شناخت و باور به تعین زنانه
به حمد الهی و به برکت انقلاب اسلامی و ولایت و تشیع، دیدگاه جامعه نسبت به زن در دیار ما تفاوت کرده است. جامعه ما نسبت به زن از واژههای شیرینی استفاده میکند و زن را به عنوان خواهر، همسر، عمه، خاله و مانند آن میشناسد. «مادر» در فرهنگ دینی و ایرانی ما از شیرینترین واژههاست و عالیترین مصدر در خلقت و آفرینش دانسته میشود. «همسر» نیز از گواراترین واژههاست.
واژه «زن» که نیمی از جامعه ما را در بر میگیرد، گاه بیش از کمیت خود عهدهدار مشکلات جامعه میگردد و بیش از مردان تلاش خستگیناپذیر دارند. اما با این وجود، زنان چندان مورد حمایت قانونی مدوّن و گویا نبودهاند و در وضع قانون برای جامعه زنان، آنان همیشه درگیر افراط و تفریط از ناحیه متولیان بودهاند. برخی قوانینی ارتجاعی برای او وضع کردهاند و برخی نیز که خود را متجدد و نوگرا میدانند، حضور بیبندوبارانه او را در اجتماع میخواستهاند.
در دنیای غرب از واژه «زن» بسیار استفاده میشود و دنیای غرب خود را مدافع حقوق زنان میداند و کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان دارد؛ اما همین غرب با تمامی شعارهایی که در دفاع از زنان میدهد، بیشترین نابسامانیها و ناهنجاریها را بر جامعه زنان وارد آورده و از دنیای عقبمانده، بسته و دگم و بدوی در ظلم به زنان پیش افتاده است.
زن موقعیتی طبیعی و شخصیتی بنیادین و فطری دارد که اساس آفرینش او را شکل میدهد و زنی که در طبیعت خود گام برندارد و از مسیر فطرت خویش خارج گردد، «تعین زنانه خود را از دست میدهد و تنها باطن و نهادی ناآرام و مضطرب برای او میماند که چیزی جز هویتی گمشده و معصومیتی بر باد رفته برای خود، به دنیای دیگر نمیبرد. اگر بخواهیم این مساله را ریشهیابی کنیم و عمدهترین عامل آن را بیان نماییم، «عدم خودباوری زنان» است. مشکلی که دامنگیر برخی از خانمها و زنان جامعه ماست، این است که آنان خودباوری ندارند و نمیتوانند خود را بپذیرند و به این آگاهی برسند که آنان نیز میتوانند. زن مسلمان این خودباوری را نخست میتواند از آموزههای قرآن کریم و زنان قهرمان آن و دیانت به دست آورد و سپس آن را در جامعه به تجربه بگذارد. زنان ما باید به این خودباوری برسند که جنسیت، تعیینکننده شخصیت انسانی و هویت انسان نیست و میشود زنی با حفظ زن بودن خود، از بسیاری از مردان برتر باشد؛ همانطور که میشود مردی از بسیاری از مردان و زنان در یک ویژگی و خصوصیت برتر باشد.
انقلاب اسلامی نیز اگر بخواهد جامعه نوین اسلامی را مهندسی نماید، نخست باید زنها را به خودباوری برساند.
معنای خودباوری
یکی از ارکان خودباوری این است که خود را آنگونه که هستیم، بپذیریم و برای آنچه هستیم تلاش نماییم، نه آنکه نقاب دیگری را بر چهره زنیم و در نقشی غیر از نقش خود ظاهر شویم؛ همانطور که قرآن کریم میفرماید: «وَقَدْ خَلَقَکمْ اَطْوَارا» یعنی همه با هم ـ چه زنان با زنان و چه مردان با مردان و چه زنان با مردان ـ با هم تفاوت دارند. مانند آنکه قهرمانی مانند رضازاده میتواند وزنهای به سنگینی چندین مرد را سر دست بلند کند، اما همین مرد باید در تکمیل بینش خود و تحصیل فرمولهای علمی از جوانی بیست ساله آموزش ببیند و دانش این جوان بیش از توان وی هست؛ همانطور که توان جسمی او نسبت به رضازاده بسیار اندک و محدود است. تفاوت در تمامی موجودات وجود دارد. انسانها نیز اعم از زن و مرد، با درختان و گیاهان تفاوت دارند. جامعه انسانی نیز با تمامی این تفاوتهاست که ساخته میشود؛ اما تفاوتها نباید در کسی ایجاد ضعف نماید و حس خودباوری را از آدمی بگیرد. البته اگر کسی بینش صحیح داشته باشد، اعتماد به حق دارد و نه اعتماد به نفس؛ اما چون مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد، بسیار بیش از آن است که بشود دقتهای عقلی را ژرف بخشید، از همان اصطلاح رایج «خودباوری» استفاده میکنیم. خودباوری زن به این معنا نیست که زن همچون مرد باشد. خودباوری به این است که هر کسی خود باشد و خویشتن خویش را شکوفا نماید و آن را قوت بخشد؛ نه اینکه خود را همانند دیگران سازد. هر کسی باید در ابتدا خود را بشناسد و توان و استعداد خویش، امتیازهایی را که دارد، صفات شخصیتی خود و موقعیتی را که دارد، شناسایی کند و نارساییهای خود را نیز بداند و آنگاه تشخیص دهد انجام چه کاری از او برمیآید و او در نهاد خود به چه کاری تمایل و علاقه نشان میدهد.
زن باید بپذیرد که اگر مردی سینه ستبر دارد، او نیز نهادی پر از عاطفه و عشق دارد. اگر مردی چکش به دست دارد، زن میتواند لطف و مهر را ترسیم کند. همانطور که شغل هر مردی از مرد دیگر متمایز است و همانگونه که هر زنی کاری را میتواند انجام دهد که زنان دیگر از عهده آن برنمیآیند، لازم نیست تمامی مشاغل زنان با مشاغل مردان یکسان باشد و زنان دوش تا دوش مردان قدم بردارند تا تفاوتی با آنان نداشته باشند و خودباوری خویش را اثبات نمایند. خودباوری نیز مرزهایی دارد و میتواند به آفت افراط و تفریط گرفتار آید. هر کس باید کاری را که در توان اوست و با او تناسب دارد و مورد علاقه ذاتی اوست، انجام دهد. همانطور که مردها یکسان نیستند و زنان متفاوت هستند، زنان نسبت به مردان نیز تفاوتهایی دارند و باید این تفاوتها را پذیرفت.
مرزهای خودباوری زنانه
خودباوری زن، مرزهایی دارد. گاه دیده میشود که زنی راننده اتوبوس میگردد یا راننده تریلی هجدهچرخ میگردد. زن باید به تناسب روح لطیف خود، شغلی را برگزیند که نقش زنانگی و تعین زنانه او را زیر سوال نبرد. چنین زنی میخواهد بگوید من قلدر و قوی هستم. خودباوری زن، به راننده تریلی شدن او نیست. چنین خودباوریها و اعتماد به نفسهایی، در فیلمهای هالیوودی و غربی بسیار فراوان نشان داده میشود و زن، نقشی بالاتر از مرد یافته است. زنی که راننده تریلی میشود، به هیچوجه نمیتواند مادر خوبی برای فرزند خود باشد و نقش مادری خود را به تبع از دست دادن تعین زنانه خویش، از دست میدهد. چنین زنی دیگر خانه و کانونی برای ابراز عواطف و عشق زنانه خود ندارد و بخشی از شخصیت خود را از دست میدهد. زنی که در جاده کار میکند، برای خود احساس امنیت ندارد و اضطراب از تصادفهای ناگهانی، آرامش را از روح لطیف او ـ که در تعابیر روایی ما از آن به «ریحانه» تعبیر شده است ـ میگیرد.
الزامات خودباوری
هر انسانی، اعم از زن و مرد، در عالم ناسوت که پا میگذارد، با محدودیتهای بسیاری مواجه است و قوانین حاکم بر طبیعت، او را در چارچوبی خاص قرار میدهد. قرآن کریم در این رابطه ـ که زن مانند مرد انسان است و برتری او بر مرد تنها به عمل شایسته و اندیشه سالم است ـ میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحا مِنْ ذَکرٍ اَوْ اُنْثَی وَهُوَ مُوْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاهً طَیبَهً وَلَنَجْزِینَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ مَا کانُوا یعْمَلُونَ».
حضور زن در جامعه باید با خلقت او متناسب باشد. گاه خودباوری به زنان برای حضور آنان در اجتماع، چنان پر رنگ میگردد که چیزی جز خستگی برای آنان ندارد. ما در کتاب « زن؛ مظلوم همیشه تاریخ» آوردهایم: شخصیت زن بهگونهای است که او را موجودی خانهگرا و سپس اجتماعی نموده است؛ همانطور که مرد موجودی است جامعهگرا و سپس خانهگزین و اگر مرد یا زن هر یک کار ویژه خود را ـ که مرکز ثقل آن اصل یاد شده است ـ رها نماید، به آسیبهای روانی دچار میشود؛ چرا که او خود را به کاری گمارده است که با نهاد فطری او سازگاری و هماهنگی ندارد و حرکت وی در این زمینه اجباری میباشد و وجود او را تحلیل میبرد. به عبارت دیگر، کار تمام وقت زن باید در خانه باشد و در بیرون از خانه باید کاری پارهوقت داشته باشد و مرد نیز باید کار تماموقت خود را در اجتماع قرار دهد و کار پارهوقت وی ـ مانند خرید منزل، تعمیر خرابی وسایل کاربردی در منزل و تهیه نیازمندیهای آن و نیز کمک به بعضی از کارهایی که برای همسر وی آسایش و راحتی میآورد ـ در منزل باشد. اما همانگونه که گفته شد، باید پارهوقت باشد.
کار اولی و تمام وقت زن باید شوهرداری، کامیابی و زناشویی، تربیت فرزند و مشکلات زندگی و به صورت کلی اداره منزل باشد و چنانچه در کنار آن وقتی دارد، میتواند به صورت پارهوقت در جامعه حضور داشته باشد و به شغل مورد علاقه خود بپردازد؛ بدون آنکه این شغل برای او خستگی آورد و او را از اداره کارهای منزل باز دارد. حتی زنانی که در ادارات دولتی یا کارخانهها کار میکنند، نباید در روز به مدت شش ساعت به کار گرفته شوند؛ بلکه باید بخشی از آن را کار نمایند و جای خود را به دیگری بدهند. دراین صورت، هم کارها توزیع میشود و زنان بیشتری به مشاغل اجتماعی دست مییابند و هم کانون خانواده از سلامت خود دور نمیگردد و زن میتواند در کنار شوهر و فرزندان خویش، بدون خستگی، وظیفه مادری یا همسری خویش را انجام دهد و عشق درونی مادرانه یا زنانه خود را در درون خود خفه و متراکم ننماید و آن را شکوفا و بارور سازد. زنی که به صورت تمام وقت در جایی به کار گمارده میشود، خانه و زندگی برای او نمیماند و او نقش محبتآمیز خود را در رابطه زناشویی ـ به سبب خستگیها و فشارهای حاصل از کار ـ نمیتواند ابراز نماید و کانون خانواده را به جهنم ضعف اعصابِ ناشی از عقدههای جنسی شوهر و نیز خود تبدیل مینماید.
البته جامعه در تعیین میزان ساعات کاری زنان باید به سنین متفاوت زن نیز توجه داشته باشد و زنی جوان که انرژی مضاعفی دارد با زنی میانسال، و نیز زنی که چندین فرزند دارد با زنی که تنها یک فرزند دارد و زن باردار با زنی که حمل ندارد و زنی که در دوران شیردهی به فرزند خود هست را به صورت یکسان به کار نگمارد. زن اگر میخواهد در جامعه حضور داشته باشد، نباید برای آن هزینههای بسیاری بپردازد؛ بلکه حضور او باید بهطور طبیعی و به صورت شیرین باشد تا او از زندگی خود لذت ببرد.
ما برخی از مشاغل را ویژه زنان دانسته و اشتغال مرد به آن را حرام میدانیم. این بدین معناست که به صورت کفایی بر زنان واجب است که نسبت به آموزش و تحصیل بعضی از مشاغل اقدام نمایند. فروش لباسهای زیر زنانه، مامایی و پزشک زنان، برخی از این مشاغل است. مشاغل زنان به کارهای واجب، مستحب، مکروه و حرام تقسیم میشود. مشاغل نیز چنان تعددی دارد که به مُنشیگری و حروفچینی و تایپ منحصر نمیشود، آن هم با حقوقی که نصف حقوق واقعی یا کمتر از آن است. ما به پزشک زن، پرستار، راننده، معلم، دبیر و استاد زن ـ که امور ویژه زنان را آموزش دهد ـ نیاز داریم. جامعه با تعریف این مشاغل و مهندسی آن است که میتواند جامعه نوین اسلامی را رقم زند.
زنها باید به یک خودباوری برسند که نیازمندیهای زنانه خود را خودشان تامین نمایند و در این زمینه به مردها نیازی نداشته باشند؛ اما همانگونه که عرض نمودم، این مشاغل را باید به صورت پاره وقت عهدهدار گردند تا به کارویژه آنان ـ که اداره منزل است ـ آسیب وارد نیاورد.
زن باید به این خودباوری برسد که بتواند از خود دفاع کند و چنین نباشد که در برابر تجاوز فردی تسلیم باشد و حتی صدایی نیز بر نیاورد. زن باید خود بتواند بدون آنکه مرد وی با او باشد، به پزشک مراجعه کند. زن نباید خود را ناتوان ببیند. به حمد الهی، زنان در انقلاب اسلامی توانستند موفقیتهای بسیاری در عرصههای علمی و تبلیغی داشته باشند و ما زنانی را داریم که حتی به اجتهاد رسیدهاند؛ زنانی که چندین تخصص و دکترا دارند؛ زنانی که نوآوری و اختراع دارند؛ زنانی که مادرانی بسیار شایسته بودهاند و داغ چندین جوان شهید را در راه خدا و با ایمان قوی خود تحمل کردهاند. اما با این وجود، زن هنوز هم مظلوم است و آنگونه که باید در جایگاه شایسته خود باشد و روح معرفت و کمال برای او پیشبینی گردد، چنین نیست و زن هنوز هم که هنوز است، قربانی اندیشههای مورد حمایت سیاستمداران و کارتلهای اقتصادی غربی است و آنان، روح زن را به مذبح مفاسد و مسلخ عریانی آوردهاند و با نشان دادن حضور نامیمون در اجتماع، ملکوت را از او گرفتهاند و روح عشقی و گرمای عاطفی او را به کالبدی سرد و آلوده تبدیل کردهاند. هنوز هم زنها مظلوماند. زنانی که شوهر آنان به اتهام جنایتی دستگیر میشود، گاه حتی به آن مرد اجازه داده نمیشود با خانه خود تماس بگیرد. مرد در زندان از غذای گرم استفاده میکند و چشمان منتظر و سرد زن بر در است و پر از نگرانی و آشوب، خیره به آن است. البته این امر در گذشته دیده میشد و از امروزِ کلانتریها و زندانها خبر ندارم. مرد، خلاف کرده است؛ اما مصیبت آن برای زن است. زنان باید به این خودباوری برسند که بتوانند چنین حقوقی را مطالبه کنند که وقتی مردی دستگیر میشود، پلیس ابتدا باید به خانواده او خبر دهد، نه آنکه مصیبت و مجازات واقعی برای همسر و فرزندان او باشد و او در زندان، غزلِ کوچهباغی بخواند.
در اینجا آیه شریفهای را که در ابتدای عرایض خود آوردم، دوباره قرائت مینمایم: «سُنَّهَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ، وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدِیلاً»(۱).
خداوند سنتهایی دارد که به هیچوجه قابل تغییر و تبدیل نیست و ما اگر بر اساس آن سنتها ـ که آموزههای الهی بر پایه آن طرحریزی شده است ـ نخواهیم زندگی کنیم، زندگی ما موزون و طبیعی نخواهد بود و همیشه جایی از آن دچار مشکل است. یکی از این سنتها نیز همین است که زن، موجودی منزلگزین و سپس اجتماعی است و اگر او آن را باور نکند و خودباوری خود را نخست در اجتماع بجوید و سپس با خستگی و تحمل فشارهای روانی و روحی به منزل پناه برد و آن را در مرتبه دوم قرار دهد، زندگی نابسامانی خواهد داشت و نه خود و نه همسر او از یکدیگر راضی نخواهند بود و چنین زنی فرزندانی سالم نخواهد داشت و آنان نیز از آسیبهای روانی مصون نخواهند بود.
البته این هم اشتباه است که زن همواره خود را ناتوان، ضعیف و قربانی بپندارد. زن نه ناتوان است و نه راننده تریلی است. زن نه باید بیسواد باشد و نه آنکه بخواهد قضاوت یا وزارت یا ریاست جنگلبانی یا شهربانی را داشته باشد. البته زن میتواند استاد دانشگاه، پزشک، پرستار، دبیر و مانند آن باشد. زن اگر راننده تریلی شود یا رئیس کلانتری گردد یا قصّابی کند یا کشتارگاه یا گاوداری داشته باشد، چه میشود و به کجا میرسد و فردای آخرت خود را چگونه آباد میکند؟ ورود به چنین کارهایی یا پذیرش آن از ناحیه زنان، با سنت طبیعی الهی تقابل دارد و این احکام الهی است که مدرنترین و علمیترین روش زندگی را برای انسانها با خود به همراه دارد.
مردستیزی؛ خودباوری کاذب
دنیای استکبار برای آنکه بتواند استفاده ابزاری از زن نماید و او را در خدمت استعمار خود بگیرد، نخست خودباوری را از زنان گرفت و نوعی خودباوری کاذب به معنای مرد ستیزی را به آنان القا نمود. من نمونههایی از مردستیزی زنان را که به بهانه خودباوری در فیلمها نمایش داده میشود، خدمت شما عرض مینمایم. البته تاثیر این فرهنگ چنان عمیق است که گاه برخی از زنان تحصیلکرده نیز به این آفت دچار شدهاند. خانمی در تلویزیون به مناسبت روز زن دعوت شده بود و او به جای آنکه به مرد به چشم پدر، برادر، پسر، عمو و دایی خود نگاه کند، از الفاظی استفاده میکرد که دعوا با مردان را تداعی مینمود. او مردسالاری را نفی میکرد، اما بهجای شایستهسالاری، بدون آنکه متوجه باشد، با ریتم کلمات خود، زنسالاری را عَلَم مینمود. نمونههایی از خودباوری کاذب زنان در فیلمها چنین است: نخست مرد را در سلام دادن به زن پیش میاندازند. به مرد پیشبند میبندند و او را در آشپزخانه به کار وامیدارند و زن را به صحنههای هیجانزای دفاع و حمله میبرند. مرد را در حال شستن ظرف نشان میدهند و یا اگر به او کرَم بسیار نمایند، در حال پخت تخم مرغ یا املت است و زن در حال رانندگی است و پسر خود را به مدرسه میبرد. زن جنایتکاری میشود که دهها مرد پلیس را در چندینبار فریب میدهد و از صحنه جنایت میگریزد. زنها به صورت یکطرفه فرمان میدهند و مردان به صورت انفعالی جیرهخوار میراث زن نشان داده میشوند. بسیاری از فکرهای بکر از طرف زنان ارایه میشود و… .
چنین رویکردی برای نشان دادن نقش زن در جامعه به عنوان جنس برتر یا کسی که موقعیت احترامآمیز بالاتری نسبت به مرد دارد، آن هم بدون آنکه حتی زن در یک مورد به مرد خود احترام بگذارد و برای او کرنش و نرمی نشان دهد، با الگوهای دینی ما منافات دارد و خودباوری القا شده در این صحنهها، از نوع کاذب آن است که میخواهند زن خود را در نقشی که برای آن آفریده نشده است، نشان دهند. در واقع آنان بر چهره زنان نقاب میزنند، نه آنکه چهره زن و شخصیت او را آنگونه که هست، به نمایش بگذارند.
ما در پی آن هستیم که الگوی خود را حضرت فاطمه زهرا و حضرت زینب علیهماالسلام و زنان نمونهای که نام آنان در قرآن کریم وجود دارد، قرار دهیم. زن باید ایمان، دانش، توان مدیریت، صفا و عشق با همسر و فرزند، درایت در اداره زندگی، تقوا و آزادمنشی خود را بالا برد؛ نه آنکه خودباوری خود را آنگونه که غرب القا میکند، در مردستیزی خود ببیند. زن نباید با مرد دعوایی داشته باشد؛ همانطور که مردی با مردی یا زنی با زنی نباید دعوا داشته باشد.
خودباوری زن به این معنا نیست که او به مردستیزی یا ناهنجارگرایی رو آورد. انسان، اعم از آنکه مرد باشد یا زن، انسان است و زن و مرد در انسان بودن تفاوتی ندارند؛ اما هر انسانی، چه مرد باشد و چه زن، یک خصوصیاتی دارد که نمیتواند آن را نادیده بگیرد؛ همانطور که مرد نیز نمیتواند هر شغل و پیشهای را برای خود برگزیند و حضوری بیبندوبار و فسادآفرین در جامعه داشته باشد.
کارویژه زن، آن است که در خانه چنان وارسته و فهمیده باشد که شوهر وی بتواند حضور سالمی در جامعه داشته باشد. منظور از منزلگرایی زن، این نیست که وی در خانه چند ساعت کار نماید و به نظافت منزل بپردازد؛ بلکه وی باید تمامی کارهای منزل را در این راستا انجام دهد که بتواند از شوهر خود به درستی دلبری نماید تا شوهر وی در بیرون از خانه، حتی به فکر فساد هم نباشد. زن باید در خانه بهجای اینکه به دیوار فوت کند، با اخلاق، محبت، مهربانی و کمالات، چشمان مرد را به خود خیره نماید و چشمهای او را درمان نماید. کیمیای درمانِ چشمان مردها، داشتن زنی مومن در خانه است که به نظافت و زیبایی خود برسد و در منزل، بسیار مدرن و شیک حضور داشته باشد. زن نباید چنین باشد که برای یک مجلس عروسی چند دست لباس بخرد و به موی خود رنگ بزند، اما برای شوهر خود در خانه به لباس و موی خود اهمیتی ندهد و با بیرجامه به حضور شوهر برسد. اگر زنی چنین روشی در زندگی داشته باشد که نتواند زیباییهای خود و زیباییهایی را که با پوشش و آرایش به خود میگیرد، برای شوهر خویش عرضه دارد، چشمان مرد وی درمان نمیشود. چنین زنی نباید انتظار داشته باشد مرد وی چشمانی پاک داشته باشد. منظور از منزلگزینی زن، حُسن شوهرداری اوست و اگر زن از عهده چنین وظیفهای برآمد، به مقداری که به حضور فعال وی در منزل ضربه نمیزند، میتواند در جامعه به شغلی به صورت پارهوقت اشتغال ورزد.
مسیر خودباوری زنانه
زن برای رسیدن به خودباوری باید خودشناسی داشته باشد. اگر زنی به مقام خودشناسی نرسد و جایگاه خود را نداند، عمری را که در دنیا تنها یکبار نصیب او میشود، ارزان از دست میدهد. زن، نخست باید جایگاه خود را در مراتب ظهور هستی به دست آورد و بداند که کارویژه زنان چیست و طبیعت و فطرت زن بر چه اصول و اساسی سرشته شده است، تا در راستای آن زندگی نماید و در مسیری قدم برندارد که برخلاف ساختار خلقتی وی میباشد و به قول فلاسفه حرکت او قسری نباشد تا به نتیجه مناسب و فرجام نرسد. این امر، اهمیت خودشناسی را به نیکی مینمایاند.
خوشبختانه ما در حیات انقلاب اسلامی زندگی میکنیم. ما در مهد انقلاب و در دوره تمدن دینداری و دیانت هستیم و زندگی در چنین دورهای ـ بهویژه برای خانمها که در طول تاریخ مظلوم بودهاند و همواره حقوق آنان نادیده انگاشته میشده است ـ بسیار اهمیت دارد. البته شناخت ذات و تعین زنانه و کارویژه زن برای متولیان انقلاب نیز بسیار حایز اهمیت است؛ چرا که زنان نیمی از اجتماع ما را تشکیل میدهند و هرگونه بیمهری یا افراط و تفریط در مساله زنان، به بیماری نیمی از پیکر اجتماع میانجامد که درد آن بر تمامی این کالبد وارد میشود. همانگونه که اگر پهلوان توانمند و قهرمانی در نیمی از پیکر خود به سبب شوک یا سکته فلج گردد، توانمندی خود را از دست میدهد و زمینگیر میشود.
البته این انقلاب برای زنان امکانات فراوانی را ایجاد نموده است و استفاده از این موقعیت، برای زنان نیز مغتنم است و آنان میتوانند مسایل اصلی و اساسی خود را با تحقیق و با رجوع به متخصصان هر رشته، حل نمایند و برای آن، طراحی داشته باشند تا بتوانند چهره سالم و درستی از نقش و موقعیت زن در اسلام داشته باشند که این امر البته قدرت اثبات و توان ارایه استدلال علمی، آگاهی، شناخت و تخصص را لازم دارد.
زنان باید برای جامعه خود، بردِ بلندِ فکری و معرفتی داشته باشند و به اندکها قانع نباشند و برای تحقق این مهم، دانشاندوزی و مطالعه نسبت به وجوه گوناگون علوم انسانی و مجاهدت علمی را لازم دارد. البته به برکت انقلاب اسلامی، جامعه زنان ما از رشد علمی خوبی برخوردار هستند و این رشد علمی، هم برای زن امنیت میآورد و بستر حضور امن زن را در جامعه فراهم میسازد و هم اینکه دانشی که میآموزند، شخصیت زن را رقم میزند و روح او را میسازد و چنین نیست که زن مثل گذشته در جهل و ناآگاهی باشد و شخصیت او سست و ضعیف گردد و بنیاد و استحکامی نداشته باشد.
در گذشته و بهویژه در رژیم ستمشاهی، جامعه برای حضور زنان امن نبود و آنان را به فساد دچار میساخت؛ از این رو، میگفتند زنان سواد نداشته باشند اما پاک باشند، بهتر است تا آنکه زنی سواد داشته باشد اما آلودهدامن و فاسد باشد. امروزه اگر مرد آلودهای هم باشد، در جامعه در پی زنی آلوده است و به زنان پاکدامن جسارت نمیکند. البته این بحثها و چنین بستری زمینهای مُقدمی دارد و آنچه شایان ذکر است، این است که: یک زن با چه چیزی زن میشود و امتیاز او به چیست و وظیفه زنانگی و توان کاری وی در چیست؟
در جامعه ما، مردان به عنوان شاخص قرار داده میشوند و زنان با آنان سنجیده میشوند. در تبلیغاتی که در دفاع از زنان صورت میگیرد، همواره هدف این است که توان زن در تمامی عرصهها دوشادوش توان مرد قرار گیرد و مرد، معیار قدرت دانسته میشود؛ اما در فرهنگ قرآن کریم چنین نیست و این زن است که معیار و شاخص قرار داده میشود. قرآن کریم در معرفی حضرت مریم علیهاالسلام میفرماید: «فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا اُنْثَی، وَاللَّهُ اَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ، وَلَیسَ الذَّکرُ کالاْءُنْثَی، وَإِنِّی سَمَّیتُهَا مَرْیمَ، وَإِنِّی اُعِیذُهَا بِک وَذُرِّیتَهَا مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»(۱). در این آیه شریفه، قرآن کریم میفرماید مرد نمیتواند مانند زن باشد: «وَلَیسَ الذَّکرُ کالاْءُنْثَی»و زن را به عنوان شاخص و معیار قدرت معرفی مینماید. زن اگر بتواند مظهر حرکت، آگاهی، عمل، پاکی، طهارت و تقوا باشد، میتواند از بسیاری از مردان فراتر رود. قدرت زن به این است که به کارویژه خود بپردازد، نه آنکه راننده تریلر شود. زن، مقامی دارد که از آن به «إِنَّا اَعْطَینَاک الْکوْثَرَ»وصف شده است. این مقام زنی است که شان خود را میشناسد و منزلت زنانگی خود را در پردههایی از قدس و ملکوت پاس میدارد؛ زنی که بر جبروت عالم حاکم است و ناموس خداوند شناخته شده است. زن در ساختار خلقتی خود این قدرت اعطایی را دارد که میتواند شگرد داشته باشد و نوظهوری و جهش از یک شان به شان دیگر را داشته باشد. اقتداری که در زن قرار داده شده است، مرد را نزده، بر زمینِ خضوع فرو میآورد و پیشانی او را بر زمین میساید. لازم نیست به مردی توصیه شود بر همسر خود سجده نماید؛ چرا که او توصیه نشده، خاکسار زن است؛ اما اگر جایز بود که به انسانی بگوییم بر دیگری سجده کند، این زن است که نیاز به توصیه دارد که در حضور مرد خود، تواضع نماید. زن با قدرت شگرد خود، هر مردی را به زانو در میآورد و این مرد است که چون در برابر زن ضعف دارد، نیاز به قهر و دعوا پیدا میکند. لحاظ جنسیت و اعتبار آن، امری فردی است و اصل این است که زن و مرد، هردو انسان هستند و به همین لحاظ است که دارای امور مشترکی میباشند؛ اما کارویژه آنان سبب میشود زن با مرد و مرد با زن به کمال دست یابد و زندگی فردی هریک بدون دیگری ناقص است. زن تا خود را نشناسد نمیتواند زندگی درستی داشته باشد و نمیتواند از حقوق خود دفاع کند. زن با شناخت خود میتواند در برابر بسیاری از ناملایمات ایستادگی نماید و با مشکلات دست و پنجه نرم کند و در موقعیتهای حقوقی، خانوادگی یا اجتماعی، برخورد و تصمیم مناسب را اتخاذ نماید.
تقوا، ایمان و اعتقاد صادقانه؛ محور خودباوری زنان
با ظهور پدیده انقلاب اسلامی، جنبشی در بیشتر حرکتها ایجاد شد و بنیاد نوینی به صورت کاربردی پیریزی گردید که بخشی از آن، تغییر نگاه به جامعه زنان بود که در برابر چند هزار سال طاغوت، حکومتهای مانرشی، سلطنتطلبانه و استبداد قرار داشت. این انقلاب به جامعه زنان حرکت و پویایی داد. این در حالی بود که زن یکی از مشکلات بنیادین و چالشهای اساسی در دورههای مختلف بوده است؛ چرا که محتوای حرکتها و کارویژه زنانِ جامعه، چندان روشن نبوده و حتی قوانین مصوب نیز از جهت رویش و پویش، اجمال دارد و کار کارشناسی لازم را نداشته و با ناآگاهیهای فراوان همراه بوده است.
هر حرکتی بر پایه سه رکن اساسی میباشد و زنان نیز اگر بخواهند خیزشی برای خودباوری خود داشته باشند، لازم است این سه محور را دنبال کنند. این سه محور عبارت است از: تقوا، ایمان و اعتقاد صادقانه؛ چنانچه در این آیه شریفه آمده است: «یا اَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیدا».
قرآن کریم نخست، خطاب به اهل ایمان میفرماید به تقوا رو آوردید: «یا اَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ». ایمان و تقوا به صورت لازمی ـ که تعدی و جری نسبت به غیر ندارد ـ لحاظ میشود. تقوا نیز همان عمل به ایمان است. اما این آیه در ادامه بر لزوم داشتن جری و تعدی و لحاظ غیر تاکید مینماید و میفرماید: «وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیدا». در واقع این فراز، ما را بر داشتن حیات عینی در اجتماع سفارش مینماید و میخواهد ما نیرویی تاثیرگذار برای جامعه باشیم. قول نیز به معنای کلام یا لفظ نیست؛ بلکه بر عقیده دلالت دارد و محتوای اندیشه و فکر را میرساند. بر این اساس، «قول سدید» به معنای اعتقاد محکم، صادقانه، آگاهانه و کارآزموده است، نه اعتقادی که برخاسته از تعبد و تقلید صرف یا از خیالپردازی و ناآگاهی و از سر باورهای بیپشتوانه باشد. اندیشمندانه سخن بگویید تا قابلیت ارایه در جامعه را داشته باشد. ایمان و تقوا، امری نفسی و لازمی است و لازم نیست کسی ایمان خود را برای دیگری اثبات کند؛ اما به قول و اعتقاد که میرسد، به حرکت، بیان، استدلال، اندیشه، فرهنگ، پویایی و حیات عینی نیاز دارید تا قول شما محکم و سدید گردد.
انقلاب ما که حرکتی را آغاز کرده است، در دوره رشد خود به سر میبرد و هنوز به کمال نرسیده است؛ ضمن آنکه وارث هزاران سال استبداد و استعمار سلطنت و استثمار مستکبران است و هنوز آثار در برخی از اندیشهها رسوخ کرده و زدوده نشده است و به صورت کامل با فرهنگ شیعی و ولایت علوی و نبوت نبوی سازگاری ندارد و نیاز به سالها حیات علمی و بالندگی است تا بتواند تمامی آثار طاغوت و استکبار را از فضای این کشور بهطور کامل بزداید. زدایش آن نیز با قول سدید ممکن است؛ یعنی قولی که چنان توانی داشته باشد که بتواند در برابر چندین هزار سال طاغوت ایستادگی کند. این امر ـ بهویژه در رابطه با معضلات و شبهاتی که در رابطه با مسایل زنان وجود دارد ـ مهمتر است و در این زمینه، کاری که حرف آخر را زده باشد و بتواند این پرونده را ببندد، وجود ندارد و کسانی که میپندارند سه جلد کتابی که استاد شهید مطهری در این زمینه نگاشتهاند، میتواند پشتوانه علمی چنین مباحثی را تضمین نماید، در اشتباه هستند. دنیای استکبار چنان در زمینه مسایل زنان به شبههافکنی رو آورده است که حتی برخی از زنان ما نیز آن را باور نموده و به آن تن در دادهاند و برخی از زنان نیز با آنکه در ظاهر با آن مخالفت نشان میدهند، اما در دل به آن رضایت و تمایل دارند و پاسخی درخور در برابر این شبهات نمییابند که دل آنان را نسبت به درستی آموزههای دینی و احکام الهی آرام سازد. شما که طلبه هستید و میخواهید به عنوان سفیران هدایت به تبلیغ آموزههای دینی بپردازید، در این زمینه نقش بیشتری دارید و تکلیف شما سنگینتر است؛ بهویژه آنکه باید پاسخ درخوری برای این شبهات داشته باشید و چنین نباشد که پاسخهای غیراقناعی دیگران را به حافظه بسپارید و آن را بدون تحلیل و بررسی نقل نمایید، که در این صورت، قول شما سدید و محکم نیست؛ در حالی که قرآن کریم میفرماید با عقیده محکم در جامعه حاضر شوید و به ایفای نقش اجتماعی خود بپردازید: «یا اَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیدا».
عرضه و تبلیغ دین، باید سدید و محکم باشد. من بارها گفتهام ما در رابطه با تبلیغ دین وظیفهای نداریم؛ اما اگر کسی خواست به عنوان مبلّغ، به تبلیغ دین همت بگمارد، واجب است آن را به بهترین شکل و با بهترین بیان انجام دهد. هرگونه کاستی در امر تبلیغ دین، از آنجا که به ضرر دین تمام میشود، خطایی بزرگ و گناهی عظیم است. نگاه به جامعه زنان در طول هزار سال سلطنت، مشکلات و آسیبهای روانی و اجتماعی فراوانی را ایجاد کرده است. به تعبیر دیگر، یکی از اولین مشکلات زنان، این است که ما وارث چندین هزار سال انحراف تاریخی هستیم که نیازمند تصحیح و بازاندیشی است و همت حوزویان را میطلبد. این مشکلات به صرف قرائت آیات قرآن کریم و احادیث، نه تنها برطرف نمیشود، بلکه بر مشکلات اندیشاری آن نیز افزوده میگردد. ما نیازمند بحث علمی و تحقیقشده و نیازمند نظریهپردازی روشمند و درست هستیم تا بتوانیم با چالشهای دوره معاصر مبارزه نماییم. امروزه شبهات به صورت برنامهریزی شده به صفحه رسانههای دیداری میآید و فضای اینترنت، فراگیرترین و کمهزینهترینِ آن است. تعدد زوجات و چندهمسری، طلاق، ارث، مدیریت، قضا، رهبری و مرجعیت زنان، هنوز که هنوز است، نسبت به جامعه زنان به عنوان مسایلی طرح میشود که اسلام در مواجهه با آن، زن را ضعیف خواسته است. جامعه حوزوی زنان، نخست باید در این اندیشه باشند که شبهات مربوط به خود را با آزاداندیشی و تحقیق کامل پاسخ گویند؛ بدون آنکه به التقاط غربی یا ارتجاع و واپسگرایی دچار شوند. آنان نباید چنین باشد که به صورت محدود به فکر تبلیغ بعضی از آموزههای اخلاقی و موعظه باشند و تنها کلیات اخلاقی یا فقهی را بیان دارند و از ورود به چالشهای انسان معاصر در زمینه دینداری بپرهیزند. آنان باید با قدرت اندیشه و فکر سدید، جامعه را شفافسازی نمایند که اگر تبلیغ آنان سست باشد، بدآموزی و دینگریزی میآورد. حوزویان نباید تنها در چارچوب مدرسه علمی خود بیندیشند، بلکه باید جهانی فکر نمایند و خردههای جوامع آزاد را در فضای فکری آنان تحلیل نمایند و آن را با اندیشههای دینی مقایسه کنند و سپس به صورت علمی و منطقی به نقد جهات منفی زاویه دید آنان به جامعه زنان بپردازند. ما در رابطه با مسایل زنان، درگیر پیرایهها، گزارههای نادرست و القاءات غیر صحیح میباشیم. زنان حوزوی باید بتوانند برای جامعه جهانی فراز شریف: «وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ» را توجیه و مستدل نمایند و آن را از لحاظ روانشناسی تبیین کنند. همچنین باید بتوانند بگویند چرا اختیار طلاق به صورت اولی در دست مرد قرار گرفته است و چرا مرد میتواند چند همسر برگزیند اما زن نباید با چند مرد به صورت همزمان رابطه داشته باشد. ما در فلسفه، میان بحث امکان و وقوع، تفاوت میگذاریم. اسلام چندهمسری را ممکن و مجاز دانسته است؛ اما در مقام وقوع، درصد اندکی از مسلمانان هستند که چند همسر اختیار میکنند؛ بهگونهای که نمیتوان اینقدر که برخی از خردهگیران بر احکام دینی، این موضوع را برجسته مینمایند، آن را بزرگ نشان داد. این مساله با جنجالآفرینی همراه شده است. یکی از شرایط چندهمسری، ایجاد عدالت میان همسران است که در کمتر مردی پیش میآید و همین شرط، باعث میشود دست بسیاری از مردان برای اقدام بر این کار بسته شود؛ چرا که دینی که چندهمسری را تجویز نموده است، این شرط را نیز برای آن گذاشته است. بحث امکان، امری اقتضایی است و به صورت علت تام و به گونه ضروری طرح نمیشود تا شما بتوانید اشکال خود را به صورت ضرور بر آن وارد آورید. جامعه ما به حمد الهی جامعهای عفیف است و بهطور اولی فرادی در پی چندهمسری میباشند که شخصیتی مستحکم از محبت ندارند و زنها نیز میتوانند آن را نپذیرند؛ ولی این خود زن است که بر اساس محبت میتواند بپذیرد زن دیگری بر او وارد شود و اگر زن دوم نیز بر اساس محبت، به آن پاسخ مثبت ندهند، هیچ زنی بر هیچ زنی وارد نمیشود و مساله چندهمسری منتفی میگردد. البته، یکی دیگر از شرایط آن، رضایت زن گذشته است و با ناراضی بودن وی، بحث ظلم پیش میآید که به لحاظ تفصیلی که دارد، باید آن را در جلسهای مستقل بحث نمود.
همچنین است توجیه اینکه زن باید ساق پای خود را بپوشاند یا نباید از عطر و اسپری در محیط جامعه استفاده کند. زن با توجه به اینکه در ساختار طبیعت، خلقتی دارد که الهه عشق است، بدن وی برای مردان بسیار محرک میباشد. اگر ساق دست یا پای مردی آشکار باشد، تحریکی ایجاد نمیکند؛ اما عریان بودن ساق پای زن، برای مرد بسیار تحریکزاست. استفاده از عطر نیز برای زن چنین میباشد و وجود او را برای مرد، به شدت تحریکزا مینماید، از این رو، استفاده از عطر و اسپری برای زن در بیرون از منزل اشکال دارد؛ اما وی میتواند از آن در داخل منزل بهره ببرد.
زن نباید در بیرون از منزل از عطر استفاده کند؛ چرا که عطر سبب توجه نامحرم به زن میشود و همین توجه، سبب تحریک میشود و به معنای مفسده است. مفسده، تنها آن نیست که کسی چادر زنی را بکشد. زنان از عطرهای روشن و کمبو و مردان از عطرهای تیره و پر بو استفاده میکنند. زن در بیرون از منزل باید با حالتی سنگین و باوقار برود.
ممکن است دختری تا سیسالگی یا بیشتر، خواستگاری نداشته باشد یا به دلیل موقعیت شغلی خود نخواهد ازدواج کند و بخواهد به تحصیل یا کارهای دیگر بپردازد، آیا چنین دختری نباید نظافت صورت داشته باشد و باید همانند جنگلیها زندگی کند. اسلام هیچ منعی برای آرایش و اصلاح صورت برای دختران قایل نیست. البته اگر آرایش صورت، جلف و غلیظ باشد، اشکال دارد. آرایش و اصلاح صورت باید همراه با عفاف باشد و تحریکبرانگیز و وسوسهگر نباشد.
آزادی جوامع غربی و بیبندوباریهای آنان و هجوم این فرهنگ بر فرهنگهای اخلاقی و دینمدار ـ که اوج آن در سالهای آینده پیش خواهد آمد ـ بررسی تحقیقی چنین مسایلی را از ناحیه اندیشمندان مسلمان میطلبد و کسی که قدرت تحقیق در این زمینهها را داشته باشد، هیچ عذری برای نپرداختن به آن ندارد. مسایل نیز باید به صورت عقلانی تبیین شود و انسان امروز با چیرگی فرهنگ اومانیسم ـ که انسان را محور هر کاری قرار میدهد ـ در اندیشه نیز بدون داشتن توجیهی که برای او خردپذیر باشد، چیزی را نمیپذیرد. البته خرد انسان امروز نیز چون محدود به نفسانیات وی شده است، برد بالای خود را از دست داده است و توجیهات و استدلالهایی که برای او آورده میشود، باید دستکم تجربی باشد تا به فهم او آید؛ زیرا او دیگر چیزی به عنوان تعبد نمیشناسد.
چنین تحقیقهایی مجاهدتهای علمی و عملی بسیاری با تخصصهای گروهی و مطالعاتِ میانرشتهای لازم دارد. برای نمونه، زنان حوزوی باید بتوانند فرایند ازدواج و سیستم آن را توضیح دهند تا بتوانند در میان انواع کامیابیها، آنچه را که مشروع است با آنچه را که غیرشرعی است، به صورت علمی تفکیک قایل شوند. در اسلام، این زن است که ایجاب عقد ازدواج را میخواند و این بدین معناست که ازدواج به دست او شکل میپذیرد. حوزویان چه توجیه علمیای برای این مساله دارند؟ در برابر، بعد از آنکه پیوند زناشویی به دست زن ایجاد شد، از بین بردن این پیوند به دست مرد است و او باید طلاق را جاری سازد. در واقع از آنجا که مرد بوده که ازدواج را پذیرفته است، در رد آن نیز این مرد است که تداوم آن را نمیپذیرد و آن را فسخ میکند. زن در ازدواج چیزی نگرفته است تا بخواهد آن را در طلاق پس دهد؛ بلکه این مرد بوده که در ازدواج پذیرش داشته و در طلاق، آن پذیرفته را رد میکند. ما برای به دست آوردن فلسفه احکام الهی، به تلاش و جهاد علمی نیاز داریم؛ جهادی که تخصصهای مختلف را به آزمایش و تجربه وادارد.
هم چنین جامعه زنان ما درگیر پیرایهها و سنتهای غلطی میباشد که اساس دینی و اسلامی ندارد. نمونهای از آن، این است که دختر به خواستگاری پسر نمیرود و باید در منزل به انتظار بنشیند تا پسری از او خواستگاری کند. خواستگاری حتی در معنای لغوی آن، میتواند از ناحیه زن شکل گیرد. دختری که میبیند با پسری تفاهم دارد، میتواند خود را بر او عرضه نماید و از او خواستگاری کند و هیچ دلیل شرعی بر منع آن در دست نداریم و تنها سنتی اجتماعی است که این حق را در پسر منحصر گذاشته است و ما چنین سنتی را طاغوتی میدانیم. چنین کاری نیز بیحیایی، پررویی و کاری منافی عفت نیست؛ وگرنه مردها نیز اگر به خواستگاری روند، باید چنین باشد که عفاف نداشته باشند و پررو باشند؛ چرا که در خواستگاری، نه تنها در عرضه خود میان دختر و پسر تفاوتی نیست، بلکه در فرهنگ دینی ما در عقد ازدواج، این دختر است که طرفِ ایجاب است و مرد نقش قبول و پذیرش را دارد. این سنت اجتماعی که فقط پسرها به خواستگاری دخترها میروند، نه دینی است و نه علمی .
ما گفتیم فرهنگ استعماری غرب با برنامهریزی، به فرهنگهای دینی، اخلاقی و معنوی یورش برده است تا فرهنگ ما را درگیر سازند؛ همانگونه که جنگهای زمینی را به منطقه خاورمیانه آوردهاند تا توان و اندیشه ما را درگیر سازند. ما باید بتوانیم با به دست گرفتن ابتکار عمل، جنگ را در منطقه فرهنگی آنان ایجاد کنیم و ما باشیم که با تبلیغ کمال، صفا، دیانت و انسانیت، فرهنگ آنها را درگیر نماییم و ما باشیم که برای مردم آنان الگوسازی و مهندسی فرهنگ داشته باشیم. غرب در طراحی مدل برای انسانها چنان تنوعی به کار برده است که هماینک به مدلهای افتضاحی کشیده شده است. طراحی مدل نیز کار حوزویان میباشد و خواندن صرف ادبیات و لمعه، تنها زنان حوزوی را به هشتصد سال پیش پیوند میدهد و توان «وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیدا» را به آنان نمیدهد. زنان حوزوی وقتی برای جامعه زنان سخن میگویند پذیرش بیشتری برای زنان دارد؛ چون زن برای زن سخن میگوید، از این رو، تکلیف آنان در این زمینه سنگینتر است و نسبت به مسایل زنان باید به عنوان نظریهپردازِ پیشتاز مطرح باشند. این در حالی است که به حمد الهی و به برکت خون شهیدان و انقلاب، زنان حوزوی از امکانات خوبی برای تحقیق بهرهمند هستند. آنان در این زمینه میتوانند کاری عظیم را به سامان برسانند که از غیر ایشان و از مردان برنمیآید. البته این کار نیازمند سازماندهی و کار گروهی است و پشتوانه حمایتهای مادی و معنوی را لازم دارد.
غرب برای درهم شکستن اعتقادات و باورهای اسلامی، دست به خلق هر فیلمی میزند. برای نمونه، زنی به عنوان اینکه مسلمان است، یک توری به خود کشیده بود و جای جای بدن آسیبدیده و گوشه چشم کبودشده خود را نمایش میداد و آیه: «وَاضْرِبُوهُنَّ» را اینگونه معنا میکرد و میگفت: خدایا تو گفتی بزن؛ وگرنه شوهر من تقصیر ندارد. او اینگونه انسانهای ناسالم را تبرئه میکرد و اسلام را متهم مینمود. او در حال نماز بود و در هر جزیی از نماز، گوشهای از بدن آسیبدیده خود را نشان میداد تا آنکه به سلام نماز رسید و گفت من دیگر مسلمان نیستم. البته این زن به صورت دستبسته نماز میگزارد و از این نظر، اهلسنت را متهم میکرد، نه فرهنگ شیعی را. فرهنگ شیعی مدرن، متنوع و پویاست و به زنان شیعی، عفاف و پوشش را توصیه میکند؛ بهگونهای که اگر غیرمسلمانی بر آن آگاهی یابد، بدان غبطه میخورد. ولی ما برای این کار، نیازمند طراحی الگوی اسلامی شیعی هستیم؛ اما متاسفانه این کار را نمیکنیم.
ما باید در تمامی شوون، الگویی را که تمدن و تدین را با هم داشته باشد، مدلسازی نماییم و آن را به صورت فعال به جهانیان معرفی کنیم تا دنیا بتواند الگوهای سالم و بهروز را از زن مسلمان به صورت عینی مشاهده کند و برای پذیرش یا رد آن، با بصیرت و اندیشه اقدام کند. البته ترسیم چنین الگویی، با ریاضت و سختی همراه است و افزون بر تخصص و دانش مورد نیاز برای دچار نشدن به دام التقاط و واپسگرایی، قدرت نظر و فکر بالایی را میطلبد.
زنان ما باید در حوزههای علمی و نظریهپردازی نیز حضوری موثر داشته باشند.