روان شناسی مداراگرا

روان شناسی مداراگرا

سلامتی انسان، کیفیتی چند ضلعی است که هم از معنا و هم از جسم متأثر می‌باشد. سلامت و بهداشت روانی امروز علمی تحویلی‌نگر و یک‌جانبه‌گراست که بر محور پیشرفت‌های صنعتی، به علم تبدیل شده است.

روان‌شناسی امروز، جنبه باطنی و معناگرایانه و مینوی انسان و از همه مهم تر مداراگرا را در دیدرس اختراعات صنعتی ندارد و روان‌شناسی حکیمانه و همه‌جانبه‌نگر نیست. حصرگرایی روان‌شناسی و نیز داروهای شیمیایی و جراحی های تهاجمی محصول پزشکی نوین، گاه بدترین آثار سوء روحی روانی و معنایی را در پی دارد. ما در ابتدای این بحث، از بهداشت روانی می‌گوییم. مراد ما از بهداشت روانی، فعلیت تناسب و تعادل جامع روانی و توان حفظ آن با تکیه بر پیشگیری از انواع اختلالات در پرتو رعایت قواعد آن است. در عصر بیماری‌های عصبی و تراکم اختلالات روانی، رعایت بهداشت روان بهترین نسخه سلامت است و می‌طلبد هر روز، زمانی برای تأمین آن به صورت ویژه اختصاص داده شود. بهداشت روان متأثر از داده‌های بهداشتی روان‌شناسی علمی، نسخه‌های پزشکی سلامت و بهداشت بدن به‌ویژه در حوزه تغذیه و از همه مهم‌تر بهداشت ماورایی و مرتبط با عالم معناست. بهداشت روانی و جسمی تحت تأثیر پدیده‌های ماورایی می‌باشد و تابع تهدیدهای آن، دچار اختلالات روانی و جسمی با منشأیی معنایی می‌شود. این اختلالات، به هیچ وجه با روان‌درمانی و نسخه‌های پزشکی علاج‌پذیر نیست. در حقیقت، دخالت روان‌شناسان علمی، روان‌پزشکان یا پزشکان در معالجه اختلالات و بیماری‌هایی که منشأ معنایی و ماورایی و بیرون از روان و تن آدمی دارد، دخالت در حوزه‌ای خارج از تخصص علمی آنان می‌باشد. متأسفانه، این بخش از اختلالات و بیماری‌ها به سبب این‌که در حال حاضر فاقد متخصص و متولی می‌باشد، نه چنین عامل‌ها و تأثیرهای بیماری‌زا و اختلال‌آور آن را می‌شناسد و نه حوزه پزشکی و روان‌شناسی دیدبان و پایش لازم برای شناخت متخلفان مداخله‌گر را دارد. برای مثال، همان‌طور که روزی بیماری‌های روان‌تنی برای برخی شناخته‌شده نبود و برای این بیماری‌های جسمی، عاملی روانی در نظر گرفته نمی‌شد، برای اختلالات معناروانی و نیز معناتنی، ریشه ماورایی و غیرانسانی لحاظ نمی‌شود. چنین اختلالاتی نه ریشه‌ای روانی دارد نه ریشه‌ای بدنی، بلکه به طور کلی به عاملی خارجی و بیرونی مرتبط است. در میان عرف عام، گاهی جن‌زدگی، بختک و جادو را عامل معنایی بعضی اختلالات می‌دانند. شناخت عامل‌های معنایی برخی بیماری‌ها و اختلالات، در گذشته توسط برخی از عالمان قدیس و در حوزه‌هایی خصوصی شیعی انجام می‌گرفته و قواعد آن، سینه به سینه به شایستگان امانتدار منتقل می‌شده است. این داده‌ها با مطالعه تطبیقی میان علوم مرتبط قابل دانشی شدن و انتقال به مراکز علمی امروز است. فقدان این علم در مراکز علمی و متخصصان آن در مراکز درمانی، جفاهای فراوانی را به برخی از مردم وارد می‌کند و آنان افزون بر تحمل هزینه‌های سنگین درمانی، نه‌تنها گاه بهبودی نمی‌یابند، بلکه بیماری‌های آنان شدت و تنوع می‌یابد.

در سلامت مداراگرا، پزشکی باید طبیبانه باشد. طبّ به معنای رفاقت ماهرانه و محبت حاذقانه می‌آید. بنابراین پزشکی طبیبانه به معنای تخصص درمان‌گری محبانه است. ماده‌شناسی «طب» می‌گوید این واژه در معنای خود، دو عنصر «رفق» و «حذاقت» را دارد. طبیب، ماهری آگاه و حاذق و دقیق و رفیقی نرم و مهربان می‌باشد. پزشک، در این نوع سلامت به کسی اطلاق می‌شود که هم دقت دارد و سطحی‌اندیشی، سادگی، زودباوری، عجولی، تندی و شتاب‌زدگی در او نیست و هم نرمی را می‌فهمد و خشونت و تهاجم در روش کاری و در رفتارهای خود ندارد. او دوستدار بیمار خود است و بیمار نیز او را رفیق خود می‌یابد. طبیب وصف کسی است که توجه، دقت، آگاهی، علم و تخصص را با نرمی، مواظبت و دوری از عجله، تندی و خشونت دارد. در گذشته واژه طب را که دو عنصر دقت و نرمی و رفق را در خود دارد، برای «سِحر» نیز به کار می‌بردند و طبیبان را ساحر می‌دانستند؛ زیرا سحرهای مجاز می‌توانست آدمی تند، تیز، وحشی و خشن را نرم، ملایم، آرام و رام کند و او را به آرامش برساند. امروزه روان‌پزشکی مشکلات روانی را با زنجیر داروهای شیمیایی اعتیادآوری هم‌چون دیازپام (والیوم) رام می‌سازد. در حقیقت علم‌الابدان گذشته، دارای دو شعبه طب و سحر بود و علم‌الابدان در هر دو حوزه خود نرمی و بساطت را برای طبیب و ساحر لازم می‌دانست و افراد فاقد چنین صفتی را به درون نظام استادمحور و سیستم محافظت‌شده خود ورود نمی‌داد و طبیبان و ساحران نظامی گزینشی داشتند نه پذیرشی و به سبک دانشگاه‌های امروزی. علم‌الابدان، سحر را از آن روی برای سلامت لازم می‌دانست و آن را از شعبه‌های خود می‌دانست که ساحران توانایی آرامش‌بخشی به مجنونان و ناسازگاران را داشتند. آنان در درمان جن‌زدگی، آزارهای شیطانی و بختک‌ها تبحر داشتند. این نوع اختلالات معنایی نه با ورزش درمان می‌شود، نه تغییر در تغذیه و نه از طب برمی‌آید و نه از روان‌شناسی علمی. این عامل‌های معنایی ـ به هر نام که خوانده شوند ـ برای علم امروز غریب و ناشناخته است. بیش‌ترین زمینه‌های درمانی چنین بیمارانی در قرآن‌کریم و در اسماء حسنای الهی وجود دارد. بنابراین، «قرآن‌درمانی» و «اسمادرمانی» از مهم‌ترین فروع ذکردرمانی در روان‌شناسی مداراگرا می‌باشد که با شناسایی منبع قدرت بیرونی و ورایی که نوعی اختلال را در روح، روان یا در بدن فرد تزریق می‌کند، ذکر مناسب با دفع آن را تشخیص می‌دهد و آن را برای بیمار تجویز می‌کند. این کار چون در روندی بسیار نرم، آرام، عیر تهاجمی، دور از خشونت و با آگاهی و دقت و حذاقت انجام می‌شود، «مداراگرا» نام دارد. همان‌طور که طبیب در معنای لغوی خود مدارا را دارد و طبیب برای بیمار، بسیار نرم، باز، گسترده، شیرین و دوست‌داشتنی جلوه می‌کرده است و برای همین او را طبیب به معنای رفیقی (حبیبی) حاذق می‌خواندند و به اعتبار معنای رفق و نرمی، «سحر» را نیز طب می‌خواندند. طب جادویی به علت گزینشی بودن، در انحصار کاهنان بود. آنان علم ادیان و علم ابدان را با هم داشتند و آموزه‌های دینی را با گزاره‌های پزشکی هماهنگ می‌ساختند و نوعی طبابت معناگرا را دنبال می‌کردند. با دخالت حکومت‌ها و صاحبان سیاست باز و دغل کار  قدرت، در کار کاهنان و طبیبان، و گماردن افراد نالایق، متملق و نیرنگ باز بر مدیریت این دو بخش، این علوم چنان به خرافات سوداگرانه مبتلا شد که امروزه این بخش از علم‌ ابدان به نام شیادان شرقی و شارلاتان‌های غربی خوانده می‌شود؛ همان‌طور که در زمینه علم ادیان، هرچند فقیهان شیعی به دلیل خلوص و ایمان والای خود مرزداران مکتب و فضیلت بودند و برای صیانت آن، جهادها و جان‌فشانی‌ها نمودند، اما استیلای سختِ قدرت‌های سنی‌مذهب و فشارهای طاغوتیان، تحریف‌ها و پیرایه‌های فراوانی را به فقه و دیگر دانش‌های حوزوی وارد کرده است که صیانت عاشقانه از مکتب ولایی شیعی، مجاهدت هرچه بیش‌تر، بلکه ایثار و از خودگذشتگی برای شناسایی و زدودن تحریف‌ها و پیرایه‌ها را از فرهنگ دینی و علمی شیعی و به کرسی نشاندن فقه حکمتگرای دور از پیرایه‌ها را لازم دارد. در حوزه سلامت نیز نیازمند بازگشت به تحقیقات سلامت مداراگرا می‌باشد.

چیرگی بر روان‌شناسی مداراگرا و معنامحور، افزون بر روان‌شناسی علمی و تکیه بر یافته‌های درست و روش‌های تحقیقی آن، و نیز شناخت دقیق آناتومی، تشریح، فیزیولوژی و کاراندام‌شناسی بدن و بعضی از داده‌های پزشکی، نیازمند شناخت فلسفی است. روان‌شناسی فلسفی به روان‌شناس، قدرت ارایه استدلال برای عامل‌های معنوی غیرتجربی را می‌دهد و او را از خرافات دور می‌دارد. مراد ما از شناخت فلسفی، فلسفه نووجودی است که گزاره‌های اختصاصی آن را در جای خود آورده‌ایم و وجود و پدیده‌های آن را در مرتبه اختصاصی خود مورد شناسایی قرار می‌دهد. رویکرد فلسفی روان‌شناسی معناگرا به آن نظم می‌دهد و آن را از تشتت و اختلاف آرا دور می‌سازد. روان‌شناسی فلسفی، در میان دلایل برهانی، از استقرای تام بسیار استفاده می‌کند؛ همان‌طور که از امور تجربی نیز بهره می‌برد و برای اثبات برخی از داده‌های خود نیازمند آزمایش و ابزار مناسب سنجش می‌باشد. به طور کلی این دانش نیازمند منطق حکمی فهم است؛ همان‌طور که دانش ریاضی به منطق حکمی نیازمند است؛ زیرا منطق (مراد منطق حکمی مبتنی بر فلسفه نووجودی است، نه منطق ارسطویی) دانشی دقیق‌تر از ریاضیات می‌باشد. بنابراین، روان‌شناسی مداراگرا نوعی روان‌شناسی فلسفی با زیرساختی منطقی (حکمی) می‌باشد که افزون بر تحلیل، دانشی با ثمره کاربردی است. باید التفات داشت «معنا» در این متن، برابر با تجرد نیست و ماده را نیز در برمی‌گیرد. مراد از «معنا» در تعبیر «مداراگرای معنامحور»، توجه به عامل‌های ناشناخته برای دنیای علمی امروز و نامریی و دور از دسترس از ابزارهای تحقیق علمی و بیرون از تن و روان انسان اما مؤثر در سلامتی یا اختلال‌زایی است. اگر در این نوشتار، جایی از «ماورا» سخن می‌گوییم به این عامل‌های غیر تنی و غیر روانی اشاره داریم، نه فقط به عالم تجرد صرف. اختلالات معناروانی و معناتنی از بیرون از انسان و توسط نیروها و عامل‌های معنایی به انسان وارد می‌شود و درمان آن نه از عهده روان‌شناس بر می‌آید، نه روان‌پزشک، نه پزشک، بلکه در حوزه حکیمان قدیس یا ولایی است که می‌توانند بر نیروهای خیر یا شرّ معنایی نفوذ داشته باشند و با قدرت تمکین خود، در آنان تصرف نمایند. علم نیز مفهومی برابر با «Science» می‌باشد.

به‌طور کلی «سلامت مداراگرا» بر اصول زیر پایه‌ریزی شده است: پزشکی طبیبانه تجربی و حکمی که بهداشت و سلامت بدن را به‌ویژه با دوری از عوامل عفونت‌زا دنبال می‌کند و البته در برخی از اصول با شیوه‌های درمانی پزشکی رایج امروز به‌ویژه ابتنای افراط‌گونه آن بر دارودرمانی (به‌ویژه داروهای شیمیایی) و جراحی‌های تهاجمی و خشن موافق نیست، روان‌شناسی علمی که بهداشت، نظافت و پاکی روان به‌ویژه شادمانی، نشاط و خنده‌درمانی و نیز آسیب‌زاهای روانی را مورد تحقیق قرار می‌دهد و بهداشت معنایی که معنویت انسانی و پارازیت‌های معنایی اخلال‌گر به آن را در بر می‌گیرد. با توجه به اهمیت تغذیه، معنویت غذایی و حلال‌درمانی و نیز ورزش و حرکت‌درمانی به‌ویژه برای پیش‌گیری از انواع رسوب‌ها و جرم‌های روانی و بدنی، این دو عامل نیز به صورت مستقل و به عنوان دو پایه از بنیادهای سلامت مداراگرا ذکر می‌گردد. هم‌چنین سلامت مداراگرا به بحث سلامت نسل، زیبایی و تناسب اندام نیز اهمیت فراوان می‌دهد که آن را در بحث پزشکی طبیبانه ) مداراگرا)  پی می‌گیرد. هم‌چنین سلامت معنایی شناسایی بیماری‌ها و دردهای پنهانی که آلام و علایم آشکار و محسوس ندارد و با فشارهای موضعی و تکانه‌های موقعیتی در زمانی رخنمون می‌گردد که دیگر به یک درد مزمن تبدیل شده است و درمان آن نیازمند مدیریت زمانبر و هزینه‌آور درد می‌شود و نیز به مرگ‌های خاموش و تدریجی نیز توجه خاص دارد. با توجه به آن‌چه گذشت سلامت و بهداشت مداراگرا به‌جای دارودرمانی، از بهداشت و نظافت، ورزش (اعم از حرکت‌های تربیت بدنی و نیز حرکات معنایی مانند نماز که بیش از آن‌که عبادت باشد، نوعی حرکت ریتمیک ورزشی است و نیز حرکت‌های موزون و رقص‌درمانی)، تغذیه (و حلال‌درمانی) و خنده، نشاط و شادمانی و نیز توجه به مبادی خیر یا شرّ معنایی با ذکردرمانی به‌ویژه قرآن‌درمانی به عنوان مهم‌ترین عامل‌های درمانی بهره می‌برد که البته تمامی این امور بیش از آن‌که عاملی درمانی باشند، با مدیریت سبک زندگی، نقشی بازدارنده خواهند داشت و البته پیشگیری بهتر از درمان است. سلامت مداراگرا به این منظور، تدوین و ترویج «دانش زندگی» و درست‌زیستن را توصیه می‌نماید.

مطالب مرتبط