روایات مذمت غنا و آلات موسیقی
روایاتی که از غنا و موسیقی سخن گفته است بر سه گروه عمده میباشد: روایات حرمت، روایات جواز و روایاتی که از آثار وضعی و روانی غنا و موسیقی سخن میگوید.
روایاتی که از حرمت موسیقی سخن گفته است، خود به پنج ردیف قابل تقسیم میباشد. این ردیفها عبارتاند از:
ردیف یکم: حرام بودن غنا؛
ردیف دوم: حرام بودن غنا در قرائت قرآن کریم؛
ردیف سوم: حرام بودن موسیقاری و نوازندگی؛
ردیف چهارم: حرام بودن غناخوانی و نوحهگری زنان؛
ردیف پنجم: حرام بودن مزد غناخوانی.
روایات جواز نیز به دستههای زیر قابل گروهبندی است:
ردیف یکم: روایات جواز غنا در خوانندگی؛
(۱۵)
ردیف دوم: جواز غنا در قرآن کریم؛
ردیف سوم: روایت جواز استفاده از آلات موسیقی؛
ردیف چهارم: جواز غناخوانی و نوحهگری زنان.
ردیف پنجم: روایات اباحه درآمد زنان خواننده و نوحهگر.
ما در ابتدا، تمامی روایات حرمت را فهرست مینماییم تا خواننده محترم با در دست داشتن آنها، پیشینه این روایات و تاریخ و شأن صدور آن را مطالعه نماید. سپس، روایات جواز را در تأیید اقتضایی بودن حکم غنا و موسیقی میآوریم و بعد از آن، گروه سوم روایات را میآوریم که آثار وضعی استفاده از غنا و موسیقی را بیان میدارد و به نوعی، داخل در دانش «موسیقی درمانی» و «حکمتشناسی احکام» است. روایات گروه سوم نیز بر دو ردیف است:
ردیف نخست: روایاتی که آثار سوء مترتب بر افراط در غنا و موسیقی یا استفاده از موارد حرام آن را بیان میدارد.
ردیف دوم: فرازهایی از روایت مفضل است که فلسفه جواز صوت غنایی و استفاده از آلات موسیقی را تحلیل میکند.
ما به تحلیل و درونپژوهی هر یک از روایات، بهطور جداگانه میپردازیم تا روایات یاد شده معنای دقیق و مراد خود را به دست دهد. همچنین فضای زمانی و تاریخی این روایات را به دقت مورد واکاوی قرار میدهیم. در ادامه، فهرست ردیفهای مختلف روایاتِ حرمت موسیقی میآید.
(۱۶)
ردیف یکم: حرام بودن غنا
۱ » وعنهم، عن سهل، عن علی بن الریان، عن یونس قال: سألت الخراسانی علیهالسلام (عن الغناء) وقلت: إنّ العباسی ذکر أنّک ترخّص فی الغناء، فقال: کذب الزندیق، ما هکذا قلت له: سألنی عن الغناء، فقلت: إنّ رجلاً أتی أبا جعفر علیهالسلام فسأله عن الغناء، فقال: یا فلان، إذا میز اللّه بین الحقّ والباطل، فأنّی یکون الغناء؟ قال: مع الباطل، فقال: قد حکمت(۱).
ـ از امام رضا علیهالسلام درباره غنا پرسیدم و گفتم که خلیفه عباسی(مأمون) به نقل از شما میگوید که غنا را اجازه دادهاید، ایشان فرمودند: آن زندیق دروغ میگوید، من چنین چیزی نگفتم، او از غنا پرسید، و من گفتم مردی به محضر امام باقر علیهالسلام آمد و از او درباره غنا پرسید، و ایشان فرمود: ای فلانی، هنگامی که خداوند میان حق و باطل را آشکار نمود، غنا با کدام بود؟ او گفت: از باطل است. امام فرمود: تو خود حکم کردی.
۲ » قال الصادق علیهالسلام : شرّ الأصوات الغناء(۲).
ـ امام صادق علیهالسلام فرمودند: بدترین صداها، صوت غنایی است.
۳ » عن أحمد بن یوسف بن عقیل، عن أبیه، عن موسی بن حبیب، عن علی بن الحسین علیهماالسلام قال: لا یقدس اللّه أمّة فیها بربط یقعقع، وتایة تفجع(۳).
۱ـ الکافی، ج ۶، ص ۴۳۵٫
۲ـ شیخ صدوق، المقنع، ص ۴۵۵٫
۳ـ الکافی، ج ۶، ص ۴۳۴٫
(۱۷)
ـ امام سجاد علیهالسلام فرمود: خداوند امتی را که در آن بربط بانگ بر میآورد و بلندای ناله در آن است، پاک نمیسازد.
۴ » وعن جعفر بن محمّد علیهماالسلام أنّه قال: مرّ بی أبی وأنا غلام صغیر، وقد وقفت علی زمّارین وطبّالین أستمع، فأخذ بیدی فقال: مر، لعلّک ممّن شمّت بآدم، فقلت: وکیف ذلک یا أبه؟ قال: هذا الذی تری کلّه من اللهو والغناء، إنّما صنعه إبلیس شماتةً بآدم علیهالسلام حین أخرج من الجنّة(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام میفرماید: من کودکی بیش نبودم که ایستاده بودم و به صدای نوازندگان نی و طبلداران گوش فرا میدادم و پدرم بر من گذشت و دست مرا گرفت و فرمود: بگذر، اینها از چیزهایی است که با آن آدم علیهالسلام به شماتت گرفته شد. از پدرم پرسیدم: ماجرای آن چگونه است؟ حضرت فرمود: اینها همه از لهو و غناست که هنگامی که آدم از بهشت بیرون رانده شد، ابلیس آن را برای شماتت وی ساخت.
۵ » القطب الراوندی فی لبّ اللباب عن النبی صلیاللهعلیهوآله أنّه قال: خمسة لا ینظر اللّه إلیهم یوم القیامة ـ إلی أن قال ـ والمغنّی(۲).
ـ پنج گروه است که خداوند در روز قیامت به آنان نگاه رحمت نمیاندازد، تا آن که فرمود و خوانندگان هستند.
۶ » وفی الخبر: إنّ اللّه یقول یوم القیامة: ملائکتی من حفظ سمعه ولسانه عن الغناء، فاسمعوه حمدی، والثناء علی(۳).
۱ـ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۰۹٫
۲ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۳٫
(۱۸)
ـ در روایت است: همانا خداوند در روز قیامت میگوید: فرشتگان من، کسی که گوش و زبان خود را از غنا نگه دارد، نغمه حمد و ستایش بر مرا به او بنیوشانید.
۷ » الجعفریات: بإسناده عن جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن جدّه علی بن الحسین، عن أبیه، عن علی بن أبی طالب:، قال: طرق طائفة من بنی إسرائیل لیلاً عذاب، فأصبحوا وقد فقدوا أربعة أصناف: الطبّالین، والمغنّین، والمحتکرین للطعام، والصیارفة آکلة الربا منهم(۱).
ـ حضرت امیرمؤمنان میفرماید: بر گروهی از بنی اسراییل عذاب شبانه وارد شد، صبحگاهان دیدند که چهار صنف از آنان نابود شدهاند: طبلداران، خوانندگان، احتارکنندگان خوراکی و صرافیهایی که ربا میگرفتند، از آنان بودند.
۸ » علی بن جعفر فی کتابه عن أخیه موسی بن جعفر علیهالسلام قال: سألته عن الرجل یتعمّد الغناء یجلس إلیه؟ قال: لا(۲).
ـ آیا میتوان در مجلسی که به عمد در آن غنا خوانده میشود نشست؟ امام فرمودند: نه.
۹ » وفی عیون الأخبار عن محمّد بن عمر البصری، عن محمّد بن عبد اللّه الواعظ، عن عبد اللّه بن أحمد بن عامر الطائی عن أبیه، عن الرضا علیهالسلام ـ فی
۱ـ پیشین.
۲ـ پیشین.
۳ـ مسائل علی بن جعفر علیهماالسلام ، ص ۱۴۸٫
(۱۹)
حدیث الشامی ـ أنّه سأل أمیر المؤمنین علیهالسلام عن معنی هدیر الحمّام الراعبیة، قال: تدعو علی أهل المعازف (والقیان) والمزامیر والعیدان(۱).
ـ از امام امیرمؤمنان علیهالسلام درباره معنای پیوسته خواندن (سجع) کبوتر راعبی (پرندهای کوچکتر از کبوتر و بزرگتر از فاخته) پرسیده شد، امام فرمودند: آن پرنده به اهل لهو و نوازندگان و کنیزکان آوازهخوان فرا میخواند.
ردیف دوم: حرام بودن غنا در قرائت قرآن کریم
۱۰ » وفی عیون الأخبار بأسانیده السابقة فی أسباغ الوضوء عن الرضا، عن آبائه:، عن علی علیهالسلام قال: سمعت رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله یقول: إنی أخاف علیکم استخفافا بالدین، وبیع الحکم، وقطیعة الرحم، وأن تتّخذوا القرآن مزامیر، وتقدّمون أحدکم ولیس بأفضلکم فی الدین(۲).
ـ بر شما پروا دارم به سبک شمردن دین، و فروش حکم، و بریدن از خویشاوندان، و قرآن را دستمایه نوازندگی و اجرای موسیقی قرار دهید و نیز پیش انداختن کسی که در دین بر دیگران برتری ندارد.
۱۱ » عن علی بن محمّد، عن إبراهیم الأحمر، عن عبد اللّه بن حمّاد، عن عبد اللّه بن سنان، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : اقرءوا القرآن بألحان العرب وأصواتها، وإیاکم ولحون أهل الفسق وأهل الکبائر، فإنّه سیجیء من بعدی أقوام یرجّعون القرآن ترجیع الغناء والنوح والرهبانیة، لا یجوز
۱ـ عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج ۲، ص ۲۲۲، وسائل الشیعة، ج ۱۷، ص ۳۱۴٫
۲ـ پیشین، ج ۱، ص ۴۶٫
(۲۰)
تراقیهم، قلوبهم مقلوبة، وقلوب من یعجبه شأنهم(۱).
ـ قرآن را به آهنگ و صوت عربی بخوانید، و پروا دارید از آن که قرآن را به لحن اهل فسق و گناه و اراذل قرائت کنید، چرا که بعد از من مردمانی میآیند که قرآن را با غنایی ترجیعی و با نوحهگری و رهبانیت میخوانند، بزرگداشت آنان جایز نیست، دلهای آنان و نیز دلهای کسانی که مقام آنان را بزرگ میدارند برعکس است و حقی در آن نمینشیند.
ردیف سوم: حرام بودن موسیقاری و نوازندگی
۱۲ » الجعفریات: بإسناده عن جعفر بن محمّد، عن أبیه، عن جدّه؛ علی بن الحسین، عن أبیه، عن علی بن أبی طالب: قال: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : أنهی أمّتی عن الزمر والزمار، والکوبات، والکیوبات(۲).
ـ رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: من امت خویش را از انواع نیها، طبل و تیمپو نهی مینمایم.
۱۳ » القطب الراوندی فی لبّ اللباب عن النبی صلیاللهعلیهوآله أنّه قال: إنّ اللّه حرّم الدفّ والکوبة والمزامیر وما یلعب به(۳).
ـ رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: خداوند دف و طبل و نیها و آنچه را که با آن بازی میشود حرام نموده است.
۱۴ » السید الفاضل المعاصر فی الروضات عن رسالة قبائح الخمر للسید
۱ـ الکافی، ج ۲، ص ۶۱۴٫
۲ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۵٫
۳ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۸٫
(۲۱)
الجلیل الأمیر صدر الدین الدشتکی، عن الرضا علیهالسلام : استماع الأوتار من الکبائر(۱).
ـ امام رضا علیهالسلام میفرماید: شنیدن صدای تار از گناهان کبیره است.
۱۵ » وعنه صلیاللهعلیهوآله أنّه قال: نهینا عن صوتین أحمقین فاجرین: صوت عند المصیبة مع خمش الوجوه وشقّ الجیوب، وصوت عند النعمة باللهو واللعب بالمزامیر، وإنّهما مزامیر الشیطان(۲).
ـ رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: ما شما را از دو صوت که صدای احمقان و فاجران است باز میداریم: صدایی که به گاه مصیبت با زخم نمودن صورت و پاره کردن گریبان همراه است، و دو دیگر صدایی که به هنگام روی آوردن نعمت با لهو و بازی با نیها و آلات موسیقی است، همانا اینها از آلات نوازندگی (لهو ولعب) شیطان است.
۱۶ » محمّد بن یحیی عن سلمة بن الخطّاب، عن إبراهیم بن محمّد، عن عمران الزعفرانی، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: من أنعم اللّه علیه بنعمة فجاء عند تلک النعمة بمزمار فقد کفرها، ومن أصیب بمصیبة فجاء عند تلک المصیبة بنائحة فقد کفرها(۳).
ـ امام صادق علیهالسلام میفرماید: کسی که خداوند به او نعمتی ارزانی داشته (و گاه شادی اوست) و شادی خود را با آلات نوازندگی (نی) اظهار
۱ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۲۰٫
۲ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۸٫
۳ـ الکافی، ج ۶، ص ۴۳۲٫
(۲۲)
میدارد، آن نعمت را کفران نموده است و نیز همچنین است کسی که مصیبت و بلایی به او روی میآورد و در آن مصیبت، نوحهگری مینماید.
۱۷ » الشیخ أبو الفتوح فی تفسیره عن أبی أمامة، عن رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله أنّه قال: إنّ اللّه تعالی بعثنی هدی ورحمةً للعالمین، وأمرنی أن أمحو المزامیر والمعازف والأوتار، والأوثان، وأمور الجاهلیة ـ إلی أن قال ـ إنّ آلات المزامیر، شراؤها وبیعها وثمنها والتجارة بها حرام(۱).
ـ رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: خداوند مرا برای هدایت و رحمت عالمیان برانگیخته و به من امر نمودهاست که آلات موسیقی و نوازندگی؛ مانند نیها، دفها و تارها، و نیز بتها و سنتهای جاهلی را از میان برم. خرید، فروش، بها و تجارت آلات نوازندگی حرام است.
۱۸ » جامع الأخبار: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : یحشر صاحب الطنبور یوم القیامة وهو أسود الوجه، وبیده طنبور من نار، وفوق رأسه سبعون ألف ملک، بید کلّ ملک مقمعة، یضربون رأسه ووجهه، ویحشر صاحب الغناء من قبره أعمی وأخرس وأبکم، ویحشر الزانی مثل ذلک، وصاحب المزمار مثل ذلک، وصاحب الدفّ مثل ذلک(۲).
ـ دارنده طنبور در روز قیامت در حالی محشور میشود که چهره او سیاه است و در دست او طنبوری از آتش قرار دارد، و بر بالای سر او هفتادهزار فرشته است که در دست هر کدام شلاقی آهنین است که با آن
۱ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۹٫
۲ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۹٫
(۲۳)
بر سر و صورت او میزنند تا رام گردد، خواننده به غنا از قبر خود کور، کر و گنگ بر میخیزد، و زناکار نیز مانند اوست، و دارنده نی و نیز کسی که دف دارد نیز همانند اوست.
۱۹ » ونقل: أنّه سمع أمیر المؤمنین علیهالسلام رجلاً یطرب بالطنبور، فمنعه وکسر طنبوره، ثمّ استتابه فتاب، ثمّ قال: أتعرف ما یقول الطنبور حین یضرب؟ قال: وصی رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله أعلم. فقال: إنّه یقول:
ستندم، ستندم أیا صاحبی
ستدخل جهنّم أیا ضاربی(۱)
ـ حضرت امیرمؤمنان شنید مردی با طنبور خود را به طرب وا میدارد. حضرت او را منع نمود و طنبور او را شکست و سپس او را توبه داد و آن مرد نیز توبه نمود، پس از آن حضرت فرمود: آیا میدانی طنبور با صدای خود چه میگوید؟ وی گفت جانشین رسول خداست که دانای به این امر است. حضرت فرمود: طنبور میگوید: به زودی پشیمان خواهی شد، زود است که پشیمان گردی، ای صاحب من! به زودی به جهنم درآیی ای نوازنده من!
۲۰ » وعن علی علیهالسلام ، أنّه رفع إلیه رجل کسر بربطا فأبطله ولم یوجب علی الرجل شیئا(۲).
ـ به امام امیرمؤمنان علیهالسلام رسید که مردی بربط دیگری را شکسته و آن را از بین برده است، و امام بر او غرامتی را ثابت ندانست.
۱ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۲۰٫
۲ـ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۰۷٫
(۲۴)
۲۱ » عن أمیر المؤمنین علیهالسلام ، أنّه قال فی حدیث: فإن استطعت یا نوف، أن لا تکون عریفا ولا شاعرا ولا صاحب کوبة، ولا صاحب عرطبة فافعل، فإنّ داود علیهالسلام ـ رسول ربّ العالمین ـ خرج لیلة من اللیالی فنظر فی نواحی السماء، ثم قال: واللّه ربّ داود، إن هذه الساعة لساعة ما یوافقها عبد مسلم یسأل اللّه فیها خیر إلاّ أعطاه إیاه، إلاّ أن یکون عریفا أو شاعرا، أو صاحب کوبة، أو صاحب عرطبة(۱).
ـ حضرت امیر مؤمنان علیهالسلام به نوف فرمود: ای نوف، اگر میتوانی بپرهیز از آن که بزرگ قوم، یا شاعر، یا طنبوردار، یا طبلدار باشی؛ چرا که حضرت داود شبی بیرون آمد و به آسمان نگاه کرد و گفت: به خدای داود سوگند، این ساعتی است که بنده مسلمانی با آن هماهنگ نیست و از خداوند خیری نمیخواهد، مگر آن که خداوند آن را به وی عطا نماید، جز آن که صاحب و بزرگ قوم و تصمیمگیرنده برای مردم یا شاعر، یا طنبوردار، یا طبلدار باشد.
۲۲ » عن سلیمان بن سماعة، عن عبد اللّه ابن القاسم، عن سماعة قال: قال أبو عبد اللّه علیهالسلام لمّا مات آدم علیهالسلام وشمّت به إبلیس وقابیل فاجتمعا فی الأرض فجعل إبلیس وقابیل المعازف والملاهی شماتةً بآدم علیهالسلام ، فکلّ ما کان فی الأرض من هذا الضرب الذی یتلذّذ به النّاس فإنّما هو من ذلک (ذاک)(۲).
ـ سماعه نقل میکند امام صادق علیهالسلام فرمود: هنگامی که آدم مرد،
۱ـ شیخ مفید، امالی، ص ۱۳۳٫
۲ـ پیشین، ص ۴۳۱٫
(۲۵)
ابلیس و قابیل به شماتت او روی آوردند، پس گرد هم آمدند، ابلیس و قابیل آلات نوازندگی(ساز) و لهو را برای خواری آدم گرفتهاند، از این روی هر کس از این نوع نوازندگی را داشته باشد تا مردم از آن لذت برند، او نیز از آن نوع است.
ردیف چهارم: حرام بودن خوانندگی و نوحهگری زنان
۲۳ » وبإسناده عن شعیب بن واقد، عن الحسین بن زید، عن جعفر بن محمّد، عن آبائه، عن النبی صلیاللهعلیهوآله ـ فی حدیث المناهی ـ نهی عن الرنّة عند المصیبة، ونهی عن النیاحة، والاستماع إلیها، ونهی عن تصفیق الوجه(۱).
ـ در حدیث مناهی که گناهان را بر میشمرد آمده است: پیامبر اکرم از برآوردن ناله حزنانگیز به گاه مصیبت و از نوحهگری و گوش فرا دادن به آن، و از لطمه زدن به صورت نهی کردهاند.
۲۴ » علی بن إبراهیم عن أبیه، عن الحسن بن أبی الحسین الفارسی، عن سلیمان بن حفص البصری، عن عبد اللّه بن الحسین بن زید بن علی ابم الحسین بن علی بن ابیطالب، عن أبیه، عن جعفر بن محمّد، عن آبائه علیهمالسلام عن علی علیهالسلام قال: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : أربعة لا تزال فی أمّتی إلی یوم القیامة: الفخر بالأحساب، والطعن فی الأنساب، والاستسقاء بالنجوم، والنیاحة، وإنّ النائحة إذا لم تتب قبل موتها تقوم یوم القیامة وعلیها سربال من قطران ودرع من جرب(۲).
۱ـ وسائل الشیعة، ج ۱۷، ص ۱۲۸٫
(۲۶)
ـ همواره چهار چیز در امت من تا دامنه قیامت وجود دارد: فخر کردن بر پدران، خرده گرفتن بر نسبها، طلب باران و هواشناسی با حسابهای نجومی، نوحهگری.
زنان نوحهگری که پیش از مرگ توبه ننمایند روز قیامت برانگیخته میشوند در حالی که لباسی پر از آتش و روپوشی از بیماری گری (گرگین) بر تن دارند.
ردیف پنجم: حرام بودن مزد غناخوانی و نوحهگری زنان
۲۵ » محمّد بن الحسین عن إبراهیم بن أبی البلاد قال: قلت لأبی الحسن الأوّل علیهالسلام : جعلت فداک إنّ رجلاً من موالیک عنده جوار مغنّیات قیمتهنّ أربعة عشر ألف دینار، وقد جعل لک ثلثها، فقال: لا حاجة لی فیها، إنّ ثمن الکلب والمغنّیة سحت(۱).
ـ از امام کاظم علیهالسلام پرسیدم مردی از دوستان شما کنیزانی خواننده دارد که قیمت آنان چهاردههزار دینار است و یک سوم آن را برای شما قرار داده است. امام فرمود: نیازی به آن ندارم، بهایی که بابت سگ و یا زنان خواننده باشد، باطل است.
۲۶ » عدّة من أصحابنا عن سهل بن زیاد، عن الحسن بن علی الوشّاء قال: سئل أبو الحسن الرضا علیهالسلام عن شراء المغنّیة؟ قال: قد تکون للرجل الجاریة تلهیه، وما ثمنها إلاّ ثمن کلب، وثمن الکلب سحت، والسحت فی النّار(۲).
۱ـ الخصال، ص ۲۲۶٫
۲ـ قرب الاسناد، ص ۳۰۵٫
(۲۷)
ـ از امام رضا علیهالسلام درباره حکم خرید زنان خواننده پرسیده شد، امام فرمودند: گاه مردی کنیزی دارد که او را به لهو میاندازد، بهای چنین کنیزی نیست؛ مگر بهای سگ، و بهای سگ باطل و حرام است و حرام در آتش است.
۲۷ » أبو علی الأشعری عن الحسن بن علی، عن إسحاق بن إبراهیم، عن نضر بن قابوس قال: سمعت أبا عبد اللّه علیهالسلام یقول: المغنیة ملعونة، ملعون من أکل کسبها(۱).
ـ زن خواننده ملعون است، و کسی که از درآمد وی استفاده میکند نیز لعن شده است.
۲۸ » إسحاق بن یعقوب فی التوقیعات التی وردت علیه من محمّد بن عثمان العمری بخطّ صاحب الزمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف): أما ما سألت عنه أرشدک اللّه وثبّتک من أمر المنکرین لی ـ إلی أن قال ـ وأمّا ما وصلتنا به فلا قبول عندنا إلاّ لما طاب وطهر، وثمن المغنّیة حرام(۲).
ـ در توقیعی که به خط مبارک امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) به محمد بن عثمان رسیده آمده است: اما درآمدی که به ما رساندی! درآمدی نزد ما پذیرفته نیست؛ مگر آن که طیب و طاهر باشد، و مزد زن خواننده باطل است.
۱ـ الکافی، ج ۵، ص ۱۲۰٫
۲ـ پیشین.
۳ـ وسائل الشیعة، ج ۱۷، ص ۱۲۳٫
(۲۸)
۲۹ » محمّد بن یحیی عن بعض أصحابه، عن محمّد بن إسماعیل، عن إبراهیم بن أبی البلاد قال: أوصی إسحاق بن عمر عند وفاته بجوار له مغنّیات أن نبیعهنّ ونحمل ثمنهنّ إلی أبی الحسن علیهالسلام ، قال إبراهیم: فبعت الجواری بثلاثمأة ألف درهم، وحملت الثمن إلیه، فقلت له: إنّ مولی لک یقال له: إسحاق بن عمر أوصی عند موته ببیع جوار له مغنیات وحمل الثمن إلیک وقد بعتهنّ وهذا الثمن ثلاثمأة ألف درهم فقال: لا حاجة لی فیه، إن هذا سحت، وتعلیمهنّ کفر، والاستماع منهنّ نفاق، وثمنهنّ سحت(۱).
ـ ابراهیم ابن ابوبلاد گوید اسحاق به من سفارش نمود کنیزان خواننده او را بفروشم و بهای آن را به امام رسانم. ابراهیم گوید: من نیز چنین کردم و آنان را به سیصدهزار درهم فروختم و بهای آن را به امام رساندم و گفتم یکی از موالیان و دوستداران شما به من چنین سفارشی نمود و این پول آن کنیزان آوازه خوان است، امام فرمود: مرا به این پول نیازی نیست، این پول باطل و حرام است، آموزش زنان خواننده کفر است، شنیدن آواز آنان نفاق است و بهای آنان سحت و باطل است.
۳۰ » وعن محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن معمّر بن خلاّد، عن أبی الحسن الرضا علیهالسلام قال: خرجت وأنا أرید داود بن عیسی بن علی، وکان ینزل بئر میمون، وعلی ثوبان غلیظان، رأیت امرأة عجوزا، ومعها جاریتان، فقلت: یا عجوز، أ تباع هاتان الجاریتان؟ فقالت: نعم، ولکن لا یشتریهما
۱ـ الکافی، ج ۵، ص ۱۲۰٫
(۲۹)
مثلک، قلت: ولم؟ قالت: لأنّ إحدیهما مغنّیة والأخری زامرة(۱).
ـ امام رضا علیهالسلام فرمود: پیرزنی را دیدم که دو کنیز با او بود، به او گفتم ای پیرزن، آیا این دو کنیز را میفروشی؟ گفت: آری، اما به مثل شما نه! پرسیدم: چرا؟ گفت: از آن روی که یکی از آن دو آوازهخوان و دیگری نوازنده است.
روایات آثار وضعی استفاده از غنا و موسیقی
ردیف یکم: پیآمدهای سوء غنا و موسیقی
۳۱ » محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد، عن الحسین بن سعید، عن إبراهیم بن أبی البلاد، عن زید الشحّام، قال: قال أبو عبد اللّه علیهالسلام : بیت الغناء لا تؤمن فیه الفجیعة، ولا تجاب فیه الدعوة، ولا یدخله الملک(۲).
ـ امام صادق علیهالسلام میفرماید: غناخانه و تالار موسیقی و غنا از مرگهای ناگهانی ایمنی ندارد و دعا در آن پذیرفته نمیشود و فرشتهای به آن در نمیآید.
۳۲ » وقال صلیاللهعلیهوآله : لا تدخل الملائکة بیتا فیه خمر أو دفّ أو طنبور أو نرد، ولا یستجاب دعاؤهم، وترتفع عنهم البرکة(۳).
ـ فرشتگان در خانهای که در آن شراب، یا دف یا طنبور و آلات موسیقی یا نرد و آلات قمار باشد، داخل نمیشوند، و دعای آنان برآورده
۱ـ الکافی، ج ۶، ص ۴۷۸٫
۲ـ الکافی، ج ۶، ص ۴۳۳٫
۳ـ عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۲۶۱٫
(۳۰)
نمیشود و برکت از آنان رخت بر میبندد.
۳۳ » سهل عن إبراهیم بن محمّد المدینی، عمّن ذکره، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: سئل عن الغناء وأنا حاضر؟ فقال: لا تدخلوا بیوتا اللّه معرض عن أهلها(۱).
ـ از امام صادق علیهالسلام درباره غنا پرسیده شد، فرمود: از خانههایی که خداوند از آن روی برگردانده است دوری نمایید.
۳۴ » عن جعفر بن محمّد علیهماالسلام ، أنّه قال لرجل من أصحابه: أین کنت أمس؟ قال الرجل: فظننت أنّه قد عرف الموضع الذی کنت فیه، فقلت: جعلت فداک، مررت بفلان فتعلّق بی وأدخلنی داره، وأخرج إلی جاریة له فغنّت، فقال: امنت اللّه علی أهلک ومالک!؟ إن هذا مجلس لا ینظر اللّه إلی أهله(۲).
ـ امام صادق علیهالسلام رو به یکی از موالیان خود فرمود: دیروز کجا بودی؟ وی گفت: دانستم که حضرت کار دیروز مرا میداند و از این رو به ایشان عرض کردم: قربانت گردم، دیروز فلانی را دیدم و او مرا به اصرار به داخل خانه خویش برد و یکی از کنیزان خود را برای من آورد و او به غنا خواند. حضرت به او فرمود: آیا خداوند را بر اهل و مال خود ایمن میبینی، خداوند نظر رحمت به حاضران در چنین مجالسی نمیاندازد.
۳۵ » عدّة من أصحابنا عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن عثمان بن عیسی، عن إسحاق بن جریر قال: سمعت أبا عبد اللّه علیهالسلام یقول: إنّ شیطانا یقال له: القفندر، إذا ضرب فی منزل رجل أربعین یوما بالبربط، ودخل علیه الرجال
۱ـ الکافی، ج ۶، ص ۴۳۴٫
۲ـ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۰۸٫
(۳۱)
وضع ذلک الشیطان کلّ عضو منه علی مثله من صاحب البیت، ثمّ نفخ فیه نفخةً فلا یغار بعدها حتّی تؤتی نساؤه فلا یغار(۱).
ـ شیطانی است که به او قفندر گفته میشود، اگر در منزلی برای چهل روز بربط نواخته شود، آن شیطان هر یک از اندام خود را بر اندام مماثل صاحب آن میگذارد و در آن میدمد، و غیرت از او رخت میبندد؛ به گونهای که بر زنان او وارد میشوند و او غیرتی نمیورزد.
۳۶ » وعنهم، عن سهل بن زیاد، عن محمّد بن عیسی أو غیره، عن أبی داود المسترق قال: من ضرب فی بیته بربط أربعین یوما سلّط اللّه علیه شیطانا یقال له: القفندر فلا یبقی عضوا من أعضائه إلاّ قعد علیه، فإذا کان کذلک نزع منه الحیاء، ولم یبال ما قال ولا ما قیل فیه(۲).
ـ کسی که تا چهل روز بربط در خانه او نواخته شود، خداوند بر او شیطانی به نام قفندر را چیره میسازد، او تمام اندام خود را بر اندام آن شخص قرار میدهد و در این صورت، حیا از او برداشته میشود، و برای او مهم نیست که چه میگوید و چه چیزی درباره او گفته میشود.
۳۷ » نروی أنّه من أبقی فی بیته طنبورا أو عودا أو شیئا من الملاهی من المعزفة والشطرنج وأشباهه أربعین یوما، فقد باء بغضب من اللّه، فإن مات فی أربعین مات فاجرا فاسقا، مأواه النّار وبئس المصیر(۳).
۱ـ الکافی، ج ۶، ص ۴۳۳٫
۲٫ پیشین.
۳ـ فقه الرضا علیهالسلام ، ص ۲۸۲٫
(۳۲)
ـ امام رضا علیهالسلام میفرماید: کسی که در خانه خود آلات موسیقی مانند طنبور و عود یا دیگر آلات لهو و شطرنج و مانند آن را تا چهل شبانه روز ببیند، به خشم خداوند گرفتار میشود، و اگر در روز چهلم بمیرد، فاجر و فاسق مرده است و جای او آتش است و چه بد جایگاهی است.
۳۸ » حدّثنا محمّد بن علی بن ماجیلویه رحمهالله قال: حدّثنا عمّی محمّد بن أبی القاسم، عن محمّد بن علی القرشی الکوفی، قال: حدّثنا أبو زیاد محمّد بن زیاد البصری، قال: حدّثنا عبد اللّه بن عبد الرحمن المدنی، قال: حدّثنا ثابت بن أبی صفیة الثمالی، عن ثور بن سعید، عن أبیه سعید بن علاقة، قال: سمعت أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیهالسلام یقول: ترک نسج العنکبوت فی البیت یورث الفقر، والبول فی الحمّام یورث الفقر، والأکل علی الجنابة یورث الفقر، والتخلّل بالطرفاء یورث الفقر، والتمشّط من قیام یورث الفقر، وترک القمامة فی البیت یورث الفقر، والیمین الفاجرة تورث الفقر، والزنا تورث الفقر، وإظهار الحرص یورث الفقر، والنوم بین العشائین یورث الفقر، والنوم قبل طلوع الشمس یورث الفقر، وترک التقدیر فی المعیشة یورث الفقر، وقطیعة الرحم یورث الفقر، واعتیاد الکذب یورث الفقر، وکثرة الاستماع إلی الغناء یورث الفقر، وردّ السائل الذکر باللیل یورث الفقر(۱).
ـ امام امیرمؤمنان علیهالسلام میفرماید: رها کردن تارهای عنکبوت در خانه، ادرار نمودن در حمام، خوردن در حال جنابت، خلال با چوب درخت گز،
۱ـ شیخ صدوق، خصال، ص ۵۰۴٫
(۳۳)
شانه زدن در حالت ایستاده، رها کردن خاکروبه در منزل، سوگند دروغ، زنا، آشکار کردن حرص، خوابیدن میان نماز مغرب و عشا، خوابیدن پیش از طلوع خورشید، نداشتن اقتصاد و میانهروی، قطع رحم و رابطه با خویشاوندان، عادت به دروغگویی، زیاد شنیدن و گوش دادن به غنا و رد کردن خواهش کسی که التماس دعا در نماز شب دارد، فقر را در پی میآورد.
۳۹ » وعن جعفر بن محمّد أنّه سأل رجلاً ممّن یتّصل به عن حاله، فقال: جعلت فداک، مرّ بی فلان أمس فأخذ بیدی وأدخلنی منزله، وعنده جاریة تضرب وتغنّی، فکنت عنده حتّی أمسینا، فقال أبو عبد اللّه علیهالسلام : ویحک، أما خفت أمر اللّه أن یأتیک وأنت علی تلک الحال، إنّه مجلس لا ینظر اللّه إلی أهله، الغناء أخبث ما خلق اللّه عزّ وجلّ، الغناء أشر ما خلق اللّه، الغناء یورث الفقر و النفاق(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام از شخصی حال یکی از آشنایان وی را پرسید، او گفت: قربانت گردم، دیروز او را دیدار کردم و او مرا به منزل خود برد، در خانه او کنیزانی بودند که موسیقی مینواختند و غنا میخواندند و من شامگاهان نزد او بودم، امام صادق علیهالسلام به وی فرمود: وای بر تو، آیا نترسیدی که مرگ تو را دریابد و تو در این حال باشی، چرا که آن مجلسی است که خداوند به شرکتکنندگان در آن نگاه رحمت نمیاندازد، غنا
۱ـ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۰۷٫
(۳۴)
خبیثترین آفریده خداست، غنا بدترین چیزی است که خدا آفریده، غنا فقر و نفاق را در پی دارد.
۴۰ » حدّثنا ابی رضی اللّه عنه، قال: حدّثنا سعد بن عبد اللّه عن یعقوب بن یزید، عن ابن أبی عمیر، عن مهران بن محمّد، عن الحسن بن هارون قال: سمعت أبا عبد اللّه علیهالسلام یقول: الغناء یورث النفاق، ویعقّب الفقر(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام : غنا نفاق و دوگانگی و نیز فقر را در پی دارد.
۴۱ » وعنهم، عن سهل، عن محمّد بن علی، عن أبی جمیلة، عن أبی أسامة، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: الغناء غشّ النفاق(۲).
ـ امام صادق علیهالسلام فرمود: غنا غل و غش، و ناخالصی نفاق و دوچهرگی است.
۴۲ » محمّد بن یعقوب، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن محبوب، عن عنبسة، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: استماع اللهو والغناء ینبت النفاق کما ینبت الماء الزرع(۳).
ـ شنیدن لهو و غنا نفاق و دو رویی را میرویاند، همانگونه که آب سبب رویش زراعت و کاشت میشود.
۴۳ » عنه عن علی بن معبد، عن الحسن بن علی الخزار، عن علی بن عبدالرحمن، عن کلیب الصیداوی قال: سمعت أبا عبد اللّه علیهالسلام یقول: ضرب
۱ـ الخصال، ص ۲۴٫
۲ـ وسائل الشیعة، ج ۱۷، ص ۳۰۵٫
۳ـ وسائل الشیعة، ج ۱۷، ص ۳۱۶٫
(۳۵)
العیدان ینبت النفاق فی القلب کما ینبت الماء الخضرة(۱).
ـ زدن بر آلت لهوی (عیدان) سبب میشود نفاق و دورویی درون آدمی رشد یابد، همانگونه که آب، گیاه را میرویاند.
۴۴ » وعن أبی جعفر؛ محمّد بن علی علیهماالسلام ، أنّه قال: الغناء ینبت النفاق فی القلب، کما ینبت النخل الطلع(۲).
ـ امام باقر علیهالسلام میفرماید: غنا نفاق را در دل میرویاند، همانگونه که درخت خرما گُل بر میآورد.
۴۵ » وفی الخصال عن محمّد بن علی ماجیلویه رضی اللّه عنه قال حدثنا محمّد ابن یحیی العطار، عن محمّد بن أحمد، عن السیاری باسناده رفعه عن أبی عبد اللّه علیهالسلام أنّه سئل عن السفلة؟ فقال: من یشرب الخمر ویضرب بالطنبور(۳).
ـ از امام صادق علیهالسلام از سفله و افراد فرومایه پرسیده شد، امام فرمودند: کسی که شراب مینوشد و طنبور مینوازد فرومایه است.
۴۶ » الحسن بن محمّد الدیلمی فی الإرشاد قال: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : یظهر فی أمّتی الخسف والقذف، قالوا: متی ذلک؟ قال: إذا ظهرت المعازف والقینات وشربت الخمور، واللّه لیبیتنّ أناس من أمّتی علی أشر وبطر ولعب فیصبحون قردة وخنازیر لاستحلالهم الحرام، واتّخاذهم القینات، وشربهم الخمور،
۱ـ الکافی، ج ۶، ص ۴۳۴٫
۲ـ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۰۸٫
۳ـ الخصال، ص ۶۲٫
(۳۶)
وأکلهم الربا، ولبسهم الحریر(۱).
ـ در امت من فقر و شماتت در شعارها پدید خواهد آمد. گفته شد این امور در چه زمانی رخ میدهد؟ رسول اکرم فرمودند: هنگامی که آلات نوازندگی و زنان خواننده و آوازهخوانی و شرب خمر آشکار گردد. به خدا قسم برخی از امت من در حال لهو و لعب به خواب میروند و چون میمون و خوک صبح مینمایند؛ چرا که حرامها را حلال میشمرند و زنان خواننده و آوازخوانی دارند و شراب مینوشند، و ربا میخورند و حریر میپوشند.
۴۷ » قال: وقال صلیاللهعلیهوآله : إذا عملت أمّتی خمس عشرة خصلةً حلّ بهم البلاء: إذا کان الفیء دولاً، والأمانة مغنما، والصدقة مغرما، وأطاع الرجل امرأته، وعصی أمّه، وبرّ صدیقه، وجفا أباه، وارتفعت الأصوات فی المساجد، وأکرم الرجل مخافة شرّه، وکان زعیم القوم أرذلهم، ولبسوا الحریر، واتّخذوا القینات والمعازف، وشربوا الخمور، وکثر الزنا، فارتقبوا عند ذلک ریحا حمراء وخسفا أو مسخا، وظهور العدوّ علیکم ثمّ لا تنصرون(۲).
ـ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: چون امت من پانزده خصلت را به کردار آورند، بلا میتواند بر آنان رو آورد: هنگامی که سایهها و افرادی که نمود مستقیم ندارند و چهره خویش را پنهان میسازند در قدرت باشند، امانت غنیمت دانسته میشود، پرداخت صدقه را خسارت میدانند، مرد
۱ـ وسائل الشیعة، ج ۱۷، ص ۳۱۱٫
۲ـ وسائل الشیعة، ج ۱۷، ص ۳۱۱٫
(۳۷)
از زن اطاعتپذیری دارد و از مادر خود نافرمانی داشته باشد، و به دوست خود نیکی کند و به پدر خود ستم روا دارد، و صداها در مساجد بلند شود، و مرد به سبب ترس از شر او گرامی داشته شود، و بزرگ مردم پستترین آنان باشند، حریر بپوشند، مردم حُدا و خوانندگی و آلات نوازندگی و موسیقی برگیرند، و شراب بیاشامند، و زنا زیاد شود، پس در آن هنگام، وزش بادهای سرخ، یا ماه گرفتگی و یا مسخ و تغییر چهرهها، و چیرگی دشمن بر شما در حالی که یاری نمیشوید را انتظار داشته باشید.
۴۸ » وعن أبیه، عن سلیمان بن مسلم الخشاب، عن عبد اللّه ابن جریح المکی، عن عطاء بن أبی ریاح، عن عبد اللّه بن عباس، عن رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله قال: إنّ من اشراط الساعة إضاعة الصلوات، واتّباع الشهوات، والمیل إلی الأهواء ـ إلی أن قال: ـ فعندها یکون أقوام یتعلّمون القرآن لغیر اللّه، ویتّخذونه مزامیر، ویکون أقوام یتفقّهون لغیر اللّه، وتکثر أولاد الزنا، ویتغنّون بالقرآن ـ إلی أن قال: ـ ویستحسنون الکوبة والمعازف، وینکرون الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر ـ إلی أن قال: ـ فأولئک یدعون فی ملکوت السماوات الأرجاس الأنجاس(۱).
ـ رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: از حوادثی که قیامت بدون آن برپا نمیشود، ضایع کردن نمازها، پیروی از شهوتها، روی آوردن به خواهشهای نفسانی است و همین گونه حضرت صلیاللهعلیهوآله یک به یک این
۱ـ وسائل الشیعة، ج ۱۷، ص ۳۱۰٫
(۳۸)
حوادث را برشمردند تا آنکه فرمودند: در آن زمانها افرادی هستند که قرآن را برای غیر خدا فرا میگیرند، و آلات نوازندگی به دست میگیرند، و مردمانی هستند که برای غیر خدا در دین او تفقه میکنند، و فرزندان زنا زیاد میشود، و به وسیله قرآن کریم غنا میخوانند، …. و آلات موسیقی مانند کوبه(طبل) و دف را نیک میشمرند، و امر به معروف و نهی از منکر را ناپسند میدارند تا این که حضرت صلیاللهعلیهوآله فرمود: چنین افرادی در ملکوت آسمانها به پلیدی و آلودگی خوانده میشوند.
۴۹ » وبهذا الإسناد: قال علی علیهالسلام : تقوم الساعة علی قوم یشهدون من غیر أن یستشهدوا، وعلی الذین یعملون عمل قوم لوط، وعلی قوم یضربون بالدفوف والمعازف(۱).
ـ امام علی علیهالسلام میفرماید: قیامت بر مردمی برانگیخته خواهد شد که بر چیزی که آن را مشاهده نکردهاند شهادت میدهند، و نیز بر مردمی که به کرده قوم لوط عمل میکنند، و بر مردمی که دف و آلات موسیقی میزنند.
۵۰ » جامع الأخبار عن النبی صلیاللهعلیهوآله : الغناء رقیة الزنا(۲).
ـ غنا پیآمدها و عواقب زنا را دارد.
۵۱ » عن یاسر عن أبی الحسن علیهالسلام قال: من نزه نفسه عن الغناء فإنّ فی الجنّة شجرة یأمر اللّه عزّ وجلّ الریاح أن تحرکها، فیسمع منها صوتا لم یسمع
۱ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۶٫
۲ـ بحار الانوار، ج ۷۶، ص ۲۴۷٫
(۳۹)
بمثله، ومن لم یتنزّه عنه لم یسمعه(۱).
ـ کسی که خود را از غنا دور دارد، خداوند به باد فرمان میدهد که بر برگهای درختی که در بهشت است بوزد و آن برگها را به حرکت درآورد، پس از آن صوتی خوش میشنود که مانند آن را نشنیده است، اما کسی که خود را از آن دور ندارد از آن صدای خوش بیبهره است و آن را نمیشنود.
۵۲ » الحسین بن محمّد، عن معلی بن محمّد، عن أحمد ابن محمّد بن إبراهیم الأرمنی، عن الحسن بن علی بن یقطین عن أبی جعفر علیهالسلام قال: من أصغی إلی ناطق فقد عبده، فإن کان الناطق یؤدّی عن اللّه عزّ وجلّ فقد عبد اللّه، وإن کان الناطق یؤدّی عن الشیطان فقد عبد الشیطان(۲).
ـ کسی که به شنوندهای گوش فرا دهد، او را پرستیده است، اگر گوینده از خداوند بگوید، خدا را پرستش نموده و چنانچه از شیطان باشد، به پرستش او روی آورده است.
۵۳ » محمّد بن مسعود العیاشی فی تفسیره عن جابر بن عبد اللّه، عن النبی صلیاللهعلیهوآله قال: کان إبلیس أوّل من تغنّی، وأوّل من ناح، وأول من حدا، لما أکل من الشجرة تغنّی، فلمّا هبط حدا، فلما استقرّ علی الارض یذکره (ما ذکره) ما فی الجنّة ناح(۳).
۱ـ الکافی، ج ۶، ص ۴۳۴٫
۲ـ الکافی، ج ۶، ص ۴۳۴٫
۳ـ تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۴۰٫ (با تصحیح متن).
(۴۰)
ـ ابلیس اولین کسی بود که به غنا خواند، و او نخستین کسی بود که ناله و نوحه سر داد، و اولین کسی بود که آواز خواند. چون آدم از درخت ممنوعه خورد، ابلیس غنا خواند و چون آدم بر زمین فرود آمد، حدیخوانی کرد و چون آدم بر زمین استقرار گرفت و آنچه را در بهشت بود به یاد آورد، ابلیس به ناله در آمد.
۵۴ » وروی أبو أمامة، عن النبی صلیاللهعلیهوآله أنّه قال: ما رفع أحد صوته بغناء إلاّ بعث اللّه شیطانین علی منکبیه، یضربان بأعقابهما علی صدره حتّی یمسک(۱).
ـ رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: کسی صدای خود را به غنا بر نمیآورد مگر آن که خداوند دو شیطان بر دوش او میفرستد، آنان تا وقتی که وی دست از غنا برنداشته، با پشت خود بر سینه آن خواننده میزنند.
۵۵ » الآمدی فی الغرر: عن أمیر المؤمنین علیهالسلام أنّه قال: المؤمن یعاف اللهو، ویألف الجدّ.
وقال علیهالسلام : لم یعقل من وله باللعب، واستهتر باللهو والطرب(۲).
ـ حضرت امیرمؤمنان میفرماید: مؤمن از لهو در میگذرد و با امور جدی پیوند میگیرد.
ـ کسی که با بازی خود را سرگرم دارد و لهو و طرب خود را آشکار سازد خردورز نیست.
۵۶ » القطب الراوندی فی لبّ اللباب: عن النبی صلیاللهعلیهوآله قال: من استمع إلی اللهو
۱ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۴٫
۲ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۲۰٫
(۴۱)
یذابّ فی أذنه الآنک(۱).
ـ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: کسی که به لهوی گوش فرا دهد، سرب در گوش او ذوب میشود.
۵۷ » زید النرسی فی أصله: عن أبی عبد اللّه علیهالسلام ، أنّه قال فی حدیث فی من طلب الصید لاهیا: وأنّ المؤمن لفی شغل عن ذلک، شغله طلب الآخرة عن الملاهی ـ إلی أن قال ـ وإنّ المؤمن عن جمیع ذلک لفی شغل، ما له وللملاهی، فإنّ الملاهی تورث قساوة القلب، وتورث النفاق، وأمّا ضربک بالصوالج؛ فإنّ الشیطان معک یرکض، والملائکة تنفر عنک، وإن أصابک شیء لم تؤجر، ومن عثر به دابّته فمات دخل النّار(۲).
ـ امام صادق در حدیثی به کسی که برای سرگرمی در پی شکار میرفت فرمود: همانا مؤمن خود را از آن باز میدارد، مؤمن و ولایتمدار را چه به امور لهو و سرگرمکننده، لهوآورها قساوت و سنگدلی و نفاق را در پی دارد، سنج زدن رقص شیطان را به همراه دارد و فرشتگان تو را ناپسند میدارند، و اگر بلایی بر تو رسد، اجری نخواهی داشت، و اگر کسی به سبب سنج زدن حیوان خویش را به رم آورد و آن حیوان بلغزد و صاحب آن بمیرد، به آتش در آید.
۵۸ » عن حمّاد بن عمرو وأنس ابن محمّد، عن أبیه، عن جعفر بن محمّد، عن آبائه علیهمالسلام ـ فی وصیة النبی صلیاللهعلیهوآله لعلی علیهالسلام ـ قال: یا علی، ثلاثة یقسین
۱ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۲۱٫
۲ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۱۶٫
(۴۲)
القلب: استماع اللهو، وطلب الصید، وإتیان باب السلطان(۱).
ـ سه چیز است که قلب را قساوت میدهد: شنیدن لهو، در پی شکار رفتن، و به در خانه حاکم و سلطان آمدن.
۱ـ الخصال، ص ۱۲۶٫ وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۳۱۴٫
(۴۳)
(۴۴)
استنباط احکام، جراحی متخصصانه
استفاده از دلایل نقلی برای استنباط احکام بسیار پیچیده است. فرایند به دست آوردن حکم شرعی مشکل است و به ویژه دلیل آوردن بر حکمی چندان آسان نیست. ارزیابی دلایل، نیاز به دقت بسیار دارد. باید دید دلیل، امری کلی است یا جزیی، ظنی است یا قطعی، ظاهر است یا نص، انصراف دارد یا خیر، شبهه بر آن وارد میشود یا خیر، اگر دارای شبهه است، شبهه آن مصداقی است یا مفهومی. دلیل أخص از مدعاست یا اعم و یا مساوی، مناط و معیار حکم چیست، مستند است یا خیر، و موارد بسیار دیگری از جهات که اطلاع و آگاهی بر آن مستلزم احاطه کامل بر دانشهای بسیاری است.
از نکات مهم در دریافت حکم، شناخت موضوع و توجه به تغییر و تبدل موضوعات احکام شرعی و تغییر شرایط زمانی و مکانی حکم است. مثال شایع این بحث، «کشیدن آب چاه» است که علامه حلی پی
(۴۵)
برد آب چاه دارای منبع است و حکم آب کر را دارد و با شناخت دقیق از موضوع، حکم آن تغییر یافت.
کشف حکم و صدور فتوا چه بسا سختتر و پیچیدهتر از عمل جراحی قلب و مغز باشد و مجتهد برای صدور حکم باید دانشهای بسیاری را بداند و در رعایت اصول و قواعد آن کوشا باشد.
در اندکی از روایات از برخی اقوام به نیکی یاد نشده است؛ اما باید توجه داشت که این روایات را نمیتوان دلیل بدی این اقوام در زمان حاضر دانست، بلکه این روایات برای اقوامی که در زمان روایت میزیستهاند بوده است و تنها شامل همان افراد میشود؛ ولی اکنون که موضوع تغییر نموده به طور طبیعی حکم آن تغییر کرده است. باید توجه داشت که موضوعات احکام میتواند ثابت یا متغیر باشد.
برای نمونه، شرابخوارها کنار شراب، پسته، باقلوا، حلوا یا کباب و مانند آن را میخورند تا بتوانند خوب شراب بخورند و تلخی آن را بکاهند یا برطرف سازند. حال، اگر بر فرض روایتی پسته کنار شراب را حرام دانسته باشد، آیا میتوان گفت: همه پستهها، هرچند کنار سجاده باشد حرام است؟ پسته یا چای که کنار تریاک گذاشته میشود یک حکم دارد و پسته و چای معمولی حکم دیگری و نمیتوان حکم یکی را بر دیگری بار نمود.
برای دریافت حکم غنا و موسیقی باید اهتمام و توجه به دین داشت و نظر شریعت را خواستار شد، نه فقط نظر عالمان دین را و نیز باید برای
(۴۶)
دریافت مقصود اولیای الهی و پیشوایان دین، تلاش و دقت بسیار نمود و ملاک و معیار نگرانی و دلیل مذمت معصومین علیهمالسلام از غنا و موسیقی را دانست و در این زمینه باید پیش از هر چیز، موضوع غنا و موسیقی و عوارض همراه آن را به دست آورد. برای نمونه، در فلسفه گفته شد: قضیه «وجود گرم است» از دیدگاه فلسفی درست نیست؛ زیرا وجود نه گرم است و نه سرد، بلکه باید گفت: «ماده گرم است» اما چون ماده بخشی از وجود است میگوییم: «موجود مادی گرم است». حرارت بر ماده عارض میشود و نه بر وجود و نمیتوان گفت: «وجود گرم است»؛ اگرچه ماده بخشی از وجود است؛ اما با واسطه بر وجود حمل میشود و نه به صورت مباشری.
همچنین وقتی گفته میشود: «انسان خندان است»، خنده امری عرضی، اما عرضی لازم است که استعداد آن از انسان جداناپذیر است و به صورت ذاتی باب برهان برای انسان ذاتی دانسته میشود و نه ذاتی باب کلیات خمس؛ ولی گویایی در «انسان گویاست» ذاتی آن است با آن که هر دو مساوی است؛ زیرا هر گویایی خندان است و هر خندانی گویاست و تفاوت این دو در این است که ذاتی چرایی و «لِمَ» نمیپذیرد؛ ولی از امر عرضی میتوان پرسش نمود و «لِمَ»پذیر است، و حکم هر یک از این دو با دیگری تفاوت دارد، از این رو اگر کسی خندید، میشود از او پرسید چرا خندیدی ولی نمیتوان از گویایی و نطق انسان پرسش نمود.
البته، لازم به ذکر است که برخی از حیوانات نیز تعجب میکنند،
(۴۷)
میخندند و نطق مخصوص به خود دارند؛ هرچند ضحک و نطق ذاتی انسان با آنان متفاوت است.
این امر به دست میدهد که هر موضوعی را باید با احکام و خصوصیات و نیز ذاتیات و عوارض آن شناخت و سپس حکم آن را به دست آورد. بدیهی است حکم یک موضوع با تغییر عوارض و لواحق آن میتواند متفاوت باشد. آیا حکم به حرمت غنا و موسیقی با توجه به انصراف مردم از دین و اقبال آنان به حکومتهای جور بوده است، اگر چنین باشد، حرمت آن عرضی دانسته میشود و در این صورت، اگر غنا و موسیقی در موردی سبب اقبال مردم به دین شود، آیا حرمت آن زایل میگردد. پیش از این گفته شد که در استنباط حکم باید به تمام عوارض لاحق بر یک موضوع بر اساس نفی و اثبات، دقت کافی داشت و یک عرضی را به جای عرضی دیگر در حکم دخیل ندانست یا حکمی که با لحاظ آن عرضی به موضوع داده شده را به ذات آن بار ننمود و به انواع مغالطه اخذ وجه به جای ذات یا تحویلی نگری گرفتار نیامد. همانگونه که گذشت فقیه برای دریافت حکم صحیح شریعت در موضوعات گوناگون، ناچار از شناخت موضوع و همچنین شناخت سیر تحولات و تبدلات تاریخی آن است و استنباط حکم بدون داشتن چنین معرفتی ناقص است. در به دست آوردن حکم غنا و موسیقی نیز فقیه بدون دانستن سابقه و حکایت گذشته موسیقی نمیتواند فتوایی داشته باشد که ارزش علمی آن محفوظ باشد و حفظ چند روایت و بررسی سند آن
(۴۸)
برای استنباط در این زمینه بسنده نیست، بلکه وی باید مبادی لازم استنباط را در اختیار داشته باشد، از این رو، ما باید تاریخ موسیقی صدر اسلام و زمانه صدور روایات را بررسی نماییم تا سیر تحولاتی که بر موضوع غنا و موسیقی وارد شده است و مقتضیات مکانی و زمانی آن را بنمایاند. این مسأله حایز اهمیت بسیار است و خود را در استدلالهایی که ما در این کتاب میآوریم، برجسته میسازد.
روند منطقی بحث
سیر منطقی بحث اقتضا میکند نخست از «ما هو» و «موضوعشناسی» و سپس از «هل هو» و «حکمشناسی» و بعد از «لم هو» و «حکمتشناسی» بحث شود و تا این روند شکل نپذیرد، بحث ارایه شده ناقص است. به طور مثال، نخست باید بدانیم که الانسان ما هو؟ وقتی که فهمیدیم «حیوان ناطق است» آنگاه سراغ پرسش بعدی برویم و بگوییم که «هل هو؟» آیا انسان هست یا نه؟ حال که انسان هست، پرسش میشود: وی برای چه هست؛ «لم هو؟». چیستی موضوع، وجود و هستی و علت هر امری ارکان سهگانه هر تحقیق علمی و از جمله فقهپژوهی است و متأسفانه فقه ما از دو بحث مهم «ما هو؟» و «لم هو؟» خالی است و به طور طبیعی در حکم و «هل هو؟» نیز موفقیت و فیروزی آبرومندانه نمییابد.
باید توجه نمود حکمتشناسی فقه امری متمایز از علتیابی فلسفی است و نباید میان آن دو خلط نمود و راه حکمتیابی برای پژوهشگر باز است و نه علیت تامه حکم که ممکن است عقل به کنه آن نرسد. اگر
(۴۹)
موضوع شناخته نشده باشد، هر کسی در تاریکی تیری میاندازد.
لزوم شناخت تاریخ موضوع و حکم
از آنچه گفتیم به دست میآید که برای شناخت یک حکم باید موضوع آن را به طور کامل دانست و برای دریافت موضوع باید تاریخ آن را شناخت. برای شناخت حکم و موضوع و به دست آوردن تناسب آنها که معیار و مناط حکم است، باید به زمان صدور حکم رفت تا بتوان دریافت که موضوع آن چه بوده و چگونه بوده که حلال یا حرام شمرده شده است. بحث موسیقی نیز این چنین است. سعی ما این است که بدون تأثیرپذیری از آرا و افکار مختلف، نخست منابع دست اول صدور حکم و فتوا یعنی کتاب و سنت را به بحث گذاریم و با پژوهش و مطالعه عمیق ادله نقلی غنا و موسیقی، حکم آن را به دست آوریم. از این رو، در ادامه، به بررسی فضای صدور روایات غنا و موسیقی میپردازیم.
سرگذشت تأثیرگذار موسیقی بر فقه
الحان و آهنگهای اعراب
الحان موسیقی رزمی از پیش از اسلام میان اعراب و بهویژه سپاهیان آنان رایج بوده است. آنان با الحانی که داشتند احساسات جنگجویان را بر میانگیختند و در میدان جنگ، «رجز خوانی» میکردند. رجز خوانی نوعی موسیقی به شمار میآید. اعراب آهنگ دیگری نیز داشتند که مانند رجز، تند خوانده میشد و به آن «نصیب» میگفتند. آنان پیش از اسلام از
(۵۰)
آلات موسیقی جز طبل و بوق چیز دیگری نداشتند. از موسیقی بزمی، الحانی که آن را «غنا» مینامیدند و آن را با شعر ادا میکردند در میان آنان شایع بود. عصر جاهلیت نزدیک به ظهور اسلام، عصر شکوه شعر عربی و اوج ادبیات آنان بوده و شعر آنان از موسیقی جدا نبوده است. همچنین اعراب که صحرای خشک و سوزان عربستان را با شتر طی میکردند، با حرکت کاروانیان برای شتران لحنی میخواندند که به آن «حُدا» میگفتند. آهنگ چهار نعل اسب در تاخت را نیز «حبا» میخوانند. «غناء الرکبان» به آوازسوارانی اطلاق میشود که به سفر میروند. اعراب موسیقی بزمی نداشتند و اگر مختصر غنایی داشتند بیرویه و متناسب با عادات و اخلاق و خوی خشن و ناهموار عرب بادیهنشین صحراگرد بود. مردان و زنانی نیز بودند که در مجالس عزا یا شادی و عروسی حاضر میشدند و با لحن و آواز مناسب مجلس، نوحهسرایی یا طربانگیزی میکردند و در موقع نشاط کف میزدند. کمکم الحان دیگری در بحور گوناگون میان اعراب رواج یافت. مرثیهخوانی و خواندن آوازهایی متناسب با زمان شادی که با دف (دایره) و مزمار (نی) و زدن کف اجرا میشد و به آهنگ آن میرقصیدند و از آلات موسیقی نیز دف و مزمار به موسیقی عرب راه جست.
نخستین کسی که در میان اعرابِ دوره جاهلیت، به غنا و دانستن موسیقی معروف گشته و عرب را به آواز و الحان سازهایی چون چنگ و نای و بربط (عود) و طنبور و وَن یا ونج و غیر آن آشنا کرده است «اعشی
(۵۱)
بن قیس» میباشد. او اسامی این سازها را با اندک تغییر، در اشعار خود به کار برده است. اعشی به سبب ارتباط با دربار ملوک حیره و ایران، با موسیقی و سازهای ایران آشنا شد. زبان فارسی را فرا گرفت و در زمان انوشیروان به مداین نیز سفر کرد. آشنایی او با موسیقی ایران و سازهای ایرانی از لابهلای اشعاری که سروده است آشکار میباشد. از این مقدمه بر میآید که عرب، آلات غنا را ابتدا نزد ایرانیان دیده و موسیقی را بیشتر از آنان اقتباس کرده است. در زبان عربی، لفظ «بربط»، نخستین بار در اشعار اعشی دیده میشود. بعضی را عقیده بر این است که نضر بن حارث بن کلده نخستین فرد در عرب است که برابر آهنگهای ایرانی، با بربط آواز خوانده و اوست که نواختن بربط را به مردم مکه آموخته است.
موسیقی و رویکرد خلفای جور
غنا و موسیقی با ظهور اسلام، جایگاه متزلزلی یافت. پس از رحلت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ، خلفای جور مصدر امور مسلمانان شدند. آنان و بهویژه عمر، از تجملات دوری میکردند. در شریعت اسلام، موسیقی تحریم شده بود و تنها قرآن را با لحن میخواندند و اشعار را زمزمه میکردند، و غنا را در قرائت قرآن و گفتن اذان و در مجالس عروسی جایز میشمردند، به همین سبب، اعرابِ تازه مسلمان و متعصب، از غنای سادهای که در عهد جاهلیت رواج داشت، پرهیز نمودند و توجهی به آن نداشتند و بازار غنا و موسیقی در همان پایه که بود، از رونق افتاد. عمر، موسیقی را بسیار بد و ناپسند میداشت و این اخلاق در پیروان وی نیز نهادینه گردیده بود.
(۵۲)
اما امویان که از زمان حکومت عثمان ریشه در حاکمیت اسلام دوانیده بودند، دستگاه خلافت را به صورت رسمی به سلطنت تبدیل نمودند و معاویه پایهگذار نخستین سلطنت عربی گردید. سلاطین اموی از مجالس تجملی و عیش و عشرت خوشامد بسیار داشتند و از خوانندگان، نوازندگان و مطربان حمایت میکردند. سه خلیفه جور برخلاف فرهنگ اسلام، مسلمانان را از شهرنشینی باز میداشتند. عمر تا آخرین روز حیات خود، به مسلمانان اجازه زراعت نداد تا مبادا آنان از عادت خانهبهدوشی و صحراگردی دست بردارند و روستانشین شوند.
موسیقی و امویان
در زمان امویان، مسلمانان مانند بزرگان ایران و روم به ساختن کاخهای عالی پرداختند و در عیش و فساد غوطهور شدند و عربها با ایرانیان و رومیان که به آنان «موالی» میگفتند، معاشرت مینمودند. ایرانیان موالی شیوه تجملی زیستن و لذت بردن از زندگی پرنعمت را به اعراب آموزش میدادند. موسیقی بزمی نیز از آموزههای آنان به اعراب دانسته میشود. زندگی راحت شهرنشینی که با فتح ایران و دیگر کشورها و به دست آوردن غنایم بسیار، نصیب اعراب شده بود و فراوانی کنیزان ایرانی و رومی که خوانندگی و رقاصی میدانستند، آنان را به شنیدن ساز و آواز و پرداختن به عیش و عشرت علاقهمند ساخت. آنان که ساز و آواز میدانستند، به درباریان نزدیک میشدند و میان خلفا و امرا و همنشینان آنان، جایگاه بلندی مییافتند. با آشنایی سلاطین اموی با موسیقی، آنان
(۵۳)
بیشتر وقت خود را به لهو و لعب و آسایش و شنیدن ساز و آواز میگذراندند و در این میان، آنان بسیاری از احکام شریعت اسلام را نادیده میگرفتند. علاقه شدید امویان به عیش و سرور و خوشگذرانی، راه را برای ورود موسیقیدانان و رامشگران ایران و روم به حوزه حاکمیت مسلمانان هموار کرد و انواع سازها؛ مانند: چنگ، طنبور و بربط (عود) در فرهنگ مسلمانان رواج یافت(۱).
در دوران سلطنت امویان که نزدیک به یک قرن به درازا کشید، آنان برای تغییر فرهنگ محبتآمیز مردم به خاندان پیامبر اکرم و به ویژه حضرت امیر مؤمنان علیهالسلام ، تبلیغات بسیاری علیه خاندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله و شخص حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام به راه انداختند، بهگونهای که بخشی از مسلمانان علیه ایشان شمشیر کشیدند و آن حضرت را شهید نمودند، آنان پیکر امام حسن را که به زهر امویان شهید شده بود تیرباران نمودند و از به خاکسپاری آن در کنار مرقد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله جلوگیری نمودند و با این کار القا مینمودند که آن حضرت از مشی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دور شده است.
البته این عایشه بود که آنان را رهبری و هدایت مینمود. او در زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله سمت نظارت بر آهنگران و صنعتگران ایرانی را داشت که برای مسلمانان شمشیر میساختند. عایشه را باید مغز متفکر کودتاگران سقیفه دانست و خلفای سهگانه شاگرد وی به شمار میروند. اگر او عقیم
۱ـ همان، صص ۸۰ ـ ۸۱٫
(۵۴)
نبود، فرزند خود را به خلافت میرساند. البته، عقیم بودن وی داغی بر دل او نهاده بود و این داغ موجب گشت که وی نتواند حضرت زهرا علیهاالسلام و حضرت علی علیهالسلام را که به تصریح قرآن کریم کوثر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دانسته میشدند و نسل پیامبر از آنان بود را تحمل نماید و همین امر سبب شد بغض و کینه ایشان را به دل گیرد.
ابوبکر و عمر در سایه حمایت عایشه به خلافت رسیدند. امروزه نیز اهل سنت در عربستان صعودی، عایشه را عزیزتر از خلفا میدانند. همچنین یزید که از تیرهبختترین سلاطین اموی به شمار میرود، دستور قتل امام حسین علیهالسلام را صادر کرد. لشکریان کوفی وی، آن حضرت و یاران ایشان را با لب تشنه و عطشان و در نهایت قساوت و بیرحمی شهید کردند و خاندان آن حضرت را که خویشان و فرزندان پیامبر صلیاللهعلیهوآله بودند، به اسارت بردند. آنان اجساد شهیدان کربلا را زیر سُم اسبها پایمال نمودند و از دفن اجساد پاره پاره آنان خودداری کردند. همچنین امویان، امام سجاد و امام باقر علیهماالسلام را به شهادت رساندند. امام سجاد علیهالسلام در زمان خود، تنها بیست یاورِ همراه داشت و در نهایت غربت به سر میبرد، از این رو، زبان گویایی جز دعا نداشت. در این مدت، خواندن حدیث پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز ممنوع اعلام شده بود.
غناخوانی اعراب
از نخستین اعرابی که از موسیقی ایرانی و رومی اقتباس نمود زرخریدی مکی به نام سعیدبن مسجح بود. وی آواز نیکویی داشت و به
(۵۵)
موسیقی علاقهمند بود. او در اواخر قرن اول هجری و زمانی که امویان مکه را در زمان عبدالله زبیر محاصره کرده بودند میزیست. او تصنیفهای ایرانی و آهنگهای رومی و ایرانی را مطابق ذوق عربها تنظیم میکرد. پس از آن موسیقیدانان مسلمان در تکمیل این فن کوشیدند و هرچه در اواخر دولت اموی و اواسط دولت عباسی بر تجمل و خوشگذرانی میان مسلمانان افزوده میشد، موسیقی نیز به همان میزان اوج میگرفت.
غناخوانان که «مغنّی» خوانده میشدند زنان و مردانی بودند که در مجالس عروسی و شادی یا عزا شرکت میکردند و با لحن مناسبِ حال و هوای مجلس، به تغنّی میپرداختند. معروفترین آنان «عیسی بن عبدالله» مشهور به «طویس» از بردگان آزاد شده بود(۱).
دولت عباسیان و موسیقی
در دوره خلفای عباسی، موسیقی اسلامی بر اصول و قواعد موسیقی ایرانی قرار گرفت و مقامات و الحان موسیقی ایران که با ذوق عربی هماهنگ شده بود، جانشین موسیقی عرب گردید و موسیقی آنان بر پایه موسیقی ایرانی استوار گردید(۲).
معروفترین موسیقیدانان سدههای نخستین ایرانِ پس از اسلام، کسانی بودند که در دستگاه خلافت عباسی در بغداد یا در قلمرو حکومت
۱ـ تاریخ موسیقی ایران، ج ۱، ص ۸۲٫
۲ـ تاریخ موسیقی ایران، ص ۹۰ـ ۸۹٫
(۵۶)
عباسیان زندگی میکردند. اینان بیشتر درباری و ندیم و معاشر خلفا و خلیفهزادگان و بزرگان دولت عباسی بودند. ابراهیم بن ماهان معروف به موصلی و فرزندان و اعقاب و بستگان اسحاق و حماد و زلزال مشهور این دوران میباشند(۱). در زمان جنگْ میان امویان و منصور دوانیقی، امام صادق علیهالسلام توانست از این فرصت استفاده نماید و با دور شدن نسبی تهدیدها، برخی از علوم و احکام دین را به یاران خویش بیاموزد. در این زمان، امام صادق علیهالسلام از فواید غنا و طرب سخن گفتهاند و کسب و درآمد برخی از خوانندگان و نوازندگان را حلال دانستهاند. روایت آن حضرت در توحید مفضل در این زمینه حایز اهمیت است.
روایاتی در حرمت غنا و موسیقی از امام کاظم علیهالسلام رسیده است. در این زمان هارون الرشید از جمله عیاشان پسرباز بوده است که زیبارویانی از پسران از جمله مثلی، ابن جامه، سهما، زلزال، غزال و برسوما را نزد خود داشته و از اختلاط آنان با دختران لذت میبرده است. روزی هارون به برسوما میگوید ابنماجه چگونه است؟ او در پاسخ میگوید: او همچون عسل است و هر جای او را (لب یا آلت او) بچشی خوشمزه است.
هارون الرشید با استفاده از نام امیرالمؤمنین که بر خود نهاده بود، دست به هر کار فجیع و شرم آوری میزد و این نام مقدس را لکهدار میکرد. این گونه بوده است که امامان میفرمایند: به ما امیرالمؤمنین
۱ـ همان، صص ۱۱۸ ـ ۱۱۹٫
(۵۷)
نگویید، در حالی که آنحضرات علیهمالسلام ، به حقیقت امیرالمؤمنین هستند، ولی چون اگر آنان میگفتند ما امیرالمؤمنین دوم هستیم، دیگران مدعی سومی آن و به همین ترتیب میشدند و از این عنوان سوء استفاده سیاسی میکردند، لقب امیرالمؤمنین را منحصر در حضرت علی علیهالسلام دانستند و از اطلاق آن بر دیگر امامان پرهیز میدادند.
همچنین هارون پسر زیبارو و خوش صدایی در اختیار داشت که نام او را سوسن نهاده بود و هارون با او کار دخترانه میکرد. گاه قیمت پسرها از دخترها بیشتر بوده و چنین پسرهایی زیر ابرو میگرفتند و همانند دختران آرایش میکردند، با افزودهای که داشتهاند. سوسن برای هارون بسیار دلنشین بود و برای او خوانندگی میکرد، اما پس از آن که با کنیزی نزدیکی نمود، از خوانندگی دست برداشت. این گزارش چگونگی فساد اخلاق سلاطین عباسی و درباریان را مینمایاند و وضعیت غنا و موسیقی که دستگاه خلافت، آن را به خدمت خود و اهداف باطل خویش گرفته بود، به دست میآید.
موسیقی عرب در دوران مأمون به اوج خود رسید. او برای شرعی جلوه دادن کار خود، گاه حکم جواز غنا و موسیقی را به دروغ به امام رضا علیهالسلام نسبت میداد. او چنان از نفوذ امام رضا علیهالسلام در میان یاران خویش و گستردگی قدرت اجتماعی آنان میترسید که ناچار شد امام علیهالسلام را به بهانه ولایتعهدی در دربار خود تحت نظر قرار دهد و معاشرتها و روابط ایشان را به صورت مستقیم کنترل نماید و برای آنکه مکتب علمی
(۵۸)
ایشان را که شهره آفاق شده بود، دارای رقیب سازد، فلسفه یونان را حمایت نمود و ترجمه کتابهای فلسفی را که برای اعراب مکتب و فرهنگ جدیدی بود، به بازار نشر مسلمانان آورد تا ذهن و اندیشه آنان را به آن مشغول دارد و آنان را از شنیدن صدای معصوم باز دارد. همچنین وی انواع آوازها و سازها را با توجه به همین سیاست، تبلیغ مینمود. آوازها و سازها در دوران اموی و عباسی در دست استعمار زمان بود. برای دریافت بهتر این موضوع میتوان به فتوای حرمت تنباکو در عصر میرزای شیرازی مثال زد. تنباکو در آن زمان در انحصار استعمار انگلستان قرار گرفته بود و چون ابزاری استعماری شده بود، میرزا به حرمت آن فتوا داد. اگر استعمار روزی قرآن کریم یا نماز را نیز ابزار پیشبرد اهداف شوم و شیطانی خود قرار دهد، همانگونه که معاویه در جنگ صفین چنین نمود، خواندن آن قرآن، حرام میگردد.
اگر بخواهیم در میان سلاطین جور کسانی را معرفی کنیم که فضایل امامان شیعه علیهمالسلام را میشناختهاند، از این رو میتوان دشمنی آنان را آگاهانه دانست؛ آگاهانی که «صاحب ولایت» را میشناختند، تنها معاویه و مأمون را مییابیم. البته عمر و عاص نسبت به معاویه اعلم است، ولی وی شاگرد معاویه به شمار میرود. باید دید نطفه اینان چگونه ریخته شده بوده که آنتی تز معصوم بودهاند. ابن ابی العوجا نیز آنتی تز امام صادق علیهالسلام و جبهه باطل ایشان بوده است. متأسفانه ما از مسایل ولایت، تنها سینه زدن، روضه خواندن و پیراهن سیاه بر تن کردن آن را
(۵۹)
داریم، آن هم به صورت ناقص، و از مباحث معرفتی آن غافل میباشیم.
در زمان اولیای معصومین علیهمالسلام ، غربت و تنهایی آنان در اوج بود و آن حضرات ناچار از تقیه بودند بهطوری که در روایات است: «التقیة دینی و دین آبائی»(۱). حضرت امیر مؤمنان علیهالسلام چنان مظلوم بود که شخصی در حضور همگان وارد مسجد میشود و به آن حضرت ناسزا میگوید و حضرت امیر مؤمنان نیز بزرگوارانه سکوت میکنند. پس از حادثه خونبار کربلا، اهل بیت علیهمالسلام شادی به خود ندیدند. اگر هم محبی شعری در مورد فضایل اهل بیت علیهمالسلام میسرود، گویی جان خود در این راه نهاده است و خون خود را ریخته میپنداشت. خفقان و استبداد جایی برای آزادی و شادی شیعیان نگذاشته بود و زمینهای برای تشکیل مجالس غنایی و موسیقی برای آنان نبود. در زمان امام سجاد علیهالسلام تا چهل سال اصلاً برای شیعه ننگ بود که نام شادی بر لب آورده شود و آنان دایم در مصیبت عظیم کربلا غم داشتند و حتی امروزه نیز ختم مجالس شادی با روضه و نوحه بر امام حسین علیهالسلام است و دشمنان ولایت برای شیعه جای شادی باقی نگذاردهاند. هیچ جای شادمانی دنیایی تا زمان ظهور برای شیعه باقی نمانده است و زمان شادمانیهای حقیقی شیعی، زمانه ظهور است.
غربت امامان علیهمالسلام روز بهروز بیشتر گردید و چون شرایط برای آنان
۱ـ برقی، المحاسن، ج ۱، ص ۲۵۵٫
(۶۰)
سختتر میشد، غیبت صغرا و سپس کبرا پیش آمد تا جان آخرین امام معصوم حضرت حجت (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) محفوظ بماند.
البته تا خواننده در آن شرایط قرار نگیرد، به درک واقعی آن نمیرسد. در زمان طاغوت پهلوی، انقلابیان ولایی با انواع شکنجههای ساواک رو به رو بودند. امروزه آثار آن را میتوان در موزهها یافت. رضاخان ملعون که کمر همت بر نابودی و براندازی فرهنگ شیعه بسته بود و این فرهنگ را مانع استعمار زدگی و اروپاییوار نمودن آن میدانست و میخواست مردم را از دین و دیانت و شور و شعور عاشورایی دور دارد، شرایطی مشابه و نازل یافته از آن زمانها را فراهم آورده بود و همانگونه که متوکل عباسی شرط زیارت امام حسین علیهالسلام را قطع دستها و پاها قرار داده بود، در زمان رضاخان نیز تشکیل مجالس روضهخوانی برای امام حسین علیهالسلام ممنوع شده بود و اگر کسی میخواست برای امام حسین علیهالسلام گریه کند، باید به پستویی میرفت. البته در خفقان آن روز، اشک و آهها با صفا و صداقت جاری میشد و همچون کار امروز برخی از مداحان به صورت نمایشی نبود.
به طور طبیعی، با تسخیر دنیای غنا و موسیقی توسط جبهه باطل، گروه حق از غنا و رقص و آواز دور شدند. غنا و ابزار موسیقی چون در دست حکومت باطل قرار گرفته بود، همانند حکومت باطل و ظلم، آلوده گردید.
شناخت فضای اندیشاری روایات غنا
(۶۱)
اگر به روایات موسیقی دقت شود، در آنها از چیستی و معنای غنا سخنی به میان نیامده است. برای دریافت علت این امر باید فضای صدور روایات را شناخت. در زمان حضور معصومان علیهمالسلام مومنان و شیعیان واقعی اندک بودهاند. این عده اندک با فشارهایی که رژیم حاکم بر آنان وارد میآورده است، مجبور به تقیه یا توریه بودند. آنان در جامعهای زندگی میکردند که مهندسی فضای فرهنگی آن در دست خلفای بنیامیه و بنیعباس بوده که آلودگی و پلیدی را تبلیغ میکردند و تودهها را از این راه با خود همراه میساختند. این مؤمنان اندک، به صورت مستقیم با معصوم در ارتباط بودند و چون افرادی بسیار تیزهوش و زیرک بودند، به فرهنگ و قاموس رایج در لسان معصوم آشنا بودند و آنان میدانستند که غنا چیست و در این زمینه نه درگیر شبهه مصداقی بودند، نه شبهه مفهومی داشتند؛ اما آیا این قاموس مباشری به ما منتقل شده است یا خیر و آیا آن موضوع که غنا نامیده میشده، حکم آن برای ما شناخته شده است یا نه؟ شمّ روایی و نیروی تفقه حدیث به دست میدهد که شیعیان واقعی در آن زمان به معصیت و گناه دچار نمیشدند و مقام عصمت که این شیعیان به حضور وی میرسیدند، آنان را حفظ مینموده است و با توجه به این که هیچ کدام از چیستی غنا از لحاظ مفهوم و مصداق نپرسیده است، میتوان روشنی و وضوح این معنا برای آنان را دریافت. اما این وضوح و روشنی به دست ما نرسیده است و ما در شناخت مصداق غنا شبهه داریم. البته نباید این نکته را فروگذار نمود که این غناست که در
(۶۲)
روایات دارای شبهه مصداقی است، اما در رابطه با آلات موسیقی شبهه مصداقی وجود ندارد و آلات معرفی شده در این احادیث، در طول زمان تغییری نکرده است و این ابزار، تنها فنیتر و کارآمدتر شده است.
در زمان امامان معصوم علیهمالسلام آلات موسیقی تنها در امور حرام مورد استفاده قرار میگرفته و مورد حلالی برای آن گزارش نشده است؛ برای همین است که ما در گروهبندی روایات غنا و موسیقی، گروه روایات جواز موسیقاری و استفاده از آلات موسیقی را نداریم و علت آن نیز همانطور که در پیش به آن اشاره رفت، نبود دولت و حکومت شیعی بوده است و خلفا چون دستان شیرانِ بیشه دین را بسته میدیدند، احساس قدرت نموده و هرچه را میخواستند و میپسندیدند بر سر دین وارد میآوردند. همین امر، فقیهان را بر آن داشته تا سخن از حرمت موسیقی و غنا سر دهند و سخن آنان نیز کاملاً بهجاست؛ اما این حکم، تنها برای زمانی است که دولت اسلامی شیعی که بر مدار ولایت اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام حرکت کند، وجود نداشته باشد و چنانچه شرایط تغییر کند و حکومت، این توانمندی را به دست آورد که بتواند در موارد حلال، هم بخواند و هم بنوازد و موسیقی را در خدمت گسترش شریعت و برانگیختن احساسات مردم برای جذب هرچه بیشتر آنان در طریق معنویت قرار دهد و منفعت حلال عقلایی بر آن مترتب سازد، با تحلیل روایات، خواهیم گفت که در این صورت، دلیلی فقهی از آن
(۶۳)
منع نمینماید.
در آن زمانها موسیقی در تمام شهرها در خدمت حکومت غاصب وقت بوده و شیعه در غربت، تقیه، ذلت و قلت به سر میبرده است. آنان نه میتوانستند تنبکی داشته باشند و نه ضربی و نه دَمی و نه صدایی و حتی شعر یا کتابهای روایی خود را زیر خاک پنهان میکردند تا کسی آن را نبیند و به دست دشمنان نیفتد. در چنین جامعهای بدیهی است که ضرب و تنبک با تأثیر شگرفی که بر احساسات و عواطف مردم و برانگیختن آنان علیه حکومت دارد، نمیتواند در خدمت دین و ولایت قرار گیرد، بر این اساس، هر گونه استفاده از این ابزار که در خدمت دولت باطل است، ترویج حکومت جور میباشد و حرام است. بررسی احادیث و دلایل موسیقی و غنا نشان میدهد که این ادله ناظر به چنین موردی است. شاهد این مطلب این است که ادله غنا و موسیقی به طور مطلق، حکم به حرمت صوت و صدای غنایی ننموده و حتی بر قرائت نیکوی قرآن کریم تأکید شده است و ما در برابر هر یک از گروههای حرمت، گروهی از روایات جواز را داریم.
آلات موسیقی معرفی شده در روایات با آن که اجمال مفهومی ندارد، اما این ابزار در دست قدرت طاغوتی بوده است و نام بردن از ابزارها، شاعران و مجالس و حرام دانستن آن به مجالس خلفای جور انصراف دارد و ابزار و آلاتی که در دست مؤمنان است یا شاعر اهل بیت علیهمالسلام را شامل نمیشود. حق و ولایت در آن زمانها در غربت و تقیه به سر میبردند و
(۶۴)
دولت و حکومتی نداشتند تا برای تبلیغ از آن، از عنصر «صوت» بهره ببرند و همه صداها و مجالس رقص، موسیقی و نیز بربطها، تارها و طنبورها تا شطرنج و دیگر ابزار سرگرمی که لذایذ نفس را فراهم میآورد، در خدمت جبهه باطل و ظلم بوده و مصداق حلالی برای آن یافت نمیشده است تا برای آن سؤال و پاسخی دیده شود، همانگونه که حتی یک نفر از راویان از مصادیق حرام غنا سؤال نکرده که کدام مورد حرام است؛ زیرا موضوع آن برای راویان روشن و بدیهی بوده و مراد همانهایی میباشد که در دست خلفای جور آن چنان افرادی و با عرق و ورق، شراب، رقص و موسیقی و زنهای رقاصه همراه بوده است و هرچه که در خدمت جبهه باطل و ظلم قرار گیرد، حرام میباشد؛ زیرا عنوان اعتقاد به جبهه باطل و ظلم، عنوانی است که قبح و حرمت ذاتی دارد و هر مصداقی را تحت پوشش قرار دهد، آن را حرام میسازد. در زمان امامان معصوم علیهمالسلام دعبل خزاییهایی در کار نبوده و هر چه بوده شاعر درباری بوده و هر آلت موسیقی هم فقط در آن مجالس استفاده میشده است و موسیقی به تمامی در خدمت دستگاه باطل و علیه جبهه حق بوده است. حکم حرمت برای موسیقی، حکمی اقتضایی است، نه ذاتی و دلیلی نیست که اگر غنا و موسیقی در خدمت حق قرار گیرد و حرامی با آن همراه نباشد، حکم حرمت داشته باشد، بلکه موسیقی میتواند به جهت اقتضایی بودن حکم آن، به عنوان یکی از مهمترین عوامل برانگیختن اندیشهها برای نهادینه کردن حق در دلها و ترویج آن در فضای عمومی و
(۶۵)
احساسی جامعه مورد استفاده قرار گیرد؛ چنانکه روایات جواز موسیقی بر آن دلالت دارد. ما تاریخ غنا و موسیقی را به تفصیل در کتاب «تاریخ تحلیلی موسیقی در اسلام» آوردهایم؛ از این رو، خواننده محترم را برای شناخت دقیق این موضوع، به آن کتاب، ارجاع میدهیم. فهرست روایات جواز غنا و موسیقی در ادامه میآید.
(۶۶)
روایات جواز
روایات جواز، بیش از آن است که در اینجا آمده است؛ زیرا ما آن را با حذف تکرار در الفاظ یا مضمون، نقل میکنیم. این احادیث افزون بر منابع اولی خود، در دو کتاب «وسائل الشیعة» و «مستدرک الوسائل» آمده است.
شایان ذکر است در کتاب «مستدرک الوسائل» روایاتی آمده است که صاحب «وسائل الشیعه» آن را نادیده گرفته؛ چرا که مقصود شیخ حر عاملی این بوده است که روایاتی را که سند محکمتری دارد، در کتاب خود بیاورد.
برخی از بابهای مرتبط با غنا و موسیقی در این دو کتاب دارای عناوین زیر است:
باب تحریم الغناء حتّی فی القرآن وتعلیمه وأجرته والغیبة والنمیمة(۱).
۱ـ وسائل الشیعة (آل البیت) الحر العاملی، ج ۱۷، ص ۳۰۳ ـ ۳۱۳٫
(۶۷)
باب تحریم استعمال الملاهی بجمیع أصنافها وبیعها وشرائها.
باب تحریم کسب المغنّیة إلاّ لزفّ العرائس إذا لم یدخل علیها الرجال(۱).
باب تحریم الغناء فی القرآن واستحباب تحسین الصوت به بما دون الغناء والتوسط فی رفع الصوت(۲).
باب تحریم الغناء، حتّی فی القرآن، وتعلیمه وأجرته(۳).
البته، این دو فقیه بزرگوار در عنوان دادن به این بابها، دیدگاه فقهی خود را در نظر داشتهاند.
ردیف یکم: روایات جواز غنا در خوانندگی
۵۹ » عن عبد اللّه بن الحسن، عن علی بن جعفر، عن أخیه علیهالسلام قال: سألته عن الغناء هل یصلح فی الفطر والأضحی والفرح؟ قال: لا بأس به ما لم یعص به. ورواه علی بن جعفر فی کتابه إلاّ أنّه قال: ما لم یؤمر به(۴).
ـ از امام کاظم علیهالسلام درباره غنا و این که آیا غنا در اعیاد دینی فطر و قربان و نیز به گاه شادی جایز است یا خیر پرسش نمودم، حضرت علیهالسلام فرمود: چون با گناهی در هم نیامیزد، اشکالی ندارد. در روایت دیگر است: اگر همراه با انجام گناهی خوانده نشود.
۶۰ » وعنه أنّه صلیاللهعلیهوآله نهی عن الغناء، وعن شراء المغنّیات، وقال: إنّ أجورهنّ
۱ ـ وسائل الشیعة (آل البیت) ج ۱۷، صص ۱۲۰ ـ ۱۲۹٫
۲ـ وسائل الشیعة، ج ۶، صص ۲۱۰ ـ ۲۱۲٫
۳ـ المیرزا النوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۳، صص ۲۱۲ ـ ۲۲۲٫
۴ـ حمیری قمی، قرب الاسناد، ص ۲۹۴٫ وسائل الشیعة، ج ۱۷، ص ۱۲۲٫
(۶۸)
من السحت، ولم یجوز الغناء إلاّ فی النیاحة إذا لم تقل باطلاً، وفی حداء الزمل، وفی الأعراس إذا لم یسمعها الرجال الأجانب، ولم تغنّ بباطل(۱).
ـ رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله از غنا و از فروش زنان خواننده نهی نمود و فرمود: بهای آنان سحت و حرام است، و غنا جایز نیست، مگر در مویهگری بر مردگان، چنانچه به باطل گفته نشود، و نیز در حدی خوانی و همچنین در عروسیها، اگر مردان نامحرم و بیگانه صدای آنان را نشنوند و نیز از ترانهها و سرودههای باطل استفاده نکنند.
ردیف دوم: جواز غنا در قرآن کریم
۶۱ » عن علی بن إبراهیم عن أبیه، عن علی بن معبد، عن عبد اللّه بن القاسم، عن عبد اللّه بن سنان، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: قال النبی صلیاللهعلیهوآله : لکلّ شیء حلیة، وحلیة القرآن الصوت الحسن(۲).
ـ پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله میفرماید: برای هر چیزی زینتی است و زینت قرآن صدای نیکوست.
۶۲ » عن ابی عبداللّه علیهالسلام قال: قال النبی صلیاللهعلیهوآله : لم یعط أمّتی أقلّ من ثلاث: الجمال، والصوت الحسن، والحفظ(۳).
ـ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: امت من کمتر از سه چیز ندارند (و دارای این سه چیز میباشند): جمال و صورت زیبا، صدای خوش و قدرت بر
۱ـ عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۲۶۱٫
۲ـ الکافی، ج ۲، ص ۶۱۵٫
۳ـ اصول الکافی، ج ۲، ص ۶۱۵٫
(۶۹)
حفظ و نگهداری.
۶۳ » عن ابی عبداللّه علیهالسلام قال: انّ اللّه عزّ وجلّ أوحی إلی موسی ابن عمران: إذا وقفت بین یدی فقف موقف الذلیل الفقیر، وإذا قرأت التوراة فاسمعنیها بصوت حزین(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام میفرماید: خداوند به حضرت موسی علیهالسلام وحی نمود: چون به محضر من میرسی همچون فقیری ذلیل بایست و بنده باش و چون آهنگ تلاوت تورات داری با صدای اندوهگین و حزین آن را به من بنیوشان.
۶۴ » ما بعث اللّه نبیا إلاّ حسن الصوت(۲).
ـ خداوند پیامبری را برانگیخته ننموده است؛ مگر آن که صدای زیبایی داشت.
۶۵ » وعن علی بن محمّد النوفلی، عن أبی الحسن علیهماالسلام قال: ذکرت الصوت عنده فقال إن علی بن الحسین علیهماالسلام کان یقرأ فربما مر به المار فصعق من حسن صوته وإن الامام لو أظهر من ذلک شیئا لما احتمله الناس من حسنه، قلت: ولم یکن رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله یصلی بالناس ویرفع صوته بالقرآن؟ فقال: إن رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله کان یحمّل الناس من خلفه ما یطیقون.(۳)
ـ راوی گوید در حضور امام رضا علیهالسلام از صوت، سخن به میان آوردم،
۱ـ الکافی، ج ۲، ص ۶۱۵٫
۲ـ الکافی، ج ۲، ص ۶۱۶، ح ۱۰٫
۳ـ الکافی، ج ۲، ص ۶۱۶، ح ۴٫
(۷۰)
امام رضا علیهالسلام میفرماید: امام زین العابدین علیهالسلام چون قرآن کریم را قرائت مینمودند، گاه بود که برخی که از آنجا عبور میکردند از صوت حضرت مدهوش میشدند و اگر حضرت میخواست زیبایی صدای خود را آشکار سازد، هیچ کس تاب تحمل آن را نداشت.
راوی میپرسد: مگر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به هنگام نماز و قرائت قرآن کریم صدای خویش را بلند نمینمود؟ امام رضا علیهالسلام در پاسخ فرمودند: همانا پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بر مردمی که پشت سر او بودند، آن مقدار را بار مینمودند که قدرت تحمل و طاقت آن را داشتند.
۶۶ » وعنهم عن سهل، عن الحجّال، عن علی بن عقبة، عن رجل، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: کان علی بن الحسین علیهماالسلام أحسن النّاس صوتا بالقرآن، وکان السقّاؤون یمرّون، فیقفون ببابه، یسمعون قراءته(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام فرمود: از برترین قاریان قرآن کریم امام زین العابدین علیهالسلام است، سقایان چون صدای ایشان را میشنیدند در جلوی منزل ایشان میایستادند تا قرائت نیکوی ایشان را بشنوند.
۶۷ » وعن عدّة من أصحابنا عن سهل بن زیاد، عن محمّد بن الحسن بن شمون، قال حدثنی علی بن محمّد النوفلی، عن أبی الحسن علیهالسلام قال: ذکرت الصوت عنده، فقال: إنّ علی بن الحسین علیهماالسلام کان یقرء، فربّما مرّ به المارّ، فصعق من حسن صوته(۲).
۱ـ الکافی، ج ۲، ص ۶۱۶٫
(۷۱)
ـ نوفلی گوید روزی به پیشگاه امام رضا علیهالسلام از صوت و خوانندگی سخن گفتم، امام فرمود: حضرت زین العابدین علیهالسلام از قاریان بود، چه بسیار عابرانی که به آن گذر میکردند و صدای ایشان را میشنیدند و از نیکویی صدای ایشان به وجد میآمدند و هوش از سر آنان ربوده میشد.
۶۸ » العباس عن حمّاد بن عیسی، عن معاویة بن عمّار قال: قلت لأبی عبد اللّه علیهالسلام : الرجل لا یری أنّه صنع شیئا فی الدعاء، وفی القراءة حتّی یرفع صوته، فقال: لا بأس إنّ علی بن الحسین علیهماالسلام کان أحسن النّاس صوتا بالقرآن، وکان یرفع صوته حتّی یسمعه أهل الدار، وإنّ أبا جعفر علیهالسلام کان أحسن النّاس صوتا بالقرآن، وکان إذا قام من اللیل وقرء رفع صوته فیمرّ به مارّ الطریق من السقائین (من الساقین) وغیرهم فیقومون فیسمعون إلی قراءته(۱).
ـ معاویة بن عمار از امام صادق علیهالسلام پرسید اگر کسی به هنگام دعا یا تلاوت قرآن صدای خویش را بدون آن که متوجه شود بالا میبرد و حالت خوشایندی به او دست میدهد، آیا اشکال دارد؟ حضرت فرمود: اشکال ندارد. همانا امام سجاد علیهالسلام در مورد قرائت قرآن بهترین صدا را داشت و پیوسته به هنگام قرائت قرآن صدای خویش را بالا میبرد؛ به گونهای که اهل خانه صدای او را میشنیدند. و پدر بزرگوارم امام باقر علیهالسلام بهترین صدا را در قرائت قرآن داشت و هنگامی که پس از استراحت شبانه برمیخاست و قرائت قرآن میکرد، صوتش را بالا میبرد، پس رهگذران
۱ـ الکافی، ج ۲، ص ۶۱۵٫
۲ـ ابن ادریس حلی، مستطرفات السرائر، ص ۶۰۴٫
(۷۲)
میایستادند و به قرائت او گوش میسپردند.
۶۹ » وعن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن محبوب، عن علی بن أبی حمزة، عن أبی بصیر قال قلت لأبی جعفر علیهالسلام : إذا قرءت القرآن فرفعت به صوتی جاءنی الشیطان، فقال: إنّما ترائی بهذا أهلک والنّاس، فقال: یا أبا محمّد، اقرء قراءة ما بین القراءتین تسمع أهلک، ورجّع بالقرآن صوتک، فانّ اللّه عزّ وجلّ یحبّ الصوت الحسن یرجّع فیه ترجیعا(۱).
ـ ابوبصیر گوید به امام صادق علیهالسلام عرض داشتم چون قرآن میخوانم و صدای خود را بالا میبرم شیطان به نزد من در میآید و مرا چنین وسوسه مینماید که تو با این کار، میان خانواده و مردم ریا مینمایی. پس حضرت فرمود: ای ابومحمّد، قرائتی بدون افراط و زیادهروی داشته باش؛ بهگونهای که خانوادهات بشنوند، و در خواندن قرآن به صدای خود ترجیع بیفزا، چرا که خداوند متعال صدای نیکویی را که با نوعی ترجیع همراه باشد دوست دارد.
۷۰ » عن أبی عبداللّه علیهالسلام قال: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : إنّ من أجمل الجمال، الشعر الحسن ونغمة الصوت الحسن(۲).
ـ پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله میفرماید: از زیباترین زیباها موی نیکو و نغمه صوت نیکوست.
۷۱ » قال باسناده: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : حسّنوا القرآن بأصواتکم، فإنّ
۱ـ الکافی، ج ۲، ص ۶۱۶٫
۲ـ الکافی، ج ۲، ص ۶۱۵٫
(۷۳)
الصوت الحسن یزید القرآن حسنا و(قرء) «یزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یشَاءُ»(۱).
ـ امام رضا علیهالسلام به نقل از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: قرآن را با صدای خود نیکو قرائت کنید؛ چرا که صدای زیبا به نیکویی آن میافزاید و در نیکویی رفتار، هر آنچه بخواهد میافزاید.
ردیف سوم: جواز استفاده از آلات موسیقی
۷۲ » عن رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله أنّه نهی عن الضرب بالدفّ، والرقص، وعن اللعب کلّه، وعن حضوره، وعن الاستماع إلیه، ولم یجز ضرب الدفّ إلاّ فی الأملاک والدخول، بشرط أن یکون فی البکر، ولا یدخل الرجال علیهنّ(۲).
ـ رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله از دف زدن و رقص و از همه بازیها و از حضور در مجلس موسیقی و از شنیدن آن نهی نموده است و دف زدن جایز نیست، مگر در ازدواج و زفاف با دوشیزگان؛ به شرط آن که مردان نامحرم بر آنان وارد نشوند.
ردیف چهارم: جواز غناخوانی و نوحهگری زنان
۷۳ » محمّد بن علی بن الحسین قال: سأل رجل علی بن الحسین علیهالسلام عن شراء جاریة لها صوت؟ فقال: ما علیک لو اشتریتها فذکرتک الجنّة(۳).
ـ شخصی از امام زین العابدین علیهالسلام پرسید: آیا خرید کنیزی که صدای نیکو دارد جایز است؟ امام فرمود: چیزی نیست اگر او را بخری و چرا
۱ـ فاطر / ۱٫ عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج ۱، ص ۷۴٫
۲ـ عوالی اللئآلی، ج ۱، ص ۲۶۰٫
۳ـ من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۶۰٫
(۷۴)
اشکال داشته باشد. او تو را به یاد بهشت و ملکوت میاندازد.
۷۴ » وبالاسناد عن علی بن الحکم، عن مالک بن عطیة، عن أبی حمزة، عن أبی جعفر علیهالسلام قال: مات الولید بن المغیرة، فقالت أمّ سلمة للنبی صلیاللهعلیهوآله : إنّ آل المغیرة قد أقاموا مناحة فأذهب إلیهم؟ فأذن لها فلبست ثیابها وتهیأت وکانت من حسنها کأنّها جانّ، وکانت إذا قامت فأرخت شعرها جلل جسدها وعقدت بطرفیه خلخالها، فندبت ابن عمّها بین یدی رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله فقالت:
أنعی الولید بن الولید أبا الولید
فتی العشیرة حامی الحقیقة ماجد
یسمو إلی طلب الوتیرة قد کان غیثا
فی السنین وجعفرا غدقا ومیره
فما عاب رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله ذلک ولا قال شیئا(۱).
ـ چون ولید بن مغیره مرد، ام سلمه به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله عرض داشت: خاندان مغیره مراسم عزا و نوحهگری دارند، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به وی اجازه داد، پس او لباس پوشید و خود را آماده نمود و چنان زیباروی بود که به پریان میماند، او چون میایستاد و موهای خود را رها میکرد، بدن او بسیار زیبا مینمود، او به دو طرف خود زینت و خلخال میبست و بر پسر عموی خویش در محضر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله عزاداری میکرد و مویه سر میداد و این شعر را میخواند:
ولید بن ولید معروف به ابو ولید را منظور میدارم، جوانمرد خاندان ما، که از حقیقت دفاع میکرد و صاحب بزرگواری بود.
۱ـ الکافی، ج ۵، ص ۱۱۷٫
(۷۵)
به پایداری و ثبات در کار خوانده میشد و سالهایی باران پرسودمند و رود پر آب و پر خوراک و خیر بود.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز او را از این کار باز نداشت و بر او خرده نگرفت و چیزی نفرمود.
۷۵ » عن عبد اللّه ابن ابراهیم بن محمد الجعفری قال اتینا خدیجة بنت عمر بن علی بن الحسین ـ فی حدیث ـ قالت: سمعت عمّی محمّد بن علی علیهالسلام یقول: إنّما تحتاج المرأة إلی النوح لتسیل دمعتها، ولا ینبغی لها أن تقول هجرا، فإذا جاء اللیل فلا تؤذی الملائکة بالنوح(۱).
ـ امام باقر علیهالسلام میفرماید: زن، هنگامی که مصیبت دیده است، به مویهگری نیاز دارد تا اشکهای وی جریان یابد، ولی شایسته نیست از هجر گوید، و چون شب درآید، فرشتگان الهی را با نوحهخوانی آزرده نسازد.
۷۶ » عن عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد، عن علی بن الحکم، عن یونس بن یعقوب، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: قال لی أبی: یا جعفر، أوقف لی من مالی کذا وکذا النوادب تندبنی عشر سنین بمنی أیام منی(۲).
ـ امام باقر علیهالسلام فرمود: فرزندم، برای من مالی را وقف نما تا زنان نوحهگری به مدت ده سال در ایامی که حجگزاران به منی میروند، بر من نوحهگری کنند.
۱ـ الکافی، ج ۱، ص ۳۵۸٫
۲ـ الکافی، ج ۵، ص ۱۱۷٫
(۷۶)
ردیف پنجم: روایات اباحه درآمد زنان خواننده و نوحهگر
۷۷ » أحمد بن محمّد عن البرقی، عن عبد اللّه بن الحسن الدینوری قال: قلت لأبی الحسن علیهالسلام : جعلت فداک ما تقول فی النصرانیة أشتریها وأبیعها من النصرانی (النصاری)؟ فقال: اشتر وبع، قلت: فأنکح؟ فسکت عن ذلک قلیلاً، ثمّ نظر إلی وقال شبه الإخفاء: هی لک حلال. قال: قلت: جعلت فداک فأشتری المغنّیة أو الجاریة تحسن أن تغنّی أرید بها الرزق لا سوی ذلک؟ قال: اشتر وبع(۱).
ـ از امام رضا علیهالسلام حکم کنیزی مسیحی را پرسیدم که او را از فردی عیسوی میخرم، امام فرمودند: او را بخر و به فروش برسان. پرسیدم: آیا با او ازدواج نمایم؟ امام مدتی سکوت نمودند و چیزی نگفتند، سپس به من نگاهی انداختند و با صدایی پایین فرمودند: برای تو حلال است. گفتم: قربانت گردم، آیا جایز است زنان خواننده یا کنیزانی که میتوانند به نیکویی بخوانند بگیرم و از آن روزی خود را به دست آورم و آنان را برای کار دیگر نخواهم؟ حضرت فرمودند، بخر و بفروش.
۷۸ » عن أحمد عن حکم الحنّاط، عن أبی بصیر، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: المغنّیة التی تزفّ العرائس لا بأس بکسبها(۲).
ـ امام صادق علیهالسلام فرمود: زن آوازخوانی که در مجالس عروسی به غنا میخواند و در مراسم زفاف و بردن عروس به خانه شوهر شرکت
۱ـ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۳۸۶، وسائل الشیعة (آل البیت) ج۱۷، ص ۱۲۲٫
۲ـ الکافی، ج ۵، ص ۱۲۰٫
(۷۷)
میجوید، درآمد وی حلال است.
۷۹ » عن أحمد بن محمد عن الحسین، عن النضر بن سوید، عن یحیی الحلبی، عن أیوب بن الحرّ، عن أبی بصیر قال: قال أبو عبد اللّه علیهالسلام : أجر المغنّیة التی تزفّ العرائس لیس به بأس، ولیست بالتی یدخل علیها الرجال(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام فرمود: مزد زن خوانندهای که به مجالس عروسی و مراسم بردن عروس به خانه شوهر میرود و مردان نامحرم را به خلوت نمیپذیرد، اشکال ندارد.
۸۰ » وعنه، عن عثمان بن عیسی، عن سماعة قال: سألته عن کسب المغنّیة والنائحة، فکرهه(۲).
ـ سماعه گوید از امام صادق علیهالسلام درباره درآمد زنان خواننده و مویهگر پرسیدم، امام آن را ناپسند داشت.
۸۱ » محمّد بن علی بن الحسین: قال: قال علیهالسلام : لا بأس بکسب النائحة إذا قالت صدقا(۳).
ـ درآمد زن نوحهگر در صورتی که بهراستی مویه زند اشکال ندارد.
۸۲ » قال: وسئل الصادق علیهالسلام عن أجر النائحة؟ فقال: لا بأس به قد نیح علی رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله (۴).
ـ از امام صادق علیهالسلام از حکم زنان ناله کننده و نوحهگر پرسیده شد، امام
۱ـ الکافی، ج ۵، ص ۱۲۰٫
۲ـ استبصار، ج ۳، ص ۶۰٫
۳ـ من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۸۳٫
۴ـ پیشین.
(۷۸)
فرمودند: اشکال ندارد، زنانی بودند که بر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله مویه مینمودند.
۸۳ » علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن الحسن بن عطیة، عن عذافر، قال: سمعت أبا عبد اللّه علیهالسلام وقد سئل عن کسب النائحة؟ فقال: تستحلّه بضرب إحدی یدیها علی الأخری(۱).
ـ از امام صادق علیهالسلام حکم درآمد زنان نوحهگر را پرسیدند، امام فرمودند: اگر یکی از دستانش را بر دیگری به نشانه عزا بزند و نه بیش از آن، اشکال ندارد.
۸۴ » وعن علی بن إبراهیم، عن أبیه، و(عن) محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد، عن محمّد بن إسماعیل جمیعا، عن حنّان بن سدیر قال: کانت امرأة معنا فی الحی ولها جاریة نائحة، فجاءت إلی أبی فقالت: یا عمّ أنت تعلم أنّ معیشتی من اللّه، ثمّ من هذه الجاریة النائحة وقد أحببت أن تسأل أبا عبد اللّه عن ذلک، فإن کان حلالاً، وإلاّ بعتها وأکلت من ثمنها حتّی یأتی اللّه بالفرج، فقال لها أبی: واللّه إنّی لأُعظّم أبا عبد اللّه علیهالسلام أن أسأله عن هذه المسألة، قال: فلمّا قدمنا علیه أخبرته أنا بذلک، فقال أبو عبد اللّه علیهالسلام : أتشارط؟ فقلت: واللّه ما أدری تشارط أم لا، فقال: قل لها لا تشارط وتقبّل ما أعطیت(۲).
ـ حنان گوید زنی پیش ما در محله حی بود که کنیزی نوحهگر و مویهخوان داشت، پیش پدرم آمد و گفت: ای پسر عمو، میدانی که راه درآمد من ابتدا از خداوند و سپس از این کنیز است، میخواهم از امام
۱ـ الکافی، ج ۵، ص ۱۱۷٫
۲ـ پیشین.
(۷۹)
صادق علیهالسلام از حکم آن بپرسی، که اگر حلال نباشد او را بفروشم و از بهای آن امرار معاش نمایم تا این که خداوند راهی بگشاید، پدرم گفت: به خدا سوگند برای من سخت است که از آن حضرت حکم این مسأله را بپرسم. سدیر گوید: من به محضر امام شرفیاب شدم، مسأله را با ایشان در میان گذاردم، امام فرمود: آیا شرطی نیز برای مزدی که میگیرد قرار میدهد و بهای آن را تعیین مینماید؟ عرض داشتم نمیدانم، امام فرمود: به او بگو شرطی نگذارد و بهایی تعیین نکند و به آنچه به او داده میشود بسنده نماید، اشکال ندارد.
۸۵ » عن أیوب بن الحرّ، عن أبی بصیر قال: قال أبو عبد اللّه علیهالسلام : لا بأس بأجر النائحة التی تنوح علی المیت(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام فرمود: مزد زنان نوحهگر که بر مردگان مویه سر میدهند، اشکال ندارد.
ردیف دومِ روایات حکمتْعنوان: فرازهایی از روایت مفضل
۸۶ » وکذلک من عدم السمع یختلّ فی أمور کثیرة، فإنّه یفقد روح المخاطبة، ویعدم لذّة الأصوات واللحون المشجیة (الشجیة) المطربة(۲).
ـ چنانچه حس شنوایی نباشد، در امور بسیاری اختلال پیش میآید، زیرا با نبود حس شنوایی روح تخاطب و گفتهپردازی و لذت صوتهای دلانگیز و طربناک و حزنآور از بین میرود.
۱ـ من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۶۱، وسائل الشیعة، ج ۱۲، ص ۹۰٫
۲ـ مفضل بن عمر جعفی، التوحید، ص ۲۳٫
(۸۰)
أطل الفکر یا مفضّل فی الصوت والکلام وتهیأة آلاته فی الإنسان، فالحنجرة کالأنبوبة لخروج الصوت، واللسان والشفتان والأسنان لصیاغة الحروف والنغم. ألا تری أنّ من سقطت أسنانه لم یقم السین، ومن سقطت شفته لم یصحّح الفاء، ومن ثقل لسانه لم یفصح الراء، وأشبه شیء بذلک «المزمار الأعظم»، فالحنجرة تشبه قصبة المزمار، والرئة تشبه الزق الذی ینفخ فیه لتدخل الریح، والعضلات التی تقبض علی الرئة لیخرج الصوت کالأصابع التی تقبض علی الزق حتّی تجری الریح فی المزامیر والشفتان والأسنان التی تصوغ الصوت حروفا، ونغما کالأصابع تختلف فی فم المزمار فتصوغ صفیره ألحانا غیر أنّه وإن کان مخرج الصوت یشبه المزمار بالآلة والتعریف، فإنّ المزمار ـ فی الحقیقة ـ هو المشبه بمخرج الصوت.
ـ در صوت و سخن گفتن و آفرینش ابزار و آلات آن در انسان بسیار ژرف بیندیش. حنجره همانند لولهای است که برای بیرون آمدن صداست.
زبان، لبها و دندانها وسیله ادای حروف و نغمههاست. نمینگری کسی که دندان ندارد، حرف «سین» و کسی که لب ندارد حرف «ف» و کسی که زبان وی سنگین است «راء» را نمیتواند ادا نماید.
چنین نیست که دندانها تنها برای خوردن و زینت باشد: بلکه برای سخن گفتن نیز کاربرد دارد و دندانها، لبها و زبان نقش عمدهای در سخن گفتن و ادای حروف دارد. شبیهترین چیز به دهان و دندان و سیستم صوتی انسان، «مزمار اعظم» است. حنجره شبیه نی و ریه بسان انبانی
(۸۱)
است که در آن میدمند تا باد داخل آن شود، و عضلاتی که شش را میگیرد تا صدا بیرون آید همچون انگشتانی است که بر آن انبان مینهند تا باد در نی به جریان افتد و اگر دست روی آن نهاده شود و به قدر نیاز دست گذارده و برداشته شود، صداهای مختلفی از رقیق و شدید و زیر و بم تولید میشود. درست است که به لحاظ دلالت و تعریف، مخرج صوت همچون مزمار است؛ ولی در حقیقت، مزمار است که مانند مخرج صوت است و نباید گفت دستگاه صوتی آدمی چون مزمار است بلکه باید مزمار و نی را شبیه آن دانست.
(۸۲)
(۸۳)