کتاب دوستی
شناسنامه:
سرشناسه | : | نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷ - |
عنوان و نام پديدآور | : | کتاب دوستی: تبیین برخی از شگرفیهای قرآنکریم و نحوهی همراهی و انس با این تنها کتاب درست آسمانی/ محمدرضا نکونام. |
مشخصات نشر | : | اسلامشهر: صبح فردا، ۱۳۹۳. |
مشخصات ظاهری | : | ۱۲۰ ص؛ ۲۱ × ۱۱ سم. |
فروست | : | مجموعه آثار؛ ۱۰۲. |
شابک | : | ۵۰۰۰۰ریال: ۹۷۸-۶۰۰-۶۴۳۵-۵۸-۹ |
وضعیت فهرست نویسی | : | فاپا |
يادداشت | : | پشت جلد به انگلیسی: Friendship book. |
عنوان دیگر | : | تبیین برخی از شگرفیهای قرآنکریم و نحوهی همراهی و انس با این تنها کتاب درست آسمانی. |
موضوع | : | قرآن– بررسی و شناخت |
موضوع | : | قرآن — اعجاز |
رده بندی کنگره | : | BP۶۵/۴/ن۷۵ک۲ ۱۳۹۳ |
رده بندی دیویی | : | ۲۹۷/۱۵۹ |
شماره کتابشناسی ملی | : | ۲۹۲۹۲۷۵ |
پیش گفتار
نخستین کتابی که در دورهٔ کودکی خواندهام قرآن کریم است. قرآن کریم نخستین مونس من در ناسوت بوده است. در این دنیا بیش از همهٔ کتابها، قرآن خواندهام. برای همین در عمر شصت سالهٔ خود بیش از پنجاه قرآن خریدهام. اندکی از یافتههای خود را که در این مدت داشتهام در کتاب حاضر آوردهام. خوانندهٔ محترم در این کتاب خُرد، مطالبی را پیش رو خواهد داشت که در هیچ کتاب تفسیری یا کتابی که مربوط به علوم قرآنی باشد نخواهد یافت. نکتههای تازهای از قرآن کریم که مرهون تلاش یا زحمت نگارنده نیست، بلکه از دانشهای اعطایی و دهشی قرآن کریم است که به لطف حق و دولت قرآن کریم بهرهٔ نگارنده شده است و مصلحت آن بود که در این زمان که مراکز علمی و قرآنی، نسبت به این علوم ضعف و فقر شدیدی دارد، به دنیای علمی عرضه گردد. متأسفانه، مراکز علمی ما اعم از حوزوی و دانشگاهی نسبت به قرآن کریم بی مهری بسیار داشتهاند و هنوز قرآن کریم در غربت بیش از هزار سالهٔ خود قرار دارد. در این که چه انگیزههایی سبب شده است این مراکز به قرآن کریم نزدیک نشوند، باید در جای خود سخن گفت. دوری آنان از قرآن کریم به گونهای است که گاه حتی در ترجمهٔ آیهای میمانند و قرآن کریم را از دور و مانند ضریحی زیارت میکنند و میبوسند، اما از محتوای آن کمترین استفادهای میبرند. سوگمندانه باید گفت هنوز هم هستند بسیاری از بزرگان که عقیده دارند قرآن کریم کتابی گنگ است که ما آن را نمیفهمیم و فهم قرآن کریم ویژهٔ «من خوطب به» است، غافل از آن که قرآن کریم برای تمامی بندگان نسخهٔ زندگی و تکلیف و کتاب کاربردی و هدایت است.
البته دوری قهری برخی از افراد از قرآن کریم به خاطر این است که این تنها کتاب آسمانی از برترین پدیدههای الهی است که باطن دارد و باطن و ملکوت آن نیز سنگین است. برخی گاه سی سال در زمینهٔ فقه، اصول یا هر دانش دیگری میگویند و مینویسند و درس میدهند اما از این که به قرآن کریم دست ببرند، واهمه دارند و کمترین نور امیدی در فانوس آنان نیست که بتوانند از قرآن کریم استفادهای داشته باشند. گاه حتی از ارایهٔ ترجمهای از یک آیه میترسند که مبادا اشتباه شود، در حالی که از یک کتاب شیمی، ریاضی و تاریخ یا فقه و اصول استفاده میکنند. قرآن کریم برنامهٔ زندگی و کتابی کاربردی در تمامی دانشهاست و امید است این نوشتار انگیزهای برای استفادهٔ بیشتر از قرآن کریم؛ به ویژه در مراکز علمی ایجاد نموده باشد تا دیگر به آن تنها به عنوان کتاب قرائت و ثواب نگریسته نشود. این انسانهای ضعیف هستند که از قرآن کریم دوری میگزینند؛ زیرا انسان ضعیف در رویارویی با حقایق بزرگ است که به مشکل دچار میشود و کنترل هیجانات و احساسات خود را از دست میدهد و برای مثال، با هدیه گرفتن چند میلیارد پول، حالت سکته به او دست میدهد
(۴)
یا مشکل روانی پیدا میکند. باید قوی بود و به استقبال قرآن کریم رفت.
پایان نیایش، ویژگی ستایش برای پروردگار عالمیان است
(۵)
دوستی « ۱ » فقط قرآن کریم
«تِلْک آَیاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیک بِالْحَقِّ، فَبِأَی حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآَیاتِهِ یؤْمِنُونَ»(۱).
ـ اینها آیات خداست که بهراستی آن را بر تو میخوانیم. پس بعد از خدا و آیات او به کدام سخن خواهند گروید.
بیان: اگر کسی به آیات قرآن کریم ایمان نیاورد و آن را سخنی راست باور ننماید که میتواند از هر چیزی آگاهی دهد و نتواند با آن دوست و مونس گردد، دیگر به چه میخواهد ایمان و اعتقاد داشته باشد و با چه کسی میتواند انیس و دوست گردد؟ دیگر سخنی درست نیست که بتوان به آن ایمان آورد و دوستی امین نیست تا بشود به وی پناه برد و به او اعتماد داشت. این آیه لسانی توبیخی دارد و میفرماید دیگر بعد از آن به چه چیزی میخواهید ایمان آورید؟
قرآن کریم سخنی است که مهندسی آن بر اساس نظام هستی و پدیدههای آن ریخته شده و داناترین و گستردهترین دوست و آگاهی دهنده در تمامی زمینههاست. سخنی بیعیب و نقص که هر دل صافی و آگاه را حیران، واله، دوست و شیفتهٔ خود میسازد. در عصر جاهلی، چون قرآن کریم نازل شد، بلیغان و فصیحان عرب چون خود را فصیح و بلیغ میدانستند میپنداشتند قدرت مقابله و مبارزه با آن را دارند، ولی نمیفهمیدند قرآن کریم تنها در فصاحت و بلاغت نیست که اعجاز دارد، بلکه شطرنجی از حقایق و علوم از لغت تا علوم تجربی، فلسفی، روانشناسی، جامعهشناسی، اقتصاد، سیاست، تربیت، علوم غریبه و هر دانش دیگری است و کتابی است که وجوه گوناگون معنایی را به صورت روشمند و علمی بر میتابد نه آن که احتمالات معنایی داشته باشد که در آن صورت، این کتاب روشن و آفتابی را ناکارآمد میسازد. قرآن کریم همانند تصویرهای سه بعدی وجوه زیادی دارد و از هر زاویهٔ آن تصویری دیده میشود. احتمال معنایی در ذهن علیل خواننده است که نقش میبندد و در الفاظ قرآن کریم چنین چیزی وجود ندارد. قرآن کریم ابعادی بیکرانه و بیپایانه دارد که هر بعد آن تصویری از پدیدههای هستی را مینماید و شناسنامهای از آن را جلوهگر میسازد و حقایق را ارایه میدهد و چون قرآن کریم شناسنامهٔ تمامی پدیدههای هستی است، معنایی ورای آن نیست که کسی بخواهد به غیر آن رجوع داشته باشد.
پس قرآن کریم «حمالة الوجوه» است و اینکه معانی علمی و روشمند دانشهای بشری و الهی را با خود دارد و به قطع، گزارهای علمی را بیان دارد سخنی است و حمل آن بر احتمالات معنایی که چیزی جز گمان نیست، سخنی دیگر، و البته برداشتی انحرافی از این عبارت است؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید:
۱٫ جاثیه / ۶٫
(۶)
«فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآَنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»(۱).
ـ پس چون قرآن میخوانی از شیطان مطرود به خدا پناه بر.
رجوع به قرآن کریم که آیات آن معانی بسیاری را در خود دارد مانند بالا رفتن از کوه بسیار بلند و پر صخره و پر کمری است که پرتگاههای زیادی دارد و شبیه به شنا در اقیانوس بیکرانی است که غواص ناشی خود را در کمتر از آنی غرق میکند. این خطرات به قدری سترگ است که خداوند در این آیه حتی به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله سفارش به «استعاذه» و پناه بردن به خداوند مینماید. اگر کسی قرآن بخواند و اهل عمل نباشد یا حق آن را ادا ننماید یا معارف و مضامین آن را باور نداشته باشد، به شقاوت گرفتار میشود. آیات قرآن کریم دارای وجوه و چهرههای بسیاری است و قاری آن در مظان خطرات گوناگون است و کمترین اعتقاد نادرستی از یک آیه سبب گمراهی و انحراف انسان را پیش میآورد پس باید در قرائت قرآن کریم به خداوند پناه برد.
سوگمندانه باید گفت بیشتر تفاسیر قرآن کریم افزون بر تکراری که در خود دارد به انحراف معنایی گرفتار آمده و این کتاب آسمانی را معرکهٔ هنرنماییهای ادبی اما خنک و سرد نویسندگان این تفاسیر ساخته است؛ در حالی که قرآن کریم نطاقی سالم و بدون اغلاق و پیچیدگی معنایی دارد و عربی مبین است. برای نمونه، آیهٔ چهل و دوم سورهٔ بقره میفرماید:
«وَلاَ تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ».
حق را با باطل در نیامیزید و آن را پنهان نکنید، در حالی که شما به حق آگاهید.
این آیه از عناد انکارگرایان میگوید که قصور و خطایی در کارشان نیست.
معنای گفته شده برای آیهٔ شریفه ساده و صحیح است که در این معنا، جملهٔ دوم به جملهٔ نخست عطف شده است و به همین لحاظ نیازی به تکرار «لا» در آن نیست و هر دو جمله معنای نهی دارد و جملهٔ سوم نیز حالیه است اما کتاب «مجمع البیان» برای همین آیه، ترکیب دومی را میآورد و آن این که «وَتَکتُمُوا» با «أن» مقدّر منصوب شده است با آن که اصل عدم تقدیر و اضمار در کلام است، چنین ترکیبی از بازیهای نحوی است. کشاف نیز این احتمال را آورده و سعی نموده به اشکال وارد بر آن پاسخ دهد. کتاب «اعراب القرآن» از ابو البقاء عبد الله عکبری نیز ترکیب دوم را میآورد که آسانی وصول به معنای قرآن کریم را از دست میدهد. ما در هیچ جای قرآن کریم به وصله، حذف و تقدیر قایل نیستیم و جای ترکیبات نحوی، تقدیر و اضمار را در اشعار کهن عربی میدانیم و نه در متن پیراستهٔ قرآن کریم. باید قرآن کریم را همانطور که نازل شده است معنا نمود، نه آن گونه که ذهنهای نحویان به جولان میآید و باید نحو را از قرآن کریم استخراج نمود نه آن که نحوهای آمیخته با تفکرات و بافتههای عقلی نحویان قرون چهارم و پنجم را بر قرآن کریم تحمیل نمود. برای نمونه، در آیهٔ شریفهٔ زیر:
«وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الاْءَرْضِ، یغْفِرُ لِمَنْ یشَاءُ وَیعَذِّبُ مَنْ یشَاءُ، وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»(۲).
ـ و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است بهحتم از خدا شروع شده است. هر که را بخواهد میآمرزد و هر که را بخواهد عذاب میکند. و خداوند آمرزنده مهربان است.
لام در «لِلَّهِ» در اصطلاح نحویان لام اختصاص است در حالی که قواعد ادبی استخراج شده از متن قرآن کریم که در ادبیات
۱٫ نحل / ۹۸٫
۲٫ آل عمران / ۱۲۹٫
(۷)
کنونی ما طرح نشده است آن را حرف بسط میداند که برای تأکید معنا میآید. اصطلاحی که در کتابهای ادبی رایج مانند سیوطی، مغنی، مطول، مختصر و جواهرالبلاغه وجود ندارد.
آیات قرآن کریم خود دارای بیان و زبان است بهگونهای که گاه معنای آن بدون هیچ گونه پیش مطالعهای و به صرف دیدن آیه به ذهن مینشیند و آن را توضیح میدهد. البته بعضی نیز هستند که این هنر را دارند که بدون این که قرآن کریم را دیده باشند میتوانند سخن آن را بیان دارند. به قول مرحوم آیتاللّه اراکی اگر شیخ انصاری قوانین را ندیده بود و با نوشتن رسائل ادعای پیامبری میکرد، قابل پذیرش بود اما وقتی شیخ آن کتاب را دیده است، چنین ادعایی از او مسموع نیست.
دوستی « ۲ » دانش تفأل با قرآن کریم
«مَا نَنْسَخْ مِنْ آَیةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَیرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ. أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْک السَّمَاوَاتِ وَالاْءَرْضِ وَمَا لَکمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِی وَلاَ نَصِیرٍ»(۱)
ـ هر حکمی را نسخ کنیم یا آن را به فراموشی بسپاریم بهتر از آن یا مانندش را میآوریم. مگر ندانستی که خدا بر هر کاری تواناست. مگر ندانستی که فرمانروایی آسمانها و زمین از آنِ خداست و شما جز خدا سرور و یاوری ندارید.
بیان: کسی که به مقام دوستی با قرآن کریم نایل میآید، گاه از این کتاب آسمانی موهبتهایی علمی میگیرد که «دانش تفأل» نمونهای از آن است. چنین کسی اگر قرآن کریم را به نیت تفأل بگشاید و برای نمونه بخواهد آیندهٔ سیاسی کشوری را پیشبینی نماید و بخواهد از قرآن کریم در این زمینه خبر بگیرد و این آیات بیاید، بر بسیاری از امور پنهان آگاهی مییابد و آینده برای وی بر اساس این دو آیه، همانند روز روشن میشود.
یکی از آیات روشن تفأل، آیهٔ یاد شده است. برخی از نشانهها مانند تکرار دوبارهٔ «أَلَمْ تَعْلَمْ» در صدر آیه، قرار گرفتن «مَا نَنْسَخْ» در کنار «نُنْسِهَا» و آمدن «بِخَیرٍ» در کنار «مِثْلِهَا» شش فرازی است که با حساب تعداد نقطهها، حروف، کلمات و با شمارهٔ حرکات زیر و زبر و مقایسهٔ تکرار صدر با ذیل آیه، مطالب بسیار کارگشایی نسبت به کارها، افراد و زمان به دست میآید.
دانش تفأل شعبهای از دانشهای قرآنی است که قدرت پیشبینی کارها و دورنگری در آن را با توجه به آیات و سورههای قرآن کریم به دست میدهد برخلاف علم استخاره که به دست آوردن آگاهی کلی و نه جزیی و موردی نسبت به آیندهٔ نزدیک میباشد اما ترسیم علل، اسباب، خصوصیتها و آثار امور را بهطور مشخص و دقیق در تیررس اذهان آدمی قرار نمیدهد مگر در بعضی موارد آن هم نسبت به صاحبان استخاره و اولیای الهی که در این زمینه وامدار باطن خویش و صفای نفس و انسی که با قرآن کریم دارند هستند. این دانش تفأل است که میتواند جزیینگر باشد و به صورت موردی از آیندههای دور و نزدیک نسبت به هر امری به صورت خرد و کلان خبر دهد و زمینهٔ شناخت آن و تصرف در راستای متفاوت علل، اسباب و خصوصیتها و آثار آن را فراهم آورد که چنین علمی تنها در تیررس خصّیصان از راهیافتگان به بارگاه عظیم و رفیع قرآن کریم میباشد. باید از این دانش در فرصتی مناسب و در جای خود سخن گفت که متأسفانه هنوز مجال و فرصت آن پیش نیامده است.
۱٫ بقره / ۱۰۶ ـ ۱۰۷٫
(۸)
دوستی « ۳ » دانش استخاره با قرآن کریم
«أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الاْءَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیکمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَلاَ هُدًی وَلاَ کتَابٍ مُنِیرٍ»(۱).
ـ آیا ندانستهاید که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است مسخر شما ساخته و نعمتهای ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است و برخی از مردم دربارهٔ خدا بیدانش و رهنمود و کتابی روشن به مجادله بر میخیزند.
بیان: یکی از دانشهای وابسته به قرآن کریم که نعمتی باطنی دانسته میشود و دانشی دهشی است که قرآن کریم آن را به برخی از دوستان خود عنایت مینماید «دانش استخاره» است. این دانش همانند دانش تعبیر خواب و علم اسمای الهی از علوم موهوبی و مرتبط با غیب عالم است که ایمان به آن ایمان به غیب و باطن جهان دانسته میشود.
استخارهٔ قرآن کریم در صورتی که توسط اهل آن گرفته شود، در مسایل کلان است که میتواند اعجاز خود را نشان دهد، نه در مسایلی بسیار جزیی و کماهمیت افرادی بسیار ضعیف که قدرت گرفتن کوچکترین تصمیمی را برای خود ندارند و به سستی و پوچی اراده دچار شدهاند. افرادی که بیش از آن که به آخرت و سعادت خود بیندیشند به منافع محدود و بسیار جزیی خود میاندیشند و به اصالت سود و بهرهبری اعتقاد دارند و چیزی جز عافیت و لذت را نمیطلبند. متأسفانه، قرآن کریم و انواع استفاده و بهرهبری از آن مورد بیمهری بزرگان و مسؤولان قرار گرفته و این کتاب آسمانی که باید جایگاه خود را در تصمیمگیریهای کلان نشان دهد، به دست افرادی میافتد که در مسایلی بسیار کوچک که چندان جایی برای استخاره نیست مورد استفاده قرار میگیرد و در مثل این برخورد با قرآن کریم مانند آن است که دانشمندی کمنظیر را معلم شاگردان سال اول ابتدایی قرار دهیم که هرچند میتواند شاگردانی خوب را پرورش دهد اما این کار، اتلاف دانش و نیروی دانشمندی کمنظیر و بیمهری به وی است.
دانش استخاره از دانشهای بسیار سنگین و از اسرار ولایت است. این دانش از امور عنایی است و نه دِرایی و فرایند استخاره به عنایت حضرت حق شکل میپذیرد و نه به درایت عقل. البته عقل با درایت خویش، حجیت، حقانیت و ارزش صدق آن را درمییابد. ایمان به استخاره با قرآن کریم به معنای ایمان به عنایت و توجه حق تعالی است.
این علم مانند هر علم دیگری چنانچه حقیقی باشد، از دانشهای ایجادی و انشایی به شمار میرود. علم حقیقی هیچ گاه از اخبار و مدد گرفتن از حافظه به دست نمیآید. استخاره با آن که برای نوع افراد مفهوم روشنی دارد، مصداق آن بهدرستی تبیین نگردیده است. دانش استخاره همانند دیگر دانشهای اعطایی است که استخارهگیرنده باید ملکهای قدسی را داشته باشد یا آن را در خود پدید آورد تا بتواند به استنباط مفاهیم و محتوای آن بپردازد؛ همانطور که فقیه نیز باید افزوده بر دانشهای ظاهری و احاطه بر ادبیات، منطق، حدیث، رجال، درایه، اصول و فقه که همه از مبادی استنباط به شمار میرود، درون خود ملکهای قدسی به معنای نوعی توانمندی معنوی در رابطه با استخراج حکم از شریعت پدید آورد که از آن به نیروی رد فروع بر اصول یاد میشود. دانش فقه، این ملکهٔ قدسی را قاعدهمند میکند تا فقیه با تکیه بر آن، قدرت رد فروع بر اصول را داشته باشد. استخاره دانشی است با سیستم
۱٫ لقمان / ۲۰٫
(۹)
انشایی که استخراج و استنباط ویژهٔ خود را دارد و چنین نیست که بتوان با حفظ قواعد و رموز دانش استخاره، به دقیقترین استخارهها دست یافت، بلکه دقیقترین استخاره از آنِ کسی است که کتاب نفس وی گستردهتر، جزییتر و دقیقتر باشد و وی بتواند با مراجعه به آن، از الهامات بهره ببرد. مدرسی ساختن چنین دانشی حکم یکی از مبادی را دارد که برای غیر صاحبان استخاره به اندازهٔ مبادی و مقدمات تأثیر دارد و نه بیش از آن، و البته این مقدمات چنان حایز اهمیت است که گاه با سعادت و شقاوت آدمی درگیر میگردد؛ زیرا ناآگاه از چیستی استخاره که در شناخت مصداق آن ناتوان است با مطالعهٔ این علم بر آن احاطه مییابد و جایگاه خود در این دانش را میشناسد و ناآگاهانه دست به قرآن کریم نمیبرد و مردمی را به چالش و بدبختی و خود را به شقاوت و حرمان دچار نمیسازد. با تأسف بسیار باید گفت خُردی قصد و نیتهایی که برای استخاره میشود و بیخبری کسانی که برای استخاره دست به قرآن کریم میبرند و نیز کتابهای زیادی که در موضوع استخاره به قرآن کریم به چاپ میرسد اما هیچ گونه ارزش علمی ندارد و علمی و روشمند نمیباشد و از اصول و قواعد استخاره با قرآن کریم بهدور است، به «لوث کردن» استخاره که از علوم باطن به شمار میرود و به بیاعتبار کردن این دانش میانجامد و نه به شناخت و استفاده از آن و این امور هماینک دانش استخاره را در سطح یک «باور» به تعبیری محترمانه، و به تعبیری صریح، به یک «خرافه» تنزل داده است. چنین رویکردی به استخاره سبب شده است این دانش از قرآن کریم استخراج نگردد و قرآن کریم نیز تنزل یابد و کتابی که میتواند در تمامی علوم و دانشها به عنوان نخستین منبع کامل و درست مورد مراجعه قرار گیرد، از زندگی دانشمندان کنار گذاشته شود و تنها به قرائتی از آن برای رسیدن به ثواب بسنده نمایند و بهرهٔ علمی لازم از آن را نبرند. کتابی که به تعبیر قرآن کریم، همه چیز در آن است:
«وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یابِسٍ إِلاَّ فِی کتَابٍ مُبِینٍ»(۱).
ـ و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن است.
کتابی که میتوان با خلوت و انس گرفتن با آن به فنون و رموز آن وصول الهامی و کرامت فهم داشت.
کسی که بدون داشتن علم استخاره و آگاهی بر قواعد و رموز استخاره به قرآن کریم دست میبرد و مردم را با ناآگاهی خود گرفتار میکند، همچون پزشکی است که با تخلف از قوانین و آییننامههای نظامپزشکی به طبابت میپردازد و مردم چنین افرادی را شایستهٔ تعزیر و عقاب میدانند؛ البته استحقاق عذابهای برزخی آن به جای خود محفوظ است. ما اصول و قواعد این دانش را در کتاب پنچ جلدی «دانش استخاره» تبیین نمودهایم.
دوستی « ۴ » دانش ذکر
«وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّوا أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُوا مَا آَتَینَاکمْ بِقُوَّةٍ وَاذْکرُوا مَا فِیهِ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ»(۲).
ـ و یاد کن هنگامی را که کوه طور را بر فرازشان سایبانآسا برافراشتیم و چنان پنداشتند که کوه بر سرشان فرو خواهد افتاد و گفتیم آنچه را که به شما دادهایم به جد و جهد بگیرید و آنچه را در آن است به یاد داشته باشید شاید که پرهیزگار شوید.
۱٫ انعام / ۵۹٫
۲٫ اعراف / ۱۷۱٫
(۱۰)
بیان: ما بارها در این کتاب گفتیم و باز هم میگوییم که حقیقت علوم هستی در قرآن کریم وجود دارد که برای یافت آن حقایق و استفاده از این کتاب آسمانی باید به آن نزدیک شد و با آن انس داشت و دوستی نمود. ظرایف بسیاری در قرآن کریم وجود دارد که آگاهی بر آن بدون مهندسی علمی دستنایافتنی است و تا تحقیقات عمیق علمی بر آن انجام نشود، بشر به علمی که سبب سعادت وی شود نخواهد رسید.
یکی از استفادههای قرآن کریم، بهره بردن از اذکار آن است. برای نمونه، در این آیه و بهخصوص در فراز: «خُذُوا مَا آَتَینَاکمْ بِقُوَّةٍ» کرامت، کیمیا، درّ و یاقوت نهفته و میتوان داروهای معنوی فراوانی از آن بهدست آورد. در این فراز «مد» وجود دارد و در هر فراز از آیات قرآن کریم که «مد» وجود داشته باشد، آن فراز سنگینتر از دیگر بخشهای آیه است. افزون بر این ثقل و سنگینی که «مد» بیانگر آن است، در فراز: «مَا آَتَینَاکمْ» و «مَا فِیهِ» بستههایی اعطایی از جانب حضرت حق وجود دارد که با اجمال از آن یاد شده است و سنگینی محتوای این آیه را مضاعف میسازد.
تدبر معصوم علیهالسلام در قرآن کریم با توجه به علم الهی مخزونی که دارد، به معنای عاقبتسنجی نیست، بلکه کنایه از سنگینی آیه است که همچون بالا رفتن از کوه بلندی، زمان بیشتری برای قرائت طلب میکند.
آیهٔ شریفه را میتوان این گونه ذکر قرار داد که: «خُذُوا مَا آَتَینَاکمْ بِقُوَّةٍ وَاذْکرُوا مَا فِیهِ» سه بار گفته میشود و «لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ» یک بار. و این ذکر به گونه گفته شده تکرار میگردد. انس با این آیه، مکاشفات، کرامات و حالات معنوی و معایناتی را برای ذاکر پیش میآورد.
آیهٔ دیگری که در سوره انفال از بهترین ذکرها میباشد، کریمهٔ: «وَکذَلِک نُفَصِّلُ الاْآَیاتِ وَلَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»(۱) است.
چنین آیاتی میتواند غذای روح و دل آدمی شود. این آیه طلسمی است که اگر انسان آن را به جای پیچیدن در پارچهای کهنه و بستن به عضوی از بدن به دلش ببندد بهطوری که آن را حتی در خواب نیز بر زبان جاری سازد، بیش از هزاران حرز و عقیق و فیروزه کارایی دارد و سقوط انبوهی از بلاها و مصایب نیز نمیتواند آفتی به ذاکر برساند. این آیه مانع از بیماری، عفونت و پیری میشود و برای افرادی که وسواس دارند یا شکاک و بدبین هستند بسیار مناسب است. این ذکر استقلال، استعلا، توانمندی و کمال میآورد و باید همچون غذا، آن را لقمه لقمه مصرفش کرد و وارد روح و جان خود نمود. بدین منظور باید نخست آن را حفظ کرد و سپس آن را ذکر قرار داد تا رفته رفته وارد قلب شود. این آیات جلیقهٔ نجات و گروه ضربتی است که خداوند متعال برای حفظ انسان قرار داده است و با حفظ قدرت و آگاهی میتوان از آن استفاده کرد. استفاده از این آیه برای کسانی که ضعف، نادانی و جهالت دارند مناسب نیست.
۱٫ اعراف / ۱۷۴٫
(۱۱)
دوستی « ۵ » ذکر شگرف
«وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاک إِلاَّ مُبَشِّرا وَنَذِیرا. وَقُرْآَنا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلَی مُکثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلاً. قُلْ آَمِنُوا بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا یتْلَی عَلَیهِمْ یخِرُّونَ لِلاْءَذْقَانِ سُجَّدا. وَیقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً. وَیخِرُّونَ لِلاْءَذْقَانِ یبْکونَ وَیزِیدُهُمْ خُشُوعا. قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الاْءَسْمَاءُ الْحُسْنَی وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِک وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَینَ ذَلِک سَبِیلاً. وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یتَّخِذْ وَلَدا وَلَمْ یکنْ لَهُ شَرِیک فِی الْمُلْک وَلَمْ یکنْ لَهُ وَلِی مِنَ الذُّلِّ وَکبِّرْهُ تَکبِیرا»(۱).
ـ و آن قرآن را به حق فرود آوردیم و به حق فرود آمد و تو را جز بشارتدهنده و بیمرسان نفرستادیم. و قرآنی با عظمت را بخش بخش بر تو نازل کردیم تا آن را به آرامی به مردم بخوانی و آن را بهتدریج نازل کردیم. بگو چه به آن ایمان بیاورید یا نیاورید، بیگمان کسانی که پیش از نزول آن دانش یافتهاند چون این کتاب بر آنان خوانده شود سجدهکنان به روی درمیافتند. و میگویند منزه است پروردگار ما که وعدهٔ پروردگار ما به قطع انجام شدنی است. و بر روی زمین میافتند و میگریند و بر فروتنی آنها میافزاید. بگو خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید برای او نامهای نیکوتر است و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسیار آهستهاش مکن و میان این و آن راهی میانه جوی. و بگو ستایش خدایی را که نه فرزندی گرفته و نه در جهانداری شریکی دارد و نه خوار بوده که نیاز به دوستی داشته باشد و او را بسیار بزرگ شمار.
بیان: آیات هفتگانهٔ ۱۰۵ تا آخر سورهٔ اسراء از شگرفترین ذکرهای قرآن کریم است. کسی که بر خواندن این آیات مداومت داشته باشد، خیرات و برکاتی فراوان، بلکه بی حد و حصر بهرهٔ وی میگردد. این آیات، بندگان را به خشوع و خضوع و سجده فرا میخواند. این آیات را باید در خلوت، ذکر قرار دارد و ذکر آن ویژهٔ خلوت است و در جلوت به کار نمیآید، بر این اساس، باید در خلوت همراه با سکون، رو به قبله، با داشتن طهارت گفته شود و بهتر است آن را در سجده آورد. شروع آن با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» مناسب است. آیهٔ ۱۰۷ آن سجده دارد و باید سجدهٔ آن را بهجا آورد و سپس ذکر را تا آخر سوره ادامه داد. پلاک و شناسهٔ این آیات، آیهٔ نخست سورهٔ اسراء است که از معراج رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و رؤیت آیات الهی میگوید. در واقع خداوند این بستهٔ ذکر را که تمام حسن است و در هیچ جای قرآن کریم نظیری برای آن وجود ندارد، در شب معراج به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله عطا نموده است.
در ابتدای آن «قل» یا خطاب دیگری وجود ندارد و این امر بر حسن آن افزوده است. محتوای این بستهٔ ذکر هم از قرآن و فرقان میگوید و هم از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و رسالت ایشان و هم از اسما و دعوت الهی تا فضایل رفتاری؛ مانند: خضوع و فروتنی، و در یک کلام، تربیت آدمی را در بر میگیرد و به تعبیر دیگر، تمامی دین از تربیت و اخلاق تا ایمان و معنویت در این چند آیه قرار گرفته است. چیزی که گردآوری آن امری است و باور و رسیدن به آن امری دیگر. قرار گرفتن این مجموعه آیات در پایان این سوره سبب شده اذهان از ارتباط این آیات با آیهٔ نخست این سوره به انحراف گراید. از این ذکر نباید غافل شد که با آن میتوان آسمانها را به زمین کشید، زمین را بست و حتی در این آیات، جدولی وجود دارد که بهوسیلهٔ آن میتوان جان کسی را گرفت یا مردهای را زنده کرد. اگر کسی، دیگر آیات قرآن کریم را وا نهد و تنها این آیات را حفظ کند و آن را ذکر خود قرار دهد و سجدهٔ آن را نیز بیاورد،
۱٫ اسراء / ۱۰۵ ـ ۱۱۱٫
(۱۲)
ملکوت و صفایی پیدا میکند که قابل وصف نیست. این ذکر حتی بر افراد کافر نیز مؤثر است.
ناگفته نماند این ذکر برای افرادی که به وسواس دچار هستند یا کار ندارند و بیکار میباشند، یا ضعیف هستند و یا معتاد، نتیجهٔ عکس دارد و آنها را از معنویت باز میدارد، از این رو برای چنین کسانی تجویز نمیشود. این ذکر تنها مخصوص انسانهای متشخص، پرکار، قوی و عاقل است و شمارهٔ آن نیز با توجه به روحیات اشخاص متفاوت است و چنین نیست که شماره نداشته باشد.
دوستی « ۶ » کشف قوانین تجربی از قرآن کریم
«فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا، کذَلِک یحْیی اللَّهُ الْمَوْتَی، وَیرِیکمْ آَیاتِهِ لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ»(۱).
ـ پس فرمودیم پارهای از آن گاو سر بریده را به آن مقتول بزنید تا زنده شود. اینگونه خدا مردگان را زنده میکند و آیات خود را به شما مینمایاند؛ باشد که بیندیشید.
بیان: در قرآن کریم نسخههای علمی بسیاری وجود دارد که با مجاهدت و تلاش دانشمندان تجربی اگر طرح دوستی با قرآن کریم بریزند، قابل دستیابی است. برای نمونه، در هر جای قرآن کریم که واژهٔ «کذَلِک» به کار رفته و پیش از آن از اعجازی سخن به میان آمده، نشانگر عمومی بودن آن معجزه و عدم اختصاص امر مذکور به خداوند متعال است و به این معناست که بشر عادی میتواند با تلاش تجربی خود به نظام و فرایند آن معجزه دست یابد. در این آیهٔ شریفه نیز بشر توانایی زنده کردن مردگان را به دست میآورد. حتی بشر میتواند به تولید غیر عادی و خارج از رحم انسان رو آورد که از آن در کتاب شریف «آیه آیه روشنی» سخن گفتهایم. کتابی که در زمینهٔ تبیین برخی از آیات علمی قرآن کریم، نمیتوان برای آن، نظیری سراغ داشت.
دوستی « ۷ » دانش «صوتشناسی»
«وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآَنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ»(۲).
ـ و چون قرآن خوانده شود گوش بدان فرا دارید و خاموش مانید، امید که بر شما رحمت آید.
بیان: صدا و صوت واقعیت و حقیقتی شگرف است که هنوز بشر به حقیقت آن نرسیده و نتوانسته است آن را از انبیای الهی علیهمالسلام بیاموزد. صوتی و صدایی که خوراک دل است و از این روست که قرآن کریم میفرماید:
«وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآَنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ»(۳).
و چون قرآن خوانده شود گوش بدان فرا دارید و خاموش مانید. امید که بر شما رحمت آید.
با قرائت قرآن کریم، بدان گوش فرا دهید و سخن مگویید. یعنی اکنون باید به روح و جان خویش خوراک مناسب آن را رسانید و
۱٫ بقره / ۷۳٫
۲٫ اعراف / ۲۰۴٫
۳ـ اعراف / ۲۰۴٫
(۱۳)
این خوراک را با صدای دیگری میامیزید و هیچ مگویید.
صوت و صدا کمیت موج و هوا و جنبش تألیفی بازدم در آلت صوت است. صوت و صدا دارای نتهای فراوانی است. این نتها کنار هم مینشیند و مثل حروف الفبا کلماتی را تشکیل میدهد که به وسیلهٔ آن با هم سخن میگوییم و منظور ما از «صوتشناسی» همین است. کسی که دانش «صوتشناسی» دارد زبان ویژهٔ قرآن کریم را که زبانی مشترک میان تمامی انسانهاست در مییابد و به معانی آن بدون دانستن زبان عربی راه مییابد؛ ولی این کار بسیار دشوار است و مشقت خاص خود را دارد؛ اما این کار شدنی و ممکن است و همت بالایی میتواند آن را به دست آورد و آن را نظاممند سازد و به دیگران نیز آموزش دهد. البته قرآن کریم این زبان را به اولیای خود اعطا مینماید. ما منتظریم تا در زمان نجاتبخش بشریت؛ حضرت حجت (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) ناگفتهها بیان شود. روزی که فقیهان، فلسفیان، عارفان و هر دانشمندی و حتی بدان روزگار هرچه را که میدانستهاند بیان کردهاند و فکر بشری به چیزی فراتر از آن نمیرسد؛ اما حضرت معارفی را به آنان آموزش میدهد که هیچگاه آن را نشنیده و ندیدهاند. آنگاه که امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) تشریف بیاورند ابتدای کار و هنگام کشف رازهای قرآن کریم است. در آن زمان است که لوح، عرش، قلم، سماوات، عوالم مینا و دیگر معارف قرآن کریم بر بندگان نمایان میشود و زبان قرآن کریم همانند زبان تمامی پدیدهها حتی گیاه و نبات و اجسام در اختیار بشر قرار میگیرد و علم از مفهومگرایی موجود در دنیای علمی و بهویژه در حوزههای علمی نجات مییابد و پوشش مصداق و معنا به خود میگیرد.
صوت ویژهٔ انسان است. نگارنده در بحث زبانشناسی قرآن کریم یادآور شده که صوت قرآن، صوت ویژهای است و زبان در آن دخالت کلی ندارد و چنین نیست که صوت و زبان موسیقیای آن نیز عربی باشد. زبان قرآن، زبان فطرت است و حتی حیوانات نیز از این زبان بیگانه نیستند، از این رو در بحث تفسیر قرآن کریم آوردهایم که برای فهم معانی آهنگین قرآن کریم، نیاز به دانستن زبان عربی نیست و کسی که از دانش صوت و صداشناسی و نوای طبیعت آگاه باشد میتواند بفهمد که قرآن کریم چه میگوید؛ هرچند عربی را نیز نداند. بله، قرآن کریم را میتوان به فارسی یا عربی تفسیر کرد و متأسفانه کارهای انجام شده در رابطه با قرآن کریم ترجمهوارهایی نهچندان کامل است و نه تفسیر، و افسوس که در تفسیرها بیشتر به ذکر تصریف و نکتههای نحوی و شناساندن مبتدا و خبر و یادکرد از چندین روایت که تحلیلی از آن ارایه نشده است بسنده میشود.
قرآن کریم به قرائت خود از این رو توصیهٔ بسیار دارد که مسیر شناخت صوت از قرائت آن میگذرد و کسی که بتواند با قرائت قرآن کریم أنس گیرد، رفته رفته به صوتشناسی رو میآورد و از گذرگاه شناخت صوت، به شناخت معنای قرآن کریم راه مییابد بدون آن که نیاز به دانستن زبان عربی و ادبیات آن داشته باشد. در واقع «صوت قرآن» یکی از زبانهای تمامی پدیدههای هستی است که تمامی آنها از این مسیر میتوانند به معنای قرآن کریم آگاهی یابند. با شناخت ریتم و آهنگ کلمات و با نتشناسی صوت است که میتوان به معنای اراده شده از واژگان پی برد. بهطور مثال اگر آیهای با کلمهٔ «وإذ» شروع شده باشد، صوت همین کلمه میگوید قرار است از برخی مشکلات کار سخن گفته شود. «یا»ی خطاب از پدیداری غفلت پرده بر میدارد.
باید توجه داشت صوت امری مادی است؛ برخلاف معنا که تجرد دارد، از این رو نظام آموزش و پرورش و تعلیم و تعلم باید به سوی آموزش از راه صوت رو آورد و معناگرایی تجردی که چیزی را برای کودک مجسم و جزیی نمیسازد را محور آموزش قرار ندهد، بلکه کودکان را باید بیشتر با سیلابها و صداها آشنا نمود و کمتر از معانی گفت. البته تربیت فرهنگی جامعه را حوزههای
(۱۴)
علمیه باید عهدهدار شوند، نه آن که ما سی سال از نظام آموزشی فرانسه یا آلمان تقلید نماییم و بعد از آن نظام آموزشی آمریکا را کاملتر بدانیم؛ در حالی که تفاوت و تقابل فرهنگی ما چنین فضا و استعدادی را ندارد و در درازمدت زیانبار و خطرناک میباشد.
احاطه بر دانش «صوتشناسی» نیازمند داشتن پیشزمینههایی از دانش ریاضی، موسیقی و شناخت نتها و آشنایی با زبان حیوانات میباشد که باید از آن در مقام خود سخن گفت. به هر روی، سخن ما در این «دوستی» این است که میشود با قرآن کریم دوست شد؛ به گونهای که حتی بر زبان آن آشنایی یافت اما منظور از زبان، ادبیات عرب نیست، بلکه صوت ویژهٔ قرآن کریم است که بدون دخالت معناشناسی واژگان و قواعد ادبیات عرب، ما را به معنا سوق میدهد.
دوستی « ۸ » قرآن کریم و فقهپژوهی روشمند
«یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا إِذَا نُودِی لِلصَّلاَةِ مِنْ یوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَی ذِکرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیعَ ذَلِکمْ خَیرٌ لَکمْ إِنْ کنْتُمْ تَعْلَمُونَ».(۱)
ـ ای کسانی که ایمان آوردهاید چون برای نماز جمعه ندا درداده شد، به سوی ذکر خدا بشتابید و داد و ستد را واگذارید. اگر بدانید، این برای شما بهتر است.
بیان: این دوستی تأکید دارد فقیهان نیز باید با قرآن کریم آشتی نمایند و با این کتاب تمامی دانشها دوست گردند. آیهٔ یاد شده حکم نماز جمعه را بیان میدارد. ما در جای خود فقهپژوهی روشمند را بر سه پایهٔ توجه به مقتضای زمان و مکان، شناخت موضوع و دقت بر معیار حکم دانستهایم. اما این سه پایه را باید بر مبنای فهم حکم از قرآن کریم قرار داد و پیش از توجه به روایات و دیگر مستندات فقهی، لازم است به قرآن کریم رجوع داشت و حکم را از این کتاب عزیز خواست. ما در بحثهای فقهی خود نخست به آیات الاحکام توجه داریم و پیش از هر چیز بر آن هستیم تا فقه خداوند را به دست آوریم، سپس به فقه حضرات معصومین علیهمالسلام و روایات توجه داریم و بعد از آن است که به کتابهای فقیهان بزرگ مانند شیخ و آخوند نگاه میاندازیم. متأسفانه، ثقل باطن قرآن کریم که نزدیکی و دوستی با آن به صفا، شکر، آگاهی و زمینههای دیگر نیاز دارد، سبب شده است قرآن کریم در پژوهشهای فقهی به اهمال کشیده شود. امروزه سخن حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام که قرآنکریم را به: «بحر عمیق» توصیف نمودهاند هنوز در حوزهها نه نمود دارد و نه حتی مفهوم و آنچه دربارهٔ قرآن کریم گفته میشود تناسبی با این کتاب غریب ندارد و این کتاب آسمانی تنها به کتاب هدایت و اخلاق شناخته میشود و حتی به عنوان کتاب قانون شناخته نمیشود. هستند افرادی که هنوز میگویند آیات قرآن کریم اهمال دارد و معصوم علیهالسلام باید آن را معنا کند و حتی روش قرآن به قرآن علامه طباطبایی را محکوم مینمایند. در نظر آنان قرآن کریم تنها امر به نماز میفرماید، اما این که چگونه باید نماز خواند، چیزی از این کتاب که تمامی رطب و یابس را در خود دارد، به دست نمیآید. البته این کوتاهی فهم آنان در استفاده از قرآن کریم را میرساند. آنان مدعی هستند دستور پرداخت زکات در قرآن کریم آمده است ولی احکام جزیی آن و شیوهٔ پرداخت زکات را باید از روایات استفاده کرد. همچنین در آیهای که پیش از این ذکر شد آمده است: «إِذَا نُودِی لِلصَّلاَةِ»، برخی فقیهان میگویند فعل «نُودِی» مجهول است، و قدر متیقّن آن، ندای معصوم را شامل میشود، ولی نسبت به ندای غیر معصوم شک پیدا میشود، در نتیجه تکلیفی در زمان غیبت نسبت به نماز
۱٫ جمعه / ۹٫
(۱۵)
جمعه ثابت نمیشود و این آیه را با کمترین ایراد شک یا اجمال از میدان فقاهت بیرون میبرند. در چنین مواردی باید به تکنیک فهم قرآن کریم رسید. قرآن کریم برای آنان که از روش فهم قرآن کریم بیبهرهاند، اهمال دارد و چنین کسانی تنها قرآن کریم را قرائت میکنند تا به ثواب قرائت آن نایل آیند و بهرهای علمی از این کتاب علوم ندارند. برداشت از روایات بدون در دست داشتن تکنیک فهم آیات قرآن کریم که سند حجیت روایات است و ارزش صدق روایات را باید با عرضه حدیث بر این تنها کتاب خدا به دست آورد. رجوع به سنت منقول بدون جاری شدن اندیشهٔ قرآن کریم، قابل استفاده نمیباشد و استنباط از آن به دلیل نداشتن سند حجیت، ابتر است. فهم آیات قرآن کریم نیز چنین است که هر آیهای ثقلی دارد که باید به آن رسید؛ همانطور که یک خودرو چراغ، درب، فرمان، اتاق و قطعات مختلف دیگری دارد اما همه بر شاسی خودرو سوار میشود. یک آیه از قرآن کریم نیز واژگان و مطالبی متنوع دارد که باید شاسی و مرکز ثقل معنای آیه را یافت. البته این کار به مهارت بالایی نیاز دارد و در پرتو سالها زحمت و تحقیق به دست میآید.
اگر کسی با در دست داشتن تکنیک یاد شده و با دیدی فقهی به قرآن کریم نگاه بیندازد، قرآن کریم را جز کتاب فقه نمیبیند، گویی قرآن کریم تنها برای تبیین احکام فقهی نازل شده است. این خاصیت زبانی وحی آسمانی است که حمالة الوجوه است و گفتن از هر دانش را بر میتابد. خداوند در این کتاب به گونهای با بشر سخن گفته است تا برای او از هر دانشی گفته باشد و یک واژه تمامی واژگان را در خود داشته باشد. اگر کسی در هر دانشی که تخصص دارد به کتابی غیر از قرآن کریم در حد مصدر و مرجع توجه داشته باشد و به سخنی اعتماد کند، غافل است.
حتی در مراجعه به روایات، اهل بیت علیهمالسلام قرآن کریم را سند حجیت احادیث دانستهاند و فرمودهاند روایتی که با قرآن کریم تطبیق نداشته و هماهنگ نیست را به دور افکنید یا به دیوار بزنید که این تعبیر، تندترین تعبیر دربارهٔ سخنی است که احتمال قداست از آن میرود. قرآن کریم مانند لابراتوار و آزمایشگاه است که صحت و درستی هر چیزی حتی احکام فقهی را باید با تأیید آن خواست.
دوستی « ۹ » دانش تغذیه
«وَهُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکلُوا مِنْهُ لَحْما طَرِیا وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَی الْفُلْک مَوَاخِرَ فِیهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ»(۱).
ـ و اوست کسی که دریا را مسخر گردانید تا از آن گوشت تازه بخورید و آرایهها و زینتهایی که آن را میپوشید از آن بیرون آورید و کشتیها را در آن شکافنده میبینی و تا از فضل او بجویید و باشد که شما شکر گزارید.
بیان: قرآن کریم مهندسی تغذیه را نیز با خود دارد. آیات بسیاری در قرآن کریم هست که بهترین غذاها و نیز مشروبات را معرفی مینماید یا فرمول ساخت آن را در خود دارد. این آیه از «گوشت تازه» میگوید و خوردن آن را در برنامهٔ غذایی میآورد.
۱٫ نحل / ۱۴٫
(۱۶)
«وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً یبْکونَ»(۱).
ـ و شامگاهان گریان نزد پدر خود باز آمدند.
بیان: قرآن کریم بهترین کتاب روانشناسی است که روانشناسی با تمامی شعبههایی که دارد را برای همهٔ افراد و گروهها در خود دارد. برای نمونه، این آیه نکتهای روانشناسانه را در خود دارد و آن این که هیچ گاه نباید از گریهٔ کسی که احتمال نیرنگ در حق وی میرود احساساتی شد و بر اساس عاطفه و اشک او تصمیم گرفت؛ چرا که میشود کسی خبیث باشد و در مسیر شرارت خود، به دروغ به صورت جدی گریه کند. این امر در میان زنها بسیار شایع است و آنان با چند قطره اشک، به راحتی بر تصمیم مردی تأثیر میگذارند. یکی از سورههایی که بیشترین بحثهای روانشناسی را در خود دارد، سورهٔ یوسف است که به سورهٔ «عشق» نیز معروف است. البته میتوان آن را سورهٔ «فتنه» هم نامید؛ چرا که افراد حقهباز را بهخوبی معرفی میکند.
نکتهای که در سورهٔ یوسف است این است که از مادر یوسف نامی برده نشده است جز در آیهٔ زیر:
«وَرَفَعَ أَبَوَیهِ عَلَی الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدا وَقَالَ یا أَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیای مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقّا وَقَدْ أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِکمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّیطَانُ بَینِی وَبَینَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِمَا یشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکیمُ»(۲).
ـ و پدر و مادرش را به تخت برنشانید و پیش او به سجده درافتادند. و گفت: ای پدر، این است تعبیر خواب پیشین من. به یقین پروردگارم آن را راست گردانید و به من احسان کرد آنگاه که مرا از زندان خارج ساخت و شما را از بیابان باز آورد؛ پس از آنکه شیطان میان من و برادرانم را به هم زد. بیگمان پروردگار من نسبت به آنچه بخواهد صاحب لطف است؛ زیرا که او دانای حکیم است.
چرا قصهٔ پر سوز و گداز یعقوب که پدر است به تفصیل بیان میگردد اما از داغ دل مادر در آن چیزی گفته نمیشود؟ البته گفته میشود مادر یوسف به هنگام زایمان، وفات یافته است اما اگر چنین باشد، چرا در این آیه از او سخن به میان میآید؟! باید گفت عشقی که در سوره یوسف بر دل یعقوب سنگینی میکند برخاسته از عشق یعقوب به همسر خود؛ مادر یوسف است. عشقی که این همه ماجرا آفرید اما در این سورهٔ پر عشق از آن چیزی نیامده و آن را مکتوم داشته است.
دوستی « ۱۱ » علوم سیاسی در نظرگاه قرآن کریم
«قُلْ لِلَّذِینَ آَمَنُوا یغْفِرُوا لِلَّذِینَ لاَ یرْجُونَ أَیامَ اللَّهِ، لِیجْزِی قَوْما بِمَا کانُوا یکسِبُونَ»(۳).
– به کسانی که ایمان آوردهاند بگو تا از کسانی که به روزهای ـ پیروزی ـ خدا امید ندارند درگذرند تا خدا هر گروهی را به سبب آنچه مرتکب میشدهاند به مجازات رساند.
۱٫ یوسف / ۱۶٫
۲٫ یوسف / ۱۰۰٫
۳٫ جاثیه / ۱۴٫
(۱۷)
بیان: قرآن کریم بهترین کتاب برای دانستن قواعد سیاسی است. کسی که با نگاه سیاسی به مطالعهٔ قرآن کریم بپردازد میتواند اصول استراتژیک دنیای سیاست را به دست آورد. این آیه یکی از این اصول را بیان میدارد و آن این که گاه برای حفظ روحیه و توان خود باید از برخورد فیزیکی با دشمن دوری نمود و او را به خداوند واگذار کرد. این آیه به مؤمنان میفرماید شما بدخواهان خود را ببخشید و مکافات آنان را به ما بسپارید. این امر باعث حفظ توان مسلمین و دوری از تجزیه و تحقیر آنان میشود. البته باید موارد گذشت و برخورد را به دست آورد و آن را سنجید اما چنین نیست که همیشه باید با دشمن و بدخواه خود درگیر بود و با او با سختی برخورد کرد. اصول سیاسی قرآن کریم بر سه بخش سیاستهای قدرتی، درایتی و شطرنجی است. اگر کسی این اصول را از قرآن کریم استخراج نماید یکی از قدرتمندترین، بادرایتترین و در عین حال خطرناکترین تئوریسینها در دنیای سیاست میگردد و میتواند تمامی رقیبان سیاسی خود را ضربه فنی کند، از این رو نمیتوان آیاتی را که به تبیین اصول سیاسی میپردازد عمومی نمود و باید دستکم بخشی از آن را از مگوهای دینی دانست که تنها سینه به سینه به افراد شایسته و اهل آن منتقل میگردد.
دوستی « ۱۲ » مغیبات قرآن کریم
«وَقَضَینَا إِلَی بَنِی إسْرائِیلَ فِی الْکتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الاْءَرْضِ مَرَّتَینِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوّا کبِیرا»(۱).
ـ و در کتاب آسمانی به فرزندان اسرائیل خبر دادیم که به قطع، دو بار در زمین فساد خواهید کرد و به قطع به سرکشی بسیار بزرگی برخواهید خاست.
بیان: قرآن کریم کتاب «مغیبات» نیز میباشد. پیش از این گفتیم با دانش «تفأل» میتوان از آینده پیشبینی داشت، ولی در این جا میخواهیم از مغیباتی بگوییم که قرآن کریم آن را بیپرده بیان داشته است. یکی از مغیبات مشهور قرآن کریم که در صدر اسلام اتفاق افتاد پیشبینی چیرگی رومیان بر فارسها بود.
این آیه نیز یکی دیگر از مغیبات را که مربوط به قوم بنیاسرائیل و یهودیان است بیان میدارد و آن این که این قوم دو بار در تاریخ پیروز شده و بر روی زمین فساد بزرگی ایجاد خواهند کرد.
اهمیت خبر ذکر شده در این است که ببینیم این دو سلطه و برتری آیا تاکنون اتفاق افتاده است یا در آینده به وقوع خواهد پیوست؟
دوستی « ۱۳ » کشف قوانین مربوط به دنیا
«وَمَنْ یهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یجِدْ فِی الاْءَرْضِ مُرَاغَما کثِیرا وَسَعَةً، وَمَنْ یخْرُجْ مِنْ بَیتِهِ مُهَاجِرا إِلَی اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یدْرِکهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ،
۱٫ اسراء / ۴٫
(۱۸)
وَکـانَ اللـَّهُ غَفـُورا رَحِیـما»(۱).
ـ و هر که در راه خدا هجرت کند در زمین اقامتگاههای فراوان و گشایشها خواهد یافت و هر کس به قصد مهاجرت در راه خدا و پیامبر او از خانهاش به درآید سپس مرگش دررسد اجر و مزد او بهقطع بر خداست و خدا آمرزندهٔ مهربان است.
بیان: قرآن کریم برای تمامی انسانها سلامت در دنیا را میخواهد و برای آن راهکارهای فراوانی دارد و در آیات بسیاری از دنیا میگوید و مسیر رشد سالم در دنیا را نشان میدهد. طرحهایی که قرآن کریم برای ادارهٔ دنیا دارد هنوز در کتابی تبیین نشده و عالمی به سراغ آن نرفته است و رهنمودهای دنیوی قرآن کریم از مهجورترین آیات در این زمینه است. متأسفانه نگرش اخروی داشتن صرف به تمامی آیات قرآن کریم و آن را کتابی برای رسیدن به ثواب خواستن موجب از دست رفتن بسیاری از گنجینههای این تنها کتاب آسمانی شده است و طرحهایی که این کتاب آسمانی برای ادارهٔ دنیا دارد در جایی تحقیقی و پژوهشی نگردیده است. برای نمونه، تمامی آیاتی که در آن از «اجر» سخن گفته شده مربوط به دنیاست و از بهرههای دنیوی میگوید و این «ثواب» است که پاداش اخروی را بیان میدارد. اجر و مزد دادن خداوند به فرد نیکوکار در دنیا، به عنوان مساعدهای است که در این جهان میگیرد. ما طرحهای قرآن کریم را در کتاب دیگری آوردهایم و برخی از آن را فهرست نمودهایم. طرحهایی که حتی برای افراد غیر مسلمان کارآمد است اگر طرح دوستی با این کتاب آسمانی بریزند و پژوهیدن بر آن را همت خود قرار دهند.
برخی از طرحهای مربوط به دنیا که در قرآن کریم وجود دارد نیازمند تحلیل است و تبیین آن را نیز باید از خود این کتاب آسمانی خواست؛ چرا که این طرحها همانند جدول کلمات متقاطع میماند که حل بخشی از آن، ادامهٔ آن را معلوم مینماید. در این آیات الهی باید گفت تاکنون هیچ کاری صورت نگرفته و در این هزار و اندی سال هیچ یک از حقایق و مسایل مربوط به امور دنیا استخراج نگردیده است. در زمانهای آینده وقتی دانش تجربی و نیز علومی مانند فراست، قیافهشناسی و کفشناسی رواج یابد، آنگاه معلوم همگان میگردد که قرآن کریم چه معرکهای در این زمینهها داشته و پیشینیان از آن غافل بودهاند.
قرآن کریم نقشههای مهندسی و کدهای پیدا و پنهانی دارد که باید در پی فهم آن برآمد. کسانی که با رموز نقشههای گنج آشنایی ندارند، هر اندازه بیشتر به خطوط و کدهای نقشه نگاه کنند، کمتر از آن چیزی برداشت میکنند. خطوط و رموز نقشه برای افراد نسخهخوان و گنجشناس است که معنا دارد. کدهایی که در هیچ کتاب تفسیری از آن سخن گفته نشده است، گویی نویسندگان تفاسیر افرادی هستند که از این که قرآن کریم نقشهٔ مهندسی و شناسنامهٔ تمامی پدیدههای هستی و گنجهای پنهان تمامی عوالم است هیچ اطلاعی ندارند.
دوستی « ۱۴ » بهرهوری از حیوانات
«وَتَحْمِلُ أَثْقَالَکمْ إِلَی بَلَدٍ لَمْ تَکونُوا بَالِغِیهِ إِلاَّ بِشِقِّ الاْءَنْفُسِ إِنَّ رَبَّکمْ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ»(۲).
ـ و بارهای شما را به شهری میبرند که جز با مشقت بدنها بدان نمیتوانستید برسید. بهقطع پروردگار شما رؤوف و مهربان است.
۱٫ نساء / ۱۰۰٫
۲٫ نحل / ۷٫
(۱۹)
بیان: این آیه توان بالای برخی از حیوانات در حمل بار را بیان میدارد. دنیای حیوانات بسیار پیچیده است و بشر میتواند در به انجام رساندن و سامان بخشیدن به کارهای خود از آنها استفاده نماید. این کار مانند تربیت سگ برای کشف جسد یا مواد مخدر است. باید وجه قوت و توان هر حیوانی را یافت و از آن بهرهٔ کافی برد و البته لازم آن این است که از حیوانات محافظت داشت تا نسل آنها با گذشت زمان به انقراض نگراید. باید توجه داشت قرآن کریم در هیچ موردی از حد اعتدال خارج نشده است و به هیچ وجه مبالغهای با خود ندارد.
دوستی « ۱۵ » محالات ممکن
«وَإِنْ کانَ کبُرَ عَلَیک إِعْرَاضُهُمْ، فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِی نَفَقا فِی الاْءَرْضِ أَوْ سُلَّما فِی السَّمَاءِ فَتَأْتِیهُمْ بِآَیةٍ، وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَی الْهُدَی، فَلاَ تَکونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ».(۱)
ـ و اگر اعراض کردن آنان از قرآن کریم بر تو گران است، اگر میتوانی نقبی در زمین یا نردبانی در آسمان بجویی تا معجزهای دیگر برای آنان آوری، پس چنین کن، و اگر خدا میخواست به قطع، آنان را بر هدایت گرد میآورد. پس زنهار از نادانان مباش.
بیان: تمامی تعلیقهایی که در قرآن کریم آمده است و محال مینماید، هیچ یک محال نیست و بشر روزی تمامی آن را برای خود ممکن میسازد. در قرآن کریم، امر محال وجود ندارد و تمامی آنچه را که میفرماید، شدنی است. بر این اساس، قرآن کریم دارای شرط محال یا لو امتناعیه نیست و حتی «وَلاَ یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی یلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ» امری ممکن است و تعدد خدایگان نیز شدنی است و فساد نیز به تبع آن پیدا میشود.
همچنین است آیاتی که در آن واژهٔ: «کذَلِک» به کار رفته است؛ زیرا این آیات قاعدهای کلی را بیان میدارد که بشر با تأمل در آن میتواند به کشفی دست یابد و دانش خود را ارتقا دهد. برای نمونه، به آیهٔ زیر که یکی از اصول علمی کشاورزی را بیان میدارد چنین میفرماید:
«وَالْبَلَدُ الطَّیبُ، یخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ، وَالَّذِی خَبُثَ لاَ یخْرُجُ إِلاَّ نَکدا، کذَلِک نُصَرِّفُ الاْآَیاتِ لِقَوْمٍ یشْکرُونَ»(۲).
ـ و زمین پاک و آماده گیاهش به اذن پروردگارش برمیآید و زمینی که ناپاک و نامناسب است، گیاهش جز اندک و بیفایده برنمیآید. این گونه آیات خود را برای گروهی که شکر میگزارند گونهگون بیان میکنیم.
فراز: «کذَلِک نُصَرِّفُ الاْآَیاتِ لِقَوْمٍ یشْکرُونَ»میرساند زنده ساختن زمین برای تولید نباتات و گیاهان، کاری قانونمند است که دارای قاعده میباشد و بشر توان تحصیل و به کار بستن آنچه را خداوند در این رابطه انجام میدهد داراست و او میتواند زمینی را طیب سازد یا آن را غیر قابل کشت و خبیث نماید. در واقع، خداوند در این آیه به بنده آموزش میدهد همانطور که من زمینی را سرسبز و قابل کشت نمودهام، تو هم میتوانی قاعدهٔ علمی آن را به دست آوری و چنین نمایی و تو نیز توان نسخهبرداری از کار مرا داری. تکرار این آیه و ذکر قرار دادن فراز نخست آن، سبب ایجاد خیر و برکت در زندگی میشود.
۱٫ انعام / ۳۵٫
۲٫ اعراف / ۵۸٫
(۲۰)
آیهٔ شریفهای که در عنوان ذکر شد از جهت نوع برخورد با پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز حایز اهمیت بسیار است؛ چرا که خداوند متعال با زبانی توبیخی میفرماید: «فَلاَ تَکونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ»؛ چرا که آن حضرت رحمت برای تمامی عالمیان است و به همه حتی کفار و مشرکان لطف و مرحمت داشت، در حالی که خداوند به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: تو تنها دین خدا را ابلاغ کن و بیش از آن دخالتی نداشته باشد.
دوستی « ۱۶ » اهتمام به ساختار بلاغی نگارش
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، إِنَّا أَعْطَینَاک الْکوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّک وَانْحَرْ، إِنَّ شَانِئَک هُوَ الاْءَبْتَرُ»(۱).
بیان: خداوند متعال الفاظ و واژگان قرآن کریم را با آرایههای ادبی همراه ساخته و غنای مطالب را با صنایع ادبی فراوانی آورده و حقایق خود را در قالب بهترین متن ادبی که صنایع بلاغی آن اعجاز دارد ارایه داده است و چنین نیست که به نوع نگارش و پرداخت قلمی توجه نداشته باشد.
دوستی « ۱۷ » زبان دقیق قرآن کریم در استخدام واژگان
«وَلَوْلاَ إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَک قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْک مَالاً وَوَلَدا»(۲).
ـ و چون داخل باغت شدی، چرا نگفتی: ماشاء اللّه. نیرویی جز به قدرت خدا نیست، اگر مرا از حیث مال و فرزند کمتر از خود میبینی.
بیان: قرآن کریم برای بیان هر معنایی دقیقترین واژگان را به کار برده است. برای نمونه، در این آیهٔ شریفه از «قُوَّةَ» استفاده شده است؛ چرا که «قوة» به کارهای ایجابی اختصاص دارد و «حول» در امور سلبی. در این آیه تنها از «قُوَّةَ»استفاده شده و نه «حول»؛ زیرا «دَخَلْتَ»از امور ایجابی است که «قُوَّةَ»را میطلبد.
دوستی « ۱۸ » عربی روشن
«بِلِسَانٍ عَرَبِی مُبِینٍ»(۳).
ـ به زبان عربی روشن.
بیان: قرآن کریم به زبان عربی نازل شده اما چیزی که به آن ویژگی دارد این است که عربی آن مبین، آشکار و روشن است. قرآن کریم شناسنامهٔ هستی است و مهندسی خاصی دارد که هر زبانی نمیتواند بار معنایی آن نظام خاص را بر عهده گیرد و انتقال دهد. از این رو قرآن کریم را نمیتوان به معنایی که نازل شده است به زبان دیگری ترجمه نمود، بلکه این صاحبان زبانهای دیگر هستند
۱٫ کوثر / ۱ ـ ۳٫
۲٫ کهف / ۳۹٫
۳٫ شعراء / ۱۹۵٫
(۲۱)
که باید عربی را آموزش ببینند تا این کتاب را به گونهای تخصصی دریابند. البته ترجمه این کتاب آسمانی برای افراد عادی بسیار مناسب و لازم است اما برای ژرفپژوهان نازکاندیش کارایی ندارد.
قرآن کریم به سبب روشنی و گویایی که دارد نیازمند تفسیر و بیان نیست و فهم آن نیاز به حدیث و روایت ندارد و دقت در صدر و ذیل آیه، بیانگر معنای آن است. قرآن کریم کتابی صامت، گنگ و مهمل نیست، بلکه زبان خداست. زبانی که اعجاز دارد و روشن بودن آن نیز وجهی از اعجاز آن است. باید به خدا پناه برد از این که کسی بگوید کلام خداوند مهمل است و نیازمند آن است که دیگری آن را توضیح دهد. البته این درست است که چون ادراک ما ضعیف است و زبان نمیدانیم برای فراگیری زبان قرآن کریم به معلم که همان مقام عصمت است نیازمندیم اما چنین آموزشی در ناحیهٔ آموزش زبان است وگرنه خود آن زبان برای صاحبان زبان گویاست؛ چنانکه میفرماید:
«وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَیک الْکتَابَ إِلاَّ لِتُبَینَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ وَهُدًی وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ»(۱).
ـ و ما این کتاب را بر تو نازل نکردیم مگر برای این که آنچه را در آن اختلاف کردهاند برای آنان توضیح دهی و آن برای مردمی که ایمان میآورند رهنمود و رحمتی است.
قرآن کریم به شهادت آیهٔ شریفه قابل فهم است و کتابی است که برای همه بیان دارد؛ چرا که اگر این آیات قابل فهم نبود هم پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به بیان آن مأمور نمیگردید و هم نزول آن فایدهای نداشت! قرآن کریم کتابی است که با هر کسی به اندازهٔ عقل و فهمی که دارد همصحبت میشود و برای او سخن دارد. قرآن کریم به خودی خود ناطق است اما ما به دلیل نقصی که در شناخت زبان داریم نیازمند مقام عصمت هستیم. معصوم نیز چنین نیست که عبارات این کتاب عزیز را پیرایش کند، بلکه وی چون زبان میداند خود از آن همان گونه که هست استفاده میکند. قرآن کریم کتابی است که خود مبین و آشکار است اما برای کسی که یک پیشفرض را داشته باشد و آن همان دانستن زبان است. همانطور که یک عرب زبان برای فهم متن انگلیسی که روان است نیاز به دانستن زبان دارد. برای تقریب ذهن میتوان چنین مثال آورد که معنای هر آیه را از تعداد حروف و سطرها و از آهنگ آن میتوان یافت و به سنجش سنگینی و ثقل آن پرداخت! در این نظام معناشناسی است که میتوان معنای آیهٔ زیر را به خوبی دریافت:
«إِذْ قَالَ یوسُفُ لاِءَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ کوْکبا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ»(۲).
در این آیه از سجدهٔ خورشید و ماه به یوسف گفته شده اما چگونگی آن ذکر نگردیده است و با در دست داشتن نظام معناشناسی قرآن کریم که البته میتواند به آوا و آهنگ آیات هم باز گردد، چگونگی سجدهٔ آفتاب و مهتاب را دریافت.
قرآن کریم کتابی است که زبان آن هیچ تشابهی ندارد و تمامی آیات آن محکم است و اگر از آیات متشابه سخن گفته میشود برای کسی است که زبان نمیداند همانگونه که تمامی آیات آن برای مقام عصمت که زبان میداند محکم و مبین است.
خداوند در آیات بعد میفرماید:
«وَإِنَّهُ لَفِی زُبُرِ الاْءَوَّلِینَ، أَوَلَمْ یکنْ لَهُمْ آَیةً أَنْ یعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِی إِسْرَائِیلَ».
ـ و وصف آن در کتابهای پیشینیان آمده است. آیا برای آنان این خود دلیلی روشن نیست که علمای بنیاسرائیل از آن اطلاع دارند(۳).
۱٫ نحل / ۶۴٫
۲٫ یوسف / ۴٫
۳٫ شعراء / ۱۹۶ ـ ۱۹۷٫
(۲۲)
این آیه میفرماید از جمله نشانههای حقانیت قرآن کریم این است که عالمان یهود از آن آگاهی دارند و آن را میدانند.
دوستی « ۱۹ » کتاب تمامی دانشها
«وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآَنِ لِلنَّاسِ مِنْ کلِّ مَثَلٍ وَکانَ الاْءِنْسَانُ أَکثَرَ شَیءٍ جَدَلاً»(۱).
ـ و بهراستی در این قرآن برای مردم از هر گونه مثلی آوردیم، ولی انسان بیش از هر چیز سر جدال دارد.
بیان: ما بر این نکته بارها تأکید کردهایم که قرآن کریم کتاب هدایت است و زندگی بدون راهنمایی گرفتن از آن برای آدمی تنگ و سخت میگردد، ولی قرآن کریم، افزون بر نقش هدایتگری، خود را کتاب تمامی دانشها میداند که همهٔ علوم در آن جمع است؛ چنانکه در این آیه میفرماید ما برای مردم از هر مثلی آوردهایم: «مِنْ کلِّ مَثَلٍ». قرآن کریم لابراتواری است برای به دست آوردن سرگذشت هر چیزی که با آن میتوان موقعیت هر گوشهای از عالم هستی را سنجید. اما مثالهای آن را باید از صیغههایی که دارد استخراج کرد. این کار بسیار دشوار است و نیازمند تسلط بر صرف و نحو ویژهٔ قرآن کریم است که با صرف و نحو رایج تفاوتهایی در اصول و قواعد دارد. تعبیر: «وَلَقَدْ صَرَّفْنَا» در آیهٔ شریفه به این معناست که همه چیز در این کتاب آسمانی پیچیده شده و در آن وجود دارد. متعدی آوردن فعل: «صَرَّفْنَا»تأکیدی است بر مطلب مورد نظر. باید توجه داشت دلالت این آیه بر جامعیت قرآن کریم و این که تمامی علوم را در خود دارد از دیگر آیاتی که در این زمینه وجود دارد؛ مانند تعبیر: «کتَابٌ مُبِینٌ»(۲) بیشتر است.
قرآن کریم در ارایهٔ تمامی دانشها کتابی کامل و قابل استفاده است و در وجه فاعلی آن مشکلی وجود ندارد، ولی افراد به دلیل کفران نعمت، شرک و مشکلی که در قابلیت خود دارند، از این کتاب آسمانی دور میشوند.
قرآن کریم شطرنج روزگار و نرد زمانه است و تمامی خصوصیات عالم و آدم و شناسهٔ هر پدیدهای را بیان میکند. این کتاب آسمانی علومی را در خود پیچیده دارد که آیندهٔ جهان به کشف فراگیر آن نایل میآید و در آن زمان است که حتی کافران نیز به این کتاب به چشم کتابی تمام علمی مینگرند که بر دانشهای بشری چیره است. قرآن کریم نقشههای مهندسی پیدا و پنهانی را در خود جای داده است که تنها افراد آشنا، عالم، نقشهخوان و گنجشناس از آن آگاهی دارند. قرآن کریم ماجرایی بس فراتر از کاغذ، کتاب، نوشته و داستان دارد و با هیچ کتاب سنگین، پیچیده و دقیق و با هیچ متنی قابل مقایسه نیست؛ زیرا قرآن کریم پیام وحی، کلام حق و جلوهٔ اسما و صفات نامتناهی پروردگار است.
افسوس که نویسندگان کتابهای تفسیری و علوم قرآنی، از نقشههای یاد شده خبری ندارند، از این رو پویندگان راه دین باید به خود قرآن کریم اهتمام ورزند و «علیکم بالقرآن» را به هوش جان نیوشند و در پی فهم مستقیم آن باشند وگرنه مراجعه به کتابهای تفسیری و علوم قرآنی موجود، راه را طولانیتر مینماید البته اگر احتیاط و دقت تمام در خواننده باشد و پلاکی را به انحراف بر نگزیند. علومی که امروز برای بشر سنگین و سخت مینماید، فردا به اطلاعاتی عمومی تبدیل میشود و تنها قرآن کریم است که هرچه از آن دانش استخراج شود نه گزارههای دانشی آن تمام میشود و نه به کهنگی میگراید و کدها، پلاکها، شناسهها و نقشههای آن به تازگی خود باقی است. قرآن کریم ظاهر و باطن دارد و خداوند کریم نیز هم ظاهر و هم باطن آن را برای بشر فرو فرستاده است،
۱٫ کهف / ۵۴٫
۲٫ مائده / ۱۵٫
(۲۳)
پس باید در شناخت و فهم آیات آن تلاش نمود.
دوستی « ۲۰ » حوادث تاریخی
«وَیسْأَلُونَک عَنْ ذِی الْقَرْنَینِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیکمْ مِنْهُ ذِکرا»(۱).
ـ و از تو دربارهٔ ذوالقرنین میپرسند، بگو: بهزودی چیزی از او برای شما خواهم خواند.
بیان: قرآن کریم را نباید کتاب داستان و تاریخ دانست و ذکر برخی وقایع تاریخی تنها بهخاطر تصحیح تحریفاتی است که در آن اتفاق افتاده و به تحریف در یک باور یا سنت انجامیده و یا منشأ شکلگیری یک فرهنگ اشتباه شده است. قرآن کریم در چنین قضایایی نیز لُب و واقعیت آن را بیان میدارد تا در این جهت قابل استفاده باشد و به هیچ وجه به ذکر امور جزیی آن که به تعبیر عالمان منطق، نه کاسب است و نه مکتسب، نمیپردازد. برای نمونه، در آیهٔ زیر آمده است:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الاْءَقْصَی الَّذِی بَارَکنَا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آَیاتِنَا إِنَّه هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ»(۲)
این آیه در مورد معراج رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است، تنها چیزی که در آن ذکر شده سیر شبانهٔ ایشان از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی است اما از عروج و بر شدن ایشان به آسمانها چیزی نگفته است.
از این رو هر سخنی دربارهٔ معراج، به غیر از آنچه گفته شد، نیاز به سندی محکم و غیر قابل خدشه دارد و ادعای بیسند حرفی است از روی احساسات و به عقل و منطق و نیز به شرع، ارتباطی ندارد.
دوستی « ۲۱ » شناسنامهٔ شهیدان کربلا
«أُولَئِک الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ مِنْ ذُرِّیةِ آَدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّیةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ وَمِمَّنْ هَدَینَا وَاجْتَبَینَا إِذَا تُتْلَی عَلَیهِمْ آَیاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدا وَبُکیا»(۳)
ـ آنان کسانی از پیامبران بودند که خداوند بر ایشان نعمت ارزانی داشت از فرزندان آدم بودند و از کسانی که همراه نوح بر کشتی سوار کردیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل و از کسانی که آنان را هدایت نمودیم و برگزیدیم و هرگاه آیات خدای رحمان بر ایشان خوانده میشد سجدهکنان و گریان به خاک میافتادند.
بیان: قرآن کریم شناسنامهٔ هستی است و هر کسی میتواند سرگذشت خود را با دانش «تفأل» از آن استخراج نماید و هم
۱٫ کهف / ۸۳٫
۲٫ اسراء / ۱٫
۳٫ مریم / ۵۸٫
(۲۴)
گذشتهٔ خود را در آن ببیند و هم آیندهٔ خویش را از آن بخواند. برای نمونه، این آیه از امام حسین علیهالسلام و یاران کربلایی ایشان میگوید. با علوم غریبه میتوان نام تمامی یاران امام حسین علیهالسلام که در کربلا حاضر بودند را از این آیه استخراج کرد.
این گونه است که میگوییم نحوهٔ ساختار و چیدمان قرآن کریم معجزه است و از هنرمندیهای خداوند میباشد. البته غیر از رطب و یابس، چیزهایی در علم خداوند هست که آن را بدون کتاب به برخی از بندگان برگزیدهٔ خویش میدهد.
دوستی « ۲۲ » دوستان و دشمنان آخر زمانی اسلام
«فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یلْقَوْنَ غَیا»(۱).
ـ آنگاه پس از آنان جانشینانی بهجای ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروی کردند و بهزودی سزای گمراهی خود را خواهند دید.
بیان: این آیه از دشمنان اسلام میگوید. دشمنانی که میتواند بنیامیه، بنیعباس یا دیگران باشند اما دشمنان دیگر چه کسانی هستند؟ با حساب ابجد و برخی از علوم غریبه میتوان فهرست تمامی دشمنان آخر زمانی اسلام را با خصوصیاتی که دارند از این آیه و چند آیهٔ بعد استخراج کرد و برای هر یک پلاکی خاص منظور نمود. روشن است چنین کاری از صرف و نحو و ادبیات عرب یا کتابهای تفسیری بر نمیآید. همچنین از این آیات، میتوان دوستان خداوند را نیز شناخت. آیاتی که دوستان خدا را معرفی مینماید و ویژگیهای آنان را میگوید چنین است:
«إِلاَّ مَنْ تَابَ وَآَمَنَ وَعَمِلَ صَالِحا فَأُولَئِک یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ یظْلَمُونَ شَیئا، جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَیبِ إِنَّهُ کانَ وَعْدُهُ مَأْتِیا، لاَ یسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوا إِلاَّ سَلاَما وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکرَةً وَعَشِیا. تِلْک الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ کانَ تَقِیا. وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلاَّ بِأَمْرِ رَبِّک لَهُ مَا بَینَ أَیدِینَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَینَ ذَلِک وَمَا کانَ رَبُّک نَسِیا».
آیه آخر که آیهٔ ۶۴ سورهٔ مریم است، این سند را میبندد.
دوستی « ۲۳ » صراط مستقیم
«صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الاْءَرْضِ أَلاَ إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الاْءُمُورُ»(۲).
ـ راه همان خدایی که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست. بدان که تمامی کارها به خدا باز میگردد.
بیان: قرآن کریم در معرفی صراط مستقیم میفرماید:
«وَکذَلِک أَوْحَینَا إِلَیک رُوحا مِنْ أَمْرِنَا، مَا کنْتَ تَدْرِی مَا الْکتَابُ وَلاَ الاْءِیمَانُ وَلَکنْ جَعَلْنَاهُ نُورا نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا، وَإِنَّک
۱٫ مریم / ۵۹٫
۲٫ شوری / ۵۳٫
(۲۵)
لَتَهْدِی إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ»(۱).
ـ و همین گونه روحی از امر خود به سوی تو وحی کردیم. تو نمیدانستی کتاب چیست و نه ایمان کدام است، ولی آن را نوری گردانیدیم که هر که از بندگان خود را بخواهیم به وسیلهٔ آن راه مینماییم و به راستی که تو بهخوبی به راه راست هدایت میکنی.
«صراط مستقیم» این ویژگی را دارد که راه حق تعالی است. راهی که به حق تعالی پایان میپذیرد.
مداومت بر قرائت این آیهٔ شریفه توصیه میگردد. آیهای که از اصول و بینات قرآن کریم است. این دو آیه میفرماید قرآن کریم وحی است که فرشتهای که «روح» نام دارد با آن است. با این آیه از روح و ملائکه استمداد میشود. همچنین در این راه نوری است عمومی. کسی که با قرآن کریم انس دارد به نور قرآن نزدیک میشود وگرنه با علم تحصیلی و اکتسابی اگر قرآن را نیز به چهارده روایت بخواند، فایدهای ندارد و برای درمان دردهای روحی و آلام فکری کارگشایی ندارد و بهرهای از قرآن کریم آنطور که باید، نمیبرد.
دوستی « ۲۴ » معنویترین آیهٔ دوستی
«وَإِذَا سَأَلَک عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیسْتَجِیبُوا لِی وَلْیؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ»(۲).
ـ و هرگاه بندگان من از تو دربارهٔ من بپرسند، بگو: من نزدیکم و دعای دعاکننده را به هنگامی که مرا بخواند اجابت میکنم، پس باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.
بیان: آیهٔ یاد شده پربارترین زمینههای معنوی را در میان آیات قرآن کریم داراست و مداومت داشتن بر آن به عنوان ذکر برای توفیق یافتن بر انجام کارهای خیر و بار یافتن به مقام قرب و باطن بسیار مناسب است.
نحوهٔ بیان قرب خداوند در این آیه به گونهای است که نمیتوان شبیه و نظیر آن را در میان آیات قرآن کریم دید؛ زیرا هفت فقرهٔ قربی در آن آمده که عبارت است از:
«وَإِذَا سَأَلَک عِبَادِی»؛
«عَنِّی»؛
«فَإِنِّی قَرِیبٌ»؛
«أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ»؛
«إِذَا دَعَانِ»؛
«فَلْیسْتَجِیبُوا لِی»؛
«وَلْیؤْمِنُوا بِی».
ولی با این همه باز میفرماید: «لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ» و از احتمال و امید سخن به میان میآورد؛ چرا که قرب به خداوند متعال کاری
۱٫ شوری / ۵۳٫
۲٫ بقره / ۱۸۶٫
(۲۶)
بس بلند و بسیار سخت است و در خور کسانی است که نمیتوانند از رفاقت با قرآن کریم دوری گزینند و حتی باید آن را شبانگاهان بر بالین خواب اندک خود داشته باشند.
دوستی « ۲۵ » اهمیت سلام
«وَبَینَهُمَا حِجَابٌ، وَعَلَی الاْءَعْرَافِ رِجَالٌ یعْرِفُونَ کلاًّ بِسِیمَاهُمْ، وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلاَمٌ عَلَیکمْ، لَمْ یدْخُلُوهَا وَهُمْ یطْمَعُونَ»(۱).
ـ و میان آن دو گروه، حایلی است. و بر اعراف مردانی هستند که هر یک از آن دو دسته را از سیمایشان میشناسند و بهشتیان را که هنوز وارد آن نشده ولی بدان امید دارند آواز میدهند که سلام بر شما.
بیان: در این آیه با آن که وصف: «لَمْ یدْخُلُوهَا وَهُمْ یطْمَعُونَ» برای بهشتیان آمده است و باید بیدرنگ بعد از «أَصْحَابَ الْجَنَّةِ» میآمد، اما فراز: «أَنْ سَلاَمٌ عَلَیکمْ»بر آن پیش افتاده است تا اهمیت سلام را برساند و سلامی که آنان بر بهشتیان دارند از دست نرود.
دوستی « ۲۶ » رابطهٔ عاشقانه خداوند با رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله
«وَتَوَکلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ، الَّذِی یرَاک حِینَ تَقُومُ، وَتَقَلُّبَک فِی السَّاجِدِینَ»(۲).
ـ و بر عزیز مهربان توکل کن. آن کس که چون برمیخیزی تو را میبیند. و حرکت تو را در میان سجدهکنندگان مینگرد.
بیان: پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در روایتی میفرمایند: «ما أوذی نبی مثل ما أوذیت»؛ هیچ پیامبری همچون من آزار ندید. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بیشترین آزار را از عایشه دید. ما در کتاب «نقطه هستی» نقش آزار دهنده عایشه را توضیح دادهایم. خداوند برای دادن آرامش به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میفرماید بر عزیز رحیم توکل نما، همان که وقتی میخواهی بایستی و در میان سجده کنندگان حرکت کنی تو را میبیند. پس این آزارها تو را دلآزرده نسازد که من با تو هستم. گویی خداوند رسول خویش را در آغوش میگیرد تا وی را تسکین دهد؛ همانند مادرانی که وقتی فرزند آنان میترسد، وی را محکم در آغوش میگیرند. پیامبری که ابهت و شکوه او موجب میشد کسی چشم در چشم او نیندازد، در خانهٔ خود همواره زجر میدید! امام حسن علیهالسلام نیز چنین آزارهایی را در خانه داشت و در میان امامان معصوم علیهمالسلام از این جهت، شبیهترین فرد به جدّ بزرگوار خود بود و در خانه، عایشهای به نام جعده داشت. البته امام جواد علیهالسلام نیز همواره از همسر خود آزار میدیدند.
۱٫ اعراف / ۴۶٫
۲٫ شعراء / ۲۱۷ ـ ۲۱۹٫
(۲۷)
دوستی « ۲۷ » تکرار در آیات
«وَقَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالاْءِیمَانَ، لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِی کتَابِ اللَّهِ إِلَی یوْمِ الْبَعْثِ، فَهَذَا یوْمُ الْبَعْثِ، وَلَکنَّکمْ کنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»(۱).
ـ کسانی که دانش و ایمان یافتهاند میگویند به قطع شما به موجب آنچه در کتاب خداست، تا روز رستاخیز ماندهاید و این روز رستاخیز است ولی شما خودتان نمیدانستید.
بیان: در قرآن کریم برخی از معارف، تکرار شده است. اگر بخواهیم تکراری که در برخی از آیات است را برداریم و قرآنی داشته باشیم که تکرار معنا با صرف نظر از صنایع بلیغی در آن نباشد، حجم چشمگیری از آن کاسته خواهد شد. برای نمونه، در این آیه دو بار از: «یوْم الْبَعْثِ» سخن گفته شده و این فراز، دو بار تکرار شده است. این تکرار در این جا قرینه دارد و جهت آن در خود آیه آمده است؛ چرا که میفرماید: «لاَ تَعْلَمُونَ». شما نمیدانید و خداوند رستاخیز را تکرار میکند تا بلکه به آن توجهی شود.
در این آیه نیز چنین است:
«مَنْ کانَ یرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَهُمْ فِیهَا لاَ یبْخَسُونَ. أُولَئِک الَّذِینَ لَیسَ لَهُمْ فِی الاْآَخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِیهَا وَبَاطِلٌ مَا کانُوا یعْمَلُونَ»(۲).
آیهٔ دوم در واقع تکرار فراز «وَهُمْ فِیهَا لاَ یبْخَسُونَ» است و چیزی افزون بر آن ندارد. اگر آیات خود را نشان بدهند، قابل فهم و روشن است و برای دریافت معنا نیازی به مراجعه به آیات تکراری نیست. البته قرآن کریم حقیقت و بیانی است که جز با انس و قرب نمیتوان به آن راه یافت و از آن بهره گرفت و هزاران دانشمند اگر جمع شوند نمیتوانند بدون داشتن انس و دوستی با این کتاب آسمانی، اندکی از حقایق آن را کشف کنند.
میتوان قرآن کریم را تلخیص نمود و خلاصه و زبدهای از آن داشت که قرائت آن آسانتر است. کسی که چنین خلاصهای در دست دارد به خوبی در مییابد هر آیهای به چه منظوری در قرآن کریم آمده است؛ از جنبهٔ زینتی گرفته تا امور دیگر. البته قرآنی که از آن سخن میگویم برای عصر آینده خوب است و به درد جامعهٔ ما نمیخورد و بنازم به قرآن کریم که تا روز قیامت برای همگان مفید است و هر کسی از این بوستان میتواند بهرهای ببرد و البته قرآن کریم در عصر آقا امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) است که معنای خود را پیدا میکند.
دوستی « ۲۸ » خباثت قوم لوط
«فَمَا کانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَنْ قَالُوا: أَخْرِجُوا آَلَ لُوطٍ مِنْ قَرْیتِکمْ، إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یتَطَهَّرُونَ»(۳).
ـ ولی پاسخ قومش غیر از این نبود که گفتند خاندان لوط را از شهرتان بیرون کنید که آنها مردمی هستند که به پاکی تظاهر مینمایند.
۱٫ روم / ۵۶٫
۲٫ هود / ۱۵ ـ ۱۶٫
۳٫ نمل / ۵۶٫
(۲۸)
بیان: امت هر پیامبری با امتهای دیگر در طهارت و پاکی یا در خباثت و رذالت تفاوت دارند. یکی از خبیثترین اقوام که در قرآن کریم از آنان ذکر شده، قوم حضرت لوط است. در سورهٔ نمل، اولین ویژگی که برای این قوم یاد مینماید این است که اهل فحشا بودند. این امر فرومایگی آنان را میرساند. این قوم چنان پست بودند که در پاسخ پیامبر خود که آنها را به دوری از فحشا دعوت میکرد، گفتند باید لوط و خاندان او را بیرون کنید؛ زیرا آنها انسانهای پاکیزهای هستند و از فاحشه به دور میباشند. آنان دور بودن از گناه و زشتی را جرم میدانستند و مجازات آن را نفی بلد و اخراج از شهر و دیارشان قرار میدادند و این نهایت خباثت است؛ چرا که بدکاران نه تنها بدی میکردند، بلکه با خوبیها نیز درگیر میشدند. این گروه هیچ ملاحظهای در انجام فحشا نداشتند و آن را پنهان نمیکردند، بلکه به ارتکاب آن افتخار میکردند.
البته خداوند در گزارشی که از این قوم میدهد، نهایت عفت بیان را مراعات مینماید. برای نمونه در آیهٔ زیر میفرماید:
«وَلُوطا آَتَینَاهُ حُکما وَعِلْما وَنَجَّینَاهُ مِنَ الْقَرْیةِ الَّتِی کانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِینَ»(۱).
ـ و به لوط حکمت و دانش عطا کردیم و او را از آن شهری که کارهای پلید میکردند نجات دادیم. بهراستی آنها گروه بد و منحرفی بودند.
قرآن کریم با این بیان، کار زشت قوم لوط را ذکر نمیکند و تنها به بیان این که آنها کاری خبیث انجام میدادند اکتفا مینماید. فراز: «قَوْمَ سَوْءٍ» نیز میرساند خباثت چنان بر این قوم سنگینی میکرده که ساختار طبیعی آنان گردیده است.
دوستی « ۲۹ » سوره لقمان؛ منشور دیانت
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، الم»(۲).
بیان: یکی از مهمترین سورههای قرآن کریم که میتوان آن را «منشور دیانت» نامید و آیین حضرت حق را مینمایاند سورهٔ «لقمان» است. حکمت، اخلاق و کمالات انسانی موضوع سخن در این سوره است و معجزات حسی مانند ید بیضا و تبدیل آتش نمرودی به گلستان یا برخوردهای شدید و سخت با کافران و مشرکان در آن نیست و «منشور دیانت حق» بهترین تعبیری است که میتوان برای آن آورد. ما این سوره را «قانون اساسی اسلام» میخوانیم. این سورهٔ حکمت بر آن است تا دلیل، برهان و منش برخورد عاقلانه را تبیین نماید و نمایش قدرت محسوس را در خود ندارد. معجزههای حسی برای افراد معمولی و عادی است که اقناع کننده است اما خوارق عادات حسی برای افراد فرزانه و عالم، محل اعتنایی ندارد و آنان اعجاز را در سخن گفتن و کتاب میدانند. این گونه است که اگر حضرت موسی یا حضرت عیسی برای مردم امروز ظهور نمایند دیگر نمیتوانند با ید بیضا و شکافتن دریا و شفا دادن بیماران و زنده کردن مردگان ادعای نبوت نمایند و خود را سفیر حق بر آدمیان بخوانند، بلکه معجزهٔ آنان باید از سنخ سخن و حکمت باشد. داشتن حکمت نظری و استدلال و منطق، بالاترین معجزه در عصر حاضر و نیز در اعصار آینده که عصر پیشرفت علمی بشر است میباشد. ادیان گذشته که حقانیت خود را با معجزات حسی اثبات مینمودند برای امروز جاذبهای ندارد و معجزات آن روز پیامبران، دیگر برای ما معجزه به شمار نمیآید و بشر امروز با پیشرفتهای علمی که خواهد
۱٫ انبیاء / ۷۴٫
۲٫ لقمان / ۱٫
(۲۹)
داشت، خود تمامی آن معجزات را انجام خواهد داد، ولی معجزهٔ حضرت ختمی مرتبت صلیاللهعلیهوآله چون از سنخ حکمت و سخن خردپذیر است فصلی و موقتی نمیباشد و برای هر دورانی معجزه است و قرآن کریم معجزهٔ عقلی ماندگار و جاوید است که هرچه از روزگار بگذرد و علم بیشتر پیشرفت نماید وجه اعجاز این تنها کتاب آسمانی بیشتر رخ مینماید و روز به روز تازهتر میشود و همیشه نو و بهروز است، بهگونهای که گویی هماکنون نازل شده است. این گونه است که دین حق منحصر به اسلام است و معجزات حضرت موسی و حضرت عیسی یا حضرت ابراهیم علیهمالسلام اگر هماکنون نیز خود زنده شوند و آن معجزات را دوباره بیاورند، دیگر کار آنان معجزه دانسته نمیشود و در میان بشر امروز، اندک نیستند کسانی که بتوانند چنین خوارق عاداتی را انجام دهند. شق القمر نیز برای امروز که بشر پا بر روی ماه میگذارد اگر با هزار دلیل هم ثابت شود، کارآمد نیست و اثری ندارد. از این روی باید انصاف داد امروزه غیر از اسلام هیچ دینی لزوم متابعت ندارد؛ چرا که حجیتی برای آن نیست.
دوستی « ۳۰ » فرشتگان کارپرداز
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، وَالصَّافَّاتِ صَفّا، فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرا، فَالتَّالِیاتِ ذِکرا، إِنَّ إِلَهَکمْ لَوَاحِدٌ، رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالاْءَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا، وَرَبُّ الْمَشَارِقِ»(۱).
ـ به نام خداوند رحمتگر مهربان. سوگند به صفبستگان که صفی باشکوه بستهاند. و به زجرکنندگان که به سختی زجر میکنند. و به تلاوتکنندگان آیات الهی که به قطع، معبود شما یگانه است. پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است و پروردگار خاورها.
بیان: فرشتگان الهی کارپردازان خداوند در تمامی عوالم بهویژه در ناسوت و دنیا هستند. این آیات نقش برخی از فرشتگان را تعیین میکند. برخی از آنان را «الصَّافَّات» میخواند. آنان صف به صف ایستاده و مسؤول حفظ جان بندگان میباشند و نقش محافظ و اسکورت را دارند و به صف بودن آنان، نظمی که در کار دارند و نظم و ترتیبی که به این کار میدهند را نشان میدهد. گروهی از فرشتگان نقش گروه ضربت را دارند. این فرشتگان به نام «زاجِرَات» خوانده میشود. اما «تالِیات» فرشتگان هشداردهنده هستند که کارها را به افراد یادآوری نموده تا از انجام کاری خاص غفلت یا فراموشی نداشته باشند. خداوند هر بندهای را با فرشتگانی خاص که دارد، به سیر وا میدارد و به آنان بر اساس عنایات خاص و یا کرداری که آدمیان دارند فرشتهای میگمارد تا به ایشان نعمت دهد یا نقمتی را بر آنان وارد سازد.
دوستی « ۳۱ » سرعت عمل در قرائت آیات عذاب
«قَالَ الْمَلاَءُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاک فِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ»(۲).
ـ سران و بزرگان قومش گفتند: به واقع ما تو را در گمراهی آشکاری میبینیم.
۱٫ صافات / ۱ ـ ۵٫
۲٫ اعراف / ۶۰٫
(۳۰)
بیان: این آیه، گفتهٔ کفرآمیز قوم نوح است که هیچ واژهٔ مثبتی در آن نیست جز ضمیری که به «نوح» باز میگردد. بر این اساس، تکرار و توقف در این آیه و نیز آیاتی که از عذاب الهی بر کافران و مشرکان میگوید چندان مناسب نیست و از چنین آیاتی باید به سرعت گذشت تا مشکلات نفسانی و نیز عوارض طبیعی برای فردی که به قرائت آن مشغول است پیش نیاید؛ چرا که کمتر فردی است که به نوعی شرک، آلوده نباشد. قرآن کریم کتابی است که خوانندهٔ خود را میشناسد و کسی را که به خواندن آن مشغول است اما توان اتصال و انس با این کتاب آسمانی ندارد یا دست وی به ظلم و دل او به نیرنگ آلوده است و به قرائت این آیات میپردازد به مشکلات طبیعی دچار میسازد؛ چنانکه خود میفرماید:
«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا»(۱).
ـ و ما آنچه را برای مؤمنان مایهٔ درمان و رحمت است از قرآن نازل میکنیم ولی ستمگران را جز زیان نمیافزاید.
قرآن کریم مانند کتابهای دیگر نیست که تنها ترکیبی از کاغذ و مرکب باشد، بلکه کتابی است وحیانی که معنای وحی را در خود دارد و از حقایق خارجی حکایت دارد. قرآن کریم موجودی است که خوانندهٔ خود را میشناسد و افراد غیر سالم را که اطاعتپذیری و ایمان ندارند گمراه میکند. خسارت و زیان ظالمان به دلیل حصری بودن فراز: «وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا» حتمی است. «الظَّالِمِینَ» نیز تمامی مراتب و اقسام ظلم را شامل میشود.
داشتن طهارت باطنی شرط نخست ورود به قرآن کریم است؛ چنان که میفرماید: «لاَ یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ»(۲). بر این اساس، کسانی که با عجله و بدون خلوص و صفا و با گناه یا هر گونه ظلمی به قرآن کریم نزدیک میشوند، آسیب میبینند و گمراه میشوند، برای همین باید هنگام قرائت و استفاده از آن استعاذه داشت و به خدا پناه برد. قرآن کریم مانند نیروی الکتریسیته و جریان برق است که چرخ کارخانههای عظیم صنعتی را به گردش در میآورد ولی برخورد نامناسب با آن فاجعهبار میباشد. قرآن کریم «میزان» است و ترحم یا ارفاق و تعارف ندارد و حتی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز تحت قواعد آن قرار دارد، نه خارج یا کنار آن.
در این «دوستی» از قرائت آیات عذاب گفتیم و آن را هشدار دادیم. باید گفت قرائت برخی از سورهها نیز چنین است. برای نمونه، سورهٔ توبه از چنین سورههایی است. این سوره بدون بسمله است. گویا چنان است که در خانوادهای اختلاف، ناراحتی و دعوا رخ داده باشد و پدر که به بچهها سفارش سلام کردن مینمود، خودش سلام نمیدهد و اگر بچهها نیز به او سلام کنند، جواب نمیدهد. حال خداوند که خود میفرماید کارها را بدون بسم اللّه شروع نکنید، این سوره را بدون نام خدا و با کلمهٔ «برائت» آغاز مینماید که بسیار وحشتناک است. در این سوره باید منتظر عذاب، گرفتاری، جنگ و جهنم و مانند آن بود، در برابر این سوره، سورهٔ انفال را باید نام برد که گوارا، خوب، شیرین و دارای نعمتهای دنیوی است. آدمی گاه با آیات محشور میشود و گاه با سورهها. چهقدر خوب است انسان سوره یا آیهٔ خود را بشناسد و بداند که با چه سورهای یا با چه آیهای محشور میشود!
بهتر است انسان پیش از آن که قرآن کریم را بخواند، آن را بو کند و لمس کند و بدان قرب پیدا کند. بهتر است با قرآن همانند موجود زندهای که آدمی با او معانقه، معاشقه و معارفه دارد رفتار شود. وقتی کسی قرآن کریم را میخواند، قرآن کریم نیز وجود او را میخواند. از چنین آیاتی در سحر و جادو استفاده میشود. سحر و جادو مجوزی برای استفاده ندارد مگر در مواقعی اضطراری در برابر افراد خبیث و زندیق. در برابر، آیاتی را که از خیرات و نعمتها میگوید لازم است به کندی و با تکرار خواند. بهتر است این
۱٫ اسراء / ۸۲٫
۲٫ واقعه / ۷۹٫
(۳۱)
آیات با صفا و آمادگی و رو به قبله بودن و طهارت و حضور دل و قرب و با پناه بردن از وسوسههای شیطان، خوانده شود. همچنین باید به قرآن کریم و حتی جلد و اطراف سفید کاغذ آن حرمت گذاشت و چیزی را کنار آن قرار نداد؛ هرچند مهر و تربت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام باشد. قرائت قرآن کریم و مراجعه به آن برای رونق منبر نیز سبب نزول بلا میشود و گاه بعد از سالیان متوالی، آتش آن، زندگی انسان را میگیرد. هر که با نیت صاف و «اصالت دادن» بلکه «حقیقت دادن» به قرآن کریم وارد آن شود به علم لدنی دست یافته است و دیگر به درس و استاد نیازی ندارد.
دوستی « ۳۲ » مبارزه تبلیغاتی علیه قرآن کریم؛ بدترین ظلم
«فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ کذِبا أَوْ کذَّبَ بِآَیاتِهِ إِنَّهُ لاَ یفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ»(۱).
ـ پس کیست ستمکارتر از آن کس که دروغی بر خدای بندد یا آیات او را تکذیب کند. بهراستی مجرمان رستگار نمیشوند.
بیان: بدترین ظلم این است که انسان به خداوند دروغ بندد و برای مبارزه با قرآن کریم از پیش خود مطلبی را پوشش علمی دهد و آن را جعل نماید یا آیات او را تکذیب نماید. باید توجه داشت تکذیب با آگاهی از حقانیت همراه است و کسی که آیات الهی را تکذیب میکند جهل ندارد و میداند چه میگوید و آنچه را دروغ میخواند بهخوبی میشناسد برخلاف انکار که میتواند از سر ناآگاهی و نادانی به محتوا و معنا صورت پذیرد. تکذیب به نوعی با تصدیق به ضد همراه است و در مقولهٔ آگاهی قرار میگیرد. خداوند حال کسانی را که به تکذیب آیات الهی رو میآورند و دیگر این آیات بر روی آنان تأثیری جز افزایش قساوت قلب ندارد، چنین میفرماید:
«وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَکنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الاْءَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُکهُ یلْهَثْ ذَلِک مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کذَّبُوا بِآَیاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یتَفَکرُونَ»(۲).
ـ و اگر میخواستیم قدر او را به وسیلهٔ آن آیات بالا میبردیم، اما او به زمین دنیا گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از این رو، داستانش چون داستان سگ است که اگر بر آن حملهور شوی زبان از کام برآورد و اگر آن را رها کنی باز هم زبان از کام برآورد. این مَثَل آن گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند. پس این داستان را برای آنان حکایت کن، شاید که آنان بیندیشند.
دوستی « ۳۳ » تحدی و مبارزطلبی
«أَمْ یقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کنْتُمْ صَادِقِینَ»(۳).
ـ یا میگویند این قرآن را به دروغ ساخته است. بگو: اگر راست میگویید، ده سوره برساخته شده مانند آن بیاورید و غیر از خدا هر که را میتوانید فرا خوانید.
۱٫ یونس / ۱۷٫
۲٫ اعراف / ۱۷۶٫
۳٫ هود / ۱۳٫
(۳۲)
بیان: این آیهٔ شریفه در مقام تحدی و مرد میدان طلبیدن با کسانی است که حقانیت قرآن کریم را نمیپذیرند. قرآن کریم میفرماید: اگر راست میگویید که این آیات مفتریات و دروغ است شما از همین جنس آیات که میگویید دروغ است بیاورید. البته استمدادی از حق نیز نداشته باشید و کاری غیر الهی کنید: «وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ».
خداوند در آیهای دیگر این مبارز طلبی را چنین بیان میدارد:
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الاْءِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَی أَنْ یأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآَنِ لاَ یأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرا»(۱).
ـ بگو اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند، مانند آن را نخواهند آورد؛ هرچند برخی از آنها پشتیبان برخی دیگر باشند.
موقعیت قرآن کریم به حدی خطیر است که همآوردی ندارد و حتی اجتماع جن و انس و مددرسانی آنان به یکدیگر نیز نمیتواند همانندی برای آن بیاورد.
منظور از «مثل» نیز همانندی در باطن و معناست و این باطن قرآن کریم است که آن را به بیبدیلترین کتاب هستی و تنها مونس تنهاییها و گرفتاریهای بشر تبدیل ساخته است، از این رو کتابی با آن قیاس نمیشود و تفاوت آن با دیگر کتابها به اندازهٔ تفاوت خداوند با پدیدههایی است که دارد. باید حریم و حرمت چنین کتابی را پاس داشت که کمترین بیادبی و بیاحترامی نتیجهای جز شکایت قرآن کریم و عاق آن شدن ندارد.
دوستی « ۳۴ » تأمل در چیدمان آیات
«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنْسَانَ مِنْ سُلاَلَةٍ مِنْ طِینٍ»(۲).
ـ و به یقین انسان را از عصارهای از گل آفریدیم.
بیان: خداوند در سوره مؤمنون بعد از این که از رستگاری مؤمنان میگوید و آنان را وارث بهشت میخواند؛ یعنی کسانی که در نماز خود فروتنی دارند و از بیهودهها روی میگردانند و زکات میپردازند و پاکدامنی خود را پاس میدارند و به حفظ امانت و پیمان خود وفادار هستند و بر گزاردن نماز مواظبت دارند، روی سخن را تغییر میدهد و از خلقت و آفرینش انسان میگوید؛ در حالی که ساختار منطقی اقتضا میکند نخست از خلقت انسان سخن گفته شود و سپس ویژگیهای مؤمنان بیاید و چنین چیدمانی با ساختار موجود در آفرینش نیز سازگاری داشت. آیا برای این چینش میتوان دلیلی ارایه داد؟ ما این سخن را فرو میگذاریم تا آیندگان بر آن بیندیشند! بهتر است جملهای نیز بر آن بیفزاییم و آن این که آیا میتوان سورهٔ مؤمنون از ابتدا تا آیهٔ شریفه: «أُولَئِک هُمُ الْوَارِثُونَ»(۳)؛ را یک سوره دانست و نام آن را نیز «مؤمنون» گذاشت و از آیهٔ یازده به بعد را میتوان سورهای جداگانه به شمار آورد؟
همچنین آیهٔ: «إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّک إِنَّ فَضْلَهُ کانَ عَلَیک کبِیرا»(۴) که «الا»ی استثنائیه در آن آمده است و میرساند آیه مربوط به پیش
۱٫ اسراء / ۸۸٫
۲٫ مؤمنون / ۱۲٫
۳٫ مؤمنون / ۱۰٫
۴٫ اسراء / ۸۷٫
(۳۳)
از خود میباشد، ولی در معنا چنین نیست؛ زیرا آیهٔ پیش میفرماید:
«وَلَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیک ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَک بِهِ عَلَینَا وَکیلاً»(۱).
ـ و اگر بخواهیم بهقطع آنچه را به تو وحی کردهایم میبریم، آنگاه برای آن در برابر ما برای خود مدافعی نمییابی.
در چیدمان آیات قرآن کریم باید به این نکته توجه داشت که ترتیب موجود در آن به ترتیب نزول نیست و چنین نیست که قرآن کریم با چینش موجود نازل شده باشد، بلکه سورهای مانند علق که آیات اول آن، نخستین آیاتی بودند که نازل شدند، آیات پایانی آن، چند سال بعد نازل شده و اولین سورهای که به صورت کامل نازل شده است سورهٔ حمد است. البته این ترتیب به دست مبارک رسول گرامی صلیاللهعلیهوآله بنا به مصلحت کنار هم قرار گرفته است. همچنین به فرمودهٔ حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام ، قرآن کریم اقیانوسی است ژرف، و ما نباید اشکالی را سادهانگارانه به آن وارد کنیم یا به صورت سطحی و به گونهای با احساسات و شور و عواطف از آن سخن گوییم و مقتضای بحث علمی و نقد عقلی را نادیده بگیریم و سخن از قطعی بگوییم که حصولی ندارد. این روزها، در بحثهای علوم انسانی، اطمینان به سختی حاصل میشود تا چه رسد به آن که کسی سطحی انگارانه مدعی قطع شود. باید با تشکیل کرسیهای علمی و تخصصی، سند حجیت قرآن کریم را یافت و آن را به صورت علمی به جهانیان ارایه داد تا حتی غیر مسلمانان نیز آن را به صورت علمی بپذیرند و با اطمینان خاطر علمی از آن استفاده نمایند.
دوستی « ۳۵ » حجیت قرآن کریم
«إِنْ یشَأْ یذْهِبْکمْ أَیهَا النَّاسُ، وَیأْتِ بِآَخَرِینَ، وَکانَ اللَّهُ عَلَی ذَلِک قَدِیرا»(۲).
ـ ای مردم، اگر خدا بخواهد شما را از میان میبرد و دیگران را پدید میآورد و خدا بر این کار تواناست.
بیان: قرآن کریم برای شیعه حجت است و شیعه در عمل به آن با هیچ چالشی مواجه نیست؛ زیرا ائمهٔ معصومین علیهمالسلام بیش از دویست و پنجاه سال به همین قرآن موجود در دست ما که در آن زمان، میان مسلمانان رایج بوده است ارجاع میداده و به آن استناد و عمل میکردهاند و این قرآن همواره مورد تأیید ائمهٔ معصومین علیهمالسلام بوده است بدون آن کمترین اشکالی در حجیت آن وارد نموده باشند، اما اگر کسی بتواند ادعای تحریف قرآن کریم را داشته باشد، اهل تسنن در این مسألهٔ مهم و حیاتی دلیلی بر حجیت کتاب آسمانی خود ندارند؛ چرا که به عصمت امامان معصوم علیهمالسلام اعتقادی ندارند و استناد آنان به قرآن کریم امری تعبدی و دور از فهم و تحقیق است. بهویژه آن که دستگاه خلافت، مصحفی را که توسط حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام جمعآوری شده است نپذیرفت و خلیفه، خود عدهای را گمارد تا به گردآوری قرآن کریم که بر روی پوست و استخوان نوشته شده بود بپردازند و آن را به شکل امروزی بنگارند. آنان ابنمسعود را بهخاطر تحویل ندادن قرآنی که جمع کرده بود تنبیه کردند. آنان به هنگام انجام این کار، در ترتیب و چینش بعضی از آیات اختلاف پیدا داشتند و اشخاصی که دور از خطا و مصون از اشتباه نبودند این اختلاف را به صلاحدید خود حل کردند. آیا به قرآنی که حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام جمع نموده بود نمیتوان اعتماد کرد ولی صحت کار این گروه قابل تأیید است؟
۱٫ اسراء / ۸۶٫
۲٫ نساء / ۱۳۳٫
(۳۴)
حال در این آیهٔ شریفه، روی سخن ما با کسانی است که میگویند قرآن حاضر عین همان قرآنی است که بر قلب مبارک رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نازل شده است. آیا فراز: «أَیهَا النَّاسُ» لازم است در این آیه باشد؟ باید توجه داشت خداوند حتی در یک مورد واژهای اضافه نمیآورد.
همچنین دو آیهٔ زیر، آیا نباید یک آیه باشد:
«إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ یکنِ اللَّهُ لِیغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِیهْدِیهُمْ طَرِیقا. إِلاَّ طَرِیقَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدا وَکانَ ذَلِک عَلَی اللَّهِ یسِیرا»(۱).
البته شمارهٔ آیات جزو کلام الهی نیست؛ اما وقف بر: «لِیهْدِیهُمْ طَرِیقا» وقف غیر جایز است و همانند وقف بر إله در تهلیل: «لا إله إلاّ اللّه» است. همچنین آیهٔ نخست دارای عنوان و شناسه نمیباشد و این آیه تنها با فراز: «وَکانَ ذَلِک عَلَی اللَّهِ یسِیرا» است که شناسه و پلاک پیدا میکند. قرآن کریم و سنت، عِدل یکدیگرند و آنچه بر سر یکی رفته بر دیگری نیز وارد میشود با این تفاوت که کسانی هستند نام حضرت سیدالشهدا علیهالسلام و اهل بیت علیهمالسلام را زنده نگاه دارند و برای مصایبی که بر آن حضرات رفته است روضه بخوانند و گریه کنند اما قرآن کریم روضهخوانی ندارد.
روایت است هرچه در امتهای گذشته اتفاق افتاده است در این امت نیز واقع خواهد شد. البته همانطور که امام حتی اگر شهید شود باز حجت است، قرآن کریم نیز بر حجیت خود باقی است. البته در مقام انتقاد از این گفته نباید آیهٔ: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»(۲) را دلیل آورد؛ زیرا خود این آیه جزوی از قرآن کریم است و برای استدلال بر تحریفناپذیری آن باید دلیلی خارج از قرآن کریم ارایه نمود. این امر لزوم بازنویسی قرآن کریم بر اساس عقاید و فتاوای شیعه را محرز مینماید. برای نمونه، در قرآنهای موجود آیات سهگانهٔ زیر یک آیه دانسته شده است؛ در حالی که این آیه، سه آیه میباشد:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الر کتَابٌ أُحْکمَتْ آَیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبِیرٍ»(۳).
تمامی بسملهها یک آیه مستقل است و در اینجا «الر» آیهای دیگر است.
دوستی « ۳۶ » زنده بودن طرح مباهله
«فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ»(۴).
ـ پس هر که در اینباره پس از دانشی که تو را آمده با تو محاجه کند، بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم، سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
بیان: پیشنهاد «مباهله» که در برابر جهد و انکار معاندان و انکارگرایانی است که با علم و آگاهی به حقانیت کسی یا چیزی، با وی مقابله میکنند، پیشنهادی است که در هر دورهای برای اهل حق و کسی که به حقانیت خود یقین دارد و توانسته است با قرآن کریم
۱٫ نساء / ۱۶۸ – ۱۶۹٫
۲٫ حجر / ۹٫
۳٫ هود / ۱٫
۴-آل عمران / ۶۱٫
(۳۵)
انس بگیرد و با آن دوستی نماید قابل اجراست و مورد و موضوع این آیه، مخصص آن نیست، از این رو عالمان دینی که به حقانیت و مشروعیت خود باور دارند و میدانند ظلمی به قرآن کریم روا نداشته و حدود دوستی و انس با قرآن کریم را رعایت نمودهاند، میتوانند در برابر معاندان خود از این شیوهٔ مقابله بهره ببرند.
هر کس در مقام عناد با حق قرار گیرد به اعتبار فراز: «مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ»، زندیق و کافر است؛ زیرا از مباهله، قصدی جز عناد و جدال ندارد. مباهله، مقابلهٔ بعد از علم است که عناد و الحاد را در پی دارد و شخص به این اعتبار، نجس میگردد. نجاستی که از سر تعصب، عصبیت، عناد و الحاد دامنگیر فرد میشود و جعل لعنت خداوند بر چنین فردی نیز مؤید آن است؛ چرا که جعل لعنت، فعلی و محقق شدن آن را میرساند: «فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ».
این آیه نیز با واژهٔ: «فَقُلْ» آمده است که نوعی تحریک و برانگیختن برای طرح و عنوان مطالبی است که همراه با سختی و پیچیدگی است و گویی امر میشود به گفتن و واهمه نداشتن. تمامی آیاتی که این واژه در آن کاربرد دارد چنین است.
دوستی « ۳۷ » حمل وزر؛ پیآمد دوری از قرآن کریم
«مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ یحْمِلُ یوْمَ الْقِیامَةِ وِزْرا. خَالِدِینَ فِیهِ، وَسَاءَ لَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ حِمْلاً. یوْمَ ینْفَخُ فِی الصُّورِ، وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یوْمَئِذٍ زُرْقا»(۱).
ـ هر کس از پیروی آن (قرآن کریم) روی برتابد، روز قیامت بار گناهی بر دوش میگیرد. پیوسته در آن حال میماند و چه بد باری روز قیامت خواهند داشت. همان روزی که در صور دمیده میشود و در آن روز مجرمان را کبود چشم برمیانگیزیم.
بیان: این آیه میفرماید اگر کسی از قرآن کریم اعراض کند، در روز قیامت به حمل وزر و گناه مبتلا میگردد. رویگردانی و اعراض از قرآن کریم نیز میتواند هم در مرتبهٔ فکر و اندیشه باشد و هم در مرتبهٔ عمل.
کسی که از قرآن کریم روی بر میتابد، افزون بر آن که خود را از خیری عظیم محروم کرده است، وزر نیز دامنگیر او میشود؛ زیرا نکتهای لطیف در اینجاست و آن این که قرآن کریم دستور عمل و شیوهنامهٔ زندگی است که روش و منش انسانی را بیان میدارد و کسی که از آن دوری کند در حقیقت نقشهٔ راه ندارد و چنین کسی راه به جایی نمیبرد و در تیه سرگردانی به گرگان درندهٔ جنگل درهم انسانی مبتلا میگردد و در حالی به برزخ میرود که هزاران راه نرفته را با خود دارد و همان حمل وزر است.
این آیه بهخوبی بیان میدارد قرآن کریم کتابی برای ارایهٔ روش زندگی است و نه برای قرائت صرف تا به ثواب آن نایل آمد. در این صورت، طبیعی است که اگر کسی از آن اعراض کند، باید بار آن را در قیامت تحمل کند و راه اشتباهی را که با هزار زحمت و رنج رفته است باز گردد و آن راههای نرفته و مسؤولیت آن راه به خطا رفته با مشکلاتی که برای وی، خانواده، آشنایان و همکاران پیش آورده است را به دوش گیرد و از این که بدون مربی حرکت کرده است عذر بخواهد و مکافات شود.
کسی که از قرآن کریم اعراض نماید بر سر سفرهٔ وزر خود مینشیند. وزری که وی ناآگاهانه برای خود جمع کرده است. افزون بر این که با توجه به تعبیر: «وَسَاءَ»حمل کثافت است و نه حمل باری معمولی یا خوشایند و این باری نیست تا خداوند آن را گترهای
۱٫ طه / ۱۰۰ ـ ۱۰۲٫
(۳۶)
و بدون قاعده ببخشد در حالی که خداوند عادل و حکیم است و با حکمت است که کار میکند.
منظور از کبودی چشم نیز نقصان وجودی گناهکاران در روز قیامت است.
نتیجهٔ اعراض از ذکر الهی و قرآن کریم در آیهٔ ۱۲۴ همین سوره چنین آمده است:
«وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکا وَنَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمَی».
ـ و هر کس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت زندگی تنگ و سختی خواهد داشت و روز رستاخیز، او را نابینا محشور میکنیم.
زندگی بر چنین کسی سخت و تنگ میشود و او چون بدون نقشه و راهنما دست به کار میشود، مدام از چالهای بیرون میآید و به چاهی مبتلا میگردد و محیط اطراف با وسعتی که دارد برای او تنگ و محدود خواهد شد و زندگی او همواره بدون سامان است.
دوستی « ۳۸ » تحلیل یکی از آیات علمی و فلسفی
«وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالاْءَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیامٍ وَکانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ لِیبْلُوَکمْ أَیکمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَلَئِنْ قُلْتَ إِنَّکمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیقُولَنَّ الذینَ کفَرُوا إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِینٌ»(۱).
ـ و اوست کسی که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید و عرش او بر آب بود تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید و اگر بگویی شما پس از مرگ برانگیخته خواهید شد بهقطع کسانی که کافر شدهاند خواهند گفت این ادعا جز سحری آشکار نیست.
بیان: این آیه تحلیل علمی از آفرینش را با خود دارد اما این جهت، موضوع سخن ما نیست، بلکه ما به فراز: «وَکانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ» حصر توجه مینماییم. «عَرْش» استقرار، تثبیت و قدرت را میرساند. عرشی که بر آب قرار گرفته است: «عَلَی الْمَاءِ». خاصیت آب نیز روان و سیال بودن است. چیزی سیالتر از آب وجود ندارد و حتی باد نیز در این زمینه مثل آب نیست و تخلخل، تفرّج، تبرّز، تداخل، تمانع و تجاذب باد روانی و سیال بودن را از آن گرفته است. حرکت آب بسیار نرم، روان و قانونمند است. با حفظ این دو مقدمه میتوان گفت: «وَکانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ» به این معناست که تمام قدرت خداوند در تبدّل و تمایز است و این فراز، سیال بودن قدرت خداوند را میرساند و این بدان معناست که عوالم وجود هیچ بند و بستی ندارد. نتیجهای که از این گزاره میتوان گرفت این است که هیچ جبری در عالم هستی نیست؛ چرا که تمامی آنها متعلَق قدرت خداوند هستند و وجود سیال آن، لحظه به لحظه، قدرت تبدیل آن را میرساند. پیآمد این سخن آن است که جایی برای یأس و بریدن وجود ندارد و هیچ گاه نباید ناامید شد. تمامی ناامیدیها از نادانی و نداشتن معرفت به نحوهٔ آفرینش پدیدهها باز میگردد. چون پدیدههای هستی وجودی سیال دارد، بهیقین باید دانست که «از این ستون تا به آن ستون فرج است». این مثل، به تعبیر آیه چنین آمده است: «لِیبْلُوَکمْ أَیکمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ که به این معناست: ما تمامی راهکارهای موجود را به بنبست میرسانیم تا ببینیم تو چگونه خود را از این گرفتاریها میرهانی و چه جوهرهای از خود نشان میدهی تا خداوند از دیدن استعداد و خردورزی نیکوترین آفریدهٔ خود به شعف آید!
کمرشکنترین شبههای که خلفای جور به مسلمانان القا نمودند تا آنان را به تبعیت ذلیلانه از خود وادار نمایند، شبههٔ جبرگرایی بوده است. قرآن کریم برای تمامی پدیدهها و آیهها حتی حیوانات، نباتات و حتی مثل سنگ و ریگ اراده و اختیارِ کارا
۱- هود / ۷٫
(۳۷)
قایل است؛ همانطور که برای آنها علم، تسبیح و سجده را ثابت میداند. این افراد محدود و خودخواه هستند که علم را تنها ویژهٔ خود و سجده و تسبیح پدیدهها را تعبیری مجازی از قرآن کریم میدانند و آن را توجیه میکنند.
پدیدههای هستی همانند آب سیال جریان دارند و سیال بودن آن تدریجی بودن هر واقعهای را میرساند و چون هر چیزی تدریجی است و نه دفعی، میتوان در آفرینش آن دخالت نمود و آن را برتر یا فروتر نمود؛ چنانکه تدریجی بودن آفرینش در همین آیه با تعبیر: «فِی سِتَّةِ أَیامٍ» آمده است. تدریجی بودن آفرینش و وقوع پدیدهها به انسان قدرت مانور و دخالت میدهد و برای همین است که در ادامه میفرماید: «لِیبْلُوَکمْ أَیکمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ خداوند دستهای انسان را به طور کامل باز گذاشته است به گونهای که او حتی میتواند بنبستها را با دست خود بگشاید. چنین آفرینشی همه را به محک امتحان میبرد تا هر کس جربزه و قدرت خود را بنمایاند. قدرتی که همانند قدرت خداوند میتواند هر پدیدهای را به تسخیر خود درآورد و در هر چیزی دخالت نماید. قدرتی که متبدّل است و میتواند پدیدههای دارای قدرت تبدیل را در اختیار خود گیرد.
انسانی که میتواند قدرت تسخیر هر پدیدهای را با اختیار خود داشته باشد با سیاست جبرگرایی خلفای جور به چنان ناتوانی و ضعفی افتاده است که امروزه پنجاه کشور اسلامی در برابر قدرتهای اروپایی و آمریکایی کمر شکستهاند. ریشهٔ این اعتقاد نیز چیزی جز حماقت، جهل و نادانی نیست. آنان خانهٔ کدخدا را دیدند و راه خانهٔ خود را نیز گم کردهاند. مانند فردی که پدر پولدار و ثروتمندی دارد و گرفتار اعتیاد میشود. جوامع اسلامی به نوعی خودکمبینی، خودگمکنی و خودباختگی دچار است. در حالی که باید اندیشید خداوند هر قدر بزرگ است ما هم به همان مقدار بزرگ هستیم چون مخلوق و ظهور او میباشیم و تنها ذات و استقلال نداریم. این آیه باید از هر مسلمانی یک ولی خدا بسازد اما گویی مسلمانان عادت کردهاند جز «ملک ملک» نگویند و حظی از استقلال نبرند.
دو آیهٔ بعد پیآمد این نوع نگرش هستیشناسی را که تمامی پدیدهها را سیال میداند بیان میدارد. پیآمدی که در متن زندگی بسیاری از انسانها جاری است. خداوند میفرماید:
«لَئِنْ أَذَقْنَا الاْءِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیئُوسٌ کفُورٌ»(۱).
ـ و اگر از جانب خود رحمتی به انسان بچشانیم سپس آن را از وی سلب کنیم بهقطع نومید و ناسپاس خواهد بود.
کسی که نگرش درستی به نحوهٔ آفرینش ندارد، با پیشامد کمترین سختی و تنگی دچار ناامیدی و یأس میگردد اما آن که حظی از ایمان دارد و درست مینگرد، هیچ گاه امیدواری خود را از دست نمیدهد. مؤمن میداند که عرش قدرت خداوند بر پدیدههای سیال است و آیهٔ شریفهٔ: «وَکانَ عَرْشُهُ عَلَی الْمَاءِ»را مصداق میبخشد ولی فرد بیایمان اگر خیری را از دست دهد «لَیئُوسٌ کفُورٌ» میگردد و مأیوس، سست و پوک میشود و به تلنگری تَرَک میخورد.
کسی که مأیوسنگر است نمیتواند مؤمن باشد و کافری که امید دارد، رشحهای از ایمان در زوایای باطن خود پنهان دارد. مؤمن همواره متحول و پویاست و در مشکلات و ناگواریها امید خود را از دست نمیدهد و میداند که اگر خداوند از روی حکمت دری را ببندد با رحمتش در دیگری را میگشاید. البته، این معنا دربارهٔ اولیای الهی متفاوت است و به جایی میرسد که خداوند متعال از روی لطف و رحمت، آنان را به شدیدترین مشکلات دچار میکند تا ایشان جوهرهٔ وجود خود را ابراز کنند؛ به گونهای که خداوند
۱- هود / ۹٫
(۳۸)
برای آنان:
گر ز حکمت ببندد دری
به رحمت زند قفل محکمتری
کسی که حرکت هستی را سیال میبیند، نه از پیشامد سختیها میهراسد و نه از روی آوردن نعمت به خود خوشحال میگردد:
«وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ»(۱).
ـ و اگر پس از محنتی که به او رسیده نعمتی به او بچشانیم بهحتم خواهد گفت گرفتاریها از من دور شد. بیگمان او شادمان و فخرفروش است.
دنیا همانند بازی فوتبال یا ورزش کشتی است و یک لحظه میتواند سرنوشت را تغییر دهد و فاتحی را به شکست بکشاند. مهم این است که بتوان تا دقیقهٔ نود بازی کرد و این دقیقه را نیز به پایان برد. دنیا یک «ذایقه» است و ذایقه امری محدود و موقت است. نه خوشحالی و حال نعمت ماندگار است و نه ناراحتی و بدحالی. مهم این است که انسان، در پایان کار جهنمی نشود و عاقبت بهخیر گردد.
«الاْءِنْسَانَ» که موضوع این دو آیه است و در آیهٔ پیش از او یاد شد، گاه «لَفَرِحٌ فَخُورٌ» میگردد و بانگ «ذَهَبَ السَّیئَاتُ عَنِّی» سر میدهد. غافل از اینکه همین نعمتها میتواند قاتل جان وی گردد؛ همانطور که اگر چند کفش درِ خانهٔ آدمی جفت شود، در این صورت ممکن است آدمی دیگر خود نباشد تا آن که صاحبان کفشها وی را کفن کنند!
این وصف انسان است اما متأسفانه امروزه برخی از مؤمنان آنقدر ضعیف شدهاند که نه با «انسان» بلکه گاه با «کافر» هم تفاوتی ندارند.
به هر روی، آیهای که از ساختار خلقت میگوید با توصیه به صبر پایان میپذیرد؛ زیرا نحوهٔ آفرینش به گونهای است که در تنگناها باید صبر، حزم و دوراندیشی داشت. آیهٔ بعد میفرماید:
«إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِک لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کبِیرٌ»(۲).
ـ مگر کسانی که شکیبایی ورزیده و کارهای شایسته کردهاند که برای آنان آمرزش و پاداشی بزرگ خواهد بود.
این آیه، صبر را بر عمل صالح مقدم میدارد؛ چرا که عمل صالح بدون صبر انجام نمیگیرد. این بدان معناست که صبر به عمل صالح منوط نیست، بلکه صبر برتر از عمل صالح و علت آن است. گاه ممکن است فردی هزاران عمل صالح انجام دهد اما صبور نباشد و در تنگنای زندگی تحمل خود را از دست دهد و حتی ایمان خویش را نیز از کف نهد.
وجود «إِلاَّ»ی استثنائیه، حصر را میرساند و به این معناست که عمل صالح بدون پافشاری، استحکام، قوت و قدرت انجام شدنی نیست. باید توجه داشت این استثنا مانند استثنای سورهٔ عصر، تقلیلی نیست و برخلاف آن، کثرت را میرساند. «أُولَئِک» نیز معلوم بودن این گروه و متشخص و بزرگ بودن آنان را میرساند.
۱- هود / ۱۰٫
۲- هود / ۱۱٫
(۳۹)