بلندای فقه شیعه | جلد ۷

 

بلندای فقه شیعه | جلد ۷


هبه


صورت‌های مختلف رجوع هبه‌کننده به عین بخشیده شده

س ۲۷۵ ـ کسی زمین خود را به دیگری هبه کرده ولی چون قابل کشت نبوده در آن تصرفی ننموده و به همین حال بوده تا کسی که به او هبه شده فوت کرده و پسر وی نیز در آن تصرفی نکرده و نوهٔ وی مدعی است که چون این زمین به پدربزرگ او بخشیده شده زمین به او می‌رسد و مخفی نماند که آن زمین تا حال در تصرف وارثان بخشندهٔ آن بوده است، مالک این زمین چه کسی است؟

«گلپایگانی»: به‌طور کلی هبه و بخشش قبل از قبض، ملک واهب است و بعد از قبض هم تا عین باقی است، واهب می‌تواند رجوع به عین نماید و به خود برگرداند. بلی، در هبه به ذی‌رحم بعد از قبض نمی‌تواند رجوع کند و هبه لازم است.

* * *

«نکونام»: هبه‌ای که قبض نشده است، بعد از رجوع واهب و بخشنده به آن، در حکم عدم هبه است و بعد از قبض نیز تا عین آن باقی است، در صورت عدم تصرف یا تغییر در آن از جانب گیرندهٔ هبه، واهب می‌تواند به هبه رجوع نماید و بعد از تصرف و تغییر گیرندهٔ آن نیز واهب می‌تواند رجوع نماید، ولی واهب نسبت به خسارت و هزینه‌هایی که در هبه در

(۱۵۱)

اثر تصرف و مانند آن توسط گیرنده انجام شده است، ضامن می‌باشد؛ مانند آن که زمینی را هبه کند و گیرنده در آن، کشت و کار یا ساختمان سازی یا تصرفات دیگری را داشته باشد و در آن هزینه‌ای نموده باشد، که مالک اصلی ـ واهب ـ با پرداخت خسارت و هزینه‌های وی می‌تواند به عین آن رجوع نماید.

س ۲۷۶ ـ کسی یک باب عمارت شش دانگ به دیگری بخشیده در صورتی که آن دو سال‌ها با هم در آن عمارت سکونت داشتند و مدرک بخشش به خط یکی از روحانیان در پیش بخشنده موجود است ولی دیگری این مدرک را قبول نمی‌کند و اظهار می‌دارد که بخشنده در عمارت تصرفی نداشته، حال سکونت بخشنده در عمارت تصرف محسوب می‌شود یا خیر؟

ج ـ اگر انتقال مرقوم به نحو صلح شرعی واقع شده باشد، صلح کننده نمی‌تواند بعد از صلح از آن برگردد و اگر به نحو هبهٔ معوضه یا هبه به ذی رحم باشد و با سکونت واهب و متهب در خانه با اذن صریح هبه کننده اختیار تصرفات را به متهب داده باشد یا عملی که دلیل بر مسلط ساختن متهب بر عین موهوبه باشد انجام داده باشد، برگشت از آن جایز نیست و الا می‌تواند از آن برگردد. والله العالم.

س ۲۷۷ ـ زنی ملکی را به پسر خود هبه کرده به شرط این که تا زنده است بهره‌های آن ملک متعلق به خود باشد و سپس در مقام ادعا بر آمده که من چون ارزش آن را نمی‌دانستم آن را بخشیده‌ام. البته در موقع هبه کسی ارزش واقعی را کاملا گوشزد نکرده و فرزند وی نیز برای به دست آوردن رضایت مادر وعده داده است که مخارج سفر حج او را از مال خود بلا عوض بپردازد. اکنون آن پسر

(۱۵۲)

فوت کرده، تکلیف صغیران فرد درگذشته نسبت به وعدهٔ یاد شده که فقط وعدهٔ شفاهی بوده، چیست؟

ج ـ به‌طور کلی، یکی از شرایط صحت هبه قبض عین موهوبه است و در فرض سؤال، اگر عین را واهبه به موهوب له قبض نداده و در تصرف خودش بوده تا موهوب‌له وفات کرده، هبه باطل می‌شود و عین موهوبه مال خود واهبه است و اگر قبض داده باشد ولو به این نحو که تخلیه ید کرده یا به تصرف او داده باشد و بعد برای استفاده از منافع آن به تصرف واهبه داده شده باشد، هبه صحیح است و فرض مذکور در سؤال که خیال می‌کرده ارزش ملک زیاد نیست نیز موجب بطلان آن نمی‌شود و عمل به وعدهٔ پدر از مال صغار جایز نیست ولی کبار ورثه، اگر به وعدهٔ او عمل کنند، مستحسن و راجح است.

س ۲۷۸ ـ در هبهٔ معوضه، اگر اقباض از یک طرف حاصل شود، آیا هبه لازم می‌شود یا خیر؟

ج ـ در هبهٔ مشروطه به عوض با قبض یک طرف لزوم حاصل نمی‌شود.

س ۲۷۹ ـ آیا هبهٔ معوضه با مرگ یکی از دو طرف پیش از اقباض دیگری باطل می‌شود یا نه؟

ج ـ به موت یکی از واهب یا موهوب له، هبهٔ مقبوضه لازم می‌شود.

س ۲۸۰ ـ اگر مالی به یتیم هبه شود و سرپرست بچه آن را قبض کند، آیا هبه تحقق می‌پذیرد یا نه؟

ج ـ بلی، با قبض یا اذن ولی، هبه حاصل می‌شود.

(۱۵۳)

س ۲۸۱ ـ آیا در هبه، قبض لازم است و در صورتی که چیز بخشیده شده در دست کسی باشد که مال به او بخشیده شده، آیا نیاز به قبض جدید دارد یا خیر؟

ج ـ در فرض سؤال، قبص جدید لازم نیست.

س ۲۸۲ ـ هرگاه ولی صغیر مانند پدر و جد، چیزی را که در اختیار دارد به صغیر ببخشد، آیا نیاز به قبض دارد یا خیر؟

«گلپایگانی»: محتاج به قبض جدید نیست و احتیاط این است که ولی بعد از هبه، قصد قبض از طرف صغیر بنماید.

* * *

«نکونام»: رعایت قصد مذکور لازم نیست.

س ۲۸۳ ـ هرگاه غیر ولی چیزی را به صغیر هبه کند، آیا قبض لازم است یا خیر؟

ج ـ قبض لازم است و باید ولی از جانب صغیر قبض کند.

س ۲۸۴ ـ چگونه قبض در هبه محقق می‌شود؟

ج ـ قبض در هبه مانند قبض در بیع است که در غیر منقول مثل خانه و مغازه و باغ و نظایر این‌ها به این است که واهب رفع ید از آن‌ها کند و منافیات تصرف را برطرف سازد و به موهوب له اذن در تصرف بدهد؛ به‌طوری که تحت استیلای او قرار گیرد و در منقول به این نحو است که موهوب له استقلال و استیلا پیدا کند بر چیزی که بخشیده شده به این که در دستش قرار گیرد یا به منزلهٔ گرفتن و استیلا با دست باشد؛ مثل این که واهب عین موهوبه را در دامن یا جیب موهوب له بگذارد.

(۱۵۴)

س ۲۸۵ ـ آیا هبهٔ چیزی که مشاع است صحیح است یا خیر؟

ج ـ بلی، صحیح است؛ چون قبض آن امکان دارد ولو به این که موهوب له مجموع را با اجازهٔ شریک قبض کند یا شریک را در قبض حصهٔ موهوبه از جانب خود وکیل نماید بلکه ظاهر این است که اگر موهوب له بدون اجازهٔ شریک هم مجموع را بگیرد قبضی که شرط صحت هبه است محقق شده؛ اگرچه موهوب له نسبت به حصهٔ شریک غاصب است.

س ۲۸۶ ـ کسی تمام املاک خود را به یکی از فرزندان خود هبه نموده و در ضمن فرزندان دیگر نیز موجود بوده‌اند ولی فرزند بی‌اطلاع بوده که پدر در زمان زندگی خود املاک را به او بخشیده تا این که وی به سن هجده سالگی می‌رسد و هنوز از هبهٔ پدر اطلاع نداشته و پدر نیز همان املاک هبه شده به پسر را به دیگران می‌فروشد و پسر بعد از فروش، اطلاع حاصل می‌کند که پدر همان املاکی که به او هبه نموده بوده را به فروش رسانده و تاریخ هبه در سال ۱۳۶۱ قمری و تاریخ قباله‌های فروش پدر به دیگری در سال‌های بعد می‌باشد. آیا با هبه نمودن املاک مزبور به فرزند، مجوز شرعی برای فروش داشته است یا نه؟

ج ـ در صحت و تأثیر هبه، قبض و قبول شرط است. پس اگر در حال وقوع هبه، پسر صغیر بوده؛ یعنی پانزده سال نداشته و پدر ولایةً از او قبض و قبول نموده، این هبه صحیح و لازم و معاملات پدر باطل است؛ مگر به امضای پسر و اگر پانزده سال داشته و هبه‌اش را قبول ننموده و یا قبض نکرده، معاملات پدر صحیح است و هبه صحیح نیست و در نزاع موضوعی، مرافعهٔ شرعیه لازم است.

(۱۵۵)

س ۲۸۷ ـ شخصی یک جفت قالیچهٔ معین را به یکی از فرزندان خود بخشیده و سپس آن‌ها را فروخته، حکم آن چیست؟

ج ـ در فرض سؤال که هبه به ذی رحم بوده، اگر بعد از قبض فروخته، چون واهب حق رجوع به عین موهوبه نداشته، بیع او فضولی است و محتاج به امضای موهوب له است.

س ۲۸۸ ـ شخصی مقداری از ملک خود را به یکی از دختران خود بخشیده ولی آن را به تصرف دختر درنیاورده و فوت شده، آیا آن ملک مال دختر است یا دیگر وارثان نیز در آن شرکت دارند؟

ج ـ با فرض آن که قبض نداده، هبه باطل است و همهٔ ورثه از آن ارث می‌برند.

س ۲۸۹ ـ زنی در حال صحت و تن‌درستی و کمال عقل اموال خود را به عموی خویش هبهٔ شرعی نموده و پس از گذشت یک سال، زن در حال بیماری مرگ، همان اموال را به برادر پدری خود هبه نمود، آیا در این صورت، خللی در هبهٔ اولی وارد می‌شود یا نه؟

ج ـ در فرض مسأله، در صورتی که در هبهٔ اول عین موهوبه به قبض متهب داده شده، هبه صحیح و لازم است و برای هبهٔ دوم موردی باقی نمانده و اگر در هبهٔ اول به قبض نداده و هبهٔ دوم را به قبض داده، هبهٔ اول صحیح نبوده و هبهٔ دوم صحیح است و اگر در هبهٔ دوم هم به قبض متهب داده نشده، عین موهوبه باید بین همهٔ ورثه تقسیم شود.

س ۲۹۰ ـ آیا در قبض عین بخشیده شده فوریت شرط است یا خیر؟

ج ـ فوریت شرط نیست و جایز است بین هبه و قبض موهوب فاصلهٔ بسیار باشد، لکن انتقال عین موهوبه به موهوب له از حین قبض حاصل

(۱۵۶)

می‌شود. پس اگر چیزی که بخشیده شده نماءاتی داشته باشد، آن‌چه که قبل از قبض بوده، مال واهب است.


موارد جواز رجوع در هبه و عدم جواز آن

س ۲۹۱ ـ شخصی املاک خود را به فرزندانش می‌بخشد و خیار فسخ برای خود قرار می‌دهد، آیا صحیح است یا خیر؟

ج ـ جعل خیار فسخ در هبه به ذی رحم جایز نیست و شرط خلاف شرع است.

س ۲۹۲ ـ آیا در هبهٔ معوضه تا عین باقی است واهب می‌تواند رجوع کند یا خیر؟

ج ـ نمی‌تواند و در این حکم تفاوتی نیست بین این که در خود هبه شرط عوض شده باشد یا این که هبه مطلق بوده و موهوب له به منظور احسان، چیزی را به عنوان عوض به واهب داده باشد.

س ۲۹۳ ـ آیا در هبهٔ شوهر به همسر و عکس آن با باقی بودن عین، رجوع در هبه جایز است یا خیر؟

«گلپایگانی»: چنان‌چه قبض واقع شده باشد، اقوی عدم جواز رجوع است.

* * *

«نکونام»: با تحقق قبض، رجوع جایز نیست.

س ۲۹۴ ـ جهیزیهٔ دختر که پدر یا مادر به او داده‌اند، آیا مثل سایر ترکهٔ اوست که شوهر از آن ارث می‌برد یا نه؟

ج ـ جهیزیه که به دختر داده می‌شود ظهور در هبه دارد و در این صورت،

(۱۵۷)

مثل سایر ترکهٔ او می‌باشد و به ورثهٔ او می‌رسد. بلی، اگر معلوم باشد که پدر آن را هبه نکرده، به ملکیت او باقی است.

س ۲۹۵ ـ هرگاه بخشنده در هبه شرط عوض کند و کسی که به او بخشیده شده آن را بپذیرد و قبض نیز واقع شود و پس از آن بخشیده شده عوض را ندهد، حکم آن چیست؟

ج ـ در فرض سؤال، دفع عوض بر موهوب له واجب است. پس اگر عوض را داد، هبهٔ اولی لازم می‌شود و اگر نداد، واهب حق رجوع دارد.

س ۲۹۶ ـ شخصی مال خود را به ارحام خود هبه نموده و بعضی از آن را تسلیم کرده، آیا نسبت به مقدار تسلیم نشده می‌تواند رجوع کند یا خیر؟

ج ـ بلی، در آن‌چه تسلیم نکرده می‌تواند رجوع کند.

س ۲۹۷ ـ در هبهٔ غیر معوضه که به ارحام و میان شوهر و همسر نیز نبوده اما بخشنده به نیت قربت آن را هبه نموده و قبض نیز حاصل شده، چنان‌چه عین بخشیده شده باقی باشد، آیا بخشنده حق رجوع دارد یا خیر؟

ج ـ در فرض سؤال، واهب نمی‌تواند رجوع کند.

س ۲۹۸ ـ معلوم است که در هبه هرگاه عین بخشیده شده تلف شود، بخشنده حق رجوع ندارد، حال اگر کسی که مال به او بخشیده شده عین را فروخته یا به دیگری بخشیده باشد یا عین بخشیده شده تغییر کرده باشد، حکم آن چیست؟

ج ـ تصرف ناقل مانند بیع و هبه ملحق به تلف است و تغییر، اگر به نحوی باشد که صدق کند شی‌ء موهوب به عینه باقی نمانده، مثل گندم که آرد شده باشد یا آرد که نان شده یا پارچه که رنگ شده و نحو این‌ها، به حکم

(۱۵۸)

تلف است، ولی اگر تغییری باشد که صدق کند موهوب بر جای مانده مانند لباس که موهوب له آن را پوشیده باشد یا حیوان که سوار بر آن شده یا به آن علف و آب داده، واهب حق رجوع دارد.

س ۲۹۹ ـ هرگاه کس که به او چیزی بخشیده شده است، عوض هدیه را به بخشنده بدهد، آیا لازم است بخشنده آن را بپذیرد یا خیر و چنان‌چه آن را پذیرفت، آیا هبه لازم می‌شود و دیگر هیچ یک از دو طرف نمی‌تواند به آن‌چه بخشیده رجوع کند یا خیر؟

ج ـ بر واهب قبول عوض هبه واجب نیست ولی اگر قبول کرد، هبه لازم می‌شود و نمی‌تواند به آن‌چه بخشیده رجوع نماید ولی عدم جواز رجوع موهوب له به آن‌چه که به عنوان عوض داده، مورد اشکال است.

س ۳۰۰ ـ در موردی که بخشنده حق رجوع دارد، هرگاه برای چیز بخشیده شده نمای منفصلی مانند میوه و جنین و شیر در پستان باشد که بعد از عقد هبه و قبض ایجاد شده باشد، نمای آن به چه کسی تعلق دارد و اگر هدیه حیوانی باشد که چاق شده، حکم آن چیست؟

ج ـ نماءات منفصله مال موهوب له است و به واهب برنمی گردد و واهب فقط عین موهوبه را می‌تواند پس بگیرد و در موردی که حیوان موهوب چاق شده، واهب حق رجوع ندارد؛ مگر این که چاقی بسیار کم باشد.

س ۳۰۱ ـ در مورد هبه به غیر ارحام و هبه‌ای که عوض ندارد، هرگاه بخشنده بعد از این که چیز بخشیده شده را به دیگری تحویل دهد و از دنیا برود، چنان‌چه عین باقی باشد، آیا وارثان او حق رجوع به عین دارند یا این که هبه لازم می‌شود و

(۱۵۹)

نیز در فرض مذکور، اگر کسی که به او هدیه داده شده از دنیا برود، آیا بخشنده حق رجوع دارد یا نه؟

ج ـ در فرض سؤال، هبه لازم می‌شود و چنان‌چه واهب از دنیا برود، ورثهٔ او حق رجوع به موهوب را ندارند و اگر موهوب له از دنیا برود، عین موهوبه به وراث او منتقل می‌شود و واهب حق رجوع ندارد.


جواز رجوع در هبه در صورت بقای عین موهوبه

س ۳۰۲ ـ شخصی هبه‌ای را که عوض ندارد به غیر ارحام داده و عین آن باقی است، آیا وی می‌تواند هبه را به هم بزند و عین را برگرداند یا نه؟

ج ـ اگر غیر ذی رحم باشد و هبه بین زوج و زوجه نباشد، می‌تواند به عین موهوبه رجوع کند.

س ۳۰۳ ـ شخصی چند سال پیش اموال خود را به یک نفر هبه نموده و چون فرزندی ندارد و هیچ‌گونه شرطی در محضر ننموده و در غیر محضر نیز قید و شرطی ذکر نکرده، بعد از چند سال دیگر به موهوب له گفت اموال مرا که به شما دادم هزینهٔ حمام محل نمایید و پس از چندی فوت کرد، حال تکلیف چیست؟

ج ـ در فرض مسأله، اگر به عنوان هبه ملک مزبور را منتقل کرده، چون تا عین موهوبه باقی است، واهب می‌تواند رجوع کند. بعید نیست این که گفته به مصرف حمام برسانند رجوع باشد و اگر وارث دارد، احوط آن است با اذن ورثه به مصرف حمام برسانند. بلی، اگر موهوب له ذی رحم بوده، بعد از قبض، رجوع اثری ندارد.

(۱۶۰)


دیگر مسایل هبه

س ۳۰۴ ـ شخصی فوت نموده و برای همسر خود لباسی خریده ولی دانسته نمی‌شود که وی آن را به زوجه تملیک کرده یا نه، آیا آن لباس‌ها را باید به زن داد یا از اصل مال است و هم‌چنین لباس‌هایی که زن تا به حال نپوشیده است چه حکمی دارد؟

ج ـ آن‌چه را معلوم است که به زن خود بخشیده، مال زن است و آن‌چه را که معلوم نباشد به زن بخشیده، جزو ترکهٔ میت است و کما فرض الله تقسیم می‌شود و فرقی بین لباس پوشیده و نپوشیده نیست.

س ۳۰۵ ـ زنی باغی را بدون منافع آن تا زمانی که زنده است به پسر خود بخشیده و پسر فوت کرده، آیا درختان غیر میوه‌دار آن باغ که بعد از آن قطع گردیده و فروخته شده جزو عواید ملک محسوب می‌شود و بنابر این، متعلق به مادر است یا عین محسوب می‌شود که در نتیجه به وارثان فرزند می‌رسد؟

ج ـ با فرض آن که باغ مشجر را مسلوب المنفعة مادام الحیات هبه کرده، ظاهر آن است که اشجار نیز ملک موهب له است.

س ۳۰۶ ـ آیا هبه نمودن مال در بیماری مرگ صحیح است یا خیر؟

«گلپایگانی»: اقوی صحت است؛ هرچند زاید بر ثلث باشد.

* * *

«نکونام»: درست است؛ هرچند بیش از یک سوم از اموال باشد.

س ۳۰۷ ـ آیا بخشیدن منافع و بدهی صحیح است یا خیر؟

ج ـ شرط است در موهوب که عین باشد؛ بنابر این هبهٔ منافع صحیح نیست و اما دین، پس اگر به خود مدیون هبه شود، صحیح است و

(۱۶۱)

فایده‌اش ابرای ذمهٔ مدیون است و احوط این است که مدیون قبول کند؛ اگرچه در ابرای بدون هبه اقوی عدم اعتبار قبول است ولی هبهٔ دین به غیر مدیون صحیح نیست.

س ۳۰۸ ـ مراد از هبهٔ معوضه چیست؟

ج ـ هبهٔ معوضه هبه‌ای است که در آن شرط عوض شده باشد؛ اگرچه موهوب له بعد از هبه عوضی ندهد و هم‌چنین هبه‌ای که موهوب له عوض آن چیزی بدهد؛ اگرچه در هبه شرط عوض نشده باشد.

س ۳۰۹ ـ هرگاه در هبه شرط عوض شود ولی عوض تعیین نشود، وظیفهٔ کسی که مال به او بخشیده شده چیست؟

ج ـ در فرض سؤال، چنان‌چه واهب و آن که به او هبه شده اتفاق بر مقدار معینی بکنند، موهوب له لازم است همان مقدار متفق علیه را بدهد و اگر اتفاق نکنند، واجب است موهوب له به مقدار عین موهوبه مثل یا قیمت آن را به عنوان عوض بدهد.

س ۳۱۰ ـ آیا در هبه‌ای که در آن شرط عوض شده لازم است کسی که به او هدیه داده شده در برابر چیزی را به بخشنده هبه کند یا منظور شرط شدن عوض است اگرچه عوض عنوان هبه نداشته باشد؟

ج ـ منظور اشتراط عوض است؛ اگرچه عوض، صلح مال یا حقی باشد. پس اگر واهب شرط کند که موهوب له مالی یا حقی را به او صلح کند، صحیح است و چنان‌چه بر طبق شرط، مال یا حقی را به عنوان عوض به واهب صلح نمود و او هم قبول کرد، هبه معوضه است و واهب حق رجوع ندارد و هم‌چنین است اگر واهب شرط کند که موهوب له به عنوان

(۱۶۲)

عوض، حقی را که بر ذمهٔ او دارد ابرا کند یا کاری برای او انجام دهد که در این صورت، وقتی موهوب له ذمهٔ واهب را از آن حق ابرا کرد یا آن کار را برای او انجام داد، هبهٔ معوضه واقع شده و واهب حق رجوع ندارد.

س ۳۱۱ ـ رجوع در هبه چگونه محقق می‌شود؟

ج ـ رجوع یا به قول است مثل این که بگوید رجوع کردم و یا به فعل، مثل این که آن‌چه را بخشیده از دست موهوب له بگیرد یا آن را بفروشد یا اجاره دهد یا رهن بگذارد؛ در صورتی که این کارها را به قصد رجوع انجام دهد.

س ۳۱۲ ـ آیا در موقع رجوع در هبه لازم است کسی که به او بخشیده شده از آن آگاه باشد یا خیر؟

ج ـ اطلاع موهوب له لازم نیست و همین که انشای رجوع کند؛ هرچند بی‌اطلاع او باشد، صحیح است.

(۱۶۳)

(۱۶۴)


قسم و نذر


متعلق قسم

س ۳۱۳ ـ متعلق قسم باید دارای رجحان باشد یا دست‌کم مباح بوده و دو طرف آن برابر باشد، حال اگر کسی قسم بخورد و به زن خود بگوید چنان‌چه به فلان محل بروی با وجودی که کار واجبی نیز در آن محل نداری، تو را خواهم زد، آیا این گونه قسم منعقد می‌شود یا نه و بر فرض انعقاد، تا چه میزان باید زن خود را کتک بزند؟

ج ـ در وقتی عمل به این قسم لازم است که رفتن به آن محل عمل منکر باشد و ترک آن منکر موقوف به زدن و قسم هم به لفظ جلاله باشد و در این صورت می‌تواند مقداری بزند که موجب دیه نشود.


صیغهٔ نذر

س ۳۱۴ ـ کاسبی نذر می‌کند پنج درصد از درآمد کسب او برای حضرت عباس علیه‌السلام باشد و چنین گفته: یا ابوالفضل العباس، اگر من از این کسب استفاده کنم، صدی پنج از این درآمد مال جناب شما باشد، اما صیغهٔ مخصوصی را که در نذر شرط است (للّه علی کذا) تلفظ ننموده، آیا وی ملزم است به این نذر عمل نماید یا نه و اگر صیغهٔ نذر را می‌گفت آیا می‌توانست آن را در مطلق امور خیر

(۱۶۵)

هزینه نماید یا باید آن را در همان مصرفی که در نظر داشته صرف کند.

«گلپایگانی»: در فرض مذکور وفای به نذر واجب نیست و اگر ناذر بخواهد در هر راه خیری آن را به قصد اهدای ثواب آن به حضرت ابی الفضل العباس علیه السلام صرف نماید خوب است و در نذر صحیح غیر از آن‌چه در نظر گرفته خلاف احتیاط است.

* * *

«نکونام»: در تحقّق نذر شرعی، صیغهٔ عربی مخصوص و لفظ جلاله ـ للّه علی کذا ـ شرط نیست؛ بلکه لفظ غیر عربی ـ به هر زبانی که باشد ـ در صورتی که معنا را برساند، کافی است؛ همان‌طور که با لفظ غیر «الله» از دیگر اسمای الهی نیز صورت می‌پذیرد.

س ۳۱۵ ـ گاه مبلغی را به سید می‌دهند به این عنوان که نذر سید است، آیا لازم است سید از چگونگی نذر بپرسد تا دریابد نذر وی شرعی بوده یا نه و در صورتی که بعد برای وی معلوم شود که آن نذر به صیغه خواندن واجب العمل نبوده می‌تواند آن پول را بگیرد یا نه؟

ج ـ می‌تواند بگیرد؛ هرچند واجب الوفا نباشد.

س ۳۱۶ ـ نذرهایی که صیغهٔ آن تمام و شرعی نیست و اشتباه خوانده شده یا در دل نیت شده یا صیغهٔ آن به کنایه خوانده شده آیا لازم است به آن عمل شود یا نه؟

«گلپایگانی»: در صورتی که صیغه صحیح تمام که ظهور داشته باشد نخوانده‌اند، نذر منعقد نمی‌شود و عمل به آن لازم نیست.

* * *

(۱۶۶)

«نکونام»: نذر به صیغهٔ خاصی نیاز ندارد و همان گونه که نیت شده، واقع می‌شود.

س ۳۱۷ ـ شخصی یک تخته قالیچه نذر امام‌زاده کرده تا حرم وی را فرش کند و حال متوجه شده که فردی لاابالی خادم و متولی امام‌زاده است که نذورات آن هزینهٔ تهیهٔ مواد مخدر می‌کند، در این صورت وظیفه چیست؟

«گلپایگانی»: در صورتی که صیغهٔ شرعی صحیح نخوانده، اختیار با خود صاحب فرش است و اگر صیغهٔ شرعی صحیح خوانده، باید عمل به نذر خود کند.

* * *

«نکونام»: هرچند صیغهٔ نذر را به صورت صحیح نخوانده باشد، باید به نذر خود عمل کند.


کفارهٔ مخالفت با نذر

س ۳۱۸ ـ شخصی نذر کرده سورهٔ معینی در نماز مشخصی بخواند و آن سوره را به عمد ترک کرده، آیا کفاره بر او لازم است یا نه؟

ج ـ در صورتی که نذر صحیح نموده باشد، کفاره بر او لازم است.

س ۳۱۹ ـ شخصی نذر کرده که اگر صاحب خانه شود، شب عاشورا به خادمان تکیه و مسجد شام بدهد و چند سال نیز به نذر خود عمل کرده اما با توجه به بدی رفتار خادمان نزدیک به پنجاه سال است که انجام آن را ترک نموده، آیا وی باید یک کفاره بدهد یا پنجاه کفاره؟

ج ـ اگر هر یک از شب‌ها را بالخصوص تحت نذر قرار داده، پنجاه کفاره

(۱۶۷)

لازم است و الا یک کفاره و در صورت شک در کیفیت، زاید بر یک کفاره واجب نیست.

س ۳۲۰ ـ شخصی نذر کرده که چهار روز از آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و چهار روز روزهٔ قضای ماه مبارک رمضان نیز بر عهده دارد و به آن توجهی نداشته تا این که چهار روز باقی‌مانده به ماه مبارک رمضان آن را به یاد آورده، در این صورت، آیا قضای ماه مبارک رمضان مقدم است یا نذر معین؟

ج ـ در فرض مسأله، قضای ماه مبارک رمضان را بجا آورد و ترک عمل به نذر چون عمدی نبوده، کفاره ندارد، لکن احوط قضای آن است بعد از ماه مبارک.

س ۳۲۱ ـ تأخیر در ادای نذر در صورت فراموشی یا عمد چه حکمی دارد؟

ج ـ در صورتی که نذر مشروع در وقت معینی باشد و عمدا در وقت آن را انجام ندهد، باید یک بنده آزاد کند یا شصت مسکین را اطعام کند یا دو ماه پی در پی روزه بگیرد و احتیاطا در وقت دیگری آن را انجام دهد و اگر از روی فراموشی باشد، احتیاطا در وقت دیگر آن را انجام دهد و چیزی بر او نیست و کفاره ندارد.


رجحان نداشتن عمل به نذر

س ۳۲۲ ـ آیا می‌شود نذرهایی که از زمان قدیم موردی مانند آش پختن دارد و در حال حاضر چنین هزینه‌هایی جز اسراف و بی‌احترامی فایدهٔ دیگری ندارد را به صورت بهتری در آورد یا نه؟

ج ـ چنان‌چه عمل به نذر بر طبق گذشته فعلا رجحان ندارد، الزامی به عمل به آن نیست و تبدیل به احسن اشکالی ندارد.

(۱۶۸)

س ۳۲۳ ـ شخصی نذر نموده که اگر موفق شد کاری را انجام دهد مبلغی را به فقیر بدهد اما با انجام آن کار بده‌کار شده و نمی‌تواند آن مبلغ را بپردازد، حال تکلیف وی چیست؟

ج ـ اگر نذر صحیح و شرعی نموده، با تمکن واجب است مبلغ مزبور را بپردازد و با عدم تمکن معذور است و دین مقدم بر نذر است و احتیاطا هر وقت متمکن شد، تدارک نماید.

س ۳۲۴ ـ گوسفندی نذری مخصوص قربانی روز عید قربان است، چون زیاد چاق شده است و نمی‌تواند گردش نماید ناراحت است، آیا می‌شود آن را فروخت و درآمد آن را به جبهه داد یا آن را تبدیل نمود یا خیر؟

ج ـ اگر نذر شرعی باشد تا آن‌جا که ممکن است باید نگه‌داری شود، هر وقت در معرض تلف شد تبدیل نمایند، و اگر نذر شرعی نباشد، مختارند هر نحو عمل کنند.

س ۳۲۵ ـ شخصی با شرایط معتبر نذر نموده که گوسفندی قربانی کند، پس از انعقاد نذر و پیش از وفای به آن مادر او نیز نذر می‌کند که یک‌هزار تومان به نذر فرزندم قیمت آن گوسفند کمک می‌کنم، آیا اگر در وقت وفای به نذر هزار تومان از مادر بگیرد و بقیه را خود بپردازد، به هر دو نذر وفا شده یا نه؟

ج ـ اگر به این نحو نذر کند که یک‌هزار تومان به پسر خود بدهد که او به نذر خود عمل نماید، اشکال ندارد ولی اگر به این صورت باشد که شریک نذر پسر گردد، صحیح نیست.

(۱۶۹)

س ۳۲۶ ـ کسی که نذر کرده یک رأس گوسفند معین را در روز معین ذبح نموده و به مردم ناهار بدهد، اما چون آن گوسفند لاغر است، آیا می‌تواند با گوسفند چاق عوض کند و گوسفند چاق را ذبح کند یا نه؟

ج ـ نمی‌تواند عوض کند.

س ۳۲۷ ـ کسانی که اطعام برنج و روغن نذر دارند و با کمبود آن مواجه‌اند، چه وظیفه‌ای دارند؟

ج ـ اگر قدرت دارند گران‌تر بخرند و به نذر خود عمل کنند، و اگر قدرت ندارند، احتیاط آن است که هرچه می‌توانند بدهند.

س ۳۲۸ ـ شخصی ذبح گوسفند نر را نذر نموده و گوسفند را با اطمینان به نر بودن ذبح می‌نماید، ولی پس از ذبح معلوم می‌شود که ماده است، وظیفهٔ وی چیست؟

ج ـ در صورتی که نذر به‌نحو شرعی به‌نحوی که در رساله‌های عملیه مرقوم است، صیغه‌اش خوانده شده، باید طبق آن عمل شود و گوسفند ماده مجزی نیست، مگر این که گوسفند مشخص و معینی را به تصور این که نر است مورد نذر قرار داده باشد و پس از ذبح کشف خلاف شود که در این صورت مجزی است.

س ۳۲۹ ـ نذوراتی که برای امام‌زاده می‌دهند و اوقاف در آن‌جا نظر ندارد، آیا مؤمنان می‌توانند برای فقیران مصرف کنند یا خیر؟

ج ـ در صورتی که به‌طور صحیح نذر کرده باشند، به مصرف امامزاده و خادم آن برسانند.

(۱۷۰)

س ۳۳۰ ـ آیا می‌توان نذورات امامزاده‌ها را برای جبهه پرداخت نمود؟

ج ـ نذورات امامزاده را در غیر تعمیرات و خدمهٔ امامزاده جایز نیست صرف نمایند.

س ۳۳۱ ـ در این زمان با توجه به وجود برق در همه جا، اگر کسی برای امام‌زاده شمع نذر کند، آیا نذر وی منعقد می‌شود یا نه و چنان‌چه آن را بجا نیاورد، آیا باید کفاره بپردازد یا نه؟

«گلپایگانی»: چون بعض صور این عمل معنون به بعض عناوین راجحه می‌شود احتیاط آن است که مطلقا به نذر مذکور وفا نماید. البته، در صورتی که نذر صحیح کرده باشد.

* * *

«نکونام»: اگر وی نذر شرعی انجام داده، روشن کردن شمع چون زمینهٔ عاطفی و معنوی دارد، انجام ندادن آن سبب وجوب کفاره می‌شود.


تبدیل عین مورد نذر

س ۳۳۲ ـ گوسفندی که برای قربانی حضرت اسماعیل علیه‌السلام اسم برده شده لاغر است و قابل استفاده نیست، آیا می‌شود آن را فروخت و به‌جای آن گوسفند دیگری برای سال دیگر تعیین نمود یا خیر و در صورتی که برای آن حیوان هزینه کنند تا فربه شود، آیا می‌شود چیزی از گوشت قربانی را بابت آن هزینه برداشت یا نه؟

«گلپایگانی»: در صورتی که نذر صحیح با صیغهٔ شرعی عربی یا فارسی واقع شده باشد، واجب است عین همان گوسفند را قربانی کنند و گوسفند دیگر مجزی نیست و بر فرض تحمل مخارج، نمی‌توانند از گوشت جبران کنند.

* * *

(۱۷۱)

«نکونام»: نذر نیاز به صیغهٔ خاصی ندارد و در هر حال باید به آن‌چه در پاسخ آمده است عمل نماید.

س ۳۳۳ ـ شخصی گوسفندی را برای قربانی نذر کرده و هنوز به نذر عمل نکرده که می‌میرد و دو بچهٔ صغیر دارد و مادر آنان به سبب نیاز آن گوسفند را فروخته و قیمت آن را به مصرف صغیران رسانیده، آیا کار وی جایز بوده یا نه و در صورتی که جایز نبوده، آیا می‌تواند به‌جای گوسفند فروخته شده گوسفند دیگری تهیه نماید یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر نذر صحیح با صیغهٔ شرعیه بوده، مادر صغیرها از ملک خودش به ارزش آن گوسفند، گوسفند دیگری بخرد و به مصرف نذر شوهر برساند و اگر عین گوسفند باقی باشد، خود آن را پس بگیرد و به مصرف نذر برساند.

* * *

«نکونام»: نذر نیاز به صیغهٔ خاصی ندارد و وی باید به پاسخ داده شده در متن عمل نماید.

س ۳۳۴ ـ شخصی چیزی را در راه حضرت عباس علیه‌السلام به صورت مطلق نذر کرده، آیا می‌شود عین یا قیمت آن را به سیدی بدهد یا خیر؟

ج ـ اگر نذر صحیح کرده‌اند، باید آن‌چه نذر کرده بدهد و قیمت آن کافی نیست. بلی، می‌تواند آن را به سید بدهد و بعد از او بخرد.

س ۳۳۵ ـ کسی نذر می‌کند در دههٔ عاشورا به عزاداران برنج اطعام کند، آیا وی می‌تواند خشکهٔ آن را به فقیران بپردازد یا نه؟

«گلپایگانی»: در صورتی که نذر صحیح کرده و صیغهٔ عربی یا فارسی خوانده باشد، همان نحو که نذر کرده، معمول دارد.

* * *

(۱۷۲)

«نکونام»: نذر نیاز به صیغه ندارد و با نیت نذر نیز منعقد می‌شود و باید به همان گونه که نذر کرده است عمل نماید.

س ۳۳۶ ـ شخصی نذر نموده قطعه زیلویی برای مسجدی بدهد، آیا می‌تواند یک تخت قالی به‌جای آن بپردازد یا نه و نیز در صورتی که کسی بزغاله نذر کند و به‌جای آن بره‌ای بکشد، به نذر خود وفا نموده یا نه؟

ج ـ اگر نذر صحیح شرعی باشد، باید آن را که نذر کرده بدهد و همان را که نذر کرده بکشد.


تغییر مصرف در نذر

س ۳۳۷ ـ مبلغی پول نذر امام‌زاده‌ای شده ولی برای آن امام‌زاده فایده‌ای ندارد، چون در آن همیشه بسته است، آیا می‌توان از این پول چیزی برای هیأت بخریم یا نه؟

ج ـ با فرض این که به‌نحو صحیح نذر کرده برای امام زاده، باید به مصرف آن برسانند و از جمله مصارف اجرت خادم است که در را باز کند و امام‌زاده را معمور نگاه دارد.

س ۳۳۸ ـ کسی چندین سال به نذر خود عمل نموده، آیا وی می‌تواند آن نذر را تغییر دهد یا نه و برای نمونه، در رفسنجان رسم است افراد برای هر سال مقداری گندم با گوسفند نذر می‌نمایند تا از آن حلیم درست کنند و می‌گویند حلیم را نذر حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام نموده‌ایم، آیا می‌شود با پول آن هر ساله مجلس روضه‌خوانی بپا نمود یا نه؟

ج ـ در صورتی که صیغهٔ نذر به‌نحو شرعی خوانده باشد، تغییر جایز

(۱۷۳)

نیست ولکن غالب مردم صیغهٔ شرعی نمی‌خوانند و لذا نذر منعقد نمی‌شود، بنابر این، مختار است در تغییر یا ترک عمل به آن.

س ۳۳۹ ـ شخصی فرش یا چیز دیگری را برای مسجد نذر می‌کند و سپس آن را به مسجد می‌برد و مورد استفاده قرار می‌گیرد و کسی را متولی آن قرار نداده، آیا این عمل وقف است یا نه و آیا نذر کننده می‌تواند تصرف و تغییری در آن چیز را داشته باشد یا خیر؟

ج ـ شی‌ء مذکور ملک مسجد می‌شود و وقف نیست و شخص ناذر پس از وفای به نذر، حقی به آن ندارد و نمی‌تواند تغییری در آن بدهد و چون در نذر، معین نکرده که امر آن با شخص معین باشد، حاکم شرع از باب حسبه ولایت بر آن دارد.

س ۳۴۰ ـ افرادی در دههٔ محرم چیزهایی مانند قند، شکر، چای و آرد برای دور دیگ را نذر حضرت ابا عبدالله الحسین علیه‌السلام نموده و آن را تحویل امین مسجد و یا حسینیه داده‌اند و گاه این امور از مصارف روضه خوانی زیاد می‌آید و به مصرف نمی‌رسد و اگر بخواهند عین آن را برای عاشورای بعد نگاه دارند، از بین می‌رود، آیا می‌شود آن اشیا را به مستحق شرعی داد و یا آن را فروخت و بهای آن را صرف نیازهای حسینیه نمایند و یا در روضه‌خوانی در غیر آن زمان هزینه نمود یا قیمت آن را نگه داشته تا در سال آینده مثل همان اشیا را جهت مصرف خریداری کرد یا نه؟

ج ـ اگر اشیای مذکوره را برای آن می‌دهند که در دههٔ محرم صرف شود و از قراین معلوم باشد که مقید به صرف آن در خصوص محرم سال جاری نیست، عین مازاد را اگر ممکن است نگاه دارند و الا بفروشند و قیمت آن را سال دیگر در دههٔ محرم به مصرف برسانند و اگر نظر

(۱۷۴)

مخصوص به دههٔ محرم سال جاری داشته‌اند، باید از دهندگان آن برای صرف در محل دیگر اذن بگیرید.

س ۳۴۱ ـ شخصی نذر شرعی نموده که نصف منافع یک رأس گاو معین مال خود را همه ساله در ماه صفر در خانهٔ خود یا در تکیه صرف عزاداری حضرت عباس علیه‌السلام نماید و سپس از او اولاد ذکورش به نحو مذکور صرف نمایند، آیا آنان می‌توانند منافع آن را در غیر ماه صفر به مبلغانی که ترویج دین می‌نمایند و یا در عزاخانه و تکیه‌ای که در نذر خود معین نموده صرف نماید و دیگر آن که ظروف و اشیایی که برای عزاداری حضرت عباس علیه‌السلام از این منافع خریده است آیا می‌تواند در مجالس عروسی و امثال آن مورد استفاده قرار بدهد یا نه؟

ج ـ با فرض آن که نذر شرعی نموده در غیر مورد و در غیر زمانی که نذر کرده نمی‌تواند مصرف کند و اشیایی که از منافع منذور برای عزاداری خریده شده جایز نیست، در غیر عزاداری از آن‌ها استفاده شود.


نذر بدون اجازهٔ شوهر یا والدین

س ۳۴۲ ـ چنان‌چه زن در غیاب شوهر و یا با عدم اطلاع و یا با عدم رضایت‌اونذر کند، در صورتی که مال منذور از شوهر باشد و یا مشترک و یا از مال مختص به زن از قبیل ارث و یا اجرت کاری که از شوهر می‌گیرد، چه صورت دارد؟

«گلپایگانی»: نذر زوجه بدون اذن شوهر صحیح نیست؛ هرچند در مال خودش باشد.

* * *

«نکونام»: چنان‌چه زن از خود مالی دارد که نذر آن بر موقعیت شوهر اجحافی را پیش نمی‌آورد نذر وی جایز است؛ اگرچه شوهر به آن ناراضی باشد.

(۱۷۵)


نهی والدین از متعلق نذر

س ۳۴۳ ـ هرگاه پدر یا مادر فرزند را از عمل به نذر نهی کنند، چه حکمی دارد؟

ج ـ پدر و مادر نمی‌توانند فرزند را از نذر نمودن یا از عمل منذور از آن جهت که متعلق نذر شده نهی کنند. بلی، می‌توانند از نفس عملی که مورد تعلق نذر شده نهی نمایند؛ یعنی در موردی که مثلا فرزند نذر کرده روزه بگیرد، اگر پدر یا مادر به فرزند بگوید به این نذر عمل نکن منحل نمی‌شود و اگر بگویند روزه نگیر، منحل می‌شود.


دیگر مسایل نذر

س ۳۴۴ ـ آیا از وجوه نذوراتی که به نام هیأت روضه خوانی حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام داده می‌شود، می‌توان در تعمیر مسجد هزینه کرد یا نه؟

ج ـ اگر صاحبان آن‌ها مصرف خاصی را معین نکرده باشند و اجازهٔ صرف در مطلق خیرات داده باشند، جایز است صرف در تعمیر مسجد نمایند تا ثواب آن هدیهٔ آن جناب باشد.

س ۳۴۵ ـ زنی مدت چهار سال است به دیوانگی دچار شده؛ به‌طوری که عملیات او بر خلاف عقل است و شوهر وی قصد دارد یک جفت قالیچه از مال آن زن برای مسجد وقف نماید به نیت آن که خداوند به او شفا مرحمت فرماید، آیا این عمل از لحاظ شرعی جایز است؟

ج ـ با فرض آن که مجنونه است، نذر خودش صحیح نیست و نذر غیر هم در مال مجنونه صحیح نیست؛ هرچند ولی شرعی باشد.

(۱۷۶)

س ۳۴۶ ـ شخصی یک گوسفند ماده را نذر حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام کرده، آیا نذر مادر شامل بره‌های آن نیز می‌شود یا نه و در صورت اطلاق، آیا می‌شود آن را به سادات داد یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر نذر نتیجه کرده باشد؛ مثل این که نذر کند که گوسفند ملک حضرت ابی‌الفضل علیه‌السلام باشد، نتاج آن نیز تابع گوسفند است و اگر نذر فعل باشد، به این که نذر کرده این گوسفند را در راه حضرت ابی‌الفضل علیه‌السلام بدهد، در صورتی که موقع نذر غیر از خود گوسفند چیزی ذکر نکرده، نتاج خارج است و اگر مصرف نذر مطلق باشد، دادن به سادات نیز جایز است.

* * *

«نکونام»: نذر گوسفند شامل برهٔ آن نمی‌شود و می‌توان آن را به سادات داد.

س ۳۴۷ ـ شخصی نذر کرده که انگشتر طلایی برای نمونه به زنی سید داده شود و پیش از ادای نذر، آن زن مورد نظر می‌میرد ولی شوهر و چند فرزند دارد که یکی از آن‌ها صغیر است، تکلیف نذر کننده چیست؟

«گلپایگانی»: اگر نذر کرده که مالی را به او بدهد و پیش از ادا، کسی که برای او نذر کرده فوت نموده باشد، وجوب ادا به ورثهٔ او معلوم نیست، لکن احوط است و اگر نذر کرده که چیز معینی مال او باشد، اقوی آن است که به فوت منذور لها به ورثهٔ او منتقل می‌شود.

* * *

«نکونام»: از آن‌جا که موضوع نذر منتفی شده است، واجب نیست آن را به وارثان وی بپردازند.

(۱۷۷)

س ۳۴۸ ـ شخصی نذر نموده که آن‌چه گوسالهٔ نر از گاوی معین به عمل آید را ذبح نماید و گوشت آن را میان فقیران تقسیم نماید و ثواب آن برای حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام باشد و هر گوساله‌ای که ماده باشد، آن را نگاه دارد تا زیاد شود، اکنون مدت چندین سال است که نذر کننده فوت کرده و دختری از او باقی مانده که خود دارای دو دختر صغیر است و شوهر او فوت کرده است و وضع مالی او مناسب نیست و با گرفتن قرض از دیگران دو دختر صغیر خود را اداره می‌کند و قدرت نگه‌داری گاوهای مذکور را ندارد و احتمال گم شدن یا مردن آن گاوها می‌رود، آیا در این صورت آن دختر می‌تواند گاوها را به فروش رساند و بهای آن را قرض بردارد که در هر ماه مقداری از بدهی خود را بپردازد یا نه؟

ج ـ در فرض مسأله که پدر نذر کرده تا زمانی که زنده بوده، عمل به نذر بر او واجب بوده و بعد از فوت، گاوها مال وارث می‌شود و ادامهٔ عمل او بر وارث واجب نیست. بلی، گاوهای نر که در حال زنده بودن ناذر بر او واجب بوده که بکشد و به فقرا تقسیم کند، اگر نکشته، واجب است بعد از موت، آن‌ها را بکشند و به فقرا تقسیم نمایند، ولی آن‌چه بعد از موت پدر پیدا شده، مال خود وراث است و وارث می‌تواند هر گونه تصرفی در آن بنماید.

س ۳۴۹ ـ شخصی در زمان حیات خود نذر نموده محصول نصف یک قطعه باغ انگور و درختان خود را به مصرف روضه‌خوانی برساند، حال با توجه به این که باغ هیچ گونه عایدی ندارد تا هزینهٔ خود را تأمین کند، آیا می‌توان آن را فروخت یا نه؟

ج ـ در فرض سؤال که نذر فعل نموده، بعد از فوت بر وارث لازم نیست عمل به نذر؛ مگر آن که وصیت نموده باشد به عمل به نذر مذکور که در این صورت لازم است بر طبق وصیت عمل نماید؛ اگر زاید بر ثلث نباشد و یا در صورتی که زاید بر ثلث باشد، ورثه امضا نموده باشند. و با فرض

(۱۷۸)

وصیت و لزوم عمل، جایز نیست عین را بفروشند؛ بلکه منفعت آن را هر مقدار ممکن است به مصرف روضه‌خوانی برسانند و چنان‌چه به هیچ نحو ممکن نیست، موضوع وصیت منتفی است و عین متعلق به ورثه است و می‌توانند برای خود بفروشند.

س ۳۵۰ ـ شخصی نذر کرده ولی فراموش نموده نذر وی به انجام چه کاری بوده است و نیز نمی‌داند آیا نذر کرده آن عمل را در جای مخصوصی انجام دهد یا در هر جایی که شد، حال وظیفهٔ وی چه شد؟

ج ـ اگر شک کند که کدام بوده، هر دو را بجا آورد و احتیاطا در همان جای مخصوص انجام دهد و اگر در نذر، صیغهٔ شرعی نخوانده، ملزم به وفای نذر نیست.

س ۳۵۱ ـ کسی نذر کرده که همه روزه زیارت عاشورا بخواند، آیا این نذر به زیارت عاشورا با صد لعن و صد سلام منصرف است یا کافی است تنها متن زیارت عاشورا را بخواند؟

ج ـ ظاهر آن است که با لعن و سلام باشد؛ مگر آن که در نظر ناذر متن بدون صد لعن و سلام باشد.

س ۳۵۲ ـ اگر کسی برای مسجدی نذر کرده باشد که هرگاه پولی داشتم مثلا مسجد را سفید کنم و پیش از شروع آن شخص دیگری آن کار را انجام دهد، آیا می‌شود پول آن را به مصرف دیگری مانند خرید زیلو در همان مسجد برساند یا خیر؟

ج ـ در فرض مذکور، موضوع نذر منتفی شده، چیزی بر او واجب نیست و اگر بخواهد تبرعا مبلغی را که نذر کرده صرف زیلو و جهات دیگر مسجد نماید، مختار و مأجور است.

(۱۷۹)

س ۳۵۳ ـ شخصی یک رأس گاو با عواید آن و به همین ترتیب نتاجش جهت باب الحوائج حضرت عباس علیه‌السلام نذر نموده که در عزاداری او هزینه شود ولی ناذر فوت نموده و متولی هم تعیین ننموده، آیا این نذر صحیح است یا خیر و بر فرض صحت، مصرف آن چیست؟

ج ـ در فرض مسأله، چنان‌چه به نحو نذر نتیجه بوده، نتاج هم تابع مادر و صحیح است؛ ولی اگر به نحو نذر فعل بوده، انعقاد نذر در نتاج بعد از موت، مورد اشکال است؛ لکن اگر وصیت کرده به عمل به آن، و ربح گاو و نتایج آن در حال موت از ثلث کم‌تر باشد، ورثه باید به وصیت عمل کنند.

س ۳۵۴ ـ آیا می‌شود نذور مطلق امام علیه‌السلام و امام‌زادگان را به مطلق فقیران؛ اگرچه مجاور یا زایر نباشند، داد یا مخصوص به مجاورین و زایران است؟

ج ـ در فرض سؤال، می‌تواند به مصرف روشنایی و فرش و تعمیر بقعهٔ امام یا امام‌زاده و خدام آن و زوار فقیر آن برساند.

س ۳۵۵ ـ آیا می‌شود نذر مطلق حضرت سید الشهدا و حضرت ابوالفضل علیهماالسلام را در تعمیر حمام و مسجد هزینه کرد یا نه؟

ج ـ بلی، جایز است؛ مگر آن که مقصود ناذر مصرف خاصی باشد.

س ۳۵۶ ـ کسی نذر کرده با زن سیدی ازدواج کند، آیا عمل به این نذر واجب می‌شود یا خیر؟

ج ـ چنان‌چه زن سیده‌ای حاضر باشد با او ازدواج نماید، عمل به نذر واجب است.

(۱۸۰)

س ۳۵۷ ـ شخصی نذر می‌کند اگر گوسفند وی دوقلو بزاید یکی از آن‌ها را صدقه دهد یا در راه امام حسین علیه‌السلام هزینه کند اما یکی از آن دو تلف یا دزدیده شده، در این صورت نسبت به بره‌ای که باقی است چه تکلیفی دارد؟

ج ـ آن را باید به مصرف نذر برساند.

س ۳۵۸ ـ شخصی نذر کرده که در روز معینی اطعام کند و در حال حاضر توانایی تهیهٔ آن با روغن گوسفند را ندارد آیا می‌شود این نذر را با روغن نباتی ادا نمود یا باید تا زمانی که قدرت بر تهیهٔ روغن حیوانی می‌یابد آن را تأخیر بیندازد؟

ج ـ اگر قید روغن گوسفند در نذر نشده، می‌تواند با روغن نباتی اطعام کند.

س ۳۵۹ ـ یکی از نیاکان ما در زمان‌های بسیار دور نذر کرده که هر نسل از خانوادهٔ وی در ماه محرم و صفر لباس نو نپوشند، در این صورت آیا ما نیز باید نسبت به این نذر مقید باشیم یا نه و هم‌چنین پدری نذر کرده به فرزند خود لباس سبز بپوشاند، آیا بر پسر لازم است که تا آخر عمر آن را رعایت نماید یا نه؟

ج ـ در فرض مرقوم، نذر گذشتگان موجب ثبوت وظیفه و تکلیفی بر فرزندان آن‌ها نمی‌شود و خودشان مختارند و هم در مسألهٔ دوم نذر پدر موجب وجوب پوشیدن لباس سبز بر فرزند نمی‌شود و او خودش مختار است.

س ۳۶۰ ـ اگر زنی نذر کند برای نمونه با فلان مرد ازدواج کند یا در هر پنج‌شنبه روزه بگیرد و همان مرد نیز نذر کرده که اگر با همان زن ازدواج کرد، در هر

(۱۸۱)

پنج‌شنبه با او نزدیکی کند، بعد از ازدواج چه تکلیفی دارد و آیا مقدم بودن نذر یکی از آن دو تأثیری دارد یا نه؟

ج ـ در فرض مسأله، نذر زوج مقدم است؛ هرچند متأخر واقع شده باشد.

س ۳۶۱ ـ شخصی نذر کرده که در همهٔ عمر نافلهٔ شب بخواند و اگر مانعی مانند جنابت پیش آمد؛ چنان‌چه به اختیار خود باشد و برای نمونه با عیال خود هم‌بستر گردد و یا بیدار شود و آن را نخواند، سی روز روزه بگیرد و در صورتی که مانع به اختیار خود نباشد و برای نمونه محتلم شود و یا خواب بماند، جز قضای آن چیزی بر آن شخص نباشد و پس از مدتی فکر کرد که خواندن نافلهٔ شب مستحب و امر زناشویی نیز مستحب است، بنابر این امر زناشویی انجام داده و نافلهٔ شب را ترک کرده و چندین مرتبه این عمل را انجام داده و در موقع نافله بیدار می‌شده و خواندن نافله را ترک می‌کرده، حال اگر قصد وی این باشد که قبل از نافله، عمل زناشویی انجام بدهد و بعد از غسل، نافله بخواند، چه حکمی دارد و اگر امر زناشویی را از پیش انجام دهد و برای غسل و نافله بیدار نشود، چه وظیفه‌ای دارد؟

ج ـ در فرض سؤال، اگر خواندن نافلهٔ شب با غسل و یا با تیمم بدل از آن ممکن بوده و نخوانده، باید منذور را انجام بدهد و اگر ممکن نبوده، کفاره ندارد و جماع با زوجه اشکال ندارد و در صورتی که وقت ضیق است و نمی‌تواند غسل کند، تیمم نماید و نافله را بخواند.

س ۳۶۲ ـ آیا مادر می‌تواند نذر فرزند را بر هم زند و اگر کسی قسم خورده باشد که دود نکشد و سپس دود کشید، آیا دادن یک کفاره کافی است یا نه؟

ج ـ ظاهر این است که نهی پدر و مادر از عمل به نذر اثری ندارد و موجب انحلال نذر نیست. بلی، اگر پدر و مادر نهی کنند از عمل به منذور؛ مثل

(۱۸۲)

این که در نذر ترک دود بگویند ترک دود نکن؛ البته، اگر دود کشیدن مضر نباشد، نذر ترک دود منحل می‌شود و در مسألهٔ دوم یک کفاره کافی است.

س ۳۶۳ ـ کسی نذر نموده چند رأس بره در روز تاسوعا یا عاشورا حضرت أبا عبد الله الحسین علیه‌السلام شده که بعد از این که دوساله شدند، در روز عاشوا یا تاسوعا آن را ذبح نموده و هیأت عزادار آن را اطعام کنند، آیا به این گوسفندان خمس تعلق می‌گیرد یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر صیغهٔ شرعیه خوانده و نذرش نذر نتیجه باشد به این که گفته باشد از برای خداست بر من که اگر مریضم شفا یافت این گوسفندها مثلا صدقه برای حضرت أبی عبد الله علیه‌السلام باشد و پیش از گذشتن سال بر مالکیت گوسفند، مریض شفا یافت، خمس ندارد و الا خمس دارد.

* * *

«نکونام»: نذر به صیغهٔ خاصی نیاز ندارد.

س ۳۶۴ ـ شخصی برای ترک عادتی مثل کشیدن سیگار نذر کرده که در ازای کشیدن هر سیگار سی روز روزه بگیرد و بعد از نذر متوجه شده که در صورت تخلف، توانایی مورد نذر را ندارد؛ زیرا اگر مثلا در روز پنج عدد سیگار بکشد، باید برای هر روزی صد و پنجاه روز روزه بگیرد، آیا چنین نذری منعقد می‌گردد یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر صیغهٔ شرعی خوانده، باید عمل به نذر نماید تا عاجز شود، آن وقت تکلیف ساقط است. بلی، اگر ترک سیگار مضر باشد، نذر منعقد نمی‌شود.

* * *

(۱۸۳)

«نکونام»: گذشت که نذر با نیت منعقد می‌شود و نیاز به صیغهٔ خاصی ندارد.

(۱۸۴)


امام‌زادگان

س ۳۶۵ ـ آستانه‌های سنگی و اختراعی که در روستاها به نام اولاد ائمهٔ اطهار علیهم‌السلام احیا کرده‌اند و در هیچ تاریخی در کتاب‌های علمای بزرگ دیده نشده که آن‌ها صحیح باشد و در ضمن بعضی از مردم روستا می‌روند همین سنگ‌ها را زیارت می‌کنند و آن را می‌بوسند، آیا این کار بدعت نیست؟

ج ـ قبوری که در روستاها مورد اقبال و توجه مؤمنین قرار می‌گیرد، اگر قبور مؤمنین و صلحا و سادات و ذراری رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله باشد، زیارت آن‌ها مستحب است و چه بسا خداوند متعال دعا نزد قبور آن‌ها را مستجاب بفرماید و اجتماع نزد آن قبور، تعظیم شعایر و احیای سنن اسلامی است و بدعت و تشریع نیست و یک یک از شعایر دینی را به اسم تشریع و بدعت نباید از بین برد و هیچ کس سنگ‌ها را زیارت نمی‌کند، بلکه همان امام‌زاده‌ای را که فکر می‌کنند قبرش آنجاست زیارت می‌کنند و سنگ‌ها را از جهت علاقه به صاحب قبر می‌بوسند و سخنان مذکور در سؤال از افتراءات وهابیه است که برای ضربه زدن به شیعه رایج کرده‌اند و متأسفانه در افراد بی‌اطلاع اثر گذاشته؛ در صورتی که خود ائمه علیهم‌السلام قبور اجدادشان را می‌بوسیدند. خداوند مؤمنین را از شر شیطان حفظ فرماید.

(۱۸۵)

س ۳۶۶ ـ آیا می‌توان امام‌زاده‌هایی را که دارای تاریخ و مشخصات نیستند و فقط در میان مردم مشهور به امام‌زاده هستند مرمت کرد، و تکلیف نذوراتی که مردم جهت این گونه امام‌زاده‌ها می‌نماید چیست؟

ج ـ در فرض سؤال، مرمت آن اشکال ندارد و نذورات آن را به مصرف تعمیر و خدمهٔ آن برسانند.

س ۳۶۷ ـ تا چه حدی می‌توان قبوری را که در حرم و صحن امامزادگان است جهت ایجاد نماز خانه و فضای باز زیارتگاه و جهت محل رفت و آمد زایران مسطح نمود؟

ج ـ مسطح نمودن قبور با رضایت اولیای میت مانعی ندارد و بدون رضایت اولیا، تصرف در مصالح و اعیانی که صورت قبر دارد جایز نیست.

س ۳۶۸ ـ خادمان بقاع متبرکه و امامزدگان تا چه حد حق استفاده از نذورات و کمک‌های مردم را جهت امور زندگی خود دارند؟

ج ـ اگر متولی شرعی دارد، باید حقوق با نظر متولی باشد والا با حاکم شرعی است.

(۱۸۶)


عهد

س ۳۶۹ ـ هرگاه کسی عهد کند که مدت چهل روز پی در پی نماز ظهر را در وقت فضیلت آن بخواند، ولی عذری برای او پیشامد کند و برای نمونه جنب شود و تا ساعت چهار بعد از ظهر نتواند خود را به آب برساند، در صورتی که می‌داند تا ساعت چهار دسترسی به آب ندارد، آیا باید تیمم کند و نماز را در وقت فضیلت آن بگزارد یا نماز را تأخیر بیندازد و آیا در اصل می‌توان چنین عهدی نمود یا نه؟

«گلپایگانی»: عهد مذکور اگر با صیغهٔ شرعیه بوده، صحیح است و آن یک روز که مقدور نبوده در تأخیر نماز معذور است و این در صورتی است که چهل روز مخصوص را عهد کرده باشد و اگر یک چهل روز عهد کرده، احتیاط لازم آن است که چهل روز دیگر به همین نحو بخواند.

* * *

«نکونام»: عهد به معاطات و بدون خواندن صیغهٔ مخصوص نیز منعقد می‌شود.

(۱۸۷)

س ۳۷۰ ـ آیا عهد به صیغه نیاز دارد یا خیر و نیز متعلق عهد مانند متعلق نذر لازم است رجحان داشته باشد یا نه؟

«گلپایگانی»: بلی، در عهد هم صیغه لازم است و به مجرد نیت منعقد نمی‌شود ولی در متعلق عهد رجحان لازم نیست و همین اندازه که مرجوح نباشد کافی است. پس اگر عهد کند که فعل مباحی را انجام دهد، منعقد می‌شود. بلی، اگر عهد کند عملی را که ترک آن ارجح است بجا آورد یا عهد کند ترک نمودن عملی را که فعل آن ارجح است، منعقد نمی‌شود.

* * *

«نکونام»: عهد با نیت واقع می‌شود و لازم نیست صیغهٔ آن بر زبان آورده شود.

س ۳۷۱ ـ صیغهٔ عهد چگونه است؟

ج ـ صیغهٔ عهد این است که بگوید: «عاهدت الله» یا بگوید: «علی عهد الله».

س ۳۷۲ ـ اگر زنی بدون اجازهٔ شوهر عهد کند و عهد خود را عمل ننماید، آیا در این صورت کفاره‌ای بر آن زن واجب است یا نه و در صورتی که مستحقی پیدا نشد تا آن را به فقیری برساند، آیا می‌توان مورد کفاره را به عالمی پرداخت و اندازهٔ کفاره چه مقدار است؟

«گلپایگانی»: در فرض مسأله، چنان‌چه عهد مربوط به مال بوده ولو مال خودش، عهد باطل است و اگر مربوط به مال نبوده؛ مانند روزه و مانند آن و تخلف کرده، کفاره بر این زن واجب است بنا بر احتیاط لازم، و کفارهٔ

(۱۸۸)

آن کفارهٔ افطار عمدی روزهٔ ماه مبارک رمضان است و به عالم غیر مستحق نمی‌توان داد.

* * *

«نکونام»: به احتیاط گفته شده باید عمل شود.

(۱۸۹)

(۱۹۰)


لقطه (پیداشده)

س ۳۷۳ ـ اگر کسی مالی را پیدا کند و انجام وظیفه نکند و قصد نیز نداشته باشد در آینده به وظیفهٔ شرعی خود عمل نماید و آن مال پیدا شده همراهش باشد و نماز بخواند، آیا نماز وی صحیح است یا نه؟

ج ـ اگر مال را بردارد و قصد ایصال به صاحب آن و عمل به وظیفهٔ شرعیهٔ خود نداشته باشد، غاصب و نماز با آن در حکم نماز با مغصوب است.


مصَرف لقطه برای مسجد

س ۳۷۴ ـ آیا می‌توان لقطه را پس از یأس از پیدا شدن صاحب آن فروخت و قیمت آن را هزینهٔ تعمیر یا بنای مسجد نمود بدون آن که آن را به فقیر بدهد یا باید آن را به فقیر دهد و آیا می‌توان آن را برای تعمیر یا بنای مسجد از فقیر بازپس گرفت یا نه؟

«گلپایگانی»: پس از تحقق شرط تملک یا صدقه یا باید به عنوان صدقه به فقیر بدهد و فقیر قبض نماید و چنان‌چه خواست صرف مسجد نماید یا خودش تملک نماید و بعد صرف مسجد کند.

* * *

(۱۹۱)

«نکونام»: در هزینه کردن لقطه برای مسجد، پس از یأس از پیدا شدن صاحب آن نیازی به تملک آن نیست.

س ۳۷۵ ـ اگر کسی لقطه‌ای را که به زمین افتاده به دیگری نشان بدهد و وی او را بردارد، آیا بر کسی که آن را نشان داده، تعریف آن واجب می‌شود یا نه؟

«گلپایگانی»: در مورد سؤال، بر آخذ؛ یعنی کسی که لقطه را برداشته و تحت ید خود در آورده، تعریف واجب است؛ بلکه اگر امر کند به کسی که آن شی‌ء را بردارد یا به او بدهد و مأمور آن را برای خود بردارد، باید آخذ تعریف کند و بر آمر چیزی نیست و اگر در این صورت، آخذ برداشت و به آمر داد، بنا بر احتیاط واجب به هر یک از آخذ و آمر تعریف واجب است در صورت ترک دیگری.

* * *

«نکونام»: تعریف آن بر کسی که آن را بر می‌دارد لازم است و نه به امرکننده یا اشاره کننده.

س ۳۷۶ ـ اگر چیزی را به گمان این که مال خود می‌باشد بردارد و سپس متوجه شود که لقطه است، حکم آن چیست؟

ج ـ حکم لقطه را دارد و باید تعریف کند.

س ۳۷۷ ـ اگر چیزی را با پا یا دست خود به کناری بزند ولی آن را بر ندارد، حکم آن چیست؟

ج ـ در مورد سؤال، چنان‌چه آن چیز را بدون آن که بردارد با دست یا با پا جا به جا کند، حکم لقطه را ندارد ولی چون آن را جا به جا نموده است،

(۱۹۲)

ضامن و اگر جا به جا نکند، فقط به‌وسیلهٔ دست و یا پا حرکت دهد تا مثلا آن را بشناسد، ضمان نیز ندارد.

س ۳۷۸ ـ حدود دوازده سال پیش، دست‌بندی طلا پیدا کردم و آن را برای خود برداشتم و مبلغ شصت تومان قیمت شد ولی من آن را نفروختم و بعد از چند وقت آن را با مقداری از طلاهای خود با سه النگو تعویض نمودم و مدتی این النگوها در دستم بود و وقتی که جنگ شروع شد یکی از این سه النگو را در راه خدا برای کمک به جنگ‌زدگان دادم و در ضمن، بعد از مدتی که از پیدا کردن آن طلا گذشته بود مبلغ هفتاد تومان به عنوان صدقه از طرف صاحب آن طلا به فقیر دادم، حال آیا مالک دو النگو هستم؟

ج ـ در فرض سؤال، بایستی در محلی که دست‌بند پیدا شده تا یک سال اعلان می‌شد و فعلا هم اگر احتمال پیدا شدن صاحب آن را می‌دهید، باید تا یک سال اعلان کنید و چنان‌چه از پیدا شدن صاحبش مأیوس باشید، باید قیمت فعلی آن را از طرف صاحبش به فقیر غیر سید صدقه بدهید و دادن به جبهه، مبرء ذمهٔ شما از قیمت آن نیست.

س ۳۷۹ ـ یک حلب روغن در ماشین بنده جا گذاشته شده و چون مدت آن رو به انقضاست، شاید فاسد گردد، حال وظیفهٔ راننده دربارهٔ روغن یاد شده چیست؟ توضیح این که صاحب روغن آن را کیلویی یکصد و پنج تومان خریده است.

ج ـ در فرض سؤال، در گاراژی که از آن‌جا حرکت کرده تا منتهای مسیر تا یک سال باید اعلان کند و چنان‌چه بخواهد تا یک سال نگاه دارد، فاسد می‌شود می‌تواند آن را بفروشد به قیمت روز و پول آن را نگاه دارد تا از

(۱۹۳)

پیدا شدن صاحب آن مأیوس شود و بعد از یأس، چنان‌چه روغن را نفروخته، خود آن را و اگر فروخته، پول آن را باید به فقیر غیر سید بدهد.

س ۳۸۰ ـ کسی مقدار پول کسی را دزدیده و او نیز در برابر ساعت دزد را برداشته و دزد فرار کرده، وظیفهٔ شخص نامبرده نسبت به این ساعت چیست؟ آیا وی می‌تواند به تقاص مال خود آن را بردارد؟ البته، ساعت را در حالی که روی دست دزد بوده برداشته است.

ج ـ در فرض سؤال، اگر ساعت مال کسی باشد که پول را سرقت کرده و قیمت آن از پولی که برده بیش‌تر نباشد و او را نمی‌شناسد یا با شناسایی نیز نمی‌تواند پول خود را از او بگیرد، با اذن حاکم شرع می‌تواند به عنوان تقاص و بدل پول خود، آن را تملک کند و اما اگر قیمت ساعت بیش‌تر از پول سرقت شده باشد، زیادی را با امکان به صاحب آن برگرداند و اگر دسترسی ندارد و از رساندن به صاحب آن مأیوس است، با اذن حاکم شرعی بابت مظالم به فقیر غیر سید بدهد.


لقطهٔ بی‌نشان

س ۳۸۱ ـ کسی مبلغ یک‌هزار تومان در خیابان پیدا کرده و علامت و نشانه‌ای نداشته و از روی جهل در آن تصرف کرده ولی به مدت یک سال در جستجوی صاحب وجه بوده و او را پیدا نکرده، در این صورت تکلیف وی نسبت به وجه مزبور چیست؟ آیا وی می‌تواند آن را در تعمیر مسجد محل هزینه کند یا خیر؟

«گلپایگانی»: وجه مزبور را باید بنا بر احتیاط به عنوان مظالم عباد به فقیر بدهد و احتیاطا فقیر غیر سید باشد و جایز نیست صرف مسجد نماید.

* * *

«نکونام»: در مواردی که مال از طرف صاحب اصلی آن در راه خدا صدقه

(۱۹۴)

داده می‌شود، می‌توان آن را به غیر سید و نیز به سید صدقه داد و اگر خود مستحق است، می‌تواند آن را برای خود بردارد. این پاسخ در همهٔ پرسش‌های مشابه زیر جاری است.

س ۳۸۲ ـ اگر مال پیدا شده نشانه‌ای نداشته باشد که با آن بتوان صاحب آن را پیدا نمود، آیا می‌شود آن را به قصد این که ملک وی شود بردارد یا نه و آیا اسکناس از چیزهایی است که نشانه ندارد یا نه؟

«گلپایگانی»: اسکناس ظاهرا بی‌نشان است؛ مگر علامت مخصوص داشته باشد و در هر حال، به نظر حقیر احوط آن است که چنین مالی به عنوان مظالم به فقیر غیر سید داده شود.

* * *

«نکونام»: مالی که پیدا می‌شود و مانند حیوان نیست و نشانه‌ای ندارد که به‌واسطهٔ آن صاحب آن شناخته شود و نیز قیمت آن کم‌تر از ۶/۱۲ نخود نقرهٔ سکه‌دار (یک درهم که نزدیک به پنج‌هزار ریال در زمان فعلی است) نیست، لازم است از طرف صاحبش صدقه داده شود و می‌توان آن را برای خود برداشت و پول آن را به فقیر؛ خواه سید باشد یا نباشد صدقه داد.


لقطه‌ای یافته شده توسط نابالغ

س ۳۸۳ ـ اگر نابالغی چیزی پیدا کند و آن را بردارد، آیا ولی او می‌تواند وی را راهنمایی کند که آن را در جای خود بگذارد یا نه؟

ج ـ طفل نابالغ اگر چیزی را پیدا کرد و برداشت، بر ولی واجب است تعریف کند و جایز نیست او را وادار کند که به‌جای خود بگذارد و بعد از

(۱۹۵)

یک سال تعریف، ولی مخیر است برای طفل تملک کند یا صدقه بدهد یا امانت نگه دارد.


لقطه و ناامیدی از پیدا شدن صاحب آن

س ۳۸۴ ـ حدود چهار سال است که ساعتی را پیدا کردم و آن را در مسجد و تکایا بارها اعلام نمودم ولی صاحب آن پیدا نشده، آیا می‌شود آن را به جبهه یا بنیاد مستضعفان داد یا نه؟

ج ـ در فرض سؤال، اگر از پیدا شدن صاحب آن مأیوس شده‌اید، می‌توانید آن را به عنوان صدقه از طرف صاحب آن به فقیر غیر سید بدهید یا به دست حاکم شرع برسانید ولی نمی‌توانید به مصرف جبهه یا غیر آن برسانید و می‌توانید خود تملک کنید و اگر صاحبش پیدا شد، به او رد کنید.

س ۳۸۵ ـ در یکی از حمام‌ها، دزدی مبلغ ۱۲۰۰ تومان از من را برداشت و فرار نمود و چون زیاد عجله کرد، سه عدد انگشتر به‌جا گذاشت که قیمت آن دوهزار تومان است، آیا می‌توان آن را به عنوان تقاص برداشت؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، اگر انگشترها مال همال شخصی که پول شما را برده باشد، شما می‌توانید آن را نگاه دارید تا مدتی، شاید صاحبش بیاید و پول شما را بدهد و انگشترهای خود را ببرد و چنان‌چه از آمدن او مأیوس شدید، می‌توانید به قیمت پولی که از شما برده از انگشترها تقاص نمایید و بقیه را برای خود او امانت نگاه دارید و با فرض یأس از پیدا شدن او، به عنوان مظالم به فقیر غیر سید صدقه بدهید و اگر بدانید انگشترها هم دزدی بوده، بعد از یأس از پیدا شدن صاحب آن، همه را به عنوان مظالم به فقیر غیر سید بدهید.

* * *

(۱۹۶)

«نکونام»: در مواردی که مال از طرف صاحب اصلی آن در راه خدا صدقه داده می‌شود، می‌توان آن را به غیر سید و نیز به سید صدقه داد و اگر خود مستحق است، می‌تواند آن را برای خود بردارد.

س ۳۸۶ ـ یازده عدد پیش دستی میوه‌خوری برای برگزاری عروسی از خانهٔ همسایه‌ها گرفته‌ام و مدت سه سال است که نمی‌دانم صاحب آن کیست و به هر همسایه‌ای مراجعه می‌کنم، صاحب آن پیدا نمی‌شود، حکم آن چیست؟

ج ـ در فرض سؤال، اگر از پیدا شدن صاحب پیش دستی‌ها مأیوس باشید، می‌توانید آن‌ها را به فقیر غیر سید از طرف صاحبش صدقه بدهید.

س ۳۸۷ ـ دو نفر در صحرا زنبور عسل پیدا کردند و یکی سبب و دیگری مباشر بوده، آیا هر دو در آن شریک هستند یا نه؟

ج ـ کلمهٔ سبب مجمل است. اگر منظور این است که کاری انجام نداده و فقط اطلاع داده، زنبور مال مباشر است ولی اگر هر دو با کمک همدیگر زنبور را به دست آورده‌اند، هر دو شریکند.

س ۳۸۸ ـ از بیست سال پیش تاکنون مقداری چوب در کارخانهٔ ما به‌تدریج مانده است و صاحبان آن را نمی‌شناسیم و تاکنون نیز مراجعه ننموده‌اند، حکم آن چیست؟

ج ـ در صورتی که از آمدن صاحبان آن‌ها مأیوس باشید، می‌توانید با اذن فقیه جامع الشرایط آن‌ها را از طرف صاحبانش به فقیر غیر سید صدقه بدهید.

(۱۹۷)

س ۳۸۹ ـ آیا چیزهایی که برای تعمیر نزد ارباب صنایع می‌آورند و صاحبان آن دیگر مراجعه نمی‌کنند؛ به‌طوری که صنعتگر از آمدن آن‌ها مأیوس می‌شود، آیا حکم لقطه را دارد یا نه و بر فرض نداشتن، چه باید کرد؟

ج ـ اگر مایوس باشد از دسترسی به صاحبانش، باید آن را از طرف صاحبانش به فقیر غیر سید به عنوان مظالم بدهد و اگر آن را اصلاح کرده، می‌تواند به مقدار مزد خودش از آن بردارد.

س ۳۹۰ ـ در اثر سیل در اطراف رودخانه، باغ‌ها و ساختمان‌های اطراف آن خراب شده و سیل، تیر و چوب‌های آن را به مقدار دو فرسخ یا بیش‌تر در اطراف آبادی‌های دیگر برده و تا به امروز کسی به سراغ آن نیامده، آیا جمع کردن و فروختن آن جایز است؟

ج ـ در محل‌هایی که احتمال می‌دهند صاحبان آن‌ها پیدا شود، فحص نمایند، اگر صاحبان آن‌ها را نشناختند و مأیوس شدند، از طرف آن‌ها به فقیر غیر سید صدقه بدهند.

س ۳۹۱ ـ شخص حمامی که در هفته مقدار زیادی لباس زنانه و مردانه در حمام وی جا می‌ماند و بعضی از لباس‌ها شاید چهار سال نیز مانده و پی در پی اعلان شده و در حال حاضر از پیدا شدن صاحبان آن‌ها ناامید است، تکلیف وی چیست؟

ج ـ با یأس از دسترسی به صاحبان اشیای مذکوره لازم است به حاکم شرع تسلیم نماید یا با اذن او به عنوان مظالم به فقرا بدهد و احتیاطا به سادات ندهد.

(۱۹۸)


لقطهٔ حیوان

س ۳۹۲ ـ حیوانی پیدا شده و صاحب آن معلوم نیست و با جست‌وجو و معرفی نیز پیدا نشده و از یافتن او مأیوس گردیده‌ام و می‌خواهم قیمت آن را صدقه دهم و قیمت آن افزایش یافته و در ضمن هزینه‌های زیادی برای حفظ و علوفه آن نموده است، تکلیف آن چیست؟

ج ـ اگر حیوان مذکور در معموره بوده، چون جایز نبوده آن را اخذ نماید، پس از یأس از صاحبش عین آن را باید با اذن حاکم شرع صدقه بدهد و هرچه خرج کرده از دستش رفته است؛ بلکه اگر منافعی برده، آن را هم باید صدقه بدهد؛ مگر این که حیوان در معرض تلف بوده که در این صورت می‌تواند مخارج را از عین یا منافع بردارد و زاید را صدقه دهد، و هم‌چنین اگر در بیابان بوده و می‌توانسته خود را از سباع محافظت کند از قبیل شتر و گاو و اسب؛ یعنی مخارجی که کرده از دستش رفته و منافعی هم که برده، باید صدقه بدهد و اگر در بیابان بوده و نمی‌توانسته خود را حفظ کند؛ از قبیل گوسفند، در این صورت با یأس از صاحبش می‌تواند خودش تملک نماید و به مصرف برساند با قید ضمان برای صاحبش، اگر پیدا شد و می‌تواند نگه دارد برای صاحبش و یا به حاکم شرع بدهد که او به تکلیفش عمل نماید و در هر حال، اگر بخواهد صدقه بدهد، عین را صدقه دهد.

س ۳۹۳ ـ شخصی هفت سال پیش بزغاله‌ای را پیدا کرده ولی آن را تعریف ننموده، اکنون تکلیف وی نسبت به بزغاله و نتایج آن که هفت بزغالهٔ دیگر است و آن‌چه که از آن نفع برده و خورده چیست؟

ج ـ اگر در بیابان آن را پیدا کرده، می‌تواند آن را تملک نماید و اگر در آبادی پیدا کرده و فعلا احتمال نمی‌دهد که به صاحبش دسترسی پیدا کند،

(۱۹۹)

فحص لازم نیست و چنان‌چه خودش فقیر باشد، به حاکم شرع مراجعه کند تا حاکم آن را اخذ نماید و از طرف صاحبش به او صدقه بدهد و قیمت منافع آن را نیز با او دستگردان کند.

س ۳۹۴ ـ گوسفندی به گلهٔ شخصی چادرنشین وارد شده و او صاحب آن را نمی‌شناسد و مدت سه ماه است که آن را نگاه‌داری نموده، آیا می‌شود این گوسفند را تملک کرد یا نه؟

ج ـ در فرض مسأله، جایز است گوسفند مزبور را تملک کند برای خودش و اگر صاحبش پیدا شد، گوسفند یا قیمت آن را به او بدهد و می‌تواند برای صاحبش به عنوان امانت نگاه دارد و از منافعش خرج آن را متحمل شود و در این صورت، اگر تلف شد، ضامن نیست.

س ۳۹۵ ـ گاوی در جنگل داخل گاوهای دیگری می‌شود و صاحب این گاوها آن را اعلان و تعریف نکرده و به وظیفهٔ شرعی خود عمل ننموده، این گاو دارای گوساله‌های متعددی شده، فعلا صاحب گاوها متوجه شده که کار خلاف کرده و می‌خواهد به وظیفهٔ شرعی خود عمل کند، حکم گاو و گوساله‌های آن و هزینه‌هایی که برای نگه داری آن‌ها شده چیست؟

ج ـ اگر احتمال می‌دهد به تعریف و تفحص صاحبش پیدا شود واجب است تعریف کند و صاحب آن را پیدا نماید و با بچه‌های آن به صاحب و مالکش برساند و اگر مأیوس است، با اذن حاکم شرع به عنوان مظالم از طرف مالک صدقه دهد و در فرض سؤال که به وظیفهٔ شرعی خود عمل نکرده، مخارج را نمی‌تواند کسر کند.

(۲۰۰)

س ۳۹۶ ـ گوسفندی در شهر مورد هجوم سگ قرار گرفته و فرد خیرخواهی آن را نجات می‌دهد و یک روز آن را اعلام و تعریف می‌کند و صاحب آن پیدا نمی‌شود و حیوان در اثر زخم در حال جان دادن است، آیا در این صورت وی می‌تواند آن را بکشد و اگر احتمال آلوده بودن گوشت آن در اثر میکروب هاری سگ برود، آیا باید گوشت آن را صدقه داد یا نه؟

ج ـ در فرض سؤال، ذبح آن حیوان مانعی ندارد، ولی با احتمال عقلایی که گوشت آلوده به میکروب است، صدقه دادن آن محل اشکال است و باید زیر خاک دفن شود تا کسی از آن استفاده نکند.

س ۳۹۷ ـ دو رأس بره به گلهٔ این‌جانب ملحق شده و در مدت یک سال گذشته هر چه تحقیق نمودم، صاحب آن پیدا نشد و حتی در مساجد نیز اعلام کردم، مدت یک سال است بنده علوفهٔ آن را داده‌ام تا این که شیشک شده‌اند حال نمی‌دانم که آیا آن را به فقیران بدهم یا آن را به فروش برسانم و قیمت آن را به مراجع عالی‌قدر تقدیم نمایم که در برابر به صاحب آن صدقه بدهند و به هر حال، وظیفهٔ شرعی من چیست و آیا می‌توانم مخارج علوفهٔ خود را از قیمت آن بردارم یا خیر؟

«گلپایگانی»: اگر بره‌ها خودشان داخل در گلهٔ شما شده‌اند و بعد متوجه شده‌اید و یک سال تمام از صاحبان آن‌ها تفحص نموده‌اید و از پیدا شدن صاحب آن‌ها مأیوس شده‌اید، چنان‌چه از اول، نگه‌داری به قصد صاحب آن‌ها بوده و علوفه‌ای را که داده‌اید به قصد رجوع و مطالبه از مالکشان بوده جایز است بفروشید و قیمت علوفه را برداشته و بقیه را به فقیر غیر سید عوض صاحبش صدقه بدهید و می‌توانید گوسفندها را به فقیر داده و معادل قیمت علوفه را از او بگیرید.

* * *

(۲۰۱)

«نکونام»: در مواردی که مال از طرف صاحب اصلی آن در راه خدا صدقه داده می‌شود، می‌توان آن را به غیر سید و نیز به سید صدقه داد و اگر خود مستحق است، می‌تواند آن را برای خود بردارد.

این پاسخ در همهٔ پرسش‌های مشابه زیر جاری است.

س ۳۹۸ ـ شخصی حیوانی را در شهر می‌بیند و به عنوان ضاله از آن نگه‌داری نموده اما آن را در مجامع و اماکن عمومی اعلام نکرده و آن حیوان دارای بچه‌هایی شده اما معلوم نیست حیوان پیش صاحبش حمل برداشته یا نزد ملتقط و پس از گذشت یک سال صاحب آن پیدا شده، بچهٔ آن حیوان از آنِ کیست؟

ج ـ در فرض مسأله، حیوان در هر جا حمل برداشته، ولد از صاحب حیوان است.


دیگر مسایل لقطه

س ۳۹۹ ـ بنده مغازه‌دار هستم و شیوهٔ مغازه‌دارها چنین است که کالای خریداری شده را به گاراژ حمل می‌نمایند و گاراژ بار را برای ما می‌فرستد، چندی پیش یک کارتن جنس خریداری شده از طرف این‌جانب به بنده نرسید و با مراجعه به انبار معلوم شد که این جنس به اشتباه به‌جای دیگری رفته ولی عین همان جنس و شاید دو برابر آن در انبار موجود است اما بدون نام می‌باشد و از ابتدای این جریان نزدیک دو سال می‌گذرد و نه طرفی که جنس او در انبار هست می‌آید جنس خود را ببرد و نه جنس من به من رسیده است، حال نمی‌دانم چه کنم و گاراژدار می‌گوید به اشتباه جنس موجود به جای جنس شما گذارده شده و صاحب جنس تا این موقع که نزدیک دو سال است معلوم نشده و می‌گوید هرچه حاکم شرع بفرماید، من قبول دارم، حال حکم آن چیست؟

ج ـ در فرض مذکور، اگر یقین دارید که جنس موجود در انبار گاراژ مال

(۲۰۲)

کسی است که جنس شما را برده، می‌توانید به مقدار جنس خود عینا یا قیمة از جنس موجود با اذن حاکم شرع جامع الشرایط به عنوان تقاص بردارید و زاید بر جنس شما را اگر صاحب گاراژ مأیوس از پیدا شدن صاحبش باشد، می‌تواند به عنوان مظالم از طرف صاحبش به فقیر غیر سید بدهد و اگر شما چنین یقینی ندارید، صاحب گاراژ تمام جنس را از طرف صاحبش به فقیر غیر سید صدقه بدهد و نسبت به جنس شما کسی که اشتباها آن را به دیگری داده، ضامن است.

س ۴۰۰ ـ چندی پیش یک عدل کاغذ مجهول به چاپ‌خانه رسیده و پس از دو ماه محافظت و اعلان، تاکنون صاحب آن پیدا نشده و آن را مصرف کردیم، اینک یکی از آقایان بدون هیچ گونه بینه و اماره‌ای ادعای مالکیت آن را می‌کند، حال اگر وجه آن را به وی پرداخت نماییم، آیا عهدهٔ ما بری می‌شود یا خیر؟

ج ـ اگر نشانه و اماره‌ای که سبب اطمینان به صدق دعوای او می‌شود اظهار کند، باید وجه را به او بپردازید و الا پرداخت وجه سبب برائت ذمهٔ شما نمی‌شود و در هر صورت، اگر معلوم شود دیگری مالک بوده، باید از عهده برآیید.

(۲۰۳)

(۲۰۴)


غصب


آگاهی یا ناآگاهی از غصب بودن چیزی

س ۴۰۱ ـ شخصی مالی را از راه نامشروع و دزدی به دست آورده و فوت می‌نماید و وصیت می‌کند که او را از آن مال به عتبات ببرند. آیا وصیت او صحیح است یا نه و در صورتی که حمل جنازهٔ او به عتبات جایز نباشد، وارث یا وصی او حق دخالت در مال دارد یا نه و در صورتی که حق دخالت ندارد، تکلیف آن مال چیست؟

ج ـ در صورتی که معلوم باشد که مال مذکور ملک غیر است، باید آن مال را به صاحبش بدهند و اگر او را نمی‌شناسند، مجهول المالک است، باید با استیذان از فقیه از طرف مالکش آن را به غیر سید صدقه دهند و اگر مال دیگری دارد، باید جنازهٔ او را به عتبات عالیات حمل نمایند؛ مگر آن که مخارج آن زاید بر ثلث باشد و ورثه امضا نکنند یا وصیت او مقید به صرف مال غیر در حمل جنازه باشد که در این صورت، نافذ نیست.

س ۴۰۲ ـ در محل ما چند رشته آب وجود دارد که هر رشتهٔ آن به چند رشتهٔ دیگر تقسیم می‌شود و همهٔ آب‌ها و رشته‌ها که ساعت‌های آن متفاوت است

(۲۰۵)

مالک معینی دارد و آب چند حمام نیز از آن رشته‌ها می‌باشد و شاگرد حمامی از آب‌ها که رشته‌های آن صاحب معینی دارد باز کرده و بدون اطلاع صاحب آب، آن را به حمام برده و مردم از آن آب غسل می‌نمایند و بعضی از این حمام‌ها در سابق ساخته شده و برخی تازه احداث می‌باشد و اگر مالکان آب اطلاع پیدا کنند، جلو آب را می‌گیرند و نمی‌گذارند آب به حمام رود و بعضی که مالک آب هستند مانع نمی‌شوند و بعضی نیز می‌گویند که برخی از حمام‌ها آب معین برای آن وقف شده و در حال حاضر از همان آب وقف مصرف می‌شود، تکلیف اهالی در این زمینه چیست؟

ج ـ با عدم علم به غصب بودن آب حمام تا خلاف آن معلوم شود، ید حمامی معتبر است و غسل در آن جایز است و فحص هم واجب نیست.

س ۴۰۳ ـ اگر در روستایی که مالکان آن را به صورت عدوانی صاحب شدند و از مالکان قبلی نیز وارثی نمانده، مسجدی ساخته شود، نماز خواندن در آن چه حکمی دارد؟

ج ـ تا وقتی که علم به غصبیت خصوص زمین مسجد ندارید، نماز در آن‌جا جایز است.

س ۴۰۴ ـ اگر یقین باشد وسایل زندگی و غذای کسی به‌کلی حرام است یا یقین به حلال بودن آن نباشد، در صورتی که کسی قصد هدایت و یاد دادن مسایل مذهبی به وی را داشته باشد آیا می‌تواند از غذا یا چایی آن بخورد یا نه؟

ج ـ در صورتی که یقین به حرمت آن‌چه در دست مردم است ندارید، جایز است تصرف در آن به اذن خودشان و اگر یقین به غصبیت آن دارید

(۲۰۶)

و مالک آن معلوم است، تصرف در آن بدون اذن مالک جایز نیست و اگر مجهول است، جناب عالی مجازید در تصرف در آن برای هدایت مؤمنین و اجرت المثل تصرف را از طرف مالک عین به غیر سید صدقه بدهید.

س ۴۰۵ ـ ما ساکنان محله‌ای مبلغ هزار تومان به شخصی دادیم تا وی از شرکتی آب خریداری کند و برای ما آب لوله‌کشی بیاورد و وی نیز آب را می‌آورد، حال بر ما معلوم نیست که وی به وسیلهٔ پولی که به او دادیم امتیاز آب را خریده و یا به زور لوله‌کشی نموده و نمی‌دانیم این آب مباح است تا وضو و غسل با آن صحیح باشد و یا غصبی است؟

ج ـ در صورتی که احتمال صحت عمل واسطه را بدهید، فعل او محمول بر صحت است و غسل و وضو و تصرف دیگر جایز است؛ مگر آن که خلاف آن ثابت شود.

س ۴۰۶ ـ وضو گرفتن و نماز خواندن در زمین مواتی که شهرداری آن را تصرف کرده و در آن حوضی ساخته و هم‌چنین در فلکه و باغ ملی که در خیابان‌های تازه ساخت درست شده که پیش از این، منزل مردم بوده و شهرداری با قیمتی که خود تعیین می‌کند، آن را از مردم می‌خرد، چه حکمی دارد و در صورت جایز نبودن، آیا به عناوین ثانوی برای مؤمنان راهی برای جواز آن هست یا نه؟

ج ـ در صورتی که علم به غصبیت محل وضو نداشته باشند مجازند در تصرف و هم‌چنین با علم به غصبیت و مجهول بودن مالک آن؛ به‌طوری که مأیوس باشند از شناختن او نیز مجازند.

(۲۰۷)


بدل حیلوله و نمای آن

س ۴۰۷ ـ هرگاه برای غاصب تحویل دادن عینی که غصب شده به مالک آن ممکن نباشد و برای نمونه در چاه یا دریا یا رودخانه افتاده و قدرت بر بیرون آوردن آن نداشته باشد، وظیفهٔ غاصب چیست؟

ج ـ در فرض سؤال، بر غاصب واجب است مثل یا قیمت آن را به مالک بدهد و این را اصطلاحا «بدل حیلوله» می‌گویند و مالک علاوه بر این که مالک عین مغصوبه است، مالک چیزی که به عنوان بدل مالش به او داده شده نیز هست و هر وقت تسلیم عین مغصوبه برای غاصب ممکن شد، آن را به مالک می‌دهد و بدل را پس می‌گیرد.

س ۴۰۸ ـ هرگاه بدل حیلوله نما و منافعی داشته باشد، آیا مال غاصب است که آن را به‌جای عین غصب شده به مالک داده یا برای مالک عین است؟

ج ـ نما و منافع منفصلهٔ بدل در تمام مدتی که تسلیم عین مغصوبه متعذر است، مال مالک است.


غصب مال از غاصب

س ۴۰۹ ـ هرگاه کسی چیزی را از غاصب آن غصب نماید و در دست غاصب اخیر تلف شود، مالک آن باید برای گرفتن مثل یا قیمت به کدام یک از غاصبان رجوع نماید؟

ج ـ در مفروض سؤال، همهٔ غاصبین ضامن هستند و مالک می‌تواند به هر یک از آنان رجوع کند و چنان‌چه تالف مثلی باشد، مطالبهٔ مثل و اگر قیمی است، مطالبهٔ قیمت نماید و می‌تواند به بیش‌تر از یک نفر مراجعه

(۲۰۸)

کند و به نحو تساوی یا تفاوت، بدل مال خود را که مثل یا قیمت است بگیرد؛ مثلا اگر غاصبین به نحو مذکور که هر یک از دیگری غصب کرده ده نفر باشند، مالک می‌تواند به همهٔ ده نفر رجوع کند و از هر یک عشر بدل مال خود را مطالبه نماید و می‌تواند نصف بدل را از یکی از آنان و بقیه را از بقیهٔ آن‌ها به‌نحو تساوی یا تفاوت بگیرد و آن‌چه گفته شد حکم مالک است نسبت به غاصبین و اما حکم هر یک از غاصبین نسبت به هم‌دیگر این‌هاست که قرار ضمان بر غاصب اخیر است که مال نزد او تلف شده؛ به این معنا که اگر مالک به او رجوع کند و بدل مال خود را بگیرد، او حق رجوع به غیر را ندارد مگر این که غیر او را مغرور کرده باشد که در این صورت، مغرور می‌تواند رجوع به مغرور کننده نماید و آن‌چه را به مالک داده از او بگیرد و اگر مالک به غاصب اخیر رجوع ننمود و به یکی از غاصبین قبل از او مراجعه کرد و بدل مال خود را گرفت، آن غاصب هم می‌تواند رجوع به غاصب اخیر نماید و آن‌چه را به مالک داده از او بگیرد و نیز در این صورت، هر غاصبی که مالک بدل مال را از او گرفته حق دارد به غاصب بعد از خودش رجوع کند و غاصب بعدی هم به بعد از خودش تا منتهی به غاصب اخیر شود.


احکام مثلی

س ۴۱۰ ـ آهن‌آلات و فلزاتی که در این زمان در ساختمان به کار می‌رود؛ مانند تیرآهن و لوله و ورق، مثلی به شمار می‌رود یا قیمی؟

ج ـ ظاهر این است که همهٔ مذکورات مثلی است. بنابر این، در صورت تلف باید مثل تالف داده شود و در صورت تعذر، قیمت آن.

(۲۰۹)

س ۴۱۱ ـ هرگاه از جهت شرایط زمانی یا مکانی مثل به کلی ارزش خود را از دست بدهد، آیا غاصب می‌تواند مالک را به گرفتن مثل الزام نماید یا خیر؟

ج ـ در فرض سؤال، غاصب حق الزام به قبول مثل ندارد و اگر در زمان یا مکان مذکور مثل را بدهد و مالک راضی نباشد، ضمان او برطرف‌نمی‌شود و مالک می‌تواند امتناع نماید و صبر کند تا زمان یا مکان دیگری که مثل قیمت دارد و آن وقت مطالبه نماید یا این که صبر نکند و مطالبهٔ قیمت نماید و در این صورت، هرگاه عین مغصوبه تلف شده باشد، بعید نیست که قیمت مکان یا زمان تلف ملاحظه شود و اگر باقی است و ارزش ندارد، قیمت آخرین زمان یا مکانی که بعد از آن از قیمت افتاده ملحوظ گردد.

س ۴۱۲ ـ در مواردی که بر غاصب ادای مثل تلف شده لازم است و مثل نیز یافت می‌شود اما قیمت آن کاهش یافته، آیا مالک می‌تواند غاصب را به قیمت روز غصب که بیش‌تر بوده و یا تفاوت قیمت وادار نماید یا خیر؟

ج ـ در فرض سؤال، غاصب می‌تواند مثل را بدهد و مالک نمی‌تواند او را به پرداخت قیمت بیش‌تر یا تفاوت قیمت الزام کند؛ حتی اگر تقصیرا مثل را نداده، تا زمانی که قیمت تنزل نموده؛ اگرچه معصیت کرده ولی باز هم فقط ادای مثل بر او لازم است، بلکه اگر غاصب می‌خواهد مثل را بدهد و ذمه‌اش فارغ شود، مالک نمی‌تواند امتناع از قبول کند و صبر کند تا وقتی که قیمت ترقی کرد، مطالبه نماید.

س ۴۱۳ ـ در اشیای مثلی، هرگاه عین غصب شده تلف شود و تهیهٔ مثل آن ممکن

(۲۱۰)

باشد، اما به قیمت بیش‌تر، آیا خریدن مثل در این صورت بر ضامن لازم است یا خیر؟

ج ـ بلی، واجب است مثل را خریداری کند و بدهد؛ هرچند حرجی باشد؛ زیرا حرج مجوز منع حق غیر نمی‌شود.

س ۴۱۴ ـ در رساله است هرگاه چیز غصب شده و آن‌چه در حکم آن است؛ مانند چیزی که به عقد فاسد گرفته شده تلف شود، اگر مثلی باشد؛ مانند گندم، غاصب ضامن مثل است و در صورتی که قیمی باشد؛ مانند گوسفند، ضامن قیمت است، حال اگر مثل متعذر باشد که به گونهٔ قهری ضامن قیمت می‌شود با توجه به این که قیمت به حسب زمان تفاوت می‌کند و ممکن است قیمت روز غصب و روز تلف تفاوت کند، غاصب باید قیمت کدام روز را بپردازد؟

ج ـ در فرض سؤال، غاصب باید قیمت روزی که قیمت را به مغصوب منه می‌دهد حساب کند.


باقی بودن عین غصب شده

س ۴۱۵ ـ هرگاه کسی برای نمونه، گوسفندی را غصب کند و سپس از مالک درخواست نماید که آن را ذبح کند در حالی که مالک نمی‌داند گوسفند مال خودش هست و به اعتقاد این که مال غاصب است آن را ذبح کند، آیا غاصب ضامن است یا خیر؟

ج ـ بلی، در فرض سؤال، غاصب ضامن است و باید علاوه بر گوسفند ذبح شده، تفاوت قیمت بین گوسفند ذبح شده و گوسفند زنده را نیز به مالک بدهد.

(۲۱۱)

س ۴۱۶ ـ هرگاه رد عین غصبی به مالک مستلزم ضرر باشد و برای نمونه باعث خرابی قسمتی از یک ساختمان شود، چه باید کرد؟

ج ـ در فرض سؤال، چنان‌چه مالک عین مغصوبه را که موجود است مطالبه کند، باید همان را به او داد؛ اگرچه مستلزم ضرر باشد و لزوم ضرر مانع حق او نمی‌شود.

س ۴۱۷ ـ هرگاه در عین غصب شده عیبی ایجاد شود، آیا غاصب باید همان را با تفاوت قیمت صحیح و معیب به مالک دهد یا قیمت آن را؟

ج ـ باید خود عین را با تفاوت قیمت صحیح و معیب بدهد و مالک حق ندارد غاصب را الزام به نگه داشتن عین و پرداختن تمام قیمت کند؛ مگر این که هیچ کس در آن عین معیب رغبت نکند و در مقابل آن مالی ندهد که در این صورت، در حکم تلف است و غاصب باید تمام قیمت را بپردازد.

س ۴۱۸ ـ هرگاه مال غصب شده باقی باشد اما قیمت آن کاهش یافته، آیا غاصب ضامن کاهش قیمت آن هست یا خیر؟

ج ـ در فرض سؤال، ضامن نقصان قیمت نیست؛ مگر این که از جهت نقصان در عین باشد.

س ۴۱۹ ـ هرگاه کسی اشیای جفت مانند درب و کفش که برای با هم بودن و هیأت اجتماعی آن نیز ارزش هست را غصب کند و یک لنگهٔ آن تلف شود، غاصب چه وظیفه‌ای دارد؟

ج ـ غاصب باید لنگهٔ موجود را به اضافهٔ آن‌چه به جهت انفراد از

(۲۱۲)

قیمتش کم شده به مالک آن بدهد؛ مثلا اگر یک جفت کفش غصب کرده که دویست تومان ارزش داشته ولی یک لنگهٔ آن به تنهایی پنجاه تومان ارزش دارد، باید قیمت لنگهٔ تلف شده را صد تومان که در موقع اجتماع با لنگهٔ دیگر ارزش داشت حساب کند و با آن‌چه از لنگهٔ موجود به‌خاطر جفت نبودن کسر شده بپردازد؛ یعنی در مثال کفش که ذکر شد، باید لنگهٔ موجود را با یکصد و پنجاه تومان به مالک بدهد و همین‌طور است حکم، اگر از اول یک لنگه غصب کرده و در پیش او تلف شده باشد و اگر یک لنگه هیچ ارزش نداشته باشد، باید قیمت یک جفت را بدهد.


دیگر مسایل غصب

س ۴۲۰ ـ افراد دو محل مقداری پول را به صورت مساوی به حساب ادارهٔ آبادانی و مسکن گذارده‌اند و آن اداره به واسطهٔ پول آن دو محل و کمک اداره، حمامی که بین دو محل مشترک است ساخته و در حال حاضر از آن استفاده‌ای نمی‌شود، آیا یکی از آن دو محل بدون اجازه و رضایت افراد محل دیگر می‌توانند در آن تصرف نمایند یا خیر؟

ج ـ در فرض مسأله، اگر مصالح و زمین مشترک بین دو محل باشد، جواز تصرف در آن موقوف به رضایت اهل دو محل است.

س ۴۲۱ ـ منزل مسکونی من غصبی است و شوهرم اجازهٔ بیرون رفتن برای ادای نماز نمی‌دهد، تکلیف من چیست؟

ج ـ در این موارد، تحصیل اذن از شوهر لازم نیست و باید هرچند شوهر

(۲۱۳)

نهی کند، در مکان مباح نماز بخوانید و تصرف در مکان غصبی به هر نحو حرام است و شوهر نمی‌تواند زن را الزام به توقف در خانهٔ غصبی بنماید.

س ۴۲۲ ـ در مکانی نماز می‌خوانیم که مالک آن چند نفر هستند و مالک اصلی آن که زمین را ساختمان کرده معلوم نیست و مدتی است آن را از کسی خریده‌ایم، نمازی که در آن خوانده می‌شود چه حکمی دارد؟

ج ـ در صورتی که مالک شرعی ملک ولو بر حسب ظواهر شرع معلوم باشد، باید از او استرضا نمایند و اگر مجهول باشد، باید از حاکم شرع اجازه بگیرند.

س ۴۲۳ ـ شخصی پول کسی را غصب کرده و پس از گذشت ده سال می‌خواهد آن را به صاحبش باز پس دهد، حال باید اسکناس بدهد یا پول نقره؟

ج ـ اگر پول نقره را غصب کرده، باید اگر عین آن باقی نیست مثل آن را بدهد و اگر مثل پیدا نمی‌شود، قیمت فعلی آن را بدهد و اگر اسکناس بوده است، اسکناس رایج بدهد.

س ۴۲۴ ـ هرگاه شخصی غذایی را از کسی غصب کند و به عنوان مال شخصی خود به اسم مهمانی به دیگری بخوراند در حالی که خورندهٔ طعام به غصبی بودن آن ناآگاه است، آیا غاصب ضامن است یا خورندهٔ غذا؟

ج ـ در فرض سؤال، هر دو ضامن هستند و مالک می‌تواند به هر یک از آن‌ها که بخواهد مراجعه کند و غرامت بگیرد ولی قرار ضمان بر غاصب

(۲۱۴)

است. پس اگر رجوع به خورندهٔ طعام نمود و غرامت را از او گرفت، خورندهٔ طعام هم می‌تواند به غاصب که او را مغرور نموده رجوع کند و معادل آن‌چه به مالک داده از غاصب بگیرد.

س ۴۲۵ ـ هرگاه دیوار به طرف راه خراب شود و کسی زیر آوار آن بمیرد یا مالی تلف شود، آیا صاحب دیوار ضامن است یا خیر؟

ج ـ اگر صاحب دیوار از اول آن را کج و مایل به طرف راه ساخته یا این که بعدا به سمت راه کج شده و با تمکن از خراب کردن آن را خراب نکرده و با قدرت بر اعلام، اعلام ننموده، صاحب دیوار ضامن است و الا ضامن نیست و هم‌چنین اگر تلف مستند به تقصیر و اقدام خود تلف شونده یا صاحب مال باشد، صاحب دیوار ضامن نیست.

س ۴۲۶ ـ هرگاه صاحب دیوار چیزی را روی دیوار بگذارد و آن چیز از روی دیوار بیفتد و جان کسی را بگیرد یا مالی تلف شود، آیا صاحب دیوار ضامن است یا خیر؟

ج ـ در فرض سؤال، اگر صاحب دیوار آن چیز را منحرف به سمت راه گذاشته یا طوری قرار داده که حتما می‌افتد و یا در معرض افتادن می‌باشد، ضامن است و الا ضامن نیست.

س ۴۲۷ ـ هرگاه کسی غذایی را غصب کند و آن را به مالک آن بخوراند، در حالی که مالک نمی‌داند، آیا غاصب ضامن است یا خیر؟

ج ـ در فرض سؤال، غاصب ضامن است.

(۲۱۵)

س ۴۲۸ ـ هرگاه کسی از بچه یا دیوانه چیزی را گرفته باشد، چه وظیفه‌ای دارد؟

ج ـ در مفروض سؤال، باید آن‌چه را گرفته به ولی آن‌ها بدهد و اگر به خود آن‌ها بر گرداند، ضمان او برطرف نمی‌شود.

س ۴۲۹ ـ هرگاه کسی غذایی را غصب کند و بعد مالک غذا داخل خانهٔ غاصب شود و در آن‌جا طعامی ببیند و به تصور این که طعام مال غاصب است آن را بخورد و بعد بفهمد که مال خودش بوده، آیا در این صورت، غاصب ضامن است یا خیر؟

ج ـ در فرض سؤال، ظاهر این است که غاصب ضامن نیست و ذمه‌اش از ضمان طعام بری شده است.

س ۴۳۰ ـ هرگاه انسانی را حبس کند آیا بر آن غصب صدق می‌کند و ضامن منافع او در مدت حبس می‌شود یا خیر؟

ج ـ در مورد سؤال، غصب محقق نمی‌شود. بنابر این، اگر مثلا شخص محبوس صنعت‌گر باشد و در مدت حبس اشتغال به صنعت خود نداشته باشد، حبس کننده ضامن اجرت او در این مدت نمی‌شود. بلی، اگر او را به خدمتی وادار کند، ضامن اجرت آن خدمت است و هم‌چنین اگر محبوس اجیر کسی بوده، حبس کننده ضامن منفعت فوت شده که متعلق به مستأجر است می‌باشد.

س ۴۳۱ ـ بنده یک سال در روستایی که قسیم اراضی شده نماز خوانده‌ام ولی

(۲۱۶)

جاهل به حکم شرعی آن بودم، آیا باید نمازهای گذشتهٔ خود را قضا نمایم یا نه؟

ج ـ اگر به کلی غافل از حکم مسأله بوده‌اید، نمازهای گذشته صحیح است و قضا ندارد و بعد از التفات لازم است مراعات اباحهٔ مکان را بنمایید.

س ۴۳۲ ـ اگر کسی در ملک غصبی کشاورزی کند، کشت مال اوست یا نه؟

ج ـ اگر بذر مال غاصب باشد، مزروع مال غاصب است و ضامن اجرت المثل زمین است.

س ۴۳۳ ـ بچه‌ای چون پدر وی دزدی می‌کند میل ندارد به خانهٔ او برود، حال، اگر پدر به او امر کند که به خانهٔ وی بیاید، آیا اطاعت از او لازم است یا نه؟ البته تمام درآمد پدر از راه حرام نیست، بلکه کسب و کار حلال نیز دارد و زراعت نیز می‌کند اما از حرام دوری ندارد.

ج ـ اگر یقین داشته باشد که به رفتن منزل پدر مبتلا به صرف مال غصبی می‌شود، رفتن جایز نیست و اگر علم ندارد، اطاعت پدر لازم است.

س ۴۳۴ ـ اگر کسی درخت خود را با پیوند غصبی پیوند کرده باشد، حکم آن چیست؟

ج ـ بعید نیست پیوند تابع درخت باشد، لکن احوط مصالحه صاحب درخت است با صاحب پیوند.

(۲۱۷)

س ۴۳۵ ـ وضو گرفتن روی فرش غصبی یا غسل کردن با آن چه حکمی دارد؟

ج ـ اگر وضو یا غسل مستلزم تصرف زاید در فرش نباشد، صحیح است.

س ۴۳۶ ـ قبرستانی را به ساختمان مدرسه یا بیمارستان تبدیل کرده‌اند، نشستن و راه رفتن و دیگر تصرفات در آن‌جا جایز است یا خیر؟

ج ـ برای غیر غاصب حکم قبل را دارد.

س ۴۳۷ ـ آیا وصی می‌تواند با ملک یکی از وارثان که نزد او امانت می‌باشد و با چندین بار مطالبه، آن را به او تحویل نداده کسب کند یا نه و بهره‌های مال که از کسب به دست می‌آید، مال صاحب امانت است یا نه؟

ج ـ به‌نحو کلی تصرف در مال غیر بدون مجوز شرعی جایز نیست و چنان‌چه معامله کرد، اگر معامله را به عین مال وارث انجام داده باشد، معامله فضولی است و در صورتی که مالک امضا کند، معامله برای او واقع می‌شود و منافعش هم مال صاحب مال است ولی اگر معامله را به عین مال غیر انجام نداده باشد؛ مثل آن که خانه و لباس یا چیزهای دیگری بخرد به ثمن کلی و بعد در مقام ادای ثمن مال غیر را داده باشد، معامله صحیح است و نماز و سایر تصرفات او در مبیع بی‌اشکال است ولی از ثمن بری الذمه نمی‌شود و باید از مال حلال بدهد و هم‌چنین ضامن مال غیر نیز هست.

س ۴۳۸ ـ حمامی ساخته شده که مقداری از آن از قبرستان گرفته شده است و این مقدار، گلخن حمام قرار گرفته، غسل در آن حمام جایز است یا خیر؟

ج ـ اگر آب و محل غسل غصبی نباشد، غصبی بودن گلخن مضر به غسل نیست.

(۲۱۸)

س ۴۳۹ ـ اگر کسی بدون اجازهٔ کسی از درخت تبریزی و یا چنار و مانند آن، شاخه و قلمی بتراشد و در باغ خود نهال نماید، آن نهال مال صاحب درخت است و یا مال صاحب باغ و یا با هم شریک خواهند بود؟

ج ـ مال صاحب درخت است.

س ۴۴۰ ـ مراسم سوگواری و روضه خوانی حضرت سید الشهدا علیه‌السلام در روی زمین غصبی چه حکمی دارد؟

ج ـ تصرف در ملک غصب جایز نیست.

(۲۱۹)

(۲۲۰)


وقف و حبس


معنای وقف و وقف معاطاتی

س ۴۴۱ ـ معنای وقف چیست؟

ج ـ وقف، حبس نمودن عین و قرار دادن منفعت آن است برای صرف در موارد خیری که شرعا ممنوع نباشد.

س ۴۴۲ ـ آیا در وقف، خواندن صیغه لازم است یا وقف معاطاتی نیز کفایت می‌کند؟

ج ـ ظاهر این است که معاطات در مثل مساجد و قبرستان و راه و پل و درخت‌هایی که به منظور استفادهٔ عابرین از سایه و میوهٔ آن‌ها کاشته شده، بلکه مانند حصیر و فرش برای مسجد و چراغ برای زیارت‌گاه‌ها و به‌نحو کلی آن‌چه که برای مصلحت عمومی وقف شده کافی است و در این جهت تفاوت نمی‌کند که از اول محلی را مثلا به عنوان مسجدیت بسازد و اجازهٔ نماز خواندن در آن برای عموم بدهد و بعض مردم در آن نماز بخوانند با این که خانهٔ ساخته شده خود را به قصد مسجد شدن در اختیار مسلمین بگذارد و همین‌طور اگر کسی محلی را به قصد منزل نمودن غربا یا فقرا در آن بسازد و به قصد وقف نمودن در اختیار آنان یا

(۲۲۱)

کسی که می‌خواهد او را متولی کند قرار دهد یا این که منزل ساخته شدهٔ خود را به قصد وقف نمودن تسلیم فقرا یا غربا یا متولی نماید، در تحقق وقفیت کافی است.

س ۴۴۳ ـ کتاب‌خانه‌ای با کمک مردم نیکوکار در یکی از مساجد تشکیل شده، در این صورت آیا می‌شود بخشی از کتاب‌هایی که برای آن کتاب‌خانه خریداری شده را به کتاب‌خانهٔ دیگری در ده دیگری که لازم‌تر است برد. البته صیغهٔ وقف برای آن خوانده نشده و هدیه کنندگان نیز به صورت نوعی به عنوان وجود محیطی لازم کتاب‌های خود را اهدا کرده‌اند؟

ج ـ در وقف، صیغه لازم نیست، فقط به نیت وقف به قبض موقوف علیهم داده شود در تحقق وقف کافی است؛ بنابر این تا موقعی که در کتاب‌خانهٔ مزبور می‌شود از آن‌ها استفاده نمود، نقل کتاب‌ها به محل دیگر جایز نیست.

س ۴۴۴ ـ مسجد کوچکی است که گنجایش جمعیت محل را ندارد و در پشت مسجد حمام مخروبه‌ای است که مصالح آن از قلعه‌ای مخروبه به دست آمده، آیا می‌شود حمام یاد شده را به مسجد ضمیمه کرد یا نه، این در حالی است که واگذارندهٔ زمین در حال حیات می‌باشد و صیغهٔ وقف برای حمام خوانده نشده و رضایت خود را برای واگذاری زمین به مسجد اعلام کرده است؟

ج ـ در فرض سؤال، واگذاری زمین برای ساختن حمام عمومی که به قبض موقوف علیهم داده شده کافی در وقفیت آن است و محتاج به خواندن صیغهٔ لفظی نیست و چون اطلاع از قلعهٔ مخروبه ندارم، از بیان حکم آن معذورم.

(۲۲۲)


درستی وقف

س ۴۴۵ ـ کسی در حال دیوانگی و سفاهت همهٔ املاک و رقبات خود را بر حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه‌السلام وقف نموده، اما آن را به تصرف نداده، آیا این وقف صحیح است یا باطل؟

ج ـ از قضیهٔ شخصیه اطلاعی ندارم. به‌نحو کلی، واقف باید عاقل باشد و وقف دیوانه و سفیه باطل است، و شرط صحت وقف قبض دادن عین موقوفه به متولی یا موقوف علیه است و اگر قبل از قبض، واقف فوت شود، وقف باطل است.

س ۴۴۶ ـ شخصی چند سال است فوت نموده و دارای فرزندی نبوده و برادرش وارث او بوده و تمام اموال او را ارث برده و یک باب خانهٔ او را بعد از فوت او وقف حسینیه کرده که در آن عزاداری حضرت سید الشهداء علیه‌السلام بشود اما فقط هوایی آن خانه برای وی است و مالک زمین فردی دیگر است و واقف از مالک زمین اجازه نگرفته و مالک هنوز نیز رضایت ندارد و چون خانهٔ مزبور کوچک است و برای اجتماع مردم ظرفیت ندارد، کم‌تر اجتماعی در آن انجام می‌شود و در حال حاضر نیز در معرض خرابی است و در جوار آن خانه زمینی قرار دارد، آیا در این صورت می‌شود خانهٔ یاد شده را که وقف شده با زمین مذکور که در جنب خانه است معاوضه کرد؛ چرا که این زمین مزبور مساحت بیش‌تری از آن خانه دارد؟

ج ـ در فرض مسأله که زمین خانه مال غیر واقف است، وقف بنا در ملک غیر بدون اجازهٔ مالک زمین مشکل است، لذا صحت تبدیل به محل دیگر با اجازهٔ مالک آن بعید نیست.

(۲۲۳)

س ۴۴۷ ـ آیا بچه می‌تواند ملک خود را وقف نماید یا خیر؟

«گلپایگانی»: وقف نمودن بچه باطل است؛ اگرچه ده ساله باشد. بلی، چون اقوی صحت وصیت بچهٔ ده ساله است؛ پس اگر وصیت به وقف کند، وصی می‌تواند از جانب او وقف نماید.

* * *

«نکونام»: بچهٔ ممیز که خوبی و بدی را تشخیص می‌دهد می‌تواند ملک خود را وقف نماید.

س ۴۴۸ ـ آیا لازم است چیزی که وقف می‌شود به هنگام وقف کردن دارای منفعت باشد یا خیر؟

ج ـ لازم نیست و همین اندازه که معرضیت برای انتفاع داشته باشد کافی است، پس وقف حیوان کم سال که هنوز شیر نمی‌دهد و زاد و ولد نمی‌کند و وقف نهال کاشته شده که هنوز ثمر نمی‌دهد صحیح است.

س ۴۴۹ ـ هرگاه کسی وقف را معلق بر شرطی کند که در حال وقف نمودن حاصل نیست، ولی انتظار حصول آن هست یا یقینی است که در آینده حاصل می‌شود مثلا بگوید این ملک را وقف نمودم در صورتی که پسرم از سفر بیاید یا وقتی که اول ماه برسد، چه حکمی دارد؟

ج ـ وقف باید منجز باشد و چون وقف به نحو مذکور معلق است، باطل می‌باشد. بلی، هرگاه وقف معلق بر شرطی شود که در حین وقف نمودن حاصل است و واقف قطع به حصول آن داشته باشد؛ مثل این که بگوید این ملک را وقف نمودم، اگر امروز جمعه باشد؛ در حالی که می‌داند جمعه است، صحیح است.

(۲۲۴)

س ۴۵۰ ـ اگر کسی بگوید این ملک بعد از مرگ من وقف است، آیا وقف منعقد می‌شود؟

ج ـ در مورد سؤال، اگر در نظر عرف از جملهٔ مذکوره وصیت به وقف استفاده شود، صحیح است و بر ورثه واجب است چنان‌چه از ثلث بیش‌تر نباشد یا اگر بیش‌تر از ثلث باشد، در صورت امضا و رضایت آن‌ها، ملک مزبور را وقف نمایند و به‌صرف وصیت وقفیت محقق نمی‌شود و اگر از جملهٔ مذکوره وصیت به وقف فهمیده نشود، وقف باطل است؛ چون در وقف تنجیز شرط است.

س ۴۵۱ ـ شخصی مقدار زیادی زمین برای دفن مردگان وقف کرده و پس از دفن مرده‌ای، آب در آن زمین ظاهر شده است به‌طوری که جنازه وسط آب قرار گرفت و دیگر مؤمنان از دفن اموات خودداری می‌کنند، در این صورت آیا می‌شود آن زمین را به مالک فروخت یا تعویض کرد تا زمین دیگری وقف شود یا خیر؟

«گلپایگانی»: صحت وقف مذکور محل تأمل و اشکال است؛ لکن احوط آن است که مالک، زمین را تصرف کند و وجه آن را بدهد و در محل قابل دفن، زمین تهیه نمایند و برای دفن اموات وقف کنند.

* * *

«نکونام»: اشکال ندارد.

س ۴۵۲ ـ شخصی حیوانی را وقف کرده بود ولی در حال حاضر این حیوان از بین رفته و نتایج و بچهٔ آن باقی است، در این صورت نتاج و بچهٔ آن حیوان هم وقف است یا نه و واقف نیز تصریح کرده که این حیوان و نتایج آن هرچه باقی باشد وقف است؟

ج ـ بچهٔ حیوان موقوفه در حکم سایر منافع آن حیوان مانند شیر و غیره

(۲۲۵)

است و باید به همان مصرفی که برای آن وقف شده برسد و وقف نمودن آن صحیح نیست.

س ۴۵۳ ـ در قریه‌ای که قسمتی از آن در دامنهٔ کوه است و آب آن را فرا نمی‌گیرد و قسمت دیگر نیز آب‌گیر و مزروعی است، اهالی قسمتی را که در دامنهٔ کوه بوده مسطح نموده و در آن خانه بنا کرده‌اند ولی تمام آن‌ها از اراضی دایر و بایر به وقف بودن مشهور است، در این صورت آیا زن یک‌هشتم همهٔ اموال متصرفی اعم از خانه و مانند آن را ارث می‌برد یا نه و هم‌چنین وقف کوه که بایر و حاصل‌خیز نیست صحیح است یا فقط زمین‌های قابل کشت باید متعلق وقف باشد و در مندرجات وقف‌نامه نیز به زمین‌های کشاورزی اشاره شده است؟

ج ـ هر گونه تصرف در موقوفه موکول به اذن متولی شرعی موقوفه است و اما احیای زمین موات اگر حریم ملک شخصی یا موقوفه باشد، بدون اذن مالک یا متولی شرعی موقوفه به احیا، کسی مالک آن نمی‌شود و چنان‌چه حریم نباشد، هر کس به قصد تملک احیا کند مالک آن می‌شود و اما ارث زن از قیمت متصرفی اگر مقصود از متصرفی موردی است که شرعا برای متصرف حقی ثابت باشد، زن نیز از آن حق ارث می‌برد و اگر مقصود چیز دیگری است توضیح داده شود و وقف جبال و زمین‌های موات قبل از احیا و تملک، صحیح نیست.

س ۴۵۴ ـ شخصی مبلغ یک‌هزار تومان برای مسجدی وقف نموده و صیغهٔ وقف نیز خوانده شده است، آیا می‌توان وجه مذکور را صرف بنای غسال‌خانه نمود یا خیر؟

ج ـ اگر مقصود وقف پول است، صحیح نیست و اگر صاحب آن وصیت

(۲۲۶)

کرده که این مبلغ را صرف مسجدی بنمایند، وصیت او صحیح است و در صورتی که بیش از ثلث او نباشد، نافذ است و اگر بیش‌تر از ثلث ترکهٔ او باشد، به مقدار ثلث نافذ و در مازاد بر ثلث محتاج به امضای ورثه است و صرف آن در غیر مسجد جایز نیست.

س ۴۵۵ ـ آیا در وقف قصد قربت معتبر است یا خیر؟

«گلپایگانی»: احتیاط به قصد قربت حتی در وقف خاص ترک نشود.

* * *

«نکونام»: قصد قربت هم در وقف عام و هم در وقف خاص معتبر است.

س ۴۵۶ ـ شخصی باغی را که دارای درختان میوه‌دار و مرکبات است وقف امور خیر کرده ولی ملک و عرصهٔ آن برای دیگری است و او فقط میوهٔ باغ را وقف کرده، آیا این وقف صحیح است یا نه؟

ج ـ سؤال مجمل است. وقف میوه صحیح نیست و اگر درخت را وقف نماید در حالی که صاحب ملک اذن غرس درخت‌ها را داده باشد که از آن اذن حق ابقای درخت‌ها برای غارس استفاده شود، صحیح است و در این صورت، اگر عین این درخت‌ها بین صاحب ملک و موقوفه مشترک است، مالک می‌تواند تقاضای افراز درخت‌های خودش را از درخت‌های وقفی از متولی شرعی بنماید.

س ۴۵۷ ـ اگر دختری زردشتی به دین مبین اسلام مشرف شود و زردشتیان از روی عناد و لجاج مادر او را با اکراه واجبار وادار نمایند که املاک خود را بر کهنبار زردشتیان وقف نماید تا پس از مرگ او آن دختر از ارث محروم گردد، با توجه به این که این وقف برای مقاصد غیر مشروع و محروم نمودن مسلمان از

(۲۲۷)

ارث بوده و مادر بعد از آن پشیمان شده و ملک را به تصرف وقف نداده، آیا چنین وقفی صحیح است یا خیر؟

ج ـ در فرض مسأله که موقوفه به تصرف داده نشده، وقف تمام نیست و واقف می‌تواند هر نحو تصرف در آن بنماید و اگر قبل از قبض، واقف فوت شود، ملک مفروض مال وارث می‌باشد، و در این جهت فرق نیست که قایل شویم به صحت این وقف از جهت مصرف یا واقف یا قایل نشویم؛ به علاوه که وقف با اجبار و اکراه باطل است.

س ۴۵۸ ـ آیا در وقف عام و خاص تعیین موقوف علیه لازم است یا خیر؟

ج ـ بلی، تعیین موقوف علیه شرط صحت وقف است. پس اگر چیزی وقف بر یکی از دو نفر یا یکی از دو گروه یا یکی از دو مسجد بنماید، باطل است.

س ۴۵۹ ـ دو قطعه تابلو که مشتمل بر شمایل حضرت ابوالفضل العباس و حضرت سید الشهدا علیهماالسلام است وقف مسجدی شده ولی با توجه به مکروه بودن آن، آیا می‌شود آن دو تابلو را فروخت و وجه آن را به مصرف مسجد رساند یا نه؟

ج ـ وقف عکس جهت مسجد محل اشکال است، بنابر این، مالک آن می‌تواند آن‌ها را به غیر بدهد و وجه آن را صرف مسجد نماید.

س ۴۶۰ ـ شخصی ارادهٔ حج دارد و وصیت کرده و در آن تذکر داده که اگر از حج بیت الله الحرام باز نگشت، املاک وی وقف باشد و مصارف آن را نیز معین کرده، آیا چنین وصیتی صحیح و نافذ است یا نه و آیا وصی می‌تواند در صورتی که وصیت کننده از حج باز نگشت به وصیت او عمل نماید یا نه؟ شایان ذکر است املاک وقف شده به قبض کسانی که برای آنان وقف شده در نیامده است.

ج ـ وقف مذکور در وصیت‌نامه که موقوف به برنگشتن از حج شده باطل

(۲۲۸)

است و نیز در صورتی که منجزا وقف کرده ولی ملک را به قبض موقوف علیهم یا متولی نداده باشد، باطل است.

س ۴۶۱ ـ آیا وقف نمودن چیزی از ابتدا بر فرزندی که در رحم مادر است و شامل غیر او نمی‌شود صحیح است یا خیر؟

ج ـ در فرض سؤال، وقف باطل است.

س ۴۶۲ ـ آیا می‌توان مقدار یکصدهزار روپیه وقف نمود و شرط کرد که تا وقف کننده در قید حیات است، نفقهٔ وی را بدهند؟

ج ـ سؤال مجمل است. چنان‌چه مراد این باشد که خود روپیه را وقف نموده، وقف آن صحیح نیست؛ چون عین او تلف می‌شود و اگر مراد این است که مبلغ مزبور را بدهند، چیزی که عین آن باقی می‌ماند خریداری نموده و وقف کنند، باید طبق گفتهٔ صاحب پول عمل کنند، ولی شرط این که خود واقف مادام الحیات نیز استفاده کند، باطل است.

س ۴۶۳ ـ ملکی وقف فرزندان پسر است، آیا می‌شود داخل این ملک درخت غرس نمود و آن را وقف مسجد کرد یا خیر؟

هم‌چنین، اگر ملکی که وقف فرزندان پسر است اجاره داده شود، آیا اجاره کننده می‌تواند داخل این ملک درخت میوه‌دار و غیر میوه‌دار بنشاند و آن را وقف مسجد یا حضرت سید الشهدا علیه‌السلام کند یا خیر؟

چنان‌چه اجاره کننده بمیرد و ملک به مالک باز گردد و درخت‌های نشانده شده مزاحم کشت و کار وی باشد، مالک باید چه کند؟

«گلپایگانی»: (در مورد پرسش یکم و دوم) صحت آن مورد اشکال است و احوط ترک آن است.

(۲۲۹)

(در مورد پرسش سوم) در صورتی که مستأجر برای زراعت اجاره کرده و اشجار غرس کرده، اشجار باید کنده شود یا رضایت موقوف علیهم تحصیل شود برای ابقای آن‌ها.

* * *

«نکونام»: وقف مذکور درست نیست و باید درختان مذکور بیرون آورده شود یا رضایت کسانی که برای آنان وقف شده است به دست آید.


اعتبار قبض در تحقق وقف

س ۴۶۴ ـ اگر کسی زمینی را برای مسجد واگذار کند و صیغهٔ آن زمین به طور اطلاق توسط یک روحانی خوانده شود و چند نفر در آن زمین نماز بخوانند و سپس معمار نقشهٔ مسجد را بکشد و جایی که نماز در آن خوانده شده حیاط مسجد واقع شود و کسی که صیغهٔ وقف را اجرا می‌کرده به آن توجه نداشته، حال باید چه کرد؟

ج ـ ظاهر آن است کسی که زمین را وقف کرده برای مسجد و متعلقات آن وقف کرده، بنابر این، مجرد نماز خواندن در آن با این که بنا بوده بعدا به معمار مراجعه کنند و نقشه بگیرند موجب تعیین مسجد در خصوص آن محل نیست و طبق نقشه، ساختمان آن ظاهرا اشکال ندارد. بلی، اگر هنوز ساختمان نشده؛ چنان‌چه محل مذکور را معبد و مسجد نمایند، موافق با احتیاط است.

س ۴۶۵ ـ کسی تمام یا بعضی از اموال و املاک خود را برای پسران خود وقف می‌نماید و در حین انجام وقف دارای یک پسر و یک دختر بوده، آیا چنین وقفی صحیح و لازم است یا نه و آیا در چنین وقفی امضای وارثان و قبض و اقباض طبقهٔ اول شرط است یا نه؟

ج ـ در صحت وقف، امضای ورثه شرط نیست و واقف اگر خودش متولی

(۲۳۰)

بوده، قبض حاصل است و اگر متولی معین نکرده یا دیگری را متولی قرار داده، قبض موقوف علیه یا متولی در حال حیات واقف کافی است و احتیاج به قبض طبقات بعد نیست.

س ۴۶۶ ـ هرگاه چیزی به عنوان امانت یا عاریه یا عنوان دیگر در دست کسی باشد و مالک بخواهد آن چیز را بر همان کسی که آن چیز در دست اوست وقف کند، آیا لازم است آن شخص چیزی را که به عنوان امانت مثلا نزد اوست به مالک برگرداند و پس از وقف نمودن قبض نماید یا خیر؟

ج ـ قبض جدید لازم نیست و همین اندازه که بقای آن عین در دست آن شخص به اذن مالک باشد و مالک به عنوان وقفیت به‌کلی از آن صرف نظر و رفع ید نماید، کافی است.

س ۴۶۷ ـ در موقوفاتی که قبض متولی در آن کافی یا معتبر است؛ مانند وقف بر جهات عامه، هرگاه واقف تولیت را برای خود قرار دهد، آیا احتیاجی به قبض دیگر هست یا نه؟

ج ـ احتیاج به قبض دیگر نیست و قبض خود واقف که حاصل است کافی است.

س ۴۶۸ ـ در رساله است قبض در تحقق وقف لازم است، آیا در موردی که پدر چیزی را بر فرزند صغیر خود وقف می‌کند نیز قبض لازم است یا خیر و در صورت لزوم، چگونگی قبض را بیان فرمایید؟

ج ـ در وقف پدر بر فرزند صغیر احتیاجی به قبض جدید نیست و به‌نحو کلی، هرگاه ولی چیزی را وقف نماید بر کسی که ولایت بر او دارد، محتاج

(۲۳۱)

به قبض جدید نیست و قبض ولی به منزلهٔ قبض مولی علیه است و بهتر است که ولی قصد کند قبض از جانب مولی علیه را.

س ۴۶۹ ـ دو برادر در چند قطعه باغ شرکت دارند و یکی از آنان تمام سهم خود را وقف حضرت ابوالفضل علیه‌السلام می‌نماید و برادر خود را وصی آن قرار می‌دهد که آن را صرف ساختن مسجد و تعمیر آن و خرید زیلو برای مسجد و روضه‌خوانی بنماید و پس از مرگ واقف اقوام وی ادعای ارث نمودند و مال موقوفه را به زور گرفتند، حال چنان‌چه یکی از اقوام واقف از درآمد همان موقوفه برای کسی میوه و خشکبار بفرستد، آیا می‌توان از آن استفاده کرد و تکلیف اموال موقوفه که در دست اشخاص و اقوام واقف است و آن را به زور گرفته‌اند چیست؟

ج ـ در فرض مسأله، اگر واقف در حال حیات زمین را وقف کرده و عمل به وقف هم نموده و یا خود را متولی قرار داده وقف صحیح است و تصرف در آن به غیر دستور واقف جایز نیست و عایدات آن اگر از قبیل میوهٔ درخت وقف باشد، تصرف در آن به غیر مصرف وقف حرام و اگر از قبیل زراعت باشد، زرع مال زارع است و تصرف در آن با رضایت زارع اشکال ندارد و زارع ضامن اجرت المثل مال موقوفه است و اگر وصیت به وقف کرده و ورثه مانع از وقف شدند، چنان‌چه زاید بر ثلث نباشد، ملک مورد حق میت است و غیر از وقف هر گونه تصرف در آن حرام است و تکلیف وصی عمل به وصیت است تا حد قدرت و در صورت عجز تکلیف ساقط است.

س ۴۷۰ ـ کسی قطعه زمینی را به عنوان قبرستان وقف نموده و خود فوت کرده و در آن قبرستان هنوز مرده‌ای دفن نشده است و انجمن محل در این مکان حمامی با درآمد دو درصد ساخته‌اند، آیا غسل کردن در این حمام صحیح است یا نه؟

ج ـ در فرض مسأله، اگر برای موقوفه متولی قرار نداده و یا اگر قرار داده به

(۲۳۲)

قبض او نداده و خودش هم متولی نبوده و به قبض موقوف علیهم نیز نداده و فوت شده، وقف باطل است و اختیار با ورثهٔ اوست و اگر خودش متولی بوده یا به قبض متولی یا موقوف علیهم داده، وقف صحیح است و تغییر آن جایز نیست.


وقف بر نفس

س ۴۷۱ ـ وقف‌نامه‌ای که تاریخ آن برای نود سال پیش است رقباتی را برای انجام کارهایی مانند روضه خوانی، اطعام در شب‌های قدر و عاشورا و هم‌چنین اطعام به ارحام و گزاردن نماز و روزه برای خود وقف نموده و این مطلب مسلم است که بیش از سن واقف نماز و روزه برای او گزارده شده، بنابر این، آیا متولی می‌تواند آن‌چه را که به مصرف نماز و روزه می‌رسد را در امور خیر دیگر هزینه نماید یا باید برای همیشه برای او نماز و روزه استیجار کرد؟

ج ـ وقف بر صوم و صلات واقف ظاهرا از مصادیق وقف بر نفس و باطل است. در این صورت، نسبت به این مقدار منافع، ملک موقوفه مال ورثهٔ واقف است و بر فرض این که وقف باطل به منزلهٔ وصیت باشد، استیجار زاید بر عمر میت لازم نیست و بر فرض این که جهت احتمال خلل در عبادت استیجاری به مقدار عمر میت وصیت موصی به دو مقابل عمر نیز رجحان داشته باشد لکن وصیت به صوم و صلات ابد الدهر رجحان ندارد و این احتمالات جزو وسوسه محسوب است.

س ۴۷۲ ـ شخصی ملکی را بر حضرت ابا عبدالله الحسین علیه‌السلام وقف می‌نماید و حق تولیت آن را برای خود نه‌دهم قرار می‌دهد و نه سهم آن را برای خود و یک سهم آن را برای امام علیه‌السلام قرار می‌دهد، آیا این وقف صحیح است یا نه؟

«گلپایگانی»: وقف مذکور نسبت به نه سهم که برای خود قرار داده به نظر

(۲۳۳)

حقیر مشکل است و عرفا وقف بر نفس محسوب است و بعید نیست نسبت به یک عشر مال امام علیه‌السلام وقف صحیح باشد.

* * *

«نکونام»: هرگاه چیزی را برای خود وقف کند باطل است، اما وقف نسبت به یک‌دهم آن درست است.


وقف خاص

س ۴۷۳ ـ معنای وقف خاص و وقف عام چیست؟

ج ـ وقف خاص آن است که چیزی وقف بر شخص یا اشخاصی باشد مانند وقف بر اولاد و اولاد اولاد یا وقف بر زید مثلا و اولاد او و وقف عام آن است که چیزی وقف بر جهت و مصلحت عمومی مانند مساجد و پل‌ها یا بر عنوان عامی مانند فقرا و ایتام باشد.

س ۴۷۴ ـ اگر کسانی که ملکی برای آن وقف شده باشد، موقوفه را به عنوان ملکیت ثبت نمایند و آن را بفروشند، خرید آن جایز است یا حکم غصب پیدا می‌کند؟

ج ـ بیع آن جایز نیست و غصب است؛ مگر در مواردی که بیع وقف خاص مشروع باشد که در رسالهٔ عملیه مذکور است.

س ۴۷۵ ـ آیا کسانی که وقف برای آنان شده است می‌توانند اصل زمین موقوفه را به عنوان مسجد صیغه بخوانند یا آن را به دیگران ببخشند که در آن بنایی احداث نموده و به عنوان مسجد آن را وقف کنند یا خیر؟

ج ـ جایز نیست.

(۲۳۴)

س ۴۷۶ ـ آیا در وقف خاص کسانی که برای آنان وقف شده می‌توانند زمین وقفی را به اجارهٔ طولانی مدت برای احداث مسجد به بانی آن که متولی مسجد خواهد بود واگذار نمایند؟ البته، ملک مزبور از بی‌آبی هیچ گونه منفعتی ندارد.

ج ـ در فرض مسأله، جایز است اجاره بدهند جهت مسجد و در مدت اجاره، احکام مسجد را بر آن مترتب کنند؛ یعنی نجس نکنند و اگر نجس شود، تطهیر نمایند و جنب و حایض در آن توقف نکنند و بعد از انقضای مدت اجاره به حال اول برمی‌گردد و ملک موقوف علیهم می‌شود و در اجارهٔ طویل المده چنان‌چه بطن اول قبل از انقضای مدت اجاره منقرض شوند، باید از بطون لاحقه اجاره نمایند.


وقف بر فرزند

س ۴۷۷ ـ موقوفه‌ای دارای دو بخش است که برای هر بخش عبارت زیر آمده است: «یک قسمت آن وقف اولاد ذکور و بعد به اولاد اولاد، ذکورا و اناثا کما فرض الله و یک قسمت وقف بر اولاد ذکور و اناث و بعد بر اولاد آن‌ها ذکورا و اناثا کما فرض الله ما تعاقبوا و تناسلوا»؛ آیا هر دو عبارت از لحاظ مفاد یکسان است یا خیر؟

ج ـ نسبت به طبقهٔ اولی عبارت اول مخصوص اولاد ذکور و عبارت دوم اعم از اولاد ذکور و اناث است ولی نسبت به طبقات بعد ظاهر آن است که مفاد و مقصود از هر دو عبارت یکی است؛ یعنی «للذکر مثل حظّ الانثیین» نظیر ارث تقسیم می‌شود.

س ۴۷۸ ـ آیا از هر دو عبارت در پرسش پیش استفادهٔ تشریک می‌شود که با وجود پدر، فرزند او و با وجود مادر نیز فرزند او شریک باشند و یا ترتیب از آن استفاده می‌شود که با وجود فردی از طبقهٔ نخست طبقهٔ دوم بی‌بهره است

(۲۳۵)

و برای نمونه با وجود عمو، برادرزاده محروم است و نیز در صورت نبود نسل یکی از آن‌ها سهم او را چه باید کرد؟

ج ـ با تصریح به این که اولاد قائم مقام آبا و امهات است، احتمال ترتیب منتفی است و در صورت فقدان نسل هر یک، سهم او منتقل به بقیهٔ موقوف علیهم می‌شود.

س ۴۷۹ ـ طبقهٔ نخست از کسانی که برای آنان وقف شده، موقوفه را به نسبت سهام تقسیم نموده که هر یک از سهم خود استفاده کند و برخی از افراد طبقهٔ دوم سهم خود را فروخته و آن را از صورت وقف خارج کرده و سهم بعضی نیز به حال خود باقی است، آیا در مقدار باقی‌مانده در دست بعضی از کسانی که بر آنان وقف شده، فرزندان کسانی که پدران و مادران آنان سهم خود را فروخته‌اند، شریک و صاحب حق می‌باشند یا خیر؟

ج ـ اگر بعضی که سهم خود را فروخته‌اند مجوز شرعی داشته‌اند، اولاد او در سهم دیگران شریک نیست؛ مگر وارث یکی از بقیه شود و اگر بدون مجوز شرعی غصبا فروخته است، اولاد او نیز شریک بقیه است.

س ۴۸۰ ـ در وقف‌نامه ذکر شده که فرزند قائم مقام پدران و مادران هستند و در صورت نبود فرزندان، ارث به امام علیه‌السلام می‌رسد، بنابر این، اگر یکی از کسانی که برای آنان وقف شده فرزندی نداشته باشد یا مرتد شده باشند و یا فرزند مسلمان نداشته باشد، سهم او مربوط به امام عصر علیه‌السلام است یا مربوط به بقیهٔ کسانی که برای آنان وقف شده است؟

ج ـ در فرض سؤال باید به بقیهٔ موقوف علیهم داد. بلی، اگر اولاد منقرض شود، راجع به امام علیه‌السلام است.

(۲۳۶)

س ۴۸۱ ـ آیا در تقسیم منافع موقوفه میان فرزندان در طبقهٔ سوم و چهارم که برخی دختر و برخی پسر هستند تفاوتی هست یا خیر؟

ج ـ ظاهر عبارت اولاد قائم مقام آبا و امهات هستند آن است که اولاد هر یک سهم پدر و یا مادر را می‌برند و به کیفیت تقسیم ارث قسمت می‌کنند.

س ۴۸۲ ـ هرگاه کسی بگوید این ملک را وقف نمودم بر فرزندان پسر خود نسلا بعد نسل، آیا در تمام طبقات مخصوص به پسرانی است که از اولاد ذکور به وجود آمده باشند یا شامل همهٔ فرزندان ذکور اعم از کسانی که پسران دختر باشند نیز هست؟

«گلپایگانی»: موارد مختلف است.

* * *

«نکونام»: این وقف ویژهٔ پسرانی است که از فرزندان پسر باشند.

س ۴۸۳ ـ دو باب خانه که یکی از آن‌ها وقف بر فرزندان پسر و دیگری غیر موقوفه است و به عنوان ارث از واقف به دو فرزند رسیده و این دو باب خانه را دو برادر با هم شریک و سهیم بودند ولی یکی از آن دو برادر حق سهم غیر موقوفهٔ خود را با سهم موقوفهٔ دیگری معاوضه نموده ولی در حال حاضر ادعای غبن می‌کند، آیا در صورت ثبوت غبن، وی می‌تواند معامله را فسخ نماید یا نه؟

ج ـ در فرض سؤال، اصل معاوضه در صورتی که در ضمن قراردادی که در وقف شده اختیار این تعویض به موقوف علیه داده نشده باشد صحیح نیست و اگر موقوف علیه چنین اختیاری داشته، می‌تواند منافع آن را مادام الحیات خود در مقابل دیگری به آن طرف منتقل کند و به فوت ناقل منافع به بطن بعدی منتقل می‌شود و به منتقل الیه مربوط نیست و اگر هر کدام از

(۲۳۷)

طرفین در حین وقوع معامله مغبون بوده، هر وقت عالم شد، فورا معامله را می‌تواند فسخ نماید و در نزاع موضوعی، مرافعهٔ شرعیه لازم است.

س ۴۸۴ ـ در برخی مناطق، ملک را وقف فرزندان پسر می‌کنند، آیا این وقف صحیح است یا نه و بر فرض درستی آن، آیا پسران می‌توانند ملک موقوفه را بین خود خرید و فروش نمایند یا نه؟

ج ـ به‌طور کلی، وقف بر اولاد ذکور صحیح است و فروش آن جز در مواردی که در بیع وقف مذکور است جایز نیست و ممکن است جهتی را که به آن جهت ورثه وقف را می‌فروشند مرقوم دارید تا جواب داده شود.

س ۴۸۵ ـ قرآن خطی که وقف خاص است و باید مورد استفادهٔ فرزندان معینی قرار گیرد با داشتن متولی شرعی، کسی آن را پیش مؤسس کتابخانه‌ای به عنوان ودیعت نهاده تا از مطالب مندرج در آن استفاده نماید و سپس آن را به وی باز گرداند و وی به سهو آن را جزو مصحف‌های کتاب‌خانه قرار داده و در تحت شماره بیرون آورده است، آیا بر واسطه یا متولی شرعی حق مطالبهٔ آن هست یا نه و آیا جایز است با عدم رضایت متولی و وقف خاص بودن در کتابخانهٔ عمومی مورد استفاده قرار گیرد؟

ج ـ در فرض سؤال که مصحف شریف مزبور وقف خاص بوده، باید مطابق وقف عمل شود و نگاه داشتن آن برخلاف وقف و اذن متولی جایز نیست.

س ۴۸۶ ـ از آن‌جا که از دختران واقف که برای آنان وقف شده در اثر مرور زمان هیچ اطلاعی در دست نمانده، آیا حق سهم ایشان را می‌شود به همان عده‌ای که باقی مانده‌اند داد یا نه؟

ج ـ بعد از تفحص لازم و یأس به باقی مانده از موجودین بدهند.

(۲۳۸)

س ۴۸۷ ـ دکانی وقف بوده بر فرزندان است تا عواید آن میان آنان تقسیم شود، حال شهرداری آن دکان را خراب نموده و مبلغی پول برای آن داده ولی با این پول نمی‌شود چیزی برای وقف خریداری نمود، آیا در این صورت می‌شود آن پول را میان فرزندان تقسیم نمود یا نه؟

ج ـ اگر ممکن است چیز دیگری خریداری نمایند؛ هرچند منفعت آن کم‌تر از اولی باشد و اگر ممکن نیست، پول را بین موقوف علیهم تقسیم نمایند.

س ۴۸۸ ـ قریه‌ای وقف بر فرزند است و در حال حاضر متجاوز از یک‌هزار نفر در نقاط مختلف ایران را شامل می‌شود و ممکن است برخی از آنان نیز در خارج از کشور باشند و اجازه از آن‌ها غیر مقدور است و از طرفی زارعان و ساکنان این قریه از حیث مسکن در تنگنا هستند، در این صورت می‌توانند در قریهٔ مذکور مسجد و حمام و غسال‌خانهٔ مورد نیاز خود را درست کنند یا نه؟

ج ـ اگر از طرف واقف متولی معلوم دارد، به او مراجعه نمایند و الا نسبت به سهام حاضرین از خودشان اگر صغیر نیستند اجازه بگیرند و نسبت به سهام صغار و غایبین به مجتهد جامع الشرایط رجوع نمایند.

س ۴۸۹ ـ زمینی است وقف اولاد که یک طرف آن به رودخانه می‌خورد و چون ارتفاع دارد، خاک زمین مزبور را جهت ساختمان می‌برند، آیا در این صورت، مالکان فعلی زمین می‌توانند خاک آن را بفروشند و یا آن را به طور مجانی در دسترس مردم بگذارند؟

ج ـ اگر برداشتن خاک اصلاح زمین موقوفه باشد، مانعی ندارد و اما اگر اصلاح زمین نباشد، جایز نیست.

(۲۳۹)

س ۴۹۰ ـ روستایی است که بر فرزندان پسر وقف شده و وقف‌نامهٔ آن در دست نیست و همین قدر معمول و مرسوم است که هرگاه برادری بدون فرزند پسر بمیرد، ملک وقف را به حسب ارث برادر دیگر می‌برد یا چنان‌چه پدر بمیرد، به پسر می‌رسد و برای نمونه، اگر پسر عمو فوت کند، پسر عموی دیگر از او ارث می‌برد، حال چنین ملکی به چهار برادر رسیده و دو نفر از آنان می‌میرند و سهم آنان به فرزندان آنان رسید، و بعد از آن یکی دیگر از برادران که فرزند پسر نداشت مرد و سهم او به برادر دیگر رسید، حال اگر او نیز بمیرد، همهٔ سهمی که به او رسیده تنها به فرزند وی می‌رسد یا فرزندان آن دو برادر نیز با فرزند این برادر شریکند؟

ج ـ اگر معمول این بوده که آن‌چه از وقف در ید هر یک از موقوف علیهم بوده، فرزندان او می‌برده‌اند، ظاهر این است که سهم برادری که بلا عقب بوده و به برادرش رسیده، حال که فوت شده به اولاد او می‌رسد و به برادر زادگان دیگر نمی‌رسد.

س ۴۹۱ ـ شخصی زمینی را بر فرزندان خود وقف نموده و در وقف‌نامه آورده است: «وقف اولاد ذکور و اولاد اناث است و کذلک اولاد اولاد ذکور و اولاد اولاد اناث ما تعاقبوا و تناسلوا نسلا بعد نسل و عقبا بعد عقب که هر مرتبه از مراتب به نحو ارث شرعی اولاد قائم مقام آبا و امهات بوده و بعد از ارتحال آبا و امهات اولاد ذکور و اناث للذکر مثل حظ الانثیین»، آیا تبدیل این زمین به احسن جایز است یا نه و طبقهٔ دوم و سوم از منافع و عواید وقف بهره‌ای دارند یا نه؟

«گلپایگانی»: تبدیل به احسن به نظر حقیر مشکل است و طبقهٔ دوم مطابق

(۲۴۰)

عبارت مذکوره به نحو ارث بهره می‌برد و تا پدر باشد به پسر ارث نمی‌رسد و اولاد قائم مقام آباست.

* * *

«نکونام»: تبدیل به احسن جایز نیست.

س ۴۹۲ ـ زمین و آبی بر فرزندان پسر وقف شده است و نسل نخست در آن درخت لیمو و نخل می‌کارند و آن درخت‌ها را می‌فروشند، آیا آنان حق فروش آن را دارند یا نه و در صورت فروش بطن دوم، آیا می‌توانند به مشتری بگویند که زمین ما را تخلیه نما و ضرری که بر مشتری از جهت کندن درخت وارد می‌شود از کجا باید جبران شود؟

ج ـ بطن دوم اختیار دارند که امر به قلع نمایند و یا اجرت زمین را از مشتری بگیرند و اگر مشتری می‌دانسته که زمین، وقف بر اولاد است، ضرر متوجه به خود مشتری است و در صورت جهل، می‌تواند معامله با بطن اول را فسخ نماید و ثمنی که داده مسترد بدارد.

س ۴۹۳ ـ آیا نسل اول یا دوم می‌توانند اعیان موقوفه را میان خود تقسیم کنند یا نه؟

ج ـ منوط به کیفیت وقف است.

س ۴۹۴ ـ هرگاه کسی بگوید این ملک را بر ارحام یا اقارب خود وقف نمودم یا این که بگوید وقف بر اقرب فالاقرب نمودم، آیا تفاوتی دارد یا خیر؟

ج ـ چنان‌چه جملهٔ اولی را بگوید مرجع عرف است؛ یعنی هر کس در نظر عرف از ارحام یا اقارب واقف باشد، داخل در موقوف علیه است و اگر جملهٔ دوم را بگوید، وقف ترتیبی است؛ مانند طبقات ارث؛ یعنی تا

(۲۴۱)

از طبقهٔ اول کسی موجود باشد، هیچ کسی از طبقهٔ دوم داخل در موقوف علیه نیست؛ اگرچه رحم حساب شود.

س ۴۹۵ ـ هرگاه کسی خانه‌ای را برای سکونت اشخاصی وقف نماید، آیا آنان می‌توانند آن را به دیگری اجاره دهند یا نه؟

ج ـ وقف مذکور وقف انتفاع است نه وقف منفعت؛ بنابر این، موقوف علیهم حق اجاره دادن آن را ندارند و در صورتی که موقوف علیه متعدد باشد، همه حق سکونت دارند و هیچ یک نمی‌تواند دیگری را منع کند و اگر یکی با میل و اختیار خود ساکن نشود یا مانعی از سکونت داشته باشد، حق مطالبهٔ اجرت نسبت به سهم خود را از ساکنین ندارد.


مصرف وقف

س ۴۹۶ ـ بریدن درخت‌های قبرستان و مصرف آن در جای دیگر در صورتی که وقف بودن آن قبرستان معلوم نباشد و هم‌چنین بریدن درخت‌های قبرستانی که وقف بودن آن معلوم است و در آن معصوم‌زاده دفن شده؛ اعم از این که امام‌زاده‌ای باشد که نسب او معروف باشد یا خیر و آن قبرستان یا امام‌زاده مصرف چوب نداشته باشد، چه حکمی دارد؟

ج ـ در صورتی که وقف بودن آن درخت معلوم باشد، چنان‌چه مورد استفادهٔ مسلمین است ولو این که استفاده از سایهٔ آن درخت باشد، قطع آن جایز نیست و در صورت قطع در همان قبرستان یا مقبرهٔ امام‌زاده به مصرف برسانند و اگر مصرفی در آن‌جا ندارد، در کار خیری مصرف کنند که اقرب به نظر واقف باشد و هم‌چنین اگر وقف بودن آن معلوم نیست، بهتر است در کار خیری مصرف شود.

(۲۴۲)

س ۴۹۷ ـ زمین موقوفه‌ای است که باید اجارهٔ آن را به مصرف اطعام فقیران و یا روضه‌خوانی برسانند اما اوقاف بخشی از اجارهٔ آن را می‌گیرد، در این صورت تکلیف متولی نسبت به این مبلغ چیست؟ آیا باید تمام اجاره را به مصرف برساند و آن‌چه را که اوقاف برده جبران کند و یا کافی است بقیه را به مصرف وقف برساند؟

ج ـ تصرف در زمین وقف بدون اجازهٔ متولی شرعی جایز نیست و در فرض سؤال، کسی که زمین موقوفه در دست اوست می‌تواند از متولی اجاره نماید و همه ساله مال الاجارهٔ آن را به متولی بدهد که به مصرف برساند و با فرض آن که غاصب همه ساله مبلغی جبرا از عواید آن می‌گیرد اجرت المثل زمین مزبور قهرا کم‌تر می‌شود و تعیین مقدار آن باید به نظر خبره باشد.

س ۴۹۸ ـ موقوفه‌ای است در محلهٔ علیا که مورد وقف آن این است که یک وعده غذا شام و یا ناهار به همهٔ مردان اهالی سفلی بدهند و یا در محله سفلی در تکیه اطعام نمایند، در این صورت افرادی از اهل محلهٔ سفلی که در خارج از محل هستند را نیز باید اطعام کرد یا نه و هم‌چنین از کلمهٔ اطعام اجرت زحمات طباخی و ظرف‌شویی و چای و پول واعظ و ترتیب مجلس نیز استفاده می‌شود یا نه و اهالی قریه که باید اطعام شوند می‌توانند بگویند که عوض اطعام به ما پول بدهید یا نه؟

ج ـ ظاهر عدم وجوب دعوت از اشخاصی است که در محل حاضر نیستند و از کلمهٔ اطعام بعید نیست استفاده شود هرگونه مخارجی که از لوازم اطعام باشد جایز است از موقوفه بدهند و اما دادن پول از موقوفه به واعظ و تشکیل مجلس، اگر در زمان خود واقف برای اطعام متعارف بوده جایز

(۲۴۳)

است و اگر متعارف نبوده، جایز نیست و ظاهر این است که باید اهالی اطعام شوند و حق مطالبهٔ پول طعام (را) ندارند.

س ۴۹۹ ـ در وقف‌نامهٔ زمینی قید شده که مبلغی از منافع آن صرف تعزیه داری حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه‌السلام در دههٔ اول ماه محرم شود، حال مقداری از مبلغ مذکور زیاد آمده، این مبلغ را در چه راهی باید هزینه کرد؟ آیا می‌شود در شبانه‌روز برخلاف مرسوم این منطقه مجالس متعددی را برپا کرد یا روضه‌خوان‌های متعدد دعوت نمود یا به ذاکران ومستمعان اطعام کرد و یا در دههٔ دوم ماه صفر روضه‌خوانی داشت یا نه؟

ج ـ در همان دههٔ اول با تشکیل مجالس متعدده یا دعوت روضه‌خوان‌های متعدد، صرف عزاداری نمایند.

س ۵۰۰ ـ قطعه زمینی موقوفه واقع در حومهٔ لاهیجان است که هم واقف و هم مصرف آن ناشناخته است و چند سالی است که در تصرف اوقاف می‌باشد و جمعی از مؤمنان قریه با در نظر گرفتن اجاره‌ای مدرسه‌ای را در آن احداث نموده‌اند، آیا این تصرف اهل محل و اجارهٔ آن شرعی است و آیا از چه شخصی باید آن را اجاره کرد و مبلغ اجارهٔ آن را باید در چه راهی مصرف نمود؟ هم‌چنین آیا می‌شود این نوع اجاره را به مصرف انجمن دینی و تعلیمات مذهبی که در همان روستا دایر است رساند یا نه؟

ج ـ اگر ملک وقف متولی مخصوص داشته باشد، باید از او اجاره کنند و اگر مجهول التولیه است، باید از حاکم شرع اجاره نمایند و در صورتی که مصرف آن هم مجهول باشد، می‌توانند مال الاجاره را با اذن متولی یا حاکم شرع صرف امور خیریه شرعیه بنمایند.

(۲۴۴)


تغییر مصرف وقف

س ۵۰۱ ـ حمامی است در محل عمومی که بانی آن معلوم نیست و شخصی مقدار کمی ملک را وقف نموده که منافع و محصول آن را صرف تعمیر حمام مذکور نمایند و تا مدتی نیز قابل استفاده بوده ولی در حال حاضر دولت به خراب کردن آن و بازسازی بنای آن حکم کرده تا بهداشتی گردد و مردم نیز برای تعمیر حمام مذکور حاضر به کمک کردن نیستند، در این صورت آیا می‌توان آجرهای حمام مذکور را در حمام نو مصرف نمود و هم‌چنین منافع ملک موقوفهٔ حمام مزبور را در حمام نو هزینه کرد یا نه؟

ج ـ مادام که تعمیر حمام قدیم و صرف موقوفه در تعمیرات آن ممکن است اجازه نمی‌دهم.

س ۵۰۲ ـ در یکی از روستاهای مازندران امام‌زاده‌ای است که در دو فرسخی آن چند قطعه زمین وقف آن است و چون فاصلهٔ امام‌زاده کمی دور از ده است اگر از اجارهٔ این زمین‌ها چیزی برای آن خریده شود، در معرض تلف است، آیا در این صورت می‌شود عواید آن را صرف امور خیریه‌ای مانند هزینهٔ حسینیه و مسجد کنند یا نه؟

ج ـ موقوفه باید به همان مصرفی که واقف تعیین نموده صرف شود.

س ۵۰۳ ـ شخصی درآمد و عواید زمینی را وقف تکیه‌ای نموده که در حال حاضر در آن تکیه، مدرسه ساخته شده و در برابر دو تکیهٔ جدید درست کرده‌اند که یکی در مقابل تکیهٔ سابق می‌باشد، در این صورت آیا می‌شود درآمد این زمین را در دو تکیهٔ جدید هزینه نمود یا نه؟

ج ـ اگر مقصود این بوده که عواید موقوفه را صرف در تکیهٔ مذکوره و عزاداری حضرت سید الشهدا علیه‌السلام بنمایند، حال اگر ممکن است، در همان

(۲۴۵)

تکیه عزاداری نمایند و اگر ممکن نیست، در هر کدام که اقرب به نظر واقف باشد صرف عزاداری آن حضرت کنند.

س ۵۰۴ ـ در یکی از روستاها حمامی با کمک اهالی محل ساخته شده و چون جمعیت زیاد و یک حمام کافی نبوده؛ به‌ویژه وجود یک حمام برای مرد و زن در ماه مبارک رمضان مشکل بوده، صیغهٔ وقف هم مخصوص حمام مردانه است، در این صورت زن‌های روستا نیز می‌توانند در حال اختیار یا اضطرار از این حمام استفاده نمایند یا نه.

ج ـ متعارف در حمام مردانه و حمام زنانه اگر منحصر به دو حمام باشد این است که در موقعی که یکی از دو حمام به علتی مثل تعمیر یا مضیقه آب و غیره تعطیل شود، از حمام دیگر زن و مرد استفاده نمایند. بنابر این بعید نیست که قید هم منزّل بر متعارف باشد ولی مع ذلک اگر معلوم باشد که قید کرده باشند که زن‌ها در هیچ موقع از آن‌ها استفاده نکنند، استفاده از آن‌ها جایز نیست و به هر حال در صورت اختیار استفاده زن‌ها جایز نیست.

س ۵۰۵ ـ شخصی زمینی را برای عزاداری وقف کرده است و متولی آن همه ساله طبق وقف‌نامه عمل می‌کرده و اطعام می‌نموده و در حال حاضر برخی اعتراض کرده‌اند که اطعام از درآمد آن صحیح نیست؛ چرا که اطعام در وقف‌نامه قید نشده است و در صورتی که واقف به اطعام نظر داشت لازم بود در وقف‌نامه قید می‌شد و چون قید نکرده، پس نباید اطعام شود. اکنون سؤال این است آیا اطعام صحیح است یا خیر و بر فرض افزوده آمدن درآمد موقوفه، متولی مبلغ افزوده را در چه راهی هزینه کند؟

ج ـ اگر در زمان خود واقف یا قریب به آن اطعام می‌شده، معلوم می‌شود

(۲۴۶)

مرادش بوده؛ هرچند در وقف‌نامه قید نشده باشد و هم‌چنین اگر متداول و متعارف محل یا زمان اطعام باشد و واقف امر را موکول به نظر متولی نموده، اطعام عیبی ندارد و اگر برخلاف متعارف و متداول محل باشد که در سابق اطعام نبوده و بعدا اطعام می‌شده، صحیح نیست و آن‌چه زیاد می‌آید با افزودن به کمیت و کیفیت عزاداری صرف در آن کنند.

س ۵۰۶ ـ وقف مخصوص برای مدرسه را با اجازهٔ حاکم شرع یا متولی شرعی وقف، صرف مسجد می‌توان کرد یا نه؟

ج ـ «الوقوف علی حسب ما یوقفها اهلها» و برخلاف مقررات وقف نمی‌توان صرف نمود و حاکم شرع نیز اجازه نمی‌دهد.

س ۵۰۷ ـ اگر شخصی مبلغ ده‌هزار تومان یا بیش‌تر از مال خود را جدا کرده که به مصرف عزاداری و روضه‌خوانی حضرت ابا عبدالله الحسین علیه‌السلام برساند ولی یکی از اقوام آن شخص به انجام عمل چشم نیاز دارد و تأمین هزینهٔ آن در توان او نیست و اگر چشم او را عمل نکنند، کور می‌شود، در این صورت آیا می‌شود مبلغ مزبور را جهت درمان چشم هزینه کرد یا نه؟

ج ـ اگر مبلغ مذکور منافع مذکور منافع موقوفه بر عزاداری است جایز نیست به مصرف دیگر صرف شود و اگر ملک خود شخص است؛ چنان‌چه ظاهر سؤال همین است و برای رضای خدا می‌خواهد عزاداری کند، به مصرف معالجهٔ چشم برساند اهم است.

س ۵۰۸ ـ درآمدی از آب وقف تعمیر خزانهٔ حمام روستایی بوده و اینک آن حمام خراب و تبدیل به حمام دوش بهداشتی گردیده، آیا درآمد آن آب را

(۲۴۷)

می‌توان هزینهٔ این حمام کرد و هم‌چنین موقوفات مربوطه به روشنایی حمام سابق را می‌توان به مصرف روشنایی این حمام رسانید یا خیر؟

ج ـ اگر حمام تبدیل به حمام دوش شده جایز است.

س ۵۰۹ ـ اگر ملکی وقف بر حضرت سید الشهدا علیه‌السلام و مورد آن شبیه‌خوانی باشد، آیا باید همان گونه که وقف شده عمل کرد یا می‌توان آن را برای روضه‌خوانی هزینه نمود؟

ج ـ در صورتی که شبیه‌خوانی مستلزم فعل حرامی نباشد، وقف بر آن جایز است و اگر صرف آن در شبیه‌خوانی به‌نحوی که مستلزم فعل حرامی نشود ممکن نباشد، صرف آن در روضه‌خوانی اقرب به غرض واقف است.

س ۵۱۰ ـ در وقف‌نامهٔ ملکی است که عایدات و درآمد آن باید در تاسوعا در سوگواری حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه‌السلام اطعام شود و عایدات ملک مزبور در حال حاضر برای این امر کافی نیست، آیا می‌توان به‌جای آن قند و چای گرفت و آن را برای مجلس روضه داد یا خیر؟

ج ـ به هر مقدار که میسر می‌شود، اطعام نمایند.

س ۵۱۱ ـ اجارهٔ ملکی بر اصلاح شصت پارهٔ قرآن وقف شده است، در این صورت آیا می‌توان آن را برای خرید شصت پارهٔ چاپی هزینه نمود یا نه؟

ج ـ مادام که صرف آن در موردی که در وقف معین شده ممکن است، صرف آن در غیر آن جایز نیست.

(۲۴۸)

س ۵۱۲ ـ زمینی وقف بر پلی می‌باشد، آیا در صورت افزوده آمدن این درآمد می‌توان از آن در ساخت یا تعمیر پل دیگری هزینه کرد یا نه؟

ج ـ در صورتی که ممکن است بر کیفیت تعمیر بیفزایند، صرف همان پل نمایند و اگر طوری است که صرف وجه در آن لغو محسوب می‌شود، در پل دیگر صرف نمایند.

س ۵۱۳ ـ مبلغی وقف تعزیه‌داری حضرت ابا عبدالله الحسین علیه‌السلام شده و چون واعظ و گوینده در محل موجود نبوده هنوز مصرف نشده و در ضمن، مسجد جامع محل و سالن آن مجهز و معمور است، آیا می‌توان مبلغ مذکور در رنگ آمیزی سالن مسجد جامع یا دیگر امور مسجد هزینه نمود یا نه؟

ج ـ باید در عزاداری حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه‌السلام که واقف معین کرده صرف شود و صرف در غیر آن جایز نیست و ممکن است واعظ و روضه‌خوان از محل دیگر دعوت شود و اگر آن هم ممکن نیست، مجلس عزاداری در محل دیگر که واعظ باشد منعقد کنند.

س ۵۱۴ ـ فرشی به نام حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام وقف شده و چون وسیله‌ای نیست فرستادن آن به کربلا برای واقف ممکن نیست، در این صورت آیا جایز است فرش مزبور را فروخت و قیمت آن را در عزاداری حضرت ابوالفضل علیه‌السلام هزینه نمود یا عین فرش را در مسجد یا حسینیه‌ای انداخت که در آن‌جا عزاداری می‌شود یا خیر؟

ج ـ اگر فرش را به قبض نداده، وقف تمام نیست و می‌تواند در آن تصرف کند و چنان‌چه به قبض داده و متمکن نیست که به کربلا ارسال دارد می‌تواند در مسجد و سایر مجالس مذهبی از قبیل حسینیه بیندازد.

(۲۴۹)

س ۵۱۵ ـ سماوری را وقف مسجدی نموده‌اند، آیا می‌شود آن را در خارج از مسجد استفاده کرد با کرایه یا بدون آن مجالس فاتحه‌ای که در مساجد می‌گیرند می‌شود بابت برق و اثاثیه و پول آب مسجد از صاحب مجلس چیزی گرفت یا خیر؟

«گلپایگانی»: اگر آن سماور برای خصوص مسجد وقف شده، انتفاع از آن در خارج مسجد جایز نیست؛ هرچند با اجرت باشد.

* * *

«نکونام»: اگر صاحبان مجالس خودشان برای تعمیر و روشنایی مسجد کمک و مساعدت کنند مانع ندارد و موجب اجر و ثواب است.

س ۵۱۶ ـ ملکی برای حمام ده وقف شده تا منفعت آن در مصالح حمام صرف شود، اینک حمام زمان واقف خراب شده و شرکت تعاونی آبادانی و مسکن، حمامی جدید و بهداشتی بنا کرده، در این صورت آیا می‌شود منافع موقوفه را به مصرف مصالح حمام جدید رساند یا نه؟

ج ـ در فرض سؤال، اگر همان حمام را تجدید بنا نموده‌اند لازم است موقوفهٔ مزبوره را صرف در آن بنمایند و اگر حمام دیگری ساخته‌اند، نمی‌شود منافع موقوفه را در آن مصرف کنند؛ مگر این که ممکن نباشد منافع موقوفه را صرف در حمام قدیمی نمایند؛ مانند این که مانع شوند یا لغو باشد که در این صورت از باب اقربیت به غرض واقف می‌توانند صرف در حمام جدید نمایند.

س ۵۱۷ ـ در یکی از دهات شبیه خوانی می‌کردند و رختخواب‌هایی را وقف کرده بودند که شبیه‌خوان‌ها شب‌ها از آن استفاده نمایند و در حال حاضر شبیه‌خوانی از

(۲۵۰)

بین رفته است، حال با این رختخواب‌های موقوفه چه باید کرد؟

ج ـ رختخواب را تحت اختیار اهل منبر بگذارند که از آن‌ها استفاده کنند و اگر نیست، بفروشند و به مصرف عزاداری خامس آل عبا علیه‌السلام برسانند.

س ۵۱۸ ـ زمینی در کنار مسجد جامع واقع شده، شاید نظر واقف این بوده که جهت برداشتن گل برای مسجد از آن استفاده کنند و در حال حاضر پوشش مسجد آهن است، آیا ممکن است در زمین اتاق‌هایی برای سکونت امام جماعت مسجد جامع بنا کرد یا خیر؟

ج ـ اگر وقف بر مسجد باشد و برای بنای مخصوص معین نشده باشد، مانع ندارد.

س ۵۱۹ ـ از آن‌حا که بلندگوی مسجدی به سبب زیادی استعمال در مناسبت‌های مختلف خراب می‌شد، مؤذن آن مسجد از شخصی خواهش کرد که بلندگویی بخرد که فقط برای اذان باشد و استفادهٔ دیگری از آن نشود تا سالم بماند و شخص مذکور نیز بلندگویی به این شرط خریده، در این صورت آیا جایز است با آن اشیای گم شده یا پیدا شده را اعلام کرد یا نه؟

ج ـ در غیر جهتی که برای آن وقف شده است، استفاده جایز نیست.

س ۵۲۰ ـ آبی است وقف مخصوص حمام ولی پس از مشروب شدن حمام فقط حمامی از آن استفاده می‌کرد و اهالی قریه کاری به آن نداشتند و در حال حاضر آن حمام مخروب و متروک شده و در مکان دیگر حمامی بنا کردند و از آب لوله‌کشی و عمومی استفاده می‌شود، حال آب قدیمی که استفادهٔ از آن مختص به حمام مذکور بوده است، در چه راهی مصرف شود؟

ج ـ در فرض مسأله، با رضایت ورثهٔ واقف صرف در خیرات مطلقه و حوایج عمومی اهل محل حمام سابق بشود.

(۲۵۱)

س ۵۲۱ ـ مبلغی از موقوفه نزد این‌جانب می‌باشد که باید صرف زیارت عتبات عالیات گردد، آیا می‌شود مبلغ مذکور را به حساب جنگ‌زدگان ورایز نمود؟

ج ـ در فرض سؤال، لازم است عایدات موقوفه نگه‌داری شود تا ان شاءاللّه تعالی با امکان زیارت به مصرف برسد.


تبدیل و تغییر وقف

س ۵۲۲ ـ مغازه‌ای است که در زمین موقوفه ساخته شده و مستأجر نمی‌تواند با وضع فعلی آن در این مغازه چنان که مورد نظر وی هست استفاده نماید، آیا می‌شود آن را خراب نمود و به صورت بهتری به نفع موقوفه ساخت یا نه؟

ج ـ اگر عین دکان موقوفه باشد، تغییر آن جایز نیست؛ مگر آن که در معرض انهدام قرار گرفته باشد و اگر زمین موقوفه بوده و دکان بعد در آن احداث شده، تغییر جایز است و اذن متولی شرعی در هر صورت لازم است.

س ۵۲۳ ـ در گوشهٔ مسجد شبستانی بوده که سال گذشته تعمیر شده و گوشهٔ دیگر آن جای ذغال یا چوب بوده که از انتفاع خارج و راهرو شده و چون مقداری وسعت دارد در نظر است حوضی در آن ایجاد شود، آیا این کار جایز است یا نه؟

ج ـ اگر شبستان مسجد محل نماز باشد، تغییر آن جایز نیست و اگر وقف بر مسجد و از مرافق مسجد باشد، ساختن حوض مانع ندارد.

س ۵۲۴ ـ مسجدی را خراب کرده‌اند و آن را از نو ساخته‌اند اما مقداری از جادهٔ عمومی را به اندازهٔ نیم متر در پانزده متر جزو شبستان مسجد کرده‌اند، در این صورت از نظر مسجد چه حکمی دارد و هم‌چنین صحن مسجد حوض ندارد، آیا

(۲۵۲)

می‌توان در صحن و حیات مسجد حوض یا چاهی احداث نمود یا نه؟

ج ـ جادهٔ عمومی را نباید تصرف نمایند؛ لکن فعلا که تصرف کرده‌اند اگر جاده تنگ نشده و عابرین جهت عبور در مضیقه نیستند، دیگر نمی‌شود آن را خراب کنند و بعید نیست احکام مسجد بر آن مترتب شود و احداث حوض اگر جای نماز خواندن را تنگ و اشغال ننماید و باعث آبادی باشد، اشکال ندارد.

س ۵۲۵ ـ شخصی زمینی را وقف قبرستان نموده و در وصیت‌نامه و وقف‌نامه تذکر داده که کسی حق بنای حتی غسال‌خانه در آن را ندارد ولی بدون اطلاع از وصیت‌نامه و وقف‌نامه، غسال‌خانه‌ای در آن زمین ساخته شده، حال غسل دادن مردگان در آن‌جا چه حکمی دارد؟

ج ـ تصرف در ملک موقوفه برخلاف قرارداد واقف جایز نیست و با فرض علم به وقف مقید به عدم ساختمان حتی غسال‌خانه، بنا نمودن غسال‌خانه در آن محل غصب و حرام است و با علم به غصب بودن، غسل دادن میت در آن محل حرام و غسل هم صحیح نیست.

س ۵۲۶ ـ آیا می‌توان بخشی از زمینی را که واقف در یکصد سال پیش فقط برای مسجد وقف کرده به کتاب‌خانه اختصاص داد یا نه؟

ج ـ با فرض آن که معلوم باشد که به عنوان مسجد وقف شده و به تصرف وقف داده شده، تغییر آن جایز نیست.

س ۵۲۷ ـ شخصی قطعه زمینی را برای ساختن مسجد و قبرستان وقف کرده و اهالی نیز در همان زمین مسجدی بنا کردند و سال‌های متمادی از آن استفاده نمودند، اکنون به علت کثرت جمعیت اهالی قصد دارند مسجد را وسعت دهند اما

(۲۵۳)

اگر مسجد وسعت پیدا کند بعضی از قبور در داخل مسجد قرار می‌گیرد، آیا اهالی در این صورت می‌توانند مسجد را با تصرف قبور وسعت دهند یا خیر؟

ج ـ نبش قبر جایز نیست و اگر مقداری از زمین که باید مسجد در آن واقع شود و مقداری که باید قبرستان شود از طرف واقف معین شده و به تصرف وقف داده شده، تغییر وقف جایز نیست و هم‌چنین اگر در وقف مقدار هر یک تعیین نشده ولی در مقام قبض واقف آن را معین کرده، تغییر آن جایز نیست. بلی، اگر قبرستان را داخل در محوطه مسجد کنید به‌نحوی که حتی بنای دیوار آن نیز در قبرستان واقع نشود که دفن اموات در آن پس از آن هم بلامانع باشد مانعی ندارد.

س ۵۲۸ ـ زمین‌های کشاورزی موقوفه به وقف عام؛ مانند: زمین‌هایی که برای سوگواری حضرت سید الشهدا علیه‌السلام وقف شده، اگر قابل کشت نباشد و به‌طوری که از سیره استفاده می‌شود، نظر واقف تنها به کشت حبوبات و سبزیجات بوده اما با وجود مقتضی کشت، مانع مفقود نیست و مانع واقع شدن این زمین‌ها در میان ساختمان است و با این وجود می‌توان از آن به دو گونه استفاده برد: یکی آن که افرادی هستند که زمین را به‌طور مزارعه از متولی می‌گیرند و در آن مرکبات کشت می‌نمایند و دیگر آن که متولی شرعی زمین را برای ساختمان اجاره دهد، حال کدام یک از این دو راه جایز است؟

ج ـ در فرض سؤال، اگر خود واقف در وقف مقید به زراعت نکرده باشد و یا در صورت تقیید، استفادهٔ زراعتی ممکن نباشد، در صورتی که متولی شرعی صلاح بداند، جایز است برای ساختمان اجاره دهد و همه ساله مال الاجارهٔ آن را دریافت نموده و به مصرف وقف برساند ولیکن لازم است با تهیهٔ مدارک معتبره و شهود زیاد باشد که موقوفه تضییع نشود.

(۲۵۴)

س ۵۲۹ ـ زمینی است در حدود هزار و پانصد متر که وقف بر امام‌زاده است و کشت می‌شود و درآمد آن هزینه می‌گردد و اهالی ده برای دفن مردگان خود زمین مناسبی ندارند و شخصی حاضر است بیش از مقدار زمین یاد شده را بدهد و آن زمین مرغوب‌تر از زمین امام‌زاده است، آیا تبدیل این زمین موقوفه به زمین دیگر که برای دفن اموات مسلمین وقف شود جایز است یا نه؟

ج ـ در فرض سؤال، تبدیل وقف جایز نیست ولی جایز است شخص مذکور زمین امام‌زاده را یکصد ساله اجاره کند برای دفن اموات و آن زمین خودش را عوض مال الاجاره به امام‌زاده رد کند که مال امام‌زاده باشد و منافعش مصرف امام‌زاده بشود و در این کار مجازند.

س ۵۳۰ ـ اگر بهره‌برداری از تمام مورد وقف یا پاره‌ای از آن برحسب وقف‌نامه ممکن نباشد و برای نمونه در وقف‌نامه ذکر شده که از راه زراعت بهره‌برداری شود و در حال حاضر روی جهاتی چنین امری امکان ندارد، آیا تبدیل زراعت به احداث ساختمان در آن هرچند فروش بخشی از آن را لازم داشته باشد تا با بهای آن ساختمان در قسمت دیگری ایجاد شود و یا اجاره دادن آن مانند اراضی آستانهٔ مقدسه که متولی به اشخاص اجاره می‌دهد که ساختمان کنند و مال الاجارهٔ زمین را بپردازند جایز است یا نه؟

ج ـ فروش آن را تا قابل استفاده است اجازه نمی‌دهم ولکن اجاره دادن زمین به اشخاص جهت ساختمان و صرف مال الاجارهٔ آن در جهت وقف مانعی ندارد.

س ۵۳۱ ـ باغچه‌ای در جنب مسجد جامع به مساحت یک‌هزار و پانصد متر مربع متعلق به مسجد و وقف است و در سال مقدار مختصری درآمد دارد، آیا می‌توان شصت متر مربع آن را جهت ساختمان اتاق برای آسیاب برقی به کسی اجاره داد

(۲۵۵)

و مبلغ اجارهٔ آن را هزینهٔ ساخت مسجد نمود یا نه؟

ج ـ اگر باغچه را وقف نموده باشند که خود باغچه مثلا صحن و یا از مرافق مسجد باشد، اجاره دادن آن جایز نیست ولکن اگر وقف مطلق برای مسجد باشد که هر طور صلاح شد قرار دهند و یا آن که وقف شده باشد که منافع آن صرف مسجد شود، اجاره دادن آن مانعی ندارد.

س ۵۳۲ ـ سال‌های پیش ساختمانی به نام تکیه ساخته شده بود و در آن‌جا عزاداری می‌نمودند و شخص دیگری آن تکیه را خراب کرد و قسمتی از اراضی اطراف را بر آن اضافه نموده و ساختمان جدیدی به نام مسجد بر آن بنا نهاد که سال‌هاست مردم در آن نماز جماعت می‌خوانند و عزاداری می‌نمایند، آیا این کار جایز بوده است؟ آیا می‌شود آن را خراب کرد و جزو قبرستان قرار داد یا نه؟

ج ـ مقداری که به عنوان تکیه وقف بوده حکم مسجد بر آن مرتب نمی‌شود و اما مقداری که اضافه شده در صورتی که مانعی از وقف نداشته، حکم مسجد بر آن مترتب است و خراب نمودن و تغییر آن جایز نیست.

س ۵۳۳ ـ در روستایی قریب یکصد سال پیش شخصی بانی مسجدی شده و مقداری زمین کنار آن به نام حریم باقی گذاشته که نزدیک به یک‌صد زرع یا بیش‌تر می‌باشد و تاکنون نفعی از آن زمین عاید مسجد نشده، آیا می‌توان بخشی از آن زمین را جزو مسجد نمود و بقیهٔ آن را به صورت تبرعی یا از وجوه زکات دو باب دکان به نفع مسجد ساخت و آن را اجاره داد تا عواید آن صرف روشنایی و یا تعمیر مسجد شود یا خیر؟

ج ـ در فرض مسأله، اگر فعلا مسجد محتاج به حریم نباشد و بخواهند نصف آن را دکان بنمایند و اجاره بدهند که منافع آن صرف مسجد بشود و

(۲۵۶)

نصف دیگر را جزو مسجد کنند، اشکال ندارد و مجازند ولی اگر بخواهند دکان‌ها ملک خودشان باشد، اجازه نمی‌دهم.

س ۵۳۴ ـ قبرستانی است عمومی ولی نمی‌دانیم وقف بوده یا غیر وقف و مردگان زیادی در آن‌جا دفن شده‌اند اما در حال حاضر ساختمان شده، حال پرسش این است که عبور کردن در آن‌جا و انجام دیگر کارها در آن چه حکمی دارد؟

ج ـ کارهایی که در موقع قبرستان بودن از عبور و مانند آن جایز بوده، فعلا هم جایز است.

س ۵۳۵ ـ مسجدی خراب شده و می‌خواهند آن را از نو بنا کنند، اما نهر آبی پشت مسجد است که یک متر و نیم از دیوار مسجد فاصله دارد و پهنای دیوار مسجد نیز دو متر و نیم می‌باشد، آیا می‌شود یک متر و نیم از دیوار مسجد را گرفت و به ضمیمهٔ یک متر و نیمی که با نهر آب فاصله دارد، چند مغازه ساخت که باعث استحکام مسجد شود و استفاده و اجارهٔ آن هزینهٔ مسجد شود یا نه؟

«گلپایگانی»: جایز نیست، بنا بر احتیاط.

* * *

«نکونام»: چون این کار زمینه‌ای برای استحکام مسجد و رونق آن است اشکال ندارد.

س ۵۳۶ ـ استفاده از حصیر کهنهٔ مسجد برای پوشاندن بام مستراح همان مسجد جایز است یا نه؟

ج ـ در صورتی که به‌نحوی کهنه شده باشد که برای مسجد مصرف نشود، اشکال ندارد.

(۲۵۷)

س ۵۳۷ ـ مقداری مشاع از مزرعه‌ای وقف عزاداری حضرت ابی عبداللّه الحسین علیه‌السلام بوده، شخصی تمام مزرعه را به ثبت داده و آن را تصرف کرده و فروخته و در حال حاضر جزو شهر است و نیاز لازم به مسجد دارند، آیا جایز است در زمین مزبور مسجدی تأسیس کرد یا نه؟

ج ـ اگر در آن قطعه زمین که می‌خواهند مسجد بنا کنند سهمی وقف آن قطعه را از متولی شرعی اجاره نمایند و مال الاجاره را صرف عزاداری آن حضرت کنند، بنای مسجد در آن مانعی ندارد.

س ۵۳۸ ـ قبرستانی است که وقف بودن آن معلوم نیست و در آن مسجد بزرگی بوده و خراب شده و در حال حاضر مسجد کوچکی باقی است، آیا می‌شود بدون آن که نبش قبر شود مسجد بزرگی در آن ساخت یا نه؟

ج ـ اعادهٔ مسجد اول که بزرگ بوده بی‌اشکال است؛ هرچند مستلزم نبش قبری باشد که از راه جهل به حرمت دفن در مسجد دفن شده است، ولی اجازه نمی‌دهم قبرستان را مسجد کنند.

س ۵۳۹ ـ در قریه‌ای از توابع آمل مازندران معدن خاک سفیدی بوده و مالک آن را جهت تعمیر منازل برای اهالی آن قریه وقف نموده و در جوار آن زمین، زمین کشاورزی است که موقوفهٔ حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه‌السلام است، در حال‌حاضر، معدن اولی تمام شده و اهالی از خاک زمین موقوفه استفاده می‌نمایند؛ به‌طوری که آن را از قابل کشت بودن و از انتفاع ساقط نموده‌اند، آیا در این صورت می‌شود این زمین را با زمین مزروعی دیگر مبادله کرد یا اجاره داد یا نه؟

ج ـ تبدیل وقف مادام که فی حد نفسه از انتقاع ساقط نشده جایز نیست و غصب غاصب مجوز بیع نمی‌شود.

(۲۵۸)

س ۵۴۰ ـ در زمینی که ملک شخصی است از قدیم درخت توتی به منظور استفادهٔ عموم مردم نشانده شده و اگر مالک بخواهد زمین را بفروشد، با وجود این درخت کم‌تر مشتری رغبت به خرید آن دارد، آیا راهی برای انداختن درخت و قرار دادن امر خیری دیگر به‌جای آن وجود دارد یا نه؟

ج ـ انداختن درخت مذکور اگر وقف نباشد مانع ندارد و اگر وقف باشد، تبدیل و تغییر آن جایز نیست و در این فرض، زمین را بفروشد به شرط آن که درخت به حال خود باقی باشد.

س ۵۴۱ ـ مقداری ظرف مس که وقف بر حسینیه است در اثر کهنگی و بعضی نیز بر اثر سنگینی وزن مورد استفاده نیست، آیا تبدیل و تعویض آن به مس جدید جایز است یا خیر؟ البته، این تبدیل مستلزم نقص وزن مس می‌شود؛ زیرا مس‌های وقفی کهنه را به قیمت کم‌تر می‌خرند و مس‌های جدید را به قیمت بیش‌تر می‌فروشند، آیا این معامله جایز است یا خیر؟

ج ـ در صورتی که مورد استفاده نباشد و معطل بماند، فروش و تبدیل آن‌ها جایز است.

س ۵۴۲ ـ زمینی متصل به مسجد است و مشهور است که در گذشته انبار موقوفه بوده، آیا می‌توان زمین مزبور را جزو مسجد نمود یا نه؟

ج ـ اگر فعلا بلامعارض است و وقفیت سابق هم معلوم نیست و یا بر فرضی که وقف بوده فعلا مصرف ندارد یا معلوم نیست مصرف چه بوده، مجازید مسجد را توسعه بدهید.

(۲۵۹)

س ۵۴۳ ـ قطعه زمینی موقوفه است که با کوچه‌ای باریک از آن رفت و آمد می‌شود و با وضع فعلی و نحوهٔ کشاورزی و حمل و نقل وسایل روز بسیار مشکل بلکه متعذر است و توسعهٔ کوچهٔ یاد شده به نفع زمین مزبور است و از طرفی نیز در یکی از دو طرف کوچهٔ مزبور قطعه زمینی است که متعلق به شخص دیگر است، آیا جایز است به امتداد کوچه از آن قطعه زمین دیگری مقداری را جزو آن قرار داده و کوچه را توسعه داد و در مقابل به همین مقدار از زمین موقوفه به زمین آن شخص افزود یا نه؟

ج ـ اجازهٔ فروش نمی‌دهم، لکن می‌توانید مقدار زمین موقوفه را اجاره بدهید به مدت طولانی و وجه اجارهٔ آن را به ازای زمین کوچه بدهید که راه توسعه پیدا کند.

س ۵۴۴ ـ این‌جانبان در چند سال پیش قطعه زمینی در ساحل دریای خزر مجاور راه شوسه خریداری و جهت قبرستان وقف نمودیم و چند نفر نیز تاکنون در آن دفن شده‌اند، اینک این قطعه زمین در معرض تلف حتمی واقع شده؛ یعنی گروهی از طبقات به اصطلاح ممتاز مملکت در مجاورت آن ویلاها و ساختمان‌های مخصوصی بنا کرده و زمین موقوفه را از استفاده در جهت وقف ممنوع نموده‌اند و به وسایلی در امحای وقف می‌کوشند و چنان‌چه آن را تبدیل ننماییم، از بین رفتن آن حتمی است، در این صورت تبدیل آن به بیع و خریداری زمین دیگر جهت قبرستان جایز است یا نه؟

ج ـ در صورت قطع به تلف، تبدیل آن به نحو مذکور مانعی ندارد.

(۲۶۰)

س ۵۴۵ ـ در بعضی مناطق قبرهایی وجود دارد که مردم می‌گویند مقبرهٔ امام‌زاده است و زمین‌هایی نیز وقف امام‌زاده می‌نمایند و معمولا مردگان خود را در اطراف مقبرهٔ امام‌زاده دفن می‌کنند و در جنب امام‌زاده محلی را به نام مسجد ساخته‌اند، حال اگر بدون این که قبری نبش شود مسجد را توسعه بدهند، آیا قسمت توسعه یافته حکم مسجد را دارد یا نه؟

ج ـ زمین‌های مذکور اگر وقف برای دفن اموات باشد، مسجد نمی‌شود و اگر وقف برای حوایج امام‌زاده باشد که یکی از حوایج هم مسجد جنب امام زاده است، مسجد بنمایند صحیح است و توسعهٔ مسجد نیز اشکال ندارد؛ به شرط آن که نبش قبر نشود و حکم مسجد را دارد.

س ۵۴۶ ـ زمینی برای یخچال و تهیهٔ یخ از آن‌جا وقف شده و تمام مردم از آن استفاده می‌کردند و وقف نیز عام بوده و در حال حاضر استفاده‌ای از آن نمی‌شود، آیا فروختن آن جایز است یا نه؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، اگر از معرض انتفاع برای یخ بالمره ساقط شده، ممکن است آن را اجاره دهند و مال‌الاجارهٔ آن را به افراد بی‌بضاعت بدهند که یخ بخرند.

* * *

«نکونام»: از آن‌جا که موضوع آن منتفی شده است، فروش آن اشکال ندارد و لازم نیست بهای آن به مصرف خرید یخ برای فقیران برسد بلکه اگر به فقیران داده شود تا آن را در هزینه‌های خود مصرف کنند بسنده است.

(۲۶۱)

س ۵۴۷ ـ آیا بنا کردن مسجد در زمینی که برای قبرستان وقف شده جایز است یا نه و در صورتی که در زمین مزبور مسجد بنا نمودند، نماز خواندن در آن چه حکمی دارد؟

ج ـ زمین که وقف قبرستان باشد مسجد نمی‌شود؛ ولی نماز خواندن در آن جایز است.

س ۵۴۸ ـ مسجدی حیاط مختصری دارد و در وسط آن حوضی ساخته شده که محل استفادهٔ مردم است و می‌خواهند حیاط مسجد را حسینیه و وضوخانه درست کنند، در این صورت می‌شود آن حوض را تغییر داد یا خیر؟

ج ـ تغییر حیاط و حوض به وضوخانه یا حسینیه خلاف شرع است. «الوقوف علی حسب ما یوقفها أهلها».

س ۵۴۹ ـ یک باب آب انبار وقف عمومی واقع در بازارچهٔ شهرری به جهت وجود آب لوله کشی بی استفاده مانده، آیا جایز است کسی آن‌جا را محل کسب خود قرار دهد یا نه؟ در صورتی که موقعیت محلی ایجاب کند در آن‌جا مسجدی ساخته‌شود، آیا این کار جایز است؟

«گلپایگانی»: لوله کشی سبب خروج آب انبار از معرضیت انتفاع نمی‌شود. ممکن است از همان آب لوله کشی برای تابستان آن را پر کنند تا مردم از آب خنک آن استفاده نمایند. به هر صورت مادام که به‌نحوی از انحا انتفاع از آن ممکن است، تبدیل آن جایز نیست.

* * *

«نکونام»: چون آب انبار در این زمان بهره‌برداری معقولی ندارد می‌شود آن

(۲۶۲)

را برای کار خیری مصرف نمود و در صورتی که ساخت مسجد در آن مکان مناسب باشد، چنان‌چه وقف مسجد شود بهتر است.

س ۵۵۰ ـ زمینی به مساحت حدود یک‌هزار و ششصد متر به منظور قبرستان وقف گردیده و چهارصد متر از آن را به غسال‌خانه اختصاص داده‌اند و مدتی نیز از آن استفاده شده، ولی از بقیهٔ زمین مزبور در خصوص قبرستان استفاده نشده؛ زیرا گورستان بزرگی از طرف اهالی و شهرداری برای تمام بخش و اهالی احداث گردیده و زمین مزبور برای همیشه فاقد استفادهٔ مورد نظر واقف گردیده از این رو چون قبرستان عمومی شهر در حدود ده هکتار است و به تأسیسات بسیاری نیاز دارد، آیا می‌شود این زمین تحت نظر یکی از روحانیان محل جهت تبدیل به احسن به فروش رسانده شود و هزینهٔ تکمیل قبرستان عمومی گردد؟

ج ـ در صورتی که زمین مذکور به هیچ نحو برای واقف و موقوف علیهم فایده نداشته باشد، مجازند بفروشند و قیمت آن را به مصارف قبرستان دیگر برسانند.

س ۵۵۱ ـ زمینی کنار مسجد است که حوض مسجد وسط آن قرار دارد، آیا می‌شود آن زمین را که وقف مسجد است به مغازه تبدیل نمود تا اجارهٔ آن برای مسجد هزینه شود؟ البته، امکان دارد در تبدیل آن حوض واقع در زمین مذکور از بین برود.

ج ـ تبدیل وقف جایز نیست.

(۲۶۳)

س ۵۵۲ ـ مسجد جامع شهری دو طبقهٔ تحتانی و فوقانی دارد ولی کاملا نمی‌توان تعیین نمود که بانی سابق آن دو نفر بوده یا یک نفر و فقط معلوم است که منحصر به اجداد طایفه‌ای مخصوص است و در یک تخته فرش آن نوشته شده مخصوص طبقهٔ فوقانی و چون مسجد مذکور از سنگ و خشت و چوب ساخته شده و قدیمی است، عده‌ای از مردمان نیکوکار تصمیم دارند وجهی جمع آوری نمایند و مسجد نامبرده را به سبک جدید در آورده و تبدیل به احسن نمایند، در این صورت آیا می‌شود طبقهٔ تحتانی آن مسجد را پر کرده و آن را به صورت طبقه‌ای فوقانی بنا نمود یا نه؟

ج ـ اجازه نمی‌دهم تحتانی را پر کنند؛ ولی جایز است هر دو را توسعه دهند؛ هم تحتانی و هم فوقانی و به طرز جدید بسازند.

مطالب مرتبط