مهندسی فرهنگ زن ایرانی

با ظهور پدیده انقلاب اسلامی، جنبشی در بیش‌تر حرکت‌ها ایجاد شد و بنیاد نوینی به صورت کاربردی پی‌ریزی گردید که بخشی از آن، تغییر نگاه به جامعه زنان بود که در برابر چند هزار سال طاغوت، حکومت‌های مانرشی، سلطنت‌طلبانه و استبداد قرار داشت. این انقلاب به جامعه زنان حرکت و پویایی داد. این در حالی بود که زن یکی از مشکلات بنیادین و چالش‌های اساسی در دوره‌های مختلف بوده است؛ چرا که محتوای حرکت‌ها و کارویژه زنانِ جامعه، چندان روشن نبوده و حتی قوانین مصوب نیز از جهت رویش و پویش، اجمال دارد و کار کارشناسی لازم را نداشته و با ناآگاهی‌های فراوان همراه بوده است.

 

هر حرکتی بر پایه سه رکن اساسی می‌باشد و زنان نیز اگر بخواهند خیزشی برای خودباوری خود داشته باشند، لازم است این سه محور را دنبال کنند. این سه محور عبارت است از: تقوا، ایمان و اعتقاد صادقانه؛ چنان‌چه در این آیه شریفه آمده است: «یا اَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیدا».

 

قرآن کریم نخست، خطاب به اهل ایمان می‌فرماید به تقوا رو آوردید: «یا اَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ». ایمان و تقوا به صورت لازمی ـ که تعدی و جری نسبت به غیر ندارد ـ لحاظ می‌شود. تقوا نیز همان عمل به ایمان است. اما این آیه در ادامه بر لزوم داشتن جری و تعدی و لحاظ غیر تاکید می‌نماید و می‌فرماید: «وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیدا». در واقع این فراز، ما را بر داشتن حیات عینی در اجتماع سفارش می‌نماید و می‌خواهد ما نیرویی تاثیرگذار برای جامعه باشیم. قول نیز به معنای کلام یا لفظ نیست؛ بلکه بر عقیده دلالت دارد و محتوای اندیشه و فکر را می‌رساند. بر این اساس، «قول سدید» به معنای اعتقاد محکم، صادقانه، آگاهانه و کارآزموده است، نه اعتقادی که برخاسته از تعبد و تقلید صرف یا از خیال‌پردازی و ناآگاهی و از سر باورهای بی‌پشتوانه باشد. اندیشمندانه سخن بگویید تا قابلیت ارایه در جامعه را داشته باشد. ایمان و تقوا، امری نفسی و لازمی است و لازم نیست کسی ایمان خود را برای دیگری اثبات کند؛ اما به قول و اعتقاد که می‌رسد، به حرکت، بیان، استدلال، اندیشه، فرهنگ، پویایی و حیات عینی نیاز دارید تا قول شما محکم و سدید گردد.

 

انقلاب ما که حرکتی را آغاز کرده است، در دوره رشد خود به سر می‌برد و هنوز به کمال نرسیده است؛ ضمن آن‌که وارث هزاران سال استبداد و استعمار سلطنت و استثمار مستکبران است و هنوز آثار در برخی از اندیشه‌ها رسوخ کرده و زدوده نشده است و به صورت کامل با فرهنگ شیعی و ولایت علوی و نبوت نبوی سازگاری ندارد و نیاز به سال‌ها حیات علمی و بالندگی است تا بتواند تمامی آثار طاغوت و استکبار را از فضای این کشور به‌طور کامل بزداید. زدایش آن نیز با قول سدید ممکن است؛ یعنی قولی که چنان توانی داشته باشد که بتواند در برابر چندین هزار سال طاغوت ایستادگی کند. این امر ـ به‌ویژه در رابطه با معضلات و شبهاتی که در رابطه با مسایل زنان وجود دارد ـ مهم‌تر است و در این زمینه، کاری که حرف آخر را زده باشد و بتواند این پرونده را ببندد، وجود ندارد و کسانی که می‌پندارند سه جلد کتابی که استاد شهید مطهری در این زمینه نگاشته‌اند، می‌تواند پشتوانه علمی چنین مباحثی را تضمین نماید، در اشتباه هستند. دنیای استکبار چنان در زمینه مسایل زنان به شبهه‌افکنی رو آورده است که حتی برخی از زنان ما نیز آن را باور نموده و به آن تن در داده‌اند و برخی از زنان نیز با آن‌که در ظاهر با آن مخالفت نشان می‌دهند، اما در دل به آن رضایت و تمایل دارند و پاسخی درخور در برابر این شبهات نمی‌یابند که دل آنان را نسبت به درستی آموزه‌های دینی و احکام الهی آرام سازد. شما که طلبه هستید و می‌خواهید به عنوان سفیران هدایت به تبلیغ آموزه‌های دینی بپردازید، در این زمینه نقش بیش‌تری دارید و تکلیف شما سنگین‌تر است؛ به‌ویژه آن‌که باید پاسخ درخوری برای این شبهات داشته باشید و چنین نباشد که پاسخ‌های غیراقناعی دیگران را به حافظه بسپارید و آن را بدون تحلیل و بررسی نقل نمایید، که در این صورت، قول شما سدید و محکم نیست؛ در حالی که قرآن کریم می‌فرماید با عقیده محکم در جامعه حاضر شوید و به ایفای نقش اجتماعی خود بپردازید: «یا اَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیدا».

 

عرضه و تبلیغ دین، باید سدید و محکم باشد. من بارها گفته‌ام ما در رابطه با تبلیغ دین وظیفه‌ای نداریم؛ اما اگر کسی خواست به عنوان مبلّغ، به تبلیغ دین همت بگمارد، واجب است آن را به بهترین شکل و با بهترین بیان انجام دهد. هرگونه کاستی در امر تبلیغ دین، از آن‌جا که به ضرر دین تمام می‌شود، خطایی بزرگ و گناهی عظیم است. نگاه به جامعه زنان در طول هزار سال سلطنت، مشکلات و آسیب‌های روانی و اجتماعی فراوانی را ایجاد کرده است. به تعبیر دیگر، یکی از اولین مشکلات زنان، این است که ما وارث چندین هزار سال انحراف تاریخی هستیم که نیازمند تصحیح و بازاندیشی است و همت حوزویان را می‌طلبد. این مشکلات به صرف قرائت آیات قرآن کریم و احادیث، نه تنها برطرف نمی‌شود، بلکه بر مشکلات اندیشاری آن نیز افزوده می‌گردد. ما نیازمند بحث علمی و تحقیق‌شده و نیازمند نظریه‌پردازی روشمند و درست هستیم تا بتوانیم با چالش‌های دوره معاصر مبارزه نماییم. امروزه شبهات به صورت برنامه‌ریزی شده به صفحه رسانه‌های دیداری می‌آید و فضای اینترنت، فراگیرترین و کم‌هزینه‌ترینِ آن است. تعدد زوجات و چندهمسری، طلاق، ارث، مدیریت، قضا، رهبری و مرجعیت زنان، هنوز که هنوز است، نسبت به جامعه زنان به عنوان مسایلی طرح می‌شود که اسلام در مواجهه با آن، زن را ضعیف خواسته است. جامعه حوزوی زنان، نخست باید در این اندیشه باشند که شبهات مربوط به خود را با آزاداندیشی و تحقیق کامل پاسخ گویند؛ بدون آن‌که به التقاط غربی یا ارتجاع و واپس‌گرایی دچار شوند. آنان نباید چنین باشد که به صورت محدود به فکر تبلیغ بعضی از آموزه‌های اخلاقی و موعظه باشند و تنها کلیات اخلاقی یا فقهی را بیان دارند و از ورود به چالش‌های انسان معاصر در زمینه دین‌داری بپرهیزند. آنان باید با قدرت اندیشه و فکر سدید، جامعه را شفاف‌سازی نمایند که اگر تبلیغ آنان سست باشد، بدآموزی و دین‌گریزی می‌آورد. حوزویان نباید تنها در چارچوب مدرسه علمی خود بیندیشند، بلکه باید جهانی فکر نمایند و خرده‌های جوامع آزاد را در فضای فکری آنان تحلیل نمایند و آن را با اندیشه‌های دینی مقایسه کنند و سپس به صورت علمی و منطقی به نقد جهات منفی زاویه دید آنان به جامعه زنان بپردازند. ما در رابطه با مسایل زنان، درگیر پیرایه‌ها، گزاره‌های نادرست و القاءات غیر صحیح می‌باشیم. زنان حوزوی باید بتوانند برای جامعه جهانی فراز شریف: «وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ» را توجیه و مستدل نمایند و آن را از لحاظ روان‌شناسی تبیین کنند. هم‌چنین باید بتوانند بگویند چرا اختیار طلاق به صورت اولی در دست مرد قرار گرفته است و چرا مرد می‌تواند چند همسر برگزیند اما زن نباید با چند مرد به صورت هم‌زمان رابطه داشته باشد. ما در فلسفه، میان بحث امکان و وقوع، تفاوت می‌گذاریم. اسلام چندهمسری را ممکن و مجاز دانسته است؛ اما در مقام وقوع، درصد اندکی از مسلمانان هستند که چند همسر اختیار می‌کنند؛ به‌گونه‌ای که نمی‌توان این‌قدر که برخی از خرده‌گیران بر احکام دینی، این موضوع را برجسته می‌نمایند، آن را بزرگ نشان داد. این مساله با جنجال‌آفرینی همراه شده است. یکی از شرایط چندهمسری، ایجاد عدالت میان همسران است که در کم‌تر مردی پیش می‌آید و همین شرط، باعث می‌شود دست بسیاری از مردان برای اقدام بر این کار بسته شود؛ چرا که دینی که چندهمسری را تجویز نموده است، این شرط را نیز برای آن گذاشته است. بحث امکان، امری اقتضایی است و به صورت علت تام و به گونه ضروری طرح نمی‌شود تا شما بتوانید اشکال خود را به صورت ضرور بر آن وارد آورید. جامعه ما به حمد الهی جامعه‌ای عفیف است و به‌طور اولی فرادی در پی چندهمسری می‌باشند که شخصیتی مستحکم از محبت ندارند و زن‌ها نیز می‌توانند آن را نپذیرند؛ ولی این خود زن است که بر اساس محبت می‌تواند بپذیرد زن دیگری بر او وارد شود و اگر زن دوم نیز بر اساس محبت، به آن پاسخ مثبت ندهند، هیچ زنی بر هیچ زنی وارد نمی‌شود و مساله چندهمسری منتفی می‌گردد. البته، یکی دیگر از شرایط آن، رضایت زن گذشته است و با ناراضی بودن وی، بحث ظلم پیش می‌آید که به لحاظ تفصیلی که دارد، باید آن را در جلسه‌ای مستقل بحث نمود.

 

هم‌چنین است توجیه این‌که زن باید ساق پای خود را بپوشاند یا نباید از عطر و اسپری در محیط جامعه استفاده کند. زن با توجه به این‌که در ساختار طبیعت، خلقتی دارد که الهه عشق است، بدن وی برای مردان بسیار محرک می‌باشد. اگر ساق دست یا پای مردی آشکار باشد، تحریکی ایجاد نمی‌کند؛ اما عریان بودن ساق پای زن، برای مرد بسیار تحریک‌زاست. استفاده از عطر نیز برای زن چنین می‌باشد و وجود او را برای مرد، به شدت تحریک‌زا می‌نماید، از این رو، استفاده از عطر و اسپری برای زن در بیرون از منزل اشکال دارد؛ اما وی می‌تواند از آن در داخل منزل بهره ببرد.

 

زن نباید در بیرون از منزل از عطر استفاده کند؛ چرا که عطر سبب توجه نامحرم به زن می‌شود و همین توجه، سبب تحریک می‌شود و به معنای مفسده است. مفسده، تنها آن نیست که کسی چادر زنی را بکشد. زنان از عطرهای روشن و کم‌بو و مردان از عطرهای تیره و پر بو استفاده می‌کنند. زن در بیرون از منزل باید با حالتی سنگین و باوقار برود.

 

ممکن است دختری تا سی‌سالگی یا بیش‌تر، خواستگاری نداشته باشد یا به دلیل موقعیت شغلی خود نخواهد ازدواج کند و بخواهد به تحصیل یا کارهای دیگر بپردازد، آیا چنین دختری نباید نظافت صورت داشته باشد و باید همانند جنگلی‌ها زندگی کند. اسلام هیچ منعی برای آرایش و اصلاح صورت برای دختران قایل نیست. البته اگر آرایش صورت، جلف و غلیظ باشد، اشکال دارد. آرایش و اصلاح صورت باید همراه با عفاف باشد و تحریک‌برانگیز و وسوسه‌گر نباشد.

 

آزادی جوامع غربی و بی‌بندوباری‌های آنان و هجوم این فرهنگ بر فرهنگ‌های اخلاقی و دین‌مدار ـ که اوج آن در سال‌های آینده پیش خواهد آمد ـ بررسی تحقیقی چنین مسایلی را از ناحیه اندیشمندان مسلمان می‌طلبد و کسی که قدرت تحقیق در این زمینه‌ها را داشته باشد، هیچ عذری برای نپرداختن به آن ندارد. مسایل نیز باید به صورت عقلانی تبیین شود و انسان امروز با چیرگی فرهنگ اومانیسم ـ که انسان را محور هر کاری قرار می‌دهد ـ در اندیشه نیز بدون داشتن توجیهی که برای او خردپذیر باشد، چیزی را نمی‌پذیرد. البته خرد انسان امروز نیز چون محدود به نفسانیات وی شده است، برد بالای خود را از دست داده است و توجیهات و استدلال‌هایی که برای او آورده می‌شود، باید دست‌کم تجربی باشد تا به فهم او آید؛ زیرا او دیگر چیزی به عنوان تعبد نمی‌شناسد.

 

چنین تحقیق‌هایی مجاهدت‌های علمی و عملی بسیاری با تخصص‌های گروهی و مطالعاتِ میان‌رشته‌ای لازم دارد. برای نمونه، زنان حوزوی باید بتوانند فرایند ازدواج و سیستم آن را توضیح دهند تا بتوانند در میان انواع کام‌یابی‌ها، آن‌چه را که مشروع است با آن‌چه را که غیرشرعی است، به صورت علمی تفکیک قایل شوند. در اسلام، این زن است که ایجاب عقد ازدواج را می‌خواند و این بدین معناست که ازدواج به دست او شکل می‌پذیرد. حوزویان چه توجیه علمی‌ای برای این مساله دارند؟ در برابر، بعد از آن‌که پیوند زناشویی به دست زن ایجاد شد، از بین بردن این پیوند به دست مرد است و او باید طلاق را جاری سازد. در واقع از آن‌جا که مرد بوده که ازدواج را پذیرفته است، در رد آن نیز این مرد است که تداوم آن را نمی‌پذیرد و آن را فسخ می‌کند. زن در ازدواج چیزی نگرفته است تا بخواهد آن را در طلاق پس دهد؛ بلکه این مرد بوده که در ازدواج پذیرش داشته و در طلاق، آن پذیرفته را رد می‌کند. ما برای به دست آوردن فلسفه احکام الهی، به تلاش و جهاد علمی نیاز داریم؛ جهادی که تخصص‌های مختلف را به آزمایش و تجربه وادارد.

 

هم چنین جامعه زنان ما درگیر پیرایه‌ها و سنت‌های غلطی می‌باشد که اساس دینی و اسلامی ندارد. نمونه‌ای از آن، این است که دختر به خواستگاری پسر نمی‌رود و باید در منزل به انتظار بنشیند تا پسری از او خواستگاری کند. خواستگاری حتی در معنای لغوی آن، می‌تواند از ناحیه زن شکل گیرد. دختری که می‌بیند با پسری تفاهم دارد، می‌تواند خود را بر او عرضه نماید و از او خواستگاری کند و هیچ دلیل شرعی بر منع آن در دست نداریم و تنها سنتی اجتماعی است که این حق را در پسر منحصر گذاشته است و ما چنین سنتی را طاغوتی می‌دانیم. چنین کاری نیز بی‌حیایی، پررویی و کاری منافی عفت نیست؛ وگرنه مردها نیز اگر به خواستگاری روند، باید چنین باشد که عفاف نداشته باشند و پررو باشند؛ چرا که در خواستگاری، نه تنها در عرضه خود میان دختر و پسر تفاوتی نیست، بلکه در فرهنگ دینی ما در عقد ازدواج، این دختر است که طرفِ ایجاب است و مرد نقش قبول و پذیرش را دارد. این سنت اجتماعی که فقط پسرها به خواستگاری دخترها می‌روند، نه دینی است و نه علمی .

 

ما گفتیم فرهنگ استعماری غرب با برنامه‌ریزی، به فرهنگ‌های دینی، اخلاقی و معنوی یورش برده است تا فرهنگ ما را درگیر سازند؛ همان‌گونه که جنگ‌های زمینی را به منطقه خاورمیانه آورده‌اند تا توان و اندیشه ما را درگیر سازند. ما باید بتوانیم با به دست گرفتن ابتکار عمل، جنگ را در منطقه فرهنگی آنان ایجاد کنیم و ما باشیم که با تبلیغ کمال، صفا، دیانت و انسانیت، فرهنگ آن‌ها را درگیر نماییم و ما باشیم که برای مردم آنان الگوسازی و مهندسی فرهنگ داشته باشیم. غرب در طراحی مدل برای انسان‌ها چنان تنوعی به کار برده است که هم‌اینک به مدل‌های افتضاحی کشیده شده است. طراحی مدل نیز کار حوزویان می‌باشد و خواندن صرف ادبیات و لمعه، تنها زنان حوزوی را به هشتصد سال پیش پیوند می‌دهد و توان «وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیدا» را به آنان نمی‌دهد. زنان حوزوی وقتی برای جامعه زنان سخن می‌گویند پذیرش بیش‌تری برای زنان دارد؛ چون زن برای زن سخن می‌گوید، از این رو، تکلیف آنان در این زمینه سنگین‌تر است و نسبت به مسایل زنان باید به عنوان نظریه‌پردازِ پیشتاز مطرح باشند. این در حالی است که به حمد الهی و به برکت خون شهیدان و انقلاب، زنان حوزوی از امکانات خوبی برای تحقیق بهره‌مند هستند. آنان در این زمینه می‌توانند کاری عظیم را به سامان برسانند که از غیر ایشان و از مردان برنمی‌آید. البته این کار نیازمند سازماندهی و کار گروهی است و پشتوانه حمایت‌های مادی و معنوی را لازم دارد.

 

غرب برای درهم شکستن اعتقادات و باورهای اسلامی، دست به خلق هر فیلمی می‌زند. برای نمونه، زنی به عنوان این‌که مسلمان است، یک توری به خود کشیده بود و جای جای بدن آسیب‌دیده و گوشه چشم کبودشده خود را نمایش می‌داد و آیه: «وَاضْرِبُوهُنَّ» را این‌گونه معنا می‌کرد و می‌گفت: خدایا تو گفتی بزن؛ وگرنه شوهر من تقصیر ندارد. او این‌گونه انسان‌های ناسالم را تبرئه می‌کرد و اسلام را متهم می‌نمود. او در حال نماز بود و در هر جزیی از نماز، گوشه‌ای از بدن آسیب‌دیده خود را نشان می‌داد تا آن‌که به سلام نماز رسید و گفت من دیگر مسلمان نیستم. البته این زن به صورت دست‌بسته نماز می‌گزارد و از این نظر، اهل‌سنت را متهم می‌کرد، نه فرهنگ شیعی را. فرهنگ شیعی مدرن، متنوع و پویاست و به زنان شیعی، عفاف و پوشش را توصیه می‌کند؛ به‌گونه‌ای که اگر غیرمسلمانی بر آن آگاهی یابد، بدان غبطه می‌خورد. ولی ما برای این کار، نیازمند طراحی الگوی اسلامی شیعی هستیم؛ اما متاسفانه این کار را نمی‌کنیم.

 

ما باید در تمامی شوون، الگویی را که تمدن و تدین را با هم داشته باشد، مدل‌سازی نماییم و آن را به صورت فعال به جهانیان معرفی کنیم تا دنیا بتواند الگوهای سالم و به‌روز را از زن مسلمان به صورت عینی مشاهده کند و برای پذیرش یا رد آن، با بصیرت و اندیشه اقدام کند. البته ترسیم چنین الگویی، با ریاضت و سختی همراه است و افزون بر تخصص و دانش مورد نیاز برای دچار نشدن به دام التقاط و واپس‌گرایی، قدرت نظر و فکر بالایی را می‌طلبد.

 

زنان ما باید در حوزه‌های علمی و نظریه‌پردازی نیز حضوری موثر داشته باشند.

مطالب مرتبط