کشور ما چنان در بعضی مسایل عقب‌مانده است که حتی در بحث‌های درمانی نیز فاقد قانون می‌باشد و مبتلایان به‌خاطر این امر، عمری درد و ملال را تحمل می‌کنند. دخترخانمی با پدر و معلمش پیش من آمده بودند. او برای رهایی از دردهایی که داشت التماس می‌کرد. او از شدت درد، جیغ می‌کشید. یک جن در بدن او بود که این دختر را همسر خود می‌دانست. به پدر او گفتم: پدرجان، من توانایی درمان این دختر را دارم، اما این کارهای درمانی قانون ندارد و به کسی مجوز نمی‌دهند. در مملکت ما انواع بازی‌های ورزشی مانند شمشیرزنی قانون مصوب دارد و این بازی‌ها باشگاه و برنامه دارند؛ اما این درمان‌ها به‌خاطر ناآگاهی متولیان، قانون ندارد. روانشناسی موجود و اختلالات روحی روانی آن نیز مشخص است و چنین اختلالاتی را در خود ندارد. این اختلالات از محدودهٔ کار پزشکان یا روانشناسان بیرون است. آنان طب مکمل را به رسمیت نمی‌شناسند و با مدعیان آن با سرسختی تمام برخورد می‌کنند. این دانش‌ها برای آن‌که کاربردی شود نیازمند قانون و نیز تأسیس اماکنی ویژه است. پدر او می‌پنداشت من برای این کار پول می‌گیرم و روز بعد زنگ زده بود که حساب حاج‌آقا را بدهید. این‌ها از عقب ماندگی متولیان است که این‌گونه مطرود مانده است و مورد پذیرش واقع نمی‌شود.

مطالب مرتبط