شبههٔ دیگری که پیرامون زن مطرح شده، این است که: چرا در شریعت اسلام زنان در ایام عادت از عبادات شرعی، همچون نماز و روزه، محروم گشته و از فیض حضور حق و قرب هر چه بیشتر به معبود خود بیبهره میمانند؟
چرا نباید زن مجاز باشد که همچون مرد در تمام ایام و در هر حال و به هر صورت با پروردگار خود راز و نیاز داشته باشد؟
چرا از یک سو دین، زن را در حالاتی خاص از عباداتی چون نماز، روزه، حج، قرائت قرآن، حضور در مسجد و… محروم مینماید و از سوی دیگر، همین محرومیت را که خلقت بر دوش او نهاده است، حضرت امیر« علیهالسلام » در نهجالبلاغه دلیل بر نقص ایمان او میشمرد؟(۱)
به راستی شریعتی که نماز را ستون دین میداند و ترک آن را در هیچ حالتی ـ حتّی در حال غرق شدن و جان دادن ـ اجازه نمیدهد، چگونه زن را برای همیشه در بخشی از عمرش از آن محروم ساخته است؟ با این تفاوت که نماز در این ایام را از او نمیخواهد، ولی اگر عادت در ماه رمضان باشد، قضای روزهٔ این ایام را هم میخواهد.
۱- قال علی« علیهالسلام » بعد حرب الجمل فی النّساء: «معاش النّاس! انّ النّاس نواقص الایمان،… فامّا نقصان ایمانهنَّ فقعودهنّ عن الصلاة والصّیام فی ایام حیضهنَّ،… نهجالبلاغهٔ فیض، جزو ۱، ص ۱۷۹٫
حضرت علی« علیهالسلام » در این خطبه میفرماید: ای مردم، همانا زنان در ایمان، کاستی دارند،… که نشانهٔ کاستی ایمان آنان، این است که در ایام عادت، نماز و روزه از آنان برداشته شده است،…»
(۱۶۱)
دینی که در شرایط سخت و حالت اضطرار، نماز را هرچند به صورت حرکت چشم و صرف توجّه و نیت واجب میداند، چرا زن را از عباداتی چون نماز و روزه، آن هم بهطور «عزیمت» و الزام و نه به شکل «رخصت» و دل خواه محروم مینماید و عادت ماهیانه را ـ که حالتی طبیعی برای زن است ـ موجب حرمان او از امور معنوی میگرداند؟
زن و راز و نیاز همیشگی
در پاسخ به این شبهه ابتدا باید گفت: شریعت، زن را در ایام عادت و زایمان به طور کلّی از عبادت محروم نساخته است و او میتواند در این اوقات هم با خدای خویش هرگونه راز و نیاز و ارتباطی داشته باشد؛ به همین علّت، ارتباط با خدا و ذکر و مناجات در این ایام برای زن مستحب است و تنها بر نماز خواندن به صورت شرعی و به قصد صحّت مشکل دارد؛ پس زن میتواند همهٔ نماز را بدون گفتن تکبیر و نیت بهجا آورد. او میتواند در محراب عبادت قرار گیرد و هر نوع ارتباط و ذکر و رکوع و سجودی را با خدای خود داشته باشد.
زن تنها از صورت شرعی و تمامیت نماز منع گردیده است و این امر منحصر به زن هم نیست؛ چرا که عبادت و به ویژه نماز شروطی دارد که یکی از شروط عمدهٔ آن «طهارت» است؛ به طوری که نماز بدون طهارت تحقّق نمیپذیرد و در این شرایط تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد؛ پس مرد هم بدون طهارت از جنابت نمیتواند نماز بخواند یا وارد مسجد شود و در ماه مبارک رمضان برای روزه نیت کند و روزه بگیرد. بنابراین، ترک عبادت خاصّ زن در این ایام، به خاطر دوری از طهارت شرعی است؛ نه به علّت «زن» بودن، و صدور چنین حکمی به جهت نبودن شرط است و نباید آن را به حساب مشکل و نقص زن گذاشت.
(۱۶۲)
زن و امتنان حضرت حق
حکمت «حرمت عبادت خاص» در این ایام، امتنان و لطفی است که از سوی دین برای زن قرار داده شده است؛ زیرا زنان در این دوره سختترین فشار و اضطراب را دارند و چنین حالاتی آنها را دچار مشکل و ناآرامی میسازد.
آنان باید با تحمّل سختیهای فراوان، این حالات را ـ آن هم با کتمان و به صورت پنهانی ـ طی کنند؛ حال اگر در این ایام، عبادت هم بر آنها واجب باشد، در تحصیل مقدمات آن سختی و رنج بیشتری بر آنان بار میشود.
شارع مقدّس برای این که زن به زحمت فراوانی نیفتد و این ایام را آسودهتر سپری نماید، وجوب نماز و روزه و… را از او برداشته است؛ به ویژه این که تحصیل طهارت برای زن در این اوقات بسی مشکل و طاقت فرساست؛ همچون شکستهشدن نماز و ترک روزهٔ ماه مبارک رمضان در مسافرت که شامل همهٔ انسانها، بدون استثنا میشود و دین مقدّس اسلام با امتنان به انسان چنین تکالیف مهمّی را به عزیمت و نه رخصت تغییر داده، تقلیل نموده و یا ساقط کرده است؛ زیرا مسافر هم بر اثر دشواریها و مشقّتهای سفر نیازمند راحتی و سبک باری بیشتری است.
ممکن است در این جا اشکال شود که: امتنان و لطف نسبت به زن باید دست کم به صورت «رخصت و اباحه» باشد، نه به چهرهٔ «عزیمت و الزام» تا او در صورت تمایل بتواند عبادت نماید و تنها بر فرض احساس مشکل و یا استنکار نفس عبادت را ترک کند، ولی در این جا مسأله این گونه نیست؛ به طوری که اگر زن عبادت را با شرایط خاصّ خود همچون همیشه (در قالب نماز و روزه و…) ادا نماید، عمل او از وصف صحّت برخوردار نمیشود و معصیت کرده و مورد مؤاخذه قرار میگیرد و این با قاعدهٔ لطف و امتنان سازگار نیست.
در پاسخ این ایراد باید گفت: اگر چه «امتنان» با «رخصت» مناسبت بیشتری دارد،
(۱۶۳)
ولی این بدان معنا نیست که در ظرف «عزیمت» امتنان نباشد؛ زیرا امتنان در «عزیمت» دشواریهای تکلیف را که ممکن است انسان مؤمن از روی میل بر خود هموار کند، دور میسازد؛ پس حرمت عبادت موجب میشود که تمایلات ایمانی و انس نفسی مؤمن به عبادت، سبب تحمّل دشواریها نشود و از بروز سختیها جلوگیری میکند؛ گذشته از آن که عزیمت در ترک عبادت ـ همان طور که بیان شد ـ به جهت فقدان شرط (طهارت) است که عبادت بدون آن تحقّق نمیپذیرد؛ پس چنین عملی مقرِّب نیست و با عدم قرب و نزدیکی ـ بلکه با فرض بُعد و دوری ـ دیگر عبادت نخواهد بود. البته روشن است که در اعمال «توصّلی»(۱) نسبت به «رخصت» گشایش بیشتری وجود دارد و میتوان عمل «توصّلی» را به هر شکلی انجام داد؛ در حالی که عبادت و بهطور اساسی امور تعبّدی این چنین نیستند و نوع انجام فعل را هم باید شارع بپذیرد.
کاهش عبادت؛ ریاضتی همراه پاداش!
امر دیگری که در این بحث باید مورد توجّه باشد، این است که: زن در این ایام به جهت ریاضتها، سختیها و دشواریهایی که بهطور طبیعی تحمّل میکند، از اجر و پاداش فراوانی برخوردار است که به خوبی نقص عبادات خاص را به نوعی دیگر -که از ویژگیهای زن است- جبران میکند، اگر چه موقعیت عبادت، برتری خاصّ خود را دارد.
زن در این ایام به گرفتاریهای فراوانی ـ از زحمت تطهیر گرفته تا درد، ضعف، سوزش، غسلهای متعدّد و مشکلات دیگر همراه با کتمان! ـ مشغول میشود که تعیین پاداش آن در خور اندیشهٔ آدمی نیست و بیشک این مشکلات اجر فراوان خود را
۱- اعمال توصّلی، اموری است که قصد قربت در آن شرط نبوده و به هر شکلی انجام یابد، پذیرفته میشود؛ ولی اعمال تعبّدی برعکس این است و در تحقق آن اراده و نیت و قصد قربت لازم است.
(۱۶۴)
دارد؛ زیرا زن با تحمّل چنین سختیهایی اهداف بلند طبیعت و نظام احسن خلقت را محقّق میسازد؛ به ویژه اگر با قصد قربت و به طور عبادی باشد.
حال با توجّه به این اصل که «هر عملی که با قصد قربت انجام شود، عبادت است» و این اصل که «برترین کار، دشوارترین عمل است»(۱) و اصل سوم که «کثرت امتنان و عنایت حق نسبت به همه بندگان» است،(۲) به راحتی روشن میشود چه ثواب و اجری در انتظار زن است که اندیشهٔ آدمی توان ادراک و محاسبهٔ آن را ندارد؛ پس با آن که زن با ترک عبادت نقص عبادی پیدا میکند، ولی جبران آن از ویژگیهای اوست که هیچ مردی امکان دستیابی به چنین اجر و پاداش و عبادتی را ندارد؛ هرچند این موقعیت برای زن، منافاتی با آن نقص عبادی ندارد.
ره یافتهای گذشته گویای این واقعیت است که این امور کوچکترین نقیصهای برای هویت و شخصیت زن بهشمار نمیرود، اگرچه به جهت اصل «عبادات شرعی» زن در ایام مخصوص، نقص عبادی خود را دارد و این حقیقت هم قابل انکار نیست. این نقصان عبادت دلیل بر بی ارزشی زن نیست، بلکه زن در این ایام در عین حال که کمتر از مرد تکلیف دارد و همین امر علّت تفاوت او با مرد میباشد، ولی با تحمّل و بردباری و تحقّق بخشیدن به اهداف بلند خلقت از اجر و پاداش فراوانی بهرهمند میشود که سنجش آن درخور محاسبهٔ بشری نیست و معیارهای خاصّ خود را میخواهد.
۱- رسول خدا« صلیاللهعلیهوآله » میفرماید: «افضل الاعمال احمزها؛ بحار،ج۶۷،باب۵۳،ص۱۹۰٫
بهترین کردار دشوارترین عمل است.»
ـ قال علی« علیهالسلام »: افضل الاعمال ما اکرهت نفسک علیه؛ نهج البلاغه فیض، کلمه ۲۴۱٫
حضرت علی« علیهالسلام » فرمود: برترین عمل کاری است که علی رغم میل نفسانیات آن را انجام دهی.»
۲- «انّ اللّه لذو فضلٍ علی النّاس…؛ غافر/۶۱٫
همانا خداوند بر بندگانش دمادم فضل و بخشش بیشمار دارد.»
(۱۶۵)
ممکن است نسبت به این بحث ـ کاستی اندیشه و ایمان زنان ـ توهماتی چند پیش آید، این که از کجا این خطبهٔ حضرت علی« علیهالسلام » تنها نسبت به عایشه نبوده و امری سیاسی نباشد؟ وگرنه بیان کاستیها در زنان چه نیازی به لحن تند و انتقادی ایشان دارد؟ و نداشتن طهارت و عبادت در ایام خاص، چه ارتباطی با کاستی ایمان پیدا میکند؟ در پاسخ باید گفت: با وجود روایاتی دیگر از پیامبر و دیگر ائمهٔ معصومین دربارهٔ همین کاستیها در زنان، روشن میگردد که حضرت علی« علیهالسلام » در خطبهاش در عین ملاحظات دیگر، درصدد تبیین واقعی جایگاه و ویژگی زنان بوده، و تندی لحن حضرت نسبت به سوء استفادهٔ سیاستمداران و اهل دنیا از این کاستیهای زنان و حاکم ساختن آنها بر سرنوشت جامعه میباشد نه نسبت به خود زنان یا کاستیهای آنان؛ و اما ارتباط عبادت و ایمان چنین است که برداشته شدن تکلیف عبادت در آن ایام، نشانهٔ محدود بودن ایمان و باور نوعی آنهاست، چراکه در صورت کامل بودن ایمان، اعتقاد درونی تحت تأثیر مشکلات و حالات سخت آن ایام، قرار نمیگرفت و آنگاه خداوند آنها را از عبادت برحذر نمینمود؛ گرچه این تفاوتها در نظام احسن آفرینش خدشهای بر هویت هیچ انسانی نیاورده و زن میتواند در تحقق بخشیدن به کمال وجودی خویش، مسیر کمالی خود را با تمام شوق طی نماید.
(۱۶۶)
موضوع عام، حکم عام
مجموعهٔ روایاتی که در آن سخن از نقص عقل و عبادت و ارث به میان آمده، در عین واقعیت و درستی، حکایت از همین حقیقت فطری زن و موقعیت واقعی او به لسان حکیمانهٔ معصومین« علیهمالسلام » دارد که غیر قابل انکار است. آری، نمیتوان این روایات متعدّد را با وجود صحّت و صراحت به دست توجیه و تأویلهای سرد و نادرست وانهاد و آنها را تنها به شخص خاصّ «عایشه» و یا زمان خاصّ «جنگ جمل» نسبت داد و گفت: امیر موءمنان« علیهالسلام » این بیانات را- نعوذ باللّه ـ از سر نگرانی و عصبانیت(!) دربارهٔ عایشه فرموده و آن گاه این نقص عایشه را به همهٔ زنان تعمیم داده است. هرگز! چرا که حضرت امیر« علیهالسلام » در روایت دیگر بعد از بیان نقص، جملهٔ «علی کلّ حالٍ»(۱) را بیان میفرماید که دلالت بر کلیت دارد و آن گاه موضوع را هویت دایمی تمام زنان بر میشمارد؛ نه تنها عایشه.
آری، حضرت سخن از خلقت زن سر میدهد و علّت حکم را ـ که عام بوده و نسبت به همهٔ زنان عالم یکسان است ـ بیان میفرماید.
به راستی چه ناآگاه و بی توجّه است آن که بگوید: حضرت علی« علیهالسلام » این امام همام و هویت پاکی و حقیقت عصمت، چون از عایشه ناراحت بوده، به تمام زنها حمله و جسارت کرده است! گذشته از آن که چنین بیانی تنها از زبان ایشان به ما نرسیده و قرآن کریم، روایات معصومین« علیهمالسلام » و فقه شیعه و اهل سنّت نیز در احکام بسیاری به آن اشاره دارند.(۲) این امر حکایت از یک بیان طبیعی، کلّی و یک نواخت دارد که ما
۱- «… و تحکیم النّواقص العقول والحظوظ علی کل حالٍ کعادة بنی الاصفر و من مضی من ملوک سبأ والامم الخالیة»؛ بحار،ج۳۸،ص۱۷۹٫
متن و ترجمهٔ کامل این روایت در صفحهٔ ۱۷۶ خواهد آمد.
۲- رجوع کنید به ابواب شهادت، ارث، نماز جماعت و… .
(۱۶۷)
در اینجا تنها به چند نمونه از این موارد اشاره میکنیم:
زن؛ موجودی عقل ربا
مرّ رسول اللّه« صلیاللهعلیهوآله » علی نسوةٍ فوقف علیهنّ ثمّ قال: «یا معشر النّساء! ما رأیت نواقص عقولٍ و دینٍ اذهب بعقول ذوی الالباب منکنّ. فتقرّبن الی اللّه ما استطعتن.» فقالت امرأةٌ منهنّ: «یا رسول اللّه! ما نقصان دیننا و عقولنا؟» فقال: «امّا نقصان دینکنّ فبالحیض الّذی یصیبکنّ فتمکث احداکنّ ماشاء اللّه لا تصلی و لا تقوم. و امّا نقصان عقولکنّ فبشهادتکنّ، فانّ شهادة المرأة نصف شهادة الرّجل؛(۱)
رسول خدا« صلیاللهعلیهوآله » به چند زن برخورد نمود. نزد آنها ایستاد و خطاب به ایشان فرمود: «ای زنها! من از میان زنانی که کاستی در اندیشه و عقیده دارند، هیچ کس را در ربودن عقل از خردمندان، همپایهٔ شما ندیدهام؛ پس هرچه میتوانید، به بارگاه الهی و حریم ربوبی تقرّب جویید.»
در این هنگام یکی از آنها پرسید: «ای رسول خدا! نشانهٔ کمی عقل و دین در زنان چیست؟»
رسول خدا« صلیاللهعلیهوآله » فرمود: «نشانهٔ نقصان دین و عقیدهٔ شما که برحذر داشتن شما از عبادت کامل است به خاطر حیضی است که بر شما عارض میشود؛ پس این حیض برای مدّتی هر یک از شما را از عبادت باز میدارد که نه میتواند نماز بخواند و نه روزه بگیرد؛ و امّا نشانهٔ نقصان عقل و اندیشهٔ شما این است که شهادت یک نفر از شما نصف شهادت یک مرد محسوب میشود.»
۱- مکارمالاخلاق،فصل دوم،باب۸،ص۲۰۷٫
(۱۶۸)
زن؛ الماس وجود
از این روایت مهم چند مطلب اساسی میتوان برداشت کرد که به طور خلاصه از آنها یاد میشود:
یک. این روایت از «رسول خدا» نقل شده و تخاطب و گفت و گوی آن حضرت با زنان است، بیآن که مقدّمه یا امر خاصّی در این تخاطب وجود داشته باشد. این خود دلیل بر آن است که گفتار پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » یک واقعیت اساسی و همیشگی است که به دور از ملاحظات سیاسی، جانبی و مقطعی مطرح گردیده است.
دو. از بیان «یا معشر النّساء» پیامبر اکرم« صلیاللهعلیهوآله » استفاده میشود که این بیان مخصوص معدودی از زنها نیست، بلکه آن حضرت «جنس زن» را مورد خطاب قرار داده است؛ بنابراین برداشت بعضی در این مورد نسبت به روایت حضرت امیر« علیهالسلام » که «نقص مخصوص یک نفر است»، اشتباه بسیار بزرگی است.
سه. این سخن پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » که میفرماید: «من کسی را همپایهٔ زنان ندیدم که عقل صاحبان خرد را برباید»، حکایت از رؤیت و قطع و یقین پیامبر است، نه علم ایشان؛ و جملهای مسلّم و منحصر است، نه محتمل یا مشترک و تمام این خصوصیتها حکایت از عظمت و بزرگی زن دارد.
در این بخش از کلام پیامبر، «ذهاب» بردن خالص آن هم با «هیأت اَفْعَل» است، و بردن عقل از ذویالالباب (صاحبان اندیشه و عقل) میباشد؛ نه افراد عادی که از خود درایتی ندارند یا آنچه دارند، آموختههای دیگران است؛ بنابراین، از جمع این امور (رؤیت، حصر، ذهاب، استفاده از اَفعل تفضیل و به کارگیری عقل، آن هم عقل خردمندان و صاحبان اصلی خرد) این گونه میتوان نتیجه گرفت: اگر چه عقل زن مغلوب احساسش و عبادتش کمتر از عبادت مرد است، ولی همین زن، احساس و عواطف سرشاری دارد که محک هستیاش، سکهٔ هر مردی را بی عیار میسازد و
(۱۶۹)
کیمیای لطف و مستیاش، عقل هر عاقلی را میرباید و نیش لطف و گوشهٔ چشمش، دل هر دل داری را پریشان میسازد و لبههای تیز شگردش، مستان را هوشیار مینماید و تیزی غنج و دلالش، عاشق میکشد و لطف خالصانهاش، مرده زنده میدارد.
این بیان حضرت خود عظمت و بزرگی خاصّی به زن میبخشد و حتّی پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » تصریح میفرماید: شما با عواطف خود هر عاقلی را مست و هر خِرَدی را خُرد میکنید؛ پس زن گرچه حسابگر نیست، ولی حساب هر حسابگری را به هم میریزد و با آن که مغلوب عواطف خویش است، بر هر عقلی غالب میگردد. زن چون الماسی میماند که هر مادّهای را میبرد. به راستی چه جاذبه و اقتداری در این زن است که عقل صاحبان عقل را میرباید و دل عارفان غیر واصل را هم حیران میسازد؟!
چهار. به اقتضای این روایت، این نقصان دین در زن یک «وصف ذاتی کلّی» نیست، بلکه موقعیت صنفی دارد و معلول «حیضی» است که شاه کار ویژگیهای خلقت زن است؛ زیرا بدون این خون هرگز زمینهٔ ظهور و رشد هیچ کودکی محقّق نمیگردد.
البته باید توجّه داشت که در این روایت گرچه موضوع حیض در رابطه با نقصان دین مطرح شده است، نه نقصان عقل، ولی به یک بیان میتوان گفت: کاستی و کمال دین رابطهٔ مستقیم با نقصان و کمال عقل دارد؛ از اینرو در روایتی دیگر رسول خدا« صلیاللهعلیهوآله » میفرماید:
«ماتمّ دین انسانٍ قطّ حتّی یتمّ عقله؛(۱)
تمامیت دین آدمی با تمامیت عقل او تحقّق مییابد.» چنانکه امام موسی بن جعفر« علیهماالسلام » نیز در روایت «تضرّع» غنا و عدم وابستگی، راحت و آرامش دل و
۱- کتاب «تیسیر المطالب»، ص۱۶۴٫
(۱۷۰)
سلامت دین و دنیا را در گرو کمال عقلی انسان معرّفی میکند.(۱)
تفاوت دو عقل
میان نقص عقلی که ذاتی، اولی، حقیقی و کلّی است با نقص عقلی که صنفی، مقید و معلولی است، تفاوت بسیاری وجود دارد که در این جا به اندکی از آن اشاره میشود:
نقص عقل ذاتی، چون عدم نمود ادراک مشهود در اجسام و ادراک غیر ملموس در نباتات است ـ که با تفاوت مراتب، هر یک هوشمندیهای فطری را دارایند، ولی هرگز موقعیت ادراکی انسان و حتّی حیوانات را دارا نیستند ـ و شماری از دیوانگان که فاقد ادراک و توجّه عقلانی در طبع ابتدایی خود هستند و کشش و توان رهایی از آن را ندارند. هر یک از این موارد، در ظرف نوعی ـ چون اجسام ـ و یا فردی ـ چون دیوانه ـ کلّیت خود را دارایند؛ برخلاف زن که نیمهٔ شفّاف حقیقت انسان است و هر عاقلی از افراد آدمی در دل زن گوهر عقل خود را مییابد؛ پس نباید نقصان اندیشهٔ صنفی و مقید ـ که معلول حالت خاص و عادت ماهیانه است ـ را با نقصان ذاتی و فقدان ماهوی یکسان دید و به هم آمیخت. کسوت فرزند پروری و مادری و خلعت شوهر داری و لطف دل بری که همراه با عارضهٔ خاصّ عادت، تحقّق مییابد، منافاتی با کمال آدم و تمامیت انسان ندارد.
این کلام پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » که در روایتی میفرماید:
«قد رأیت انّکنَّ اکثر اهل النّار یوم القیامة؛(۲)
۱- «یا هشام! من اراد الغنی بلامالٍ و راحة القلب من الحسد و السّلامة فی الدّین، فلیتضرّع الی اللّه عزّوجلّ فی مسألته بان یکمّل عقله…»؛ کافی،ج۱،ص۱۸۱٫
ـ در نقلی دیگر حضرت امیر« علیهالسلام » میفرماید: «علی قدر العقل یکون الدّین»؛
غررالحکم، ص۹۵۵۳، ح۶۱۸۴٫
«دین هر کس به اندازهٔ عقل اوست.»
۲- وسائل الشّیعه، ج۱۴، ص۱۱، ح۲٫
(۱۷۱)
من بیشتر اهل آتش در روز قیامت را از میان شما زنان میبینم.» مانند آن کریمهٔ قرآن است که میفرماید:
«انّ الانسان لفی خسرٍ؛(۱)
اکثر انسانها در زیان باری هستند.» زیرا اگر انسان با ایمان نبوده و بر تقوا و پاکی مواظبت نداشته باشد، همین حرمان را خواهد داشت و در این جهت تفاوتی میان زن و مرد نیست؛ از این رو پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » میفرماید: «ای زنها! هر قدر میتوانید به خدا نزدیک شوید و پاکی و تقوا پیشه کنید.»
حال ممکن است این پرسش پیش آید که: با چنین موقعیت حرمانی، سفارش به تقوا برای چیست و اگر بیشتر زنها اهل آتشند، چگونه قرب الهی پیدا میکنند و قرب آنها چگونه ممکن است؟
در پاسخ باید گفت: کلام نبوی تنها دلالت بر اقتضا دارد؛ به این بیان که اگر زنها پاکی پیشه نسازند، همچون مردها در آتش میافتند. البته در زنها بهواسطهٔ عواطف، اقتضا نسبت به مرد بار بیشتری دارد. کلام حضرت دلالت بر حتمیت آتش برای زنان ندارد ـ به طوری که راه گریزی نداشته باشند ـ و تنها عصیان و بیعملی برای آنان همچون مردان مشکل پیش میآورد.
بشارت باد بر تو ای زن!
در روایت دیگری رسول خدا« صلیاللهعلیهوآله » در پاسخ زنی که پیرامون آیهٔ شریفهٔ «و استشهدوا شهیدین من رجالکم»(۲) میکند که چرا خداوند در قرآن کریم شهادت زن را
۱- عصر/۲٫
۲- بقره/۲۸۲٫
(۱۷۲)
نصف شهادت مرد قرارداده است، میفرماید:
«یا ایتها المرأة! انّ ذلک قضاءٌ من ملک عدلٍ حکیمٍ لایجور و لا یحیف و لایتحامل، لاینفعه ما منعکنَّ یدبّرالامر بعلمه. یا ایتها المرأة! لأنّکنَّ ناقصات الدّین و العقل. قالت: یا رسول اللّه! و ما نقصان دیننا؟ قال: انّ احداکنّ تقعر نصف دهرها لا تصلّی بحیة عن الصّلاة للّه و انّکن تکثرن اللّعن و تکفرن العشیرة تمکث احداکنّ عندالرّجل عشر سنین فصاعدا یحسن الیها و ینعم علیها فاذا ضاقت یده یوما او خاصمها قالت له: ما رأیت فیک خیرا قطّ! و من لم یکن من النّساء هذا خلقها فالّذی یصیبها من هذا النّقصان محنةً علیها التّصبّر فیعظّم اللّه ثوابها فابشری؛(۱)
ای زن! این نصیب و بهرهٔ عقلی و دینی از سوی مالک جهانیان و خدای عادل و حکیم برای شما تقدیر شده است؛ خداوندی که دور از ظلم است و حقوق بندگانش را نادیده نمیگیرد و ناحق چیزی را بر کسی قرار نمیدهد؛ پس در آنچه شما زنان را از آن بازداشته، سودی برای او وجود ندارد، بلکه امور همگان را به مقتضای علم و قدرت خود تدبیر میکند.
ای زن! باید بدانید که همانا شما زنان در دین و خرد و اندیشه کاستی دارید. به راستی شما نیمی از عمرتان را به خاطر ایام عادت نماز نمیگذارید؛ همچنین لعن و نفرین فراوان کرده و به راحتی از هر کس گله و شکایت دارید و فامیل و خانوادهٔ خود را ناسپاسی میکنید.
اگر یکی از شما ده سال یا بیشتر در کنار مردی زندگی کند که به او نیکی و احسان نماید و یک روز آن مرد تنگ دست شود یا با همسرش درگیری پیدا کند، آن زن [تمام خیرات و خوبیهایش را نادیده گرفته] به او میگوید: من هرگز از تو خیری ندیدم!
سپس حضرت فرمود: هرکس از شما زنان این حالات زنانه را نداشته باشد و
۱- بحار، ج۱۰۴، ص۳۰۶، باب۱، ح۱۰٫
(۱۷۳)
کمبودی از ناحیهٔ این قانون [که به حسب نوعیت زنان وضع شده است] بر او تقدیر شود، امتحانی الهی است که باید برآن صبر و شکیبایی ورزد تا از جانب حق تعالی ثواب و اجر فراوان شامل حالش گردد؛ پس بشارت باد بر تو ای زن!
شکوفهٔ رستگاری
در این روایت به آیهای استشهاد شده که در آن شهادت دو زن مطرح گردیده است. همچنین پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » در پاسخ آن زن، برای صحّت این حکم به «مالکیت و عدالت و حکمت» خداوند مهربان تمسّک میکند و میفرماید: «خداوند به بندگانش ستم روا نمیدارد و نهی و فرمان خدا سودی برای او ندارد، بلکه همه بنابر تدبیر الهی و مقتضای نظام احسن و موقعیت افراد است.»
پیامبراکرم« صلیاللهعلیهوآله » بعد از تمام این بیانات ـ که با روشهای گوناگون حقیقت را در چینشهای الهی مینشاند ـ میفرماید: «شما زنان در دین و عقل نقص و کاستی مربوط به خود را دارید»؛ اگرچه باید دانست که این امر، خود حسن نظام احسن است و به زن جلوهای خاص میبخشد.
امّا این که پیامبر میفرماید: «شما زنها نیمی از عمرتان را نماز نمیگزارید»، این شبهه را پیش میآورد که عادت ماهیانه نیمی از عمر زن را اشغال نمیکند، ولی باید دانست که با در نظر گرفتن سایر مشکلات زنانه ـ همچون: زایمان ـ و اهمالهایی که بر اثر وقفههای مکرّر در نماز خواندن صورت میگیرد، این حالت بیشک نصف عمر زن را فرا خواهد گرفت.
نفرین، ناسپاسی و لعن فراوان که در روایت آمده است، به جهت عدم رضایت زن از موقعیت فعلی خود میباشد و این به علّت ضعف ایمان او است؛ زیرا ضعف ایمان سبب عدم رضایت میشود و قوّت ایمان رضایت مؤمن را به دنبال دارد و این امر گرچه
(۱۷۴)
زن و مرد ندارد، ولی به طور نوعی زنان زودتر به گله و شکایت میافتند.
امّا این بیان که: «زن با یک مشکل تمام خوبیهای مرد را نادیده میگیرد»، به خاطر همان حالت احساس و عواطف سرشار است که نسیمی نامناسب تمام خاطرات خوش او را میزداید. این یک اصل روان شناختی است که اگر زن آنچه را که دوست دارد، به آن نرسد، به زودی آزرده شده و تمام خوبیها را فراموش میکند.
در نهایت پیامبر اکرم« صلیاللهعلیهوآله » میفرماید: «کمبودها برای زن امتحانی الهی است تا صبر و شکیبایی را تجربه نماید و خود را به اجر و ثواب اخروی نزدیکتر کند»؛ چنانکه میفرماید: «بشارت باد بر تو ای زن که شکوفهٔ رستگاری در تو ظاهر گردیده است.»
طبق نقلی دیگر امیر موءمنان علی« علیهالسلام » در بحث شهادت ـ که دو زن مساوی یک مرد است ـ پیرامون آیهٔ شریفهٔ «ان تضلّ احدیهما فتذکر احدیهما الاخری»(۱) میفرماید:
«معاشر النّساء! خلقتنّ ناقصات العقول فاحترزن فی الشّهادات من الغلط»؛(۲)
ای گروه زنان! خداوند براساس حکمت و دانش بیپایان خود، بهواسطهٔ عواطف فراوان، در اندیشههای شما کاستی قرار داد؛پس مواظب باشید که در مقام شهادت از بیراهه رفتن دوری گزینید تا دچار اشتباه نشوید.
این بیان که با کریمهٔ الهی هماهنگ است، همان اصل کلّی را دنبال میکند. آری، غلبهٔ عواطف، دل زن را توفانی مینماید؛ بنابراین باید در حوادث و امور غیر عادی ـ که یکی از موارد آن شهادت است ـ اهتمام فراوان داشته باشد تا دچار تزلزل و خطا نگردد.
۱- «در صورتی که به یکی از دو زن شاهد، فراموشی و نسیان دست داد، زن دیگر او را یادآوری نماید»؛ بقره/۲۸۲٫
۲- بحار، ج۱۰۴، ص۳۰۷٫
(۱۷۵)
علی« علیهالسلام »: زنان را آزار ندهید!
و فی حدیث مالک بن اعین قال: حرّض امیرالموءمنین ـ صلوات اللّه علیه ـ النّاس بصفین فقال:… و لا تُهیجوا امرأةً باذی و ان شتمن اعراضکم و سببن امراءکم و صلحاءکم فانّهنّ ضعاف القوی و الانفس و العقول و قد کنّا نوءمر بالکفّ عنهنّ و هنّ مشرکاتٌ و ان کان الرّجل لیتناول المرأة فیعبّر بها و عقّبه من بعده؛(۱)
امیرمؤمنان« علیهالسلام » زمانی که مردم را به جنگ با معاویه در صفین ترغیب مینمود، فرمود: «هیچ زنی را آزار نداده و نشورانید، حتّی اگر ناموس شما را دشنام دهند و یا به رهبران و نیکان شما ناسزا گویند؛ چون زنان کمتوان و کماندیش [و احساسی] هستند. در زمان رسول خدا ما در جنگها از تصرّف زنان مشرک منع میشدیم و اگر هم مردی زنی را مییافت، آن زن را رها میساخت و اگر فردی از آنها برای زن مزاحمتی پیش میآورد، توسط فردِ پس از خود تعقیب میشد.
قال الباقر« علیهالسلام » عن علی ابن ابیطالب« علیهالسلام »: «… و رأیتنی ان امسکتُ کنتُ معیناً لهم علی بامساکی علی ما صاروا الیه و طمعوا فیه من تناول الاطراف و سفک الدّماء و قتل الرّعیة و تحکیم النّساء النّواقص العقول و الحظوظ علی کلّ حالٍ کعادة بنی الاصفر و من مضی من ملوک سبأ و الامم الخالیة…؛(۲)
امام باقر« علیهالسلام » از حضرت امیر« علیهالسلام » در جنگ جمل نقل میفرماید: … و با خود اندیشیدم که اگر سکوت نمایم، با سکوت خود، آنان را بر ضدّ حقیقت، در راهی که به آن قدم نهاده و طمع کردهاند، یاری نموده و اجازه دادهام که بر نقاط مختلف سرزمینهای اسلامی دست یابند و به خونریزی و قتل و غارت بپردازند و به شیوهٔ
۱- کافی، ج۵، ص۳۹، ح۴٫
۲- بحار، ج۳۸، ص۱۷۹٫
(۱۷۶)
نادرست «بنی اصفر» و گذشتگانی چون پادشاهان قوم «سبا» و دیگر اقوام، زنان را که بهطور نوعی محدودیت در اندیشه و در بهرههای نفسی دارند، بر سرنوشت جامعهٔ اسلامی حاکم گردانند.
در این روایت نیز میبینیم سنّت و عادت پادشاهان و امّتهای گذشته در حاکم ساختن زنان بر سرنوشت جامعه، از دیدگاه امیرمؤمنان، مورد انتقاد قرار میگیرد وحتی سکوت دین را در این زمینه روا نمیداند.
قال علی« علیهالسلام » بعد حرب الجمل فی النّساء: «معاشر النّاس! انّ النّساء نواقص الایمان نواقص الحظوظ نواقص العقول؛ فامّا نقصان ایمانهنّ فقعود هنّ عن الصّلاة و الصّیام فی ایام حیضهنّ، و امّا نقصان عقولهنّ فشهادة امرأتین کشهادة الرّجل الواحد، و امّا نقصان حظوظهنّ فمواریثهنّ علی الانصاف من مواریث الرّجال، فاتّقوا شرار النّساء و کونوا من خیارهنّ علی حذرٍ و لا تطیعوهنّ فی المعروف حتّی لا یطْمعْنَ فی المنکر؛(۱)
حضرت علی« علیهالسلام » بعد از جنگ جمل در مذمّت زنان ـ منظور مذمّت سوءاستفادهٔ سیاستمداران دنیایی از کاستیهای زنان و حکومت در پشت چهره زنهاست ـ فرمودند: ای مردم! به راستی که زنان در ایمان، عقل و بهرهمندیهای مادّی کاستیهایی دارند.
امّا نشانهٔ کمی ایمان آنان، این است که در ایام عادت، از نماز و روزه محذورند و نشانهٔ کاستی اندیشهٔ آنان آن است که در شریعت اسلام، شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد است و نشانهٔ بهرهمندی کم آنان از مواهب دنیوی این است که سهم آنها از ارث، نصف سهم مردان است؛ بنابراین از زنان غیر شایسته پرهیز کنید و در
۱- نهج البلاغهٔ فیض، جزو۱، ص۱۷۹٫
(۱۷۷)
مورد زنان شایسته نیز هوشیار باشید و از آنان در امور عادی پیروی نکنید ـ پیروی خود را اظهار نکنید ـ تا در امور ناشایست به پیروی شما از خود طمع نورزند.»
فرآیند
با تأمّل در این روایات میبینیم که نه تنها علی« علیهالسلام » در جنگ جمل، بلکه در مواقع دیگر، پیامبر« صلیاللهعلیهوآله » و ائمّهٔ اطهار« علیهمالسلام » و فقه ما بر اساس قرآن کریم، به مسألهٔ وفور احساس و مغلوبیت عقل در زن اشاره و تصریح دارند. آری، حضرات معصومین« علیهمالسلام » در صدد نکوهش زنان نبوده و همچنین نخواستهاند که ضعف فردی چون «عایشه» را به همهٔ آنان نسبت دهند.
دین، صادقانه زن را در جایگاه ارزشی خود نهاده و او را به صرف ملاحظات سیاسی یا جناحی و یا خوشآمدهای گروهی از مسیر طبیعی اش خارج نکرده و به چالشهای روانی و یا انحرافی دچار نمیسازد.
پس بشارت باد بر زنی که بر اساس طبیعت خود گام بر میدارد، در مسیر درست زندگی قدم میگذارد و به کمال مطلوب خود میرسد. در مقابل، زنی که در مسیر طبیعی و حیات سالم مطابق با خلقت خود حرکت نکند و با «بهبه» و «چهچه»های سیاسی و غیر واقع بینانه بر خلاف صفات و ویژگیهایش قدم بردارد، دچار چالشهای روحی و روانی فراوانی میگردد و از کمال مطلوب خود باز میماند.
(۱۷۸)