تحقيق و علمآموزي
چشمهٔ « ۳۴۹ » لزوم رشد علوم انسانی
همزمان با پیشرفت علوم تجربی در کشور، لازم است علوم انسانی نیز از این کاروان عقب نیفتد وگرنه معادله به هم میخورد و کشور که برای پرسشهای دینی خود پاسخی در خور نمییابد ناخواسته دستکم در عمل به لائیک شدن رو میآورد. چنین جامعهای به خودرویی میماند که روز به روز در فرایند تولید پیشرفته میشود و بر سرعت و قدرت آن افزوده میگردد، اما در نهایت، ترمز و نیروی نگهداشت از آن که توان سرعتی و قدرتی بالایی دارد برداشته میشود و چنین چیزی نتیجهای جز مرگ را در پی ندارد.
امروزه، علم تجربی و تکنولوژی به سرعت در حال رشد است و باور وقوع هر چیزی، ناممکن نمیباشد اما آنچه در این دوران کمتر یافت
(۲۶۵)
میشود صفا، درستی و صداقت است و دانش تجربی امروز ابزاری برای بحران معنویت گردیده و نمیتوان جهل را که امری پوک و سست است علت آن دانست. آخر الزمان را هم این گونه توصیف میکنند که جایی پر و مملوّ از ظلم و جور است و امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف جهانِ غرق در ظلم و جور را به جهانی غرق در عدالت و قسط تبدیل میکنند. نکتهای که در این میان قابل توجه است این است که در هر دوی این جهانها که رویکردی متفاوت با دیگری دارد، این علم است که میتواند چنین پُر بودن ظلم و یا پُر بودن عدل را موجب شود و جایی برای جهل و نادانی در هیچ جا نیست.
چشمهٔ « ۳۵۰ » روش تحقیق
تحقیق یک مسأله به معنای گردآوری مجموع اطلاعات و مخلوط کردن آن نیست که چنین کاری مانند کشیدن مته به دیوار است نه گذاشتن مته بر جایی و سوراخ نمودن آن. البته، تحقیق نمیتواند از هر گونه پیشفرضی نیز خالی باشد اما داشتن پیشفرض به معنای ارایه دادن مسألههای چندی با هم نیست و همواره باید بر روی یک مسأله تمرکز داشت و پس از حل آن به مسألهٔ دیگری پرداخت.
(۲۶۶)
چشمهٔ « ۳۵۱ » میزان حجیت سیرهٔ معصومین علیهمالسلام
برخی با مطالعهٔ سیرهٔ حضرات معصومین علیهمالسلام میخواهند از کردار و اعمال آن حضرات الگوبرداری نمایند و زندگی خود را با سیرهٔ آن حضرات هماهنگ سازند؛ در حالی که باید توجه داشت کردار معصومین علیهمالسلام بهطور اطلاقی برای ما حجت نیست و تنها بهقدر متیقن آن میتوان بسنده نمود و به دست آوردن قدر متیقن آن شأن مجتهد و خبرهٔ آن است که وی میتواند ترجمان سیرهٔ آن حضرات علیهمالسلام باشد.
چشمهٔ « ۳۵۲ » طواف بیولایت
طواف خانهٔ کعبه بدون داشتن ولایت، این خانه را بتخانه میسازد. بتخانهای که بتهای فراوان و نیز بسیار بزرگی دارد که امروزه آن را بیش از هر دورانی در خود گرفته است.
چشمهٔ « ۳۵۳ » نیاز عقل و قدرتهای مادی به دین
هرچه بر عقل و هوش آدمی افزوده شود به دین و شریعت بیشتر نیاز دارد. افرادی مانند ابن سینا که نابغههای دوران خویش هستند یا صاحبان ثروت و قدرت، بیشتر نیازمند دین و دینمداری میباشند وگرنه جامعهٔ جهانی را به لجنزار تبدیل میکنند؛ همانطور که هرچه بر سرعت خودروها افزوده شود، به ترمز قویتری نیاز دارد.
متولیان دینی نخست باید نوابغ و افراد صاحب ثروت و قدرت را
(۲۶۷)
تحت تربیت و تبلیغ دینی قرار دهند و سپس بر ضعیفان جامعه سرمایهگذاری نمایند.
چشمهٔ « ۳۵۴ » بازیابی توان عقل
هرگاه مشکلی روانی بر شما فشار میآورد و خستگی یا افسردگی به شما هجوم میآورد، بهتر است با آب ولرم که خنکی آن بیشتر باشد یا با آب خنک، استحمام نمایید تا عقل بتواند توان خود را باز یابد و راهی برای حل مشکل به شما پیشنهاد دهد. در کنار استحمام، تمیزی دندانها با مسواک و نخ دندان و شانه و برس زدن موها و نیز استفاده از عطر نیز توصیه میشود. به همین صورت است اگر کسی مرتکب گناهی شود که در این صورت بهتر است غسل توبه نماید و ظاهر و باطن خویش را با آن پاک کند تا بتواند گناه خویش را جبران نماید.
چشمهٔ « ۳۵۵ » تفاوت عقل و عشق
عاقل همواره در کار خود غرض و طمع دارد و عاشق بدون غرض کار میکند و طمع و رسیدن به خواستهای را در کار خود لحاظ نمینماید.
(۲۶۸)
چشمهٔ « ۳۵۶ » هماهنگی عقیده با حقیقت
چه بسیار عقیدهها که ارزش صدق و مطابقت با حقیقت ندارد. بسیاری از قصد قربتها نیز چنین است. چه بسیار اولیای الهی که با قصد قربت دیگران به شهادت رسیدند. باید همچون حضرت عبد العظیم علیهالسلام بود که محضر سه امام معصوم علیهمالسلام را درک میکند و اعتقادات خویش را نزد هر سه امام بیان میدارد تا مبادا عقیدهای داشته باشد که با حقیقت هماهنگ نباشد و وی چون عقیدهٔ خود را تصحیح نموده است، ارزش زیارت ایشان با ارزش زیارت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام برابری میکند.
چشمهٔ « ۳۵۷ » اتحاد با علم و عقل
عالم است که علم را ایجاد میکند و عاقل است که خود عقل را ایجاد میکند. این گونه است که عالم و عاقل با فعل خود اتحاد ظهوری دارد؛ چرا که علم ظهور عالم و عقل ظهور عاقل است.
چشمهٔ « ۳۵۸ » حقیقت واحد و نظریههای متعدد
این که میگویند «نظر هر کسی برای خودش معتبر است» به لحاظ عقیده و ذهن است و نه به اعتبار حقیقت که جز یکی نیست و تا عقیده با واقعیت مطابقت نداشته باشد برای دیگران، ارزش صدق و اعتبار ندارد. برای نمونه، اگر در زیر خاک فلزی کشف شود و هر کسی آن را چیزی بداند، تنها نظری اعتبار دارد که مطابق با جنس آن فلز باشد و چندگانگی
(۲۶۹)
نظرات، آن را چند جنسی نمینماید.
چشمهٔ « ۳۵۹ » کلاه ترمه و نقد علمی
برخی از بزرگان علمی وقتی مسالهای را طرح میکنند، چنان به آن اعتقاد راسخ دارند که هر مخالفی را جاهل و نادان میپندارند و توان شنیدن نقد از دیگران را ندارند به گونهای که دیگران نیز همانند کسانی میشوند که کلاه ترمه و لباسی بر تن پادشاه نمیدیدند اما بهخاطر ترس از حلال زاده نبودن سکوت کرده بودند.
چشمهٔ « ۳۶۰ » بیمهری به بزرگان
کشورهای اروپایی با داشتن افراد معدودی مانند گالیله و پاستور بود که رشد علمی و صنعتی امروز را دارند و حال آنکه ما صدها دانشمند بزرگتر از آنان همانند مرحوم علامه شعرانی، مرحوم الهی قمشهای و مرحوم علامه ابوالحسن قزوینی را داشتیم و قدر آنان را ندانستیم و آنان نیز داشتههای خود را به زیر خاک بردند.
چشمهٔ « ۳۶۱ » تربیت خصوصی
زمانهٔ امروز تربیتهای جمعی را ایجاب نمیکند، مربی معنوی باید
(۲۷۰)
بااستعدادترین افراد را شناسایی نماید و وقت خود را تنها برای تربیت آنان صرف نماید. تربیتهای جمعی نمیتواند تعلقات خاطر افراد را به دست گیرد و آن را کنترل نماید.
چشمهٔ « ۳۶۲ » تیغکشان ماهر
در هر دعوایی باید نخست طرف دعوا را شناخت که از متخصصان و صاحبان مهارت است یا از ناشیان غوغایی و هوچی گرایی. برای مثال، دعوا با تیغکشان حرفهای دارای امنیت بالاتری است نسبت به کسانی که دعوای لاتی دارند و لاف تیغ کشی میزنند؛ زیرا آن که در تیغکشی استاد است تیغ را چنان نرم میکشد که تنها سبب زخمه میشود، ولی آن که لاف تیغکشی دارد بیهدف تیغ میزند و زخم کاری بر دیگری وارد میآورد. این مثالی است برای کسانی که لاف دانش میزنند و خواب علم میبینند که آنان سد راه عالمان و مجتهدان حقیقی هستند و ناجوانمردانه از هیچ زدنی دریغ ندارند و هر رطب و یابسی به هم میبافند تا آنان را به زعم باطل خویش فرود آورند بلکه چند روزی خود بر فراز آیند. مسندی که جز پندار نیست اما نه پندار بیاثر، بلکه زعمی که معصیت در پی معصیت آرد.
(۲۷۱)
چشمهٔ « ۳۶۳ » پیرایههای دینی
دین با گذشت زمان و در زیر اختناق حاکم از ناحیهٔ سلاطین و خلفای جور، با تمامی مجاهدتهایی که عالمان دینی برای حفظ و نگاهداری آن داشتهاند دستخوش پیرایههایی گردیده است که آن را همچون فرد زیبارخی نموده که مدتها به حمام نرفته و لباس نو بر تن نکرده است. چنین کسی اگر ناگاه به حمام رود و به اصلاح خود رو آورد با گذشتهٔ خود قابل شناخت نیست و هر کس او را ببیند نمیتواند باور نماید وی همان فرد چرکین دیروز است که امروز چنین زیبا و باطراوت شده است. از همین روست که وقتی صاحب دین حضرت حجت (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) ظهور نمایند و دین جد خویش را بیان کنند بسیاری میگویند ایشان دین جدیدی آورده است و زیر بار آن نمیروند، در حالی که آن حضرت علیهالسلام جز دین بیپیرایهٔ جد خود را که در مسیر طولانی غیبت، پیرایهها گرفته است بیان نمیدارند.
چشمهٔ « ۳۶۴ » علم و عمل
اگر کسی اقیانوسی از علم باشد، تنها به اندازهٔ عملی که انجام داده از او پذیرفته میشود و نه به اندازهٔ دانستههایی که دارد؛ مگر آن که علم وی از جنس معرفت باشد.
(۲۷۲)
چشمهٔ « ۳۶۵ » علم و اثر
علم اگر اثر داشته باشد با نادانی تفاوت میکند و در این صورت است که عالم مصداق: «هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لاَ یعْلَمُونَ»(۱) میگردد.
چشمهٔ « ۳۶۶ » رابطهٔ عمل و علم
کردار نیز میتواند منتج به علم گردد به این صورت که کسی کار نیکی انجام میدهد و قرب عملی به خداوند مییابد و خداوند برای پاداش و اجر آن به وی علمی مفید یا معرفت اعطا مینماید.
معرفت الهی نیز مانند هر امر دیگری از ظهورات الهی است و جز با معرفت او نمیتوان به چیزی معرفت پیدا نمود. چشم وقتی میبیند به وسیلهٔ حق میبیند و گوش وقتی میشنود، به وسیلهٔ حق میشنود و عقل وقتی در مییابد به وسیلهٔ حق در مییابد و هر چیزی تنها به وسیلهٔ حق امکانپذیر میباشد.
چشمهٔ « ۳۶۷ » رغبت به دین
خداوند در سورهٔ توبه میفرماید: «وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آَتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَیؤْتِینَا اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَی اللَّهِ رَاغِبُونَ»(۲). این آیه رهنمودی است به جامعهٔ روحانیت و آن این که
- الزمر/ ۹٫
- توبه / ۵۹٫
(۲۷۳)
لازم نیست آنان مردم را به دینمداری وادار نمایند، بلکه باید گرایش و علاقه به دین را در آنان ایجاد کرد و آنان را به دین راغب نمود. اگر مردم به روحانیت رغبت داشته باشند و آنان را افرادی بدانند که دلسوز جامعه و مردم هستند و نان کسی را نمیبُرند و به کسی سخت نمیگیرند، آرام آرام بهدین و خداوند رغبت مینمایند وگرنه آگاهانه از مسایل دینی دور میشوند.
چشمهٔ « ۳۶۸ » کتاب «فصوص الحکم»
جناب محیی الدین کتاب خویش؛ فصوص الحکم را اعطایی از جانب پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میداند ولی این سخن درست نیست؛ زیرا در اعطای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله خطایی نیست و در این کتاب، با وجود درستیهای بسیار، خطاهای بزرگی نیز وجود دارد. این کتاب به اقیانوسی میماند که با آن که دُرهای بسیاری دارد، لجن نیز در آن پیدا میشود. برای نمونه، جناب محی الدین در فص موسوی، فرعون را فردی طاهر میداند که توسط حضرت حق قبض روح شد و دیگر پس از آن گناهی نداشت و گناهان پیش وی بخشیده شده است و خداوند او را آیهای قرار داد تا کسی از درگاه حق مأیوس نباشد و ایمان فرعون هم به خاطر عدم یأس اوست.
این سخن شیخ بر اساس آیهٔ صریح قرآن کریم، نادرست است. خداوند متعال میفرماید: «وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْیا وَعَدْوا حَتَّی إِذَا أَدْرَکهُ الْغَرَقُ قَالَ آَمَنْتُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ الَّذِی آَمَنَتْ بِهِ
(۲۷۴)
بَنُو إِسْرَائِیلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ. آَلاْآَنَ وَقَدْ عَصَیتَ قَبْلُ وَکنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ فَالْیوْمَ نُنَجِّیک بِبَدَنِک لِتَکونَ لِمَنْ خَلْفَک آَیةً وَإِنَّ کثِیرا مِنَ النَّاسِ عَنْ آَیاتِنَا لَغَافِلُونَ»(۱).
فرعون میگوید: من به پروردگار بنیاسرائیل ایمان آوردم، خداوند فرمود الان، در حالی که پیش از این گناهکار و مفسد بودی. امروز بدن تو را نجات میدهیم تا برای آیندگان عبرتی باشد و همانا بیشتر مردمان از آیات ما غافل هستند.
اما خداوند در آیهای دیگر میفرماید: «فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آَمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَکفَرْنَا بِمَا کنَّا بِهِ مُشْرِکینَ. فَلَمْ یک ینْفَعُهُمْ إِیمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِک الْکافِرُونَ»(۲).
خداوند متعال بر اساس سنت خویش، ایمان کسانی را نمیپذیرد که به خاطر مشاهدهٔ عذاب الهی تسلیم شدهاند.
چشمهٔ « ۳۶۹ » صاحب علم و معرفت
اگر کسی در شب امتحان، کتاب دوست خود را بخواهد و او بگوید خود به آن نیاز دارد، خواندن وی میتواند علم باشد اما نور و معرفتی در آن نیست ولی اگر کتاب را با وجود نیازی که خود دارد به وی دهد، چنین کسی هم علم دارد و هم صاحب نور و معرفت است و علم او خالی از حقیقت نیست و مغزای واقعیت را داراست.
- یونس / ۹۰ ـ ۹۲٫
- غافر / ۸۴ ـ ۸۵٫
(۲۷۵)
چشمهٔ « ۳۷۰ » مانند دیگران
عالم دینی باید همانند مردم عادی زندگی نماید؛ چنانکه میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَک مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَیأْکلُونَ الطَّعَامَ وَیمْشُونَ فِی الاْءَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَکمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَکانَ رَبُّک بَصِیرا»(۱). عالِم دینی باید نخست آدم باشد و مثل هر انسانی شؤون آدمی خود را داشته باشد و سپس عالِم باشد تا دچار سالوس و ریا نگردد. آیهٔ شریفه بیان میدارد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله همانند دیگران غذا میخورد و میآشامید و به بازار میرفت و تفاوت ایشان با دیگران تنها در داشتن قدرت وحی است.
چشمهٔ « ۳۷۱ » لغو حکم دینی
اسلام همواره نظاممحور است و اگر اجرای یک حکم سبب شود اصل نظام اسلام در مخاطره قرار گیرد، آن حکم لغو میشود.
چشمهٔ « ۳۷۲ » حفظ حریم دیگران
همانطور که اگر فردی نانوا به نانوایی دیگری برای خرید نان برود
- فرقان / ۲۰٫
(۲۷۶)
پشت پارو نمیرود تا خود نان بپزد، یک عالم نیز باید چنین باشد و اگر عالمی به شهر یا حوزهٔ عالم دیگر وارد شد، نباید در امور مربوط به آن روحانی وارد شود و خود را بر عالم آن شهر مقدم دارد حتی اگر او مجتهد باشد و عالم آن شهر مقلد وی باشد؛ چرا که این کار در نظر عقلا موجب سست شدن جایگاه آن عالم در شهر خود میشود.
چشمهٔ « ۳۷۳ » امید در تبلیغ
عالم دینی باید همچون پزشک باشد که هیچ گاه مراجعان خود را ناامید نسازد که ناامیدی با مرگ برابر است. همانطور که طبیب مرگ بیمار خود را نمیخواهد و همواره پیجوی درمان اوست، عالم دینی نیز نباید در پی رفوزه کردن مردم باشد و لازم است آنان را همواره به فضل خداوند امیدوار گرداند تا عالمی ربانی باشد نه شیطانی.
چشمهٔ « ۳۷۴ » رابطهٔ شاگرد با استاد
کودک وقتی از پستان مادر شیر میخورد، رشد مییابد و بزرگ میشود و زالو وقتی به جایی میچسبد آن قدر خون میمکد و میخورد که هلاک میشود. دانشجو و استاد باید حکایتی همچون مادر و فرزند داشته باشد که دانش اندوزی میان آنان عشق و محبت ایجاد کند نه آن که با زالوصفتی علم بخواهد. باید توجه داشت عشق هیچ گاه بُرش و ریزش ندارد و اگر
(۲۷۷)
کسی در جایی برید و ریزش داشت وی از همان ابتدا عاشق نبوده و طمع در کارش بوده است. شاگردان در قدیم همواره به استادی که برمی گزیدند عشق داشتند و با حفظ سنت مبارک استادمحوری، تا پایان عمر استاد، کنار وی با او همراهی و همدلی داشتند بدون این که به وی کمترین شک داشته یا با یا وی شرطی داشته باشند.
در گذشته شاگرد خود را در خدمت استاد قرار میداد و خدمت به استاد را از منازل کمال خود میدانست. گاه شاگردی بیست سال به استادی خدمت میکرد. خدمت وی نیز از سر ارادت بود، ارادتی که حتی اگر استاد بر سر او میزد چیزی نمیگفت و توقع حفظ ظاهر را از او نداشت.
چشمهٔ « ۳۷۵ » حکمت حلالهای الهی
کسی که بدون دلیل و به خاطر قداست شخصی حلالی از حلالهای الهی و مباحی را حرام میکند یا در آن احتیاط مینماید، ناخواسته جامعه را در سیر به سوی حرام کمک کرده است چرا که با سد حلال یا مباحی، درهایی به سوی حرامهای بسیاری گشوده میشود.
افزون بر این، اگر انجام حلالی معصیت شمرده شود، حرمت معصیت از سکه میافتد و عادی انگاشته میشود.
(۲۷۸)
چشمهٔ « ۳۷۶ » زیان موعظهٔ بسیار
داشتن زبان نصیحت و بسیار موعظه نمودن موجب میشود انسان قساوت قلب پیدا کند، پس اگر انسان میخواهد دیگری را نصیحت کند، بهتر است همانند چشمهای باشد که تنها در فکر جوشیدن خویش است و برای درخت کنار خویش نمیجوشد؛ گرچه او را هم بیبهره نمیسازد.
چشمهٔ « ۳۷۷ » نقصان کمال
کسی که میتواند غضب نماید به خودی خود صفتی کمالی را داراست ولی اگر بر دیگران غضب نماید و به آنان تعدی داشته باشد، امری ناپسند است و شیطان است که در نهاد اوست.
چشمهٔ « ۳۷۸ » احکام ارشادی
تمام احکام اسلام ارشادی است و مردم را به فطرت و طبیعت خویش آگاه میسازد و به آن رهنمون میدهد اما خِرد عادی آدمی که به درستی تربیت نشده و منطق فهم خود را پرفروغ نگاه نداشته است، در امور عبادی قدرت برگزیدن نوع خاصی را بدون رهنمود گرفتن و ارشاد پیامبران در نمییابد و بعد از کشف دلیل، درستی آن را تصدیق میکنند.
(۲۷۹)
چشمهٔ « ۳۷۹ » چیرگی هدف انبیا
انبیای الهی همواره در پی براندازی ظلم در جهان بودهاند. آنان توانستند پیام خود را به جهانیان برسانند و در این هدف به پیروزی رسیدهاند که امروزه کسی جز با حربهٔ حقوق بشر نمیتواند بر بشر ستم وارد آورد و ظلم آشکار داشته باشد و آن که ظلم مینماید نیز سعی در پنهان داشتن ظلم خویش دارد و آن را عادلانه و به نفع جامعهٔ بشری نشان میدهد.
چشمهٔ « ۳۸۰ » مراتب حکم
احکام الهی دارای مراتب است و در مقام اجرای آن باید به این مراتب توجه داشت و غفلت ننمود که هر حکمی برای چه مرتبه و چه موضوعی است و میان مراتب حکم خلط ننمود؛ همانطور که این مراتب در نزول احکام مورد لحاظ بوده است و برخی از احکام به تدریج در جامعهٔ اسلامی نهادینه میگردید.
توجه نداشتن به مراتب حکم در برخی از برخوردها و اعتراضها دیده میشود. برای نمونه، برخی از منکرات در رتبههای بسیار بالایی از زشتی است به گونهای که خود دهها منکر دیگر را موجب میشود اما با این وجود نادیده انگاشته میشود و به مسایل کوچکتر توجه بیشتری میگردد. فقر که دربارهٔ آن گفتهاند «الفقر کاد أن یکون کفرا» نمونهای از منکرات بزرگ دانسته نمیشود و بیرون بودن چند تار موی زن جرمی سنگین به حساب میآید.
(۲۸۰)
چشمهٔ « ۳۸۱ » جهاد ابتدایی
ما جهاد ابتدایی در زمان غیبت معصوم را حرام نمیدانیم. روایاتی که بر منع جهاد ابتدایی دلالت دارد در مقام بیان حکم آن نیست، بلکه در مقام اخبار از آینده است و خبری غیبی را بیان میدارد و آن این که شرایط و موضوع جهاد ابتدایی در زمان غیبت فراهم نمیگردد و مسلمانان به لحاظ نظامی و دیگر جهات تا پیش از قیام جهانی حضرت مهدی (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) توان فراهم آوردن عِدّه و عُدّه را نخواهند داشت و هر گونه جنگ ابتدایی آنان به شکست خواهد انجامید.
باید توجه داشت انقلاب اسلامی ایران، جهادی ابتدایی نبود، بلکه دفاع بود. دفاع در برابر ستمگریها، ظلمها و تجاوزهایی که نظام سیاه سلطنتی داشت و البته مردم غیور و مسلمان ایران، خونهای بسیاری نیز برای پیروزی خود نثار کردند.
چشمهٔ « ۳۸۲ » عالم مردمی
عالم و روحانی در ارتباط با مردم همچون ماهی است به دریا. اگر عالمی مردمی نباشد و خود را از مردم جدا نماید و با آنان همنفسی و همنشینی نداشته باشد، هلاک خواهد شد.
(۲۸۱)
چشمهٔ « ۳۸۳ » صاحبان دانش و عالمان
«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِکةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِما بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ». تعبیر «أُولُو الْعِلْمِ»در این آیهٔ شریفه با تعبیر «عالِم» تفاوت بسیار دارد. صاحب علم کسی است که دانش از او چون چشمهای گوارا میجوشد و نیازی به تعلیم ندارد برخلاف عالم مدرسه دیده که علم را همچون نان گدایی از این و آن میگیرد و همچون چاه خشکی است که باید آب در آن ریخت و خود منبعی جوششی ندارد و به کمترین آلودگی نیز نجس میگردد.