عوالم مختلف هستی با همه گستردگی و شمولی که دارد به سه عالم مادی، برزخی و تجردی تقسیم میگردد.
موجودات عالم ماده و عوالم مادی دارای رنگ و روی و شکل میباشند و از بو و رایحه برخوردارند و ثقل و وزن و دیگر آثار و عوارض خاص خود را دارند.
عالم مادی مرتبه نازل عوالم وجود و فروترین آن به شمار میرود.
عوالم تجردی هیچ یک از آثار و عوارض عالم ماده را ندارد و از شکل، رنگ، بو، ثقل و وزن بهدور است و هیچ گونه حالت و کمیتی نمیپذیرد و واقعیتی است که با مفاهیم ذهنی ما به چنگ نمیآید و در واقع، عالم تجرد، مفارق وجود و وجود مفارق است؛ یعنی از عناوین و مفاهمیی که ما میشناسیم به تمام معنا برکنار است؛ با آن که حقیقت خود را دارد و از آثار واقعی و خصوصیات تجردی خود برخوردار است.
عوالم تجردی بسیار است و از عالم نفوس و مراتب آن تا عقول و مبادی عالی و تا مبدء تمام فیوضات عالم و سرچشمه تمامی موجودات را در بر میگیرد.
عوالم تجردی در برابر عوالم مادی است و همانطور که عوالم مادی فروترین مراحل وجودی را داراست تا جایی که هیولا و ماده اولی که اصل قابلیت میباشد، پایینترین مرتبه هستی به شمار میآید، عوالم تجردی از عالیترین مراحل وجودی برخوردار است و در راس هستی و مبادی و اسباب و علل عوالم پایینتر از خود قرار میگیرد؛ اگرچه هر یک از موجودات عالم تجردی دارای مبادی فراوان میباشد و خود برای دیگر مراتب تجردی، از مبادی قرار میگیرد تا جایی که به عالیترین مقام وجودی میرسد و از آن پس، حضرت حق تعالی و جناب وجود مطلق است که برای آنحضرتدیگر حیث و قید و حد و مرزی قابل تصور نیست و مرز آن حضرت بیمرزی است.
در مقابله و مقایسهای ذهنی باید گفت: حق در بلندای هستی تا تعینات ربوبی اسما و صفات ذاتی و فعلی حضرت حق و دیگر عوالم وجودی گوناگون در تیررس است تا نهایت که هیولای اولی است و همانطور که هیولای اولی پایینترین مرز هستی در ظرف ظهورات عوالم تجردی در مرتبه عالی کمالات است و بر فراز تمامی ظهورات اسما و صفات الهی است. حضرت حق تعالی با عینیت صفات، برترین هستی، بلکه آن حضرت است که تنها هستی میباشد و از آن مقام جز مفهوم در ذهن نیست و صاحبان سلوک قرب آن را خواهان میباشند. همانطور که حق مبدء تمام کمالات است و هرچه هست از اوست، تمامیت همه کمالات نیز او میباشد و در نهایت تعینات؛ هیولا نیز قابلیت تمام کمالات ناسوتی را داراست و هرچه در آن ظهور یابد، از او آشکار گشته است و هیولا نیز خود بروزی از ظهور فعلی حضرت حق تعالی میباشد.
در میان دو عالم کاملا متفاوت هیولا و عقل، عالم برزخ قرار دارد. صورتهای این عالم، ماده و ثقل و سنگینی ندارد؛ ولی آثار مادی در آن دیده میشود و بنابر این نه مادی محض است و نه مجرد صرف و نه از اوصاف عالم ناسوتی بیبهره است و بهطور کلی هم وجود تجردی دارد وهم میتواند آثار ناسوتی فراوانی را از خود آشکار سازد.
عالم ماده، دارای ثقل، سنگینی و ماده است و عوالم برزخی تنها ثقل و ماده را ندارد؛ ولی شکل و صورت را در خود دارد؛ به خلاف عوالم تجردی که هیچ یک از آثار ماده و ماده را ندارد و تنها ظهور بیذات را داراست و حد و مرز خلقی آن همان تعین است و این وصف در تمام مبادی عالی به مراتب باقی میباشد تا این که به حضرت حق میرسد و آن حضرت بیقد و قامت، تمام قامت و بیتغابن، قیامت است. حد و مرز وجودش وجود است و تنها وجود اوست که حامی ظهور هر چیز است و هویت حق تعالی نیز از بیحدی آن حضرت حکایت میکند. حق تعالی از هر نقص، امکان، استعداد و حیثیتی بهدور است و بدون هر استعدادی موجب فعلیت هر استعداد است و تمام فعلیتها ظهور و بروزی از وجود اسما و صفات اوست.
با آن که عوالم تجردی و عقول بیحد و مرز نیست، حدود وجودی آن، ظلمت و کدورتهای عوالم مادی و برزخی را ندارد؛ هرچند نگارنده منکر ماهیت این موجودات تجردی و اصل ماهیت است، دوری از خصوصیات مادی، غیر از نداشتن حد است و تمام موجودات، وجودشان خود حدشان است و تنها حق تعالی است که در شخصیت وجودی حضرتش حد و مرزی قرار نگرفته است.
پس میتوان بهطور کلی تمام هستی را از کمال تا نقص و از وجود تا ظهور و از فعلیت تا استعداد در سه عالم یاد شده گنجاند و برای هر یک آثاری را نشان داد و ناسوت و برزخ و مثال و مبادی عالی و عقول تا حق تعالی را از هستی جدا ندید و در دیدی برتر، آن را دو وجود ندید، با آن که هر یک از موجودات ویژگیهای خود را دارند و تنها حضرت حق است که وجود است و سراسر هستی ظهورات آن حضرت است.