امروزه بسیاری از بیماریهای زنان و بهویژه بیماریهای روحی، روانی، عفونی و رحمی آنان برآمده از ضعف اعصاب است و دلیل آن این است که زن در خانه خانم نیست و کار زنانه نمیکند و نمیتواند زنانگی خویش را عرضه دارد، بلکه تنها کارگر جامعه و کلفت خانه و مادر بچههاست و شب و نیمه شبی ندارد. هماکنون درصد بالایی از زنان دچار کمردرد، مشکل اعصاب، دردپا و دیگر بیماریها هستند؛ چرا که از زن بیشتر کار کشیده میشود تا اعمال زنانگی برای شوهر.
زن باید چنان توانمند تربیت شود که بتواند در خانه بیشترین لذت را به شوهر خود دهد؛ همانطور که این تفکر اشتباه است که آفرینش زن برای باروری و فرزندزایی است. قرآن کریم میفرماید: «نِسَاؤُکمْ حَرْثٌ لَکمْ فَأْتُوا حَرْثَکمْ أَنَّی شِئْتُمْ»(۱). این بدان معناست که زنان کشتزار (زمین) به معنای اساس و بستر زندگی و بنمایهٔ شوهر میباشند. زمین همواره سرمایه بوده است و در کشت، بالاترین اهمیت را دارد. افزون بر این، «نِسَاؤُکمْ حَرْثٌ لَکمْ» به این معناست که امنیت زن با مرد است و اگر زن شوهر نداشته باشد، امنیت از او سلب میشود؛ زیرا «لَکمْ» اختصاص را میرساند و زنی که چنین اختصاصی ندارد، مورد مزاحمت دیگران واقع میشود. زن آزاد سمت و سویی ندارد و شخصیتی برای او نمیماند. از سوی دیگر اگر خانهای زن نداشته باشد، ویرانه است؛ زیرا سرمایه و تمامیت ندارد. تمامیت مرد به زندگی اوست که بنمایهٔ آن زن است. زن زندگی و فرزند ثمرهٔ زندگی است نه خود زندگی. زن نیز مرد را پشتوانهٔ خود دارد. زن اگر شوهر خود را مورد هجوم قرار دهد و شأن او را در جامعه لکهدار کند و حرمت و حیثیت او را خدشهدار کند، پشتوانهٔ خود را تخریب کرده است. البته در زندگی مشترک میان زن و مرد نمیشود گفت زن اصل است یا مرد یا فرزند، بلکه در این صورت اصل با حاصل ترکیب معنوی حقیقی میان این افراد است که همان خانواده است.