ملاکهای شناخت تعبیر درست
چگونه میتوان خوابگزاری که شرایط وی در پیش گفته شد را بازشناخت و از چه طریقی میتوان او را محک زد تا معیار صدق و کذب وی شناخته گردد؟
چگونه ممکن است فردی به عنوان معبر بتواند چنین راهیابی و بازیابی گویا و روشنی از رویا داشته باشد، آن هم بینشی که هماهنگی با خارج داشته باشد و ارزش عینی و اجرایی نسبت به فرد بیابد؟
معبری شایسته باید چه میزان از اعتلای نفسانی داشته باشد تا بتواند چنین وظیفهای را ایفا کند و بتواند رابطه خواب را با فرد مشخص نماید و واقعیت را از ورای صورتهای مختلف دریابد و واقع را از صورت آن به دست آورد؟
چگونه میتوان باور داشت که خوابهای آدمی، چهرههای بروز و ظهور حقایقی میباشد که به آینده و یا گذشته انسان مرتبط است و رابطهای بس دقیقی میان رویا و انگیزههای گوناگون آدمی میباشد.
چرا پیشنگری نفس و بازیابی نفسانی برای فرد بهواسطه رویا بدون صورت انجام نمیشود و چرا هر فردی نمیتواند واقع را درون خواب و با ترکیب صورتها و در قالب معنا و توجه معنوی بیابد؟
هماهنگ کننده صورتهای دیده شده و فاعل تحقق رویا چیست و چه عوامل و قوایی میتواند در تحقق رویا نقش اساسی داشته باشد؟
پرسشهایی که در این زمینه وجود دارد بسیار است و هر یک راه را بر مسایل دیگری میگشاید و انسان را غرق پرسش و پاسخ مینماید و چه خوب است که در مقام مناسب خود این گونه امور بهطور کامل و گسترده مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد و از آن پردهگشایی شود؛ ولی در این مقام تنها به خلاصهای از آن بسنده میشود.
شناخت معبر راههای گوناگونی دارد و در ابتدا و پیش از هر چیز میتوان از نوع بیان و پاسخ وی و در نهایت وقوع تعبیر آن به صدق معبر پی برد.
معبر واقعی از سکینه و وقار بالایی برخوردار است و در برداشت خود از رویا، نسبت به ظرایف آن حساس میباشد و واقع را با توجه نفسانی میخواند و فرد عاقل و دانایی که خواب را دیده، میتواند از نوع بیان وی، صدق کلام او را بیابد.
معبر صادق را میتوان به مرور زمان و از تکرار تعبیرهای وی بهتر شناخت و در ابتدای امر شناخت او چندان آسان نیست.
البته، شناسایی خوابگزار از جانب فرد یا افراد یک محیط و جامعه نباید با انکارهای بیجا و یا تمجیدهای عامیانه و تعریفهای بیمورد همراه باشد و باید دانست که چنین شناسایی در ابتدای امر یا در پایان، تنها برای افراد دانا و ماهر میسر است و افراد عامی و دور از تشخیص، هرگز قدرت شناسایی خوابگزار صادق از کاذب را ندارند.
چگونگی بصیرت یافتن معبر
چگونه میتوان خوابگزاری که شرایط وی در پیش گفته شد را بازشناخت و از چه طریقی میتوان او را محک زد تا معیار صدق و کذب وی شناخته گردد؟
چگونه ممکن است فردی به عنوان معبر بتواند چنین راهیابی و بازیابی گویا و روشنی از رویا داشته باشد، آن هم بینشی که هماهنگی با خارج داشته باشد و ارزش عینی و اجرایی نسبت به فرد بیابد؟
معبری شایسته باید چه میزان از اعتلای نفسانی داشته باشد تا بتواند چنین وظیفهای را ایفا کند و بتواند رابطه خواب را با فرد مشخص نماید و واقعیت را از ورای صورتهای مختلف دریابد و واقع را از صورت آن به دست آورد؟
چگونه میتوان باور داشت که خوابهای آدمی، چهرههای بروز و ظهور حقایقی میباشد که به آینده و یا گذشته انسان مرتبط است و رابطهای بس دقیقی میان رویا و انگیزههای گوناگون آدمی میباشد.
چرا پیشنگری نفس و بازیابی نفسانی برای فرد بهواسطه رویا بدون صورت انجام نمیشود و چرا هر فردی نمیتواند واقع را درون خواب و با ترکیب صورتها و در قالب معنا و توجه معنوی بیابد؟
هماهنگ کننده صورتهای دیده شده و فاعل تحقق رویا چیست و چه عوامل و قوایی میتواند در تحقق رویا نقش اساسی داشته باشد؟
پرسشهایی که در این زمینه وجود دارد بسیار است و هر یک راه را بر مسایل دیگری میگشاید و انسان را غرق پرسش و پاسخ مینماید و چه خوب است که در مقام مناسب خود این گونه امور بهطور کامل و گسترده مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد و از آن پردهگشایی شود؛ ولی در این مقام تنها به خلاصهای از آن بسنده میشود.
شناخت معبر راههای گوناگونی دارد و در ابتدا و پیش از هر چیز میتوان از نوع بیان و پاسخ وی و در نهایت وقوع تعبیر آن به صدق معبر پی برد.
معبر واقعی از سکینه و وقار بالایی برخوردار است و در برداشت خود از رویا، نسبت به ظرایف آن حساس میباشد و واقع را با توجه نفسانی میخواند و فرد عاقل و دانایی که خواب را دیده، میتواند از نوع بیان وی، صدق کلام او را بیابد.
معبر صادق را میتوان به مرور زمان و از تکرار تعبیرهای وی بهتر شناخت و در ابتدای امر شناخت او چندان آسان نیست.
البته، شناسایی خوابگزار از جانب فرد یا افراد یک محیط و جامعه نباید با انکارهای بیجا و یا تمجیدهای عامیانه و تعریفهای بیمورد همراه باشد و باید دانست که چنین شناسایی در ابتدای امر یا در پایان، تنها برای افراد دانا و ماهر میسر است و افراد عامی و دور از تشخیص، هرگز قدرت شناسایی خوابگزار صادق از کاذب را ندارند.
کمال نفس معبر
اما معبر باید چه میزانی از کمال نفس و درک معانی را داشته باشد تا شایسته این عنوان گردد و بتواند حقایق معنوی را از صورتها جدا سازد و راهگشای دیگران باشد.
از آنچه گذشت دانسته شد که درک معانی و داشتن معرفت ربوبی، تنها به دانستن مفاهیم و حفظ اصطلاحات و اکتساب ظواهر صوری نیست؛ بلکه معبر باید یقین، حقیقت معرفت، روح علم و واقع معنویت را در خود یافته باشد تا چشمه باطن و دل وی سرشار از رویت و بصیرت گردد و با تحقق این امر، مشکلی در رویت و یافت حقایق صوری و معنوی نداشته باشد. با حصول این معانی و حضور حقایق ربانی در باطن اولیای بحق، نباید مراتب را از نظر دور داشت که هر فردی مقامی محفوظ و حدی مشخص دارد و این گونه نیست که هر یک از اولیا تمام مراحل و مقامات را بیابند و یا آن را با کسانی بازگویی کنند. بر این اساس باید روشن باشد که هر رویتی باطن محقق خود را داراست و هر بیانی در خور فردی میباشد و تمامی امور در مقام ثبوت و اثبات، قانونمند و خردپذیر میباشد.
چگونه میتوان باور داشت که رویاهای آدمی به حقایق حال، گذشته و آینده وابسته باشد؟ رویاهای انسان عوامل بروز و ظهور حقایقی هستند که در گذشته و یا آینده آدمی نقش عمده دارند و با موجودی فرد بیارتباط نمیباشد. در شناخت این امر نباید از دو موضوع بسیار عمده و مهم غفلت نمود: یکی آن که در سراسر هستی و عوالم وجود، نظمی خاص حاکم است و آدم و عالم از چینشی طبیعی برخوردار است، و در عالم، هر ذره سیر وجودی خود را طی میکند و در میان تمام موجودات نسبت به این نظم تفاوتی نمیباشد و هرچه موجودی از ظرافت و عظمت بیشتری برخوردار باشد، از نظم و چینش بیشتری برخوردار است.
دیگر آن که انسان به مراتب از موجودات دیگر عوالم هستی پیچیدهتر و پرمحتواتر میباشد و در راس موجودات عوالم هستی قرار دارد و غایت خلقت موجودات و همت ظهور عوالم است.
با در نظر داشتن این دو موضوع که عالم و آدم را چینشی طبیعی هدایت میکند و موجودات عالم در عین پیچیدگی، از نظم و هماهنگی خاصّی برخوردار است و هیچ حلقه مفقودهای در تمام عوالم هستی یافت نمیشود و انسان در راس این نظام وجودی قرار دارد و ظهور کامل حق میباشد، آنگاه رابطه هرچه بیشتر رویا با حوادث فرد مشخص میگردد.
انسان در خواب حالاتی دارد که با بیداری وی متفاوت است و یکی از آن تفاوتها، انصراف نفس از حواس ظاهری است. نفس در این هنگام خود را قهرمانتر از حواس مییابد و خود را سبکبارتر احساس میکند و توجه بیشتری به باطن خود مینماید و آینده و گذشته خویش را در شعاع دید خود میبیند و توجه ملموس نسبت به فعلیتها و استعدادهای خود پیدا میکند و تمام حوادث مختلف فعلی و استعدادی خود را در تیررس قرار میدهد و عنایت خود را به آنچه برای وی اهمیت دارد، معطوف مینماید و همین توجه و عنایت در حالت انعکاس و صورتیابی، حالت رویا را شکل میدهد و از چنین ظهوری در خواب به رویا تعبیر میشود.
البته کسی میتواند چنین نظاره و توجه هماهنگی داشته باشد که از سلامت نفس و قوت روح و صفای دل برخوردار بوده و از موانع و نگرانیهای غیر مادی به دور باشد که در غیر این صورت، به میزان نواقص خود، در توجهات نفس و تحقق صور ناهماهنگی خواهد یافت تا جایی که دیگر رویای او ارزش تعبیری ندارد و از اضغاث احلام به شمار میآید.
پس در بیانی کوتاه و رسا میتوان گفت: توجه نفس به موقعیت واقعی خود، عامل تحقق رویا در خواب میگردد و چنین حادثهای با نظم ویژهای که در عالم و آدم میباشد، نمیتواند با وقایع خارجی فرد بیارتباط باشد؛ بلکه نقشی از گذشته و یا آینده آدمی است و گذشته و یا آینده خود را به نوعی شکل میدهد و بر آن صورت میزند و نفس فرد، نقاش وجودی خود میگردد.
رویا معلول اعمال و اندیشههای مداوم آدمی است، همانطور که تمام انگیزههای انسانی سرچشمه از علل و اسباب طبیعی دارد.