زن؛ مظلوم همیشهٔ تاریخ/ جلد چهارم

 

زن؛ مظلوم همیشهٔ تاریخ / جلد چهارم

اشکال دیگری که در زمینهٔ زن و حقوق اجتماعی او مطرح می‌شود، این است: با آن که زن و مرد در انسانیت، صفات و اندیشه برابرند، چرا شهادت زن در حدّ شهادت مرد پذیرفته نیست و در ظرف شهادت، میان زن ومرد به طور یک‌سان برخورد نمی‌شود؟

چرا شهادت در مواردی هم‌چون طلاق منحصر به مرد است؛ به طوری که شهادت چندین زن هم به جای شهادت مرد کفایت نمی‌کند و حتّی شهادت زن هم‌راه با مرد هم قبول نیست و تنها مرد باید شاهد باشد؟

به طور مشخّص چرا در شاهد بودن برای طلاق تنها دو مرد عادل می‌توانند حضور داشته باشند و هیچ‌گاه نوبت به زن نمی‌رسد؟

چرا در حقوق مالی -که شهادت دو مرد یا شهادت یک مرد و دو زن سبب اثبات حقّی می‌شود- شهادت یک مرد با یک قسَم هم کفایت می‌کند؟ و این بدان معناست که دو زن مساوی با یک قسم مرد می‌شود!

چرا نسبت به امور زنانه، مثل: حیض، ولادت و بکارت – که اطّلاع از آن برای مردها مشکل است – باز هم شهادت مرد ـ در صورت امکان ـ پذیرفته می‌شود و این در حالی است که طبق متون فقهی، شهادت زن وقتی به تنهایی قبول می‌شود که تعداد زنان شاهد از چهار نفر کم‌تر نباشد!

(۲۰۳)


 

شهادت زن از نظر قرآن و روایات

در پاسخ به این پرسش‌ها ابتدا لازم است در مقدّمه‌ای مسألهٔ شهادت زن را از منظر قرآن و روایات بررسی کنیم تا این امر، خود را به‌خوبی نشان دهد.

خداوند متعال می‌فرماید:

«یا ایها الّذین آمنوا اذا تداینتم بدینٍ الی اجلٍ مسمّی فاکتبوه ولیکتب بینکم کاتبٌ بالعدل… و استشهدوا شهیدین من رجالکم فان لم یکونا رجلین فرجلٌ و امرأتان ممّن ترضون من الشّهداء ان تضلّ احدیهما فتذکر احدیهما الاخری… ذلکم اقسط عنداللّه و اقوم للشّهادة و ادنی الاّ ترتابوا؛(۱)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که قرض و یا معاملهٔ نسیه‌ای انجام می‌دهید، خصوصیات آن وام و معامله و مدّت و زمان پرداخت آن را به‌طور کامل بنویسید و برای نوشتن نویسندهٔ عادلی را از میان خود انتخاب کنید… و برای چنین امری دو مرد را شاهد بگیرید و در صورت نبودن دو مرد، یک مرد و دو زن نیز کفایت می‌کند تا اگر یکی از آن دو زن جزئیات آن امر را فراموش کرد، دیگری به او یادآور شود… این کار به عدالت و محکم کاری در شهادت نزدیک‌تر است و هرگونه شک و تردید را به کم‌ترین اندازه ممکن می‌رساند.»

خداوند متعال در این آیه با تدبیری عقلانی راه هر گونه ابهام و سوء تفاهم را در معاملات ـ به ویژه دادوستدهای مهمّ اقتصادی- بسته است تا افراد جامعه در کمال صلح و صفا و محبّت و به دور از هر گونه اختلاف و تنش، به زندگی آرام و بی‌دغدغه خود ادامه دهند و راه عبودیت و بندگی او را بپیمایند.

حال، اگر حق تعالی در این آیه، دو زن را معادل یک مرد قرار می‌دهد، به علّت این

۱- بقره/۲۸۲٫

(۲۰۴)

واقعیت عینی است که زن به‌طور غالب و نوعی دارای احساسات قوی و سرشار است و هوش مندی و حساب‌گری و تحفّظ امور خشک و خشن ـ که کار عقل است ـ در برابر احساسات او مغلوب می‌شود. به ویژه هنگام شهادت و استیفای حقوق افراد -که امری بس مهم است- ممکن است احساسات پاک و لطیف یک زن در شرایط بحرانی اختلاف‌ها، مشاجره‌ها و منازعات بر قوای عقلانی و ادراکی‌اش غلبه نموده، در نتیجه محفوظات او درگیر مخاطره گردد و نخواهد یا نتواند آنچه را که دیده یا شنیده، به دور از احساسات بر زبان جاری نماید و حتّی ممکن است تحت تأثیر احساس، به هر انگیزه‌ای، حق را اظهار و بازگو نکند.

در همین راستا امام حسن عسکری« علیه‌السلام » در تفسیر خود از امیرموءمنان علی« علیه‌السلام » روایت می‌کند که آن حضرت درباره این کریمهٔ الهی «ان تضلّ احدیهما فتذکر احدیهما الاخری»(۱) فرمود: «خداوند در این آیه، شهادت دو زن را به خاطر کاستی و مغلوبیت عقل زنان و نقصان دینشان، جای‌گزین شهادت یک مرد نمود. سپس علی« علیه‌السلام » خطاب به زنان چنین فرمود: ای گروه زنان! [به مقتضای حکمت و دانش بی‌پایان خود[ شما در تعقّل و اندیشه، محدود آفریده شده‌اید ـ که در برابر آن، زنان از عاطفه و احساس سرشار برخوردارند ـ پس مواظب باشید که در مقام شهادت به خطا و اشتباه نیفتید؛ چرا که خداوند برای کسانی که در مقام شهادت، سعی بر ضبط کامل دیده‌ها و شنیده‌ها دارند، اجر و ثوابی بس عظیم قرار داده است.(۲)

 

۱- در صورتی که یکی از دو زن شاهد دچار فراموشی شود، دیگری او را یادآوری نماید؛ بقره/۲۸۲٫

۲- الحسن بن علی العسکری« علیهماالسلام » فی تفسیره عن امیرالموءمنین« علیه‌السلام » فی قوله تعالی: «ان تضلّ احدیهما فتذکر احدیهما الاخری» قال: اذا ضلّت احدیهما عن الشّهادة فنسیتها ذکرت احدیهما الاخری به فاستقاما فی اداء الشّهادة عنداللّه. شهادة امرأتین بشهادة رجلٍ لنقصان عقولهنّ و دینهنّ. ثمّ قال: معاشر النّساء خلقتنّ ناقصات العقول فاحترزن من الغلط فی الشّهادات فان اللّه یعظم ثواب المتحفظّین و المتحفّظات فی الشّهادة؛     وسائل الشّیعه، ج۱۸، کتاب الشّهادات، باب۱۶، ص۲۴۵، ح۱٫

(۲۰۵)

از این نقل به خوبی روشن می‌شود که: زن هم، شایستگی شهادت دارد و مانند مرد می‌تواند شاهد واقع شود و تفاوت کیفی ـ مانند: عدم پذیرش در موردی ـ و یا تفاوت کمی ـ چون امر تعدّد ـ زمینه‌های جنبی دارد؛ هم‌چون مصادیق متفاوت شهادت مرد که در جایی دو نفر کافی است و در موردی هم‌چون زنا کم‌تر از چهار نفر عادل کفایت نمی‌کند.

پس شریعت مقام شهادت را از زن دریغ نداشته و توان او را بر این کار امضا نموده است که می‌فرماید: اگر یکی از دو زن خطا کرد، دیگری خطای او را جبران نماید، و در این مقام، تفاوت خصوصیت‌ها زمینه‌های جنبی دارد و مربوط به ویژگی‌های زن و مرد است.

در روایتی دیگر حضرت امیر« علیه‌السلام » دربارهٔ همین موضوع می‌فرمایند: «روزی با رسول خدا بودیم و حضرت پیرامون این آیه با ما سخن می‌گفتند. در این هنگام زنی از راه رسید و در برابر ایشان ایستاد و عرض کرد: یا رسول اللّه، پدر و مادرم فدایت باد! من به نمایندگی از زنان نزد شما آمدم. ای رسول خدا! همانا خداوند عزّوجلّ پرورش دهنده و روزی‌دهندهٔ مردان و زنان عالم است و آدم و حوا پدر و مادر همهٔ زنان و مردان می‌باشند و شما فرستادهٔ خدا به سوی تمام انسان‌ها هستید؛ پس چرا دو زن در مقام شهادت و ارث، معادل یک مرد شمرده می‌شوند؟

رسول خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » در جواب فرمودند: ای زن! این نسبت از طرف خداوند ـ که مالک جهانیان و خدای عادل و حکیم است ـ تقدیر شده است؛ خداوندی که ظلم نمی‌کند و حقوق بندگانش را پایمال نمی‌سازد و ناحقّی را به کسی تحمیل نمی‌کند، و آن‌چه را که از شما زنان باز داشته، سودی برایش ندارد، بلکه امور را به مقتضای علم و دانایی خود تدبیر می‌کند.

«یا ایتها المرأة لانّکنّ ناقصات الدّین و العقل»؛

(۲۰۶)

ای زن! به خاطر آن که همانا شما در دین و عقل کاستی دارید.

زن پرسید: چرا چنین است؟

حضرت فرمودند: همانا شما زنان بخشی از روزگارتان را به خاطر حالات زنانه [حیض، نفاس و استحاضه] نماز نمی‌گزارید و بسیار لعن و نفرین می‌کنید و نسبت به قوم و خویشان خود ناسپاسید. اگر یکی از شما ده سال یا بیش‌تر در کنار مردی زندگی کند و از او نیکی و احسان ببیند، ولی یک روز آن مرد تنگ‌دست شود یا با زن خویش درگیری پیدا کند، [تمام خوبی‌هایی را که در این مدّت از آن مرد به او رسیده نادیده گرفته و] به همسر خود می‌گوید: من هرگز از تو خیری ندیدم.(۱)

سپس حضرت خطاب به آن زن فرمودند: و هر کس از شما زنان، این حالات زنانه را نداشته باشد، پس هر کاستی‌ای از ناحیهٔ این قانون – که بر حسب نوع زنان وضع شده است- بر او تقدیر شود، امتحانی است که باید بر آن صبر و شکیبایی ورزد تا ثواب و اجر عظیم خداوندی شامل حالش شود؛ پس بشارت باد بر تو ای زن.(۲)

پیش‌تر دربارهٔ این روایت شریف و مهم در فراز «نقص عقل زن» بحث کردیم و اکنون جهات دیگری از آن به‌طور گذرا اشاره می‌شود:

الف) موضوع بحث، کریمهٔ الهی «ان تضلّ احدیهما فتذکر احدیهما الاخری»(۳) است و حضرت علی« علیه‌السلام »، پیرامون آن، مشاهدهٔ خود را نسبت به آمدن نمایندهٔ زن‌ها و پرسش آنان و پاسخ پیامبر به ایشان نقل می‌فرماید.

ب) این پرسش امری تازه و امروزی نیست و زمینهٔ کهنی دارد واز موقعیت بحث

۱- امام صادق« علیه‌السلام » می‌فرماید: «ایما امرأةٍ قالت لزوجها: ما رأیت قطّ من وجهک خیراً فقد حبط عملُها؛        وسائل الشّیعه،ج۱۴،ص۱۱۵،ح۷٫

هر زنی که به شوهرش بگوید: من از تو هرگز خیری ندیدم، کردار خوبش از بین می‌رود.»

۲- بحار،ج۱۰۴،باب۱،ص۳۰۶،ح۱۰٫

۳- بقره/۲۸۲٫

(۲۰۷)

به دست می‌آید که مشکل آدمی نسبت به این امر در جهت تصوّر صحیح آن است و گرنه بعد از تصوّر صحیح بحث، تصدیق آن آسان است؛ هم‌چنان‌که آن زن می‌گوید: «من به نمایندگی از سوی همهٔ زن‌ها می‌پرسم» و با اعتقاد کامل به دین و قرآن و پیامبر از علّت این امر پرسش می‌کند.

ج) زن پرسش خود را با این مقدمه آغاز می‌کند که اشتراک زن و مرد در انسانیت و اصل خویش ـ که آدم و حواست ـ و رابطهٔ یک‌سان همگان با خدا، دلیل بر عدم تفاوت میان زن و مرد است و پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » هم، تمام گفتار زن را تأیید می‌کند و در نهایت به او بشارت می‌دهد.

د) زن تنها پرسش خود نسبت به ارث و شهادت و یک تفاوت حقوقی را در میان زن و مرد مطرح می‌کند و پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » هم حکمت، عدالت و مالکیت حق را بیان می‌دارد که همگان نزد حق یک‌سانند و خداوند بر تمام بندگانش امتنان و مرحمت دارد و اگر تفاوتی در این جهات هست، به خاطر تفاوت در ویژگی‌های زن و مرد است که در روایات دیگر مطرح شد.

ه) نکتهٔ دیگری که پیامبر« صلی‌الله‌علیه‌وآله » در این جا مطرح می‌کند، لعن و نفرین زن در مقابل ناملایمات مرد است. این خود از روح لطیف و عواطف حسّاس زن حکایت می‌کند که ویژگی عمدهٔ اوست؛ همان‌طور که گل و گلابی در مقابل چغندر و هویج از چنین لطافتی برخوردارند و نه لطافت گل و گلابی نقص آن‌هاست و نه مقاومت چغندر و هویج نقص به حساب می‌آید و هر یک در جای خود مناسب و زیباست.

و) در نهایت پیامبر توصیه می‌کند که اگر شما زن‌ها حالات احساسی زنانه را در خود کنترل کنید و ـ به بیان ما ـ مسایل را به‌خوبی تصوّر کنید، گذشته از اکتساب درجات عالی ایمان و درک درست معرفت و آرامش خاطر، ثواب و اجر فراوانی هم به جهت قبولی در همین آزمایش به دست خواهید آورد.

(۲۰۸)


 

عواطف زن و مشکلات شهادت

پس از این مقدّمه اینک در پاسخ به توهّمات یاد شده باید گفت: چون از طرفی زن منبع احساس و چهره‌ای از عواطف و لطایف است و از طرف دیگر، در شهادت زمینهٔ بروز مشکلات، درگیری‌ها، مشاجرات، کاستی‌ها و مواضعی از انکار و تخریب وجود دارد و گاه ناسپاسی و خیانت بروز می‌کند، اسلام نخواسته است که روح لطیف زن و عواطف و احساس او به طور جدّی درگیر این ناهنجاری‌ها شود و یا عامل اثبات جرم گردد؛ به همین جهت، شریعت تا آن‌جا که امکان داشته، زن را در این زمینه به امتنان و عنایت خود، محدود ساخته است.

در مواردی مانند طلاق که بریدن رشتهٔ انس و رفع خلوت دو انسان ـ به خصوص زن – مطرح است، خدای متعال شهادت را از زن بر داشته است تا روح لطیف او در چنین ظرفی ـ که موقعیت، مکان و عمل آن مبغوض خداست ـ جریحه‌دار نشود و حتّی ذهن او درگیر توفان حرمان و جدایی نگردد.(۱)

امّا در مسایل مالی ـ که ظروف عادی دارد ـ اسلام بعد از پذیرش شهادت زن، آن را به خاطر جهاتی که ذکر شد، بعد از شهادت مرد قرار داده است؛ هر چند این امر ترتیبی نیست و شهادت دو زن در عرض شهادت یک مرد قراردارد؛ چه دو زن شاهد باشند یا یک مرد شاهد باشد و چه شهادت دربارهٔ مرد باشد یا دربارهٔ زن و چه با وجود شاهد مرد از دو زن به عنوان شاهد استفاده شود و یا بدون شاهد مرد، و اگر هم در لسان آیه یا روایت، ابتدا مرد عنوان می‌شود، به‌خاطر غلبهٔ مورد و استفادهٔ غالب از مرد در

۱- در حدیثی امام رضا« علیه‌السلام » دربارهٔ علّت عدم پذیرش شهادت زنان در مورد طلاق می‌فرماید:«… و محابا تهنّ النّساء فی الطّلاق؛        وسائل الشّیعه، ج۱۸، باب۲۴، ص۲۶۸، ح۵۰٫

زنان در ظرف طلاق و مانند آن، به طور نوعی، تحت تأثیر احساسات قرار گرفته و از هم جنس خود طرفداری می‌کنند.»

(۲۰۹)

این امور است.

در مورد قَسَم، ماجرا این گونه نیست. قَسَم در باب «قضا» حکم ترتیبی دارد و در ظرف نبود دلیل، چه شاهد مرد باشد یا زن، نوبت به قسم می‌رسد؛ به طوری که با وجود شهادت یک مرد یا چند زن نوبت به قسم نمی‌رسد؛ پس قسم یک مرد مساوی با شهادت دو زن نیست؛ چنان‌که با شهادت یک مرد هم مساوی نمی‌باشد. قسم نسبت به شهادت زن یا مرد مانند تیمّم در مقابل غسل و وضو است. اگر فردی برای تحصیل طهارت با غسل یا وضو مشکل داشته باشد، باید تیمّم کند، ولی در صورتی که غسل یا وضو ممکن باشد، دیگر جای تیمّم نیست.

قسم از آن جهت که خداوند در آن منظور می‌گردد، عظمت خاصّ خود را دارد، ولی نسبت به شهادت مرد یا زن رتبهٔ متأخّر و پایین‌تری را داراست و در واقع، در ظرف عدم امکان شهادت مرد یا زن پیش می‌آید. البته باید دانست که قسم تنها راه‌کار برای دفاع مرد نیست، بلکه زن هم در مواردی که شاهدی بر ادّعای خود ندارد، می‌تواند سوگند یاد کند و در این جهت با مرد یک‌سان است؛ پس در ظرف عدم دلیل، زن و مرد باید هم‌چون یک‌دیگر با شرایطی یک‌سان قسم یاد کنند.

اهمّیت قسم نیز تنها به فعل مرد یا زن نیست، بلکه به متعلّق آن ـ که حق است ـ وابسته است؛ چرا که در قسم، نام خدا به میان می‌آید. برای مهم شمردن انسان در نگاه شریعت همین بس که با این که قسم دست‌مایه و پیش کشی حق را دارد، باز این انسان است که در شهادت بر قسم تقدّم دارد.

امّا در مواردی مثل حیض، ولادت، بکارت و این گونه امور که به‌طور طبیعی، ظرف شهادت زنان است، ولی مرد هم می‌تواند در صورت امکان شهادت دهد، تفاوتی میان زن و مرد از نظر کمی و کیفی وجود ندارد و شهادت مرد بر زن مقدّم نیست. عدم تفاوت در این موارد تنها بدان علّت است که شریعت نمی‌خواهد بار زن در این جهات سنگین

(۲۱۰)

شود و یا حقّی از او یا به واسطهٔ او تضییع گردد، وگرنه زن به‌طور طبیعی در این مواضع قابلیت بیش‌تری برای آگاهی و شهادت دارد و به‌طور عملی هم زن‌ها در این موارد کارایی بیش‌تری دارند.

از این‌رو در مواردی که به طور طبیعی زن بیش از مرد اشراف دارد و شهادت او تحقّق پیدا می‌کند، شهادت زن مقدّم است و در غیر این‌صورت، شارع مقدّس نمی‌خواهد زن با حوادث شوم و موارد نامناسب درگیر شود و یا به‌واسطهٔ نبود زنِ شاهد حقّی ضایع گردد؛ پس اگر در چنین مواردی شهادت مرد هم پذیرفته می‌شود، به علّت آن است که زن به تنهایی تحمّل شهادت دادن در این امور را ندارد و این کمال امتنان و لطف حق به زن می‌باشد.

امّا در پاسخ این اشکال که «چرا در مواردی هم که شهادت زنان پذیرفته می‌شود، نباید تعداد آن‌ها کم‌تر از چهار نفر باشد»، باید گفت: زن به‌طور طبیعی، به‌واسطهٔ عواطف و احساسات، دوراندیشی مرد را ندارد، بلکه او منبع احساس و عواطف است و شهادت از مواردی است که عواطف و احساسات با آن سنخیت ندارد و راه‌یابی زن‌ها به این امور موجب انفعال آنان می‌شود؛ از این رو دین برای حفظ هر چه بیش‌تر حقوق همگان – از زن و مرد – شهادت زن را نصف شهادت مرد قرار داده است – چه به انضمام و چه به تنهایی؛ زیرا زن در مواضعی که جای درگیری و انکار است ـ مانند شهادت ـ به‌واسطهٔ خصوصیت‌های روحی و لطافت روانی‌اش، هم‌چون مخزن باروتی است که در کنار آتش قرار می‌گیرد و انرژی متراکمی که با اندک چاشنی و محرّکی آزاد می‌گردد؛ بنابر همین اصل کلّی، دین زن را در این زمینه محدود ساخته است؛ چه نسبت به عدم پذیرش شهادت او در بعضی موارد، چه محدودیت پذیرش در موارد وجود مرد و چه نسبت به پذیرش با افراد بیش‌تر که در صورت اخیر، احتمال خطا و اشتباه کم‌تر می‌شود؛ زیرا تعدّد افراد، خود عامل مؤثّری برای کم‌تر شدن خطا در

(۲۱۱)

این زمینه است.


 

محدودیت یا امتنان؟

از دیدگاه اسلام، زن و مرد از حرمت خاص و ارزش کامل انسانی برخوردارند و هر یک جلوهٔ کامل الهی به شمار می‌روند و در زمینهٔ حقوق با عدالت کامل با آن‌ها برخورد شده است.

تفاوت‌ها تنها در مواردی محدود و به جهت ویژگی‌ها و خصوصیت‌های زن و مرد می‌باشد. محدودیت زن در بعضی موارد، لطف و امتنانی در جهت سبک‌باری اوست و نباید این عنایت الهی را با برداشت‌های نامناسب به‌گونه‌ای دیگر تفسیر نمود؛ زیرا چنین برداشتی حرمان اندیشهٔ آدمی را نسبت به درک و وصول الطاف حق به بار می‌آورد؛ چه این برداشت نادرست در مورد دیه، ارث و شهادت باشد یا نسبت به عبادت، نماز و امور دیگر.

شریعت با توجّه به شرایط خاصّ روحی – روانی و موقعیت‌های اجتماعی زن و مرد احکام مشترک و خصوصیت‌های حکمی آن‌ها را به‌طور دقیق ترسیم کرده است؛ به عنوان مثال: در جایی شهادت زن پذیرفته نمی‌شود، در جایی دیگر شهادت او به‌طور محدود پذیرفته است و در جایی هم شهادت دو زن به جای یک مرد قبول می‌شود. در جهتی زن حقّ مهریه دارد و مرد باید آن را بپردازد و در جهت دیگر، ارث زن نسبت به مرد متفاوت و محدود است.

دین مقدّس اسلام نفقه و تأمین هزینهٔ زندگی مشترک و حفظ، حراست و دفاع از حریم زندگی خانوادگی و اجتماعی را به عهدهٔ مرد گذاشته است و در مقابل، اطاعت از مرد را در موارد مشروع و به‌طور معقول ـ آن هم برای جلب اقتدار و حمایت مرد و حفظ کانون خانواده و تحکیم قوام زندگی ـ بر عهدهٔ زن نهاده است.

(۲۱۲)

آری، دین به تناسب و امتنان، در تمام محورها با همگان برخورد شایسته و عادلانه‌ای دارد؛ هرچند فهم این حقایق دینی- به ویژه در زمینه‌های یاد شده ـ در خور ادراک همهٔ افراد نیست. همین امر باعث شده است که از دین برداشت‌ها و ذهنیت‌های نامناسبی ارایه گردد و در نتیجه، رفتار ناشایستی نسبت به زن بروز نماید و چه‌بسا همین نتایج ناموزون و غیر واقعی به دین نسبت داده شود؛ بنابراین باید در جهت شست‌وشوی ذهنیت‌های نادرست و تصحیح عقاید و ترسیم شفّاف قوانین در این زمینه کوشید تا گذشته از سلامت و پاکی جامعه، دین نیز به‌واسطه‌ی‌این ناهنجاری‌ها مورد اتّهام قرار نگیرد.

(۲۱۳)

مطالب مرتبط