خانواده
وابستگی دوسویه زن و مرد
ساختار خلقتی زن و مرد به گونهای است که هر یک به دیگری وابسته است، ولی نحوه این وابستگی تفاوت دارد. مرد گویی فرزندی در دست زن است که نیاز به مراقبت او دارد و زن نیز احساس عاطفی وابستگی به مرد دارد و بدون او خود را ضعیف و ناقص میپندارد.
این وابستگی دو سویه است و هم مرد برای زن و هم زن برای مرد آفریده شده است و چنین نیست که فقط زن برای مرد آفریده شده باشد. زن نه کلفت مرد است و نه کنیز او، بلکه زنها همان اندازه به مردها وابستهاند که مردها به زنها وابسته میباشند و همانطور که مردها کامیابی خود را با زنها دنبال میکنند، زنها نیز کامیابی خود را با مرد پی میگیرند، بلکه زنها افزون بر کامیابی، مرد را پشتوانه خود نیز میدانند و وابستگی بیشتری به مرد دارند.
خلقت همانطور که زنها را برای مردها قرار داده، مردها را نیز برای زنها آفریده است. قرآن کریم با شیرینی تمام میفرماید: «هُنَّ لِبَاسٌ لَکمْ وَاَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ»(۱) و پشتوانه بودن زنان که مقاومت بیشتری نسبت به مردها را دارند را با این تعبیر زیبا و علمی بیان کرده است.
مقاومت زنها چنان است که آنان میتوانند فرزندان خود را با نبود شوهر، پرورش دهند، ولی مرد نمیتواند حتی برای مدتی کوتاه، بدون همسر خود فرزندپروری داشته باشد. قدرت مانور زنان بیش از مردهاست. زن و مرد با هم متناسب میشوند و آنان مکمِّل یکدیگر میباشند.
زن و فرزند ؛ واسطهٔ دفع بلایا
مرد اگر نانی به خانه میبرد و کار میکند، نباید منت آن را بر خانواده داشته باشد و نگوید من از صبح تا شب زحمت میکشم و برای شما نان درمیآورم؛ زیرا نانی که وی به خانه میآورد صدقه سر وی میشود و او را از بلایا دور میدارد.
زن و فرزندی که نانخور مرد هستند مایهٔ پشت گرمی وی میباشند و بلایا را از او دفع میکنند و اگر کسی در دل این معنا را بیابد که من خانوادهام را اداره میکنم، شرک است.
خداوند به خاطر زن و فرزند است که به وی همت، عقل، کار و کاسبی داده است. خدا میتوانست مرد را عاجز کند؛ همانطور که بسیاری یا کار ندارند یا از انجام کار ناتوان میباشند.
رضایت دوسویه در زندگی
قرآن كريم رضايت را داراى دو طرف مىداند: «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ». بر اساس اين آيهى شريفه، رضايت بايد دو سويه باشد؛ هرچند ميان خداوند و بندگان باشد.
رضايت شوهر از زن نيز به طور اطلاقى و با صرف نظر از اين كه مرد چگونه شخصيتى دارد و آيا همواره به همسر خويش ظلم مىكند و به صورتهاى گوناگون او را آزار مىدهد، مىزند، تهديد مىكند و يا به او دشنام مىدهد، آيا از عدالت است كه زن بايد در تمامى شرايط تسليم مرد باشد و اين كه او از شوهرش راضى است يا خير مهم نباشد؛ با اين كه مىدانيم شرع در هيچ موردى ستمگرى و ستمپذيرى را تأييد نكرده است.
نگفتن مشکلات به همسر و فرزندان
انسان یا نباید از مشکلات خود چیزی بگوید یا دست کم چیزهایی را که مشکل دارد به آنان نگوید و آنان را آزرده و رنجور نسازد.
امید، قوّت، نشاط و شادی دادن به همسر و فرزند بسیار حائز اهمیت است و مرد باید چنان جوانمرد باشد که اگر مشکلی دارد آن را در خود فرو بخورد.
این مورد از دروغ برای آن است که حرمت، آسایش، امنیت و آرامش خانواده حفظ شود.
مرد سالاري سنتي
بيشتر، زنان به مردان سلام ميكنند و تنها اندكي از مردان گاهي به زنان سلام ميكنند و كم پيش ميآيد كه مردي به زني سلام كند؛ اگرچه در اين زمان اين امر در فيلمها، به عنوان اصلي رعايت ميشود، ولي آيا مردان اين گونهاند؟ و اساساً چه اشكالي دارد كه خداي ناكرده مردهابه زنان سلام كنند؟ از يك طرف گفته ميشود: بهتر است زن به كسي سلام نكند و از طرف ديگر گفته ميشود: خوب نيست مرد به زن سلام كند و از آن طرف هم گفته ميشود: زن بايد به همسر خود سلام كند.
بسياري از مردان در سلام گرفتن، دستور دادن، و بهانهگيري از زنان و فراواني از كارهاي ديگر، به نفع خود عمل ميكنند براي زنان محدوديت قايل ميشوند؛ به همين جهت است كه نود درصد زنها از شوهران خود راضي نيستند و اگر عدهاي هم راضي باشند، به خاطر اين است كه وقتي مردهاي ديگر را ميبينند كه خيلي بدترند ميگويند دست كم شوهر ما كمي نسبت به آن مردها قدري بهتر است.
آيا دين و آموزههاي آن مردسالارانه است هرگز؟ اينها چيزهايي است كه از سنتهاي قومي و تاريخي در ما و بسياري از ملتها پيدا شده است پيغمبر اكرم صلي الله عليه واله وسلم آموزههاي بسياري در اين زمينه فرمودهاند كه درك بيان آن سنگين است و بايد تحليلهاي خود را پيدا كند و مورد بازيابي كامل قرار گيرد.
تلاش بسياري لازم است تا مردها زور نگويند و زن را تا اين حد تحقير نكنند و پريشان نسازند و او را به آتش ستم خود نسوزانند. گاه مرد دست به كارهايي ميزند كه زن به خاطر خودِ وي پريشان ميگردد؛ براي نمونه: چه بسيار مرداني كه معتادند و زن بدبخت شب و روز بار غم اعتياد وي را بر دوش ميكشد؛ گويا كه اين مرد، بچهي اوست. ميخواهد ببيند با چه كسي ميرود، با چه كسي ميآيد؛ كجا ميرود، چه ميكند، چه كارش كنم، كجا بخوابانمش و چطور بيدارش كنم.
هيچ دين و آيين توحيدي چنين چيزي را نميپسند كه زني تا اين اندازه مواظب و دلنگران مرد خود باشد. زن همواره غصّهي مرد را ميخورد؛ در حالي كه مرد بايد بيش از خود دلنگران زن باشد. آيا امور گفته شده زور نيست؟
همهي اين موارد زور است؛ حال با اين پريشانيها در روزگار زنان، چگونه ممكن است دين به زنان سفارش نمايد كه بايد از اين قماش مردهاي خود اطاعت كنند. عقل و خرد آدمي ميگويد: اطاعت بايد از مرد فهميده و درست كردار باشد؛ نه از نامردي كه دست خود را به گناه و ستم آلوده ميكند كه قهراً نسبت به چنين افرادي آن هم در زمينههاي آلوده يا گناه وجوب اطاعت نيست.
گاهي برخي از زنان كه ديده ميشود گمان ميشود اينان مظلومترين پديدههاي تاريخند. پرسشهايي دارند كه نميتوان به آن پاسخ داد. احساس ميشود كه اين زن چقدر ميخواهد مطيع شوهرش باشد تا نافرماني و معصيت آموزههاي ديني و خداوند را نكرده باشد در حالي كه اين مرد لياقت چنين زني را ندارد، البته دستهاي از زنها هم رفتار شایسته با مردهاي خود ندارند و يا زنهاي شايسته نيستند ولي بيان ما نسبت به غالب در موجوديتها ميباشد.
اگر مردي اين حسن و نيكويي را بيابد كه به زن و بچهي خود زور نگويد، در رديف اولياي خدا و پيغمبران است و چنانچه اين حسن را نداشته باشد، هر حسن ديگري داشته باشد، همه ظاهري است و هيچ ارزشي ندارد.
پارهاي از روايات خوبيها را به خانه ويژگي داده است: «خير رجالكم …» و كارهاي بيرون از منزل را ملاك خوبي مردان ندانسته است؛ چراكه مردهايي كه زور ميگويند، زنهايشان زود فرتوت، ضعيف و سست ميشوند؛ چون هميشه مضطرب و پنهان كارند و نوعي آلودگي در آنان پديد ميآيد.
وقتي زورمندي زور بگويد، خدا كسي را بر او مسلط مينمايد كه زورمندتر از اوست. اين يك حقيقت است و هر مقدار كه انسان به مظلوم زور بگويد، خدا هم كسي را مسلط ميكند كه به او ظلم كند، آن هم چند برابر؛ كه امروزه زور گويي شيوهي رندانه پيدا كرده است و جامعه گرفتار انواع گوناگون آن شده است.
چنانچه مردي خانه و امكانات آن چناني و گستردهاي ندارد، دست كم بايد به گونهاي رفتار كند كه اگر به زنش بگويد: آيا حاضري از من جدا شوي، از ژرفاي دل بگويد: نه؛ ولي گاهي زنها به قدري تحت فشار قرار ميگيرند كه اگر در طويلهاي با سگي باشند، ميگويند: به خدا قسم، اين حيوان از شوهر من بهتر است.
زنهاي بسياري هستند كه به جهت بد رفتاري مردها گاهي آرزوي مرگ ميكنند. و هنگامي كه شوهر در ميزند، لرزه به تن زن ميافتد؛ زيرا وقتي وارد خانه ميشود بهانه ميگيرد و دعوا ميكند و هر چه در جامعه تحقير شده ميخواهد از زن خانه باز پس بگيرد.
مرز وجوب اطاعت از شوهر
اين پرسش مهمي است كه مرز وجوب اطاعت از شوهر كجاست؟ آيا اسلام گفته است زن از مرد مسلمان با حفظ شرايط و در حدود مشخص اطاعت كند يا از مردي آلوده به گناه آن هم در مسير گناه به طور مطلق اطاعت داشته باشد؟
اسلام اصل را بر اطاعت از شوهر مؤمن مسلمان گذاشته و موضوع اطاعت، اطاعت از خداوند است؛ نه مردي آلوده به بديها كه زن را نيز به گناه آلوده مينمايد. اسلام ميگويد: موضوع اطاعت، موردي است كه مرد، مؤمن، فهيم و مدير است و ميخواهد زندگي خود را اداره كند و اگر زن از وي اطاعت نكند، شوهر نميتواند زندگي خود را اداره كند. زن اطاعت ميكند تا زندگي اداره شود و اين، سخن درستي است و بر زن لازم است آن را بپذيرد و اين همان اطاعت معقول است كه در دين آمده است.
ديني كه ميگويد: امام جماعت بايد عادل باشد و اگر عادل نباشد، نميتوان به او اقتدا كرد، چگونه حكم مينمايد اطاعت از شوهري كه آلوده به هزاران گناه است، واجب ميباشد؟!
ميگويند براي مديريت خانه دو رئيس لازم نيست و براي اين كه مرد بتواند بخوبي از عهدهي مديريت آن برآيد، لازم است زن از وي اطاعت كند و ترجيح بلا مرجح هم نيست؛ چون به طور غالب مرد صاحب درايت، بيشتري ميباشد و در پي آن است كه زندگي را بخوبي اداره نمايد؛ اما در جايي كه شوهر، آلوده است، در بسياري از موارد اطاعت از او لازم نيست و موضوع اطاعت منتفي ميباشد. چرا زن بايد از مردي معتاد و آلوده كه به فكر زندگي نيست، به طور مطلق و حتي در موارد معصيت و اعتياد اطاعت كند؟ اسلام هيچ گاه اطاعت چنين مردي را براي زن واجب نميداند، چرا كه اطاعت از مخلوق در معصيت خدا جايز نيست. پس اين گونه نيست كه مردي آلوده بتواند به زن خود بگويد: چون من شوهر تو هستم، تو بايد از من اطاعت كني! چگونه اطاعت مردي كه از خدا اطاعت نميكند، واجب باشد؟! روايت زير نيز اين سخن را تأييد مينمايد: «الاءمرأة الصالحة خير من الف رجل غير صالح» ؛ «يك زن خوب و شايسته از هزار مرد آلوده بهتر است».
اولویت سالمسازی و درمان زیرساختهای ازدواج
فقر مالی و در پی آن، کمبودهای نفسانی، به تهییج هوسها میانجامد. از سویی چنانچه زیرساختهای ازدواج، سالم نباشد و بیماریهای روانی آن، درمان نشود و آب کثیف و شور به فرد تشنه داده شود، ازدواج حتی وضعیت بحرانی جامعه را بحرانیتر میسازد.
اگر آلودگیهای درونی افراد، فراوان باشد یا عواملی چون جوانی، حرمان، حسرت، کمبود و فقدان ـ که به آلودگی ارتباطی ندارد ـ در میان باشد، ممکن است فرد با کمترین تخیلی، عملی خارجی را تحقق دهد.
چنانچه جامعه از نظر احساسات روانی و جنسی، استاندارد لازم را نداشته باشد و احساسات روانی و جنسی آنان به صورت معمولی ارضا نشود، عطش جنسی بر افراد چیره میشود؛ به گونهای که برای سیرابی خود، هر آب کثیفی را با ولع میخورند. چنین تشنگانی، استانداردی را لحاظ نمیکنند.
از بزرگترین مشکلات جامعه؛ عدم درک جوانان
از بزرگترین مشکلات جامعهٔ ما درک نکردن جوانان است. جوانان در این شرایط نمیدانند چه کنند؟ پدر و مادر آنان بهراحتی افطار میکنند و خود را از نظر شهوانی تخلیه مینمایند اما جوان باید روزه بگیرد و راهی شرعی برای ارضای شهوت خود نمیبیند و موانع ازدواج فراوان است.
چنین جوانی یا مشکل روانی پیدا میکند یا آلوده میشود. وجود این مشکلات است که جوان را از خانه، درس، مسایل دینی و مساجد گریزان کرده است. کسی که نفس اماره بر او غلبه کرده و شهوت به او فشار آورده است میگوید من گرفتار و آلودهام و مسجد جای فرد آلوده نیست! یا میگوید مسجد رفتن من چه مشکلی را حل میکند؟
دخترها و پسرها اگر بخواهند درس بخوانند تا سن بیست و پنج سال و گاهی بیشتر باید ریاضت بکشند در حالی که جامعهٔ ما برای ریاضت کشیدن آماده نیست و اگر بخواهند درس نخوانند بیسواد میمانند و جمع هر دو نیز بهراحتی ممکن نیست. باید این مشکل را به صورت اساسی حل نمود و راه چارهای واقعی برای آن پیدا کرد.
تبیین ناصحیح، ریا به جای حیا در جامعه
اگر احکام و مقتضیات دین تبیین نشود، سالوس و ریا و نفاق و استکبار و استبداد ـ که ریشهٔ تمامی گناهان است ـ جامعه را فرا میگیرد و آنگاه است که جوانان و گاه متدینان، پنهانی به سراغ فیلمهای ماهواره یا اینترنت میروند و گاه با چت، به جنس مخالف میپردازند و خود را در دنیای مجازی اینترنت، به گناه آلوده میسازند و به اندامنمایی یا استمنا و استشها رو میآورند و آمار طلاق بالا میرود و فرهنگ غربی تا مغز استخوانِ اندیشه و احساسات را میسوزاند؛ در حالی که گسترش فرهنگ ریا و نفاق، سبب میشود آنان خود را در ظاهر، انسانی صالح جلوه دهند و روز به روز از پاکی درون خود بکاهند و صفا و صمیمت از فضای دلها و محیط جامعه رخت بربندد.
البته جوانان ما نجیب و مؤمن هستند. آنان جوانان پاکی هستند که شب و روز مشغول درخواست و دعا میباشند تا بهگونهای بر شهوت خود فایق آیند. برای این جوانان، باید مدیریت درست دینی داشت و حل این مشکل، نه در دست جوانان محجوب و نجیب، که در دست متولیان دین و جامعه است و انتظار آگاهی و مدیریت صحیحِ امکانات و فرهنگ را باید از آنان خواست.
لزوم دید پدر و مادری به والدین
فرزند در خانه باید پدر و مادر خویش را پدر و مادر بیابد نه زن و شوهری که روابط جنسی دارند، وگرنه به خواهر خود به چشم دختر و به برادر خود به چشم پسر مینگرد.
شادی روابط زن و شوهری كه جنسيت را القا كند نه انسانيت را ، به فرزند القای مسایل جنسی میکند و دختر و پسر خانواده را به بلوغ زودرس و بیشفعالی و رو آوردن به مسایل جنسی و اندیشه برای داشتن رفیق جنسی میکشاند و این فکر با او رشد میکند تا در دورهٔ جوانی و در محیطهای آموزش و کاری، به کردههای زشت رو میآورد .
دختر و پسر چنین خانوادهای احساس محیط بسته و فشار رواني تنگی فضا براي روابط جنسی دارند و فضاي خلوت ، برای آنان ایجاد محیط گناه یا زحمت میکند و خانه را خانهٔ شهوت و شیطان میسازد.
دلخوری زن و شوهر در امور جنسي اگر براي فرزند محسوس شود و فرزند تیرگی روابط آنان ببيند در حالی که پدر و مادر ، خود را زن و شوهر مینمایانند، از لحاظ رواني در فرزند ایجاد روحیهٔ جنگ و ستیز میکند و دختر و پسر خانواده را به دشمنی و ستیز با یکدیگر و نيز با والدين میکشاند.
خانواده اگر از پدر و مادرانی تشکیل شود که وظیفهٔ پدری و مادری را در دید فرزند انجام میدهند نه زن و شوهری را، فرزندان را خواهر و برادر انساني و تربیت آنان را اسلامی میسازد و آنان ديگر با مشاهده هم به جنسيت خود نميانديشند و بيماري رواني حساسيت به جنسيت پيدا نميكنند.
مخالفت دین با گناه و معصیت، نه با کامیابی
دین اسلام با کامیابی هیچ فردی مخالف نیست؛ زیرا نداشتن کامیابی، بداخلاقی و فقر اندیشه و مال را در پی دارد. آنچه اسلام با آن مخالف است، غفلت از حق و نیز قساوت دل است. برخی بر این عقیدهاند که نفس کامیابی مذموم است و میگویند اگر خداوند متعال لذت را در عمل مواقعه قرار نداده بود، هیچ حیوانی این کار را انجام نمیداد! در حالی که چنین سخنی توهین به بزرگان و طبیعت و فطرت بشری است.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بیش از بیست همسر اختیار میکند تا با چنین افکاری مبارزه کند. این کامیابی نیست که مذموم است، بلکه گناه و معصیت است که همواره مورد نکوهش است و نباید میان این دو خلط نمود.
چنین افکاری جامعهای را فلج میکند و در نتیجه عالمی بزرگ با افتخار میگوید: «کتابخانهٔ من، زن به خود ندیده است!» اگر دین اینگونه شناسانده شود، شریعتی وحشتناک از آن در ذهن جوانان مینشیند؛ در حالی که روش خداوند اینگونه نیست و حضرت حق به گونهٔ دیگری عمل میکند. به طور نمونه، کنیسهای که زن به خود نمیدید، مرکز عبادت حضرت مریم علیهاالسلام قرار گرفت.
فقرزدایی راه مقابله با انحرافات در جامعه
به لحاظ جامعهشناسی درصد بالایی از انحرافات و بیماریها در کشورهای اسلامی برای کاستیهاست، نه زیادیها. جوانی که نزدیک به سیسال سن دارد و بر انجام ازدواج توانا نیست، باور این معنا که وی زیست سالمی دارد، از سادگی است.
صاحبان فکر و لیدرهای اجتماع باید وقت بگذارند و بیندیشند جوانی که به بلوغ میرسد، چه باید کند که به گناه آلوده نشود و به انجام معصیت نیازمند نگردد. متأسفانه ما یا روش صحیح زندگی را از دین نمیآموزیم و یا به آموزههای آن عمل نمیکنیم؛ در نتیجه، دچار مشکلات بسیار میگردیم.
ریشهٔ این امور را باید در فقر جست و وظیفهٔ کارگزاران و مسؤولان نظام است که نخست، فقرزدایی را در دستور کار خود قرار دهند، نه فقیرزدایی را. فقر، از عناصر مهم ایجاد فحشاست و اگر فقر برطرف گردد، بسیاری از مشکلات روانی که در سایهٔ آن است، از جامعهٔ اسلامی رخت میبندد.
جوانى كه با موتورسيكلت در خيابان تك چرخ مىزند و لايى مىكشد
عدالت قرار دادن هر چيز در جاى خود و حركت بر اساس سير طبيعى هر چيز است. اينگونه است كه مىتوان هر حركت و تلاشى را كه سبب برونرفت از طبيعت و سلامت هر چيز مىگردد را ظلم دانست.
يكى از مصاديق ظلم اين است كه از توان طبيعى افراد در جاى خود استفاده نمىشود. براى نمونه، جوانى كه با موتورسيكلت در خيابان تك چرخ مىزند و لايى مىكشد، گرچه فردى لاابالى، وحشى و بىمسؤوليت مىنمايد، با اين كار خود در واقع از استعدادها و توانمندىهاى نهفتهى خود پرده بر مىدارد و مىگويد از من استفاده كنيد و مرا به كار گيريد.
عدالت براى چنين فردى آن نيست كه موتور وى گرفته شود و گواهينامهى او باطل گردد، بلكه باید چنين فردى را در يكى از نيروهاى چندگانهى نظامى استخدام نمايند تا به جاى سوق دادن فردى به شرارت و خطرآفرينى از او فردى صاحب مهارت و خدوم بيافرينند و شايستهسالارى را كه امرى فراتر از ارزشگذارى و حكم خوب يا بد دادن به افراد است را ارج نهند و از ستم بر خلقى پرهيز نموده باشند.
پدر و مادر عاق شده
درست است که میشود فرزند بدکردار را عاق نمود اما اگر پدر و مادر با فرزندی صالح ناسازگاری داشته باشند؛ فرزندی خوب و مؤمن که سخن و گفته و ادعای وی نیز درست است، چنین فرزندی میتواند پدر و مادر را عاق کند؛ یعنی از آنان ناراضی باشد، شکایت داشته باشد و چه بسا آنان را نفرین کند؛ زیرا چنین پدر و مادری در حق فرزند کوتاهی کرده و به خود بیش از فرزند اهمیت دادهاند و در صورتی که عاق فرزند شوند، به سبب کوتاهیهایی که در حق وی داشتهاند از عمر آنان کاسته میگردد.
سلامت روانی جامعه وابسته به سلامت روانی مادران
سلامت جامعه در گرو حاکمیت عدالت، محبت صادقانه و ولایت است. جامعه با این سه اصل است که سلامت روانی مییابد. مرکز ثقل سلامت روانی جامعه در خانواده است. سلامت روانی خانواده اهمیتی فراوانی در شکلدهی شخصیت کودک دارد.
اگر محیط خانه سالم نباشد و سه اصل یاد شده در آن برجسته، نمایان و چیره نباشد حتی بازدارندههای قانونی هرچند قانونی درست و کامل داشته باشد، نمیتواند امنیت و اصلاح جامعه را تضمین کند. جامعهٔ اسلامی و انسانی از خانوادههای اسلامی و انسانی شکل میگیرد.
فرهنگ خانواده نیز تابع فرهنگ مادر است و مادر باید مسایل روانی مرتبط با تربیت کودک را بداند تا بتواند محیط خانواده را سالم نگاه دارد. بر این پایه میشود گفت سلامت روانی جامعه به سلامت روانی مادران وابستگی تمام دارد.
فرزند معلول پدر و مادر
آدمی باید دستکم با توجه به انعکاس طبیعی کردار در نسل با پدر و مادر خود برخورد شایسته داشته باشد تا فرزندان نیز با آنان برخورد شایسته داشته باشند؛ یعنی اگر کسی با پدر و مادر خود برخورد ناشایستی دارد به صورت قهری برخورد فرزند وی با او ناشایست خواهد بود.
فرزند معلول پدر و مادر است و همواره حسن و خوبی آنان کمتر از پدر و مادر خواهد بود و اینطور نیست که فرزند شما به همان خوبی با شما مواجه شود که شما با پدر و مادر خود برخورد داشتهاید؛ زیرا برخورد او معلول برخورد شماست و از نظر علمی نمیتواند در حد شما باشد.
پدری که در ظرف بلورین برای پدر خود آب میبرده است باید انتظار داشته باشد فرزند وی تنها در کاسهای ساده اگر کثیف نباشد برای وی آب آورد.
عدم ارتباط تولید بالا با نوع پوشش
آنچه اسلام در روابط اجتماعی آن را حایز اهمیت فراوان میداند و در تمامی مسایل محرم، نامحرم، پوشش و رؤیت نسبت به حفظ آن اهتمام دارد، رعایت عفاف است. فقر و محرومیتها و پایین بودن فرهنگ، از عواملی است که عفت را تنزل میدهد و به تبع آن است که تلاش و کار نیز کاهش مییابد.
کار و کوشش در برخی مناطق، تابع عامل اخلاق اجتماعی نیز هست. اگر در کشوری زرنگی به معنای زیردررویی و کلاه سر دیگران گذاشتن باشد، کمکاری رواج مییابد و درصد تولید پایین میآید. به عکس، اگر کشوری تعهد کاری، انضباط، وظیفهشناسی و قانونمندی داشته باشد، تولید آن بالا میرود.
بر این پایه، میخواهیم بگوییم بالا رفتن ارزش کار و تولیدِ بالای برخی کشورهای غربی، به نوع پوشش و نیز سکس آنان ارتباطی ندارد.
بیماری حساسیت به جنسیت و درمان آن
انسان، پیش از آن که زن و مرد باشد، انسان است. انسان در مرتبهٔ تشخص، در یکی از دو جنس زن و مرد، تعین مییابد. حفظ این تعین، به «عفت» است.
عفتِ انسان، دو مرکز حساس دارد: یکی مغز است و دیگری دل. برای مغز، «فکر» و آگاهی، و برای دل، «عشق» لازم است. اگر ایندو کانون، دچار افراط و تفریط شود و فکر در شناخت خود، به جهل و ناآگاهی دچار شود و دل در عشق خود به خشکی یا افراط و آلودگی دچار شود، بیماری «حساسیت به جنسیت» پدید میآید.
در برابر بیماری حساسیت، حالت تعادل و سلامت قرار دارد. ما این حالت را با عنوان «آزادمنشی و تقوا» میآوریم. آزادمنشی، راستای بلندی در اعتقاد و دیانت اسلام دارد. برای تحقق آزادمنشی باید استعدادها را گسترش داد و بینشها را بالا برد و از ممنوعیتها کاست؛ تا جایی که جامعه به جایی برسد که هر کاری را بر اساس «علم» و «اراده» انجام دهد.
برای آنکه جامعه به این بلوغ برسد، باید ممنوعیتهای نامشروع و استبدادی در آن کاسته شود و «آزادی» طبیعی جامعه به آن داده شود.
برخی عوامل ایجاد حساسیت به جنسیت در جامعه
ارتجاعی بودن مردان و انزواگرایی زنان و نیز رعایت نکردن حدود محرمیت و افراط در پوششهایی که دین آن را نخواسته است و پنهان داشتن مواضعی که آشکار بودن آن شرعی است، یکی از عوامل ایجاد حساسیت در جامعه است.
کسی که به این بیماری مبتلاست، در معاشرت اجتماعی خویش دچار افراط و تفریط میشود و برای نمونه، در سخنگفتن با زن، به وی ـ که روابط سالم اجتماعی را پاس میدارد ـ نگاهی نمیاندازد و به گلهای قالی یا رنگ آبی آسمان خیره میشود و یا در جانب افراط است و در سخنگفتن با او، حتی شمارهٔ مژههایش را نیز با نگاه تیز و تعدیگر و بیمار خود به دست میآورد. ناز و غمزه ریختن زن در سخن گفتن با نامحرم نیز از دیگر نمونههای این بیماری است.
نارضایتی از جنس خود نیز میتواند سبب حساسیت به جنسیت گردد. این نارضایتی، در زنان و مردانی پیش میآید که شکل جنس مخالف بر آنان غلبه دارد و زن هیأت مردانه یا مرد هیأت زنانه دارد.
تربيت زن و فرزند
افراد قوى بسيار صبور و حليم هستند و كمتر مى شود كه به ضرب و زدن براى تنبيه كسى رو بياورند. زدن و شمشير كشيدن براى كسانى است كه درِ منطق را بسته مى بينند و هيچ كار ديگرى در توان آنان نيست؛ مانند گرهى كه كور شده و چون با دست باز نمى شود، با دندان آن را باز مى كنند.
البته برخى هم هستند كه چون اهل منطق نيستند، آخرين راه را به عنوان اولين راه بر مى گزينند و دست به ضرب و زور مى برند. مردى كه در منزل به زدن همسر خود رو مى آورد ضعف خود را در برابر وى نشان مى دهد.
آيا فكر كرده ايد چرا كمتر مى شود زن به زدن همسر خود رو بياورد چرا كه زن براى به زانو در آوردن مرد قدرت شگرد دارد و با قدرت شگرد و مانورى كه دارد نيازمند استفاده از ضرب و زور نيست و مرد را اين گونه تنبيه مى كند.
مهر مادری
هر رنجی درد دارد و تنها رنج مادر است که دردش مهر دارد، مادر فارغ از درد و رنج به فرزند عشق میورزد، مادر با کردار ملکو تی خود عشق به حیات میآفریند و سیر آفاق مینماید و به فرزند، پرواز عشق میآموزد و با کوشش خود، اشک فرزند را به دُرّ دل تبدیل میسازد.
مهر مادری کیمیایی است که فقدانش ریشهٔ وجود فرزند را سست میسازد که مادر امّ است و امّ ریشهٔ همهٔ حقیقت فرزند است.
مادر زمانی مادر است که شوهر داشته و شوهر هنگامی شوهر است که وحدت داشته باشد. زنی که در پی هوسِ آلودهٔ نفس خویش به راه افتد و کاسهٔ دلش را پیمانهٔ افراد بیگانه سازد، هرگز نمیتواند مهر مادری داشته باشد و با آن که زن است، ولی مادر نیست. مادر زنی است که وجودش سرشار از وحدتطلبی نسبت به مرد خویش باشد.
مادر کیمیاگری است که نه طلا، بلکه انسان میآفریند. فرزند و مهر مادری، مهر مادری و وحدت شوهر، شالودهٔ عشق و محبت آفرینش است که در هر ظرفی از ظهور به نوعی وجود دارد و منحصر به انسان هم نیست.
تاثیر زنانگی و مردانگی در روابط زن و شوهر
زن و مرد، به لحاظ جنسیتی بر دو گونهاند و به لحاظ نگاه به مراتب هستی نیز چنین میباشند؛ زنانگی و مردانگی زن و مرد قابل تغییر است و گذر از یک مرتبه و ورود به مرتبهٔ دیگر و نیز تنزل از مرتبهٔ فراتر به مرتبهٔ فروتر ممکن است.
چه بسیار مردانی که روحیاتی زنانه دارند و چه بسیار زنانی که برخی از صفات آنان به مردان شبیهتر است. این امر در میان حیوانات نیز دیده میشود و برخی از حیوانات به طبقهٔ انسانها شباهت بسیار دارند و برخی از انسانها نیز در واقع حیوانی هستند که در چهرهٔ آدمی ظهور یافتهاند. کمتر زن و مردی را میتوان یافت که صد درصد مرد یا صد درصد زن بوده و در مرتبهٔ خود قرار گرفته باشند و از زنانگی و مردانگی خود دور نشده باشند.
میان زن و مرد و خلق و خوی آنان تفاوت فراوانی وجود دارد و در بسیاری از جهات، آنقدر گسترده میباشد که آدمی در اینکه ایندو یک حقیقت هستند، شک میکند؛ اگرچه در واقع یک حقیقت هستند.
زنان و مردان اگرچه در هر یک از قومیتها و فضاهای مختلف، خلق و خوی خاصی میگیرند، از کلیت و نوعیت طبایع خود دور نمیشوند و زن در هر صورت زن است و مرد نیز مرد و زنانگی و مردانگی می کنند.
زنانگی و مردانگی تاثیر مهمی در روابط زن و شوهر دارد. از لحاظ روانشناسی، زن و مردی میتوانند زندگی پایدار زناشویی با هم داشته باشند که زنانگی و مردانگی هر دو پایدار باشد و هیچ کدام از مرتبهٔ خود عدول نکرده و مرد صفات مردی و زن صفات زنانگی خود را از دست نداده باشد؛ وگرنه به تناسب دور شدن از زنانگی و مردانگی و جایگاه و موقعیت ویژهٔ خود، با یکدیگر نزاع و درگیری خواهند داشت؛ چرا که زن برای مرد، زنانگی نمیکند و مرد در آرزوی زنی میماند که برای او زنانگی و همسری نماید و زن نیز در آرزوی مردی است که مردانگی و صفات مردی داشته باشد. این امر در تربیت فرزندان نیز بسیار مهم است و باید کودک را در سنین کودکی بر محور معقولی آزاد گذاشت تا لذت بچگی و بچه بودن را ببرد.
انسان، انسان است؛ اگرچه بر دو عنوان مختلف زن و مرد میباشد. زن با مرد متفاوت است و هردو نیز انسان هستند و عناوین زن و مرد و پدر و مادر یا زن و شوهر با هم مختلف است. دختر، پسر، زن، مرد، پدر، فرزند، شوهر و دیگر عناوین اینچنینی، با آنکه لحاظ وصفی دارد، از اصالت حقیقی برخوردار است و هر یک آثاری را در پی میآورد که با درک آن اوصاف، میشود بهرهبرداری خوبی از آن نمود و با بودن آن، نابسامانیهای افراد ظاهر میگردد.
مرد پشتوانه زن
تمامیت مرد به زندگی اوست که بنمایه آن زن است. زن زندگی و فرزند ثمره زندگی است نه خود زندگی. زن نیز مرد را پشتوانه خود دارد. زن اگر شوهر خود را مورد هجوم قرار دهد و شان او را در جامعه لکهدار کند و حرمت و حیثیت او را خدشهدار کند، پشتوانه خود را تخریب کرده است. البته در زندگی مشترک میان زن و مرد نمیشود گفت زن اصل است یا مرد یا فرزند، بلکه در این صورت اصل با حاصل ترکیب معنوی حقیقی میان این افراد است که همان خانواده است.
فعالیت زن برای پاسداشت محبت همسر
زن برای پاسداشت محبت شوهر در خانواده بهتر است تنها در دو زمینه فعالیت داشته باشد: یکی حفظ حرمت منزل و مدیریت خانه، و دیگر توان ادارهٔ جامعه در جهت ویژگیهای زنانه و شغلهای ویژهٔ بانوان. زن بهتر است در کارهای اجتماعیای که مردان نیز میتوانند آن را انجام دهند، مسؤولیتی را نپذیرد و این امر برای زنان مناسبتر است و زن بودن آنان را پاس میدارد.
حسن شوهرداری ؛ یعنی خوبی زن و نجابت مرد
حُسن شوهرداری برای زن و اطاعتپذیری از شوهر در خانواده زحمت و مرارت زندگی در زمان جنگ را دارد؛ چنانکه حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام میفرماید: «جهاد المرأة حسن التبعّل». مرد بر اثر شداید گوناگونی که در جامعه برای وی پیش میآید، حالت ضربهپذیری فراوانی پیدا میکند و تنها زن و همسر وی هست که میتواند نیرویی باشد که این حوادث ناملایم را بهخوبی از وی برطرف نماید؛ هرچند این امر نباید علت پرتوقعی و ستمگری مرد نسبت به زن باشد. بر این اساس، «جهاد المرأة حسن التبعّل» به این معناست که خوبی زن و نجابت مرد، میتواند زمینهٔ پیروزی کامل در زندگی را فراهم آورد.
رشته های محبت میان زن و شوهر
میان زن و شوهر رشتههای محبت فراوانی وجود دارد که شمارش و حساب آن از دست انسان خارج است. وقتی همسر انسان از وی ناراحت میشود، یک رشتهٔ محبت گسسته میشود و اگر او در این هنگام به همسر خود بگوید تو را دوست دارم ـ هرچند این سخن را در دل قبول نداشته باشد ـ باز دل آدمی متمایل به رشتهٔ محبت دیگری که وجود دارد میشود و دوباره شادکامی و خرمی به زندگی باز میگردد و اگر به همین رشتهٔ محبتی که میان زن و شوهر گسسته شده است، خوب نگاه شود، میبیند که عین ارتباط است.
زن، عامل و زمینه ی شکست و پیروزی مرد
مرد بر اثر شداید و سختیها و مشکلات گوناگونی که به طور مختلف در اجتماع برای او پیش میآید، حالت ضربهپذیری بسیاری پیدا میکند و تنها کسی که میتواند از او دلجویی کند و مانع ضربهپذیری وی شود، زن است. مرد هرچه و هرکه باشد، خود را نیازمند زن میبیند و با همهٔ غرور و بلندپروازیای که دارد، در برابر
زن به کرنش و فروتنی میپردازد. با توجه به این نیاز، زن در صورت پاکی و خوبی، تنها نیرویی است که میتواند زمینهٔ رفع تدریجی تمامی مشکلات مرد را فراهم سازد و همین امر، بهترین انگیزه برای ازدواج با زنان صالح و نیکو سیرت و خوش صورت است. البته زن در صورت ناپاکی، بیوفایی و نادرستی، با توجه به اقتضایی که در حیلهگری دارد، میتواند به بهانهٔ مشکلات، زمینهٔ نابودی یا شکست مرد را بیش از پیش فراهم سازد.
وظیفه زن و شوهر در مدیریت خانواده
در تقسیم کارها و وظایف در خانواده نخستین وظیفهٔ زن حفظ تعین زنانهٔ خود و حسن شوهرداری است و این کار باید بر تمامی امور او مقدم باشد؛ همانطور که شوهر نباید در کارهای خود حقوق زن را نادیده بگیرد و باید در انجام هر کاری به حقوق زن اهتمام داشته باشد و مشکلات شوهر نباید علت ستمگری و پرتوقعی او از زن گردد و نباید همهٔ مشکلات را بر گردهٔ زن بگذارد و مشکلات را بر او وارد آورد.
زن بودن در خانه نخستین اصل مدیریت منزل
تمامیت مرد به زندگی اوست که بنمایه آن زن است. زن زندگی و فرزند ثمره زندگی است نه خود زندگی. زن نیز مرد را پشتوانه خود دارد. زن اگر شوهر خود را مورد هجوم قرار دهد و شان او را در جامعه لکهدار کند و حرمت و حیثیت او را خدشهدار کند، پشتوانه خود را تخریب کرده است. البته در زندگی مشترک میان زن و مرد نمیشود گفت زن اصل است یا مرد یا فرزند، بلکه در این صورت اصل با حاصل ترکیب معنوی حقیقی میان این افراد است که همان خانواده است.
مرزهای اذن شوهر
شوهر به هیچوجه نمیتواند به سبب قیمومیتی که دین به او داده و او را سرپرست خانواده نموده است، سوء استفاده کند؛ چرا که همان دینی که این سرپرستی را به مرد داده است، مرزهای سرپرستی و اختیار شوهر را مشخص نموده و در همهجا قبل از اِعمال نظر شوهر، روبهروی او ایستاده است، و مانع سوء استفادهٔ مرد از این اختیارات میشود و اگر مردی بخواهد از آن به صورت نادرست بهره ببرد، دین او را فاسق و فاقد صلاحیت لازم برای مدیریت زندگی میداند و ولایت و حق سرپرستی او، خود به خود منعزل میشود.
مرد نیازمند محبت، زن نیازمند ناز
مرد مثل کودک است و نیازمند محبت می باشد و همسر باید در تمامی زمینه ها به این اصل توجه داشته باشد و این نیاز مرد را با ابراز و اظهار محبت برآورده سازد. و زن نیازمند ناز است و ناز کشیدن و مرد باید در تمامی فراز و نشیب ها به این اصل اساسی توجه داشته باشد و این نیاز طبیعی همسر خود را پاسخ مناسب دهد و ناز او را با عشق بخرد.
گذشت مرد
مرد در مدیریت زندگی مشترک باید توجه داشته باشد که آدمی پدیدهای است که امکان خطا دارد و اگر اشتباهی از بانوی منزل دید، با او بزرگوارانه و کریمانه عمل کند و همانطور که به پدر و مادر خود نباید اف گفت، با همسر خود نیز مدارا داشت، اما در ظاهر نباید بهگونهای بود که زن به عواطف و حالات زنانه تحریک شود و از سر مکر طمع کند که به مرد دستور دهد.
بهشت زیر پای مادران
بهشت زیر پای مادران است و این مادر، زن است و بسیاری از این مادران پای خود را از روی آن بهشت بر نخواهند داشت تا بسیاری از این طریق وارد بهشت گردند؛ گرچه بهشتی كه زیر پای زن باشد لطفی خاص دارد؛ زیرا باید توجه داشت كه این زن، مادر است و مادر خود بهشتی ویژه میباشد.
ریشه بیشتر مشکلات
اگر مشکلات اقتصادی، بیماریها و پرکاریها دامان مرد را گرفته باشد اما هیچ یک از این مشکلات عذر موجهی نیست و انسان به بهانه آن نمیتواند نسبت به زندگی خانوادگی خود اهمال داشته باشد. شما باید بگویید من به عشق شماست که صبح تا به شب کار میکنم نه آن که بر سر آنان منت داشته باشید که من صبح تا به شب کار میکنم تا لقمه نانی برای شما به دست آورم. نباید فکر کرد بسیاری از مشکلات برآمده از امور مالی و قدرت خرید پایین است، بلکه بیشتر مشکلات ناشی از نحوه برخوردهاست.
زن و نشاط و شادمانی
زن با نشاط و شادمانی است که زن باقی می ماند.اگر زنی افسرده و خمود گردد، دیگر زن نیست. زن اگر زن باشد، در طراوت و تراوش شادابی و نشاط می کوشد و برای همین است که از پیر شدن خوشایند ندارد بر خلاف مرد که به استقبال پیری می رود و به سن بالا افتخار می کند. زن از پیری می ترسد و سن و سال بالا او را رنج می دهد. زن اگر نشاط زنانگی خود را داشته باشد، به آراستگی ظاهر خود اهتمام دارد و به زیور و زینت و پیرایه می بالد.
اگر زن زنانگی نکند و مرد مردانگی…
در هر جایی که زنها زن نباشند و زنانگی نکنند، کلفت خواهند بود و در هر جایی که مردها مرد نباشند، بوالهوسی و رسوایی خواهد بود. اگر زن، زنانگی نکند و مرد مردی نداشته باشد و مردانگی نکند، خانه خانه نیست، فرزند فرزند نیست، جامعه جامعه نیست و از تمامی این امور، جز صورت و شعاری باقی نیست. شعار و تظاهر، گوش فلک را کر میکند و رسوایی پی در پی دل میزند.
عشق، مبنای ازدواج
پیوند مبارک زناشویی ، آهنگ دلنواز و نغمه موزون یکتایی و وحدت دو روح است. ازدواج که بر پایه ی شوق و شور و عشق بنیان نهاده می شود، با همخوانی و هماهنگی دو روح و دور سازی آن دو از خمود ، سستی و انزوا در در چهره ی جمال حق و جلال حق که ظهور می یابد و بستر عشق و مستی را در چهره ی ظهور انسان که فرزند است، فراهم می سازد.
کامیابی و فرزندپروری
کامیابی، لذت و معاشقه، اصل اولی در زندگی زن و شوهر و پایهی فرزندپروری است؛ چرا که اگر کامیابی با قوت تمام انجام گیرد، فرزند حاصل از آن نیز دارای قدرت و توانایی و با نیرومندی و توانمندی بسیار خواهد بود و نیز تناسب اندام و زیبایی در دورهی جنینی مییابد. جامعهی اسلامی همانگونه که به گریه نیاز دارد، به شادی و فرح نیز نیازمند است و باید غم و شادیْ به تناسب در روان آدمی قرار گیرد تا او را در حد اعتدال نگاه دارد. اگر شادی بیش از حد لازم و خارج از تناسب باشد، زیانبار است؛ همانطور که اگر غم از حد خود درگذرد و از حالت اعتدال خارج شود، افسردگی میآورد.
دور کردن خستگی و بی حوصلگی در خانه توسط مرد
کسی که مدیریت داشته باشد مشکلات بیرون را به خانه نمیبرد و در منزل خاضع، افتاده و پر مهر است. او شیرِ بیرون و خاک خانه است. کسی که کیف سامسونت محل کار خود را به دست میگیرد و به خانه میرود، بزرگترین اهرم شکست زندگی خود را در دست دارد و زن و فرزند با دیدن آن فکر میکنند این میرزا قشمشم ژستبگیر است که وارد شده است. در منزل باید هر رسم و عنوانی را پنهان نمود. ما باید خود را نزدیک خانه بتکانیم و تمامی اسم و عنوانهای کاری و خستگی و بیحوصلگی آن را از خود دور نماییم و سپس به خانه قدم بگذاریم.
بسنده کردن و صبر نمودن زن بر یک مرد و سبب آن
زن با کثرت آمیزش و ارتباط با مردها بهزودی پژمرده میشود؛ گذشته از آن که زن منبع عفّت و مخزن امانت است و تماس و آمیزش با مردهای متعدّد این صفت را از او میگیرد و او را آلت هوس قرار میدهد، و در این صورت، او معشوق مطمئن و امین وفاداری نسبت به مرد نخواهد بود و افزوده بر این، چون مخارج فرزند و همچنین تربیت و سرپرستی او بر عهدهٔ پدر است، در صورت تعدّد، چه کسی سرپرستی خانواده را بر عهده میگیرد و چه کسی پدر است و باید حافظ زندگی و حامی فرزندان وی باشد؟ وقتی مرد در زندگی زن متعدد شد، دیگر زن باید هم مادر و هم پدر باشد و در عمل پدری وجود نخواهد داشت و این ظلم به زن و فرزند است. اینجاست که نظام زندگی به هم میخورد و فرزندان را یا باید بر سر راهها رها کنند و یا به کودکستان و پرورشگاه بسپارند و این با مهر مادری منافات دارد و او را آلوده و ناآرام میکند، گذشته از آن که کودکان ناسالم و بی طهارت هرگز به درد جامعهٔ سالم نمیخورند.
در تربیت، باید طبیعت هر کسی را دید
تربیت معرکهٔ عشق و محبت و حرکت بر مسیر بندگی و راه طبیعی است نه میدان ضرب و زور.
کسی که بخواهد بندگان خدا را با زنجیر به سوی بهشت بکشد، آنان را هدایت نکرده است، بلکه به بندگان خدا ستم روا داشته و آنان را از طبیعت خود دور داشته است.
در تربیت، باید طبیعت هر کسی را دید و او را به طبیعت خود رهنمون شد.
لزوم طرح مناسب برای پوشش
متأسفانه چون در جامعهٔ ما طرحهای مناسب برای پوشش وجود ندارد، به رکود فرهنگی و تقلید از اروپاییان و غربیان دچار گردیده است؛ از این رو، هرگونه فرهنگسازی برای حضور زنان در اجتماع، از آنجا که با فرهنگ بومی منافات دارد، دچار شکست میشود.
همچنین است پوشیدن پوشیه که هیچگاه به معنای زندگی اجتماعی سالم نیست و معاشرت مناسب را تأمین نمینماید؛ زیرا تربیت جامعه، با محدود کردن زن ممکن نیست و اثر معکوس دارد. اگر زن زیر چادر و نقاب و در صندوقخانه نگاه داشته شود، نه تنها مانع فساد نمیگردد، بلکه باعث گسترش فساد میشود و شاید زن در همان صندوقخانه مرتکب گناه خودارضایی شود. این سخن به معنای بیبند و باری و کشف حجاب نیست؛ بلکه محدودهٔ پوشش باید مشخص شود و نظر دین در جامعه اعمال گردد ـ و نه سلایق شخصی ـ تا با فساد بهدرستی مبارزه و پیشگیری شود.
زن موجودی عاشق و عاطفی
زن، موجودی عاشق و عاطفی است و به صورت اولی مرد خود را میخواهد مگر اینکه چیزی از او شنیده باشد که وی را به شک انداخته باشد و لازم ببیند باید مرد را آزمایش کند و اگر زنی به مرد خود اطمینان داشته باشد، هیچ تمنای دنیوی از او ندارد و نه از او خانهای میخواهد و نه خودرویی. هزینههایی که زنها از مردها میخواهند بیشتر به خاطر شکی است که مرد در دل آنها کاشته است. درست است زنها در هر امری عاطفی هستند اما در خواستن مردی که به او اطمینان دارند منطقی هستند.
آزاد منشی و تقوا در ارتباط زن و مرد
بحث زن و مرد و چگونگی ارتباط و پوشش آنان، از مشکلات عمده و اساسی جامعه است. آزادمنشی و تقوا باید اصلی حاکم در جامعهٔ ما شود، نه اینکه همواره دیوارهای حایل از دو طرف بلندتر گردد؛ آن هم به صورت سلیقهای و دور از معیارهای دینی و علمی. باید در جامعه آزادانه راه رفت، ولی باید تقوا در راه رفتن ظهور داشته باشد و ظهور تقوا در راه رفتن، همراه با حیاست؛ وگرنه با فشار و دور ساختن زن و مرد از یکدیگر، اجتماع شاهد تنهزدن بسیاری از زنان و مردان به یکدیگر میگردد. در جامعهٔ ما نیز به سبب نوع تربیت منفعلانهای که زنها دارند، اگر زنی تنه بخورد، به جای اینکه از خود دفاع کند یا اعتراض نماید، هیچ نمیگوید و سکوت اختیار میکند؛ چرا که از آبروی خود ترسان است و نمیخواهد شوهر وی از این قضیه آگاه شود.
زن و قدرت شگرد وی
زن موجودی شگرف و شگفت است و دارای قدرت شگرد است و بدون آنکه نیاز باشد مردی را بزند با شگردهای خود او را تنبیه میکند؛ برخلاف مرد که تنها با زدن میتواند زن را تنبیه کند و قدرت شگرد در وجود او نیست. زن مثل کسی میماند که در دعوا گوش میگیرد و مرد مثل کسی است که در دعوا به یخه میچسبد. کسی گوش انسان را میگیرد که در موضع قدرت باشد و کسی به یخه آویز میشود که قدرتی همسان یا کمتر از آدمی داشته باشد.
پیرایش و آرایش دختران
پیرایش و آرایش زنان مقید به زنهای شوهر کرده نیست، بلکه شامل دختران هم میشود چراکه نظافت، بهداشت و زیبایی در زنان و دختران حکم یکسانی دارد.
این چه فرهنگی است که دختر باید پیش از ازدواج از هر پیرایش و آرایشی به دور باشد و جلا و تازگی خویش را از دست دهد و با تیغ و طغال طبیعی خود به سر برد تا زمانی که کسی برای وصلت با او قدم پیش گذارد، او را به حمّام و آرایشگاه برند! این افکار و سنّتهای پوسیده چیست که دختران نباید همچون زنها زندگی کنند: به مسجد پا نگذارند؛ چون دخترند؛ به مهمانی نروند؛ چون دخترند؛ به مجالس نروند؛ و خلاصه چون دخترند، گویی باید از مواهب فراوانی محروم باشند! البته شؤون متفاوت زن و دختر مسألهٔ معقول و پذیرفته شدهای است، ولی اینگونه نیست که سبب ممنوعیت و ناهنجاری گردد.
مرزهای خود باوری میان زن و مرد
زن باید بپذیرد که اگر مردی سینه ستبر دارد، او نیز نهادی پر از عاطفه و عشق دارد. اگر مردی چکش به دست دارد، زن میتواند لطف و مهر را ترسیم کند. همانطور که شغل هر مردی از مرد دیگر متمایز است و همانگونه که هر زنی کاری را میتواند انجام دهد که زنان دیگر از عهده آن برنمیآیند، لازم نیست تمامی مشاغل زنان با مشاغل مردان یکسان باشد و زنان دوش تا دوش مردان قدم بردارند تا تفاوتی با آنان نداشته باشند و خودباوری خویش را اثبات نمایند. خودباوری نیز مرزهایی دارد و میتواند به آفت افراط و تفریط گرفتار آید. هر کس باید کاری را که در توان اوست و با او تناسب دارد و مورد علاقه ذاتی اوست، انجام دهد. همانطور که مردها یکسان نیستند و زنان متفاوت هستند، زنان نسبت به مردان نیز تفاوتهایی دارند و باید این تفاوتها را پذیرفت.
زن و مرد مکمل همدیگر
زن خود را در پرتو وجود مرد، کامل میبیند. از سوی دیگر، باید زن را همچون عضوی دانست که وجود مرد را کمال میبخشد. بر این پایه، هیچیک از زن و مرد، بینیاز از دیگری نیستند. قرآن کریم نیز هم زن را لباس مرد میداند و هم مرد را پوشش و محافظی برای زن میشمرد. هردو تعبیر یاد شده در این زمینه، برابر است؛ بلکه قرآن کریم زنان را بر مردان پیشی داشته است؛ آنجا که میفرماید: « هُنَّ لِبَاسٌ لَکمْ وَاَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ»
علت جواز تعدد زوجات برای مرد
تعدّد زوجات و چند همسری در اسلام واجب نیست، بلکه با وجود شرایط، جایز است وگرنه حرام است تا جایی که زن میتواند در بین عقد لازم، عدم ازدواج دیگر را شرط کند. علّت جواز آن نیز این است که زنان و دختران چند سال زودتر بالغ میشوند و در پنجاه سالگی آمادگی خود را از دست میدهند و زن در مدت آمادگی مدتی در ماه، عادت حیض، یا استحاضه و یا نفاس دارد؛ در حالی که مرد دور از این مسایل است و همیشه آماده میباشد. از طرف دیگر، در کار، جنگ، تصادفات و کشتار، شمارهٔ مردان کاهش مییابد و زنان بیوه و دختران زیاد میشوند که باید با تعدّد زوجات و چند همسری چارهٔ آن را فراهم کرد. البته، ازدواج باید با مردی که مرد زندگی و مدیری موفق است باشد و نه با مردان هوسران.
عزت زنان ایرانی
در ایران، زنی ممکن است حتی ظاهری زیبا نداشته باشد؛ اما
همین زن در خانه سلطنت دارد و شوهر، نوکری او را میکند و به خدمت او نشسته است؛ چیزی که در کشورهای خارجی مانند باکو دیده نمیشود و چنین زنهایی فقط میتوانند کلفتی نمایند. زنان ایرانی خیلی عزیزند؛ چرا که مردها بر اساس تربیت دینی، یکهشناس هستند و به آنان علاقه دارند؛ اما مردان کشورهای خارج به هر زنی دسترسی دارند و زنِ خود برای آنان چندان عزیز و شیرین نیست.
دعواهای خانوادگی
بسیاری از دعواهای خانوادگی، نوعی محبت است. در واقع، انسان به هنگام دعوا میگوید من به تو توجه دارم و حواس من پیش تو هست؛ زیرا تو را دوست دارم؛ ولی چون محبت برای من عادی شده است، از تو ایراد میگیرم.
اگر با دیگرانش بود میلی
چرا ظرف مرا بشکست لیلی
انسان میتواند با همین جنجالها خوش باشد و بگوید چه خوب است که به من توجه کردی.
این قاعده در تمامی عالم جریان دارد و فقط در انسانها نیست؛ حتی در دوستی انسان و حیوان، انسان و گیاه، گیاه و گیاه و اشیای کنار یکدیگر نیز این امر جریان دارد.
سلامت اجتماعی مرد و زن
اگر در جامعهای زنها مشکل پیدا میکنند، مشکل از مردهاست. چون مردها پاکدامن نیستند زنها نیز عفت خود را حفظ نمیکنند و جامعه از طهارت و پاکی بیرون میآید.
سلامت زنها در خانه نتیجه برخورد درست و سالم مردها در جامعه است. اگر برخورد مرد با همسر خود بر اساس پاکی نباشد هیچ گاه زنی در پاکی، صفا و عفاف نمیماند. نباید گفت زنها پاک و محفوظ هستند و آلوده نمیشوند؛ زیرا تا جامعه تطهیر نشود خانهها هم تطهیر نمیگردد و اگر میخواهیم خانه تطهیر شود باید جامعه تطهیر شود.
عشق عفیف
در زندگی کسی سلامت کامل دارد که مست، خرم، گشاده، خوشحال و باز باشد و همواره تبسم بر لب داشته باشد و البته کسی میتواند چنین باشد که به عشق عفیف رسیده باشد:
دلی که عشق ندارد کدوی بیبار است
لبی که خنده ندارد شکاف دیوار است
امتیاز بر اساس استعداد
زن و مرد باید هر کدام به مقتضای استعداد و نقشآفرینی خود، که خداوند در نهاد آنان قرار داده است، دارای امتیاز شوند و البته این امتیازها را برای دفاع از جبههٔ حق هزینه کنند. هر کس ـ اعم از زن و مرد ـ که در این وادی، امتیاز بیشتری بیاورد و با لحاظ اصل اولی ـ که نخست خانگی بودن زن و سپس اجتماعی بودن وی، و نیز نخست اجتماعی بودن مرد و سپس خانگی بودن اوست ـ برتر است و جنسیت ملاک نیست.
زن میتواند مؤمن، نجیب و آبرومند باشد و فعالیت اجتماعی نیز داشته باشد و این امرِ محالی نیست. این معصیت، بیغیرتی و بیدینی است که بد و ناشایست است و آزادمنشی میتواند با تقوا جمع شود. اگر امروزه زنان توانمندی داشته باشیم، میتوان از آنان در امور متناسب با ایشان استفاده کرد.
مرزهای نگاه عفیفانه
زن و مرد مومن نباید در معاشرت و تعاملی که دارند دیدگان خود از هم فرو بندند یا از هم روی برگردانند یا به هم نگاه نکنند و یا به گلهای قالی نگاه کنند، بلکه باید عفاف و پاکی خود را در متانت و تساهل در نگاه قرار دهند و از تجسّس و چشمچرانی خودداری کنند.
در نگاهها باید مراقب بود که تیز ننگریست؛ چرا که نگاه تیز نوعی تجاوز است. آزاد منشی و تقوا این است که انسان راه خویش را رود، سربلند نیز رود، اما تیز ننگرد؛ زیرا تیزنگری با تقوا منافات دارد وگرنه اصل نگاه کردن اشکالی ندارد.
اسلام برای حفظ عفاف و حریم افراد، از نگاه تیز که نوعی تجاوز به طرف مقابل شمرده میشود پرهیز داده است. خداوند میفرماید: «قُلْ لِلْمُوْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ اَبْصَارِهِمْ»؛ یعنی دیدگانتان را هنگام دیدن کوتاه و خمار و ساده قرار دهید و به زنها تند و تیز ننگرید. قرآن کریم نمیفرماید نگاه نکنید، بلکه میفرماید در نگاه خود خیره نشوید و از نگاه تیز دوری نمایید.
زنان شوخی ها را جدی می گیرند!
با همسر و فرزند خود حتی نباید به شوخی کلمهای گفت که مایه رنجش خاطر وی شود. زنان تمامی شوخیها را جدی میگیرند و بر اساس آن بهانه میگیرند. اینگونه است که با نزدیکترین افراد باید معامله دورترین افراد را داشت. درست است که خانم شما به شما محرم است اما نباید مشکلات محل کار را با او در میان گذاشت. باید جوانمردی داشت و مشکل را در خود فرو خورد وگرنه با کمترین دعوایی این همسر شماست که آن مشکلات را به رخ شما میکشد. باید مشکلات را در خود سر کشید و شیرینیها را به منزل برد. میگویند مومن کسی است که «حزنه فی قلبه وبشره فی وجهه». به هنگام ناراحتی چهرهای خوشحال دارد و مشکلات خود را درون خویش پنهان میدارد. ما باید شخصیتی تناولگر داشته باشیم و مشکلات را در خود فرو ببریم و خوشیها را با دیگران تقسیم کنیم. مقدمه آن نیز داشتن زبانی نرم است و باید تیزی و تندی را از گفتار برداشت.
عفت و عشق
همسری که در بیرون با دیگری از حکایتهای شهوتآلود سخن میگوید، در خانه با همسر خود مشکل دارد و از او سیراب نمیشود وگرنه دم از چنین سخنانی در نزد دیگران نمیزد؛ زیرا هر کسی از آنچه میخواهد و دوست دارد همواره سخن میگوید. چنین همسرانی چون اشباع نمیشوند و مرد با آنان به مقدار لازم ملاعبه ندارد، همواره در خانه بهانهگیری میکنند یا خود را با خریدهای بی مورد سرگرم میکنند؛ در حالی که تقصیر از ناآگاهی یا ناکارآمدی همسر است. همسران باید مسایل جنسی را به صورت علمی بدانند.
چندهمسری در جامعهٔ کنونی
جوامع حاضر جایی برای چند همسری مردان ندارد؛ چرا که در این جوامع نمیتوان نیازهای زنان را به عدالت برآورده نمود. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله که چندین همسر داشتهاند از آن رو بوده که همواره جوان و جوانمرد بوده و قدرت چهل مرد را داشته است. ایشان مسواک میزدند، موهای بلند خویش را شانه میکردند، لباس تمیز بر تن داشتند و با بهترین اخلاق با همسران خود رفتار مینمودند و زنان عدالت را در تمامی کردار ایشان میدیدند و آن را با تمامی وجود خود حس میکردند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وقتی در میان جمع مینشستند شناخته نمیشدند؛ زیرا شکل و شمایل خاصی نداشتند و همانند افراد جامعه لباس میپوشیدند. البته ایشان چنان شیک و زیبا بودهاند که عایشهٔ نوجوان را عاشق خویش مینمایند؛ در حالی که در سن پنجاه سالگی بودند. بنابر این، داشتن بیش از چهار همسر از ویژگیهای خاص آن حضرت صلیاللهعلیهوآله است و برای همین، قابل الگوبرداری نیست تا حتی در داشتن چهار همسر به آن استناد گردد.
علت عدم اطمینان زن
یکی از شوخیهایی که زنان نسبت به آن بسیار حساس هستند این است که شما زنی دیگر را هرچند به شوخی بیشتر اهمیت بدهید. در این صورت است که زن اطمینان خود نسبت به شما را از دست میدهد و برای سنجش میزان پایبندی شما به خود، مرتب بهانه میآورد تا ببیند شما تا چه مقدار پای وی میایستید. اگر زنی به انسان اطمینان داشته باشد، حتی اگر شما بر سر وی سنگ هم بزنید چیزی نمیگوید و زنی خود را برای دعوا آماده میکند که زخمی بر اطمینان او آمده باشد.
دلایل منع چند همسری همزمان برای زن
هویت تعین زنانه و حقیقت آن، تنها با یکهشناسی زن و وفاداری به یک مرد و محبت به او محفوظ و پایدار میماند. زن تنها برای کسی که به او دل سپرده است زن میباشد و اگر آن شخص، همسر او نباشد، یکهشناس نبودن وی سبب میشود هویت زنانگی خود را از دست دهد و دیگر نمیتوان نام زن را بر او نهاد. زنی که یکهشناس نباشد، چون زن نیست، زنانگی نیز نخواهد داشت. از همین روست که اسلام نیز چندشوهری همزمان را برای یک زن، تجویز نمیکند.
محبت و رضایت دو سویه
خانهای که بهشت میگردد و خانه عشق و محبت است خانهای است که محبت و رضایت در آن دو سویه باشد و زن و شوهر هر دو از هم راضی باشند و هر دو یکدیگر را دوست داشته باشند.
قرار گرفتن زن و مرد، در جایگاه خود
چه بسیار مردانی که روحیاتی زنانه دارند و چه بسیار زنانی که برخی از صفات آنان به مردان شبیهتر است.
کمتر زن و مردی را میتوان یافت که صد درصد مرد یا صد درصد زن بوده و در مرتبهٔ خود قرار گرفته باشند.
از لحاظ روانشناسی، زن و مردی میتوانند زندگی پایدار زناشویی با هم داشته باشند که هیچ کدام از مرتبهٔ خود عدول نکرده و مرد صفات مردی و زن صفات زنانگی خود را از دست نداده باشد؛ وگرنه به تناسب دور شدن از جایگاه و موقعیت ویژهٔ خود، با یکدیگر نزاع و درگیری خواهند داشت.
خانواده ،نخستین کانون مشق عشق و محبت
کام زندگی در خانواده است و زندگی خانوادگی غایت و نهایت وحدت ارتباط فرد با اجتماع میباشد؛ زیرا زندگی خانوادگی نه به تمام معنا فردی است و نه اجتماع صرف است، بلکه حقیقت فرد و اجتماع است که در زندگی خانوادگی شکل مییابد.
بدون خانواده و منزل، فرد ارزش انسانی ندارد و تمام زحمات فردی و اجتماعی وی به نوعی بیهوده است. ارتباط کامل و وحدت تمام بر اساس محبت و ایثار در خانواده شکل میگیرد و خانواده نخستين كانون مشق عشق و محبت است و آدمی از اين نهاد كوچك اجتماع، خود را در جمع آشنا مییابد.
صبوری و مهرورزی
اگر مردی خانه و امکانات آن چنانی و گستردهای ندارد، دستکم باید به گونهای رفتار کند که اگر به زنش بگوید: آیا حاضری از من جدا شوی، از ژرفای دل بگوید نه؛ ولی گاه زنها به قدری تحت فشار قرار میگیرند که اگر در طویلهای با سگی باشند، میگویند به خدا قسم، این حیوان از شوهر من بهتر است. زنهای بسیاری هستند که به جهت بد رفتاری مردها گاهی آرزوی مرگ میکنند. برخی شوهران چون زنگ در را میزنند، لرزه به تن زن میافتد؛ زیرا وقتی وارد خانه میشود بهانه میگیرد و دعوا میکند و هرچه در جامعه تحقیر شده است میخواهد از زن خانه باز پس بگیرد.
کامیابی بر پایه ی عشق و ایمان
کامیابی بر دو پایه عشق و ایمان مبتنی است. کامیابی مرد به این نیست که زنی زیباروی یا چندین زن داشته باشد؛ بلکه کامیابی در دلی فراهم میشود که نخست محبت الهی در آن باشد و مرد به همسر خود محبت داشته باشد و از او کام بگیرد. بسیاری از کسانی که در پی زنهای متعدد هستند، چون زمینه محبت در دل آنان نیست، از زن سیرایی ندارند و نمیتوانند از زن کامیاب شوند و همواره چشم دل آنان به زن بعدی است. زنانی که همواره در پی مردان هستند نیز هیچگاه از این رابطه لذت بایسته را نمیبرند؛ چرا که این محبت است که لذت میآورد و در چنین دلهایی محبتی نیست. دلی که سایه محبت بر آن افتاده باشد، به راحتی از زنی که او را دوست دارد، اشباع میشود و از او کام حقیقی میبرد؛ هرچند آن زن چندان زیباروی نباشد؛ برخلاف کسی که محبتی به زن ندارد و وی با هزاران زلیخا نیز اشباع نمیشود.
سیستم غلط در تربیت همسران
در روزگار ما برخی همسران چون نعش مردگان شدهاند و دل آنان از حسرتها، کمبودها، بغضها و عقدههای درونی سرد و مرده است و به خاطر سیستم غلطی که در آن تربیت شدهاند زندگیها شیرین نیست و نه آغوش زن آغوش عشق و مهر است و نه مرد پناهگاه مطمئن زن و وفادار به وی و شوقی برای هماوردی میان همسران وجود ندارد و اسلام چنین زندگی بی روح و مردهای را نمیخواهد و نشاط و شادمانی و سرمستی و شیدایی را برای پیروان خود در چارچوب آموزهها و احکامی که آورده است از مسلمانان انتظار دارد؛ همانطور که زندگی پیشوایان دین علیهمالسلام چنین بوده است.
لزوم پنهان کردن مشکلات توسط مرد
مرد وقتی به خانه میرود نباید مشکلات خود را به خانه ببرد. مرد در خانه باید جوانمرد باشد و شیرینی و صفای خود را برای همسر خود ببرد و نباید گرفتاریهای خود را بر سر همسر و فرزند خالی کند. مرد باید پشتوانهٔ زن و فرزند باشد و به آنان امید دهد نه آنکه آیندهای تاریک را برای آنان ترسیم نماید و از مشکلات خود برای آنان بگوید و آنان را در ترس و اضطراب فرو ببرد.
انسان یا نباید از مشکلات خود چیزی بگوید یا دستکم باید چیزهایی را که مشکل دارد به آنان نگوید و آنان را آزرده و رنجور نسازد. امید، قوت، نشاط و شادی دادن به همسر و فرزند بسیار حائز اهمیت است و مرد باید چنان جوانمرد باشد که اگر مشکلی دارد آن را در خود فرو بخورد تا حرمت، آسایش، امنیت و آرامش خانواده حفظ شود.
زن ، عطر، نماز
زن، عطر و نماز همه کامیابی است که هم لذتبری مادی را شامل میشود و هم استفاده از لذایذ معنوی و مجرد را. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نور چشم خود را در نماز و سجاده میداند و سجاده مانع از بهرهوری وی از زن و عطر که قدرت جنسی را مضاعف میسازد نیست. اگر امروز مسلمانان در امور جنسی از عقدههای روانی و حسرت رنج میبرند و نوامیس آنان که در چند لایه لباس و چادر خود را پنهان نمودهاند امنیت ندارند، از این روست که از سیره پیامبر خویش به دور افتادهاند و مشی عالمانه و مورد پسند شریعت در زندگی خود ندارند و روشهای کامیابی را نمیدانند. کامیابی است که سلامت اجتماعی و روحی و روانی را به مردم هدیه میدهد.
پیاده سازی فرهنگ عفت
مردان فاسد زنانی را میطلبند که جلف و سبکسر و دارای درونمایهای آلوده باشند. برای مقابله با چنین افرادی، باید زمینههای فساد را با چیره ساختن فرهنگ عفت از بین برد
آنان زمینه ای قابلی برای آلودگی یا بیماری روانی و عقدههای کمبود و حسرت در مسایل جنسی دارند و چنین جامعهای بیمار است و نباید حکم داد که دهان زنان را باید بست؛ چون مردانی بیمارند؛ بلکه باید مردان و نیز زنان را اصلاح و تربیت نمود و فرهنگ حاکم بر جامعه را با مرور زمان و به صورت برنامهریزی شده تغییر داد و باید دانست که دادن آزادی مشروع به مردم، عاملی مؤثر در رشد تقوا و خویشتنداری است و اصل: «الإنسان حریص علی ما منع» اصلی ثابت در روانشناسی است و هرچه شمار ممنوعیتها فراوان شود، عیار تقوا پایین میآید.
سلامت زنها؛ نتیجهٔ برخورد درست و سالم مردها
برای اینکه جامعهٔ زنان سالم، نجیب، مؤمن و عفیف باشد، باید از زنهای دیگران رو برگردانید. نسبت به زنهای مردم نظر نامحرمانه، توجه باطل، نیت و فکر آلوده نداشته باشید تا همسر شما نیز سالم بماند.
اگر در جامعهای زنها مشکل پیدا میکنند، مشکل از مردهاست. چون مردها پاکدامن نیستند زنها نیز عفت خود را حفظ نمیکنند و جامعه از طهارت و پاکی بیرون میآید.
سلامت زنها در خانه نتیجهٔ برخورد درست و سالم مردها در جامعه است. اگر برخورد مرد با همسر خود بر اساس پاکی نباشد هیچ گاه زنی در پاکی، صفا و عفاف نمیماند.
نباید گفت زنها پاک و محفوظ هستند و آلوده نمیشوند؛ زیرا تا جامعه تطهیر نشود خانهها هم تطهیر نمیگردد و اگر میخواهیم خانه تطهیر شود باید جامعه تطهیر شود.
جدا سازی زنان از مردان
در جامعه نمیتوان سیاست جداسازی زنان از مردان را عملی نمود و هر کس که در این فکر است در خطاست، بلکه باید جامعه را سالم نمود و افراد آن را با لحاظ آموزههای دینی سیر کرد تا از پشت دیوار، به کسی نگاه نکنند و در او طمع نورزند و در این زمینه باید علتنگری داشت و نه معلولنگری و با اعمال درست این روند و پرهیز از اطفار و کردار مهیج است که اگر زن و مرد در جامعه فعال باشند و کار کنند هیچ مشکلی برای هیچ یک از دو جنس پدید نمیآید و هر دو جنس به هم به چشم انسان مینگرند و نه به چشم جنسیت و این گونه است که میتوان آزادمنشی را با تقوا جمع نمود.
زندگی سالم،زندگی آزاد و عاشقانه
تربیت معرکهٔ عشق و محبت و حرکت بر مسیر بندگی و راه طبیعی است نه میدان ضرب و زور.
کسی که بخواهد بندگان خدا را با زنجیر به سوی بهشت بکشد، آنان را هدایت نکرده است، بلکه به بندگان خدا ستم روا داشته و آنان را از طبیعت خود دور داشته است.
در تربیت، باید طبیعت هر کسی را دید و او را به طبیعت خود رهنمون شد.
تنگ نظری
تنگنظریها سبب میشود زنی که خداوند به او بدنی زیبا با انعطاف بسیار عنایت نموده است؛ بهگونهای که بتواند لحظه به لحظه بر کامیابی شوهر خود بیفزاید و او را با خود سیر نگاه دارد، قدرت و توانایی خود را از دست بدهد و تنها هیکلی بس بزرگ پیدا کند که جز پختن و شستن، کاری از او بر نیاید و زندگی دیگر در کام هیچیک شیرین نیاید.
توان مدیریتی مرد در زندگی
اگر مرد در مدیریت توانمند باشد و درست عمل کند، چون از نظر روانشناسی، زن دوست دارد از شوهر خود اطاعت کند؛ زن را محبانه مطیع خود میسازد، ولی چنانچه مدیریت وی ضعیف باشد و و از مرزهای خود تجاوز کند و به جای اقتدار، زور خود را نشان دهد و به او پرخاشگری داشته باشد، زن توان تحمل وی را از دست میدهد؛ زیرا او بهخوبی تفاوت استثمار و اطاعت را میداند. اطاعت در محیط صفا، صممیت، محبت، عشق و فروتنی است که اقتدار مدیریت دارد و استثمار در محیطهای استکباری است که زور حاکمیت دارد.
عقده های درونی
بیشتر کسانی که به معصیت آلوده میشوند، انسانهای شایستهای هستند که چون کامیابی خود را در بنبست دیدهاند و مرزهای حلال کامیابی و لذتبری شرعی را بسته میانگاشتهاند، به این راه کشیده شدهاند.
راه نجاتبخشی چنین بیمارانی نیز منع نمودن و حرام ساختن حلالها نیست؛ بلکه تطهیر جامعه، با توسعهٔ جامعه امکانپذیر است.
پایداری مهر و عطوفت در نهاد زن و مرد
حبس زنان در آپارتمانهای امروزی، فشارهای روانی مضاعفی را برای آنان سبب میشود و موجبات تن دادن به گناه را ایجاد میکند؛ در حالی
که صفا، صمیمیت، مهر، محبت، اخلاق، نظافت، دانش، قدرت، معنویت و مردی مرد سبب میشود زن عاشق وی و بیتفاوت نسبت به مردان دیگر گردد. مردی که عرق بدن خود را بشوید، لباس خود را منظم کند، شانهای بر سر کشد، عطری بر خود بیفشاند و همچون دامادی در مقابل عروس خود قرار گیرد، برای زن یکه و تنها میشود و زندگی بسامان وی، برای چشم دوختن زن به دیگر زندگیها و مردان مانع میشود و مهر و عطوفت را در نهاد زن و مرد پایدار میسازد و آنان را با وجود خود از دیگران بی نیاز میگرداند.
مستضعفان
قرآن کریم وقتی میخواهد مستضعفان را بشمارد، نام مردان را بر زنان و کودکان مقدم میدارد و میفرماید: «وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ》. علت ترتیب یاد شده این است که به صورت غالبی، اگر مردی در خانه ضعیف باشد، همسر و فرزند او نیز ضعیف میگردند و اگر مردی قوی باشد، به طور نوعی زن و فرزندان او خوب میشوند و استضعاف یا توانمندی خانواده از مرد است که به دیگران میرسد.
کتاب چشمه چشمه زندگی
مشورت با زنان
در مشورت با زنان باید فراموش نکرد که زنان همچون مردان تفاوت دیدگاه دارند و برخی از آنان از هوش و تجربهٔ بالایی برخوردارند و ممکن است از این جهت برتر از مردان بسیاری باشند، اما زنان به صورت غالب، اگر تحت تربیت خاص و خشن قرار نگرفته باشند، غلبهٔ عاطفه و احساس بر دوربینی و آیندهنگری دارند و زودتر از مردان تسلیم خوشایندها یا ناملایمات و وعد و وعیدها میشوند.
شیفته ساختن زن
مردان مرد باید چنان باشند که چشم همسرانشان را از وجود خود سرشار نمایند و آنان را شیفتهٔ خود سازند و وجود زیبا و رعنای شوهر پناه و لباسی برای آنان شود. مرد باید چنان باشد که زن، غیر از او را نبیند؛ یعنی زیبا، قوی، تمییز، شیرین و خلاصه مرد باشد و تمام قامت جلوی زن قرار گیرد که وجود وی باعث شود زن به مرد دیگری ننگرد و هوس غیر در سر نپروراند. اگر مردی کثیف باشد، بد اخلاق باشد، سست باشد، زن چگونه به او رغبت نشان دهد. چنین مردی چون نمیتواند با مردی و مردانگی خویش زن را نگاه دارد او را به فساد میاندازد و این مرد است که باید پاسخگوی فساد وی باشد. این مردی و مردانگی مرد و کمالات اوست که میتواند چشم زن را به خود خیره سازد و جز نور او شعاعی از دیگری نبیند و او را یگانه آرزوی خود بداند.
توان مرد در جذب زن
مرد باید از خود قدرت مدیریت و توانمندی بالایی در رساندن زن به خواستههای خود نشان دهد که زن، او را پناهگاه مطمئن خود بشناسد و او سایهٔ مرد را لباس و پناه خود گیرد. زنان همواره عادت دارند مردان خود را با دیگر مردانی که میشناسند مقایسه کنند و زن نباید در پرتو
شناختی که از کمالات مرد خود دارد، دیگری را برتر ببیند و بر این اساس، این کمال مرد است که زن را محدود و مختص به خود میسازد نه این که مرد در پی محدودسازی فرمایشی و آمرانهٔ زن باشد.
برخورد کریمانه با زن
مرد در مدیریت زندگی مشترک باید توجه داشته باشد که آدمی پدیدهای است که امکان خطا دارد و اگر اشتباهی از بانوی منزل دید، با او بزرگوارانه و کریمانه عمل کند و همانطور که به پدر و مادر خود نباید اف گفت، با همسر خود نیز مدارا داشت، اما در ظاهر نباید بهگونهای بود که زن به عواطف و حالات زنانه تحریک شود و از سر مکر طمع کند که به مرد دستور دهد.
مدیریت زندگی مشترک
مدیریت کلان زندگی و کل آن با مرد و مدیریت داخل خانه با زن است و زن و مرد نباید در مدیریت یکدیگر دخالت کنند. برای نمونه، چیدمان اثاثیه و وسایل منزل با نظر زن است و او از مرد میتواند نظر مشورتی بخواهد، ولی نظر نهایی با اوست و مرد باید به مدیریت زن د راین زمینه احترام بگذارد و سلیقهٔ او در این مورد حاکم است، و در برابر، زن نباید در کارهای مرد که مربوط به بیرون از منزل و محل کار اوست دخالت کند و سلیقهٔ او را نادیده گیرد.
راه کارهای اسلام در برخورد با زن
اسلام راهکارهای لازم برای نگاه داشتن زن در کانون خانواده و بر معیار آن را آموزش داده و بر نظافت و بهداشت و دیگر امور توصیه نموده و به مرد سفارش کرده است دست خالی به منزل نرود و با دستانی خالی با همسر خویش روبه رو نگردد؛ چرا که زن انتظار دارد افزوده بر آن که معشوق مرد قرار گیرد و مرد را عاشق خود بیابد، او را رازق و روزی دهندهٔ خویش نیز ببیند.
پاسخ به تمایلات زن
مرد باید چنان دقیق و عاقلانه برای زن نمود داشته باشد که امیال و خواستههای او را پاسخگو باشد و بهگونهای در ارضای تمایلات او کوشا باشد و آرزوهای او را برآورده سازد تا زن احساس کمبود نکند و در نتیجه، در اندیشه نباشد که مردی دیگر در عالم وجود دارد که میتواند آن زن را به آرزوها و علایق خود برساند.
چاشنی های تحریک زا
بخش اول
عواملی که سبب سردی جنسی مردان میشود و آنان را آلوده، گرفتار و گاه گریزان از خانه مینماید این است که زن برای او مهیج نیست و زن چنین توانایی را ندارد که شوهر را با هیجان به خویش دعوت کند وگرنه این نوع دعوت در این مورد که حرام در آن نیست بسیار پسندیده و باعث کامروایی زن و شوهر از هم میشود.
آنچه دین بر آن تأکید مینماید و به آن اهتمام تمام دارد دوری از فساد، گناه و تباهی است وگرنه هیچ منعی در خوشامد زن و شوهر نسبت به هم نیست.
چاشنی های تحریک زا
بخش دوم
بسیاری از خوراکیها بهویژه در افراد گرم مزاج سبب تحریک میشود. زعفران، گلاب و آب هویج از این نمونه است و مردانگی مرد را شدت میبخشد و او را در بهرهبری از همسر و نیز بهره دادن به او توانا میسازد. استفاده از محرکهای جنسی و تقویتکنندهها در صورتی حرام است که بر مورد حرام وفساد تحریک آوری داشته باشد.
تهییج زن گاه حتی در مسایل جنسی مستحب و نیکو شمرده میشود و آن در صورتی است که زن همسر خویش را به خود دعوت کند.
کتاب دانش زندگی
کمال مرد موجب یکه شناسی زن
اگر زنی مرد داشته باشد و کمالات علمی، معنوی، اخلاقی و قدرتی مرد خود را ببیند، به غیر از شوهر خود به کسی دل نمیسپارد و اندیشهٔ همآغوشی با کسی را به ذهن نمیآورد و زن یکهشناس میشود. چنین زنی اگر هزاران مرد را نیز ببیند مردی را به شمار نمیآورد و مردان دیگر را عددی نمیداند، ولی زنی که شوهر بد اخلاق، کثیف و ضعیف دارد، دل خود را به چه چیز شوهر خوش دارد.
لزوم کامگیری از همسر
از نقط قوت مدیریت مرد این است که همواره از همسر خود کام بگیرد. زن اگر احساس کند مرد وی از او کام نمیگیرد خانه هرچند شکوه و جلال امور مادی داشته باشد برای وی طویلهٔ بیش نیست. طویلهای که مردی را در آن نمیبیند و میان او و مرد ایجاد فاصله و شکاف میسازد، اما زن نمیتواند از زن بودن خود فاصله بگیرد و همین مقدمهای برای پرداخت او به مردان دیگران میشود.
آزاد منشی در جامعه
بحث زن و مرد و چگونگی ارتباط و پوشش آنان، از مشکلات عمده و اساسی جامعه است. آزادمنشی و تقوا باید اصلی حاکم در جامعهٔ ما شود، نه اینکه همواره دیوارهای حایل از دو طرف بلندتر گردد؛ آن هم به صورت سلیقهای و دور از معیارهای دینی و علمی. باید در جامعه آزادانه راه رفت، ولی باید تقوا در راه رفتن ظهور داشته باشد و ظهور تقوا در راه رفتن، همراه با حیاست؛ وگرنه با فشار و دور ساختن زن و مرد از یکدیگر، اجتماع شاهد تنهزدن بسیاری از زنان و مردان به یکدیگر میگردد. در جامعهٔ ما نیز به سبب نوع تربیت منفعلانهای که زنها دارند، اگر زنی تنه بخورد، به جای اینکه از خود دفاع کند یا اعتراض نماید، هیچ نمیگوید و سکوت اختیار میکند؛ چرا که از آبروی خود ترسان است و نمیخواهد شوهر وی از این قضیه آگاه شود.
ایجاد هیجانات جنسی برای شوهر
تهییج از سوی زن، حتی در مسایل جنسی، گاه مستحب و نیکو شمرده میشود. این امر در صورتی است که زن برای همسر خویش بخواند و او را به خود دعوت کند. از عواملی که سبب سردی جنسی مردان میشود و آنان را آلوده، گرفتار و گاه گریزان از خانه مینماید، این است که زن برای او مهیج نیست و زن توانایی ندارد که شوهر را با هیجان به خویش دعوت کند؛ وگرنه این نوع دعوت ـ که حرام در آن نیست ـ بسیار پسندیده و باعث کامروایی زن و شوهر از هم میشود.
تربیت زن و فرزند
خوشا به حال پدر یا مادر یا همسری که اگر به همسر و فرزند خویش ظلمی کرده و رفتاری نامناسب با آنان داشته است، نزد آنان اعتراف کند که من تاکنون اشتباه کردهام. این عذرخواهی افزون بر این که از غرور آنان میکاهد، قدرت بیان اشتباه را به فرزندان میآموزد و از آنان حلالیت نیز طلبیده است.
چیرگی احساس و عاطفه
نکته ای که مرد باید در روابط خود با همسر خویش به آن توجه کند، چیرگی احساسات زن بر عقل وی در بیشتر موارد است؛ به این صورت که احساس و عاطفهٔ او بر خردورزی وی چیره است. برای نمونه، هنگامی که محبت زن نسبت به شوهر خود غلیان دارد، زن به کتمان رو میآورد؛ بدون اینکه مرد جایی به او زور گفته باشد.
کتاب زندگی،عشق یا قانون
فرزند و لزوم دید پدر و مادری به والدین نه زن و شوهری
فرزند در خانه باید پدر و مادر خویش را پدر و مادر بیابد نه زن و شوهری که روابط جنسی دارند، وگرنه به خواهر خود به چشم دختر و به برادر خود به چشم پسر مینگرد. شادی روابط زن و شوهری كه جنسيت را القا كند نه انسانيت را ، به فرزند القای مسایل جنسی میکند و دختر و پسر خانواده را به بلوغ زودرس و بیشفعالی و رو آوردن به مسایل جنسی و اندیشه برای داشتن رفیق جنسی میکشاند و این فکر با او رشد میکند تا در دورهٔ جوانی و در محیطهای آموزش و کاری، به کردههای زشت رو میآورد . دختر و پسر چنین خانوادهای احساس محیط بسته و فشار رواني تنگی فضا براي روابط جنسی دارند و فضاي خلوت ، برای آنان ایجاد محیط گناه یا زحمت میکند و خانه را خانهٔ شهوت و شیطان میسازد.
دلخوری زن و شوهر در امور جنسي اگر براي فرزند محسوس شود و فرزند تیرگی روابط آنان ببيند در حالی که پدر و مادر ، خود را زن و شوهر مینمایانند، از لحاظ رواني در فرزند ایجاد روحیهٔ جنگ و ستیز میکند و دختر و پسر خانواده را به دشمنی و ستیز با یکدیگر و نيز با والدين میکشاند.
خانواده اگر از پدر و مادرانی تشکیل شود که وظیفهٔ پدری و مادری را در دید فرزند انجام میدهند نه زن و شوهری را، فرزندان را خواهر و برادر انساني و تربیت آنان را اسلامی میسازد و آنان ديگر با مشاهده هم به جنسيت خود نميانديشند و بيماري رواني حساسيت به جنسيت پيدا نميكنند.
زورگویی، ظلم و پنهان کاری
مردی که نه عشق میشناسد و نه قانون، فردی زورگوست که رفته رفته در دل همسر خود ایجاد نفرت میکند؛ هرچند زن به دلیل پیچیدگی شخصیت روانیای که دارد، ممکن است نفرت خود را اظهار نکند و آن را پنهان دارد.
کتاب زندگی عشق یا قانون
بهشت زیر پای مادران
بهشت زیر پای مادران است و این مادر، زن است و بسیاری از این مادران پای خود را از روی آن بهشت بر نخواهند داشت تا بسیاری از این طریق وارد بهشت گردند؛ گرچه بهشتی كه زیر پای زن باشد لطفی خاص دارد؛ زیرا باید توجه داشت كه این زن، مادر است و مادر خود بهشتی ویژه میباشد.
قانون، بستر رویش عشق
زن در صورتی که طراوت داشته باشد و سالم رشد یافته باشد، نمیتواند بدون مرد زندگی کند و زندگی بدون مرد برای او دلمردگی است. به تعبیر دیگر، همانطور که اسلام اصل در زندگی را عشق و
عاطفه قرار میدهد، زن نیز در زندگی خود نخست نیازمند عشق است و برای او ضروری است که مردی را دوست بدارد و مرد را در تمامی شؤون خود دخالت دهد و میان او و خود در هیچ مسألهای حریم و عورت نبیند.
کتاب زندگی،عشق یا قانون
نگاه به زنان
گفتیم شریعت، در نگاه زن به مرد یا مرد به زن، امر به غض بصر میکند، نه غمض (بستن) آن. غض بصر، کوتاه کردن نگاه است و نه بستن و کور کردن چشم؛ همانند غصّ صوت که مراد فریاد نکشیدن است و نه سکوت و دم نزدن. مقتضای آزادمنشی این است که هیچکس سر در گریبان خود نکند، بلکه آزاد و سربلند راه رود ـ خواه مرد باشد یا زن ـ ولی در نگاهها باید مراقب
بود که تیز ننگریست و فساد و ریبه نداشت؛ چرا که نگاه تیز، نوعی تجاوز است. آزادمنشی و تقوا این است که انسان راه خویش را برود، سربلند نیز برود، اما تیز ننگرد؛ زیرا تیزنگری، با تقوا منافات دارد؛ وگرنه اصل نگاه کردن اشکالی ندارد.
لذت از زندگی مشترک
ازدواج باید بر پایه ی عشق و انس بنا شود. این عشق است که کامیابی و لذت از زندگی مشترک را سبب می شود. اگر عشق، انس و صفا میان زن و شوهر نباشد، سستی، رخوت، خمودی، پرخاشگری و عصبانیت بر زندگی مشترک حاکم می شود.
برای زندگی سالم زناشویی نخست باید مفهوم، مصداق و حقیقت “عشق” را یافت.
خاصیت عشق عفیف
خاصیت عشق عفیف، در چهره ی ازدواج شرعی این است که زن به عنوان معشوق و مطلوب، سبب صفای نفس مرد و مرد نیز برای همسر خود باعث صفای نفس می شود.
کسی که در این عشق قرار می گیرد زمینه برای رسیدن به حق تعالی را پیدا می کند؛ چرا که این عشق است که به او حرارت و انرژی لازم برای سیر و بر شدن و عروج را می دهد.
عشق عفیف، زمینه و بستر پیدایش عشق ربوبی است. مؤمن با مستی شب در کنار همسر خود است که می تواند حق تعالی را در آغوش گیرد.
اقتدار مرد و شگرد زن
اقتدار مردها نسبت به زنها بیشتر است و این مطلب، قابل انکار نیست؛ از این رو، مردان باید مراقب باشند و زنان را فریب ندهند و به آنها ستم روا ندارند. البته قوت و توانایی مضاعف مرد، ضعف زن را ثابت نمیکند؛ چرا که زنها شگردی متفاوت دارند .مردان با آنکه در صلابت دارای اقتدار میباشند، زنان در لطف، توانایی بیشتری دارند. وجود چنین تواناییای، ضعف شمرده نمیشود. آنان میتوانند با شگردهای زنانهٔ خود، دهها مرد را از پای درآورند.
صبوری و سازگاری
کسی که دیگران را دلنگران و دلآشوب مینماید دلی سنگ و سنگین دارد که سرگردانی پیاده و ناسازگار میگردد. کسی که نتواند سازگار باشد در زندگی متوقف یا ساقط میگردد.
انسان در دنیا در صورتی قدرت حرکت و سیر مییابد که بتواند با همه زندگی کند و با همه انس و الفت داشته باشد و عفونتی با هیچ کس پیدا نکند. بدآمد، نفرت و کینه اگر در دل کسی باشد جز حرمان چیزی برای او نمیآورد هرچند کسی به ناحق بر او سخت گرفته باشد.
یکهشناسی زن و محبت زناشویی
هویت تعین زنانه و حقیقت آن، تنها با یکهشناسی زن و وفاداری به یک مرد و محبت به او محفوظ و پایدار میماند. زن تنها برای کسی که به او دل سپرده است زن میباشد و اگر آن شخص، همسر او نباشد، یکهشناس نبودن وی سبب میشود هویت زنانگی خود را از دست دهد و دیگر نمیتوان نام زن را بر او نهاد. زنی که یکهشناس نباشد، چون زن نیست، زنانگی نیز نخواهد داشت.
کتاب زن پردیس زیبایی و تربیت
آثار بی نیازی زن به مرد
اگر زن خود را نیازمند مرد نبیند،در مرتبه ای که هست،ساکن گردیده و عروج و بر شدن به مراتب بالاتر برای او مسدود است و بسان آبی راکد است که بدون آن که بتواند کمالات خود را حفظ کند،گندیده می شود.
جوان مردی مردان
اگر زن در یکی از امور شخصی خود بخواهد با شوهر هماهنگ شود،مقتضای جوان مردی این است که مرد بگوید در این مسائل دخالت نمی کنم و آن امور را منحصر و مربوط به زن بداند،ولی زن را مورد تشویق قرار دهد که به مرد بی اعتنا نبوده است و برای استحکام زندگی مشترک خود ،نظر مرد را در مسئله ای شخصی خواستار شده است.
زن الهه ای مرد طلب
زنان به مردان حصر توجه دارند: چرا که از دید روانشناسی، زن خود را در پرتو وجود مرد، کامل میبیند. از سوی دیگر، باید زن را همچون عضوی دانست که وجود مرد را کمال میبخشد. بر این پایه، هیچیک از زن و مرد، بینیاز از دیگری نیستند.
توجه به تمایلات زن
مرد که زن را به همسری بر می گزیند نباید وی را ضایع سازد. مردی که همواره میگوید زن من فلان ایراد را دارد و چینش او فلان است و چرخش وی فلان، باید ضعف خود را مورد مطالعه قرار دهد. اگر مرد ضعف بدنی دارد، لازم است ورزش نماید و چنانچه کثیف و آلوده است، باید خود را تمییز کند. گاه بوی بد مرد، زن را از هرچه مرد است سیر میکند و یا به هرچه مرد غیر اوست، تشنه میسازد؛ چرا که دیگران را بهتر از شوهر خود میبیند. اگر زن و مرد بهداشت را رعایت کنند، لباس تمیز بر تن نمایند، مسواک بزنند و عرق بدن را برطرف کنند و از عطر بهره ببرند، حتی اگر روی موکت یا گلیمی زندگی کنند، با هم دلخوش هستند.
وظیفه اصلی زن
کارویژه زن، آن است که در خانه چنان وارسته و فهمیده باشد که شوهر وی بتواند حضور سالمی در جامعه داشته باشد. منظور از منزلگرایی زن، این نیست که وی در خانه چند ساعت کار نماید و به نظافت منزل بپردازد؛ بلکه وی باید تمامی کارهای منزل را در این راستا انجام دهد که بتواند از شوهر خود به درستی دلبری نماید تا شوهر وی در بیرون از خانه، حتی به فکر فساد هم نباشد. زن باید در خانه بهجای اینکه به دیوار فوت کند، با اخلاق، محبت، مهربانی و کمالات، چشمان مرد را به خود خیره نماید و چشمهای او را درمان نماید.
پیامد نادیده گرفتن حیث اجتماعی زن
نگاهداری بیش از حد زنها در خانه، سبب ناآرامی آنان در خانه میشود و نتیجه ناآرامی وی در محیط خانه، این است که او را به صورت مطلق به بیرون آمدن از خانه میکشد و بُعد اجتماعی وی را بر بُعد خانگی او غلبه میدهد و او را اجتماعی ـ خانگی میسازد و این کار، خطر آفرین و عکس نمودن نقش طبیعی او ـ که نقش «خانگی اجتماعی» بودن است ـ بوده و او را به افراط میکشاند و سبب تزلزل بنیان خانواده میگردد.
اهمیت ویژه به زن
شرایط زندگی باید به گونهای برای زنان فراهم باشد که نیازمند کارهای سخت و طاقتفرسا و طولانی مدت نباشند؛ زیرا چنین کارهایی شادابی و طراوت و زیبایی زن را به سرعت از بین میبرد و اگر در جامعهای زنان بدین گونه زندگی کنند، مشکلات بسیار زیادی برای خود، فرزندان، شوهر و اجتماع به وجود خواهند آورد. بنابراین، باید در جامعهٔ اسلامی به زندگی عمومی و خصوصی زن اهمیت ویژهای داده شود و كار وي نسبت به كار مردان بسيار كمتر و به صورت پارهوقت اما با حقوق كامل كار تمام وقت باشد تا بتواند کمال آزادی و عفاف و شادابی زندگی خود و خانواده را پاس دارد.
توجه به زن در خانواده
خانواده باید نسبت به زندگی زن توجهٔ ویژهای مبذول دارد؛ چون هر گونه افراط و تفریطی در این زمینه مشکلات غیر قابل جبرانی برای زن و اجتماع بهوجود میآورد. باید زن مسلمان در جامعهٔ اسلامی بتواند آزادانه رفت و آمد کند و در همهٔ نیازمندیهای مخصوص به خود همانند پزشکی، فروشندگی و استادی خودکفا باشند و نیازمند مردان نباشند.
زندگی اجتماعی اوج قلهٔ انبساط و شکوفایی فرد
زندگی اجتماعی اوج قلهٔ انبساط و شکوفایی فرد است. در این مرحله، فرد در چهرهای گسترده خود را مییابد و توانمندیهای خود را در معرض دید همگان قرار میدهد و مقایسههای گوناگونی نسبت به خود و دیگران ارایه میدهد.
گواهی صلاحیت ازدواج
ما باید برای ازدواج، گواهی صلاحیت صادر نماییم و انواع آزمایشهای تخصصی را از افراد بخواهیم. همچنین صدور گواهی ازدواج و زناشویی، به دورههای آموزشی نیاز دارد و نباید به کسی بدون در دست داشتن مجوز آن، اجازهٔ ازدواج داده شود؛ همان طور که برای رانندگی خودرو به گواهینامه نیاز است. عیب جامعهٔ ما این است که مرد نمیتواند از زن خود استفاده کند و زنان ما بانو و حرمسرا نیستند؛ بلکه کلفت و نوکر هستند. هماینک زن مثل قالی میماند که تا پا نخورد، جلا پیدا نمیکند. جامعهٔ ما زنها را پیر میکند؛ همانطور که زنها شوهرداری و ادارهٔ زندگی را نمیدانند.
توانایی، قوت و اقتدار مردان و قدرت شگرد زنان
اقتدار مردها نسبت به زنها بیشتر است و این مطلب، قابل انکار نیست؛ از این رو، مردان باید مراقب باشند و زنان را فریب ندهند و به آنها ستم روا ندارند. البته قوت و توانایی مضاعف مرد، ضعف زن را ثابت نمیکند؛ چرا که زنها شگردی متفاوت دارند و مردان با آنکه در صلابت دارای اقتدار میباشند، زنان در لطف، توانایی بیشتری دارند. وجود چنین تواناییای، ضعف شمرده نمیشود. آنان میتوانند با شگردهای زنانهٔ خود، دهها مرد را از پای درآورند.
توجه به عواطف و احساسات زنانه
در زندگی زناشویی، عدهای به زن که گل هستی و منبع احساسات و عواطف است، یکسویه نگریستهاند و تنها او را برای استفادهٔ مادی و شهوانی میخواهند و هیچ کاری به نیازهای روحی و جسمی و عاطفی او ندارند و برایشان رابطهٔ عاطفی و سخن گفتن و دیگر روابط، غیر از رابطهٔ جنسی و نزدیکی، مهم نیست و کاری به راه رفتن و سلامت جسم زن ندارند و برای آنان تفاوتی ندارد که او چه میکشد. اگر شَل میشود بشود، دیوانه و خل میشود بشود، آنها تنها به لذت خود میاندیشند؛ هرچند زن نابود شود. این روش خودخواهی و شهوتپرستی است؛ نه همسرداری و زنخواهی.
با توجه به عاطفهٔ شدید زن، وی مانند گل آفتابگردان است و به هر سو معرفت و شناخت، بلکه عاطفهٔ او مایل شود، او نیز به
همان سو حرکت میکند.
کتاب زن پردیس زیبایی و تربیت
دعواهای خانوادگی
بسیاری از دعواهای خانوادگی، نوعی محبت است. در واقع، انسان به هنگام دعوا میگوید من به تو توجه دارم و حواس من پیش تو هست؛ زیرا تو را دوست دارم؛ ولی چون محبت برای من عادی شده است، از تو ایراد میگیرم.
اگر با دیگرانش بود میلی
چرا ظرف مرا بشکست لیلی
انسان میتواند با همین جنجالها خوش باشد و بگوید چه خوب است که به من توجه کردی.
این قاعده در تمامی عالم جریان دارد و فقط در انسانها نیست.
عشق ازدواج شرعی
در عشقي كه با ازدواج شرعی است، زن در مدار آن سبب صفای نفس مرد و مرد نیز برای همسر خود باعث صفای نفس زن میشود. کسی که در این عشق قرار میگیرد زمینه برای رسیدن به حق تعالی را پیدا میکند؛ چرا که این عشق است که به او حرارت و انرژی لازم برای سیر و بر شدن و عروج را می دهد.
آگاه بخشی بانوان
مهمترین زیرساخت بعد از ایجاد ازدواج آسان و ارزان، آگاهیبخشی به بانوان برای ایجاد قدرت شگرد و دلبری برای همسر خود است. همان که اسلام از آن به جهاد زن یاد کرده است.
کتاب دانش زندگی
فراهم کردن ازدواج آسان
هرچه ازدواج سختتر و گرانتر باشد، بیعفافی در جامعه فراوانتر میشود و گناه آن بر کسانی است که شرایط ازدواج را سخت میکنند نه بر جوانی که فشار شهوت بر او چیره و غالب است. هماینک در جامعه تراکم شهوت وجود دارد و آبی که جامعه از آن استفاده میکند شور و عفونی است و جز تشنگی مضاعف نمیآورد. برای حل این مشکل باید زمینهٔ ازدواج آسان را فراهم آورد و نیز به بانوان آموزش داد که سلامت مرد در دست اوست
کتاب دانش زندگی
عملکرد جهادی زن
سلامت زندگی جامعه و سلامت زندگی مرد و زن به مجاهدت و تلاشی است که زن در خانه برای شوهر خود انجام میدهد. سلامت جامعه بهویژه در زمینهٔ عفت، به سلامت عملکرد جهادی زن در خانه باز میگردد. زن در خانه باید برای شوهر خود آراسته و زیبا ظاهر شود و هرچه شگرد زنانه و اطفار برای جذب شوهر خود دارد به کار برد تا یکی از تیرهای ظرافت وی به هدف بنشیند و او را به پای دار عشق و نشاط آورد، نه آن که مانند عابدی زاهد برای شوهر خود باشد، وگرنه محیط جامعه به صحنهٔ پیکار دو جنس تبدیل میشود و جامعه میدان رزمایش نظام شهوت و نفس میشود و همه نیز از احساس کمبود هرچه بیشتر رنج میبرند
کتاب دانش زندگی
سلامت جامعهٔ زنان؛ ریشهٔ سلامت زندگی
بیشترین سهم در تأمین سلامت زندگی با زنان است. زنان پدیدههایی هستند که نسبت به مرد از مقاومت و توان بیشتری در برابر موانع، سختیها و بیماریها دارند. آنان همچنین فرزندزایی و تولید نسل را عهدهدار میباشند. سلامت زندگی زنان به سلامت زندگی مردان میانجامد. آنان در تمام زوایای زندگی حضور دارند. سلامت زنان نقطهٔ ثقل برای سلامت هر زندگی است. زنان یا در نقش مادری و یا در نقش همسری از تولد تا مرگ در تمامی شؤون زندگی دخالت دارند.
کتاب دانش زندگی
زندگی شیرین
زندگی با تمامی مشکلات، حوادث و تلخیهایی که دارد شیرین و دوست داشتنی است. کمتر کسی را میتوان سراغ داشت که حاضر باشد از اندکی و لحظهای از زندگی خود بگذرد جز اولیای الهی که دل در گرو حق تعالی بستهاند و بس.
انتخاب همسر مناسب
زن و شوهر باید با هم، کفو باشند؛ به این معنا که با هم تناسب داشته و هردو اندازهٔ هم باشند؛ بهگونهای که اگر یکی دهها کمال دارد، آن دیگری نیز چنین باشد و اگر یکی دو یا سه نقص دارد، آن یکی نیز بیش از این نقص نداشته باشد. اگر کسی که هزاران کمال دارد با دختری ازدواج نماید که کمالات وی به شمار انگشتان دست نمیرسد، این دو نمیتوانند با هم سازگار باشند و کفو
هم به شمار نمیروند. هرچیزی تناسب خود را لازم دارد. مردی که به کثیفی عادت دارد و منضبط نیست و لباس هر مجلسی را رعایت نمیکند، نمیتواند با زنی که به پاکی علاقه دارد ازدواج نماید و زن شلخته نیز نمیتواند مرد منضبط را تحمل کند. ازدواج نباید با هوس همراه باشد؛ بلکه علاقه باید در میان باشد. اگر کسی در نگاه نخست، به کسی علاقه پیدا نکرد و تنها او را هوس کرد، چنین زندگیای نمیتواند پایدار باشد.
زندگی، عشق یا قانون
محدوده ی اذن شوهر برای زن
لازم نیست زن برای انجام کارهای شخصی خود، با شوهر مشورت کند و برخی از امور است که شوهر نمیتواند در آن اذن داشته باشد. برای نمونه، اگر زن بخواهد مال خود را به نام کسی کند و آن را ببخشد، برای انجام این کار، ناچار است به ثبت اسناد رود. برای گرفتن ارث پدر خویش نیز چنین است. شوهر در این موارد نمیتواند مانع همسر خود شود؛ وگرنه ولایت وی بر زن، به خودی خود از دست میرود.
اما در این موارد، این اخلاق و قانون محبت است که میگوید زن باید با شوهر خود هماهنگ باشد.
مشورت با زنان
برخی از زنان هستند که قدرت ادارهٔ زندگی را دارند و میتوان اختیار زندگی را به دست آنان داد؛ چرا که آنان هوس و احساسات خود را کنترل میکنند. با چنین زنانی که ترس، بخل و هوس ندارند، میشود مشورت نمود و آنان قدرت ارایهٔ راه خیر را دارند؛ اما در بعضی از خانوادهها چنین است که زن بسیار هوس دارد و مدام لباسهای نو و وسایل جدید میخرد و هوسهای بسیار و غیرقابل کنترلی دارد. نه اختیار زندگی را میشود دست چنین زنانی داد و نه میشود آنان را طرف مشورت قرار داد. برای کسی که طرف مشورت قرار میگیرد و مشاور و راهنما در امور زندگی میشود، شرایطی گفته شده است که بسیاری از مردان، آن شرایط را ندارند و چه بسا زنانی که واجد آن باشند. در بحث مشورت با زنان باید ما در پی این تحقیق باشیم که اسلام فرموده است با چه کسانی مشورت نکنید و تنها بحث زن یا مرد بودن مطرح نیست.
زندگی، عشق یا قانون
دوستی با فرزند
پدر و مادر باید با فرزند خود دوست باشند به گونهای که فرزند احساس نماید با پیشامد مشکلی میتواند به آنان مراجعه نماید و مشکل خویش را به آنان بگوید بدون این که ترس و واهمهای داشته باشد و آنان را خیرخواه خویش بداند نه آن که فرزند از ترس به ریا و سالوس و آلودگی در پنهانی و خفا رو آورد.
حفظ عفت زن و مرد
عفت زن و مرد در صورتی حفظ میشود که مرد به حقیقتْ مرد باشد و برای همسر خود مردانگی نماید و زن نیز به حقیقت زن باشد و برای شوهر خود زنانگی نماید. صفا، صمیمیت، مهر، محبت، اخلاق، نظافت، دانش، قدرت، معنویت و مردی مرد، سبب میشود زن عاشق وی و بیتفاوت نسبت به مردان دیگر گردد.
هنر مرد
مرد آن است که با پیشامد مشکلی،هر مشکلی که باشد،تعادل خود را از دست ندهد و چوب و کمربند برندارد و گرنه چنین کارهایی است که فرزند را بد و ناشایست می سازد.
فرزندی که محبت، مهربانی،دوستی و صفا نمی بیند،عقده ی حقارتی که دارد او را به ناهنجارها گرایش می دهد.
مرد بودن مرد
مردانِ مرد باید چنان باشند که چشم همسرانشان را از وجود خود سرشار نمایند و آنان را شیفتهٔ خود سازند و وجود زیبا و رعنای شوهر، پناه و لباسی برای آنان شود. مرد باید چنان باشد که زن، غیر از او را نبیند؛ یعنی زیبا، قوی، تمییز، شیرین و خلاصه مرد باشد و تمامْ قامت جلوی زن قرار گیرد که وجود وی باعث شود زن به مرد دیگری ننگرد و هوس غیر در سر نپروراند.
ذکر استغفار
کسیکه استغفار ندارد، رنجیدهخاطر، پریشان و مبتلا به دلهره و غم و غصه و کاستی در زندگی میگردد و پیوسته شکست میخورد و بلا و جفا میبیند. چنین کسی رفتهرفته، قساوت قلب پیدا میکند و امید در دل وی کم میشود و به یأس و نومیدی میافتد.
هیچ ذکری برای سلامتی و راحتی و آسایش و آرامش در زندگی عمومی به پایهٔ استغفار نمیرسد. کسیکه به گناه مبتلا میشود یا بدهکار گردیده یا به ظالمی دچار شده است، میتواند با استغفار، از آنها
خلاصی یابد. استغفار را باید شگرد زندگی سالم دانست.
ازدواج و تشکیل خانواده
زن و مرد برای بقای نوع خود نیازمند تشکیل خانواده میباشند؛ زیرا شرایط زندگی انسان با حیوانات تفاوت دارد. در ازدواج و تشکیل خانواده، زن و مرد به یکدیگر نیاز پیدا میکنند تا با انتخاب طبیعی و مناسب، اساس یک خانواده را تشکیل دهند و سپس با پیدایش فرزندان، زندگی خانوادگی توسعه مییابد.
کسی که ازدواج نکرده است، کمالی را از دست داده و مانند کسی که نقص عضوی داشته باشد، در تفکر و در فرهنگ ذهنی خود ناقص است. دوری از ازدواج، معلولیت ذهنی را میرساند؛ البته اگر عذر یا نقصی در جهات مختلف زندگی یا شخصی در کار نباشد.
مهر مادری
هر رنجی درد دارد و تنها رنج مادر است که دردش مهر دارد، مادر فارغ از درد و رنج به فرزند عشق میورزد، مادر با کردار ملکوتی خود عشق به حیات میآفریند و سیر آفاق مینماید و به فرزند، پرواز عشق میآموزد و با کوشش خود، اشک فرزند را به دُرّ دل تبدیل میسازد.
مادر زمانی مادر است که شوهر داشته و شوهر هنگامی شوهر است که وحدت داشته باشد. زنی که در پی هوسِ آلودهٔ نفس خویش به راه افتد و کاسهٔ دلش را پیمانهٔ افراد بیگانه سازد، هرگز نمیتواند مهر مادری داشته باشد و با آن که زن است، ولی مادر نیست. مادر زنی است که وجودش سرشار از وحدتطلبی نسبت به مرد خویش باشد.
نیاز زن و مرد به یکدیگر
زنان به مردان حصر توجه دارند: چرا که از دید روانشناسی، زن خود را در پرتو وجود مرد، کامل میبیند. از سوی دیگر، باید زن را همچون عضوی دانست که وجود مرد را کمال میبخشد. بر این پایه، هیچیک از زن و مرد، بینیاز از دیگری نیستند. قرآن کریم نیز هم زن را لباس مرد میداند و هم مرد را پوشش و محافظی برای زن میشمرد.
مهریه شفابخش
باید دانست در صورتی که زن صفای مرد را ببیند نه مهر زیاد میخواهد و نه مهر اندک خود را طلب میکند. زنی مهر خود را فراوان قرار میدهد که به مردان شک دارد و نمیتواند به مرد آینده خود اعتماد نماید یا در صداقت فردای وی و هوسهای او تردید دارد. زنان موجوداتی بیطمع و بیادعا هستند و با دیدن صفای مرد به خود او راضی میشوند. زنان ناسازگار یا شکاک صفایی از مردان ندیدهاند، وگرنه دختر و زن ایرانی نجیب و اهل زندگی است.
طراحی الگوی تربیتی
دولتمردان و کارگزاران جوامع مختلف، برای تساوی زن و مرد، زنها را به صورت شعاری حتی وارد کابینهٔ دولت مینمایند تا با رئیس ساختن آنان، حمایتی از جامعهٔ زنان کرده باشند؛ در حالی که این نوع عملکرد، حمایت از زن نیست؛ بلکه زنان را با این کار از جایگاه ویژه و طبیعی خود که با ساختار آفرینشی آنان هماهنگ است، دور ساختهاند تا در برابر سرکوفتی که باعث پایین و عقب نگاه داشتن زنان از جایگاه خود بود، مقابله کرده باشند. چنین حمایتی در کل به ضرر جامعهٔ زنان تمام شد. زنها رفته رفته بر امور خانه حاکم شدند و کار به جایی رسید که آنان که منبع احساسات میباشند، در مقابل هر نوع تنبیهی که مردان برای فرزندان صلاح میدانند، میایستند. وقتی زنها در مقابل تنبیه ایستادند و قدرت نیز با آنان بود، اساس خانواده گسسته میشود و کودکان از خیرخواهی پدر و مادر بینصیب میگردند. فرزند چون پدر و مادر را ببیند که بهخاطر تربیت فرزند با هم درگیرند، دیگر به حرف هیچیک گوش فرا نمیدهد و آزادانه میتواند هر اقدامی را انجام دهد، بدون آنکه از کسی بترسد؛ چون میداند وقتی پدر بخواهد تنبیه کند، مادر حامی اوست و وقتی مادر بخواهد فرزند را تنبیه کند، پدر از او حمایت میکند. این روش باعث میشود فرزند تربیتی سالم به خود نبیند و هر کاری را که بخواهد، انجام دهد و تنها در گیر و دار جامعه است که محدود میشود و بر اساس قوانین جامعهٔ جنگلی رشد مییابد که احترامی برای دیگران قایل نمیشود و بهراحتی به حقوق دیگران تجاوز مینماید.
پوشش
اسلام «پوشش» را واجب دانسته است نه «حجاب» را. حجاب امری منفصل همانند پرده یا چادر است که جدای از بدن است و پوشش به لباسی گفته میشود که متصل به بدن است و یله و رها نیست. پوششی که نظر اسلام را تامین میکند پوشیده بودن تمامی بدن به جز دست تا مچ و گردی صورت برای زن است، و از انواع طرحها و رنگها که با سنتهای ملی و قومی هر منطقهای سازگاری دارد برای این خواسته میتوان بهره برد به شرط آن که جلف، سبکسرانه و زننده نباشد.
سلامت اجتماعی مرد و زن
اگر در جامعهای زنها مشکل پیدا میکنند، مشکل از مردهاست. چون مردها پاکدامن نیستند زنها نیز عفت خود را حفظ نمیکنند و جامعه از طهارت و پاکی بیرون میآید.
اصلاح نسل
این روزها برخی از پیشگیری برای فرزندزایی سخن میگویند در حالی که باید به جای آن از کنترل نسل سخن گفت. نسل آدمی نیز همانند اصلاح دانههای بذری و مواد غذایی به کنترل واصلاح نیاز دارد؛ زیرا جامعه حاکم بر فرد است و کیفیت از کمیت اهمیت بیشتری دارد. بنابراین باید توجه داشت که افتخار پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به خاطر کثرت امت در قیامت تنها به کمیت نیست و باید همهٔ جوانب را در نظر داشت و
سایر احادیث حضرت را هم در اخلاق نیکو و ایمان مورد توجه قرار داد و تنها به کثرت جمعیت توجه نداشت.
مرز اطاعت از شوهر
اسلام اصل را بر اطاعت از شوهر مؤمن مسلمان گذاشته و موضوع اطاعت، اطاعت از خداوند است؛ نه مردی آلوده که بدیهای وی زن را نیز به گناه آلوده مینماید. اسلام میگوید موضوع اطاعت، موردی است که مرد مؤمن، فهیم و مدیر است و میخواهد زندگی خود را اداره کند و اگر زن از وی اطاعت نکند، شوهر نمیتواند زندگی خود را اداره کند. زن اطاعت میکند تا زندگی اداره شود و این امر، سخن درستی است و بر زن لازم است آن را بپذیرد و این همان اطاعت معقول است که در دین آمده است.
احترام متقابل زن و شوهر
خیلی از مردها و زنها چون تربیت دینی، علمی و فرهنگی درستی ندارند و دارای ضوابطی نیستند، زندگی شیرینی را تجربه نمیکنند و احساس خوشبختی ندارند؛ مانند کسی که رانندگی میکند، ولی به اصول و آیین راهنمایی و رانندگی آگاه نیست و خطر تصادف هر لحظه او را تهدید میکند و لحظه به لحظه باید منتظر حادثه باشد. چنین انسانی نمیتواند از رانندگی لذّت ببرد و یا به مقصد برسد.
بی رغبتی به جنس زن
مردانی که هر روز و هر لحظه با زنی آلوده و به دور از پوشش یا زنانی زیبا و بی بند و بار در ارتباطند، کمکم به جنس زن بیرغبت شده و زیباییهای زنانه نزد آنان معمولی و بیارزش میشود؛ به طوری که دیگر دل به زیبایی زن خود نمیبندند و چه بسا زن و چهرهٔ زنانه برای آنان تکراری و بیجاذبه و ملال آور جلوه میکند و همین سبب دلزدگی و دلسردی آنان از زندگی و کمشدن طراوت و شادابیشان میشود.
مردان جوامع آزاد که در چنین فضایی به سر میبرند، بیش از جوامع دیگر آمادگی هرگونه خباثت، خیانت، پلیدی و حتّی انتحار و خودکشی را دارند. امروزه بالا بودن آمار خودکشی در جوامع مرفّه و آزاد غربی میتواند شاهد گویایی بر این مطلب باشد.
حفاظی مناسب بر زیباییهای زنان
پوشش، حفاظی مناسب بر زیباییهای زنان است تا آنها را همیشه زیبا نشان دهد و زیباییشان را یک حقیقت ارزشی معرّفی نماید و به این وسیله، از حرکت جامعه به سمت دلسردی، دلزدگی و دلمردگی جلوگیری کند.
استعمال فراوان و بیمورد از چیزی و استفادهٔ زیاد از آن باعث نفرت یا دستکم بیرغبتی نسبت به آن میشود.
مردستیزی
دنیای استکبار برای آنکه بتواند استفادهٔ ابزاری از زن نماید و او را در خدمت استعمار خود بگیرد، نخست خودباوری را از زنان گرفت و نوعی خودباوری کاذب به معنای مرد ستیزی را به آنان القا
نمود.نمونههایی از مردستیزی زنان را که به بهانهٔ خودباوری در فیلمها نمایش داده میشود، میخواهند زن خود را در نقشی که برای آن آفریده نشده است، نشان دهند. در واقع آنان بر چهرهٔ زنان نقاب میزنند، نه آنکه چهرهٔ زن و شخصیت او را آنگونه که هست، به نمایش بگذارند.
ما در پی آن هستیم که الگوی خود را حضرت فاطمهٔ زهرا و حضرت زینب علیهماالسلام و زنان نمونهای که نام آنان در قرآن کریم وجود دارد، قرار دهیم. زن باید ایمان، دانش، توان مدیریت، صفا و عشق با همسر و فرزند، درایت در ادارهٔ زندگی، تقوا و آزادمنشی خود را بالا برد؛ نه آنکه خودباوری خود را آنگونه که غرب القا میکند، در مردستیزی خود ببیند. زن نباید با مرد دعوایی داشته باشد؛ همانطور که مردی با مردی یا زنی با زنی نباید دعوا داشته باشد.
خودباوری زن به این معنا نیست که او به مردستیزی یا ناهنجارگرایی رو آورد. انسان، اعم از آنکه مرد باشد یا زن، انسان است و زن و مرد در انسان بودن تفاوتی ندارند؛ اما هر انسانی، چه مرد باشد و چه زن، یک خصوصیاتی دارد که نمیتواند آن را نادیده بگیرد؛ همانطور که مرد نیز نمیتواند هر شغل و پیشهای را برای خود برگزیند و حضوری بیبندوبار و فسادآفرین در جامعه داشته باشد.
الزامات خود باوری
حضور زن در جامعه باید با خلقت او متناسب باشد. گاه خودباوری به زنان برای حضور آنان در اجتماع، چنان پر رنگ میگردد که چیزی جز خستگی برای آنان ندارد. شخصیت زن بهگونهای است که او را موجودی خانهگرا و سپس اجتماعی نموده است؛ همانطور که مرد موجودی است جامعهگرا و سپس خانهگزین و اگر مرد یا زن هر یک کار ویژهٔ خود را ـ که مرکز ثقل آن اصل یاد شده است ـ رها نماید، به آسیبهای روانی دچار میشود؛ چرا که او خود را به کاری گمارده است که با نهاد فطری او سازگاری و هماهنگی ندارد و حرکت وی در این زمینه اجباری میباشد و وجود او را تحلیل میبرد.
نهادی پر از عاطفه و عشق
زن باید بپذیرد که اگر مردی سینهٔ ستبر دارد، او نیز نهادی پر از عاطفه و عشق دارد. اگر مردی چکش به دست دارد، زن میتواند لطف و مهر را ترسیم کند. همانطور که شغل هر مردی از مرد دیگر متمایز است و همانگونه که هر زنی کاری را میتواند انجام دهد که زنان دیگر از عهدهٔ آن برنمیآیند، لازم نیست تمامی مشاغل زنان با مشاغل مردان یکسان باشد و زنان دوش تا دوش مردان قدم بردارند تا تفاوتی با آنان نداشته باشند و خودباوری خویش را اثبات نمایند. خودباوری نیز مرزهایی دارد و میتواند به آفت افراط و تفریط گرفتار آید. هر کس باید کاری را که در توان اوست و با او تناسب دارد و مورد علاقهٔ ذاتی اوست، انجام دهد. همانطور که مردها یکسان نیستند و زنان متفاوت هستند، زنان نسبت به مردان نیز تفاوتهایی دارند و باید این تفاوتها را پذیرفت.
زن؛ پردیس زیبایی و تربیت
زن، انسانی است چون مرد و زن و مرد اگرچه انسان هستند، هر یک با دیگری معنای کاملی را مییابند و زن بدون مرد و مرد بدون زن نمیتواند تکامل پیدا کند. مرد بر اثر شداید گوناگونی که بهطور مختلف در اجتماع برای او پیش میآید، حالت ضربهپذیری بسیاری پیدا میکند و زن در صورت پاکی و خوبی، تنها نیرویی است که میتواند زمینهی رفع تدریجی تمامی مشکلات موجود را فراهم سازد و در صورت ناپاکی، بیوفایی و نادرستی، میتواند به بهانهی مشکلات، زمینهی نابودی و یا شکست مرد را فراهم سازد.
صفا و نشاط زن
زن تنها در سایه محبّت حقیقی آن تک مردی که او را همسر محبوب و شوهر جوانمرد خود میخواند، میتواند رشد و رونق داشته و از او کامیاب و سیراب گردد و در جوار وصالش وصول و شور و شوق و عشق و مستی یابد.
مردان واقعی برای حفظ هویت، شخصیت، زیبایی و لطافت همسر خویش، باید گذشته از آن که در جهت بهجت و سرور، کامدهی و کامیابی این چهرهٔ عشق و مستی بکوشند و او را راضی نگاه دارند، از تعرّض و نگاههای مسموم نیز جلوگیری کرده و همچون باغبانی مهربان و نگهبانی غیور از او حراست کنند و اجازهٔ چیدن و بوییدن گل خود را به هر کس و ناکس ندهند که این خصلت، فتوّت و جوانمردی را در مردان فعلیت میبخشد و موجب صفا و نشاط زن و سلامت و سعادت جامعه میگردد.
معنای خودباوری زن
خودباوری زن به این معنا نیست که زن همچون مرد باشد. خودباوری به این است که هر کسی خود باشد و خویشتن خویش را شکوفا نماید و آن را قوت بخشد؛ نه اینکه خود را همانند دیگران سازد. هر کسی باید در ابتدا خود را بشناسد و توان و استعداد خویش، امتیازهایی را که دارد، صفات شخصیتی خود و موقعیتی را که دارد، شناسایی کند و نارساییهای خود را نیز بداند و آنگاه تشخیص دهد انجام چه کاری از او برمیآید و او در نهاد خود به چه کاری تمایل و علاقه نشان میدهد.
انرژی غالبی مرد سبب وابستگی زن
مردانی که انرژی غالبی دارند همسر خود را یکهشناس و وابسته به خود مینمایند و فضای اندیشاری او را مانند خود میسازند؛ بهگونهای که حتی اگر با هم نزاع و دوری داشته باشند زن برای نزاع با شوهر و عکس العمل و بازخورد او دلتنگ میشود و دوست دارد درگیری ایجاد نماید تا بد خُلقی او را ببیند و بد زبانی او را بشنود و از این که شوهر او را آزار بدنی دهد و کتک بزند خوشامد پیدا میکند. وقتی زن و شوهر عاشق هم باشند و مدتی فقط به هم بنگرند، آنان از نگاه به هم بیشترین کامیابی را میبرند.
مرزهای خودباوری زنانه
خودباوری زن، مرزهایی دارد. گاه دیده میشود که زنی رانندهٔ اتوبوس میگردد یا رانندهٔ تریلی هجدهچرخ میگردد. زن باید به تناسب روح لطیف خود شغلی را برگزیند که نقش زنانگی و تعین زنانهٔ او را زیر سؤال نبرد. چنین زنی میخواهد بگوید من قلدر و قوی هستم. خودباوری زن، به رانندهٔ تریلی شدن او نیست. چنین خودباوریها و اعتماد به نفسهایی، در فیلمهای هالیوودی و غربی بسیار فراوان نشان داده میشود و زن، نقشی بالاتر از مرد یافته است. زنی که رانندهٔ تریلی میشود، به هیچوجه نمیتواند مادر خوبی برای فرزند خود باشد و نقش مادری خود را به تبع از دست دادن تعین زنانهٔ خویش، از دست میدهد. چنین زنی دیگر خانه و کانونی برای ابراز عواطف و عشق زنانهٔ خود ندارد و بخشی از شخصیت خود را از دست میدهد.
اظهار زیباییهای زنانه بهطور ناشایست، مداوم و روزمره
اظهار زیباییهای زنانه بهطور ناشایست، مداوم و روزمره موجب تکراری شدن، کهنگی و نابودی ظرافت و زیباییهای زنان میشود؛ همانگونه که قرار گرفتن پوست بدن بهطور مداوم در معرض نور خورشید سبب خشکیدگی، پلاسیدگی و از بین رفتن طراوت و شادابی پوست میشود، مگر آن که پماد و پوششی معطّر و مناسب بر آن قرار داده شود.
زنی که در طبیعت خود گام برندارد
زن موقعیتی طبیعی و شخصیتی بنیادین و فطری دارد که اساس آفرینش او را شکل میدهد و زنی که در طبیعت خود گام برندارد و از مسیر فطرت خویش خارج گردد، تعین زنانهٔ خود را از دست میدهد و تنها نهادی ناآرام و مضطرب برای او میماند که چیزی جز هویتی گمشده و معصومیتی بر باد رفته برای خود، به دنیای دیگر نمیبرد.
زنان ما باید به این خودباوری برسند که جنسیت، تعیینکنندهٔ شخصیت انسانی و هویت انسان نیست.
پنهان کاری زن
اگر در خانه اى مهر و محبت حاكم باشد و زن از شوهر خود ترسى نداشته باشد، زمینه براى پنهانكارى به وجود نمىآید. بهترین خانه آن است كه محبت در تمامى زوایاى آن جریان داشته باشد. البته مادر اگر از شوهر خود پنهانكارى داشته باشد، چون فرزندان به صورت غالب از آن آگاه مىشوند، براى آنان بدآموزى دارد و مادر به خاطر آنان هم كه شده است نباید به پنهانكارى رو آورد تا دختر وى مثل او تربیت نشود و نسبت به شوهر آیندهى خود به پنهان كارى رو نیاورد و صداقت خود را از دست ندهد. زندگى بدون مشكلات نیست و مردها هر یك نیز سلیقهاى در ادارهى زندگى خود دارند اما آنان نیز در برابر مهربانى و محبت اسیر مىگردند. كلید اصلى موفقیت زن در خانه محبت و صداقت است و زن به هر میزان كه از این دو خصوصیت فاصله بگیرد، به همان میزان بر مشكلات خود افزوده است.
زنها افزون بر کامیابی، مرد را پشتوانه خود نیز میدانند
زنها همان اندازه به مردها وابستهاند که مردها به زنها وابسته میباشند و همانطور که مردها کامیابی خود را با زنها دنبال میکنند، زنها نیز کامیابی خود را با مرد پی میگیرند، بلکه زنها افزون بر کامیابی، مرد را پشتوانه خود نیز میدانند و وابستگی بیشتری به مرد دارند. خلقت همانطور که زنها را برای مردها قرار داده، مردها را نیز برای زنها آفریده است.
زن بودن در خانه نخستین اصل مدیریت منزل
تمامیت مرد به زندگی اوست که بنمایه آن زن است. زن زندگی و فرزند ثمره زندگی است نه خود زندگی. زن نیز مرد را پشتوانه خود دارد. زن اگر شوهر خود را مورد هجوم قرار دهد و شان او را در جامعه لکهدار کند و حرمت و حیثیت او را خدشهدار کند، پشتوانه خود را تخریب کرده است. البته در زندگی مشترک میان زن و مرد نمیشود گفت زن اصل است یا مرد یا فرزند، بلکه در این صورت اصل با حاصل ترکیب معنوی حقیقی میان این افراد است که همان خانواده است.
خصوصیات زن و مرد
زن همانقدر لطیف است که مرد در برابر خشونت دارد و همانقدر بلاهت و بلیدی که دارد که متانت در مرد است و همان اندازه مطلوب است که مرد طالب اوست و آنگونه مصرفی صرف است که مرد تولیدگر است. مرد به استقابل پیری میرود و بر سن بالا افتخار میکند و زن به پیرایه و زیور رو میآورد و به آن میبالد و البته از پیری میترسد و سن و سال بالا، او را رنج میدهد. زن به آراستگی ظاهر خود اهتمام دارد و مرد به وارستگی.
زن و عشوه گری
زن در جلب توجه شوهر و عشوهگری برای او، مهارت چشمگیری دارد و در این کار استاد است؛ بهطوری که باید او را در این رابطه دانشآموخته و فارغالتحصیل دانست. البته باید گفت: بعضی زنها، آن هم به چشم بعضی از شوهران، اینگونه هستند.
سرچشمهی عشوهگری زن، حقتعالی است و اوست که زن را اینگونه آفریده است تا به واسطهی بالاترین عشوهی بشری خود، منبعی غیر مادی را متحول و متحرک کند.
پیری و پیرایه
مرد پیری دارد و زن پیرایه. زن از سن و سال زیاد رنج میبرد، ولی مرد بر آن افتخار مینماید؛ زن موجودی است آراسته و مرد موجودی است وارسته.
زن و شوهر هردو یک روح در دو کالبد
در زندگی عاشقانه، زن و شوهر هردو یک روح در دو کالبد میشوند و میان خود و متعلقان خویش تفاوتی نمیبینند. این قانون است که روابط خاص را ایجاد میکند؛ اما در چیرگی عشق، تمامی روابط، مشترک است.
این قانون است که برای زن و مرد شؤون خاص قایل است؛ اما در عشق، پیش و پسی نیست و همهچیز برای زن و مرد، یکسان است و پوشش و حریمی میان آندو در هیچ مسألهای وجود ندارد و سراسر احترام و حرمت است، نه بیاعتنایی و نادیده گرفتن دیگری و پنهان داشتن مسایل از هم و بیاعتمادی به یکدیگر.
کتاب زندگی ، عشق یا قانون
درمان چشمان مردها
کیمیای درمانِ چشمان مردها، داشتن زنی مومن در خانه است که به نظافت و زیبایی خود برسد و در منزل، بسیار مدرن و شیک حضور داشته باشد. زن نباید چنین باشد که برای یک مجلس عروسی چند دست لباس بخرد و به موی خود رنگ بزند، اما برای شوهر خود در خانه به لباس و موی خود اهمیتی ندهد و با بیرجامه به حضور شوهر برسد. اگر زنی چنین روشی در زندگی داشته باشد که نتواند زیباییهای خود و زیباییهایی را که با پوشش و آرایش به خود میگیرد، برای شوهر خویش عرضه دارد، چشمان مرد وی درمان نمیشود. چنین زنی نباید انتظار داشته باشد مرد وی چشمانی پاک داشته باشد. منظور از منزلگزینی زن، حُسن شوهرداری اوست.
کار ویژه زن
کارویژه زن، آن است که در خانه چنان وارسته و فهمیده باشد که شوهر وی بتواند حضور سالمی در جامعه داشته باشد. منظور از منزلگرایی زن، این نیست که وی در خانه چند ساعت کار نماید و به نظافت منزل بپردازد؛ بلکه وی باید تمامی کارهای منزل را در این راستا انجام دهد که بتواند از شوهر خود به درستی دلبری نماید تا شوهر وی در بیرون از خانه، حتی به فکر فساد هم نباشد. زن باید در خانه بهجای اینکه به دیوار فوت کند، با اخلاق، محبت، مهربانی و کمالات، چشمان مرد را به خود خیره نماید .
نقش مرد در توانمند سازی زن
از نقط قوت مدیریت مرد این است که همواره از همسر خود کام بگیرد. زن اگر احساس کند مرد وی از او کام نمیگیرد خانه هرچند شکوه و جلال امور مادی داشته باشد برای وی طویله بیش نیست. طویلهای که مردی را در آن نمیبیند و میان او و مرد ایجاد فاصله و شکاف میسازد.
در حکومت عشق، نه مردسالاری حاکم است و نه زنسالاری
زندگی قانونی، سراسر تحقیر دیگری است و این زندگی عاشقانه و عشق زن و شوهر است که بزرگی همسران و احترام و پذیرش شیرین آنان را به همراه دارد.
در حکومت عشق، نه مردسالاری حاکم است و نه زنسالاری. عشق همراه با سالاری نیست؛ بلکه فروتنی و خشوع و خضوع است که بر زندگیها چیره است.
زن و شوهر در زندگی عاشقانه، یک روح در دو کالبد میشوند و میان خود و متعلقات خویش تفاوتی نمیبینند؛ ولی قانون چنین حکمی ندارد و میان آنان فاصله میاندازد و برای هر یک شؤون خاص قائل میگردد؛ چیزی که در عشق وجود ندارد.
عشق و ایمان،بستر کامیابی و لذت
کامیابی مرد به این نیست که زنی زیباروی یا چندین زن داشته باشد؛ بلکه کامیابی در دلی فراهم میشود که نخست محبت الهی در آن باشد و مرد به همسر خود محبت داشته باشد و از او کام بگیرد. بسیاری از کسانی که در پی زنهای متعدد هستند، چون زمینه محبت در دل آنان نیست، از زن سیرایی ندارند و نمیتوانند از زن کامیاب شوند و همواره چشم دل آنان به زن بعدی است. زنانی که همواره در پی مردان هستند نیز هیچگاه از این رابطه لذت بایسته را نمیبرند؛ چرا که این محبت است که لذت میآورد و در چنین دلهایی محبتی نیست.
محبت و عشق دو سویه
خانهای که بهشت میگردد و خانه عشق و محبت است خانهای است که محبت و رضایت در آن دو سویه باشد و زن و شوهر هر دو از هم راضی باشند و هر دو یکدیگر را دوست داشته باشند.
مهمترین نیاز زن و مرد
مهمترین نیاز زن و مرد، مساله کامگیری آنان از همدیگر است. زن و شوهر اگر به صورت علمی با هم ازدواج ننمایند و با هم تناسب نداشته باشند نمیتوانند نیازهای جنسی یکدیگر را تامین نمایند.
عملکرد جهادی زن در منزل
زن در خانه باید برای شوهر خود آراسته و زیبا ظاهر شود و هرچه شگرد زنانه و اطفار برای جذب شوهر خود دارد به کار برد تا یکی از تیرهای ظرافت وی به هدف بنشیند و او را به پای دار عشق و نشاط آورد.
نقش مرد در توانمند سازی زن برای مدیریت منزل
مرد اگر قدرت مدیریت داشته باشد همسر خود را توانمند میسازد. اقتدار زن نشان اقتدار مرد است. مرد اگر بر آن باشد که اقتدار همسر خود را شکسته و خرد کند در واقع قدرت خود را تضعیف کرده است ؛ زیرا قدرت زن توانی است که در تحت مدیریت اوست. ضرر هرگونه تهدید و تضعیف همسر به مرد باز میگردد؛ چون همسر منطقه مرد است و هرگونه آسیب و ضعفی که به آن وارد شود، در واقع به وی وارد شده است و آزار زن به مرد وارد خودخواه و لجباز میرسد. اگر مردی توانمندی همسر خود را محدود سازد این اقتدار مرد است که کسر میشود. مرد در طبیعت نیرویی وابسته به زن است و چنانچه دست خود را در دست همسر خود نگذارد نمیتواند خود را ارتقا دهد و در نیازمندیهای خود وامانده و مفلوک میشود.
علم مورد نياز براي تشخيص همسر مناسب و مادر آينده
زني ميتواند مادري شايسته و همسري نيكو براي مرد باشد كه داراي صفات زنانه باشد و به تعبير ديگر زن باشد . در طرف مرد نيز مردي مرد است كه صفات مردانه داشته باشد. براي شناخت ميزان زن بودن زن ، مي توان به نشانههاي ظاهر وي توجه كرد. يكي از اين نشانهها “مو” است . مردي كه قصد ازدواج با زني را دارد مي تواند صفات و خصوصيات موي دختر مورد علاقه خود را از طريق مادر يا خواهر خود جويا شود.
عاطفه و حس شدید محبتپذیری در زنان
در زندگی زناشویی، عدهای به زن که گل هستی و منبع احساسات و عواطف است، یکسویه نگریستهاند و تنها او را برای استفادهٔ مادی و شهوانی میخواهند و هیچ کاری به نیازهای روحی و جسمی و عاطفی او ندارند و برایشان رابطهٔ عاطفی و سخن گفتن و دیگر روابط، غیر از رابطهٔ جنسی و نزدیکی، مهم نیست و کاری به راه رفتن و سلامت جسم زن ندارند و برای آنان تفاوتی ندارد که او چه میکشد. اگر شَل میشود بشود، دیوانه و خل میشود بشود، آنها تنها به لذت خود میاندیشند؛ هرچند زن نابود شود. این روش خودخواهی و شهوتپرستی است؛ نه همسرداری و زنخواهی.
معرکه عشق و دلبری
مرد است و صلابتش، زن است و زیبایی او ، مرد است و اقتدار،زن است و مهارت در شگردهای پیچیده و دلربا، مشت سنگین مرد است و چشمان خمار زن ،بازوی قوی مرد و گیسوان بلند و به هم پیچیده ی زن، تیغ شمشیر مرد و نیش تند و تیز ابروان کند زن، خلاصه هر یک توان از دیگری می برد و میدان کارزار را به معرکه عشق و دل بری می سازد و در این میدان است که سبیل مردانه در مقابل قیتون لب فرو می افتد.
رابطه مستقیم ایمان و محبت به همسر
معصومین(ع) لطف فراوان به زن را ملاک و نشانه بهترین اخلاق و ایمان بر شمرده اند و پیامبر(ص) می فرماید: من نسبت به اهلم بهترین هستم.
امام صادق (ع) نیز شدت حب به زنها را علامت ولایت دانسته و زیادی محبت به آنان را مستحسن شمرده است و همچنین پیامبر(ص) بهترین انتخاب خود را از دنیا عطر و زنان اعلام نموده که آرامش خاطر و صفای باطن می آورند.
آیا حاضری از من جدا شوی؟
چنانچه مردی خانه و امکانات آن چنانی و گستردهای ندارد، دستکم باید به گونهای رفتار کند که اگر به زنش بگوید: آیا حاضری از من جدا شوی، از ژرفای دل بگوید نه؛ ولی گاه زنها به قدری تحت فشار قرار میگیرند که اگر در طویلهای با سگی باشند، میگویند به خدا قسم، این حیوان از شوهر من بهتر است. زنهای بسیاری هستند که به جهت بد رفتاری مردها گاهی آرزوی مرگ میکنند. برخی شوهران چون زنگ در را میزنند، لرزه به تن زن میافتد؛ زیرا وقتی وارد خانه میشود بهانه میگیرد و دعوا میکند و هرچه در جامعه تحقیر شده است میخواهد از زن خانه باز پس بگیرد.
در ردیف بهترین پیروان اولیای خدا و پیغمبران
اگر مردی این حسن و نیکویی را بیابد که به زن و بچهٔ خود زور نگوید، در ردیف بهترین پیروان اولیای خدا و پیغمبران است و چنانچه این حسن را نداشته باشد، هر حسن دیگری داشته باشد، همه ظاهری است و هیچ ارزشی ندارد. پارهای از روایات خوبیها را به خانه ویژگی داده است: «خیر رجالکم…» و کارهای بیرون از منزل را ملاک خوبی مردان ندانسته است؛ چرا که مردهایی که زور میگویند، زنهایشان زود فرتوت، ضعیف و سست میشوند؛ چون همیشه مضطرب و پنهان کارند و نوعی آلودگی در آنان پدید میآید.
محبت، عشق و تفاهم میان زن و شوهر
میان زن و شوهر رشتههای محبت فراوانی وجود دارد که شمارش و حساب آن از دست انسان خارج است. وقتی همسر انسان از وی ناراحت میشود، یک رشتهٔ محبت گسسته میشود و اگر او در این هنگام به همسر خود بگوید تو را دوست دارم ـ هرچند این سخن را در دل قبول نداشته باشد ـ باز دل آدمی متمایل به رشتهٔ محبت دیگری که وجود دارد میشود و دوباره شادکامی و خرمی به زندگی باز میگردد و اگر به همین رشتهٔ محبتی که میان زن و شوهر گسسته شده است، خوب نگاه شود، میبیند که عین ارتباط است.
وظیفه زن و شوهر در مدیریت منزل
در صورتی که در خانواده زنْ زن نباشد و تعین زنانهٔ خود را بروز ندهد و درگیر نمایشهای مردانه شود، نامحرمتر از زن برای مرد و نامحرمتر از مرد برای زن وجود ندارد و باید هر یک مواظب دیگری باشند و از هم به طور کامل پرهیز نمایند که خطر این ارتباط، بیش از هر دوری است.
در تقسیم کارها و وظایف در خانواده نخستین وظیفهٔ زن حفظ تعین زنانهٔ خود و حسن شوهرداری است و این کار باید بر تمامی امور او مقدم باشد؛ همانطور که شوهر نباید در کارهای خود حقوق زن را نادیده بگیرد و باید در انجام هر کاری به حقوق زن اهتمام داشته باشد و مشکلات شوهر نباید علت ستمگری و پرتوقعی او از زن گردد و نباید همهٔ مشکلات را بر گردهٔ زن بگذارد و مشکلات را بر او وارد آورد.
اهمیت زنانگی زن و تعین بانشاط زنانه
اگر زنْ زن نباشد و زنانگی نکند، دنیا و آدمیزادی نخواهد بود. دنیا به زن و زنانگی و تعین بانشاط زنانهٔ اوست که آباد است. مرد با نیروی انگیزشی زن و زن بودن او بود که پا بر ناسوت گذاشت. زینت و زیبایی انسان و عالم به زن و تعین زنانه است؛ اگرچه زن از مشکلات و تلخیها جدا نیست و این امر نیز از لطایف آفرینش زن است.
زندگی پایدار زناشویی
از لحاظ روانشناسی، زن و مردی میتوانند زندگی پایدار زناشویی با هم داشته باشند که هیچ کدام از مرتبهی خود عدول نکرده و مرد صفات مردی و زن صفات زنانگی خود را از دست نداده باشد؛ وگرنه به تناسب دور شدن از جایگاه و موقعیت ویژهی خود، با یکدیگر نزاع و درگیری خواهند داشت؛ چرا که زن برای مرد، زنانگی نمیکند و مرد در آرزوی زنی میماند که برای او زنانگی و همسری نماید و زن نیز در آرزوی مردی است که مردانگی و صفات مردی داشته باشد.
فریب پذیری و فریب دادن
جنس زن فریبپذیر است و زود راضی میشود؛ هر زنی كه باشد و این و آن ندارد و این امر هیچ استثنا بردار نیست و تنها موقعیتها و زمینههای آن متفاوت و گوناگون است. زن نیز قدرت فریب هر مردی را دارد و به خود این هنر را میبیند و این حكم هم قابل استثنا نیست؛ مگر آنكه مردمی به كلی از اوصاف زن بیاطلاع باشد؛ هرچند چنین مردی در ابتداییترین برخورد، زمینگیر خواهد شد.
زن و جامعه
زنان در صدر اسلام در هر میدان اجتماعی که حضور آنان مفید بوده است، شرکت داشتهاند و نقشآفرینی و حماسهسازی آنان در جنگهای صدر اسلام در دفاع از مقام شامخ نبیاکرم صلیاللهعلیهوآله زبانزد تاریخ و برگی غرورآفرین است که دنیای اسلام بر شهامتها و رشادتهایی که آنان در صحنهٔ اجتماع آفریدند، درود میفرستد. تحلیل حاضر، در جامعهٔ فعلی ما نیز صادق است و زنان نباید به هر بهانهای یا حتی بیبهانه، خود را به کوچه و بازار گسیل دارند و به پرسه در خیابانها عادت نمایند. البته این امر برای مردان نیز نکوهیده است. حضور بیمورد و نامطلوب در هر جامعهای، خالی از عوارض سوء و انحرافات احتمالی نیست.
عاطفه و احساس زن
زن یعنی احساس،یعنی عاطفه،زن منبع و معدن عاطفه است.این احساس و عاطفه و حرارت زن است که اساس عشق و محبت می باشد.اساس عشق بر زن است.بنابراین باید از زن،این زیباترین و مهربانترین پدیده الهی مواظبت داشت تا این حرارت شدید و عاطفه جایی خش بر ندارد که ممکن است کم ترین خشی حکم کبریت برای این بنزین عاطفه را داشته باشد و آن را به انفجار و به ناله و نفرین و خشونت و نارضایتی بکشاند.زندگی ناملایمات دارد و مرد باید در فراز و نشیب های زندگی لحاظ عاطفه و احساس بسیار نازک و شیشه ای زن را داشته باشد،و گرنه تحریک نابه جا و بیش از اندازه زن،برای وی اختلال و ناامنی و مشکلات روحی روانی جبران ناپذیر را موجب می شود.
شباهت و تفاوت كلی
زن با آنكه از هر حیث، شباهت تامی با مرد دارد، ولی شخصیت و تناسب خاص خود را دارد و تفاوتهای بسیاری در میان این دو موجود است.
لطافت از زن، خشونت از مرد؛ بلاهت از زن، متانت از مرد؛ زن مطلوب و مرد طالب و زن، موجودی مصرفی و مرد، تولیدگر است؛ گرچه نسبت به نقش تولیدی زن، فرزند قابل اهمیت است، ولی او در این امر به تنهایی دخالت ندارد و میتوان گفت: در اینجا نیز تولید از آنِ مرد است.
نقش مرد در توانمند سازی زن برای مدیریت منزل
حبس زنان در آپارتمانهای امروزی، فشارهای روانی مضاعفی را برای آنان سبب میشود و موجبات تن دادن به گناه را ایجاد میکند؛ در حالی که صفا، صمیمیت، مهر، محبت، اخلاق، نظافت، دانش، قدرت، معنویت و مردی مرد سبب میشود زن عاشق وی و بیتفاوت نسبت به مردان دیگر گردد. مردی که عرق بدن خود را بشوید، لباس خود را منظم کند، شانهای بر سر کشد، عطری بر خود بیفشاند و همچون دامادی در مقابل عروس خود قرار گیرد، برای زن یکه و تنها میشود و زندگی بسامان وی، برای چشم دوختن زن به دیگر زندگیها و مردان مانع میشود و مهر و عطوفت را در نهاد زن و مرد پایدار میسازد و آنان را با وجود خود از دیگران بی نیاز میگرداند؛ در این صورت است که حتی زن حاضر می شود برای شوهر خود سجده کند و نهایت عشق خود به او را برساند.
توانمند سازی جامعه ی زنان
زن باید بتواند از خویش دفاع کند و شوهر وی چنان آزادمنش باشد که زن، ترس آن را نداشته باشد که اگر شوهر بفهمد کسی قصد تعدی به او را داشته است، وی را طلاق دهد؛ چرا که این زن رعایت عفاف را کرده و از خود دفاع نموده و گناهکار، مرد فاسدی است که این زن را مورد قصد تعدی خود قرار داده است.
کامیابی و ملاعبه با همسر
ضایع نساختن زن، دایرهٔ گستردهای دارد و موارد فراوانی را شامل میشود. از برخورد مناسب و رعایت بهداشت گرفته تا کمک در منزل. مردی که در خانه به همسر خویش کمک نمیکند، آگاهی لازم را از علم زندگی ندارد و کمخِرد است. همچنین مردْ جفاکار است اگر پیش از آمیزش، با همسر خود بازی نداشته باشد.
حقوق همسر
هیچ زنی نیست که پنهان کاری نداشته باشد و هرچه زن آزادی کمتری حس نماید، پنهانکاری او بیشتر خواهد شد. اگر مردی همسر خویش را زیر نظر خود پاس دارد تا پنهان کاریهای او را کشف نماید، هم به حریم او تجاوز نموده است و هم در صورت آگاهی همسر از دقت نظر وی، زن برای انجام هر آلودگی و تخریبی آماده شده است.
عاطفه و حس شدید محبت پذیری
دختری که احساسی است و محبت حقیقی را از محبت ابزاری تشخیص نمیدهد، دل به چشمکی خوش میدارد. او اگر میدانست عشقها و لذتهای حقیقی چگونه است، این کار را رها میکرد و به دنبال عشق حقیقی میرفت. آنان که دل را به یک «دوستت دارم» ابزاری خوش نمودهاند، اگر بدانند عدهای چه لذتهای حقیقی میبرند، هرگز در مرحلهٔ خود نمیایستادند.
بازی با همسر، میدان رزم زن
باید از زن در امور همخوابی استفاده نمود. کسی که زن را در استفادهٔ انحصاری در آشپزخانه و شستن ظرف و لباس یا کار بیرون از خانه ضایع میکند، او را به مشکلات روحی و روانی و پیری زودرس دچار میسازد. درصد بیماری زنان در کشور ما بسیار بالاست. امروزه زنها برای محارم خود آنقدر قدرت مانور ندارند که برای نامحرمان با گوناگونی مدلهای آرایش و پوشش دارند.
در مسألهٔ همسرداری نیز اینگونه است و زنی که نتواند زور خود را در میان بستر، با همسر خویش بزند، دیوانهوار زیباییهای خود را در جامعه به نمایش میگذارد و در بستر اجتماع است که روی تشک مبارزه میرود و همچون بوکسبازی مشت میزند. امروزه، هم زن و مرد در تشک خانه مشکل دارند و هم باشگاههای ورزشی و رزمی رونقی ندارد.
مساوی نبودن زن و مرد
در آفرینش هر پدیدهای دردانه و منحصر است. ما به تساوی زن و مرد که شعار غربیان است اعتقادی نداریم؛ چرا که همسان نمودن زن و مرد و نادیده گرفتن تفاوتهای وجودی و ساختار خلقتی آنان و نیز مرتبه هر یک در سلسله ظهورات هستی و برابر دانستن آنان در همه عرصههای زندگی به صورت مطلق ظلم مضاعف به زن و نیز ظلم به مرد است و هر یک را از جایگاه ویژه آن دور میدارد و عقلانیت و حقیقتنگری دور از این دیدگاه است.
مرد بودن مرد
عفت زن و مرد در صورتی حفظ میشود که مرد به حقیقتْ مرد باشد و برای همسر خود مردانگی نماید و زن نیز به حقیقت زن باشد و برای شوهر خود زنانگی نماید. صفا، صمیمیت، مهر، محبت، اخلاق، نظافت، دانش، قدرت، معنویت و مردی مرد، سبب میشود زن عاشق وی و بیتفاوت نسبت به مردان دیگر گردد. مردی که عرق بدن خود را بشوید، لباس خود را منظم
کند، شانهای بر سر کشد، عطری بر خود بیفشاند و همچون دامادی در مقابل عروس خود قرار گیرد، برای زن، یکه و تنها میشود و زندگی بسامان وی، مانع چشم دوختن زن به دیگر زندگیها و سایر مردان میشود و مهر و عطوفت را در نهاد زن و مرد پایدار میسازد و آنان را با وجود خود، از دیگران بینیاز میگرداند.
درمان نازایی
در دنیا، زنی که نازا باشد، وجود ندارد و هر کسی که باردار نمیشود به خاطر امراض روحی روانی یا مشکلات رحمی است که همه قابل درمان است. وقتی همسر حضرت یحیی یا همسر حضرت ابراهیم علیهالسلام در کهولت صاحب فرزند میشوند و خداوند مشکلات آنان را اصلاح نمود، به این معناست که هر زنی میتواند درمان نازایی داشته باشد چرا که هر کاری که خداوند انجام میدهد برای بشر نیز «شدنی» است با این تفاوت که خداوند آن را بدون سبب یا با سبب غیر معروف انجام میدهد ولی بشر همان کار را با سبب شناخته شده و به روش طبیعی انجام میدهد هرچند ممکن است دیر به مقصود رسد.
از جمله خواص باران برای آدمی این است که رحم زن را به فعالیت میاندازد. از این رو مشکلات رحمی در مناطق خشک و کمباران بیشتر است. قرآن کریم توصیه مینماید خود را در معرض بادهای بهاری که مفرّح است قرار دهد و از باران بهره برد: «وَهُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْرا بَینَ یدَی رَحْمَتِهِ وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورا”.الفرقان/ ۴۸٫
در انرژی درمانی میتوان توصیه نمود انسان زیر باران رود و از فواید بسیار آن استفاده کند. اگر تابستان گرم یا زمستان سرد باشد و فصلها روال طبیعی خود را داشته باشد و زمستان گرم یا تابستان سرد نباشد و اعتدال میان آن بر هم نخورده باشد و بارشها طبیعی انجام گیرد، بدن آدمی سالم میماند وگرنه دچار آسیب میشود. بدن در تغییرات غیر طبیعی آب و هوا همانند شکوفهای میماند که در زمستان شکفته شود که در نتیجه از سرما آفت خواهد دید. باید از باران، برف و گرمای بههنگام استفاده کرد و خود را در معرض آن قرار داد.
کتاب چشمه چشمه زندگی
زن، آئینه جمال الهی
زن همچون آفریدگارش لطیف است و قامت او در زمین، آئینهدار لطف بیکران و لطافت بی مانند حق است؛ از این رو تمام حرکات و سکنات، نگاه و نمود و سخن سکوت او ظهور این لطافت و نرمش و جاذبهٔ شگفت و اسرارآمیز است.
دیگر امتیاز و خصلت این آئینهٔ جمال، صنم زیبایی و پردهدار شور و شیدایی، «مطلوبیت» است. خداوند جمیل، ساختار و ساختمان زن را به گونهای طرّاحی و چهرهپردازی نموده که تمام حالات و حرکات زن برای مرد ـ به عنوان همراه و هم ساز او در گردونهٔ آفرینش ـ مطلوب، خواستنی و دوست داشتنی است. مرد، بی زن در زمین گم شدهای دارد و در آسمان چیزی که با او برابری کند، به چنگ نمیآورد و به راستی هستی هم بدون زن، گوهری نایاب را گم و نایافته احساس میکند.
زن سالم، جامعه سالم
جامعهای که زنان سالم در خانه نداشته باشد، جامعهای مرده و فاسد است. اگر خانه فاسد شود، جامعه هم فاسد میگردد. زن محبوب، مادر است و فرزندپرور؛ نه حمّال و باربر. زن کارگر نیست، بلکه در بسیاری از موارد کارفرماست. زن در انتخاب بعضی از مشاغل آزاد است، ولی مجبور نیست شغل داشته باشد. تنها این مرد است که در ظرف اشتغال مجبور است کارهای عمومی را به عهده گیرد. البته زن در بعضی صحنهها نقش عمده دارد.
زن، بی کار نیست
زن بیکار نیست تا کار کند، بلکه کارهای زیادی به عهدهٔ اوست که از مرد هم، دستکم به خوبی برنمیآید؛ زن گذشته از خانهداری، شوهرداری، بچّه داری، تربیت فرزند و بسیاری دیگر از شؤون منزل و خانواده، تمام کارهایی را که در جامعه مخصوص اوست و انجام آن از ویژگیهای او میباشد باید بهطور جدی انجام دهد. زن موقعیتهای بسیار متفاوتی را باید دنبال نماید: از خانه تا جای جای اجتماع، از شوهر تا فرزندان. خلاصه، سطری از محیط خانواده و اجتماع نیست که زن در آن خودنمایی نکند و جان فرسایی نداشته باشد.
دختر و پسر، هر يك آثار خاصّ خود را دارند
امام صادق« عليهالسلام » فرمود: دختران، حسنه (خوبى و نيكى) و پسران نعمتند. به خاطر حسنه پاداش مىدهند و از نعمت (گشايش و امكانات) بازخواست مىكنند.
اين روايت، مقايسهى دختران و پسران را بر مبناى تفاوت خوبىهاى كردار و نعمتها استوار مىسازد كه خوبىها پاداش دارد و آدمى نسبت به نعمتها بدهكار مىشود و مورد پرسش قرار مىگيرد. آرى، فرزندان خيرات و كمالاتند، ولى دختر و پسر، هر يك آثار خاصّ خود را دارند.
مظلوميت زن و مصاحبت عشق
در زمينهى مظلوميت زن مىتوان به آيات پايانى سورهى مباركهى «عبس» نگاه گذرايى داشت:
«فاذا جاءت الصّاخّة يوم يفرّالمرء من اخيه و امّه و ابيه و صاحبته و بنيه لكلّ امرىءٍ منهم يومئذٍ شأنٌ يغنيه؛
هنگامهى قيامت، تمام افرادى كه كم آورده و به ديگران بدهكارند، فرار مىكنند؛ مرد از برادر كه پشتوانهى او بوده و از مادر مهربان و پدر و زن و فرزندان، همه و همه فرار مىكند.» در اين ميان، اشارهى قرآن به فرار مرد از زن است؛ زيرا مرد وامدار و بدهكار همسر خويش است. مرد ظلم كرده، او را آزرده و زن آسيبپذير را هر طور كه خواسته و توانسته، نگران و زخمى و دلخسته و نالان نموده و حال از او فرار مىكند، ولى قرآن نمىفرمايد كه زن از شوهرش فرار مىكند؛ چون او بدهكار نيست تا فرار كند. البته زن تحت عنوان «مرئه» ممكن است از برادر، مادر، پدر و فرزند فرار كند، ولى در قرآن كريم چيزى نسبت به فرار از شوهر نيامده است؛ از اينرو مردها بايد به فرار فرداى قيامت از زن، اين بستر محبت و نهال عشق بينديشند و ناسپاسى و ستيز كمترى نسبت به اين مظلوم هميشهى تاريخ روا دارند.
عدم تفاوت زن و مرد در مشورت
اسلام تنها مشورت نکردن با زن را مطرح نکرده است، بلکه ملاک مشورت و عدم آن را صفات کمال و نقص قرار داده و در مواردی مردها را نیز سزاوار مشورتکردن نمیداند؛ زیرا چه بسیار میشود که در مردها هم ملاک و معیار یک مشاور مناسب به چشم نمیخورد و شریعت که احکام خود را بر پایهٔ معیارهای خاص بنا نهاده است، در صورت عدم پیدایش آن معیارها از مشورت با مردها هم نهی میکند.
زن و یکه شناسی
ارزش یک زن و حفظ عصمت و طهارت و ارزش ذات زنانه او، به یکهشناسی وی است. زن اگر یکهشناس نباشد دیگر برای شوهر خود زن نیست و تعين زنانه و خصلت زن بودن خود را از دست میدهد.
زن اگر یکهشناس نباشد، هوس های نفسانی و شیطانی بر او چیرگی مییابد و در پی آن میرود تا طمع هوس خواهی خود را ارضا کند؛ در حالی که یکهشناسی، زن را منحصر به شوهر خود می سازد و سبب بروز محبت و پدیداری عشق میان زن و شوهر میشود. بدترین عیب و بیماری زن و مرض او، داشتن عَرض و غرض و یکهشناس نبودن است. یکهشناسی زن و شوهر را به عشق می رساند. در بهشت همسران با هم زیر سایه و روی تخت ها تکیه می کنند.
تمامیت مرد
اگر خانهای زن نداشته باشد، ویرانه است؛ زیرا سرمایه و تمامیت ندارد. تمامیت مرد به زندگی اوست که بنمایه آن زن است. زن زندگی و فرزند ثمره زندگی است نه خود زندگی.
نگاه و کامیابی
وقتی زن و شوهر عاشق هم باشند و مدتی فقط به هم بنگرند، آنان از نگاه به هم بیشترین کامیابی را میبرند.
زندگی مشترک
زن اگر شوهر خود را مورد هجوم قرار دهد و شان او را در جامعه لکهدار کند و حرمت و حیثیت او را خدشهدار کند، پشتوانه خود را تخریب کرده است. البته در زندگی مشترک میان زن و مرد نمیشود گفت زن اصل است یا مرد یا فرزند، بلکه در این صورت اصل با حاصل ترکیب معنوی حقیقی میان این افراد است که همان خانواده است.
عشق،ایمان و کامیابی
كاميابي بر دو پايه عشق و ايمان مبتني است. کامیابی مرد به این نیست که زنی زیباروی یا چندین زن داشته باشد؛ بلکه کامیابی در دلی فراهم میشود که نخست محبت الهی در آن باشد و مرد به همسر خود محبت داشته باشد و از او کام بگیرد. بسیاری از کسانی که در پی زنهای متعدد هستند، چون زمینه محبت در دل آنان نیست، از زن سیرایی ندارند و نمیتوانند از زن کامیاب شوند و همواره چشم دل آنان به زن بعدی است. زنانی که همواره در پی مردان هستند نیز هیچگاه از این رابطه لذت بایسته را نمیبرند؛ چرا که این محبت است که لذت میآورد و در چنین دلهایی محبتی نیست. دلی که سایه محبت بر آن افتاده باشد، به راحتی از زنی که او را دوست دارد، اشباع میشود و از او کام حقیقی میبرد؛ هرچند آن زن چندان زیباروی نباشد؛ برخلاف کسی که محبتی به زن ندارد و وی با هزاران زلیخا نیز اشباع نمیشود.
فلسفه آفرینش زن و مرد
مرد برای زن و هم زن برای مرد آفریده شده است و چنین نیست که فقط زن برای مرد آفریده شده باشد. زن نه کلفت مرد است و نه کنیز او، بلکه زنها همان اندازه به مردها وابستهاند که مردها به زنها وابسته میباشند و همانطور که مردها کامیابی خود را با زنها دنبال میکنند، زنها نیز کامیابی خود را با مرد پی میگیرند، بلکه زنها افزون بر کامیابی، مرد را پشتوانه خود نیز میدانند و وابستگی بیشتری به مرد دارند. خلقت همانطور که زنها را برای مردها قرار داده، مردها را نیز برای زنها آفریده است.
جلب و جذب زن
رام شدن یا رام کردن زن یا شوهر یا هر فردی، به محبتِ هرچه بیشتر به او، بستگی دارد. این امر بر همهٔ قوانین طبیعی چیره و حاکم است و در زن که منبع عاطفه و محبت میباشد، بیشتر صادق میباشد. جلب و جذب زن، جهات فراوان و مختلفی دارد که چون بیشتر شوهران قدرت بر نقش فاعلی خود در تمامی این زمینهها ندارند، بهطور قهری زن جذب دیگران میشود؛ خواه در قوه و استعداد باشد و خواه در فعلیت، عمل و عینیت خارجی.
تعین زنانه
متأسفانه امروزه برخی زنان زنانگی نمیکنند و تعین زنانه ندارند و زن و مرد یا کلفت هم گردیدهاند و یا تنها برای میهمانیها به خود میرسند. چنین همسرانی حاضر به تحمل هم نیستند و یکدیگر را در حضور دیگران ضایع میسازند. در خانه زن و شوهر باید بهگونهای با هم تعاون داشته باشند که سبب غفلت، انحراف و تضییع هم نگردند. چه بسیار میشود که زنی سی ساله به پیرزنی شصتساله میماند و مادهٔ کاینات و تعین زنانهٔ او ضایع شده است. در این صورت، اگر سر تا به پای او نیز طلا گرفته شود، تنها دلخوشی او آن است که آن را در عروسی یا روضه نشان دهد؛ وگرنه هیچ دلخوشی دیگری ندارد؛ زیرا بروز و ظهوری نسبت به ذات زنانهٔ خود دارد و زنی که چنین نشاطی ندارد، احساس مردگی و پژمردگی دارد.
آزادمنشی در زندگی
اهلبیت علیهمالسلام همواره در زندگی خود بزرگمنش و آزاداندیش بودهاند و زیستی باز و منبسط داشتهاند؛ به گونهای که حتی با دشمنان خویش پیوند ازدواج داشتند و به آنان محبت مینمودند.
نمونهای از بزرگمنشی و اخلاق جوانمردانهٔ آنان را میتوان در رفتار امام حسن مجتبی علیهالسلام با همسر خود جعده ذکر کرد. پدر جعده که اشعث بود از اشقیای زمان خود و جزو دشمنان اصلی امام علی علیهالسلام و امام حسن علیهالسلام به شمار میرفت، ولی امام حسن علیهالسلام حتی یک بار این دشمنی و بدکاری را به رخ همسر خویش نکشید و او را سرزنش ننمود.
کتاب چشمه چشمه زندگی
هم کفو بودن ملاک ازدواج
دین سفارش کرده است که در زندگی همکفو باشید؛ گاه همکفو بودن با سی سال تفاوت سنی حاصل میشود، و گاه با یک روز فاصلهٔ سنی نیز ممکن نمیشود؛ چهبسا بیسواد و باسوادی کفو هم شوند، اما دو باسواد کفو هم نباشند و حرف دل یکدیگر را نفهمند. اسلام در ازدواج همکفو بودن را ملاک میداند و در تفسیر کفو میگوید: مسلمان کفو مسلمان و مؤمن کفو مؤمن است؛ هرچند یکی ثروتمند و دیگری فقیر باشد، ایمان، کفو است؛ نه فقر، و شرط دیگری ندارد.
مطلوبیت زن
از امتیاز و خصلت زن، این آئینهٔ جمال، صنم زیبایی و پردهدار شور و شیدایی، «مطلوبیت» است. خداوند جمیل، ساختار و ساختمان زن را به گونهای طرّاحی و چهرهپردازی نموده که تمام حالات و حرکات زن برای مرد ـ به عنوان همراه و هم ساز او در گردونهٔ آفرینش ـ مطلوب، خواستنی و دوست داشتنی است. مرد، بی زن در زمین گم شدهای دارد و در آسمان چیزی که با او برابری کند، به چنگ نمیآورد و به راستی هستی هم بدون زن، گوهری نایاب را گم و نایافته احساس میکند.
عدالت اسلام در مورد زن
هیچ مکتبی غیر از اسلام، عدالت را برای زنان رعایت نکرده است؛ اگرچه اجرای دستورات اسلام در جوامع فاسد، جز خیالی خوش چیز دیگری نمیباشد.
اسلام میگوید: زن نه موجودی است خانگی و نه موجودی است اجتماعی؛ بلکه موجودی است خانگی ـ اجتماعی و برعکس، مرد موجودی است اجتماعی ـ خانگی؛ بهطوری که تمام برنامه و روش تحقق اصالت زن در اجرای همین امر خلاصه می شود.
اسم شریف لطیف مشکل گشای تاخیر ازدواج دختران
اسم شريف «لطيف»، سمبل عشق و محبت است. مداومت بر اين اسم شريف، قساوت قلب را برطرف میكند و دل را مهربان و صميمى و خُلق را نرم می سازد. اين اسم محبتزاست و تلطيف قلب و پيوند دل را سبب میشود و ذكرپردازى را كه با اين اسم، انس و دوستى دارد، محبوب قلوب میگرداند. همچنين ذكرپرداز را نسبت به معصيت بی رغبت می سازد. براى مداومت بر اين ذكر بايد نظافت و بهداشت و طهارت را رعايت نمود و لباس تميز و نيز معطر داشت. تكرار آن به مقدار ۱۲۹ بار براى دخترى كه ازدواج وى به تأخير افتاده است، مشكلگشاست؛ به ويژه اگر در سجده نماز نافله گفته شود. آن را میتوان بدون ياى ندا و به صورت «لطيف» و يا همراه با يا و به گونهى «يا لطيف» گفت.
ادامه دارد……