سياست، مديريت و آفات و آسيب هاي آن
چشمهٔ « ۲۷۸ » ویژگی رهبر و مرجع
«وَقَالَ لَهُمْ نَبِیهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکمْ طَالُوتَ مَلِکا قَالُوا أَنَّی یکونُ لَهُ الْمُلْک عَلَینَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْک مِنْهُ وَلَمْ یؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیکمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یؤْتِی مُلْکهُ مَنْ یشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»(۱).
از این آیهٔ کریمه میتوان برداشت نمود که مرجعیت و رهبری که مدیریت جامعه را بر عهده دارد باید دو ویژگی عمده داشته باشد: یکی بسط و توانمندی علمی و دو دیگر توانمندی و بسط جسمی. اگر توانایی جسمی در رهبر و مرجعیت وجود نداشته باشد، نمیتواند به همهٔ اطراف و اکناف سر بزند و وضعیت جامعه و مردم را بنگرد و از نزدیک با مشکلات آنان روبهرو شود و از قیمت کالا و اجناس باخبر باشد و بتواند تمامی امور مردم را مدیریت نماید و مشکلات آنان را بداند و حل نماید. همانند حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام که همواره در شهر میگشت و احوال مردمان را میدید و از آنان غافل نبود و برای آنان آذوقه میبرد و در کارها به آنان کمک مینمود.
چشمهٔ « ۲۷۹ » مناصب حکومتی
اگر افراد شایسته از مناصب حکومتی کنارهگیری کنند و در پی احقاق حقوق مردم نباشند، نااهلان جای آنان را میگیرند و گناهانی که آنان در آن
- بقره / ۲۴۷٫
(۲۲۳)
مناصب مرتکب میشوند بر عهدهٔ شایستگان نیز خواهد آمد. برای نمونه، نمیتوان پرهیز از ریختن خون را برای کنارهگیری از قضاوت بهانه آورد و آن منصب را به تبهکاران سپرد تا خونهای پاک را بر زمین بریزند یا به حقکشی و ظلم رو آورند.
چشمهٔ « ۲۸۰ » اقتدار و بازدارندگی
قرآن کریم به مسلمانان توصیه مینماید در برابر کفار غلظت داشته و همواره فضایی جنگی را نقشآفرینی کنند تا دشمنی خیال تجاوز به آنان را در سر نپروراند و مهربانی را برای مؤمنان و اهل منزل داشته باشند: «یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِینَ یلُونَکمْ مِنَ الْکفَّارِ وَلْیجِدُوا فِیکمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»(۱). ایران اسلامی نیز با هشت سال دفاع جانانهٔ خود و رشادتهای فرزندان این آب و خاک چنان درسی به جهانیان داد که دیگر کسی اندیشهٔ جنگ با ایران را در سر نمیپروراند و ایران تا دهها سال دیگر بیمه است.
البته این پندار که قدرت، تجاوز میآورد، درست نیست و این ضعف است که طمعآفرین است؛ همانطور که نمیشود برای مبارزه با نپرداختن خمس مانع ثروتمند شدن افراد گردید.
- توبه / ۱۲۳٫
(۲۲۴)
چشمهٔ « ۲۸۱ » دزدان آبرومند
دزدی در این دوره بر دو گونهٔ تخصصی و سطحی است. این دزدان فقیر هستند که دزدی سطحی و ابتدایی دارند و یک دزدی آبروی آنان را بر باد میدهد. چنین دزدانی را باید دستگیری کرد نه آن که دستشان را قطع کرد و باید به آنان شغل داد و دستشان را گذاشت تا دست به کار برند مگر کسی باشد که نتواند ترک دزدی کند و به مرض دزدی گرفتار باشد. دزدی تخصصی در طبقهٔ مرفهان، سرمایهداران و برخی از کارگزاران حکومتی است که آبرومندانه دزدی میکنند و خون مردم را در شیشه میکنند و آن را بر سر میز پرافتخار ریاست یا سجادهٔ زاهدانهٔ عبادت سر میکشند و برای همه هم محترم هستند. اقتصاد کشور از اینان است که علیل میگردد و فقر از اینان است که به دزدان فقیر میرسد. حدود الهی را نخست باید بر این گروه جاری نمود که از حد فسادانگیزی عمومی تا حد قطع دست را در بر میگیرد.
چشمهٔ « ۲۸۲ » اخلاق بزرگمنشانه
انسانهای بزرگ هیچ گاه از بزرگ شدن دشمن خویش نمیهراسند. آنان وقتی بر دشمن خود پیروز میشوند نه تنها دشمن را کوچک و تحقیر نمیکنند، بلکه او را بزرگ میسازند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله هنگامی که مکه را فتح نمودند افزون بر خانهٔ کعبه، خانهٔ ابوسفیان را محل امن قرار دادند که هر کس به آن وارد شود در امان خواهد بود و آن را تا پایهٔ امنیت خانهٔ خدا بالا میبرند. این اخلاق از بزرگی و بزرگمنشی آن حضرت صلیاللهعلیهوآله میباشد.
(۲۲۵)
چشمهٔ « ۲۸۳ » تفرقه و زیانهای آن
اتحادیهٔ اروپا یکی از مراکز قدرت است که توان خود را از اتحاد دارد، حال آن که بیش از پنجاه کشور اسلامی هر یک مانند جزیرهای از دیگری جداست و همین جدایی و افتراق موجب ضعف و شکننده بودن آنان شده است و ضعف آنان را چیزی جز اتحاد با یکدیگر و نه اتحاد با قدرتهای استکباری جبران نمیکند.
در این رابطه میتوان حادثهای تاریخی را مثال آورد. فردی یهودی خدمت حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام آمد و گفت: شما که اسلام حق هستید کارهای نیستید و آن که کارهای است (خلیفهٔ وقت) حق نیست؛ پس حق وجود ندارد. حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام در برابر استدلال وی فرمود: خلیفه هر کاری که انجام میدهد با اذن و اجازهٔ من است.
اگر آن حضرت علیهالسلام نمیخواست این گونه از خلیفه دفاع کند، حق و دینی ثابت نمیشد؛ در حالی که حضرت با تیزبینی تمام جواب فردی را که میخواست میان حاکم مشروع (حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام ) و حاکم مقبول (خلیفه) تفرقه بیاندازد و از این آب گل آلود ماهی بگیرد را به محکمی دادند و از ایجاد شکاف میان مسلمانان جلوگیری نمودند.
ما نیز نباید در پی تخریب دیگر کشورهای اسلامی باشیم و تنها باید در پی اثبات حقانیت خویش باشیم، وگرنه به تفرقهٔ بیشتر دامن میزنیم. کشورهای اسلامی امروزه همانند قناریهایی است که در قفس بوده و آب و دانهٔ آنان آماده است و ایران همانند شیری است که در بیشهزار
(۲۲۶)
میچرخد، از این رو باید مراعات آن قناریهای نگونبخت را نماید.
چشمهٔ « ۲۸۴ » ریشهٔ مفاسد
تمامی مفاسد ریشه در «طمع» دارد. حضرت آدم علیهالسلام از بهشت رانده شد چون میخواست خود را در ردیف اصحاب کسا علیهمالسلام وارد نماید و به او گفته شد: «وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکونَا مِنَ الظَّالِمِینَ»(۱).
شیخ صدوق رحمهالله روایتی بسیار نورانی از امام صادق علیهالسلام در این زمینه آورده است که ما فرازهایی از آن را در اینجا میآوریم. این روایت در کتاب گرانسنگ «معانی الاخبار» آمده است: قال أبو عبد اللّه علیهالسلام : «إنّ اللّه تبارک وتعالی خلق الأرواح قبل الأجساد بألفی عام، فجعل أعلاها و أشرفها أرواح محمّد وعلی وفاطمة والحسن والحسین والأئمة بعدهم ـ صلوات اللّه علیهم ـ فعرضها علی السّماوات والأرض والجبال فغشیها نورهم…. فلمّا أسکن اللّه عزّ وجلّ آدم وزوجته الجنّة قال لهما: «وَکلاَ مِنْهَا رَغَدا حَیثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکونَا مِنَ الظَّالِمِینَ». فنظرا إلی منزلة محمّد وعلی وفاطمة والحسن والحسین والأئمة بعدهم ـ صلوات اللّه علیهم ـ فوجداها أشرف منازل أهل الجنّة، فقالا: یا ربّنا لمن هذه المنزلة؟ فقال اللّه جلّ جلاله: ارفعا رؤوسکما إلی ساق عرشی فرفعا رؤوسهما فوجدا اسم محمّد وعلی وفاطمة والحسن والحسین والأئمة بعدهم ـ صلوات اللّه علیهم ـ مکتوبة علی ساق العرش بنور من نور الجبّار جلّ جلاله، فقالا: یا ربّنا ما أکرم أهل هذه
- بقرة / ۳۵٫
(۲۲۷)
المنزلة علیک، وما أحبّهم إلیک، وما أشرفهم لدیک! فقال اللّه جلّ جلاله: لولاهم ما خلقتکما، هؤلاء خزنة علمی، وأمنائی علی سرّی، إیاکما أن تنظرا إلیهم بعین الحسد وتتمنّیا منزلتهم عندی، ومحلّهم من کرامتی، فتدخلا بذلک فی نهیی وعصیانی فتکونا من الظّالمین!… یا آدم ویا حواء لا تنظرا إلی أنواری وحججی بعین الحسد فأهبطکما عن جواری وأحلّ بکما هوانی ، «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیطَانُ لِیبْدِی لَهُمَا مَا وُورِی عَنْهُمَا مِنْ سَوْآَتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکمَا رَبُّکمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَکونَا مَلَکینِ أَوْ تَکونَا مِنَ الْخَالِدِینَ وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ. فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ»(۱) وحملهما علی تمنّی منزلتهم فنظرا إلیهم بعین الحسد فخذلا حتّی أکلا من شجرة الحنطة. فلمّا أکلا من الشجرة طار الحلی والحلل عن أجسادهما وبقیا عریانین: «وَطَفِقَا یخْصِفَانِ عَلَیهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکمَا عَنْ تِلْکمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَکمَا إِنَّ الشَّیطَانَ لَکمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ. قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ»(۲)، قال: اهبطا من جواری فلا یجاورنی فی جنّتی من یعصینی، فهبطا موکولین إلی أنفسهما فی طلب المعاش، فلمّا أراد اللّه عزّ وجل أن یتوب علیهما جاءهما جبرئیل فقال لهما: إنّکما إنّما ظلمتما أنفسکما بتمنّی منزلة من فضّل علیکما فجزاؤکما ما قدعوقبتما به من الهبوط من جوار اللّه عزّ وجل إلی أرضه، فسلا ربّکما بحقّ الأسماء التی رأیتموها علی ساق العرش حتّی یتوب علیکما، فقالا: اللهمّ إنّا نسألک بحقّ الأکرمین علیک محمّد وعلی وفاطمة والحسن والحسین والأئمة علیهمالسلام إلاّ تبت علینا ورحمتنا. فتاب اللّه علیهما إنّه هو التّواب الرحیم»(۳).
- اعراف / ۲۰ ـ ۲۲٫
- اعراف / ۲۲ ـ ۲۳٫
(۲۲۸)
بر اساس این روایت، بهترین راه وصول به حق تعالی، ترک وصول است. هیچ پیامبر و امامی نمیخواست پیامبر یا امام باشد، بلکه آنان تنها بندگی کردند و از هر چیز قطع طمع نمودند و خداوند هم به آنان عنایت ویژه نمود.
در میان امامزادگان، آنان که ذرهای طمع به امامت داشتند گمراه گشتند. بنده نیز در همهجا بنده است. باید به آنچه خدا میدهد راضی بود و همان بود که هست؛ خواه حجاب باشد یا کنار رفتن پردهها. چنین زندگی همراه با محبت است؛ چنان که در ادامهٔ همین روایت است : «فلم یزل أنبیاء اللّه بعد ذلک یحفظون هذه الأمانة ویخبرون بها أوصیاءهم والمخلصین من أممهم فیأبون حملها ویشفقون من ادّعائها».
چشمهٔ « ۲۸۵ » عایشه
عایشه عاشق پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بود، ولی کینهٔ وی نسبت به حضرت زهرا و حضرت علی علیهماالسلام موجب بدفرجامی او گردید. او به هنگام مرگ، سر بر قبر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله گذاشت و دیگر سر بلند ننمود. او اگر به آیهٔ شریفهٔ: «قُلْ إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْکمُ اللَّهُ وَیغْفِرْ لَکمْ ذُنُوبَکمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»(۱) توجه و عمل مینمود و به خلافت طمعی نمیورزید و هدایت فکری کودتای سقیفه را عهدهدار نمیشد، عاقبت خیری داشت اما حسد و طمع، او را بدفرجام نمود.
- معانی الأخبار، ص ۱۰۸ ـ ۱۱۰٫
- آل عمران / ۳۱٫
(۲۲۹)
چشمهٔ « ۲۸۶ » مهمترین علامت مؤمن
مهمترین نشانهٔ ایمان داشتن اخلاق نیکو و محبت و مهربانی داشتن است نه انگشتر عقیق به دست نمودن، گرچه جمع اینها با هم بهتر است.
چشمهٔ « ۲۸۷ » مسیر فیض خدا
فیض خداوند برای کسی جاری میشود که دست مردمآزاری نداشته باشد. گوش و چشم کسی باز میشود که نخست دُم، سُم، شاخ و دندان او را کشیده باشند و جز بندگی نمیشناسد و آزار مردم از او نمیآید.
چشمهٔ « ۲۸۸ » دلشکستهٔ غریب
چه بسا دل شکستگانی که مورد توجه قرار نمیگیرند و چه بسا پای شکستگانی که از آنان دلجویی میشود.
چشمهٔ « ۲۸۹ » کیمیای دل فقیر
هیچ گاه با دیدن فقیری، نباید او را فرودست خود پنداشت و
(۲۳۰)
برتریپنداری برآمده از جاه و مکنت نداشت که چه بسا او کیمیایی در دل دارد که هیچ گوهر دنیایی و ثروت ناسوتی نمیتواند با آن برابری کند.
چشمهٔ « ۲۹۰ » بدهکار مقتدران
اگر نیازمند شدید تا وام و قرض بگیرید، از افراد توانمند قرض نمایید تا در صورت پیشامد ناگوار ناتوانی از پرداخت آن، توان در گذشتن از شما را داشته باشند نه از افراد ضعیفی که خود نیازمندترند.
چشمهٔ « ۲۹۱ » زندگی متعادل نوابغ در جوامع نابالغ
در جوامع عقبمانده اگر نابغهای به دنیا آید و نبوغ خود را نشان دهد، زندگی سختی خواهد داشت و خود را با دست خویش به هلاکت انداخته است و دولتها و قدرتها و رقیبانی از علم که در برابر او چون پر کاهی هستند او را همواره محدود خواهند نمود. نوابغ اگر در چنین جوامعی مانند دیگران زندگی کنند مشکلی نخواهند داشت.
چشمهٔ « ۲۹۲ » زبان بدن
بدن افراد دارای زبان است و نحوهٔ نشست و برخاست و حرکات دست و بدن گویای امری درونی است. استفاده از زبان بدن در رساندن
(۲۳۱)
پیام و داشتن مخاطبه با دیگران حایز اهمیت بسیار است و علایق و سلایق آنان را میرساند. برای نمونه، کسی که قدرت نشستن در جای خود را ندارد و همواره میجنبد، بیمار روانی است. کسی که دستهای خود را در هم فرو میکند یا پای خویش را بغل میکند، فردی غمبار است. کسی که به هنگام سخن گفتن رو به جلو میآید از گفتهها استقبال دارد و برای وی خوشایند است و کسی که سنگینی بدن را رو به پشت میاندازد چندان به شنیدن علاقهای ندارد.
چشمهٔ « ۲۹۳ » روانشناسی در بازار
برای شناخت مردم یک شهر میتوان از بازار آن دیدن کرد. برای نمونه، اگر در بازار شهری کفنفروشی یا تجهیزات میت بیش از معمول است، آن شهر جمعیتی پیر دارد وگرنه جمعیت آن جوان است. اگر پارچههایی که در بازار دیده میشود بیشتر نقش گل دارد، جمعیت آن بیشتر از روستاها آمدهاند و تمدنی بدوی دارند و در صورتی که بیشتر آن نقشی ساده دارد، جمعیت آن شهری است. اگر کفشفروشیها بیشتر کفشهای نوک تیز میآورند، جمعیت آن بیشتر لاغر است وگرنه چاق و فربه خواهد بود. افزون بر این، از درِ خانه یا کفشهای جلوی در نیز میتوان به روحیهٔ افراد یک خانواده و جمعیت پی برد.
همچنین محلهای که مردمآزار باشند، گربههایی وحشی دارد؛ چرا که آنان به گربهها هم رحم نمیکنند و آنان را میزنند، همانطور که پرندههای آنجا نیز به کسی اطمینان نمیکنند و با دیدن آدمی پرواز میکنند.
(۲۳۲)
چشمهٔ « ۲۹۴ » استضعاف بندگان
خداوند تنها انسانی را به جهنم میبرد که دین و پیام بیپیرایهٔ آن به وی رسیده باشد. بر این اساس، دین بیپیرایه به بیشتر بندگان خدا نرسیده است و آنان مستضعف هستند و اگر انبیا و اولیای الهی علیهمالسلام نتوانستند آنان را در دنیا تربیت کنند، خداوند خود مربی آنان در برزخ میشود و مؤمنانی را بر آموزش و تربیت آنان میگمارد.
چشمهٔ « ۲۹۵ » سهم یتیمان
کسی که سهم امام علیهالسلام را نمیپردازد یا آن سهم را میگیرد و آن را در مورد و جای خود هزینه نمینماید و سهم یتیمان آل نبی صلیاللهعلیهوآله را بدون حساب استفاده میکند، کفر تمامی وجود او را فرا میگیرد.
چشمهٔ « ۲۹۶ » مشاهد مشرّفه و فقیران
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا إِنَّ کثِیرا مِنَ الاْءَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیأْکلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ یکنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ ینْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»(۱). از
- توبه / ۳۴٫
(۲۳۳)
این آیه میتوان برداشت نمود اگر مسؤولان اوقاف و متولیان حرمهای حضرات معصومین علیهمالسلام و امامزادگان بخشی از داراییهای حرم را هزینهٔ فقیران ننمایند، از مصادیق این آیه به شمار میروند و ساخت بناهای ساختمانی مجوز غفلت از فقیران جامعه نیست.
چشمهٔ « ۲۹۷ » بهرههای انفاق
انفاق برای انسان همانند حرس برای درخت است. درخت با حرس و زدن شاخههای اضافی است که رشد و استحکام مییابد و میوهٔ آن پربار و شیرین میشود و از شاخههای حرس شده نیز بهره برده میشود. کسی که انفاق میکند نیز نو و تازه میشود، جلا مییابد، روح او رشد میکند و دیگران را از خیرات خویش بهرهمند میسازد.
باید توجه داشت واژهٔ انفاق ۷۸ بار در قرآن کریم آمده است و در برابر، واژهٔ «رزق» ۱۴۹ مرتبه. اگر کسی این معادله را رعایت نکند و دستکم نصف مال و رزق خود را هزینهٔ همسر، فرزند، پدر، مادر، خویشان و از همه مهمتر فقیرانی که میشناسد ننماید به مرگ ناگهانی، بدآوردن در کار و به مشکلاتی که همچون قارچ در زندگی وی رخ مینماید مبتلا میگردد. در این مسأله، آنچه مهم است توجه به رزق است و میان دارا و نادار تفاوتی نیست و هر دو باید به میزان رزقی که دارند انفاق داشته باشند.
(۲۳۴)
چشمهٔ « ۲۹۸ » سفاهت منافقان
خداوند منافقان را افرادی سفیه میداند. افرادی که مؤمنان را به زعم خویش ساده میپندارند. قرآن کریم میفرماید: «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آَمِنُوا کمَا آَمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کمَا آَمَنَ السُّفَهَاءُ أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَکنْ لاَ یعْلَمُونَ»(۱).
وقتی به منافقان گفته میشد ایمان آورید همان گونه که مردم (مهاجران و انصار) ایمان آوردهاند، آنان میگفتند آیا همانند سفیهان باشیم؟ خداوند در پاسخ به آنان میفرماید: به هوش باشید، آنان خود سفیه هستند.
منافقان مردم مهاجر و انصار را سفیه میدانستند چرا که میدیدند مهاجران تمامی سرمایهٔ خود را در مکه رها کرده و میهمان انصار شدهاند و انصار هم بدون چشمداشتی مهاجران را در زندگی و اموال خود شریک کردهاند و چنین چیزی در دید کسی که به خدا و آخرت باور ندارد چیزی جز سفاهت نیست، اما چون دنیا پایان کار نیست، خداوند منافقان را سفیه میداند و کسی که قدرت و ارادهٔ هجرت را دارد و نیز کسی که قدرت پذیرش دیگری و تقسیم مال خود با او را دارد ضعیف نیست و این کار جز از انسانهای عاقلی که میتوانند آخر کار را ملاحظه کنند و دل به ظواهر خوش ننمایند بر نمیآید. کسی که چیزی برای دنیای خود نمیگذارد و هرچه دارد را برای خدا سرمایهگذاری میکند. اگر کسی
- بقره / ۱۳٫
(۲۳۵)
چنین زندگی نکند و سرمایههایی که در دست اوست را برای خود بخواهد سفیهانه زندگی کرده است چرا که اگر میلیاردها هم بگذارد کسی برای وی فاتحهای نمیخواند و پس از مدتی به کلی از ذهنها فراموش میشود و آن اموال تنها وبال وی در قیامت میگردد و بس.
چشمهٔ « ۲۹۹ » گناه ایجاد خوف و هراس
در روایت است اگر کسی سنگی را در جاده اندازد و پای رهگذری بر آن رود و بلغزد و ترس او را فرا گیرد، گناه پنجاه سال او را به نام وی مینویسند. باید گفت به تنقیح مناط همین طور است اگر شوهر یا زن داخل خانه شود و موجب ترس همسر و فرزندان خود شود، گناه پنجاه سال آنان بر عهدهٔ وی میآید.
چشمهٔ « ۳۰۰ » خیر و شرهای پنهان
انسان نمیداند که چه چیزی به خیر او و چه چیزی به زیان اوست، از این رو چه بسا نسبت به چیزهایی که ندارد غمگین است و نسبت به چیزهایی که دارد نالان است. یکی لنگ است یا جلوی پای او سنگاندازی میشود تا به جایی نرسد و او بسیار ناراحت است که چرا چنین است در حالی که چه بسا اگر میخواست پای سالم داشته باشد، به دیگران آزار میرساند یا اگر به جایی میرسید، مقامش قاتل جانش
(۲۳۶)
میگردید یا موجب بدبختی دیگران میشد. برخی از کارهای خیر میمیرند و برخی از کارهای خیر زنده میشوند پس بهتر است انسان نخست ظرفیت خود را بسازد و در این خواسته از خدا استمداد جوید و سپس چیزی را بطلبد. خداوند میفرماید: «أَیحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مَالٍ وَبَنِینَ نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیرَاتِ بَل لاَ یشْعُرُونَ»(۱).
چشمهٔ « ۳۰۱ » امان از آدمیزاد
از انتخابات آدمی این است که از گوسالهای خدا میسازد و کسی چون موسی علیهالسلام را به پیامبری نمیپذیرد. بشر چون مقام عصمت را کنار گذاشته همواره به افراط و تفریط مبتلا بوده است. بشری که در ابتدا حضرت عیسی علیهالسلام را نمیپذیرد، امروز او را فرزند خدا میداند و حضرت امیر علیهالسلام را به عنوان امام نپذیرفتند و او را چنان پایین آوردند که خود میفرماید: «الدهر أنزلنی وأنزلنی حتّی یقول علی و معاویة». از طرفی برخی نیز به خدایی آن حضرت اعتقاد داشتند.
چشمهٔ « ۳۰۲ » نزدیکی کافر به مرتبهٔ حیوانی
قرآن کریم پس از ذکر انکارگرایان، بدترین جنبندگان را آن میداند که شنوایی ندارد و میفرماید: «وَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِیهِمْ خَیرا لاَءَسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ
- مؤمنون / ۵۵ ـ ۵۶٫
(۲۳۷)
لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ»(۱). حیوانات اگر صلاحیت داشتند، انسان آفریده میشدند. اگر حیوانات، آدم آفریده میشدند، کافر میگشتند ولی خداوند به آنها لطف نموده و آنان را حیوان خلق نموده است. کسانی که کافر شدند، بُعد انسانی آنها کمی افزونی داشته و چهرهٔ انسانی گرفتند.
چشمهٔ « ۳۰۳ » کوتاهی یکی و بزرگی دیگری
گاه کفر و بیدینی سبب میشود اموال و اولاد تنها مایهٔ عذاب انسان باشد و او را از بین برد و گویا خداوند چنین فرزندان و اموالی داده است تا فرد را زمینگیر کنند و او را به نابودی و هلاکت تدریجی و دردناک کشانند. خداوند دربارهٔ این افراد میفرماید: «فَلاَ تُعْجِبْک أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ کافِرُونَ»(۲).
چنین عذابی همانند تمسخری است که در آیهٔ زیر آمده است: «فَیسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»(۳). خداوند متعال کسی را مسخره نمیکند و تمسخر او همان عوارض سوء و شری است که در امکانات برخی قرار میگیرد؛ همانند غذای مسموم خوش طعم و رنگی که به سمّ کشنده آلوده است اما آدمی از پشت پردهٔ آن بیخبر است.
- انفال / ۲۳٫
- توبه / ۵۵٫
- توبه / ۷۹٫
(۲۳۸)
چشمهٔ « ۳۰۴ » انسان ضعیف و دروغ بسیار
روانشناسی میگوید فرد ضعیف بسیار عذر و بهانه میآورد و فراوان دروغ میگوید. افزون بر این که قسم هم زیاد میخورد و کفر و ایمان در این زمینه بر فرد ضعیف نقشی ندارد.
چشمهٔ « ۳۰۵ » بهترین در بدترین
خداوند اسلام را در محیط عربستان برانگیخت؛ زیرا در آن زمان، اعراب وحشیترین و نافرمانترین قوم بودند؛ چنان که میفرماید: «الاْءَعْرَابُ أَشَدُّ کفْرا وَنِفَاقا وَأَجْدَرُ أَلاَّ یعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکیمٌ»(۱). اگر در آن زمان انسانهایی نافرمانتر از اعراب بودند، نبوت در میان آنان برمیخواست. این قاعده در هر جایی جریان دارد و خداوند فرستادگان خود را در میان نافرمانترین آنان که برای نافرمانی خود فلسفه و فکری قوی دارند بر میانگیزاند و در عصر غیبت، حوزههای علمیه نیز بر همین حکم میباشد.
البته توحش اعراب به نظر آنان نوعی تمدن و پیشرفت بوده است؛ چرا که توحش را با تفکر و فلسفه داشتند و بدوی نبودند. ادبیات آنان چنان قوی و دقیق بوده است که زبان معیار برای انتقال مفاهیم آسمانی و معنوی شده است. توحش آنان چنان بود که برهنه میشدند، سوت و
- توبه / ۹۷٫
(۲۳۹)
کف میزدند، دور کعبه میچرخیدند و بتها و کعبه را عبادت میکردند و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله چنین مردمی را رو به قبله نمودند و آنان را به خواندن نماز سوق دادند و تمدن وحشی آنان را تمدنی دینی نمودند. به عبارت دیگر، دنیای غرب امروز تمدنی همانند تمدن اعراب صدر اسلام دارد. از مصادیق تمدن آنان تبرجها و خودنماییهای زنان بوده است؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: «وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ الاْءُولَی»(۱).
چشمهٔ « ۳۰۶ » کار بیحساب
خداوند بخششهای بدون نیاز و بدون چشمداشت دارد. او روزی میدهد بدون این که عبادت را در نظر آورد، از این رو هم کافر روزی میخورد و هم مؤمن. بنده نیز باید چنین باشد و نیاندیشد که باید با حساب و کتاب با خداوند یا با مردم در ارتباط بود.
چشمهٔ « ۳۰۷ » علت حرمت سحر و جادو
سحر و جادو حرمت ذاتی ندارد بلکه این دو از آن رو حرام شده است که ساحران جبههای از کفار بودند که در برابر انبیا میایستادند، از مردم اخاذی میکردند، آنان را فریب میدادند، فتنه و فساد به راه میانداختند و به حریم دیگران تجاوز میکردند. حال اگر این عوارض نباشد و ساحر نه
- احزاب / ۳۳٫
(۲۴۰)
تنها به حریم مردم تجاوز نکند بلکه بتواند گرهی را از مشکلات آنان باز کند، دلیلی بر حرمت سحر نیست و دلایل حرمت آن منصرف به موارد گفته شده است.
حرمت سحر همانند حکم حرمت فروش انگور در منطقهای است که تنها برای شراب استفاده میشود. مجسمهسازی، شطرنج، پاسور، غنا و موسیقی نیز چنین است و همانند ظلم یا شرب مسکرات نیست که حرمت اولی و ذاتی داشته باشد.
البته باید توجه داشت سحر، جادو و علوم غریبه امری تخصصی است و اگر کسی آن را ناقص و از کسی فرا گیرد که مهارت کافی ندارد تنها عمر خود را هدر داده است. بسیاری از کتابهایی که در این زمینه نوشته شده نیز برخی از رازهای آن را یا ناگفته گذاشته یا آن را به رمز آوردهاند تا آن که اهل راه نیست از آن آگاهی نیابد، از این رو برای آن که تخصصی در این دانشها ندارد گمراه کننده است. البته دانشآموختهٔ این علوم نیز اگر قدرت نگهداری خود را نداشته باشد و با آن به دیگران تجاوز کند، به حرام مرتکب شده و عمر خود را به قاذورهٔ معصیتی بزرگ آلوده کرده است.
چشمهٔ « ۳۰۸ » کمال بودن قدرت بر گناه
داشتن توان و قدرت بر انجام معصیت و داشتن قوهٔ شهوت یا غضب یا به کار بردن آن در اموری که شریعت رهنمون داده است فضیلت است و نشان از سلامتی آدمی و انسان بودن او دارد و آنچه رذیلت است
(۲۴۱)
ارتکاب بر معصیت است که انسان را از انسان بودن دور میدارد.
چشمهٔ « ۳۰۹ » گناه بزرگ
گناه اگر به معنای مخالفت با مولا گرفته شود بزرگی آن به این است که حرمت مولا نادیده گرفته و شکسته شده است، هرچند آن کار ترک یک مستحب باشد. با این وصف اگر کسی انسانی را بکشد ولی با مولا مخالفت نداشته باشد باری سبکتر دارد تا کسی که به سبب مخالفت با حق تعالی، امر او را ترک مینماید.
چشمهٔ « ۳۱۰ » گنهکاران دلشکسته
دل گناهکاران بهطور معمول شکستهتر از دل عابدان و زاهدان است؛ چرا که گناهکار همواره به خاطر گناه، خود را ذلیل و بیهیچ گونه توقع از خدا میداند ولی برخی از زاهدان و عابدان با عبادت و زهد خویش میپندارند آسمان هفتم را فتح کردهاند و خداوند باید به خاطر این اعمال، آنان را صاحب دعوت اجابت شده قرار دهد در حالی که هر کسی به اعمال خویش دل خوش دارد نادان است؛ چرا که خداوند متعال در محشر کبرا به نیت و قلب فرد مینگرد و نه به صورت عمل وی.
(۲۴۲)
چشمهٔ « ۳۱۱ » گناه آهنگر و مجازات مسگر
حضرت موسی علیهالسلام سامری را به خاطر گناهی که مرتکب شد از دیدن مردم محروم نمود و مردم را به خاطر گناه او محروم نساخت و این عمل حضرت زیبایی احکام الهی و مرام خدایی را میرساند. از همین جا میتوان به این نکته اشاره نمود که حکومت و نظام هم اگر خواست گناهکاری را مجازات نماید، مثلا دزدی را به زندان افکند یا معتادی را حبس نماید، نباید دیگران را به خاطر او مجازات کند و خانوادهای را بیسرپرست گذارد بدون این که نفقهای به آنان بدهد و از طرف دیگر از گناهکار در زندان پذیرایی کند چراکه این عمل خلاف مروت، انصاف و عدالت است.
فردی که میخواهد زندان رود تنها او باید مجازات شود و خانواده، مزرعه، حیوانات و دیگر متعلقات او گناهی را مرتکب نشدهاند که جور او را بکشند وگرنه آنان نیز در پی تاوان دادن به بزه دیگری به بزهکاری روی میآورند و زندانی که باید مانع مبادرت به جرم شود جرمزا میگردد.
چشمهٔ « ۳۱۲ » سه شغل پر درآمد
کانونهای فساد یا بر آمده از زیبارخان بیعفت است یا زرنگان پرحیلت یا گدایان صاحب اصرار و استقامت.
(۲۴۳)
چشمهٔ « ۳۱۳ » دل هوسباز
کسی که دوست دارد ساعتی با این و لحظهای دیگر با آن باشد و بگوید و بشنود، به زن بدکارهای میماند که دوست دارد با هر مردی باشد.
چشمهٔ « ۳۱۴ » استجماع
ارادهٔ آدمی با استجماع است که قوت مییابد. استجماع به معنای جمع توانهای پراکندهٔ آدمی است، همانند یکی نمودن حسابهای متعدد یا نیرویی که زن به هنگام زایمان در خود جمع مینماید. اراده با جمع چنین انرژیهایی است که قدرت بالا برای انجام هر کاری را مییابد و میتواند کاری را به حد کمال برساند.
چشمهٔ « ۳۱۵ » نیکی به خویش
نفس آدمی همانند مخزن بنزین و بدی برای آن مانند شعلهٔ کبریت است. هر گونه بدی نمودن به دیگران، افروختن آتش درون محفظهٔ بنزین نفس خود است که نخست دورن فرد بدکردار را به انفجار و آتش میکشاند و سپس به دیگری آسیب وارد مینماید.
چشمهٔ « ۳۱۶ » رضایت دو سویه
قرآن کریم رضایت را دارای دو طرف میداند: «رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا
(۲۴۴)
عَنْهُ ذَلِک الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»(۱). بر اساس این آیهٔ شریفه، رضایت باید دو سویه باشد؛ هرچند میان خداوند و بندگان باشد. رضایت شوهر از زن نیز به طور اطلاقی و با صرف نظر از این که مرد چگونه شخصیتی دارد و آیا همواره به همسر خویش ظلم میکند و به صورتهای گوناگون او را آزار میدهد، میزند، تهدید میکند و یا به او دشنام میدهد، آیا از عدالت است که زن باید در تمامی شرایط تسلیم مرد باشد و این که او از شوهرش راضی است یا خیر مهم نباشد؛ با این که میدانیم شرع در هیچ موردی ستمگری و ستمپذیری را تأیید نکرده است.
چشمهٔ « ۳۱۷ » کبر و تکبر
کبر با تکبر تفاوت دارد. کبر خودبینی است و تکبر اظهار آن خودبینی است که در باطن فرد است؛ از این رو آن که تکبر دارد به حتم کبر دارد ولی آن که کبر دارد میتواند تکبر نداشته باشد. کبر به جهتی از تکبر بسیار بدتر است؛ زیرا انسان متکبر دست به دامن ریا و سالوس نمیشود ولی کسی که کبر دارد و آن را ظاهر نمینماید فردی ریاکار است و خود را گاه بسیار متواضع جلوه میدهد اما از درون هیچ کسی را قبول ندارد و ارزشی برای کردار دیگران قایل نیست. رذیلت تکبر چنان پلیدی دارد که فرد را به نزاع با حق و ستیز با او بر میانگیزاند.
- مائده / ۱۱۹٫
(۲۴۵)
چشمهٔ « ۳۱۸ » سنگ و شیشه
خداوند متعال دربارهٔ حضرت موسی علیهالسلام میفرماید: «وَقَالَتِ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ قُرَّةُ عَینٍ لِی وَلَک لاَ تَقْتُلُوهُ عَسَی أَنْ ینْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدا وَهُمْ لاَ یشْعُرُونَ»(۱). خداوند اگر بخواهد، شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد. او حضرت موسی علیهالسلام را که کودکی شیرخوار است به دست دشمن خویش و کسی که در پی قتل آن نوزاد است میسپارد و فرعون را پدرخواندهٔ او مینماید و او را چنین حفظ مینماید.
چشمهٔ « ۳۱۹ » بخل ریشهدار
آن که در تنگدستی انفاقی ندارد، در توانگری نیز دست بخشش ندارد و بخل در او ریشه دارد. اهل سخاوت به قناری میماند که اگر رنگ گنجشک بر او زنند باز هم قناری است و نغمهٔ مستانه سر میدهد و بخیل چون گنجشک است که حتی اگر رنگ قناری بر او زنند، صدایی ندارد.
- قصص / ۹٫
(۲۴۶)
چشمهٔ « ۳۲۰ » فقر و فخر
میگویند پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرموده است: «الفقر فخری». چنین روایتی اگر درست باشد برای ارزشمندی و ترویج فقر نیست؛ چرا که ناداری چیزی نیست که موجب افتخار باشد، بلکه این افتخار در مقابل ثروتهای باطلی بوده است که در دست دیگران جمع شده بود. البته این فراز میتواند ابراز همدردی حضرت صلیاللهعلیهوآله با تازه مسلمانان و تسلی دادن به آنان بوده باشد که فقر بسیاری به سبب فشار و حصر اقتصادی و یا به سبب مهاجرت داشتهاند.
چشمهٔ « ۳۲۱ » خدمت ریایی
در اصول و نیز در کلام میگویند: حسن یا قبح فعلی غیر از حسن یا قبح فاعلی است. بر این اساس، اگر کسی به طور ریایی عمل نیکی انجام دهد و برای نمونه به فقیری کمک کند، چون حسن فاعلی ندارد، استحقاق ثوابی ندارد ولی حسن فعلی دارد و بدون اجر نیست؛ زیرا در عالم هیچ عملی بیاثر نیست.
چشمهٔ « ۳۲۲ » خاطرهها
کسی که با دیدن دیگری نخست به یاد بدیهای دیگران میافتد، جنسِ بد و درون ناپاکی دارد، به عکس کسی که با دیدن دیگری خوبیهای او را به یاد میآورد که چنین کسی درون پاکی دارد.
(۲۴۷)
چشمهٔ « ۳۲۳ » جست و جوی گنج
پیدا کردن گنج که به آن تیله کنی گفته میشود از اقسام علوم غریبه است. در کشور ما چندین هزار نقشه از گنجهای بسیاری که در زمین دفینه شده وجود دارد که ارزش ریالی آن بسیار بالاست اما دانش استفاده از آن را در کسی نمییابند.
دفینهها و معادن طلایی که در زیر خاک مبارک ایران زمین وجود دارد سبب شده است نابغههای فراوانی در ایران رشد یابند، زیرا خاک زرخیز و طلای زیر زمین بر مغز انسان اثر میگذارد و او را طلایی میکند هرچند او از آن خبری نداشته باشد، همانطور که اگر باتلاقی در زیر پای انسان باشد، مغز او را فاسد میکند هرچند وی از وجود آن ناآگاه باشد.
چشمهٔ « ۳۲۴ » ویژگیهای بلا
در بلا تنها نباید لحاظ امتحان را داشت، بلکه امتحان وصف ثانی است و وصف اولی توانمندی است که فرد به دست میآورد و با آن آبدیده و کارآزموده میشود.
(۲۴۸)
چشمهٔ « ۳۲۵ » مکتب اومانیستی
یکی از علل پیدایش مکتب اومانیستی و گرایش به انسانمحوری، تحقیر انسان در مکتب کلامی اصحاب کلیسا بود؛ چرا که در پی هر افراطی تفریط و در پی هر تفریطی افراطی در راه است و اعتدال را در کمتر جایی میتوان یافت. مردسالاری و زن سالاری نیز همین ماجرا را دارد. زنسالاری افراطی امروز در پی مردسالاری افراطی دیروز پدیده آمده و زنان که دیروز تحقیر میشدند امروزه با انواع ترفندها و ظلمها به تحقیر مردان رو آوردهاند، در حالی که این امر دوامی نخواهد داشت و بشر باید به جایی برسد که به جای جنسیتسالاریهای پی در پی، انسانیت و شایستگی را به عنوان سالار بپذیرد و همه را بر محور حق بگرداند.
چشمهٔ « ۳۲۶ » ابتلای معکوس
قرآن کریم در سورهٔ قلم، آیات هفدهم تا سی و سوم حکایت چند برادر را نقل میکند که طمعورزی آنان سرنوشت تلخ اما همراه با بیداری را برای ایشان رقم زده است. خداوند میفرماید: «إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ کمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ. وَلاَ یسْتَثْنُونَ. فَطَافَ عَلَیهَا طَائِفٌ مِنْ رَبِّک وَهُمْ نَائِمُونَ. فَأَصْبَحَتْ کالصَّرِیمِ. فَتَنَادَوْا مُصْبِحِینَ. أَنِ اغْدُوا عَلَی حَرْثِکمْ إِنْ کنْتُمْ صَارِمِینَ. فَانْطَلَقُوا وَهُمْ یتَخَافَتُونَ. أَنْ لاَ یدْخُلَنَّهَا الْیوْمَ عَلَیکمْ مِسْکینٌ. وَغَدَوْا عَلَی حَرْدٍ قَادِرِینَ. فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ. بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ. قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُلْ لَکمْ لَوْلاَ تُسَبِّحُونَ. قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا کنَّا ظَالِمِینَ. فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ یتَلاَوَمُونَ. قَالُوا یا وَیلَنَا إِنَّا کنَّا طَاغِینَ. عَسَی رَبُّنَا أَنْ یبْدِلَنَا خَیرا مِنْهَا إِنَّا إِلَی رَبِّنَا رَاغِبُونَ. کذَلِک الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الاْآَخِرَةِ أَکبَرُ
(۲۴۹)
لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ»(۱).
چند برادر باغی سرسبز و خرّم داشتند اما از این که از میوههای آن به فقیران کمک نمایند بخل ورزیدند، از این رو نقشه کشیدند صبحگاهان مخفیانه به باغ روند و میوهها را بچینند تا فقیران آگاه نشوند. شب هنگام باغ آنان آتش گرفت و به خاکستر تبدیل شد. آنان صبح زود با شوق زیاد و شعفی فراوان اما به آهستگی به طرف باغ رفتند اما آنجا را چنان بلازده یافتند که گفتند شاید ما باغ را اشتباه آمدهایم! سپس دریافتند این بلا به خاطر نیت آنان بوده است. یکی از برادران که انصاف داشت به دیگران گفت: مگر من به شما نگفتم چرا تسبیح خدا نمیگویید؟ آنان گفتند: خداوند منزه است و ما از ظالمان بودیم و این چنین بود که پی به اشتباه خویش بردند و توبه نمودند.
اگر در این حکایت قرآنی دقت شود، میتوان این نکته را دریافت که بلای اصلی همان سرسبزی باغ بود که چون نصیب ظرفیت محدود آنان گشت، آنان را بخیل بار آورد و آنچه سبزی باغ را به سیاهی تبدیل نمود خیراتی الهی بود که شاید نصیب همه نگردد؛ چرا که موجب پی بردن آنان به اشتباه خویش گردید.
البته این خیر نصیب برادران گشت؛ چرا که آنها تنها نیت این کار را نمودند اما بر کاری اقدام نکرده بودند که چنین گشت. حال اگر میخواست آنان میوهها را بچینند و تنها خودخوری کنند، توفیق نمییافتند به اشتباه خود پی برند.
- قلم / ۱۷ ـ ۳۳٫
(۲۵۰)
چشمهٔ « ۳۲۷ » نگاه به بخشش
وقتی کسی به دیگری تحفهای میدهد، یکی از این سه حالت را دارد: یا به بخشش خود نگاه میکند که در این صورت نباید آن را خورد یا از آن استفاده کرد؛ چرا که عمر را کوتاه میسازد و یا به فردی که به او بخشیده است نگاه میکند که استفاده از آن در این صورت، وحشیصفتی میآورد و یا سر به زیر میاندازد و چیزی نمیگوید که باید خورد و نوش جان نمود؛ چرا که شیرین و بدون عارضه است.