بخش هفتم: شناخت رهبران دوره های پنج گانه

سیر اندیشه

 

سیر اندیشه

بخش هفتم: شناخت رهبران دوره های پنج گانه


 شناخت تاریخی رهبران راستین

 از آغاز بحث رهبری تاکنون، بحثی کلی و تحلیلی دربارهٔ رهبران شایستهٔ دنیای آدمی داشتیم که هر مکتب سالم انسانی آن را می‌پذیرد؛ زیرا همهٔ موازین رهبری به پیروی از اندیشه‌های فراگیری سرچشمه گرفته؛ اگرچه در بسیاری از موارد به زبان اسلام و تشیع عنوان گردیده است، پس از بیان کلی و شناخت معیارهای رهبران حقیقی لازم است انطباقی کامل و دقیق از جهت تاریخ و وجود مشخّص آنان بیان شود؛ آن هم در همهٔ دوران پنج‌گانهٔ رهبری که از پیامبران پیشین و شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله و حضرات معصومین علیهم السلام آغاز شده و با جانشینان خاص و عام آن حضرت پایان می‌یابد.

 


 

 پیامبران پیشین

 دربارهٔ پیامبران گذشته، هر کس دانستنی‌هایی دارد که شاید از جهت عمومی کفایت کند و آگاهی‌های تحلیلی، مقام مناسب خود را می‌خواهد تا در زمینه‌های انقلابی و جامعه‌شناختی از وجود آنان فواید بسیاری به دست آید. به این مناسبت در این مقام از تعداد، زمان، مکان و چگونگی مراحل و مراتب آنان سخنی نمی‌گوییم.

 

 

 

سیر اندیشه، ص: ۲۳۸

 


 

 تاریخ زندگی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله

 

دربارهٔ پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله گفتنی بسیار است؛ چنان که این نوشتار فرصت و گنجایش آن را ندارد و در این رابطه بسیار سخن گفته‌اند؛ ولی هنوز بشر نتوانسته است دریافتی سالم و برداشتی کامل از آن وجود بَحت و بسیط داشته باشد؛ با این‌حال، بر حسب ضرورت، اجمالی از فهرست حوادث تاریخی زندگی ایشان بیان می‌شود.

 

نخستین فرد از حضرات معصومین علیهم السلام در میان انوار پاک- بجز پیامبران پیشین- حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می‌باشد. نام شریف ایشان محمّد صلی الله علیه و آله و لقب مبارک وی مصطفی و کنیهٔ آن حضرت ابوالقاسم است. پدر بزرگوار ایشان حضرت عبداللَّه پسر عبدالمطلب و مادر ایشان حضرت آمنه دختر وهب می‌باشد.

 

آن حضرت در سال عام الفیل، چهل سال پیش از بعثت، در روز جمعه هفدهم ربیع‌الاول متولد شدند و پس از گذشت چهل سال از عمر بابرکت و سراسر پاکی، در بیست وهفتم ماه رجب در دورهٔ پادشاهی کسرا و انوشیروان ظالم به رسالت مبعوث گشتند و در بیست وهشتم ماه صفر سال دهم هجری که شصت وسه سال از عمر شریف ایشان می‌گذشت، مسموم و به درجهٔ والای شهادت- که شعار پاکان است- رسیدند.

 

در مدت بیست وسه سال که مقام رسالت را به عهده داشته‌اند، سیزده سال در مکهٔ معظمه به وظایف رسالت پرداختند و چون دچار سخت‌گیری‌های شدید کفار مکه قرار گرفتند، ناگزیر از مکه به مدینهٔ منوّره هجرت نمودند و ده سال دیگر را در مدینه به سر بردند. این هجرت، سرآغاز تاریخ مسلمانان قرار گرفته است.

 

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در شصت وسه سال عمر شریف خود چنان

 

سیر اندیشه، ص: ۲۳۹

 

امتیازها و مواهب الهی شامل حالشان بوده است که تاریخ حتّی نمی‌تواند اندکی از آن را بیان نماید.

 

حضرت زهرا علیها السلام دختر دلبند آن حضرت، سرور زنان دو جهان و پاک‌ترین آنان می‌باشد. نام مبارک ایشان فاطمه و لقب شریف وی، زهرا و کنیهٔ ایشان «ام أبیها» می‌باشد. آن حضرت با آن که در میان حضرات معصومین علیهم السلام مقام نبوت و امامت را نیافته‌اند، خداوند متعال، مقام «لولاک» را- که خود برتر از هر مقامی است- تنها برای آن حضرت قرار داده است که در آن برگزیده نشدن و این برگزیده شدن، رازهایی نهان است که جز پاکدلان و پاک سرشتان آن را نمی‌فهمند و ما در مقام بیان آن نیستیم؛ زیرا بیان آن در نهان‌خانهٔ دلِ هر پاک‌سرشتی نهفته است.

 

مادر بزرگوار آن حضرت، جناب خدیجهٔ کبرا علیها السلام؛ أمّ المؤمنین، از پاکان بی‌نظیر عالم است و همین امتیاز برای ایشان بس که نخستین کسی است که در میان زنان به حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله ایمان آورده است.

 

حضرت زهرا علیها السلام روز جمعهٔ ماه جمادی الثانی، سال پنجم بعثت متولد و عمر پرسوز و سازش بیش از هجده سال به طول نکشیده که هشت سال از آن را در مکه با پدر و ده سال در مدینه و ۷۵ روز را پس از پدر با امیرمؤمنان علیه السلام به سر برده است. بعد از پدر، گرفتار سختی‌های فراوانی از دست نامردمان پست و پلید و بدتر از کافر شد و در آخر در میان در و دیوار به ضرب لگد ملعونی پلید، محسن عزیزش سقط و شهید شد. او تنها کسی است که به شوهر خویش سفارش می‌کند که مرا شبانه به خاک بسپارید تا ستم‌گران در تشییع جنازهٔ من شرکت نکنند.

 

حضرت فاطمه علیها السلام فرزندانی هم‌چون کلثوم، زینب، امام حسن و امام حسین علیهم السلام به جامعه تحویل داد که هرگز در میان آفریدگان نظیری ندارند.

 

فرزندان الهی و انقلابی ایشان در میان آن کلبهٔ کوچک همهٔ دروس

 

سیر اندیشه، ص: ۲۴۰

 

حقیقت و واقعیت را فرا گرفته‌اند و آن را برای همیشه به جهانیان آموختند.

 

لازم به توضیح است که در تاریخ، ماه و روز و سال تولد یا شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرات معصومین علیهم السلام اختلافاتی هست که ما در مقام بیان آن نمی‌باشیم.


 تاریخ زندگی ائمهٔ هدی علیهم السلام

 از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، روایت‌های بسیار دلنوازی دربارهٔ ائمهٔ هدی علیهم السلام به ما رسیده که در آن تعداد پیشوایان هدایت و ویژگی‌های همهٔ آنان از آغاز تا پایان با نام و نشانه‌های دقیق به‌طور مبسوط بیان شده است. شمارهٔ ایشان و این که نخستین آنان پسر عموی رسول خدا صلی الله علیه و آله حضرت امیر مؤمنان علی‌بن ابی طالب علیهما السلام است و وجود مبارک حضرت مهدی، قائم آل محمّد (عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف) آخرین آن‌هاست در این روایات مورد تأکید قرار گرفته است. هم‌چنین در این روایات بیان شده که همهٔ این حضرات از قریش و در شمار اهل بیت ایشان می‌باشند که در این‌جا به ذکر یکی از آن روایات تیمّن و تبرک جسته می‌شود:

 

از سلمان فارسی نقل شده است که گفت:

 

«دخلت علی النبی صلی الله علیه و آله فاذاً الحسین علیه السلام علی فخذیه و هو یقبّل عینیه و یقبّل فاه و یقول: أنت سید ابن سید و أنت إمام ابن إمام و أنت حجة ابن حجة و أنت أبو حجج تسعة تاسعهم قائمهم»[۱]

 

؛ نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رفتم، ناگاه حسین علیه السلام را بر زانوی مبارک جدش زیارت نمودم؛ در حالی که جد بزرگوارش دو چشم و دهان شریف او را می‌بوسید و می‌فرمود: تو بزرگی و فرزند بزرگی و تو پیشوایی و پدرت هم پیشواست و تو حجت خدایی و پدرت نیز حجت می‌باشد، تو پدر نُه حجت حق هستی؛ یعنی پدر امام سجاد علیه السلام تا امام قائم که نهمین و خاتم حجت‌های حق و پیشوای دوازدهم شیعیان است.

 

______________________________
(۱)- ینابیع المودة، ص ۳۰۸

 

سیر اندیشه، ص: ۲۴۱

 

حضرت حجت (عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف) در سال ۲۵۵ هجری تولد یافته است و همهٔ مردم از وجود شریفش مطلع شده‌اند و بسیاری نیز آن حضرت را زیارت نموده‌اند.

 

حضرت حجت (عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف) پنج سال در میان مردم بوده و در سال ۲۶۰ هجری به مصالح الهی از نظرها پنهان شده و در پردهٔ غیب نشسته است.

 

البته، برای آن حضرت دو غیبت است: یکی غیبت صغرا و دیگری غیبت کبرا. فرق این دو غیبت آن است که غیبت صغرا محدود و از هر جهت مشخص است؛ ولی برای کسی معلوم نیست که غیبت کبرا تا چه زمانی طول خواهد کشید و هر کس برای آن تعیین زمان کند، دروغ‌گو به شمار می‌رود.

 

در هر دو غیبت، حضرت نمایندگان و جانشینانی دارد که واسطهٔ میان مردم و دین و احکام خدا هستند. جانشینان غیبت صغرا را نواب خاصّه و نمایندگان غیبت کبرا را نواب عامه نامیده‌اند.

 

نواب خاصه معلوم هستند و به دستور شخص امام علیه السلام تعیین گشته و با آن حضرت رابطه داشته‌اند و هرگاه برای کسی موضوعی پیش می‌آمده به واسطهٔ آنان از امام علیه السلام کسب تکلیف می‌شده است.

 

نواب خاصه چهار نفر بوده‌اند که دورهٔ نیابت آن‌ها از سال ۲۶۰ هجری تا سال ۳۴۹ هجری- به مدت ۸۹ سال- طول کشیده است.

 

نواب اربعه عبارتند از:

 

نخست، ابوعمرو؛ عثمان ابن سعید عُمَری. وی از سال ۲۶۰ تا ۳۰۵ به مدت ۴۵ سال، جانشین امام (عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف) بوده است.

 

دوّم، ابوجعفر بن عثمان عُمَری که از ۳۰۵ تا ۳۲۶ به مدّت ۲۱ سال، جانشین امام (عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف) بوده است.

 

سوم، ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی. وی از سال ۳۲۶ تا ۳۲۹ به

 

سیر اندیشه، ص: ۲۴۲

 

مدت سه سال نیابت داشته است.

 

چهارم، ابوالحسن محمّد سیمری که از سال ۳۲۹ تا ۳۴۹ به مدت ۲۰ سال نایب بوده است. شش روز پیش از وفات وی، حضرت قائم (عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف) به وی فرموده‌اند: شش روز دیگر از دنیا می‌روی و زمان غیبت صغرا و نیابت خاصه به پایان می‌رسد و دیگر لازم نیست پس از خود، کسی را به عنوان نایب خاص قرار دهی. از این پس غیبت کبرا شروع می‌شود و مردم باید در پرسش‌های دینی و مسایل شرعی و احکام الهی به نواب عام من که در میان عالمان شیعه دارای شرایط خاصی هستند رجوع نمایند.

 

آن‌ها کسانی هستند که به احکام الهی آشنایی کامل دارند و بر نفس خود مسلط و از هوا و هوس و گناه دورند و لازم است مردم از آن‌ها پیروی نمایند. نیابت عام و غیبت کبرا تا زمان ظهور من که وقت آن برای کسی از مردم مشخص نیست طول می‌کشد.

 

نواب عام با شرایط نُه‌گانه‌ای که بیان شد در میان عالمان شیعه- آن هم از عالمان وارسته و فقیهان راستین و لایقی که خود را از هر گونه هوا و هوس دور داشته‌اند- تعیین می‌گردند و اطاعت شیعیان از این افرادِ کم‌نظیر لازم و واجب است و بنا به فرمودهٔ امام:

 

«الرادّ علیهم کالرادّ علینا و الراد علینا کالراد علی اللَّه»

 

؛ هر کس با اینان مخالفت کند (نه کسی که جسارت کند یا غیبت کند و تهمت بزند؛ بلکه از فرمودهٔ آنان سرپیچی کند) با ما مخالفت کرده است و کسی که با ما مخالفت کند با خداوند متعال مخالفت کرده است.

 

پس بر همگان لازم و ضروری است که در زمان غیبت کبرا از عالمان ربانی و فقیهان حقیقی که از بند هوا و هوس رسته‌اند پیروی نمایند؛ آن هم فقیه مهذّبی که هرگونه آگاهی لازم را نسبت به زمان و ویژگی‌های آن داشته باشد تا مردم را در حوادث زندگی و روزگار یاری و راهنمایی نماید.

 

سیر اندیشه، ص: ۲۴۵

 

 

 

]( ۱)- ینابیع المودة، ص ۳۰۸

 

مطالب مرتبط