قرآن کریم، مرجع شناخت علم تعبیر
مهمترین منبع شناخت علم تعبیر و قواعد آن، قرآن کریم است. قرآن کریم غنیترین منبع و ماخذی است که بهطور آشکار و فراوان از این علم و از موقعیتهای مختلف آن بهخوبی یاد میکند و چهرههای گوناگون عالم رویا را بر میشمرد و بهطور گسترده و فشرده خصوصیات معبران را میشناساند و قوانین و احکام آن را بیان میدارد.
در میان سورههای قرآن کریم، سوره مبارک یوسف در این زمینه دارای ویژگی است؛ هرچند همه واژههای قرآن کریم راهگشای عوالم غیبی و بازگشای راههای پنهانی است و همگان را بهطور آشکار به راهیابی این عوالم دعوت مینماید و به سراپرده معانی و حقایق عوالم هستی راهنمایی میکند.
موارد استعمال واژه «رای»
قرآن کریم همواره بر هرچه بهتر دیدن تشویق مینماید. در این کتاب آسمانی موارد فراوانی از ماده «رای»، و دیگر واژههای همگون همانند «رویا» استعمال شده است که معانی تمامی آنها به رسیدن و وصول به واقعیتهای مختلف و بهخصوص حقایق معنوی و غیر مادی باز میگردد. تمام این موارد، آدمی را به دیدن، رسیدن، عبرت، هوشیاری، امیدواری تشویق میکند و دلها را به لطایف اشیا و امور توجه میدهد و انسان را بهسوی امور معنوی و حقایق و معانی ابدی سوق میدهد؛ بهطوری که توجه و عنایت به امور مادی و دنیوی را نیز زمینه راهیابی به باطن اشیا و پنهانیهای امور میشمارد.
باید قدت نمود قرآن کریم این کتاب وحی و دقت چگونه آدمی را به معرفت امور و آگاهی و وصول و هوشیاری دعوت وارشاد مینماید. سراسر این کتاب آسمانی و الهی از یافتن، رسیدن، بودن و شدن سخن میگوید و راه را بر هیچ کسی بسته نمیبیند و توان و تلاش آدمی را در این زمینه محدود نمیبیند.
این همان شیرینی کلام الهی است که میتواند بهترین دلیل بر حقانیت کتاب الهی و دین مقدس اسلام باشد که از هر گونه جمود و تنگ نظری بهدور است و مردم را همواره بهسوی کمال و پویایی و تحرک دعوت مینماید. اما نتیجه دیگری که تاسف و تلخی را به همراه دارد این حقیقت است که مسلمین با آن که از چنین راهنما و مرشدی برخوردار هستند و کتاب دینی آنها کتاب معرفت، دقت و تمدن و پیشتازی در همه دانشهاست، اما متاسفانه، مسلمانان عقب مانده نگاه داشته شدهاند و از راه حق و فضیلت به دور افتاده و در راه بازیابی حقایق عالم هستی و امور معنوی از خود کندی و اهمال بسیار نشان دادهاند؛ بهطوری که این نابسامانی را حتی در میان حوزههای علمی و مجامع دینی نیز میتوان دید و این واقعیت، حقیقت تلخی است که کام هر روشندل بااستعدادی را متوجه خود میسازد و وی نمیتواند خود را بهآسانی از این تلخی رهایی بخشد.
علم رویا و تعبیر خواب در سوره یوسف بسیار مورد اهمیت است و قرآن کریم از آن به تفصیل در این سوره یاد میکند و جهات مختلف آن؛ همچون خوابها و تعبیرهای مختلف و ویژگیهای معبّر حقیقی و دورغین را تبیین مینماید؛ بهخصوص که از شش موردی که از رویا سخن پیش میآید، چهار مورد آن در سوره یوسف است و دو مورد دیگر آن در سوره «فتح» و «صافات» به چشم میخورد. البته در این کتاب الهی از رویت و مصادیق آن بیش از دهها بار استفاده میشود که بسیاری از آن به مشاهده غیب ارتباط دارد و نه به دیدن رویا.
این سوره بیان میدارد که تعبیر خواب، موهبتی است از جانب حق تعالی که به تعدادی محدود از بندگانش عنایت میفرماید.
این علم همانطور که معلم دارد، قابل تعلیم و آموزش است. کسی که از معنویات سهمی داشته باشد، در ابتدای زندگی و عمر خود و در ابتدای سیر و سلوک فکری و عملی، خواب فراوانی میبیند و همچنین مشکلات و سختیهای غیر عادی بسیاری در پیش خواهد داشت که باید تمام آن را با صبوری پشت سر بگذارد و دم نزند و هرچه بیشتر درگیر زحمت و مشقت شود، بیشتر باید به خود امیدوار گردد و هرچه مشکلات وی غیر عادیتر باشد، کاسه دلش از گستردگی بیشتری برخوردار میشود و دارندگان علم تعبیر نیز از روبهروشدن با این سختیها برکنار نیستند؛ چنان که حضرت یوسف با این مشکلات درگیر بود و مدت مدیدی را در بند چاه و زندان بود.
صاحبان علم تعبیر دارای اقتدار معنوی هستند و این اقتدار موجب تمکین دیگران از آنان میگردد و همین اقتدار در جناب یوسف سبب اقتدار مردمی و اجتماعی وی شد.
تمامی اقتدار ظاهر و باطن از مراتب «حکم» است و حکم از عطایای الهی است که خداوند بر هر یک از بندگان لایق و پرظرفیت وی سهمی از آن میبخشد؛ خواه در جهات صوری و مُلکی باشد ـ گرچه صاحب نفوذ و دارنده حکم ظاهری، فردی ظالم باشد ـ و خواه در جهات معنوی و ملکوتی که هرگز ظلم و زور در پیرامون آن راه نمییابد و کسانی در میان بندگان خدا بودهاند که در تمامی جهات اقتدار، نقش عمده و اساسی داشتهاند.
معبّر از جهت صورت و سیرت باید تندرست و زیبا باشد و از جهات ظاهری نیز همچون امور باطنی بیبهره نباشد. معبّر، سری پرشور و دلی باحال دارد و هرگز خمودی و کندی به او رو نمیآورد و وی انسانی زنده است و عشق ویژگی اساسی اوست و صفای باطن و پرهیز، شعار اصلی روح و جان وی میباشد؛ اگرچه وی از خود حکم مییابد و در بند فتوای حلال و حرام این و آن نمیباشد و خود درک مرموزی در شناخت جهات تحریم و تحلیل دارد که در خور فهم اندیشه عادی نیست؛ همانطور که در بعضی حرکات و کارهای جناب یوسف این ویژگی بهطور مشخص خودنمایی میکند و وی آن را با فتوای عمومی بیان میدارد.
علم تعبیر همچون شعر و شاعری زمینه و استعداد ذاتی میخواهد و آن که بیبهره از این استعداد است، بهرهای از آن نخواهد یافت؛ ولی تعلیم و تعلم در شکوفایی آن نقش دارد؛ خواه جهات تعلیمی آن کلاسیک و مدرسی و آکادمیک باشد یا همچون صاحبان این مقام از تعلیم و تعلمهای عملی در لباس سوز و ساز برخوردار باشد.
معبّر باید از خصوصیات و ظرایف اشیا و موجودات اطلاع و آگاهی کامل داشته باشد، و به عبارت دیگر، صاحب علم «فراست» باشد و از این رو لازم است در فصل بعد از این دانش سخن گفته شود.
آیاتی که به صورت مستقیم از تعبیر و رویا و معبّر سخن میگوید بیست و شش آیه از سوره یوسف است که با توجه به تعداد بسیار آن، کمال اهمیت قرآن نسبت به این علم را میرساند.
حق تعالی در یادکرد از این سوره میفرماید: «نحن نقصّ علیک احسن القصص»؛ سرگذشت حضرت یوسف علیهالسلام ، بهترین قصه وحکایت است؛ زیرا در آن از شور و شوق و عشق سخن گفته میشود و سختی، زندان و شکست و در نهایت سرفرازی و پیروز میدان بودن که نشیب و فراز هر زندگی است عنوان میگردد. این قصه، شخصیتی را به تصویر میکشد که از دامان پر مهر و محبت پدری به چاه میافتد و در مقابله با عشق زنی، برای وی زندان پیش میآید و در نهایت با تحمل سختیهای بسیار و یادکرد از تعبیر خوابی و با رسیدن این شخصیت به مقام و جاه خستگی و ملالت را از بین میبرد.
سوره یوسف را میتوان در یک کلمه سوره «عشق» و در یک عبارت سوره «از اوج تا حضیض و از حضیض تا اوج» نام نهاد.
داستان جناب یوسف حکایت دل است و چون سراسر هستی را شور و عشق فرا گرفته است، هرگز ملالت و خستگی در آن دیده نمیشود.
این داستان همچون سرگذشت جناب موسی نیست که سخن از جهل و محرومیت سر دهد و بیان و فهم آن به تکرار نیاز داشته باشد و از «خیار» و «عدس» به «لن ترانی» ختم گردد.
در داستان موسی علیهالسلام گاهی برای نهادینه شدن بحث، تکرار را لازم دارد؛ چون این داستان امور اجتماعی و عمومی و حوادث امتی سرگشته و دور از فرهنگ را بیان میدارد، و این گونه تکرارها گذشته از آن که به فصاحت آسیبی نمیرساند، عین فصاحت میباشد و تمامی زوایای پیچیده و پرمخاطره یک حقیقت را نمایان میسازد. اما سرگذشت جناب یوسف، چنان گرم، شیرین و پر شور و احساس است که بیان آن آدمی را به شور و شوق وا میدارد و هرگز اندیشه و ذهن آدمی را از توجه دور نمیسازد.
در اینجا شایسته است این نکته یادآوری شود همان گونه که قرآن کریم حکایت حضرت یوسف علیهالسلام را بدون تکرار و تجزیه و به صورت پیوسته بیان مینماید، ماجرای داستان یا فیلم و سریال، اگر جالب و شیرین باشد، باید به صورت پیوسته به نمایش درآید و نه به صورت سریالها و مجموعههای هفتگی؛ زیرا تجزیه و پاره پاره کردن یک داستان احساسی و جالب، گذشته از آن که نتیجه خوبی نمیدهد، زیان روانی دارد و روح آدمی را آزرده میسازد و با انتظاری که در مردم ایجاد مینماید، آنان را مضطرب میسازد، و نیز نتیجه مطلوب تصمیمگیری را در آنان رو به ضعف میکشاند. این نوع سیاست، معلول ضعف اقتصادی و فرهنگی است که برای جبران کمبودهای مادی انجام میگیرد و سریالی را مانند نان گدایی به نمایش در میآورند تا ایجاد سیرایی موقت نماید.
قرآن کریم با نقل پیوسته این داستان و بیان همه آن در یکجا رهنمون میدهد هنگامی که از عشق و احساس و دل سخن گفته میشود که جنبهای پیچیده و در عین حال عمومی دارد، باید آن را کامل ذکر کرد تا از هر گونه ملالت و خستگی جلوگیری نماید؛ پس باید در فیلمها و مجموعههای هنری نیز این گونه امور را رعایت کرد و تنها موضوعاتی را که میتوان سریالی ارایه داد در قالب مجموعههای هفتگی ساخت و در این گونه موارد نباید عوامل اقتصادی بر سلامت روانی مردم ترجیح داد و چه خوب است که در زمینههای تبلیغی نیز این گونه امور رعایت شود تا بهخوبی تبلیغ دین مورد رغبت همگان واقع گردد و ارزش علمی و یا اخلاقی در آن لحاظ گردد تا برای آموزش و آگاهی افراد، محتاج اعمال زور نبود و منبر و تبلیغ از صورت عادی آن خارج گردد و مجلس و منبر تنها برای کسب متاع دنیوی و ثواب اخروی نباشد و جنبههای علمی نیز در آن رعایت گردد.
با آن که تمامی حکایات قرآن کریم، سرنوشت حقایق و واقعیتهاست و تمامی وصف حسن و نیکویی را دارد، سوره یوسف «احسن» است؛ زیرا داستان دل و عشق و عفت آدمی است.
انس با قرآن کریم؛ مسیر راهیابی به حقایق معنوی
راهیابی به تمام حقایق و امور معنوی امری ممکن و شدنی است؛ ولی با این حال، چندان آسان نیست و باید این دو امر کاملاً مورد دقت قرار گیرد و با آن که راهیابی از هر احاله و ناممکنی بهدور است؛ اما بدون ریاضت و تلاش درست و طریق سالم و مربی آگاه و کامل هرگز میسر نمیباشد.
هنگامی که قفل در خانهای بدون کلید و یا با هر کلیدی باز نمیشود و هیچ کلیدی به خودی خود دری را باز نمیکند، نباید توقع داشت درهای آسمان و راههای غیب و حقایق ربوبی به آسانی، آن هم بدون کلید و یا با هر کلیدی باز گردد و چنین نیست که این رموز و اسرار با اشارهای آشکار گردد؛ گرچه همه این بازگشاییها ممکن میباشد و راه باز است و رهروانی نیز آن را میپیمایند؛ اما متاسفانه، بسیاری آن را به اشتباه طی میکنند و یا آن را به ادعا به خود نسبت میدهند.
بهترین طریق وصول به معارف باطنی و رسیدن به یافتههای غیبی اسلام، راه دین کامل و کتاب ناب آن، قرآن کریم است.
قرآن کریم بهترین منبع و اصلیترین اساس برای دستیابی به حقایق غیبی میباشد. قرآن مجید، همه غیب را که میتوان به آن رسید را در خود دارد و تمام استعداد بشری را میتواند به فعلیت برساند و آدمی را سرشار از کمالات و عطایا گرداند و با استفاده درست و بهرهگیری صحیح از تنها کتاب کامل الهی، میتوان خود را به تمام عطایای حق آراسته نمود.
این حقیقت را باید دانست که بدون مرشد و مربی معصوم هرگز نمیتوان قرآن کریم را در راس شناخت و مربی مکتب عصمت باید خود معصوم باشد و در مرتبه تنزیل، اولیای غیر معصوم با ویژگیهای خود میتوانند از آن برخوردار باشند. قرآن کریم و حضرات معصومین و ائمه هدی علیهمالسلام فرهنگ کامل عینی را ارایه میدهند و بدون استمداد از آنان، نمیتوان قرآن کریم را چنان که باید شناخت.
کتاب و سنت حضرات معصومین علیهمالسلام است که طریق وصول به حقایق معنوی را به نیکی بیان میدارد و روش صحیح سیر و سلوک و ریاضت و تادیب نفس را بهطور کامل دنبال میکند و تمام خصوصیات، کردار و اندیشههای سالم را در قالب احکام و دعاها و دیگر آموزهها در اختیار اهل حق قرار میدهد و تمامی ظرایف آن را خاطرنشان میسازد.
دین اسلام نوع درست کرنش و فروتنی در مقابل حق را بیان میکند و ریاضت بدن را بهطور کامل عنوان میکند و انواع مختلف آن را بهطور معقول و ممکن بازگو مینماید و نمازهای مورد نیاز در هر مکان و هر زمانی را بر میشمرد و نیز از روزه به عنوان تازیانه تادیب یاد میکند و اصل و حکمت آن را مطرح میسازد و مدت و وقت خاص آن را نیز یادآور میشود و از روزه واجب تا روزه مستحب و مکروه و حرام آن سخن به میان میآورد تا از هرگونه افراط و تفریطی جلوگیری شود و همه احکام و خصوصیات مختلف آن را همچون دیگر مسایل و موضوعات به روشنی مطرح میسازد.
در دین، دعاها و نیایشهای بسیاری با کیفیتهای ویژه و مختلفی آمده است که هر یک برای فردی و یا برای موقعیتی خاص متناسب میباشد تا بتواند مشکلات مادی و معنوی راه را برطرف نماید.
چینشها و گزینشهای ویژهای که در این آموزهها وجود دارد عقل آدمی را میرباید و اندیشه را مسحور دقّت و لطافت خود میسازد.
حضرات معصومین و ائمه هدی علیهمالسلام ، همه آنچه که لازمه کمال فرد و جامعه بوده و تکامل آدمی به آن بستگی داشته است را بیان کردهاند و انسان باید از هرگونه بدعت و اعمال از پیش خودساخته در تمام جهات سیر و سلوک، از صورت تا معنا و از جزیی تا کلی بهدور باشد و نسبت به دستورات علمی و عملی اسلام اطاعت کامل داشته باشد و دعا و ذکر و کردار خود را از هر گونه دخل و تصرفهای خودسرانه به اسم عرفان و ریاضت و درویشی و خانقاه و دیگر اسم و عنوانها دور دارد و مطیع ماثورات شرعی و دستورات الهی باشد و اندیشه و عمل خود را به عنوان حقایق و معنویات به پریشانی و اعوجاج و کجروی درگیر نسازد و روح خود را گمراه و آلوده ننماید.
دین اسلام با آموزههای ناب و بیپیرایه، زمینه تمامی انواع ریاضتها و خودسازیهای روح آدمی را فراهم ساخته و نیازهای هر فردی را پاسخ گفته است تا کسی از پیش خود نسخهای برای خود یا دیگری صادر ننماید و سالک را گرفتار نسازد.
سالک باید شیطان را از خود دور سازد و تنها بر فهم و عمل کوشد و خود را از خودمحوری دور بدارد و در هر سطح و مقامی که میباشد، انقیاد دینی را به هیچ عنوان از خود دور نسازد و متشرع باشد و نه مشرّع و بداند که هر گونه دخل و تصرفی زمینه انحطاط و سقوط کامل است.
خلاصه این که همانطور که آدمی میتواند در جهات مادی رشد و تکامل فراوانی داشته باشد، در جهات معنوی نیز میتواند حتی به بینهایت راه یابد و خود را ساخته و واصل به حق گردد؛ اگرچه در همه این جهات باید رعایت نظم و دقت را نماید و از هر گونه افراط و تفریطی بهدور باشد؛ بهخصوص در جهات معنوی و دستورات سلوکی که بسیاری از موارد آن کمتر در توان سنجش عقل و اندیشه میباشد و تنها راهیافتگان به عصمت میتوانند بیانگر این گونه امور باشند و بس.