از طرحهایی که من بر اجرای سالم آن تأکید دارم، ایجاد «بانک اطلاعاتی، مجهز و پیشرفتهٔ پیوند» بر اساس دادههای روانشناسی میباشد. بر دولت اسلامی واجب است همانطور که برای ثبت اسناد یا ثبت احوال سازمان دارد، برای این مهم نیز سازمان گستردهای به نام بانک اطلاعات ازدواج داشته باشد…..
وقتی کتاب چهار جلدی «زن؛ مظلوم همیشهٔ تاریخ» منتشر شد، خانم پورمحمدی خواهر وزیر دادگستری دولت یازدهم، که البته در زمان انتشار این کتاب، وزیر کشور بود، پیش من آمد و ضمن تمجیدهایی از این کتاب، از عنوان آن گلایه کرد و گفت در فضای جمهوری اسلامی، زن دیگر مظلوم نیست. او با تعصب، از این نقد خود دفاع کرد. به او گفتم در همین جمهوری اسلامی ما نیز زنان مظلوم هستند. برای او همسران افرادی را گفتم که در دادگاههای ما محکوم به زندان میشوند. گفتم این دادگاهها شوهر جنایتکاری را زندان میبرند و به او یک تخت و لیوان و قاشق و چنگال و حوله و خوراک و حتی پزشک در اختیار این جنایتکار میگذارند، اما زن وی مظلوم است. این زندانی روی تخت خود مینشیند و غزل میخواند و بیخیال همه چیز میشود، چون میگوید دیگر تکلیفی ندارم؛ اما خانم او پناه خود را از دست میدهد و دختر او که به مدرسه میرود، اگر ظهر برنگردد، همسرش در آشوبی سنگین، نمیداند چه کند. در حقیقت تنبیه مجرم بر روی زن مظلوم و بیگناه او واقع میشود. این ظلم نظام قضایی این مملکت به زن نیست. این کار اسلامی هم نیست؛ زیرا ما در فقه حکمتگرا گفتهایم برای تنبیه مجرمی که خانواده دارد، قانون نخست باید خانواده و همسر او را تحویل بگیرد و آنان را تحت تکفل و سرپرستی خود درآورد. زندان امروز برای برخی مجرمان، هتلهای چند ستاره شده است؛ اما برای زن، ظلم همیشهٔ تاریخ است. زن در هیچ جای دنیا جای خودش نیست؛ نه در کشورهای غربی، نه در کشورهای اسلامی. دو عامل مهم آن نیز نادانی و ضعیف و مظلوم نگهداشتن عمدی زن در خدمت استثمار او از ناحیه مردان و از ناحیه کارتلهای اقتصادی و ارباب سیاست دنیا و نیز ظلمپذیری و انفعال زنهاست. این در حالی بود که خود او از امنیت خویش واهمه داشت. خواهر یک وزیر بود و با ترفندهای امنیتی خود را جابهجا میکرد. آمده بود همین زیرزمین و دیده بود من نیستم، ترسیده بود و همانجا نایستاده بود، بلکه برگشته بود بالا. میگفت وقتی شما را دیدم، خیالم راحت شد. کسی که اینقدر میترسد، چگونه میتواند جایی را اداره کند؟! زنان همین حالا نیز مظلوم میباشند.
از طرحهایی که من بر اجرای سالم آن تأکید دارم، ایجاد «بانک اطلاعاتی، مجهز و پیشرفتهٔ پیوند» بر اساس دادههای روانشناسی میباشد. امروزه تشکیل چنین بانکهایی با گسترش تکنولوژی و رایانه ممکن است. وظیفهٔ این بانک این است که پسران و دختران کفو را شناسایی و آنان را به هم معرفی کند. امروزه یکی از معضلات خانوادهها این است که نه میتوانند برای پسر خود همسر مناسب و دلخواهی پیدا کنند و نه میتوانند دختر خود را شوهر دهند. من میگویم بر دولت اسلامی بلکه بر نهاد رهبری واجب است که همانطور که برای ثبت اسناد یا ثبت احوال سازمان دارد، برای این مهم نیز سازمان گستردهای به نام بانک اطلاعات ازدواج داشته باشد؛ بهگونهای که برای نمونه اطلاعات پنج میلیون دختر در آن نگهداری شود و هیچ شبکهٔ مجازی نیز به قدرت و گستردگی آن نرسد و با تأسیس آن هم از دختران و زنان حمایت کرده است و هم در پاکسازی فضای مجازی کمک شایانی مینماید. ریشهٔ طلاقهای فراوانی که اکنون معضل این آقایان شده است، ازدواجهای نامناسب است. ازدواجها با آگاهی و با پشتوانهٔ روانشناسی و مشاوره دقیق انجام نمیشود. همچنین با نبود چنین سازمانی خانواده هایی که مجبور به مهاجرت شدهاند، در غربت خود میمانند. اگر روزی رضاشاه ثبت احوال و شناسنامه برای همه درست کرد، شما هم بیایید چنین بانکی را ایجاد کنید و یک سازمان خیریه از خود باقی بگذارید تا یکی از مهمترین ریشههای معضل طلاق بهطور نسبی از بین برود.
من میگویم زنان همین حالا نیز مظلوم میباشند. همین حالا نیز زنان و دختران به صورت میلیونی مشکل شهوت دارند. من این را مسألهٔ حاد کشور میدانم؛ نه بحثهایی که به تزویر گفته میشود. این کشور نیاز به مسکن، به شغل، به اقتصاد دارد. وقتی شغل، مسکن و اقتصاد نیست، فشار آن بر زنان وارد میشود. همانطور که در بحث کشاورزی، قناتها و چاههای عمیق خشک شده است، جوانهای ما نیز همه با این سیاستهای غلط، خشک شدهاند. حرفهای من همینهاست که مرا به بند و بست میکشند.