شیطان
ضعیف گرفتن شیطان
شیطان جرأت فراوانی دارد؛ بهگونهای که در برابر خداوند میایستد. شیطان موجودی عظیم و بزرگ است. ما تا شیطان را نشناسیم نمیتوانیم خدا را بشناسیم و اگر شیطان را نشناسیم نمیتوانیم ایمان داشته باشیم.
متأسفانه ما دشمنی چون ابلیس را ضعیف میگیریم. به قول آقا محمد خان قاجار: هر وقت دشمن را دستکم گرفتم شکست خوردم. ما شیطان را دستکم میگیریم، از این رو در کارهای خود ناتوانیم و در برابر شیطان تاب مقاومت نداریم.
معرفی شیطان و پیروانش و رابطه ی آنان با گناه
تنها کسی که بهطور رسمی از ابتدای تاریخ در مقابل خداوند قادر و توانا ایستاد، ابلیس شیطان بود و هر کس در این راه و به این روش گام بردارد و در عمل یا اندیشه چنین خودنمایی کند از پیروان شیطان و مزدوران او به حساب میآید.
اگر آدمی بدیها و شیطان را بهخوبی بشناسد، خود را بهتر خواهد شناخت و آنهایی که بدیها را نمیشناسند، خود را نیز بهخوبی نمیشناسند.
مجازاتی که برای ابلیس در نظر گرفته شده و ضربهای که خورده بهخاطر انسان بوده و او نیز تمامی دشمنی خود را مصروف انسان ساخته است.
شناخت ابلیس و حقیقت شیطان بزرگ، کار بسیار مشکلی است و قرآن کریم بهترین معرفی کنندهٔ شیطان بزرگ و ابلیس است. او دشمن آشکار و نهان آدمی است.
فرماندهٔ بدیها و زشتیها برای گمراهی انسان، جای پا اندازه میگیرد و آدمی را چنان گمراه میکند که گویا خود، به تنهایی گمراه شده است.
غفلت از موقعیت شیطان
اگر بپرسند: آیا شیطان در تحقق گناه نقشی دارد؟ میگویم: بله، و اگر بپرسند: شیطان کیست؟ میگویم: ایشان بزرگتر از این سخنهاست که ما از او سخن گوییم.
او تنها کسی است که توانسته است بدون هر نفاقی در مقابل خدای تعالی بایستد و سخن خود را به تمامی بگوید، خدای تعالی نیز او را دستکم نگرفته و در مقابل شیطان به طور گویا موضعگیری کرده است. کسانی که میخواهند با شیطان طرف شوند، او را نمیشناسند و از موقعیت شیطان غافل هستند.
شیاطین بیشتر در پی خوبان قوی پنجه میگردند و فریب دادن آنها را برای خود قدرت به حساب میآورند و از این کار لذت میبرند و با این کار عواطف خود را تحریک مینمایند.
لذت بیشتر شیاطین از آزار و شکنجه مشتریان
شیاطین در فریب دادن و گمراهی خوبان قوی پنجه با هم مبارزه میکنند و مسابقه میدهند. آنان افراد قوی و محکم را گوی و چوگان میدان خود به حساب میآورند. هر یک از آنها که توان شکست یکی از آنان را نداشت، این امر را به دیگری میسپارد تا او نیز خود را آزمایش کند و این کار را تا جایی ادامه میدهند که یا موفق شوند و یا کار را به شیطان بزرگ واگذار میکنند که این مرحله تنها نسبت به اندکی از تمامی مخلوقات خدای تعالی پیش میآید و کمتر فردی موفق میشود خود را تا این مرحله حفظ کند و شیاطین را از میدان بیرون نماید و کار را به شیطان بزرگ رساند.
شیطان و گناه همیشه ناز و نوازش افراد را قبول نمیکنند، بلکه در مواقع بسیاری آزار و شکنجهٔ آنان را به عهده میگیرند و به طور اساسی از آزار و شکنجهٔ مشتریان خود بیشتر لذت میبرند و از آن احساس غرور و شادی میکنند. برای نابودی یا شکست فردی، گاه میشود که گروه و طوایفی از شیاطین بر او حملهور میشوند و کار خود را گروهی انجام میدهند و یکتنه این کار را انجام نمیدهند.
آرایشگری و بزکنمایی شیاطین
گاهی شیطان عابد و گاه معبود میشود. گاه خود به عبادت مشغول میشود تا عابدی را دل به عبادت وی خوش گرداند.
ناجوانمردترین دشمن آدمی، همان شیطان بزرگ و ابلیس است که هیچ مرزی برای جسارت و جنایت نسبت به آدمی نمیشناسد و به هر شکل که بتواند، بشر را به گمراهی و تباهی وادار میکند.
کار شیطان گمراهی و تباهی انسان است. او برای گمراهی بشر از راهها، بندها و ابزار مختلف پنهان و آشکاری که در اختیار دارد استفاده میکند که شناخت فراونی از آن در گسترهٔ توان بسیاری از افراد نیست.
آرایشگری و بزکنمایی، از شغلهای بسیار عمده و همگانی شیاطین است. همانطور که شیاطین، موعظهگران بسیار پرحرف، خوشبیان و نرمزبانی هستند.
نفخه شیاطین
در ناسوت، پدیدههای نامرئی فراوانی است که بسیاری از آن قدرت دخالت در زندگی انسانها و زیستمحیط او را دارند. شمار این عوالم و پدیدههای آن چنان فراوان است که حتی ادراک کلی آن در خور ذهنهای محقّق و واصل نیست.
شریعت به گروههایی از آنها با عنوان فرشته و اجنه به طور کلی اشاره کرده است. عقل و فلسفه میتواند اثبات کلّی این عوالم را عهدهدار گردد، ولی خصوصیات خارجی و اثبات جزئیات آن در خور عقل که به ادراک کلیات میپردازد نیست و تنها آن را از طریق وحی (قرآن کریم) و روایات درست اهل بیت عصمت و طهارت یا شهود صحیح صاحبان وصول و معرفت میتوان شناخت.
فرشتگان و اجنه از پدیدههای غیبی میباشند که میتوانند در ناسوت و زندگی ناسوتی دخالت نمایند و نقش ایجابی یا منفی داشته باشند. اجنه برای خود گستردگیهایی دارند. بزرگترین آنان در دشمنی با خداوند و انسان، جناب «ابلیس» است. ابلیس کسی است که توانسته آگاهانه در مقابل حق بایستد و به همین سبب باید گفت: لعنه اللّه علیه؛ لعنت خدا بر شیطان.
فرد عادی که توان چندانی ندارد و در برابر ابلیس ضعیف است نباید به صورت مستقیم با شیطان روبهرو شود و او را چنین لعن کند: لعنت بر شیطان، بلکه همانطور که گفته شد باید لعنت خداوند را برای او داشته باشد. کسانی که دنیا، هوس، گناه، عصیان و شیطان را کوچک میشمارند، در حقیقت آن را نمیشناسند و کسی که دشمن را کوچک میشمارد، بهحتم شکست خواهد خورد.
دمیدن در انسانها
یکی دیگر از شیاطین «قفندر» نام دارد که کار وی دمیدن در انسانهاست. برخی از اجنه با دمیدن در انسانها موثر میشوند.
کسانی که میخواهند برخی از سحرها را باطل نمایند نیز با فوت و دمیدن این کار را میکنند. جنیان گاه با نفخ و دمیدن کار خود را پیش میبرند. برخی از افراد در اثر نفخ جن به مشکلاتی دچار میشوند. البته، جنیانی که این کار را میکنند، مورد مواخذه قرار میگیرند و در صورتی که توجیهی معقول برای کار خود نداشته باشند حکم به اعدام آنان میشود؛ از این رو انسان نباید از جن بترسد؛ زیرا دنیای اجنه بسیار قانونمند است.
بله، اگر کسی آنان را اذیت و آزار برساند، ممکن است آنان نیز به وی تعدّی کنند. این خطر بیشتر برای کسانی است که میخواهند به حریم اجنه وارد شوند؛ وگرنه اگر هزاران جن در جایی باشند انسان نباید از آنان بترسد و ترس از آنان نشان از ناآگاهی دارد.
در روایت است که اگر زنان به تنهایی به حمام روند، جن به او تجاوز میکند یا با او بازی میکند، ولی این گونه نیست که جنها بتوانند با هر زنی نزدیکی داشته باشند؛ چرا که جن مظهر اسمای جلالی است و به عکس انسان است که مظهر اسمای جمالی، بلکه کمالی است، از این رو آنان قانونمندی بسیار بالایی در میان خود دارند.
آنان ناری هستند و جلال حق باعث شده است که هیچ کدام از آنان از حریم خود تعدّی نکنند؛ چرا که به محض تخلف، بینظمی، بیانضباطی، یا مردمآزاری سوخته میشوند. در این حکم، میان جن مومن و کافر تفاوتی نیست.
به جا گذاردن آثار شوم بی غیرتی
میتوان این مساله را به زنبور عسل مثال زد. بسیار سخت میشود که زنبور عسل را به نیش زدن واداشت؛ زیرا میداند جان خود را با نیش زدن از دست میدهد.
جنها نیز همینطور هستند و بدون قانون عمل نمیکنند؛ زیرا میدانند در صورت تخلف، عقوبت سختی در انتظار آنهاست. ولی در بعضی موارد نیز جن به ناموس انسانی تجاوز میکند. تجاوز وی یا محسوس است و یا غیر محسوس و میتواند در خواب باشد یا در بیداری.
البته شیطان هرگاه بخواهد کسی را مس کند، چون دارای جسم مثالی است به لحظهای میتواند همهٔ بدن او را مس نماید. اگر انسانی توسط اجنهای خاص مس شود و در او بدمند آثار شوم بیغیرتی را در او بر جای میگذارند.
از امور موثر بر سلامت زندگی «دم» است. «دَم» بسیار کارساز است و همهٔ انسانها با «دم» روبهرو میشوند. کسانی که در این عالم جایی برای خود دارند، کار خود را با دم پیش میبرند. با دم خود میبندند، باز میکنند، به خاک میمالند، و یا شفا میدهند. نمیتوان تصور کرد که «دم» چه کارها که نمیکند. اولیای الهی علیهمالسلام با دم و بازدم، دم به دم کار میکنند. دم و بازدم مانند تز و آنتی تز است.
ابلیس؛ دشمن قسم خورده آدمی
شناخت جبههٔ باطل، بیش از هر چیز شناخت سردمدار آن ابلیس و نیز شیاطین و آگاهی به موقعیت او را لازم دارد تا فرد بداند چگونه با اقتدار معنوی میتواند در برابر دسیسههای او استواری نفس داشته باشد و وصول به حق را با توطئههای او از دست ندهد.
کسانی که ابلیس را نمیشناسند یا او را دستکم میگیرند کمتر میتوانند در برابر کجیها استقامت داشته باشند.
شناخت کفر، طغیان، عصیان، گناهان، ابلیس، شیطان و ابزارهای جبههٔ باطل برای وصول معنوی ضروری است و اگر کسی به آن، معرفت و اهتمام نداشته باشد کافی است بازدارندهای وی را ضربهفنی کند و سقوط دهد.
شیطان موجودی عظیم و بزرگ است. ما تا شیطان را نشناسیم نمیتوانیم خدا را بشناسیم و اگر شیطان را نشناسیم نمیتوانیم ایمان داشته باشیم.
متاسفانه ما دشمنی چون ابلیس را ضعیف میگیریم؛ ما شیطان را دستکم میگیریم، از این رو در کارهای خود ناتوانیم و در برابر شیطان تاب مقاومت نداریم.
دنیا محل سطوت ابلیس است ولی در دیگر عوالم مُندَک میشود. اولیای خدا در دنیا مندک نمیشوند اما گاه شکست میخورند.
دنیا با هوا، هوس، نفس اماره، مال، علم، عنوان، کسوت، قدرت و ابلیس است که پیروان خود را به جنگ اولیای خدا گسیل میدارد. دنیا دولتی است با هزاران ایادی مقتدر که مرز قدرت آن همین دنیاست و دنیا و ایادی آن در دیگر عوالم ضعیفترین هستند.
عرفان در دنیا دانشی شکستخورده است مگر این که کسی اقتداری افزون بر دولت دنیا پیدا کند.
ابلیس قسم یاد کرده است با آدم و فرزندان او دشمنی کند و در ورودگاه صراط مستقیم بنشیند تا هم، صراطیها را به سبیل بکشاند و هم مانع آن شود که فردی سبیلی به صراط درآید:
«قَالَ فَبِمَا اَغْوَیتَنِی لاَءَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَک الْمُسْتَقِیمَ. ثُمَّ لاَآَتِینَّهُمْ مِنْ بَینِ اَیدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ اَیمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ اَکثَرَهُمْ شَاکرِینَ» (اعراف / ۱۶ ـ ۱۷)
ابلیس تمام همت خود را بر صراط مستقیم گذاشته و سَبیلها چنان مخاطرات فراوانی دارد که نیاز نیست ابلیس آهنگ آنان را داشته باشد.
وی میگوید بر صراط مستقیم مینشیند و لحظهای این موقعیت استراتژیک را ترک نمیگوید و آن را به صورت مستحکم نگاه میدارد.
ابلیس در ادامه خود را باخته و گیج شده که شگرد و نیز نقطه ضعف خود را آشکار ساخته است. او تمامی راههای نفوذ را بیان داشته اما از جهت میانه، که صراط مستقیم است چیزی نگفته، زیرا خود به آن نفوذ و دسترسی ندارد و تنها از میدان محدود خود در این طرف و آن طرف صراط سخن گفته است و از بیرون است که میخواهد اهل صراط را با وسوسهها و فریبهای خود به بیرون بکشاند و خود به خداوند عرض میدارد: بیشتر اهل صراط را شکرگزار نعمتی که به آنان عنایت کردهای نخواهی یافت؛ «وَلاَ تَجِدُ اَکثَرَهُمْ شَاکرِینَ».
بر این اساس اهل صراط که خود نسبت به سَبیلیها و طریقیها اقلیت میباشند، تنها اقلی از آنان است که مصونیت دارند. صراط مسیری امن است، ولی صراطیها در امنیت نیستند.
ابزارهای شیطانی
شراب، بتپرستی و قمار ساخته و کردهٔ شیطان و از آموزهها و تحفههای وی به فرزندان است.
ابلیس، شراب را ساخت تا نیروی اندیشه را از انسان بگیرد و بت را برای او پرداخت تا آن را جایگزینی برای خداوند یکتا قرار دهد و قمار را برای آنان طراحی کرد تا بغض، قساوت و عداوت را میان فرزندان آدم به وجود آورد.
شیطان برای هر حقی باطلی ایجاد کرد و جای آن دارد که شراب منحصر در زیانهای جسمی نیست و زیانهای اجتماعی و حیثیتی، انحطاط اخلاقی و تعدی به حقوق دیگران و تجاوزهای ناموسی نیز از دیگر پیآمدهای آن است و اضطراب و پریشانی خاطر و ایجاد استرس تنیدگی و از دست دادن حس خودباوری نیز از ضررهای روانی این مادهٔ شیطانی است و با این همه، متاسفانه از ناحیهٔ جوامع استکباری روز به روز بیش از پیش به جوامع انسانی تزریق میشود و جوانان بسیاری را تهدید مینماید.
آسیبهای روحی روانی شراب به مراتب بیش از مشکلات جسمانی و مزاجی است؛ بهطوری که مصرف یک بار آن میتواند تعادل معنوی انسان را بهطور کلی و بهگونهای در هم ریزد که گویی این مادهٔ شوم شیطانی در تخریب معنوی بشر رقیبی ندارد.
جبههٔ باطل با شناخت این ویژگی، نخست سعی دارد جوانان را به آن آلوده سازد؛ زیرا آلودگی به آن، روح معنویتخواهی را بهکلی از بین میبرد و فرد را از بودن در جبههٔ حق که به معنویات ارزش میدهد خسته و آزرده میسازد.
مشروبات الکلی در معنویتستیزی چنان اسلحهای کارآمد و قوی و ابزاری موثر است که تماس حتی یک قطرهٔ آن، فرد را برای همیشه از صفای باطن و پاکی امور معنوی محروم میسازد. فساد فراگیر جوامع غربی و دوری آنان از معنویات بهخاطر رواج مصرف مشروبات الکلی است و این مایع، مانع بزرگی برای رو نمودن آنان به مسیر طبیعی و سالم رشد و پاکی انسانی است و تا شراب به صورت فراگیر استفاده میشود نباید به حقگرایی آنان امید داشت. غربیان در صورتی میتوانند به امور معنوی رو نمایند که نخست تولید و مصرف مشروبات الکلی را ممنوع کنند.
زایش و زایشگاه شیاطین
شیاطین دارای زایش و زایشگاه میباشند. محلهای کثیف همانند موهای ژولیده و غیربهداشتی و نیز درون افراد منافق از بهترین زایشگاههای شیاطین میباشد.
بهترین زایشگاههای شیاطین جنی درون کفار و منافقان است. گاه برخی از مومنان سست اراده نیز میزبان شیاطین میباشند.
این نکته حایز اهمیت است که دل و نفس منافقان بیش از کفار لانهٔ شیطان قرار میگیرد. شیطان قدرت رسوخ در روح و نفس آدمی را دارد و افزون بر وسوسهٔ آدمی، حتی نفس او را مس میکند و تاثیرات بدی بر روح و روان او میگذارد و او را به زشتی میکشاند و موجب ابتلای او به امراض گوناگونی میشود. مس شیطان موجب فراموشی میشود و درصد بالایی از فراموشیها از آن است. برخی از خاطرهها یا گذرهای قلبی و نفسی نیز از تصرف جن یا فرشته است که در ما پیش میآید. برخی از صداهایی که گاه برخی میشنوند یا فکر و مغز برخی تحت تاثیر آنان قرار میگیرد بدون آن که فرد توجهی به آن داشته باشد، برآمده از این گروه پدیدههای نامریی است.
همچنین بیدار شدن و بدون داشتن وضو برای قضای حاجت رفتن سبب میگردد شیاطنی که در دستشویی زایش داشتهاند به نفس وی هجوم برند و او را آماج لانهگزینی خود قرار دهند. نتیجهٔ این کار وارد شدن آسیبهای روانی به فرد است و چه بسا افرادی که در معرض زایش شیاطین قرار گیرند و چون آنان در هر زایش دهها شیطان تولید میکنند، هجوم شیاطین نوزاد بر آدمی سبب زوال عقل و جنون او گردد.
البته شیاطین در برابر انسانهای ضعیف است که قدرت وسوسهگری و کاشت نطفه را دارند اما در برابر اولیای الهی تنها قدرت تجسم دارند؛ چنانکه تجسم آنان برای حضرت یحیی، حضرت ابراهیم و حضرت یعقوب علیهمالسلام مشهور است.
شیاطین در انسانی میتوانند رسوخ و نفوذ داشته باشند که زمینه و پیشینه برای پذیرش آنان داشته باشد. همانند سیبی که ضربه میبیند و به سبب این ضربه دچار لک و خرابی میشود.
روش و منش شیاطین
شیاطین گاهی روش و منش گمراهی و گاه صورت مربی و مرشد به خود میگیرند. گاه دستور میدهند و گاه آموزش.
گاهی وسوسه میکنند و گاه زینت. گاهی درس میدهند و گاه درس میگیرند. گاهی عشق میشوند و گاه معشوقه.
گاهی رنجیدههایی را دل خوش میکنند و برخی نیز برای موفقیت خود از تمامی این روشها استفاده مینمایند.
شیاطین در زمان موعظه، موعظه، و در زمان آرایش، آرایش، در وقت بزک، بزک، در زمان وسوسه، وسوسه، و به هر زمانی فوت و فن مناسب همان زمان را بهخوبی اعمال میدارند و گاه نیز چندین شغل و فن را برای یک فرد، گروه، قوم و ملت یکجا و با هم انجام میدهند و تمامی آن قوم و ملت را به تمامی فنون مشغول میدارند، بدون آنکه کسی توجه به این همه ورزیدگی پیدا کند.
نقطه ی ضعف انسان در برابر شیاطین
شيطان و گناه بيشتر از غفلت ها و بى توجهى هاى انسان استفاده مى كنند. البته آنهايى كه اهل توجه هستند، وگرنه بسيارى از انسانها را از مزدوران، و وسيله هاى كارى خود به حساب مى آورند و آنها را بدون زحمت و هزينه در پى گناه روانه مى كنند.
شيطان، آنهايى را كه دل به گناه مى بندند و خوى گناه پيدا مى كنند، پايگاهى براى خود قرار مى دهد و مأموريت هاى مختلفى نسبت به ديگران به آنها مى دهد، به اين ترتيب، پيشرفت گام به گام، كار شيطان را بالا مى برد.
بزرگترين حامى و عامل براى شيطان، نفس آدمى است. نفس با آن كه به دست ما اداره مى شود، فرمان از شيطان مى برد و با آن كه نان ما را مى خورد، مطيع شيطان است و هر كجا كه بتواند، آدمى را گرفتار شيطان مى كند. گويى نفس نمك ما را مى خورد و نمكدان مى شكند.
استفاده از صحنه های بهجت آمیز در حیله های شیاطین
ناجوانمردترین دشمن آدمی، همان شیطان بزرگ و ابلیس است که هیچ مرزی برای جسارت و جنایت نسبت به آدمی نمیشناسد و به هر شکل که بتواند، بشر را به گمراهی و تباهی وادار میکند.
کار شیطان گمراهی و تباهی انسان است.
او برای گمراهی بشر از راهها، بندها و ابزار مختلف پنهان و آشکاری که در اختیار دارد استفاده میکند که شناخت فراونی از آن در گسترهٔ توان بسیاری از افراد نیست.
آرایشگری و بزکنمایی، از شغلهای بسیار عمده و همگانی شیاطین است. همانطور که شیاطین، موعظهگران بسیار پرحرف، خوشبیان و نرمزبانی هستند.
شیاطین از موارد و ریشههای خاص، محسوس، معقول، حیلههای درونی و برونی بهخوبی استفاده میکنند تا افراد برجسته و انسانهای بسیار توانا را نیز بر زمین افکنند.
ملاک تشخیص حق از باطل
توجه به ساختار آیهٔ شریفه ۲۶۸ سوره بقره ملاکی را به دست میدهد که با آن میتوان حق و حقخواه را از باطل و باطلگرا شناخت.
قرآن كريم ميفرمايد: «الشَّیطَانُ یعِدُکمُ الْفَقْرَ وَیأْمُرُکمْ بِالْفَحْشَاءِ، وَاللَّهُ یعِدُکمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلاً، وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» بقره / ۲۶۸٫
ـ شیطان شما را از تهیدستی بیم میدهد و شما را به زشتی وا میدارد؛ ولی خداوند از جانب خود به شما وعدهٔ آمرزش و بخشش میدهد، و خداوند گشایشگر داناست.
در این آیه، میان کار شیطان و کار خداوند مقایسه شده است به این صورت که در هر دو «یعِدُکمُ» وجود دارد اما برای شیطان «وَیأْمُرُکمْ» دارد و برای خداوند «وَاسِعٌ عَلِیمٌ».
ما در این آیه، این نکته را به تفصیل توضیح میدهیم. خداوند در این آیه به معرفی یکی از قویترین دشمنان خود میپردازد. برخورد خداوند با ابلیس بر اساس این آیهٔ شریفه، بسیار قوی و آزاد منشانه است و نخست نام او را میبرد و سپس کار خود را توضیح میدهد.
خداوند چون قوی و سترگ است با دشمن خود نیز با آقایی، بزرگواری، مروت، جوانمردی و انصاف رفتار میکند و او را لگدکوب و لجنمال نمیکند که این کار نشانهٔ ضعف و فرومایگی است. منش و گفتار خداوند در این آیه و رفتار بزرگمنشانهٔ او با ابلیس که دشمن وی هست به گونهای لذیذ و شیرین است که هر دوستی آرزوی دیدار او را مییابد. چه زیباست بوییدن و بوسیدن و در آغوش گرفتن چنین خدایی که چنین بزرگوارانه با شیطان رفتار میکند و رقیب خود را با حرمت تمام یاد میکند.
او برای شیطان از «الف و لام» استفاده میکند و میفرماید: «الشَّیطَانُ یعِدُکمُ الْفَقْرَ».
گویی این «الف و لام» برای آقایی است، و میرساند این شیطان چنان شهره و بزرگ است که نمیتواند برای کسی ناشناخته باشد. با آن که مراد از شیطان در این آیه «ابلیس» است، نام وی را نمیآورد و او را با اوصاف یاد میکند اما نه اوصافی که او را کوچک سازد و شیطان را به «ملعون» و «خبیث» موصوف نمیسازد، بلکه نام او را با احترام میآورد و وقتی میخواهد از خود بگوید، تعبیر: «وَاللَّهُ» را میآورد تا دو رقیب را مثل هم آورده باشد.
ما چنین برخوردهایی را معیار تشخیص حق از باطل در جامعهای میدانیم که شب را به صبح نرسانده گروهی نوپا به یک باره متولد میشود و زمام بسیاری از امور را به دست میگیرد.
نحوهٔ برخورد با مخالفان یکی از معیارهای تشخیص حق از باطل است؛ اگر این برخورد از سر تزویر نباشد و با صداقت تمام انجام گیرد و فریب و ظاهرسازی و ملاحظهکاری در میان یا علاقهٔ مفرط در میان نباشد.
خداوند در این آیه نشان میدهد چهقدر محبوب، دوستداشتنی، گسترده و بزرگ است که هرچه مهر و محبت است برای او باید داشت.
ابلیس، شیطان، گناه و حزب شیطان
رابطهٔ گناه با شیطان تنگاتنگ است و با آنکه از دو سنخ هستند، وحدت کاملی با یکدیگر دارند. گناه از سنخ معنا و شیطان از سنخ ذات است. گناه بیپا راه میرود و شیطان برای گناه، پا میشود. حزب شیطان غیر از شیطان است. این حزب نوعی از انسان میباشد.
نفوذ و دم شیطانی و تأثیر معکوس او، کمتر از دم مسیح نیست. هرگاه شیطان نفیری به جان زندهای بزند، مرگ وی را بدون سر و صدا فراهم میکند.
شیطان باز هم کافر است و کفر میورزد؛ زیرا هیچ یک از صفات پروردگار را آنطور که باید بشناسد، نمیشناسد و در برابر حق تعالی میایستد: «إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَی وَاسْتَکبَرَ وَکانَ مِنَ الْکافِرِینَ»؛ نافرمانی کرد و تکبر ورزید و از کافران بود.
کفر، شرک، گناه، دشمنی و شیاطین از مزدوران ابلیس میباشد. نفس آدمی به فرماندهی از جانب ابلیس، تمامی این معانی را در خود بازیابی و محقق میکند.
بزرگترین حامی و عامل برای شیطان، نفس آدمی است. نفس با آنکه به دست ما اداره میشود، فرمان از شیطان میبرد و با آنکه نان ما را میخورد، مطیع شیطان است و هر کجا که بتواند، آدمی را گرفتار شیطان میکند. گویی نفس نمک ما را میخورد و نمکدان میشکند.
نوع جن و همینطور شیاطین جز شیطان بزرگ، تمامی مورد تسخیر آدمی قرار میگیرند و در صورت تحقق صفات، خصوصیات و شرایط، از مزدوران فرد خاصی از آدمیان نیز قرار میگیرند.
ابزار شیاطین، قوا، نیرو و توانمندی آنها پیچیدهتر از آن است که حتی هر ذهن نابغه بتواند ادراک نسبی آن را داشته باشد، چه رسد به آنکه آن را ببیند و خود را در برابر شیاطین استوار به آن دو بیابد.
شیاطین و مزدوران آن با آنکه دو نوعیت کلی و متفاوت دارند، در یک سو و در یک جهت عمل میکنند. مزدوران شیطان را «حزب» میگویند.
حزب شیطان غیر از شیطان است. این حزب نوعی از انسان میباشد. حزب شیطان در میان همین مردم و آدمیان میباشند و پیروی کلی و همیشگی با شیاطین دارند و با یکدیگر همسو و همجهت میباشند. اینها مانند مردمی نیستند که گاهی کم و بیش در همسویی با شیطان قرار میگیرند و از افراد حزب محسوب نمیشوند.
خداوند از همهٔ ملایکه و ابلیس برای انسان سجده طلبید، ولی شیطان نتوانست از نفس خود بگذرد و عقل را توجیه کند که با یک سجده تا ابد در نعمت میماند و حتی نتوانست حالت سجده را به خود گیرد و ادای آن را درآورد؛ در نتیجه رو در روی بسیط مطلق ایستاد و در نفس خود فرو رفت.
او نمیدانست که نفس، تنها یک عالم از عوالم بیشمار حق تعالی است. او با انتخاب عالم نفس، بقیهٔ عوالم را از دست داد. او کوچکترین عالم را در عوالم وجودی انتخاب کرد و خود را کوچک نمود و از مرحلهٔ اطلاقی و گستردگی به سمت قبض و جمع شدن رفت. از زمانی که سجده نکرد، در عالم نفس افتاد و بسیار کوچک شد و هرچه به قیامت نزدیکتر میشویم، عالم او کوچک و کوچکتر و منقبضتر میشود و هرچه حق روشنتر گردد، پستی نفس بیشتر مشخص میشود؛ هرچند درون نفس درهای خروجی به سمت عقل و عشق به حق است، آنها را نیز به روی خود میبندد و هرچه مهلت او بیشتر میشود، منقبضتر میگردد.
البته این موضوع بسیار سنگینی است و برای اثبات، بحث زیادی را میطلبد، اما در اینجا بهطور خلاصه میتوان گفت مسیر الهی به بسط و مسیر شیطان به قبض منتهی میشود. پس شیطان منقبضترین فرد است که توان هیچ حرکتی را به سمت و سویی که نیازمند عقل است ندارد.
معرفی سرسلسلهٔ گروه شیاطین؛ ابلیس
سرسلسلهٔ گروه مخالفان؛ ابلیس یعنی همان شیطان رجیم است که با سرپیچی از دستور خداوند بر سجده نمودن بر آدم، دور خود را آغاز کرد. ابلیس با هرچه به او بگویی مخالف است. او با همه چیز مخالف است؛ حتی با کلمهٔ مخالف.
ابلیس دوست ندارد کلمهٔ مخالف در جای خود به کار برده شود. او مخالف با هرچه که حق و حقیقت است میباشد و تا آخر نیز این مسیر را میپیماید و هرچه رو به پیش رویم، در این مسیر رشد میکند. هر بار مخالفت، باعث عذاب شیطان و دوری وی از حق است و هر بُعدی نیز مخالفتی را در پیش دارد. گویا ابلیس دیگر اختیاری از خود ندارد.
ابلیس هرچه بیشتر در سرپیچی غوطهور میشود، به عمق مخالفت، نزدیکتر میشود؛ هرچند او خود عمق مخالفت است. او اولین سنگ مخالفت با حق را از انکار حقیقت عالی بودن آدم از ملایکه و جنیان بنا گذاشت. حقیقتی که پایهٔ عالم بر آن چیده شده و ملکوت اشیا در آن غوطهور است. ابلیس در برابر آن حقیقت سر به اطاعت فرو نیاورد؛ از اینرو چیزی برایش آشکار نشد.
صنعتگران وقتی میخواهند سوراخی با دلر در چیز محکمی ایجاد کنند، اگر ابتدای کار با میخی فولادی نقطهای در آن ایجاد نکنند یا دِلِر را محکم فشار ندهند، نوک آن لیز میخورد و موفق نمیشوند آن را سوراخ کنند؛ ولی اگر از ابتدا با میخی فولادی یا با فشار دِلِر، نوک آن را در یکجا متمرکز نمایند، آن آهن هرقدر هم که محکم باشد سوراخ میشود.
شیطان نتوانست بدن و جسم خود را به سمت سجده متمرکز کند؛ چرا که اگر این کار را انجام میداد، درهای معرفت برای او گشوده میشد و رشد فراوانی مییافت؛ ولی افسوس که سر را بر آن آستانی که لازم بود نگذاشت و در جایی که باید فرو میرفت نرفت و باب معرفت را بر خود بست و به ظاهر بدون باطن رو نمود و اتصالش از باطن کم شد، بهطوری که فقط خط وجودی او از باطن است.
ولی اگر ابلیس باز هم بخواهد به باطن رو بیاورد و از مرحلهٔ نفس خارج شود، نابود میگردد و چیز دیگری میشود و وجودی نورانی پیدا میکند و دیگر آن شیطان ظلمانی نیست؛ اما به حسب تجربه میدانیم که او این کار را نمیکند. البته، نه اینکه ابلیس نتواند و راه بسته باشد؛ بلکه مخالفتهای اوست که مانع است و با هر بار مخالفت، دوری برای او حاصل میشود و از راه یافتن به باطن و درون باز میماند.
اگر درون تخته سنگی الماس باشد و عدهای طالب آن باشند، ضربهٔ نخست بسیار مهم است. اگر با اراده، امید و آرزوی شکستن به تخته سنگ صد ضربه زده شود، آن کار به پایان میرسد؛ ولی اگر با گفتن: حالا ببینیم تا غروب چه میشود، زده شود، تا ظهر نشده کارگران خسته میشوند و کار را رها میکنند، بهگونهای که حال کنار زدن گرد و غبار لباس خود را نیز نخواهند داشت. شیطان نیز به همین منوال، وقتی نخستین بار مخالفت کرد و حتی بهظاهر نیز سجده نکرد، باعث گمراهی ابدی او شد؛ هرچند اگر این کار را میکرد، برای ابد نجات یافته بود؛ چرا که حتی ظاهرسازیها نیز مفید و اثربخش است.
رابطهٔ انسان، شیطان، ابلیس و جن
جن و شیطان و ابلیس، هر سه با هم قابل اجتماع، انقطاع و انفکاک میباشند. تمامی نوع جن در گروه شیاطین نمیباشند و شیاطین تنها بعضی از گروههای طایفه جن میباشند.
در میان شیاطین، «ابلیس» موقعیت خاصی دارد و در رأس تمامی شیاطین قرار دارد که وی همان شیطان بزرگ میباشد.
جن نیز خود عوالمی دارد و دارای گروههای بسیار مختلف و متفاوتی به لحاظ جماد، زبان، اندام، توان، درک، کفر و ایمان میباشند.
جن در قدرت و توان کمّی از انسان به مراتب نیرومندتر میباشند و قادر بر کارهایی هستند که انسان قدرت تحقق آنها را ندارد؛ چون وجود ناسوتی جن آمیخته با گِل، خاک و مادهٔ ناسوتی نیست و نیرومندی خاصی در بسیاری از امور و موارد دارند و انسان در اینگونه امور به طور عادی و معمولی قادر به مقابله با آنها نمیباشد. همانطور که معرفت و شعور آنها با انسان قابل مقایسه نیست و انسان به مراتب در شعور، معرفت، علم و یقین بالاتر میباشد و باید گفت شعور و درک جن از نوعیت کامل شعور و درک آدمی نمیباشد و تنها برتر از نوع حیوانی است.
بهطور کلی، طایفه جن ممکن است در نوعیت بهپایهٔ انسانها نرسند؛ ولی در کمیت و شماره، به مراتب گستردهتر از نوع انسان میباشند.
مؤمنان از طایفه جن زیان و ضرری به آدمیان نمیزنند؛ ولی جن کافر هنگامی که کسی از انسانها آنها را آزار دهد، انتقام میگیرند؛ بلکه نسبت به کسانی که به آنها آزاری نمیرسانند ولی به عالم آنان ورود مییابند ممکن است زیانهایی وارد سازند. آنان در مقام انتقام هر روشی را برای انتقام بر میگزینند، مگر آنکه نتوانند شخص یا فرد را به دست بیاورند و یا نابود کنند و یا اینکه دانش آنها در زمینهٔ چگونگی انتقام کم باشد.
در میان طایفه جن عدهای اهل ایمان هستند و در آنها خلوص و صفایی یافت میشود که گویی شبیه عوام و مردم ساده و خوشباور ما هستند. اینها عاشق و شیفتهٔ خوبان و اولیای بهحق آدمیان میباشند که در زمانهای حساس به کمک آنها میآیند و گاه نیز خود را ظاهر میکنند؛ به خصوص نسبت به کسانی که با اهل جن سر و سرّی داشته و یا کم و بیش آشنایی و دوستی با آنها داشته باشند.