هر قدر عوامل داخلی و خارجی فراوان و مختلفی علل و اسباب خواب و رویا شود، تعبیر نیز به همان نسبت گسترده، مشکل و پیچیده میشود و حالات و تعابیر گوناگون و متعددی به خود میگیرد.
گاه کسی واقع را در خواب میبیند و تعبیری ندارد و همان دیده شده واقع است و یا واقع خواهد شد و گاه واقع چیزی و جریانی به مثل یا مشابه و یا مخالف و مباین آن صورت مییابد و گاه میشود که ملازم و یا لازم و یا ملزوم امری در خواب به قالب صورت در میآید و گاه میشود که افزوده بر علل و اسباب و بسیاری یا اندکی صورتهای دیده شده، خیال وی را به بازیگری و صورت دادنهای بیمورد مشغول میدارد و کار را پیچیدهتر میسازد و اینجاست که تعبیر مشکلتر میشود و کار خوابگزار سختتر میگردد.
تمام این امور در جهت کیفی نیز میتواند مختلف باشد، بهطوری که در یک رویا، جریانی دو یا چهار و یا چندین صورت کیفی را با ظرافتی خاص در خود میکشد و معجونی از کم و کیف به بار میآورد تا جایی که ظاهر رویا را به مخاطره میاندازد و رویا ظاهر پریشانی به خود میگیرد و صورت «اضغاث احلام» پیدا میکند و یا از پیچیدگیهای خاصی برخوردار میشود که معبر را در برابر خود عاجز میسازد، با آن که دارای حقیقت است و الهامی را در پی دارد و پرده از چهره باطنی بر میدارد و در پس چهرههای مثالی، حکایت و روایتی نهفته است؛ همانطور که از خواب عزیز مصر، معبران درباری چنین برداشتی نمودند و گفتند: این خواب تعبیر ندارد و اضغاث احلام است و در محدوده کاری ما معبران نیست، با آن که خواب وی از کیفیت بالایی برخوردار بود و مراتب و معانی متعددی داشت و همین ویژگی کار را بر آنان مشکل ساخته بود.
وجود چنین اموری کار را بر معبر مشکل میکند و او باید در تعبیر خواب، درایت و بینش داشته باشد و در رویا بهخوبی دقت نماید تا حالات گوناگون و مراتب متعدد خواب را دریابد و صاحب خواب و نوع برخورد وی را با امور و مسایل و موقعیت فکری و کاری و منش وجودی او را به دقت مورد بررسی و تحلیل قرار دهد و با هوشمندی و ذکاوت خاص خود، چگونگی رویا را به دست آورد.
اینجاست که خوابگزار وارسته و ماهر باید ذکاوت کافی و صداقتِ کاری و سلامت نفسی بالایی داشته باشد؛ زیرا گاهی وی توان تعبیر خوابی را ندارد و باید آن را به معبری برجستهتر و تواناتر از خود ارجاع دهد، نه آن که بهآسانی عنوان «اضغاث احلام» را بر رویای فرد فرود آورد و خواب را باطل و بیتعبیر معرفی نماید، همانطور که معبران بیکفایت و درباری ملک چنین کردند.
علم تعبیر و رویا باید همانند دیگر رشتهها، علمی، فنی و روشمند باشد. هنگامی که عالمی حل مشکلی را در محدوده کاری خود نمیداند و یا حل آن مشکل را در توان علمی خود نمیبیند، باید با کمال صراحت آن را به فرد دیگری که از خود برتر است ارجاع دهد وگرنه از صداقت و سلامت لازم کاری بهدور است؛ چرا که وظیفه کاری ایجاب میکند که انسان خود را درگیر کاری ننماید که در توان یا بر عهده او نیست، نه این که تنها بگوید: در توان من نیست؛ بلکه بگوید: در توان چه کسی میباشد و او را با مشکلش به آن فرد صالح و لایق راهنمایی کند؛ مگر آن که کسی را نشناسد و یا حل آن را در توان کسی نداند؛ چنان که معبران درباری از اهمیت خواب ملک که معنای بلندی داشت غافل بودند و با فریبکاری و پردهپوشی که به علت نادانی آنان بود، عدم توان خود را به عدم ارزش خواب تحویل بردند.
البته، اگر خواب ملک را فرد دیگری دیده بود تعبیری متفاوت پیدا میکرد و این مطلب در خور دقت و ظرافت فراوانی میباشد؛ زیرا ممکن است رویایی نسبت به افراد مختلف، تعابیر گوناگونی داشته باشد. علم، جهل، مال، قدرت، زیبایی، زشتی و دیگر اوصاف مختلف در افراد، تعابیر را مختلف میسازد و ممکن است رویایی نسبت به فردی رفعت و همان خواب نسبت به دیگری ذلت و خواری را ایجاب کند و معبر باید هر خواب و رویایی را با صاحب آن بررسد و پیش از بازیابی صورتها و خصوصیات رویا، صاحب آن را مورد شناسایی قرار دهد و ببیند رویا از چه فردی میباشد؛ شجاع است یا ترسو؛ فقیر است یا غنی؛ زیرک و هوشیار است یا فردی عادی و همچنین به امکان وجود بیماریهای روحی و روانی و یا جسمانی در او نظر داشته باشد و همانند طبیبی که بیمار خود را معاینه میکند بهطور ظریفتر و دقیقتر به وی توجه نماید و چنین نیست که هر رویایی تعبیری خاص داشته باشد.
با این توضیح به دست میآید که نمیشود با محفوظاتی کلی از کتابهای تعبیری، رویا را بازشناخت و نتیجهای را از آن دریافت و چنین نیست که هر که مار در خواب دید، حکایت از دشمن کند، و هر که خواب چرکی دید، مال بیابد، و هر کس شیر خورد، عالم شود و هر کس شیر شد، با شجاعی روبهرو گردد.
ارایه چنین تعبیرهایی حکایت از بیمایگی و دوری از این علم میکند و شایسته نیست خوابهای مردم را چنین جاهلانه تعبیر کرد؛ خواه آنان در رشتههای علمی دیگر صاحب مرتبه باشند یا خیر؛ زیرا هر علمی، عالم خود را طالب است و هر کس باید کار خود را پی گیرد و هر بحثی مقام و افراد خود را میطلبد و دخالت کارشناسان در غیر رشته تخصصی خود همانند طبابتهای عامیانه امری نکوهیده؛ بلکه زیانبار است.
تعبیر رویا چنین نیست که با اندک اطلاع صوری انجام پذیرد، که اگر چنین بود چندان اهمیتی نداشت و شان اولیای الهی به شمار نمیرفت و آنان دارای چنین موقعیت بالایی نمیبودند و این افراد همانند کسانی هستند که با اطلاع از مسایل رساله عملیهای، خود را مجتهد میدانند، بدون آن که از مبانی آن مسایل بهرهای داشته باشند، در حالی که چنین نیست و همانطور که کسی با حفظ مسایل رسالهای مجتهد نمیشود، با حفظ کتاب ابنسیرین نیز معبر و خوابگزار نمیگردد و صاحبان این علم و دارندگان این موهبت الهی، افراد خاصی میباشند که موقعیت ویژهای در احراز کمالات انسانی داشته و صاحب کوشش و کشش باشند.
این اولیای الهی، با تمام فراست و هوشمندی، چنان با دقت و صرف همت به رویای افراد مینگرند و در خود تمرکز قوی ایجاد میکنند که گویی میخواهند موجودی را خلق و ایجاد نمایند و تازهای را به عرصه وجود آورند.
آنان در هنگام تعبیر یک رویا چنان غوری در دل خود مییابند که گویی توان خود را به تمامی ابعاد یک رویا بسیج مینمایند تا واقعیت آن را به دست آورند و با یافته خود گرهای از کار آن فرد بگشایند و وی را دستگیری نمایند.
این اولیای بحق و معبران شایسته و وارستگان صادق، گاه میشود که با دید و توجهای، رویایی را در خود بازگشایی میکنند و تعبیر آن را به فرد ارایه میدهند و در دل خود با عنایتی، تمامی امور را سیر میکنند و همه وقایع مختلف را با یک دید مییابند که در این نوع بازیابی، رویا در سطح عالی تعبیر میشود و ممکن است معبری در تعبیر رویایی نیازمند پرسشی باشد و در یافت تعبیری تامل به خود راه دهد، چنان که توضیح آن گذشت.