد جامع ثابت است، نباید به گونه‌ای عمل شود که مسجد محله رها شود و لازم است در جهت آبادانی آن کوشید؛ چرا که غربت مسجدی، حرمان عمومی را همراه دارد.

(۲۵۹)


شرکت در مراسم معنوی خانقاه

س ۵۰۵ ـ چند ماهی است که ضمن تکالیف دینی، شب‌های جمعه برای دعا و انابه به درگاه خدا در خانقاه شرکت می‌کنم، چون بجز قرائت قرآن، دعا، ثنا و ذکر مولا چیز دیگری در آن‌جا انجام نمی‌دهند، آیا رفتن به آن‌جا ثواب دارد یا نه؟

«گلپایگانی»: واضح است که معبد مسلمانان مسجد است و رفتن به خانقاه، اگر برای این باشد که گمان کنید آن‌جا خصوصیت و شرافتی بر سایر امکنه دارد بدعت و حرام است. و علاوه، این تشکیلات موجب تفرقهٔ مسلمین و اختلاف و ضعف آن‌ها می‌شود و ذکرهایی که در آن‌جا خوانده می‌شود، اگر مدرک و سند معتبری نداشته باشد، خواندنش به قصد ورود جایز نیست و اگر عبارت آن هم با عقاید حقه موافق نباشد، خواندنش مطلقا حرام است. شما در وظایف خود به رساله‌های عملیه و در اذکار و ادعیه به کتب دعا مانند مفاتیح الجنان رجوع نمایید.

* * *

«نکونام»: مسجد، مرکز اصلی گردهمایی عمومی دینی مسلمانان است و دیگر مراکز عمومی دینی، مانند: حسینیه، مراکز عزاداری و وعظ و خطابه و کنفرانس‌های مذهبی نباید در انجام امور دینی و شؤون مذهبی منافاتی با موازین شرعی فقهی داشته باشد؛ هرچند ترتیب مجالس دینی و محافل معنوی ویژهٔ مسجد نیست و در صورت عدم انحراف از مجاری امور، اهداف، مقاصد و برنامه‌های دین می‌توان غیر از مسجد، مراکزی را برای امور دینی قرار داد؛ خواه اسم نوبنیادی هم‌چون تالار، فرهنگ‌سرا، محفل و جلسه یا اسم و عنوانی قدیمی، هم‌چون خانقاه داشته باشد. البته، در صورتی که هیچ یک موجب هتک حرمت یا تضعیف مسجد نباشد؛ همان‌طور که نباید موجب تعطیل، انعطال و غربت مسجد گردد که در این صورت می‌توان عنوان تضعیف و معارضه را بر آن محقق دانست؛ خواه خانقاه باشد یا دیگر مراکز با عناوین دیگر.

(۲۶۰)

با این توضیح باید گفت: رفتن به خانقاه اگر به این گمان باشد که آن مکان بر مسجد برتری ویژه‌ای دارد، چیزی جز خیال باطل و نادانی نمی‌باشد و مسلمان نمی‌تواند چنین پنداری داشته باشد و در صورتی که گمان شود آن مکان به صرف عنوان، شرافتی بر سایر مکان‌های عادی دارد، باز باطل و بی‌مورد است؛ امّا چنان‌چه این شرافت را به واسطهٔ عبادات و اذکار و تحقق امور معنوی بیش‌تر نسبت به دیگر اماکن عادی بداند، امری بجاست؛ البته، در صورتی که به وزان مبانی شرعی فقهی باشد و اگر به لحاظ خصوصیات معنوی و برنامه‌های دینی یا وجود فرد یا افراد وارستهٔ معنوی، خانقاهی نسبت به مسجدی، بی‌هیچ گونه انحراف یا معارضهٔ ظاهری و باطنی، برتری داشته باشد، انکار آن به صرف عنوان خانقاه، معقول نیست؛ هرچند مسجد از حیث عنوان، مکان و آثاری که از نظر شرعی دارد، هرگز قابل خدشه نمی‌باشد و مکانی برتر و شریف‌تر از مسجد در فرهنگ دینی وجود ندارد. پس اگر به تشخیص یک فرد، خانقاهی برنامه‌های سالم‌تر و معنوی‌تری نسبت به برنامه‌های مسجدی داشته باشد، رفتن و استفاده نمودن از آن اشکال ندارد، بلکه کتمان خوبی و برتری واقعی امری گاه به جهت امر جنبی دیگری، معقول و مناسب فرد مسلمان نیست؛ خواه آن امر دیگر حرام باشد یا بدعت به حساب آید؛ پس استفاده از آن در صورتی که موجب تضعیف مسجد نباشد، پسندیده نیز می‌باشد و تنها باید در جهت رفع کمبود برنامه‌های مسجد کوشید.

اگر تشکیلات خانقاهی یا دیگر تشکیلات مذهبی، سبب پراکندگی و اختلاف میان مسلمانان گردد، حرام است و از آن باید پرهیز داشت؛ هرچند ممکن است این مفاسد از افراد مسجدی نسبت به مسجدی دیگر نیز بوده باشد و تنها اسم و عنوان یا تقدس مکان مسجد، حرمت پدیدار شدن این گونه مفاسد را تغییر نمی‌دهد.

(۲۶۱)

اذکاری که مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ خواه میان اهل سلوک باشد یا اهل خانقاه یا اهل مسجد، اگر مدرک و سند معتبر و مقبولی نداشته باشد، خواندن آن به قصد ورود جایز نیست و چنان‌چه معانی و مضامین آن با عقاید درست و مبانی شیعی همانند نباشد، خواندن آن به صورت مطلق حرام است که استفاده از آن، حالت نفسانی و قرب شیطانی پیش می‌آورد؛ خواه انجام این گونه امور بی‌اساس در مسجد و خانقاه باشد یا در دیگر مراکز عمومی و خصوصی.

سلوک معنوی و قرب ربوبی تنها با مراجعه به رساله‌های عملیه و استفاده از اذکار و ادعیه، بدون مربی به دست نمی‌آید؛ بلکه برای پیمودن راه سلوک، انضباط شرعی و انعطاف معنوی از انسان به مقصد رسیده‌ای لازم است؛ و همان گونه که موازین فقهی نباید مورد انکار قرار گیرد، نسبت به امور معنوی نیز نباید اهمال و بی‌اعتنایی پیش آید و همان‌طور که امور شرعی نیازمند مجتهد و اجتهاد است، امور معنوی نیز نیازمند کارشناس و استاد محقق و واصلی می‌باشد.

به صورت کلی هرچند خانقاه در پاره‌ای از تاریخ، نوعی معارضهٔ عقیدتی یا عملی با مسجد را دارا بوده و آگاهانه یا ناخودآگاه، انحرافاتی را در این زمینه پیش آورده است، نمی‌توان به صرف این عنوان، به‌طور کلی و برای همیشه؛ حتی اگر خانقاهی مشکل شرعی نداشته و بهرهٔ معنوی درستی نیز داشته باشد، ورود به آن را حرام و استفاده از امور شرعی ـ معنوی آن را غیر شرعی به حساب آورد.

البته، باید این معنا را به‌درستی دانست که امور معنوی و سلوک ربوبی منحصر به خانقاه نمی‌باشد و معرفت و عرفان در قالب عنوان و مکانی نمی‌گنجد و خانقاه و درویشی، چهره‌ای از رنگ و روی معرفت و عرفان است که باید مطابق موازین درست شریعت و حقیقت باشد؛ همان گونه

(۲۶۲)

که فقه به معنای اصطلاحی آن و اجتهاد و استنباط شرعی نیز موضوع خود را دارد و تنها چهره‌ای از موازین خاص شرعی است و با تمامی مبانی و معانی دین برابر نمی‌باشد.

اصل دیانت مقدس اسلام، همان کتاب الهی ـ قرآن مجید ـ و سنت حضرات معصومین علیهم‌السلام ـ از حضرت نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله ، حضرت صدیقهٔ طاهره و زهرای مرضیه علیهاالسلام و ائمهٔ هدی علیهم‌السلام تا حضرت خاتم الاوصیا، حضرت حجة‌بن الحسن العسکری (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) است.

ترسیم درست مبانی فقهی و شرعی کتاب و سنت بر عهدهٔ مجتهد دارای شرایط است و عهده‌دار امور معنوی و حقیقی این دو، عارفی است که افزوده بر وصول به حقایق معنوی و قرب وِلایی، مبانی فقهی و شرعی را از نظر دور نداشته باشد که جهل و انکار نسبت به امور استنباط، هم‌چون جهل در امور معنوی، سبب تخطئهٔ فرد یا گروه خواهد بود.

کتاب و سنت، زمینه‌های متفاوت و همگونی دارد که در اصل، حضرات اولیای معصومین علیهم‌السلام ، بیان‌گر تمامی آن‌ها بوده و در غیر زمان حضور آن حضرات ـ در زمان غیبت ـ صورت تجزیه به خود گرفته است: به‌گونه‌ای که بیان چهره و صورت دین بر عهدهٔ کارشناس و بیان‌گر امور معنوی آن بر عهدهٔ کارشناس دیگر باشد. مجتهد، صورت مبانی شریعت را ترسیم می‌نماید و عارف حقیقی، ترسیم درست طی طریق و وصول معنوی را به عهده می‌گیرد؛ بدون آن که انکار و تخطئه‌ای نسبت به یک‌دیگر داشته باشند؛ که در هر صورت، مجتهدی که عارف کامل و عارفی که مجتهد صاحب شرایط است بر همگان برتری دارد و رأی و نظر وی از سزاواری ویژه و برتری برخوردار خواهد بود؛ زیرا فقه بدون عرفان و عرفان بدون فقه هر دو گمراهی است و روندگانش طریق ناامنی را می‌پیمایند؛ و در نهایت، هدایت از آنِ کسی است که انکاری نسبت به هیچ یک از

(۲۶۳)

چهره‌های گوناگون ثقلین ـ کتاب و سنت ـ نداشته باشد و با بصیرت تمام و با حفظ چهره‌های مختلف گام بردارد و ارایهٔ طریق نماید.

نمی‌توان نسبت به خانقاه و درویشی و فرقه‌های گوناگون آن دیدگاهی یکسان داشت و تمامی آنان را دارای عقایدی یکسان و مشکلاتی همگون دانست؛ چرا که این طوایف از گوناگونی وسیعی برخوردارند؛ به‌طوری که نهایت اجتماع، افتراق، تطابق، تباین، همگونی و ناهمگونی را دارا هستند که نقطهٔ اجتماع و همگونی آن‌ها با یک‌دیگر این است که هیچ فرقه‌ای از آن‌ها به صورت کلی دور از مشکلات و کاستی‌های عقیدتی و عملی نمی‌باشد و نقطهٔ افتراق و ناهمگونی آن‌ها از هم‌دیگر را می‌توان در بدعت‌ها، عناوین کفر و الحاد و انکارهای عملی دانست؛ امّا به‌طور کلی باید گفت: هر دسته و گروهی از آنان که موازین دینی و شرعی را می‌پذیرند و به آن اعتقاد و تحقق عملی دارند، مشکل ریشه‌ای در شرع ندارند؛ چرا که با دوری از هر کجی و کاستی، خود را با دین هماهنگ می‌سازند، بدون آن که به خودمحوری و خودباوری شرک آلودی دامن بزنند.

انحراف از دین، مراتب بسیار متفاوتی می‌تواند داشته باشد که از موارد جزیی و صوری شروع گردیده تا به مرز بدعت، کفر، نجاست و الحاد می‌رسد و باید تمامی این طوایف و تمامی کسانی که به نوعی قضاوتی نسبت به آن‌ها دارند، در جهت مصونیت از خطا و تعصب و تهمت و ناروا به خداوند منان پناه برند. البته، می‌توان در میان این طوایف، مردمانی مؤمن، افرادی وارسته و سالکانی واصل را نیز دید، همان‌طور که در میان آن‌ها بسیار می‌توان صاحبان مشکل را مشاهده نمود؛ هرچند نباید از ترسیم‌های پنهانی اهل سیاست، جهان‌داران کلان مزدور پرورِ و ایادی دست نشاندهٔ آنان و از این گونه چهره‌های به ظاهر صلاح، به‌ویژه

(۲۶۴)

در کشورهای عقب نگاه داشته شده غافل بود و این گونه چهره‌ها را با افراد عادی مؤمن، صاحبان جزیی ایمان و اهل خیر و صلاح یکسان دانست.

خانقاه‌های کنونی ما چنان دست‌خوش دنیا و مظاهر شرک‌آلود آن گردیده است که از عرفان و درویشی، تنها به ذکر و غزل و مثنوی و عدس پلو بسنده می‌کنند و از عشق و وصول، تنها به صورت صوت، صدا، چرخ و سماعی دل‌خوش دارند و داعیهٔ ریب، ریا، نفاق و همگونی نسبت به اهل شریعت را هم یدک می‌کشند و بدون باور و التزام عملی، آنان را همراهی می‌کنند تا از قافله عقب نمانند.

نمی‌توان گفت: آن‌هایی که بحق اهل خانقاه هستند یا آنانی که به ظاهر اهل خانقاه می‌باشند گمراه هستند، بلکه باید گفت در زمان غیبت، هر اهلی به نوعی نااهلی می‌کند و هر اسم و عنوان و هر قشر و دسته‌ای خود را درگیر مشکلات حقیقی نموده است. البته، صاحبان قضاوت، از حاکم، صاحب فتوا و داور گرفته تا هر تحلیل‌گر مؤمنی، نباید همهٔ طایفه‌های خانقاه را یکسان بداند، بلکه لازم است نسبت به آن‌ها با آگاهی، بصیرت و احتیاط داوری کند.

در بیانی کلی باید گفت خانقاه به صرف عنوان و درویشی و به صرف کسوت، عنوان انحراف و حرمت شرعی به خود نمی‌گیرد، مگر آن که در جهت تضعیف دین و شریعت قرار گیرد و موجب سستی عقاید مؤمنان و سستی اهل سلوک نسبت به ظواهر شرعی گردد که در هر صورت، باید از پی‌آمدهای این گونه پرهیز نمود و عرفان و معنویت را در جهت ناامنی اهل سلوک و انحراف مردمان عادی قرار نداد.

(۲۶۵)


شرکت در مراسم مذهبی خانقاه

س ۵۰۶ ـ رفتن به خانقاه دراویش، جهت استماع مرثیه و سوگواری ائمهٔ معصومین علیهم‌السلام و اقامهٔ فاتحهٔ مردانه و زنانه با وجود مساجد و شرکت نمودن در اجتماع آنان به عنوان اعیاد و مانند آن و منبر رفتن در آن‌جا، جهت ختم و مجلس فاتحه و کمک به ساختمان خانقاه جایز است یا نه؟

«گلپایگانی»: امور مذکوره ترویج باطل است و جایز نیست. اعاذنا الله من فتن آخرالزمان.

* * *

«نکونام»: رفتن به خانقاه جهت شرکت در مراسم مذهبی و استفاده از آن و منبر رفتن اهل منبر یا هر عالمی در آن‌جا، در صورتی که موجب تضعیف مسجد، ترویج باطل و تخریب ظواهر شرعی و عقاید دینی نباشد، اشکال ندارد و صرف ورود یا شرکت در خانقاه سبب حرام بودن آن نمی‌گردد.


پیروی از دستورات مربّی و مرشد

س ۵۰۷ ـ رفتن به خانقاه برای ریاضت صحیح است یا نه و اساسا رفتن به چنین محلی جایز است یا نه؟

«گلپایگانی»: جناب عالی برای عبادت به مسجد بروید و برای ریاضت، مطابق رسالهٔ مرجع تقلید، واجبات و مستحبات را عمل نمایید و محرمات و مکروهات را ترک کنید که بهترین ریاضت است و از متابعت غیر از قرآن و اخبار ائمه علیهم‌السلام اجتناب کنید که خطر دارد.

* * *

«نکونام»: استفاده از مربی و مرشد یا معلم و عالم یا هر عنوان دیگری، در صورتی که مشکلات عقیدتی، انحراف و ناآگاهی را به همراه ندارد و سبب رشد دینی و معنوی شود، اشکال ندارد و در این جهت، میان مسجد و

(۲۶۶)

خانقاه تفاوتی نیست؛ زیرا تمامی این امور بستگی به مکین دارد نه مکان و با آن که مسجد برای عبادت، از هر مکان دیگری برتری است و بهترین ریاضت شرعی نیز عمل به واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات می‌باشد، در صورت امکان، نسبت به استفاده از اهل سلوک معنوی اشکالی نیست؛ بلکه بعد از به دست آوردن مبادی پیشین ضرورت دارد که تمامی افراد دارای استعداد، جهت ارتقای معنوی، اهل راهی را برای تحصیل هرچه بهتر سلوک و وصول برگزینند؛ هرچند در هر صورت باید همهٔ رهنمودها، به‌طور حقیقی مطابق با کتاب و سنت باشد و تنها داشتن ادعا بسنده نیست.


مسایل مسجد

س ۵۰۸ ـ مدت چند سال است در تهران رسم شده که بانوان در مجالس ترحیم که در مساجد تشکیل می‌شود شرکت می‌کنند و برخی از زن‌ها دورهٔ پریود را می‌گذرانند و به سبب ناآگاهی از حکم مسأله، با همان حال به مسجد می‌روند و گاهی پس از ختم مجلس مشاهده می‌شود که فرش مسجد نجس شده است، حکم آن چیست؟

ج ـ رفتن جنب و حایض و نفسا در مساجد به غیر عنوان عبور حرام است و در مسجد الحرام و مسجد حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در مدینهٔ منوره، ورود به طور مطلق بر آن‌ها حرام است و بر کسانی که مطلع هستند، نهی از این منکر، مانند سایر منکرات واجب است، ولی اگر در مساجد جایی است که معبد نمی‌باشد؛ مانند این که محلی را برای اقامهٔ مجالس فاتحه وقف کرده باشند، رفتن آن‌ها در آن‌جا اشکالی ندارد.

(۲۶۷)

س ۵۰۹ ـ ساختن حوض‌خانه در زیر جاده برای مسجدی که حوض‌خانه ندارد، با رعایت سفت‌کاری جاده؛ به‌طوری که به عابران ضرر نرسد، جایز است یا نه؟

ج ـ اگر مضر به عابرین نباشد، اشکال ندارد.


کف زدن در مسجد

س ۵۱۰ ـ در سال‌روز تولد حضرات ائمهٔ معصومین علیهم‌السلام در مسجد مجلس جشن می‌گیرند و مولودیه می‌خوانند و کف می‌زنند، آیا کف زدن در مسجد جایزاست؟

«گلپایگانی»: به نظر این جانب، خالی از اشکال نیست. ممکن است جزو لهویات محسوب شود.

* * *

«نکونام»: هرچند کف زدن به‌خودی خود در صورتی که همراه گناه نباشد و با غرض عقلایی عمومی و مردمی برای شادی در ایام ولادت و سرور امامان معصوم علیهم‌السلام برگزار گردد، حرام نیست، بلکه به جهت‌هایی پسندیده نیز می‌باشد، مسجد محل مناسبی برای آن نیست و این عمل با شؤون مسجد ناسازگار است.

س ۵۱۱ ـ آیا کمک مسلمانی را که به نماز و روزه و احکام دیگر پایبند نیست، برای ساختن مسجد و حمام می‌توان پذیرفت یا نه؟

ج ـ مانعی ندارد.

س ۵۱۲ ـ دهی که مردم آن مسیحی بوده‌اند و در حال حاضر متواری شده‌اند و مسلمانان به جای آن‌ها ساکن و متصرف شده‌اند، دارای کلیسایی است، آیا می‌توان این کلیسا را که به دست مسیحیان ساخته شده و یقین به نجس بودن آن می‌باشد مسجد نمود؟

«گلپایگانی»: جایز است کلیسا را مسجد نمود و با احتمال آن که بنّا و عمله

(۲۶۸)

مسلم بوده‌اند و نجس نشده، اشکال ندارد، و با فرض علم به نجاست، در صورت تمکن، ظاهر آن را تطهیر کنند کافی است.

* * *

«نکونام»: می‌شود چنین مکانی را مسجد نمود و باید مواضعی را که اطمینان به نجاست آن هست تطهیر کنند.

س ۵۱۳ ـ آیا نجس کردن حسینیه اشکال دارد و اگر نجس شود، آیا باید بی‌درنگ آن را تطهیر کرد یا نه؟

«گلپایگانی»: حسینیه حکم مسجد را ندارد که اگر نجس شد تطهیرش واجب باشد، ولی نجس کردن آن به‌طور عمد، اگر برخلاف مقررات وقف باشد، جایز نیست.

* * *

«نکونام»: حسینیه حکم مسجد را ندارد و نجس کردن عمدی آن، اگر از سر هتک حرمت یا بی‌اعتنایی باشد، جایز نیست و اگر نجس شد و نجس ماندن آن بی‌اعتنایی به آن مکان و یا هتک حرمت باشد، از باب نسبت به آن حضرت باید تطهیر شود و در غیر این صورت، حکم اماکن عادی‌رادارد.


زمین مجهول المالک

س ۵۱۴ ـ در پشت مسجد جامع یزد، زمینی بایر است که مالک آن ناشناخته می‌باشد ولی از قدیم شهرت تام داشته که متعلق به مسجد جامع است، آیا اجازه می‌فرمایید در آن زمین کتابخانهٔ عمومی بسازند؟

«گلپایگانی»: اگر محتمل است مالک داشته باشد، احتیاطا بابت مظالم به فقیری بدهند و او برای کتاب‌خانه واگذار نماید، بعد مجازند برای مسجد کتاب‌خانه بسازند.

* * *

(۲۶۹)

«نکونام»: این گونه نیست که بتوان ملکی را که مالک آن ناشناخته است و ممکن است از ارزش بالایی نیز برخوردار باشد از باب مظالم به فقیر واحدی داد؛ به‌ویژه که به‌طور صوری و به‌خاطر گریز از مشکل می‌باشد. در هر صورت، در پاسخ باید گفت شهرت حاصل از نسبت تعلق آن ملک به مسجد بسنده نمی‌باشد و احتمالِ داشتن مالک ناشناخته در آن باقی است که از باب مجهول المالک، حاکم شرعی می‌تواند آن را تصرف نماید و به مقتضای مصلحت، اجازهٔ ساخت آن ملک را برای هر کار خیری مانند کتاب‌خانه و مسجد بدهد.

س ۵۱۵ ـ آیا دار السیاده و دارالحفاظ که متصل به حرم حضرت امام رضا علیه‌السلام است، حکم حرم و مسجد را دارد یا نه؟ و آیا جنب و حایض می‌توانند داخل در آن شوند یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر مسجد نباشد، حکم حرم را ندارد.

* * *

«نکونام»: حکم حرم و مسجد را ندارد.

س ۵۱۶ ـ زمینی است موقوفه برای مسجد معینی که در حدود دویست‌هزار تومان ارزش دارد، چون در وسط آبادی قرار گرفته، مزبله‌ای است برای محل و اهالی روستا، و مسجد مزبور هیچ گونه احتیاجی ندارد و از طرفی، جهت آب لوله‌کشی، اهالی در مضیقه قرار گرفته‌اند، اجازه می‌فرمایید زمین مذکور را فروخته و برای مخارج آب لوله‌کشی استفاده نمایند؟

«گلپایگانی»: فروش موقوفهٔ مسجد جایز نیست، ولی اجاره دادن آن به مال الاجارهٔ عادلانه و صرف آن همه ساله در همان مسجد مانعی ندارد.

* * *

(۲۷۰)

«نکونام»: فروش موقوفهٔ مسجد جایز نیست، ولی در صورت عدم نیاز مسجد به آن زمین، می‌شود با اجازهٔ مجتهد عادل، آن را اجاره داد و از آن استفاده کرد و مال اجاره را هزینه‌های مسجد نمود.

س ۵۱۷ ـ در اثر توسعهٔ مسجد، توالت سابق آن در حیاط مسجد واقع گردیده که فعلا معدوم و زمین آن موزاییک کاری و تمیز شده، بعضی از مؤمنان در نماز خواندن روی چنین زمینی که پیش از این جای توالت بوده احتیاط می‌کنند، خواهشمند است حکم آن را بیان فرمایید.

«گلپایگانی»: در فرض سؤال که زمین مزبور برای انتفاع در جهت مخصوص بوده، آن را جزو صحن مسجد قرار دادن که منافی با آن جهت است جایز نبوده و حکم مسجد را ندارد ولکن نماز خواندن در آن مکان مانع ندارد. واللّه العالم.

* * *

«نکونام»: چنین مکانی، اگر بر اثر نقشهٔ جدید در صحن مسجد قرار گرفت، اشکال ندارد، ولی حکم مسجد را ندارد و نماز خواندن بر آن مکان بدون اشکال است.

س ۵۱۸ ـ چند سال پیش کلیمیان خرم آباد به اسرائیل مهاجرت نمودند. فعلا فقط دو خانوار از آن‌ها باقی است و کنیسه‌ای از کلیمیان باقی مانده که به علت عدم استفاده، به واسطهٔ نبودن یهودیان، به‌تدریج مخروبه گردیده و اکنون محل تجمع معتادان شده است، تکلیف چیست؟

ج ـ معابد مذکوره در حکم مساجد مسلمین است، مؤمنین آن جا را مسجد قرار دهند و احکام مسجد بر آن جا جاری می‌شود.

(۲۷۱)

س ۵۱۹ ـ اگر شخص جنب برای شغلی مانند بنایی و نقاشی داخل مسجد شود، اجرتی که می‌گیرد چه حکمی دارد؟

ج ـ نظر به این که توقف جنب در مسجد حرام است، نقاشی یا بنایی جنب در مسجد که مستلزم توقف است نیز حرام و بنابراین مزد او نیز حرام است به دلیل این که «ان اللّه إذا حرّم شیئا حرّم ثمنه» و هم‌چنین استیجار جنب برای بنایی یا نقاشی مسجد باطل است.


کمک به بنای مسجد اهل تسنّن

س ۵۲۰ ـ آیا در بنای مسجد سنی‌ها می‌توانیم کمک کنیم یا خیر؟

«گلپایگانی»: بلی، در بنای مسجد می‌توانید کمک کنید.

* * *

«نکونام»: کمک یاد شده در صورتی جایز است که سبب چیرگی باطل و ضعیف شدن اهل حق نشود و تنها در جهت تحقق حسن هم‌جواری و برادری اسلامی باشد.

(۲۷۲)

مطالب مرتبط