بلندای فقه شیعه | جلد ۹

 

بلندای فقه شیعه | جلد ۹


ارث


ارث بردن کسانی که با هم در تصادف کشته شده‌اند

س ۱۵۰ ـ این‌جانب و همسرم به اتفاق سه دخترم و پدر همسرم در ماشین نشسته بودیم و راننده برادر همسرم بود و در اثر تصادف ماشین، تمام سرنشینان کشته شدند مگر یکی از دختران این‌جانب که چند ساعت بعد کشته شد و دختر دیگرم که زنده ماند، و تقدم و تأخر مرگ دیگر سرنشینان معلوم نیست و پدر همسر بنده یک زن و هفت فرزند دارد، حال ارث پدر همسر بنده چگونه تقسیم می‌گردد و مقدار سهم ارث همسر و دخترم چه مقدار است؟

ج ـ در فرض سؤال، عیال متوفات شما از ترکهٔ پدرش مانند سایر دختران آن مرحوم سهم خود را می‌برد و چنان‌چه عیال شما غیر از سهم الارثی که از پدرش در این حادثه می‌برد مال دیگری داشته، از آن مال، پدر متوفای وی نیز ارث می‌برد ولی از مالی که عیال شما در این حادثه از او ارث برده، ارث نمی‌برد و همهٔ دختران شما آن که بعد از چند ساعت فوت کرده و آن که فعلا زنده است از ترکهٔ مادرشان به نسبت واحده ارث می‌برند، نهایت آن که دختری که تقدم و تأخر فوتش نسبت به

(۷۷)

مادرش معلوم نیست، چنان‌چه غیر از مالی که در این حادثه از مادرش ارث برده، مالی داشته باشد، مادرش نیز از آن مال ارث می‌برد، ولی از مالی که دخترش از او ارث برده، ارث نمی‌برد و سهم الارث عیال شما از ترکهٔ پدرش به این شرح است که بعد از وضع دیون مالی میت، زوجهٔ آن مرحوم یک هشتم مال را می‌برد، اگر یکی باشد و اگر متعدد باشند، یک هشتم مال را بالسویه بین خود تقسیم می‌نمایند و بقیهٔ ترکه را اولاد متوفی که عیال شما یکی از آن‌هاست هر پسری دو برابر دختر می‌برد و آن‌چه دختران فوت شدهٔ شما از مادرشان ارث برده‌اند، مانند سایر اموال آن‌ها به ورثه‌شان منتقل می‌شود که در فرض سؤال، چنان‌چه شوهر و اولاد ندارند، وارث آن‌ها شما هستید و دختر زندهٔ شما از ترکهٔ خواهرهای خود با بودن پدر ارث نمی‌برد.

س ۱۵۱ ـ زن، شوهر و سه فرزند آن‌ها در حادثه‌ای فوت نموده‌اند و تقدم و تأخر مرگ آن‌ها معلوم نیست، اموال شوهر که وارثان وی پدر، مادر شوهر و پدر و مادر همسر هستند، چگونه میان آنان تقسیم می‌شود؟

ج ـ در فرض سؤال که زوج و زوجه و سه فرزند آن‌ها در اثر حادثه از بین رفته‌اند و معلوم نیست تقدم و تأخر موت آن‌ها، و وارث آن‌ها منحصر به پدر و مادر زوج و پدر و مادر زوجه است، اموالی که زوج در حال حیات داشته یک هشتم از عین منقولات و یک هشتم از قیمت بنا را به پدر و مادر زوجه باید داد و زوجهٔ متوفی از زمین ارث نمی‌برد و یک سوم اموال زوج به پدر و مادر خود زوج می‌رسد و بقیهٔ اموال زوج بین پدر و مادر زوج و زوجه اثلاثا تقسیم می‌شود که یک ثلث آن به پدر و مادر زوجه و دو ثلث آن به پدر و مادر زوج می‌رسد و اموالی که زوجه در حال حیات

(۷۸)

داشته از جهازیه و مهریه یک چهارم به پدر و مادر زوج و یک سوم به پدر و مادر خود زوجه می‌رسد و بقیهٔ آن اثلاثا بین پدر و مادر زوج و زوجه تقسیم می‌شود، یک سوم به پدر و مادر زوجه و دو سوم به پدر و مادر زوج می‌رسد و مجموع آن‌چه به پدر و مادر زوج می‌رسد، با عدم حاجب سه قسمت می‌شود، یک سوم به مادر زوج و دو سوم به پدر زوجه می‌رسد، و باوجود حاجب، شش قسمت می‌شود، یک ششم به مادر زوج و پنج ششم به پدر زوج می‌رسد و مجموع آن‌چه به پدر و مادر زوجه رسیده، بین آن‌ها بالسویه قسمت می‌شود.

س ۱۵۲ ـ دو برادر یکی بنام کربلایی حسن و دیگری بنام کربلایی علی در اثر تصادف مرده‌اند، کربلایی حسن دارای دو زن و بدون فرزند است و کربلایی علی دارای یک زن و چهار دختر می‌باشد. یکی از زنان کربلایی حسن نیز در تصادف مرده و زن دیگر وی به نام خدیجه زنده است و کربلایی علی با یک زن و سه دخترش مرده‌اند. از کربلایی علی یک دختر به نام کبرا زنده است و یک پسر هم از دختر فوت شده، کربلایی علی که همراه پدر و عمویش از بین رفته، باقی مانده است. ارث آنان چگونه تقسیم می‌شود؟

ج ـ در فرض مذکور، اگر تقدم یا تأخر یا تقارن موت مادر این پسر و پدر و مادرش و عموی مادرش معلوم نیست، این پسر ارث عموی مادر خود را نمی‌برد و ارث کربلایی حسن به کبرا برادر زاده‌اش می‌رسد ولی این پسر سهم مادر خود را از مالی که پدر و مادر او در حال حیات داشته می‌برد ولی از ارث کربلایی حسن سهمی نمی‌برد.

(۷۹)

س ۱۵۳ ـ زنی با دو فرزند خود در تصادف کشته شده‌اند و زن یک دختر صغیر، شوهر و پدر و مادر نیز دارد، تقدم و تأخر مرگ مادر با بچه‌های او معلوم نیست و دو بچه مقدار مختصری وجه پس انداز بانکی دارند، حکم ارث آنان چیست؟

ج ـ باید فرض شود دو بچه تلف شده بعد از مادر حیات داشته‌اند و سهم الارث از ترکهٔ مادر به آن‌ها می‌رسد و از آن‌ها به پدر می‌رسد و نیز فرض کنیم مادر بعد از فوت دو بچه زنده بوده و سهم خود را از پول بانکی آن‌ها برده و از او به شوهر و پدر و مادر و دختر صغیره می‌رسد و بین آن‌ها کما فرض الله تقسیم می‌شود.

س ۱۵۴ ـ پدری به اتفاق دختر و همسر و داماد خود در تصادف اتومبیل کشته شدند و شاهدان حاضر یعنی مسافران ماشین روبه‌رو که با ماشین مذکور تصادف نموده اظهار نمودند که پدر از ماشین بیرون افتاد و بلند شده و با دیدن صحنهٔ تصادف و از نظر ظاهر هم پدر سالم است و فقط زخم سطحی در سر دارد و دختر با دیدن صدمهٔ شدید از ناحیهٔ مغز و دست و صورت و غیره آن با تأیید تمام شاهدان دفن و تشییع جنازه فوت کرده است، آیا به نوهٔ دختری بازمانده از تصادف از ارث پدر بزرگ مادری سهمی تعلق می‌گیرد یا نه؟ توضیح این که شواهد مذکور نشان می‌دهد دختر پیش از پدر فوت نموده است.

ج ـ در مورد سؤال، با فرض آن که معلوم باشد پدر بعد از دختر فوت شده، دختر از پدر ارث نمی‌برد و پدر از دختر ارث می‌برد و آن‌چه پدر از دختر ارث می‌برد، به وارث زندهٔ پدر می‌رسد و اما نسبت به همسر، چون این شخص در خارج ماشین فوت شده، اگر تقدم و تأخر فوتش از زوجهٔ خودش معلوم نباشد، از یک‌دیگر ارث نمی‌برند و آن‌چه این شخص

(۸۰)

خودش از سابق داشته و آن‌چه از دختر ارث برده به وارث زندهٔ خودش می‌رسد و دختر و مادر، اگر تأخر و تقدم و تقارن فوتشان معلوم نباشد، مادر سهم الارث خود را از ترکهٔ دختر می‌برد و دختر هم سهم الارث خود را از ترکهٔ مادر می‌برد و آن‌چه از یک‌دیگر ارث می‌برند به وارث زنده‌شان می‌رسد و اما دختر و داماد که شوهر او بوده، اگر تقدم و تأخر و تقارن فوت آن‌ها معلوم نباشد، داماد سهم الارث خود را از ترکهٔ عیالش ارث می‌برد و دختر سهم الارث خود را از شوهر ارث می‌برد و آن‌چه از یک‌دیگر ارث برده‌اند به وارث زنده‌شان می‌رسد و اما نوهٔ دختری اگر پدر بزرگ اولاد بلاواسطه دارد، ارث به نوهٔ نمی‌رسد و اگر اولاد بلاواسطه ندارد و نوه هم منحصر به این یک دختر است، در صورتی که پدر بزرگ پدر و مادر و عیال دیگر نداشته باشد، تمام ترکه به این نوه می‌رسد و اگر نوه متعدد باشد، ترکه بین آن‌ها تقسیم می‌شود.

س ۱۵۵ ـ شخصی در تصادف به همراه همسر و یک فرزند و مادر همسرش بی‌درنگ فوت می‌نمایند و فرزند دیگری پس از پانزده ساعت می‌میرد و فرزند دیگری ندارد و وی دارای پدر و مادر و همسر او فقط پدر دارد، حکم اموال وی و مهریه و جهیزیهٔ همسر او چیست؟

ج ـ در فرض سؤال، چنان‌چه تقدم و تأخر و تقارن فوت نامبردگان معلوم نباشد، اموالی که مادر زن در حال حیات داشته، سهم دختر به دخترش می‌رسد و بقیه با یک ششم از اموال دخترش که در حال حیات داشته، به‌ورثهٔ زندهٔ مادر زن می‌رسد و اما اموالی که دختر در حال حیات داشته، یک چهارم آن به شوهرش می‌رسد که فوت نموده و یک ششم به

(۸۱)

پدر او و یک ششم به مادر او و بقیه به دو فرزند او که آن‌ها نیز از بین رفته‌اند می‌رسد و اما اموالی که شوهر زن در حال حیات داشته، یک هشتم از عین منقولات و از قیمت بنا و اشجار به زوجهٔ او می‌رسد و زوجه از زمین ارث نمی‌برد نه از عین و نه از قیمت و یک سوم آن به پدر و مادر زوج می‌رسد که زنده‌اند و بقیه به دو فرزندی که از بین رفته‌اند و اما اموالی که به زن از شوهر و مادر خود به ارث رسیده، یک ششم آن به پدر دختر و بقیه به فرزندی که بعدا فوت کرده می‌رسد و هم‌چنین اموالی که به زوج از زوجه رسیده، یک سوم آن به پدر و مادرش و دو سوم آن به فرزندی که بعدا فوت نموده و اما آن‌چه از اموال دو فرزند از پدر و مادر خود برده‌اند، چه آن‌چه در حال حیات داشته‌اند یا آن که به ارث برده‌اند تماما به جد و جدهٔ پدری و جد مادری آن‌ها می‌رسد، یک ثلث آن به جد مادری و دو ثلث آن به جد و جدهٔ پدری آن‌ها داده می‌شود.


ارث بردن مهدوم علیهم

س ۱۵۶ ـ شخصی در اثر زلزله با همسر و فرزندانش فوت نموده و در همین واقعه مادر و خواهر او نیز مرده‌اند و چندین برادر دارد که بعضی فقط مادری و برخی پدر و مادری هستند، همسر وی نیز پدر و مادر دارد، میراث آنان چگونه تقسیم می‌شود؟

ج ـ در فرض سؤال، سدس ترکهٔ آن شخص به مادر او منتقل می‌شود و از مادر به اولاد او که برادران امی و أبوینی شخص متوفی باشند منتقل و بقیهٔ ترکه به عیال و اولادش می‌رسد و از آن‌ها به پدر و مادر عیالش

(۸۲)

می‌رسد و اگر زوجه مالی داشته باشد، ربع آن به شوهر می‌رسد و از او به برادرهایش می‌رسد.

س ۱۵۷ ـ شخصی با پسرش در واقعهٔ زلزله فوت نموده، وارثان زندهٔ او چهار پسر و دو دختر و یک همسر دایمی است و یک دختر وی نیز فوت کرده و چند نفر فرزند و شوهر دارد و این دختر با دو بچه در همان زلزله زیر آوار مانده‌اند، ارث آنان چگونه تقسیم می‌شود؟

ج ـ در فرض مسأله، هشت یک مال اصلی مرد به عیال او می‌رسد و مابقی بین اولاد زندهٔ او و پسر و دختری که زیر آوار مانده‌اند و مرده‌اند هر پسر دو مقابل دختر تقسیم می‌شود و سهم پسر مرده به مادر او می‌رسد و سهم دختر مرده بین ورثهٔ زندهٔ پدر و دختر مصالحه شود و مال اصلی دختر، ربع آن به شوهر می‌رسد و سدس به مادر او می‌رسد و سدس هم به پدر مرده و بقیه بین اولاد، پسر دو مقابل دختر تقسیم می‌شود و در سدس سهم پدر، با ورثهٔ دختر مصالحه نمایند و سهم الارث دو بچهٔ مرده به پدر آن‌ها می‌رسد.

س ۱۵۸ ـ شخصی دارای همسر و فرزند بوده و همهٔ آنان بر اثر زلزله از دنیا رفته‌اند، معلوم نیست کدام یک زودتر فوت کرده‌اند، وارث زندهٔ شوهر دو برادر و یک خواهر می‌باشد و وارث زن، پدر و مادر است که زنده‌اند و شوهر وصیت نموده بوده که برای وی مبلغ هفتصد تومان در ایام عزا هزینه نمایند و وی خمس و حج نیز بر عهده دارد و پس از زلزله، بخشی از اموال وی مفقود شده، اموال موجود وی چگونه تقسیم می‌گردد؟

ج ـ در فرض سؤال، همهٔ اموال زوج به پدر و مادر زوجه می‌رسد و

(۸۳)

اموال زوجه ربع آن به برادر و خواهر زوج متوفی می‌رسد و بقیه به پدر و مادر او می‌رسد و در صورتی که حج بر او مستقر باشد، حج میقاتی استیجار نمایند کافی است و خمس مال او را ادا نمایند و مبلغی که وصیت نموده در صورتی که مقصود از آن حج و خمس نباشد، پس از اخراج حج و خمس اگر بیش‌تر از ثلث باقی‌مانده نیست، لازم است به آن عمل نمایند و اگر بیش‌تر باشد، در مقدار زاید موقوف به اجازهٔ ورثه است.

س ۱۵۹ ـ مادر و فرزندی از دنیا رفته‌اند و کسی نمی‌داند که کدام یک زودتر مرده‌اند، در این صورت ارث ایشان چگونه تقسیم می‌شود؟ و از طرفی، اگر موارد مختلف داشته باشد از قبیل تصادف و یا مهدوم‌علیهم و یا غرقی و غیر این ها تفاوت دارد یا نه؟

ج ـ اگر متوارثین مثل مادر و فرزند به واسطهٔ سبب واحدی مثل غرق یا تصادف یا آتش سوزی بمیرند و هر دو مال داشته باشند و تقدم و تأخر و تقارن موت آن‌ها معلوم نباشد، هر یک از دیگری ارث می‌برند به این نحو که در مثال مرقوم، مادر زنده فرض می‌شود و با سایر ورثهٔ فرزند کما فرض الله از ترکهٔ او ارث می‌برند و فرزند فرض می‌شود زنده و با سایر ورثهٔ مادر از ترکه ارث می‌برند ولی آن‌چه مادر از فرزند و فرزند از مادر ارث می‌برد، فقط به ورثهٔ زندهٔ آن‌ها می‌رسد و اگر یکی از آن‌ها مال نداشته باشد، آن که مال ندارد از آن که مال داشته ارث می‌برد و از او به وارث زنده حین موتش می‌رسد و این در صورتی است که متوارثین به واسطهٔ سبب واحد مرده باشند و اگر به مرگ عادی مرده‌اند و تقدم و

(۸۴)

تأخر آن معلوم نیست، توارث بین آن‌ها نمی‌باشد و ترکهٔ هر یک از آن‌ها به ورثهٔ زنده حین الموت او می‌رسد.

س ۱۶۰ ـ شخصی دارای دو پسر، یک دختر و یک همسر می‌باشد و همه در اثر زلزله مرده‌اند و فقط همسر او زنده مانده و مادر و یک برادر نیز دارد، سهم ارث آنان چه مقدار است؟

ج ـ در فرض سؤال، هرگاه تقدم و تأخر موت هیچ کدام معلوم نباشد، چنان‌چه فقط پدر مال داشته باشد و اولادش مال نداشته باشند، شش یک ترکه به مادرش می‌رسد و هشت یک به زوجه و مابقی سهم بچه‌هاست که به مادر آن‌ها داده می‌شود، پس غیر از شش یک مادر، تمام را باید به زوجه داد و برادر چیزی نمی‌برد.

س ۱۶۱ ـ شخصی با زن و فرزندان خود در اثر زلزله در زیر آوار مانده و مرده‌اند، معلوم نیست کدام یک از آنان مقدم و کدام یک مؤخر مرده است و همسر و فرزندان او ترکه‌ای نداشتند، و شخص مذکور ترکه دارد و یک خواهر، یک برادر و مادر زن وی در حال حیات هستند، آیا اموال شخص یاد شده به خواهر و برادرش منتقل می‌شود یا به جده می‌رسد؟

ج ـ در فرض سؤال، اگر فقط مرد متوفی مال داشته و زن و اولاد او مال نداشته‌اند، ترکهٔ او به جدهٔ اولاد می‌رسد و اگر زن هم ترکه داشته، ربع ترکهٔ او به خواهر و برادر شوهرش می‌رسد، «للذکر مثل حظّ الأنثیین».

(۸۵)

س ۱۶۲ ـ زنی از شوهر اول او اموالی به وی رسیده وا ز شوهر دوم نیز دو پسر آورده و همین مرد دوم از زن دیگر خود سه پسر و یک دختر دارد و این مرد با زن دوم در اثر زلزله فوت نموده‌اند و این زن، پدر و مادر دارد و از مرد نیز سه پسر و یک دختر که از زن اولش بوده باقی مانده‌اند، اموال آنان چگونه تقسیم می‌شود؟

ج ـ در فرض سؤال که مهدوم علیهم مرد و زن دوم باشند، اگر ورثهٔ مرد منحصر به سه پسر و یک دختر و ورثهٔ زن منحصر به پدر و مادر باشد، نصف مال اصلی زن به شوهر منتقل می‌شود و از او به سه پسر و یک دختر می‌رسد که بین آنان «للذکر مثل حظّ الأنثیین» تقسیم می‌شود و مابقی مال زن و آن‌چه از شوهر ارث می‌برد، به پدر و مادرش می‌رسد.


ارث پدر و فرزند که با هم کار می‌کرده‌اند

س ۱۶۳ ـ شخصی با پسر خود حدود بیست و پنج سال با هم در خانه‌ای فعالیت کرده‌اند و فرزند پیش از پدر می‌میرد و چه بسا که همسر فرزند با شوهر خود در این خانه زحمت کشیده‌اند و اکنون که پدر فوت کرده وارثان همهٔ اموال و خانه را برده‌اند و حتی مهریهٔ زن را نیز نداده‌اند، آیا شرعا صحیح است یا خیر؟

ج ـ در فرض سؤال، اگر فرزند در خانهٔ پدر و مادر برای آن‌ها تبرعا کار کرده، تمام آن اموال بین همهٔ ورثه کما فرض الله تقسیم می‌شود، و اگر برای خود کار کرده و پدر و مادر هم از آن منتفع می‌شده‌اند، آن‌چه از کارکرد پسر باقی است، مال خودش است و مهریه مربوط به ارث نیست و زن از زوج طلب‌کار است و در نزاع موضوعی، مرافعهٔ شرعیه لازم است.

(۸۶)

س ۱۶۴ ـ شخصی با سه فرزند کبیر خود با هم کار می‌کردند و مال زیادی تحصیل نموده‌اند، حال پدر فوت کرده و شراکت ایشان معلوم نیست نه میزان سرمایه معلوم بوده و نه قراری گذاشته‌اند و تنها با هم کار و با هم هزینه می‌کرده‌اند، حال اموال آنان چه مقدار است و آیا شرکت آنان باطل است؟

ج ـ از قضیهٔ شخصیه اطلاع ندارم. به‌طور کلی، اگر همهٔ فرزندان برای پدر خود کارگر بوده‌اند و مخارج آن‌ها را پدر می‌داده و حسابی بین آن‌ها نبوده، چنان که ظاهر حال این است، اموال باقی‌مانده بعد از پدر باید بین ورثهٔ پدر کما فرض الله تقسیم شود، و اگر مدعی شرکت هستند، باید شرعا ثابت نمایند.

س ۱۶۵ ـ کسی پسری به نام عمرو دارد که با هم کاسبی و زندگی می‌کنند، وی برای پسرش عمرو ازدواج نموده ولی هزینه‌های او را از خود جدا نکرده و بعد از مدتی پسر می‌میرد و دو بچهٔ صغیر از او باقی می‌مانده و چون پدر هزینه‌های پسر را جدا نکرده بوده، پسر مال مشخصی نداشته و زن عمرو و بچه‌های وی مدعی ارث هستند، آیا آنان چنین حقی را دارند یا خیر؟

ج ـ اگر عمرو متوفی مال مشخصی ندارد ولو به نحو اشتراک و اجرت کار هم برای او معین نشده، عیال و دو فرزندش حق الارث ندارند. بلی، اگر عمرو مال معین مشخصی داشته باشد ولو از جهت اجرت کار خود، آن مقدار حسب السهم به ورثه‌اش می‌رسد که یک سدس به پدر و یک هشتم به عیال و باقی حق دو فرزند است، و اگر نزاع موضوعی در بین باشد، باید به مرافعهٔ شرعیه حل شود.

(۸۷)


ارث همسر

س ۱۶۶ ـ آیا آب املاک مزروعی جزو اعیانی محسوب می‌شود تا همسر از آن ارث برد یا جزو زمین؟

ج ـ در فرض سؤال، از آبی که در حال فوت زوج از زمین خارج شده و در مجرای قنات یا استخر و حوض موجود است، زوجه ارث می‌برد ولی از آبی که بعد از موت از زمین خارج می‌شود، ارث نمی‌برد و تابع زمین است.

س ۱۶۷ ـ شخصی با تعیین وصی به یک سوم اموال خود وصیت نموده و همسری دارد که از او فرزندی ندارد، آیا وی از دیوار باغ، سنگ‌چین و کول چاه ارث می‌برد یا نه و آیا یک چهارم را از همهٔ اموال می‌برد یا پس از خارج نمودن یک سوم، از باقی ماندهٔ مال یک چهارم می‌برد و آیا می‌توان قیمت آن را به او داد یا سهم ارث وی را فقط باید از اعیانی خانه و درختان پرداخت نمود؟

ج ـ زوجه از قیمت دیوار و سنگ‌چین و کول ارث می‌برد. بلی، اگر طرفین تراضی کنند که از بابت قیمت از عین به او بدهند، مانعی ندارد و زن بعد از اخراج ثلث، چهار یک می‌برد.

س ۱۶۸ ـ کسی زمینی را به شرط خیار فسخ برای فروشنده، تا مدت معلومی خریده و پیش از گذشت آن زمان فوت نموده و فروشنده پس از مرگ وی و پیش از تمام شدن مدت خیار، معامله را فسخ نموده، در این صورت آیا همسر دایمی وی از آن ارث می‌برد یا این مبلغ به دیگر وارثان اختصاص دارد؟

«گلپایگانی»: الأقوی عندی ارث الزوجة من ثمن الأرض المشتراة فی فرض

(۸۸)

المسألة، وذلک لأنّ الفسخ هو حلّ العقد المقتضی لرجوع الأمر إلی ما کان، فلا محالة یرجع مثل الثمن إلی المیت و یعود بدله من المیت؛ لأنّ المعاوضة کان بینه وبین البائع الفاسخ، وکان العقد واردا علی مالهما، فهذا من لوازم حقّ الخیار بما هو حق حلّ العقد، نعم لو کان حقّ الخیار نظیر حقّ الشفعة حقا لتملّک المال من المالک الفعلی بازاء ما یملکه ما کان لارث الزوجة وجه، ولکنّه خلاف التحقیق وإن مال إلیه بعض السادّة الأعلام فی حاشیته علی مکاسب الشیخ قدس سرّهما.

ـ اقوی در نزد من آن است که ـ در فرض مسأله ـ زن از یک هشتم زمین فروخته شده ارث می‌برد؛ چرا که فسخ عقد گشودن و انحلال آن است و این امر بازگشت هر چیزی به آن‌چه بوده است را لازم دارد و به‌ناچار بهای آن به میت باز می‌گردد و مقابل آن از مرده به فروشنده می‌رسد؛ زیرا معاوضه میان او و فروشنده بوده و عقد بر مال آن دو وارد شده، و این امر از لوازم داشتن حق خیار به معنای حل عقد است. بله، اگر حق خیار در این صورت مانند حق شفعه باشد، از این رو که مالک بر مال خود ملکیت فعلی دارد، ارث زن معنایی نمی‌یابد، اما این امر خلاف تحقیق است؛ هرچند برخی از آقایان از علما در حاشیهٔ خود بر مکاسب شیخ قدس‌سره به آن تمایل یافته است.

* * *

«نکونام»: زن از یک هشتم آن زمین ارث می‌برد.

س ۱۶۹ ـ خانمی سی سال پیش با مرگ شوهر خود مالک یک هشتم اعیانی تعدادی درخت گردو و متفرقه در دو پلاک زمین درخت‌کاری گردیده و در این

(۸۹)

مدت حاضر به قیمت‌گذاری و دریافت بهای سهم ارث خود نشده و هر ساله یک هشتم از محصول سر درختی را برده، متمنی است در موارد ذیل حکم شرعی را بیان فرمایید.

۱ـ نحوهٔ تقویم درخت و پرداخت بهای یک هشتم اعیانی به چه طریق می‌باشد، آیا درخت‌ها به قیمت زنده که در محل خود باقی بماند باید قیمت شود یا قیمت درختی که باید ریخته شود و نیز زمینی که درخت در فضای آن قرار دارد مشمول یک هشتم می‌باشد یا خیر؟

۲ـ خانم مذکور می‌تواند از فروش سهم یک هشتم امتناع نماید و به مالکیت خود ادامه دهد که در نتیجه هرگونه عمران و کاشت درخت دیگر در زمین متوقف باشد و هر ساله یک هشتم از محصول را ببرد یا باید آن را به قیمت عادله بفروشد و اگر حاضر برای فروش نشود، تکلیف چیست؟

۳ـ آیا خانم، مالک بهای یک هشتم اعیانی درخت‌ها به قیمت روز است که نمو بیش‌تری نموده یا قیمت سی سال پیش که شوهر او فوت نموده است؟

ج ۱ـ در مورد سؤال، با فرض وجود ولد برای شوهر، زوجه یک هشتم از اموال منقول و یک هشتم از قیمت بنا و اشجار را به قیمت روز موت زوج از زوج خود ارث می‌برد. اگر هنگام موت شوهر اشجار بهره و ثمرهٔ موجودی داشته باشد، از عین آن بهره و ثمره نیز یک هشتم ارث می‌برد و اما از بهره و ثمرهٔ سال‌های بعد به‌کلی ارث نمی‌برد و چنان‌چه ورثهٔ میت رضایت ندهند، باید عوض هرچه را که برده به ورثه بر گرداند و در صورتی که ورثه در آن زمان، قیمت اشجار و بنا را به زن نداده باشند، الآن باید قیمت همان روز را بدهند نه قیمت امروز را و اشجار آن روز نیز با قیمت آن روز با فرض بقا قیمت شود و خود زمین را نباید قیمت کرد، چون زوجه از زمین ارث نمی‌برد نه عینا و نه قیمة.

(۹۰)

۲ـ زن مالک یک هشتم عین اشجار نیست تا اختیار فروش در دست او باشد و سهم او یک هشتم از قیمت اشجار است و حق امتناع از گرفتن قیمت را ندارد.

۳ـ مالک قیمت همان سی سال قبل است.

س ۱۷۰ ـ مردی با زن شوهردار رابطهٔ نامشروع داشته و عمل منافی عفت انجام می‌داده، این زن با کمک آن مرد، شوهر خود را می‌کشد و شبانه جسد او را مفقود می‌کند و پس از بازداشت و اقرار، زن به حبس ابد محکوم می‌شود، آیا زن که در انجام قتل مرد را نگاه داشته، از مال شوهر مقتول خود ارث می‌برد یا خیر؟

«گلپایگانی»: در فرض مسأله، اگر زن، شریک در قتل بوده، ارث نمی‌برد و اگر شریک نبوده و فقط نگاه داشته، بنا بر احتیاط واجب با سایر وراث در سهم الارث تصالح نمایند.

* * *

«نکونام»: چون زن در قتل شرکت داشته است، از او ارث نمی‌برد.

س ۱۷۱ ـ شخصی در اثر تصادف فوت نموده و راننده با رضایت وارثان، وجهی به عنوان خون بها به آنان داده است، آیا همسر وی از یک هشتم آن سهم می‌برد یا نه؟

ج ـ بلی، زن نیز از دیه ارث می‌برد.

(۹۱)

س ۱۷۲ ـ شخصی زمینی را به مبلغ ده‌هزار تومان می‌فروشد و قرار می‌گذارند که خریدار پول آن را پس از یک سال بپردازد و فروشنده می‌گوید هر موقع پول آوردی و من نبودم آن را به همسرم بده و خریدار می‌گوید آیا سند را به نام همسرت بنویسم و وی می‌گوید نه، آن را به نام خودم بنویس ولی اگر من نبودم پول آن را به همسرم بده، البته سه نفر نیز در آن‌جا شاهد بوده‌اند، آیا این پول به همسر وی تعلق می‌گیرد یا به وارث؟ هم‌چنین وی در وصیت‌نامه همهٔ اموال خود را به همسرش داده است و بعد از مرگ مبلغی پول نیز در جیب و در خانه داشته، آیا این پول‌ها به همسر میت می‌رسد یا به وارث؟

ج ـ در فرض سؤال، پول زمین کما فرض الله باید بین تمام ورثه تقسیم شود و هم‌چنین پولی که از جیب او درآمده و میت در خانه داشته و همسر میت هم از این پول‌ها سهم خود را می‌برد.

س ۱۷۳ ـ شرع مقدس اسلام کار کردن در خانهٔ شوهر را وظیفهٔ زن قرار نداده و کارهای معمولی خانه‌داری که مرسوم است، وظیفهٔ اخلاقی زن است و نه وظیفهٔ شرعی او، حال آیا زنانی که از اوایل زندگی در خانهٔ شوهر بچه‌داری، بافندگی و کمک در کارهای مربوط به شوهر داشته‌اند، پس از مرگ شوهر جز سهم ارث چیزی به آن‌ها داده می‌شود یا خیر؟

ج ـ اگر زن برای خود کار کرده، آن‌چه از کارکردش موجود است، مال خود اوست و آن‌چه با رضایت خودش مصرف شده، حق مطالبه ندارد، و اگر تبرعا کار کرده، اضافه بر مهر و ارث، حق مطالبه ندارد.

(۹۲)

س ۱۷۴ ـ شخصی با زنی ازدواج کرده و زن بعد از مدتی به تحریک مادرش سبب قتل شوهر خود را فراهم نموده و با حیله و تزویر شوهر خود را به مکانی که قاتل در آن‌جا بوده است برده ولی خود زن در قتل شوهر شرکت نکرده، آیا این زن از شوهر مقتول خود ارث و مهریه می‌برد یا خیر؟

ج ـ در فرض مسأله که مباشر اقوی از سبب است، زن از شوهر ارث و مهریه می‌برد؛ هرچند تقصیر کرده و گناه‌کار و به عقاب اخروی گرفتار است.


ارث جنین

س ۱۷۵ ـ شخصی فوت نموده و همسر وی در موقع فوت او باردار بوده و بچه به هنگام زایمان به حال عادی نبوده و اشخاص حاضر می‌گویند بچه مرده به دنیا آمده است ولی زن، پیش از زایمان احساس می‌کرده که بچه در شکم او زنده است، در این صورت سهم ارث زن از مال شوهر چه مقدار است و آیا بچه نیز حقی دارد یا نه؟

ج ـ طفل که زنده متولد شود، ارث می‌برد و اگر مرده متولد شود و یا حیات آن مشکوک باشد، ارث نمی‌برد؛ هرچند بعد از فوت پدر در شکم زنده باشد و مرد اگر هیچ اولاد نداشته باشد ولو از زوجهٔ دیگر زن، چهار یک ارث می‌برد و اگر اولاد داشته، زن هشت یک می‌برد و زن از زمین ارث نمی‌برد و از هوایی بنا و اشجار هشت یک قیمت و یا چهار یک قیمت می‌برد.

(۹۳)


حبوه و امور اختصاصی به پسر بزرگ‌تر

س ۱۷۶ ـ قرآن قیمتی که به خط کوفی نوشته شده و تمام ورق‌های آن پوست آهو می‌باشد، آیا حبوه به شمار می‌رود یا خیر؟

ج ـ ظاهرا این گونه قرآن که قیمت زیاد دارد و جزو نفایس محسوب است، حبوه نیست و همهٔ ورثه در آن شریک هستند.

س ۱۷۷ ـ آیا انگشتر قیمتی برلیان و الماس از حبوه است یا خیر؟

ج ـ ظاهرا این گونه انگشتر که از نفایس محسوب است، حبوه نیست و همهٔ ورثه در آن شریک هستند.

س ۱۷۸ ـ آیا انگشتر عقیق بسیار گران قیمت از حبوه به شمار می‌رود یا خیر؟

ج ـ حبوه است ولو گران قیمت باشد.

س ۱۷۹ ـ نیزه، تفنگ و سلاح‌های دیگر غیر شمشیر آیا حکم شمشیر را دارد تا از حبوه به شما رود و به پسر بزرگ‌تر داده شود یا خیر؟

«گلپایگانی»: در غیر شمشیر، احتیاط در تصالح بین ولد اکبر و سایر ورثه است.

* * *

«نکونام»: امور یاد شده حکم شمشیر را ندارد.


ارث بردن از غایب

س ۱۸۰ ـ کسی چهل و سه سال پیش در زمان جنگ جهانی دوم از روستای محل اقامت خود در حالی که نزدیک به سی و پنج سال از عمرش گذشته بود خارج و

(۹۴)

مفقود الأثر گردیده و از همان تاریخ در طول این مدت قریب به نیم قرن هیچ گونه خبری از زنده بودن وی به دست نیامده، وارثان شرعی و قانونی او به استناد بینهٔ شرعی از دادگاه صالح به منظور تملک اموال او درخواست صدور حکم موت فرضی وی را نموده‌اند و محکمه برای احراز هویت وی رونوشت شناسنامهٔ او را می‌خواهد و در ادارهٔ آمار و ثبت احوال محل هیچ گونه سابقهٔ سجلی برای وی وجود ندارد و فقدان سابقهٔ سجلی کاشف از این است که نامبرده فاقد شناسنامه بوده با این توصیف، تکلیف دادگاه و وارثان وی چیست؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، بنا بر مشهور، تا علم یا بینهٔ شرعیه بر موت شخص مفقود الأثر حاصل نشود، مفقود الأثر محکوم به حیات است و اموال او باید حفظ شود و کسی حق تقسیم آن را به عنوان ارث ندارد، لکن اقوی این است که می‌توانند با اجازهٔ حاکم شرع چهار سال تفحص نمایند و چنان‌چه بعد از چهار سال خبری از او به دست نیامد، اموال او را بین ورثه تقسیم نمایند، لکن قول اول احوط است.

* * *

«نکونام»: بعد از مراجعه به حاکم شرع و چهار سال جست‌وجو و با یأس و ناامیدی از پیدا شدن وی، حاکم شرع می‌تواند حکم به انتقال مال به وارثان دهد.


دیگر مسایل ارث

س ۱۸۱ ـ همسر این‌جانب در حالی که پسرم شش ساله بود از این‌جانب طلاق گرفت و در نتیجه پرورش پسرم به عهدهٔ بنده محول شد و وی در سن هجده

(۹۵)

سالگی در اثر خفگی با گاز کربن در حمام عمومی دار فانی را وداع گفت و دادگاه صاحب گرمابه را به دلیل کوتاهی در رفع نقایص حمام که باعث خفگی‌های متعددی شده به پرداخت دیه محکوم کرده، آیا از مبلغ دریافتی به عنوان دیه و خون بها به مادر مقتول که شوهر دیگری اختیار کرده چیزی تعلق می‌گیرد یا خیر و میزان آن چقدر است و آیا هزینه‌های برگزاری مراسم ترحیم و گرامی داشت آن مرحوم را می‌توان از مال وی برداشت یا خیر؟

ج ـ از موضوع شخصی اطلاع ندارم. به‌نحو کلی، مادر از ترکهٔ اولاد خود ارث می‌برد؛ هرچند شوهر دیگر اختیار کرده باشد و دیه از ترکه محسوب است و در فرض مسأله، یک ثلث تمام دیهٔ میت مال مادر است، مگر آن که میت دو برادر یا یک برادر و دو خواهر یا چهار خواهر پدر و مادری یا پدری تنها داشته باشد که در این صورت، سدس می‌برد و مخارج عزا کسر نمی‌شود؛ مگر با رضایت مادر و سایر ورثه.

س ۱۸۲ ـ یک پسر و سه دختر وارث فردی هستند و دختران از مال پدر ارث نبرده‌اند و اموال پدر را هنگام مرگ او ده‌هزار تومان بوده و پسر با آن کسب و کار کرده و برای نمونه، در حال حاضر که دختران ادعای ارث دارند به صدهزار تومان رسیده، آیا دختران هم از اصل و هم از منافع ارث می‌برند یا خیر؟

ج ـ در فرض سؤال، اگر اموال مشترک بین تمام دختران و پسر بوده، اصل و منافع آن مشترک است. بلی، اگر پسر با اذن خواهران خود در ملک مشترک عمل انجام داده که باعث زیادی قیمت یا فواید و منافعی است پسر اجرت المثل عمل خود را می‌تواند مطالبه کند، ولی زیادی و منافع حاصله، مشترک بین همهٔ آن‌هاست به حسب سهام آن‌ها از اصل.

(۹۶)

س ۱۸۳ ـ پیش از این، زمین‌هایی که در دست زارعان بوده ارزش و قیمتی نداشت و اگر کسی فوت می‌کرد، فرزندان وی آن زمین را به دیگری واگذار می‌کرد، اما در حال حاضر قیمت آن ترقی نموده، در این صورت اگر پس از فوت شخص، دختری در میان وارثان او باشد، آیا از این ملک ارث می‌برد یا نه؟

ج ـ در فرض مسأله، آن‌چه را که زارع ذی حق باشد، بعد از موت بین همهٔ ورثه حسب السهم باید تقسیم شود.

س ۱۸۴ ـ زنی به هنگام زایمان فوت می‌نماید و بچهٔ او نیز می‌میرد و آن زن پدر و مادر و شوهر دارد، اموال و مهریهٔ او چگونه تقسیم می‌شود؟ البته، وی بدهی نیز دارد.

ج ـ در فرض مسأله، ابتدا قروض از اصل ترکه خارج می‌شود و اگر طفل زنده به دنیا آمده و بعد مرده، شوهر چهار یک ترکه را از مهر و غیره طلب دارد و پدر و مادر هر یک، شش یک می‌برند و بقیه مال اولاد است و پس از مردن اولاد، سهم آن‌ها به پدر و مادر می‌رسد و اگر طفل، مرده به دنیا آمده و این زن غیر او اولاد نداشته باشد؛ نه از این شوهر و نه از شوهر دیگر، نصف ترکه مال زوج و ثلث ترکه مال مادر است و بقیه مال پدر اگر مادر حاجب نداشته باشد، و اگر مادر حاجب داشته باشد، سدس مال مال مادر است و بقیه مال پدر، و حاجب عبارت از دو برادر یا چهار خواهر و یا یک برادر و دو خواهر أبی یا ابوینی میت است.

س ۱۸۵ ـ زنی آب و ملک خود را به فرزندان خویش تا زمانی که زنده است با سلب منافع صلح نموده و سپس آن را به آنان اجاره داده و در اجاره نامه مدتی

(۹۷)

معین نشده، بلکه فقط مقدار مال الاجاره معین است و در ضمن یک نفر از دختران وی فوت شده که اجاره‌نامه نیز به نام او نوشته شده و وارث دختر، شوهر، فرزند و مادر او می‌باشد که آب و ملک را با هم مصالحه کرده‌اند، آیا مادر حق دارد ملک مورد صلح را خود تصرف کند و آن را به شخص دیگری اجاره دهد یا باید حسب ارث به وارثان داده شود و بر حسب سهم ارث مال الاجاره را به موجر بپردازند؟ در ضمن، در موضوع مقدار مال اجاره نیز مادر که موجر است ادعای غبن دارد.

ج ـ در فرض مسأله که مدت معین نشده، اجاره باطل است و اگر آب و ملک در دست دختر بوده، مادر اجرت المثل طلب دارد و چون مال مسلوب المنفعه صلح شده، بعد از فوت دختر هم منافع مال مادر است و سهم مادری را هم از عین آب و ملک از دخترش ارث می‌برد.

س ۱۸۶ ـ شخصی مدت یک سال است که فوت کرده و وارثان او پنج پسر و دو دختر می‌باشند. وی دارای سه زن است که از همسر اول دو پسر و از دومی سه پسر و از سومی دو دختر دارد و یک پسر از همسر دوم وی هشت سال است که مفقود شده و خبری از او نیست و اموال پدر نیز تاکنون تقسیم نشده، حال دربارهٔ سهم برادر مفقود چه تکلیفی دارند؟

ج ـ در فرض سؤال، تا موت وارث مفقود الأثر محقق و محرز نشده باشد، باید سهم الارث او را با نظر حاکم شرع احراز نمایند و به‌طوری که از بین نرود، نگه‌داری شود.

(۹۸)

س ۱۸۷ ـ برادر و خواهری از پدر املاکی به آنان ارث رسیده و هر دو از دنیا رفته‌اند و هیچ گونه مدرکی از آنان در دست نیست که خواهر حق خود را بخشیده یا نه، حال فرزندان آن خواهر می‌توانند از فرزندان برادر مطالبه حق مادر را بنمایند یا نه؟ هم‌اکنون همهٔ املاک موروثی در تصرف فرزندان برادر است.

ج ـ در فرض سؤال که علم دارند املاک مزبور به عنوان ارث بوده، اولاد خواهر حق مطالبه دارند؛ مگر این که شرعا ثابت شود که خواهر سهم خود را تملیک به برادر نموده است.

س ۱۸۸ ـ شخصی فوت کرده و همسر و فرزندی ندارد و وصیت نیز نکرده است و وارثان وی خواهر زاده‌های او هستند؛ یعنی دارای سه خواهر پدر و مادری بوده که در حیات او مرده‌اند، از یک خواهر پنج پسر و یک دختر و از خواهر دیگر یک دختر و از خواهر سومی نیز سه دختر مانده، در این صورت، آیا اموال وی میان خواهر زاده‌ها تقسیم می‌شود؟

ج ـ در فرض سؤال، ترکهٔ متوفی سه قسمت می‌شود و قسمت هر یک از سه خواهر به ورثهٔ آن‌ها می‌رسد. بنابر این، یک ثلث به یک دختر که تنها از مادر خود مانده است و یک ثلث دیگر به ورثهٔ خواهری که سه دختر داشته می‌رسد که بین خود بالسویه تقسیم کنند و ثلث سوم به ورثهٔ خواهری می‌رسد که پنج پسر و یک دختر داشته و هر یک از پسرها دو برابر دختر می‌برد.

(۹۹)

س ۱۸۹ ـ شخصی مبلغی پول به دامادش داده تا داروخانه‌ای را به نام دخترش خریداری نماید و به اظهار داماد پدر هر وقت می‌خواسته می‌توانسته این پول را پس بگیرد و داروخانه تا به هنگام فوت او خریداری نشده و پول هم‌چنان نزد داماد باقی است، آیا این پول برای وارثان است یا نه؟

ج ـ با فرض آن که داماد اقرار دارد که این شخص وجه را برای خرید داروخانه داده، با اظهار این که هر وقت می‌خواسته می‌توانسته بگیرد و داروخانه خریده نشده، وجه مرقوم جزو ترکهٔ میت است که پس از ادای دیون و وصایا بین همهٔ ورثه کما فرض الله تقسیم می‌شود.

س ۱۹۰ ـ شخصی فوت نموده و وارث او همسر و یک عموی پدری و فرزندان عموی پدری و مادری وپسران و دختران دایی و خاله که با مادر میت از یک پدر و مادر هستند می‌باشد، حال ارث آنان چگونه تقسیم می‌شود؟ آیا عموی پدری ارث می‌برد یا خیر؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، یک چهارم از عین اموال منقول، و از قیمت بنا و اشجار به زوجهٔ متوفی می‌رسد و زوجه از زمین ارث نمی‌برد نه عینا و نه قیمة و بقیهٔ اموال به عمو می‌رسد و اولاد دایی و خاله ارث نمی‌برند؛ چون قاعدهٔ کلی در ارث این است که اقرب مانع از ارث ابعد می‌شود ولی در خصوص موردی که میت فقط یک عموی پدری و یک پسر عموی پدر و مادری دارد، با این که عموی پدری اقرب است، پسر عموی پدر و مادری بالاجماع و روایت منقوله ارث می‌برد و عموی پدری ارث نمی‌برد و قدر متیقن از این استثنا همین مورد است، اما در غیر این فرض، چه از جهت تعدد فرزندان عموی پدری و مادری یا تعدد عموی پدری یا

(۱۰۰)

اجتماع دیگران با این‌ها، مثل زوجه و غیرها اختلاف است، و اقوی آن است که به قاعدهٔ کلی ارث عمل شود، بنابر این در مورد سؤال، بعد از سهم زوجه، باقی‌مانده به عموی پدری می‌رسد و فرزندان عموی پدر و مادری در این فرض ارث نمی‌برند؛ اگرچه احتیاط آن است که با یک‌دیگر مصالحه نمایند. والله العالم.

* * *

«نکونام»: عمل به احتیاط گفته شده لازم نیست.

س ۱۹۱ ـ شخصی یک برادر پدر و مادری و یک خواهر پدری دارد، ارث آنان چگونه تقسیم می‌شود؟

ج ـ ماترک او به برادر پدر و مادری می‌رسد و خواهر پدری از او ارث نمی‌برد.

س ۱۹۲ ـ شخصی یک دختر زاده و یک برادر دارد، ارث وی به کدام یک می‌رسد؟

ج ـ در فرض سؤال، ارث متوفی به دختر زادهٔ متوفی می‌رسد و به برادر متوفی چیزی نمی‌رسد.

س ۱۹۳ ـ شخصی فقط یک همسر دارد که دختر خالهٔ وی می‌باشد و در حال حاضر از طرف پسر عمه که پیش از او فوت نموده چند پسر عمه و نیز چند فرزند خاله دارد و از طرف دایی نیز یک پسر و یک دختر دارد، حال وارث وی کیست؟

ج ـ در فرض سؤال، همسر میت یک چهارم از عین منقولات و از قیمت

(۱۰۱)

هوایی ساختمان و اشجار ارث می‌برد و از زمین مطلقا چه عینا و چه قیمة ارث نمی‌برد و اولاد پسر عمه ارث نمی‌برند و بقیهٔ اموال میت به اولاد خاله و دایی می‌رسد؛ اگر همهٔ اولاد دایی و اولاد خاله، پدر و مادری یا پدری تنها یا مادری تنها باشند، ولی اگر بعضی پدر و مادری و بعضی پدری تنها باشند، پدری تنها ارث نمی‌برد و با فرض نبودن اولاد دایی و خالهٔ پدر و مادری، اولاد دایی و خالهٔ پدری تنها ارث می‌برند و چنان‌چه بعضی اولاد دایی و خالهٔ مادری تنها باشند و بعضی اولاد دایی و خالهٔ پدر و مادری یا پدری تنها باشند، یک سوم به اولاد دایی و خالهٔ مادری تنها می‌رسد و بقیه به اولاد دایی و خالهٔ پدر و مادری یا پدری تنها می‌رسد که بین خود بالسویه قسمت می‌کنند و همسر میت با عدم مانع از دو جهت؛ یعنی زوجیت و قرابت که دختر خاله بودن است، ارث خود را می‌برد.

س ۱۹۴ ـ شخصی مقداری مال دارد و وارث او ناشناخته است، حال اموال وی چگونه مصرف شود و آیا می‌شود از این پول، قبر وی را درست کرد یا خیر؟

ج ـ در فرض سؤال، زاید از مخارج کفن و دفن متوفی را به دست فقیه جامع الشرایط برسانند و صرف آن در سنگ قبر متوفی با اذن حاکم شرع جامع الشرایط جایز است.

س ۱۹۵ ـ آیا دخترها از زمین‌های کشاورزی و باغ ارث می‌برد یا خیر؟

ج ـ دخترها از زمین خانه و باغ و ملک مزروعی ارث می‌برند.

(۱۰۲)

س ۱۹۶ ـ آیا دختر از زمین‌هایی که نسق بندی آن از طرف ادارهٔ کشاورزی معلوم شده، ارث می‌برند یا خیر؟

ج ـ غیر از زمین که ملک متوفی است یا حقی از متوفی در آن موجود است، هیچ یک ارث نمی‌برند؛ نه پسر و نه دختر.

س ۱۹۷ ـ دو برادر بودند که یکی از آنان زن خود را طلاق داده و پسر شیرخواری داشته که او را از زن گرفته و برای شیر دادن نزد زنی دیگر گذاشته و زن طلاق داده شده مخفیانه پسر را از او گرفته و وی بدون اجازهٔ پدر، طفل را پیش خود برده تا او را شیر دهد و پسر مریض می‌شود و نزد مادر می‌میرد و پدر پسر نیز نزد برادر خود مریض شده و می‌میرد و در حال حاضر نمی‌دانیم آیا پدر اول مرحوم شده یا پسر و زن مطلقه نیز ارث پسر را می‌خواهد، تکلیف چیست؟

ج ـ در فرض سؤال که معلوم نیست پدر قبل از پسر مرده یا بالعکس، زن مطلقهٔ پدر حق مطالبهٔ ارث پسر خود را از ترکهٔ پدر ندارد؛ مگر این که شرعا ثابت شود که پسر بعد از پدر مرده.

س ۱۹۸ ـ شخصی فوت کرده و یک دختر، زن و مادر دارد، حال آنان چگونه ارث می‌برند؟

ج ـ در فرض سؤال، هشت یک از عین منقولات و از قیمت بنا و اشجار به همسر متوفی می‌رسد و از اراضی ارث نمی‌برد؛ نه عینا و نه قیمة، و بقیه بین مادر و دختر متوفی چهار قسمت می‌شود، یک چهارم به مادر متوفی و سه چهارم به دختر متوفی می‌رسد.

(۱۰۳)

س ۱۹۹ ـ شخصی فوت نموده و دو پسر دایی و یک نوهٔ عمو دارد، در این صورت اموال او به کدام یک از آنان می‌رسد؟

ج ـ در فرض سؤال، اموال متوفی به دو فرزند دایی متوفی می‌رسد و نوهٔ عمو ارث نمی‌برد.

س ۲۰۰ ـ آیا اهل تسنن در تقسیم ارث بر اساس مذهب خود باید عمل کنند یا مطابق با قوانین مذهب حق دوازده امامی؟

ج ـ می‌توانند مطابق مذهب خود تقسیم نمایند و اجبار بر تقسیم مطابق مذهب شیعه لازم نیست.

س ۲۰۱ ـ زنی بدون داشتن فرزندی فوت کرده و وارثان او عبارت است از پسر دایی (دو نفر) و پسر خاله (یک نفر) و پسر عمو (یک نفر)، ارث هر کدام چه مقدار می‌باشد؟

ج ـ در فرض مسأله، مال شش قسمت می‌شود، چهار قسمت آن به پسر عمو و یک ششم به پسر خاله و یک ششم به دو نفر اولاد دایی می‌رسد که بین خود به صورت بالسویه تقسیم می‌کنند و این در صورتی است که خاله و دایی پدر و مادری یا مادری یا پدری تنها باشند، ولی اگر یکی از آن‌ها پدر و مادری و دیگری پدری تنها باشد، دایی زاده‌ها یا خاله زادهٔ پدری تنها ارث نمی‌برند و زاید بر چهار ششم، مال اولاد دایی یا خالهٔ پدر و مادری می‌شود.

س ۲۰۲ ـ شخصی فوت نموده و نزدیک‌ترین بستگان وی عبارتند از همسر دایمی بدون فرزند و چهار نفر دایی زاده و یک نفر دختر عمهٔ مادری و سه نفر نوهٔ

(۱۰۴)

عمهٔ پدری، آیا با وجود دختر عمهٔ مادری سه نوهٔ عمهٔ پدری نیز از وراثان هستند یا خیر و میزان سهم ارث هر یک از وارثان چه مقدار می‌باشد؟

ج ـ در فرض سؤال، همسر متوفی یک چهارم از عین منقولات و یک چهارم از قیمت بنا و اشجار ارث می‌برد و از زمین نه عینا و نه قیمة ارث نمی‌برد و دایی زاده‌ها اگر همه اولاد یک دایی هستند، یک ششم می‌برند و بالسویه تقسیم می‌کنند و اگر از دایی‌های متعدد هستند، یک سوم می‌برند و بین دایی‌ها بالسویه تقسیم می‌شود و اولاد هر دایی سهم پدر خود را می‌برند و بین خود بالسویه تقسیم می‌کنند و بقیه مال دختر عمه است و در این صورت، نوهٔ عمه ارث نمی‌برد.

س ۲۰۳ ـ چنان‌چه زنی که بنا به اظهار شهود عینی دچار اختلال حواس بوده خود را با تصمیم قبلی زیر ماشین بیفکند و در نتیجه بمیرد و شهود اظهارات پیش از وقوع حادثه را مبنی بر این که وی قصد خودکشی دارد را شنیده باشند و شهادت خود را بیان نمایند، آیا راننده ضامن است یا خیر؟ در ضمن، تاکنون دو سال از واقعه گذشته و از رسانه‌های گروهی نیز استمداد شده و ورثه‌ای برای او پیدا نشده است، اموال او را باید چه کار کنند؟

ج ـ در فرض سؤال، اگر طوری خود را به زیر ماشین انداخته که برای راننده به هیچ وجه امکان جلوگیری از تصادف نبوده، راننده ضامن دیه نیست و اگر امکان جلوگیری از تصادف را داشته و مراعات نکرده، دیه بر عهدهٔ خود راننده است و ترکهٔ او را به مجتهد جامع الشرایط بدهند تا مطابق حکم شرعی عمل نماید و در فرضی که دیه بر عهدهٔ راننده‌است،آن را نیز باید به مجتهد جامع الشرایط بدهند تا بر طبق حکم شرعی عمل نماید.

(۱۰۵)

س ۲۰۴ ـ مادری اموال خود را بین فرزندانش تقسیم نمود که بعد از فوت وی به انحصار وراثت نیاز نباشد و هر کدام به میراث خود برسد و به صورت صلح خیاری در محضر رسمی به نام آن‌ها ثبت نموده بدون آن که آن را به تصرف آن‌ها در آورد و یکی از دختران پیش از مرگ مادر فوت نموده و بعد از فوت آن دختر بر روی این اموال به حج بلدی و نماز و روزه و مانند آن وصیت نموده و در حال حاضر که مادر فوت کرده، بچه‌های دختر فوت شده مدعی هستند که ما با فرزندان طبقهٔ اول ارث می‌بریم، آیا ادعای وارثان این دختر بجاست یا خیر و به وصیتی که نموده، چگونه باید عمل شود؟

ج ـ در فرض سؤال، اگر وصیت مادر روی خصوص سهم دختر فوت شده انجام گرفته، کاشف از این است که صلح به او را فسخ کرده و در این صورت، ورثهٔ دختر متوفی حقی به سهم او ندارند ولی اگر وصیت کلی است، سهم دختر به حال خود باقی است و موارد وصیت مادر از سهم هر یک حسب السهم ارثی که برده‌اند کم می‌شود.

س ۲۰۵ ـ بعد از فوت پدر این‌جانب، برادران بهایی من کلیهٔ ثروت او را میان خود تقسیم نمودند و با اتکا به رژیم طاغوتی چون این‌جانب مسلمان بودم مرا از ارث محروم کردند و در حال حاضر مقداری زمین و درخت و خانه موجود است و مادر من نیز مسلمان و کار او پختن نان برای مردم و کار من قالی بافی است و برادرم پول قالی بافی مرا گرفته و با آن زمین خریده است، حکم شرعی آن چیست؟

ج ـ در صورتی که کسی بمیرد و اولاد او بعضی کافر و بعضی مسلمان باشند، ارث او به وارث مسلمان او می‌رسد و اولادی که کافرند ارث

(۱۰۶)

نمی‌برند و چنان‌چه زمین را برادر شما با پول شما بدون اذن برای خود خریده، اگر شما معامله را امضا کنید، زمین ملک شما می‌شود و در نزاع موضوعی، مرافعهٔ شرعیه لازم است.

س ۲۰۶ ـ کتاب مفاتیح الجنان از مرده‌ای به ارث رسیده، حال اگر آن را کسی غیر از وارث بردارد، تکلیف وی چیست؟ آیا باید پول آن را به فقیر بپردازد؟ این در حالی است که کتاب، قدیمی است و قیمت آن زمان با حال تفاوت دارد.

ج ـ باید خود مفاتیح را در صورت وجود به ورثهٔ متوفی بدهد و چنان‌چه ورثه راضی به پول آن شوند، قیمت یوم الادا را بدهد.

س ۲۰۷ ـ اگر کسی با زنی زنا کرد و نطفهٔ وی منعقد شد و بعد از دو یا سه ماه با او ازدواج کرد، آیا آن بچه از آن مرد ارث می‌برد یا نه؟

ج ـ ولد الزنا از زانی و زانیه ارث نمی‌برد و هم‌چنین زانی و زانیه از ولد الزنا ارث نمی‌برند؛ مگر این که شبهه‌ای در بین باشد که شرعا قابل لحوق به پدر و مادر یا یکی از آن‌ها باشد.

(۱۰۷)

(۱۰۸)


بخش سیزدهم: آغازی نوین (احکام مردگان)

(۱۰۹)

(۱۱۰)

مردگان


حکمت غسل میت و غسل مسّ میت

س ۲۰۸ ـ چگونه است که هیچ یک از حیوانات و پرندگان بعد از مردن غسل ندارد، ولی انسان که اشرف مخلوقات است پس از ازهاق روح باید غسل داده شود و حتی اگر دست کسی به او برسد غسل بر آن شخص واجب می‌شود؟

«گلپایگانی»: به مقتضای اخبار اهل بیت وجوب غسل مخصوص به میت انسان است و یکی از حکمت‌های وجوب غسل میت آدمی، احترام میت انسان است که میت حیوانات، آن احترام را ندارند. و وجوب غسل مس میت نیز ممکن است یکی از حکمت‌هایش تأکید در اجتناب از تماس با بدن میت باشد؛ چون میت انسانی بیش‌تر از حیوانات در معرض تماس اشخاص است و بسا که سبب سرایت بعض امراض شود.

* * *

«نکونام»: غسل میت، گذشته از احترام دنیوی آن، برای حضور در محضر فرشتگان الهی است و وجوب غسل مس میت نیز ممکن است از این جهت باشد که به واسطهٔ خارج شدن روح، عوارضی در بدن میت حاصل

(۱۱۱)

می‌شود که ممکن است واگیردار باشد یا امور معنوی و پنهانی دیگری در این امر دخالت دارد و برای تحقیق هر چه بیش‌تر در این باره باید دانشمندان علمی و فلسفی کاوش‌های بیش‌تری داشته باشند تا ویژگی علمی احکام شرعی بیش از این جلوه‌گری نماید.

س ۲۰۹ ـ چرا مرده را با سدر و کافور غسل می‌دهند و علت و حکمت آن چیست؟

ج ـ به جهت امر حضرت پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله مطابق اخبار صادره از ائمه ، و شاید حکمت آن ضد عفونی شدن میت است که سمومات خارج شده از بدن او در حال موت از بین برود.


تجهیز و دفن میت بدون حضور ولی

س ۲۱۰ ـ گفته شده است بدون اذن ولی میت نمی‌توان مرده را غسل داد و یا کفن و دفن نمود، حال اگر ولی فرد درگذشته حاضر نباشد، آیا می‌توان با اذن حاکم شرع او را غسل داد و با دسترسی نداشتن به حاکم شرع آیا جایز است با اذن عدول مؤمنان او را غسل دهند و کفن و دفن کنند؟

«گلپایگانی»: در صورتی که تأخیر موجب هتک حرمت نشود و شاهد حال قطعی بر رضایت ولی نیز نباشد بدون اذن ولی جایز نیست.

* * *

«نکونام»: حکم وجوب کفایی نسبت به تجهیز میت برای عموم است و ولی وی در محدودهٔ تکلیف کفایی بر دیگران پیشی دارد که با حضور عرفی وی موضوع تقدّم او نیز محقّق می‌شود؛ اما با عدم امکان حضور او به صورت عرفی و در مدّتی محدود، حکم تقدّم او فعلیت را از دست می‌دهد

(۱۱۲)

و حکم وجوب کفایی بر عموم جاری است و دیگر اذن فقیه یا عدول مؤمنین را لازم ندارد.

س ۲۱۱ ـ ما رأی سماحتکم فی امرأة حامل ماتت عند النفاس وقد خرج رأس الطفل میتا، فهل یلزم إخراج الطفل تماما لتغسیل وتکفین ودفن الأمّ والطفل کلاًّ علی انفراده، أو یجوز إبقاء الطفل علی ما هو علیه، ویکفی ما یجری علی الأمّ عن الولد، وعلی فرض لزوم الإخراج، فلو لم یتیسّر الإخراج أو تعسّر فما التکلیف شرعا؟

ـ زنی باردار به هنگام زایمان مرده و تنها سر کودک خارج شده آیا لازم است همهٔ بدن کودک بیرون آورده شود تا غسل داده شود و کفن و دفن گردد و هر یک از مادر و بچه به صورت جدا تجهیز گردد یا می‌توان کودک را به همان حال باقی گزارد و تنها مادر را کفن و دفن نمود و بر فرض که بیرون آوردن آن واجب باشد، چنانچه این کار مشکل باشد، وظیفه چیست؟

ج ـ یجب فی الفرض إخراجه للتغسیل والتکفین والدفن وإن کان بعلاج وعملیة لا توجب مثلة بالطفل أو أمّه.

ـ در فرض مسأله، واجب است کودک برای غسل و کفن و دفن بیرون آورده شود؛ هرچند به درمان و جراحی باشد اما کودک یا مادر نباید مثله گردد.

س ۲۱۲ ـ آیا در غسل میت لازم است هر سه غسل آن را یک نفر انجام دهد یا می‌شود برای نمونه یک نفر وی را غسل با سدر دهد و دیگری غسل با کافور و سومی با آب خالص.

ج ـ لازم نیست غسل دهنده یک نفر باشد و جایز است سه غسل را سه نفر

(۱۱۳)

بدهد، بلکه جایز است یک غسل را هم چند نفر بدهند؛ به‌شرط این که مراعات ترتیب بشود و در هر دو مورد بر همهٔ کسانی که غسل می‌دهند، نیت کردن واجب است.

س ۲۱۳ ـ هرگاه در بدن مرده زخمی باشد که خون آن قطع نمی‌گردد، آیا می‌شود مقداری پلاستیک روی زخم گذارد تا بتوان وی را غسل داد و کفن نمود یا خیر؟

ج ـ در فرض مسأله، اگر به صبر کردن، خون قطع می‌شود، صبر کنند و اگر قطع نمی‌شود، موضع خون را به‌علاج مسدود نموده و غسل بدهند، لکن اگر در اثر مسدود نمودن موضع خون، مقداری از بدن شسته نمی‌شود باید تیمم بدهند.


شستن میت در آبی که مصرف عمومی دارد

س ۲۱۴ ـ شستن مرده در نهری که بین دو روستا مشترک است و ساکنان یکی به سبب برداشتن آب آشامیدنی از آن به نارضایتی خود تصریح نموده‌اند جایز است یا نه؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، اگر شستن در آب باعث اشمئزاز است، در خارج از آب، غسل بدهند و ظاهرا آب برداشتن و در خارج، غسل دادن اشکال ندارد؛ نظیر سایر حوایج.

* * *

«نکونام»: شستن میت در آبی که مورد مصرف عموم است، به هیچ وجه صحیح نیست؛ اگرچه عموم نیز به آن راضی باشند، و لازم است از پساب میت خودداری شود و مورد مصرف قرار نگیرد.

(۱۱۴)

س ۲۱۵ ـ کسی که در حادثهٔ رانندگی تصادف کرده و تمام بدن وی خرد شده است و سر نیز ندارد و او را میان کیسه گذاشته‌اند، آیا باید غسل داده شود یا تیمم؟

«گلپایگانی»: اگر شستن ممکن است و موجب تفرق اعضا نمی‌شود بشویند و غسل دهند، و در صورتی که شستن ممکن نباشد، چنان‌چه دست‌های او که جای تیمم است باقی است احتیاطا تیمم بدهند و اگر دست‌ها و سر او نیست، تیمم هم ساقط است، به‌همان حال دفن کنند.

* * *

«نکونام»: عمل به احتیاط گفته شده لازم است.

س ۲۱۶ ـ آیا شخص جنب می‌تواند مرده را غسل دهد یا نه؟

ج ـ بلی، جایز است.

س ۲۱۷ ـ کسی که مرده را غسل می‌دهد، آیا پیش از آن که غسل مس میت نماید می‌تواند مرده را کفن کند یا نه؟

ج ـ بلی، جایز است، ولی مستحب است غسل نماید و بعد میت را کفن کند.

س ۲۱۸ ـ شخصی در قبرستان غسالخانه‌ای ساخته و در حین خاکبرداری آن دو قبر نبش شده و استخوان‌های موجود در آن را به‌جای دیگری حمل داده‌اند و بنا را به آخر رسانده‌اند، غسل دادن مردگان در این مکان چه حکمی دارد؟

«گلپایگانی»: نبش قبر مسلم جایز نیست، ولی فعلا که این حرام را مرتکب

(۱۱۵)

شده‌اند، اگر زمین، قبل از دفن، مباح بوده و وقف نبوده، از ورثهٔ آن دو نفر، اگر زنده و معلوم هستند، استجازه و استرضا نمایند. ان شاء الله اشکالی ندارد و اگر ورثه معلوم نباشند، جواز غسل موکول به اذن حاکم شرع است احتیاطا.

* * *

«نکونام»: اگر زمان طولانی از دفن گذشته و صورت قبر از بین رفته و نبش اختیاری نبوده که معصیت باشد، اشکال ندارد.


اجرت گرفتن فرد برای انجام واجبات

س ۲۱۹ ـ گرفتن مزد برای انجام واجبات کفایی؛ مانند غسل میت و نماز و دفن آن، حرام است، بنا بر این مسأله، اگر کسی برای انجام این فرایض مطالبهٔ مزد نماید و خویشان میت آن را بدون رضایت پرداخت نمایند، آیا اشکالی به نماز، غسل و دفن میت وارد می‌آید یا نه؟

«گلپایگانی»: در فرض مسأله، اگر غسل و نماز را برای خدا بجا آورده است و اجرت برای مقدماتی که واجب نیست مطالبه نماید یا جهلا اجرت تبرع و بلا عوض مطالبه کند، غسل و نماز صحیح است و اگر غسل و نماز را برای پول گرفتن انجام داده نه برای خدا، غسل و نماز باطل است و با شک در این که به چه قصد انجام داده، عمل محمول بر صحت است تا خلاف آن معلوم شود.

* * *

«نکونام»: گرفتن مزد برای انجام واجبات کفایی؛ خواه عبادی باشد یا توصّلی، مانند غسل، کفن، دفن و نماز میت یا دیگر واجبات عمومی، اشکال ندارد؛

(۱۱۶)

زیرا وجوب، لزوم تحقّق آن را می‌رساند و گرفتن مزد، منعی در این جهت ایجاد نمی‌کند و وجود «قصد قربت» نیز مانعی بر جواز آن نیست؛ چرا که گرفتن مزد، خود داعی برای تحقّق عمل عبادی به قصد قربت می‌شود؛ بنابراین، کسی که اجرت می‌گیرد تا عمل غسل یا غیر آن را با نیت و قصد قربت انجام دهد، غسل او صحیح است؛ همان گونه که عبادت استیجاری با اخذ اجرت، صحیح است و منافاتی با آن ندارد.


برطرف ساختن موی زاید بدن میت

س ۲۲۰ ـ اگر موی بدن مرده بلند باشد، آیا می‌توان آن را زایل نمود یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر مو مانع از رسیدن آب به بشره باشد و غسل، موقوف به برطرف کردن آن باشد، اشکالی ندارد.

* * *

«نکونام»: صِرف مو، مانع از رسیدن آب به بدن میت نیست تا غسل به زایل کردن آن بستگی داشته؛ چنان که از عبارت ایشان ظاهر می‌شود و گرفتن ناخن و موی زاید بدن میت جایز است.


ظاهر بدن میت، موضوع غسل

س ۲۲۱ ـ مرده‌ای که کالبد شکافی می‌شود، مقداری از پوست وی با بخیه کردن آن موضع مخفی می‌شود، و در نتیجه، آب غسل به تمام پوست نمی‌رسد، در این صورت چه باید کرد؟

«گلپایگانی»: به همان نحو که هست او را غسل دهند و احتیاطا تیمم هم بدهند، ولی شکافتن بدن میت مسلمان حرام است.

* * *

(۱۱۷)

«نکونام»: موضوع غسل میت، ظاهر بدن میت است و ممکن است بدن وی در زمان غسل با زمان مرگ متفاوت باشد؛ بنابراین در فرض پرسش، نیازی به تیمّم نیست.

س ۲۲۲ ـ در غسل ترتیبی میت فتوا چنین است که فرو بردن هر یک از سه قسمت بدن در آب زیاد اشکال ندارد، آیا این حکم فقط به آب خالص مختص است یا در هر سه غسل چنین است؟

ج ـ در آب سدر و کافور هم اگر کر باشد و مضاف نباشد فرو بردن اعضای میت اشکال ندارد. بلی، در آب قلیل فرو نبرند.

س ۲۲۳ ـ اگر جنینی که بیش از چهار ماه دارد به ناچار قطعه قطعه شود تا خارج گردد، آیا هر کدام از قطعات آن غسل دارد و باید در یک کفن قرار داده شود؟

ج ـ قطعاتی که استخوان ندارد، همین‌طور در پارچه‌ای پیچیده و دفن نمایند، و قطعاتی را که استخوان دارد واجب است غسل بدهند و در پارچه‌ای پیچیده و دفن نمایند، اما قسمتی که سینه و قلب دارد، واجب است غسل داده و کفن کنند و دفن نمایند.


غسل و تیمم ناهمگون و نامحرم

س ۲۲۴ ـ اگر مرد نامحرمی به‌ناچار و با نبود زن بخواهد زنی را به‌جای غسل تیمم دهد، تکلیف وی چیست؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، با نبودن مماثل، تکلیف مبدل به تیمم نمی‌شود و اقوی سقوط غسل است، لکن احتیاط، غسل دادن است بدون لمس و

(۱۱۸)

نظر، و اگر غسل دادن ممکن نباشد؛ به‌طوری که اگر مماثل هم بود وظیفه تیمم بود، در این صورت او را تیمم بدهد بدون لمس و نظر.

* * *

«نکونام»: در فرض پرسش، با نبود شخص هم‌جنس، غسل ساقط می‌شود و تیمم نیز لازم نیست.

س ۲۲۵ ـ اگر خنثای مشکل بمیرد، چه کسی باید او را غسل بدهد؛ چرا که چنان‌چه مرد او را غسل دهد شاید در واقع زن باشد و در صورتی که زن وی را غسل بدهد شاید مرد باشد، در این صورت تکلیف غسل او چیست؟

«گلپایگانی»: احوط آن است که محارم نسب زن یک غسل داده و محارم نسبی مرد غسل دیگری بدهند، و اگر محرم نداشته باشد نیز احوط آن است که هم زن و هم مرد او را از زیر لباس غسل بدهند و این حکم در صورتی است که خنثی سه سال به بالا بوده باشد و اگر از سه سال کم‌تر باشد، هر کدام از مرد یا زن او را غسل بدهند؛ ولو از محارم نسبی او نباشد، جایز است.

* * *

«نکونام»: در این صورت شرط مماثل ساقط است و لازم است از زیر لباس بدون لمس و نظر یک غسل داده شود، کافی است.

س ۲۲۶ ـ اگر با وجود مماثل، محرمی غیر از شوهر و زن بخواهد غیر هم‌جنس خود را غسل دهد؛ چرا که اطمینان به غسل هم‌جنس ندارد؛ هرچند چگونگی آن را به

(۱۱۹)

وی آموزش دهد، آیا اجازه می‌فرمایید که وی میت را غسل دهد یا نه؟

«گلپایگانی»: اقوی آن است که با وجود مماثل، غیر مماثل غسل ندهد. بلی، هرگاه مماثلی که غسل صحیح بدهد نباشد به منزلهٔ فقد مماثل است.

* * *

«نکونام»: در صورت وجود هم‌جنس، غسل دادن غیر هم‌جنس جایز نیست و اگر مماثل نمی‌تواند مرده را به صورت صحیح غسل دهد، با هدایت فرد آگاه غسل با هم‌جنس انجام شود و در صورت ممکن نبودن آن، حکم مورد ناچاری را دارد.

س ۲۲۷ ـ اگر جاهل قاصر و یا مقصر، یکی از محارم خود را که غیر از زن و شوهر است، غسل بدهد صحیح است یا باید غسل را دوباره انجام داد و بر فرض لزوم تجدید، تفاوتی میان این که از گذاردن در قبر یا پس از پوشاندن روی قبر هست یا نه و در صورت جواز نبش، مدت آن چند روز و یا چند ساعت است؟

«گلپایگانی»: غسل محارم به نسب یا به رضاع، با فقد مماثل صحیح و در غیر این صورت، اقوی عدم صحت است و چنان‌چه جهلا این عمل واقع شد، نبش قبر و اعادهٔ غسل واجب است، مگر آن که بدن متلاشی و متعفن شده باشد که نبش موجب هتک باشد.

* * *

«نکونام»: غسل مرد نامحرم به دست زن نامحرم یا بر عکس، در مواردی که چاره‌ای از آن نیست، باطل نیست.

(۱۲۰)

س ۲۲۸ ـ اگر کسی در بیابانی که دسترسی به آبادی ندارد زنی مرده و عریان را ببیند و هوا نیز خیلی سرد باشد و از این جهت نتواند او را از پوشش خود بپوشاند؛ تکلیف وی چیست؟

ج ـ در فرض مسأله که محرم در بین نیست، غسل میت ساقط است. اگر متمکن است او را بدون غسل دفن کند و اگر متمکن نیست تکلیف ندارد. بلی، در صورت تمکن واجب است برود به آبادی و اسباب غسل و کفن و دفن او را فراهم آورد و الا تکلیفی ندارد.

س ۲۲۹ ـ مباشرت پدر شوهر و عروس و داماد و مادر زن با نبود محارم نسبی و هم‌جنس در غسل و کفن و دفن یک‌دیگر جایز است یا نه؟

«گلپایگانی»: در صورتی که مماثل نباشد، احوط آن است که اشخاص مذکور یک‌دیگر را غسل بدهند و بعد آب غسل را خشک نمایند و کفن کنند.

* * *

«نکونام»: در صورت نبود فرد هم‌جنس، انجام دادن غسل افراد یاد شده جایز است و بعد از غسل نیز نیازی به خشک کردن آب غسل نمی‌باشد.


محرمیت

س ۲۳۰ ـ زنی فوت شده و هم‌جنسی نیست تا او را غسل دهد، آیا می‌توان نوهٔ دختری یا پسری آن زن را برای مردی صیغه نمود تا به آن زن محرم شود و او را غسل بدهد یا نه؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، حصول محرمیت بعید نیست.

* * *

(۱۲۱)

«نکونام»: هر نوع اجرای صیغه جهت محرمیت باید با قصد جدی «تمتّع»، همراه باشد؛ حتّی نسبت به طفل صغیری که امکان چنین تمتّعی را در حد مسّما داشته باشد؛ زیرا غایت قریب صیغهٔ عقد، تمتّع است و هر گونه محرمیتی نسبت به زن، مرد، مادر و مادربزرگ یک طفل، غایت بعید صیغهٔ عقد می‌باشد و تحقّق آن بعد از فرضِ تحقّق غایت قریب است که خود، معلول عقد جدّی است، در فرض تحقق چنین قصدی جایز است؛ اگرچه لازم نیست و مورد در حکم نبود هم‌جنس است.


غسل میتی که جنسیت وی ناشناخته است

س ۲۳۱ ـ دو نفری که بدن آنان در آتش‌سوزی سوخته و هویت و جنسیتسان ناشناخته است چگونه تجهیز می‌شوند؟

«گلپایگانی»: احتیاطا ـ اگر غسل آن‌ها ممکن است ـ آن‌ها را از ورای ثیاب غسل دهند، هر یک را دو مرتبه یکمرتبه مرد غسل دهد، یک مرتبه زن، و اگر غسل ممکن نیست و مواضع تیمم آن‌ها باقی است، با دستکش هر یک را دو مرتبه تیمم دهند یک مرتبه مرد تیمم دهد و یک مرتبه زن، و کفن و دفن آن‌ها علی السواء است.

* * *

«نکونام»: در صورت تشخیص ندادن جنسیت زن و مرد بر اثر آتش سوزی در زمان غسل، چند غسل لازم نیست، بلکه اگر غسل ممکن باشد، یک غسل از روی لباس به نیت آن‌چه در واقع واجب است، کفایت می‌کند؛ خواه غسل دهنده مرد باشد یا زن و در صورت ممکن نبودن غسل و امکان تیمّم، با چیزی مانند دستکش که مانع تماس است وی را تیمم دهد و در آن

(۱۲۲)

نیز هم‌چون غسل عمل می‌شود و کفن و دفن هم به همین شیوه انجام می‌گیرد.


یافتن استخوان

س ۲۳۲ ـ استخوان انسان که معلوم نیست از مسلمان است یا کافر و یا از زن است و یا از مرد، چه حکمی دارد؟

«گلپایگانی»: اگر در بلاد اسلام است محکوم به اسلام می‌باشد و باید دفن نمود و اگر زن و مرد بودن آن معلوم نیست، در غسل و تجهیزات آن مراعات احتیاط نمایند؛ یعنی هم مرد او را غسل بدهد و هم زن.

* * *

«نکونام»: استخوان پیدا شده، محکوم به حکم افراد یک سرزمین در زمان نزدیک به دفن است؛ نه زمان و مکان یافته شدن آن و در صورت عدم تشخیص این که از زن است یا مرد، یک غسل به نیت آن‌چه در واقع است، کفایت می‌کند؛ خواه غسل توسط زن انجام گیرد یا مرد.


غسل میتی که از بدن او خون جاری است یا بعض اعضایش از بین رفته

س ۲۳۳ ـ مرده‌ای که بدن وی در حادثهٔ رانندگی مجروح شده و خون آن بند نمی‌آید، چگونه غسل داده می‌شود؟

«گلپایگانی»: اگر محتمل است با تأخیر غسل، خون قطع شود، باید صبر کنند تا خون قطع شود و بعد غسل دهند، در صورتی که موجب تعفن و هتک میت نشود و اگر این طریق ممکن نیست، لکن ممکن است برای یک لحظه خون را پاک و تطهیر کرد، پاک و تطهیر کنند و تیمم دهند.

* * *

(۱۲۳)

«نکونام»: اگر نمی‌شود خون را بند آورد و خون نیز بند نمی‌آید، غسل ساقط است و انجام تیمم کافی است.


بند نیامدن خون میت در حال غسل

س ۲۳۴ ـ شخصی در حادثهٔ تصادف فوت کرده و به هیچ وجه خون از او قطع نمی‌شود، حال تکلیف در غسل وی چیست؟

«گلپایگانی»: اگر ممکن است صبر کنند تا خون قطع شود والا مواضعی را که خون می‌آید به‌نحوی ـ ولو به این که چیزی روی آن بریزند ـ مسدود کنند، و اگر این هم ممکن نشد، به همان حال در آب جاری غسل دهند و آب سدر و کافور را در ظرفی بریزند و آب لوله که حکم جاری را دارد وصل به آن ظرف نمایند و با همان حال به بدن میت بریزند و احتیاطا تیمم هم بدهند.

* * *

«نکونام»: اگر خون بدن میت به هنگام غسل قطع نشود، می‌توان آن را با آب جاری یا آب لوله کشی غسل داد و نیازی به تیمّم نیست و اگر غسل که لازم است با آب سدر و کافور انجام گیرد نیز با استفاده از ظرفی صورت گیرد که به آب لوله‌کشی اتصال دارد، کفایت می‌کند و نیازی به تیمّم نیست.

س ۲۳۵ ـ شخصی که بیش‌تر بدن او در حادثهٔ رانندگی از بین رفته، برای غسل چه تکلیفی دارد؟

ج ـ هر عضوی که استخوان در او باشد باید آن را غسل دهند و در

(۱۲۴)

پارچه‌ای بپیچند و دفن نمایند و اگر سینه باشد که قلب در آن باشد یا خود قلب، علاوه بر غسل و کفن نماز هم بر آن بخوانند.

س ۲۳۶ ـ سر و صورت کسی در حادثهٔ رانندگی از بین رفته و دیگر اعضای وی سالم است، آیا وی را باید غسل داد یا تیمم، و چگونگی آن را تبیین نمایید؟

ج ـ اگر به غسل دادن، اجزای میت متفرق نشود، غسل دهند و اگر به غسل متفرق می‌شود، تیمم بدهند و با نبودن پیشانی، مسح آن ساقط است.


غسل جبیره

س ۲۳۷ ـ اگر در بدن میت زخم و جراحت باشد، آیا باید وی را غسل جبیره داد یا غسل متعارف؟

ج ـ در غسل میت، جبیره ذکر نشده، اگر ممکن است غسل بدهند والا تیمم بدهند.


جریان ادرار یا خون حیض

س ۲۳۸ ـ اگر در حال غسل میت از او ادرار یا خون حیض و مانند آن خارج شود که قطع شدن آن مدتی به درازا بکشد، آیا جایز است او را غسل بدهند و بی درنگ کفن و دفن کنند یا نه؟

«گلپایگانی»: صبر کنند تا خون یا بول قطع شود، مگر آن که معرض فساد بدن باشد.

* * *

«نکونام»: اگر در حال غسل میت، ادرار یا خون حیض از وی خارج شود،

(۱۲۵)

لازم است صبر شود تا ادرار قطع شود، ولی در مورد خون حیض ـ که معلوم نیست چه‌موقع قطع می‌شود ـ لازم نیست صبر شود،بلکه غسل ادامه می‌یابد و با مسدود کردن محل خروج خون، کفن و دفن انجام می‌گیرد.


تیمم

س ۲۳۹ ـ مرده‌ای سر و دست ندارد و غسل دادن او ممکن نیست، آیا تیمم نیز از او ساقط است یا نه، و اگر ساقط نیست، چگونه باید وی را تیمم داد؟

ج ـ اگر بعضی از اعضای تیمم باقی است همان بعض را تیمم دهند، و اگر هیچ یک از اعضا باقی نیست، تیمم ساقط است.

س ۲۴۰ ـ کسی که همهٔ اعضای وی در تصادف در هم کوبیده گردیده و به هیچ وجه نمی‌شود وی را غسل داد، در این صورت چگونه تیمم داده می‌شود؟

ج ـ در فرض مسأله، اگر اعضای تیمم صحیح است مثل شخص زنده او را تیمم دهند و واجب نیست از پشت سر تیمم دهند می‌توانند جلوی او بنشینند و او را تیمم دهند و باید دست راست میت را با دست چپ و دست چپ را با دست راست مسح نمایند.


تجهیز میت ناشناخته از جهت دین

س ۲۴۱ ـ اگر مرده‌ای را بیابند و ندانند که مسلمان است یا کافر، آیا باید او را غسل داد و کفن کرد و نماز بر او خواند یا نه؟

ج ـ اگر در بلاد مسلمین باشد، حکم میت مسلمان را دارد.

(۱۲۶)


تشخیص ندادن بدن میت کافر از مسلمان

س ۲۴۲ ـ چند نفر مسلمان، اهل کتاب و بهایی در حادثه‌ای سوخته‌اند و بدن‌های آنان ناشناخته است، دربارهٔ تجهیز آنان چه باید کرد؟

«گلپایگانی»: برای این که یقین حاصل شود که نسبت به مسلمان‌ها به تکلیف شرعی عمل شده، باید ـ اگر امکان دارد ـ همه را غسل دهند و کفن کنند، و بر هر یک جدا جدا به احتمال این که شاید مسلمان باشد نماز بخوانند و ممکن است همه را پیش هم بگذارند و به نیت میت مسلمان نماز بخوانند؛ البته، به‌نحوی که فاصلهٔ مضر بین نمازگزار و اموات نباشد و همه را مطابق دستور اسلام در مکانی که نه قبرستان مسلمین است و نه قبرستان کفار دفن نمایند.

* * *

«نکونام»: در صورتی که بدن افراد مسلمان و کافر در کنار هم قرار گرفته و تشخیص هر یک ممکن نباشد، کافی است بعد از غسل و کفن همهٔ افراد، به نیت نماز فرد مسلمان، یک نماز بر همهٔ آن‌ها خوانده شود و نیازی به برگزاری چند نماز نیست؛ هرچند لازم است محل غسل دادن و تمامی مواضع تماس اشیا و افراد با آن در حال رطوبت و تری تطهیر شود.

س ۲۴۳ ـ هر گاه دست کافر را ببرند، و کافر بعد از آن مسلمان شود، دست قطع شدهٔ وی حکم میت مسلمان را دارد یا خیر؟

ج ـ در فرض سؤال، عضو مزبور حکم عضو جدا شده از مسلمان را ندارد.

(۱۲۷)


کفن نوشته شده با آیات قرآن کریم

س ۲۴۴ ـ استفاده از کفنی که آیات قرآن بر آن نوشته شده جایز است یا خیر؟

«گلپایگانی»: احتیاطا باید به‌طوری کفن‌های نوشته شده با دعا و آیات قرآن به بدن میت پوشانده شود که یقین به نجس شدن آن‌ها حاصل نشود، بلکه در معرض نجس شدن هم نباشد، به این نحو که وقتی میت در قبر قرار می‌گیرد، نوشته طرف چپش باشد.

* * *

«نکونام»: نوشتهٔ دعا و آیات قرآن کریم باید به گونه‌ای همراه میت دفن شود که علم به نجس شدن آن نباشد و در معرض نجس شدن قرار نگیرد و هتک حرمت نیز دانسته نشود؛ امّا در سمت چپ بودن یا به سر آن پیچیدن لازم نیست و نیاز به کفن دیگری نیز نمی‌باشد.


نوشتن اسم میت و پدر او بر کفن

س ۲۴۵ ـ یکی از مستحبات کفن، ران پیچ است؛ بنابراین آیا باید ران‌ها را جدای از هم ببندند و یا بر روی هم پیچیده شود و هم‌چنین مستحب است اسم میت و پدر او نوشته شود، حال آیا برای مرد به عمامه و برای زن به مقنعه باید نوشت یا نه و مراد از مقنعه چیست، چارقد یا روپوش صورت؟

«گلپایگانی»: ظاهر آن است که ران‌ها را با هم بپیچند و مستحب است اسم آن‌ها به تمام قطعه‌های کفن نوشته شود و مراد از مقنعه چارقد است.

* * *

«نکونام»: نوشتن اسم بر تمام قطعات کفن لازم نیست و در این جهت میان مقنعه، چارقد یا روپوشِ صورت تفاوتی نمی‌باشد؛ اگرچه این سه با هم متفاوت است.

(۱۲۸)

س ۲۴۶ ـ جملاتی از قرآن مجید و دعاها که بر کفن می‌نویسند، اگر شسته شود ولی آثار آن بماند، آیا اشکال دارد یا نه؟

ج ـ مانعی ندارد ولی مراعات کنند که زیر بدن میت واقع نشود.

س ۲۴۷ ـ آیا می‌توان لباس احرام زنانه را به‌جای کفن میت مصرف کرد یا نه؟

ج ـ بلی ازار و ردای احرام را می‌توان به‌جای کفن مصرف نمود.

س ۲۴۸ ـ آیا جایز است که با جوهر خودکارهای فعلی مطالب مقرر را به کفن بنویسند؟

«گلپایگانی»: اگر علم به نجاست آن نباشد، اشکال ندارد، ولی بهتر آن است که با تربت حضرت سید الشهدا علیه‌السلام بنویسند.

* * *

«نکونام»: اشکال ندارد.

س ۲۴۹ ـ بدنی که مجروح است و خون آن با هیچ چیزی حتی با گچ، چسب و پنبه و باند بند نمی‌آید، چنان‌چه بعد از تیمم، بدن روی پلاستیک گذاشته شود و لنگ و پیراهن و سراسری را از روی پلاستیک بپوشانند، چه صورت دارد با توجه به این که بدون پلاستیک هر قدر تکفین شود به خون آلوده و نجس می‌شود؟

ج ـ در صورت مفروضه که به غیر این نحو ممکن نیست، اشکال ندارد.

س ۲۵۰ ـ کفن کردن منافقانی که اعدام می‌شوند چه حکمی دارد و تکلیف شرعی ما با آنان چیست؟

ج ـ کفن کردن آن‌ها مادام که علم به ارتداد آن‌ها نباشد اشکال ندارد.

(۱۲۹)


نماز بر میت دیوانه

س ۲۵۱ ـ آیا بر دیوانه‌ای که درگذشته واجب است نماز میت خوانده شود یا نه و در صورتی که واجب باشد، جملهٔ «اللهم إنّا لا نعلم منه إلاّ خیرا» بر وی صدق می‌کند یا چون وی در همهٔ زندگی خود تکلیفی نداشته است باید چیز دیگری گفت؟

«گلپایگانی»: خواندن نماز میت واجب است و به‌جای جملهٔ مذکوره، در دعای بر او جملهٔ دیگری که مناسب باشد مثل «اللهم أدخله الجنّة وأکرمه وأحسن إلیه» بگوید.

* * *

«نکونام»: جملهٔ «اللّهم لا نعلم منه إلاّ خیرا» را می‌توان در نماز میتی که دیوانه بوده است به قصد اِخبار و نه اِنشا قرائت نمود.

س ۲۵۲ ـ شخصی به گفتهٔ پزشک تا آخر عمر بدون ختنه مانده، آیا نماز بر جنازهٔ او جایز است یا نه، و آیا بعد از غسل می‌شود او را ختنه نمود یا نه؟

ج ـ ختنه واجب است و از ضروریات می‌باشد و کسی که آن را بدون عذر شرعی ترک کرده اگر وجوب آن را قبول داشته، معصیت کرده، و ترک آن برای حفظ جان اشکالی ندارد و در هر حال، مسلمان است و نماز بر جنازهٔ او واجب می‌باشد و بعد از مرگ، ختنهٔ میت جایز نیست.

س ۲۵۳ ـ شخصی که به تکلیف نماز و روزه عمل نمی‌کرده و منکر آن نیز نبوده است، آیا باید وی را تجهیز نمود؟

ج ـ تجهیزات میت مسلمان؛ هرچند فاسق باشد مانند مسلمان تارک الصلاة، واجب است.

(۱۳۰)

س ۲۵۴ ـ نماز خواندن بر جنازهٔ اشخاصی که خودکشی می‌کنند چه حکمی دارد؟

ج ـ اگر مسلمان باشد، نماز بر جنازهٔ او واجب است.

س ۲۵۵ ـ آیا تجهیز شیعه و سنی تفاوت دارد یا نه؟

ج ـ غسل و تیمم و کفن و دفن آن‌ها به یک نحو است ولی در نماز و دعایی که بر میت خوانده می‌شود نسبت به آن‌ها فرق دارد. در رساله ملاحظه کنید.

س ۲۵۶ ـ اگر کسی در نماز میت بعد از تکبیر چهارم برای هر مرده‌ای بگوید «اللهم اغفر لهذا المیت» کفایت می‌کند یا باید برای هر کدام به نحو مخصوصی که در رساله آمده عمل نمود؟

ج ـ اگر جنازه‌ای که به آن نماز خوانده می‌شود یکی باشد، «اللهم اغفر لهذا المیت» کافی است و اگر دو میت باشد، «اللهم اغفر لهذین المیتین» و اگر سه میت باشد، «اللهم اغفر لهولاء الأموات» کفایت می‌کند و تفصیل لازم نیست و جایز است برای میت؛ اعم از زن و مرد به لحاظ شخص یا نعش یا بدن بگوید «اللهم اغفر لهذا المیت» و به لحاظ جثه یا جنازه بگوید «اللهمّ اغفر لهذه المیتة».


نماز بر مسلمان مشروب فروش

س ۲۵۷ ـ دستور است که در نماز میت گفته شود «اللهم إنّا لا نعلم منه إلاّ خیرا» با آن که فرد مرده مشروب می‌فروخته و از طرفی مسلمان است، حکم تجهیز وی چگونه است.

«گلپایگانی»: اگر اعمال او از این قبیل بوده که قابل حمل بر صحت نیست و

(۱۳۱)

توبهٔ او هم معلوم نباشد، آن جمله را نگوید و به‌جای آن بگوید «اللهم أنت أعلم به منا».

* * *

«نکونام»: در فرض مذکور، مانند مورد دیوانه و تارک الصلاة، می‌توان جملهٔ یاد شده را در نماز میت به قصد اخبار قرائت نمود؛ هرچند مناسب است به جهت عدم ریشخند از ناحیهٔ عرف، عبارت دیگری مانند «اللهم أنت أعلم به منّا» آورده شود.

س ۲۵۸ ـ شخصی نماز خود را ترک کرده و کسی از روی ترس و یا ملاحظهٔ قبیله بر جنازهٔ او نماز خوانده، آیا وی گناهی کرده است یا نه؟

«گلپایگانی»: خواندن نماز میت بر او اشکال ندارد، لکن نگوید «اللهم إنّا لا نعلم منه إلاّ خیرا»، بلکه گوید «اللهم أنت أعلم به منّا».

* * *

«نکونام»: حکم آن در مسألهٔ پیش گذشت.


نماز بر میت در تابوت بسته

س ۲۵۹ ـ اگر مرده‌ای را در تابوت یا جعبه گذارند و بر او نماز خوانند، اشکالی دارد؟ آیا می‌توان نماز را بر مرده‌ای که اهل علم و تقوا نیست دو بار خواند؟

«گلپایگانی»: در صورتی که درب جعبه را باز نموده و نماز خوانده باشند صحیح است، ولی اگر در جعبه بسته بوده، احتیاطا نماز را مجددا بر قبر او بخوانند و تکرار نماز میت مانعی ندارد.

* * *

(۱۳۲)

«نکونام»: باز بودن درِ تابوت یا جعبهٔ میت به هنگام نماز ضرورت ندارد و نیازی به نماز احتیاطی بر تابوت یا قبر نیست.


گذاردن میت در مسجد

س ۲۶۰ ـ آیا می‌توان میت را پیش از غسل در مسجد گذاشت و آیا به مسجد هتک و بی‌احترامی نمی‌شود؟

«گلپایگانی»: در صورتی که موجب تنجیس مسجد نشود، جایز است؛ هرچند خلاف احتیاط است.

* * *

«نکونام»: گذاردن میت در مسجد، پیش از غسل یا بعد از آن؛ در صورتی که سبب نجس شدن یا هتک حرمت مسجد نباشد، در اصل اشکالی ندارد و خلاف احتیاط شمرده نمی‌شود.

س ۲۶۱ ـ آیا می‌شود مرده‌ای را که بدن وی به نجاستی مانند خون و ادرار آلوده گردیده و هنوز غسل داده نشده در مسجد گذاشت؟

ج ـ هرگاه به نحوی باشد که موجب توهین شود جایز نیست.


در لحد گذاشتن میت توسط نامحرم

س ۲۶۲ ـ آیا دایی می‌تواند زن خواهرزادهٔ خود را در لحد بخواباند یا نه؟

«گلپایگانی»: در لحد خواباندن میت، شرطش محرمیت نیست، لکن از لمس و نظر خودداری نماید.

* * *

(۱۳۳)

«نکونام»: دایی به زن خواهرزادهٔ خود محرم نیست؛ ولی در به لحد نهادن میت، محرمیت شرط نمی‌باشد.

س ۲۶۳ ـ کسی نزدیک به چهار سال پیش فوت نموده و در قبری که خود آن را خریده دفن گردیده و ورثهٔ وی چهار پسر و چهار دختر و دو عیال است. اکنون برادر وی فوت شده و او را نیز در همین قبر دفن نموده‌اند، آیا در این مدت کوتاه جایز بوده میت دیگری در آن قبر دفن گردد یا نه و هم‌چنین اجازهٔ همهٔ وارثان وی لازم است یا نه؟

ج ـ اگر محل قبر وقف نبوده و ملک فروشنده بوده و به‌نحو شرعی خریداری شده، ملک خریدار است و بدون اجازهٔ مالک، تصرف در آن جایز نیست؛ هرچند میتی که در آن دفن شده از بین رفته باشد و اگر وقف باشد، باید به‌نحوی که در وقف معین شده عمل شود و نبش قبر، جز در مواردی که در رسالهٔ عملیه ذکر شده، حرام است.


دفن موقّت امانی

س ۲۶۴ ـ در بندر دیلم معمول شده که اغلب مردم اجساد مردگان خود را به قم و یا شهر دیگری نقل می‌دهند و چون بهداری محل در تمام فصول اجازهٔ نقل جسد نمی‌دهد، زمین را به نام قبر هاشمی حفر کرده و میت را به‌طرف شمال یا جنوب به پشت می‌خوابانند و روی آن را با گچ یا گل و مانند آن مسدود نموده و سپس گودال یا قبر را با خاک پر می‌کنند و پس از مدتی که نزدیک به یک سال یا بیش‌تر طول می‌کشد آن را نبش نموده و جسد را از از آن بیرون می‌آورند و به

(۱۳۴)

مقصد مورد نظر نقل می‌دهند و گاه بعضی از بازماندگان موفق به حمل جسد نمی‌شوند و به همان حال در زمین باقی می‌ماند، آیا این عمل صحیح است یا نه؟ هم‌چنین اگر روی زمین بنایی بسازند و جسد میت را در آن‌جا بگذارند، حکم خود زمین را دارد یا نه؟

«گلپایگانی»: دفن میت به این نحو در داخل زمین یا خارج آن، هرچند به عنوان امانت برای نقل به اماکن متبرکه باشد، به نظر این جانب جایز نیست و باید به همان نحو شرعی و متعارف، زیر زمین دفن نمایند و هر وقت خواستند او را به یکی از اماکن مشرفه حمل کنند، نبش قبر او ـ در صورتی که مستلزم هتک نشود ـ جایز است.

* * *

«نکونام»: عنوان قبر هاشمی ملاک مستندی ندارد و این‌گونه وصیت‌ها اگر مشکلات موسمی، ترابری یا ارگانی را در سطح وسیع ایجاب کند، عمل به آن لازم نیست و در هر صورت، قبر موقّت امانی باید هم‌چون قبر طبیعی به صورت شرعی تحقّق یابد.

س ۲۶۵ ـ شخصی با حریق از بین رفته و فقط مقداری خاکستر از او باقی مانده، آیا وظیفه‌ای دربارهٔ او هست؟

«گلپایگانی»: احتیاطا خاکستر او را دفن کنند.

* * *

«نکونام»: خاکستر او را دفع کنند خوب است؛ اگرچه واجب نیست.

(۱۳۵)


گذاردن قرآن کریم در قبر میت

س ۲۶۶ ـ آیا گذاشتن قرآن کریم در قبر به همراه میت با عقیدهٔ پاک و با وصیت خود او جایز است یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر طوری است که از آلوده شدن به رطوبات محفوظ باشد و هتک نباشد، به قصد تبرک مانعی ندارد.

* * *

«نکونام»: هر چیز مادی که ارزش مالی مناسبی داشته باشد، هم‌چون عقیق یا قرآن کامل، گذاردن آن در قبر میت از موارد اسراف شمرده می‌شود و جایز نیست و نهادن چیزهایی، مانند تربت، دعا یا نوشتهٔ آیات الهی، در صورتی که ارزش ریالی بالایی نداشته باشد، اشکال ندارد، بلکه از موارد پسندیده است.


ملاک رو به قبله بودن فرد دارای نقص عضو

س ۲۶۷ ـ بچه‌ای هشت ماهه که تمام اعضای وی سالم است جز صورتش که به طرف پشت می‌باشد؛ به گونه‌ای که اگر رو به قبله می‌ایستاد همهٔ مقادیم بدن او به طرف قبله بود اما صورت او کاملا پشت به قبله قرار می‌گرفت، مرده است، حال چگونه باید او را دفن کرد و اگر وی زنده می‌ماند تا بالغ می‌شد، چگونه باید نماز می‌خواند و اگر صورت او به طرف مشرق یا مغرب بود، چه باید می‌کرد؟

«گلپایگانی»: در این مسأله، تشخیص تقدیم احد طرفین مشکل است و اقوی تخییر است، اما در نماز علی الظاهر مقادیم بدن که می‌تواند رکوع و سجود بجا آورد مقدم است در استقبال، و رکوع را به همان وضع بجا آورد؛ چون

(۱۳۶)

رکوع با این حال صدق می‌کند و در سجده نیز گذاشتن یکی از جبینین بر زمین کافی است و احتیاطا مهر را هم به پیشانی بگذارد، و برای دفن، او را مانند سایر اموات روی دست راست دفن نمایند.

* * *

«نکونام»: میزان در رو به قبله بودن، ناحیهٔ قدامی و پیشین بدن است؛ خواه در نماز باشد یا در دفن یا در هر مورد دیگری؛ هرچند صورت به سمت دیگری باشد. هم‌چنین است در سجده و مهر بر پیشانی که گذشته از آن که ممکن نیست، لازم هم نمی‌باشد؛ زیرا فردی که دو دست بر زمین می‌نهد، چگونه مهر بر پیشانی که در واقع پشت سر است قرار دهد! مگر آن‌که در این عمل به دیگری متوسّل شود، که تمامی این امور غیر لازم و بدون مورد است و نباید به آن دامن زد؛ چون از موارد عسر و حرج، بلکه ریشخند می‌باشد و آن مقدار از سر، که مقابل زمین قرار می‌گیرد، در امر سجده کفایت می‌کند.


شتاب نداشتن در دفن فرد سکته کرده و مانند آن

س ۲۶۸ ـ در کتاب طهارت فرموده‌اند که باید کسی که به او صاعقه زده شده یا غرق شده یا سکته کرده را سه روز دفن نکنند و صبر نمایند تا یقین به مرگ آنان حاصل شود، اما در این زمان وی را بی‌درنگ و با معاینهٔ دکتر دفن می‌کنند، آیا معاینهٔ دکتر کفایت می‌کند؟

«گلپایگانی»: اگر از قول دکتر یقین به موت حاصل شود، دفن جایز است والا جایز نیست تا یقین حاصل شود.

* * *

(۱۳۷)

«نکونام»: دکتر، به کمک تخصّص و ابزاری که در اختیار دارد؛ هرچند می‌تواند بگوید قلب این فرد از کار افتاده است یا نه، ولی نمی‌تواند به مردن وی حکم کند؛ از این رو لازم است در دفن چنین افرادی شتاب‌نشود.

اگر این طور گفته شود که ایستادن قلب فردی با مردن او برابر است، باید گفت هرچند علم پزشکی با توان‌مندی، ابزار و وسایل کنونی، این امر را تأیید می‌کند، ولی ممکن است در آیندهٔ دور یا نزدیک، این برداشت مورد خدشه قرار گیرد؛ همان‌طور که ما به طور جدی احتمال آن را می‌دهیم که در آینده، علم طب و ابزار طبی از چنان موقعیتی برخوردار گردد که ثابت کند دسته‌ای از کسانی که قلبشان از کار می‌ایستد، نمرده‌اند و در جهت مداوا و سالم سازی آن‌ها بکوشد؛ پس ایستادن قلب فردی مساوی با مردن او نیست و طبیب تنها می‌تواند به ایستادن قلب حکم کند و حکم به مردن فرد، به اطمینان عرفی نیاز دارد و نباید در امر تدفین، در موارد ویژه شتاب نمود.

س ۲۶۹ ـ در کشورهای غربی مرده را در تابوت می‌گذارند و دفن می‌کنند، آیا چنین کاری مخالف با احکام اسلام نیست؟

ج ـ پس از غسل و کفن و نماز، اگر او را در جعبه بگذارند؛ به‌نحوی که رو به قبله باشد، به شکلی که میت را در قبر می‌گذارند، و دفن کنند مانعی ندارد.


گذاردن مرده در سرداب به جای دفن

س ۲۷۰ ـ در محل ما سردابی است که اطفال مرده را در میان آن روی هم یا کنار هم می‌گذارند و درب ورودی آن را با سنگ و خاک و گل می‌پوشانند و بعد از

(۱۳۸)

مدت کوتاهی دوباره در سرداب را باز کرده و طفل مردهٔ دیگری را در آن می‌گذارند. آیا چنین چیزی جایز است یا نه، و بر فرض جایز نبودن، آیا واجب است مرده‌های موجود آن را دفن شرعی نمایند؟

«گلپایگانی»: با صدق دفن و موارات فی الارض، جواز بعید نیست، لکن احتیاط آن است که قبر بکنند و آن‌ها را دفن نمایند و این احتیاط ترک نشود.

* * *

«نکونام»: این نوع پوشش سردابی با دفن شرعی منافاتی ندارد و «موارات فی الارض» صدق می‌کند و لازم نیست نسبت به مردگان سابق اقدامی اعمال شود.

س ۲۷۱ ـ در قبرستانی کهنه، قبری برای دفن میت حفر کرده‌اند و استخوان مرده‌ای یافته‌اند که معلوم است چندین سال قبل دفن شده، آیا می‌توانند میت را در آن دفن کنند یا نه؟

ج ـ در فرض سؤال، در صورتی که بدانند محل قبر است و شک کنند استخوان آن پوسیده است یا نه، کندن آن جایز نیست، لکن جایی را که کنده‌اند دفن میت در آن جایز و استخوانی را که در آورده‌اند، دو بار دفن کنند.


نبش قبر

س ۲۷۲ ـ میتی را دفن کرده‌اند و بعد از دفن متوجه شده‌اند که وی را حنوط نکرده‌اند، آیا نبش قبر وی لازم است یا خیر؟

«گلپایگانی»: در صورتی که بدن در قبر بو نگرفته و منفسخ نشده، واجب

(۱۳۹)

است نبش قبر، و در همان قبر حنوط شود، و اخراج او از قبر لازم نیست.

* * *

«نکونام»: در صورتی که مقدار زمانی از آن گذشته باشد لازم نیست جهت حنوط نبش قبر شود.

س ۲۷۳ ـ در غسل میت که ترتیب لازم است، اگر به اشتباه غسل با آب کافور را بر آب سدر پیشی دارند، آیا لازم است نبش قبر شود یا نه؟

«گلپایگانی»: در فرض مسأله، تا زمانی که نبش قبر موجب هتک میت نباشد، از جهت رایحه کریهه و یا متفرق شدن اجزای بدن میت، نبش قبر برای رعایت ترتیب اغسال سه‌گانه واجب است.

* * *

«نکونام»: اگر مدتی از آن گذشته باشد، حتی اندک نبش قبر و رعایت ترتیب لازم نیست.

س ۲۷۴ ـ قبرستانی است متروک که شهرداری آن را خاک‌برداری می‌نماید و در نتیجه اثر قبور از بین می‌رود و احتمال دارد به لحد نیز برسد، در این صورت آیا جایز است اموات را از آن محل بیرون آورده و در جای دیگر دفن نمایند؛ یعنی آیا نبش قبر را در این صورت جایز می‌دانید یا نه؟

«گلپایگانی»: نبش قبر جایز نیست، اگر معصیت کردند و نبش شد، واجب است میت را در محل دیگر دفن کنند، و اگر در شرف نبش و هتک واقع شد، جایز است قبلا نبش کنند و در محل دیگر دفن بنمایند و به احتمال

(۱۴۰)

هتک، نبش جایز نیست، باید در شرف هتک باشد تا حمل به مکان دیگر لازم شود.

* * *

«نکونام»: اگر خروج مکان از وضعیت موجود ضرورت دارد، موارد احتمالی نبش را در مکانی دیگر قرار دهند اشکال ندارد.


نبش قبر بدون وصیت میت

س ۲۷۵ ـ نبش قبر کسی که خود وصیت نکرده و فرزندان وی او را به‌گونهٔ امانت به خاک سپرده‌اند چیست؟

«گلپایگانی»: نبش قبر جهت حمل به مشاهد مشرفه جایز است؛ هرچند وصیت نکرده باشد.

* * *

«نکونام»: به خاک سپردن امانی به قصد نبش بعدی قبر و حمل جنازه به مشاهد مشرّفه، چندان صورت خوشایندی ندارد و شایسته نیست و نباید به آن دامن زد؛ اگرچه بعد از تحقّق آن، امری جایز می‌باشد.

س ۲۷۶ ـ اگر مرده‌ای در زمین غصبی دفن شود و صاحب آن راضی نباشد، چه حکمی دارد؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال که در زمین غصبی دفن شده، واجب است نبش قبر کرده و او را از آن مکان بیرون بیاورند و در مکان مباح دفن کنند؛ گرچه اولی، بلکه احوط این است که وسایل رضایت مالک را؛ هرچند با پرداخت عوض باشد، فراهم سازند.

* * *

(۱۴۱)

«نکونام»: هر طور ممکن است وسایل رضایت مالک را فراهم سازند تا نبش قبر نشود و اگر مالک بهانه‌جویی کند گناه‌کار است و در صورت معقول بودن عذر مالک؛ چنان‌چه زمان دفن اندک باشد، نبش قبر شود.

س ۲۷۷ ـ در خواب مرده‌ای را دیدم که می‌گفت من نمرده‌ام، قبر مرا بشکافید و مرا بیرون بیاورید، آیا خواب حجت است یا نه؟

ج ـ خواب شرعا حجت نیست و مجوز نبش قبر نمی‌شود و نبش قبر حرام است.


اثبات حق و نبش قبر

س ۲۷۸ ـ در صورتی که اثبات حقی نبش قبر را لازم داشته باشد آیا نبش آن جایز است؟

«گلپایگانی»: بلی، از مواردی که نبش قبر جایز است موردی است که اثبات حقی موقوف به رؤیت جسد میت باشد.

* * *

«نکونام»: در صورتی که اثبات حق، مورد اهمیت یا اهتمام باشد جایز است.


دفن اضطراری میت در مسجد

س ۲۷۹ ـ دوازده سال پیش در ایام زمستان شخصی فوت نموده و به علت برف شدید نتوانستند او را به قبرستان عمومی ببرند و ناآگاهانه وی را در مسجد به خاک سپردند، آیا باید وی را نبش قبر نمود و در قبرستان عمومی دفن گردد یا خیر؟

«گلپایگانی»: در صورت مفروضه اگرچه عمل حرامی انجام شده ولی جواز

(۱۴۲)

نبش قبر بعد از گذشت دوازده سال معلوم نیست، اما آثار ظاهری قبر باید از بین برود.

* * *

«نکونام»: در مورد مذکور، نبش قبر جایز نیست؛ اگرچه لازم است آثار ظاهری که نمود قبر بودن آن است از بین برود.

س ۲۸۰ ـ شخصی پدرش دارای دو ملک ییلاقی و قشلاقی بوده و وی در ملک قشلاقی به خاک سپرده شده، اکنون ملک قشلاق به فروش رفته و در اختیار دشمن است، آیا پسر وی می‌تواند جنازهٔ او را که چهارده سال پیش فوت نموده به ییلاق که در حال حاضر مالک و ساکن آن است انتقال دهد؟

ج ـ در فرض سؤال، نبش قبر جایز نیست. بلی، اگر در آن‌جا در معرض هتک باشد؛ به این که دشمن او را از قبر خارج نموده و توهین نماید، نقل جسد او به‌جای محفوظ از شر دشمن مانعی ندارد.

س ۲۸۱ ـ یکی از شهیدان بزرگوار جنگ تحمیلی که در اصفهان به خاک سپرده شده، وصیت‌نامه‌اش پس از گذشت یک سال به دست آمده که در آن وصیت کرده است وی را در آبادان دفن نمایند، در این صورت، آیا نبش قبر و انتقال شهید جایز می‌باشد؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال که ابتدا به وصیت عمل نشده، انتقال به غیر مشاهد مشرفه مثل قم و مشهد، جایز نیست.

* * *

«نکونام»: پس از دفن، عمل به این وصیت جایز نیست؛ اگرچه وصیت به دفن در مشاهد مشرفه باشد.

(۱۴۳)

س ۲۸۲ ـ ما جنازهٔ مرحوم پدر خود را طبق مقررات مربوط سازمان بهشت زهرا در مقبرهٔ مورد نظر آن دفن نموده و وجوه مقرر را پرداخته و برگ رسید را با ذکر مشخصات قبر دریافت داشته‌ایم و بعد از مدت هفت سال از طرف بهشت زهرا ابلاغ شده که اشتباهی رخ داده و قبر مربوطه به سازمان بهشت زهرا مقبرهٔ دیگری می‌باشد و سازمان مربوطه به هیچ وجه راضی نمی‌شود که تنها پول آن قبر را دریافت نماید و اخطار نموده که چنان‌چه وراث به آن سازمان مراجعه ننمایند، نبش قبر نموده و جنازه را به مقبرهٔ دیگری منتقل می‌نمایند. در حال حاضر تکلیف بازماندگان چیست، با توجه به این که اشتباه از طرف متصدیان بهشت زهرا رخ داده است؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، اگر مقبرهٔ مذکوره ملک شخص معین باشد و یا نسبت به مقبره ذی حق بوده باشد و راضی نشود به بقای میت در آن، لازم است ورثه نبش قبر نمایند و میت را در محل مباحی دفن کنند، و اگر مقبره ملک شخص معین نبوده و ذی حق هم نباشد و فقط مجاز در دفن میت در مقبره باشد، نبش قبر جایز نیست و در نزاع موضوعی مرافعه شرعیه لازم است.

* * *

«نکونام»: در فرض موجود، انجام عمل با رضایت ورثه به عهدهٔ بهشت زهرا می‌باشد.


دفن میت به روی دست چپ

س ۲۸۳ ـ اگر میت را به‌طوری دفن کنند که رو به قبله باشد ولی به‌جای این که میت را به طرف راست بخوابانند، آن را روی دست چپ دفن کرده‌اند، آیا باید

(۱۴۴)

نبش قبر شود یا خیر؟

«گلپایگانی»: در صورتی که تازه دفن شده باشد و معرض هتک حرمت نباشد، بعید نیست برای تحصیل کیفیت استقبال، نبش قبر واجب باشد، و چنان‌چه تغییر کرده و در معرض هتک است، نبش جایز نیست.

* * *

«نکونام»: نسبت به تحصیل کیفیت صحیح استقبال، بعد از دفن، نبش قبر لازم نیست؛ زیرا زمان تحصیل آن گذشته است.

س ۲۸۴ ـ پدرم وصیت نموده که بدن مرا در امام‌زاده‌ای به امانت بسپارید و چنان‌چه ظرف مدت ده سال، راه به سرزمین کربلای معلا باز گردید، جسد مرا برای دفن به کربلا ببرید وگرنه بعد از ده سال در قبرستان قم به خاک بسپارید. حال که بیش از پنج سال و چند ماه از فوت نامبرده نگذشته، عده‌ای تصمیم به بازسازی امامزاده نموده‌اند و محل امانت سپاری مرحوم پدرم در مکانی از امامزاده قرار دارد که هیچ احتیاجی به مرمت و یا تخریب ندارد و با این وجود می‌خواهند آن را خراب کنند، مستدعی است وظیفهٔ این‌جانب را بیان فرمایید؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، حتی الامکان باید طبق وصیت عمل شود و چنان‌چه محل سپردن امانت را بخواهند خراب کنند و با خراب کردن آن به میتی که امانت سپرده شده توهین شود، جایز است در جای دیگر که محفوظ باشد سپرده شود تا در وقت معین طبق وصیت عمل شود.

* * *

«نکونام»: چنین وصیت‌هایی شایسته نیست و اگر انجام آن عوارض دارد، باید ترک شود؛ به‌ویژه که زمان آن طولانی باشد.

(۱۴۵)

س ۲۸۵ ـ فرزندم به همراه جوانی در اثر تصادف ماشین درگذشت و جنازهٔ هر دو را برای کفن و دفن به قبرستان محل زادگاهشان حمل نمودند. مادر آن جوان در همان روز به خرید یک باب آرامگاه خصوصی اقدام و با اصرار و واسطه نمودن چند نفر، اجازهٔ دفن پسرم در آرامگاه مذکور را کسب نمود تا این که این‌جانب یک روز جهت زیارت اهل قبور به آرامگاه وارد شده و مشاهده نمودم جنازهٔ تازه‌ای در آن‌جا دفن نموده‌اند، از نام وی تحقیق نمودم و معلوم شد که وی از مبلغان فرقهٔ ضالهٔ بهایی است، دیگر برایم شک و تردیدی باقی نماند که مادر آن جوان نیز بهایی می‌باشد، اکنون تکلیف چیست؟ در ضمن متذکر می‌شوم که آرامگاه مذکور در قبرستان مسلمین می‌باشد.

«گلپایگانی»: اگر میت مسلمان در قبرستان یا مقبرهٔ کفار دفن شود، واجب است او را اخراج و در مقبره یا قبرستان مسلمین دفن نمایند.

* * *

«نکونام»: اگر قبرستان مسلمانان است و مقبره نیز چنین ظاهری دارد، نبش قبر جایز نیست؛ اگرچه مالک آن غیر مسلمان باشد.

س ۲۸۶ ـ اگر کسی غسل میت را به عمد یا به سهو یا از روی جهل اشتباه بجا آورد و برای نمونه غسل با کافور را پیش از سدر و یا یکی از دو غسل را بعد از آب خالص بجا آورد، آیا می‌تواند بعد از دفن میت نبش قبر نماید و غسل را صحیح انجام دهد یا نه؟

«گلپایگانی»: در مفروض سؤال، اگر نمی‌دانند میت تغییر کرده یا نه، باید او را از قبر خارج نموده و به‌طور صحیح غسل داده و حنوط و کفن نموده و

(۱۴۶)

نماز بخوانند و دفنش نمایند، و در صورت نبش قبر، اگر میت متعفن شده باشد، غسل ساقط می‌شود.

* * *

«نکونام»: اگر زمانی از دفن گذشته باشد، نبش قبر جایز نیست و تکلیف ساقط است.

س ۲۸۷ ـ حسینیه‌ای جهت سوگواری حضرت سید الشهداء علیه‌السلام از خشت و گل ساخته شده و مورد بهره‌برداری قرار می‌گرفته و پنج نفر از واقفان آن سال‌هاست که به‌صورت امانت در آن دفن شده‌اند و حسینیه به مرور زمان بر روی آن‌ها خراب شده و به مخروبه‌ای تبدیل گردیده، اکنون می‌خواهند آن را تجدید بنا کنند، در مورد نبش قبوری که اجساد در آن‌ها به‌طور امانت گذارده شده، چه باید کرد؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، اگر امواتی که در حسینیه به عنوان امانت دفن شده‌اند به‌طور شرعی که سایر اموات را دفن می‌نمایند دفن نشده باشند و طبق متعارف بعضی جاها باشد که آن‌ها را به‌صورت میت در حال نماز بر او دفن می‌نمایند یا به همان صورت که میت در روی زمین گذاشته می‌شود می‌گذارند و روی او را با بنا می‌پوشانند، باید اگر باقی باشند، آن‌ها را از این صورت خارج نموده و به‌طور شرعی دفن نمایند و بنابراین، تجدید ساختمان حسینیه با نقل جنازه‌ها یا استخوان‌های باقی مانده به محل دیگر اشکال ندارد، و اگر به‌طور شرعی در زمین دفن شده باشند، حسینیه را به صورتی تجدید بنا کنند که نبش قبر نشود.

* * *

(۱۴۷)

«نکونام»: اگر تجدید بنا منجر بر نبش قبر شود و به طور محترمانه موجودی مردگان را در جای دیگر دفن نمایند و امانت گذاری دوباره لازم نیست.

(۱۴۸)


احکام قبرستان

س ۲۸۸ ـ بعضی برای مردگان خود در قبرستان عمومی که وقف عام است نردهٔ آهن می‌گذارند و یا آن را با بتون چنان محکم می‌کنند که برای سال‌ها باقی بماند و مانع از دفن دیگران می‌شوند و بعضی دیگر قبرستان عمومی را تصرف کرده و در آن مسجد یا ساختمان دیگری می‌سازند، آیا ساخت چنین بناهایی و نماز خواندن در آن جایز است؟

«گلپایگانی»: این گونه تصرفات که مانع از دفن بشود با احتیاج مردم جایز نیست و مسجد ساختن نیز برخلاف وقف قبرستان است و جایز نیست. لکن نماز در آن صحیح است و اولی و احوط اعادهٔ آن است و آن که ساخته معصیت کرده.

* * *

«نکونام»: این گونه تصرفات استکباری جایز نیست و انجام دهندگان آن گناه‌کارند ولی نماز خواندن در چنین مسجدی اشکال ندارد.

س ۲۸۹ ـ یک قطعه قبرستان موقوفه واقع در روستا، محل دفن مردگان می‌باشد و فعلا مدتی است چند نفر از ساکنان این روستا جهت استفادهٔ شخصی، وسایط

(۱۴۹)

سنگین حمل و نقل و تراکتور خود را از این قبرستان عبور می‌دهند و تاکنون قبرهای زیادی را تخریب و نابود نموده‌اند، با توجه به این امر، آنان دارای خیابان اصلی دیگری می‌باشند که می‌توانند از آن استفاده نمایند ولی مسافت آن بیش‌تر است، آیا از نظر شرع مقدس اسلام جایز است چند نفر بخاطر نزدیکی راه وسایط سنگین حمل و نقل را از قبرستان عبور دهند و سبب انهدام قبور مسلمین شوند یا خیر؟

ج ـ در فرض سؤال که عبور وسایل سنگین موجب خرابی قبور باشد، توهین به مسلمین است و جایز نیست و خوب است در اطراف قبرستان برای جلوگیری از توهین مانعی ایجاد کنند که چنین وسایلی نتوانند از آن‌جا عبور کنند.

س ۲۹۰ ـ صاحب قبری که زمین آن را خریده است تا چه مدت صاحب آن به شمار می‌رود و اگر مالک آن نباشد چطور؟

ج ـ در صورت مباح بودن محل برای دفن اموات، تا یقین به پوسیدگی استخوان مانند خاکستر پیدا نشود، نبش قبر حرام است و در قبرستان و مشاهد مشرفه کسی مالک قبر نمی‌شود، ولی اگر ملک را کسی بخرد، تا آخر به ملکیت او و ورثه‌اش باقی است.

س ۲۹۱ ـ در قبرستان مؤمنان و مسلمین، دفن کردن حیوانات جایز است یا نه؟واگر حیوانی مانند اسب در آن دفن شده باشد، آیا بیرون آوردن آن واجب است یا نه؟

ج ـ بیرون آوردن واجب نیست و مؤمنان احترام قبرستان مسلمین را محفوظ دارند و چنان‌چه دفن حیوان موجب هتک و توهین باشد، حرام است.

(۱۵۰)

س ۲۹۲ ـ قبرستانی مانند باغ رضوان مشهد مقدس که از بین رفته، آیا فروش اشیای موقوفهٔ مقابر آن؛ مانند قالیچه و چراغ، جایز است یا خیر، و در صورت جایز نبودن، آیا اجازه می‌فرمایید در مساجد و یا مقابر دیگر یا مکان‌های دیگری مورد استفاده قرار بگیرد یا نه؟

«گلپایگانی»: اگر بدن آن اموات را با نبش قبر در محل دیگری دفن کرده‌اند، این اشیا روی قبر جدید گذاشته شود و الا اگر صاحبان آن‌ها معلوم باشند با اذن خود آن‌ها، و اگر معلوم نباشند با اذن حاکم شرعی و یا مأذون از قبل او در اماکن عبادت از قبیل مساجد و مشاهد مشرفه و مقابر علما و صالحین گذاشته شود.

* * *

«نکونام»: اگر آن اشیا مناسب جای دیگری باشد، برای مردگان پیشین یا دیگران قرار داده شود و در صورتی که مناسب آنان نیست، متصدیان قبرستان؛ چنان‌چه افراد صالحی هستند، آن را به فروش برسانند و مصرف همان مردگان کنند.

س ۲۹۳ ـ شخصی وصیت کرده که بر قبر وی اتاقی بسازند. حال، اگر زمین قبرستان وقف باشد، آیا ساخت چنین بنایی جایز است یا نه و اگر وقف نباشد و زمین به قبرستان مختص باشد چه صورت دارد؟

«گلپایگانی»: اگر بنای دیوار آن مانع از دفن غیر نباشد، مانعی ندارد.

* * *

«نکونام»: اگر حالت استکباری یا نماد شخصی برای فرد داشته باشد، جایز نیست؛ اگرچه بنای دیوار مانع از دفن غیر نباشد. البته، اگر فرد از دنیا رفته عالم و یا صفتی داشته باشد که نماد معنوی دارد، اشکال ندارد.

(۱۵۱)

س ۲۹۴ ـ قبرهایی اطراف ساختمان قبور امام‌زادگان است و سنگ‌هایی روی آن قبرهاست که نام مرده بر آن حک نشده است، اکنون برای صاف کردن حیاط امام‌زادگان و محفوظ ماندن ساختمان آن از ورود جانوران، آیا اجازه می‌فرمایید آن سنگ‌ها را بردارند و به مصرف دیوار ساختمان امام‌زادگان برسانند یا نه؟

ج ـ جایز نیست که در سنگ‌های قبور مؤمنان بدون اجازهٔ صاحبان آن تصرف کنند و این‌جانب نمی‌توانم اجازه بدهم.

س ۲۹۵ ـ شخصی مقداری از خاک قبرستان را بدون اطلاع از این که خاک قبرستان است در بنایی به کار برده، حال آیا باید قیمت آن را بپردازد؟ اگر پرداخت قیمت آن لازم است، آن را در چه چیزی هزینه کند؟

«گلپایگانی»: ضمان او معلوم نیست. ولکن احتیاطا معادل قیمت آن در همان قبرستان، و اگر نشد، در قبرستان دیگر چیزی مثل خشت و آجر در اختیار مردم بگذارد که در دفن اموات از آن استفاده نمایند.

* * *

«نکونام»: به مقداری که آورده ضامن است و چون مجهول المالک است وجه آن را باید به مجتهد عادل بدهد یا با اجازهٔ وی به مصرفی برساند.


مسّ میت بعد از تیمم دادن آن

س ۲۹۶ ـ اگر میتی را به‌جای غسل، تیمم دهند، آیا بعد از تیمم، تماس با وی غسل مس میت را موجب می‌شود یا نه؟

«گلپایگانی»: احوط، غسل مس میت است؛ هرچند عدم وجوب آن بعید نیست.

* * *

(۱۵۲)

«نکونام»: بعد از تحقّق تیمم به حکم شرعی، مس کنندهٔ آن نیازی به غسل مس میت ندارد و تیمّم در حکم غسل است.

س ۲۹۷ ـ کسانی که قبر بت‌پرستان را نبش می‌کنند و استخوان پوسیدهٔ آنان را مس می‌نمایند، آیا غسل مس میت بر آنان واجب می‌شود یا نه؟

«گلپایگانی»: چون آن‌ها را بدون غسل دفن نموده‌اند، مس استخوان آن‌ها بنا بر احتیاط لازم موجب غسل مس میت است.

* * *

«نکونام»: غسل مس میت دارد.

س ۲۹۸ ـ زنی جنین خود را مرده به دنیا آورده و چون نمی‌دانسته که باید غسل مس میت نماید، مدت‌ها غسل ننموده، اما در این مدت، غسل جنابت کرده، آیا عهدهٔ او از غسل مس میت بری می‌شود یا نه؟

ج ـ غسل جنابت از غسل مس میت کفایت می‌کند؛ هرچند نداند غسل مس میت در ذمه دارد.

س ۲۹۹ ـ شخصی غسل مس میت بر عهده داشت و آن را فراموش کرد و مدتی با همان حال نماز خوانده و سپس آن را به یاد آورد، در خلال آن غسل جنابت نیز کرده، حال نمازهایی را که پیش از غسل جنابت و بعد از آن بجا آورده چه حکمی دارد؟

ج ـ در فرض مسأله، قضای نمازهایی که قبل از غسل جنابت خوانده واجب است و بعد از غسل جنابت، غسل مس میت ساقط می‌شود؛ هرچند در نظر نداشته است.

(۱۵۳)


حکمت غسل مسّ میت

س ۳۰۰ ـ گاه دوستانم اشکال می‌کنند و می‌گویند اگر انسان دست به مردهٔ سگ که حیوان نجس العین است بزند غسل لازم نیست و فقط باید دست خود را بشوید، ولی انسان که اشرف مخلوقات است وقتی از دنیا رفت و سرد شد و کسی دست به بدن او زد، اضافه بر شستن دست باید غسل کند. علت چیست، مگر مردهٔ انسان از سگ نجس‌تر است؛ در صورتی که بر تمام موجودات برتری دارد، این مطلب را برایم روشن فرمایید؟

«گلپایگانی»: راجع به مسألهٔ غسل مس میت، اولا، آن‌چه بر ما واجب است عمل به تکالیف شرعیه است و دانستن فلسفهٔ تمام احکام برای ما متعذر است. اجمالا با ملاحظهٔ حکمت‌ها و فلسفه‌های معلومه بسیاری از احکام می‌فهمیم که تعالیم این دین بر اساس حفظ و تأمین مصالح یا دفع مفاسد است.

و ثانیا، ممکن است دربارهٔ حکمت آن این چنین گفت که چون مردم طبعا از مردهٔ حیوانات متنفرند کسی آن را مس نمی‌کند ولی مردهٔ انسان در معرض تماس زندگان؛ خصوص خویشان و دوستانش قرار دارد، لذا این گونه مقرر شده است. حکمت‌های دیگری نیز هست که به همین اکتفا شد.

* * *

«نکونام»: اگر حکمت غسل مس میت تماس بسیاری افراد با وی باشد، غسل امری صوری برای عدم تماس است و باید گفت اگر روزی نیز با سگ تماس بسیاری انجام گیرد، مس مردهٔ آن در ملاک تشریع حکم غسل را می‌آورد یا اگر روزی مردهٔ آدمی در ظرف ندرت، مورد تماس دیگران قرار نگیرد، ملاک غسل را از دست می‌دهد؛ در حالی که این چنین نیست. آن‌چه در این زمینه باید گفت این است که سگ با آن که نجس العین

(۱۵۴)

است؛ اما ترکیب مادی و تخلیط وجودی آن محدود است، ولی آدمی از ترکیب‌ها و تخلیط‌های فراوان وجودی برخوردار است و ممکن است در تماس با مردهٔ آن مفسده و ضرری باشد که در حیوان نیست؛ گذشته از آن که عمل غسل تنها به خاطر نجاست جسمانی نیست وگرنه در غیر این صورت لازم بود در ادرار، مدفوع و منی هم حکم غسل تشریع شود. پس ممکن است تنها تماس فردی به فرد هم‌جنس خود عارضه‌ای جسمی ـ روحی در بر داشته باشد که غسل را ایجاب کند؛ در حالی که در حیوان چنین نیست.

بدن مردهٔ مسلمان نجس نیست و غسل‌های سه‌گانه برای برداشتن نجاست نیست و دست زدن به مردهٔ مسلمان فقط غسل را سبب می‌شود و نه شستن آن را و شستن دست هنگام لمس سگ در صورتی است که سگ خیس باشد، وگرنه شستن ندارد.

س ۳۰۱ ـ فلسفهٔ غسل مس میت چیست؟ خواهشمند است آن را اجمالا مرقوم فرمایید.

«گلپایگانی»: دانستن حکمت و فلسفهٔ احکام واجب نیست و برای نوع مردم که مشغول کارهای عادی خود هستند فراهم نمی‌شود باید مانند بیماری بود که به طبیب مراجعه می‌نماید و از فواید دوا و ترکیبات آن و علت مقدار تجویز شده نمی‌پرسد و دانستنش هم برای بیمار عادی میسر نیست. وظیفهٔ مریض، مراجعه به طبیب است؛ چنان‌چه در بعضی از روایات هم وارد شده که شما مانند بیمارید و رب العالمین مانند طبیب است، مع ذلک چون میته و مردهٔ انسان در معرض تماس اقارب و خویشان است و آنان در معرض آلوده شدن به میکرب می‌باشند، از این

(۱۵۵)

جهت، غسل واجب است و حکمت‌های دیگری نیز دارد که برای بیان آن احتیاج به مجال بیش‌تری است.

* * *

«نکونام»: کشف علت وضع احکام شرعی در اختیار ما نیست و وضع آن نیز در شارع است. فهم حکمت احکام که مصالح و مفاسد آن است تا حدودی در دسترس انسان است و همه می‌توانند به‌نوعی از آن بهره‌مند گردند و حکمت غسل‌های سه‌گانهٔ مردگان زمینه‌های بهداشتی دارد تا اضافه بر حرمت مردگان اقارب چندان با آن‌ها در همان مدت قبل از دفن دست‌یازی نداشته باشند تا موجبات سلامت جامعه و افراد فراهم گردد.


لمس استخوان مردگان و غسل مس میت

س ۳۰۲ ـ بنده چون دانشجوی دانشکدهٔ پزشکی هستم، ناچار به مطالعهٔ علمی استخوان‌های مردگان می‌باشم و ناچارم که همیشه استخوان‌های مرده‌ای که غسل نداده‌اند و فقط ضد عفونی شده مس نمایم و نمی‌توانم همیشه غسل کنم. اکنون بنده را راهنمایی فرمایید و در رسالهٔ عملیه تعبیر به احتیاط واجب فرموده‌اید، آیا می‌شود این مسأله را از دیگری تقلید کرد یا نه؟

«گلپایگانی»: در مس استخوان جدا شده از میت، غسل بنا بر احوط لازم است و در مورد احتیاط، رجوع به فتوای مجتهد دیگر مانعی ندارد.

* * *

«نکونام»: امر مطالعه و تحقیق دربارهٔ استخوان‌ها را می‌توان بدون دست زدن به آن پی‌گیری نمود و در همهٔ موارد از دستکش استفاده کرد و باید دانست که ضد عفونی شدن، از همهٔ عوارض مس ایجاد مصونیت نمی‌کند؛ به‌ویژه در مورد عوارض روحی و نفسی که به جهت جلوگیری از ضررهای احتمالی لازم است چنین فردی بیش‌تر در جهت غسل اهتمام

(۱۵۶)

ورزد؛ به خصوص که باید نمازهای روزانهٔ خود را نیز دیر وقت بجا آورد و دست‌کم هر روز در آخر کار به جهت مس میت غسل نماید و برای این گونه افراد در چنین مراکزی غسل روزانه مشکل نیست و ترک آن به‌دور از شؤون بهداشت و اخلاق اسلامی است. می‌شود در مراکز دانشجویی به‌سادگی زمینهٔ غسل را جهت بهداشت عمومی فراهم سازند تا پس از فراغت از کار، غسل واجب خود را انجام دهند.

س ۳۰۳ ـ اگر شخصی بمیرد و بعد از مردنش او را بسوزانند، چنان‌چه استخوانی سوخته از او مانده باشد و به آن دست زده شود، آیا غسل دارد یا خیر؟

«گلپایگانی»: اگر میت را غسل داده باشند، مس آن استخوان غسل ندارد و اگر غسل نداده باشند و بر آن‌چه مانده استخوان صدق کند که ذغال نشده باشد، بنا بر احتیاط واجب غسل لازم است.

* * *

«نکونام»: اگر میت غسل داده شده باشد، مس استخوان وی غسل ندارد وگرنه چنان‌چه به صورت استخوان باشد، مس آن غسل دارد.

س ۳۰۴ ـ مرده‌ای را به جهت عذر شرعی غسل ناقص داده‌اند و برای نمونه، به سبب نبود سدر و کافور وی را تیمم داده‌اند، حال آیا مس وی موجب غسل می‌شود یا خیر؟

«گلپایگانی»: بعد از تمام شدن سه غسل با آب خالص در صورت فقد خلیطین یا تیمم بدل از اغسال ثلاثه، مس بدن آن‌ها غسل ندارد.

* * *

«نکونام»: بعد از سه غسل یا تیمم مس بدن میت غسل ندارد.

(۱۵۷)


افراد رجم شده

س ۳۰۵ ـ زن یا مردی که به رجم محکوم شده‌اند، باید غسل و تکفین و تحنیط خود را پیش از رجم انجام دهند، آیا آنان نیز سه غسل دارند و باید هم با آب خالص و هم با آب مخلوط به سدر و هم با آب مخلوط به کافور خود را غسل دهند یا یک غسل با آب خالص کافی است؟

«گلپایگانی»: باید هر سه غسل انجام شود، لکن در مورد غسل با آب سدر و آب کافور بنا بر احتیاط واجب است.

* * *

«نکونام»: در جهت غسل میت تفاوتی میان مردگان نیست؛ خواه وی رجم شود یا به صورت طبیعی بمیرد.

س ۳۰۶ ـ آیا غسل و تجهیز محکوم به رجم بر عهدهٔ خود اوست یا وظیفهٔ دیگران است که باید او را تجهیز نمایند؟

ج ـ بعد از امر حاکم شرع جامع الشرایط، انجام آن‌ها به عهدهٔ خود مرجوم است.


نیت غسل و تکفین محکوم به رجم

س ۳۰۷ ـ محکوم به رجم، چگونه باید در تجهیز خود نیت کند؟

«گلپایگانی»: باید خود مأمور؛ یعنی کسی که محکوم به رجم است، نیت کند و احتیاط آن است که آمر هم نیت کند.

* * *

«نکونام»: در مورد تجهیز محکوم به رجم، نیتِ حاکم شرع ـ حکم کنندهٔ به رجم ـ لازم نیست؛ بلکه نیت خود محکوم به رجم لازم است.

(۱۵۸)

س ۳۰۸ ـ آیا نماز را می‌توان قبل از رجم بر مرجوم خواند یا خیر؟

ج ـ نماز را باید پس از موت خواند.

س ۳۰۹ ـ هرگاه محکوم به رجم اعمال غسل، کفن و حنوط خود را انجام داد، اما پیش از مراسم رجم به علتی مانند سکته یا تصادف درگذشت، آیا باید مانند دیگر مردگان او را غسل دهند و کفن و حنوط کنند یا این امور ساقط است؟

ج ـ در مورد سؤال، امور مذکوره ساقط نیست و باید همهٔ آن‌ها انجام شود؛ مانند سایر اموات و آن‌چه قبلا انجام شده مجزی نیست.

س ۳۱۰ ـ آیا تطهیر کفن محکوم به رجم که به صورت قهری به خون آلوده می‌شود لازم است یا خیر؟

ج ـ لازم نیست.

س ۳۱۱ ـ اگر مرجوم یا مرجومه همه مراسم یعنی غسل و کفن و حنوط را انجام دهد و قبل از رجم محدث شود آیا باید امور مذکوره تجدید شود یا لازم نیست؟

ج ـ در مورد سؤال، اعاده لازم نیست.


چراغانی حجله در جلوی منزل از دنیا رفته

س ۳۱۲ ـ در جلو خانه و یا در منازل بعضی اشخاص که فوت نموده‌اند چند حجله چراغانی می‌کنند و چراغ‌های برق که تعداد آن‌ها تقریبا به دویست لامپ می‌رسد در آن روشن می‌سازند و گاهی تا هفت شبانه‌روز روشن است، آیا این عمل برای فرد مرده نفعی دارد یا نه؟

«گلپایگانی»: آن‌چه شرعا مستحب است این است که در محلی که میت در شب فوت شده چراغ روشن نمایند و حجله برای متوفی اثر اخروی ندارد

(۱۵۹)

و اگر آن‌چه صرف آن می‌شود خیرات و صدقات برای میت بشود برای او نافع خواهد بود.

* * *

«نکونام»: چراغانی در جلو منزل میت در حد متعارف می‌تواند از شؤون احترام به میت مسلمان باشد؛ ولی بیش از حد معمول، مانند موارد حجله با کیفیت یاد شده؛ گذشته از آن که نفع اخروی ندارد، می‌تواند مصداق اسراف و مورد مظالم عمومی و تضییع حق همگانی (حق الناس) باشد؛ هرچند پول برق مصرفی را بپردازد.


پخش صدای قرآن و سکوت

س ۳۱۳ ـ سکوت در موقع تلاوت کلام الله مجید واجب است یا مستحب؟ در ضمن هتک قرآن کریم به هر عنوان حرام است و در این عصر مرسوم شده که در مجالس فاتحه که قاری پشت بلندگو قرآن می‌خواند، صدای آن به کوچه و خیابان می‌رسد و مردم در حال معامله و رفت‌وآمد و گفت‌وگو می‌باشند و در خود مجلس نیز مردم سرگرم خوردن چای و قهوه و صحبت می‌باشند و خواندن قرآن تنها جنبهٔ اعلان دارد و می‌رساند که در آن‌جا مجلس ترحیم است و بهرهٔ دیگری منظور نمی‌گردد؛ حال آیا این نوع تلاوت آیات، هتک نیست؟

«گلپایگانی»: استماع قرآن مستحب است و توجه و اتّعاظ به مواعظ الهی نیز از مستحبات مؤکده است و هتک بودن قرائت قرآن در فرض مرقوم، معلوم نیست، ولی هرچه رعایت ادب و حفظ توجه مردم و تعظیم از مجلس قرائت قرآن مجید شود سزاوار است.

* * *

«نکونام»: پسندیده بودن سکوت و انصات به هنگام گوش سپردن یا شنیدن تلاوت قرآن کریم مطلق است و به مجلس قرائت ویژگی ندارد؛ هرچند

(۱۶۰)

عدم رعایت سکوت و انصات در کوچه و خیابان هیچ گونه هتکی شمرده نمی‌شود و آن‌چه در این زمینه ناشایست و مکروه است، به مجلس قرائت محدود است.

س ۳۱۴ ـ آیا صحیح است که به دستور شاه اسماعیل صفوی قبر مبارک حر ریاحی را شکافته‌اند و جسد او تازه بوده و حتی پس از باز کردن دستمالی که به سر او بسته شده بود خون بیرون زده است؟ آیا این داستان حقیقت دارد یا نه؟

«گلپایگانی»: این مطلب در بسیاری از کتب نقل شده، و امثال این مطالب دربارهٔ شهدا راه خدا بعدی ندارد.

* * *

«نکونام»: به استناد بیانی شرعی این امر روشن و تواتر عرفی بر آن است که این امر در طول تاریخ مورد رؤیت قرار گرفته است.

س ۳۱۵ ـ آیا ممکن است اشخاص با ایمان و با تقوا که مقرب درگاه خدا می‌باشند پس از مردن، جسدشان سالم بماند؟

«گلپایگانی»: این مطلب به‌طور تواتر گفته شده و در مورد بعضی از اولیا و بندگان خاص خدا مشهود و محسوس بسیاری بوده است، ولی کلیت ندارد که هر کس بدنش در قبر پوسیده شد از بندگان صالح و با ایمان نباشد.

* * *

«نکونام»: روح مؤمن به واسطهٔ اقتداری که بر بدن خود دارد پس از مرگ نیز می‌تواند بدن خود را از تلاشی حفظ نماید. البته نسبت به همه کلیت ندارد.

(۱۶۱)

س ۳۱۶ ـ گاهی بر منبر می‌گویند که در زمان سلطان عبدالحمید قبر حضرت رقیه علیهاالسلام را نبش کرده بدن مبارک حضرتش را سالم بیرون آورده و پس از تعمیر قبر که سه شبانه‌روز طول کشیده، دوباره بدن را دفن نمودند، آیا این مطالب حقیقت دارد یا نه؟

«گلپایگانی»: این گونه مطالب نقل شده و استحالهٔ عقلی ندارد ولکن از اموری که اعتقاد به آن لازم باشد نیست.

* * *

«نکونام»: چنین امری ممکن و اعتقاد به آن لازم است.

س ۳۱۷ ـ برادر و خواهری در زمستان بر اثر ریزش برف و مه غلیظ راه را گم کرده و در بیابان بر اثر سرما خشک می‌شوند، اهالی محل بعد از مدتی جسد آنان را از زیر برف بیرون آوردند، ولی باید جسدشان تا مدتی بماند تا بشود لباس آنان را بیرون آورد و غسل‌های واجب را انجام داد، آیا در این مدت لزومی دارد کسی پیش این اجساد باشد یا خیر؟

«گلپایگانی»: در فرض سؤال، اجساد این دو نفر را باید از درنده حفظ کرد و چنان‌چه محل محفوظ از درنده باشد لازم نیست کسی نزد این دو جنازه بماند و هرگاه محفوظ نباشد، باید به محل محفوظی حمل نمایند یا کسی برای نگهبانی آن‌ها در صورت امکان بماند.

* * *

«نکونام»: باید به‌نوعی نگه‌داری شوند تا آمادهٔ انجام تکالیف شرعی نسبت به آن‌ها گردد و لازم نیست کسی نزد آن‌ها باشد.

س ۳۱۸ ـ عده‌ای از مؤمنان مبلغی جهت خریدن تابوت داده‌اند ولی شخصی به‌تنهایی تابوت را خریده، اکنون آیا مبلغ جمع آوری شده را می‌شود به مصارف

(۱۶۲)

دیگر و وسایل غسال‌خانه رسانید یا نه؟

«گلپایگانی»: از دهندگان وجوه اذن بگیرند.

* * *

«نکونام»: از کسانی که آن وجه را پرداخت کرده‌اند اذن بگیرند و اگر ممکن نیست از مجتهد عادل اذن گرفته شود.


صوت و صدای نامحرم

س ۳۱۹ ـ در مجلس عزا که مردان و زنان به‌صورت مختلط در یک حیاط تشکیل می‌شود زنی باسواد در آن مجلس، قرآن، روضه، مصیبت و نوحه می‌خواند به‌طوری که مردان صدای او را می‌شنوند، آیا چنین چیزی جایز است؟

«گلپایگانی»: با این که خداوند متعال می‌فرماید «فاسألوهنّ من وراء حجاب»، خوب است که مجلس زنانه طوری باشد که کاملا مراعات عفت شود.

* * *

«نکونام»: صرف گوش سپردن و شنیدن صوت و صدای زن از جانب مرد یا رسانیدن صوت و صدای زن توسط خویش به مرد یا به مرد و زن، یا رسانیدن صوت و صدای مرد توسط خود به زن یا زن و مرد، در صورتی که با عوارض جانبی همراه نباشد و به صورت متعارف و معقول انجام گیرد، اشکال ندارد.

س ۳۲۰ ـ کسی که به تکالیف شرعی عمل نمی‌کند ولی مسلمان است، اگر بر بالین او قرآن خوانده شود آیا فقط برای خواننده ثواب دارد یا ثواب آن به مرده نیز می‌رسد؟

«گلپایگانی»: قرائت قرآن و اهدا ثواب آن به میت مؤمن؛ اگرچه معصیت‌کار باشد، برای او مفید است.

* * *

(۱۶۳)

«نکونام»: هدیه و اهدای ثواب به هر نیت و برای هر مؤمن مؤثر است.

س ۳۲۱ ـ بعد تقبیل یدکم الشریفة لا یخفی علی جنابکم أن المرسوم فی بلدنا إذا مات إنسان تقام له الفاتحة فی بیته لمدّة غیر معلومة، والذین یشارکون فی العزاء یصلّون ویمکثون مدّةً فی بیت المتوفّی، فهل فی صلاتهم ومکثهم إشکال أم لا؟ أفتونا لکم الفضل؟

ـ در محل زندگی ما مرسوم است وقتی کسی می‌میرد تا مدتی غیر معلوم در خانهٔ وی مجلس ختم و فاتحه برای او می‌گیرند و کسانی که در مجلس عزا شرکت می‌کنند در خانهٔ وی نماز می‌گزارند و مدتی در آن‌جا قرار دارند، آیا نماز و توقف در آن منزل اشکال دارد یا خیر؟

ج ـ إن کانت الورثة کبارا فالصلاة والمکث فی بیته موقوفة علی إحراز الرضاء والإذن منهم جمیعا، وأمّا إن کان کلّهم أو بعضهم صغارا فلا یجوز إلاّ بإذن الولی الشرعی لهم، وکانت فی الإذن أیضا مصلحة للصغیر، ویمکن أن یستأجر غیر الورثة أو الکبار منهم سهم الصغیر بإذن الولی مدّة معلومة بمبلغ معلوم لإقامة العزاء لمصلحة الصغار.

ـ اگر وارثان کبیر باشند، جواز نماز و توقف در آن به احراز رضایت آنان و اذن از همهٔ آنان بستگی دارد، اما اگر همه یا برخی از وارثان صغیر باشند، بدون اذن ولی شرعی آنان جایز نیست و در اذن نیز باید مصلحت صغیر را در نظر گرفت و غیر وارثان یا وارثان کبیر می‌توانند سهم صغیران را با اذن ولی برای مدتی معین و با بهایی معلوم برای اقامهٔ عزا و در جهت مصلحت صغیران اجاره کنند.

س ۳۲۲ ـ در رشتهٔ پزشکی، قسمت تشریح و دروس مربوطه به آن، یکی از واحدهای درسی و اساس آن را تشکیل می‌دهد، بر این اساس ما نیز مجبور به

(۱۶۴)

انجام این امر می‌باشیم، چون مرده‌های مورد تشریح، از یک سال قبل در موزهٔ شیمیایی نگه داشته شده و فعلا برای انجام آزمایش در دسترس ما گذاشته شده، لذا به‌طور حتم و صد درصد اطلاع دقیق راجع به این که آن را از کجا آورده‌اند و آیا مسلمانند یا نه نداریم. هم‌چنین مرده‌های مورد تشریح، بدون غسل در دسترس ما قرار می‌گیرد ولی به پیروی از دین مقدس اسلام آن‌ها را غسل دادیم. اکنون با توجه به مطالب فوق، خواهشمند است نظریهٔ خود را در مورد آن مرقوم فرموده ما را از چگونگی آن آگاه فرمایید، و نیز بفرمایید آیا می‌توانیم در خصوص این مسأله از دیگری تقلید نماییم و اگر ممکن نیست، تکلیف و وظیفهٔ ما برای جلوگیری از گناه انجام این عمل اجباری چیست؟

«گلپایگانی»: در بلاد اسلام مرده‌ای که مشکوک است که مسلم است یا کافر، محکوم به اسلام و احکام مسلم بر او مترتب می‌باشد. فقط در موردی که معلوم باشد کافر است تشریح آن جایز است و در خصوص این مسأله، اگر تقلید نشده باشد، تقلید از غیر با مراعات شرایط آن مانعی ندارد.

* * *

«نکونام»: میت مشکوک به اسلام و کفر در دیار اسلام محکوم به اسلام است و تشریح آن حکم حاکم شرعی را لازم دارد.

س ۳۲۳ ـ آیا برای مرده‌های که هنوز دفن نشده و می‌دانیم که در همان شب دفن می‌شود می‌توان در میان نماز مغرب و عشا یا بعد از نماز عشا و پیش از دفن نماز وحشت را خواند؛ زیرا اگر بعد از دفن خوانده شود، به نیمه شب می‌رسد و در آن وقت کسی برای خواندن نماز وحشت حاضر نیست و مرده از آن محروم می‌شود.

«گلپایگانی»: دلیلی بر جواز خواندن نماز لیلة الدفن قبل از دفن نیست و قدر

(۱۶۵)

متیقن، بعد از دفن است؛ خصوصا با این جملهٔ دعا که در بعض روایات رسیده «وابعث ثوابها إلی قبر فلان».

* * *

«نکونام»: این نماز برای بعد از دفن است ولی خواندن آن پیش از دفن به نیت مطلق اهدا ثواب اشکال ندارد.

س ۳۲۴ ـ آیا حنوط نابالغ واجب است یا نه؟

«گلپایگانی»: بلی، حنوط واجب است و فرق بین صغیر و کبیر نیست.

* * *

«نکونام»: حنوط برای میت مسلمان واجب است و از این نظر تفاوتی میان بالغ و نابالغ در این مسأله نیست.


نجس نبودن مردهٔ مسلمان

س ۳۲۵ ـ کسی که در حال غسل دادن میت است، اگر دست تر به لباس دیگری بگذارد، آیا لباس وی نجس می‌شود یا نه؟

«گلپایگانی»: میت، قبل از تمام شدن غسل نجس است، و اگر چیزی با رطوبت سرایت کننده با آن ملاقات کند نجس می‌شود.

* * *

«نکونام»: دلیل شرعی و نقل گویایی بر نجاست جسد مردهٔ مسلمان نمی‌باشد و همهٔ اجماعات این باب، مدرکی ـ همراه با چند روایت معدود ـ است و حجیت ندارد و آن‌چه در این باب می‌باشد امر به غُسل و غَسل ـ شستن ـ در رسیدن لباس و دست به بدن و جسد میت است و این امر حکایت از نجاست نمی‌کند. دلیلی که به تصریح یا اشاره، نجاست را عنوان کرده باشد در دست نیست و امر به غُسل و غَسل در اصابت به

(۱۶۶)

تنهایی با نجاست برابر نیست. افزوده بر آن که طبق بیان عقلی، بدن مؤمن به هنگام مرگ، مناسب عنوان نجاست نمی‌باشد.

بدن میت مسلمان نجس نیست و اگر نجاست خارجی در میان نباشد، دست تری که به بدن میت رسیده نجس نمی‌باشد تا جایی را متنجس کند.

س ۳۲۶ ـ گاه برای سرعت دادن به مرگ محتضر و راحتی وی به او موادی کشنده تزریق می‌کنند، آیا این عمل جایز است یا نه و در صورت جایز نبودن، مورد دیه و قتل نفس خواهد بود یا نه؟

«گلپایگانی»: عمل مذکور جایز نیست و با استناد موت به آن عمل، عامل آن قاتل محسوب می‌شود و حکم آن را در احکام دیه و قصاص ملاحظه نمایید.

* * *

«نکونام»: چنین عملی جایز نیست و عامل با صحت استناد مرگ به وی، قاتل است.


دندان عاریه‌ای میت

س ۳۲۷ ـ آیا بیرون آوردن دندان عاریه‌ای میت از دهان وی لازم است یا نه؟ و آیا با تغسیل میت پاک می‌شود یا نه؟

«گلپایگانی»: در صورتی که برای میت صدمه نباشد، دندان را بیرون بیاورند و اگر صدمه داشته باشد، او را اذیت نکنند و پاک شدن آن معلوم نیست.

* * *

«نکونام»: با مرگ، دندانی که در دهان میت است نجس نمی‌گردد، و بر فرض نجاست، با غسل و رسیدن آب به صورت و دهان وی پاک می‌شود، مگر

(۱۶۷)

آن که آب به دندان نرسد. در هر صورت، در آوردن دندان عاریه؛ اگرچه ممکن باشد، لازم نیست.

س ۳۲۸ ـ اگر شخصی از مال خود مبلغی به کسی بسپارد و شرط کند که آن را بعد از مرگ برای نماز و روزهٔ او مصرف نماید و به او بگوید کسی متوجه نشود و شخص مزبور آن پول را با شرایط بالا قبول کند، آیا بعد از فوت آن شخص، مصرف این پول به اطلاع وصی و ورثه احتیاج دارد یا نه؟

ج ـ اگر زاید بر ثلث نباشد، باید صرف در روزه و نماز نماید و اطلاع دادن به ورثه و وصی لازم نیست.

س ۳۲۹ ـ دربارهٔ مخارج تجهیز میت و هزینه‌های مراسم روز سوم، هفتم و چهلم در صورتی که میت وصیت نکرده و دارای کودکان صغیر باشد، چه می‌فرمایید؟

ج ـ مخارج تجهیز به مقدار واجب از اصل برداشته می‌شود و بیش از مقدار واجب را چون وصیت نکرده، کبار ورثه باید از سهم خود بدهند.

س ۳۳۰ ـ آیا جایز است شخصی خود به نیابت از میت تیمم کند؟

«گلپایگانی»: اگر مواضع تیمم میت؛ یعنی دست و جبههٔ او باقی نیست، تیمم ساقط است و تیمم خود شخص برای میت مشروع نیست.

* * *

«نکونام»: اگر اعضای تیمم در میت باقی است، جایز نیست به نیابت از میت تیمم نمود.


میهمانی و ضیافت در خانهٔ میت

س ۳۳۱ ـ آیا برگزار کردن مجلس ضیافت در خانهٔ فرد مرده در شب اول و روز

(۱۶۸)

سوم و هفتم و چهلم و شرکت مردم برای طلب مغفرت و تسلیت به بازماندگان اشکالی دارد؟

«گلپایگانی»: تشکیل جلسات مذهبی و مجلس دعوت و ضیافت از مؤمنین جهت طلب مغفرت و آمرزش برای اموات، موجب اجر و ثواب و بسیار مستحسن و بجاست، ولکن اگر میت صغیر دارد، از سهم صغیر مصرف نکنند. بلی، اگر کبار از ورثه بخواهند از سهم خود خرج کنند، مانعی ندارد.

* * *

«نکونام»: تشکیل جلسه‌های مذهبی و گردهمایی مؤمنان و مردم جهت طلب آمرزش اموات، موجب اجر و ثواب و بسی پسندیده و نیکوست، ولی تشکیل میهمانی‌های استکباری و زیاده‌نمایی ـ که برای خودنمایی و ریاکاری و به گفتهٔ معروف برای حفظ آبرو و کسب وجهه می‌باشد و بسیار می‌شود که رضایت قلبی نوع وارثان را همراه ندارد و به‌ناچار چنین هزینه‌هایی را می‌پذیرند ـ گذشته از آن که شایسته نیست، ثوابی نیز ندارد، بلکه نادرست و زیان‌بار است و از موارد تکاثر و خودنمایی اهل دنیا به شمار می‌رود و لازم است از همهٔ این گونه امور پرهیز شود.

برای گردهمایی هرچه بیش‌تر مردم به این منظور که گفته شود مجلس ختم، هفتم، چهلم یا سالگرد فلانی چه با عظمت بود! آیا می‌تواند اجر و ثوابی داشته باشد؛ در حالی که می‌توان این امکانات را در جهت حفظ حرمت ضعیفان و مستمندان هزینه نمود تا موجب شادی روح درگذشتگان گردد.

س ۳۳۲ ـ اگر درون پای مرده‌ای یا دندان‌های او طلا باشد و قیمت آن نیز بسیار زیاد است، آیا می‌شود طلا را از بدن مرده بیرون آورد؟

«گلپایگانی»: بیرون آوردن دندان‌های او جایز است ولی بیرون آوردن طلا از

(۱۶۹)

داخل بدن او اگر توقف بر پاره کردن بدن داشته باشد، محل اشکال است و احتیاط ترک نشود.

* * *

«نکونام»: بیرون آوردن دندان لازم نیست و بیرون آوردن طلا، اگر منوط به پاره کردن جایی یا بی‌حرمتی بر میت باشد، جایز نیست.

س ۳۳۳ ـ مرده‌ای که کودکان صغیری دارد و بخشی از مال مادر میت و زن او در ترکهٔ وی است، آیا مادر و زن میت بر اطفال ولایت دارند یا نه؟

«گلپایگانی»: مادر و زن میت بر صغار او ولایت ندارند و در تقسیم اموال و ترکه میت و ادای دیون او در صورتی که صغیر دارد اگر ولی شرعی ندارد، باید به حاکم شرع رجوع شود.

* * *

«نکونام»: زن و مادر میت بر صغار ولایت ندارند و در صورتی که ولی شرعی نباشد اذن حاکم شرع لازم است.

س ۳۳۴ ـ در میان برخی از عشایر مرسوم است که لباس و ساعت و کفش و دیگر چیزهای مخصوص به میت؛ اگرچه قیمت بالایی داشته باشد، آتش می‌زنند و یا به آب می‌ریزند و یا به سید فقیری می‌دهند، در حالی که گاه میت دارای صغیر است و رعایت صغار وی را نمی‌کنند، آیا این کار جایز است یا نه؟

«گلپایگانی»: جز در مواردی که نگاهداری البسهٔ میت خطر داشته باشد، اتلاف لباس‌های او به این نحو و بخشیدن آن به غیر در صورتی که صغیر داشته باشد، جایز نیست.

* * *

(۱۷۰)

«نکونام»: دورریزی اشیای میت جایز نیست و در صورت انجام فاعل، بر ورثهٔ دیگر بده‌کار می‌شود.

س ۳۳۵ ـ اگر کافری بمیرد و مسلمانی او را غسل دهد و کفن نماید و بر او نماز بخواند و او دفن کند، آیا از نظر شرع مقدس اسلام مستوجب عذاب و عقاب نیست؟

«گلپایگانی»: اگر عمل مسلمان محمل صحیح داشته باشد و بشود فعل او را حمل به صحت کرد؛ مثل این که شاید جاهل به موضوع بوده و یا محتمل باشد که آن کافر به‌طور خفا در نزد او توبه کرده باشد، نمی‌شود مسلمان را با این عمل تفسیق کرد.

* * *

«نکونام»: اگر وی برای کار خود نتواند توجیه معقولی ارایه دهد، باید مورد مؤاخذه قرار گیرد؛ زیرا مرتکب خلاف شرع شده است.

(۱۷۱)

(۱۷۲)


زلزله

س ۳۳۶ ـ در زلزله، چنان‌چه به سبب بالا بودن تلفات، نتوان همه را غسل داد، چه باید کرد؟

ج ـ اگر تأخیر موجب تعفن و هتک میت باشد، تیمم کافی است.

س ۳۳۷ ـ در صورتی که اجزای مردگان به‌نحوی است که معلوم نیست غسل آن واجب است یا نه، تکلیف چیست؟

ج ـ غسل واجب نیست.

س ۳۳۸ ـ در صورتی که برخی از اعضای رئیسیهٔ بدن مفقود شده، تعجیل در تجهیز با شرایط موجود لازم است یا نه؟

ج ـ اعضای موجود را تغسیل و تکفین و دفن نمایند.

س ۳۳۹ ـ در صورت عدم امکان تطهیر بدن، جهت تیمم چه باید کرد؟

ج ـ بدون تطهیر تیمم دهند و در صورت امکان، عین نجس را از محل تیمم زایل نمایند.

(۱۷۳)

س ۳۴۰ ـ در صورتی که پارچه برای کفن پیدا نشود، تکلیف چیست؟

ج ـ اگر میت از مال خودش کفن نداشته باشد، کفن بر غیر واجب نیست، با پوشاندن عورت او را دفن نمایند.

س ۳۴۱ ـ کفن نمودن با پارچه‌ای که مالک آن ناشناخته است، چه حکمی دارد؟

ج ـ کفن کردن با پارچهٔ مجهول المالک جایز نیست.

س ۳۴۲ ـ انجام نماز میت بر اموات مختلف چگونه است؟

ج ـ می‌توانند یک نماز بخوانند و نسبت به ضمیر مذکر و مؤنث مختارند؛ یعنی به اعتبار جنازه جایز است ضمیر مؤنث ذکر شود و به اعتبار شخص، ضمیر مذکر.

س ۳۴۳ ـ دفن میت بدون اجازهٔ ولی به هنگام پیش‌آمد زلزله چه حکمی دارد؟

ج ـ در صورتی که دسترسی به ولی میت نباشد، اذن او ساقط است.

س ۳۴۴ ـ اگر ملکیت محل دفن مجهول باشد، چه باید کرد؟

ج ـ باید میت را در زمین غیر غصبی دفن کنند.

س ۳۴۵ ـ اگر معلوم نباشد که عضوی مربوط به زن است یا مرد، تکلیف چیست؟

«گلپایگانی»: در صورت اشتمال آن قطعه بر استخوان، یک مرتبه زن و یک مرتبه مرد، آن قطعه را از زیر لباس غسل دهند.

* * *

«نکونام»: انجام یک مرتبه غسل کافی است.

(۱۷۴)

س ۳۴۶ ـ در گورهای دسته جمعی، تفکیک زن و مرد در صورت عدم امکان لازم است یا نه؟

«گلپایگانی»: تفکیک لازم نیست. بلی، در صورت امکان، احوط و اولی آن است که حایلی بین زن و مرد قرار داده شود.

* * *

«نکونام»: عمل به احتیاط گفته شده لازم نیست.

س ۳۴۷ ـ در صورتی که آب نبود و مواضع تیمم هم از بین رفته باشد، تکلیف چیست؟

ج ـ اگر تأخیر در غسل بقیهٔ اعضا موجب تعفن و هتک باشد، بدون غسل و تیمم دفن کنند.

س ۳۴۸ ـ اگر افرادی را با لباس و بدون مراسم دفن نموده‌اند، تکلیف چیست؟

ج ـ اگر بدن متعفن نشده؛ به‌طوری که نبش، موجب هتک شود، باید نبش کنند و مراسم را انجام دهند و اگر متعفن شده؛ به‌طوری که نبش موجب هتک است، تغسیل و تکفین لازم نیست.

س ۳۴۹ ـ اگر بخشی از بدن قابل تشخیص نیست، میت چگونه به خاک سپرده شود؟

ج ـ مورد سؤال کاملا روشن نیست، اگر منظور این است که تنها همان عضو به دست آمده و بقیهٔ بدن موجود نیست؛ چنان‌چه مشتمل بر استخوان باشد، باید غسل دهند و در صورت شک، غسل واجب نیست و هم‌چنین اگر شک دارند که مشتمل بر سینه است یا نه، نماز واجب نیست.

(۱۷۵)

س ۳۵۰ ـ اسکان و تصرف و نماز در منازل و مغازه‌های مردم که صاحبان آن‌ها معلوم نیست چه حکمی دارد؟

ج ـ برای افرادی که جهت امداد به منطقه می‌روند، به مقدار رفع نیاز، مانعی ندارد.

س ۳۵۱ ـ استفاده از اموال مجهول (خوراکی، پوشاک و حیوانات) در مواقع ضروری برای افراد نیازمند چه حکمی دارد؟

ج ـ اجناس را به فقیر غیر سید بدهند و سایرین مهمان شخص فقیر باشند.

س ۳۵۲ ـ در صورتی که افراد زیر آوار مانده‌اند و اطمینان به موت آن‌ها می‌باشد و خارج کردن آن‌ها احتمال متلاشی شدن عضو را دارد، آیا خارج کردن آن‌ها برای انجام مراسم واجب است یا نه؟

ج ـ با احتمال حیات، لازم است سعی کنند به‌نحوی عمل نمایند که موجب موت شخص نشود و با علم به موت، در صورتی که خارج کردن جسد صحیحا ممکن نباشد، بیرون آوردن لازم نیست.

(۱۷۶)

مطالب مرتبط