همانگونه که گذشت خوابگزار شایسته باید صاحب خوابهای خوش و رویاهای مفید و سالم باشد و پر واضح است که چنین چیزی برای افراد عافیتطلب و خوشگذران هرگز میسر نمیشود و این گونه افراد به کمال راه نمییابند و تنها مهمان اسطبل دنیا میباشند.
خوابگزار باید همچون همه اولیای خدا صاحب درد و سوز و آه و غم باشد و در خواب و بیداری این معنا را بهخوبی لمس کند؛ چرا که انسان بیدرد هرگز کاری از پیش نمیبرد و در واقع بیدردی هر فردی با بیارزشی او برابر است و ارزش هر فردی با دردمندی و درک و شعور با سوز و گداز او همسان میباشد.
تمام حضرات انبیا و اولیای الهی صاحب درک و درد فراوانی بوده و هر یک به فراخور مراتب وجودی و وجود کمالی خود، هم در زمینههای استعدادی و هم در جهات فعلی سوز و گدازهای فراوانی داشتهاند و هر یک نوع خاصی از مشقت و رنج را تحمل نمودهاند. آنان تمام عمر خود را با سوز، سختی، آه و فنا همراه بودهاند و در سراسر عمر خود از ابتدا تا پایان آن لحظهای آرام نداشته و ناهمواریهای مختلفی داشتهاند.
حضرت آدم با هبوط خود که مایه رشد و ظهور معنوی ایشان و افراد بشر گردید، تمام ابعاد مختلف انسانی را به تصویر وجود کشانید و انسان را برزخ همه مقامات وجودی معرفی نمود و از ناسوتگرایی و ملکنمایی او را به دور داشت و وی را برتر از تمام آنها عنوان نمود و از اطاعت تا عصیان و از حق تا شیطان را به کار مشغول داشت که هنوز نیز این بازی شطرنج گونه و این نرد پر نرّاد با تمام کیش و ماتهایش جریان دارد.
هر یک از حضرات انبیا به انواع مشکلات مبتلا شدند و خود را با تمام قوّت و ضعف بر آن فایق ساختند تا جناب یوسف که از زندگی پر ناز و نعمت یعقوبی به چاه و زندان عزیزی کشیده شد و همچون کالایی به فروش رسید و بنده و غلامی گشت و تحمل درد تهمت را به جان خرید و این جام بس تلخ را با تمامی تلخی به کام خود شیرین نمود و از آن به خوبی گذشت.
یعقوب به فراق مبتلا میگردد و چشمانش را از دست میدهد و خود را گرفتار هجران طولانی میبیند ولی هرگز ناامید و مایوس نمیگردد.
نطفه جناب موسی به تهدید و نابودی مبتلا میگردد و در شیرخوارگی و پیش از مردن گرفتار تابوت میگردد و میرود تا همچون آب گسترده دریا، دشمنان خود – فرعون و تابعینش – را در هنگام غرق در آبهای خشمآلوده تند و تیز ببیند و درک نماید تا بیدرک و لمس نظر بر هلاکت دشمن نداشته باشد و همچنین بلایای فراوان دیگری که در سراسر زندگی پر پیچ و خمش دیده میشود.
زندگی سراسر رنج و درد حضرت مریم و عیسی علیهمالسلام با تمام فراز و نشیبهای مختلف آن را باید دید که تحمل هر یک از آنها کمر قدرتمندترین افراد با کمال را میشکند و پشت قویترین افراد را به خاک ضعف و زبونی میکشاند؛ ولی این حضرات با وقار خاصی که مخصوص اولیای بحق الهی میباشد، همه آن را با سرافرازی پشت سر گذاردند و از میدان نبرد فرار نکردند و تمام فراز و نشیبهای انفعالی آنان حکایت از تاکتیکهای ویژه آنان دارد.
این در حالی است که ما با اندکی از زندگی و مشکلات فراوان آن شایستگان آشنایی داریم و یافتههای تاریخی نیز چندان صافی نمیباشد و با نابسامانیهای مختلفی درگیر است، بهطوری که اطلاع و دستیابی صحیح به چگونگی زندگانی آن حضرات برای انسان میسر نیست و نسبتهای ناروا و کجرویهای مختلف و سوء نیتهای فراوان با داستانسراییهای بیمورد، تاریخ زندگانی آن حضرات را درگیر پرسشهای فراوانی نموده است.
همچنین است سختیهای زندگی حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله که بیشتر جهت کیفی داشته است؛ اگرچه ایشان نسبت به انبیای گذشته، زندگی کوتاهتری داشتهاند؛ ولی زندگی آن حضرت چنان پیچیده و دردآور و پر مشقت بوده است که آنحضرت درباره موقعیت و مشکلات خود میفرماید: «وما اوذی نبی مثل ما اوذیت»؛ هیچ پیامبری همچون من آزار و اذیت نشده و سختی و درد نداشته؛ همانطور که هیچ پیامبری مقام و مرتبت آن حضرت را دارا نبوده است. این بیان پر معنا و دردآلودی میباشد که رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله در مدّت کوتاه پیامبری خویش ـ در مقایسه با زمان پیامبری حضرات انبیای گذشته ـ چه مصایب و سختیهایی داشته است که میفرماید: هیچ یک از انبیای گذشته، چون من آزار و اذیت نشدهاند و فهم این بیان چندان آسان نیست ودر جملهای کوتاه بیان شد که مشکلات آن حضرت تمام جهات کیفی داشته و در همان مدت کوتاه، بزرگترین دردها را تحمل نموده و عدم هماهنگی کمی و کیفی، آزاری دردناک است؛ آن هم مصایب و آزاری که آدمی را به موت و حیات برساند.
زندگانی پر رنج ائمه هدی از امیرمومنان علیهالسلام تا دیگر امامان علیهمالسلام و تا سرسلسله سادات، حضرت زهرای مرضیه علیهاالسلام ، ناموس حق و دریای شرف نیز همچنین است و درک مصایب آنان برای صاحبان فهم چندان آسان نیست تا چه رسد به آن که کسی با اندکی معرفت بخواهد آن را پی بگیرد.
ما از رنج حضرت علی علیهالسلام و آه و سوز حضرت فاطمه علیهاالسلام و واقعه کربلا خبری میشنویم و داستانی میدانیم. نه تاریخ گذشته توانسته آنطور که بوده بیان نماید و نه ما میتوانیم درک ملموسی از آنچه به ما رسیده است داشته باشیم. همانطور که امروزه کربلا و مدینه و مکه با همه بزرگی و شرافت نمیتوانند رنج و درد مصایب پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و حضرت علی علیهالسلام و حضرت زهرا علیهاالسلام و حضرت اباعبداللّه علیهالسلام را بازگو کنند.
از زندگی سراسر رنج همه سفیران الهی و مردان حق باید عبرت گرفت و آموخت که درد و شیون و فقر و فنا با تمام ابعاد آن لازمه رشد و استکمال انسان است و مشکلات و مصایب است که هویت انسان کامل را ظاهر میسازد و چهره باطنی او را از تمامی ناخالصیها جدا میگرداند و وی را صافی و ناب مینماید.
آن که درد ندارد، درک ندارد و آن که آه و سوز و غم ندارد، اندیشه و کمالی نمیتواند داشته باشد. دلی که آه ندارد تباه است و دلی پر فروغ است که پر سوز و گداز باشد و جان خود را در مقابل همه مصایب و بلایا باز یابد.
هرگز عافیتطلبها، خوشگذرانها، دولتداران بی مرام و اغنیا و مرفهان بی درد نمیتوانند از این معانی و حقایق سهمی داشته باشند و به همین دلیل هیچ گاه از میان آنها چراغداری بیرون نیامده است.
آنان که با کمال بیگانهاند و دل در گرو این گونه جواهرات نداشته و تنها دل به سنگ خوش دارند مرفهان دل مرده و عافیتطلبان خوشگذرانی میباشند که چون حیوانی در درون اسطبل زیبایی با همنوعان خود زندگی را نشخوار میکنند. آنچه از آنها میماند کمبود و تباهی، ادعا و گمراهی و نابسامانیهای دیگر بشری است و این طایفه، شبی بس تاریک و طولانی در پیش دارند.
هرگز از میان این گروه، پیامبر، امام و یا عارف واصل و عالم وارستهای برنخاسته و بر نخواهد خاست و اگر بهندرت کسی از میان آنان بدرخشد، انسانی معمولی بوده است که ژرفایی ندارد و این امر برآیند و تاوان ریشههای شیرینخوری آنان است که آن را با سوز و درد تازیانههای باطنی پرداختهاند.
کسانی که به صورت ظاهر از این گروه، صاحب کسوت علم در سطح بالایی بودهاند، هرگز راه به جایی نبرده و معنایی را ندیدهاند و از حقیقت تنها به صورت و حصول ذهنی آن بسنده کردهاند.
بسیار گفتهاند ولی نیافتهاند، و شنیدهاند اما ندیدهاند، و تنها درسی را فرا گرفتهاند و در تحلیل و بررسی مفهوم حقیقت – نه شخص حقیقت – در خیال خود اموری ذهنی را پروراندهاند و رنج و زحمت تطبیق با خارج را به خود ندادهاند.
با محاسبهای بسیار کوتاه و ساده میتوان تاریخ هزار ساله روحانیت شیعه را مورد بررسی و تحلیل قرار داد و دید که اکثریت شایستگان روحانیت و مردان برجسته این سلسله راستی و صداقت و راهیافتگان به سرچشمه امامت و ولایت و عصمت، از میان اقشار متوسط و پایین جامعه و از مردم رنج دیده و دردمند بودهاند.
این صاحبان مغزهای بزرگ و سینههای ستبر و دریا دل و دلهای فراخ بهطور نوعی از مستضعفان جامعه و قشر درد آلود مردم برگزیده شدهاند. مردمانی که در جهت رشد فکری و تدین دینی و آگاهی عقیدتی در سطح بسیار بالایی بوده؛ اما از نظر مادی و زندگی دنیایی از پایینترین قشر جامعه و مردم محسوب میشدهاند؛ مردمانی زحمتکش و زارع و روستایی یا شهری دلسوخته بودهاند که از میان خود فرزندانی را چراغدار جامعه و مردم میسازند. آنهایی که با زحمت و کوشش و با دست رنج و تلاش طاقتفرسای خود میتوانستند سختی و درد را لمس کنند، میتوانستند فرزندانی را در این راه گسیل دارند و افراد لایقی را به جامعه و مردم تحویل دهند و همینها بودهاند که از میانشان عالمان، دانشمندان، مراجع، حکیمان و عارفان برخاسته و وارثان انبیا و راهنمای مردم در امور دینی و مذهبی گردیدهاند.
کسانی قدم در این راه نهادهاند که چکیده تلاش، ثمر، مشقت، درد و سوز بودهاند و از میان آنها نخبگانی برجسته بروز میکرده است؛ بهطوری که عقل از درک همت و توانایی و طاقت و زحمات معنوی و علمی آنان عاجز و ناتوان است.
فرزندان زحمتکشان مومن دیروز، شب زنده داران حوزههای فردا بوده و بار علمی و عملی حوزهها را به دوش کشیدهاند و این درد آشنایان امروز، فرزندان همان مردمان پر تلاش دیروز میباشند که بار سنگین جامعه و فرهنگ مردم را به دوش داشتهاند.
از تلاشهای صافی و صادقانه آن مردم، توقعی چنین میرود و دستاوردی جز این را نمیباید انتظار داشت و این خود دلیل بر پاکی ریشهها و سلامت ثمرات آنان میباشد.
گفته شد که درد، سوز، آه، تلاش، پیکار، کوشش، هجران و غم در تمام شوون علمی و عملی انسان با همه ابعاد و گستردگی آن، لازمه شناخت و معرفت درست و ساخت شخصیت کامل انسانی است، خواه معصوم و امام و نبی ـ که موهبتهای الهی در آن دخالت کلی دارد ـ باشد و یا از مردمان عادی که در خود کشش این گونه معانی را احساس میکنند که اینان یا در کسوت عالم و عارف هستند و یا دیگر چهرههای مشخص.
خوابگزار بهطور قهری از این قاعده بهدور نیست و باید صاحب درد و سوز و آه و هجران باشد و دلی درد آشنا و غمی جانکاه در دل داشته باشد و رنج دیده و هجران پیشه بوده و آبگینه دلش پر از آب زلال حیات و آتش صافی معرفت باشد. چنین خوابگزاری میتواند صاحب تعبیر واقعی و انشایی گردد و بهدور از اخبار و ترکیب تقلیدی دیگران عمل نماید.
دید و بصیرت اولیای بحق الهی این گونه بوده و معبر واقعی از چنین دید و بصیرتی برخوردار است و گفتههای بکر و تازه او زلالی از آینده، فردا و فرداهای فراوانی به همراه دارد.
اینان در یافتههای خود پایه و اساس محکمی را مییابند و دور از هر شک و توهمی به سر میبرند.
در راس این گونه افراد و چنین خوابگزاران بحقی، حضرات انبیا و امامان معصوم علیهمالسلام قرار دارند و جناب یوسف با آن که خود مظهر کاملی در تعبیر و یافت رویاست، تنزیل وجود حضرت ختمی مرتبت صلیاللهعلیهوآله و حضرت امیرمومنان علیهالسلام ـ مفتاح تمامی ابواب معرفت ـ میباشد؛ زیرا اساس حقیقی تمام کمالات صوری و معنوی به این دو نور پاک ـ که در حقیقت یک نور هستند ـ باز میگردد و آن حضرت مظهر کمال جمعی جناب حق تعالی و چشمه عنایت و افاضه میباشد که همه موجودات را سیراب میسازد.