چشمهٔ « ۳۲۸ » تقلید
تقلید همان عمل به فتوای مجتهد است و بر این اساس، تقلید، تبعیت عملی به شمار میرود و چندگانگی یا تقدّمی میان تقلید و عمل نیست. آنچه بر تقلید پیشی دارد، علم به حکم است که خود به تنهایی تقلید شمرده نمیشود.
در صورت برابری مجتهدانی که شایستگی تقلید دارند، میتوان از هر یک یا همهٔ آنان پیروی نمود؛ هرچند دسترسی به مجتهد خود داشته باشد و تفاوتی ندارد که آن مسایل را از برخی از آنان فرا گرفته باشد یا خیر؛ زیرا بر فراگیری مسأله، تقلید صدق نمیکند و تقلید تنها پیروی عملی است و شامل فراگیری یا التزام نمیگردد. گذشته از آن که در صورت تساوی، تبعیض در تقلید و مراجعهٔ همزمان از چند مجتهد دارای شرایط اشکال ندارد.
(۲۵۱)
پیروی از چند مجتهد عادل اگر به مخالفت اجمالی یا عملی بینجامد بهطوری که عمل انجام گرفته به فتوای هر یک از مجتهدان باطل باشد، جایز نیست، ولی چنانچه به بطلان آن منجر نشود یا با احتیاط؛ حتی احتیاط وجوبی همراه باشد، اشکال ندارد.
تقلید همزمان از چند مجتهد عادل اشکال ندارد و میتوان در مسایل مورد نیاز از چند مجتهد که شرایط لازم را بهصورت برابر برخوردار هستند، تقلید نمود و لازم نیست در تمام مسایل از یک مجتهد پیروی کرد؛ خواه در ابتدای تکلیف باشد یا بعد از آن و خواه تقلید ابتدایی باشد یا نباشد؛ چرا که تفاوتی در تخییر بدوی و استمراری نیست. البته، این امر در صورتی است که مخالفت به نحو بطلان در عمل پیش نیاید و در غیر این صورت، با عمل به فتوای مجتهدی، رجوع به فرد دیگر در همان مسأله جایز است؛ مگر این که برتری وی اثبات شود که با اطمینان و یا احتمال برتری وی، تنها باید از او تقلید نمود و رجوع به غیر وی جایز نیست.
تقلید پیروی عملی از دستاورد علمی مجتهد است که با مرگ وی آسیبی به آن نمیرسد؛ چنانچه دسترسی نداشتن به شخص وی نیز مشکلی در پیروی پیش نمیآورد؛ بهویژه که مجتهد درگذشته اعلم نیز باشد و تفاوتی میان تمسک به ائمهٔ معصومین علیهمالسلام و مجتهد شایسته در این زمینه نیست.
اگر عدم وجود دلیل بر جواز تقلید ابتدایی از مجتهد درگذشته ـ آن گونه که مرسوم است ـ در عدم جواز آن بسنده باشد، سیره بر تقلید از درگذشتهٔ اعلم وجود دارد، ولی چنین سیرهای در تقلید از مجتهد
(۲۵۲)
زندهٔ غیر اعلم وجود ندارد یا مورد شک است و تنها وجود شک، در عدم تحقق آن بسنده است.
در فقه باید از صاحب فتوا تقلید نمود و صاحب فتوا هرچند برای هزار سال پیش باشد حضور علمی وی هنوز باقی است و این فتوا نیز تا زمانی که اعتبار علمی داشته باشد، به او متعلق است و زنده بودن بدن وی دخالتی در جواز تقلید ندارد. برای نمونه، وقتی شیخ انصاری فتوایی را داده که هنوز فقیهی بر آن اشکال نکرده یا چیزی بر آن نیفزوده است، این فتوا برای اوست و در واقع بعد از وی همه از او تقلید مینمایند هرچند فقیهان زندهٔ حاضر آن را نقل نمایند. اما در مسایل جدید که گذشتگان فتوایی بر آن ندارند روشن است که باید از مجتهدان صاحب شرایط زنده تقلید نمود.
تقلید ابتدایی از مجتهد میت همانند بقای بر تقلید از میت جایز است؛ چرا که زنده بودن مجتهد به نفس کشیدن او نیست، بلکه به صاحب نظر بودن اوست و تا نظر وی توسط فقیهی صاحب شرایط نقد و رد نشده است، آن نظر زنده است؛ هرچند بدن وی مرده باشد.
چشمهٔ « ۳۲۹ » نماز در ساعت اداری
گزاردن نماز جماعت به طور عمومی یا نماز دستهجمعی بدون جماعت در ساعات اداری در مراکز دولتی، در صورتی که موجب تعطیلی کار، اتلاف وقت مردم و بینظمی در امور اجتماعی گردد، مجوّز شرعی و عقلی ندارد و از مصادیق «تحقّق امر عبادی در مقام معصیت» است.
(۲۵۳)
نباید برای نماز جماعت یا نماز دسته جمعی که بدون جماعت گزارده میشود از وقت اداری که اتلاف آن زیانبار است استفاده نمود. کارمندان برای انجام کار مردم، از بیت المال که حق مردم است حقوق دریافت میکنند و نماز جماعت نباید موجب زیان رساندن و اختلال در نظم جامعه و مجاری امور گردد.
پس این رسم ـ که نماز جماعت اوّل وقت در ادارات برپا میگردد ـ شیوهای مطلوب و آرمانی مناسب با موازین شرعی و عقلی به نظر نمیرسد.
اگر این امر، دور از مشکلات آن صورت میپذیرفت، مطلوب بود، ولی با توجه به مشکلات موجود، شأن فرهنگ غنی اسلامی و شیعی نیست؛ بهویژه با توجه به این که بخشی از کارهای اداری به طور قهری قبل از برگزاری نماز تعطیل میشود و بعد از نماز نیز که ساعتی بیش نیست، دیگر کارها به روال عادی باز نمیگردد و از طرفی نیز زمینهٔ مناسبی برای کاردزدی کارکنان ناشایست به دست میدهد.
اگر گفته شود: ارباب رجوع ـ که مسلمان هستند ـ نیز نماز اوّل وقت را همراه آنان به جماعت برپا کنند، باید گفت: نماز اوّل وقت ـ آن هم به جماعت اداری، اجباری نیست تا بر آن مهر صحّت گذاشته شود. همچنین مردمی گرفتار که هر یک به دنبال ترتیب کار و امور روزمرّهٔ خود هستند، نباید سرگردان بمانند تا کارمندان و مسؤولان نماز خود را به جماعت بخوانند؛ گذشته از آن که با وضعیت موجود، کارهای امروز به فردا افتاده و بهطور جدّی موجب اختلال در زندگی، اتلاف وقت و نگرانی عمومی میگردد.
(۲۵۴)
البته در مراکزی همچون پادگانها و نیز در اماکنی که نماز جماعت اوّل وقت چنین پیآمدهایی را ندارد و موجب پایمال گشتن حقوق دیگران نمیشود، این امر بسیار مناسب است، ولی برای ادارات، دادگاهها و مراکز انتظامی، با وضعیت موجود سزاوار نیست؛ و اگر دستکم این امر عبادی را در آخرین فرصت اداری برگزار کنند، پارهای از مشکلات رفع میشود و نیز مردم به دنبال کار یا نماز خود میروند و میتوان مجاری امور را به صورتی ترتیب داد که وقت کار اداری، کجی و کاستی نیابد؛ اگرچه در این صورت، دیگر نماز جماعتی در ادارات برگزار نشده و با تعطیلی اداره، همهٔ کارمندان، اداره را ترک خواهند کرد، ولی نباید تنها برای تحقّق جماعت به زیانباریهای فراوانی تن داد. مشکل احساسی این بحث این است که تقسیم شیفت موجود اداری مناسب فرهنگ دینی نیست و متولیان برنامهریزی کشور باید ساعات کار اداری را متناسب با فرهنگ و اولویتهای دینی کارشناسی و تعیین کنند تا هم گزاردن نماز در اول وقت باشد و هم فرصت نماز از وقت و حقوق مردم و بیتالمال مایه نگزارد.
در مراکز خصوصی نیز در ساعات کاری، بجا آوردن نماز بدون اجازهٔ صاحب یا مسؤول آن جایز نیست؛ خواه سبب ترک موقّتی کار شود یا به هم خوردن حالت آمادگی برای کار را در پی داشته باشد، که در هر دو صورت، اگر امکان متعارف برای بجا آوردن نماز در خارج از وقت کاری باشد، حکم مسأله ـ جایز نبودن آن ـ یکسان است.
هنگامی که به صورت فعلی هیچ کاری یا نیازی به آمادگی برای کار وجود نداشته باشد یا آمادگی لازم برای کار فعلی باشد و بینظمی و تباهی در محیط کاری پیش نیاید، گزاردن نماز اشکال ندارد.
(۲۵۵)
البته، چنانچه در قرارداد کاری، نماز در محیط کار یا نماز اوّل وقت یا نماز در زمان کار حتی در وقت غیر مناسب نسبت به کار شرط شده باشد، بجا آوردن نماز جایز است و اشکال ندارد؛ به شرط آن که اختلال کاری پیش نیاید و در غیر این صورت، چنین شرطی سزاوار نیست؛ همانطور که از طرف صاحب کار نیز در صورت نبودن کار بهطور فعلی یا عدم نیاز به آمادگی برای کار، مانع شدن از برگزاری نماز در محیط کار سزاوار نیست و در صورتی که تعمّد کارفرما نسبت به چنین ممانعتی به دست آید، لازم است با وی برخورد معقول و مناسب شود.
چشمهٔ « ۳۳۰ » بلندگوی مساجد
مساجد باید اذان را بگویند اما نه با بلندگو که موجب آزار همسایههاست، بلکه اذان را بدون آن بلند بگویند. خانهٔ خدا باید امنیت روانی و آرامش خاطر را موجب گردد نه آن که صداهای بلند مزاحم در آن سبب روانپریشی کسی گردد.
چشمهٔ « ۳۳۱ » وضو در دستشویی
این صدق عنوان مستراح است که موجب میشود وضو گرفتن در آن مکان مکروه باشد، بنابر این وضو ساختن در آشپزخانه یا در حیاط خانه این کراهت را ندارد؛ هرچند لولههای فاضلاب آن به یکجا منتهی شود.
(۲۵۶)
چشمهٔ « ۳۳۲ » از نشانههای هاری
اگر به کسی بگویند فلانی غیبت شما را میکرد و به شما بد میگفت و او سریع وی را متهم نماید و هزاران عیب بر او وارد آورد اما در صورتی که به او بگویند فلانی از تو تمجید کرده است، او را فهمیده بخواند، چنین فردی هار است و انکساری درون قلب خود ندارد.
چشمهٔ « ۳۳۳ » برداشت درست از زهد
زهد قایل نشدن استقلال برای پدیدههای هستی و آن را با خدا داشتن است. حضرت سلیمان علیهالسلام نیز بنا بر این تعریف، زاهد است؛ چرا که همهٔ عالم در اختیار اوست ولی همه را از خداوند میبیند و برای خداوند میخواهد. باید مراقب بود زهد به معنای ناداری و فقر معنا نشود تا پیامبری مانند حضرت سلیمان علیهالسلام از جرگهٔ زهّاد خارج شود در حالی که اگر آن حضرت که پیامبر الهی است جزو زاهدان نباشد پس زاهد چه کسی است؟ زهد بر شیوهٔ انبیای الهی به معنای کار و کوشش و تلاش روزافزون است. به این معنا، هر کس داراتر باشد و به داشتههای خود کمتر اصالت دهد، زاهدتر است.
(۲۵۷)
چشمهٔ « ۳۳۴ » غم و شادی
در جامعهٔ اسلامی باید اعتدال و تناسبها را در هر کاری رعایت و لحاظ نمود. گریه و شادی نیز باید به استاندارد برای جامعه وجود داشته باشد؛ زیرا غم زیاد موجب غمباری و خمودی و افسردگی میشود و شادی بسیار خیرگی و عافیتطلبی میآورد، از این رو باید اندازه نگه داشت که اندازه نکوست. البته برای سامان بخشیدن به این امر میطلبد چند جامعهشناس و روانشناس ماهر در این زمینه برنامهریزی کنند و همانند تقسیم بودجه، تقسیم غم و شادی نمایند و سوگواری و شادیهای مذهبی و سایر غمها و شادیها را به تناسب برای جامعه فرهنگسازی نمایند.
چشمهٔ « ۳۳۵ » شهید و شهود
به کسی که در راه خدا کشته میشود «شهید» میگویند نه «مرده» یا «کشته»؛ چرا که در هنگام جان دادن و احتضار و پیش از آن که به عالم واپسین برود، در همین ناسوت به شهود، رؤیت و معرفت میرسد و شهادت وصف تعینی بدن اوست وگرنه شهید زنده است و نفس و نیت آخر سفر ناسوتی خود را با سلامت و سعادت و با تسلیم و پذیرش حق تعالی میپیماید؛ چنان که قرآن کریم میفرماید: «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ»(۱)
- آل عمران / ۱۶۹٫
(۲۵۸)
چشمهٔ « ۳۳۶ » اقتدار جانبازان
جانبازان جنگ تحمیلی چون روح آزاد و سالمی دارند و تنها عضوی از بدنشان را از دست دادهاند، صاحب اقتدارند و در بیشتر یا همهٔ میدانهای ورزشی موفق هستند بر خلاف معلولان سایر کشورها که از همان ابتدا معلول شده و روحشان هم معلول گشته است. از این رو برتری چنان از یک طرف زیاد و از یک طرف کم است که شاید بتوان گفت مسابقهها متوازن نیست گرچه به خاطر رعایت ظاهر میتوان مسابقه داد.
چشمهٔ « ۳۳۷ » مبادی اراده
اراده به تبع مبادی در افراد مختلف است. بنابراین کسی که میخواهد ارادهٔ قوی داشته باشد نباید به ارادهاش فشار بیاورد بلکه باید بر روی مبادی کار کند و آن را سامان بخشد. کسی میتواند ارادهای قوی داشته باشد که شب و روز او شب و روز باشد و یکی جای دیگری را نگرفته باشد، خوراکش را حلال نماید و خلاصه هرچه مقدمهٔ اراده شدن اراده است را درست کند، آن وقت خواهد دید که ارادهاش در اختیار اوست.
چشمهٔ « ۳۳۸ » سعادت بشر
اسلام در پی آن نیست که ابر قدرتی جهانی گردد، بلکه تنها سعادت
(۲۵۹)
بشر را میخواهد.
چشمهٔ « ۳۳۹ » صبر بر معصیت
طاعت وقتی ارزش دارد که صبر بر معصیت در کنار آن باشد. هزار رکعت نماز به معصیتی بر باد میرود و این صبر بر معصیت است که با رکعتی از طاعت، معراج میآورد. کسی که صبر بر معصیت ندارد گاه هفتاد سال عبادت را به عصیانی بر باد میدهد.
چشمهٔ « ۳۴۰ » خوبی شرآلود
انسان از خدا بخواهد خوبیهایی داشته باشد که با آنها کسی را آزار ندهد و موجب آزردگی یا دینگریزی دیگران نگردد. اگر کسی خوبی خویش را بر سر دیگران بزند، خوبی وی شری است که دامنگیر او شده است.
چشمهٔ « ۳۴۱ » رگ غیرت
گاه برای تحریک و برانگیختن دیگران برای کار بهتر، میتوان از رگ غیرت آنان استفاده کرد. یادم میآید وقتی کودک بودم، به کلاس قرائت قرآن میرفتم. آخوندی بود که قرائت مرا مسخره میکرد. گفتم باید ثابت
(۲۶۰)
کنم که من هم میتوانم. برای همین به تجوید رو آوردم و به جایی رسیدم که حتی افراد بزرگسال و حرفهایها شاگرد من شدند و من با مثل مرحوم ذبیحی مقایسه میگردیدم و در مسابقهٔ قرائت، رقیب ایشان بودم و قرآن کریم در یازده ساعت و نیم ختم مینمودم.
چشمهٔ « ۳۴۲ » تعبیر خواب
بهترین خوابها برای روانشناسی و پی بردن به بیماریهای درونی یا جسمی فرد، اضغاث احلام است. اگر کسی معبّر واقعی باشد میتواند از این خوابها عبور نموده و حقیقت درونی فرد را برای او هویدا سازد. کلیاتی که در باب تعبیر خواب در کتابها گفته میشود به صورت غالبی درست نیست و میتواند در افراد مختلف، چهرههای گوناگون به خود بگیرد. برای نمونه، معروف است «شیر» نشانهٔ علم است در حالی که کلیت ندارد و میتواند نشان از صفای نفس یا حتی چربی خون بالای بدن باشد که تشخیص آن بر عهدهٔ معبّر است.
خاطرنشان میشود علم تعبیر، دانشی دهشی و موهبتی است و خداوند متعال آن را به اولیای خویش میبخشد و نمیتوان آن را از طریق خواندن کتاب فرا گرفت اگرچه اصول و قواعد آن را میتوان تا حدودی در چارچوب واژگان و نوشتار بیان نمود که ما برخی از آن را در کتاب «اصول و قواعد تعبیر خواب» آوردهایم.
در این جا برای نمونه تعبیر خوابی میآید. خانمی خواب دیده بود فردی که برای زیارت به کربلا رفته برای او آب فرات سوغاتی آورده اما
(۲۶۱)
وی نتوانسته از آن استفاده کند، به او گفتم شما نماز و روزهٔ قضا دارید و باید آن را بجا آورید.
در زیارت امام حسین علیهالسلام آمده است: «أشهد أنّک قد أقمت الصلاة وآتیت الزکاة وأمرت بالمعروف ونهیت عی المنکر»؛ کسی که نمیتواند از آب کربلا استفاده کند با توجه به آن که خواب بیننده زن است زکات بدهکار نیست و امر به معروف را نیز ترک نکرده بلکه نماز یا روزه است که از او قضا شده است.
همچنین یکی خواب دیده بود ماری به او گفت تخم مرغی برای من بینداز وگرنه تو را نیش میزنم؛ به او گفتم شما صدقه و خیراتی بدهید و بهتر است یک شانه تخم مرغ به فقیری بدهید.
من در روز چهارشنبهٔ هفتهٔ بعدی که مرحوم آقای الهی قمشهای از دنیا رفتند، خدمت ایشان بودم. ایشان خوابی دیده بود که آن را برای من نقل کرد. وی میگفت: «خواب دیدم نهج البلاغه را زیر بغل دارم و به طرف بهشت میدوم؛ یکی از من پرسید: کجا؟ گفتم: آقا امیر مؤمنان علیهالسلام دارد درس میدهد؛ میروم به درس آقا برسم.» سپس ایشان افسوسی خورد و گفت: «میخواهم بعد از این بروم نهج البلاغه را بخوانم، ولی حالا دارم بر آن شرح مینویسم. این چه شرحی است که من مینویسم!» همانجا با خود گفتم: من دیگر ایشان را نمیبینم؛ چرا که بر اساس تعبیری که از خواب ایشان داشتم، دریافتم آن عالم ربانی به زودی از دنیا میروند. آنگاه ایشان را بوسیدم. وی ناراحت شد و گفت: «چرا؟! چیه!» گفتم: هیچ آقا! هوس کردم شما را بیشتر ببوسم، دلم تنگ است و چیز دیگری نگفتم. من آن روز به قم آمدم و در همان هفته پیکر مطهّر ایشان را به قم
(۲۶۲)
آوردند.
چشمهٔ « ۳۴۳ » رؤیت حوادث پیش از پیشامد آن
حضرت یوسف علیهالسلام از وقایع آینده خبر داشته است که میتواند خواب عزیز مصر را با آن تطبیق دهد و هفت سال خشکسالی را بعد از هفت سال پربارانی پیشبینی مینماید و خواب پادشاه تنها تذکار و یادآوری برای وی به شمار میرفته است.
چشمهٔ « ۳۴۴ » ارزش تولید
اگر جامعهای سطح تولید و کارایی آن پایین باشد و تولید در آن بیارزش گردد، دلالی و واسطهبازی رونق میگیرد. اگر کشت و کار کشاورز ارزان باشد، دلالها سود آن را میبرند؛ همانطور که بازار علم، قالی، نان و پسته در دست دلالهاست.
چشمهٔ « ۳۴۵ » ویروس دنیاخواهی
امروزه ویروس دنیاخواهی به جان جامعه افتاده است و از عمله و کارگر تا آخوند در پی دنیا میدوند. در دنیا باید تنها خود را با زیردستان مقایسه نمود و نه با متمولان و نیز اهل معنا که از هر دو گروه کم میآورد و
(۲۶۳)
یأس و نارضایتی بر آدمی وارد میآورد.
چشمهٔ « ۳۴۶ » توقعات نابجا
کسی که وارد منزل یا زیست محیط دیگران میشود باید ملاحظهٔ آنان را داشته باشد و آنان را بدهکار خود نداند. کسی بدهکار کسی نیست و نباید مردم را با توقعات خود اعم از آن که بجا باشد یا نابجا، آزار داد. انسان باید گذشت داشته باشد و عافیتطلبی را از خود دور دارد و با آزادمنشی و جوانمردی با دیگران ارتباط داشته باشد.
چشمهٔ « ۳۴۷ » خاک کاشان و لزوم کار مضاعف
کاشان عقربپرور است. خاکی که عقرب پرورش میدهد کمتر خاصیتی برای پرورش انسانهای بزرگ به صورت غالبی دارد و اگر کسی از این شهر رشد کرده باشد، همت و تلاشی مضاعف داشته است.
چشمهٔ « ۳۴۸ » فضایل ترکها
ترک بودن افتخاری است؛ چرا که غیرت، جوانمردی، شهامت و آقایی از نخستین صفات ترکهاست. در زمان ستمشاهی برای ایجاد تفرقه و اختلاف میان اقوام چیزهایی میساختند که نقل آن اگر بیحرمتی به قوم
(۲۶۴)
یا گروهی باشد جایز نیست. ما به هر جای ایران از شمال تا به جنوب و از شرق تا به غرب که رویم مردمی را میبینیم که صفا در چهره و دل آنان موج میزند.
افراد خارج از ایران نیز بسیار خونگرم هستند. ما با برخی از رفقا به شمال ایران میرفتیم که دو نفر ایتالیایی با ما همراه شدند. بچههای ما زبان آنان را میدانستند. آنان آنقدر گرم گرفتند که گویی طلبهٔ قم هستند. آدمها همه لنگه و جفت هم هستند به شرط آنکه زبان به ادب گشوده شود. اگر کسی زبان محبت داشته باشد، همه را برادر خود مییابد و چنانچه همواره ادب را پاس دارد، برادری کسی را از دست نخواهد داد.