بخش دوازدهم: زن و سمت های کلان: فصل یکم: محدودیت زن و مسؤولیت‌های اجتماعی

زن؛ مظلوم همیشهٔ تاریخ/ جلد چهارم

 

زن؛ مظلوم همیشهٔ تاریخ / جلد چهارم

بخش دوازدهم زن و سمت‌های کلان

(۲۱۴)


 

فصل یکم: محدودیت زن و مسؤولیت‌های اجتماعی


 

مرد و مردسالاری

پرسش اجتماعی دیگری که می‌تواند زوایای فراوانی داشته باشد، این است که: چرا از دیدگاه اسلام شؤون کلی و موقعیت‌های خاصّ اجتماعی، تنها مخصوص مرد است و زن‌ها در عمل، به‌طور شرعی و قانونی از آن محرومند؟

چرا از نظر شریعت، مرجعیت دینی و رهبری جامعه تنها از شؤون مرد می‌باشد و زن نمی‌تواند مرجع تقلید یا رهبر جامعهٔ اسلامی شود؟

چرا بر اساس دیانت، زن نباید حاکم و قاضی شود؟! چرا در نماز جماعت زن اجازه ندارد امام جماعت مردها باشد؟

چرا امامت جمعه فقط از آن مردهاست؟

چرا در جامعهٔ اسلامی که ادّعا می‌شود حق و عدالت در آن حاکم است و زن و مرد در آن از حقوق و امکانات یک‌سانی برخوردارند، رییس دولت باید مرد باشد و نباید مسؤولین تراز اول کشور، زن باشند؟ هم‌چنین چرا نباید فرماندهی لشکر و ریاست قوای نظامی و انتظامی بر دوش زن‌ها قرار گیرد؟!

تمام این پرسش‌ها و اشکالات زمانی به خوبی رخ می‌نماید و قلب هر انسان منصفی را از بی‌عدالتی و بی‌حرمتی نسبت به زن به درد می‌آورد که همگان اذعان دارند زن و مرد، هر دو انسانند و در توانایی‌های عقلانی و دانش و آگاهی هم‌سانند و اگر زنان در پاره‌ای جهات برتری نداشته باشند، کم‌تر از مردان هم نیستند؛ همان‌طور که در مواردی، آمار از این واقعیت حکایت می‌کند.

(۲۱۵)

چرا مردها می‌توانند در تمام شؤون زندگی زنان دخالت داشته باشند، در حالی که زن‌ها نسبت به دخالت در شؤون جامعهٔ مردها و حتّی امور مربوط به خود هم محرومند و از موقعیتی متوازن با مردان برخوردار نیستند؟

خلاصه، این امر از یک مردسالاری جدّی و آشکار در زوایای گوناگون جامعه حکایت می‌کند که نمی‌توان از آن اغماض و چشم پوشی داشت.


 

هم خوانی دین، عقل و واقعیت

در آغاز برای تبیین بحث باید این توهّمات را به‌طور کلی در سه بخش: عقلی، دینی و واقعیت‌های خارجی و تاریخی مورد تحلیل و بررسی قرار داد. برخوردها را نیز می‌توان در دو بخش: دوران گذشته و عصر جدید، نسبت به مسلمانان و غیرمسلمانان شناسایی نمود تا تمام زوایای این امر به خوبی روشن گردد.

همان‌طور که در این کتاب به‌خوبی تبیین شد، در انسانیت هیچ تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد، ولی ویژگی‌ها و خصوصیت‌ها، این دو صنف را از یکی بودن دور داشته و گذشته از آن که هر یک را متمایز ساخته، به طور فردی و جمعی مکمّل دیگری قرار داده است.

چنان‌که روشن شد، ویژگی‌های زن، از قبیل احساس و عواطف، موجب تحقّق ظرافت‌های خاصّ انسانی است و اقتدار و دوراندیشی، از ویژگی‌های غالب مرد می‌باشد و همهٔ این امور ملاک‌های عقلی و احکام عقلایی خود را داراست؛ بنابراین، از دیر باز تقسیم کار و رعایت تناسب‌ها از ره‌گذر وحی، اندیشه و تجربهٔ آدمی در طول تاریخ اقوام و ملل به دست آمده است.

تفاوت‌هایی که میان زن و مرد در دین اسلام آمده، بر معیار عقل و اندیشهٔ سالم استوار است و جز در بخشی از زمینه‌های عبادی، بقیهٔ آن‌ها امضایی است و اسلام در

(۲۱۶)

پی تأسیس حکمی نبوده است؛ مگر آن که ضرورت تأسیس ایجاب شده باشد؛ از این رو به خوبی روشن می‌شود که دین مقدّس اسلام بر اساس عقل و اندیشهٔ سالم همان حقایقی را دنبال می‌نماید که خلقت و فطرت طراحی کرده و از هرگونه افراط و تفریطی به دور است و نباید فرمان‌های دینی را هم‌چون عمل‌کردهای افراد عادی قلمداد نمود.

تجربهٔ آدمی و واقعیت‌های تاریخی نیز حکایت از این تفاوت‌ها دارد. تاریخ به خوبی تفاوت‌های موجود میان زن و مرد را آزموده و در این جهات توهّمی باقی نگذارده است؛ البته نباید تفاوت‌ها را با تجاوزهایی که به حقوق زن می‌شود، در یک ردیف نهاد و همه را با یک نگاه دید.

تاریخ پیش از اسلام شاهد برخوردهای بسیار ظالمانه‌ای نسبت به زنان بوده است و اکنون این نوع برخوردها، در سبک جدید و با مدرن‌ترین روش‌ها در دنیای غرب و شرق، با عناوینی قانونی اعمال می‌شود که امروزه چنین امری بر کسی و به ویژه افراد آگاه پوشیده نیست؛ اگر چه نیرنگ‌ها، تبلیغات و شانتاژهای رسانه‌ای گوش فلک را کر کرده است، ولی با تمام این پوشش‌های مدرن، مجالی برای پنهان سازی این امر باقی نمانده است.

البته آن‌چه گفته شد، دلیل بر سلامت و مصونیت جوامع اسلامی در رابطه با زن نیست؛ چرا که مسلمین هم در طول تاریخ و عصر جدید، برخوردهای چندگانه و متفاوتی نسبت به زن داشته‌اند که بیان هر یک از آن‌ها فرصت مناسب خود را می‌طلبد.

تخریب استعدادها و عدم مجال رشد زنان، هم‌راه با برخوردهای ناموزون نسبت به آنان در سطوح مختلف یافت می‌شود که هرگز مناسبتی با فرمان‌های آیین مقدّس اسلام ندارد؛ هم‌چنین در این کشورها انحرافات عمومی، اجتماعی و فرهنگی و سنّت‌های قومی – مردمی و تعصّبات بومی توأم با خود خواهی در برابر زن وجود دارد که با هیچ دین و کفری سازگار نیست.

(۲۱۷)

آن‌چه در این مقام در پی آن هستیم، این است که دین، عقل و واقعیت‌ها با یک‌دیگر هماهنگ بوده و دین هم‌چون اندیشه و عقل از عینیتی خارجی برخوردار است. شریعت از هرگونه افراط و تفریط یا سالارپروری به دور بوده و هم‌چون بزرگی مهربان تمام افراد جامعه را از حقوق لازم و مناسب برخوردار ساخته است. اینک بعد از بیان این مقدّمه، به توهّمات مطرح شده در این زمینه اشاره می‌شود.

(۲۱۸)

مطالب مرتبط